تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,987 |
تعداد مقالات | 83,495 |
تعداد مشاهده مقاله | 76,811,799 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 53,907,792 |
کنکاشی بوم– جامعهشناختی در قصه قرآنی صالح و ناقهالله | ||||
مطالعات جامعه شناسی | ||||
مقاله 5، دوره 5، شماره 16، آبان 1391، صفحه 85-103 اصل مقاله (654.38 K) | ||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||
نویسنده | ||||
ایوب یوسفپور نظامی | ||||
عضو هیات علمی دانشگاهآزاد اسلامی واحد مراغه- ایران | ||||
چکیده | ||||
این نوشتار با دو رویکرد توصیفی و تحلیلی- هرمنوتیکال، قصه صالح را در سپهرمعرفتی معاصر بازخوانی نموده و در قرائتی زیستمحیطی- جامعهشناختی، طبیعت (محیط غیر انسانساخت)، به مثابه ناقهالله دیروزین و امروزینی تلقی شده است. نتیجه آن که محیط غیر انسانساخت (ناقهالله) سهمی از منابع حیات (آب و ...) داشته و به ویژه امروزه در برابر جنون تولید ومصرف مدرنیسم- اومانیسم؛ نیازمند توجه، مراقبت و پرستاری ویژهائی است که نگارنده آن را مدیریت و پرستاری توحیدی نامیده است. این مدیریت و پرستاری از طبیعت (ناقهالله)، فرهنگ تولید و مصرف توحیدی (با ویژگی بازیافت منابع و ...) از جمله آموزهها وپیامهای استنباطی پژوهشگراز قصه است. | ||||
کلیدواژهها | ||||
: محیط غیر انسانساخت (طبیعی)؛ جنون تولید- مصرف؛ پرستاری توحیدی؛ تولید-مصرف توحیدی | ||||
اصل مقاله | ||||
کنکاشی بوم– جامعهشناختی در قصه قرآنی صالح و ناقهالله ایوب یوسفپور نظامی[1] تاریخ دریافت مقاله:27/8/1393 تاریخ پذیرش نهایی مقاله:1/10/1393 چکیده این نوشتار با دو رویکرد توصیفی و تحلیلی- هرمنوتیکال، قصه صالح را در سپهرمعرفتی معاصر بازخوانی نموده و در قرائتی زیستمحیطی- جامعهشناختی، طبیعت (محیط غیر انسانساخت)، به مثابه ناقهالله دیروزین و امروزینی تلقی شده است. نتیجه آن که محیط غیر انسانساخت (ناقهالله) سهمی از منابع حیات (آب و ...) داشته و به ویژه امروزه در برابر جنون تولید ومصرف مدرنیسم- اومانیسم؛ نیازمند توجه، مراقبت و پرستاری ویژهائی است که نگارنده آن را مدیریت و پرستاری توحیدی نامیده است. این مدیریت و پرستاری از طبیعت (ناقهالله)، فرهنگ تولید و مصرف توحیدی (با ویژگی بازیافت منابع و ...) از جمله آموزهها وپیامهای استنباطی پژوهشگراز قصه است. مفاهیم کلیدی: محیط غیر انسانساخت (طبیعی)، جنون تولید- مصرف، پرستاری توحیدی، تولید-مصرف توحیدی.
مقدمه یکی از ویژگیهای معرفتی قرآن، دعوت به تأمل، دقت و تفکر در آیات، از جمله آیات قرآنی است. سنت حضرت رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) نیز مؤید توجه اولیاء الله بر غور در رموز و معانی آیات و گذر از صورت به معنا بوده که این امر مکشوف مؤمنین و مخاطبین جدی بوده و است. تأملات قرآنی در هر دورهایی از تاریخ و معرفت بشری؛ حاوی مسائل، روشها و رویکردهای نظری گونهگون نقلی، عقلی و شهودی است. ادبیات قرآنی متعلق به هریک از روشها، با حجمی نابرابر و دستاوردی نسبی؛ بازتاب افق فکری زمانها و مکانهای متفاوت میباشد. جامعهشناسیقرآن، با رویکردهای پوزیتیویستی و غیرپوزیتیویستی(تفهمی، پدیدارشناختی، هرمنوتیکی و ...) حوزه جدیدی ازمطالعات علمی- قرآنی است که ضمن ارائه معرفتی علمی- جامعهشناختی از قرآن، رهاوردهایی برای بومیسازی جامعهشناسی نیز خواهد داشت. از سوی دیگر بحرانهای روزافزون زیستمحیطی ضرورت مطالعات اجتماعی-فرهنگی سبز را بایستهتر مینماید. این نکته مورد توجه مجامع بینالمللی از جمله یونسکو نیز بوده است؛ به طوری که در اعلامیه ونکوور کانادا (١۹٨۹) تصریح گشته است که: «نوع بشر حداکثر بهرهگیری را ازجهان خارج مینماید، و ازظرفیت زندگی درمحیط متحول فرهنگی- اجتماعی نیز به حداعلی استفاده میبرد. بینش رو به رشد بشر در زمینه علوم دلالت بر این امر دارد که انسان میتواند ایمان گمشده و تجربیات معنوی و روحانی خود را به دست بیاورد. بحران کنونی که در نتیجه تصرف سیاره از سوی بشر به وجود آمده است. برای تدارک فردا و فرداهای دیگر به دیدگاههای جدید که ریشه در فرهنگهای مختلف دارند نیاز دارد»(جعفری،١٣٧١: ٣٣). این پژوهش نیز با دو رویکرد توصیفی و تحلیلی- هرمنوتیک به سهم خود، کوششی در امر بومیسازی جامعهشناسی و کنکاشی برای بازخوانی تجربه قرآنی زیستمحیطی است. بدین منظور با پرسشهای مطالعاتی زیر کنکاشی بوم- جامعهشناختی در قصه صالح وناقهالله به انجام خواهد رسید: ١. داده های حاصل از رویکرد توصیفی، در بر دارنده کدام مفاهیم کلیدی است؟ ٢. مجموعه مفاهیم کلیدی قصه، راهنمون کدام معنی یامعانی میتواند باشد؟ ٣. پدیدارشناسی و نمادشناسی شتر- ناقه، کدام معنی یا معانی را در قصه برجستهتر مینماید؟ ٤. در سپهر معرفتی بوم- جامعهشناختی معاصر، قصه صالح و ناقهالله چه پیامی دارد؟
روش بازخوانی قصه صالح و ناقهالله در زمینهایی از نظریه اجتماعی سبز، کنکاشی (معرفتشناختی- کارکرد شناختی) در بینش بوم- جامعهشناختی قرآن است. با دو روش توصیفی و تحلیلی- هرمنوتیکال ابتدا، تصویری قرآنی از قصه ارائه داده؛ سپس با بررسیهای نمادشناختی و تحلیلی- هرمنوتیکال، تلاشی در کشف معناهای پنهانی قصه صورت خواهد گرفت. گذر از صورت به معنا، از ویژگیهای زبان و بیان قرآنی بوده؛ و باب تفسیر و فهم قرآن به روشهای مختلف، به ویژه روش فهم و تفسیر قرآنی قرآن (درون متنی) و نیز روش تأویل را ضروری مینماید. این دو، روشهای ممتازی در فهم معانی پنهان و تو در توی آیات الهی است. تفسیر المیزان علامه طباطبایی نمونه معاصر و ممتازی از تفسیر و قرآنفهمی قرآنی است. عرفا و صوفیه در مواجهه با قرآن روش تأویلی را گزیده، به کار بسته و مجاهدهها نمودهاند. رشیدالدین ابوالفضل میبدی در "تفسیر کشفالاسرار وعدة الابرار"، روش مرکب از تأویل و تفسیر خود را چنین تشریح مینماید: «اول تفسیر ظاهری بر وجهی که هم اشاره به معنی دارد و هم درعبارت غایت ایجاز بود. دیگر تفسیر الفاظ و معانی، قرائات مشهوره، سبب نزول، بیان احکام و ذکر اخبار، آثار، امثال و نوادر که تعلق به آیت دارد ... و دیگر رموز عارفان، اشاره صوفیان، لطایف و حقایق است به توفیق الهی و تیسیر ربّانی در آن خوض کنیم»(انزابینژاد، ١٣٧١: ٢٠- ١٩). هرمنوتیک (تأویل)، امروزه روشی متفاوتتر از تفسیر است. درقرون اولیه اسلام «بین تفسیر و تأویل فرقی نبوده است، حتی طبری در تفسیر خود مرادش از تأویل همان تفسیراست»(خرمشاهی، ١٣٧٦: ٤٨). «معانی لغوی تفسیر "بیان" و "ابانه" یعنی روشنی و روشنگری؛ اصطلاحاً عبارت از توضیح و رفع اجمال و ابهام و گشودن گرهها و پیچهای لفظی و معنایی قرآن مجید است»(همان: ١٤١). پس تفسیر به معنی «شرح، بیان، توضیح و تبیین» است(همان: ٤٧). «تأویل از ریشه "اول" به معنای بازگشت است. اصطلاحاً درترادف و تا حدودی درتقابل با "تفسیر" معنا میشود. با "تنزیل" نیزبه نوعی ربط وتقابل دارد»(همان: ١٥٨). «بعضی تأویلرا" توجیه متشابهات" دانستهاند و "کشف معنای ثانوی کلام" (بطن)، در برابر معنای آشکار (ظهر)»(همان: 48-٤٧)، به نظر طباطبائی «تأویل، معنایی استکه مخالف ظاهر باشد. این معنا از سایر معانی تأویل شایعتر است»(همان: ١٦٥). کلمه تأویل در قرآن به «صورت اسمی و مصدری ١٧ بار به کار رفته؛ هفت بار آن به تعبیر خواب (تأویلالاحادیث) در داستان یوسف مربوط میشود. در چند مورد هم به معنای سر رسید وعده، عاقبت و سر انجام یک امر است. چند مورد نیز حدوداً به معنای "کشف معنای باطنی و مرموز" به کار رفته ... اما به معنای تأویل قرآن و آیات سه بار به کار رفته است( در: ٥٣ /اعراف، ٣٩ /یونس، واضحترین مورد در آیه ٧/ آلعمران )»(همان: 159- ١٥٨). «روش تأویل در ترجمه Hermeneutics آمده که در اصل از لغت هرمس Hermes مشتق شده است. وظیفه هرمس در اساطیر، انتقال پیامهای خداوند به بشر است. او به عنوان فرزند زئوس باید آن چه را ورای فکر و اندیشه بشر جای دارد، به حوزه فکر و اندیشه او انتقال دهد و موجبات کشف رموز و معانی را فراهم سازد»(ساروخانی، ١٣٧٧: ٥٠-٤۹). البته درفلسفهها و روششناسیهای معاصر "خلق معنی" بیشتر از "کشف معنی" مورد توجه قرار گرفته است. کاربست روش هرمنوتیکی در حوزه زندگی و معرفت ابتدایی و نیز در رویاشناسی و امرقدسی سابقهایی دیرین دارد. امروزه نیز کاربست آن همچون رویکردی نوین در علوم انسانی- اجتماعی (به ویژه جامعهشناسی) نویدی برای گسترش مطالعات شهودی و اشراقی در حوزه علم (Science) است. اگرچه شهود، امری ناآشنا برای پژوهشگران به ویژه حرفهایی نیست؛ اما مطالعات حکایت از میزان توجه وکاربست متفاوت آنان دراین خصوص است. پلت و بیکر درمطالعه خود نشان دادندکه پژوهشگران «٣٣ درصد بارها از شهود یاری گرفته اند، پنجاه درصد گاهی، و ١٧ درصد هیچ. از دیگر تحقیقات انجام شده در این زمینه نیز چنین بر میآید که برخی افراد، تا جائی که از این موضوع خبر دارند، هیچ گاه با شهود سر و کار نداشته یا اگر داشتهاند چندان برجسته نبوده است. آنها اصلاً نمیدانند که شهود چیست و معتقدند که اندیشههای خود را فقط از تفکر آگاهانه به دست میآورند»(بوریج، ١٣٨٦: ۹١). در نتیجه گسترش مطالعات مبتنی برشهود، ضرورتی بایسته مینماید. تاویلیکی از روشهای شهودی است. «زبان فراخنای تجلی روش تأویل است، خاصه زبان مکتوب. از این روست که روش تأویل در چهار راهی قرار میگیرد که در آن زبانشناسی، فقهاللغه و معناشناسی با روانشناسی و از طریق آن با دانش جامعه تلاقی میکنند»(ساروخانی، ١٣٧٧: ٥١). بنیاد این مطالعه مبتنی بر تاویل "ناقه به مثابه محیط غیر انسانساخت " است. این تاویل اگرچه هم چون هر امر هرمنوتیکی زمینهایی شهودی دارد، اما پژوهش حاضر گزاره فوق را هم چون فرضی به کار بسته و با گامهای پژوهشی توصیفی وتحلیلی- هرمنوتیکال، پرسشهای مطالعاتی معرفی شده و با بهرهمندی از فنون تحلیلهای زبانی، نمادشناسی و پدیدارشناسی؛ امکان داوری در خصوص اثبات یا ابطال و نیز ضعف یا قوت معنی (معانی) حاصل را در وجه عینی، همگانی فراهم آورده است. هر روشی سیستم ارزیابی، منطق اعتباریابی Validity و روائیسنجی Reliability خاص خود داشته و از این رو اگر چه در این پژوهش به اقتضای بحث، با کاربست روشهای تاریخی- نقلی نیز، عناصری معنائی بر معنیشناسی/یابی قصه افزوده شده؛ اما بررسی امکان حصول نتایج مشابه در تکرار پژوهش (Reliability) و تأمل در تکرارپذیری و بازیافتپذیری ابزار تحلیلی (Validity) فقط با کنکاش زبان- نمادشناختی مفاهیم کلیدی قصه ممکن خواهد بود. در نتیجه جستجوی هارمونی معنائی و ردیابی آن در تحلیل قصه، شاخص بس مهمی در ارزیابی نتایج کلی (معانی حاصل) خواهد بود.
رویکرد توصیفی قصه صالح در آیاتی از چندین سوره از سور مکی قرآن آمده است. این پراکندگی و تکرار از ویژگیهای بیانقرآنی است. « بیان قرآنی پیگیر، دنبالهدار، پیوسته و متحدالمضمون نیست، بلکه تلفیقی است از مضامین متعدد و بندرت یک داستان از آغاز تا انجام به دنبال هم میآید»(خرمشاهی، ١٣٧٦: ٥٣). البته استثاهائی وجود دارد از جمله "داستان یوسف که یکپارچه سراسر سوره یوسف را در بر میگیرد". اگرچه بازخوانی هرموضوعی درکلیت متن سوره مربوطهاش معنا و معرفتی خاص خواهد داشت؛ اما در این بازخوانی به غیر از کلیت سوره شمس که به اختصار مورد استناد است؛ از بقیه سور، فقط آیات مرتبط با صالح به شرح آیهنگاری ذیل استخراج شده و پایه بحث قرار گرفته است.
آیهنگاری قصه صالح و ناقهالله با مراجعه به "المعجم المفهرس لالفاظ القرآنالکریم" (محمدفواد عبدالباقی) و "تفصیل الاآیات القرآنالکریم" (ژول لابوم) و بر اساس کلید واژههای "صالح" (٧٣ الی ٧٩ / اعراف، ٦١ الی ٦٨ / هود، ١٤١ الی ١٥٩ / شعراء، ٤٥ الی ٥٣ / نمل، ٢٣ الی ٣١ / قمر و ١١ الی ١٥ / شمس )؛ "ناقه" (٧٣ / اعراف، ٦٤ / هود، ٦ - ١٥٥ / شعراء و ٨–٢٧ / قمر)؛ و "ثمود" (٥٩ / اسراء، ١ الی ٧ / حاقه، ٤٣ الی ٤٦ / ذاریات) آیاتی استخراج و بعد ازبررسی به منظور ایجاز، متن تلخیصی طالقانی، پایه توصیفی انتخاب؛ و با افزودن آیاتی از چند سوره بدان، چارچوب کلی قصه تکمیلتر شد: اعراف / ٩-٧٣: «"و به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، او گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، جز او برای شما هیچ خدائی نیست، از جانب پروردگار شما ، برای شما، دلیل روشنی آمده است، برای شما این شتر خدا نشانهای است، پس آن را واگذارید که در زمین خدا بچرد، و هیچ گونه بدی به آن نرسانید، که پس از آن، شما را عذاب دردناکی خواهد گرفت. به یاد آرید که شما را خداوند جانشینان بعد از عاد گرداند، و شما را در زمین جایگزین ساخت، که در دامنههای آن، کاخها میگیرید، و کوهها را برای ساختن خانهها میشکافید، پس نعمتهای خدا را به یاد آرید و در زمین تبهکارانه نکوشید. گروه اشراف از قوم ثمود که سرکشی کردند، به آنها که زیردست و ناتوان شده بودند، به همانهائی از ناتوانان که ایمان آورده بودند گفتند: آیا شما علم دارید که صالح فرستاده از جانب پروردگار خود است؟ آن مومنان زیردست گفتند: ما به آن چه برای آن فرستاده شده مؤمنیم. آنها که سرکشی نموده بودند گفتند: ما به آن چه شما ایمان آوردهاید ایمان نداریم. پس آن شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر باز زدند و گفتند: ای صالح آن چه ما را بیم میدهی بیاور اگر تو از فرستادگانی. پس آنها را زلزلهای سخت گرفت، پس بامدادان در میان خانهشان خشک و بیجان گردیدند." هود / ٨-٦١:"و به سوی ثمود برادرشان صالح را(فرستادیم)، گفت: ای قوم من! بپرستید خدا را که جزاو خدائی نیست،همان او شما را از زمین پدید آورده و شما را در آن آبادی داده، پس ازاوآمرزش خواهید،سپس به سوی اوبازگردید،همانا پروردگار من نزدیک واجابت کننده است. آنها گفتند: ای صالح تو پیش ازاین درمیان ما مورد امید بودی، آیا ما را باز میداری از این که بپرستیم آنچه را پدران ما میپرستیدند! ما در باره آنچه به سوی آن ما را بازمیخوانی دچار شک و بدگمانی هستیم ...[و بازگفت:] ای قوم من! این ماده شترخدا، برای شما آیتی است، پس آن را واگذارید که در زمین خدا بچرد، و اندک بدی به آن نرسانید، وگرنه عذاب نزدیکی شما را فرا گیرد. پس شتررا پی کردند، پس صالح گفت: سه روزدرخانههای خود بهرهمند باشید، این وعدهای است دروغ نشدنی. " قسمتی ازآیه ٥٩ / اسراء: "ما شتر راکه بینش دهنده بود، برای ثمود آوردیم، پس به آن ستم کردند". [آیات ٥٩-١٤١] / شعراء: "گفت: این ماده شتری است که برای آن آبخور، و برای شما آبخور، در روز معلومی است. و هیچ گونه بدی به آن نرسانید که پس از آن شما را عذاب روز بزرگی فرا میگیرد. سپس آن را پی کردند و با پشیمانی صبح کردند"»(طالقانی، ج٤، ؟: 118-١١٧). آیات ٣١-٢٣/ قمر: ثمود رسولان را تکذیب کردند. و گفتند آیا بشری از جنس خودمان را پیروی کنیم؟ در این صورت به گمراهی و ضلالت سخت در افتادیم. ای عجب آیا بین ما تنها بر او وحی رسید (چنین نیست) بلکه او دروغگوی بیباکیست. ما شتر را فرستادیم تا برای آنان آزمایشی باشد، پس مراقب باش و صبر پیشه نما و آگاهشان نما که آب بخش است میان آنها، هر بخش آبی، معلوم و آماده است. پس خواندند یارشان را تا مجهزشد و ناقه را پی کرد. پس باز بنگرید که عذاب و تنبیه ما چگونه سخت بود. ما برهلاک آنها یک صیحه فرستادیم و همه مانند گیاه خشک شدند(قمشهای در: لابوم، ؟: 86-٨٥). آیات ٤ و ٥ / حاقه: «"قوم عاد وثمود آن قیامت موعود را تکذیب کردند. اما قوم ثمود به کیفرکفر و طغیان هلاک شدند. "ذاریات / ٥١-٤٣: "و هم در قوم ثمود بر خلق عبرتیست که به آنان گفته شد اینک گرم تعیش و تمتع باشید تا هنگام. آنها هم از امر خدای خود سرکشیدند پس آنها را صاعقه آتش در گرفت و (هلاک خویش را) به چشم مشاهده کردند. در حالی که نه هیچ یار و مددکاری یافتند»(قمشهای: ۹١). الشمس/ ١٥-١١: «... ثمود با سرکشیکه داشت تکذیبکرد. آن گاه که بدنهادترینش برانگیخته شد. پس پیامبر خدا به آنان گفت: اشتر خدا را و آبشخور آن را. پس او را تکذیب کردند، پس به گناهشان پروردگارشان بر آنان خشم آورد، پس کارشان را یکسره کرد. و از فرجام آن، بیم ندارد»(طالقانی، ج ٤، ؟: 106-١٠٥). دادههای حاصل از رویکرد توصیفی در بر دارنده کدام مفاهیم کلیدی است؟ با توجه به آن چه گذشت، به نظر میرسد مفاهیم کلیدی قصه عبارتند از: ملاء، استکبار، طغوی، استضعاف (مستضعف)، ثمود، عاد، هشم، صالح، ناقهالله.
رویکرد تحلیلی– هرمنوتیکال نظام معنائی تو در تو و نمادین قرآن؛ در افقهای فکری گونهگون و با کاربست روشهای مختلف، راهبردهای معنایی روزآمد وگونهگونی داشته و خواهد داشت. رمز مانایی قرآن نیز در همین پایانناپذیری توانش معنائی زبان نمادین آن است. این بازخوانی و تأویل بوم- جامعهشناختی قصه صالح نیز در سپهر معرفتی معاصر با گامهای واژهشناختی مفاهیم کلیدی قصه، پدیدارشناسی شتر، نمادشناسی شتر/ ناقهالله؛ راهبردی عبرتآموز بر مسائل زیست محیطی- اجتماعی معاصر در پرتو معانی قرآنی است.
بررسی واژه شناختیمفاهیم کلیدی قصه مجموعه مفاهیم کلیدی قصه راهنمون کدام معنی یا معانی میتواند باشد؟ در پژوهشهای قرآنی، با واژهشناسی حلقه مهمی از معانی نمودار میشود. در قصه صالح نیز معانی واژهها و مفاهیم کلیدی زیر شایسته تأمل است: ملاء: «گروه اشراف و سرانی که چشم و دل مردم را پر کنند، از ثروت و قدرت آکندهاند، گزیدگان، خونی که درون را فرا گیرد. ازمُلا (به ضم میم و سکون لام): پری ظرف از آب، پری مکان از مردم» (همان، ج ٢، ؟: ١٦۹). «جماعتی که بر یک رأیاند»(قرشی، ج ٦، ١٣٦١: ٢٧١). «نمایندگان زور در جامعه بشری، طبقه سیاسی که قدرت اجتماعی دستشان» است (شریعتی، ١٣٦١: ٥٣) . استکبار: حالت کسی که « اظهار بزرگی و تکبرکند با آن که اهلش نیست»(قرشی، ج 6؛ ١٣٦١: ٧٤). طغوی: «با فتح طاء: حالت سرکشی. با ضم طاء "بر وزن حسنی": سرکشی نمودن. از حد تجاوز کردن، در فساد تا آخرین حد پیش رفتن»(طالقانی، ج ٤، ؟: ١٠٦). استضعاف (مستضعف): «به بیچارگی و ضعف گرفتن است. هر نظامی که انسان را به ضعف دچار کند (ضعف اقتصادی: استثمار، ضعف سیاسی: استبداد، ضعف ملی: استعمار؛ ضعف فکری، روحی و اخلاقی: استحمار؛ چه در آن واحد و نظام واحد، همهاش با هم! ، و چه اشکال دیگری که شاید بعدها اختراع کنند) استضعاف است و قربانیان آن، طبقه مستضعفین را به وجود میآورند. قرآن از نجات این طبقه و نفی استضعاف در جهان سخن میگوید و این است که سخنش همیشه زنده است، اگر به جای [استضعاف] یکی از انواع آن (استعباد یا استبداد) را میکوبید، پس از تحقق استقلال یا دموکراسی و لیبرالیسم، و نفی نظام بردگی، سخنش مرده، رسالتش منتفی بود و تنها ارزش تاریخی داشت»(شریعتی، ١٣٦٠: ٢٤۹). ثمود: از «ثمد، به معنی آبی استکه مادّه نداشته باشد (مثل آب باران که درجائی جمع شده است)» (قرشی، ج ١، ١٣٦١: ٣١٤). از قبائل عرب ماقبل تاریخ که در وادیالقری، مابین حجاز و شام سکونت داشتند و طبق آیه ٧٣ / اعراف، جانشینان بعد از عاد بودند. فرجامشان نیز یکسان بود. عاد (عادی، فاعل عدا): «تندروی، تجاوز، برگشت از قصد و ستمگری» است(طالقانی، ج ٢، ؟: ٤٤). تندروی مستتر در واژه "عاد" میتواند وجه تشابه عملی میانه عاد و ثمودیان (مسرف و تندرو در بهرهبرداری و مصرف از طبیعت و منابع طبیعی) تلقی گردد. هشم: »شکستن. هشم الشّی هشماً (شکستن چیز نرمی مثل علف). هشیم (شکسته علف خشک و چوب). فاختلط به نباتالارض فأصبح هشیماَ تذروه الریاح: علف زمین با آن آمیخت، خشک و شکسته گردید که بادها آن را پراکنده کند(کهف / ٤٥). انا ارسلنا علیهم صیحةَ واحدَة فکانوا کهشیم المحتطر: صیحهای فرستادیمکه مانند چوبهای شکسته حظیرهساز شدند (قمر / ٣١). محتظر به صیغه فاعل کسی که برای باغ یا گوسفندان حظیره و آغلی از چوب و علف میسازد. ظاهراَ مراد شکسته شدن چوبها در حین قطع از اشجار است نه شکسته شدن در آغل» (قرشی، ج ٧، ١٣٦١: ١٥٩). صالح: صالح از ریشه صلح (مسالمت و سازش) بوده و با صلاح، اصلاح هم ریشه است. صالح در لغت به معنی «شایسته، آن چه یا کسی که شایسته و خوب است و در آن فساد نیست. عمل صالح و کار شایسته آن است که مطابق عدل و انصاف باشد»(همان، ج ٤، ١٣٦١: ١٤٢). ناقهالله: در لغت به معنی «شتر ماده» است(همان، ج7، ١٣٦١: ١٣٠). ناقه صالح در قرآن «با اوصافی چون دلیل روشن (بینه)، نشانه (آیة)، بینشدهنده (مبصرة)، وسیله آزمایش (فتنه)»(طالقانی، ج٤، ؟: ١١٨). و ناقهالله (ماده شتر خدا) توصیف شده است. «البینه یا از بیان (روشنی)، یا از بینونت (جدائی) است؛ اولی یعنی دلیل روشن و آشکار و دومی یعنی دلیلی که حق را از باطل جدا میکند. در قرآن هم به خود قرآن و هم به پیغمبر"بینه" گفته شده است»(شریعتی، ١٣٦٥: ٢٨٦). فتنه به معنی «گرفتاری، فریب، اختلاف و تحیر، رسوائی و آزمایش است»(طالقانی، ج ٢، ؟: ٤٤). فتانه نیز سنگی «که با آن زر و نقره را میآزمایند»(همان، ج ١، ؟: ٢٤٠). مجموعه مفاهیم کلیدی فوق با کارکردهایی معناشناختی، هارمونی زیبائی از معنا را پدیدار ساخته است. در بستر این هارمونی یاد شده، هر یک از اوصاف ناقهالله نیز راهنمون تأویلی خاص است. ساختار نمادین قصه به ویژه صفت "مبصرة" ناقهالله، کنکاش نمادشناختی و کاربست روشهای گونهگون عینی، تأویلی را در فهم قصه بایستهتر مینماید. ادامه نوشتار کوششی در این امر بایسته است.
پدیدارشناسی شتر و نمادشناسی ناقهالله پدیدارشناسی و نمادشناسی شتر/ ناقه، کدام معنی یامعانی را در قصه برجستهتر مینماید؟ پدیدارشناسی شتر: تأکیدات طبیعتگرایانه و ساختارشناسانه قرآن، از جمله در سوره الشمس و نیز آیات ٢٠-١٧ سوره الغاشیة (أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَىالْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ. وَ إِلَىالسَّمَاء کَیْفَ رُفِعَتْ. وَ إِلَىالْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ. وَ إِلَىالْأَرْضِکَیْفَ سُطِحَتْ)، راهنمونی قرآنی برضرورت کنکاش درساختار عینی-تجربی، ویژگی وکارکردشناسی شتر است. بدین منظور با روش پدیدارشناختی، دادههای فرهنگی- ارزشی مرتبط با موضوع (شتر) را در میان پرانتز گذاشته و با جستجوی پاسخ(هائی) زیستشناختی به پرسش قرآنی (آیا به شتر نمىنگرند که چگونه آفریده شده است؟! و ...)، مجموعهایی از ویژگیها و عادات شتر فراهم آمد. تأمل در دادههای به دست آمده، پرده از راز مقاومت بیبدیل شتر و نیز شترداران (مرتزق از شتر) در خشکسالىها از جمله خشکسالی افریقا (1985–١۹٨٤) بر میدارد. درنواحى کم باران (کمتراز ۳۵۰ میلیمتر درسال) شتر ارگانیسمی مقاوم دربرابر گرما، بیآبی، گرسنگی، شـن و مـاسـه است. دو هفته بدون آب زنده میماند (انسان در روز به ٨ لیوان آب نیاز دارد)، در کاروان معمولی بعد از پنج روز سفر، شتر را آب و غذا میدهند؛ هفت روز بدون آب و غذا کار میکند (در حال استراحت نصف این مدت را متحمل است). بدون بروز هیچ نشانهای دال بر خستگی، ناراحتی، تشنگی، گرسنگی و درد، ممکن است در اثر یکی از آنها ناگهان تلف شود. بعضی از شترها تا ٥٠ سالگی عمر میکنند. باروری شتر ماده از چهار سالگی شروع و ممکن است تا ١٥ سال ادامه یابد. شتر با توان زایشی هر سه سال دو بار (با مدت حاملگی حدوداً یک سال)، تأنی و وقار خاص چرایی، ویژگیهای فیزیولوژیکی؛ فونکسیون زیستمحیطی مثبتتر و همزیستی مسالمتآمیز و بینظیری با اکوسیستم دارد. با دهـانی که از پوست سفـت و سخـت پـوشـیـده شـده، گیاهان خشک و خاردار را خورده و زخمی نمیشود. بدون تخریب ریشه گیاهان؛ با کمک دندان و لبهای فوقالعاده عضلانی، حساس و قوی خود گیاه را ازساقه قطع مینماید. بر خلاف بز (آفت مراتع) با خوردن طیف وسیعی از انواع گیاهان (خوش خوراک و بدخوراک، درختان و درختچههای کویری، علفهای هرز و خار) بدون اصرار بر گونه معینی از همه گیاهان به صورت موزون و یکنواخت تغذیه مینماید. ترکیب دائمی مراتع را به هم نریخته و بدون تخریبی؛ موجب ریزش، پراکندگی و باروری بذرها نیز شده و با گردن دراز و پاهای بلند و کشیده، به راحتی سرشاخهها را خورده؛ درختان بلند را هرس نیز مینماید. زانوها، آرنجها و سینه شتر (تکـیهگاههایی در حالت نشستن) با قـشـر کلفـتِ پوستِ مرده، گرما را خنثی نموده و مانع زخمی شدن است. پشم نازک و نرم شتر عایقی در برابر گرما و سرما است. شتر دو کوهانه در سرما و یک کوهانه آن در برابر گرما مقاوم است. سطح باریک کمر شتر سبب میشود ظهر هنگام سطح کمی از بدن درتماس با نور مستقیم خورشید باشد. قبل و بعد از ظهر که خورشید مایل میتابد، شتر معمولاً به صورت دسته جمعى شبیه پیکره واحدى که فقط رو یا پـشـتش به خـورشید است، دست و پا را زیر بدن جمع کرده و در یک نقطه نشسته و از آن جا جز به منظور تنظیم جهتش با خورشید تکان نمىخورد؛ بدین طریق سطح تماس بدن با هواى گرم کاهش یافته و از آب بدن مراقبت میشود. در انتهای دهان، توده سرخ رنگی که تا بخش جلوئی نیز رسیده؛ انتهای حنجره را مرطوب و در برابر تشنگی مقاوم مینماید. عضلات حلقوی اطراف منخرین، بیشتر اوقات سوراخهاى بینى را بسته و مانع تبخیر آب، ورود شن روان به بینى گشته، رطوبت لازمه تـنـفـس را نیز از هـوا مکیده و جذب مینماید. شتر پستانداری است که دمای بدنش ثابت نیست و به آهستگی همراه با حرارت محیط میان ٣٤ الی ٤٢ درجه سانتیگراد متغیر است. با پایین رفتن دما، حرارت شتر کاهش مییابد. با بالا رفتن دمای محیط، دمای بدن نیز بالا رفته و بینیاز از تعریق و از دست دادن آب به منظور خنک شدن است. در حین ادرار با تکان دادن دم، آن را روی پای خود پخش نموده و بدین طریق نیز با گرما مقابله مینماید. کوهان محلی برای اندوختن حدود پنجاه کیلوگرم چربی است. چربی عایقی در برابر گرما بوده و با تجزیه شیمیائی آن در کوهان، انرژی آزاد میگردد، هیدروژن آزاد شده با اکسیژن موجود در هوا ترکیب و آب تولید میشود (حدود ٢١ لیتر آب از ٢٠ کیلوگرم چربی). شتر بیش از هرحیوانی بیآبی و کاهش وزن حدوداً ۳۰ الى ۴۰ درصدی ناشى از آن را تحمل نموده و به سرعت این کاهش وزن را بدون هیچ عارضهائی میتواند جبران نماید. همچون سایر نشخوارکنندگان، با معده چهارگانه میتواند ٢٠٠ لیتر آب را در ١٥ دقیقه بنوشد. صدها لایه یاختهائی موجود درهر سه شکمبه عهدهدار اندوختن آب و غذا است. مجرای خون نه در اعماق بدن بـلکه زیر پوست گردن، پاها و پهـلـوهـا قرار گرفته و باعث انتقال گرمای بیشتر به سطح بدن است. سـرخرگهـا حتی در شـرایـط تقـریـباً بیآب و در وضعیت تقریبی معادل یک دویست هزارم حجم واقعی خود، باز هم قادر به انتقال اکسیژن به نقـاط مختـلف بدن است. در بیآبی شدید، سیستمی در ارگانیسم شترفعال شده و مقدار زیادی آب را جهت استفاده مجدد جذب مینماید: سلولهای جذب آب در روده بزرگ، قسمت اعظم آب مواد غذائى را جذب مینماید؛ لذا مدفوع شتر کاملاً خشک مىباشد. درکلیهها نیز با تغلیظ ادرار مقدار زیادی از آب جذب میشود. با استمرار بیآبی و گرما، تغییراتی در خون موجب افزایش مقدار آلبومین (پروتئینی با خاصیت جذب آب) خون میگردد. با زهکشی و مراقبت غذا در دستگاه گوارشی ازآب محافظت مینماید. آب درخون ذخیره شده و توانایی شتر در ثابت نگه داشتن مقدار آب خون به نحوی است که به هنگام از دست دادن آب (معادل ٢٠٠–١٥٠ لیتر) میتواند ٣٠ درصد از وزن خود را کم نماید. خوراک عمده شتر کربوهیدراتها است؛ لذا اوره کمتری داشته و سیستم گوارشی نیز با جذب اوره خون و تبدیل آن به پروتئین، مشکل دفع اوره و اسید اوریک را در بیآبی طولانی رفع مینماید(اقتباسی از:http://daneshnameh.roshd.ir و http://www.pic.daneshju.ir و سایت علمی دانشجویان ایران). پدیدارشناسی شتر، سرآغاز و زمینهایی عینی بر نمادشناسی و تأویل قصه بود. روش زبانشناختی نیز استمراری بر عینیتپژوهی خواهد بود. روش عینی که، سنتی قرآنی در رمزگشائی و عبرتآموزی از آیات است؛ به همراه روشهای ذهنی به کاربسته شده، کوششی جامعتر از زوایای متعدد، در نمادشناسی و فهم یا خلق معانی قصه است.
نمادشناسی ناقهالله: دادههای پدیدارشناختی، همبستگی و هارمونی محیرالعقول شتر، صحرا، بیآبی، قناعت و مقاومت پویا را به خوبی نمایان ساخته و شتر را به منزله نماد ذخیرهسازی، صرفهجویی، مصرف اخلاقی و بازیافت آب برجستهتر مینماید. تک تک عادات رفتاری و ویژگیهای فیزیولوژیکی شتر، بیانگر عقلانیتی غریزی در مدیریت و بازیافت آب، و حفاظت از محیط زیست است. درجغرافیا و بستر معیشتی- فرهنگی اعراب، شتر «ستون اقتصاد، ارتباطات، جنگ، صلح، ازدواج، دیه، غذا و تفریح»(مرتاض، ١٣٨٦: ٨٢)، بوده، و مالکیت آن نیز نمادی از منزلت اجتماعی صاحبش است. شتر ماده، به دلیل ماده بودن ارزشی علاوه داشته وکندی باروری، زایش و بلوغ آن١، شترآبستن را ارزشمندتر نیز مینماید؛ لذا درجامعهایی که غارت شتر مکانیسمی فرازیستی در دستیابی به شتر بود، ناقهالله ارزشی فوقالعاده داشته؛ هر چند که باز کبرورزان ثمود آن را پی نمودند. اگرچه در آیات مرتبط با قصه، اشارهایی بر نحوه پیدایش ناقةالله نیست؛ اما بنابر روایتی (تأویلی؟) از حضرت صادق (ع)، ثمودیان به صالح گفتند: «ایمان نمیآوریم تا از این سنگ (که هر سال با قربانی، آن را تعظیم و پرستش میکردند) شتری حامله برای ما بیرون آوری ... صالح به کنار سنگ آمد و دعا کرد سنگ شکافته شد و ناقه بیرون آمد و فیالفور بچه زائید»(قرشی، ج ٧، ١٣٦١: 132-١٣١). با چنین درخواست و شرطی، باید ناقهالله به منزله حجت ایمان ثمود تلقی شود. شرط خداوند نیز (رعایت سهم آب ناقه) به معنی، ضرورت مراقبت و پرستاری توحیدی از ایمان/ شرط و حجت ایمان (در این قصه شتر) میتواند باشد. شراکت یاد شده، ضمن پرستاری از ایمان دعوتی نیز به عدم غفلت از حقوق و سهم محیط زیست (به مفهوم عام کلمه) از حیات و منابع حیاتی نظیر آب و ... است. تأمل در نحوه پیدایی غیرمتعارف ناقهالله، راهبردی بر لایه دیگر از تاویل و نمادشناسی است. به نظر میرسد، شاید در اثر زلزله یا حرکاتی در پوسته زمین قطعه خاکی بکر (احتمالاً هم شکل شتر و یا هم سنگ و ارزشمند هم چون شتر) از ناحیه کوهستانی سرزمین ثمود پدیدار گشته بود- الله اعلم. این گونه حرکات هنوز هم جریان دارد، مثلاً اخیراً جزیرهایی در اثر زلزله، در پاکستان پدید آمده است.٢ پس از این منظر نیز ناقهالله، میتواند نمادی از محیط غیرانسانساخت یا طبیعی و بکر تلقی گردد. در ادبیات تصوف «شتر، انسانیت را گویند. کنایت از نفس مطمئنه است و آن را بدنه هم گویند. بدنه، شتری است که روز عید ضحی در منی ذبح میکنند. کنایه از نفسی که در حال طی مراحل طریق است. صوفیه نفس انسانی را که مستعد ریاضت و مجاهده باشد بقره مینامند، و پس از اشتغال به سلوک، بدنه میگویند. کنایت از نفسی که در سیر قاطعه از برای منازل سایرین و مراحل سالکین موافقت کند ..." رسول گفت چو اشتر شناس مومن را ... (مولوی)"» (نوربخش، ج 4، ٣٦٩ : 142-١٤١). مولوی در همین بستر معنایی- معرفتی و با رویکردی تأویلی، برای ناقه، تن و روحی قائل گشته و اتحاد آن دو را در "ولی" و اولیاء حق متجلی دیده است: «ناقه جسم ولی را بنده باش/ تا شوی با روح صالح خواجه تاش»(مولوی، ج ١، ١٣٦٠: ١٥٦). مولویجسم ناقه را تن صالح (ولی) و روحش را باطن و روح ولی (صالح) دانسته؛ برای عمومیت دادن به تقابل موجود در قصه، طالح و طالحان را در برابرصالح (صالحان) آورده است: «ناقه صالح چو جسم صالحان / شد کمینی در هلاک طالحان روح او چون صالح و تن ناقه است / روح اندر وصل و تن در فاقه است روح صالح قابل آفات نیست / زخم بر ناقه بود برذات نیست»(همان: ١٥٥). به نظر میرسد تاویل شتر به "انسانیت" و "بدنة" (شتر قربانی/ نفس مطمئنه در حال طی طریق) به سیر و سلوک، تزکیه و تربیت نفس؛ متکی بر آیات ٧ الی ١٠ سوره الشمس است. این سوره مکی با ١٥ آیه؛ همچون مقدمهایی به خورشید، نور و ماه، روز وشب، آسمان و زمین و گستردن آن اشاره و متعاقب بحث ازنفس انسانی (و نفس و ما سوّیها ...) یادی از ثمود، تکذیبگری و فرجامشان (کذبت ثمود بطغویها ...) نموده است. آیات مرتبط با "نفس" حلقه واسط مرتبط با دو بخش مفهومی سوره، یعنی پدیدارهای مادی (خورشید و ...) و آیات مرتبط با ثمود و ناقهالله است. در زبان و بیان قرآن، مفاهیم "آمنوا / عملوا الصالحات (ایمان/ عمل صالح) همچون "دو قلوهای توامان"، هماره یکدیگر را درتداعی بوده١ و دراین قصه نیز واژه صالح علاوه براین که اشارتی بر حضرت صالح (به تعبیر قرآن برادر ناصح و بسیار امین و خیرخواه ثمودیان) و رسالتش دارد؛ تمثیلی نیز از فرد و شخص صالح (مؤمنی با عمل صالح) میتواند تلقی گردد. هریک از ثمودیان و یا هر کسی (در هر زمان و مکانی) صالحی بالقوه است که اگر ایمان آورده و ناقه زمانهاش را پی نکرده یا به تعبیر سوره الشمس "نفس" خود را نیالوده و قائم به عمل صالح زمانه (در صلح و پرستاری توحیدی ناقه زمانه) خویش باشد؛ صورت بالفعلی از صالح (آمنوا و عملوا الصالحات) خواهد بود.
تاویل بوم– جامعهشناختی قصه در سپهر معرفتی بوم- جامعهشناختی معاصر، قصه صالح و ناقهالله چه پیامی دارد؟ ثمودیان بیگانه باایمان (ذهنی) نبوده و خود داعیه آن را نیز همچون سنتی اجدادی (ارتجاعی) داشتند. پس تقابل قدرتمندان (ملاء) با صالح، در عدم اطلاع ذهنی آنان از خدا و رسولان نبود؛ بلکه با توجه به تأکید قرآن بر صفت "مستضعف" برای مومنین ثمود، به نظر میرسد نافرمانی "غیر مستضعفین" (ملاء) ثمود ریشه در عواملی از جمله: تکبر، منفعتطلبی، شیوه معیشت و نظام تولیدیشان داشته، همچنین حسادت آنان نسبت به صالح، سنتپرستی، حس رقابت و سبقتجوییشان نیز در تکذیب پیامبر و آیات الهی بیتأثیر نبوده است. تظاهرات این امر به صورت شک در انتساب صالح به خدا، بدگمانی به رسالت صالح و نهایتاً باتمسک به سنت پدرانشان (آیا ما را باز میداری ازآن چه پدرانمان میپرستیدند؟) پدیدار گشت. با پدیداری ناقهالله همچون بینه، آیه، مبصره و به ویژه وسیله آزمایش "نفس"، زمینه تقابل عملی و عینی بدنهادترین گروه ملاء با صالح فراهم آمد. این نکته به عنوان امری مرتبط با "نفس"، یادآورسوره الشمس و سه حلقه مفهومی (پدیدارهای مادی، نفس و روایت ثمود) آن است. پس ناقهالله (شتر ؟، قطعه زمینی هم شکل یا هم سنگ با شتر؟، نفس؟ ... و یا بیانی نمادین؟) همچون فتنه و وسیله آزمایش، نفس انسانی ثمودیان را در معرض آزمون (آلودن یا تعالی نفس) قرار داده، همچون فرقانی، موجب تفکیک یافتگی ثمود به مستضعفین (مومنین بیقدرت) و ملاء (اشراف قدرتمند متکبر، مسرف و تکذیبگر آیات) گردید. گروهی از مستضعفین (... به همانهایی از مستضعفین که ایمان آورده بودند ... اعراف / ٧٤) به صالح و دعوتش ایمان آورده (حق و سهم آب ناقه را رعایت نمودند: عمل صالح) و گروه ملاء که طبیعتاَ منابع ثروت و تولید را نیز در اختیار داشتند با سرکشی از عمل صالح زمانه (عدم رعایت بهرهمندی ناقه از سهم آبش) در تقابل با صالح قرار گرفته و مصداقی برای تقابل ذهنیت فارغ از عمل صالح زمانه با ایمان به مفهوم آمنوا و عملوا الصالحات گشتند. روایت قرآن از فرجام ثمود (نابودی مسرفین و رهیدن مستضعفین) تبیینی ضمنی با فاکتور طبقاتی در خود دارد؛ با بسط چنین تبیینی به نظر میرسد: از منظر معیشتی- تولیدی، سهمیهبندی آب به منزله پدیداری شیوه جدید تولیدی (کم آبیاری١؟ یا ...؟) است. ثمودیانی که پرستشگر سنت پدرانشان (آیا باز میداری از آنچه پدرانمان میپرستیدند؟) بودند، نفسشان را در بستر ایمان و عمل صالح زمانه نپرورده؛ و به دلیل عدم رعایت سهمیهبندی آب نتوانستند شیوه معیشتی- تولیدی خود را نیز روزآمد (آیش؟، ... کم آبیاری؟) نمایند. احتمالاً، مزارع و نظام تولیدیشان با بلایای طبیعی حاصل از عدم رعایت سهمیهبندی آب و ...، نابود گشته و نهایتاً همچون تندروان قبل از خود (عاد) روی درنابودی گذاردند. مستضعفین فاقد منابع تولیدی نیز به دلیل ساخت سنتی معیشت آن روزگار لطمه چندانی ندیده و از نابودی منابع تولیدی دیگران (مسرفین) نیز متضرر نشده یا زیان چندانی ندیدند، و همانند شتری قناعتورز در بروز بلایا و سختیها مقاومتر نیز گشته و ایمان خود را محافظت نموده و از عذاب رهیدند. انتساب ناقه به خدا، بیانی از مالکیت غیرفردی (جمعی / عمومی: محیط غیر انسانساخت) در برابر مالکیت فردی- خصوصی (محیط انسانساخت: کاخها، خانهها و باغات ثمودیان مسرف) است. مالکیت یکی از منابع قدرت است. جامعهشناسی قدرت را منشاء فساد میداند؛ به نظر میرسد در این قصه نیز همین امر مورد توجه قرار گرفته؛ زیرا به تصریح قرآن، علت عمده آلودگی نفس و زیانکاری قدرتمندان و نیز رهائی مستضعفین (فاقدین قدرت) ثمود، در بود و نبود عنصر قدرت بوده است. طبق آیه ٧٤ / الاعراف، گروهی از مستضعفین، ایمان آورده و از فرجام ملاء، اشراف کبرورز و مسرف رهائی یافتند. آنان طبیعتاً فاقد مالکیت و به ویژه فاقد منابع و امکانات تولید (باغداری و ...) و قدرت بودند. شاید بخشی از آنها به همین دلیل به راحتی به صالح و رسالتش ایمان آورده و از عذاب رهیدند؛ زیرا با رعایت سهم آب ناقهالله، ضرری متوجه معیشت آنان نمیشد. البته امروزه که شیوههای تولید عوض گشته، به دلیل ساختار کاپیتالیستی، درصورت بروز بلایای طبیعی (به دلیل اسراف و ...) برعکس، مستضعفان بیشتر از دیگران تحت تأثیرات سوء آن قرار خواهند گرفت. ماده بودن ناقهالله (ماده شترالله) دلالتی بر زایایی و ثمربخشی مادی- معنوی ناقه و شراکت با آن است. پس با تامل در کارکردشناسی شتر (در دو مفهوم عام: شتر، خاص: ناقهالله)، و نیز سهمیهبندی آب، حلقهایی دیگر از تأویل پدیدار گشته و معانی عمیقی همچون معانی زیر خلق میگردد: ١. ثمودیان زمینهای زیادی را کشت کرده، آب و نیز زمان زیادی از شبان روزشان وقف امور تولیدی میشد. پس اختصاص بخشی از آب به ناقه و نیز دعوت ثمود به اجتناب از مزاحمت به ناقه (زمینهای بکر تازه پدیدار گشته؟)، میتواند به معنی عدم تصاحب و بهرهبرداری شخصی آن زمینهای بکر تازه پدیدار گشته تلقی گردد. کارکرد عینی سهمیهبندی آب و کاستن از میزان آب مصرفی، به طور طبیعی میتوانست سطح و میزان تولید را به نفع ناقهالله (مالکیت عمومی؟) بکاهد، تا ناقهالله، به مثابه حیات وحش یا محیط غیر انسانساخت (تاویلیکه پژوهشگر از ناقه دارد) نیز به عنوان بخش مهمی از اکوسیستم ثمود آبیاری گشته و با بهرهبرداری حیات وحش از حقوق حقه خود، ثمود نیز بهرهمند از کارکردهای مثبت این امر گردد. ٢. کاهش سطح تولید منتج از سهمیهبندی آب، پیامدهای مادی و غیرمادی میتوانست داشته باشد؛ از جمله با فراغت حاصل از کاهش تولید، فرصتی برای تربیت روح انسانی (نفس انسانی مستعد ریاضت: تاویل صوفیانه شتر) و ایمانورزی میتوانست پدیدار گردد. این امر یادآور سوره الشمس است: "... کسی که آن [نفس] را با پاکی بالا آورد، رستگار شد." در فرآیند عدم توجه به حقوق حیاتی محیط زیست (غیر انسانساخت)، محیط انسان ساخت ثمود نیز دچار مشکلاتی گردیده و شاهد نابودی مسرفین هستیم. نکته درخور توجه در تصویرسازی قرآن از فرجام ثمودیان مسرف، استفاده از واژه "هشم"، به معنی "شکستن چیز نرمی است مثل علف" (هشیم: خورده شده و شکسته علف خشک و چوب). این تصویر نهایی قرآن از نابودی ثمودیان مقوم تاویلی است که نگارنده از ناقهالله دارد. با تلقی ناقه به مثابه طبیعت (محیط غیر انسانساخت)، هارمونی معنایی- زیباییشناختی شگفتی به شرح زیر، میانه عناصر قصه (صالح، ناقهالله، آب، استکبار، ملاء یا ثمودیان مسرف، طغوی) و فرجام مسرفینی که همچون علفی خشک شکسته شدند (هشیم)، شکل میگیرد. با تلقی ناقهالله به مثابه طبیعت (محیط غیر انسانساخت) اجمالی از قصه چنین بازخوانی میشود: ثمودیان شهره به مالکیت زمینهای سرسبز زیرکشت (قابل قیاس با جنون تولید- مصرف مدرنیسم)؛ موظف شدند آب را میانه محیط انسانساخت و محیط غیر انسانساخت (ناقهالله) تقسیم نمایند؛ سرکشی و عدم رعایت این امر که به بیانی نمادین با کشتن ناقهالله تصویر گشته است ابتدا نابودی محیط غیر انسانساخت (ناقهالله)، وبعد نابودی محیطهای انسانساخت و مردمانش را نیزبه طور طبیعی درپی داشت. این سنت الهی به زبان فیزیک نوین است که: «طبیعت فقط از رشتهای از ذرات و اجزا تشکیل نشده است، بلکه مبنی بر رخدادهایی پویا درمیدانهای انرژی میباشد. همه پدیدارها درسطح کوانتم با یکدیگر مرتبطند»(بیکمن و دیگری، ١٣٨١: ٥۹)؛ در نتیجه جنون تولید و سرکشی ثمودیان با برهم زدن هارمونی طبیعت، حیاتشان را همچون "هشیم" گرفتار خشکی و نابودی ساخت. امروزه مسئله بهرهبرداری حداکثر وجنون تولید توقفناپذیر درمعرفت اومانیستی و مدرنیسم رهاوردش نیز، بیش ازهمه یادآور ویژگیهای جامعه و فرهنگ ثمودیان مسرف است. درهر دو دوره عواقب خطرناک جنون تولید هم متوجه خود انسان و هم متوجه طبیعت بوده است؛ از جمله جنون تولید، موجب از خود بیگانگی انسان و بحرانهای روحی حاصل از، فلسفه زندگی تولید- مصرف (من تولید- مصرف میکنم، پس هستم) گشته و نیز موجب تخریب و آلودگی محیط زیست و تجاوز به حقوق و سهم حیات موجودات غیر انسان بوده و است.
ازسویی دیگر با اتکا بر ویژگیهای فیزیولوژیکی- رفتاری شتر که شرح آن در سطور پیشین گذشت؛ شتر بیانگر عقلانیتی غریزی در مدیریت و بازیافت آب است. دادههای زیستشناختی یاد شده همبستگی و هارمونی شتر، صحرا، بیآبی، قناعت و مقاومت را به خوبی نمایان ساخت. همچنانکه گفته شد ویژگیهای فیزیولوژیکی- ساختاری شتر به راحتی راهنمون تلقی شتر به منزله نماد ذخیره و صرفهجوئی است. پس میتوان در حلقه تاویلی دیگری، شتر صالح را بیانی از طبیعت، اقلیم و فرهنگ کم آب / یا انسانی بهینه مصرف در برابر ثمودیان مسرف دانست. واسپاری بخشی از آب به ناقه یا حیات نیز به معنی دعوتی به فرهنگ بهینه تولید- مصرف میتواند باشد. فرهنگ بهینه تولید- مصرف، برخلاف دوران مدرن ویژگی ممتاز عصر سنت بوده است. در باورهای عامیانه سنتی نکات در خور توجهی در این خصوص وجود دارد؛ مثلاً با توجه به ساخت دینی (اسلامی-شیعی) فرهنگ ایرانی، باور بر این بوده که «آب (و نمک) مهریه حضرت فاطمه است؛ به همین سبب از آلودن آن باید پرهیز کرد. روزهای جمعه، هر آبی که روی زمین جاری است به بهشت میرود. به همین سبب جمعهها شستن رخت و ریختن کثافات در آب جاری معصیت است. اگر روز جمعه از رخت شستن ناگزیر باشند باید یک تکه از رخت سیدی را هم قاتی رخت و لباس خود کنند. ملائکه، آبهای دنیا را غربال میکنند و اگر در آن آشغال و زباله ببیند به کسیکه آنها را در آب ریخته نفرین میفرستد. ملائکه از کسی که در آب تف کند قهرشان میآید»(شاملو، ج ١، ١٣٨٥: 11–١٠). دعوت به مصرف اخلاقی و پرهیز از اسراف مورد توجه اساطیرو ادیان بوده است. آیه "کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لایحب منالمسرفین" (اعراف / ٣٠) بیان روشنی در این خصوص است. در اسطورهایی از نیجریه نیز، کفران نعمت، سبب دوری آسمان از زمین بیان شده است؛ به طوری که: «در آغاز، آسمان و زمین به هم نزدیک بودند؛ انسان، احتیاجی نداشت کار کند. گرسنه که میشد، یک تکه از آسمان را میکند و میخورد ... اما بعضی بیشتر از احتیاج و گرسنگی خود، از پیکرش کنده، باقی مانده را در آشغالدان میانداختند! آسمان خوش نداشت وجودش را در میان آشغالها ببیند. پس خشمگین شد، غرید و هشدار داد که، اگر بیش از نیاز از پیکرش بکنند چنان از زمین دور خواهد شد که دست هیچ انسانی دیگر به او نرسد! مدتی اطاعت کردند. ولی روزی، زن آزمندی قطعه بزرگی از آسمان را کند و تا آن جا که میتوانست خورد؛ ولی نتوانست تمام کند. از شوهرش کمک خواست؛ او هم نتوانست ... اهالی دهکده را به یاری طلبیدند؛ آنها هم نتوانستند، پس مجبور شدند باقیمانده را به آشغالدان بیاندازند! در همین موقع آسمان از خشم تیره شد و غرشکنان خود را آن قدر بالا کشید که دیگر دست هیچ انسانی نمیتوانست به او برسد. ازآن پس به کیفر ناسپاسی، حق ناشناسی، عصیان و کفران نعمت، انسان مجبور شد کار کند و رنج بکشد تا خوراکی تهیه نموده و زندگی نماید»(بایر، ١٣٥٤ : 76-٧٥).
جمعبندی بازخوانی توصیفی و تحلیلی- هرمنوتیکال قصه صالح با گامهای واژهشناختی، پدیدارشناختی و نمادشناختی، کنکاشی در بینش بوم- جامعهشناختی قصه بود. نتایج حاصل (معانی کشف- خلق شده) نیز با هارمونی معنائی حاصل، مقوم تأویل شهودی ناقه به مثابه محیط غیر انسانساخت و حلقههای معنائی وابسته بدان از منظری بوم- جامعهشناختی است. از آنجایی که قصه بنیادی تاریخی دارد؛ لذا باید افزود که پژوهشگر قصد تحمیل معانی حاصل بر بخش تاریخی قصه نبوده و بر نسبی بودن نتیجه تاکید مینماید. عنصر کلیدی و کثیرالمعنای قصه (ناقهالله)، با اوصاف قرآنی (بینه، آیة، مبصرة، فتنه، وسیله آزمایش)؛ مرکز ثقل نمادشناسی و تاویل بود. شتر، نماد منزلت اجتماعی؛ ماده بودن ناقه، به ویژه آبستنی و زایمان فیالفورش، اشارتی بر زایایی و ثمربخشی استثنایی آن تلقی شد. در نمادشناسی تصوف، شتر انسانیت و نفس مطمئنه (بقره: نفس مستعد ریاضت؛ بدنه: نفس در حال طی طریق) است. جسم ناقه، تن صالح (ولی) و روحش را باطن ولی (صالح) دانستهاند. این تاویل صوفیانه تداعیگر سوره الشمس بوده و دربسط آن؛ ناقهالله در وجوه مادی (شتر وسهم آبش) و غیر مادی (نفس) همچون فتنه، وسیله آزمایش و فرقانی، موجب تفکیک یافتگی ثمود به صالح (صالحین- مومنین فاقد منابع تولید و قدرت) و طالحین (ملاء، مسرف، ظالم و تکذیبکننده آیات) پنداشته شد. دراین صفآرایی و تقابل عملی و عینی طالحان و صالح؛ مالکیت و قدرت نقش محوری داشته و تداعیگر دیدگاه جامعهشناسی در خصوص قدرت است که آن را منشاء فساد میداند. انتساب ناقه به خدا (ناقهالله) بیانی از مالکیت غیرفردی (جمعی- عمومی) در برابر مالکیت فردی- خصوصی ثمودیان دانسته شد. ناقهالله (حجت ایمان ثمود) همچون محیطی غیر انسانساخت و طبیعی (حیات وحش) دربرابر محیط انسانساخت (خانهها، باغات) تلقی شد. تقسیم آب نیزبا آن، به معنی مراقبت و پرستاری توحیدی از ایمان؛ دعوتی به عدم غفلت از حقوق و سهم محیط زیست (ناقه) از حیات و منابع حیاتی (آب و ... ) پنداشته شد. صالح (صالحین)، شایسته مؤمنی که "نفس" خود را نیالوده و در صلح با ناقهالله، قائم به عمل صالح زمانه (پرستاری ازناقه) بودهکه صورت بالفعلی از توامانی آمنوا و عملوا الصالحات تلقی شد. ایمان ارتجاعی و فارغ از عمل صالح گروه ملاء؛ تقابلی با ایمان صالحانه (آمنوا و عملوا الصالحات) بود. شک، بدگمانی و سنتپرستی مسرفین، با منفعتطلبی غیر حکیمانه، حسادت، رقابت و سبقتجویی آنان تشدید و منجر به بیاعتنایی به ناقهالله (بینه، نشانه، آیه، مبصره، فتنه) گردید. پس نفسشان را در بستر ایمان و عمل صالح زمانه نپرورده و همچون علفی (هشیم) خشک شکسته و نابود گشتند. این تصویر نهایی قرآن از نابودی، مقوم تاویل نگارنده از ناقهالله (طبیعت- محیط غیر انسانساخت) تلقی شد. ناقه به مثابه طبیعت؛ آب نهفته در معنای ثمود (آب خالص، باران)؛ تندروی مستتر در واژه "عاد" (تندروی، تجاوز و ستمگری) و نیز هشدار قرآن (از رؤسای مسرف و ستمگر پیروی نکنید) که بیانگر همانندی عاد و ثمودیان تندرو و مسرف در امر تولید، بهرهبرداری و مصرف منابع طبیعی با فرجامی یکسان است. هارمونی معنایی و زیباییشناختی شگفتی میانه عناصر قصه (ملاء، استکبار، طغوی، مستضعف، ثمود، عاد، هشم، صالح، ناقهالله و آب) و فرجام مسرفی و سرکشی نمایان میسازد. تصاحب تمامیت منابع حیاتی (آب و ...) توسط محیط انسانساخت، و جنون تولید- مصرف مبتنی بر اومانیسم افراطی؛ از هم گسیختگی هارمونی اکوسیستم، و نابودی مسرفین را در پی دارد. جنون تولید- مصرف را امری کاپیتالیستی، مدرن و متاخر میپندارند؛ اما آن، الگوی رفتاری مشترکی میانه کاپیتالیسم وکمونیسم (نابودی دریاچه آرال مصداقی از جنون کمونیستی) بوده و در ادوار مختلف نیز مصادیقی با ویژگیهایی گونهگون دارد. جلوههای گونهگون این جنون با جوهره مشترک اومانیسم افراطی، همواره عواقب خطرناک زیست محیطی و انسانی داشته که آلودگی و تخریب محیط زیست، تجاوز به حقوق و سهم حیاتی موجودات غیر انسان؛ از خود بیگانگی انسان و بحرانهای روحی حاصل از فلسفه زندگی تولید– مصرف (تولید– مصرف میکنم، پس هستم) از جمله آسیبهای آن بیان شد. ویژگیهای فیزیولوژیکی- رفتاری شتر بیانگر عقلانیتی غریزی در مدیریت و بازیافت آب پنداشته شد وهارمونی آن با صحرا، بیآبی، قناعت و مقاومت پویا راهنمون تلقی شتربه منزله نماد ذخیره، صرفهجویی، مصرف اخلاقی، عدم اسراف و بازیافت آب شد. پس ناقهالله نیز بیانی از طبیعت، اقلیم و فرهنگ کم آب یا انسانی بهینه مصرف در برابر گروه ملاء اسرافگر میتواند باشد. دعوت به مصرف اخلاقی و پرهیز از اسراف همواره مورد توجه اساطیر، ادیان، دیدگاههای سنتی- ابتدایی بوم محور، پست مدرنیته ونظریه اجتماعی سبز بوده و توجه ویژه قرآن نیزبدان در این قصه مشهود است. نگارنده با بیان "برنامهریزی، مدیریت و پرستاری توحیدی"، انگاره مدرنیستی- اومانیستی (در وجوه کاپیتالیسم و کمونیسم و ...) را به بوته نقد کشیده و اگرچه در این امر با فلسفه و روش پستمدرن نزدیکیهایی پیدا مینماید؛ اما به دلیل اتخاذ بینش توحیدی، از پستمدرنیته ممتاز میگردد. این امر به منزله کوششی در بومیسازی جامعهشناسی است. با تولید- مصرف توحیدی، انسان در همزیستی و هم تسبیحی با هستی (غیب- شهادت) قرار گرفته؛ و به عنوان خلیفهالله (نه محور) با سهمی از حیات، مسئولیتی در مراقبت و بازتولید نظیف حیات و منابع حیاتی دارد. این امر مستلزم نیازشناسی، توجه، مراقبت، مدیریت و پرستاری توحیدی است. آیشبندی و واسپاری بخشی از عناصر حیات (آب و ...) به "ناقهالله" (طبیعت یا محیط غیر انسانساخت)، پرستاری و مدیریتی در بازتولید مستمر و حکیمانه سبزینگی، حیات و پویایی طبیعت و انسان بوده و فراغت حاصل از این آیش، نقش ویژهایی در فراغت و بازگشت به خویشتن انسانی و تربیت نفس دارد. توبه از "جنون تولید- مصرف"، پرهیز از تصاحب عنان گسیخته عناصر حیاتی و پذیرش شراکت و هم سهمی انسان صالح با "ماده شترالله" ( نمادی از بازیافت آب و ...) در عناصر حیاتی؛ علاوه بر فرهنگپذیری تولید- مصرف صالح (بازیافت و ...)، به زبانی دینی تعالی نفس، عبودیت و بندگی صالحانه نیز میتواند باشد. اگر چه رهاورد این پژوهش بوم- جامعهشناختی، تلقی ناقهالله به مثابه محیط زیست (غیر انسانساخت) است. اما باید افزود که ناقه هرچه بوده (بازیافت؟، زمینهای بکر تازه پدیدار گشته احتمالاً هم شکل و یا هم سنگ و ارزشمند همچون شتر؟ و یا حیات وحش و محیط غیر انسانساخت؟ و ...) اگر نمادی از کلیت طبیعت هم نباشد حداقل به عنوان موجودی زنده جزیی از طبیعت است. پس جوهره ثابت و مشترک پیام قصه در هر یک از تصورات فوق؛ برنامهریزی، مدیریت و پرستاری توحیدی طبیعت میباشد. ناقهالله نیز زمینهایی برای پرورش و تعالی نفس و سدی در برابر جنون تولید- مصرف است. قصه با تاکیداتی اندرزین در پیوستاری از گذشته (عاقبت عاد تذکری برای ثمود) و آینده (عاقبت ثمود نیز تذکری و عبرتی برای دیگران: اعراب صدر اسلام، ...، ما و آیندگان) روایت شده است. پس امروزه که با بحرانهای زیست محیطی، آلودگی و کمبود آب و خشکیدن دریاچهها از جمله ارومیه و ... مواجهیم؛ عبرت از تندروی و اسراف عاد و ثمود و رعایت سهم ناقهالله، میتواند پیشگیری و رهایی از خشکیدن و نابودی "هشیم" وارمان باشد. این رهائی تحقق نمییابد مگر این که انسان "نفس" خود را تعالی بخشد: "انالله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم"(١١ / الرعد). در سایه این امر، فرهنگی طبیعت فهم شکل خواهد گرفت.
منابع قرآن مجید. انزابینژاد، ر. (١٣٧١). گزیده تفسیر کشفالاسرار و عدهالابرار. تهران: ش. س. کتابهای جیبی. چاپ سوم. بایر، ی. (١٣٥٤). افریقا، افسانههای آفرینش. مترجم: ژ. آ. صدیقی. تهران: عطائی. ؟. بوریج، و، ا، ب. (١٣٨٦). هنر تخقیق علمی. م، ت، فرامرزی. تهران: مازیار. چاپ اول. بیکمن، و؛ و دیگری. (١٣٨١). درآمدی بر پدیدارشناسی در علوم زیستی. ع، ر، کوچکی و دیگران. مشهد: جهاد دانشگاهی مشهد. چاپ اول. بیتس، د؛ و دیگری. (١٣٧٥). انسانشناسی فرهنگی. م، ثلاثی. تهران: علمی. چاپ اول. جعفری، م، ت. (١٣٧١). بقا در قرن بیست و یکم (نقد و بررسی بیانیه ونکور).؟: کمسیون ملی یونسکو در ایران. چاپ اول. خرمشاهی، ب. (١٣٧٦). قرآن و قرآنپژوهی. تهران: ناهید. چاپ سوم. طالقانی، م. (؟). پرتوی ا ز قرآن. جلدهای ٤ و ٢. تهران: شرکت سهامی انتشار. ؟. ساروخانی، ب. (١٣٧٧). روشهای تحقیق در علوم اجتماعی. مجلد دوم. تهران: پژوهشگاه علوم انسان و مطالعات فرهنگی. چاپ اول. سلطانی، ا؛ و دیگری. (١٣٨٦). رابطه آب خاک و گیاه. مشهد: جهاد دانشگاهی مشهد. چاپ اول. شاملو، ا؛ و دیگری. (١٣٨٥). کتاب کوچه. جلد ١. تهران: مازیار. چاپ پنجم. شریعتی، ع. (١٣٦١). جهانبینی و ایدئولوژی (م. آ: ٢٣). تهران: مونا. چاپ اول. شریعتی، ع. (١٣٦٠). چه باید کرد؟ (م. آ: ٢٠). ؟: ؟. چاپ اول. شریعتی، م، ت. (١٣٦٥). تفسیر نوین. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. چاپ پنجم. عبدالباقی، م، ف. (؟). المعجم المفهرس لاالفاظ القرآنالکریم. تهران: اسماعیلیان. ؟. قرشی، ع، ا. (١٣٦١). قاموس قرآن. جلدهای ٧-١. تهران: دارالکتاب الاسلامیه. چاپ هشتم. لابوم، ژ. (؟). تفصیل الاآیات القرآنالکریم. ترجمه: م، الهیقمشهای. تهران: اسلامیه. ؟. مرتاض، ع، ا. (١٣٨٦). بررسی نشانهشناختی و مردمشناختی معلقات سبع. ح، سیدی. مشهد: دانشگاه مشهد. چاپ اول. مولوی، ج، ا، م. (١٣٦٠). مثنوی معنوی. جلد ١. تهران: مولی. ؟. نوربخش، ج. (١٣٦٩). فرهنگ نوربخش (اصطلاحات تصوف). جلد ٤. تهران: ا. خ. نعمتاللهی. ؟. www.FARSNES.ir, (١۹ :٠۹ - ٣/٧/13۹٢) سایت علمی دانشجویان ایران. http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara . .http://www.pic.daneshju.ir/images
1. عضو هیات علمی دانشگاهآزاد اسلامی واحد مراغه- ایران. E- mail: ayyubyussefpournezami@yahoo.com ١. به علت کندی بلوغ وتولیدمثل در شتر«افزایش سریع حجم گله شتر نه با جفتگیری ... بلکه غارت شترهای ماده بالغ تنها وسیله کارآمد برای ترمیم یک گله رو به کاهش بوده ...»(بیتس و دیگری، ١٣٧٥: 663–٦٦١).
٢. زلزله ٨ –٧ ریشتری در ایالت «بلوچستان» باعث به وجود آمدن جزیره جدیدی در ساحل جنوبی (ساحل گوادر) پاکستان شد. (www.FARSNES.ir، ١۹ :٠۹ -٣/٧/13۹٢).
١. ... «عملوا الصالحات، که بیشتر از پنجاه بار در قرآن ذکرشده در همه آنها توام با "آمنوا" یا "هو مؤمن" یا نظیر آن دو است مگر در آیه "الا الذین صبروا و عملوا الصالحات اولئک لهم مغفره" هود / ١١. که قطعاَ در آن نیز ایمان منطور است»(قرشی، ج ٤، ١٣٦١: ١٤٣).
١. امروزه کمآبیاری Deficit irrigation روشی در بهینهسازی مصرف آب است، به گیاه «کمتر از میزان لازم آب داده میشود. صرفهجویی و استفاده بهینه و اقتصادی از آب موجود، افزایش راندمان آبیاری، کاهش هزینه آبیاری از اهداف اصلی است. ... کیفیت و کمیت محصول را افزایش (افزایش: درصد پروتئین گندم و جو، طول الیاف پنبه و درصد قند چغندر قند) میدهد. در شرایطی که محدودیت آب وجود دارد، میتوان با صرفهجوئی، از آب جهت کشت یا مصرف در بخش دیگری استفاده کرده و درآمد خالص را به حداکثر رساند. کم آبیاری همیشه مؤثر نبوده و ممکن است تأثیر منفی بر کیفیت یا کمیت محصول داشته باشد»(سلطانی و دیگری، ١٣٨٦: 209–٢٠٦).
| ||||
مراجع | ||||
قرآن مجید. انزابینژاد، ر. (١٣٧١). گزیده تفسیر کشفالاسرار و عدهالابرار. تهران: ش. س. کتابهای جیبی. چاپ سوم. بایر، ی. (١٣٥٤). افریقا، افسانههای آفرینش. مترجم: ژ. آ. صدیقی. تهران: عطائی. ؟. بوریج، و، ا، ب. (١٣٨٦). هنر تخقیق علمی. م، ت، فرامرزی. تهران: مازیار. چاپ اول. بیکمن، و؛ و دیگری. (١٣٨١). درآمدی بر پدیدارشناسی در علوم زیستی. ع، ر، کوچکی و دیگران. مشهد: جهاد دانشگاهی مشهد. چاپ اول. بیتس، د؛ و دیگری. (١٣٧٥). انسانشناسی فرهنگی. م، ثلاثی. تهران: علمی. چاپ اول. جعفری، م، ت. (١٣٧١). بقا در قرن بیست و یکم (نقد و بررسی بیانیه ونکور).؟: کمسیون ملی یونسکو در ایران. چاپ اول. خرمشاهی، ب. (١٣٧٦). قرآن و قرآنپژوهی. تهران: ناهید. چاپ سوم. طالقانی، م. (؟). پرتوی ا ز قرآن. جلدهای ٤ و ٢. تهران: شرکت سهامی انتشار. ؟. ساروخانی، ب. (١٣٧٧). روشهای تحقیق در علوم اجتماعی. مجلد دوم. تهران: پژوهشگاه علوم انسان و مطالعات فرهنگی. چاپ اول. سلطانی، ا؛ و دیگری. (١٣٨٦). رابطه آب خاک و گیاه. مشهد: جهاد دانشگاهی مشهد. چاپ اول. شاملو، ا؛ و دیگری. (١٣٨٥). کتاب کوچه. جلد ١. تهران: مازیار. چاپ پنجم. شریعتی، ع. (١٣٦١). جهانبینی و ایدئولوژی (م. آ: ٢٣). تهران: مونا. چاپ اول. شریعتی، ع. (١٣٦٠). چه باید کرد؟ (م. آ: ٢٠). ؟: ؟. چاپ اول. شریعتی، م، ت. (١٣٦٥). تفسیر نوین. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. چاپ پنجم. عبدالباقی، م، ف. (؟). المعجم المفهرس لاالفاظ القرآنالکریم. تهران: اسماعیلیان. ؟. قرشی، ع، ا. (١٣٦١). قاموس قرآن. جلدهای ٧-١. تهران: دارالکتاب الاسلامیه. چاپ هشتم. لابوم، ژ. (؟). تفصیل الاآیات القرآنالکریم. ترجمه: م، الهیقمشهای. تهران: اسلامیه. ؟. مرتاض، ع، ا. (١٣٨٦). بررسی نشانهشناختی و مردمشناختی معلقات سبع. ح، سیدی. مشهد: دانشگاه مشهد. چاپ اول. مولوی، ج، ا، م. (١٣٦٠). مثنوی معنوی. جلد ١. تهران: مولی. ؟. نوربخش، ج. (١٣٦٩). فرهنگ نوربخش (اصطلاحات تصوف). جلد ٤. تهران: ا. خ. نعمتاللهی. ؟. www.FARSNES.ir, (١۹ :٠۹ - ٣/٧/13۹٢) سایت علمی دانشجویان ایران. http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara . .http://www.pic.daneshju.ir/images
| ||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,242 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 348 |