تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,990 |
تعداد مقالات | 83,502 |
تعداد مشاهده مقاله | 76,902,403 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 53,972,314 |
بررسی جامعهشناختی ورود زیست فناوریهای باروری به مقوله مادری | ||
مطالعات جامعه شناسی | ||
مقاله 6، دوره 4، شماره 12، آبان 1390، صفحه 91-105 اصل مقاله (327.13 K) | ||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
امیرمسعود امیرمظاهری1؛ منصوره شریفی2 | ||
1عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، گروه جامعهشناسی؛ تهران- ایران (نویسنده مسئول). | ||
2دانشآموخته کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی. | ||
چکیده | ||
تجربه مادری در زنان نابارور، تجربهای یکپارچه نیست و میتوان آن را به سه گونه مادری اجتماعی، بیولوژیک و ژنتیک تقسیمبندی کرد که در هریک از روشهای درمان ناباروری، ابعاد یکپارچه این تجربه، مخدوش میگردد. اینمقاله به ابعاد اجتماعی ورود زیستفناوریهای کمک باروری به مقوله مادری میپردازد. بدین ترتیب، درمانهاییکه در آن شخص سوم به فرآیند درمان وارد میشوند، واجد ابعاد اجتماعی پیچیدهتری نسبت به درمانهای بدون نیاز به شخص سوم است. در این مقاله به بررسی «زیستفناوریهای باروری به مثابه تجربه درد»، بسط و تحلیل موضوعِ «واسطهگری در اهدا» و «دلایل و انگیزههای اهدا و تبعات اجتماعی آن» پرداخته شده است. در پایان این مقاله نتیجه میگیرد که در درمانهای ناباروری چه با منشا زنانه و چه مردانه، علاوه بر آن که بارِ اصلی تبعات جسمانی درمان بر عهده زنان است، بار اجتماعی ورود زیستفناوریها به مقوله درمان نیز بیشتر زنان را متاثر میسازد. بنابراین آن چه پدیده زنانه بودن مادری قلمداد میشود، در درمانهای ناباروری نیزنمود دارد. بااین وجود باتوجه به کنترلِ بیشتر مردان بر منابعاقتصادی خانواده، در بسیاری موارد، تصمیمگیری نهایی در خصوص آغاز یا تداوم فرآیند درمان از طریق زیستفناوریهای باروری، با مردان است. | ||
کلیدواژهها | ||
زیستفناوری؛ ناباروری؛ مادری؛ تکنولوژیهای نوین کمک باروری؛ درمانهای شخص سوم | ||
اصل مقاله | ||
بررسی جامعهشناختی ورود زیست فناوریهای باروری به مقوله مادری دکتر امیرمسعود امیرمظاهری[1] منصوره شریفی[2] تاریخ دریافت مقاله:8/11/1392 تاریخ پذیرش نهایی مقاله:20/12/1392 چکیده تجربه مادری در زنان نابارور، تجربهای یکپارچه نیست و میتوان آن را به سه گونه مادری اجتماعی، بیولوژیک و ژنتیک تقسیمبندی کرد که در هریک از روشهای درمان ناباروری، ابعاد یکپارچه این تجربه، مخدوش میگردد. اینمقاله به ابعاد اجتماعی ورود زیستفناوریهای کمک باروری به مقوله مادری میپردازد. بدین ترتیب، درمانهاییکه در آن شخص سوم به فرآیند درمان وارد میشوند، واجد ابعاد اجتماعی پیچیدهتری نسبت به درمانهای بدون نیاز به شخص سوم است. در این مقاله به بررسی «زیستفناوریهای باروری به مثابه تجربه درد»، بسط و تحلیل موضوعِ «واسطهگری در اهدا» و «دلایل و انگیزههای اهدا و تبعات اجتماعی آن» پرداخته شده است. در پایان این مقاله نتیجه میگیرد که در درمانهای ناباروری چه با منشا زنانه و چه مردانه، علاوه بر آن که بارِ اصلی تبعات جسمانی درمان بر عهده زنان است، بار اجتماعی ورود زیستفناوریها به مقوله درمان نیز بیشتر زنان را متاثر میسازد. بنابراین آن چه پدیده زنانه بودن مادری قلمداد میشود، در درمانهای ناباروری نیزنمود دارد. بااین وجود باتوجه به کنترلِ بیشتر مردان بر منابعاقتصادی خانواده، در بسیاری موارد، تصمیمگیری نهایی در خصوص آغاز یا تداوم فرآیند درمان از طریق زیستفناوریهای باروری، با مردان است. واژگان کلیدی: زیستفناوری، ناباروری، مادری، تکنولوژیهای نوین کمک باروری، درمانهای شخص سوم.
مقدمه واژه زیستفناوری (بیوتکنولوژی)، نخستین بار در سال ۱۹۱۹ از سوی کارل ارکی[3] به مفهوم کاربرد دانشهای پزشکی و زیستی و اثر مقابل آن در فناوریهای ساخت بشر به کار برده شد. به طور کلی هر گونه کنش هوشمندانه بشر در آفرینش، بهبود و عرضه فرآوردههای گوناگون با استفاده از جانداران، بویژه از طریق دستکاری آنها در سطح مولکولی در حیطه زیستفناوری، قرار میگیرد. نام این دانش از این رو در ایران با نام "بیوتکنولوژی[4]" شناخته میشودکه این نامگذاری در تقریباً تمام کشورهای جهان با همین نام شناخته میشود. بیوتکنولوژی را دریک تعریف کلی بکارگیری فرایندهای زیستی درصنایع تولیدی یاخدماتی دانستهاند. تعریف ساده این پدیده نوین عبارت است از دانشی که کاربرد یکپارچه فناوریهای تولید را در سامانههای زیستی به دلیل استفادهای که در سرشت بین رشتهای علوم دارند، مطالعه میکند. زیستفناوریها «با مغشوش کردن تمایز میان آنچه طبیعی است و آنچه ساختهی آدمی است شکل خاصی از پزشکی شدن تجربهی مادری را رقم میزند»(قاضیطباطبایی و دیگری: 1387). در شرایط طبیعی، تجربهی مادری، تجربهای یکپارچه[5] است اما در زمان بروز ناباروری، چه با منشاء زنانه و چه مردانه، این تجربه واجد یکپارچگی نیست و ابعاد سه گانهی آن آشکار میشود: مادری دارای سه بعداست: مادری ژنتیک، مادری بیولوژیک، مادریاجتماعی. مادری ژنتیکحالتی استکه جنین حاصل تخمک زن است. در نتیجه، ژنتیک مادر به فرزند منتقل میشود. در تخمک اهدایی این ارتباط میان مادر و کودک وجود ندارد. مادری بیولوژیک، به معنای رشد جنین در رحم مادر است، بنابراین در روش "رحم جایگزین" که در عرف به آن "رحم اجارهای" گفته میشود، ارتباط بیولوژیک مادر با فرزند قطع میشود. مادری اجتماعی ناظر بر رشد کودک از تولد تا مرگ است. در اکثر تعاریف، ناباروری را "عدم حاملگی پس از یک سال مقاربت بدون جلوگیری" تعریف کردهاند: «ناباروری[6] به «رخ ندادن حاملگی به دنبال یک سال نزدیکی جنسی محافظت نشده (بدون استفاده از روشهای جلوگیری از حاملگی)» گویند(بِرِک و نواک، 2007: 1090). «براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی[7]، ناباروری در سراسر جهان بطور تقریبی در 8 تا 12 درصد زوجهایی که در سن باروری (15 تا 49 سال) هستند وجود دارد»(ایزدیار: 1390). روشهای درمان ناباروری مورد بررسی در این پژوهش، در یک تقسمبندی کلی به دو دسته تقسیم میشوند: الف) درمانهای بدون نیاز به شخص سوم شامل: 1. Intra Uterine Insemination (IUI)
اگر چه روشهای درمانی محدود به این سه روش نیست اما این سه پر کاربردترین و معمولترین روشهایی است که در ایران کاربرد دارند. ب) درمانهای شخص سوم شامل: 1. تخمک اهدایی 2. رحم جایگزین 3. جنین اهدایی 4. اسپرم اهدایی. در هر یک از درمانهای شخص سوم نیز از روشهای فوق استفاده خواهد شد با این تفاوت که در پروسهی درمان، از تخمک، جنین، رحم و یا اسپرم شخصی غیر از زوج نابارور استفاده میشود و از همین رو است که به آن درمانهای شخص سوم میگویند. در بسیاری موارد در بروز ناباروری، مسئولیت ناباروری به زن نسبت داده میشود و احساس حقارت، گناه و افسردگی و بیکفایتی غالباً همراه با مفهوم ناباروری است. هنوز هم زنانی هستندکه نخست (پیش از همسرشان) ناباروری خود را آزمایش میکنند و حتی در برخی موارد، زنان به دلیل حمایت از شوهر، عامل ناباروری شوهر را درجامعه به خود نسبت میدهند تا بدین طریق شوهرشان را از انگهای اجتماعی برهانند. زنیکه نابارور است تحت فشار اجتماعی بسیار شدیدی به خصوص ازجانب خانوادهی شوهر، قرار دارد تا یا به همسر دومِ شوهرش تن در دهد و یا از وی جدا شود. بار درمانی، حتی در حالتی که ناباروری دارای عاملی مردانه است، بر روی زنان است. بدین ترتیب، بیشتر بارِ جسمی درمان بر دوش زنان است و عوارض جسمی درمان نیز دامن آنان را خواهد گرفت. این درحالی است که کنترل باروری از طریق ART بیشتر در اختیار مردان قرار دارد. زیرا این درمانها عموماً هزینهی بالایی دارند و از آن جا که کنترل منابع مالی در خانوادههای ایرانی، بیشتر برعهده مردان است، در نتیجه چندان دور از انتظار نخواهد بود اگر بگوییم کنترل بر درمان تصمیم نهایی در خصوص آغاز یا ادامه درمان نیز در اختیار مردان است. از سوی دیگر، نظام قانونی ایران متاثر از فقه دریافت تخمک و جنین اهدایی را به رسمیت میشناسد اما دریافت اسپرم را به دلیل ابعاد شرعی موضوع، نمیپذیرد. بنابراین اگر زن مشکل ناباروری نداشته باشد و شوهرش فاقد اسپرم باشد، به ناچار میبایست "جنین اهدایی" را بپذیرد. به بیان دیگر، زن در این حالت از حق خود در انتقال ژنتیک محروم است چون اکثر فقها ورود اسپرم مرد دیگری به وی را جایز نمیدانند اما دریافت جنین، از سوی قانونگذار به رسمیت شناخته میشود. بدین ترتیب، در زوجی که زن سالم و مرد نابارور است، زن از حق خود مبنی بر انتقال ژنتیک، محروم خواهد شد. مساله انتقال ژنتیک زمانی ابعاد جالبتری به خود میگیرد که میبینیم، زنی که فاقد تخمک است، با پذیرشتخمک اهدایی، موضوع قطع ارتباط ژنتیک باجنین را اینگونه برای خودتوجیه میکندکه «ژنتیک همسرم منتقل میشود و از این طریق پذیرش در مواجهه با تخمک اهدایی شکل میگیرد»(ایزدیار: 1390).
مبانی نظری «نوآوریهای فنآورانه در حوزهی پزشکی و باروری، با ارایهی رویکردها و شیوههای نوین جایگزینی برای باروری طبیعی و فرآیندهای طبیعی مربوط به آن، تعریف دوبارهای ازمفاهیم، مسایل و تجربیات مهم انسانی و اجتماعی مانند خانواده، ازدواج، خویشاوندی، نژاد و صفات پدری مادری خواهری و برادری ارایه میدهد و این تعایف را با سنخبندی دوباره یا ساخت دوباره ]ساختبندی مجدد [مفاهیم اجتماعی مواجه میسازد»(قاضیطباطبایی و دیگری: 1387). اساساً «نسبت به این تکنولوژیها دو رویکرد وجود دارد: در رویکرد خوشبینانه گریگوری استاک (2002) که پیشنهاد میکند به جای پرداختن به نگرانیهای ناشی از این علم- فناوریها، از قابلیتهای آن برای خلق دنیایی بهتر و جمعیتی سالمتر و بارورتر استفاده کنیم. و دررویکرد دیگر، فرانسیس فوکویاما (2002)، یورگن هابرماس (2003) و رفکین (1998) به دلالتها و مسایل معرفتشناختی، هستیشناختی، اخلاقی، ایدئولوژیک و سیاسیِ علم فناوریهای نوین پزشکی از جمله زیستفناوری پرداختهاند. فوکویاما در کتاب "آیندهی پسا انسانی ما" (2002) مینویسد کاربرد این فناوریها به شکلی ریشهای سرشت انسان را تغییر خواهد داد و ما را وارد دوره یا مرحلههای جدیدی از تاریخ خواهد کرد. هابرماس نیز در کتاب "آینده سرشت انسان" (2003) براهمیت اخلاقی و فلسفی علم- فناوریها تاکید دارد. از نظر وی، پیشرفت زیستفناوری تمایز بین آنچه طبیعی است و آنچه انسانها خود خلق کردهاند را مغشوش کرده است»(همان). تکنولوژیهای باروری، در میان فمینیستها نیز موافق و مخالف دارد: دسته نخست کسانی هستند که «باروری را علت ستم بر زنان میدانند. شولامیث فایرستون[8] در کتاب "دیالکتیک جنس" مدعی شد مردسالاری ازنابرابری زیستشناختی میان زن و مرد سرچشمه گرفته است (تانگ، 1387: 121). فایرستون معتقد بود «هر گاه زنان و مردان در نمایش تولید مثل، بازیگر نقشهای ماهوی متفاوتینباشند، امکان محوتمامی نقشهای جنسی فراهم خواهدشد»(تانگ، 1387: 124). بنابراین او معتقدبود «آزادسازی زنان مستلزم انقلابی زیستشناختی است ... و آنچه این انقلاب را امکانپذیرمیکند، فناوری است. هنگامی که فایرستون کتاب دیالکتیک جنس را نوشت، تنها فناوریهای موجود برای مهار باروریکه کاربرد گستردهای داشت، پیشگیری ازبارداری، عقیم سازی وسقط جنین بود(همان: 123). امروزه با گسترش زیستفناوریهای کمک باروری، امکان مورد نظر فایرستون هرچند به ظاهر فراهم آمده است. درهمین راستا، «مارج پیرسی[9] یکی ازنویسندگان رادیکال فمینیست دررمان علمی تخیلی خود، «زن در لبه زمان»[10] روایت آرمانشهر خود را درقالب قصه زندگی غمانگیز کانی راموس بیان میکند(همان: 126). او به دنیایی در آینده به نام ماتوپویسِت رهسپار میشود. در این دنیای آینده، تولید مثلِ مصنوعی وجود دارد: « نوزادان ازچیزی موسوم به "بچهساز" متولد میشوند. تخمکهای بارور شده با اسپرم مرد در آزمایشگاه (که برای تولید طیف کامل تیپهای نژادی و قومی و شخصیتی انتخاب شدهاند) در جفتی مصنوعی شروع به رشد میکند ... او (کانی راموس) ابتدا ازبچهساز متنفر میشود ... این جنینها را، انسان درست و حسابی نمیداند و حتی برای آنها دل میسوزاند چون هیچ زنی آن قدر دوستشان ندارد که آنها را در زهدان خود حمل کند و با خون و اشک و عرق به دنیا آورد(همان: 127). این زن سرخ پوستِ قصه پیرسی، سرانجام تغییر عقیده میدهد و متاثر از آنچه در دنیای ماتوپویست رخ میدهد در مییابد «بهاییکه باید برای محو تبعیضهای جنسی ونژادی وطبقاتی پرداخت، دست کشیدن ازتولید مثل طبیعی است»(همان: 127). دنیای این داستانِ پیرسی ونظریات فایرستون درحقیقت، نه تنها عاری ازنگاه انتقادی به زیستفناوریهایی است که یک دههی بعد اختراع میشوند، بلکه آن را عاملِ رهایی زنان از انقیاد مردسالاری میپندارد. گروه دوم، مخالفین و منتقدان ART هستند. در مواجهه با زیست فناوریهای کمک باروری و البته در مخالفت با فایرستون و پیرسی، تنها مذهبیها، محافظهکارها وسایر گروههای فمینیستی، حاضر نبودند؛ در درون فمینیسم رادیکال نیز، جریانهایی به نقد آن پرداختند. اینان معتقدند «طبیعت زنانه به خودی خود علت ستم بر زنان نیست بلکه این ستم، بیشتر معلول مهار این طبیعت بدست مرداناست. مهاریکه میتواند برحسب نحوه پیشرفت فناوریهای باروری به وابستگی کامل بدل شود»(همان: 131). عزیزهالحبیری[11] میگوید «بعید است ستم بر زنان، با دست کشیدن از تنها منبع وابستگی مردان به ایشان پایان یابد ... فناوری باروری نه تنها به زنان آزادی نمیبخشد بلکه برسلطه مردان بر آنان میفزاید»(همان: 129). مری اوبرین[12] از فمنیستهایی است که به شدت به فناوری باروری خرده میگیرد. اومدعی بود «زنیکه بخواهد خود را ازقید کنترل مردبرهاند، باید این را بفهمدکه سرچشمه ستم بر او در اصل همان چیزی است که منبع آزادی او نیز به شمار میآید. فرآیند تولیدمثل به رغم آنکه برای زن دام رنجآوری بوده است، آزادی و امکانات دست نخوردهای را برای او درخود دارد»(همان: 130). این گروه از رادیکال فمنیستها، براین عقیدهاندکه «فناوری تولیدمثل، باقیمانده قدرتی را که زنان هنوز در اختیار دارند به شدت تهدید میکند و نباید از مادریت طبیعی به سود مادریت مصنوعی دست کشید» (همان: 134).
روش دادههای پژوهش از دو طریق گردآوری شدهاند: 1. روش اسنادی- کتابخانهای 2. روش دلفی. شیوه نمونهگیری (در بخش دلفی) این تحقیق روش گلوله برفی[13] بوده و حجم نمونه شامل: 3 نفر مددکار اجتماعی حوزه ناباروری، 1 نفر ارولوژیست، 1 نفر متخصص زنان و زایمان، 1 نفر پرستار اتاق عمل، 1 نفر محقق جامعهشناس در حوزه ناباروری و 1 نفر روانشناس حوزه ناباروری، بوده است.
یافتهها 1. زیستفناوریهای باروری به مثابهی تجربهی «درد» - تحمل درد برای مادر شدن: اصولاً در جریان درمان ناباروری، انواعی از درد وجود دارد: «درد به دلیل عوارض ناشی از داروهای هورمونی، درد به دلیل عوارض ناشی از تحریک بیش از حد تخمدان ... و سایر دردهایی که بعضاً تنها به اندازه یک معاینهی مرسوم زنان میتواند دردناک باشد. اما دردی که به دلیل شدت، برای آن از بیهوشی سبک (حدود 20 دقیقه)» (مشارکت کننده شماره 6) استفاده میشود، «درد ناشی ازفرآیند دریافت تخمک است» (مشارکت کننده شماره 3). «مادرانی که ناچار به تحمل این درد هستند شامل موارد زیر میباشند:
بنابراین «استفاده از IUI، تخمک اهدایی و جنین اهدایی موجب بروز این درد، برای مادر نمیشود» (مشارکت کننده شماره 3). نکته در این است که «با وجود مقادیر قابل توجه جنین فریز شده در ایران و جهان، همچنان استفاده از روشهای دردناک مذکور، شایع است در حالی که [به فرض در نظر نگرفتن سایر عوامل اجتماعی] میتوان از آن جنینها به عنوان جایگزینی برای روشهای IVF و Micro استفاده کرد» (مشارکت کننده شماره 8). برخی درمانخواهان درخصوص علت تحمل این وضعیت، «احساس کمبود زن بودن را بعنوان انگیزه خود عنوان میکنند ومعتقدند این درد، برای جبران این احساس کمبود است: "حقمه دردبکشم"، "عذاب وجدانم بابت اینکه زن نیستم کم میشه"» (مشارکت کننده شماره 3). از آنجا که «در باور فرهنگی برخی، درد کشیدن موجب پاکی میشود» (مشارکت کننده شماره 2)، «بندرت کسی به خاطر درد پروسه درمان را متوقف میکند و یا منصرف میشود» (مشارکت کننده شماره 3).
- تحمل درد، به جای مادرِ غیر ژنتیک: اینکه «زنی برای دستیابی به کودک رویاهای خود» (مشارکت کننده شماره 1) حاضربه تحمل درد باشد، یک چیز است و «اینکه زنی برای دست یافتن زن دیگری به کودک رویاهایش، درد و عوارض آن را تحمل کند» (مشارکت کننده شماره 2)، یک موضوعِ دیگر است. تحمل درد ناشی از روشهای IVF یا Micro در اهدا کنندگان تخمک، رخ میدهد. این موضوع، میتواند دو انگیزه داشته باشد:
- تجربه درد پدران در درمانهای کمک باروری: تمرکز این پژوهش بر مادری است اما اشاره به ابعاد پدر شدن از طریق روشهای درمان پیشرفته ناباروری، میتواند بیانگر تفاوت دو جنس در تجربهی درد باشد. «در هیچ یک از روشهای درمانی، مرد دردی را متحمل نمیشود. مگر در حالتی که عمل نمونهبرداری از بافت بیضه در کسانی که میزان اسپرم آنان صفر (آزو اسپرم) باشد» (مشارکت کننده شماره 4). بنابراین، «درمانهای پیشرفته باروری، معمولاً درد جسمانی برای مردان به همراه ندارد. تنها بار مالی این درمانها را برای آنان به همراه دارد» (مشارکت کننده شماره 2).
2. واسطهگری در اهدا - حوزهی فعالیت واسطهها: «در ایران واسطهگری یا دلالی رسمی وجود ندارد» (مشارکت کننده شماره 3). این بدان معناست که «شرکتها یا موسساتی که آشکارا و رسمی فعالیت خود را واسطهگری در درمان ناباروری تعریف کنند، دیده نمیشود» (مشارکت کننده شماره 3). اما کارشناسان مشارکت کننده در پژوهش، از «وجود شبکههایی ازدلالان» (مشارکت کننده شماره 5 و 3)، پیرامون مراکزدرمانی سخن میگویند. «باتوجه به فزونی تقاضای اهدا بر عرضه، در این دو حوزه درمانی، واسطهگری رواج یافته است» (مشارکت کننده شماره 2):
- انواع واسطهها: چهار گونه دلالی در زمینهی اهدای تخمک و یافتن حامل، قابل تفکیک است: 1. واسطهگری سازمان یافته: همانگونهکه عنوان شد، «هیچ شرکت یا موسسهای رسماً فعالیت خود را واسطهگری در درمان ناباروری و یافتن اهدا کننده معرفی نمیکند» (مشارکتکننده شماره 3). اما «گروههایی هستند که به طور غیر رسمی، فعالیت سازمان یافته خود را معطوف به این تجارت نمودهاند. تمرکز این گروه بر طرف تقاضاست. یعنی آنان در تلاشاند متقاضیانِ اهدا را بیابند» (مشارکت کننده شماره 2). الف) مراکز درمان: «برخی مراکز ناباروری، خود با اهدا کننده طرف حساب هستند. این بدان معناست که آنان درصدی از محلِ واسطهگری دریافت خواهند کرد» (مشارکت کننده شماره 2). «در ایران، مراکز درمان ناباروری، ترجیح میدهند به صورت مستقیم درگیر این تجارت (واسطهگری) نشوند زیرا علاوه بر پیامدهای قانونی احتمالی، حیثیت حرفهای آنان را به مخاطره میاندازد» (مشارکت کننده شماره 3). ب) واسطههاییکه برای موسسات درمانی اهدا کننده مییابند: تفاوت این گروه با گروه نخست در آن است که تمرکز آنان برمراجعین به مراکزدرمانی است به بیان دیگر، این گروه خود اقدام به یافتن متقاضی نمیکنند، بلکه تجارت خود را مبتنی بر معرفیِ اهدا کننده تخمک- حامل برای موسسات درمانی تعریف نمودهاند. ج) واسطههای غیر رسمی در قالب موسسات درمان ناباروری: «در برخی موسسات درمان ناباروری، کارکنانی هستند که اقدام به واسطهگری مینمایند» (مشارکت کننده شماره 3). اگرچه این عبارت، نباید اتهام زنی به خیل عظیم کارکنانِ شریف موسسات ناباروری تلقی گردد، اما هدف محقق آن استکه همه راههای واسطهگری را در این بخش، برشمارد. د) واسطههای سازماننیافته: «اینگروه ازواسطهها، قابل مشاهدهترین نوع دلالان هستند» (مشارکت کننده شماره 2). به طور مثال «گروهی واسطه در اطراف بیمارستان «خ» وجود دارند که زوجین متقاضی را مییابند»(مشارکت کننده شماره 3). تفاوت اینگروه با گرو نخست، درمیزان و حجم تجارت آنان است. این گروه را میتوان «دستفروشان خدمات واسطهگری در اهدا» (مشارکت کننده شماره 2) نامید. آمار دقیقی از درصد دریافتی واسطه از اهدا کننده تخمک و حامل وجود ندارد اما «نرخهایی در حدود 30-40% در معرفی اهدا کننده و 25% در معرفی حامل» (مشارکت کننده شماره 3)، عنوان شده است. البته بدیهی است درصد یاد شده بسته به نوعِ توافقِ میان واسطه و اهدا کننده متغیر است.
3. دلایل و انگیزههای اهداو تبعات اجتماعی آن اهدا، از بحثانگیزترین مسایل مربوط به زیستفناوریهای باروری است. موضوعاتی از قبیل تعیین نسب و ارث، تعیین دایرهی محارم و نیز حق مالکیت زوجین گیرنده و نیز شخص اهدا کننده بر فرزند، موجب پیچیدگی ابعاد اهدا میگردد. ازسویِ دیگر، وجود ابعاد شرعی خودِ اهدا، از آن جهت که اهدا کننده در چه نسبتی با گیرنده قرار میگیرد بر حساسیت موضوع میافزاید.
اهدای اسپرم اطلاعات دقیقی درخصوص اهدا کنندگان اسپرم درایران وجود ندارد زیرا اهدای اسپرم ازسوی اکثریت مراجع (به جز آیتالله خامنهای) غیر شرعی دانسته شده و برخی «موسسات درمان ناباروری در هنگام دریافت اسپرم، نظارت زیادی بر این که اسپرمگیری لزوماً از شوهر باشد، انجام میدهند» (مشارکت کننده شماره 1). اگرچه برخیظاهراً برخی دیگر ازموسسات، «دارای بانک اسپرم هستند» (مشارکت کننده شماره7) که این میتواند به معنای انجام آن باشد. یکی از مشارکت کنندگان سخن از «اهدای اسپرم توسطکارکنان موسسات درمانناباروری» (مشارکتکننده شماره 3) و یکی دیگراز آنان از دریافت «مبلغی در حدود دویست هزار تومان برای اهدای اسپرم» (مشارکت کننده شماره 1) را عنوان میکند. درنهایت میتوان نظرات کارشناسان مشارکت کننده در این پژوهش را درخصوص انگیزههای اهدای اسپرم در ایران را ذیل تقسیمبندی زیر، صورتبندی کرد:
اهدای تخمک در بحث اهدای تخمک، دو گونه اهدا از هم تفکیک شدهاند: اهدای شناس و اهدای ناشناس. در این بخش به انگیزههای اهدا کنندگان در هر یک از حالات مذکور اشاره میشود:
الف) اهدای تخمک در ازای دریافت پول. ب) «رفع نقیصهی خواهرانه: از خود گذشتگی برای خواهر» (مشارکت کننده شماره 2). ج) ایثار و لطف در حق زوج بارورخواه.
بنابر دلایل یادشده «اهدا کننده ناشناس، دارای مشکلات کمتری نسبت به اهدا کنندهی شناس میباشد»(مشارکت کننده شماره 1). به نظرمیرسد انگیزههای اهداکنندگان ناشناس را میتوان سه مورد زیر دانست: الف) اهدای تخمک در ازای دریافت پول: این دلیل، شایعترین انگیزه اهدا کنندگان به شمار میرود. ب) «تجربهی اهدا به مثابهی تجربهای متفاوت» (مشارکت کننده شماره1). درمورد این انگیزه، نشانه بارزی از نیاز مالی دیده نمیشود و شخص اهدا کننده، بیشتر تجربهی متفاوتی را تعقیب میکند. ج) «بخشیدن زندگی و تحقق آرزوی مادری به یک زنِ دیگر» (مشارکت کننده شماره1): اگرچه این انگیزه میتواند توام با مورد الف یعنی دریافت پول باشد، اما برخی اهدا کنندگان به انگیزههای غیر مادی اهدا به عنوان یک انگیزهی انسانی نیز مینگرد.
در اختیار قراردادن رحم رحم جایگزین در میان درمانهای شخص سوم، ابعاد پیچیدهتری دارد. در این روش، به دلیل اینکه حامل (اهدا کننده یا اجاره دهندهی رحم)، بارداری را تجربه میکند، از چند جهت با سایر روشها متفاوت است: «اولین تفاوت در این است که برخلاف اهدای تخمک، جنین و اسپرم، حمل جنین را نمیتوان مخفی نگه داشت.» (مشارکتکننده شماره 3) «فرآیند رحم جایگزین بهعلت تغییرات فیزیکی بدن زن دردروران حاملگی، امری نیست که بتوان به سادگی از دیگران پنهان داشت»(گرمارودی، 1386: 311). «زنِ حامل با فشار اجتماعی زیادی از سوی خانواده، محیط اجتماعی و سایر اطرافیان مواجه است به خصوص زنانی که مجرد هستند: او ازچه کسی باردار شده است؟ دومین تفاوت، ریسک بالا برای سلامتی حامل، ناشی از بارداری است؛ شخص سوم همانند سایرمادران طبیعی با ریسکهایی از قبیل سقط جنین، خونریزی، عوارض دوران بارداری و زایمان و حتی خطر مرگ مواجه است» (مشارکت کننده شماره 3). «فقدان حمایت اجتماعی از رحم جایگزین که ناشی از نگرش عامه مردم است، میتواند زمینه را برای آسیبپذیریهای بعدی، فراهم کند»(قربانی و دیگری، 1386: 225). این روش بیشتر در ازای پول انجام میپذیرد. کیارش آزمایش، دوگونه جایگزینی را تفکیک میکند: «جایگزینی تجاری و جایگزینی نوع دوستانه[14]»(آزمایش، 1386: 173). «مبلغ دستمزد در ازای حمل، در حدود 11-10 میلیون تومان» (مشارکت کننده شماره 3) عنوان شده است. اما گاه برخی اعضای خانواده و سایر آشنایان، حاضر به قبولِ حمل میشوند. گرمارودی (1386) درپژوهش خود به دو زن اشاره میکند که از آشنایان و اقوام یکدیگرند. زن نابارور، ضمن کلاس تعلیم رانندگی برای معلمش که از اقوام اوست، به مشکل خود اشاره میکند. معلم میپذیرد حامل وی باشد، شوهرش را راضی به انجام این عمل در راه رضای خدا میکند و این دوجهت حفظ رازشان با یکدیگر برنامهریزی مینمایند(گرمارودی، 1386: 311). گرمارودی (1386) همچنین به حامل شدن خواهر برای خواهر اشاره میکند: شوهرِ خواهر حامل، پسر خالهی آن دو است. مساله حایز اهمیت، رضایت خانوادهی اهدا کنندگان است، «درصورتی که حامل متاهل باشد، پذیرش این مساله برای شوهر و فرزندان چندان آسان نیست» (مشارکت کننده شماره 3). «معمولا در چنین مواردی زمانبارداری، دیرتر برای دیگران اعلام عمومی میشود و پس ازحمل، عنوان میکنندکه به علت زایمان زودرس، جنین، مرده به دنیا آمده است»(مشارکت کننده شماره 3). نکته جالب توجه در خصوص حاملهای دارای شوهر، «خرج کردن درآمد حاصله، برای مشکلات مالی خانواده است. این موضوع از سوی بسیاری از حاملهای متاهل عنوان میشود که میخواهند پول حاصل از حمل را خرج هزینههای خانواده کنند» (مشارکت کننده شماره 3). مسالهی دیگری که بر پیچیدگی ابعادِ رحم جایگزین میافزاید، «علایق ایجاد شده در دوران 9 ماه بارداری است؛ جنس این مراتب بیشتر از اهدای تخمک است. از سویِ دیگر، پذیرش رشد جنین به مثابه "دیگری درونِ من" چندان برای این زنان آسان نیست» (مشارکت کننده شماره 2). بنابراین «در میانِ اهدا کنندگان، حاملها، آسیبپذیرترین زنان به شمار میروند» (مشارکت کننده شماره 2). گرمارودی (1386) در پژوهش خود به بررسی انگیزههای عنوان شده از سوی حاملها میپردازد. وی «انگیزهی نیاز مالی را اصلیترین انگیزه و کمک به خویشان و یا دوستانی که قادر به حمل جنین در رحم خود نیستند را عامل دوم میداند اما تاکید میکند، هر دو گروه به انگیزههای انسان دوستانه و کمک به شخص یا خانواده ثالثی که ازمعضل ناباروری رنج میبرند نیز اشاره شده است»(گرمارودی، 1386: 304).
اهدای جنین اهدای جنین مانند اهدای تخمک و در اختیار قرار دادن رحم نیست؛ هم «از این جهت که عوارض جسمانی برای اهدا کننده ندارد و هم این که این اهدا معمولاً در ازای پول نیست. بنابراین، اگر قرار باشد کلمه اهدا به معنای واقعی درخصوص یک روش صادق باشد، اهدای جنین، انسانیترین اهداست» (مشارکت کننده شماره 2). «پس از آن که پروسهی درمانیِ زوجی منجر به تولد فرزند آنان میشود، سرنوشت جنینهای اضافیِ فریز شده یکی از سه حالت زیر است:
«اهدا کنندگان جنین دلایل زیر را به عنوان انگیزههای خود عنوان میکنند:
بحث و نتیجهگیری پدیدهی ناباروری، تنها واجد ابعاد پزشکی نیست و ورود زیستفناوریهای باروری به زندگی درمانخواهان ناباروری و اهدا کنندگان موجب تغییر در «جریان زندگی روزمره» میگردد. در این میان، درمانهای شخص سوم، واجد ابعاد اجتماعی پیچیدهتری نسبت به درمانهای بدون نیاز به شخص سوم است. از آنجا که انسان موجودی بدنمند است، تجربه درد در درمانهای ناباروری، چه برای اهدا کنندگان وچه برایگیرندگان، تجربهای متفاوت ازمادری را رقم میزند؛ تجربهایکه مادربودن را تجربهای دردناکتر از وضعیت طبیعی (بارداری بدون نیاز به زیستفناوری) میسازد. بدین ترتیب، این تجربه برخلاف آن چه شولامیث فایرستون بدان قایل بود، نه راه حلی رهاییبخش برای زنان، بلکه مسیری استکه طی آن زنان گیرنده، بخشی از «بار درمان» را که عمدتاً بر دوش زنان است از طریق کمک نوع دوستانه و یا به دلیل داشتن نسبت فامیلی (بدون دریافت پول)، و یا از طریق پرداخت پول، به اشخاص اهدا کننده منتقل میکنند. بدین ترتیب فرآیند مادری از طریق زیستفناوریهای کمک باروری، در بخش قابل توجهی از موارد که در آن با پدیده «اهدا در برابر پول» مواجهایم، منجر به شکلگیری یک «بازار» میگردد که به علت فزونیتقاضا برعرضه، پیدایی پدیده «واسطهگری» را موجب شده است. پدیدهایکه قابل مقایسه با فروش اعضای بدن (مانند کلیه) است و با توجه به غیر قانونی نبودن آن در ایران، رواج دارد. بدین ترتیب، اهدا کنندگانیکه عمدتاً به دلیل مشکلات عدیده اقتصادی، جهت کسب درآمد به اهدا روی میآورند، بخشی از درآمد حاصله را به شبکه اشخاصِ واسطه میپردازند. اما ابعاد اجتماعیاهدا، تنها محدود به واسطهگری نیست. باتوجه به تابوهای اجتماعیمربوط به باروری و زایمان، اهدا کنندگان و گیرندگان عمدتاً تلاش میکنند، کل فرآیند درمان ناباروری را بصورت یک راز نگه دارند. ازیک سو، اهدا کنندگان (زن) مجرد، در زمان بارداری (دررحم جایگزین)، با فشاراجتماعی قابل توجهی از سوی اطرافیانی رو به رو که در زمان مواجهه با بارداری آنان از طریق زیستفناوریها، شائبهی مربوط به روابطجنسی نامشروع را پشت سر وحتی درحضور وی مطرح میکنند. تجربه این فشار اجتماعی میتواند برای آنان انگ، ننگ و طرد اجتماعی را به همراه داشته باشد. ازسوی دیگر، اهدا کنندگان متاهل (تخمک و رحم)، نیزبا واکنشهای همسرخود مواجهاند. بدین ترتیب توبوبودگی مساله باروری موجب بروز انواعی از فشارهای روانی- اجتماعی برای اهدا کنندگان است. درطرفِ دیگر این مساله نیز با گیرندگانی مواجهایم که عمدتاً درتلاش هستند علاوه بر ناباروری، نوع درمان خود را نیز پنهان کنند. در این میان تخمک اهدایی، جنین اهدایی و اسپرم اهدایی، واجد امکانهای بیشتری جهت پنهانسازی راز تولد فرزندهستند حال آنکه نگه داشتن این راز در رحم جایگزین، به دلیل نمود خارجی عوارض دوران بارداری (مانند شکم برآمده)، به مراتب دشوارتر است. بدین ترتیب درمانهای ناباروری چه با منشا زنانه وچه مردانه علاوه برآنکه بار اصلی تبعات جسمانی درمان بر عهده زنان است، بار اجتماعی ورود زیست فناوریها به مقوله درمان نیز بیشتر زنان را متاثر میسازد. بنابراین آن چه پدیده زنانه بودن مادری قلمداد میشود، در درمانهای ناباروری نیز نمود دارد. با این وجود با توجه به کنترلِ بیشتر مردان بر منابع اقتصادی خانواده، در بسیاری موارد، تصمیمگیری نهایی در خصوص آغاز یا تداوم فرآیند درمان از طریق زیستفناوریهای باروری، با مردان است.
منابع ایزدیار، ن. (1390). بررسی جامعهشناختی تجربه زیسته گیرندگان تخمک اهدایی مراجعه کننده به پژوهشگاه رویان در سال 1389. پایاننامه کارشناسی ارشد مطالعات زنان دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات، تهران. شریفینویس، م. (1391). ابعاد جامعهشناختی ورود تکنولوژیهای ناباروری(ART) به مقولهی مادری. پایاننامه کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی. آرامش، ک. (1386). بررسی اخلاقی رابطهی پولی در رحم جایگزین. مجموعه مقالات: رحم جایگزین. تهران: انتشارات سمت. چاپ اول. قاضیطباطبایی، م؛ و دیگری. (1387). رحم جایگزین- تاملی ساختگرایانه بر پزشکی شدن مادری. فصلنامه باروری و ناباروری. تابستان 1387، صص 144-164. گرمارودی، ش. (1386). بازاندیشی خویشاوندی، سخنی دربارهی رحم جایگزین در ایران. مجموعه مقالات: رحم جایگزین، تهران: انتشارات سمت. چاپ اول. برک، ا، ج. (1386). بیماریهای زنان برک و نواک. ترجمه: بهرام قاضیجهانی و دیگران. جلد دوم، تهران: انتشارات گلبان. تانگ، ر. (1387). درآمدی بر نظریههای فمینیستی. ترجمه: منیژه نجمعراقی. تهران: نشر نی. چاپ اول.
1. عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، گروه جامعهشناسی؛ تهران- ایران (نویسنده مسئول). E-mail: a.amirmazaheri@gmail.com 2. دانشآموخته کارشناسی ارشدجامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی. E-mail: mansoureh.sharifi.n@gmail.com [3]. Karl Ereky [4]. Bio Technology [5]. Integrated [6]. Infertility [7]. WHO | ||
مراجع | ||
ایزدیار، ن. (1390). بررسی جامعهشناختی تجربه زیسته گیرندگان تخمک اهدایی مراجعه کننده به پژوهشگاه رویان در سال 1389. پایاننامه کارشناسی ارشد مطالعات زنان دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات، تهران. شریفینویس، م. (1391). ابعاد جامعهشناختی ورود تکنولوژیهای ناباروری(ART) به مقولهی مادری. پایاننامه کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی. آرامش، ک. (1386). بررسی اخلاقی رابطهی پولی در رحم جایگزین. مجموعه مقالات: رحم جایگزین. تهران: انتشارات سمت. چاپ اول. قاضیطباطبایی، م؛ و دیگری. (1387). رحم جایگزین- تاملی ساختگرایانه بر پزشکی شدن مادری. فصلنامه باروری و ناباروری. تابستان 1387، صص 144-164. گرمارودی، ش. (1386). بازاندیشی خویشاوندی، سخنی دربارهی رحم جایگزین در ایران. مجموعه مقالات: رحم جایگزین، تهران: انتشارات سمت. چاپ اول. برک، ا، ج. (1386). بیماریهای زنان برک و نواک. ترجمه: بهرام قاضیجهانی و دیگران. جلد دوم، تهران: انتشارات گلبان. تانگ، ر. (1387). درآمدی بر نظریههای فمینیستی. ترجمه: منیژه نجمعراقی. تهران: نشر نی. چاپ اول.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,511 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 422 |