تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,985 |
تعداد مقالات | 83,469 |
تعداد مشاهده مقاله | 76,612,647 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 53,724,819 |
«اضافههای تصویری» و کارکرد آنهادر شرح شطحیات روزبهان بقلی | |||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | |||||||||||||||||
مقاله 8، دوره 5، شماره 20، تیر 1393، صفحه 183-198 | |||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||
منوچهر اکبری؛ مریم علی نژاد | |||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||
نوآوری خاص روزبهان در تصویرگری «شرح شطحیات» بر پایة ترکیبهای اضافی یا اضافههای تصویری است. در واقع همواره رابطة میان مضاف و مضافالیه، نوع ترکیب اضافی را مشخص میسازد و به همین دلیل است که این رابطه همیشه مفهوم واحد و یکسانی را القا نمیکند و دستورنویسان بسته به اینکه نسبت میان این دو، حقیقی باشد یا اعتباری، آنها را به دو دستة «اضافة حقیقی» و «اضافة مجازی» تقسیمکرده، سپس اضافة مجازی را نیز در دو قسم «اضافة تشبیهی» و «اضافة استعاری» طبقهبندی میکنند. روزبهان در شرح شطحیات، به منظور افزایش ظرفیتهای زبان و برای بیان تجربیات خود، ترکیبهای اضافی متنوع و متعددی را مورد استفاده قرار میدهد. به عبارت دیگر، علاوه بر استفاده از اضافة حقیقی که کاربرد آن در ادبیات امری بدیهی است، به صورت خاصی از اضافههای مجازی استفاده میکند. چرا که در این نوع ترکیبها، نسبت میان مضاف و مضافالیه در خارج محقق نیست. درحقیقت روزبهان با افزودن واژگان به یکدیگر، تصاویر بکر و عمیقی در قالب اضافه خلق میکند. هر چند برخی متخصصان حوزة ادبیات، اضافة «تشبیهی» یا «استعاری» را رایجترین اضافههای مجازی دانستهاند، لیکن مقالة حاضر به دیگر انواع اضافههای مجازی بهکار رفته در این اثر، نظیر اضافههای «تلمیحی»، «تکراری»، «پارادوکسی» و «خطابی» ــ که تاکنون ناشناخته مانده است ــ اشاره دارد. بدیهی است کارکرد این اضافهها، فراتر از آراستن متن، افزایش ظرفیتهای زبانی است که روزبهان از آن برای بیان تجربیات و ذهنیات عمیق و دیریابش بهره میگیرد. | |||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||
اضافة تصویری؛ اضافه مجازی؛ ترکیب اضافه؛ تصویرگری؛ روزبهان؛ شرح شطحیات | |||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||
«اضافههای تصویری» و کارکرد آنها در شرح شطحیاتروزبهان بقلی دکتر منوچهر اکبری* دکتر مریم علینژاد** چکیده نوآوری خاص روزبهان در تصویرگری «شرح شطحیات» بر پایة ترکیبهای اضافی یا اضافههای تصویری است. در واقع همواره رابطة میان مضاف و مضافالیه، نوع ترکیب اضافی را مشخص میسازد و به همین دلیل است که این رابطه همیشه مفهوم واحد و یکسانی را القا نمیکند و دستورنویسان بسته به اینکه نسبت میان این دو، حقیقی باشد یا اعتباری، آنها را به دو دستة «اضافة حقیقی» و «اضافة مجازی» تقسیمکرده، سپس اضافة مجازی را نیز در دو قسم «اضافة تشبیهی» و «اضافة استعاری» طبقهبندی میکنند. روزبهان در شرح شطحیات، به منظور افزایش ظرفیتهای زبان و برای بیان تجربیات خود، ترکیبهای اضافی متنوع و متعددی را مورد استفاده قرار میدهد. به عبارت دیگر، علاوه بر استفاده از اضافة حقیقی که کاربرد آن در ادبیات امری بدیهی است، به صورت خاصی از اضافههای مجازی استفاده میکند. چرا که در این نوع ترکیبها، نسبت میان مضاف و مضافالیه در خارج محقق نیست. درحقیقت روزبهان با افزودن واژگان به یکدیگر، تصاویر بکر و عمیقی در قالب اضافه خلق میکند. هر چند برخی متخصصان حوزة ادبیات، اضافة «تشبیهی» یا «استعاری» را رایجترین اضافههای مجازی دانستهاند، لیکن مقالة حاضر به دیگر انواع اضافههای مجازی بهکار رفته در این اثر، نظیر اضافههای «تلمیحی»، «تکراری»، «پارادوکسی» و «خطابی» ــ که تاکنون ناشناخته مانده است ــ اشاره دارد. بدیهی است کارکرد این اضافهها، فراتر از آراستن متن، افزایش ظرفیتهای زبانی است که روزبهان از آن برای بیان تجربیات و ذهنیات عمیق و دیریابش بهره میگیرد. واژههای کلیدی اضافة تصویری، اضافه مجازی، ترکیب اضافه، تصویرگری، روزبهان، شرح شطحیات مقدمه در مطالعة «شرحشطحیات» یکی از نکاتی که توجه خواننده را به خود معطوف میدارد، شیوة تصویرگری منحصر به فرد روزبهان است که اغلب با بهرهگیری از ساختار «اضافه» صورت میگیرد؛ به بیان دیگر، وی با افزودن دوسویة تصویر (دال و مدلول) به یکدیگر، در نهایتِ ایجاز، تصاویر بکر و عمیقی از تجربیات و دریافتهای خود به دست داده است. قابل توجه آنکه گستردگی و کثرت کاربرد اضافهها در شرح شطحیات، موجب شکلگیری انواع گوناگونی از ترکیبهای اضافی (تشبیهی، استعاری، تلمیحی، تکراری، پارادوکسی و خطابی) شده است که در زیرمجموعة اضافههای مجازی قابل بررسی هستند. اگر چه محققانی چون محمود فتوحی و سعید بزرگ بیگدلی در مقالاتی جداگانه، شگردهای تصویرگری روزبهان را در «عبهرالعاشقین» بررسی کردهاند، اما تاکنون این ساختار خاص تصویری به عنوان مشخصة سبکی روزبهان، مورد مداقه قرار نگرفته است. در پژوهش حاضر برآنیم تا با تبیین ذهنیت روزبهان در این اثر، به پرسشهای زیر پاسخ دهیم: ـ منظور از «اضافة تصویری» چیست؟ ـ انواع اضافههای تصویری در «شرح شطحیات» کدامند؟ ـ کارکرد اضافههای تصویری در «شرح شطحیات» چیست؟
معرفی شرح شطحیات «شرح شطحیات» ترجمه کتاب «منطقالاسرار ببیانالانوار» از روزبهان بقلیشیرازی است که آنگونه که خود او در مقدمة اثر اظهار میکند حاصل نایلشدن وی به مقام فنا و آشکار شدن رموز غیب بر سر ِاو و راسخ شدن علم لَدنّی بر اوست که وی را برآن میدارد به مفتاح انبساط، ابواب خزانه علم لَدنّی را بر پیروان خود بگشاید. (ص11) از آن پس او با مطالعة کتب بزرگان معرفت و شناخت تفاوت مقامات آنها به واسطة سخنانشان و پس از شنیدن ندای غیبی ــ که او را به رهایی بخشیدن ارواح مقدسان از طعنه طاعنان فرا میخواند ــ به جمعآوری شطحیات مشایخ مصمم شد. (ص1) این اثر در 546 فصل و سه بخش کلی «شرح شطحیات»، «شرح طواسین» و «شرح نکات صوفیه» تدوین شده است؛ «شرح شطحیات»، که بیشترین حجم مطالب این اثر را به خود اختصاص داده است، از نظر محتوا، در چهار بخش، قابل بررسی است: الف) بخش نخست، مطالب آغازین هر فصل را شامل میشود که در آن، شطحیات یکی از عرفا مطرح شده است. در این بخش، مولف حضور تاثیرگذاری ندارد و فقط به نقل و طرح شطحیات آنها میپردازد. ب) مطالب بخش دوم، به شرح و تفسیر شطحیات مطرح شده اختصاص دارند که معمولا در این بخش، روزبهان به یکی از اصول اعتقادی عرفان و تصوف میپردازد و از اینجاست که به تدریج میتوان حضور و مشارکت مولف را در اثر مشاهده کرد. پ) بخشسوم، شامل سخنان و لطایف و نکاتی است از روزبهان که پس از نقل شطحیات عرفا و پرداختن به آنها، به ذهن او خطور میکند و از درون او میجوشد. این بخش که مجالی است برای بروز دریافتهای درونی و اعتقادات روزبهان، تصویریترین و هنریترین بخش این اثر به شمار میرود. ت) بخش دیگر، پاراگرافهای پایانی هر فصل را در بر میگیرد و اغلب با خطابهایی پایان مییابند که مخاطبِ آنها معشوق حقیقی، نفس، عقل، جان، صوفی، خامه، فقیر و... هستند و محتوای غالب این خطابها، تشویق و تحریض مخاطب است برای رهایی از حدوثیت و لوازم آن.
بنمایه فکری روزبهان در «شرح شطحیات» «شطح» و «شطحگویی» محتوای اصلی «شرح شطحیات» را تشکیل میدهد، که بیش از هر چیز بر بنیاد آگاهی و بنمایه فکری روزبهان بنا شده است و میتوان آن را اینگونه خلاصه کرد: جان، آنگاه که حلاوت خطاب عشق را دریافت و مستی عشق در او پدید آمد، به جستجوی حقیقت برخاست و شهود عین کل را طلب کرد، اما از آنجا که تحصیل کنه آن میسر نبود، حسن و جمال قدم در لباس افعال و صفات بر او تجلی یافت. (19 ،20) از سوی دیگر، میبایست از حادثات و طبیعت آدمیت جدا شود تا بتواند به کمال نائل شود و آیینه تمامنمای حقیقت شود، در این حال، سالک، خدا را در آیینه وجود خود میبیند و در آن مستحیل میشود و از مستی و سرخوشی ناشی از این اتحاد، بساط بندگی را درمینوردد و «اناالحق» میگوید و این رمز شطحگویی عارفان است. (21،22) به عبارتی دیگر، اندیشة غالب در این اثر، استعارة «تجلی» و «کشف» و «التباس» است که در جای جای این اثر پراکنده است: «چون بحر قدم از ساحل عدم بگذشت، جواهر صفات نعوت و اسامی در لباس مجهول بنمود،....» (57) «... خواص صدیقان مثل صحابه و تابعین و اولیاء مقرب و مشایخ متصوفه و عارفان محب و سابقان موحد، که با جنحة صفات حول سرادق کبریا و قرام بقا میپرند، ملتبسان نور محبتاند، لابسان سر قدم در خزاین غیب و سناء مکتوم.» (60) اگر بخواهیم تصویری از بنمایه فکری روزبهان در «شرح شطحیات» ارائه دهیم، میتوان آن را اینگونه تصویرکرد:
شگردهای تصویرگری روزبهان در شرح شطحیات
قلمرو ادبیات عرفانی، درون انسان است، درونی بودن این دریافتها از سویی و شخصی بودن آنها از سوی دیگر، موجبات ابهام آن را فراهم میآورد و از این روی سبب میشود زبان با امکانات عادی خود در مقابل انتقال این حالات درونی، نارسا به نظر برسد. بنابراین، این نوع از ادبیات به منظور رفع این نارسایی و برای تامین و توسعة امکانات زبانی خود، به سوی قطب استعاری زبان که مجال وسیعتری برای انعکاس احوال درونی و تجربیات، در اختیار او قرار میدهد، متمایل میشود و به این ترتیب «زبان تصویری» شکل میگیرد. حال اگر در جنب این امکان زبانی، از ویژگی ترکیبی بودن زبان فارسی ــ به معنای پیوستن و افزودن واژهها به یکدیگر و افزودن پیشوندها و پسوندها به واژگان ــ نیز بهره گرفته شود، راه برای بیان دریافتهای درونی، بیش از پیش فراهم میشود. به کارگیری ترکیب اضافی در تصویرگری، همان شگردی است که روزبهان در «شرح شطحیات» خود از آن سود جسته است و با غلبه بر تنگناهای زبان، به نوعی زبان خود را تشخص بخشیده است، تا جایی که این ترکیبهای پیاپی (تتابع اضافات) که دو، سه، چهار و گاهی پنج جزئی میشوند، به عنوان ویژگی نثر روزبهان و ممیز آن از دیگر آثار عرفانی به شمار میرود؛ این ترکیبهای هرچند پیاپی، نه تنها عنصری زاید و مخل فصاحت به شمار نمیروند، بلکه هریک از آنها در تبیین و بازنمایی اندیشه و ذهنیات دیریاب روزبهان عهدهدار نقش اساسی هستند. در پژوهش حاضر، تصاویری را که اغلب بر پایة ترکیبهای اضافی نهاده شده است، با عنوان «اضافة تصویری» مورد بررسی قرار میدهیم:
اضافههایتصویری ترکیب مضاف و مضافالیه همواره القاکنندة مفهوم واحد و یکسانی نیست، بلکه براساس رابطهای که میان مضاف و مضافالیه برقرار میشود انواع و اقسامی پیدا میکند. دستورنویسان ترکیب اضافی را بر این اساس که نسبت میان مضاف و مضافالیه، حقیقی باشد یا اعتباری، به دو دستة «اضافة حقیقی» و «اضافة مجازی» تقسیم میکنند. از نظر آنها اضافة حقیقی به چهار نوع «اضافة اختصاصی»، «اضافة بیانی»، «اضافة اقترانی»و «اضافة توصیفی» تقسیم میشود (معین،104:1370) و اضافة مجازی در دو قسم «اضافة تشبیهی» و «اضافة استعاری»، قابل بررسی است.( همان:141) با توجه به گستردگی و کثرت کاربرد اضافهها در شرح شطحیات که روزبهان به منظور افزایش تواناییهای زبان، در بیان تجربیاتش به کار میگیرد، میتوان انواع گوناگونی از ترکیبهای اضافی را در آن یافت که در زیرمجموعة اضافههای مجازی قابل بررسی هستند؛ چرا که در این ترکیبات وجه نسبت میان مضاف و مضافالیه در خارج متحقق نیست. (معین،1370: 104) ایناضافهها عبارتند از:
1 ــ اضافة تشبیهی از میان صورتهای بلاغی به کار رفته در شرح شطحیات، اضافة تشبیهی یا تشبیه بلیغ، بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده است. این تشبیهات به واسطة نقشی که در تبیین دریافتهای روزبهان دارند از نوع معقول به محسوس هستند. به این معنا که اغلب امور و ویژگیهای انتزاعی همچون تجرید، تفرید، توحید، انس، قدم، عشق، معرفت، فقر و... به پدیدههای محسوس همچون بحر، وکر، قنطره، سفینه، مصباح، طاووس و... تشبیه میشوند. آنچه که در بررسی این اضافهها نظر خواننده را به خود معطوف میدارد، آن است که این ترکیبها به اضافه شدن «مشبه» به «مشبهبه» منحصر نمیشوند؛ بلکه گاهی مشبه و مشبهبه، خود مقید به یک اسم یا صفت میشوند که این امر سبب پدیدآمدن اضافههای تشبیهی با ساختارهای متنوع شده است. از آن جمله میتوان به ساختارهای زیر اشاره کرد: الف) مشبهبه + مشبه (اسم + اسم) «ارواح انبیا به جناح وصلت و عز اصطفائیت در هواء هویت به خود از خود به نعت حیرتپران، و قلوب اصفیا در زورِ مزار ِقدم چون جانِ جان از نیرانِ شوق افسان. نه دلی به کنه قدم رسد، یا عقلی از بحر بقاش قطرهیی چشد. دیدة آشنا آن آیینة قدس تجلی قدس اوست، گلزار رخ دلبران بساتین انس اوست.»(4،5) «طوطی سرّش چون قفص جسم و عنصر به منقار عشق بشکست، به جناح شوق بپرید و بر غصن «سدرهالمنتهی» بنشست.» (9) ب) مضاف + مشبهبه + مشبه (اسم + اسم + اسم) «...آدم بعد از نیستی خود را همرنگ آندم بیند. در آینة سماواتِ عقل نقوشِ ملکوت و جبروت پیدا شود.» (84) «... اگر شاخ گلی، چرا بلبلِ عشقِ انائیت از انائیت گفتن خاموش است؟ اگر عنقاءِ قافِ الوهیتی، چرا در پستی پشهگیری؟ (92) «... علل حدث از جناب قدم براند، و از اغصان ِوردِ عشق، عندلیبانِ ریاضِ انس بخواند.» (95) پ) مشبهبه + صفت + مشبه (اسم + صفت + اسم) « لاشة لنگِ روحت نعال عقل جانگیر بر محیط بر نشود، بگوی مرکب عقل را تا لگد بر هامون عدم زند.» (69) «کجایی؟ که جانم از جامة جانم به آب اخضر ازل غبار حدث شوید.» (78) ت) مشبهبه + مشبه + مضافالیه (اسم + اسم + اسم) «گلزار رخِ دلبران بساتین انس اوست.» (5) «مقدمة نعوت جلالی را بر احجار علم ارادت زدند، بیرسم تغییر از لطف لطیف قدرت لطایف جان به نقش خاتم صفت مصورشد،....» (17) «چون بحرِ قدم از ساحل عدم بگذشت، جواهرِ صفاتِ نعوت و اسامی در لباس مجهول بنمود.» (57) ث) مضاف + مشبهبه + مشبه + مضافالیه (اسم + اسم + اسم + اسم) «... راستی استعداد که نقشِ خاتمِ فطرتِ »کن» است، کاف «کن» طلب کند، بینالکاف و النون در امر ثنوی شود،....» (15) « اگرچه آن عیاران برآویختند، مرغان مقدس از چمن صورت برانگیختند، و خود را نشانة ظلم کردند، لیکن آنها باز آشیانِ بساتینِ غیبِ قرب رسیدند، و اجسام بالیه را به دست این غولان بگذاشتند.» (33) ج) مضاف + مشبهبه + مشبه + صفت (اسم + اسم + اسم + صفت) «... به یک جرعه این جان ناتمام در مجلس ازل مستگردان، که آشوبکنان صحن سرای مجدِ کبریایی، در مجلس بهاء ذوالجلالی خمارزدة درد تواند چند کرد...» (92) چ) مشبهبه + مشبه + صفت (اسم + اسم + صفت) «در سماوات عشقش کاروانِ ملکِ قدیم بر مراکب «ان لربکم فی ایام دهرکم نفخات» گذرکند.» (80) «تشبیه» علاوه بر ساختار اضافه (فشرده)، در ساختار جمله نیز در شرح شطحیات بهکار رفته است که اگرچه نقش قابل توجهی در زبان روزبهان ایفا میکند، اما بسامد آن، در مقایسه با نوع فشردة آن، چندان چشمگیر نیست: «حریف بیخرد بارِگران باشد، متصنع چون گاو سامری به بانگی جهانی پرآشوب کند.» (274) « عشق، مرقات بام ازل توحید است.» (318)
2 ــ اضافةاستعاری از دیگر صورتهای بلاغی پربسامد در شرح شطحیات که روزبهان از آن به منظور بالا بردن ظرفیتهای زبان بهره گرفته، «استعاره» است که اغلب در دو نوع «مصرحه» و «مکنیه» و در ساختار «اضافه» به چشم میخورد. بیشترین بهرة وی از استعارة مصرحه در یاد کردن از بزرگان دین اسلام و شخصیتهای عرفانی است؛ تا جایی که گاهی برای نامیدن یک شخصیت، از جمله پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) از استعارههای پیاپی استفاده میکند. این شیوة استفاده از استعاره، موجب تنوع در ساختار اضافههای استعاری شده است که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود: الف) مضاف + مضاف + مضافالیه «دیگر صلاه و سلام از ذوالجلال و الاکرام بدان سید ضرغام، مبین حلال و حرام، اسدِ ریاضِ قدس، و عبهرِ بساتینِ انس، بحرِ علمِ لدنی، سرافراز مردان الهی، علیبنابیطالب ــ کرماللهوجهه ــ ...» (9) (استعاره از حضرت علی(ع)) «دیگر سلام باد بر مشایخ بزرگوار، عاشقان عرایسِ قدم، مسافرانِ شاهراه عدم، غواصانِ بحرِ بقا، سراندازانِ میادینِ فنا....» (10) (استعاره از مشایخ تصوف) ب) مضاف + مضافالیه «درود باد بر جان هدف سهام «قاب قوسین»، شاه کونین، رسول ثقلین، آنکه از آدم نکتة اسما بود و اشارت سجود، و از آفرینش غرض جان، اکسیر اعظم، تجلی قدم، جانش حقیقت صرف «تدلی»،....» (7) (در توصیف پیامبر) «مسندِ عارفان و شمشیرِ شطاحان و رئیس و اجدان و پیشرو مخلصان در زمان خویش، ابوالحسینالنوری، او را بود زبان حقایق، در همه علوم کامل، و در کرامات و آیات بحر فهم.» (36) «قنطرة تصوف و بحر تالف، سفینة صفت، سکینة اهل محبت، سیدِ متمکنان، و شاه جوانمردان، ابوحفصالنیسابوری، لطیفاحوال بود و عجیباسرار.» (36) پ) مضاف + مضافالیه + مضافالیه «سیدِ مستان ِمعرفت و سندِ عاشقان ِتصوف، رئیس شطاحان، ابوحمزة خراسانی از جملة فرسان خراسان بود.» (37) «نبینی که طبیبِ دردمندانِ محبت و مونسِ آشفتگانِ مملکت ــ صلواتاللهعلیه ــ چون بدین سخن از آن صفت اشارتکرد،....» (95) ت) موصوف + صفت «... دران باغ سبوحی مرغان قدوسی در لالستان و گلستان مشاهدة صرف متفرق شدند، و از بحر قدم از سواقیِ صفت هریکی از مشرب عین وصلت شراب خوردند.» (21) «غرق در بحر بیپایان ازل، صرف وجد برو غالب بود. در آن دریا به نعت عبودیت درون برفت، و به رسم ربوبیت برون آمد. از قعر آن بحر، جواهرلایزالی برون آورد.» (45) ث) مضاف + مضافالیه + صفت «ندیدی که با سایة طوبی قدم و زبدة ممخاضِ جانِ آدم سید عاشقان ــ صلوات الله علیه ــ محمد خویشان چه کردند....» (24) «... کله پوشانِ مفتحِ اعلی چه شناسند که قوت از خوان «ما یکون من نجوی» خورند.» (24) ج) موصوف + صفت + مضافالیه + مضافالیه «ندیدی که با سایة طوبی قدم و زبدة ممخاضِ جانِ آدم سید عاشقان ــ صلوات الله علیه ــ محمد خویشان چه کردند....» (24) روزبهان بیش از همه در نامیدن پیامبر (ص) از استعارههای مصرحه استفاده کرده است بهگونهای که این نوع از استعاره با ساختارهای متنوع آن، در این بخش از اثر او به نحو قابلتوجهی بهچشم میخورد؛ این نوع کاربرد استعاره میتواند بیش از هر چیز نشان از اعتقادات درونی وی به مقام پیامبر (ص) باشد. افزون بر استعارههای مصرحه، «استعارههای مکنیة» دارای ساختار اضافه نیز در شرح شطحیات بهکار رفته است که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود: «... چنین کند آنک خبر ندارد از جان بلعجب در رنگ بوقلمون نیمرنگ جان عشق آدم در آن دم که شمهاء درد به مشام جان غیب از جان غیب شنود....» (56) «خارِ قهر در دیدة نیستی زن که اخضر قِدم کون را نم نداد، نفخ اول جز آدم را دم نداد. رهنمای تو جان عقل آمد.» (68)
3 ــ اضافة تلمیحی اضافة تلمیحی یکی از انواع تشبیه از لحاظ وجه شبه بهشمار میرود؛ (شمیسا،1372: 110) به این معنا که لازمة دریافت وجه شبه میان مشبه و مشبه به، آشنایی با یک آیه، حدیث، داستان و یا اسطورهای است که جزئی از آن در تشبیه به کار رفته یا اینکه به آن اشارهای شده است. این نوع تصویرگری و گنجاندن هنرمندانة آیات و داستانها در قالب ترکیب اضافی، در شرح شطحیات از بسامد بالایی برخوردار است. روزبهان با بهرهگیری از این شگرد بلاغی، علاوه بر ایجازی که در متن ایجاد میکند با استفاده از ظرفیت معنایی که این آیات و داستانها در خود نهفته دارند، ابزار کارآمدتری برای فهم تجربیات خود در اختیار مخاطب قرار میدهد. «... در سماوات عشقش کاروان ملک قدیم بر مراکب «ان لربکم فی ایام دهرکم نفخات» گذر کند. در آن بزمگاه انجم خیام ازرق افلاک افعال روی بدان مطالع نمایند، زیرا که عقل اولش کوکب «هذا ربی» باشد. نفس عاقلهاش قمر «هذا ربی» باشد. مرغ میمون ایمنی در یمینالله روح سباح در بحر صفت شمس «هذا ربی» باشد.» (80) «اگر شب هجران را در فنا هیچ ننمودهئی، در رویت مطالع عروسان شرقِ بقا ترا «هذا ربی» مسلم باشد. و اگر نه، در بیتالاحزان «انما اشکوا بثی» چه گویی؟ چون ماه چاه امتحان ندیدهیی، کارد و ترنج عشق بهدست مگیر، «ما هذا بشرا» مگوی....» (154) «عجب مدار که سفینة نوحِ روح در طوفان قلزم قدم غرق شود. ملاح «بسمالله مجراها» او را به ساحل جودی «و استوت علی الجودی» رساند.» (187)
4 ــ اضافة تکراری «تکرار» از ویژگیهای منحصر به فرد زبان روزبهان در «شرح شطحیات» و «عبهرالعاشقین» به شمار میرود که علاوه بر آنکه موجبات تشخص سبکی وی را فراهم میکند، نقش قابل توجهی در بالا بردن ظرفیت معنایی متن اثر، دارد. کارل ارنست این شگرد تصویری را «اسلوب بلاغی مزدوج» مینامد و معتقد است که روزبهان از آن برای تاکید بر اینکه مفاهیمی از قبیل ازل و ابد از مرز تجربههای معمولی و دنیای مادی خارج است استفاده میکند (ارنست،1373: 73) همچنین او معتقد است در این شیوه ممکن است او کلمهای را که محدودة معنایی آن مشخص است در وصف خداوند بهکار ببرد، ولی در عین حال خاطر نشان میکند که خداوند فراتر از آن محدودة معنایی است... این دوبارهگویی بلاغی کلمات یعنی فرارفتن از محدودیتهای کلمه، ضمن حفظ شکل و هیات آن (همان:86). شگرد تصویری «تکرار» در دو ساختار ترکیب اضافه و با واسطة حرف اضافة «از»، «با»، «بر» در این اثر بهکار رفته است که با توجه به موضوع پژوهش حاضر، ساختار اضافة آن، مورد نظر است. در ساختار مذکور اغلب دو واژة انتزاعی بهوسیلة کسره (ِ) به هم اضافه میشوند که مضافالیه، ذهن خواننده را از سطح واژگان، به عمق آنها سوق میدهد. این ویژگی، جنبة مجازی زبان را قوت میبخشد. فتوحی بر آن است که این نوع از تکرار، معطوف به درونة زبان است و به ذاتِ خود زبان ارجاع میدهد نه به بیرون از آن. در حقیقت این ساخت، حرکتی است از برونة زبان که در آنجا الفاظ و عبارات نارسایند به سوی باطن و عمق آن؛ تا به این ترتیب زبان از غنای لازم برای بازتاب تجربیات عرفانی برخوردار شود. (فتوحی و علینژاد، 1389 :21) «عقل یافهدرای گوید که «هذاربی» نورِ نورِ تجلی از غیبِ غیب در دیدة این لطیفه آید...» (15) «بعضی از آن در حسنِ حسن افتادند،... بعضی در قدمِ قدم افتادند.... چون از باغِ نوروزِ مشاهده برخاستند به جناح آزال در آبادِ آباد بپریدند.» (22) «چون در بیداء قدمِ قدم آمد، میهمان تجلی را در دنوِ دنو گفتند «القِ عصاک». (75) «... در قدم ِقدم، مرغ قدم بپرید. طلب وصلت حقیقت کرد. بعد از حقیقت در مفاوز کیفیت، کنهِ کنه طلب کردم، به آتش کبریا جناحم بسوخت.» (81) «... آری اگر جان بهدستآید، جانِ جان بهدستآید.» (76)
5 ــ اضافة پارادوکسی از دیگر وجوه فردیت و تشخص روزبهان در حوزة زبان و بلاغت، کاربرد تصاویر متناقضنما و پارادوکسی است؛ چرا که روح مشاهدهگر وی با مکاشفات عرفانی و تجربیاتی مواجه است که بیان آن در زبان عقل و منطق نمیگنجد، چنان تجربههایی وقتی به جهان ابعاد و صورتهای متضاد و متکثر منتقل شوند به ناگزیر زبانی پر تناقض به وجود میآورند و ساختهای منطقی زبان را درهم میریزند. (فتوحی،1385: 327) این تناقضات در دو ساختار جمله و ترکیب (مضاف + مضافالیه)، در شرح شطحیات به کار رفته است که با توجه به موضوع پژوهش حاضر، ساختار دوم آن مورد نظر است که در نهایت ایجاز، گسترة معنایی وسیعی را در خود نهفته دارد که از راه تاویل، به مخاطب در درک دریافتهای روزبهان یاری میرساند. «مرا مرکبی بخش، تا به یک خطوت از قرام حدثان سوی بالای ازل شوم. زبان گوینده به مقراض لا لال کنم. چشم را میل نکره درکشم، گوش را از خطابِ بیخطاب اصم کنم. از فنا در بقا فانیشوم.» (118،119) «از آب و گل بیرون آی، که طینت اشباح رنگِ ارواح گرفت، تا از پردة بیپرده در سرای حجل با حریف قمارخانة مکر قدم پاک بازی، و در روی آن شاهد سراندازی. چند قابل قبلة قدم باشی، بگرد آن جهت که جهتِ بیجهت شد؟» (123) «ای دیدة بیدیده! به کدام دیده در آن جمال نگری؟ ای زبانِ بیزبان! به کدام زبان حدیث او گویی؟ ای گوش بیهوش! به کدام گوش خطاب ازل شنوی؟» (210)
6 ــ اضافة خطابی «خطابها» بخش قابل توجهی از متن «شرح شطحیات» را به خود اختصاص داده است؛ از این روی در آغاز این پژوهش و در تقسیمبندی محتوایی این اثر، آن را در گروهی مجزا و تحت عنوان «خطابها» مورد بررسی قرار دادیم که در آنها روزبهان، فردی یا پدیدهای را مورد خطاب قرار میدهد. این پاراگرافها با ارائة تصاویر پی در پی یکی از زیباترین و هنریترین بخشهای این اثر بهشمار میروند؛ چرا که روزبهان در این بخش بیش از هر جای دیگر، در بیان تجربیات و ذهنیات هر چند دیریاب خود آزاد است. تا جایی که در خطابهایش نوآوری به خرج داده، به تصویرگری میپردازد و آنچه که در این خطابها موردنظر ماست آنهایی است که دارای ساختار اضافه هستند. اگر چه گاهی این خطابهای پیاپی همراه با تتابع اضافات، خواننده را در رسیدن به کنه فکر روزبهان و شناخت مخاطب وی سردرگم و حیران میسازد: «ای دایة قابلة آدم و ای مایة زبدة بحرِ عالم! گفتی در مناقب اطیارِ کنگرة کبریا، ای بادِ شمالِ بهار، ای تاجبخشِ صرفِ صفا! آتشکدة تجلی جان تست و فرج اصبع صفات در تقلب سر خان و مان تست. برگوی هان وصفِ شطاحان و نعت علوم ایشان.» (54) «ای جوهرِ سبوحی! در سلک حدث چند باشی؟ ای مرغِ قدوسی! بر کنگرة کبریا چرا برنپری؟ .... ای کیوان عظمت نحوست! قهر بر کالبد آدم انداز،....» (76) «ای شمسِ مطالعِ ذوالجلالی! تا کی از انجم افعالی در بیخودی منی گویی؟.... ای مقتول عشق «الست»، هان که جان به جانان خواهد پیوست. ای مرقعپوش صحن صفاءِ قدوسیان! ای نوای خطاب مرغان مقدس ملکوت سبوحیان، به یک جرعه این جان ناتمام در مجلس ازل مست گردان....» (92)
نتیجه در این پژوهش نشان داده شده است که روزبهان به منظور افزایش ظرفیتهای زبانی و غلبه بر تنگناهای زبان، از ترکیبهای اضافه در تصویرگریهای خود سود جسته است؛ به این معنا که وی با اضافه کردن دو، سه، چهار و گاهی پنج واژه در پی هم، تصاویری ارایه داده است که نه تنها عنصری زاید و مخل فصاحت به شمار نمیروند، بلکه نقش چشمگیری در بیان و بازنمایی تجربیات و دریافتهای عمیق وی دارند؛ تا آنجا که این تتابع اضافات به عنوان یکی از مشخصههای سبکی وی به شمار میرود. اگرچه محققان اضافههای مجازی را اغلب در دو گروه «اضافة تشبیهی» و «اضافة استعاری» قابل بررسی میدانند، اما کثرت و تنوع کاربرد اضافهها در شرح شطحیات، موجب تعدد اضافههای مجازی شده است که در برخی از آنها همچون اضافة تشبیهی و استعاری که از بسامد بالایی برخوردارند، تنوع ساختاری نیز به چشم میخورد.
منابع و مآخذ 1 ــ ارنست، کارل. روزبهان بقلی. ترجمة مجدالدین کیوانی. تهران: نشر مرکز،1377. 2 ــ بقلی شیرازی، روزبهان. شرح شطحیات. تصحیح هانریکربن. تهران: کتابخانة طهوری،1360. 3 ــ ــــــــــــ ، ــــــ . عبهرالعاشقین. تصحیح هانریکربن و محمد معین. تهران: منوچهری، 1366. 4 ــ شمیسا، سیروس. بیان. تهران: انتشارات فردوس،1372. 5 ــ فتوحی، محمود. بلاغت تصویر. تهران: سخن، 1386. 6 ــ فتوحی، محمود؛ علینژاد، مریم، «بررسی رابطة تجربة عرفانی و زبان تصویری در عبهرالعاشقین»، مجلة ادبپژوهی، شمارة دهم، زمستان 1388، صص7-25. 7 ــ معین، محمد. اضافه. تهران: امیرکبیر،1370. 8 ــ مقربی، مصطفی. ترکیب در زبان فارسی. تهران: انتشارات توس،1372. 9 ــ همایی، جلالالدین. فنون صناعت و بلاغت. تهران: توس،1363.
| |||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||
منابع و مآخذ 1 ــ ارنست، کارل. روزبهان بقلی. ترجمة مجدالدین کیوانی. تهران: نشر مرکز،1377. 2 ــ بقلی شیرازی، روزبهان. شرح شطحیات. تصحیح هانریکربن. تهران: کتابخانة طهوری،1360. 3 ــ ــــــــــــ ، ــــــ . عبهرالعاشقین. تصحیح هانریکربن و محمد معین. تهران: منوچهری، 1366. 4 ــ شمیسا، سیروس. بیان. تهران: انتشارات فردوس،1372. 5 ــ فتوحی، محمود. بلاغت تصویر. تهران: سخن، 1386. 6 ــ فتوحی، محمود؛ علینژاد، مریم، «بررسی رابطة تجربة عرفانی و زبان تصویری در عبهرالعاشقین»، مجلة ادبپژوهی، شمارة دهم، زمستان 1388، صص7-25. 7 ــ معین، محمد. اضافه. تهران: امیرکبیر،1370. 8 ــ مقربی، مصطفی. ترکیب در زبان فارسی. تهران: انتشارات توس،1372. 9 ــ همایی، جلالالدین. فنون صناعت و بلاغت. تهران: توس،1363.
| |||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,378 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2 |