تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,003 |
تعداد مقالات | 83,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,292,318 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,347,065 |
مطالعه اثرات پیشگیرانه سترورلیکس از آسیب های ناشی از شیمی درمانی توسط سیس پلاتین بر سد خونی- بیضوی و روند اسپرماتوژنز در موش های Balb/c بالغ | |||||||||||||
آسیبشناسی درمانگاهی دامپزشکی | |||||||||||||
مقاله 5، دوره 7، 1 (25) بهار، خرداد 1392، صفحه 1774-1785 اصل مقاله (586.15 K) | |||||||||||||
نوع مقاله: مقاله علمی پژوهشی | |||||||||||||
چکیده | |||||||||||||
چکیده داروهای شیمیدرمانی علاوه بر سلولهای سرطانی، سلولهای در حال تقسیم از جمله سلولهای اسپرماتوژنیک را نیز هدف قرار میدهند. بنابراین، میتوان با توقف ترشح هورمونهای FSH و LH و متعاقب آن توقف اسپرماتوژنز از طریق آنتاگونیست GnRH (سترورلیکس)، این سلولها را در برابر عوامل شیمی درمانی محافظت کرد. در این مطالعه، توانایی سترولیکس در جلوگیری از اثرات مضر داروی شیمی درمانی سیسپلاتین مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور، 30 سر موش نر Balb/c بهطور تصادفی به 3 گروه مساوی شامل گروه شاهد (گروهی که هیچ دارویی دریافت نکرد)، گروه آزمایشی 1 (به مدت 5 روز و هر روز یک دوز سیسپلاتین به مقدار mg/kg/bw 5/2 به صورت داخل صفاقی دریافت کرد) و گروه آزمایشی 2 (علاوه بر سیسپلاتین آنتاگونیستGnRH یا سترورلیکس را هم دریافت کرد) تقسیم شدند. پس از 5 هفته از آخرین تزریق، موشها راحتکشی شده و نمونههای بافت بیضه برای مطالعه با میکروسکوپ الکترونی و نوری اخذ شدند. دادههای کمی حاصل از مطالعات هیستولوژیک بیضه با آزمون آماری ANOVA و آزمون تعقیبی Tukey با هم مقایسه شدند و 05/0 p<معنیدار در نظر گرفته شد. نتایج مورفومتری نشان داد که ضریب اسپرماتوژنزدر گروه آزمایشی 1 و شاهد به ترتیب 39/0±52/1 و 22/9±43/24 بود. همچنین تعداد سلولهای سرتولی در گروه آزمایشی 1 به ترتیب 80/0±61/8 و در گروه شاهد 52/0±50/5 بود که نشاندهنده کاهش معنیدار ضریب اسپرماتوژنز و افزایش معنیدار تعداد سلولهای سرتولی در گروه آزمایشی 1 بود (05/0p<). نتایج میکروسکوپ الکترونی نیز نشان داد که در گروه آزمایش 1 سد خونی بیضوی نامنظم بوده و جداشدگیهایی بین سلولهای سرتولی و بازال لامینا وجود داشت. در گروه آزمایشی 2، سترورلیکس تا حدودی از بروز چنین تغییراتی جلوگیری کرده بود. نتایج مطالعه نشان داد سترورلیکس میتواند تا حدودی از اثرات سوء مواد مورد استفاده در شیمی درمانی بر روی اپیتلیوم ژرمینال بیضه جلوگیری کند. | |||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||
سد خونی-بیضوی؛ شیمی درمانی؛ اسپرماتوژنز | |||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||
مقدمه روشهای متعددی نظیر جراحی، رادیوتراپی، شیمی درمانی و یا ترکیبی از آنها برای درمان سرطان استفاده میشود. امروزه داروهای متعددی به صورت منفرد و یا ترکیبی برای درمان سرطان مورد استفاده قرار میگیرند. این داروها برای از بین بردن سلولهای سرطانی که تقسیمات سریع دارند بسیار موثر میباشند. از طرف دیگر سلولهای اسپرماتوژنیک در بیضهها همانند سلولهای سرطانی تقسیم سریع دارند و چون داروهای شیمی درمانی هوشمند نیستند، بنابراین تمام سلولهای در حال تقسیم سریع، از جمله سلولهای اسپرماتوژنیک را نیز هدف قرار میدهند(Nejad et al., 2007; Nejad et al., 2012; Haywood et al., 2003). امروزه سیس پلاتین به طور وسیع برای درمان انواع سرطانها از جمله سرطان بیضه، تخمدان، ریه و مثانه استفاده میشود(Helm and States, 2009; Kazumasa et al., 2002; Seaman et al., 2003; Velasquez et al., 1988). اثرات مضر سیس پلاتین بر روی اسپرماتوژنز در مطالعات قبلی ما مشاهده شد (Nejad et al., 2012) اما در مورد نحوه آسیب رساندن داروهای مورد استفاده در شیمی درمانی مکانیسمهای مختلفی بیان میشود که از جمله مهمترین آنها القاء آپوپتوز و شکست DNA میباشد (Bakalska et al., 2004; Habermehl et al., 2006; Hou et al., 2005). سیمن نیز نشان داد که اثرات سمی سیس پلاتین بر روی اسپرماتوژنزاز طریق القاء آسیب به سلولهای سرتولی میباشد (Seaman et al., 2003). علیرغم استفاده وسیع این دارو در درمان سرطانها، در مورد چگونگی حفظ اسپرماتوژنز از اثرات سمی آن مطالعات اندکی وجود دارد و مشخص است که روشهای پیشگیری از اثرات سیتوتوکسیک سیس پلاتین بر باروری و حفظ عملکرد گنادها پس از شیمی درمانی بویژه در سنین باروری بسیار ضروری است. با توجه به اینکه اسپرماتوژنز تحت اثر هورمونهای گنادو تروپین میباشد بر همین اساس گلود و همکاران برای اولین بار اعلام کردند که باایجاد اختلال در محور هیپوفیزی- هیپوتالاموسی در موقع شیمی درمانی میتوان ترشح FSH وLH را کاهش داده و با این عمل موجب حفظ اسپرماتوژنز بعد از قطع شیمی درمانی شد (Glode et al., 1981). برای مهار محور هیپوفیزی-هیپوتالاموسی نیز روشهای مختلفی از جمله استفاده از آنالوگها و یا آنتاگونیستهای GnRH وجود دارد (Spermon et al., 2006; Aminsharifi et al., 2010; Meistrich et al., 2001; Howell and Shalet, 2005). سترورلیکس از جمله آنتاگونیستهای GnRH است که امروزه کاربرد وسیعی دارد. این دارو یک دکاپپتید میباشد که با مهار ترشح FSH و LH، موجب مهار تقسیم اسپرماتوگونیها میشود و در نهایت موجب حفاظت سلولهای بنیادی بیضه در برابر اثرات سمی داروهای مورد استفاده در شیمی درمانی میشود چرا که داروهای مورد استفاده در شیمی درمانی فقط سلولهای در حال تقسیم را تحت تاثیر قرار میدهند (Tevor et al., 2002; Anderson et al., 2002; Grundker et al., 2004). بنابراین در این تحقیق سعی شده تا ابتدا اثرات تخریبی سیسپلاتین به عنوان یک عامل شیمی درمانی بر روی اپی تلیوم ژرمینال (زایا) لوله سمینیفر مورد مطالعه قرار گیرد سپس اثرات حمایتی سترورلیکس به عنوان آنتاگونیست GnRH در مهار اثرات تخریبی سیسپلاتین بررسی شود.
مواد و روشها در این مطالعه از 30 سر موش نر نژاد balb/c 8-6 هفتهای استفاده گردید که در حیوانخانه دانشگاه علوم پزشکی تبریز پرورش یافته بودند. این موشها در شرایط استاندارد (درجه حرارت حدود 22 درجه سلسیوس، سیکل نوری دوازده ساعت روشنایی و دوازده ساعت تاریکی و دسترسی آزاد به آب وغذا) نگهداری میشدند. داروی سیس پلاتین به صورت محلول از شرکت Eber و داروی سترورلیکس از شرکت Serono خریداری گردید. در این مطالعه موشها به طور تصادفی به 3 گروه مساوی تقسیم شدند. گروه اول یا گروه شاهد که هیچ دارویی دریافت نکرد. گروه آزمایشی 1 که فقط داروی سیس پلاتین به مقدار bw/ mg/kg5/2 به مدت 5 روز بصورت داخل صفاقی دریافت کرد. گروه آزمایشی 2، که سیس پلاتین را به همراه آنتاگونیستGnRH ((cetrorelix دریافت کرد. تزریق آنتاگونیستGnRH هفتهای سه بار بصورت زیر جلدی و هر بار mg/kg/bw25/0 بودکه یک هفته قبل از تزریق سیس پلاتین شروع و به مدت سه هفته ادامه یافت. بعد از گذشت 35 روز از آخرین تزریق، موشها با جابجایی مهرههای گردنی کشته شدند. مطالعه مورفولوژی بیضه راست موشها جهت مطالعه کمی و هیستومورفولوژیک نمونهبرداری شد و به مدت 48 ساعت داخل محلول پایدارکننده بوئن قرار داده شدند. پس از ثبوت، پاساژ بافتی و قالبگیری انجام گرفت، سپس مقاطع 5 میکرونی تهیه و پس از رنگآمیزی با PAS مورد مطالعه قرار گرفتند. 1- تعیین تعداد سلولهای سرتولی برای این کار از مقاطع عرضی لولههای سمینی فر استفاده شد و تعداد این سلولها در 20 میدان میکروسکوپی برای هر نمونه مورد شمارش قرار گرفتند. تشخیص سلولهای سرتولی با توجه ویژگی مشخص آنها (هسته روشن بیضوی یا مثلثی شکل با هستک مشخص) امکان پذیر بود که شبیه هیچکدام از سلولهای اسپرماتوژنیک موجود در لولههای سمینی فر نبودند. در موقع شمارش نیز برای جلوگیری از تورش از روش Simple Uniform Random (SUR) استفاده شد و از نمونه در فواصل 150 میکرونی، برشهای 5 میکرونی تهیه شد (30 مقطع). با توجه به تعداد کم مقاطع عرضی لولههای سمینیفر، 10 برش از هر نمونه بیضه رنگآمیزی و در نهایت در هر برش 2 میدان میکروسکوپی مطالعه شد. بر این اساس با تقسیم 30 بر 10 عدد 3 بدست آمد و بین عدد 1 تا 3 یکی را به صورت اتفاقی انتخاب کردیم به عنوان مثال 2 و بنا بر این مقطع اول مورد مطالعه مقطع شماره 2 بود و مقطع بعدی 5=3+2 و مقاطع بعدی به ترتیب 8-11-14-17-20-23-26-29 بودند و در نهایت میانگین تعداد سلولهای سرتولی در هر لوله سمینیفر بدست آمد. 2- تعیین Spermiogenesis index (SI) این ضریب یعنی محاسبه لولههای سمینی فر که حاوی اسپرم مرحله چهارده به بعد هستند. برای تعیین SI در 20 میدان میکروسکوپی برای هر نمونه تعداد لولههای سمینیفر که حاوی اسپرمهای دراز بودند، نسبت به سایر لولههای سمینیفر مورد شمارش قرار گرفتند. سپس تمامی دادههای بدست آمده کمّی بوسیله روش آماریANOVA و آزمون تعقیبی Tukey با استفاده از نرم افزار SPSS.13مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در این مطالعه 05/0p< معنیدار تلقی گردید. مطالعه فراساختاری نمونههای اخذ شده از بیضه چپ برای مطالعه فراساختاری (میکروسکوپ الکترونی) استفاده شد و نمونهها پس از قرارگیری در گلوتارآلدئید 5/2 % به مدت 12 ساعت با بافر فسفات شستشو شده و سپس با تترااکسید اسمیوم 2% برای 2 ساعت فیکس شدند. نمونهها بعد از آبگیری، شفاف و آغشتهسازی در رزین قالبگیری شده و با اولترا میکروتوم از آنها نمونههای نیمه نازک تهیه و با تولوئیدین بلو رنگآمیزی گردیده ونمونههای نازک (nm80) پس از رنگآمیزی با اورانیل استات و سیترات سرب با میکروسکوپ الکترونی انتقالی (LEO-906) مورد مطالعه قرار گرفتند.
یافته ها مطالعه مورفولوژیکی بافت مطالعه هسیتومورفومتریک نشان داد که میانگین تعداد سلولهای سرتولی در لولههای سمینیفر در گروه شاهد و آزمایشی 1 به ترتیب 52/0±50/5 و 80/0 ±61/8 بود. تعداد سلولهای سرتولی در گروه آزمایشی 1 در مقایسه با گروه شاهد افزایش معنیدار را نشان دادند (05/0p<)(جدول 1). میانگین تعداد سلولهای سرتولی در لولههای سمینیفر موشهای گروه آزمایشی 2 (که به همراه سیس پلاتین، سترورلیکس نیز دریافت کرده بودند) 52/0±09/5 بود که نسبت به گروه شاهد کاهش معنیداری را نشان نداد (جدول 1). مطالعه Spermiogenesis Index (SI) نیز نشان داد که میانگین نسبت SI در گروه شاهد 22/9±43/24 میباشد که در گروه آزمایشی 1 به 39/0±52/1 کاهش معنیداری یافته بود (05/0 p<) (جدول1). میانگین نسبت SI در لولههای سمینی فر موشهای گروه آزمایشی 2 43/4±00/22 بود که نسبت به گروه شاهد تغییر معنیداری را نشان نمیداد (جدول1).
جدول 1: مقایسه میانگین تعداد سلولهای سرتولی و SI در گروههای شاهد، آزمایشی 1و آزمایشی 2
* اختلاف معنیدار با گروه شاهد (05/0p<)
مطالعه فراساختاری مطالعه سلولهای سرتولی در گروه شاهد نشان داد که این سلولها به طور منظم بر روی غشاء پایه قرار داشتند و هیچگونه فضایی بین این سلولها با غشاء پایه و یا سلولهای مجاور وجود نداشت. هسته این سلولها کاملاً یوکروماتیک و مثلثی یا بیضی شکل با هستک مشخص دیده میشد (شکلA1). در بین سلولهای سرتولی سدخونی- بیضوی قابل تشخیص بود. این سد در بین سلولهای سرتولی مجاور و در روی سلولهای اسپرماتوگونی دیده میشد (شکلB2). با درشت نمایی بزرگتر اجزاء سهگانه این سد شامل 1- غشاءهای در هم فرو رفته سرتولیهای مجاور 2- رتیکولوماندوپلاسمیکهای گشاد شده در طرفین و 3- دستجاتی از فیلامانها که بین رتیکولوم آندوپلاسمیک و پلاسماها قرار گرفتهاند نیز قابل تشخیص بودند (شکلC1). مطالعه تخصص یافتگی اکتوپلاسمی Ectoplasmic Specialization (ES) در گروه شاهد نشان دهنده نظم این ساختار بود. ES در این گروه دارای 3 جزء بود. 1- غشاهای در هم بافته اسپرماتید و سرتولی 2- رتیکولوم آندوپلاسمیک در درون سلولهای سرتولی و 3- دستجاتی از فیلامانهای اکتین که بین رتیکولوم آندوپلاسمیک و غشاء سلول سرتولی قرار داشتند (شکلهای A2 و B2) مطالعه سلولهای سرتولی در گروه آزمایشی1 نشان داد که جداشدگیهایی بین این سلولها و بازاللامینا وجود داشت (شکل A3) و همچنین سد خونی- بیضوی در این گروه نسبت به گروه شاهد نازک و نامنظم بود (شکل B3) و نیز در این گروه به علت کاهش شدید اسپرماتوگونیها، مطالعه تخصص یافتگی اکتوپلاسمی عملاً امکان نداشت. در گروه آزمایشی2 که به همراه سیس پلاتین، سترورلیکس را هم دریافت کرده بودند، شرایط تقریباً مشابه گروه شاهد بود با این تفاوت که در این گروه تخصص یافتگی اکتوپلاسمی هنوز نسبت به گروه شاهد تغییراتی را نشان میداد به عنوان مثال رتیکولوم آندوپلاسمیکهای درون سلول سرتولی نسبت به گروه شاهد نامنظم و در بعضی قسمتها گشادتر به نظر میرسید (شکل C3).
بحث و نتیجهگیری هدف از این مطالعه، محافظت اپیتلیوم ژرمینال در برابر عوامل شیمی درمانی بااستفاده ازسترورلیکس بود. یکی از معیارهای بررسی میزان آسیب اسپرماتوژنز تعیین SI در لولههای سمینیفر میباشد (SI به اسپرماتیدهای در حال دراز شدن بعد از مرحلة14 اطلاق میشود). مطالعه ما نشاندهنده کاهش معنیدار SI در گروه آزمایشی1 بود. به عبارت دیگر این مطالعه نشاندهنده کاهش تولید اسپرمها و اختلال در اسپرماتوژنز به دنبال شیمی درمانی میباشد. میتوان گفت که سلولهای اسپرماتوژنیک از جمله سلولهای در حال تقسیم سریع هستند و سیس پلاتین همانند داروهای شیمی درمانی دیگر، سلولهای در حال تقسیم را شناسایی و نابود میکند. آسیب به اسپرماتوژنز به دنبال شیمی درمانی توسط محققین دیگر نیز گزارش شده است (Nejad et al., 2007; Nejad et al., 2012; Nejad et al., 2013). در مورد مکانیسم دقیق آسیبرسانی داروهای شیمی درمانی بر روی اپیتلیوم ژرمینال نظرات مختلفی وجود دارد. بعضی از محققین بیان داشتهاند که آسیب اپیتلیوم ژرمینال به دنبال شیمی درمانی توسط القاء آپوپتوز اتفاق میافتد(Hou et al., 2005). بیبر و همکارانش اثرات مضر سیس پلاتین بر روند اسپرماتوژنز را از طریق القاء آپوپتوز گزارش کرده و نشان دادند که آپوپتوز در سلولهای زایا حداقل 3 برابر افزایش مییابند(Bieber et al., 2006). علاوه بر آپوپتوز، عوامل دیگری نیز در آسیبرسانی داروهای شیمی درمانی نقش دارند چرا که مشخص شده است به دنبال شیمی درمانی سطح LH و FSH و در نهایت تستوسترون افزایش پیدا میکند (Udaqawa et al., 2001; Shetty and Meistrich, 2005) و مشخص شده که افزایش تستوسترون در داخل بیضه اثرات منفی بر اسپرماتوژنز دارد (Shetty et al., 2000). همچنین این مطالعه نشان داد که تعداد سلولهای سرتولی در گروه تیمار با سیس پلاتین افزایش پیدا کرده بود. در این مطالعه مشاهده شد که تزریق سیس پلاتین موجب از بین رفتن انواع سلولهای اسپرماتوژنیک درون لولههای سمینیفر میگردد و سلولهای سرتولی که مقاومت بیشتری از سلولهای اسپرماتوژنیک دارند بارزتر و مشخصتر شده و به راحتی قابل مشاهده و شمارش میشوند. گزارشات در مورد تعداد سلولهای سرتولی به دنبال شیمی درمانی متفاوت میباشد به طوری که در بعضی از مطالعات، تعداد سلولهای سرتولی به دنبال شیمی درمانی تغییر نیافته بود (Aich and manna, 2001; Veccino et al., 2001). در حالیکه بوژارد در سال 1995 و جانز و پومرانتز در سال 1985 در مطالعه جداگانهای، کاهش تعداد سلولهای سرتولی بدنبال شیمی درمانی را گزارش کردند (Boujrad et al., 1995; Janes and Pomerantz, 1985). در مقابل، مطالعاتی نیز نشان دادهاند که بعد از اشعهدرمانی و همچنین کریپتورکیدسیم، سلولهای سرتولی تکثیر پیدا میکنند (Gosh et al., 1992). افزایش تعداد سلولهای سرتولی در این مطالعه میتواند به این علت باشد که سلولهای سرتولی به دنبال آسیب به اپی تلیوم ژرمینال تکثیر پیدا کردهاند (تکثیر جبرانی) و در مقابل بیشتر سلولهای اسپرماتوژنیک از بین رفتهاند. یافته دیگر این تحقیق جدا شدگی سلولهای سرتولی از بازاللامینا و موجی بودن سطح قاعدهایی سلول سرتولی بود. سلولهای سرتولی در تمامی فعالیتهای سلولهای اسپرماتوژنیک (حفاظت، تغذیه و ...) نقش دارند و به طرق مختلف با آنها در تماس هسنند (Newton et al., 1993). این سلولها همچنین دارای رسپتورهایی برای FSH (Sun et al., 1990) و تستوسترون میباشند (Allan et al., 2004; Suarez et al., 1999) که بیانگر نقش این هورمونها بر عملکرد سلولهای سرتولی است. با توجه به وجود رسپتورهای آندروژنی و FSH روی سلولهای سرتولی میتوان گفت که فعالیت این سلولها وابسته به این هورمونها و فاکتورهای درون بیضهای است (Johnston et al., 2004). بنابراین هر گونه تغییر در سطح هورمونهای هیپوفیزی به دنبال شیمی درمانی بر عملکرد این سلولها اثر میگذارد. نشان داده شده است که به دنبال شیمی درمانی در انسان مقدار C-K 18 در روی سلولهای سرتولی بیشتر میشود (این مارکر در روی سرتولیهای بالغ نرمال وجود ندارد)و موجب غیر فعال شدن سرتولی میشود که در نهایت میتواند اسپرماتوژنز را تحت تأثیر قرار دهد (Bar-shira., 2004). پس میتوان فضاهای بوجود آمده در سطح بازال سلولهای سرتولی را ناشی از اثرات سوء تغییر در سطح هورمونهای LH و FSH دانست که اختلالاتی را در عملکرد این سلولهاایجاد کرده است. از طرف دیگر جیگو نیز نشان داد که سطح بازال سرتولی مسئول ترشح موادی است که برای فاز میتوتیک اسپرماتوژنز نرمال لازم است (Jegou., 1993). پس احتمالاً در موشهای آزمایشی 1 که سیس پلاتین دریافت کرده بودند، تغییرات در سطح بازال سلولهای سرتولی باعث کاهش ترشح فاکتورهای میتوتیک از سطح قاعدهای آنها میگردد که میتواند دلیل دیگری برای کاهش میتوز در سلولهای اسپرماتوژنیک باشد. از یافتههای دیگر این مطالعه نامنظم بودن سدخونی- بیضوی در لولههای سمینیفر موشهای گروه آزمایشی 1 بود. این سد از اتصال سرتولیهای مجاور بوجود میآید و دارای سه قسمت است: 1- غشاءهای در هم فرو رفته سرتولیهای مجاور، 2- رتیکولوم آندوپلاسمیکها در طرفین، 3- دستجاتی از فیلامانهای بین رتیکولوم آندوپلاسمیک و غشاءها. این سد که سلولهای اسپرماتوگونی را از ناحیه قاعدهای لولههای سمینیفر جدا میکند نقش بسیار مهمی در اسپرماتوژنز طبیعی دارد و در واقع لوله سمینیفر را به دو بخش قاعدهای و مجاور مجرایی تقسیم میکند و به این صورت سلولهای در حال تقسیم را از دسترس سلولهای ایمنی محافظت میکند. با توجه به اینکه در تشکیل این سد، سلولهای سرتولی دخالت دارند پس به سادگی میتوان علت نازکتر و نامنظمتر بودن این سد در گروه آزمایشی 1 را توجیه کرد. بطوریکه قبلاً نیز اشاره شد، به دنبال شیمی درمانی و افزایش هورمونهای FSH و تستوسترون، تغییراتی در سلولهای سرتولی ایجاد میشود و این نیز موجب تغییراتی در سد خونی- بیضوی شده است. ساختار دیگری که در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفته بود Ectoplasmic Specialization (ES) بود که در گروه شاهد به سادگی قابل تشخیص بودند. این ساختمان نیز دارای 3 جزء غشاهای در هم بافته اسپرماتید و سرتولی، رتیکولوم آندوپلاسمیک در درون سلولهای سرتولی و دستجاتی از فیلامانهای اکتین بین رتیکولوم آندوپلاسمیک و غشاء سلول سرتولی است که نقش بسیار مهمی در عملکرد سلولهای ژرمینال(O'Donnell et al., 2000) و جابجایی اسپرماتید در اپیتلیوم ژرمینال دارد (Toyama et al., 2003). در گروه آزمایشی 1 تحت تأثیر سیس پلاتین مطالعهES بسیار مشکل بود و در صورت مشاهده بسیار محدود و نامنظم دیده میشد. همسو با یافتههای ما آناهارا نیز گزارش کرد که تزریق داروی شیمی درمانی فلوتامید موجب آسیب به ES میشود (Anahara et al., 2004). نتایج مطالعه حاضر بر روی ES را میتوان به این صورت تفسیر کرد که سیس پلاتین از یک طرف موجب آسیب به سلولهای سرتولی میشود که نقش مهمی در تشکیل ES دارد و از طرف دیگر موجب تخریب سلولهای اسپرماتوژنیک شده که با از بین رفتن سلولهای در حال تقسیم، سلولهای اسپرماتید نیز از بین رفته و در نتیجه ES نیز تشکیل نمیشود. درگروه آزمایشی 2 که به همراه سیس پلاتین، سترورلیکس را هم به عنوان آنتاگونیسیت GnRH دریافت میکردند شرایط تقریباً مشابه گروه شاهد بود. به عنوان مثال ES در این گروه قابل مشاهده بود و سد خونی- بیضوی نیز شرایطی مشابه با گروه شاهد داشت. این یافتههای ما همسو با یافتههای دیگر محققین بود. میستریج و همکاران نشان دادند که به دنبال آسیب به اپیتلیوم ژرمینال، آگونیستها و آنتاگونیستهای GnRH موجب بهبودی اسپرماتوژنز میشود (Meistrich et al., 2001). داروهای شیمی درمانی از جمله سیس پلاتین از دو طریق موجب آسیب به اسپرماتوژنز میشوند: 1- اثر مستقیم بر روی سلولهای در حال تقسیم (بویژه اسپرماتوگونیها) و القاء آپپتوز در آنها، 2- تغییر در هورمونهای جنسی. مشخص شده است که بعد از شیمی درمانی و تخریب اسپرماتوژنز مقدار ترشح هورمونهای FSH وLH وتستوسترون افزایش مییابد(Udagawa et al., 2001; Shetty and Meistrich, 2005; da cunha et al., 1987) و افزایش تستوسترون در داخل بیضه همانند افزایش FSH اثرات منفی بر اسپرماتوژنز دارد (Udagawa et al., 2001). پس به نظر میآید آگونیستها و آنتاگونیستهای GnRH با کاهش FSH و تستوسترون میتوانند اسپرماتوژنز را از اثرات مضر داروهای شیمی درمانی حفظ کنند. در واقع آگونیستها و آنتاگونیستهای GnRH از دو طریق موجب حفاظت اسپرماتوژنز در برابر شیمی درمانی میشوند: 1- موجب مهار تقسیم در سلولهای اسپرماتوگونی میشوند و در نتیجه این سلولها را از اثرات جانبی داروهای شیمی درمانی حفظ میکنند و 2- با کاهش FSH و تستوسترون به طور غیر مستقیم از اثرات جانبی داروهای شیمی درمانی بعد از درمان نیز جلوگیری میکنند. مطالعات سایر محققین نیز این اطلاعات را تأئید میکند. میستریج و شتی نشان دادند که با کاهش تستوسترون، بعد از مصرف مواد سمی میتوان موجب بهبودی اسپرماتوژنز شد (Meistrich and Shetty, 2003) و همچنین نشان داده شده است که تستوسترون موجب مهار بهبودی اسپرماتوژنز بعد از آسیب میگردد (Shetty et al., 2002) و استرادیول با مهار اثرات تستوسترون میتواند موجب بهبود اسپرماتوژنز بعد از اشعه درمانی شود (Shetty et al., 2004). در نهایت میتوان گفت با استفاده از آنتاگونیستهای GnRH و مهار ترشحFSH و LHو در نهایت تستو سترون میتوان تا حدودی از اثرات سوء مواد مورد استفاده در شیمی درمانی بر روی اپی تلیوم ژرمینال بیضه جلوگیری کرد.
شکل1: الکترون میکروگرافی از لوله سمینیفر موش از گروه شاهد: (A سلول سرتولی بر روی غشاء پایه (درشتنمایی 3597×)، (B سد خونی بیضوی (درشتنمایی 2156×) و (C اجزای سهگانه تشکیلدهنده سد (درشتنمایی 21560×). سلول سرتولی (SER)، هسته سلول سرتولی (N)، هستک سلول سرتولی (n)، سلول اسپرماتو گونی (SP)، بازال لامینا (BL)، سد خونی بیضوی (BTB)، غشاهای درهم بافته سلولهای سرتولی مجاور (Mp)، فیلامانها (F) و رتیکولوم آندوپلاسمیک (Re).
شکل2: الکترون میکروگرافی از لوله سمینیفر موش از گروه شاهد: (A به تخصص یافتگی اکتو پلاسمی (Es) در نوک فلش توجه فرمائید (درشتنمایی 4646×)، (B اجزای تشکیلدهنده تخصص یافتگی اکتو پلاسمی ( درشتنمایی 21560×). هسته اسپرماتید (Sp)، غشاهای در هم بافته سلول سرتولی و اسپرماتید (Mp)، فیلامانهای اکتین (Ac) و رتیکولوم آندو پلاسمیک (Re).
شکل3: الکترون میکروگرافی از لوله سمینیفر موش: (A گروه آزمایشی1. به فضای ایجادشده (S) در زیر سلول سرتولی (Ser) توجه شود (درشتنمایی 2784×)، (B گروه آزمایش1. به نامنظم بودن اجزای سد خونی – بیضوی (BTB) توجه شود. (درشتنمایی 21560×) (C گروه آزمایش 2. به اجزای تشکیلدهنده تخصص یافتگی اکتو پلاسمی توجه شود (درشتنمایی 12930×). هسته اسپرماتید (SP)، غشاهای درهم بافته سلول سرتولی و اسپرماتید (Mp)، فیلامانهای اکتین (Ac) و رتیکولوم آندو پلاسمیک (Re). | |||||||||||||
مراجع | |||||||||||||
| |||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,084 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 299 |