تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,003 |
تعداد مقالات | 83,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,267,288 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,322,577 |
آرایش کلام در شعر نثاری تُونی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 4، شماره 18، اسفند 1392، صفحه 125-144 اصل مقاله (413.21 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
توجه به زیباشناسی سخن در آثار همه شاعران ــ کم یا زیاد ــ دیده میشود. البته شاعران در غزل و گاهی هم در قصیده به آرایههای ادبی عنایت بیشتری نشان دادهاند و در سایر انواع ادب به ویژه در مثنوی کمتر نثاری تونی ــ شاعر عصر صفوی ــ در مثنوی «سَرو و تَذَرو» زیباییهای ادبی را با بلاغت و شیوا سخنی در هم آمیخته و پیکره مثنوی بزمی «سَرو و تَذَرو» را زیبا و با شکوه و هنرمندانه ساخته است. در این گفتار مواردی از زیباییهای هنری ــ بدیع ــ را در شعر او بررسی میکنیم. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آرایههای لفظی و معنوی؛ جناس؛ تصدیر؛ لف و نشر؛ تلمیح؛ ایهام | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آرایش کلام در شعر نثاری تُونی
دکتر علی ساجدی*
چکیده توجه به زیباشناسی سخن در آثار همه شاعران ــ کم یا زیاد ــ دیده میشود. البته شاعران در غزل و گاهی هم در قصیده به آرایههای ادبی عنایت بیشتری نشان دادهاند و در سایر انواع ادب به ویژه در مثنوی کمتر نثاری تونی ــ شاعر عصر صفوی ــ در مثنوی «سَرو و تَذَرو» زیباییهای ادبی را با بلاغت و شیوا سخنی در هم آمیخته و پیکره مثنوی بزمی «سَرو و تَذَرو» را زیبا و با شکوه و هنرمندانه ساخته است. در این گفتار مواردی از زیباییهای هنری ــ بدیع ــ را در شعر او بررسی میکنیم.
واژههای کلیدی آرایههای لفظی و معنوی، جناس، تصدیر، لف و نشر، تلمیح، ایهام.
مقدمه نثاری تونی صاحب مثنوی بزمی «سَرو و تَذَرو» (نثاریتونی، 1368: ؟) در قرن دهم هجری و در عصر شاه طهماسب صفوی میزیسته است. او که شاعری شیعه مذهب بوده، علاوه بر مثنوی «سَرو و تَذَرو» دیوانی در حدود پنج هزار بیت مشتمل بر قصاید و غزلیات داشته که قصاید او بیشتر در مدح ثامنالائمه (ع) و تعدادی هم در مدح و ستایش رجال عصر اوست. (نثاری تونی، 1368: 9) مثنوی سَرو و تَذَرو بیش از دو هزار و سیصد بیت دارد که شرح دلدادگی تَذَرو است به سَرو، که دلفروزی است آتشینروی، نسبت پادشاهی دارد و فر سلطانی از جبین او تابنده است و کمر به خدمت سلطان یمن بربسته. این مثنوی در بحر خفیف (فاعلاتن مفاعلن فعلن) سروده شده و با وجود این که شاعران در سرودن مثنوی کمتر به زیبایی و آرایش کلام میپردازند اما نثاری در این مثنوی به موسیقی لفظی و معنوی سخن عنایت خاصی نشان داده است. کاربرد آرایهها در سخن او علاوه بر این که از ذوق، هنر و ادبدانی او حکایت میکند نشان علم و آگاهی و وسعت اطلاعات او نیز هست. صنایع ادبی، انواع جناس، تکرار، تصدیر، لف و نشر، مراعاتالنظیر، ایهام، تلمیح و تضاد و... سراسر مثنوی او را سرشار از زیباییهای لفظی و معنوی نموده و هنر و ذوق این شاعر خراسانی را به رخ خواننده میکشد. تذکرهها ــ چنان که مرسوم است ــ اطلاعات چندانی از او به دست ندادهاند و تنها کلیاتی درباره نام و نسب و ویژگیهای اخلاقی و علمی او را بیان نمودهاند. نام شاعری او «نثاری» و نسبش را «تونی»[1] ثبت کردهاند. آنچنان که از مثنوی سَرو و تذَرو پیداست، گویا نثاری علاوه بر معارف دینی زمان خود، علم نجوم و هیأت و ریاضی و طب هم میدانسته است. شاعر در مقدمه «سَرو و تَذَرو» ــ آن گونه که در اغلب مثنویها رسم است ــ به نعت پروردگار و نعت پیامبر اعظم (ص) و امامان معصوم (ع) پرداخته و سپس راجع به ارزش سخن ــ که الهام عالم غیب است ــ داد سخن داده و بعد از آن به اصل داستان پرداخته است. در ضمن پرداختن داستان به تصویرآفرینی و آرایش سخن توجهی خاص نشان داده اما نه آنگونه که کلام او بویی از تکلف و تصنع داشته باشد. در اینجا به ذکر نمونههایی از زیباییهایی لفظی و معنوی کلام او میپردازیم.
آرایههای ادبی در مثنوی سَرو وتَذَرو الف) جناس (تجنیس): از میان آرایههای لفظی جناس به دلیل ایجاد موسیقی تشخص ویژهای دارد مخصوصاً این که در روزگاران گذشته شعر در مجالس انشاد میگردیده گوش_نوازی آن بیشتر خود را نشان میداده است. سیوطی مینویسد: «جناس تشابه دو لفظ در کلام است، و فایدهاش آن است که شنونده به خوب گوش کردن آن تمایل پیدا میکند، زیرا تناسب الفاظ ایجاد میل و توجه مینماید.» (سیوطی،1363: 287) واعظ کاشفی مینویسد: «اقسام تجنیسات، بِاَسِرها، در معیار کلام نیک معتبر است، و در مجاری نظم و نثر به غایت مستحسن، و عذوبت سخن و رونق ترکیب به ایراد هر یک از اقسام آن متزاید شود.» (واعظ کاشفی،1369: 68) کاربرد انواع جناس در «سَرو و تَذَرو» نشان توجه شاعر به موسیقی لفظی شعر است:
(نثاری، 52) «دیده: چشم»، «دیده: مشاهده کرده» جناس تام. قابل ذکر است که واژه «دیده» در صدر مصراعها واقع شده و توجه خواننده و شنونده را بیشتر به خود معطوف میدارد.
(همان، 23) «تیر، تیر» جناس تام. در اینجا هم شاعر واژه «تیر» را در دو نقطه کلیدی نشانده تا از موسیقی ایجادشده بهره بیشتری عاید مخاطب شود. تیر در مصراع دوم همان ستاره عطارد است که ستاره دبیران و شاعران و نویسندگان بوده و به عنوان دبیر فلک در آسمان دوم تصویر شده است. تیر در آیین ایرانیان قدیم ایزد نگهبان باران و از نظر کشاورزی قابل احترام بوده است.
(همان، 52) «سِماک، سمک» جناس زاید یا افزایشی. سَمک:ماهی، سماک: به کسر اول، نام ستارهای و آن منزل چهاردهم است که از منازل قمر. «غیاثاللغات». نثاری علاوه بر این که تناسب لفظی را رعایت نموده است گونهای مجاز هم در شعر گنجانیده است.
(نثاری، 22) «خدا، جدا» جناس خط یا مصحّف.
(همان،97) «نشاط، بساط» جناس خط یا مصحّف.
(همان، 86) «سه پر، سپر» جناس مرکب.
(همان، 79)
(همان، 35)
(همان، 60) «یَمن و یُمن»، «دَرد ، دُرد» جناس ناقص هستند. انواع جناس در شعر نثاری فراوان است که ما در اینجا به نمونههایی اشاره کردیم. به گفته شمس قیس رازی انواع جناس «همه پسندیده و مستحسن باشد در نظم و نثر و رونق سخن بیفزاید و آن را دلیل فصاحت گواه اقتدار مرد شمارند بر تنسیق سخن» (شمس قیس رازی،1360: 337) ب) حُسن تعلیل: گاه شاعر در سخن خود برای موضوعی علت و دلیلی ذکر میکند اما علت واقعی و عقلی برای آن موضوع نیست بلکه دلیلی است هنرمندانه که شنونده را قانع میسازد. (ساجدی، 1385: 110) واعظ کاشفی مینویسد: «این صنعت در اصطلاح چنان است که متکلم کلامی را مدعای خود سازد و برای تأکید معنی آن اقامت دلیل کند بر آن مدعا، و به اعتباری لطیف، علتی مناسب که مشتمل باشد بر دقتی ذکر کند، و فیالواقع، آن دلیل علت آن مدعا نباشد.» (واعظ کاشفی،1369: 140) نثاری از این آرایه به خوبی بهره گرفته است:
(نثاری، 36) مشاهده میکنیم که شاعر علت این که «سرو» معشوق «تذرو» به این نام خوانده شده است زیبایی قد و حرکات لطیف و زیبا و لطف خرام میداند. در بیت بعدی هم شاعر با حسن تعلیل نام عاشق (تَذَرو) را ذکر کرده است.
(همان، 37)
در این بیت علاوه بر حسن تعلیل آرایه اشتقاق (مقام، مقیم) نیز دیده میشود.
(همان، 79)
(همان، 79) در این بیت علاوه بر حسن تعلیل آرایه تلمیح (اشاره به داستان یوسف پیامبر) و ایهام (عزیز) نیز هست. ج) تلمیح (تملیح): تلمیح یکی از زیباییهای سخن است که شاعر در شعر خود به طور مختصر و کوتاه به آیه یا حدیث، یا داستانی اشاره میکند و با این کار کلام خود را عمق و وسعت بیشتری میبخشد. (ساجدی، 1385: 69) تلمیح نشاندهنده وسعت اطلاعات و آگاهیهای علمی و دینی شاعر است. شمس قیس رازی تلمیح را نوعی ایجاز و از گونه بلاغت دانسته و گفته است: «تلمیح آن است کی الفاظ اندک بر معانی بسیار دلالت کند و چون شاعر چنان سازد کی الفاظ اندک او بر معانی بسیار دلالت کند آن را تلمیح خوانند و این صنعت به نزدیک بلغا پسندیدهتر از اطناب است.» (شمس قیس رازی،1360: 377) نثاری هم در مثنوی خود تلمیحهای متعددی آورده است که به آیات قرآن و احادیث و قصص انبیا، روایات دینی و مذهبی، اساطیر و... اشاره دارد. تلمیحهایی که او آورده است چند گونه است: 1)تلمیح به آیات و قصص انبیا و احادیث. 2)تلمیح به داستانها و اسطورههای ایرانی. 3)تلمیح به شعر شاعران پیشین. نمونههایی از تلمیح به آیات قرآن و قصص انبیا:
(نثاری: 19) موضوع شرک به پروردگار در جاهای مختلف قرآن مطرح شده است و با عناوین «ظلم عظیم»، «اِثم عظیم: گناه بزرگ» و «ضلال بعید» از آن یاد شده است. «وَمَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِیمًا» (نساء: 48) «وَمَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِیدًا» (نساء: 116) «یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ» (لقمان: 13) در مصراع دوم بیتی که گذشت شاعرقسمتی از آیه «لاَ شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ» (انعام : 163 )رااقتباس کرده است.
(نثاری، 20) موضوع دیگری که نثاری به آن پرداخته و دیگر شاعران هم بدان توجه داشتهاند، موضوع دیدن حق ــ تعالی ــ است. قرآن میفرماید: «لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» (انعام، 103) که اشاره نثاری هم به همین آیه است. موضوع شقالقمر از حوادث عصر رسول خداست که مفسران و صاحبان قصص انبیاء بدان اشاره کردهاند. در تفسیر کشفالاسرار آمده است: «خبر درست است از عبداللهبن مسعود، گفت: اهل مکه از رسول خدا در خواستند تا ایشان را آیتی نماید یعنی بر صدق نبوت خویش، گفتند: خواهیم که ماه آسمان به دو نیم شود. رسول خدا دعا کرد و ماه به دو نیم گشت. ابن مسعود گفت: کوه حرا را دیدم میان دو نیمه قمر. به روایتی دیگر گفت: یک نیمه بالای کوه دیدم و یک نیمه به دامن کوه. (کشف الاسرار، ج9 : 386) اشاره نثاری به این معجزه رسول خدا اینگونه است:
(نثاری، 22) معراج رسول اعظم هم از مباحثی است که شاعر ما به پیروی از صالحان سلف خویش بدان توجه خاصی داشته است.
(همان، 23و22) از جمله آیاتی که به معراج نبی اکرم (ص) اشاره دارد این آیه است: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ» (الاسرا:1) داستان حضرت موسی و خضر (ع) از اشارات دیگری است که در مثنوی سَرو و تذَرو بدان توجه شده است.
(نثاری، 39) در روایات اسلامی و تفاسیر به بهانه داستان موسی و خضر (ع) (کهف، 82-60) از آب حیات سخن رفته است و از آن پس به سایر منابع اسلامی و قصص انبیاء هم راه یافته است. بسیاری از مفسران از زنده شدن ماهی ــ که حضرت موسی (ع) در سفر برای رسیدن به خضر به عنوان غذا برداشته بود ــ نتیجه گرفتهاند که در مجمعالبحرین چشمه آب حیات وجود داشته و باعث زنده شدن ماهی شده است. (ساجدی، 1387: 56) در ادب فارسی گاه میان اساطیر مربوط به خضر و افسانههای اسکندر اختلاط و آمیختگی صورت گرفته است و موضوع رفتن به ظلمات و جستجوی آب حیات در موارد متعدد خضر و اسکندر با هم آمدهاند. زنده بودن خضر و عمر جاوید او که طبق بعضی روایات او تا نفخ صور زنده است نیز مورد توجه شاعر بوده است. (همان، 53) از جمله در ابیات زیر شاعر اشک عاشق را آب حیات و دل او را چون خضر زنده همیشگی دانسته است:
(نثاری، 31) نمونه دیگر از اشارههای نثاری به داستانهای قرآن موضوع قوم «یأجوج و مأجوج است.» او در توصیف کوه میگوید:
(نثاری، 84) قرآن میفرماید: « قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَل لَکَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا » (کهف، 94) «آن قوم گفتند: ای ذوالقرنین، این یأجوج و مأجوج تباهی میکنند در زمین پس آیا تو را خراجی دهیم بر آن تا در میان ما و میان ایشان دیواری سازی.» در این بیتها علاوه بر اشاره زیبایی که به داستان ذوالقرنین و ساختن دیوار در مقابل فتنهگران یأجوج و مأجوج شده است ترکیب «یأجوج فتنه» ترکیبی بدیع و زیباست. نمونهای دیگر از اشارات قرآنی که شاعر ما بدان توجه نموده موضوع هبوط آدم (ع) از بهشت است.
(نثاری، 58) آیات متعددی به موضوع سکونت آدم در بهشت و وسوسه شیطان و هبوط آدم اشاره دارد از جمله: «یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّةِ» (الاعراف، 27) «ای فرزندان آدم شیطان شما را فریب ندهد همچنان که پدر و مادر شما را از بهشت راند.» او در شأن امام علی (ع) این گونه سخن میگوید:
(همان، 25) «هل اتی» جزیی از آیه کریمه: «هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا» (الدهر،1) میباشد. بر اساس روایات، سوره «هل اتی» یا تعدادی از آیات آن در شأن امیر مؤمنان علی (ع) و خاندان بزرگوارش نازل شده است. (کشف الاسرار، ج10 : 319) «لا فتی» اشارهای است به جمله مشهور «لا فتی اِلا علی لا سیف الا ذوالفقار» که در شأن حضرت امیرمؤمنان است در غزوه اُحد. در این نبرد که از رویدادهای سال سوم هجری است پیامبر گروهی از بتپرستان را دید و به علی (ع) گفت: برایشان بتاز، او ایشان را بپراکند و کشتار کرد آن گاه پیامبر گروه دیگری را دید و به او گفت بر ایشان تاختن آور، علی (ع) برایشان تاخت و پراکنده شان ساخت و از کشتار ایشان خون فراوان به راه انداخت. جبرئیل گفت: ای پیامبر خدا جانبازی و برادری این است. پیامبر خدا (ص) فرمود: او از من است و من از اویم. جبرئیل گفت: من هم از شمایم. گویند: در این هنگام فریادآواز دهندهای را شنیدند که آواز میداد: شمشیری چون ذوالفقار نباشد و جوانمردی چون علی(ع). (همان) تلمیح به داستانها و اسطورههای ایرانی: نثاری به داستانهای معروف از جمله خسرو و شیرین، وامق و عذرا، محمود و ایاز، و به تناسب، عشق گل و بلبل، سوز شمع و پروانه، اشاره کرده است.
(نثاری، 31) در «مجنون» ایهام نیز هست.
(همان، 31)
(همان)
(همان)
(همان، 32)
(نثاری، 84) تلمیح به شعر شاعران پیشین:
(همان،89)
(همان،79) که در این بیت علاوه بر این که تمثیل است یادآور بیت مشهور سعدی است: یادآور بیت مشهور سعدی:
(همان،77) یادآور بیت حافظ:
یا این بیت دیگر از حافظ شیراز:
آرایه دیگری که به وفور در شعر نثاری مشهود است، آرایه تصدیر (رد العجز علی الصدر) است. در «بدایع الافکار» آمده است: «ردالعجر علی الصدر از جمله صنایع مرغوب و بدایع مطلوب است، و انواع او منحصر است در دو قسم: متصادر و معاد. اما متصادر آن باشد که در صدر سخن یا در حشو مصراع اول لفظی بیارند که در عجز همان لفظ، یا قریب به همان باز آورده شود و این قسم را به جهت آن متصادر گفتند که تصادر در لغت طلب صدارت کردن است و چون در این قسم، الفاظ مردده در صدر بیت، یا در حشو مصراع صدر واقع است، این را متصادر گفتند. (واعظ کاشفی، 1369: 99)
(نثاری:21)
(همان،69)
(همان، 70) علاوه بر آرایه تصدیر جناس خط (مصحّف) شیر، سیر هم دیده میشود.
نمونهای از ردالصدر الی العجز:
(همان، 56) «ارسال المثل» هم از آرایههایی است که نثاری از آن بهرههای زیادی گرفته است.
(همان،41)
(همان، 43) مصراع دوم قسمتی از ضربالمثل عربی است:
(شرح مثنوی شریف،ج1 ،402) مفهوم بیت عربی این است: هر رازی که از دو تن گذشت شایع میشود و هر علمی که بر دفتر ثبت نشود ضایع میشود. یادآور این بیت مولوی:
(مولوی،1370دفتر اول:1049)
(نثاری، 45)
(همان، 59) بیت آخر یادآور این جمله سعدی نیز هست: «قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.» (گلستان سعدی، 45) این بیتها هم نمونهای دیگر از تمثیلهای نثاری است:
(نثاری 87) ایهام که به «توریه»، «تخییل» و «توهیم» هم مشهور است، از آنجا که لذت احساس چند معنا را به خواننده و شنونده میدهد ارزش هنری زیادی دارد. (ساجدی، 1385: 79) در «بدایعالافکار» درباره ایهام آمده است: «این صنعت ادق صنایع و الطف بدایع است،... و در اصطلاح عبارت از آن است که شاعر لفظی به دو معنی، یا زیادت استعمال کند که یکی از آن معانی ظاهر باشد و دیگری خفی، و ذهن مستمع بعد از اصغای کلام، به معنی ظاهر و قریب متوجه گردد، و مراد متکلم معنی خفی و غریب باشد.» (واعظ کاشفی،1369: 109) شاعر ما هم در اثر خود از این آرایه به خوبی بهره گرفته است. برای نمونه چند بیتی ذکر میشود:
(همان،31) «نوای عشاق» علاوه بر این که مفهوم بانگ و ناله عاشقان است، نام مقامی است از دوازده مقام موسیقی. (غیاث اللغات) نام آواز معروف ایرانی که در پایان راست پنج گاه مینوازند و آن را به نوا تبدیل میکنند.
(همان،83) «مهر» از کلمات چند معنایی که در این جا شاعر دو معنای «محبت» و «خورشید» را در نظر داشته است. «مهر» در بیت دیگری هم آمده است:
(نثاری، 42)
(همان،79) در این بیت علاوه بر تلمیح، حُسن تعلیل، ایهام (عزیز) هم هست.
(همان، 76) عبارت (دور از آن سرو سیمتن) را در دو مقوله دستوری میتوان بررسی کرد: الف) در حالی که از آن سرو سیمتن دور بود. ب) از آن سرو سیمتن دور باد. جمله دعایی، حشو ملیح.
(همان، 68) فتح باب: علاوه بر معنی مشهور (گشایش در) موقع اتصال دو کوکب است که خانههای آنها مقابل یکدیگر باشد. مانند اتصال ماه یا آفتاب با زحل که خانه آنها مناسب خانه زحل است. یا اتصال زهره با مریخ، اتصال اول نشان آمدن باران و برف به طور آرام و اتصال دوم دلیل باران تند و سیل، تگرگ، رعد و برق و طوفان و اتصال عطارد با مشتری فتح باب بادهاست. کلمه «فتح باب» از آیه «وفَتَحنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ» (قمر، 11) گرفته شده است. در شعر فارسی اصطلاح فتح باب بیشتر به معنی نزول باران و در نتیجه گشایش در امور مردم و اشخاص است. (فرهنگ اصطلاحات نجومی، 552)
(نثاری:71) «سهم السعاده»یعنی: حصه خوشبختی همچنین سهم به معنای «تیر» و سهمالسعاده به معنای تیر خوشبختی افزون بر اینها «سهم السعاده» اصطلاح نجومی نیز هست. در فرهنگ اصطلاحات نجومی آمده است: «سهم، در نزد منجمان عبارت است از بخش معینی از فلک ثوابت و فلکالبروج، و در احکام نجومی برای هر سیاره سهمی است متناسب با مدلولات آن سیاره و در هر یک از خانهها یا برجها سهامی در نظر گرفتهاند و جدولی برای هر یک ترتیب دادهاند. و سهام مشهور نجومی عبارتند از: سهم سعادت یا سهم قمر، سهمالغیب یا سهم آفتاب، سهم الفت یا سهم زهره، سهم درویشی یا سهم عطارد، سهم بستن و زندان یا سهم زحل، سهم پیروزی و ظفر یا سهم مشتری، سهم شجاعت یا سهم مریخ، سهمالحوادث یا سهم زحل. مشهورترین سهام، سهمالسعاده و سهمالغیب است. نخستین، دلیل مال و جاه و دومین دلیل فرح و خرمی است. (مصفّی، 1366: 416) در این بیت شاعر معنای لغوی این تعبیر را ضمن ایهام به معنا نجومی آن اراده کرده است و در عین حال «سهم» که به منای تیر هم هست در نظر داشته است. اقتباس، آرایه دیگری است که نثاری به خوبی از آن بهره گرفته است. درباره اقتباس گفتهاند: «اقتباس، در لغت واگرفتن آتش باشد و در اصطلاح آن است که شاعر در ترکیب کلام و ترتیب سخن، آیتی از آیات قرآن یا حدیثی از احادیث نبوی یا مسألهای از مسائل فقهی بر سبیل تبرّک و تیمن ایراد کند.» (کاشفی،1369: 147) نمونهای از اقتباسهای نثاری: شاعر در نعت پرودگار گفته است:
(نثاری:19) «لا شریک له» قسمتی است از آیه 163 سوره انعام. در شأن پیامبر اکرم(ص) گفته است:
(نثاری:22) در مصراع آخر، قسمتی از آیه 40 سوره نور اقتباس شده است. در بیت دیگری مقام والای رسول اکرم را این گونه بیان نموده:
(همان) (لی مع الله) اقتباسی است از حدیث معروف: «لی معَ اللهِ وقتٌ لا یَسَعُنی فیه مَلکٌ مقرّبٌ ولا نَبیٌ مرسَلٌ» (فروزانفر،1361: 39) در باره امام علی(ع) میگوید:
(نثاری:25) «هل اتی» بخشی از آیه نخستین سوره دهر که تمام آن چنین است: «هل اَتی علی الانسانِ حینٌ مِن الدَّهرِ لم یَکُن شیئاً مذکوراً.» «لا فتی» قسمتی از سخن معروفی است که پیامبر (ص) در روز اُحد درباره علیبن ابی طالب (ع) بر زبان راند: لافتی اِلّا علیٌّ لا سیفَ الا ذوالفقار، (هیچ پهلوانی چون علی (ع) و هیچ تیغی چون ذوالفقار نیست.) «لف و نشر» آرایه دیگری است که اغلب سخنوران برای زینت کلام از آن بهره گرفتهاند. واعظ کاشفی در تعریف لف و نشر میگوید: «شاعر ذکر معدودی چند کند بر سبیل تفصیل و بعد از آن کلمهای چند ایراد نماید که هر یک از آن کلمات متعلق به یکی از آحاد معدودات مذکوره باشد، و چون اول، کلمهای چند در هم پیچیده میشود و در ثانیالحال منتشر میگردد این صنعت را لف و نشر گفتند.» (واعظ کاشفی،1368: 143) نثاری هم در مثنوی سرو و تذَرو به آرایه لف نشر توجه دارد به ویژه که در بسیاری از ابیات تشبیه ملفوف ساخته است:
(نثاری،21)
(همان،36)
(همان،82) در بیت اول و سوم لف و نشر مرتب و در بیت دوم لف و نشر نامرتب وجود دارد. افزون بر آن در بیت سوم آرایه تلمیح و ایهام (عین) هم مشاهده میشود.
نتیجه با گشت و گذار در مثنوی «سرو و تذرو» میبینیم که شاعر با تسلطی که بر تصویرسازیها و آرایههای ادبی داشته اثر خود را به انواع آرایهها زینت بخشیده و در عین حال سخن او از تکلف و تصنع به دور است. در این اثر اگر چه نثاری بحر خفیف (فاعلاتن مفاعلن فعلن) را برگزیده که نسبت به سایر بحور عروضی از گوشنوازی کمتر برخوردار است اما وجود آرایههای لفظی و معنوی آن را از جهت موسیقی شعری غنای بیشتری بخشیده است. وجود آرایههای ادبی در شعر بدون این که با تکلف همراه باشد نشان ذوق و هنر شاعر و تسلط او بر فنون ادبی است.
منابع و مآخذ 1 ــ قرآن کریم. 2 ــ ابناثیر، عزّالدینابن اثیر. تاریخ کامل. برگردان دکتر حسین روحانی، تهران: انتشارات اساطیر، 1371. 3 ــ ساجدی، علی. آرایههای ادبی (بدیع). مشهد: انتشارات110، 1385. 4 ــ ـــــــ ، ـــــ . آیین مریدی و مرادی در تصوف. مشهد: سخن گستر، 1387. 5 ــ سعدی شیرازی. گلستان. با تصحیح: محمدعلی فروغی، تهران: امیرکبیر، 1363. 6 ــ سیوطی، جلالالدین عبدالرحمن. الاتقان فی علوم القرآن. 2مجلد، ترجمه سید مهدی حائری قزوینی، تهران: امیرکبیر، 1363. 7 ــ شمسالدین قیس رازی. المعجم فی معاییر الاشعار العجم. به تصحیح علامه محمد قزوینی، تهران: زوّار، 1360. 8 ــ عبدالباقی، محمّد فؤاد. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن کریم. قاهره: 1364. 9 ــ غیاثالدین محمّد رامپوری. غیاث اللغات. به کوشش منصور ثروت، امیر کبیر، 1363. 10 ــ فروزانفر، بدیعالزمان. احادیث مثنوی. تهران: امیر کبیر، 1361. 11 ــ ـــــــــ ، ـــــــــ . شرح مثنوی شریف. تهران: انتشارات زوار، 1367. 12 ــ مصفی، ابوالفضل. فرهنگ اصطلاحات نجومی. تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366. 13 ــ مولوی، جلالالدین محمد. مثنوی معنوی. به همت نیکلسون، تهران: انتشارات مولی، 1370. 14 ــ میبدی، رشیدالدین ابوالفضل میبدی. تفسیر کشفالاسرار و عده الابرار. 10 مجلد، به اهتمام علی اصغر حکمت، امیرکبیر، 1371. 15 ــ نثاری تونی، سرو و تذرو. با مقدمه و تصحیح و توضیح دکتر محمد جعفر یاحقی، سروش، 1368. 16 ــ واعظ کاشفی سبزواری، میرزاحسین. بدایعالافکار فی صنایع الاشعار. ویراسته میرجلالالدین کزّازی، تهران: نشر مرکز، 1369. .
* دانشگاه آزاد اسلامی فردوس، گروه زبان و ادبیات فارسی، ایران، فردوس. تاریخ دریافت: 21/1/93 تاریخ پذیرش: 20/3/93 [1]-منسوب به «تون». «فردوس» کنونی در جنوب خراسان بزرگ. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع و مآخذ 1 ــ قرآن کریم. 2 ــ ابناثیر، عزّالدینابن اثیر. تاریخ کامل. برگردان دکتر حسین روحانی، تهران: انتشارات اساطیر، 1371. 3 ــ ساجدی، علی. آرایههای ادبی (بدیع). مشهد: انتشارات110، 1385. 4 ــ ـــــــ ، ـــــ . آیین مریدی و مرادی در تصوف. مشهد: سخن گستر، 1387. 5 ــ سعدی شیرازی. گلستان. با تصحیح: محمدعلی فروغی، تهران: امیرکبیر، 1363. 6 ــ سیوطی، جلالالدین عبدالرحمن. الاتقان فی علوم القرآن. 2مجلد، ترجمه سید مهدی حائری قزوینی، تهران: امیرکبیر، 1363. 7 ــ شمسالدین قیس رازی. المعجم فی معاییر الاشعار العجم. به تصحیح علامه محمد قزوینی، تهران: زوّار، 1360. 8 ــ عبدالباقی، محمّد فؤاد. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن کریم. قاهره: 1364. 9 ــ غیاثالدین محمّد رامپوری. غیاث اللغات. به کوشش منصور ثروت، امیر کبیر، 1363. 10 ــ فروزانفر، بدیعالزمان. احادیث مثنوی. تهران: امیر کبیر، 1361. 11 ــ ـــــــــ ، ـــــــــ . شرح مثنوی شریف. تهران: انتشارات زوار، 1367. 12 ــ مصفی، ابوالفضل. فرهنگ اصطلاحات نجومی. تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366. 13 ــ مولوی، جلالالدین محمد. مثنوی معنوی. به همت نیکلسون، تهران: انتشارات مولی، 1370. 14 ــ میبدی، رشیدالدین ابوالفضل میبدی. تفسیر کشفالاسرار و عده الابرار. 10 مجلد، به اهتمام علی اصغر حکمت، امیرکبیر، 1371. 15 ــ نثاری تونی، سرو و تذرو. با مقدمه و تصحیح و توضیح دکتر محمد جعفر یاحقی، سروش، 1368. 16 ــ واعظ کاشفی سبزواری، میرزاحسین. بدایعالافکار فی صنایع الاشعار. ویراسته میرجلالالدین کزّازی، تهران: نشر مرکز، 1369. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,770 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 601 |