تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,618 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,303,054 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,356,649 |
مطالعه تاثیر حفاظتی نارینژنین بر آسیب پیش رس کبد در موشهای صحرایی دیابتی شده با آلوکسان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آسیبشناسی درمانگاهی دامپزشکی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 10، 1 (37) بهار، خرداد 1395، صفحه 39-52 اصل مقاله (957.51 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
داریوش مهاجری* 1؛ غفور موسوی2؛ رامین کفاشی الهی2؛ مهرداد نشاط قراملکی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استاد گروه پاتوبیولوژی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه علوم درمانگاهی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده دیابت ملیتوس اختلالی متابولیکی است که از شیوع بالایی در سراسر جهان برخوردار میباشد. نارسایی کبدی از عوارض عمده بیماری دیابت میباشد. داروهای بسیاری از سراسر جهان جهت مداوای افراد دیابتی توصیه شدهاند. هدف از این مطالعه ارزیابی اثرات محافظتی نارینژنین بر آسیب پیشرس کبدی در موشهای صحرایی دیابتی شده با آلوکسان میباشد. تعداد 40 سر موش صحرایی نر ویستار به طور تصادفی در 4 گروه 10تایی شامل: 1- گروه شاهد سالم، 2-گروه سالم تیمار با نارینژنین، 3- گروه کنترل دیابتی و 4- گروه دیابتی تیمار با نارینژنین تقسیم شدند. دیابت تجربی نیز با تزریق داخل صفاقی تک دز آلوکسان (mg/kg 120) ایجاد گردید. موشهای گروههای 2 و 4 نارینژنین را به میزان mg/kg50 از راه خوراکی به صورت گاواژ، روزانه و به مدت 3 هفته دریافت کردند. به موشهای گروههای شاهد متناظر (گروههای 1 و 3) نیز نرمال سالن با حجمی برابر تزریق شد. در پایان دوره آزمایش، شاخصهای بیوشیمیایی عملکرد کبد در خون شامل آنزیمهای آلانین آمینوترانسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز و آلبومین، پروتئین تام و بیلیروبین تام و همچنین ماحصل پراکسیداسیون لیپیدی (مالوندیآلدئید) و فعالیت آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز، کاتالاز، گلوتاتیون پراکسیداز و گلوتاتیون ردوکتاز در هموژنات بافت کبد موشها اندازهگیری شد. همچنین، آسیبشناسی بافتی جهت ارزیابی درجات مختلف آسیب کبد انجام شد. در موشهای دیابتی، نارینژنین به طور معنیداری میزان آنزیمهای شاخص آسیب کبد و بیلیروبین تام را کاهش و سطوح آلبومین و پروتئین تام سرم را افزایش داد. همچنین، نارینژنین به طور معنیداری میزان پراکسیداسیون لیپیدی را در موشهای دیابتی کاهش و سطوح آنزیمهای آنتیاکسیدان را در آنها افزایش داد. نتایج هیستوپاتولوژی کبد نیز با یافتههای بیوشیمیایی در توافق بودند. نتایج بررسی حاضر نشان داد که نارینژنین با خاصیت آنتیاکسیدانی خود از بروز آسیبهای زود هنگام دیابتی کبد در موشهای صحرایی جلوگیری میکند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نارینژنین؛ استرس اکسیداتیو؛ دیابت؛ آلوکسان؛ کبد؛ موش صحرایی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقدمه دیابت نوع 2 بهعنوان یک مسئله بهداشت جهانی همچنان رو به افزایش بوده و شایعترین نوع دیابت بهشمار میآید (Alberti and Zimmet, 1998). بیماری دیابت یک اختلال مزمن در متابولیسم کربوهیدراتها، چربی و پروتئین بوده و باعث افزایش سطح قند خون میشود که در پی آن آسیبهای جدی را در عروق و بافت های مختلف بدن سبب میگردد (Kesari et al., 2006). اگرچه پاتوژنز دیابت نوع 2 بهطور دقیق مشخص نشده است، لکن مدارک موجود اختلال در متابولیسم گلوکز و چربی را در این امر دخیل میدانند (McGarry, 1992). در بیماران دیابتی، هیپرگلیسمی باعث آزادشدن گونههای فعال اکسیژن (ROS) میشود. بنابراین، بیماری دیابت با تولید رادیکالهای آزاد و از طریق افزایش استرسهای اکسیداتیو باعث آسیب سلولها و بافتهای مختلف بدن میشود (Signorini et al., 2002; Mc Coll et al., 1997). پرواضح است که عوارض ناشی از دیابت توسط فاکتورهای متعددی ایجاد میگردد. بنابراین، این عوارض تنها از طریق کنترل هیپرگلیسمی و فشار خون قابل پیشگیری نیستند (Liu et al, 2008). اگرچه در مراحل اولیه بیماری، آسیب بافتها توسط هیپرگلیسمی القاء میشود، اما پیشرفت آسیب به ابقاء هیپرگلیسمی ارتباط ندارد (Vestra and Fioretto, 2003). از اینرو، کنترل گلوکز خون به تنهایی برای بهتعویق انداختن روند عوارض دیابت کافی نیست. شواهد زیادی حاکی از نقش استرس اکسیداتیو و به دنبال آن تولید رادیکالهای آزاد در بیماران دیابتی و دخالت این عوامل در پاتولوژی دیابت است (Cerielo et al., 1997; Kaneto et al., 2007; Bulter et al., 2000). کبد، اندامی موثر در متابولیسم، حفظ و برقراری سطح گلوکز خون در محدوده طبیعی بوده و افزایش قند خون منجر به عدم تعادل در واکنشهای اکسیداسیون- احیاء در درون هپاتوسیتها میشود به این صورت که، هیپرگلیسمی از طریق افزایش تولید (AGEs advanced glycation end products;) باعث تسهیل در تولید رادیکالهای آزاد (reactive oxygen species; ROS) از طریق اختلال در تولید زدایندههای درونزاد رادیکالهای آزاد مثل سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز میگردد که به آسیب سلول منجر میشود. با توجه به نقش رادیکالهای آزاد در دیابت، یکی از عرصههای مورد تحقیق در درمان این بیماری، کاستن تولید رادیکالهای آزاد است (Bulter et al., 2000). در این راستا، اثر آنتیاکسیدانها در پیشگیری و یا کاهش صدمات وارده از طریق رادیکالهای آزاد در دیابت مورد بررسی قرار گرفته است (El-Bassiouni et al., 2005; Peerapatdit et al., 2006). میزان پراکسیداسیون لیپیدی ناشی از تنشهای اکسیداتیو در سلولها، توسط مکانیسمهای تدافعی متنوعی شامل سیستمهای زداینده آنزیماتیک و غیر آنزیماتیک رادیکالهای آزاد که سطوح آنها در دیابت تغییر مییابد، کنترل میگردد (Wohaieb and Godin, 1987). بنابراین، ترکیباتی که بتوانند به هر طریق از آسیبهای اکسیداتیو پیشگیری کنند، مقاومت سلولها را در برابر آسیب ناشی از رادیکالهای آزاد در بیماری دیابت افزایش میدهند. مدیریت و کنترل بیماری دیابت بدون هیچگونه عوارض جانبی، هنوز مورد چالش علم پزشکی میباشد و تقاضای بیماران دیابتی برای استفاده از محصولات طبیعی با خواص ضددیابتی رو به افزایش است چرا که انسولین و داروهای کاهنده قند خون خوراکی دارای اثرات جانبی نامطلوب زیادی هستند (Kameswara Rao and Appa Rao, 2001). پیشرفتهای قابل توجهی در زمینه کنترل دیابت نوع 2 توسط داروهای صناعی حاصل شده است، ولی تلاش برای یافتن عوامل طبیعی برای مقابله با این بیماری همچنان ادامه دارد. در سالهای اخیر دستیابی به انواع جدید آنتیاکسیدانها با منشأ گیاهی بهطور جدی مورد توجه محققین بوده است (Srivastava et al., 1993). فلاوونوئیدها ترکیبات پلیفنلی با خصوصیات فارماکولوژیک متعدد هستند و به عنوان زداینده رادیکالهای آزاد عمل میکنند (Arul and Subramanian, 2013; Keser et al., 2013). بر اساس تفاوت در ساختار مولکولی این ترکیبات، شش گروه عمده از فلاوونوئیدها وجود دارند که شامل: فلاوونولها (flavonols)، فلاوونها (flavones)، فلاوانونها (flavanones)، کاتچینها (catechins)، آنتوسیانیدینها (anthocyanidins) و ایزوفلاوونها (isoflavones) هستند (Kinoshita et al., 2006). نارینژنین (Naringenin)، 7،5،4-تریهیدروکسی-تریهیدروکسیفلاوانون (4,5,7-trihydroxyflavanone) فلاوانونی هست که بهوفور در میوه خانواده مرکبات مثل پرتغال و نارنگی، گریپ فروت و همچنین گوجه فرنگی و گیلاس و کاکائو وجود دارد (Jain et al., 2011; Kawaii et al., 1999). بهطور طبیعی، این فلاوانون به شکل گلیکوزید (glycoside) درآمده و جذب رودهای خود را افزایش میدهد (Haidari et al., 2009). مطالعات نشان دادهاست که نارینژنین دارای اثرات ضد التهابی، آنتی اکسیدانی، ضد سرطانی و حفاظت از سیستم عصبی میباشد (Choi and Ahn, 2008; Nalini et al., 2012; Lee and Kim, 2010; Miyake et al., 2003). نارینژنین ترکیبی با سه گروه هیدروکسیل بوده و بنابراین نسبت به سایر فلاوانونها توانایی و قدرت آنتیاکسیدانی بسیار بالایی داشته و قادر است آنزیمهای آنتیاکسیدانی سلولها را تحریک کند (Chiou and Xu, 2004; Pollard et al., 2006). نشان داده شده است که نارینژنین علاوه بر اثرات بالقوه آنتیاکسیدانی (Rahigude et al., 2012)، دارای اثرات ضد التهابی (Hirai et al., 2007) برجستهای نیز میباشد. با توجه به خواص آنتیاکسیدانی نارینژنین، مطالعه حاضر به منظور ارزیابی اثرات حفاظتی این محصول گیاهی بر آسیب زودرس کبدی دیابت در موشهای صحرایی دیابتی شده توسط آلوکسان انجام شد.
مواد و روشکار مطالعه حاضر از نوع تجربی آزمایشگاهی بوده و در سال 1394 در مرکز تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی تبریز انجام شد. در این مطالعه کلیه ملاحظات اخلاقی و پروتکلهای کار روی حیوانات آزمایشگاهی مورد تائید کمیته نظارت بر حقوق حیوانات آزمایشگاهی بود. برای انجام این مطالعه، تعداد 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن تقریبی 20±200 گرم، به طور تصادفی در 4 گروه 10تایی شامل: 1- گروه شاهد سالم، 2- گروه سالم تیمار با نارینژنین، 3- گروه کنترل دیابتی و 4- گروه دیابتی تیمار با نارینژنین تقسیم شدند. شرایط تغذیه و نگهداری برای تمام گروهها یکسان و به صورت 12 ساعت روشنایی/تاریکی و دمای 2±21 درجه سلسیوس در نظر گرفته شد. جیره غذایی استاندارد و آب بهطور آزاد در دسترس قرار گرفت. یک هفته پس از عادت کردن موشها به محیط جدید، برای دیابتی کردن موشها محلول تازه تهیه شده آلوکسان با دز mg/kg120 بهصورت محلول در آب مقطر (5%)، بعد از 15 ساعت پرهیز غذایی، بهصورت داخل صفاقی به موشهای گروههای 3 و 4 تزریق شد. موشهای با قند خون بالای mg/dl240 به عنوان دیابتی در نظر گرفته شد (Gupta et al., 2005). از کیت سنجش گلوکز، ساخت شرکت زیست شیمی ایران (Ziest chem) نیز برای سنجش قند خون استفاده شد. موشهای گروههای 2 و 4 نارینژنین را که از شرکت سیگما (Sigma-Aldrich Chemical Co., United Kingdom) به شکل پودر آماده در ویالهای مخصوص خریداری شده بود، به طور تازه با حل کردن پودر در حلال دیمتیلسولفوکسید، به میزان mg/kg50 از راه خوراکی به صورت گاواژ، روزانه و به مدت 3 هفته دریافت کردند. میزان و روش مصرف نارینژنین بر اساس مطالعات آنادوری و همکاران در سالهای 2012 و 2013 انتخاب شد (Annadurai et al., 2012; Annadurai et al., 2013). به موشهای گروههای شاهد متناظر (گروههای 1 و 3) نیز نرمال سالین با حجمی برابر تزریق شد. پس از 3 هفته، جهت اندازهگیری برخی فاکتورهای بیوشیمیایی سرمی شامل آلانین آمینوترانسفراز (ALT)، آسپاراتات آمینوترانسفراز (AST) (Reitman and Frankel, 1957)، آلکالین فسفاتاز (ALP) (Kind and King, 1954)، آلبومین (Alb) و پروتئین تام (TP) (Lowry et al., 1951) و بیلیروبین تام (Malloy and Evelyn, 1937)، نمونه خون نیز از دم موشها تهیه گردید. سرم نمونههای خون توسط سانتریفیوژ با سرعت 2500 دور در دقیقه و به مدت 15 دقیقه در دمای 30 درجه سانتیگراد جدا شد. همزمان همه موشها با قطع سر (decapitation) به راحتی کشته شدند. کبد موشها به سرعت خارج شده و قطعاتی از آنها جدا گردید و پس از شستشو در سالین بسیار سرد، توزین و هموژنات 10% در 15/1% (w/v) کلرور پتاسیم تهیه شد. هموژنات با سرعت ×g7000 به مدت 10 دقیقه در دمای 4 درجه سانتیگراد سانتریفیوژ شده و محلول شناور (supernatant) جهت سنجش میزان پراکسیداسیون لیپیدی (lipid peroxidation; LPO) و فعالیت آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز (superoxide dismutase; SOD)، کاتالاز (catalase; CAT)، گلوتاتیون پراکسیداز (glutathione peroxidase; GPX) و گلوتاتیون ردوکتاز (glutathione reductase: GR) مورد استفاده قرار گرفت. فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانی مورد مطالعه و میزان مالوندیآلدئید (malondialdehyde; MDA) و پروتئین شناور در محلول با استفاده از کیتهای تجاری در دسترس (Nanjing Jiancheng Bioengineering Institute, Nanjing, China) و طبق دستورالعمل شرکت تولیدکننده کیت انجام شد. پراکسیداسیون چربی با اندازهگیری غلظت MDA سنجیده شد. مقدار MDA بافتی به صورت نانومول مالوندیآلدئید در میلیگرم پروتئین و فعالیت آنتیاکسیدانی به صورت واحدهای قراردادی در میلیگرم پروتئین عنوان گردید. پراکسیداسیون چربی در کبد با روش رنگسنجی (colorimetrically) به وسیله اندازهگیری TBARS (Thiobarbituric acid reacting substances) طبق روش فراگا و همکاران در سال 1988 (Fraga et al., 1988) انجام شد. به طور خلاصه، 1/0 میلیلیتر هموژنات بافتی با 2 میلیلیتر رآژین TBA-trichloroacetic acid- Hcl reagent (TBA 37%، HCL 25/0 مول و TCA 15%، به نسبت 1:1:1) مخلوط و پس از 15 دقیقه حمام بخار، خنک گردیده و در g×3500 به مدت 10 دقیقه در دمای اتاق سانتریفیوژ شد. شدت جذب محلول شناور شفاف در 535 نانومتر در مقابل بلانک اندازهگیری شد. مقادیر به صورت نانومول در 100 گرم بافت بیان شد. فعالیت سوپراکسید دیسموتاز توسط روش نیشیکیمی در سال 1972 اندازهگیری شد (Nishikimi et al., 1972). در حدود 5 میکروگرم از پروتئینهای تام هر یک از هموژناتهای کبدی با بافر پیروفسفات سدیم، PMT (phenazine methosulfate) و NBT (nitro-blue terazolium) مخلوط گردید. واکنش با افزودن NADH (Nicotinamide-adenine dinucleotide) آغاز گردید. مخلوط واکنش در دمای 30 درجه سانتیگراد به مدت 90 ثانیه انکوبه و با افزودن 1 میلیلیتر اسید استیک گلاسیال متوقف گردید. شدت جذب مخلوط رنگزای تشکیل شده در 560 نانومتر اندازه گیری شد. هر واحد از فعالیت سوپراکسید دیسموتاز به صورت غلظت آنزیم مورد نیاز برای ممانعت از تولید رنگ تا 50 درصد در 1 دقیقه، تحت شرایط مطالعه، تعیین گردید. فعالیت کاتالاز توسط روش کلایبورن در سال 1985 براساس تجزیه پراکسید هیدروژن در 240 نانومتر، مورد سنجش قرار گرفت (Claiborne, 1985). به طور خلاصه، مخلوط مورد سنجش متشکل از 95/1 میلیلیتر بافرفسفات (7 pH= و 05/0 مول)، 1 میلیلیتر پرکسید هیدروژن (019/0 مول) و 05/0 میلیلیتر PMS (10%) در حجم نهایی 3 میلیلیتر بود. تغییرات در جذب، در 240 نانومتر اندازهگیری گردید. در نهایت نتیجه به شکل "فعالیت کاتالاز در دقیقه" محاسبه شد. فعالیت گلوتاتیون پراکسیداز طبق روش روتراک و همکاران در سال 1973 بر اساس واکنش ذیل مورد سنجش قرار گرفت (Rotruck et al., 1973). H2O2 + 2GSH (گلوتاتیون احیاء) → 2H2O + GSSG(گلوتاتیون اکسید) گلوتاتیون پراکسیداز، در هموژنات بافتی، گلوتاتیون را اکسیده کرده که به طور همزمان پراکسید هیدروژن به آب احیاء میگردد. این واکنش پس از 10 دقیقه توسط تریکلرواستیک اسید متوقف و گلوتاتیون باقیمانده توسط محلول DTNB (dithiobis nitrobenzoic acid) مجدداً فعال گردیده و منجر به تشکیل ترکیب رنگی میگردد که با اسپکتروفتومتر در 420 نانومتر اندازهگیری میشود. مخلوط واکنشگر متشکل از 2/0 میلیلیتر EDTA (ethylenediamine tetra-acetic acid) 8/0 میلیمولار، 1/0 میلیلیتر آزید سدیم (sodium azide) 10 میلیمولار، 1/0 میلیلیتر پراکسید هیدروژن 5/2 میلیمولار و 2/0 میلیلیتر هموژنات بود که در 37 درجه سانتیگراد به مدت 10 دقیقه انکوبه گردید. واکنش با افزودن 5/0 میلیلیتر تریکلرواستیک اسید 10 درصد متوقف و لولهها با 2000 دور در دقیقه به مدت 15 دقیقه سانتریفیوژ شدند. مقدار 3 میلیلیتر دیسدیم هیدروژن 8/0 میلیمولار و 1/0 میلیلیتر DTNB 04/0 درصد به محلول شناور افزوده شده و بلافاصله رنگ حاصله در 420 نانومتر اندازهگیری شد. فعالیت گلوتاتیون پراکسیداز به صورت میکرومول گلوتاتیون اکسید/دقیقه/میلی گرم پروتئین بیان گردید. فعالیت گلوتاتیون ردوکتاز با استفاده از روش مهنداس و همکاران در سال 1984 بر اساس واکنش ذیل مورد سنجش قرار گرفت (Mohandas et al., 1984). NADPH + H+ + GSSG → NADP+ + 2GSH در حضور گلوتاتیون ردوکتاز، گلوتاتیون اکسیده، احیاء گردیده و همزمان، NADPH به NADP+ اکسیده میشود. فعالیت آنزیم در دمای اتاق توسط سنجش میزان ناپدید شدن NADPH/ دقیقه در 340 نانومتر، با اسپکتروفتومتر اندازهگیری گردید. برای آسیبشناسی بافتی، از کبد تمامی موشها نمونههایی اخذ و در فرمالین بافری 10 درصد پایدار شدند. از نمونههای فوق با استفاده از شیوههای رایج پاساژ بافت و تهیه مقاطع هیستوپاتولوژی، برشهایی با ضخامت 5 میکرون و با روش رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین تهیه شد (Lee and Luna, 1988). تغییرات هیستوپاتولوژی کبد به صورت تغییر چربی (fatty Change) هپاتوسیتها بر اساس شدت ضایعه، از صفر تا 3 (صفر: حالت طبیعی، 1: استئاتوز خفیف، 2: استئاتوز متوسط و 3: استئاتوز شدید) رتبهبندی شد. کلّیه درجهبندیها با بزرگنمایی 100× و در 5 میدان میکروسکوپی از هر برش ، بهطور تصادفی، انجام شد. تحلیل آماری دادهها دادههای بهدست آمده کمی، به صورت mean±S.E.M ارائه و اختلاف معنیدار بین گروهها توسط آزمون تحلیل واریانس یکطرفه (ANOVA)و آزمون تعقیبی توکی (Tukey) در سطح معنیداری 05/0p< توسط نرمافزار آماری SPSS ویرایش 17 مورد واکاوی قرار گرفت.
یافتهها نتایج تاثیر تیمار روزانه با نارینژنین با دز 50 میلیگرم بر کیلوگرم به مدت 3 هفته بر میزان قند خون موشهای مورد مطالعه در نمودار 1 آورده شده است. نارینژنین اثر هیپوگلیسمیک معنیداری در موشهای سالم (05/0p<) و دیابتی (01/0p<) بعد از 3 هفته استفاده ایجاد کرد. جدول 1، تاثیر نارینژنین بر سطوح سرمی شاخصهای آسیب کبدی را در موشهای دیابتی نشان میدهد. مقادیر سرمی آلانین آمینوترانسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز و بیلیروبین در گروه دیابتی به طور معنیداری (05/0p<) در مقایسه با گروه شاهد سالم افزایش یافت. این پارامترها در گروه دیابتی تیمار با نارینژنین بهطور معنیداری (05/0p<) در مقایسه با گروه دیابتی کاهش نشان دادند. میزان آلبومین و پروتئین تام سرم در گروه دیابتی به طور معنیداری (05/0p<) در مقایسه با گروه شاهد سالم کاهش یافت. این پارامترها در گروه دیابتی تیمار با نارینژنین به طور معنیداری (05/0p<) در مقایسه با گروه دیابتی افزایش نشان دادند. جدول 2، تاثیر آنتیاکسیدانی نارینژنین را در بافت کبد موشهای دیابتی نشان میدهد. محتوای مالوندیآلدئید کبد در گروه دیابتی به طور معنیداری (05/0p<) در مقایسه با گروه شاهد سالم افزایش یافت و در گروه دیابتی تیمار با نارینژنین به طور معنیداری (05/0p<) در مقایسه با گروه دیابتی کاهش یافت. محتوای سوپراکسید دیسموتاز، کاتالاز، گلوتاتیون پراکسیداز و گلوتاتیون ردوکتاز کبد در گروه دیابتی به طور معنیداری (05/0p<) در مقایسه با گروه شاهد کاهش یافت. این پارامترها در گروه دیابتی تیمار با نارینژنین به طور معنیداری (05/0p<) در مقایسه با گروه دیابتی افزایش نشان دادند.
نمودار 1- مقایسه تاثیر نارینژنین بر میزان قند خون در موشهای صحرایی مورد مطالعه (mean±SEM) a,b: در مقایسه با گروه 1 (شاهد سالم)، c: در مقایسه با گروه 3 (دیابتی) (05/0p<).
جدول 1- مقایسه تاثیر نارینژنین بر میزان شاخصهای سرمی آسیب کبد در موشهای صحرایی مورد مطالعه (mean±SEM)
a : در مقایسه با گروه 1 (شاهد سالم)، b: در مقایسه با گروه 3 (دیابتی) (05/0p<).
جدول 2- مقایسه تاثیر نارینژنین بر میزان مالوندیآلدئید و فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانی در موشهای صحرایی مورد مطالعه (mean±SEM)
a : در مقایسه با گروه 1 (شاهد سالم)، b: در مقایسه با گروه 3 (دیابتی) (05/0p<).
شکل 1- نمای ریزبینی از کبد موشهای صحرایی مورد مطالعه (هماتوکسیلین-ائوزین، بزرگنمایی 400×). در نمای ریزبینی ساختار بافت کبد در گروه شاهد سالم طبیعی میباشد (الف). در گروه سالم تیمار با نارینژنین نیز تغییر پاتولوژیک خاصی مشاهده نمیشود (ب). در گروه دیابتی در بافت کبد موشهای دیابتی تغییر چربی (پیکانها) در ناحیه مرکز لوبولی مشاهده میشود (ج). در گروه دیابتی تیمار با نارینژنین، نارینژنین از بروز تغییرات پاتولوژیک جلوگیری کرده و تغییر چربی قابل ملاحظهای در هپاتوسیتها مشاهده نمیشود (د).
جدول 3- تاثیر نارینژنین بر آسیب کبد در موشهای صحرایی دیابتی شده با آلوکسان (mean±SEM)
0= بدون آسیب، 1= آسیب حداقل، 2- آسیب ملایم، 3- آسیب متوسط، 4- آسیب شدید a : در مقایسه با گروه 1 (شاهد)، b: در مقایسه با گروه 3 (دیابتی)
بحث و نتیجهگیری در این مطالعه مصرف خوراکی نارینژنین به میزان mg/kg 50 و به مدت 3 هفته باعث کاهش قند خون در موشهای صحرایی سالم و دیابتی شده توسط آلوکسان گردید. نتایج بیوشیمیایی و هیستوپاتولوژی نیز حاکی از آسیب بافت کبد در موشهای صحرایی دیابتی شده توسط آلوکسان بود طوریکه، در موشهای دیابتی شده با آلوکسان افزایش معنیدار سطوح آنزیمهای آلانین آمینوترانسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز، و آلکالین فسفاتاز و بیلیروبین و کاهش معنیدار آلبومین سرم در مقایسه با گروه شاهد مشاهده شد. نتایج بررسی حاضر نشان میدهد که مصرف نارینژنین، پارامترهای شاخص آسیب کبدی را تا حد قابل قبولی بهبود میبخشد. در ارزیابی آسیب کبد، سنجش سطوح آنزیمهایی نظیر آلانین آمینوترانسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز، و آلکالین فسفاتاز بهطور وسیع مورد استفاده قرار میگیرد. وقوع نکروز یا آسیب غشاء سلول باعث رها شدن آین آنزیمها به گردش خون میشود. افزایش سطح آسپارتات آمینوترانسفراز در سرم، آسیب کبد نظیر هپاتیتهای ویروسی، انفارکتوس قلبی و صدمات عضلانی را نشان میدهد. آلانین آمینوترانسفراز که تبدیل آلانین را به پیرووات و گلوتامات کاتالیز میکند، برای کبد اختصاصیتر بوده و پارامتر مناسبتری برای تشخیص آسیب کبد میباشد. سطوح افزایش یافته آنزیمهای سرمی فوق حاکی از نشت سلولی بوده و نشانگر آسیب ساختار و اختلال عملکرد غشاءهای سلولی در کبد میباشد (Drotman and Lawhan, 1978). از سوی دیگر، سطح سرمی آلکالین فسفاتاز، بیلیروبین، آلبومین و پروتئین تام با عملکرد سلولهای کبدی در ارتباط میباشد. افزایش سطح سرمی آلکالین فسفاتاز بهدلیل افزایش تولید در حضور فشار فزاینده صفراوی میباشد (Muriel et al., 1992). بازگشت سطوح افزایش یافته آنزیمهای سرمی فوق بهحالت طبیعی با مصرف نارینژنین در موشهای دیابتی، میتواند در اثر ممانعت از نشت آنزیمهای داخل سلولی بهدلیل برقراری تمامیت و پایداری سلامت غشاء سلول و یا نوزایش سلولهای آسیب دیده کبد باشد (Thabrew and Joice, 1987). کنترل موثر سطوح آلکالین فسفاتاز، بیلیروبین و آلبومین، بهبود زودهنگام مکانیسمهای عملکردی و ترشحی سلولهای کبدی را نشان میدهد. در این بررسی، تغییرات چربی در نواحی مرکز لوبولی در کبد موشهای دیابتی مشاهده گردید. با تجویز نارینژنین به موشهای دیابتی، تغییر پاتولوژیکی در بافت کبد مشاهده نشد که این خود اثرات محافظتی نارینژنین را در مقابل عوارض کبدی دیابت نشان میدهد. در هر صورت، یافتههای آسیبشناسی این مطالعه با نتایج بیوشیمیایی بهدست آمده همسو بوده و آنها را مورد تائید قرار میدهد. در بررسی حاضر بهنظر میرسد که رادیکالهای آزاد باعث پراکسیداسیون لیپیدهای غشایی و همچنین اسیدهای چرب غیراشباع توری داخل سیتوپلاسمی گردیده است که منجر به تشکیل پراکسیدهای لیپیدی (مالوندیآلدئید) و از بین رفتن تمامیت غشاء سلول و در نهایت آسیب کبد شده است. افزایش میزان مالوندیآلدئید در موشهای دیابتی، نشاندهنده افزایش واکنشهای پراکسیداسیونی استکه به ضعف مکانیسمهای تدافعی آنتیاکسیدانی نیز منجر گردیده و بدینترتیب ممانعت از تولید مفرط رادیکالهای آزاد هم مقدور نخواهد بود (Naik, 2003). به عبارتی دیگر، افزایش میزان مالوندیآلدئید در کبد حاکی از افزایش پراکسیداسیون لیپیدی است که منجر به آسیب بافت کبد و همچنین ناتوانی مکانیسمهای تدافعی آنتیاکسیدانی در ممانعت از تولید بیرویه رادیکالهای آزاد میگردد. سوپراکسید دیسموتاز، کاتالاز، گلوتاتیون پراکسیداز آنزیمهای آنتیاکسیدانی هستند که یک سیستم تدافعی را علیه گونههای فعال اکسیژن تشکیل دادهاند (Lil et al., 1988). کاهش فعالیت سوپراکسیددیسموتاز شاخصی حساس در مورد آسیب سلولهای کبدی میباشد. این آنزیم یکی از مهمترین عوامل در سیستم تدافعی آنتیاکسیدانی آنزیماتیک میباشد. سوپراکسید دیسموتاز آنیون سوپراکسید را از طریق تبدیل آن به پراکسید هیدروژن مورد پاکسازی قرار داده و بدین ترتیب اثرات سمی آنرا کاهش میدهد (Curtis et al., 1972). در بررسی حاضر، میزان سوپراکسید دیسموتاز در موشهای دیابتی بهدلیل تشکیل فراوان آنیونهای سوپراکسید، بهطور معنیداری کاهش یافت. همچنین فعالیت آنزیمهای زداینده پراکسید هیدروژن یعنی کاتالاز و گلوتاتیون پراکسیداز در این موشها بهطور معنیداری کاهش یافت. بهنظر میرسد که غیرفعال شدن سوپراکسید دیسموتاز توسط آنیونهای افزایشیافته سوپراکسید، منجر به غیرفعال شدن آنزیمهای کاتالاز و گلوتاتیون پراکسیداز میشود. در این مطالعه، مصرف نارینژنین مانع از کاهش سوپراکسید دیسموتاز، کاتالاز و گلوتاتیون پراکسیداز شده است که این اثر ممکن است بهدلیل پاکسازی رادیکالها توسط نارینژنین باشد که منجر به حفظ و بقاء این آنزیمها شده است. کاتالاز آنزیم آنتیاکسیدانی است که در بافتهای حیوانی بهطور گسترده منتشر شده و دارای بیشترین فعالیت در کبد و گلبولهای قرمز میباشد. کاتالاز پراکسید هیدروژن را تجزیه کرده و بافتها را از رادیکالهای بسیار فعال هیدروکسیل محافظت میکند (Chance et al., 1952). بنابراین، کاهش فعالیت کاتالاز ممکن است منجر به بروز برخی اثرات مخرب ناشی از رادیکالهای سوپراکسید و پراکسید هیدروژن گردد. گلوتاتیون ردوکتاز یک آنزیم سیتوزولی کبدی است که در کاهش گلوتاتیون اکسید، به عنوان محصول نهایی فعالیت گلوتاتیون پراکسیداز علیه گلوتاتیون احیاء، دخالت دارد (Suresh and Vandana, 2008). متعاقب القاء دیابت کاهش قابل توجهی در میزان گلوتاتیون پراکسیداز حاصل میگردد که منجر به دسترسی گلوتاتیون ردوکتاز به سوبسترا خواهد شد که بدین ترتیب فعالیت گلوتاتیون ردوکتاز کاهش مییابد. مصرف نارینژنین در موشهای دیابتی فعالیت گلوتاتیون ردوکتاز را مجدداً برقرار کرده که مصرف گلوتاتیون اکسید را جهت تشکیل گلوتاتیون احیاء و افزایش سمزدایی متابولیتهای فعال توسط کونژوکاسیون با گلوتاتیون احیاء برقرار میکند. نتایج بررسی حاضر اثرات مفید نارینژنین را در مقابل عوارض کبدی دیابت نشان میدهد. بنابراین، نارینژنین میتواند پس از انجام کارآزماییهای شاهدار اتفاقی و حصول نتایج مثبت، بهعنوان یک داروی با منشأ گیاهی جهت پیشگیری از آسیبهای کبدی ناشی از استرس اکسیداتیو در بیماری دیابت، در مورد انسان نیز توصیه گردد. تعیین تاثیر دزهای مختلف نارینژنین و شناخت دقیق، مکان و مکانیسم یا مکانیسمهای مولکولی و سلولی مؤثر در عملکرد فارماکولوژیکی آن نیاز به مطالعات آتی دارد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,119 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,095 |