تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,003 |
تعداد مقالات | 83,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,276,189 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,329,988 |
بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با گرایش دانشآموزان به رفتارهای نابهنجار: مطالعه دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهر اهر | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات جامعه شناسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 6، شماره 20، آبان 1392، صفحه 55-75 اصل مقاله (1.13 M) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نیر رستمی1؛ فیروز راد2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز و عضو باشگاه پژوهشگران جوان، تبریز- ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه علوم اجتماعی، دانشگاه پیام نور- صندوق پستی 193953697، تهران- ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهشحاضر باهدف بررسی عوامل اجتماعیمرتبط با گرایش دانشآموزان به رفتارهای نابهنجار انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشآموزان دختر مقطع متوسط شهر اهر تشکیل میدهند که تعداد 280 نفر از آنها به روش نمونهگیری طبقهای متناسب با حجم انتخاب شده و اطلاعات مورد نیاز با استفاده از تکنیک پرسشنامه گردآوری شده است. بر اساس نتایج حاصل از تحلیلهای دو متغیره و چند متغیره، رابطه آماری معنیداری بین متغیرهای تعهد آموزشگاهی، تعهد خانوادگی، صمیمت خانوادگی، داشتن همسالان منحرف، احساس تبعیض در مدرسه، محل سکونت، پایه تحصیلی و پایگاه اجتماعی- اقتصادی والدین پاسخگویان با متغیر گرایش دانشآموزان به رفتارهای نابهنجار وجود دارد. بر اساس ضرایب بتای استاندارد، متغیر تعهد آموزشگاهی و تعهد خانوادگی بیشترین رابطه منفی را با متغیر گرایش به رفتارهای نابهنجار داشتهاند، به طوری که روی هم رفته 30 درصد از تغییرات متغیر ملاک را تبیین میکنند. در کل، حدود 46 درصد از تغییرات متغیر گرایش به رفتارهای نابهنجار توسط متغیرهای مذکور قابل پیشبینی است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گرایش به رفتارهای نابهنجار؛ تعهد آموزشگاهی؛ تعهد خانوادگی؛ همسالان منحرف؛ پایگاه اجتماعی- اقتصادی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با گرایش دانشآموزان به رفتارهای نابهنجار: مطالعه دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهر اهر نیر رستمی[1] دکتر فیروز راد[2] تاریخ دریافت مقاله:22/10/1393 تاریخ پذیرش نهایی مقاله:13/2/1394 چکیده پژوهشحاضر باهدف بررسی عوامل اجتماعیمرتبط با گرایش دانشآموزان به رفتارهای نابهنجار انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشآموزان دختر مقطع متوسط شهر اهر تشکیل میدهند که تعداد 280 نفر از آنها به روش نمونهگیری طبقهای متناسب با حجم انتخاب شده و اطلاعات مورد نیاز با استفاده از تکنیک پرسشنامه گردآوری شده است. بر اساس نتایج حاصل از تحلیلهای دو متغیره و چند متغیره، رابطه آماری معنیداری بین متغیرهای تعهد آموزشگاهی، تعهد خانوادگی، صمیمت خانوادگی، داشتن همسالان منحرف، احساس تبعیض در مدرسه، محل سکونت، پایه تحصیلی و پایگاه اجتماعی- اقتصادی والدین پاسخگویان با متغیر گرایش دانشآموزان به رفتارهای نابهنجار وجود دارد. بر اساس ضرایب بتای استاندارد، متغیر تعهد آموزشگاهی و تعهد خانوادگی بیشترین رابطه منفی را با متغیر گرایش به رفتارهای نابهنجار داشتهاند، به طوری که روی هم رفته 30 درصد از تغییرات متغیر ملاک را تبیین میکنند. در کل، حدود 46 درصد از تغییرات متغیر گرایش به رفتارهای نابهنجار توسط متغیرهای مذکور قابل پیشبینی است. واژگان کلیدی: گرایش به رفتارهای نابهنجار، تعهد آموزشگاهی، تعهد خانوادگی، همسالان منحرف، پایگاه اجتماعی- اقتصادی.
مقدمه و بیان مسئله انسان موجودی اجتماعی است که از لحظه تولد تا مرگ به دنبال همکاری با همنوعان خود است. برآورده شدن نیارهای انسان از طریق زندگی اجتماعی و همنوایی با دیگران مهیا میگردد. چون زندگی اجتماعی قراردادی استکه انسانها برای رسیدن به اهداف دور دست و کمال نهایی تشکیل میدهند. لذا جوامع انسانی به طورقابل ملاحظهای دارای الگوهای خاصی برای برقراری روابط اجتماعی هستندکه هم به بقای جامعه و هم به معنا بخشیدن به زندگی اجتماعی انسانها کمک میکنند. زندگی اجتماعی انسان تحت حاکمیت یک سری قواعد و هنجارهای اجتماعی است. این هنجارها ممکن است در بین جوامع مختلف و از زمانی به زمان دیگر متفاوت باشد. ممکن است رفتارهایی در یک فرهنگ هنجار تلقی شود ولی در فرهنگ و جامعهای دیگر ناهنجاری محسوب گردد. ولی آنچه مسلم است توجه به زمان و مکان در هر شرایطی در شناخت نوع هنجارهای اعمال شده در جامعه مورد نظر ضرورری است. اندیشمندان برای تشخیص ناهنجاریهای اجتماعی وکجروی ملاکهایی را ذکرکردهاند: الف) ملاک آماری: یکی از متداولترین روش برای تشخیص رفتار نابهنجار، روش توزیع فراوانی ویژگیهای متوسط است که انحراف از آن، غیر عادی بودن رفتار را نشان میدهد. ب) ملاک اجتماعی: قالبها و الگوهای موجود در جامعه، معیار تشخیص این نکته هستند که رفتار فرد تا چه حد با هنجارها، سنتها و انتظارات جامعه مغایرت دارد وجامعه چگونه درباره او قضاوت میکند. ج) ملاک فردی: درجة ناراحتی و اختلالیکه فرد احساس میکند(ستوده، 1376: 33). بنابراین، «رفتار نرمال یا بهنجار هر نوع رفتاری است که از هنجارها یا مقررات گروهیکه رفتار مزبور درآن روی میدهد تبعیت کند»(صدیق سروستانی، 1386: 33). و رفتار نابهنجار، رفتاری است که به میزان قابل توجهی از یک معیار فرهنگی یا هنجار گروهی دور شده باشد(کرباسی، 1374). دوره نوجوانی یک دوره بحرانی است و اگر عوامل مختلف تأثیرگذار نظیر والدین، محیط مدرسه، دوستان و در کل اجتماعی محیط مناسبی را برای هویتیابی، همانندسازی و جامعهپذیری این گروه به وجود نیاورد، آسیبپذیر شده و مستعد حرکت به سوی رفتارهای بزهکاری و خرابکاری خواهد شد. اینجاستکه انجام رفتار بزهکارانه تبدیل به یک امرعادی خواهد شد و قبح آن ازبین خواهد رفت(جمشیدی، 1380). کودکان و نوجوانان در سنین 6-18 سالگی به طور متوسط 12000 ساعت را در مدرسه میگذرانند. پس از خانواده، مدارس کانون اصلی زندگی به شمار میروند و فعالیتهای مدارس در زندگی این گروه سنی به صورت فعالیت اصلی در میآیند. امروزه به لحاظ تربیتی روشن شده است که مدرسه شکلدهنده ساختارهای روانی و شخصیتی دانشآموزان است. مدرسه محیطی استکه دانشآموزان درآن جا شایستگی، شکست، موفقیت، محبوبیت، انزوا، طرد و غیره را تجربه میکنند(عباسیاول، 1391). مجموعه قوانین و مقرراتی که نهادهای اجتماعی برای هنجارپذیری افراد خود تعبیه نمودهاند بایستی رعایت شود. چون تخطی از آنها موجبات مجازات و یا طرد را به دنبال خواهد داشت. مسلماً، نظارتکنندگان بر رفتار دانشآموزان در واحدهای آموزشگاهی، معلمان مدرسه و بیرون از مدرسه والدین هستند. اگر خانواده و مدرسه در امر جامعهپذیری نوجونان و جوانان کوشا باشند و هنجارهای اجتماعی را در آنها درونی کنند کمتر به انجام رفتارهای نابهنجار روی میآورند. چه بسا نظارت و کنترل والدین بعد از خروج فرزندان از خانه و یا میزان نظارت اولیاء مدرسه در خارج از محیط آموزشگاهی کمرنگ باشد، ولی اگر هنجارها در نوجوانان درونی شده باشند کمتر احتمال ارتکاب رفتارهای انحرافی در آنها دیده میشود. «هرچند همه رفتارهای نابهنجار دانشآموزان در مدارس جزو بزهکاری شمرده نمیشود، ولی باید دانستکه برخی ازاین اعمال نابهنجار مقدمه بزهکاریهای بعدی به شمار میآیند. به همین دلیل مراقبت از دانشآموزان در تشخیص رفتارهای نابهنجار آنها و ارشاد و راهنمایی ایشان یکی از مهمترین مسائل تربیتی است و هیچکس به اندازه عوامل اجرایی مدارس ومعلمان صلاحیت تشخیص نابهنجاری را ندارند. زیرا در شرایط فعالیت دسته جمعی بین همسالان است که در دانشآموزان واقعیت وجود خود را برملا میسازند»(شیخاوندی، 1384: 372). رفتارهای مغایر با عرف در بین نوجوانان در محیط خانه و فضای آموزشگاهی شاید در مرحله اول چندان دغدغهای برای خانوادهها به همراه نداشته باشد ولی بعد از جدایی مکانی بین فرزندان و والدین، آنها تازه متوجه کمکاری و ندانمکاریهای خود میشوند. لذا شناخت انواع ناهنجاریهای رفتاری زمینهساز انحرافات بعدی، هم برای اولیاء مدارس و هم برای خانوادهها در دوره دبیرستان حائز اهمیت است. چون بهترین و اساسیترین برنامههای تربیتی را میتوانند روی فرزندانشان اعمال کنند. بنابراین انجام این پژوهش از دوجنبه نظری و عملی حائز اهمیت است. بُعد نظری مربوط به شناخت میزانگرایش به رفتارهای نابهنجار و انواع آنکه جهت آگاهی دادن به خانوادهها و مدارس الزامی است و بُعد عملی آن ارائه راهکارهایکاربردی جهت پیشگیری از وقوع این نوع رفتارها دربین دانشآموزان اهمیت اساسی دارد. از این رو تحقیق حاضر در پی پاسخگویی به این سؤالات است که؛ میزان گرایش به رفتارهای نابهنجار دانشآموزان شهر اهر چه قدر است؟ عوامل اجتماعی زمینهساز گرایش به رفتارهای نابهنجار دانشآموزان کدامند؟ و از بین این عوامل کدامیک تبیینکننده بهتری برای تغییرات واریانس متغیر ملاک محسوب میشود؟
پیشینه نظری و تجربی نظریه بیهنجاری امیل دورکیم مفاهیم آغازین الگوی بیهنجاری در تبیین رفتار انحرافی را به طور کلی میتوان در دیدگاههای دورکیم در زمینه نیاز به محافظت از پیوندهای اخلاقی بین اشخاص در جامعه دید. ایده اصلی دورکیم دراین زمینه آن بودکه زندگی بدون وجود الزامهای اخلاقی یا ضرورتهای اجتماعی، تحملناپذیر میشود و سرانجام به شکلگیری پدیده "آنومی" یعنی نوعی احساس بیهنجاری میانجامد که اغلب مقدمهای برای دست یازیدن افراد به خودکشی و رفتار انحرافی نیز میشود. در نگاه دورکیم، بیهنجاری در شرایطی پدید میآید که در حوزههای معینی از زندگی اجتماعی، معیارهای روشنی برای راهنمایی رفتار وجود نداشته باشد(کوزر، 1370: 192-191). بهاعتقاد دورکیم، علت آشکار تحقق آنومی، تحولات شتابزده اقتصاد است و این به آن دلیل است که این تحولات، نوعی بحران را در نظام ارزشی و هنجاری جامعه در پی میآورد، نه به این دلیلکه تولید فقر میکند. چون به نظر او پدیده فقر، بدون دخالت متغیرهای دیگر، بیشتر نقش نوعی عامل ثبات بخش را در جامعه ایفا میکند(رفیعپور، 1378: 17). مرتن و فرصتهای مشروع افتراقی به نظر مرتون، ساخت اجتماعی در مراحل خاص، شرایطی فراهم میکندکه شکستن قواعد حقوقی پاسخی طبیعی محسوب میشود. در میان عناصر تشکیل دهنده ساخت اجتماعی، مرتون دو عنصر را از لحاظ کژرفتاری مهمتر میشمارد: 1) هدف، 2) راههای مجاز(سخاوت، 1385). رابرت مرتن بر این باور است که جامعه فرد را به کجرفتاری مجبور میکند. به بیان او کجرفتاری حاصل فشارهای ساختاری و اجتماعی خاصی استکه افراد را به انجام آن وا میدارد. مرتن فشار را ناشی از عدم توانایی شخص در دستیابی به اهداف مقبول اجتماعی دانسته است(صدیقسروستانی، 1386: 45). طبق این نظریه، تخلف شکلی از راه حل جمعی اتخاذ شده به وسیله طبقات پایین است که از سرخوردگی ناشی میشود و سرخوردگی نیز معلول فقدان فرصتها برای پیشرفت است(مساواتیآذر، 1374: 26).
نظریه ناکامی منزلتی[3] کوهن مطابق دیدگاه آلبرت کوهن[4]، گسترش خرده فرهنگ بزهکار نتیجه شرایط اجتماعی و خانوادگی است که در محلههای فقیرنشین و آلوده وجود دارد و کودکانی که در این مناطق بزرگ میشوند، این شرایط را تجربه میکنند. بزهکاری محصول دونپایگی ذاتی طبقاتی نیست بلکه بیشترنتیجه محدودیتهای اجتماعی و اقتصادی است که اعضای گروه دونپایگان آنها را متحمل میشوند. کوهن با تفصیل استدلال میکند که خانوادههای طبقه پایین نمیتوانند شیوههای مناسب جامعهپذیری را برای ورود فرزندانشان به فرهنگ مسلط طبقه متوسط به کار ببرند. خانوادههای طبقه پایین که برای همیشه از شیوههای طبقه متوسط فاصله گرفتهاند، فرزندانی تربیت میکنند که مهارتهای اساسی ضروری برای کسب موفقیت اقتصادی و اجتماعی درجامعه پرتوقع ما را ندارند(سیگل و سنا[5]، 1381). اما نظریه فرآیند اجتماعی، بزهکاری را براساس طبقه اجتماعی پایین تبیین نمیکنند، بلکه بزهکاری را تابعی از جامعهپذیری افراد میدانند. این نظریهها به تعامل افراد با سازمانهای مختلف نهادها و فرایندهای اجتماعی توجه میکنند. بساری از افراد تحت تأثیر روابط خانوادگی، روابط با همسالان، تجارب تحصیلی و تعامل با اشخاص مختلف مانند معلمان و دیگر افراد اجتماع هستند. اگر این روابط مثبت و حمایتی باشد، فرد میتواند نقشهای خود را درجامعه بخوبی ایفا کند. اما اگر این روابط مخرب باشد، دسترسی به موفقیتهای مورد نظر امکانپذیر نخواهد بود و راهحلهای بزهکارانه جایگزینهای عملی میشوند(سیگل[6]، 2000: 224). مطابق نظریههای فشار عمومی، افراد متعلق به پایگاه اجتماعی- اقتصادی پایین بیشتر در معرض انحرافات اجتماعی هستند. چون مسیرهای مجاز برای رسیدن به اهداف دور دست را ندارند و برای دستیابی به آن از راههای غیرمجاز استفاده میکنند. از سوی دیگر اعتقاد بر این است که والدین طبقات پایین در شیوه جامعهپذیری فرزندانشان دچار مشکل هستند و این فرزندان در محیط اجتماعی احساس سرخوردگی میکنند. مطالعات بسیاری(شاطریان وهمکاران، 1392؛ فتحاللهی و همکاران، 1391، علمی و تیغزن، 1387؛ کرسول[7]، 2005؛ بال[8]، 2005) رابطه بین پایگاه اجتماعی- اقتصادی و میزان پایبندی به هنجارهای اجتماعی را با میزان و نوع هنجارشکنی نوجوانان مورد بررسی قرار دادهاند.
نظریه کنترل اجتماعی هیرشی دراین رابطه هیرشی نظریه کنترل اجتماعی را مطرح میکند. بر اساس این نظریه، کجروی و انحراف ناشی از گسستگی تعلق فرد به جامعه استکه براثر کنترل و نظارت به وجود میآید(ستوده، 1380: 134). براساس تئوری هیرشی پیوند فرد با جامعه است که مهمترین متغیر همنوا بودن یا همنوا نبودن فرد است. بحث اصلی نظریه هیرشی این است که افراد به دنبال تأیید و تطبیق هستند. زیرا، آنها دارای پیوندهای قوی با والدینشان هستند که به دنبال فعالیتهای متعارف و پیرو هنجارهای اجتماعی میباشند. از نظر وی پیوند بین والدین و فرزندان بهترین و تقویت آن مهمترین عامل در تعیین رفتار بزهکارانه است. تأکید این نظریه بر کیفیت پیوندهاست نه کمیت(لیبر و همکاران[9]، 2008). اهمیت این نظریه ریشه در ارتباط مفهومی فرد و نهادهای اجتماعی دارد. البته این نظریه ابتدا برای درک ویژگیهای نوجوانان بزهکار گرفته شد(بوت و همکاران[10] ، 2008) از نگاه هیرشی کجرفتاری و ناهنجاری زمانی اتفاق میافتد که پیوند فرد با جامعه تضعیف شده یا بطورکلی ازبین برود. وی این قیود را تحت چهار مفهوم وابستگی[11]، تعهد[12]، درگیری[13] و باور[14] خلاصه میکند(احمدی، 1384: 90؛ ممتاز، 1381: 120). هیرشی فرضیاتی بر اساس نظریه کنترل اجتماعی به شرح زیر مطرح میکند:
تحقیقات هیرشی به این نتیجهگیری منتهی شد که تغییرات و پیوندهای استوار فرزندان با خانواده رابطهای معکوس با بزهکاری جوانان دارد(احمدی، 1382: 89). ازطرف دیگر نای[15] معتقد است خانواده ازطریق چهار عامل به تقویت پیوند اجتماعی نوجوانان و جامعه و در نتیجه کاهش رفتارهای انحرافی میپردازد: اولین عامل نظارت یا کنترل درونی است. به این طریق که خانواده به ایجاد وجدان یعنی درونی کردن هنجارها، ارزشها و نیز احساس شرم و گناه به صورت ارتکاب به کجرفتاری میپردازد. دومین عامل نظارت غیرمستقیم است و به این صورت شکل میگیرد که نوجوان به دلیل بستگی و وابستگی عاطفی که به خانواده خود دارد مطابق با میل آنها رفتار کند و کاری نکند که باعث رنجش و ناراحتی آنها شود. بنابراین طبق نظر نای، نوجوانانیکه به والدین و خانواده خود وابستگی بیشتری دارند کمتر به رفتارهای انحرافی از جمله خشونت روی میآورند. عامل سوم نظارت مستقیم، تنبیه و محدودیت مستقیم از جانب خانواده است. چهارمین عامل از نظر نای نقش خانواده در ارضای نیازها و توانایی خانواده در تأمین زندگی و فراهم کردن امکانات موفقیت در آینده برای نوجوانان است. خانوادههاییکه در انجام این امر تواناییکمتری دارندکمتر میتوانند از نوجوانان خود انتظار همنوایی داشته باشند(ممتاز، 1381: 123-121). در مطالعات پیشین که نظریه پیوند اجتماعی هیرشی را رویکرد نظری خود قرار دادهاند به این نتیجه رسیدهاندکه عواملی همچون داشتن روابط مطلوب در محیط مدرسه (سخاوت، 1381)، تعهدهای آموزشگاهی و خانوادگی(فتحاللهی و همکاران، 1391)، تعلق به مدرسه، تعهد و تعلق به خانواده(آقازاده، 1389)، تعهد به مدرسه (جنکینز[16]، 1997) و ضعف تعهد آموزشی(هِنگ و وینگ[17]، 2013) بر میزان ناهنجاریهای رفتاری نوجوانان و دانش آموزان مؤثر بوده است.
نظریه پیوند افتراقی ساترلند یکی دیگر از مشهورترین نظریههای جامعهپذیری یا یادگیری درمباحث کجرفتاری اجتماعی، نظریه پیوند افتراقی ادوین ساترلند[18] است. نکته اصلی نظریه ساترلند این است که افراد به این علت کجرفتار میشوندکه تعداد تماسهای انحرافیآنان بیش ازتماسهای غیرانحرافیشان است. نظریه انتقالفرهنگی براین نکته تاکید داردکه رفتار انحرافی از طریق معاشرت با دوستان ناباب آموخته میشود. در واقع فرایند یادگیری رفتارانحرافی به وسیله دوستان فرد مجرم تعیین میشود(ستوده، 1376: 131). «ادوین ساترلند جرم را به آنچه که تفاوت ارتباطات نامیدهاست مربوط میداند. وی به یادگیری اهمیت خاصی میدهد و معتقد است که در جریان رشد، فرد درست رفتاری، کجرفتاری و انگیزه عمل به رفتار را یاد میگیرد. وی بیشترین سهم یادگیری را به گروههای نخستین و خانواده میدهد»(گیدنز، 1374: 140). خلاصهای از رویکرد ساترلند به مسأله کجرفتاری به شرح زیر است: عمل مجرمانه آموختنی است نه موروثی، آموزش ازطریق ارتباط فرد با سایر افراد انجام میگیرد، بخش اعظم آموزش رفتاربزهکارانه درگروههای نزدیککه با فرد روابط صمیمانه دارند انجام میگیرد، آموزش عملمجرمانه مراحل مختلفی دارد، کسب انگیزهها و میل به ابزار کششهای درونی آموختنی است، زمانی فرد به عمل بزهکارانه دست میزند که آمیزش او با کسانیکه موافق شکستن قاعدهاند، بیشتر از کسانی باشدکه با شکستن قاعده مخالفند، ارتباطات گوناگونی که فرد با دیگران دارد از لحاظ فراوانی، تداوم، تقدم سن و شدت یکسان نیستند، فرآیند کسب رفتار مجرمانه همان مکانیزمی را طی میکند که در یادگیری سایر رفتارهای اجتماعی مشاهده میشود، رفتار بزهکارانه نیازها و ارزشهایکلی و عام شخص را بیان میکند(سلیمی ودیگری، 1385؛ سخاوت، 1385). نتایج بسیاری از مطالعات(اگنیو، 1992؛ حیدری چروده، 1383 و آقازاده، 1389) نشان داده است که فشار دوستان بزهکار، معاشرت با دوستان بزهکار و مدت زمان صرف شده با دوستان بزهکار و همچنین الگوهای رفتاری بزهکارانه ارائه شده توسط بزهکاران مخصوصاً دوستانی که دارای رفتار بزهکارانه شدید هستند، متغیرهایی هستندکه درتعامل با یکدیگرجوانان را به سمت بزهکاریتشویق میکنند وهمبستگی معنیداری بین مجموعه متغیرهای مذکور با رفتار بزهکارانه جوانان به دست آمده است. براساس نتایج حاصل از مطالعات و نظریههای مطرح شده عمدهترین متغیرهای مؤثر بر گرایش به رفتارهای نابهنجار و بزهکاری دانشآموزان و نوجوانان را میتوان در پایگاه اجتماعی- اقتصادی، تعهدات خانوادگی و آموزشگاهی، ارتباط و صمیمت خانوادگی، احساس محرومیت یا احساس تبعیض در مدرسه و معاشرت با همسالان منحرفخلاصه نمود. بدین ترتیب فرضیههایی ناظر برروابط بینمتغیرهای مستخرج از مبانی نظری به شکل ذیل تدوین میگردد.
فرضیههای تحقیق
روش تحقیق روش به کار گرفته شده جهت انجام پژوهش حاضر از نوع پیمایشی است. به لحاظ ژرفایی، پهنانگر و به لحاظ زمانی از نوع مقطعی است. جامعه آماری تحقیق را کلیه دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهر اهر، به تعداد 2210 نفر تشکیل میدهدکه ازاین تعداد، 285 نفر ازطریق فرمول کوکران و به شیوه نمونهگیری طبقهای متناسب با حجم به عنوان نمونه نهایی انتخاب شدهاند. گردآوری اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسشنامه محقق ساخته انجام گرفته است.
متغیرهای تحقیق متغیر وابسته متغیرگرایش به رفتارهای نابهنجار، متغیر وابسته تحقیق است که با چهار بعد (خشونت و درگیری، دزدی و تقلب، روحیه وندالیستی و تمرد و سرکشی) و 19 گویه مشخص شده است. جهت تعیین اعتبار[19] ابزار اندازهگیری، از اعتبار صوری (استاد راهنما و دیگر اساتید دانشگاهی فعال درحوزه مورد مطالعه) و اعتبار سازهای بهره گرفته شده است. بنابراین به منظور تفکیک و دستهبندی گویههای تشکیل دهنده این متغیر، از روش تحلیل مؤلفههای اصلی[20] تکنیک تحلیل عاملی[21] استفاده شده است. برای به حداقل رساندن تعداد گویههاییکه روی یک عامل بار میشوند، از چرخش واریماکس[22] استفاده شده است. طبق اطلاعات مندرج درجدول(1) مقدار 815/0=[23]KMO تحلیلی عاملی متغیرگرایش به رفتارهای نابهنجار، نشان دهنده بالا بودن کفایت نمونه است. بنابراین تعداد نمونهها از قابلیت لازم برای تحلیلی عاملی برخوردارند. مقدار کرویت بارتلت نیز برابر با 55/1459=[24]Bts، با سطح معنیداری 000/0=Sig به دست آمده است. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که تفکیک عاملها به درستی انجام گرفته است. جهت سنجش پایایی[25] مقیاسها از آلفای کرونباخ استفاده شده است. پایایی متغیر گرایش به رفتارهای نابهنجار برابر 848/0 برآورد شده است. براساس مقادیر آلفای بهدست آمده برای هرکدام از ابعاد چهارگانه، میتوان گفت که گویههای مندرج در هر عامل، همبستگی ریشهای بالایی با همدیگر دارند. جدول شماره (1): ماتریس چرخشیافته ابعاد گرایش به رفتارهای نابهنجار
متغیرهای مستقل سن، پایه تحصیلی، رشته تحصیلی، وضعیت تحصیلی دانشآموز (معدل کتبی)، بعد خانوار (تعداد اعضای خانوادهکه با هم زندگی میکنند)، داشتن دوستان کجرو در مدرسهکه خلاف مقررات مدرسه عمل میکنند و محل سکونت پاسخگویان. پایگاه اجتماعی- اقتصادی: این مفهوم با شاخصهای تحصیلات والدین، شغل والدین و میزان درآمد ماهیانه خانوار عملیاتی شده است. تعهد آموزشگاهی: جهت سنجش این مفهوم از گویههایی استفاده شده است که با مقیاس لیکرت و از کاملاً موافق تا کاملاً مخالف تنظیم یافته است. گویهها عبارتند از: تلاش برای کسب نمره بهتر، رعایت اصول و ارزشهای حاکم بر مدرسه، پشتکار و به موقع انجام دادن تکالیف مدرسه. تعهد خانوادگی: تلاش در جهت رفع مشکلات خانوادگی، طفره رفتن از زیر بار مسئولیت و رعایت حقوق اعضای خانوادهگویههایی هستندکه برای سنجش مفهوم تعهدخانوادگی انتخاب شدهاند. اینگویهها هم در مقیاس لیکرت تنظیم یافتهاند. احساس تبعیض در مدرسه: گویههای غیراصولی و غیرعادلانه دانستن قواعد حاکم بر مدرسه در قبال دانشآموزان، مورد توجه قرارگرفتن دانشآموزان دارای والدین سرشناس و اعتقاد تضمین موفقیت دانش- آموزانی که معلمان و کارکنان مدرسه به آنها اهمیت میدهند، گویههایی هستند که با گزینههای کاملاً موافق تا کاملاً مخالف مشخص شدهاند. صمیمیت خانوادگی: الگو قراردادن والدین، حمایت اعضای خانواده از هم در زمان مواجهه با مشکل، نظرخواهی ازهمدیگر در زمان تصمیمگیری در امور مربوط به خانواده و مشورتکردن با والدین گویههایی هستندکه برای سنجش مفهوم صمیمیت خانوادگی درنظر گرفته شدهاند. این گویهها درقالب طیف لیکرت و از کاملاً موافق تا کاملاً موافق تنظیم یافتهاند.
یافتهها ویژگیهای جمعیتشناختی پاسخگویان طبق یافتهها، محل سکونت 85% پاسخگویان شهر و 15% روستا گزارش شده است. میانگین سن پاسخگویان تقریباً 16 برآورد شده است که باتوجه به ماکزیمم (19 سال) و مینیمم (14 سال)، بیشترین پاسخگویان در سنین کمتر از میانگین قرار گرفتهاند. 34% دانشآموزان مورد مطالعه در پایه اول و رشته عمومی نظری، 2/30% درپایه دوم (6% دررشته ریاضی، 5/17% دررشته تجربی و 7/6% در رشته انسانی)، 8/22 % درپایه سوم (1/9% در رشته تجربی، 3/5% در رشته انسانی و 4/8% در رشته کار و دانش) و 13% دانشآموزان در پایه چهارم (4/8% در رشته تجربی و 6/4% در رشته انسانی) تحصیل میکنند. به لحاظ وضعیت تحصیلی، حدود50% پاسخگویان بالاتر از نمره میانگین (79/17) قرارگرفتهاند. طبق نتایج به دست آمده، نزدیک به 60% دانشآموزان دارای والدینی با تحصیلات کمتر از متوسطه و دیپلم هستند. به لحاظ شغلی، شغل کارمندی در نوع شغل پدرکمترین نسبت (26%) را به خود اختصاص داده است و شغل خانهداری در نوع شغل مادر با 83% در رتبه اول قرار گرفته است. از لحاظ میزان درآمد خانوار هم، میزان کمتر از یک میلیون تومان، با 45% بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده است. بدین ترتیب، تقریباً 60% دانشآموزان متعلق به پایگاه اجتماعی- اقتصادی پایین هستند.
توصیف گویههای تشکیلدهنده متغیر گرایش به رفتارهای نابهنجار جدول شماره (2) نشان دهنده توزیع فراوانی نسبی پاسخگویان درگویههای شکلدهنده متغیرگرایش به رفتارهای نابهنجار استکه درقالب مقیاس ششدرجهای لیکرت تنظیم یافته است. توزیع درصدیگویهها نشان میدهد که 46% دانشآموزان با انتخاب گزینههای کاملاً موافقم، موافقم و تاحدودی موافقم اظهار نمودهاند که اغلب در مدرسه با دوستان خود بگو مگو دارند و 30% از اینکه سر به سر دوستان خود بگذارند اظهار خوشحالیکردهاند. گویههای رو درروی والدینایستادن با (23%)، فحش و ناسزا گفتن موقع عصبانیت (4/22%)، آرایش کردن موقع بیرون رفتن از خانه (4/23%) و بیاحترامی به معلمان (15%) درمقایسه با سایر گویهها، بیشترین فراوانی را به خود اختصاص دادهاند. همچنین مقایسه میانگینگویههای مذکور نسبت به سایرگویهها بیشتر است. به طورکلی مقایسه توزیع نسبی پاسخگویان در گویههای این متغیر نشان دهنده آن است که بیشتر پاسخگویان با انتخاب گزینههای کاملاً مخالفم، مخالف و تاحدودی مخالفم گرایشکمتر خود را به انجام رفتارهای نابهنجار اظهار نمودهاند. کمترین و بیشترین نمره مشاهده شده (به ترتیب، 19 و 95) متغیرگرایش به رفتارهای نابهنجار و میانگین آن (8/34) نشان دهنده این است که میزان گرایش به رفتارهای نابهنجار در بین دانشآموزان مورد مطالعه متوسط به طرف پایین بوده است.
تحلیل یافتهها جداول شماره (2) و (3) نماییکلی ازنتایج آزمونهای دومتغیره روابط بین برخی ازمتغیرهای زمینهای و اجتماعی همچون سن، محل سکونت، پایه تحصیلی، رشته تحصیلی، پایگاه اجتماعی- اقتصادی، بعد خانوار و عملکرد تحصیلی دانشآموزان را با میزان گرایش به رفتارهای نابهنجار (کل و شاخصهای آن) نشان میدهد. رابطه بین سن با گرایش به خشونت و درگیری نشان دهنده آن است که همبستگی آماری معنیدار و منفی بین این دو متغیر وجود دارد. بدین معنی که با افزایش سن از میزان گرایش دانشآموزان به خشونت و درگیریکاسته میشود. این درحالی استکه بین عملکرد تحصیلی، بعدخانوار وپایه تحصیلی دانشآموزان با گرایشآنان به رفتارهای نابهنجار هیچ رابطه آماری معنیداری مشاهده نشد (جدول شماره 3). براساس نتایج برآمده از تحلیل واریانس یکطرفه، رشته تحصیلی دانشآموزان تفاوت آماری معنیداری را در گرایش آنان به تمرد و سرکشی ایجاد میکند. مقایسه میانگین برآورد شده برای رشتههای تحصیلی مختلف حاکی از آن استکه میزان تمرد و سرکشی در دانشآموزان رشته ریاضی نسبت به سایر رشتههای تحصیلی بیشتر است. همچنین نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نشان میدهدکه میزان گرایش به خشونت و درگیری در دانشآموزان متعلق به پایگاه اجتماعی- اقتصای بالا بیشتر است. با توجه به شاخصهای تشکیل دهنده پایگاه اجتماعی- اقتصادی (تحصیلات والدین، شغل والدین و میزان درآمد ماهیانه خانوار)، این تفاوت مربوط به دانشآموزانی است که دارای والدینی با شغل کارمندی و تحصیلات متوسطه و دیپلم هستند. ازآنجا که احساس تعلق و تعهد به مدرسه، ارتباط و صمیمت باخانواده، معاشرت باهمسالان نابهنجار با خاستگاه خانوادگی وپایگاه افراد ارتباط دارد، لذا جهت پیبردن به رابطه بین پایگاه اجتماعی- اقتصادی با متغیرهای مذکور از آزمون تحلیل واریانس یکطرفه استفاده شده است. نتایج نشان دهنده آن است که میزان تعهد آموزشگاهی بر حسب تحصیلات والدین متفاوت است و داشتن دوستان منحرف بانوع پایگاه اجتماعی- اقتصادی افراد رابطه دارد. به طوریکه میزان تعهد آموزشگاهی دردانشآموزان با والدین (پدر) دارای تحصیلات متوسطه و دیپلم نسبت به سایر سطوح تحصیلیکمتر است. همچنین داشتن دوستان منحرف و معاشرت با آنها دردانشآموزان دارای والدین با تحصیلات متوسطه قابل توجه است. بنابراین میزان گرایش به رفتارهای نابهنجار در دانشآموزان دارای پایگاه اجتماعی متوسط را به علت ضعف تعهد آموزشگاهی و معاشرت با همسالان نابهنجار میتوان تلقی نمود. همچنین براساس نتایج حاصل ازآزمون تیتست و مطابق با اطلاعات جدول (2) رابطه آماری معنیداری بین محل سکونت و گرایش دانشآموزان به رفتارهای نابهنجار وجود دارد. میزان گرایش به رفتارهای نابهنجار در دانشآموزان ساکن روستا در مقایسه با همتایانشان که ساکن شهر هستند، کمتر است. از آنجا که ارتباط بین والدین و فرزندان در محیط روستایی نسبت به جامعه شهری متفاوت است و فرزندان احساس نزدیکی بیشتری به والدینخود میکنند، لذا میزان تعهدخانوادگی درآنها بیشتر بوده و احتمال اینکه به رفتارهای نابهنجار روی بیاورندکمتر است. داشتن دوستان منحرف یا کجرو عامل دیگری استکه درگرایش دانشآموزان به انواع رفتارهای نابهنجار نقش دارد. بر اساس نتایج آزمون تیتست، دانشآموزنی که دارای دوستان منحرف یا کجرو هستند درمقایسه با دیگر همسالان خودکه چنین دوستانی ندارند، میزان گرایش به رفتارهای نابهنجار در آنها بیشتر است.
جدول شماره (3): آزمون تفاوت میانگین میزان گرایش به رفتارهای نابهنجار برحسب برخی متغیرهای مستقل
** معنیداری در سطح 01/0> P > 001/0 * معنیداری در سطح 05/0> P > 01/0 منبع: (یافتههای پژوهش) همچنین جهت تعیین همبستگی بین دیگر متغیرهای مستقل و وابسته تحقیق که در طح سنجش فاصلهای اندازهگیری شدهاند، از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شده است. ضرایب همبستگی بین متغیرهای تعهد خانوادگی، تعهد آموزشگاهی، ارتباط و صمیمیت خانوادگی و احساس تبعیض در مدرسه با متغیر گرایش به رفتارهای نابهنجار (کل و شاخصها) حاکی ازآن استکه بین این متغیرها رابطه آماری معنیداری وجود دارد. بر اساس نتایج آزمون پیرسون، جهت همبستگی متغیرهای تعهد خانوادگی، تعهد آموزشگاهی، ارتباط و صمیمیت خانوادگی با گرایشکل و مؤلفههای آن مثبت و رابطه بین متغیر احساس تبعیض درمدرسه با متغیرگرایش به رفتارهای نابهنجار منفی است. براساس همین نتایج، با افزایش میزان تعهد آموزشگاهی، میزان تعهد خانوادگی و میزان صمیمت خانوادگی ازمیزانگرایش به رفتارهای نابهنجار همچون رفتارهای خشونتآمیز، دزدی و تقلب، تمرد وسرکشی و رفتارهای وندالیستی دانشآموزان کاسته میشود. چون میزان صیمیت و ارتباط باخانواده میتواند تعهدات خانوادگی و آموزشگاهی را دربین دانشآموزان افزایشداده و احتمالگرایش به رفتارهای نابهنجار را درآنها کاهش دهد. ازطرف دیگر با افزایش میزان احساس تبعیض در مدرسه، بر میزان بروز رفتارهای نابهنجار دانشآموزان به طور قابل ملاحظهای افزوده میشود.
جدول شماره (4): نتایج آزمون همبستگی بین متغیرهای مستقل و متغیر وابسته
** معنیداری در سطح 01/0> P > 001/0 * معنیداری در سطح 05/0> P > 01/0 و ns عدم معنیداری منبع: (یافتههای پژوهش) تحلیل رگرسیون چند متغیره به منظور بررسی تأثیر همزمان متغیرهای مستقل لحاظ شده بر متغیر گرایش به رفتارهای نابهنجار، از آزمون رگرسیون چند متغیری بهره گرفته شده است. نتایج حاصل از رگرسیون چند متغیری گام به گام نشان دهنده آن استکه از بین متغیرهای مستقل وارد شده در رگرسیون، متغیرهای تعهد خانوادگی، تعهد آموزشگاهی، داشتن دوستان کجرو و صمیمیت خانوادگی در سطح معنیداری 01/0 و متغیرهای احساس تبعیض در مدرسه، محل سکونت و پایه تحصیلی با سطح معنیداری 05/0 رابطه آماری معنیداری را با متغیر ملاک نشان میدهند. سایر متغیرها همچون عملکرد تحصیلی، تعداد دانشآموزانکلاس، سن و بعد خانوار که سطح معنیداری آنها بیشتر از 05/0 بودهاند از مدل خارج شدهاند. بر اساس ضریب همبستگی چندگانه (678/0=r) همبستگی بسیار بالایی بین متغیرهای موجود در مدل رگرسیون وجود دارد. ضریب تعیین تصحیح شده نشان دهنده آن است که این متغیرها 6/44 درصد از تغییرات واریانس متغیر ملاک را تبیین میکنند. جدول شماره (5): تحلیل رگرسیون چند متغیری گرایش به رفتارهای نابهنجار
نتایج حاصل از رگرسیون چند متغیره متغیرهای موجود در مدل رگرسیون را میتوان به شکل ذیل نوشت: (میزان تعهدخانوادگی) 15/1- 3/80= میزان گرایش به رفتارهای نابهنجار -(میزان تعهدآموزشگاهی) 45/1 +17/6 (داشتن همسالان منحرف) (میزان احساس تبعیض در مدرسه) 566/0+ (میزان صمیمیت خانوادگی) 540/0- 82/5+ (محل سکونت) - 79/4 + (پیش دانشگاهی)ẹ جهت تبیین دقیقتر هریک ازابعاد چهارگانهگرایش به رفتارهای نابهنجار بامتغیرهای مستقل اجتماعی و فردی، چهار رگرسیون جداگانه اعمال شده است. از مقایسه نتایج حاصل از رگرسیونهای اعمال شده چند نکته حائز اهمیت است: متغیرهای تعهد خانوادگی، تعهد آموزشگاهی، صمیمیت خانوادگی، احساس تبعیض در مدرسه، محل سکونت و دوستان منحرف با هر چهار بعد رابطه معنیداری نشان دادند. متغیر رشته تحصیلی (ریاضی) با بعدگرایش به تمرد وسرکشی رابطه مثبت معنیدار و متغیر پایه تحصیلی (پیش دانشگاهی) با بعد گرایش خشونت و درگیری رابطه منفی معنیداری داشتند. در رگرسیون اعمال شده بر بعد دزدی و تقلب، مهمترین متغیر تأثیرگذار که 11 درصد گرایش به دزدی و تقلب را تبیین میکند، دوستان منحرف یا کجرو هست. همچنین براساس رگرسیون اعمال شده عوامل اجتماعی برمتغیر گرایش به رفتارهای نابهنجار که بیشترین بتا برای متغیرهای تعهد آموزشگاهی و تعهد خانوادگی به دست آمده است، این متغیرها به عنوان متغیر وابسته درنظر گرفته شدند و رگرسیونهای جداگانهای روی آنها انجام شده است. با توجه به کمیت خطای محاسبه شده این متغیرها، میزان واریانس تبیین شده متغیرهای تعهد آموزشگاهی، تعهد آموزشگاهی و متغیر گرایش به رفتارهای نابهنجار توسط متغیرهای مستقل نشان داده شده است (به دلیل اشغال فضای بیشتر، به ناچار ازآوردن جداول مربوطه خودداریگردیده است). با استناد به رگرسیونهای صورت گرفته میتوان مدل تحلیلی نظری به شکل ذیل ارائه نمود.
نمودار شماره (1): مدل تحلیل مسیر
طبق نتایج به دست آمده مؤثرترین متغیرها برمیزان گرایش به رفتارهای نابهنجار به ترتیب متغیرهای تعهد خانوادگی با اثر کلی 271/0-، صمیمیت خانوادگی با 256/0-، تعهد آموزشگاهی با 236/0-، متغیر داشتن همسالان کجرو با اثر کلی 232/0، محل سکونت با اثرکلی 157/0، احساس تبعیض در مدرسه با 155/0 و متغیر پایگاه اجتماعی- اقتصادی متوسط و پایین به ترتیب با اثر کلی 025/0 و 023/0- دارای تأثیر قابل توجهی بر میزان گرایش به رفتارهای نابهنجار دانشآموزان شناخته شدند.
جدول شماره (6): مجموع تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته
نتیجهگیری پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با گرایش دانشآموزان به رفتارهای نابهنجار انجام گرفته است. نتایج نشان دهنده آن استکه میزان گرایش دانشآموزان به رفتارهای نابهنجار در حد متوسط بوده است. اغلب رفتارهای نابهنجاری که از دانشآموزان سر میزند و بیشترین فراوانی را به خود اختصاص دادهاند در قالب درگیری لفظی و فیزیکی در مدرسه، رو در روی والدین ایستادن، آرایش کردن موقع بیرون رفتن ازخانه و بیاحترامی به معلمان است. این امرنشان میدهدکه دانشآموزان مورد مطالعه، هم در مدرسه و بیرون از مدرسه به انجام برخی رفتارهای نابهنجار تمایل دارند. مهمترین متغیرهایی که در تحقیق حاضر، رابطه آنها با متغیر ملاک مورد بررسی قرار گرفته است، عبارتند از: سن، عملکرد تحصیلی، محل سکونت، پایگاه اجتماعی- اقتصادی، پایه و رشته تحصیلی، تعهد آموزشگاهی و خانوادگی، صمیمت خانوادگی و احساس تبعیض در مدرسه. نتایج حاصل از تحلیلهای دو متغیره حاکی ازآن استکه با افزایش سن از میزانگرایش به رفتارهای خشونتآمیز کاسته میشود. ولی در تحلیل رگرسیون با وارد شدن همزمان متغیرها، متغیر سن از مدل رگرسیون خارج گردید. با توجه به رابطه منفی معنیداریکه در تحلیل رگرسیون بین پایه تحصیلی (پیش دانشگاهی) و گرایش به رفتارهای مشاهده شده است، میتوان ادعا نمود که رابطه بین سن و گرایش به رفتارهای نابهنجار یک رابطه کاذب بوده و این معنیداری مربوط به پایه تحصیلی است نه متغیر سن. از طرف دیگر هرچند براساس نتایج برآمده از تحلیل واریانس یک طرفه، رشته تحصیلی دانشآموزان تفاوت آماری معنیداری را در گرایش آنان به تمرد و سرکشی ایجاد میکند ولی در تحلیل چند متغیره رابطه معنیدار بین رشته تحصیلی و گرایش کل ملاحظه نشده است. همچنین عدم وجود رابطه معنیدار بین عملکرد تحصیلی دانشآموزان میزان آنان به رفتارهای نابهنجار را میتوان به همسانی نمرات دانشآموزان مورد مطالعه دانست. چون اکثر دانشآموزان دردامنه بالاتر از میانگین قرارگرفتهاند. محل سکونت یکی دیگر از متغیرهایی است که بر میزان گرایش به رفتارهای نابهنجار تأثیرگذار بوده است. طبق نتایج بر آمده از تحیلل دو متغیره و چند متغیره، دانشآموزانی که در شهر ساکن هستند نسبت به همتایان روستایی خود، تمایل بیشتری به انجام رفتارهای نابهنجار دارند. معمولاً در محیط روستایی والدین نظارت و کنترل بیشتری بر رفتار فرزندانشان دارند. این عامل که از نظر نای همان نظارت غیرمستقیم است، به این صورت شکل میگیرد که نوجوان به دلیل بستگی و وابستگی عاطفی که به خانواده خود دارد مطابق با میل آنها رفتارکند و کاری نکندکه باعث رنجش و ناراحتی آنها شود. بنابراینطبق نظرنای، نوجوانانی که به والدین و خانواده خود وابستگی بیشتری دارندکمتر به رفتارهای انحرافی ازجمله خشونت روی میآورند. مطابق با نتایج بر آمده از تحلیل دو متغیره، بین میزان صمیمت خانوادگی، تعهد خانوادگی و تعهد آموزشگاهی با میزان گرایش به رفتارهای نابهنجار دانشآموزان رابطه آماری معنیداری ملاحظه شده است. همچنین تحلیل رگرسیونی، نشان از وجود رابطه آماری معنیدار بین این متغیرها با گرایش به رفتارهای نابهنجار دانشآموزاندارد. ضرایببتای استاندارد نشاندهنده آن استکه متغیرتعهد آموزشگاهی با بتای 236/0- بیشترین همبستگی منفی را با متغیر ملاک داشته است. براساس تحلیل مسیر هم، متغیر صمیمت خانوادگی ازطریق تعهد آموزشگاهی وتعهد خانوادگی برمتغیر ملاک تأثیرگذار است. تئوری پیوند اجتماعی هیرشی بر این پیش فرض استوار است که ضعف تعهد اجتماعی منجر به افزایش انحرافات اجتماعی و بزهکاری میگردد. هیرشی معتقداست، بزهکاران به احتمال بسیارکمی تعلقات خاطر نزدیکی نسبت به والدینشان دارند و دانشآموزانیکه تعلقات خاطربالایی نسبت به مدرسه دارند احتمال کمتری میرود که به رفتار بزهکارانه مبادرت ورزند. با افزایش میزان صمیمیت و ارتباط خانوادگی بر تعهد خانوادگی و تعهد آموزشگاهی دانشآموزان افزوده شده و از میزان گرایش به رفتارهای نابهنجار کاسته میشود. یافتههای برخی ازمطالعات پیشین(مهدوی وعباسی، 1387؛ آقازاده ، 1389؛ علیوردینیا و آرمانمهر، 1386؛ جلاییپور و حسینینثار، 1387؛ معیدفر و اسفندآبادی، 1391؛ جنکینز، 1997؛ پوپ و آنتونی، 2012؛ هِنگ و وینگ، 2013) نشان داده است که صمیمت خانوادگی، تعهد و تعلق به خانواده و محیط آموزشگاهی رابطه منفی معنیداری با میزان ناهنجاریهای رفتاری و بزهکاری دانشآموزان و نوجوانان نشان دادهاند. بنابراین نتایج تحقیق حاضر، با یافتههای مطالعات فوق همخوانی دارد. یکی دیگر از نتایج تحقیق حاضر، وجود رابطه معنیدار بین پایگاه اجتماعی- اقتصادی با گرایش به رفتارهای نابهنجار دانشآموزان است. بر اساس تحلیل دو متغیره، میزان گرایش به خشونت و درگیری در دانشآموزان متعلق به پایگاه اجتماعی- اقتصادی متوسط بیشتر است. با توجه به شاخصهای تشکیل دهنده پایگاه اجتماعی- اقتصادی (تحصیلات والدین، شغل والدین و میزان درآمد ماهیانه خانوار)، این تفاوت مربوط به دانشآموزانی است که دارای والدینی با شغل کارمندی و تحصیلات متوسطه و دیپلم هستند. درتحلیل چند متغیره هم این رابطه معنیدار شده است. با این تفاوتکه میزانگرایش به رفتارهای نابهنجار در دانشآموزان متعلق به پایگاه اجتماعی- اقتصادی پایین کمتر و در پایگاه متوسط بیشتر است. با توجه به تحلیل مسیر، پایگاه اجتماعی- اقتصادی به طور مستقیم بر متغیرگرایش به رفتارهای نابهنجار تأثیر نمیگذارد بلکه از طریق متغیرهای تعهد آموزشگاهی و تعهد خانوادگی بر متغیر ملاک تأثیرگذار است. بر اساس مدل تحلیل مسیر، میزان تعهد آموزشگاهی در دانشآموزان متعلق به پایگاه اجتماعی- اقتصادی متوسط کمتر است، لذا گرایش به رفتارهای نابهنجار در آنها بیشتر مشاهده میشود. اما در دانشآموزان متعلق به پایگاه پایین، چون تعهدات خانوادگی بیشتر است، لذا گرایش به رفتارهای نابهنجار در آنها کمتر است. هر چند فرض مورد قبول اکثر محققان این است که میزان گرایش به رفتارهای نابهنجار و بزهکاری در دانشآموزان متعلق به طبقات متوسط بیشتر از طبقات پایین است. ولی در مطالعه حاضر، میزان پایبندی به تعهدات خانوادگی و آموزشگاهی به عنوان متغیر میانی نقش مهمی را ایفا کردهاند. با توجه به نتایج حاصل از روابط دو متغیره میزان گرایش به رفتارهای نابهنجار در دانشآموزانی که دارای همسالان منحرف یا کجرو هستند، بیشتر است. در تحلیل چند متغیره هم این رابطه معنیدار شده است. گرایش به دزدی و تقلب بعدی از رفتارهای نابهنجار استکه درصدی از واریانسآن توسط دوستان منحرف تبیین میشود. هر چند در تئوری پیوند افتراقی ساترلند، میزان و شدت ارتباط و تماس با دوست بزهکار مهم تلقی گردیده است. ولی در مدرسه معمولاً دانشآموزان بیشترین اوقات خود را با همسالان خود میگذرانند و وجود چنین همکلاسانی در محیط آموزشگاهی ناخود آگاه بر معاشرت بین آنها منتهی میگردد و در اثر این تماسهای مکرر، انواع رفتارهای مغایر با قوانین مدرسه و خانواده از طریق همین دوستان به همدیگر آموخته میشود. براین اساس، میزان معاشرت با همسالان و دوستانی که به هرنحوی رفتارهای نابهنجار ازخود نشان میدهند با میزان یادگیری رفتارهای انحرافی دانشآموزان دیگر در ارتباط است. مطالعات(اگنیو، 1992؛ حیدری چروده، 1383 و آقازاده، 1389) نشان داده است که فشار دوستان بزهکار، معاشرت با دوستان بزهکار و مدت زمان صرف شده با دوستان بزهکار و همچنین الگوهای رفتاری بزهکارانه ارائه شده توسط بزهکاران مخصوصاً دوستانی که دارای رفتار بزهکارانه شدید هستند، متغیرهایی هستند که در تعامل با یکدیگر، جوانان را به سمت بزهکاری تشویق میکنند و همبستگی معنیداری بین مجموعه متغیرهای مذکور با رفتار بزهکارانه جوانان به دست آمده است. یکی دیگر ازنتایج تحقیق، وجود رابطه معنیدار بین متغیرهای احساس تبعیض درمدرسه و گرایش به رفتارهای نابهنجار دانشآموزان است. نظریه فشار بیانگر بیسازمانی اجتماعی در جامعه است. طبق این دیدگاه تخلف ناشی از سرخوردگی است و سرخوردگی نیز معلول فقدان فرصتها برای پیشرفت است. به عبارت دیگر منبع و منشأ اصلی تخلف در مدارس فشار ایجاد شده از سوی معلمین و مسئولین مدارس بر دانشآموزان است. منبع فشار از سوی معلمین را میتوان در ارزیابی منفی از دانشآموزان و تعامل منفی اولیای مدارس دانست که این امر بر نوع نگرش دانشآموزان به محیط مدرسه تأثیر خواهد گذاشت. نتایج مطالعه حاضر با یافتههای پژوهشی اگنیو، 1992، مایر و دیگران 2002؛ علی وردینیا، 1386 نشان میدهند که محیط مدرسه و نوع برخورد مسؤولین با دانشآموزان، ارتباط مستقیمی با رفتار خرابکارانه آنها دارد. براساس همین نتایج، تئوری فشار عمومی مرتون- کوهن- دورکیم، نظریه کنترل اجتماعی هیرشی و پیوند افتراقی ساترلند جهت تبیین مدل تحلیلی ارائه شده مناسب هستند.
پیشنهادهای پژوهشی به دیگر محققانی که تمایل دارند در زمینه ناهنجاریهای رفتاری دانشآموزان پژوهشی انجام دهند پیشنهاد میگردد به موارد ذیل بپردازند: - جهت موشکافی بیشتر گرایش به رفتارهای نابهنجار ابعاد آن را با عنوان رفتارهای وندالیستی، خشونت و درگیری، دزدی و تقلب و تمرد و سرکشی بررسی کنند. - همچنین پیشنهاد میگردد که میزان گرایش به رفتارهای نابهنجار در بین دانشآموزان دختر و پسر و در مقاطع تحصیلی مختلف مورد مقایسه قرار گیرد.
پیشنهادهای کاربردی - برقراری روابط عاطفی بین والدین و فرزندان درخانواده ضروری است، چونکه صمیمت خانوادگی برمیزان تعهد اجتماعی دانشآموزان در ابعاد خانوادگی و آموزشگاهی افزوده و احتمال بروز رفتارهای نابهنجار را در دانشآموزان کاهش میدهد. - نظارت و کنترل رفتار فرزندان در بیرون از خانواده و کنترل رفت و آمد آنها که با چه اشخاصی معاشرت دارند. - جلوگیری از هرگونه تبعیض بین دانشآموزان در مدرسه، چرا که احساس تبعیض و ارزیابی منفی معلمان از دانشآموزان احساس بیعدالتی را در آنها افزایش داده و این امر زمینه بروز رفتارهای نابهنجار را در دانشآموزان مهیا میکند. بنابراین لازم است معلمان در برخورد با دانشآموزان روشهای صحیحی را به کار گیرند تا بتوانند اعتماد آنها را جلب نمایند.
منابع آقازاده، غ، ح. (1389). بررسی عوامل خانوادگی و درون مدرسهای مؤثر بر ناهنجاریهای رفتاری در میان دانشآموزان دوره متوسطه شهر مراغه. پایاننامه کارشناسی ارشد، تهران: دانشگاه پیام نور مرکز. احمدی، ح. (1384). جامعهشناسی انحرافات. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، نشر سمت. جمشیدی، ا (1380). بررسی عوامل اجتماعی- اقتصادی مؤثر بر خرابکاری اموال عمومی به وسیله دانشآموزان شهر تهران. شورای تحقیقات اداره آموزش و پرورش تهران. حیدریچروده. (1383). بررسی میزان و علل نابهنجاریهای اجتماعی در بین دانشآموزان پایه سوم راهنمایی استان خراسان. مجله علوماجتماعی (دانشگاهفردوسیمشهد). سال اول، شماره اول، صص 172-149. رفیعپور، ف. (1378). آنومی یا آشفتگی اجتماعی پژوهشی در زمینه پتانسیل آنومی در تهران. تهران: انتشارات سروش. ستوده، ه. (1378). آسیبشناسی اجتماعی(جامعهشناسی انحرافات). تهران: انتشارات آوای نور. سخاوت، ج. (1381). بررسی عوامل مؤثر بر ناهنجاریهای رفتاری دانشآموزان استان لرستان. مجله جامعهشناسی ایران. سال چهارم، شماره 2، صص 76- 55. سلیمی، ع؛ و دیگری. (1380). جامعهشناسیکجروی. قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه. چاپ اول. سیگل، ل؛ و دیگری. (1381). بزهکاری نوجوانان. ترجمه: ع، ا، تاج مزینانی و دیگری. تهران: سازمان ملی جوانان. شاطریان، م؛ و دیگران. (1392). بررسی عوامل اجتماعی موثر بر ناهنجاریهای رفتاری دانشآموزان، مطالعه موردی شهرستان آران و بیدگل. مجلهمطالعاتتوسعهاجتماعیایران. سال پنجم، شماره سوم، صص 135-123. شیخاوندی، د. (1373). جامعهشناسی انحرافات: آسیبشناسی جامعوی. تهران: نشر مرندیز. چاپ اول. صدیقسروستانی، ر، ا. (1386). آسیبشناسی اجتماعی (انحرافات اجتماعی). تهران: انتشارات سمت. چاپ اول. عباسیاول، ک. (1391). عصر تغییرات سریع؛ بررسی ناهنجاریهای اجتماعی در مدارس و ارائه راهکارهای عملی. روانشناسی (رشد مشاور مدرسه).دوره هفتم، شماره 4، صص 35-32. علمی، م؛ و دیگری. (1387). تعیین میزان شیوع خشونت و عوامل اجتماعی موثر بر آن (مطالعه موردی دانشآموزان دبیرستانهای دخترانه و پسرانه عجبشیر. مجله جامعهشناسی. سال اول، شماره اول، صص 42-23. فتحاللهی، س؛ و دیگران. (1391). بررسی عوامل مؤثر بر بزهکاری و میزان شیوع آن در بین دانشآموزان. فصلنامه پژوهشهای اطلاعاتی و جنایی. سال هفتم، شماره سوم، صص 88-61. کرباسی، م. (1374). بررسی مشکلات و راهحلهای رفتاری دانشآموزان مدارس راهنمایی استان همدان. پایاننامه دوره دکتری. کوزر، ل. (1370). زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی. ترجمه: م، ثلاثی. تهران: انتشارات علمی. چاپ سوم. گیدنز، آ. (1374). جامعهشناسی. مترجم: م، صبوری. تهران: نشر نی. چاپ بیست و ششم. مساواتیآذر، م. (1374). آسیبشناسی اجتماعی ایران (جامعهشناسی انحرافات). تبریز: انتشارات نوبل. چاپ اول. ممتاز، ف. (1381). انحرافات اجتماعی: نظریهها و دیدگاهها. تهران: شرکت سهامی انتشار. چاپ اول. Agnew, R. (1995).” Strain and Subculture Theories of Criminology“ in Joseph F, Sheley, Criminlogy. 2nd ed,Belmont, California: Wadsworth. Ball, Joanna. (2005). The Moderating Effect of Family Factors on the Relationship Between Lifetime Trauma. Event Exposure and Juvenile Delnquency in a Sample of Male Juvenile Offenders, Dissertation P.H.D., Georgia State University. Booth, Jeb A, Amy Farrell and Sean P. Varano. (2008). Social Control, Serious Deliquency, and Risky Bihavior: A Genderd Analysis, Crime & Deliquency, Orginally Published onlin 26 February, Sage publication. Carswell, Stevven B. (2005). Pathways to Delnquency: The Role of Parental Attachment, Family Socio- Economic Status, and Deviant Peer Relationship in Risk Behaviors and Delinquency Among Urban African- American Middle School Students, Dissertation P.H.D., The American University. Heng, C. O. C, Wing, H,. C. (2013). Social Bonds and School Bullying: A Study of Macanese Male Adolescents on Bullying Perpetration and Peer Victimization, Child & Youth Care Forum. (Journal of Reaserch and Practice in Children, Services). V. 42, N. 6, P.p: 599-613. Jenkins, P. (1997). “School delinquency and the school social bond.” Journal of Research in Crime and Delinquency. V. 34, P.p: 337-367. Leiber, Michael J., Kristin Y. Mack and Richard A. Featherston. (2008). Family Structure, Family Processes. Economic Factor and Delinquency: Similarities and Defferences by Race and Ethnicity,Sage publication. Siegel, l. J. (2001). Criminology: Theories, Patterns and Typologies. U.S. A.: Wadsorth.
[1]. کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز و عضو باشگاه پژوهشگران جوان، تبریز- ایران. E- mail: rostamy200@gmail.com 2. استادیار گروه علوم اجتماعی، دانشگاه پیام نور؛ صندوق پستی3697-19395، تهران- ایران (نویسنده مسئول). E- mail:rad_291@yahoo.com | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آقازاده، غ، ح. (1389). بررسی عوامل خانوادگی و درون مدرسهای مؤثر بر ناهنجاریهای رفتاری در میان دانشآموزان دوره متوسطه شهر مراغه. پایاننامه کارشناسی ارشد، تهران: دانشگاه پیام نور مرکز. احمدی، ح. (1384). جامعهشناسی انحرافات. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، نشر سمت. جمشیدی، ا (1380). بررسی عوامل اجتماعی- اقتصادی مؤثر بر خرابکاری اموال عمومی به وسیله دانشآموزان شهر تهران. شورای تحقیقات اداره آموزش و پرورش تهران. حیدریچروده. (1383). بررسی میزان و علل نابهنجاریهای اجتماعی در بین دانشآموزان پایه سوم راهنمایی استان خراسان. مجله علوماجتماعی (دانشگاهفردوسیمشهد). سال اول، شماره اول، صص 172-149. رفیعپور، ف. (1378). آنومی یا آشفتگی اجتماعی پژوهشی در زمینه پتانسیل آنومی در تهران. تهران: انتشارات سروش. ستوده، ه. (1378). آسیبشناسی اجتماعی(جامعهشناسی انحرافات). تهران: انتشارات آوای نور. سخاوت، ج. (1381). بررسی عوامل مؤثر بر ناهنجاریهای رفتاری دانشآموزان استان لرستان. مجله جامعهشناسی ایران. سال چهارم، شماره 2، صص 76- 55. سلیمی، ع؛ و دیگری. (1380). جامعهشناسیکجروی. قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه. چاپ اول. سیگل، ل؛ و دیگری. (1381). بزهکاری نوجوانان. ترجمه: ع، ا، تاج مزینانی و دیگری. تهران: سازمان ملی جوانان. شاطریان، م؛ و دیگران. (1392). بررسی عوامل اجتماعی موثر بر ناهنجاریهای رفتاری دانشآموزان، مطالعه موردی شهرستان آران و بیدگل. مجلهمطالعاتتوسعهاجتماعیایران. سال پنجم، شماره سوم، صص 135-123. شیخاوندی، د. (1373). جامعهشناسی انحرافات: آسیبشناسی جامعوی. تهران: نشر مرندیز. چاپ اول. صدیقسروستانی، ر، ا. (1386). آسیبشناسی اجتماعی (انحرافات اجتماعی). تهران: انتشارات سمت. چاپ اول. عباسیاول، ک. (1391). عصر تغییرات سریع؛ بررسی ناهنجاریهای اجتماعی در مدارس و ارائه راهکارهای عملی. روانشناسی (رشد مشاور مدرسه).دوره هفتم، شماره 4، صص 35-32. علمی، م؛ و دیگری. (1387). تعیین میزان شیوع خشونت و عوامل اجتماعی موثر بر آن (مطالعه موردی دانشآموزان دبیرستانهای دخترانه و پسرانه عجبشیر. مجله جامعهشناسی. سال اول، شماره اول، صص 42-23. فتحاللهی، س؛ و دیگران. (1391). بررسی عوامل مؤثر بر بزهکاری و میزان شیوع آن در بین دانشآموزان. فصلنامه پژوهشهای اطلاعاتی و جنایی. سال هفتم، شماره سوم، صص 88-61. کرباسی، م. (1374). بررسی مشکلات و راهحلهای رفتاری دانشآموزان مدارس راهنمایی استان همدان. پایاننامه دوره دکتری. کوزر، ل. (1370). زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی. ترجمه: م، ثلاثی. تهران: انتشارات علمی. چاپ سوم. گیدنز، آ. (1374). جامعهشناسی. مترجم: م، صبوری. تهران: نشر نی. چاپ بیست و ششم. مساواتیآذر، م. (1374). آسیبشناسی اجتماعی ایران (جامعهشناسی انحرافات). تبریز: انتشارات نوبل. چاپ اول. ممتاز، ف. (1381). انحرافات اجتماعی: نظریهها و دیدگاهها. تهران: شرکت سهامی انتشار. چاپ اول. Agnew, R. (1995).” Strain and Subculture Theories of Criminology“ in Joseph F, Sheley, Criminlogy. 2nd ed,Belmont, California: Wadsworth.
Ball, Joanna. (2005). The Moderating Effect of Family Factors on the Relationship Between Lifetime Trauma. Event Exposure and Juvenile Delnquency in a Sample of Male Juvenile Offenders, Dissertation P.H.D., Georgia State University.
Booth, Jeb A, Amy Farrell and Sean P. Varano. (2008). Social Control, Serious Deliquency, and Risky Bihavior: A Genderd Analysis, Crime & Deliquency, Orginally Published onlin 26 February, Sage publication.
Carswell, Stevven B. (2005). Pathways to Delnquency: The Role of Parental Attachment, Family Socio- Economic Status, and Deviant Peer Relationship in Risk Behaviors and Delinquency Among Urban African- American Middle School Students, Dissertation P.H.D., The American University.
Heng, C. O. C, Wing, H,. C. (2013). Social Bonds and School Bullying: A Study of Macanese Male Adolescents on Bullying Perpetration and Peer Victimization, Child & Youth Care Forum. (Journal of Reaserch and Practice in Children, Services). V. 42, N. 6, P.p: 599-613.
Jenkins, P. (1997). “School delinquency and the school social bond.” Journal of Research in Crime and Delinquency. V. 34, P.p: 337-367.
Leiber, Michael J., Kristin Y. Mack and Richard A. Featherston. (2008). Family Structure, Family Processes. Economic Factor and Delinquency: Similarities and Defferences by Race and Ethnicity,Sage publication.
Siegel, l. J. (2001). Criminology: Theories, Patterns and Typologies. U.S. A.: W | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,777 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 3,157 |