تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,985 |
تعداد مقالات | 83,469 |
تعداد مشاهده مقاله | 76,612,619 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 53,724,806 |
کاربرد بلاغی واژگان مرکّب بر ساخته از نام حیوانات در قصاید خاقانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 5، شماره 20، تیر 1393، صفحه 59-80 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیده نرجس موسوی سوته؛ مرتضی محسنی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
از آنجا که زبان فارسی جزء زبانهای ترکیبی است، پیوستن واژههای زبان به یکدیگر یا افزودن انواع وندها به واژه، یکی از شیوههای معمول برای ترکیبسازی است. واژهسازی عمدهترین نشانه زایایی یک زبان و از مهمترین شیوههای حفظ و تداوم آن شمرده میشود. خاقانی به عنوان شاعری آگاه به اسرار کیمیاگری زبان، برای بیان مفاهیم هنری و ذهنی خویش، از واژگان بسیط زبان سود جسته است تا ترکیباتی تازه بسازد، چنانکه ساخت ترکیب عنصر غالب در ویژگیهای زبانی او در آمد. خاقانی این کار را در وضعیتها و موقعیتهای گوناگون هم برای ادای مقصود و هم برای برجسته کردن سخن شاعرانه خود انجام داده است. یکی از جلوههای خلاقیت زبانی خاقانی در عرصه ترکیبسازی، ساختن ترکیباتی با نام موجودات و حیوانات است. وی با تناسب نیاز مضمونی و موضوعی، جنبهای از روایات و یا صفات حیوانات را در ترکیبات به کار گرفته است تا مفهوم و پیام مورد نظر خویش را بیان کند. مقاله حاضر به تحلیل واژگان مرکب برساخته از نام حیوانات پرداخته است. در این پژوهش ابتدا ویژگیهای زبانی ترکیبات و سپس کارکردهای هنری و زیباییشناختی ترکیبات، مورد بررسی قرار گرفته است. دستاورد پژوهش ناظر بر این است که وی در حوزه واژههای برساخته با «وند»ها بیشترین توجه را به وندهای مبتنی بر تشبیه داشته و در بخش ساخت تصویر با کلمات مرکب از ساختار اسم+ اسم بیشترین بهره را برده است. نکته اساسی در زمینه ترکیبات برساخته با نام حیوانات این است که موسیقی این واژهها با ساختار جزیل قصیده و زبان استوار آن ارتباطی تنگاتنگ دارد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خاقانی؛ ترکیبسازی؛ واژگان مرکب؛ حیوان؛ ترکیبات ونددار؛ صور خیال | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کاربرد بلاغی واژگان مرکّب برساخته از نام حیوانات در قصاید خاقانی سیده نرجس موسوی سوته* دکتر مرتضی محسنی** چکیده از آنجا که زبان فارسی جزء زبانهای ترکیبی است، پیوستن واژههای زبان به یکدیگر یا افزودن انواع وندها به واژه، یکی از شیوههای معمول برای ترکیبسازی است. واژهسازی عمدهترین نشانه زایایی یک زبان و از مهمترین شیوههای حفظ و تداوم آن شمرده میشود. خاقانی به عنوان شاعری آگاه به اسرار کیمیاگری زبان، برای بیان مفاهیم هنری و ذهنی خویش، از واژگان بسیط زبان سود جسته است تا ترکیباتی تازه بسازد، چنانکه ساخت ترکیب عنصر غالب در ویژگیهای زبانی او در آمد. خاقانی این کار را در وضعیتها و موقعیتهای گوناگون هم برای ادای مقصود و هم برای برجسته کردن سخن شاعرانه خود انجام داده است. یکی از جلوههای خلاقیت زبانی خاقانی در عرصه ترکیبسازی، ساختن ترکیباتی با نام موجودات و حیوانات است. وی با تناسب نیاز مضمونی و موضوعی، جنبهای از روایات و یا صفات حیوانات را در ترکیبات به کار گرفته است تا مفهوم و پیام مورد نظر خویش را بیان کند. مقاله حاضر به تحلیل واژگان مرکب برساخته از نام حیوانات پرداخته است. در این پژوهش ابتدا ویژگیهای زبانی ترکیبات و سپس کارکردهای هنری و زیباییشناختی ترکیبات، مورد بررسی قرار گرفته است. دستاورد پژوهش ناظر بر این است که وی در حوزه واژههای برساخته با «وند»ها بیشترین توجه را به وندهای مبتنی بر تشبیه داشته و در بخش ساخت تصویر با کلمات مرکب از ساختار اسم+ اسم بیشترین بهره را برده است. نکته اساسی در زمینه ترکیبات برساخته با نام حیوانات این است که موسیقی این واژهها با ساختار جزیل قصیده و زبان استوار آن ارتباطی تنگاتنگ دارد. واژههای کلیدی خاقانی، ترکیبسازی، واژگان مرکب، حیوان، ترکیبات ونددار، صور خیال
1 ــ مقدمه خاقانی شروانی (595-520 ه.ق) از شاعران بزرگ و صاحب سبک زبان فارسی است. خاقانی در اشراف به علم کیمیاگری زبان فارسی، جزء شاعران طراز اول شمرده میشود (شفیعیکدکنی، 110:1372). آگاهی او به اسرار کیمیاگری زبان، در شکل دادن کلمات برساخته در حوزه قصاید شاعر، تأثیر بهسزا داشته است. در شعر وی تشبیهات، ترکیبات، تعبیرات و کنایات زیادی وجود دارد که عموماً زاده قریحه خلاق اوست و تفسیری از «بزرگ آیت و خرده دان» بودنِ اوست. خاقانی در آفرینش مضامین غریب و ترکیبات و تعبیرات ناآشنا، مهارتی خاص دارد. او حتی در بیان مضامین عادی و رایج، چنان نوآوری کرده که همچون تعبیرات و ترکیبات ابداعی خودش جلوه میکند (زرینکوب، 1378: 20). خاقانی با استفاده استادانه از ترکیبات، تصاویر ذهنی فراوانی از واقعیات اطراف و مفاهیم ذهنی خود خلق کرده است. شاعر، موضوعی واحد را با تصویرسازیهای پیدرپی و با بهره گرفتن از ترکیبات بدیع، میپروراند. پر واضح است که ساختن واژهها نو به کمک ترکیبات جدید در قرن ششم کاری بدیع و ابتکاری است (یوسفی، 1370: 27). نوجویی خاقانی در زمینه لفظ باعث شده است در عرصه فراخ فصاحت و بلاغت، همواره از شخصیتها، پدیدهها، جانوران و... استفاده کند و ترکیباتی بدیع و خوشساخت خلق کند. ترکیباتی که هم از برجستگی برخوردارند و هم خیالانگیز و تصویری هستند.
2 ــ پیشینه تا کنون پژوهش مستقلی در زمینه ساختار و اجزاء تشکیل دهنده واژگان مرکب در شعر خاقانی صورت نگرفته است. معصومه معدنکن در مقاله «پرتوی از هنر و خلاقیت خاقانی» (1375) طبقات مورد توجه خاقانی را در ساختن ترکیبات، فهرستوار ذکر کرده است. وی از این طبقات که شامل: شخصیتهای انسانی، حیوانات، اجرام فلکی، ملایک، اقوام، عناصر اعتقادی و اشیاء است، به عنوان عناصر و اجزای تصویرآفرینی در شعر خاقانی نام برده است. علی دشتی (1381) نیز با بررسی ترکیبسازی خاقانی، با ذکر ترکیباتی مانند «نوح طوفان سخا» به بیان بدیع و رسا بودن ترکیبات بسنده کرده، اما کارکرد زیباییشناختی و زبانی آن را مورد توجه قرار نداده است. محمدحسن کرمی نیز در مقاله «خاقانی، معمار زبان و خیال» (1389) به شگردهای زبانی و موسیقایی شعر خاقانی پرداخته است. در این مقاله تنها چند نمونه از ترکیبهای بدیع خاقانی مورد بررسی قرار گرفته است.
3 ــ روش پژوهش در این مقاله سعی شده است با بررسی قصاید خاقانی، ترکیبات برساخته از نام حیوانات؛ یعنی ترکیباتی که یک جزء آن نام حیوانی است، مورد ارزیابی قرار گیرد. با توجه به بسامد بالای نام حیوانات در شعر خاقانی و نیز در ساختار ترکیبات، ابتدا ساختار این ترکیبات در حیطه دستور زبان مورد بررسی قرار آنگاه کارکردهای بلاغی این ترکیبات واکاوی شده است. روش پژوهش، توصیفی و نتایج با استفاده از تحلیل محتوا، به شیوه کتابخانهای بررسی شده است.
4 ــ چارچوب مفهومی واژهسازی عمدهترین نشانه زایایی یک زبان و از مهمترین شیوههای حفظ و تداوم آن محسوب میشود. توان زایایی و ساخت واژههای نو برای القای مفاهیم تازه به غنای واژگانی زبان و برخورداری آن زبان از دستگاه واژهسازی توانمند، فعال و مولد وابسته است. این دستگاه باید چنان شالوده استواری داشته باشد که بتواند در ساخت و تولید واژههای جدید و متناسب با نیاز نویسندگان و گویندگان، نقشآفرینی کند. واژهسازی به منظور پیامرسانی و القای مفاهیم تازه به شیوههای مختلفی صورت میگیرد؛ اما رایجترین این شیوهها، اشتقاق و ترکیبسازی است (طباطبایی، 1382: 18). زبان فارسی از شیوههای مختلفی برای واژهسازی بهره میگیرد که مهمترین آنها عبارت است از: الف) اشتقاق یا امتزاج یک پایه واژه با یک یا دو پیشوند و پشوند. ب) ترکیب یا امتزاج دو یا چند پایه واژه. علاوه بر این دو روش، شیوه دیگری نیز وجود دارد که ترکیبی از دو روش ذکر شده است. واژه حاصل از روش سوم، «مشتق ـ مرکب» نام دارد. واژهسازی در زبان فارسی عمدتاً مبتنی بر ترکیب است. مراد از ترکیب فرآیندی است که به واسطه آن دستکم دو واژه به هم میپیوندند و یک واژه مرکب میسازند؛ مانند: نمازخانه، دلپذیر، شیر دل. زبانها نیز از نظر کاربرد این فرایند با یکدیگر تفاوت دارند. زبان فارسی در این عرصه از توانایی شگفتانگیزی برخوردار است. زبان فارسی یکی از زبانهای هند و اروپایی است و به گروه زبانهای ترکیبی تعلق دارد. منظور از ترکیبی، توان به هم پیوستن واژههای زبان به یکدیگر، یا افزودن پیشوندها و پسوندها به آنها برای ساخت کلمات جدید برای بیان معانی و مفاهیم تازه است (مقربی، 6:1372) بنابراین بخش بسیار بزرگی از واژههای جدیدش از رهگذر ترکیب ساخته میشود. البته هر زبانی در ترکیب واژهها از قواعد خاص خود استفاده میکند که مختص همان زبان است. در زبان فارسی میتوان از ترکیب برای ساخت مقولههایی چون: اسم مرکب، صفت مرکب، قید مرکب، فعل مرکب، حرف اضافه مرکب و حرف ربط مرکب بهره برد. هر شاعری با توجه به نگرش و گزینش خاصی که در قبال جهان و زبان دارد، الگوهایی را به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه، در اثرش به کار میگیرد؛ در این میان جنبه مورد توجه خاص شاعر، به صورت وجه غالب[1] در میآید. عنصر مسلط یا غالبیکی از مفاهیم مهم ادبی فرمالیسم است که نخست در «مکتب زبانشناسی» گسترش یافت و آنگاه به عنوان یکی از پربارترین و مهمترین مفاهیم در نظریه فرمالیستهای روسی در آمد. یاکوبسن وجه غالب را عنصر کانونی هر اثری میداند که بر دیگر عناصر سایه میافکند و در عینحال یکپارچگی اثر را تضمین میکند. (یاکوبسن،1377 :32) موکارفسکی نظریهپرداز مکتب زبانشناسی پراگ عنصر مسلط را اینگونه تعریف میکند: «برجستهسازی سازمان یافته عناصر یک اثر ادبی عبارت است از درجهبندی کردن ارتباط دوگانه این عناصر در یک زنجیره تابع و متبوع به نحوی که عنصری که در رأس قرار میگیرد، عنصر مسلط نامیده میشود. بدین معنا که عناصر موجود در اثر ادبی ارتباطی دوسویه با یکدیگر دارند، که در این ارتباط بعضی از عناصر پیرو و تابع عناصر دیگر و برخی متبوع و یا مسلط بر عناصر دیگر هستند. عنصری که در رأس قرار میگیرد و تابع عناصر دیگری نیست، عنصر مسلط است که به عنوان واژه «Dominant» از آن یاد میکنند. (مقدادی، 366:1378) در شعر خاقانی ترکیبسازی وجه غالب در حوزه زبان شعر او است. ترکیباتی که خاقانی به یاری امکان بالقوه زبان فارسی ساخته و پرداخته است، در بسیاری موارد خارج از جایگاه ترکیبات در بافت سخن، واجد بلاغت است؛ ترکیباتی همچون: نهنگ خنجر، قندز مژگان، شیردل، کبوتر شتاب و... اینگونه ترکیبات زیبا، علاوه بر اینکه طرز بیان شاعر را غریب جلوه میدهد، تأثیر خاص بر شنونده میگذارد. آفرینش چنین کلماتی در نظم و نثر، میتواند بر غنای گنجینه لغات فارسی بیفزاید. در دیوان خاقانی، ترکیبات، تعبیرات، کنایات و استعاراتی وجود دارد که غالب آنها از قریحه خلاق وی سرچشمه گرفته است. یکی از تجلیات خلاقیت ذهنی و زبانی خاقانی ساختن نوعی ترکیب با نام حیوانات است. بدین ترتیب که وی به تناسب نیاز مضمونی و موضوعی، جنبهای از یک روایت یا صفتی از صفات حیوانات مورد نظر را به کار میگیرد و در مواردی استنباط و قوه تخیل خود را در ساختن این ترکیبات دخالت میدهد که این خود جلوهای از خلاقیت ذهنی و زبانی اوست. به عنوان مثال، در ترکیب «گرگ مست» لفظ گرگ را به کار برده تا از طرفی از گرگ بهرهای نمادین در تاب و توان برده باشد و از طرفی با در نظر گرفتن رنگ گرگ که خاکستری مایل به سیاه است، ترکیب «سیاه مست» را به ذهن متبادر کند. نام حیوانات، از جمله عناصر ترکیبساز در شعر خاقانی است. استفاده از این نامها، در ترکیباتی که غالباً تصویری هستند، علاوه بر ازدیاد در تأثیر مطلب بر ذهن مخاطب و اقناع او، اغراق در سخن را نیز به همراه دارد؛ زیرا هر یک از این جانوران و حیوانات با ویژگیها و خصوصیات خاص خود، یا جنبه نمادین و سمبلیک دارند و یا به داستان و مثلی اشاره دارند. این ترکیبات معمولاً از دید تازه شاعر نسبت به دنیای اطراف خبر میدهد و نگاه تازهای نسبت به دنیای اطراف به دست میدهد. جای شک نیست که حوادث ناگوار و مشکلاتی که در زندگی شخصی و اجتماعی شاعر به وجود آمده است، سبب شده تا دیوان او پر باشد از صفاتی که القا کننده احساسات درونی او است؛ صفات مرکبی نظیر: سگنژاد، گرگآشتی، کژدمدلان، بلبل فغان، گاودل و... پژوهش حاضر از دو منظر به این واژگان مرکب برساخته از نام حیوانات، پرداخته است. ابتدا ساختار این واژگان در حیطه دستور زبان به اجمال بیان شده، سپس کارکردهای زیباییشناختی این ترکیبات مورد بررسی قرار گرفته است.
5- بحث و بررسی 5-1- ساختار دستوری واژگان مرکب در این بخش از پژوهش ساختار ترکیبات برساخته از نام حیوانات با تأکید بر ترکیبات ونددار، یعنی صفات فاعلی و مفعولی مرکب، ترکیبات وصفی و ترکیبات اسمی بررسی میشود. 5-1-1- ترکیبات ونددار: از ویژگیهای زبان فارسی وجود وندهای فراوان در آن است که شاعران و سخنوران به اقتضای حال و مقام، از آنها برای برای بیان خواسته خود استفاده میکنند. وندها به دو دسته تقسیم میشوند: وندهای تصریفی[2] و وندهای اشتقاقی[3]. وندهای تصریفی همچون نشانههای جمع، واژه جدید نمیسازند؛ اما وندهای اشتقاقی ترکیبات جدید میسازند (crystal, 1998: 187). بسامد ترکیبات ونددار در زبان فارسی بسیار است؛ چه موسیقی و ساختمان زبان فارسی به گونهای است که امکان پیوستن انواع کلمات به وندها فراهم است. خاقانی نیز به عنوان شاعری نوآور، از این امکان زایای زبان فارسی برای ادای مقصود بهره برده است. برخی از ترکیبات ونددار، فهرستوار، عبارتند از: ملخکردار (خاقانی، 1375: 612)، پیلبان (همان: 157)، سیمرغفش (همان: 433)، کلنگآسا (همان: 534)، سگبان (همان: 186)، کبوتروار (همان: 204)، نهنگسان (همان: 92)، گوزنآسا (همان: 35)، گربهآسا (همان: 486)، پیلوار (همان: 294) و ... 5-1-2- ترکیبات وصفی: نوجویی و طرز غریب خاقانی سبب شده است تا در عرصه ترکیبسازی همواره شخصیتها، پدیدهها، جانوران و ... را با صفاتی بدیع همراه کند؛ این ترکیبات از اجزای گوناگونی تشکیل میشوند و تابع قوانین ترکیبسازی زبان فارسی هستند؛ اما نکته مهم در باره ترکیبسازی خاقانی این است که آنها را از محور همنشینی زبان احضار کرده و در بستر جدید همنشین ساخته است. غالب این ترکیبات از ساختار اسم+ اسم پیروی میکنند. واژه اول در این ترکیبات اسم عام و واژه دوم اسم معنی است؛ اسم عام شامل نام حیوانات و جزء دوم ترکیب، مربوط به اعتقادات و استنباطهای شاعر در باره آن اسم یا اعتقادات موجود است. نکته قابل تأمل درباره این ترکیبات، ارتباط میان دو جزء ترکیب وصفی است. بیشتر این صفات مرکب از نوع تشبیهی هستند؛ یعنی اسم دوم از نظر برخی ویژگیها به اسم اول تشبیه شده است. وجه شبه در این ترکیبات، صفاتی نمادین از حیوانات مذکور یا داستان و اشارهای است که برای درک آن حتماً باید به آن آشنایی داشت. ترکیباتی مانند: «شاهیندلان» (خاقانی، 1375: 534)، «سگجان» (همان: 107)، «شیرمردان» (همان: 388)، «کرکسشعار» (همان: 497)، «گاودل» و «کبکزهره» (همان: 222)، «کبوترقیمت» (همان: 342)، «مارفعل» (همان: 390)، «بلبلفغان» (همان: 158)، «سگجگر» (همان: 106) و ... وجود این ترکیبات وصفیِ منحصر به فرد، به زبان خاقانی برجستگی بخشیده است. 5-1-3- ترکیبات اسمی: بسامد ترکیبات اسمی برساخته از نام حیوانات نسبت به انواع ترکیبات واژگانی وصفی کمتر است. این دسته از ترکیبات جنبه ابداعی ندارند. ترکیباتی مانند: «خرمگس» (همان: 354)، «سگمگس»[4] (همان: 206)، «گورچشم» (همان: 149)، «زنبورخانه» (همان: 264)، «شترگربه» (همان: 383)، «آهوبره» (همان: 567)، (عقربخانه» (همان: 158)، «کبوترخانه» (همان: 494) و ... 5-1-4- صفتهای فاعلی مرکب مرخم: یکی از امکانات زبان فارسی برای بیان ویژگیها، صفات و نامیدن پدیدهها، ساختن صفت فاعلی مرکب مرخم است. یکی از دلایل کوتاه شدن این صفات، تابع قانون آسانسازی و اقتصاد زبانی است (طباطبایی، 840:1382). رویکرد خاقانی به سوی چنین ترکیباتی، علاوه بر تنگی ساحت مصرع و بیت که باعث ایجاز در محور همنشینی میشود، برخاسته از آگاهی شاعر از وجوه چند معنایی زبان و تسلط بر آن است که باعث میشود ترکیباتی تازه بیافریند. ترکیباتی مانند: «پیلافکن» (همان: 467)، «خوکخوار» (همان: 543)، «شیرافکن» (همان: 528)، «گوزنافکن» (همان: 168) «شیرآشوب» (همان: 162)، «پشهران» (همان: 433) و... 5 ــ 1 ــ 5 ــ صفت مفعولی: بسامد ترکیبات مفعولی مرکب مرخم مورد بررسی در این پژوهش کمتر از دیگر انواع ترکیبات است؛ هرچند این ویژگی در کلیت زبان فارسی نیز مشهود است. خاقانی در همین مقدار اندک از این دست ترکیبات، کوشیده با استفاده از باورهای عامیانه، بارمعنایی ترکیبات را غنا بخشد. نکته قابل ذکر در باره صفات مفعولی مرکب این است که همه این ترکیبات، معنایی کنایی دارند. ترکیباتی مانند: «سگگزیده» (همان: 442، 92 و 393)، «گرگگزیده» (همان: 491)، «گرگ آزموده» (همان: 1014) ترکیباتی که در اثر ادبی شکل میگیرد علاوه بر بار معنایی که به دوش میکشد، باید مکمل بار موسیقایی و آهنگ کلام نیز باشد. چون زبان فارسی جزء زبانهای ترکیبی است؛ موسیقی و آهنگ ترکیب در ابتذال یا تعالی آن مؤثر است. اینگونه ترکیبات اگر خوشآهنگ نباشد از آغاز زایش مرده به دنیا میآیند (محبتی، 1380: 140). خاقانی در این میدان بسیار خوش درخشیده است. خاقانی یا خود ترکیبی بدیع با بار معنایی فوقالعاده خلق کرده و یا از بطن فرهنگ مردم، ترکیبی را جهت القای مفهوم مورد نظر خود پرورده است. 5-2- واژگان مرکب در ساختار تصویرهای خاقانی زبان خاقانی، محصول نگرش و بینش خاقانی است، بینشی که متأثر از سنتهای فرهنگی و شعری ایران در قرن ششم هجری است. این ذخیره شناختی خاقانی بود که زبان تخیلی وی را شکل داد. در زبان تخیلی خاقانی کلمات مرکب، به ویژه کلمات برساخته با اسامی حیوانات حضوری برجسته دارند. نام حیوانات که با وندها، و با مرکب شدن با صفتها و اسمها ساخته شده در ساختار تصویری اشعار خاقانی حضور دارند؛ تصویرهایی چون تشبیه، کنایه و... که در زیر به آنها پرداخته میشود: 5-2-1- تشبیه در شعر خاقانی، تصاویر خبر از دید تازهای نسبت به عالم میدهد که حاصل تجربههای شخصی اوست. مرکز اغلب تصاویر خیالی وی، تشبیه است. صورتهای خیالی دیگر از قبیل تمثیل، استعاره، رمز، کنایه و... که با توسع معنایی در دایره تصویر قرار میگیرند، از زیر ساخت تشبیهی مایه میگیرند. بنابراین قدرت تخیل شاعر تا حد بسیار زیادی در کشف پیوند میان اشیا، آَشکار میشود. در ترکیبات برساخته از نام حیوانات که کارکرد تشبیهی دارند، مشبهبه دارای قوت و استعداد ذاتی و عرضی بسیار متعدد و متنوعی است که با تکیه بر هر یک از آنها میتوان در تناسب با طرف دیگر تشبیه، یعنی مشبه، یک تصویر ساخت. کشف این استعدادها، علاوه بر این که حکایت از نیروی تخیل شاعر دارد، به مضمونی که خاقانی در نظر دارد از آن سخن بگوید و به اعتبار آن میان دو جزء تشبیه، پیوند شباهت برقرار کند، مربوط است. به عبارتی دیگر خاقانی قوتها و استعدادهای کشف شده حیوانات را در تصویرسازی به خدمت میگیرد؛ اما نه به شیوهای که در جدول شعر پیشینیان آمده، بلکه با نگاه خیالانگیز خود دریچهای نو به این پیوندها میگشاید. نوجویی و طرز غریب خاقانی سبب شده است تا در عرصه فراخ تشبیه همواره از شخصیتها، پدیدهها، جانوران، موقعیتها و... بهره گیرد تا صفاتی خوشساخت و بدیع خلق کند. ترکیباتی که هم از حیث ابداعی از برجستگی برخوردارند و هم از حیث بلاغی و هنری خیال انگیز و تصویری هستند؛ نمونه را در بیت:
(دیوان: 149) «فنکْ عارض» و «قندزْ مژگان» دو صفت مرکب هستند و رابطه میان اجزای آن مشابهت است؛ اما اضافه تشبیهی نیستند و از لحاظ ساختار نیز با اضافه تشبیهی متفاوتند. ساخت این تشبیه چنین است: مشبه به + مشبه.وجه شبه در این نوع از ترکیبات وصفی مبتنی بر صفتی است ظاهری در مشبهبه و یا ویژگی نمادین در مشبهبه که غالباً قریب و زود فهم است. ترکیباتی چون: «بلبلْ فغان» (دیوان: 158)، «سگْ نهاد» (همان: 135)، «شیرْ منظر» (همان: 135)، «نهنگْ خنجر» (همان: 50)، «زاغْ فرق» (همان: 96)، «افعیْ تن» (همان: 151)، «شیرْ مرد» (همان: 313)، «قاقمْ عارض» (همان: 993)، «اژدها زلف» (همان: 1080)، «عقربْ خط» (همان: 1307) و ... نمونههایی از صفات مرکب هستند که بر پایه تشبیه استوارند و خاقانی در تصویرآفرینی از آنها یاری جسته است. خاقانی در قصیدهای که در آن بر حضور در مجالس علم و زانوزدن در حلقه درس و دبستان تربیت عالمان تأکید دارد، میگوید: در درس استادان همچون سگان باید زانو زد؛ چه کسانی که از روی سگجانی و پایداری در راه تعلم، در مکتب زانو بزنند، منت از سگساران نخواهند داشت:
(دیوان: 313) خاقانی در این ابیات وجه شبه را را از هیأت نشستن سگ گرفته و از آن در تصویرگری بهره جسته است و نیز لفظ سگ را در ترکیب «سگجانی» و «سگسار» تکرار کرده است. بدیهی است تکرار لفظ و معنی «سگ» در این ابیات به برجستگی آن کمک کرده است، ضمن آن که این ابیات یادآور توصیفی است که متنبی آورده است:
(تجلیل، 1377: 86) و یا در بیت زیر «مار» را از جهت شکل ظاهری و نیز صفت نابودگری و کشندگی آن، مشبهبه قرار داده است:
(دیوان: 592) 5-2-2- تشبیه تمثیل تمثیل، شاخهای از تشبیه است که وجهشبه در آن امری آشکار و ظاهری نیست و نیازمند تأویل است؛ زیرا وجه شبه، صفتی غیر حقیقی و از امور مختلف انتزاع شده است. (تجلیل،1385 : 51). تمثیلهای دیوان خاقانی عموماً برگرفته از ضربالمثلهای رایج در میان مردم است. شعر خاقانی از حیث بازتاب فرهنگ مردم و شیوه زندگی و هنجارهای اجتماعی آن روزگار، مثالزدنی است. نمونهای از این بازتاب را میتوان در ترکیب سگ گزیده و مضامین و تصاویری که از این باور مردمی الهام گرفته، ذکر کرد (کزازی، 1376: 196). در قصاید خاقانی دو ترکیب «سگ گزیده» و «گرگ گزیده» در قالب یک تمثیل جای گرفتهاند و ضربالمثلی ساختهاند که نزدیک به ضربالمثل معروف «مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد» است. این ضربالمثل از یک اصل مسلم پزشکی حکایت میکند؛ «سگ و گرگ هار در عین حال که تشنگی زیاد دارد به واسطه انقباضات شدید و بسیار دردناک عضلات حلق نمیتواند آب بخورد و حتی از آب میترسد و اصطلاحاً این عارضه را خوف الماء گویند ...» (معین، ذیل واژه هاری). از آنجایی که در قدیم به علت احتیاج زیاد به سگ و خدماتی که سگ به انسان میداد، از قبیل پاسبانی، گلهبانی، شکار و ... با این حیوان تماس زیادی داشتند، در نتیجه هاری و ترس سگ هار را از آب به کرات مشاهده و تجربه کردهاند و نتیجه این تجربه، یک ضربالمثل عامیانه شده که در دیوان خاقانی نمونههای زیادی دارد و به عنوان مشبهبه در قالب یک تشبیه تمثیل به کار رفته است:
(دیوان: 92)
(دیوان: 442) خاقانی در دو بیت زیر پرهیز از باده نوشیدن را با این تمثیل بیان کرده که از بیان مستدل تأثیرگذارتر است:
(دیوان: 393)
(دیوان: 274) شاعر، بیاعتمادی به مردم روزگار را با این تمثیل بیان کرده است:
(دیوان: 960) در بیت زیر، به علت تناسب «گرگ» و یوسف در قصه حضرت یوسف، به جای «سگ گزیده» ترکیب «گرگ گزیده» را به کار گرفته و از این تمثیل برای بیان بیارزش بودن دنیا پس از مرگ فرزندش بهره جسته است:
(دیوان: 717) و یا در بیان خرسندی و بینیازی از خدمت بزرگان و امرا میگوید:
(دیوان: 491) 5-2-3- کنـایه کنایه یکی از شیوههای بیان هنری است که گوینده در آن به جای این که مقصود و معنی مورد نظر خود را به صراحت بیان کند، آن را در لفافه و پوشش یکی از معانی ملزوم و مشابه ادا میکند. همه اهل بلاغت بر این نکته اتفاق نظر دارند که بسیاری از معانی را اگر با بیان صریح و مستقیم ادا کنیم، لذتبخش نیست و گاه زشت مینماید؛ بنابراین از رهگذر کنایه میتوان به اسلوبی دلکش و تأثیرگذار دست یافت. (شفیعی کدکنی، 1366: 141) گاهی عمق یک احساس را میتوان از رهگذر کنایاتی زنده و پویا در بستر تاریخ، اسطوره، علوم زیستی، باورهای عامیانه و... بیان کرد. در حقیقت کنایه همچون لوحی حساس، فراز و فرودهای احساسات فردی و گروهی را با تمام دقت باز مینمایاند. بررسی زوایای پنهان کنایه، میتواند گزارش مفصلی از حالات روحی فرد، غم و شادی، عشق و نفرت، رابطه اقوام، مقدسات، باورهای جمعی و... به دست دهد. در اشعار خاقانی نمونههای فراوانی از کنایه وجود دارد که از علم هیأت، نجوم، فرهنگ ایرانی، طب، عناصر اربعه، حیوانات و... مایه گرفته است. نام حیوانات، از جمله عناصر کنایهساز در شعر خاقانی است. استفاده از این نامها، در تصویرهای کنایی، غالباً علاوه بر ازدیاد در تأثیر مطلب بر ذهن مخاطب و اقناع او، اغراق در سخن را نیز به همراه دارد. کنایات برساخته از نام حیوانات در شعر خاقانی، در قالب یک ترکیب ظاهر میشود و بر اساس قاعده حذف موصوف و آوردن صفت، ساخته میشود که در کتب بلاغت بدان «کنایهاز موصوف» میگویند (شمیسا، 1379: 266). شفیعی کدکنی این نوع از کنایه را «صفت هنری» خوانده و در باره آن گفته است: «آوردن صفت به جای موصوف در بسیاری از موارد سبب تشخص زبان میشود و این نوع از صفت را که در بلاغت فرنگی به آن Epithet میگویند، در زبان شعر دارای مقام برجستهای است. در بسیاری از قسمتهای شاهنامه، فقط از همین خصوصیت زبان شعر استفاده شده است و همچنین در بوستان سعدی و دیوان حافظ». (شفیعی کدکنی، 1389: 27) ترکیباتی مانند: «شاهیندلان» (خاقانی، 1375: 534)، «گاوریش» (همان: 483)، «کژدمدلان» (همان: 494)، «شیردلان» و «سگدلان» (همان: 414)، «کرکسشعاران» (همان: 497)، «سگنژادان» (همان: 388) و ... نمونههایی از «کنایه از موصوف» هستند. ذکر این نکته ضروری است که در ادبیات غرب در بسیاری از موارد ـ برعکس آن چه در تعریف کنایه از موصوف آمده ـ صفت هنری همراه با موصوف است (داد، 1378: ذیل صفت هنری). خاقانی نیز در بسیاری موارد، صفت مرکب را که کارکرد کنایی دارد همراه با موصوف میآورد:
(دیوان: 107) صفت سگجان که معنای کنایی دارد همراه با موصوف خود «عقل» آمده است. نمونههای دیگر:
(همان: 106)
(همان: 135) غالب کنایات در دیوان خاقانی، ترکیبات کنایی تصویری هستند که تصور معنی اولیه آن ممکن است و معمولاً با موصوف خود همراه هستند:
(همان: 528)
(همان: 168) در مواردی نیز موصوف ذکر نشده است:
(دیوان: 50) نمونههای دیگر: «سگدل و سگجان» (همان، 320)، «سگ مشام» (همان، 393)، «شیردلان» (همان، 536) و... خاقانی در این کنایات از نام حیوانات با توجه به خواص ظاهری و صفات آنها بیشتر به قصد «ذم»، و به ندرت برای «مدح» بهره برده است. گویا این قبیل کنایات به خاقانی این امکان را میدهد که از دشمن انتقام بگیرد؛ بدون این که بهانهای به دست او بدهد:
(دیوان: 214)
(همان: 222)
(همان: 204) قدرت فراوان جسمی گاو و شیر و درندگی سگ و شیر با ساختار جزیل قصیده همسو است. شاعر در مواردی نیز تعبیرات ناخوش و کلمات زشت و حرام را از راه کنایه با ترکیباتی بیان کرده تا مخاطب از شنیدن آن رنجیده نشود:
(همان، 121) خوک خوران، کنایه از ترسایان و کافران است که خوردن گوشت خوک در بینِ آنها جایز است. 5-2-4- استعاره استعاره به عنوان یکی از برجستهترین و پرکاربردترین تصاویر شاعرانه، در علم بیان از اهمیت بالایی برخوردار است. استعاره را بر دو نوع مصرحه و مکنیه تقسیم کردهاند. استعاره مصرحه گاه در قالب یک واژه و گاه در قالب یک گروه اسمی و یا وصفی خلق میشود. از نظر بسامد کاربرد و به جهت ارزش بلاغی و غنای تصویری، استعارههای مصرحهای که در قالب یک گروه اسمی بیان میشوند، بر استعارههای نوع دیگر برتری دارند. این برتری بازبسته به وابستههایی است که در این گروه اسمی وجود دارد. عمدتا در میان بلاغیون از وابستههای استعاره بحثی نشده است؛ زیرا در نگاه قدما استعاره یک لفظ بیش نیست، در حالیکه وابستهها به لحاظ داشتن شرط بلاغت ــ که بایسته سخن اصیل است ــ کارکردها و ارزشهای بلاغی ویژهای دارند، که ماهیت ویژهای به استعاره خواهد داد. استعارههایی که دارای وابسته هستند، نه تنها از نظر کاربرد، بلکه عموما از استعارههای بیوابسته زیباتر و دارای غنای تخیلی بیشتری هستند. همانطور که تشبیهات کلیشهای نیاز به نوسازی دارند، استعارههای تکراری و مرده نیز نیاز به نوسازی و احیا دارند. بلاغیون کهن استعاره بر پایه (جامع) وجه شبه به دو دسته تقسیم کردهاند: الف) استعاره عام (قریب، عامیه، مبتذله): استعارهای که جامع در آن مبتذل باشد؛ استعارهای که جامع میان مستعارله و مستعارمنه معلوم و آشکار باشد (رادفر، 103:1386-105). معاصران این نوع استعاره را که به سبب تکرار بسیار، وجه زیباییشناختی خود را از دست داده و دیگر مخیل و بلیغ نیستند، استعاره مرده نامیدهاند. ب) استعاره خاصیه (غریب، بعید، خاصیه غریبه): استعارهای که جامع آن غریب باشد و غیر از خواص بر آن اطلاع نیابد؛ استعارهای که جامع نامعلوم و فهم آن محتاج دقت نظر باشد. (همان) استعارههای عام یا مرده را با شگردهایی میتوان نو کرد؛ یکی از کارآمدترین طریق نوسازی، افزودن وابستههایی به استعاره است. بدیهی است هر وابستهای نمیتواند این مهم را برآورد؛ بلکه بلاغت و تخیل وابسته از اهمیت بالایی برخوردار است. خاقانی شروانی، به عنوان شاعری تصویرگرا، اساس زبانی شعر خود را بر پایه ترکیبهای استعاری، تشبیهی، کنایه و مجاز قرار داده است. وی با آوردن وابستههایی برای استعاره مصرحه، غنای تصویر را افزایش میدهد. این مهم از آن روی حاصل میشود که با آوردن وابستهها، نه تنها استعاره نو میشود، بلکه این امکان را فراهم میسازد که توأمان، آرایه و تصاویر را در شعرش بپروراند. به عنوان مثال در بیت زیر «مار» استعاره از غل و زنجیر است که وابسته «نهنگ سان» آن را پرورده است:
(دیوان: 92) یا در بیت زیر، بلبل استعاره از قلم است و «همایْفر زاغْفرق» وابستهای است که باعث غرابت و برجستگی استعاره شده است:
(همان: 96) گاه برای غنا بخشیدن به استعاره، ساختهای مختلفی از تشبیه را به عنوان وابسته به خدمت میگیرد:
(همان: 277)
(همان: 158) گاه وابسته در استعاره مصرحه در پیوند با دیگر عناصر بیت، سبب برقراری برخی از صنایع بدیعی چون تناسب، تضاد و... میشود. برای نمونه در بیت زیر با آوردن «کبکلب» مراعات نظیر ایجاد شده است:
(همان: 976)
(همان: 51) 5-2-5- تلمیح برخی از ترکیبات مورد بررسی در این پژوهش، تلمیحی نیز هستند. تلمیح یکی از آرایههای ادبی است که شاعر به مناسبت کلام، به داستان، آیه، مثل، حدیث یا شعری اشاره میکند. «لازمه دریافت معنی و زیبایی تلمیح، آشنایی قبلی با آن داستان یا مثل یا آیه و یا شعر است» (وحیدیان کامیار، 1379: 76). به عنوان مثال خاقانی در یک تصویر عارفانه، طاووس و مار خیال را سراغ حضرت آدم میفرستد و با تداعی خاطرات تلخ و شیرین آنها، قصه اغوای آدم را اینگونه بازگو میکند:
(دیوان: 390)
(دیوان: 976) در ابیات بالا خاقانی به داستان یاری رساندن مار و طاووس به ابلیس اشاره میکند: «پس از آن مار مر ابلیس را به دهان خویش اندر جای کرد و ابلیس اندر دهان مار رفت و مار او را به نهان رضوان در بهشت برد و در آنجا بنشاند. چشم ابلیس بر طاووس افتاد. ابلیس ار آن طاووس بپرسید که: آن درخت کدام است که خدای عزوجل آدم را گفت از آن مخور؟ طاووس آن درخت گندم او را بنمود و گفت این است».(شمیسا، 1386: 94) طبق برخی روایات اسلامی، ابلیس به صورت ماری بر پای طاووس میپیچد؛ به همین دلیل پای طاووس زشت است. (همان: 94) خاقانی ترکیبات متعددی با واژه «گرگ» ساخته و در غالب آنها به دریده شدن یوسف به دست گرگ، اشاره میکند. هر چند در حقیقت داستان، گرگ یوسف را ندریده بود؛ این اتهام دستمایه مضمون آفرینیهای فراوانی در شعر خاقانی شده است تا بدین شیوه در مذمت و نکوهش دشمنان و معاندان خویش سنگ تمام بگذارد:
(دیوان: 1011) بیت زیر نیز متضمن تلمیحی است که پارادوکس گونه بیان شده است:
(همان: 151) قدما میپنداشتند که نظر بر زمرد، چشم افعی را کور میکند (سجادی، 1374 : 732)؛ اما خاقانی فلک را به افعیای مانند کرده که تن و پیراهنش زمردین است و خلاصی از آن ممکن نیست. در بیت زیر، به حدیثی از عثمان مبنی بر توصیه به ذبح کبوتر اشاره شده است (همان، 1228):
(دیوان: 460)
(همان: 342) خاقانی خود را به کبوتری مانند کرده است که از خاک بالین پیامبر (ص)، خط امانی بر پای دارد. تصویری که خاقانی در این بیت ارائه کرده است و مضمونی که در ترکیب «کبوتر قیمت» نهفته است، اشاره دارد به این رسم قدما که به پای کبوتر نامهرسان، تکهای زر میبستند تا اگر اسیر شد، با گرفتن آن زر، او را رها کنند تا نامه را به مقصد برساند. نتیجه با مطالعه دیوان خاقانی و با توجه به الگوهای سبکشناسی، میتوان وجه غالب شعر وی را مشخص کرد؛ بر این اساس وجه غالب زبان در دیوان خاقانی، ترکیبسازی است که شاعر به اقتضای لفظپردازی و به برکت نبوغ هنری خود، آن را به کار گرفته است. بسامد ترکیبسازی در شعر خاقانی چنان زیاد است که در کل ادب پارسی، جایگاه ممتازی به وی بخشیده است. از میان ساختارهای مختلف ترکیبات، ساختار اسم+ اسم از بسامد بیشتری برخوردار است. از آنجا که این ترکیبات در قالب یک صفت مرکب عرضه میشود از آهنگ و نوای خاصی برخوردار است. رابطه میان دو واژه در این نوع ترکیبات، از نوع مشابهت است. وجه شبه نیز صفتی نمادین از حیوانات است. اوج بلاغت این صفات مرکب تشبیهی هنگامی است که موصوف آن ذکر نشود و بر اساس قاعده حذف موصوف، کنایه ساخته شود؛ به عبارتی میتوان گفت خاقانی در قالب یک ترکیب صفتی بر تشبیه، کنایه و نماد تأکید میکند و این امر مبین وسعت اندیشه و نبوغ ذهنی و زبانی اوست. خاقانی توانسته است به خوبی از این ترکیبات در زمینه تشخص زبانی شعر خویش بهره گیرد و از آن برای تصویرسازی و غنای هنری شعرش استفاده کند.
منابع و مآخذ کتابها: 1 ــ تجلیل، جلیل. معانی و بیان. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، 1385. 2 ــ ____،____ .تحلیل اسرارالبلاغه. تهران: مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، چاپ اول. 1377. 3 ــ خاقانی، افضلالدین بدیل. دیوان خاقانی شروانی. ویراسته میرجلال الدین کزازی. تهران: نشر مرکز، چاپ اول. 1375. 4 ــ داد، سیما. فرهنگ اصطلاحات ادبی. تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول، 1378. 5 ــ دشتی، علی. خاقانی شاعری دیر آشنا. تهران: امیر کبیر، چاپ چهارم، 1381. 6 ــ رادفر، ابوالقاسم. فرهنگ بلاغی- ادبی. تهران: اطلاعات، چاپ اول، 1368. 7 ــ سجادی، سید ضیاء الدین. فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی. تهران: زوار، چاپ دوم، 1374. 8 ــ شفیعی کدکنی، محمدرضا. صور خیال. تهران: آگاه، چاپ سوم، 1366. 9 ــ _________،_______ . مفلس کیمیافروش. تهران: سخن، چاپ اول، 1372. 10_________،______ . موسیقی شعر. تهران: آگه، چاپ دوازدهم، 1389. 11 ــ شمیسا، سیروس. فرهنگ تلمیحات. تهران: میترا، چاپ اول، 1386. 12 ــ طباطبائی، علاءالدین. اسم و صفت مرکب در زبان فارسی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی: چاپ اول، 1382. 13 ــ کزازی، میرجلالالدین. رخسار صبح. تهران: نشر مرکز، چاپ ششم، 1376. 14 ــ محبتی، مهدی. بدیع نو. تهران: انتشارات سخن، چاپ اول، 1380. 15 ــ مقدادی، بهرام. فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی( از افلاطون تا عصر حاضر). تهران: فکر امروز، 1378. 16 ــ مقربی، مصطفی. ترکیب در زبان فارسی. تهران: انتشارات توس، چاپ اول، 1372. 17 ــ وحیدیان کامیار، تقی. بدیع از دیدگاه زیباییشناسی. تهران: دوستان، چاپ اول، 1379. 18 ــ Crystal, David AnEncyclopedie Dictionary of Language and Lanaguage, Blackwell, Massachusetts. (1992),
مقالات 1 ــ طباطبائی، علاءالدین،«ترکیب در زبان فارسی» (1)، نامه فرهنگستان، دوره نهم، شماره سوم (مسلسل 35)، صص 186-196، 1386. 2 ــ کرمی، محمدحسین؛ جواد، دهقانیان، «خاقانی معمار زبان وخیال»، مجله فنون ادبی دانشگاه اصفهان، سال دوم، شماره 1 (پیاپی 2)، صص1-16، 1389. 3 ــ معدنکن، معصومه، «پرتوی از هنر و خلاقیت خاقانی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز، پاییز و زمستان 1375، شماره 160 و 161، ص227، 1375.
* دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه علوم و تحقیقات تهران. (نویسنده مسوول) ** دانشگاه مازندران، گروه زبان وادبیات فارسی، ایران، مازندران. تاریخ دریافت: 12/3/1393 تاریخ پذیرش: 15/4/1393 [1]ــ Dominant [2] ــ inflectional [3] ــ Derivational affixes [4]. دو واژه «سگمگس» و «خرمگس» از دو اسم تشکیل شده است که یکی نقش صفت برای دیگری دارد(مقربی، 1372: 10). [5]. یعنی: «آن سگ همچون عربی بیابانی که بخواهد خود را در آتش گرم کند با چهار پای محکم خود که نظیر آن نیست مینشیند.» | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کتابها: 1 ــ تجلیل، جلیل. معانی و بیان. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، 1385. 2 ــ ____،____ .تحلیل اسرارالبلاغه. تهران: مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، چاپ اول. 1377. 3 ــ خاقانی، افضلالدین بدیل. دیوان خاقانی شروانی. ویراسته میرجلال الدین کزازی. تهران: نشر مرکز، چاپ اول. 1375. 4 ــ داد، سیما. فرهنگ اصطلاحات ادبی. تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول، 1378. 5 ــ دشتی، علی. خاقانی شاعری دیر آشنا. تهران: امیر کبیر، چاپ چهارم، 1381. 6 ــ رادفر، ابوالقاسم. فرهنگ بلاغی- ادبی. تهران: اطلاعات، چاپ اول، 1368. 7 ــ سجادی، سید ضیاء الدین. فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی. تهران: زوار، چاپ دوم، 1374. 8 ــ شفیعی کدکنی، محمدرضا. صور خیال. تهران: آگاه، چاپ سوم، 1366. 9 ــ _________،_______ . مفلس کیمیافروش. تهران: سخن، چاپ اول، 1372. 10_________،______ . موسیقی شعر. تهران: آگه، چاپ دوازدهم، 1389. 11 ــ شمیسا، سیروس. فرهنگ تلمیحات. تهران: میترا، چاپ اول، 1386. 12 ــ طباطبائی، علاءالدین. اسم و صفت مرکب در زبان فارسی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی: چاپ اول، 1382. 13 ــ کزازی، میرجلالالدین. رخسار صبح. تهران: نشر مرکز، چاپ ششم، 1376. 14 ــ محبتی، مهدی. بدیع نو. تهران: انتشارات سخن، چاپ اول، 1380. 15 ــ مقدادی، بهرام. فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی( از افلاطون تا عصر حاضر). تهران: فکر امروز، 1378. 16 ــ مقربی، مصطفی. ترکیب در زبان فارسی. تهران: انتشارات توس، چاپ اول، 1372. 17 ــ وحیدیان کامیار، تقی. بدیع از دیدگاه زیباییشناسی. تهران: دوستان، چاپ اول، 1379. 18 ــ Crystal, David AnEncyclopedie Dictionary of Language and Lanaguage, Blackwell, Massachusetts. (1992),
مقالات 1 ــ طباطبائی، علاءالدین،«ترکیب در زبان فارسی» (1)، نامه فرهنگستان، دوره نهم، شماره سوم (مسلسل 35)، صص 186-196، 1386. 2 ــ کرمی، محمدحسین؛ جواد، دهقانیان، «خاقانی معمار زبان وخیال»، مجله فنون ادبی دانشگاه اصفهان، سال دوم، شماره 1 (پیاپی 2)، صص1-16، 1389. 3 ــ معدنکن، معصومه، «پرتوی از هنر و خلاقیت خاقانی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز، پاییز و زمستان 1375، شماره 160 و 161، ص227، 1375. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,449 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2 |