تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,622 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,345,708 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,387,517 |
نقد فرمالیستی قصیدهای از ملکالشعرای بهار در بزرگداشت امام هشتم (ع) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 5، شماره 19، فروردین 1393، صفحه 77-92 اصل مقاله (185.23 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
لیلا هاشمیان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نظریههای مکتب فرمالیسم، ابتدا در سال 1914 توسط «ویکتور شکلوفسکی» در روسیه مطرح گردید و سپس در سال 1964 با ترجمه آثار فرمالیستهای روسی به انگلیسی توسط «گاروین»، به غرب و سپس به سرتاسر جهان راه جست. یکی از مضامین مشترک شعری، در دیوان بیشتر شعرای شیعه مذهب و حتّی اهل سنّت، ستودن و بزرگداشت امام هشتم (ع) است. این درونمایه در اشعار شعرای معاصر، نمودی بارزتر دارد. یکی از این شعرا، که او را «خاتم چامه سرایان» نامیدهاند، ملکالشعرای بهار است که ارادتی ویژه به حضرت رضا (ع) داشته و اشعار فراوانی در مدح آن امام همام سروده است. بهار، شاعری است زبان دان و زبانآور، که به شکل (= فرم) اشعارش توجهی ویژه داشته است. همین شکلگرایی در اشعار وی، انگیزهای شد تا به بررسی یکی از چامهها در مدح امام رضا(ع) از دیدگاه فرمالیسم که یکی از مکاتب مهم نقد ادبی قرن بیستم است بپردازیم. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فرمالیسم؛ ملکالشعرا بهار؛ فُرم؛ آشنازدایی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نقد فرمالیستی قصیدهای از ملکالشعرای بهار در بزرگداشت امام هشتم (ع)
دکتر لیلا هاشمیان*
چکیده نظریههای مکتب فرمالیسم، ابتدا در سال 1914 توسط «ویکتور شکلوفسکی» در روسیه مطرح گردید و سپس در سال 1964 با ترجمه آثار فرمالیستهای روسی به انگلیسی توسط «گاروین»، به غرب و سپس به سرتاسر جهان راه جست. یکی از مضامین مشترک شعری، در دیوان بیشتر شعرای شیعه مذهب و حتّی اهل سنّت، ستودن و بزرگداشت امام هشتم (ع) است. این درونمایه در اشعار شعرای معاصر، نمودی بارزتر دارد. یکی از این شعرا، که او را «خاتم چامه سرایان» نامیدهاند، ملکالشعرای بهار است که ارادتی ویژه به حضرت رضا (ع) داشته و اشعار فراوانی در مدح آن امام همام سروده است. بهار، شاعری است زبان دان و زبانآور، که به شکل (= فرم) اشعارش توجهی ویژه داشته است. همین شکلگرایی در اشعار وی، انگیزهای شد تا به بررسی یکی از چامهها در مدح امام رضا(ع) از دیدگاه فرمالیسم که یکی از مکاتب مهم نقد ادبی قرن بیستم است بپردازیم.
واژههای کلیدی فرمالیسم، ملکالشعرا بهار، فُرم، آشنازدایی.
مقدمه منتقدان ادبی عمدتاً از دیرباز در بررسی یک اثر ادبی، یا به لفظ توجه میکردند و یا به معنی، و گاهی نیز هر دو جنبه را مورد توجه قرار میدادند. «تحقیق درباره شعر و ادب، از لحاظ لغت و نحو و فنون بلاغت (که بررسی لفظی و صوری یک اثر ادبی محسوب میشود) مهمترین مایه اشتغال ادبا و منتقدان قدیم بوده است. ارسطو و اریستارک در یونان قدیم و هوراس و کنتی لین در روم، نقد فنی را که بعد از آنها، مخصوصاً در نزد علماء اسکندریه رواج بسیار یافت، بنیاد نهادند.» (زرین کوب، 1382: 74) «نقد فنی از لحاظ وسعت عرصه شمول آن، بر سایر شقوق نقد، رجحان داشته است.» (همان، 75) در حقیقت جنبه لفظی در شعر و ادب، عنصر مهمی به شمار میرود، زیرا لفظ موجد صورت و هیئت هر اثر ادبی است و بدون آن، تحقیق اثری ادبی محال خواهد بود. (همان، 80) عدهای از نقادان ادبی، در طول تاریخ ادبیات، این توجه به لفظ و صورت را به حدی به افراط کشانیدند که کاملاً از معنی غافل گردیدند؛ در حالی که میتوان گفت: «در شعر خوب، هم صورت شعر شرط است و هم معنی آن، و زیبایی از ترکیب هم آهنگ و متناسب صورت و معنی به دست میآید. (فرشیدورد، 1382: 190و191) «صرف نظر از پیشینه توجه به صورت در آراء گذشتگان تا کالریج، استنباط منظم و شکلیافته صورتگرایی را باید در آراء صورتگرایان (فرمالیستها) روس جستجو کرد. آغاز یا نخستین نمود صورتگرایی روسی، در رساله ویکتور شکلوفسکی، به نام «رستاخیز واژهها» که در سال 1914 م منتشر گردید، مشاهده میشود. وی هر گونه تأویل اجتماعی و تاریخی را در اثر هنری رد میکند و ارزش هنری آن را جدا از گرایشهای خاص بیرونی و حتی جدا از زندگی و حیات فردی نویسنده در نظر میگیرد.» (امامی، 1385: 215) فرمالیسم ـ که مدافعان از آن به نام تجزیه و تحلیل ریختشناسی، سخن میگفتند ـ از 1915 تا 1916م به شکل واکنشی در برابر مکتب اصالت ذهن و نماد گرایی (سمبولیسم) در آمد. (ایوتادیه، 1378: 20) هدف این نقد، همان طور که از نامش برمیآید، کشف و شرح و بسط صورت در اثر هنری است. در این رویکرد بر استقلال اثر هنری و در نتیجه کنار گذاشتن برخی نکات جزئی و غیر ادبی تأکید میگرد. (گورین و دیگران، 1383: 89) «باید دقت شود که مقصود فرمالیستها از شکل (form) قالب ظاهری شعر یا داستان یا هر نوع ادبی دیگر نیست، بلکه صورت یا شکل در یک نوع ادبی عبارت است از: هر عنصری که در ارتباط با دیگر عناصر، یک ساختار منسجم را به وجود آورده باشد؛ به شرط اینکه هر عنصر، نقش و وظیفهای را در کل نظام همان اثر ایفا کند. بدین لحاظ همه اجزای یک متن مانند: صور خیال، وزن عروضی، قافیه، ردیف، نحو، هجاها، صامتها و مصوتها، آهنگ قرائت شعر یا داستان، صنایع مختلف بدیعی به ویژه ایهام، استخدام، ایهام تناسب و تضاد، تلمیح و... فنون داستاننویسی، نوع ادبی، پلات، زاویه دید و... جزء شکل محسوب میشوند؛ به دیگر سخن، تمامی عناصری که بافت و ساختار منطقی و زیبایی شناختی اثر را میسازند.» (شایگانفر، 1380: 43) یکی از مضامین شعری مهم در ادب پارسی و عرب، مدح و منقبت و رثای امام هشتم شیعیان، امام رضا (ع) است. این مضمون در دیوان ملکالشعرای بهار، نمودی آشکار دارد و حدود سیزده قصیده و غزل و مسمط را در دیوان او به خود اختصاص داده است. «وی در دوران اقامتش در مشهد، بیشتر به مراثی مذهبی و موضوعات دینی و اخلاقی و اندرزی توجه داشته است.» (غلامرضایی، 1377: 459) مرحوم ملکالشعرا، که به حق، لقب خاتم قصیدهسرایان، برازنده اوست، شاعری است فحل و زبردست که در شعرهایش، به شکل و صورت و لفظ بسیار توجه میکرده است و همین علت، ما را بر آن داشت تا به بررسی فرمالیستی یکی از چامههای او در مدح و منقبت امام هشتم (ع) بپردازیم: «در سلام عید مولود حضرت ثامن الائمه علیهالسلام»
(بهار، 1380: 164) الف) تناسب وزن ابیات شعر با انسجام شعر فرمالیستها بر این باورند که اجزای یک اثر هنری باید متقابلاً یکدیگر را پشتیبانی کنند و این اجزا باید در خدمت درونمایه اثر انجام وظیفه نمایند. (اتونی، 8 بهمن1382: 9) از دیدگاه فرمالیستها، یکی از مهمترین اجزای سازنده شعر، وزن آن است. رنه ولک، که یکی از بنیانگذاران مکتب فرمالیست است، در بحث شعر، بر آهنگ و موسیقی، بسیار تکیه دارد و میگوید که تأثیر کلی شعر بر دوش آن است. (شمیسا، 1378: 152) در تطور شعر فارسی، چند نوع وزن را میبینیم که عبارتند از: 1 ــ وزن عروضی، 2 ــ وزن نیمایی که تصرفی است در وزن عروضی، 3 ــ وزن مطنطن یا آهنگین (شعر سپید) که استفادهای است از امکانات شعر هجایی (سیلابیک) و موسیقی کلمات و قافیه، 4 ــ وزن خفیف یا نثری، که در شعر موج نو دیده میشود و بر آمده از طبیعت کلام و مکالمه عادی است. (شمیسا، 1381: 67و68) در بین اوزان یاد شده، وزن عروضی، از دیدگاه منتقدان فرمالیست، مهمتر از سایر اوزان است، زیرا آهنگ آشکار آن و موسیقی بیرونیش، در القای درون مایه شعر به خوبی میتواند نقشی روشن را ایفا کند، «و لذت بردن از آن، گویا امری غریزی است یا نزدیک به غریزی، و به همین دلیل هم هست که در شعر کودکان و شعر عوام، چشمگیرترین عامل محسوب میگردد.» (شفیعی کدکنی، 1383: 95) مرحوم ملکالشعرا بهار، که از چیرهدستترین قصیدهپردازان معاصر است، در این چامه خود، که در سلام عید مولود امام رضا (ع) سروده است، وزن را به خوبی در خدمت درونمایه شعرش به کار برده است. وزن این قصیده، «مفاعلن فعلاتن، مفاعلن فع لن» است که در بحر «مجتث مثمن اصلم» سروده شده است. این وزن در عین حال که وزنی طربانگیز و شاد است (نه شادی کودکانه، بلکه شادی روحانی، که در خور شأن و جایگاه ائمه اطهار باشد) و مناسب است با حال و هوای عید و میلاد؛ وزنی است سنگین و با وقار، و متانت و سنگینی روحانی حضرت رضا (ع) را به خوبی به خواننده القاء میکند. اوزان مختلف الارکان، که بحر مجتث نیز جزء همین اوزان است، اوزانی پر جنب و جوش هستند و ایستایی و سکون و تکرار و یکسانی اوزان مختلفالارکان را ندارند. پس به همین دلیل، وزن این قصیده، نوعی طربانگیزی و جنب و جوش را به خواننده القاء میکند؛ ولی اگر به ارکان اصلی تشکیلدهنده «مفاعلن، فعلاتن» دقت شود (100100/101000) خواهیم دید که «مفاعلن» از دو وتد مقرون، و «فعلاتن» از یک فاصله صغری و یک سبب خفیف، ساخته شده است؛ و همان طور که میدانیم وتد مقرون و فاصله صغری، نوعی سنگینی و متانت و سبب خفیف نوعی شتاب را به شعر انتقال میدهد. در «مفاعلن فعلاتن» چون فقط یک بار از سبب خفیف استفاده شده است و بقیه ارکان آن را، و تد مقرون و فاصله صغری تشکیل میدهد، پس قاعدتاً وزنی است با وقار و سنگین، که مناسب روحانیت ائمه اطهار نیز هست و آن معنویت الهی را که در وجود حضرت رضا (ع) تبلور یافته است به خوبی به خوانندگان القاء مینماید. ب) تناسب قافیه شعر با انسجام شعر قافیههای این شعر عبارتند از: پیغمبر، جعفر، پیغمبر، مصدر، اختر، بشر، کوثر، اختر، لنگر، قدر، چاکر، و سر، که حرکت حرف رَویِ آنها «ر» است. اگر به نحوه تلفظ حرف رَویِ «ر» دقت کنیم، میبینیم که در تلفظ «ر» نوک زبان، به قسمت جلوی سقف دهان میچسبد، سپس جریان هوا به شدت از بین نوک زبان و سقف دهان خارج میشود و نوعی ارتعاش به زبان میدهد. این ارتعاش زبان، ناخودآگاه، نوعی جنب و جوش و رقص را به ذهن خواننده متبادر میکند که دقیقاً متناسب است با درون مایه شعر که در سلام عید مولود امامرضا(ع) است؛ یعنی حالتی شاد و طرب انگیز را به ذهن خوانده القاء مینماید. * * *
یکی از صنایع لفظی بدیعی، که بسیار مورد توجه نظریهپردازان فرمالیست قرار گرفته است، نغمهآرایی است؛ البته این نغمهآرایی، باید در خدمت درونمایه اثر قرار گیرد تا ارزشی هنری بیابد. با ژرفاندیشی در این بیت، دو حرف «ق» و «ف» را میبینیم که از دیگر حروف این بیت بیشتر تکرار شده اند. اگر به نوع نگارش حروف «ق» و «ف» دقت کنیم، خواهیم دید که در هر دو، شکل هندسی دایره به کار رفته است. دایره در بحث نمادشناسی، نماد تمامیت و بَوَندگی و کمال است؛ خواه این نماد در پرستش خورشید، نزد مردمان بدوی باشد یا در ادیان نوین؛ در اسطورهها باشد یا در خوابها (یونگ، 1386: 365) و یا در دست افشانی راز وَرانه (سماع درویشان). (دوبوکور، 1387: 88) اینک با خواندن این بیت، در مییابیم که حروف «ق» و «ف» که به علت دایرهوار بودنشان، میتوانند نماد تکامل و تمامیت باشند، به خوبی در خدمت درونمایه بیت قرار گرفتهاند، یعنی مفهوم قوت و کمال دین محمدی به واسطه وجود حضرت رضا(ع). یکی از مهمترین نظریههای فرمالیستها، نظریه آشنازدایی است. آشنازدایی، یعنی اینکه شاعر یا نویسنده، خواننده را به درنگ و تأمل وا دارد و دستاندازی بر سر راه مخاطب خود ایجاد کند تا حرکت درک او را کُند نماید. (اتونی، 1382: 9) در زندگی روزمره، همه چیز آنقدر برایمان عادی و آشنا شده است که دیگر آنها را نمیبینیم؛ ما حتی به واقع، اشیاء منزل و همسر و بچههایمان را هم آنچنان که باید، نمیبینیم. در اینجاست که شاعر وظیفه دارد حرکت ادراک مخاطب را که عادت به این بیدقتی کرده است کُنْد کُنَد. (شایگانفر، 1380: 47) از جمله ابزار شاعران برای غریبسازی (آشنازدایی)، استفاده از صناعات ادبی، به خصوص، انواع ایهام است. مثلاً در این بیت شیخ اجل:
(سعدی، 1381: 186) کلمه «رشته» نام بیماریی است که آن را «پیوک» گویند. شاعر، به عمد، در این بیت، کلمه «دوک» را آورده است تا دستاندازی بر سر راه حواس ما ایجاد کند، و ما به اشتباه «رشته» را به معنی «نخ» بپنداریم؛ ولی اگر دقتمان را بیشتر کنیم، میبینیم که رشته، نه به معنی «نخ»، بلکه نام مرضی است که فرد را لاغر و باریک میکند. اینگونه غریبسازیها و دستاندازیها بر سر راه حواس خواننده، باعث میگردد که عادات احساسی و ادراکی خواننده بر هم خورد. حال با بیان این مقدمه، به بررسی آشنازدایی در این بیت ملکالشعرای بهار میپردازیم: واژه موسی، در این بیت نام پدر حضرت رضا (ع) است، ولی شاعر برای اینکه دستاندازی بر سر راه ادراک خواننده ایجاد کند و به اصطلاح او را به وهم بیندازد، در مصرع قبل، دو واژه «دین» و «پیغمبر» را آورده است که باعث میگردد خواننده بپندارد که مراد از موسی، حضرت موسی (ع) است، ولی در اصل به خطا رفته است، زیرا موسی در اینجا نه نام پیامبر قوم بنیاسرائیل، بلکه نام مبارک پدر حضرت رضا (ع) است، و واژه «موسی» با «دین» و «پیغمبر» ایهام تناسب میسازد.
همانطور که در بالا ذکر شد، صنعت «ایهام تناسب» باعث آشنازدایی میگردد. در این بیت نیز واژه «بهی» که به معنی بهتری است با واژه «دین» ایهام تناسب میسازد؛ معنی ایهامی «بهی»، زرتشتی است که با «دین» تناسب میسازد ولی معنی مورد نظر شاعر، دین زرتشتی نیست و با این صنعت فقط میخواهد آشنازدایی کند. از دیگر صنایع ادبی که در این بیت باعث آشنازدایی گردیده است، صنعت ردّالقافیه است. «ردّالقافیه آن است که قافیه مصراع اول مطلع قصیده یا غزل را، در آخر بیت دوم تکرار کنند، به طوری که موجب حسن کلام باشد.» (همایی، 1377: 72) خواننده پس از اینکه به قافیه این بیت (یافت دین پیغمبر)، که بیت دوم قصیده است، رسید میبیند که این قافیه یک بار دیگر هم در عروض بیت اول [عروض = واژه پایانی مصرع اول] تکرار شده است، و میپندارد که این مورد از عیوب شعری است، زیرا همان طور که میدانیم، تکرار قافیه جایز نیست. ولی با اطلاع از صنعت رد القافیه، متوجه میشود که این تکرار نه تنها جزو عیوب شعری به حساب نمیآید بلکه صنعتی از صنایع بدیعی است که باعث آرایش کلام میشود. این به گمان خطا افتادن خواننده که در بالا ذکر شد، باعث آشنازدایی او میگردد و برای لحظهای هم که شده، موجب درنگ و تأمل او میشود. از دیگر موارد ایجاد آشنازدایی، استفاده از «کنایه از موصوف» است، یعنی اینکه اسم اشیاء را نبریم بلکه از واژگان و عباراتی استفاده کنیم که آن شیء را توصیف میکند. (شمیسا، 1378: 159) مثلاً در این بیت:
(خاقانی، 1382:136) خاقانی، به جای بردن نامِ خورشید، ترکیب «آتشین صلیب» را به کار برده است. با توجه به توضیحات داده شده، در این بیت ملکالشعرا نیز صنعت کنایه از موصوف دیده میشود: «بهین سلیل پیمبر»، به جای حضرت رضا(ع) به کار رفته است.
مفهوم بیت اشاره به عظمت و قدر حضرت رضا (ع) دارد، به نحوی که صدور قضای الهی، منوط به اجازه و رضای او دانسته شده است. حال اگر به ژرفی به این بیت بنگریم خواهیم دید که مصوت «آ» بیشتر از بقیه صامتها و مصوتها تکرار شده و همان طور که میدانیم، تکرار مصوت «آ»، عظمت و رفعت و بزرگی را به خواننده القاء میکند. «در واقع مصوت بلند «آ» در میان صامتها و مصوتهای زبان پارسی از همه مغرورتر و خودنماتر است، چرا که یک سر و گردن از همه بالاتر است.» (اتونی، 1382: 11) در این بیت نیز، تکرار مصوت «آ» القاءکننده رفعت و بزرگی معنوی حضرت رضا(ع) است. در مصراع دوم این بیت دو واژه «افعال» و «مصدر» را میبینیم که هر دو از اصطلاحات فلسفی هستند. ولی در نگاه نخست، معنی «فعل» و «مصدر» در دستور زبان را متبادر میکنند و این دو واژه نیز با هم صنعت مراعاتالنظیر میسازند. این صنعت ترکیبی را میتوانیم «تبادر تناسبی» نام بنهیم زیرا از یک سوی باعث تبادر معنایی دیگر میشود و از سویی، آن دو واژه متبادر شده با هم صنعت تناسب (مراعاتالنظیر) میسازند. «تبادر تناسبی» از جمله صنایعی است که باعث آشنازدایی میگردد.
این بیت نیز مانند بیت بالا، دارای صنعت «تبادر تناسبی» است که عامل مهمی در غریبسازی (آشنازدایی) میباشد. واژه «گشاده»، کلمه «گشاد» که به معنی رها کردن تیر از شست (برهان م، 1345، زیر گشاد) است را متبادر میسازد؛ و واژه چرخ که در اینجا به معنی آسمان و سپهر است نیز نوعی کمان را که به آن «تخش» گویند (برهان م، 1345، ذیل چرخ) توهیم میکند؛ و واژه گشاده در معنای تبادریش با «چرخ» در معنای توهیمیش، تناسب میسازد. از جمله صنایع ادبی دیگر، که باعث آشنازدایی میگردد، آرایه «غلوّ» است، زیرا شاعر با آوردن معنای غلوانگیز، دستاندازی بر سر راه ادراک خواننده ایجاد میکند و او را برای لحظهای هم که شده به درنگ و تأمل وا میدارد. در این بیت، شاعر، به قدری جایگاه معنوی حضرت رضا (ع) را بالا میداند، که میگوید: چرخ با آن همه رفعت، به واسطه ستارگان، چشم گشوده است (در سنتهای ادبی، ستاره، چشم آسمان انگاشته شده است) تا در طلب خاک آستانه آن امام همام باشد.
همان طور که در آغازین صفحات این مقاله اشاره کردیم، موسیقی، یکی از مهمترین عناصر سازنده هر اثر ادبی است و فرمالیستها توجه زیادی به آن دارند. آنان در مورد euphoy یا خوش صدایی، در مقالات و کتبشان، مطالب زیادی را مطرح کرده اند. (شمیسا، 1378: 161) در صناعات ادبی پارسی و عربی، یکی از عوامل خوش صدایی (euphoy)، صنعت ترصیع و موازنه است. در بیت فوق، تصریعوارهای را شاهد هستیم که باعث خوشآوایی کلام شاعر گردیده است. علاوه بر مسأله موسیقی در این بیت، شاهد «کنایه از موصوف» نیز هستیم، که از دیدگاه فرمالیستها بسیار مهم است و باعث آشنا زدایی میگردد. شاعر به جای نام امام رضا (ع) صفات کنایی ای چون «چراغ بزم ولایت»، «پناه دین مبین»، «فروغ چشم هدایت» و «امام حق و بشر» را به کار برده است.
در این بیت، شاهد صنعت موازنه هستیم که موجب خوشآوایی کلام گردیده است و همانگونه که گفته شد، خوشآوایی و موسیقی کلام از جمله عناصر مهمی است که فرمالیستها بر آن تأکید زیادی دارند. یکی از موارد دیگر، که در آشنازدایی نقش عمدهای دارد، صنعت تناسب یا مراعاتالنظیر است که باعث میگردد در خودکاری ذهن، وقفه ایجاد شود. «تناسب» باعث میگردد که از ابتذال کلام کاسته شود و برای لحظهای هم که شده، خواننده در معنای تناسبی واژگان درنگ کند و این درنگ، مانعی است بر سر راه ادراک روزمره خواننده. در بیت فوق نیز، بین کلمات «بقعه» و «حرم» و «غرفه» و نیز واژگان «فردوس» و «کوثر» تناسب وجود دارد. ضمناً این بیت دارای «غلو» نیز هست.
دو صنعت مهم که در این بیت باعث آشنازدایی گردیده است، یکی صنعت «مراعاتالنظیر» و دیگری صنعت «غلوّ» میباشد. بین واژگان «گردون» و «اختر» تناسب وجود دارد که موجب درنگ ذهن خواننده میشود تا پی به رابطه تناسبی آن دو ببرد و این همان ارزش هنری است که فرمالیستها بر آن تأکید دارند. ضمناً شاهد صنعت غلو نیز میباشیم. زیرا شاعر به قدری پایگاه مینوی (معنوی) حضرت رضا (ع) را بالا میداند که دور گردون و سیر اختر را باز بسته به اجازه ایشان میداند.
در این بیت از جمله صنایعی را که میتوان از دیدگاه فرمالیستها ارزشمند دانست، صنعت مراعاتالنظیر یا همان تناسب است که پیشتر، در مورد ارزش هنریش سخن گفتیم و از تکرار مکررات پرهیز میکنیم. بین «بحر»، «زورق» و «لنگر» تناسب وجود دارد. صنعت دیگری که در این بیت موجب آشنازدایی شده، «تعطّف» است. «این صنعت چنان است که یکی از دو لفظ متشابه، در اول یا وسط مصراع اول باشد و دیگری در اول یا وسط مصراع ثانی» (گرکانی، 1377: 150) در این بیت، دو واژه «بود به» در ابتدای هر دو مصرع تکرار شده است و این تکرار موجب آشنازدایی میگردد زیرا خواننده وقتی به واژگان متشابه در ابتدای مصرع دوم میرسد، ناگهان، بدون این که بداند، درنگی میکند تا نظری به آغاز مصرع اول بیندازد تا این تکرار را برای خود کشف کند و همین درنگ و مکث، ایجاد مانع بر سر راه جریان خودکار ذهن میکند.
در بیت فوق، «رد العجز علیالصدر» به کار رفته است. خواننده با خواندن عَجُزِ بیت (قضا و قدر) بلافاصله ذهنش متوجه آن میشود که یک بار دیگر این کلمات در صدر بیت تکرار شده است. پس بلافاصله به صدر بیت مراجعه میکند تا حس کنجکاوی خود را ارضاء کند. همین بازگشت، باعث آشنازدایی برای خواننده میگردد و موجب درنگ و مکث او بر سر بیت میشود و او را وادار به دوباره خواندن بیت میکند و همین دوباره و چند باره خواندنها یکی از پیامهای فرمالیستها برای خوانندگان شعر است. صنعت مهم دیگری که در این بیت موجب غریبسازی میگردد، «ایهام تناسب» است. «ولی» در مصراع دوم، از حروف استدراک است؛ حال اگر معنای اسمی آن را در نظر بگیریم، با فعل «نجنبیدن» ایهام تناسب درست میکند. معنای اسمی «ولی» (نه حرفی) در عرفان و تصوف جایگاه والایی دارد. «ولی» کسی است که دارای فطرتی صحیح و سرشتی پاک و ذهنی صافی و عقلی سلیم و... میباشد. او بر مریدان اشراف دارد و آنان را تحت تعلیم خود قرار میدهد. (انصاری، 1370: 78) در ادبیات عرفانی، گاهی «ولی» را مترادف «قطب» دانستهاند که یکی از درجات اولیا الله است. «قطب» رهبر بزرگ اهل طریقت است «که در عالم وجود به منزله روح در بدن میباشد.» (غنی، 1386: 569) «قطب» را به این دلیل قطب گفتهاند که وجود او را مدار جهان تصور کردهاند و عالم، تحت تصرف اوست و حتی گردش افلاک بر گرد او میچرخد، همچنانکه مولانا در مثنوی شریف میفرماید:
(مولوی، 1380: 657) نظامی گنجهای نیز در بیت زیر، وجود حضرت رسول (ص) را قطب عالم میداند که مدار گرانسنگ جهان است:
(نظامی، 1378: 6) حال با این توضیحات در مییابیم که چگونه معنای ایهامی «ولی» که گاهی مترادف «قطب» است با «نجنبیدن» که از ویژگیهای «قطب» است (زیرا مدار عالم است و مدار هیچگاه دچار جنبش و تغییر و دگرگونی نمیشود) تناسب میسازد.
«در مکتب فرمالیسم، سوءتفاهمها و سوءتعبیرها، بسیار حائز اهمیت است و این سوء تعبیرها و به قولی سردرگمیها، همان آشنازدایی است که حرکت ذهن مخاطب را کُنْد و یا به تعبیری عقب و جلو میکند.» (اتونی، 1382: 11) یکی از صنایع بدیعی که موجب سوءتفاهم و سوءتعبیر میگردد، «ایهام تناسب حرکتی» است. ایهام تناسب حرکتی، آن است که حرکت واژهای را تغییر دهیم و آن واژه با واژگان دیگر جمله، تناسب (مراعاتالنظیر) بسازد.» (اتونی، 1385: 95) در این بیت نیز شاهد این صنعت بدیعی هستیم، زیرا در واژه «مَلَک» که به معنای فرشته است، اگر فتحه «ل» تبدیل به کسره شود، واژه «مَلِک» به دست میآید که با واژگان «درگاه» و «حضرت» تناسب میسازد. خواننده این بیت، پس از خواندن واژه «مَلَک» وقتی به دو واژه «درگاه» و «حضرت» رسید، لحظهای درنگ میکند و دچار این سوءتفاهم میشود که شاید واژه «مَلِک» درست بوده است، زیرا این واژه «مَلِک» است که با «درگاه» و «حضرت» تناسب میسازد نه واژه «مَلَک» و به همین دلیل، ناخودآگاه دوباره به بیت نظری اجمالی میاندازد تا به یقین برسد، ولی درمی یابد که دچار سوء تعبیر شده است و همان واژه «مَلَک» درست بوده است. مرحوم ملکالشعرا بهار، با انتخاب این واژه (ملک) و به کارگیری صنعت ایهام تناسب حرکتی، سعی داشته است که حرکت فهم و ادراک خوانندگانش را آهسته نماید و دست انداز و سدّی بر سر راه ذهن خودکار خوانندگانش ایجاد نماید، و این همان چیزی است که از نظر فرمالیستها، بسیار ارزشمند است. به غیر از صنعت «ایهام تناسب حرکتی» شاهد صنعت «ترصیع» نیز هستیم که اهمیت آن را در نقد فرمالیستی، در توضیح ابیات بالا، بیان نمودیم و از تکرار مکررات پرهیز مینماییم.
یکی از هنرمندیهای شاعر، در این بیت، استفاده از «نغمهآرایی» در خدمت مضمون بیت است. شاعر در مصراع دوم، برای انتقال حس «سایش» از حرف «س» استفاده کرده است. اگر به نوع نگارش حرف «س» دقت شود، خواهیم دید که دندانههای «س» یادآور دندانههای سوهان است که از جمله ابزار ساییدن اجسام است. همچنین حرف «س» در کلماتی چون «سنباده»، «سوهان» و «سایش» و غیره به کار رفته است که ناخودآگاه القاءکننده حس سایش است. در این بیت، شاعر برای آشنازدایی، از «ایهام تناسب» بهره گرفته است. واژه «روی» با واژگان «چشم»، «پای» و «سر» ایهام تناسب درست کرده است.
نتیجه از آن چه آورده شد درمییابیم که استاد ملکالشعراء بهار در قصیده بزرگ داشت امام رضا (ع) به انواع آرایهها، هنجارگریزیها، آشنازداییها و بازیهای مکرّر با الفاظ، عنایت و توجه خاصی داشته است و از این بابت میتوان اشعار ایشان را از دیدگاه نقد فرمالیستی مورد توجه و نقد قرار داد. چرا که فرمالیستها نیز به همین موارد ذکر شده توجه خاصی دارند.
* دانشگاه بوعلی سینا، گروه زبان و ادبیات فارسی، ایران، همدان. تاریخ دریافت: 27/9/92 تاریخ پذیرش: 20/2/93 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع و مآخذ 1ـ اتونی، بهروز. مقاله «آشنازدایی در غزل حافظ». روزنامه همشهری، هشتم بهمن، 1382. 2ـ اتونی، بهروز. مقاله «نقد فرمالیستی یک غزل». روزنامه همشهری، یازدهم بهمن، 1382. 3ـ اتونی، بهروز. مقاله «ناگفتههای فن بدیع». مجله پژوهشهای ادبی ـ سال سوم، 1384. 4ـ امامی، نصرالله. مبانی و روشهای نقد ادبی. تهران: چاپ دیبا، چاپ سوم، 1385. 5ـ انصاری، قاسم. مبانی عرفان و تصوف. تهران: انتشارات طهوری، چاپ اول، 1370. 6ـ ایو تادیه، ژان. نقد ادبی در قرن بیستم. ترجمه مهشید نونهالی، تهران: انتشارات نیلوفر، چاپ اول، 1378. 7ـ بهار، ملکالشعرا. دیوان اشعار. به کوشش چهرزاد بهار، تهران: توس، چاپ اول، 1380. 8ـ تبریزی، محمدحسین بن خلف. برهان قاطع. حواشی دکترمحمد معین، تهران: انتشارات زوار، چاپ دوم، 1345. 9ـ خاقانی، افضلالدین بدیل. دیوان اشعار. به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران: انتشارات زوار، چاپ هفتم، 1382. 10ـ دو بوکور، مونیک. رمزهای زنده جان. ترجمه جلال ستاری، تهران: نشر مرکز، چاپ سوم، 1387. 11ـ زرینکوب، عبدالحسین. نقد ادبی. تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ هفتم، 1382. 12ـ سعدی، مصلحالدین. بوستان. به کوشش محمدعلی ناصح، تهران: انتشارات صفی علیشاه، چاپ ششم، 1381. 13ـ شایگانفر، حمیدرضا. نقد ادبی. تهران: انتشارات دستان، چاپ اول، 1380. 14ـ شفیعیکدکنی، محمدرضا. ادوار شعر فارسی. تهران: انتشارات سخن، چاپ دوم، 1383. 15ـ شمیسا، سیروس. راهنمای ادبیات معاصر. تهران، انتشارات فردوس، چاپ اول، 1381. 16ـ ------------- نقد ادبی. تهران: انتشارات فردوس، چاپ دوم، 1378. 17ـ غلامرضایی، محمد. سبکشناسی شعر پارسی، تهران: چاپ گلشن، چاپ اول. 18ـ غنی، قاسم. تاریخ تصوف در اسلام. تهران: انتشارات زوّار، چاپ دهم، 1386. 19ـ فرشید ورد، خسرو. درباره ادبیات و نقد ادبی. تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، 1382. 20ـ گرکانی، محمدحسین. ابدع البدایع. تبریز: انتشارات احرار، چاپ اول، 1377. 21ـ گورین و دیگران، ویلفرد.ال. راهنمای رویکردهای نقد ادبی. ترجمه زهرا مهین خواه. تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول، 1383. 22ـ مولوی، جلالالدین محمد. مثنوی معنوی. تصحیح رینولد نیکلسون. تهران: نشر افکار، چاپ سوم، 1380. 23ـ نظامی، الیاس بن یوسف. کلیات. تصحیح وحید دستگردی. تهران: نشر علم، چاپ سوم، 1378. 24ـ همایی، جلالالدین. فنون بلاغت و صناعات ادبی. تهران: نشر هما، چاپ پانزدهم، 1377. 25ـ یونگ، کارل گوستاو. انسان و سمبولهایش. ترجمه محمود سلطانیه. تهران: چاپ دیبا، چاپ ششم، 1386.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,553 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 801 |