تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,550 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,480,115 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,508,925 |
نقش کنشگران اجتماعی در جنبش مشروطیت با رویکرد هانس تاک | ||
مطالعات جامعه شناسی | ||
مقاله 1، دوره 5، شماره 14، اردیبهشت 1391، صفحه 7-28 اصل مقاله (480.96 K) | ||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
امیر مسعود امیر مظاهری1؛ شهناز قرهتپه2 | ||
1هیات علمی واحد تهران مرکز | ||
2دانشآموخته دکترای جامعهشناسی با گرایش گروههای اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی؛ تهران- ایران. | ||
چکیده | ||
جنبشهای اجتماعی به عنوان یکی ازمهمترین کنشهای جمعی جهت تحقق خواستهها و مطالباتشان به طراحی گفتمانها، آرمانها، ایدههایی میپردازند که تحقق آنها گاه مستلزم تغییر در ساختارهای نظام اجتماعی و ایجاد اصلاحات، در جامعه و خرده نظام های آن است. یکی از مهمترین اجزاء جنبشهای اجتماعی از نظر هانس تاک،کنشگران و نیروهای اجتماعی است که مطالبات و تقاضاهای نوظهور زمینه برانگیختگی آنها را فراهم ساخته و لذا جهت تحقق آنها با دیگر گروههای اجتماعی همنوا شده و نهایتاً جنبشهای اجتماعی را شکل میدهند. این نیروها وکنشگران در سه گروه رهبران به عنوان کسانی که به تدوین و طراحی ایدئولوژی میپردازند، توزیع کنندگان که ایدئولوژی جنبش را از رهبران به گروهها ولایههای دیگر انتقال میدهند و پیروان و حامیانکه باحضور آنها، جنبش گسترده شده وعملاً به مرحله اجرا در میآید، قرار میگیرند. جنبش مشروطیت ایران از مهمترین جنبشهای اجتماعی سدههای اخیر استکه مدل تاک در زمینه اهمیت تاریخی نقشکنشگران اجتماعی در جنبشهای اجتماعی و تأثیری که در ایجاد، گسترش و همگانی کردن آن دارند، در آن قابل بازبینی است. در این جنبش رهبران گروههایی نظیر روشنفکران متجدد و نوگرا و نیزعلما و مجتهدین مذهبی که قرائت نوینی از دین داشتند، را دربر میگیرد. توزیع کنندگان جنبش ازاصحاب رسانه، روزنامهنگاران، خطبا و وعاظ واصناف و بازرگانان عمده تشکیل شده و نیز حامیان و پیروان جنبش لایههای مختلف جامعه از جمله زنان، جوانان، ایلات و اصناف خرده پا را در بر میگیرد. بازبینی این الگو درجنبشهای اجتماعی با توجه به تأکیدیکه بر نقش نیروهای اجتماعی دارد میتواند بعنوان الگویی برای بررسی چگونگی پیروزی یا عقیم ماندن جنبشهای اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد. تحقیق حاضر از نوع تحقیقات کیفی استکه با استفاده از روش تاریخی و بهرهگیری از منابع کتابخانهای و الکترونیکی به گردآوری مطالب پرداخته است. | ||
کلیدواژهها | ||
کنشگران اجتماعی؛ گفتمان؛ جنبشهای اجتماعی و مشروطیت | ||
اصل مقاله | ||
نقش کنشگران اجتماعی در جنبش مشروطیت با رویکرد هانس تاک دکتر امیرمسعود امیرمظاهری[1] شهناز قرهتپه[2] تاریخ دریافت مقاله:24/8/1392 تاریخ پذیرش نهایی مقاله:13/4/1393 چکیده جنبشهای اجتماعی به عنوان یکی ازمهمترین کنشهای جمعی جهت تحقق خواستهها و مطالباتشان به طراحی گفتمانها، آرمانها، ایدههایی میپردازند که تحقق آنها گاه مستلزم تغییر در ساختارهای نظام اجتماعی و ایجاد اصلاحات، در جامعه و خرده نظام های آن است. یکی از مهمترین اجزاء جنبشهای اجتماعی از نظر هانس تاک،کنشگران و نیروهای اجتماعی است که مطالبات و تقاضاهای نوظهور زمینه برانگیختگی آنها را فراهم ساخته و لذا جهت تحقق آنها با دیگر گروههای اجتماعی همنوا شده و نهایتاً جنبشهای اجتماعی را شکل میدهند. این نیروها وکنشگران در سه گروه رهبران به عنوان کسانی که به تدوین و طراحی ایدئولوژی میپردازند، توزیع کنندگان که ایدئولوژی جنبش را از رهبران به گروهها ولایههای دیگر انتقال میدهند و پیروان و حامیانکه باحضور آنها، جنبش گسترده شده وعملاً به مرحله اجرا در میآید، قرار میگیرند. جنبش مشروطیت ایران از مهمترین جنبشهای اجتماعی سدههای اخیر استکه مدل تاک در زمینه اهمیت تاریخی نقشکنشگران اجتماعی در جنبشهای اجتماعی و تأثیری که در ایجاد، گسترش و همگانی کردن آن دارند، در آن قابل بازبینی است. در این جنبش رهبران گروههایی نظیر روشنفکران متجدد و نوگرا و نیزعلما و مجتهدین مذهبی که قرائت نوینی از دین داشتند، را دربر میگیرد. توزیع کنندگان جنبش ازاصحاب رسانه، روزنامهنگاران، خطبا و وعاظ واصناف و بازرگانان عمده تشکیل شده و نیز حامیان و پیروان جنبش لایههای مختلف جامعه از جمله زنان، جوانان، ایلات و اصناف خرده پا را در بر میگیرد. بازبینی این الگو درجنبشهای اجتماعی با توجه به تأکیدیکه بر نقش نیروهای اجتماعی دارد میتواند بعنوان الگویی برای بررسی چگونگی پیروزی یا عقیم ماندن جنبشهای اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد. تحقیق حاضر از نوع تحقیقات کیفی استکه با استفاده از روش تاریخی و بهرهگیری از منابع کتابخانهای و الکترونیکی به گردآوری مطالب پرداخته است. واژگان کلیدی: کنشگران اجتماعی، گفتمان، جنبشهای اجتماعی و مشروطیت.
مقدمه جامعه، عرصه عمل جمعی کنشگرانی است که دریک فرآیند تعامل اجتماعی پیچیده قرار دارند. دراین عرصه ظهور مطالبات، تقاضاها و اهداف جدیدکه متناسب با مقتضیات زمان بروز میکند، همچنین علائق گروهی ازسوی دیگر میتواند بسترساز تلاش جمعی کنشگرانی باشدکه درجهت تحقق علائق و مطالبات خویش درگیر درکنشهای جمعی میگردند و با شیوههای مسالمتآمیز وگاه شیوههای خشونتبار با نظام اجتماعی موجود و نیروهای حاکم بر آن در تعارض قرار میگیرند و جنبشهای اجتماعی که محصول این تضادها و تناقضات است محقق میشود. سرعت وشدت تغییرات اجتماعی منجربه پیدایش طبقات وگروههای نو ظهور با علائق، گفتمانها و خاستگاههای جدید، پیدایش نظام ارزشی- هنجاری جدید، عقلانی شدن فرآیندهای اجتماعی و گشودگی فضای اجتماعی ناشی از ارتباط با جوامع دیگر شده و نیروهای اجتماعی جدیدکه حاملان اندیشهها، ایدهها و باورهای جدید برای جامعه هستند خواسته و مطالبات مدرن را در قالب گفتمان جدید تئوریزه کرده و نظام اجتماعی حاکم را به چالش میکشانند. در این چالش گفتمانی اگر نظام سیاسی- اجتماعی حاکم بر جامعه نخواهد و یا نتواند همگام با مطالبات جدید اجتماعی شود و یا به زعم مکتب رفتار جمعی زمانی که هنجارهای سنتی دیگر نتواند یک ساختار رضایتآمیز برای رفتارارائه دهند، آحادجامعه مجبور میشوند نظام اجتماعی را ازطریق اشکال گوناگون ناسازگاری به چالش بکشانند. در این شرایط نیروهای اجتماعی با استفاده و ساماندهی نیروها و گروههای دیگر به تدریج سایر لایههای اجتماعی را باخود همراه و همگام نموده و درصدد گسترش اشکال گوناگون ناسازگاری در لایههای پایین جامعه شده تا با فراگیرکردن جنبش ایدهها، باورها و مطالبات نو ظهور را که در قالب گفتمانها و پارادایمهای رهبران تئوریزه شده است محقق نمایند. جنبشهای اجتماعی از یک زاویه محصول چالشهای بین گفتمانی درجامعه است و ازسوی دیگر از آنجاکه جامعه محل منازعه وکشمکش و ظهور شکافهای طبقاتی، جنسیتی، قومی، نژادی، مذهبی و ...(بشیریه، 1379: 59). استکه بنابر شرایط خاص اجتماعی فعال شده و نیروهای اجتماعی را که حامل منافع و ایدهها و اهداف خاص هستند به صفبندی در مقابل یکدیگر میکشاند، لذا این شکافها نیز میتواند محلی برای شکلگیری جنبشهای اجتماعی باشد. جنبشهای اجتماعی متقاضی و مدعی مطالبات جدیدی هستند، بنابراین جهت تحکیم موقعیت اجتماعی و افزایش قدرت وتوان جنبش سعی در آگاهی بخشی به گروههای دیگر و افزایش اعضاء و حتی تلاش درجهت جلب حمایت عمومی از تمام لایهها و اقشار اجتماعی را دارند(زاهد، 1389: 71). نیروها و گروههای اجتماعی به عنوان یکی از عوامل سهگانه جنبشهای اجتماعی بصورت تصادفی درجامعه بوجود نمیآیند، بلکه مبتنی بر علائق گوناگون در درون ساخت جامعه هستند که با فعال شدن شکافها، گروهبندیها و آگاهی سیاسی تکمیل یافته و فضایی به وجود میآید که گروههای اجتماعی با علائق و منافع خاص خود حول شکافهای موجود گرد آمده و به عمل جمعی میپردازند. این نیروها و گروهها مطالبات و تقاضاهایشان را در قالب گفتمان و ایدئولوژی انقلاب تئوریزه کرده و در تقابل با گفتمان حاکم قرار میگیرند. بنابراین کنشگران اجتماعی در مقام رهبریت جنبش به طراحی ایدهها باورها و مطالبات عمومی درقالب تئوری انقلاب پرداخته و باهمراه شدن لایههای میانی جامعهکنشگران را که نقش توزیعکنندگان ایدئولوژی جنبش را دارند، در اطراف خود فراهم ساخته و توزیعکنندگان نیز با انتشار ایدئولوژی جنبش به درون لایهها و سطوح پایین جامعه نفوذ کرده و با همراه نمودن این بخش از جامعه بستر موفقیت جنبش را فراهم می سازند. از آنجا که تاریخ اجتماعی- سیاسی ایران با جنبشهای اجتماعی که دارای علائق، منافع و مطالبات خاص بودهاند مواجه شده و به ویژه عصر قاجاریه با تأثیرپذیری از تحولات اجتماعی- سیاسی که درنظام جهانی و به ویژه کشورهای اروپایی بوقوع پیوسته ونیز متأثر ازتحولات داخلی جنبشهای اجتماعی مهمی را تجربه کرده است، به ویژه جنبش مشروطیت که جنبشی با مطالبات سیاسی- اجتماعی بوده و منشاء تغییرات مهمی در ساختار نظامی اجتماعی ایران شده است، لذا بررسی این جنبش از جهت نقش کنشگران اجتماعی و تأثیراتی که این نیروها بر حیات سیاسی ایران داشتهاند از اهداف مهم این پژوهشاست. همچنین این پژوهش درصدد آن استکه بررسی نماید، چه نیروها وگروههای اجتماعی در قالب رهبران جنبش خواستهها و مطالبات عمومی را در قالب گفتمانهای انقلابی تئوریزه کرده و چه گروههایی بعنوان توزیعکنندگان و حلقههای اولیه پیرامون رهبران ایدههای رهبران جنبش را در لایههای پایین جامعه گسترش داده و چه نیروها و گروههایی در مقام پیروان به فراگیر کردن جنبش مشروطیت پرداختهاند. از همین رو، هدف نهایی این پژوهش بررسی این نکته است که تا چه حد تئوری هانس تاک در زمینه نقش کنشگران اجتماعی و ایدههای آنها میتواند چارچوبی عمومی برای تحلیل جنبشهای اجتماعی ایران و از جمله جنبش مشروطیت باشد. هانس تاک[3] از نظریهپردازان جنبشهای اجتماعی است که بر نقش عاملان، کنشگران اجتماعی و شرایط روانی انها به عنوان عوامل عمده مؤثر در بروز جنبشهای اجتماعی تأکید میکند. به نظر وی «انگیختگی»[4] شرکت کنندگان در نهضتها نسبت به یک مسئله عامل اصلی ایجاد جنبشهای اجتماعی است. از نظر تاک، یک گروه انگیخته شده، نوعی ایدئولوژی را برای تنظیم تقاضای[5] خود به کار میگیرند تا مسئله[6] خویش را حل کنند. تاک برکنشگرانی تاکید دارد که تلاش میکنند تا مسئله جمعی خود را از طریق اجتماع حل کنند. وی بر این باور است هنگامی که یک فرد در مواجهه با موقعیتِ مسئله داری در جامعه قرار می گیرد، اگر توسط عاملان یا نهادهای اجتماعی برای حل آن شرایط کوششی صورت نگیرد، آن امربه صورت مسئلهای برای فرد مذکور در میآید. اگر عکسالعملی ازطرف جامعه نسبت به آن مسئله صورت نگیرد، فرد ازخود عکسالعمل نشان خواهد داد. به این ترتیب انگیختگی بروز پیدا میکند. افرادی که نسبت بهیک مسئله، انگیخته شدهاند، گردهم میآیند و درخواستی تنظیم میکنند. برایاینکه خواسته خود را تنظیم کنند، به یک ایدئولوژی متوسل میگردند و از طریق آن، جنبش اجتماعی حادث میشود.
جنبش اجتماعی
درخواست
اختلاط اعضا
عکسالعمل نسبت به مسئله
موقعیت مسئله دار
جامعه
مراحل چهارگانه عضویت از نظر تاک
تاک به چگونگی تشکیل یک گروه توسط افراد انگیخته شده وایجاد جنبشی اجتماعی میاندیشد. وی برای (عقیده)[7] نقش بسیارمهمی قائل است. تاک ایدئولوژی را مجموعهای ازاعتقادات به هم پیوسته میداند که گروهی از اشخاص آن را پذیرفته باشند. به عقیده وی ایدئولوژی به مثابه یک سکو عمل میکند. ایدئولوژی یک جنبش اجتماعی، آن چیزی استکه اعضاء در تلاشند تا با یکدیگر به آن برسند و آرزویشان این استکه با همراهی هم بدان دست یابند. ایدئولوژی بیانیهای استکه مسیر جادهای را که میباید جنبش اجتماعی بپیماید، نشان میدهد و به اصول و اهدافی که این سفر را هدایت میکند، اشاره دارد الف) رهبران[8]: جنبش را براساس اندیشهای نو آغاز میکنند. پژوهشگران جنبشهای انقلابی رهبران انقلاب را به سه نوع دستهبندی میکنند رهبران فکری یا ایدئولگ، رهبران بسیج یا کاریزما و رهبران سیاستگذار و مدیر(بشیریه، 1372: 92). رهبران ایدئولگ با تحلیل مشکلات و نارسائیها به ریشهیابی و چارهاندیشی جهت حل مشکلات پرداخته و آنها را در ایدئولوژی و گفتمان انقلابی ارائه میدهند. عبارتی طراحی ایدئولوژی جنبش بر عهده آنان است و بالاترین سطح درک را از اندیشه جنبش دارند. رهبران بسیجگر که خواستهای مردم را سامان داده و به هماهنگ کردن فعالیتهای دستهجمعی برای تحقق هدف مشترک پرداخته و در حفظ انسجام و همبستگی گروهها نقش مهمی ایفا میکنند، رهبران زمامدار نیز پس ازحاکمیت ایدئولوژی انقلاب تثبیتقدرت و اداره حکومت انقلابی را برعهده میگیرند(همان: 93). ب) توزیعکنندگان جنبش[9]: اولین گروه پیروان آن ایدئولوژیکه یک حلقه فکری و سازمانی کوچک را دراطراف رهبران جنبش تشکیل میدهند اینان باید ایدئولوژی جنبش را کاملاً فرا گیرند و برای اینکه بر تعدادشان افزوده گردد وبه تدریج گروه بزرگتری را تشکیل دهند، از راهکارها و امکانات متنوعی استفاده کرده و برای معرفی ایدئولوژی خود به مردم تلاش میکنند. این گروه وظیفه توزیع و نشر ایدئولوژی و جذب پیروان را در لایههای میانی و پایینی جامعه و ساماندهی آنها را بر عهده دارند. بنابراین عرضه ایدئولوژی جنبش از مهمترین وظایف توزیع کنندگان است. ج) پیروان جنبش[10]: کسانی هستندکه به درون حلقه اول راه نمییابند وعملکرد آنها به عمل درآوردن جنبش است. بعبارت دیگر وقتی آنان به صحنه میآیند، جنبش عملاً صورت میگیرد. پیروان کافی است که ازایدئولوژی جنبش مطلع باشند وسطح درکشان ازاندیشه وایدئولوژی جنبش ازسطوح دیگر کنشگران نازلتر است(زاهد، 1389: 78). ازجمله پژوهشهاییکه به بررسی انقلاب مشروطیت پرداخته، پژوهشی ازسعید زاهد با عنوان جنبشهای اجتماعی معاصر ایران است که در قالب مفهومی نظریههای جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی که بر زمینه، تعاملات اجتماعی و کنشگران اجتماعی به عنوان عوامل مؤثر درانقلاب اشاره میکنند به تحلیل این جنبش پرداخته است. در این پژوهش با استناد به شواهدی در تاریخ مشروطیت رهبریت جنبش را در طیف روحانیت که کنشگرانی هستند که با تدوین ایدئولوژی انقلاب انگیزة لازم را در مردم فراهم ساخته، بررسی کرده و سپس تحولات جهانی و نارضایتی عمومی از وضعیت موجود را به عنوان عامل مؤثر در بسیج عمومی تودة مردم میداند و کنشهای متقابل و تعامل اجتماعی همة نیروهای مؤثر در جامعه را به عنوان عاملی تأثیرگذار و فراگیر در گسترده شدن و نهایتاً پیروزی جنبش مشروطیت واکاوی میکند. پژوهش دیگر از حمیدرضا جلائیپور با عنوان جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی با تأکید بر جنبش اصلاحی دومخرداد استکه باتوجه به تئوریهای جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی، جنبشهایاجتماعی سدة اخیر درایران را باتأکید ویژه برجنبش اجتماعی- سیاسی دوم خرداد بررسیکرده است. دراین پژوهش همچنین اشارهای نیز به انقلاب مشروطه شده و این انقلاب بیشتر به عنوان فرآیندی اجتماعیکه چالشی بین گفتمانی و تقابل ایدئولوژیکی بین دو دسته از کنشگران اجتماعی بوده است، بررسی شده در یک سو نیروها و کنشگران اجتماعی که حامیان دولت متمرکز و بوروکراتیک بودهاند و در سوی دیگر کنشگران اجتماعیکه خواهان تفکیک قوا و حضور مردم و دیگر نیروهای اجتماعی درساختار سیاسی حکومت بودهاند، قرار داشته و نهایتاً جنبش مشروطیت بعنوان جنبشیکه به نوعی غلبة گفتمان مدرن بر گفتمان سنتی بوده، تحلیل شده است.
روش پژوهش تحقیق حاضر از نوع تحقیقات کیفی است که با استفاده از روش تاریخی (Historical) و بهرهگیری از منابع کتابخانهای و الکترونیکی به جمعآوری مطالب پرداخته است و از منابع تحلیلی به ویژه پژوهشهای جامعهشناختی و متون تاریخی تحلیلی که از جنبش، در دسترس بوده بهره گرفته است.
کنشگران اجتماعی در جنبش مشروطیت یکی ازمهمترین پیامدهای تغییرات اجتماعی پیدایش طبقات، نیروها وگروههای اجتماعی نو ظهور با علائق، گفتمانها و خاستگاههای جدید است که حاملان اندیشهها و باورهای جدیدی برای اداره نظام اجتماعی هستند. ظهور این نیرو ها با گفتمانها و ایدئولوژی خاص در واقع پاسخی به نیازها و تحولات اجتماعی جدید ومطالبات ناشی ازاین تغییرات است. معمولاً گروههای اجتماعی جدید خواستهها ومطالبات عمومی را درگفتمانهای انقلابی تئوریزه و مدون نموده و درتقابل با گفتمان حاکم نظام اجتماعی سیاسی موجود را به چالش میکشانند. اگر نظام اجتماعی حاکم نخواهد و یا نتواند خود را با مطالبات عمومی مطرح شده همراه و همگام سازد، نیرو های انقلابی با ساماندهی گروهها و کنشگران اجتماعی لایههای مختلف نظام اجتماعی را با خود همگام نموده و به تدریج جنبشی فراگیر با کنشهای جمعی و هدفمند درجهت تحقق مطالبات با شیوههای مسالمتآمیز و یا خشونتبار شکل میدهند و بدین ترتیب گاه زمینه تغییرات ساختاری را در جامعه فراهم میسازند. بنابراین جنبشهای اجتماعی را از یک زاویه میتوان محصول چالشهای بین گفتمانی نیروها وکنشگران اجتماعی دانستکه در فضای جامعه فعالند و درجهت تحقق مطالباتشان به بسیجعمومی میپردازند. جنبش مشروطیت نماد یکی ازمهمترین کنشهای جمعی نیروها وگروههای اجتماعی استکه در عصرقاجار شکل گرفت. این جنبشکه متأثر از تحولات اجتماعی- سیاسی داخلی بود زمینه و بستری شد که نظام اجتماعی ایران با فضایی از مفاهیم، ایدهها و گفتمانهایی روبرو شودکه تا آن زمان با آنها بیگانه بود. این جنبش عموماً در ذات خود سنت را به چالش کشاند و در صدد آن بود تا ایدههایی را که محصول مدرنیته و تحولات متأثر از عصر روشنگری و انقلاب فرانسه بود را در جامعه ایران تجربه کند. لذا در این عصر شاهد ظهور گروهها و کنشگرانی هستیم که در قالب ایدئولگهای انقلاب و در ردای روشنفکری و قرائت متجدد ومتفاوت از قرائتهای موجود ازدین با بهرهگیری از پایگاه اجتماعی مذهب در بین لایههای متنوع جامعه موفق شدند که جنبش سیاسی- اجتماعی را با عنوان مشروطیت و مشروطهخواهی مبتنی بر آموزههای مدرنی چون حاکمیت قانون، تفکیک قوا، تحدید قدرت، آزادی بیان و ... در جامعه ایران محقق کنند. از آنجا که در هر جنبشی نیروها و گروههای اجتماعی در سه لایه رهبران و ایدئولگها، توزیع کنندگان ایدئولوژی انقلاب و پیروان که لایههای پایین و زیرین جامعه هستند قابل مشاهده است، لذا این پژوهش درصدد آن است که بررسی نماید چه گروهها و نیروهایی در این لایهها در جنبش مشروطیت قرار گرفتند و موفق شدند که به تحقق ایدههای انقلاب بپردازند. بررسی این مسئله میتواند الگوی جهت تحلیل نقش و جایگاه کنشگران اجتماعی درجنبشهای اجتماعی باشدکه با بهرهگیری از آن میتوان علل موفقیت یا عقیم ماندن جنبشهای اجتماعی دیگر را در نظام جهانی و جامعه ایران بررسی کرد. رهبران جنبش مشروطیت را با توجه به ایدئولوژی و گفتمانی که طراح و ایدهپرداز آن بودند از دو طیف روشنفکری تجددگرا و نوخواه و روشنفکران مذهبی که خواهان بازسازی حیات اجتماعی- سیاسی ایران و دارای قرائت جدیدی ازمفاهیم و آموزههای دینی بودند تشکیل میشود.
رهبران جنبش - روشنفکری تجددگرا و نوخواه: مراد از روشنفکران بخشی از دانشآموختههای دانشگاهی هستند که تشخیصی با تفکر انتقادی داشته و به قول تورگنف کسانیکه همه ارزشهای قراردادی را به نام عقل و پیشرفت مورد پرسش قرارمیدهند(آشوری، 1366: 78). ظهور و بروز جریان روشنفکری درایران بعنوان یک نیروی اجتماعی تأثیرگذار دردوره قاجاریه بود. حضور این نیرو و جریان درکنار نیروهای سابق سیاسی و مذهبی به عنوان جریان سوم و سرانجام پیروزی آن نقطه عطف نوینی درتاریخ تحولات اجتماعی ایران ایجاد کرد. فریدون آدمیت در خصوص خاستگاه اجتماعی این گروه اشاره دارد که اینان از جمله درس خواندگان جدید بودند، نماینده تعقل سیاسی غرب و خواهان تغییر اصول سیاست، مروج نظام پارلمانی که تکیهگاه آنان دردرجه اول اندیشه انقلاب فرانسه بود. حتی در اوایل نهضت، جوانان پرشور هرکدام رسالهای از انقلاب فرانسه دربغل داشتند و میخواستند رول روبسپیر و دانتن را بازی کنند(آدمیت، 1356: 4). این طیف از روشنفکران عموماً شامل پسران مقامات عالی رتبه و رجال تحصیلکرده فرنگ، دیپلماتهای ایرانی خارج از کشور، فارغالتحصیلان دانشگاههای نظامی تهران، تبریز و اصفهان بودند(کسروی، 1378: 48). که در اثر مهاجرت و ارتباط با جوامع دیگر درجریان تحولات اجتماعی- سیاسی جهانی قرار گرفته و ارمغان این تعاملات ایدهها، باورها و مطالباتی بودکه در قالب مفاهیمی چون قانون، آزادی، تحدید قدرت، تفکیکقوا، گسترش آموزش و... تئوریزه شده بود. حجاریان این گروه از روشنفکران را بیشتر دارای پایگاه اشرافی میداندکه به علت چنین مرتبهای توان مسافرت به غرب ومشاهده تحولات آن جوامع را داشتند. ازنظر این گروه بازسازی ساخت قدرت در داخل (محدودیت قدرت شاهزادگان و افراد دربار) دو راه اصلی دستیابی به ترقی بود. این طیف با مفهوم استبداد آشنا بوده و لذا از طریق طرح محدودسازی حکومت و نیز تشکیل نهادهای اجتماعی جدید درصدد مقابله با آن برآمدند. در این رویکرد روشنفکرانی نظیر ملکمخان ناظمالدوله، میرزا فتحعلی آخونداف، میرزا یوسفخان مستشارالدوله، میرزا آقاخان کرمانی و میرزا عبدالرحیم طالبوف قرارداشتند. هسته مرکزی اینگروه از رهبران فکری وایدئولگ جریان مشروطهخواهی، ملکمخان ناظمالدوله بود. ویکه متأثر ازجریانات فراماسونری و فلسفه سیاسیغرب بویژه مکتب مهندسی اجتماعی سنسیمون و مذهب انسانیت آگوستکنت بود، باب گفتمانی را در نظام اجتماعی ایران گشود که به تدریج آموزههای آن ایدئولوژی جنبش مشروطیت گردید و در مدتی نه چندان طولانی توسط لایههای میانی جامعه به سطوح پایین نظام اجتماعیکشیده شد به گونهایکه منجر به جریان بستنشینی و مهاجرتهای صغری وکبری و نهایتاً بستنشینی در سفارت انگلیس توسط اقشار کثیری از مردم و وادار نمودن نظام سیاسی حاکم در پاسخگویی به مطالبات آنها منجر شد. هدف اصلی این طیف چالش با گفتمان پاتریمونیال حاکم بود که شاه را بهرهمند از عنایت الهی و فارغ از هرگونه پاسخگویی و یا التزامی به قانون میدانست(کاتوزیان، 1374: 28-7). در چنین نظامی ارتقاء و ترفیع بر حسب ضوابط مشخصی صورت نمیگیرد ولذا امنیت شغلی وجود ندارد(بشیریه، 1380: 60). استبداد فردی هردو دنیا را به یکدیگر پیوند زده و قدرت شاه نمونه یک (قدرت حاکم) با ویژگی نهیکنندگی بودکه از عمل کردن در دایره پیکر اجتماعی و فردی ناتوان است(تاجیک، 1382: 78). در چنین شبکهای، دیگر نیازی به بوروکراسی عریض و طویلیکه بتواند تسلط و کنترل حکومت را درکشور فراهم نماید نبود و مفاهیمی نظیر اقتصاد، دانش، دوراندیشی و نظم در این عصر مفهومی نداشت(زیباکلام، 1383: 50). روزنامه قانون ملکمخان را باید مانیفیست این گفتمان دانست که در آن ایدئولوژی جنبش علل مشکلات اجتماعی- سیاسی و برنامههای اصلاحی این طیف از رهبران مشروطه در جهت اصلاح ساختار اجتماعی ایران و تغییر در ماهیت نظام استبدادی تئوریزه شده بود. چنانکه اسماعیل رائین درکتاب خود به بخشی ازمحتوای اینمانیفیست اشاره میکند: «قویاً مصمم شدهایم که سیل همه این مصائب را به سد قوانین دفع نماییم. جمیع حرکات دولت باید موافق قانون، حبس موافق قانون، حکمرانی و سلطنت موافق قانون، فرمایش و اطاعت همه باید به حکم قانون باشد ...»(رائین، 1346: 113). در این گفتمان انقلابی راه برقراری قانون نیز در تشکیل مجموعه و سازمانی است که تدوین کننده این قانون باشد «... اداره اختیاری را باید مبدل کرد به اداره قانونی... بنیان اداره قانونی را به مجلس تنظیمات میگویند»(طباطبایی، 1341: 15). تاکید بر اهمیت و تأسیس نهادهای جدید در حوزه اقتصاد، آموزش و سیاست متناسب با نظام جهانی بخش دیگری ازآموزههای فکری اینطیف از رهبران مشروطه بود(رائین: 44). طرح اصلاحات اجتماعی- سیاسی در ایران با سکولاریزهکردن جامعه وعدم دخالت علما و روحانیت در امور سیاست و کشور بخش دیگری از ایدئولوژی این طیف بود و لذا به طرح این نکته پرداختندکه علما ومجتهدین نیز باید پیرو مقررات وزارت علوم باشند (الگار، 1365: 265). میرزا آقاخانکرمانی از جمله چهرههایی است که در طیف ایدئولگهای انقلاب قرار میگیرد. وی ریشه پیدایش و پایداری نظام دسپوتیزمی مللمشرق زمین را ناشی از اعتقاد به قدرت واحد مطلقهای میدانستکه بسترمناسبی جهت استیلای فرمانروایان و استبدادعلمای ارتجاعی شده و لذا مسیر حرکت جامعه را غیرطبیعی نموده است(آدمیت، 1356: 120). برپایی جامعه نوین متأثر از تحولات مغرب زمین و ناسیونالیسمیکه بر گذشته پر افتخار ملی تاکید دارد و برقراری دموکراسی اجتماعی مطابق مورد نظر سوسیالیستها در جامعه ایران از دیگر عناصر این گفتمان روشنفکری بود که در آراء آقاخانکرمانی مطرح شد(ارمکی، 1380: 168). میرزا فتحعلی آخونداف از چهرههای ایدئولگ دیگر این طیف از رهبری روشنفکران نوخواه بودکه آثار دیوید هیوم، شکسپیر، مولیر، ولتر و مونتسکیو را خوانده و از اندیشههای آنان متأثر بود. وی یک آزادیخواه سکولار بود که سیستم پارلمانتالیستی را در زمانی که مردم هیچگونه دخالت و علم سیاسی درخصوص حکومت نداشتند مطرح کرد وی پادشاه را به عنوان نماینده ملت معرفی کرد که باید بر اساس قانون پایدار که توسط پارلمان ملی وضع شده حکومت نماید(حائری، 1368: 29). آخوندزاده که از چهرههای مشهور این گفتمان بود یک سکولار منتقد بود که در نقد آراء دینی بخشی از عقبماندگی ایران را به افکار و ایدههای مذهبی نسبت داد که به دلیل عدم توانایی سازگار شدن با زمان جامعه را از پیشرفت و تحول بازداشته است «... راهحل رهایی از اسلام نه به نام دیانت بلکه به طریق حکمت و فلسفه که سر سازگاری با زمان نداشته است»(همان: 31). از نمایندگان مشهور دیگر این طیف میرزا عبدالرحیم طالبوف است. وی در اوایل نوجوانی به تفلیس که کانون تجدد و آزادیخواهی بود رفت و در آنجا به تحصیل زبان رومی و ادبیات مشغول شد و از افکار نوگرایانه میرزا ملکم متأثر بود. طالبوف نیز متأثر ازجریانات روشنفکری عامل پیشرفت را درعلم، آزادی و قانون خلاصه نمود. طالبوف در نوشتههایش جنبههای مثبت نوخواهی بویژه اصول مشروطیت را مورد ستایش قرارداد(ذاکرحسین، 1375: 38). وی قانونگذاری را ازاختیارات ویژه اکثریت مردم برای سعادت خود آنها میدانست(حائری: 50). طالبوف متأثر از آراءِ مونتسکیو به تفکیک قوا قائل بود و خواهان اجرای آن بود. وی در اصل تفکیک قوا قائل به این بود که اگر وزراءِ وظایف خود را انجام ندهند یا دستور غیر قانونی پادشاه را اجراء کنند، به خاطر این عمل در برابر پارلمان مسئول خواهند بود و این دو قوه باید از هم جدا باشند(همان: 51). طالبوف توجه ویژهای به قانون داشت و راز ترقی و بهبود جامعه را در نشر دانش و فن و جلوگیری از سلطه و تهدید قدرت زیردستان را همه از آثار حکومت قانون میدانست. آدمیت از قول وی مینویسد «هر شهریار مستقل که خواهان نیک بختی ملک و ملت است، باید مردم را در اداره امور مملکت دعوت کند و گرنه بیدعوت درآیند ... امپراطور در ژاپن سلطنت مشروطه را برقرارساخت و مملکت را به کمال ترقی رساند» - روشنفکری دینی: طیف دوم از رهبران ایدئولگ انقلاب مشروطه روشنفکری دینی است که از مجتهدان و علمای دینی تشکیل میشود که با توجه به اقتضائات دنیای مدرن و مفاسد نظام استبدادی و قرائت و برداشت نوینی که از مفاهیم و آموزههای دینی داشتند به طرح و حمایت از اصول و آموزههایی پرداختند که نظام استبدادی و پاتریمونیالیستی حاکم را به چالش کشاند. این طیف از رهبران مشروطه با توجه به نقشیکه در ساماندهی و نیروی انسانی و بسیج افکارعمومی در فرآیند جنبش مشروطه داشتند را میتوان جزء رهبران بسیجگر نیز قرارداد. به عبارتی طیف روشنفکران مذهبی در دوگروه رهبران ایدئولگ و رهبران بسیجگر قرار میگیرند. روشنفکران دینی ایدئولگ، علما و مجتهدینی که در این طیف قرار میگیرند عمدتاً مجتهدین روشناندیش و نوگرایی بودند که با قرائت و برداشت جدیدی از دین و آموزههای آن درصدد تفسیرمشروطیت و همراهی وهمگامی آن بادین و شریعت برآمدند. آنها مشروطه را (اشتراط) تعریف کردند و قانون و مشروطیت را براساس (قانون نهی ازمنکر) توجیهکردند و دربیانیه مشترک اظهار داشتند: «این ضرورت دین است که در طول غیبت صاحبالزمان حکومت مسلمین در دست نمایندگان مسلمین باشد»(کاشانی، 1362: 210). در واقع درک ایشان از حکومت قانون، وسیله تحقق شریعت بود. مهمترین چهرههاییکه دراین طیف نقش رهبران ایدئولگ را داشتند شیخهادی نجمآبادی، علامه نائینی، آخوند خراسانی و سید جمالالدین اسدآبادی بود. شیخهادی نجمآبادی عالمی آزادیخواه و خردگرا بود که از حامیان میرزای رشدیه بود که آموزش به شیوه نوین را ترویج میکرد(فراستخواه، 1374: 349). عمده آفات اجتماعی ازنگاه وی حاکمیت اوهام، خرافات و دوری ازتعقل و تفکر و تقلید کورکورانه از آباء و اجداد بود. وی افکاری جدید در زمینه اصالت همه ادیان الهی، مقابله با تحریفات و لزوم اصلاح دین با توجه به مقتضیات زمان، هماهنگی وتوافق عقل وشرع، عقلانیت دین و درمحدوده عقل قرار داشتن دین، مبارزه با جزمیت، انتقاد از وضع نابسامان و موجود مسلمین ارائه دادکه موجب شد تا یکی ازمتقدمان و نمایندگان برجسته نوگرایی و آزاداندیشی در ایران باشد. لذا رویکرد نوینی که وی اتخاذ کرده بود موجب شد تا افکارش در زمینه مبارزه با استبداد قاجاری بر بسیاری از روشنفکران و مبارزین هم عصرش در انقلاب مشروطیت تأثیر بگذارد. به ویژه شیخ هادی نجمآبادی از درون حوزهها، لزوم تجدد و نوآوری و مقابله با انحرافات اجتماعی را یادآور شدکه علتاصلی آنها را نهادینه شدن روح استبداد وحاکمیت نظام استبدادی در جامعه میدانست(صلاح، 1387: 112). آخوند محمدکاظم خراسانی از دیگر چهرههای این طیف از روشنفکری مذهبی نوگرا بودکه به مشروطه نگاهی مثبت داشت و آن را نظامی تعریف میکردکه میتواند در عصر غیبت قدری از ستم را در جامعه محدود کند و از رنجهای گستردهای که از سوی استبداد مطلقه برمردم تحمیل میشود بکاهد. ازنظر آخوند خراسانی تحقق آن مقداری ازعدلکه میسر است برای مجتهد مبسوط الید یا هر انسانی که می تواند در این راستا فعالیت کند هم بنیاد عقلی دارد و هم بنیاد شرعی. بنابراین هیچ مسلمانی نمیتواند در شرایطی که استبداد مطلقه بر کشور حاکم است نسبت به راهی که از طریق آن بتوان مقداری ازعدالت را که میسر است پیاده کرد بیتفاوت باشد و لذا خراسانی با توجه به این بنیان فکری به حمایت از مشروطیت پرداخت(زرگرینژاد، 1387: 151). وی علت اصلی فقر کشور را در استبداد و کارگزاران استبداد میدانست و لذا رفع معضل را در حاکمیت قاعده و قانون در پرتو یک نظام غیراستبدادی میدید. آخوند خراسانی مبانی مشروطیت را فرستادن وکیل به مجلس و آزادی از استبداد معرفی کرد. از نظر وی مشروطیت هر مملکت عبارت از محدود و مشروط بودن ادارات سلطنت و دوایر دولتی است به عدم تخطی از حدود و قوانین موضوعه بر طبق مذهب رسمی آن مملکت(کرمانی، 1371: 21). خراسانی آزادی هر ملت را عبارت از عدم مقهوریت آنان در تحت حاکمیت خودسرانه سلطنت و بیمانعی در احقاق حقوق مشروعه ملت میدانست. وی در ضمن نامهای به یکی ازعلمای تهران درخصوص مفهوم آزادی که در عصر مشروطهخواهی مطرح بود چنین نوشت که«حقیقت حریت موهوبه الهی را عبارت از آزادی از اسارت و مقهوریت در تحت تحکمات خودخواهانه کارگزاران امور و ادیان درباری میدانست، نه خروج از ربقه عبودیت الهی عزاسمه و القاءِ قیود شرعیه»(همان: 238). وی درپاسخ استفتایی در خصوص مجلس شورای ملی اظهار میدارد که مجلس موجب حفظ اسلام و حوزه مسلمین و حصول مقاصدی استکه سالهای طولانی علما در صدد برقراری آن بودهاند(همان: 30-29). علامه میرزا محمد حسین نائینی از برجستهترین چهرههای گفتمان روشنفکری دینی تجددخواه و نوگرا بود که توانست در سایه قرائت جدیدی از آموزههای دینی مفاهیم مشروطیت و لزوم وجود آن را در قالب افکار دینی تئوریزه کند و رأی به هماهنگی و همراهی مشروطیت با دین را صادر نمود. اندیشههای وی بدون شک بستری را فراهم ساخت تا انقلابیون مذهبی هرگونه شبههای را در خصوص مغایرت مشروطیت و احکام دینی از حرکت انقلابی خود طرد نموده و با قوت بیشتری در صحنه حضور یابند. از آنجا که یکی از مهمترین نقدهایی که به مشروطیت از طرف سنتگرایان مذهبی مطرح میشد استناد به اصولی چون مساوات و آزادی بود لذا وی این مفاهیم را باقرائتی جدید ارائه داد. نائینی معنای درست مساوات رامسئولیت همگان در برابر احکام تغییرناپذیر شرع اسلام و برابری مردم با شخص شاه در جمیع نوعیات مملکت مطرح کرد وی معتقد بود قوانینی را که مجلس وضع میکند باید تنها مربوط به عرفیات یا موضوعاتی باشدکه پیشتر شرعیات درباره آنها تصمیم گرفته است(جلالی، 1387: 89). نائینی نه تنها به نقدسلطنت مطلقه پرداخت بلکه از نگاه وی طرح (مشروعه) چون توأم با سلطنت بود ظلم به ساحت مقدس احدیت است(نائینی، 1384: 48). در خصوص مفهوم آزادی نیز که از مهمترین نقدهایی بود که مخالفان به جریان مشروطهخواهی داشتند وی آن را با مفهوم آزادی از اسارت و بندگی برابر نمود(همان: 58-51). میرزای نائینی با واقعبینی متوجه دگرگونیهای عصری و مقتضیات آن شده بود و لذا سخن ازمنصوصات و غیرمنصوصات نمود که اولی را در حوزه آموزهها و دستورهای بنیادین دینی قرار داد اما غیر منصوبات را اموری میدانست که تحت قاعده ویژه دینی قرار نمیگیرند و میتوان در خصوص آنها اجتهاد نمود و به نیازهای زمان پاسخ گفت و از این زاویه بود که به دفاع از جنبش مشروطیت پرداخت. سید جمالالدین اسدآبادی نیز در طیف ایدئولگهای مذهبی جنبش بود که هر چند به صورت مستقیم به مشروطه اشاره نکرده، اما حکومتی نیکخواه و روشنگر را مناسب حال مردم مشرق زمین و از جمله ایران میدانست(صلاح، 1387: 112). از نظر وی هیچ چیز در قرآن وجود ندارد که مخالف پذیرش برخی از ارزشهای آزادیخواهانه و انسانی غرب باشد. سیدجمال چون با مفهوم استبداد آشنا بود لذا راه رهایی از آن را از طریق اصلاحات اجتماعی- سیاسی میدانست. وی معتقد بود که مدینه فاضلهای که در تاریخ مطرح شده، فقط از طریق اصلاحات به دست می آید و راهی جزء ایجاد تحول و تغییر به دست افراد در دستیابی بدان وجود ندارد و لذا سیدجمال بیشتر با احیاءگری دینی و تلاش در جهت بازسازی فکر دینی در کنار تلاش برای احیاء قانون گام برداشت(فراستخواه، 1374: 552). پرسشهای سید جمال در نقد نظام سلطنتی بود که بنیان این نظام را به چالش میکشاند و بیشتر درخصوص تحلیل وضعیت اسفبار ایران بودکه بتدریج در گفتمان اصلاحطلبی مردم ایران جایگرفت. خصوصاً که وی همه اینها را بدلیل استبداد و فقدان عدالت و قانون میدانست(مدنی، 1369: 407). آدمیت درخصوص رویکرد سیدجمالالدین اسدآبادی چنین مینویسد:«وی آزاداندیشی از نوع آزاداندیشان فرانسوی و سوسیالیست و مبلغ آیین آزادی، برادری و مساوات بود ... او خواستار اصلاح، آزادی، قانون و عدالت بود»(آدمیت، 1340: 33-32). گروهی دیگر از نیروهای اجتماعی که در طیف رهبری روشنفکری مذهبی تجددگرا و نوخواه قرار میگیرند عمدتاً رهبران روحانی بودند که علاوه بر آنکه آموزههای مطرح درجنبش مشروطیت را پذیرفته و خود نیزمروج اندیشه رهایی از استبداد، مبارزه با نظام دیکتاتوری و برقراری مجلس و تفکیک و تحدیدقوا بودند وخواهان اجرای آنها با توجه به تحولات داخلی و خارجی بودند، اما نقش آنان بیشتر در راستای بسیج عمومی و برانگیختن مردم و ایجاد شور و انگیزه انقلابی درتوده مردم و اقشار مختلف وگسترش انقلاب بود. این طیف از روشنفکری مذهبی ازطریق راهکارها و اقدامات انقلابی نظیر فضاسازی جهت ایجاد اعتصاب عمومی و میتینگهای سیاسی و تحرکات جمعی، تحصن در اماکن مقدسه، فشار اجتماعی لازم را برنظام سیاسی حاکم در جهت همگام شدن دستگاه سلطنت با خواستهها و مطالبات عمومی فراهم ساختند. نقش وعاظ بزرگی نظیر شیخمهدی سلطانالمتکلمین، شیخ محمد سلطانالمحققین، و سید جمالالدین واعظ که در مساجد و منابر به ایراد سخنرانیهای پرشور پرداختند ونقش مهمی در انگیزش عمومی داشتند را نمیتوان نادیدهگرفت(شهبازی، 1384: 5). علما ومجتهدینی نیز بودندکه با اقدامات عملگرایانه و پراگماتیسمی با به میدان کشاندن اقشار مردم موفق شدند ایدئولوژی انقلاب را به شعارها و برنامههای انقلابی تبدیل کنند. با توجه به پایگاه اجتماعی مذهب وعلما دربین مردم سیدعبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبائیکه از رهبرانمعروف جنبش مشروطیت هستند را میتوان جزء رهبران بسیجگری دانستکه در بسیج عمومی اعتصاب و مهاجرتهای صغری وکبری نقش کلیدی وعمده را ایفا نمودندکه همراه با علمای بزرگ دیگری نظیر حاجشیخ مرتضی آشتیانی، صدرالعلما، سیدجمال افجه، میرزا مصطفی آشتیانی، سید محمد صادق کاشانی و شیخ محمد رضای قمی نظام سیاسی حاکم را به چالش جدی کشاندند(فردویی، 1391: 203). این طیف با توجه به قدرت کاریزمائی و توان رهبریت وبسیج عمومی بهحمایت از رهبران ایدئولگ پرداخته وبا اقدامات انقلابی فضائی را فراهم ساختند که ایدئولوژی انقلاب سرانجام به اهدافش که عمدتاً برقراری مجلس و تحقق مشروطیت بود نایل شود.
توزیع کنندگان جنبش از آنجا که نقش این گروه از کنشگران در جنبشهای اجتماعی یادگیری ایدئولوژی معرفی و ارائه آن به اقشار و لایههای دیگر جامعه است لذا این بخش از نیروهای اجتماعی را درجنبش مشروطیت میتوان در درون گروهها و دستجات زیر جستجو کرد. الف) تجار و بازرگانان از جمله این نیروهای اجتماعی بودند. این گروه معمولاً در حرکتهای اجتماعی استراتژیهایی را به کار میگیرند که متمایز کننده آنها از سایر گروههاست. از نظر اوزکان[11] (2011: 1436-1443). روابط گروههای تجاری در سازمانها و شبکههای اجتماعی با تکیه بر سرمایه اجتماعی شکل میگیرد و در ساختار شبکهای تعامل نزدیکی بین افراد دیده میشود. بازرگانان و تجار از سرمایه اجتماعی بالایی در بین عموم مردم و به ویژه علما برخوردار بودند و در جهت بیداری و آگاهی توده مردم از استراتژیهای متفاوت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی استفاده کردند. به دلیل اتحاد سنتی بین بازار و روحانیت در مهاجرت صغری و تلاش در جهت ایجاد یک اعتصاب عمومی، دویست نفر از صرافان و بازرگانان تهران ضمن تعطیل کردن مغازهها همگام با روحانیت در حرم حضرت عبدالعظیم به بستنشینی اقدام نمودند(کسروی، 1378: 126). همچنین این گروه به تأمین مقدمات و مخارج عده کثیری از مردم که درسفارت انگلیس اعتصاب کرده بودند پرداختند(هرویخراسانی، 1332: 50). و حتی دو تن از تجار که عضو انجمن مخفی از انجمنهای روشنفکری مخالف نظام استبدادی حاکم بودند با برقراری ارتباط با دیپلماتهای انگلیس غیرمستقیم مجوز اعتصاب مردم را در سفارت انگلیس جهت تأسیس دارالشوری اخذ کردند(آبراهامیان، 1378: 77). علاوه بر تمهیدات مالی با توجه به تعامل اجتماعی این گروه با دنیای خارج و مراوداتیکه با تجار و بازرگانان و روشنفکران خارجی داشتند ازطریق راه اندازی روزنامه و انجمنهای صنفی- سیاسی نیز در جهت آگاهی بخشی به عموم مردم نیز اقدام نمودند. از جمله بازرگانان تبریز به وارد کردن روزنامههای فارسی زبان و توزیع آن در بین مردم نقش موثری داشتند. حاج زینالعابدین تقیاف که از جمله این طیف از بازرگانان و تجار بود علاوه بر فعالیت در زمینه مدرسهسازی، هر هفته پنج هزار نسخه روزنامه میخرید و به رایگان برای علمای نجف و ایران میفرستاد(پیتر آوری، 1369: 258). اصناف و بازاریان عمده تهران نیز با تشکیل یک کمیته مرکزی به سازماندهی تعدادی از انجمنهای فعال پرداختند تا بتوانند در سایه آن اقدامات بازاریان را با یکدیگر هماهنگ نمایند. ب) روزنامهنگاران از دیگر نیروهای اجتماعی هستندکه دراین گروه قرار میگیرند. از آنجاکه جنبشهای اجتماعی منابع مهمی از نوآوریهای فرهنگی هستند، میتوانند بااستفاده از نوآوریهای تکنولوژیکی در جهت تحقق آرمانهای خود اقدام کنند. راعو[12] (2000: 281-237) اعتقاد دارد جنبشها اصولاً به این منابع فرهنگی تکیه دارند. از طریق آنها زمینه تغییر در ساختارهای موجود را ایجاد کرده و دید گستردهتری از تغییراتی را که باید به وجود بیاید فراهم میکنند. روزنامهنگاران و نخبگانی که در قالب این رسانه عمل میکردند درطرح و انتشار مفاهیم جدید و به ویژه آشنانمودن مردم با تحولات جهانی و دنیای مدرن و ایجاد انگیزههای انقلابی نقش به سزائی ایفا نمودند. این روزنامهها به دو دسته روزنامههای چاپ داخل و خارج از کشور تقسیم میشدند. روزنامههایی نظیر ادب، طلوع، تربیت و مظفری نوروز و انجمن معارف و به ویژه مقالات ترجمه شده توسط محمدحسین فروغی در روزنامه تربیت از جمله این رسانهها بودند (کرمانی، 1371: 431 -427). با توجه به سانسور شدیدی که در داخل کشور نسبت به این رسانه وجود داشت لذا طیف قابل توجهی از روزنامهنگاران و نویسندگان با مهاجرت به کشورهای اروپایی و نیز هندوستان، مصر و عثمانی هسته اصلی روزنامهنگارانی را تشکیل دادند که نقش قابل توجهی از بیداری مردم ایران را بهخود اختصاص دادند(ذاکرحسین، 1375: 42). در سالهای منتهی به مشروطه در مقابل هر روزنامه دولتی داخلی ایران، شش روزنامه ملی درخارج ایران منتشر میشد و به ایران ارسال میگردید ج) خطباء و وعاظش: از آنجا که در عصر قاجاریه تعداد افرادی که سواد خواندن و نوشتن داشتند اندک بود و مهمترین وسایلی که مردم میتوانستند از آنها بهره برده و سطح آگاهی سیاسی- اجتماعی خود را بالا ببرند مجله، روزنامه، کتاب و مدارس جدید بود، لذا برای ایجاد یک جنبش عام و گسترده، گروهی از نیروهای اجتماعی با استفاده از عنصر خطابه و سخنرانی و وعظ به ویژه در منابر و با استفاده از مناسک مذهبی سعی کردند که پیام جنبش مشروطیت را به تودههای مردم که عموماً از سواد و آگاهی عمومی پایینی برخوردار بودند برسانند و لذا روشنفکران تحولخواه و خطبای انقلابی در این مجالس حقایق را برای توده مردم بیان کرده و آنها را به حقوقشان آگاه ساختند. ازجمله وعاظ مشهور سیدجمال الدین واعظ اصفهانی بود که در مجالس وعظ و خطابه مردم را به اهمیت قانون و مزایای حکومت قانونی آشنا نمود(ملکزاده، 1363: 166). در خصوص نقش وی در انتقال ایدئولوژی جنبش به تودههای مردم لازم است به این نکته اشاره شود که پیش از ظهور سید و شروع خطابههای او مردم کوچه و بازار از سیاست وحکومت و حقوق اجتماعی خود هیچ آگاهی نداشتند و اینخطیب باشجاعت مردم را هوشیار کرد و آنها را درتحصیل حقوق خودشان برانگیخت. نخستینبار لفظ مشروطه را وی برزبانها انداخت و مردم را برانگیخت که بجای تشکیل عدالتخانه، طلبکارمشروطیت و حکومت قانون شوند(یغمائی، 1357: 23-21). ملکالمتکلمین نیز از جمله خطبای روشنفکر و توانمندی بود که در شهرهای مختلف ایران با انجام سخنرانی و نقدنظام موجود و ارائه راهکارهای انقلابی دربیداری و آگاهیمردم نقش بسزائی داشت. ملکزاده در خصوص نقش وی اظهار میدارد که با سخنان عالمانه او مردم حرفهایی را که تا آن زمان به گوششان نرسیده بود شنیده و زمزمه عدالت و حب وطن و شرافت ملی در افکارشان راه یافت(ملکزاده، 1363: 240). این بخش از نیروهای اجتماعی در شهرهای مختلف حضور یافته و پیام رهبران مشروطه را به عوام منتقل میکردند. در آذربایجان نیز خطبا و سخنرانانی چون میرزا حسین واعظ، شیخ سلیم و میرزا جوادناطق با بیان فجایعحکومت استبداد ومنافع حکومتمشروطه، مردم را برای بدست آوردن مشروطیت، محدود کردن قدرت، حق آزادی، برابری و داشتن قانون و منافع آن و عدم تسلیم در برابر حکومت ظلم و جور تهییج میکردند. د) احزاب وانجمنهای سیاسی: بخشی ازنیروهای اجتماعی با تشکل وسازماندهی دراحزاب و انجمنهای سیاسی با عضوگیری و فعالیتهای حزبی در جهت نشر افکار و ایدههای انقلابی در جامعه بر آمدند. احزاب دموکرات، اجتماعیون- عامیون، سوسیالیستهای میانهرو، لیبرالها و حزب اتفاق و ترقی از جمله این انجمنهای سیاسی بودند. حزب دموکرات بر اصول انقلاب مشروطه و قوانین مترقی آموزش رایگان مخصوصاً در قلمرو دختران و زنان، نظام مترقی مالیاتی، برابری در پیشگاه قانون، توزیع زمین و صنعتی کردن کشورتأکید داشت(امانت، 1383: 55-51) و دربرنامههای حزب اعتدالیون تقویت سلطنت مشروطه، حمایت از قوانین شریعت، مالکیت خصوصی، کمک به طبقه متوسط بازار گنجانده شده بود. همراه با احزاب، انجمنهای سیاسی و انجمنهای صنفی نیز در جهت نشر افکار انقلابی به ساماندهی نیروهای اجتماعی پرداختند به گونهای که سی انجمن مشروطهخواه در صحنه سیاسی ظهور کردند و بقیه انجمنها نیز باساماندهی اقوام ومذاهب ایرانی درقالب انجمن آذربایجان، ارامنه، کلیمیان و زرتشتیان به باشگاههای قومی تبدیل شدند که به صورت متمرکز به آموزش ایدههای انقلابی و بهرهبرداری از توان نیروهای مردمی درکشور پرداختند(امیرخیزی، 1339: 96-89). سازمانهای نیمه مخفی نیزکه نقشی در مشروطیت ایفا کردند از جمله طیف توزیعکنندگان ایدئولوژی انقلاب بودندکه در قالب سازمانهایی نظیرمرکز غیبی، جامع آدمیت، کمیته انقلابی و انجمن مخفی به عضوگیری و نشر ایدههای جدید متأثر از تحولات اجتماعی جهانی پرداختند. جامع آدمیت که نقش مهمتری در سازماندهی به ویژه اقشار بالای اجتماعی داشت حصول آزادی فردی، کسب مساوات قانونی برای همگان، و انجام مهندسی اجتماعی را به عنوان اهداف اصلی در رأس برنامههای سازمان قرارداده بود(آدمیت، 1340: 217). انجمنها و سازمانهای دیگر نیز فهرستی از خواستهها و مطالبات خود را که عموماً آموزههای جنبش مشروطه بود را سرلوحه اقدامات و فعالیتهای انقلابی قرارداده و متناسب با گروههای اجتماعیکه با آنها درتماس بودند اهداف و برنامههای انقلابی را مطرح و پیگیری میکردند. وجه مشترک همة این نیروها نقد وضع موجود و تلاش در جهت برقراری نظام شورایی بود که از همة اقشار و گروههای اجتماعی تشکیل شده باشد.
پیروان جنبش نیروهای اجتماعیکه در این طیف قرار میگیرند گروهایی هستند که عملکرد آنها به عمل در آوردن جنبش است. به عبارتی آنها کسانی هستند که وقتی به صحنه میآیند، جنبش عملاً صورت میگیرد و فرامین رهبران از طریق آنها به اجرا گذاشته میشود. این گروه در جنبش مشروطیت از اقشار اجتماعی متفاوتی تشکیل میشدندکه بهعنوان پشتوانه توده انقلاب با همراهی وهمگامی در برنامههاییکه از سوی رهبران و توزیع کنندگان جنبش ارائه میشد زمینه پیروزی انقلاب را فراهم ساختند. این طیف عمدتاً از گروهای ذیل بودند: الف) اصناف خرده پا که شامل پیشهوران، صنعتگران، وردستها، شاگردان و دکانداران خرده پا و طبقه کارگر شهری در حال پیدایش بودند که با شرکت در اعتراضات و اعتصابات جمعی و مهاجرتها و شبنشینیها نقش تاریخی خودرا به خوبی ایفاکردند. این گروه از بستنشینیهای بزرگتهران تا مقاومت در برابر روسها در تبریز، با تعطیل کردن مغازهها در انجمنها حضور مییافتند و با نیروهای مسلح درگیر میشدند، حتی عدهای از این نیروها که صنف بافندهها بودند انقلابیترین گروه را تشکیل میدادند(ناظمالاسلام کرمانی، 1371: 430). در بستنشینی سفارت انگلیس، پینهدوزها، آجیل فروشها و بندزنها هر کدام چادر جداگانهای داشتند(فوران، 1378: 273). بدین ترتیب بازارها به یک باره بسته شد و نزدیک به پانصد خیمه در سفارتخانه ایجاد شد که تمام اصناف حتی پینهدوز، گردو فروش و کاسه بندزن که اضعف اصناف بودند در آنجا خیمه زدند(کسروی، 1378: 166).طبقه کوچک کارگران ایرانی نیز در اعتصابهای پر دامنه منجر به انقلاب شرکت کردند و حتی نخستین اتحادیههای کارگری ایران را تشکیل دادند. ماهیگیران شرکت شیلات ایران، ملوانان و باراندازان بندر انزلی، کارگران چاپخانه و تلگرافخانه تهران و کارگران چرمسازی نیز در اعتصابها حضور فعال داشتند. بویژه ماهیگیران و ملوانان دو گروهی بودند که به دلیل ارتباطات دریایی با خارج از مرزهای ایران با افکار سوسیال دموکراتهای قفقاز روسیه آشنا شده و کارگران چاپخانهها نیز در محیط روزنامه از افکار رادیکال روشنفکری تأثیر پذیرفته و لذا آشنایی با این ایدههای جدید در حضور گسترده آنان در فراگیر شدن جنبش نقش بسزایی داشت(فوران، 1378: 275–274). ب) ایلات و قومیتها از دیگر نیروهای اجتماعی در این طیف هستند. سه قوم ایرانی آذریها در آذربایجان، گیلانیها در شمال و لرهای بختیاری در مرکز جنوب غربی ایران از حامیان و گردانندگان جنبش مشروطیت بودند. سرداراسعد بختیاری ازجمله خوانین این ایل بودکه بدلیل مسافرت به کشورهای اروپایی با افکار جدید آشنا شده و از جمله روشنفکران و تحصیلکردگان اروپایی بود که در تهران یک نمایشنامه انگلیسی را به زبان فارسی ترجمه کرد و حتی مدرسهای به شیوه مدرن در کوههای بختیاری راهاندازی کرد و در اروپا نیز به صف فراماسونها پیوست. گروهی از آزادیخواهان در شهر اصفهان که عمده ایل بختیاری در آنجا ساکن بودند به ایجاد انجمنهای سری پرداختند که یکی از مهمترین آنها (انجمن ولایتی) بود که تبدیل به کانونی برای گردهمایی آزادیخواهان شده بود و در هر محل انقلابیون مجلس محرمانه برپا کرده و برشمار مشروطهخواهان میافزودند(دانشورعلوی، 1377: 24). پس از به توپ بسته شدن مجلس ایل بختیاری به رهبری سردار اسعد از مهمترین پشتیبانان مشروطیت بودند(ملکزاده، 1363: 108). همچنین در اصفهان دستههایی بنام فدایی تشکیل شدکه به ساماندهی حرکتهای مردمی پرداختند و دریک نمونه از اقدامات انقلابی با پرچم رهسپار مسجد شاه شدند و اعتصاب را درشهر بر علیه حکومت مرکزی آغاز کردند. خازنی[13] (2006: 6) مینویسد: «همچنین عموم مردم با حمایت روحانیت و سربازان ایل بختیاری بر علیه حاکم وقت اصفهان به تصرف شهر پرداخته و این منطقه را به تصرف مشروطهخواهان در آوردند». اقوام ترک در آذربایجان نیز بخش مهمی از توده انقلابی بودند که نقش مؤثری در پیروزی جنبش ایفا کردند. یک نمونه از حرکت جمعی و انقلابی آنان پیمان بیست هزار نفری بود که در شهر بین مردم بسته شد که به اعتصاب ادامه داده و حتی تهدید کردند که اگر قانون اساسی بلافاصله تصویب نشود آذربایجان را از ایران جدا خواهند کرد(امین، 1380: 89-86). انجمن مرکزی هم که در تهران برای دفاع از مجلس ایجاد شده بود و در بازار و ادارات دولتی اعتصاب عمومی بر پا میکرد سه هزار داوطلب مسلح را برای دفاع از مجلس بسیج کرده بود که اکثراً از انجمن آذربایجانیها بود. پس از تشکیل مجلس نیز به دلیل مخالفتهای محمد علیشاه با برخی مصوبات مجلس جامعه اصناف در پشتیبانی از مشروطه اعتصابی عمومی بر پا کرد که بیش از صد هزار که حدود هفت هزار نفر آن از داوطلبان مسلح انجمن آذربایجانیها بود در آن شرکت داشتند(براون، 1380: 160-139). در شمال ایران نیز نیروهای مردمی در جنبش مشروطه نقش فعالی داشتند که به دلیل ویژگیهای اقتصادی، فرهنگی و کشاورزی مرکز تعامل با خارج از مرزهای ایران و ورود افکار جدید و ایدههای نو و انقلابی بود. انجمن انقلابی تفلیس و حزب اجتماعیون- عامیون در این منطقه فعال بوده و مخفیانه اسلحه و مهمات از مرکز خود در تفلیس دریافت کرده و هنگام انقلاب به آزادیخواهان کمک میکردند. همچنین در رشت انجمن آزادی طلبی تشکیل شد که کمیته انقلابی بود متشکل از آزادیخواهان و مشروطه طلبان تندرو و عده زیادی فدائی که بیشتر از مردم گرجی و قفقازی بودند. مردم گیلان پس از واقعه ترور والی گیلان به دارالحکومه رشت حمله کرده و آنجا را به تصرف خود در آورند و سپس در قالب سپاه مردمی همراه با حرکت عمومی مردم از مناطق دیگر در محاصره تهران نقش داشتند(نوائی، بیتا: 35-20). ج) زنان ازجمله نیروهای اجتماعی مهمی بودندکه درفرآیند عمل انقلابی همگام با سایر گروهها سهم خود را در جنبش مشروطه و گسترده شدن آن ایفا نمودند. اقدامات انقلابی زنان از چند زاویه صورت گرفت از جمله این اقدامات، حمایتی بود که آنها از علمای مذهبی داشتند. در زمان تحصن علما در مهاجرت صغری زنان عریضههایی به شاه دادند و از وی خواستند که مقدمات بازگشت علما به تهران را فراهم نماید. همچنین در همراهی با مردان هنگام آوردن علما برای سخنرانی در مسجد مسئولیت حفظ جان علما را بر عهده میگرفتند و چماقهایی زیرچادر پنهان میکردند تا مانع اغتشاش در زمان سخنرانی شوند(ناهید، 1360: 55). زمان تأسیس بانک ملی زنان، حتی زنان بیوه برای تأمین سرمایه ضروری بانک طلاهای خود را به مجلس اهدا کردند(آفاری، 1377: 11). درتبریز طی اجتماعی زنان ضمن تحریم خرید کالای بیگانه از مردم خواستند که به تولید منسوجات داخلی توجه داشته باشند(همان: 12). آنان حتی به قهوه خانهها رفتند و از صاحبان آنها خواستند که مصرف شکر اروپایی را متوقف سازند و یا قهوه خانهها را ببندند(بامداد، 1352: 48). زمانی که مبارزان مشروطه برای تأمین هزینههای مقاومت و خرید اسلحه با مشکل مالی مواجه شدند با فروختن جواهرات یا وسایل خانه به کمک آنها آمدند. همچنین نقش این طیف در برخوردهای مسلحانه به ویژه در دوره استبداد صغیر قابل توجه است. در مدت محاصره یازده ماهه تبریز، زنان علاوه بر عملیات کمک رسانی به جنگیدن با لباس مردانه نیز پرداختند(عافیت، 1352: 70). و یکی از سنگرهای تبریز را زنان چادر به سر اداره میکردند(پاولویچ، 1357: 55). زمانی هم که نیروهای ملی تهران را تصرف کردند، چندین زن نیز در میان آنها بود ازجمله دختر سیزده ساله پیرمخان و همسر یک کشاورز گیلانی و زنی از مردم کرد که درباریان شوهرش را کشته بودند(آفاری: 29). همچنین انجمنها و اتحادیههایی که بیشتر توسط زنان طبقه متوسط بر پا شد که به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی در جهت احقاق حقوق زنان و نیز طرح دیدگاههای انقلابی میپرداختند(همان: 27) و نیز تلاش درجهت تدوین و تصویب متمم قانون اساسی از جمله فعالیتهای سیاسی این طیف از نیروهای اجتماعی بود(ملکزاده، 1363: 27). اتحادیه غیبی نسوانکه دارای گرایشات تندانقلابی بود، همچنین هیأت نسوان در اصفهان و انجمن خیریه نسوان ایرانی مقیم استانبول، انجمن مخدرات وطن در زمره فعالیتهای انقلابی سیاسی- اجتماعی این گروه از زنان ایرانی بود(آفاری: 22). همچنین نقش زنان در جریان اولتیماتوم روسیه به ایران و اقدامات آنان نیز قابل توجه است که در شهرهای بزرگ ایران به اعتراض بر علیه این قضیه پرداختند و حتی در تهران حدود پنجاه هزار نفر ضمن اعلام اعتصاب به خیابانها ریخته و در حالی که میگریستند، برخی از آنها کفن پوشیده و بر فراز دیوار یا سکویی رفته و برای مردم سخن میگفتند، آمادگی خود را برای جنگ با روسیه و دفاع از کشور اعلام کردند(بامداد: 48). د) جوانان یکی ازمهمترین گروههای اجتماعی هستندکه درجنبشها وحرکتهای جمعی حضور دارند. نقش آنان در شورآفرینی، تلاش و پیگیری در جهت دست یافتن به مطالبات جنبشهای اجتماعی همواره نقش مؤثر و قابل توجهی است. به ویژه اگر این امر در قالب تشکلهای خاص جوانان سازماندهی شود. در عصر قاجاریه تأسیس مدارس و استفاده از استادان اروپایی زمینه آشنایی این بخش از جمعیت را با افکار و ایدههای نو و انقلابی فراهم ساخت. مدرسه دارالفنون که سالیانه 370 محصل از فرزندان نخبگان سیاسی و اجتماعی در آن پذیرفته میشدند(تقوی، 1377: 43)، همچنین تاسیس مدارس به سبک جدید در زمینه مسائل نظامی و علوم سیاسی درجذب و پذیرش جوانان و بالتبع آشنایی آنها با تحولات جهانی و افکار آزادیخواهانه در ساماندهی این بخش از جمعیت و همراهی آنان با ایدههای مشروطه و تلاش در جهت تغییر و تحول در ساختار اجتماعی جامعه ایران موثر بوده است. تعدادی از این جوانان مشروطهخواه که عمدتاً از اقشار بالای جامعه و تحصیلکردگان غربی بودند از جمله محمدعلی و ابوالحسن فروغی، جعفرقلیخان بهادر، میرزا قاسمخان صور اسرافیل، سیدمحمدصادق طباطبائی و ولی ا...خان نصر از طرفداران معروف آزادی و حکومت مشروطه بودند(ابوالحسنی، 1391: 31-30). ازسوی دیگر با توجه به اقتدار مذهب و نفوذیکه علما به ویژه درجامعه سنتی عصر قاجار برمردم داشتند، جوانان در چنین فضایی به عنوان نیروهای اجرایی داوطلب که فتاوی علما و مراجع را اجرایی میکردند نقش تاریخی خود را ایفا نمودند. در جنبش تنباکو که پیش درآمدی بر جنبش مشروطیت بود عدهای از جوانان درسطح خیابانها و کوچهها میگشتند تا مبادا کسی دخانیات مصرف کند(کربلایی، 1382: 119). در ماجرای استبداد صغیر زمانی که آخوندخراسانی لزوم برپایی مجدد مشروطه را صادر کرد ستارخان که جوانی از مردم تبریز بود و حتی قبل از انقلاب چندین بار به دلیل مخالفت با مقامات دربار حبس شده بود، یکی از رهبران مشروطه شد(آفاری: 281). دسته دیگر از جوانان، در مدارس علمیه مشغول تحصیل بودند که معمولاً طلاب هر مدرسه، مرید رئیس آن مدرسه بودند و در هیجانهای اجتماعی، به ویژه دراجرای فرمان آن عالم، نیرویی آماده به شمار میآمدند. در ماجرای سخنرانی سیدمحمد واعظ در تایید مشروطیت زمانی که نیروهای دولتی بدون توجه به طلابیکه مرید او بودند درصدد توقیف وی برآمدند طلاب جوان به حمایت از محمد واعظ با سربازان درگیر شدند و با کشته شدن یکی از طلاب مهاجرت کبری علما به قم شروع شد
نتیجهگیری جنبشهای اجتماعی محصول تضادها و تناقضاتی استکه از چالش بینگفتمانی بین حامیان وضعیت موجود و نیروهاییکه ایدهها ومطالبات جدید را پیگیری میکنند شکل میگیرند. در این چالش نقش توده مردم به عنوان کنشگران اجتماعی که حاملان این مطالبات هستند نسبت به سایر عوامل مؤثر در ظهور نهضتهای اجتماعی تأثیرگذارتر است، زیرا کنشگران اجتماعی هستند که برای کسب مطالباتشان با نوعی تقسیم کار در فرآیند جنبشهای اجتماعی در سه تیپ رهبران، توزیعکنندگان و پیروان جنبش قرار میگیرند و هر یک از این گروها با توجه به جایگاه اجتماعی و درک و فهمی که از وضعیت موجود دارند نقش خود را در جنبشهای اجتماعی ایفا میکنند. با توجه به نقش و عملکرد هریک از لایههای سهگانه کنشگران در جنبش مشروطیت تئوری هانس تاک قابلیت بازبینی در تحلیل جنبشهای اجتماعی را دارد، زیرا در این جنبش نیروهای اجتماعی نقش مؤثری در شکلگیری و پیروزی این فرآیند اجتماعی داشتهاند و در سه لایه رهبران در قالب روحانیون متجدد و نوخواه و روشنفکران نوگرا، توزیعکنندگان در نقشهای صاحبان رسانه، احزاب و انجمنهای سیاسی و خطیبان و سخنوران و پیروان در نقشهای اقوام، ایلات و عشایر، زنان وجوانان و کارگران درگستردگی و فراگیرشدن جنبش نقش تاریخی خود را به اثبات رساندهاند. از آنجا که رابط بین رهبران و پیروان جنبش طیف نیروهایی هستند که ایدئولوژی و پیام رهبران را به پیروان جنبش انتقال میدهند و در واقع در ایجاد خودآگاهی طبقاتی دربین لایههای پایین جامعه نقش مهم و تأثیرگذار دارند لذا میتوان چنین نتیجه گرفت که اگر نیروهای توزیع کننده جنبش نقش تاریخی خود را به خوبی ایفا نکنند ارتباط بین لایههای سهگانه کنشگران مؤثر در جنبشهای اجتماعی با مانع روبرو شده و جنبشهای اجتماعی ناتمام باقی میمانند. در واقع این طیف را میتوان همان قشر متوسطی دانستکه کارل مارکس نیز درتحلیل انقلابهای اجتماعی به نقش مهم آنها درایجاد خودآگاهی طبقاتی و تبدیل طبقه درخود به طبقه برای خود و فراهم ساختن بستر حرکتهای انقلابی اشاره دارد.
منابع آبراهامیان، ی. (1378). ایران بین دو انقلاب. ترجمه: ک، فیروزمند. تهران: انتشارات مرکز. آشوری، د. (1366). دانشنامه سیاسی. تهران: انتشارات مروارید. چاپ اول. آفاری، ژ. (1377). انجمنهای نیمه سری زنان در نهضت مشروطیت. ترجمه: ج، یوسفیان. تهران: انتشارات بانو. چاپ اول. آدمیت، ف. (1340). فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت ایران. تهران: بینا. آدمیت، ف. (1363). نوشتههای طالبوفتبریزی. تهران: انتشارات دماوند. آدمیت، ف. (1356). افکار اجتماعی– سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر شده دوران قاجار. تهران: انتشارات آگاه. آزاد ارمکی، ت. (1380). مدرنیته ایرانی. تهران: انتشارات اجتماع. الگار، ح. (1365). دین و دولت در ایران. ترجمه: ا، سری. تهران: انتشارات طوس. امانت، ع. (1383). زمینههای فکری انقلاب مشروطه، دانشنامه ایرانیکا. ترجمه: پ، متین. تهران: بینا. امیرخیزی، ا. (1339). قیام آذربایجان و ستارخان. تبریز: انتشارات شفق. امین، ح. (1380). تاریخچه جمهوریخواهی در آذربایجان. اطلاعات سیاسی– اقتصادی، شماره چهار. ابوالحسن، ع. (1391). آخرین آواز قو. تهران: انتشارات: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. چاپ چهارم. پیتر، آ. (1369). تاریخ معاصر ایران از تأسیس تا انقراض قاجاریه. تهران: انتشارات گوتنبرگ. بشیریه، ح. (1372). انقلاب و بسیج سیاسی. تهران: انتشاراتگام نو. بشیریه، ح. (1379). جامعهشناسی سیاسی. تهران: انتشارات سمت. براون، ا. (1380). انقلاب مشروطیت ایران. ترجمه: م، قزوینی. تهران: انتشارات کویر. بامداد، ب. (1352). مشعلداران و پیشتازان آزادی زنان. تهران: انتشارات زیتون. جلد دوم. پاولِویچ، م. (1375). سه مقاله درباره مشروطه. ترجمه: م، هوشیار. تهران: انتشارات جیبی. تاجیک، م. (1382).تجربه بازی سیاسی در میان ایرانیان. تهران: انتشارات نی. جلالی، غ. (1387). مشروطه در بوته نقد علمای مشروطهخواه، جریانهای فکری مشروطیت. تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات سیاسی. حائری، ع. (1368). تاریخ جنبشها و تکاپوهای فراماسونری در کشورهای اسلامی. مشهد: انتشارات آستان قدس. دانشورعلوی، ن. (1377). جنبش وطنپرستان اصفهان و بختیاری. تهران: بینا. ذاکرحسین، ع. (1375). مطبوعات سیاسی ایران در عصر مشروطیت. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. چاپ سوم. رائین، ا. (1346). انجمنهای سری در ایران. تهران: انتشارات امیرکبیر. زیباکلام، ص. (1383). تحولات اجتماعی و سیاسی ایران 1322-1320. تهران: انتشارات سمت. زرگرینژاد، غ. (1387). آراء تنی چندی از نخبگان مشروطهخواهی در ایران. تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات سیاسی. زاهد، س. (1389). جنبشهای اجتماعی معاصر ایران. تهران: انتشارات سروش. شهبازی، ع. (1384 ). فراز و فرود مشروطیت ایران. روزنامه جام جم. شماره هفت. صلاح، م. (1387). جریانهای فکری مشروطیت. تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات سیاسی. طباطبائی، م. (1341). بحثی در مرجعیت و روحانیت. تهران: بینا. عافیت، م. (1352). سردارملی ستارخان. تبریز: انتشارات اندیشه. فراستخواه، م. (1374). سرآغاز نواندیشی معاصر. تهران: انتشارات افشار. جلد اول. فردوئی، غ. (1391). تحریم تنباکو و مشروطیت. تهران: انتشارات زائر. فوران، ج. (1378). تاریخ تحولات اجتماعی ایران. ترجمه: ا، تدین. تهران: انتشارات رسا. قدر، و. (1387). اندیشههای میرزا ملکمخان ناظمالدوله، نقش روشنفکران وابسته (1). تهران: بینا. قاسمی، ا. (1353). شش سال انقلاب مشروطه ایران. تهران: انتشارات طوفان. کاتوزیان، م. (1374). اقتصاد سیاسی ایران. ترجمه: م، نفیسی. تهران: انتشارات مرکز. کاشانی، م. (1362). تاریخ شریف. به تصحیح: م، اتحادیه. تهران: بینا. جلد اول. کرمانی، ن. (1371) .تاریخ بیداری ایرانیان. تهران: انتشارات امیرکبیر. جلد یک. چاپ چهارم. کربلائی، ح. (1382). تاریخالدخانیه. به کوشش: ر، جعفریان. تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی. کسروی، ا . (1378) . تاریخ مشروطه ایران. تهران: انتشارات صدای معاصر. مولانا، ح. (1369). بررسی رسانههای مخالف در خارج از کشور تا انقلاب. فصلنامه رسانه، شماره دو. ملکزاده، م. (1363). تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. تهران: انتشارات علمی. مدنی، ج. (1369). تاریخ تحولات سیاسی روابط خارجی ایران. تهران: انتشارات اسلامی. جلد دوم. نائینی، م. (1384). تنبیهالامه وتنزیهالمله. به کوشش: ج، ورعی. قم: انتشارات بوستان کتاب. نوائی، ع. (بیتا). ورقی از تاریخ مشروطه. مجله یادگار. تهران: شماره سه. ناهید، ع. (1360). زنان ایران در جنبش مشروطه. تبریز: انتشارات احیاء. تقوی، ع. (1377). جامعهشناسی غربگرایی. تهران: انتشارات امیرکبیر. نوری، ف. (1362). رسائل، اعلامیهها، مکتوبات. به تصحیح: م، ترکمان. تهران: بینا. جلد اول. هرویخراسانی، م. (1332). تاریخ پیدایش مشروطیت ایران. تهران: بینا. یغمائی، ا. (1357). شهید راه آزادی سید جمالالدین واعظ اصفهانی. تهران: انتشارات توس. Toch, H . (1966). 14Thcsocialpsychologyofsocialmovements.london"> . Methuen. Ozkan. (2011). social capital Influences on Business Groups DiversiFicatian strategies. 7th con ference on international strategic management. Rao, H & calvin, M. (2000) .how social movements and collective action reate new organizational froms. Elsevier science inciclopedia. Khazeni, H. (2006). theBakhtiyari Trib in the Iranian constitutional revolution. www.cssaameilslu edu/ issues /25-2/khazni.doc. .[1]عضو هیأت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی؛ تهران- ایران(نویسنده مسئول). E-mail: a.amirmazaheri@gmail.com [2]. دانشآموخته دکترای جامعهشناسی با گرایش گروههای اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی؛ تهران- ایران. E-mail: sh_gharatappeh@yahoo.com | ||
مراجع | ||
آبراهامیان، ی. (1378). ایران بین دو انقلاب. ترجمه: ک، فیروزمند. تهران: انتشارات مرکز. آشوری، د. (1366). دانشنامه سیاسی. تهران: انتشارات مروارید. چاپ اول. آفاری، ژ. (1377). انجمنهای نیمه سری زنان در نهضت مشروطیت. ترجمه: ج، یوسفیان. تهران: انتشارات بانو. چاپ اول. آدمیت، ف. (1340). فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت ایران. تهران: بینا. آدمیت، ف. (1363). نوشتههای طالبوفتبریزی. تهران: انتشارات دماوند. آدمیت، ف. (1356). افکار اجتماعی– سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر شده دوران قاجار. تهران: انتشارات آگاه. آزاد ارمکی، ت. (1380). مدرنیته ایرانی. تهران: انتشارات اجتماع. الگار، ح. (1365). دین و دولت در ایران. ترجمه: ا، سری. تهران: انتشارات طوس. امانت، ع. (1383). زمینههای فکری انقلاب مشروطه، دانشنامه ایرانیکا. ترجمه: پ، متین. تهران: بینا. امیرخیزی، ا. (1339). قیام آذربایجان و ستارخان. تبریز: انتشارات شفق. امین، ح. (1380). تاریخچه جمهوریخواهی در آذربایجان. اطلاعات سیاسی– اقتصادی، شماره چهار. ابوالحسن، ع. (1391). آخرین آواز قو. تهران: انتشارات: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. چاپ چهارم. پیتر، آ. (1369). تاریخ معاصر ایران از تأسیس تا انقراض قاجاریه. تهران: انتشارات گوتنبرگ. بشیریه، ح. (1372). انقلاب و بسیج سیاسی. تهران: انتشاراتگام نو. بشیریه، ح. (1379). جامعهشناسی سیاسی. تهران: انتشارات سمت. براون، ا. (1380). انقلاب مشروطیت ایران. ترجمه: م، قزوینی. تهران: انتشارات کویر. بامداد، ب. (1352). مشعلداران و پیشتازان آزادی زنان. تهران: انتشارات زیتون. جلد دوم. پاولِویچ، م. (1375). سه مقاله درباره مشروطه. ترجمه: م، هوشیار. تهران: انتشارات جیبی. تاجیک، م. (1382).تجربه بازی سیاسی در میان ایرانیان. تهران: انتشارات نی. جلالی، غ. (1387). مشروطه در بوته نقد علمای مشروطهخواه، جریانهای فکری مشروطیت. تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات سیاسی. حائری، ع. (1368). تاریخ جنبشها و تکاپوهای فراماسونری در کشورهای اسلامی. مشهد: انتشارات آستان قدس. دانشورعلوی، ن. (1377). جنبش وطنپرستان اصفهان و بختیاری. تهران: بینا. ذاکرحسین، ع. (1375). مطبوعات سیاسی ایران در عصر مشروطیت. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. چاپ سوم. رائین، ا. (1346). انجمنهای سری در ایران. تهران: انتشارات امیرکبیر. زیباکلام، ص. (1383). تحولات اجتماعی و سیاسی ایران 1322-1320. تهران: انتشارات سمت. زرگرینژاد، غ. (1387). آراء تنی چندی از نخبگان مشروطهخواهی در ایران. تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات سیاسی. زاهد، س. (1389). جنبشهای اجتماعی معاصر ایران. تهران: انتشارات سروش. شهبازی، ع. (1384 ). فراز و فرود مشروطیت ایران. روزنامه جام جم. شماره هفت. صلاح، م. (1387). جریانهای فکری مشروطیت. تهران: انتشارات مؤسسه مطالعات سیاسی. طباطبائی، م. (1341). بحثی در مرجعیت و روحانیت. تهران: بینا. عافیت، م. (1352). سردارملی ستارخان. تبریز: انتشارات اندیشه. فراستخواه، م. (1374). سرآغاز نواندیشی معاصر. تهران: انتشارات افشار. جلد اول. فردوئی، غ. (1391). تحریم تنباکو و مشروطیت. تهران: انتشارات زائر. فوران، ج. (1378). تاریخ تحولات اجتماعی ایران. ترجمه: ا، تدین. تهران: انتشارات رسا. قدر، و. (1387). اندیشههای میرزا ملکمخان ناظمالدوله، نقش روشنفکران وابسته (1). تهران: بینا. قاسمی، ا. (1353). شش سال انقلاب مشروطه ایران. تهران: انتشارات طوفان. کاتوزیان، م. (1374). اقتصاد سیاسی ایران. ترجمه: م، نفیسی. تهران: انتشارات مرکز. کاشانی، م. (1362). تاریخ شریف. به تصحیح: م، اتحادیه. تهران: بینا. جلد اول. کرمانی، ن. (1371) .تاریخ بیداری ایرانیان. تهران: انتشارات امیرکبیر. جلد یک. چاپ چهارم. کربلائی، ح. (1382). تاریخالدخانیه. به کوشش: ر، جعفریان. تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی. کسروی، ا . (1378) . تاریخ مشروطه ایران. تهران: انتشارات صدای معاصر. مولانا، ح. (1369). بررسی رسانههای مخالف در خارج از کشور تا انقلاب. فصلنامه رسانه، شماره دو. ملکزاده، م. (1363). تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. تهران: انتشارات علمی. مدنی، ج. (1369). تاریخ تحولات سیاسی روابط خارجی ایران. تهران: انتشارات اسلامی. جلد دوم. نائینی، م. (1384). تنبیهالامه وتنزیهالمله. به کوشش: ج، ورعی. قم: انتشارات بوستان کتاب. نوائی، ع. (بیتا). ورقی از تاریخ مشروطه. مجله یادگار. تهران: شماره سه. ناهید، ع. (1360). زنان ایران در جنبش مشروطه. تبریز: انتشارات احیاء. تقوی، ع. (1377). جامعهشناسی غربگرایی. تهران: انتشارات امیرکبیر. نوری، ف. (1362). رسائل، اعلامیهها، مکتوبات. به تصحیح: م، ترکمان. تهران: بینا. جلد اول. هرویخراسانی، م. (1332). تاریخ پیدایش مشروطیت ایران. تهران: بینا. یغمائی، ا. (1357). شهید راه آزادی سید جمالالدین واعظ اصفهانی. تهران: انتشارات توس. Toch, H . (1966). 14Thcsocialpsychologyofsocialmovements.london"> . Methuen. Ozkan. (2011). social capital Influences on Business Groups DiversiFicatian strategies. 7th con ference on international strategic management. Rao, H & calvin, M. (2000) .how social movements and collective action reate new organizational froms. Elsevier science inciclopedia. Khazeni, H. (2006). theBakhtiyari Trib in the Iranian constitutional revolution. www.cssaameilslu edu/ issues /25-2/khazni.doc. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,975 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 508 |