تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,619 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,312,717 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,365,329 |
سیاست خارجی امریکا وناکامی اوباما درتحقق شعارها و وعده های انتخاباتی | ||
فصلنامه مطالعات روابط بین الملل | ||
مقاله 5، دوره 4، شماره 15، شهریور 1390، صفحه 119-154 اصل مقاله (448.94 K) | ||
نوع مقاله: پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
محمدعلی خسروی1؛ اصغر ایمانی2 | ||
1استادیار دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، گروه علوم سیاسی | ||
2دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، گروه علوم سیاسی | ||
چکیده | ||
چکیده این مقاله به بررسی تاثیر دولت باراک اوباما بر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا با استراتژی شعار تغییر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و با توجه به نظریات احزاب محافظه کار و نومحافظه کار واندیشه های لیبرالیستی غرب تحت تاثیر ونفوذ صهیونیست های افراطی ویهودیان سرمایه دار در سیاست های هژمونی آمریکا درخارج از مرزهای این کشور پرداخته است. همچنین دولت جدید آمریکا با توجه به عدم موفقیت درشعارهای انتخاباتی با نگاه تغییر در سیاست خارجی دولت اوباما ناگزیر شده است، برخی از اولویت های سیاست خارجی ایالات متحده را از رویکرد یک جانبه گرایانه به رویکردی چند جانبه گرایانه یا به اصطلاح، همان دیپلماسی هوشمند زورگویانه تغییر دهد. | ||
کلیدواژهها | ||
واژگان کلیدی: اوباما؛ سیاست خارجی؛ ایالات متحده آمریکا؛ شعار تغییر؛ رویکرد | ||
اصل مقاله | ||
مقدمهانتخابات سال 2008 ایالات متحده وانتخاب باراک اوباما بعنوان رئیس جمهور تغییر مهمی بود که در آمریکا صورت گرفته است. این انتخابات از جنبه داخلی نشان داد که جامعه آمریکا می تواند برای مشکلاتش راه حل پیدا کند ونشان داد که یک جامعه پویاست. وازسوئی ویژگی های منحصر به فردی که اوباما دارد، ازجمله مسئله نژاد،مذهب،مهاجر بودن و.... اینکه ریشه تاریخی وخانوادگی عمیقی در آمریکا ندارد، اورا از روسای جمهور پیشین آمریکا متمایز می سازد.انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا ازچند نکته مهم دارای اهمیت است. تکنیک ها ونحوه صحبت کردن وتسلط باراک اوباما برفن گفتگو وسخنوری وغنای مفهومی سخنرانی های او ازجمله عوامل مهم درجلب آراء مردم بوده است. همچنین تعداد رای دهندگان وهیجان داخلی انتخابات ازمسائل وویژگیهای بارز این مرحله می باشد. درابعاد خارجی، این انتخابات جهانی ترین انتخابات آمریکا محسوب می شود. ازاین نظر،اوباما یک پدیده است واگر خانم کلینتون ومک کین انتخاب می شدند، چنین تاثیری را نمی توانستند داشته باشند. درواقع این سطح از مقبولیت، انتظارات زیادی را از اوباما بدنبال داشت که وی و سیاست هایش را با چالش مواجهه خواهد کرد. برآورده شدن این سطح از توقعات وانتظارات مردم آمریکا، دشواریهای زیادی برای اوباما و آمریکا خواهد گذاشت، چرا که این انتظارات باپیچیدگیهای سیاسی حاکم بر کشور آمریکا، بیش ازظرفیت یک فرد ویا یک گروه است.تفکر سیاست مداران آمریکایی بر پایه های چندجانبه گرایی و یک جانبه گرایی قرار دارد. در مقابل تفکر سیاست خارجی اوباما، که ترکیبی از رئالیسم ونئولیبرالیسم یا ترکیب قدرت سخت افزاری وچهارچوب های رئالیستی با همکاری دیگران است روبرو خواهد شد. باراک اوباما با انتخاب وترکیب اعضای تیم سیاست خارجی خود،عملا سه نفر از مدعیان کاندیداتوری رابرای انتخابات آینده ریاست جمهوری آمریکا ازدورخارج کرد. تیم سیاست خارجی اوباما درمقایسه با دوره های قبل یک تیم کامل وقوی است. زیرا داشتن تجربه،ایدئولوژیک نبودن آنها و آگاهی کامل آنان نسبت به دیگر ملل دنیا واز همه مهمتر خاورمیانه محور بودن آنهاست. باراک اوباما یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا درسال 2007 با شعار وگفتمان تغییر نسبت به وضعیت سیاست های خارجی بوش وجبران شکست های دیپلماسی آمریکا درنظام بین الملل بخصوص منطقه خاورمیانه، وارد صحنه وعرصه رقابت ریاست جمهوری گردید. در این دوران اظهارات اوباما بیشتر حرف های ناگفته مردم آمریکا وخواسته اکثریت غرب بود.یکی از اولویت های سیاست خارجی اوباما، احیای قدرت سیاست خارجی آمریکا وبازسازی آن بود. پایان دادن به میراث تفکرات وسیاست های جورج بوش ومدیریت او درجهان، از جمله شعارهای تغییر واصلی اوباما بوده است. شعارخروج نیروهای آمریکائی از عراق وافغانستان وبستن زندان گوانتانامو وبهبود روابط آمریکا با کشور های بزرگ صنعتی،اقتصادی،نظامی وخروج از بحرانهای مالی و اقتصادی آمریکا از مهمترین وبهترین مولفه های در شعارهای سیاست خارجی باراک اوباما است. حل مسئله اعراب واسرائیل واتخاذ یک روش مناسب درمقابل کشور ایران که یک تهدید استراتژیک برای آمریکا درخاورمیانه وجهان اسلام است، بعنوان وعده های انتخاباتی اوباما مطرح بوده است.از دیگر وعده های انتخاباتی اوباما نزدیک ترکردن سیاست های سخت افزاری غرب وتعامل آن با سیاست های نرم افزاری اروپا است. تغییررویکرد درمقابل کشورهای اقتصادی وصنعتی و نظامی در آسیا بویژه با کشورهای چین،روسیه،ژاپن، کره جنوبی وهمراه کردن سیاست های چپ مارکسیستی در حوزه کشورهای آمریکای لاتین از مهمترین ویژگیهای شعار تغییر در انتخابات ریاست جمهوری اوباما بوده است. با این حال محقق با طرح وبیان مساله به بررسی ابعاد ورویکردهای بعد از پیروزی اوباما با توجه به شعارهای انتخاباتی و فرایند سیاست های خارجی ایالات متحده آمریکا وتحولات وتاثیرات آن درمناسبات نظام بین الملل خواهد پرداخت. انتخابات ریاست جمهورى سال 2008آمریکا: انتخابات ریاست جمهورى آمریکا پس از دو سال فعالیت انتخاباتى نامزدهاى دو حزب دموکرات و جمهورى خواه در روز سه شنبه بعد از دوشنبه ماه نوامبر پایان یافت. این انتخابات، با پیروزى «باراک اوباما» نامزد حزب دموکرات بر «جان مک کین» نامزد حزب جمهورى خواه به اتمام رسید.انتخابات ریاست جمهورى در آمریکا که نه تنها توجه مردم این کشور، بلکه توجه مردم جهان را براى مدتى به خود جلب کرد، نشان از تأثیر گذارى سیاست و نفوذ این کشور در دیگر مناطق جهان را دارد. لپست معتقد است:« استثنا گرایی آمریکائی تاحدزیادی امورخوب ومفیدوچیزهای بدومشکل آفرین مربوط به رفتارامریکا و جامعه را برای دیگران وامریکائی ها توجیه میکند» (بوزان،1389،195) البته هدف این کشور به قول سوزان استرنج: «دگرگون کردن سیاست جهانى هم در صحنه داخلى و هم بین المللى با استفاده از تمامى ابعاد قدرت امریکا است.» (www.fpif.org ) هانس جى مورگنتا، معتقد است:« تصمیمات رئیس جمهور امریکا نه تنها بر زندگى ساکنان آن کشور، بلکه بر زندگى میلیون ها انسان در سراسر جهان تأثیر مى گذارد» (www.first.sipri.org) و به قول «کلینتون» «رهبری آمریکاباتوجه به تغییرجهانی الزامی است.».(اوجین آر،1388، 4 ) لذا به دلیل این تأثیر گذارى است که انتخابات آمریکا مهم به نظر مى رسد.ایالات متحده آمریکا که داراى یک نظام فدرالیستى (قدرت بین دولت مرکزى و 50 ایالت تقسیم شده است) مى باشد. با پیروزى نامزد یکى از دو حزب دموکرات و جمهورى خواه از روز 20 ژانویه کار وى به عنوان رئیس جمهور آغاز مى شود. از آنجایى که امریکا داراى دو حزب دموکرات و حزب جمهورى خواه مى باشد و این دو مهم ترین و اصلى ترین احزاب این کشور هستند، لذا نامزد یکى از این دو حزب به ریاست جمهورى مى تواند دست یابد. حزب دموکرات که نسب آن به حزب دموکرات ـ جمهورى خواه مى رسد توسط مخالفان فدرالیست ها در سال (1792) و حزب جمهورى خواه توسط سیاستمداران ضد برده دارى در سال 1854 تأسیس شد.بدین ترتیب در نظام سیاسى امریکا با توجه به اینکه نظامى تکثر گرا است و احزاب به راحتى تشکیل مى شوند ولى همیشه دو حزب دموکرات و جمهورى خواه توانستند در رقابت هاى انتخاباتى ریاست جمهورى به پیروزى دست یابند. تسلط کامل نظام حزب هاى دموکرات و جمهورى خواه بر نظام حزبى تا حدى ناشى از قاعده اکثریت نسبى در انتخابات مجلس است.استراتژی این دوحزب به اندازه ای مهم است که بیل کلینتون می گوید:« مانمی توانیم در خارج قوی باشیم مگر اینکه درداخل قوی باشیم وما نمی توانیم در داخل قوی باشیم مگر اینکه در جهان دخالت وحضور داشته باشیم،جهانی که وقایع رابرای هرآمریکائیتعیین می کند.» (اوجین آر، 1388، 7) در انتخابات اخیر اوباما توانست 52 درصد و مک کین حدود 48 درصد از آراى عمومى را به خود اختصاص دهند، در حالى که آراء الکترال آقاى اوباما نزدیک به 60 درصد و مک کین حدود 40 درصد بود. اوباما توانست در سایه دموکراسى و مردم سالارى بیمار این کشور، پیروز شود.هرچندکه « فرمانروایی آمریکا روی هم رفته اززمان پایان جنگ جهانی دوم توان سیاسی را چنین تقسیم کرده که حزب دمکرات کنگره راکنترل کند وحزب جمهوری خواه کاخ سفید را در اختیار داشته باشد» (یوجین آر، 1387،265)لذا اوباما در شرایطى به کاخ سفید مى رود که امریکا درگیر دو جنگ، صلح خاورمیانه و بحران اقتصادى است. اوباما با چالش هایى نظیر بحران اقتصادى، جنگ عراق و افغانستان، صلح فلسطین و اسرائیل و پرونده هسته اى ایران روبرو است. چالش هایى که از دوران یک جانبه گرایى جرج دبلیو بوش براى اوباما به ارث رسیده است.«هنگامی که وزیر دفاع دیک چنی در3 دسامبر1990 به کمیته خدمات رزمی سنارفت وگفت که پرزیدنت بوش نیاز به هرگونه اختیار افزونتری از کنگره پیش از حمله به عراق ندارد.»(یوجین آر، 1387،ص298) دورانى که برژینسکى آن را فاجعه خوانده است. برژنیسکى در کتابى تحت عنوان فرصتى دوباره در انتخابات از لزوم قرار گرفتن فردى در قدرت، سخن مى گوید که بتواند حجاب هاى ترکیده مسکن ـ مالى و اعتماد جامعه آمریکا را ترمیم کند. وى به چند جانبه گرایى به جاى یک جانبه گرایى تأکید مى کند و بر تغییر رفتار به جاى تغییر رژیم اشاره می کند.بحران اقتصادى آمریکا یکى از چالش هاى پیش روى رئیس جمهور جدید آامریکا مى باشد. اوباما که با طرح برنامه ریزى اقتصادى خود براى برون رفت از این بحران توانست پیروز شود، اکنون نتوانسته به آنها جامعه عمل بپوشاند.. رئیس جمهور جدید امریکا معتقد است که امریکا گرچه دشمن داخلى ندارد، ولى بحران اقتصادى باعث شده 57 درصد از مردم این کشور با آن دست به گریبان باشند. اوباما سیاست هاى اقتصادى خود را اینطور اعلام کرده است: 1. حمایت از مالکیت مسکن و جلوگیرى از تغلب در رهن ها؛ 2. افزایش رفاه و تأمین اجتماعى بازنشستگان؛ 3. افزایش نرخ رشد، رسیدگى به بحران بهداشت و درمان و سرمایه گذارى در تولیدات صنعتى و مبارزه براى تجارت عادلانه. با این برنامه اقتصادى، بسیارى از تحلیل گران اقتصادى معتقدند که نظام سرمایه دارى امریکا با به قدرت رسیدن اوباما تا اندازه اى در اشتهاى سیرى ناپذیر و میل کمپانى هاى بزرگ به فزون خواهى که در سال هاى اخیر به اوج خود رسیده تجدید نظر خواهد کرد.دراین شرایط نیکسون محافظه کاراعلام نمود:« امروز ما همگی هواخواه مکتب کینز هستیم »[ سیف زاده،حسین،معمای امنیت،1385،ص105] به هر حال اوباما، تا مشکلات مالى و بانکى امریکا را حل نکند، بقیه برنامه هاى عمرانى او نمى تواند به مرحله عمل برسد.جنگ عراق و افغانستان یکى دیگر از موضوعات مهم در رقابت هاى انتخاباتى (2008) امریکا بود. این دو جنگ که هزاران کشته و زخمى و میلیاردها دلار هزینه در بر داشته است، در طول رقابت هاى انتخاباتى امریکا همواره مورد بحث نامزدهاى انتخاباتى بود. جان مک کین، نامزد حزب دموکرات که در سال (2007) از طرح اعزام نیروى بیشتر به عراق پشتیبانى کرد، نبرد در عراق را به منزله نبرد با تروریسم دانست. وى که یکى از طراحان اصلى بیدارى اهل تسنن در مناطق عراق القاعده است، همواره خواهان افزایش نیروهاى نظامى به عراق براى پایان دادن به این جنگ مى باشد، در حالى که باراک اوباما، نامزد دموکرات معتقد است که جبهه اصلى مبارزه با تروریسم، افغانستان است. اوباما از روزى که نامزدى خود را اعلام کرده بود خواهان خروج نیروهاى نظامى امریکا طى شانزده ماه از عراق شد. وى جنگ عراق را اشتباه استراتژیک جرج بوش خواند. اوباما معتقد بود با القاعده باید در افغانستان و پاکستان جنگید. لذا هم اوباما و هم کین معتقد ند که جنگ را باید ادامه داد. منتها کانون جنگ فرق مى کند.کارشناسان هژمونی آمریکا معتقدند« رشدامپراطوری آمریکابیش از انکه از طریق تلاش برای دستیابی به رفاه اقتصادی بوده باشد،بربستر کاوش برای امنیت مطلق یا به عبارتی دیگر آسیب ناپذیری بوده است.» (دهشیار،1382،41) اوباما در مناظره انتخاباتى با مک کین گفت که سرویس هاى اطلاعاتى ما اعلام کردند که القاعده بزرگ ترین خطر براى امریکاست. عراق و افغانستان دو اصل مهم در سیاست هاى امریکا براى کنترل شرق و غرب آسیا است، در نقطه اى که یک سوى آن قدرت بزرگى مانند چین و در نقطه دیگر آن حساس ترین و امنیتى ترین منطقه جهان یعنى خاورمیانه قرار داد.دراین میان امریکا باید با ملاحظات بیشترى عمل کند. و نباید نقش اسرائیل را نادیده گرفت.دراین رابطه« از سال 1982 تاکنون آمریکا32 بارقطعنامه هائی را که در شورای امنیت سازمان ملل متحددرجهت محکومیت یا انتقاداز اسرائیل ارائه شده را وتو کرده است.» (میرزهایمر و والت، 1386،9) خروج نیروهاى امریکایى از عراق در حقیقت براى ایران و سوریه یک پیروزى محسوب خواهد شد و باعث کاهش خطر و تهدید براى تهران و دمشق است و از آنجا که اسرائیل تمایلى به دادن چنین مجالى براى این دو دشمن خود در منطقه ندارد براى افزایش نا امنى در عراق برنامه ریزى خواهد کرد. موضع گیرى اوباما در رابطه با مسئله فلسطین گر چه ابتدا موضعى حمایت گرایانه از اسرائیل بود و در سخنرانى که این نامزد حزب دموکرات در نشست کمیته امور عمومى امریکا ـ اسرائیل موسوم به «آپیاک» داشت، اسرائیل را قوى ترین متحد امریکا در منطقه خواند و ضرورت ادامه کمک هاى نظامى و مالى امریکا به اسرائیل خصوصا در برنامه هاى دفاع موشکى اعلام کرد، ولى بعد از مدتى به طرفدارى از فلسطینیان پرداخت و گفت که هیچ کس به اندازه مردم فلسطین ستم نمى بیند. گرچه از دیدار کارتر با خالد مشعل، رهبر حماس انتقاد کرد. اوباما در ژوئن 2008 از موضع سنتى اسرائیل که اورشلیم تنها متعلق به اسرائیل است دفاع کرد. ولى بعد از این سخن گفت: دو طرف باید مذاکره کنند و مسئله اورشلیم هم جزء همین مذاکرات است. بدین ترتیب به نظر مى سد« توانمندی گروه فشاراسرائیل درجلب حمایت واشنگتن ازسیاست های توسعه طلبانه اسرائیل باعث گردیده تا اسرائیل برای استفاده از فرصت ها اشتیاقی از خود نشان ندهد،فرصت هایی که ازهدر رفتن جان اسرائیل ممانعت به عمل آورد وازحجم بدنه فلسطینی ها کاست.» (میرزهایمر و والت، 1386،91)بنابراین دولت هاى امریکا چه جمهورى خواه و چه دموکرات به شدت طرفدار اسرائیل هستند و سیاست این دو حزب با یکدیگر تفاوت چندانى در این رابطه ندارد. اوباما همواره معتقد است که گزینه نظامى در مورد ایران مورد توجه است.بدین ترتیب مشخص مى شود که هدف دولت دموکرات اوباما با دولت جمهورى خواه بوش در رابطه با برنامه هسته اى ایران تفاوت چندانى ندارد. هر دو خواهان مهار هسته اى ایران هستند اما دموکرات ها با اعمال تحریم هاى شدید اقتصادى قصد دارند ایران را در تنگنا قرار دهند. بدین ترتیب با انتخاب اوباماى دموکرات به نظر نمى رسد تغییرات مهمى چه در رابطه با ایران و چه در رابطه با دیگر کشورها صورت بگیرد. مواضع دموکرات ها در قبال ایران گرچه نسبت به نو محافظه کاران عمل گرایانه تر است، ولى به دلیل نزدیکى سیاست هایشان با اسرائیل انعطاف ناپذیرتر و سرسختانه تر خواهد بود. در مجموع گر چه استراتژى دموکرات ها انعطاف پذیرتر است، ولى مداخله جویانه تر، تحریمى تر و درون نگرانه تر خواهدبود. به طریقى که خطرات این سیاست از سیاست جمهورى خواهان که بیرون مى ایستند و مى جنگند بسیار بیشتر خواهد بود. به علاوه باید تأکید کرد که در ساختار سیاسى ادارى امریکا این تنها رئیس جمهور (فرد) نیست که تصمیم گیرنده است. پشت این سازه سیاسى ادارى (امریکا) نهادهایى قرار گرفته است که با کمک استراتژیست ها و نخبگان فکرى این ابر قدرت تصمیم گیرى مى کنند. آزادى عمل و محدوده کارى رئیس جمهور امریکا محدود و در چارچوب منافع ملى این کشور مى باشد. سیاستمداران امریکایى مسئله امنیت ملى را مهم ترین اصل سیاست خارجى در چارچوب منافع ملى این کشور می دانند. لذا« تاکیدبرمسولیت پذیری در جهت منافع جمعی، جلوگیری از بی ثباتی و حفظ برتری به عنوان هدف اصلی، تمامانشان دهنده منطق برتری جویانه نظام آمریکاست.» (کالاهان،1387،59) بنابراین جابه جایى افراد تفاوت چندانى در سیاست هاى این کشور ندارد. با این تفاصیل رئیس جمهور جدید امریکا با مشکلاتى که به ارث برده است، باید بتواند مشروعیتى که حاکمیت این کشور از دست داده است را بازیابد، لذا بازگشت مشروعیت به این کشور مهم ترین چالش دولت اوباما است. اوباما باید بتواند در سطح داخل و خارج اعتماد از دست رفته امریکا را به دلیل شروع دو جنگ به مردم این کشور برگرداند. حمله به عراق و دروغ جرج بوش در رابطه با وجود سلاح هاى هسته اى در عراق باعث بى اعتمادى مردم این کشور به دولتمردان امریکا شده است، تا جایى که محبوبیت بوش افول کرد.زیرا« حمله نیروهای ائتلاف به عراق در تاریخ 20 مارس به نیکی نماینگراین واقعیت است که نیروهای غربی براساس یک سری پیش فرض و برنامه ها با توجه به واقعیات حاکم برعراق جنگ را آغازکردند.» (دهشیار،1382،259) بوش که با قرار گرفتن در رأس قدرت (ریاست جمهورى) محبوب ترین رئیس جمهور امریکا به شمار مى آمد بعد ازجنگ عراق محبوبیت اش به میزان زیادى کاسته شد. بعلاوه اوباما باید در سطح بین المللى هم اعتماد نهادهاى بین المللى را به دست آورد و چهره مخدوش امریکا را ترمیم کند. سند 52 صفحهای استراتژی نوین امنیت ملی آمریکااوبامااعلام کرد به هنگام ورود به کاخ سفید برنامه سیاست خارجی خودرا ارائه خواهدکردو آن به مثابه حرفهای دل و ناگفتههای مردم ایلات متحده است. سیاستی سمبلیک و فاقد استراتژی؛ برنامههایی درمورد جبران شکستهای سیاست خارجی دوران جرج بوش است.سیاست خارجی باراک اوباما بنظر می رسد، همچنان ناتوان از داشتن یک خط و مرز روشن سیاسی است.هرچند باراک اوباما گفت بعد از پیروزی تلاش خواهد کرد خواستههای اکثریت مردم را تحقق بخشد،اوباما وعده داد زندان گوانتانامو را در طول یک سال ببندد، نیروهای خارجی حاضر در عراق را از این کشور خارج کند و در مورد افغانستان نیز این مساله به طور صریح روشن شود که آیا این کشور به کمکهای نظامی نیازمند است یا اجتماعی.علاوه بر این، اطمینان دادن به ایران از طریق مذاکره و برقراری آشتی بین فلسطینیها و اسراییل بخش دیگری از وعدههای اوباما بود. وعده بهبود رابطه با روسیه و گام نهادن به عصری عاری از سلاحهای اتمی آرزوهایی بود که اروپا و آمریکا را به آیندهای روشن امیدوار کرد.محافل سیاسی معتقدند هیچ رییس جمهوری قبل از اوباما به اندازه وی و در چنین ابعادی با کمک مهرههای سیاسی خود به مسائل متعدد سیاست خارجی و جنجال برانگیزاز هیلاری کلینتون گرفته تا رابرت گیتس از ریچارد هالبروک تا جیمز جونز و جرج میچل؛ نپرداخته است بررسی وضعیت سیاست خارجی دولت اوباما طی سال گذشته حاکی از رویاپردازی اوباما به جای تعیین استراتژیهای صریح و روشن بوده است. وی تا کنون با احساساتی هر چه تمامتر از ابتکار عمل سخن گفته است. ابتکار عملهایی محقق نشدنی. عراق همچنان به عنوان یک مشکل مطرح است. چشم دنیای اسلام نیز به وعدههای اوباما عملی نشده است.هرچندکه « یازده سپتامبر طرح نومحافظه کاران برای حفظ امریکا به عنوان اولویت شماره یک را تقویت کرد، بودجه ی نظامی این کشور را هرچه بیشتر افزایش دادو باعث شد تا از طرح دفاع موشکی ملی « NMD » حمایت شود به رغم انکه ظاهرا ارتباطی باتهدید جدید ناشی از به کارگیری خطوط هوائی غیر نظامی به عنوان موشک نداشت.»(بوزان،1389، 219) او که در سخنرانی خود در قاهره سخن به میان آورده،گفته از بهبود رابطه با روسیه نیز با وجود توقف طرح سپر دفاع موشکی آمریکا در چک و لهستان خبری نیست و مشکلات خاورمیانه نیزهمچنان باقی است. مطمئنا اوباما پاسخی به این سوال که شرایط قرار است چگونه پیشرفت کند را ندارد. ژنرال استنلی مک کریستال فرمانده نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان، نسبت به شکست جنگ در افغانستان هشدار داده و از دولت درخواست نیروی بیشتر را مطرح ساخته است. این در حالی است که این درخواست بااعزام 30 هزارنیروی تازه نفس به کشورافغانستان پاسخ داده شده است. مطمئنا شرایط نمی تواند به همین منوال ادامه یابد.البته اوباما همچنان فرصت دارد تا سیاست سمبلیک خود را به استراتژی مجهز کند. اگر وی موفق به انجام چنین کاری نشود، ریاست جمهوری وی نیز پایانی مانند دوران جیمی کارتر رییس جمهور اسبق آمریکا به دنبال خواهد داشت. مانند دوران شکست کارتر درآزاد سازی گروگان های سفارت آمریکا در تهران که اعلام کرد: « ما دیگر نمی توانیم متکی به دیپلماسی باشیم. ومن تصمیم به واکنش گرفته ام » (آر و کورمیک،1387،536)و این مساله به مفهوم فاجعهای بزرگ برای غرب است. ازسوئی اوباما بااعلام دکترین جدید امنیت ملی آمریکاودر تشریح این سیاست، بازسازی اقتصاد از طریق آموزش بهتر، کاهش بدهیهای ملی، گسترش انرژی پاک، توسعه پژوهشهای علمی و نوسازی سیستم بهداشت و درمان همگانی، برجستهترین اصول راعنوان کرده است.دولت آمریکا در استراتژی جدید امنیت ملی این کشور اعلام کرد که کرهشمالی با گزینهای روشن روبهرو است که یا پیشنهاد آمریکا برای تعامل را بپذیرد یا با انزوای بیشتر بر سر برنامه هستهای خود روبهرو شود. دولت «باراک اوباما»، رئیسجمهوری آمریکا سند 52 صفحهای استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا که بر رویکرد سیاسی سخت و جدی با کرهشمالی تاکید دارد را اعلام نموده است. باراک اوباما با ابلاغ پیامی همزمان با معرفی راهبرد جدید امنیت ملی آمریکا گفت: «امنیت بلند مدت ما از طریق توانمندی در القای ترس در دل دیگران نیست بلکه از طریق ظرفیت ما برای پاسخ به امیدهای آنان به دست میآید.ما همیشه به دنبال غیر قانونی کردن استفاده از تروریسم و منزوی کردن استفاده کنندگان از این روش هستیم. جنگ ما یک جنگ جهانی علیه تاکتیک تروریسم و یا مذهب اسلام نیست. جنگ ما با یک شبکه تروریستی خاص به نام القاعده و گروههای تروریستی مرتبط با آن است که امنیت آمریکا و متحدان و شریکان او را تهدید میکند.» (www. yearbook2007.sipri.org) اوباما همچنین در راهبرد جدید امنیتی آمریکا خود را از رویکرد جورج بوش مبنی بر استفاده از جنگهای بازدارنده برای جلوگیری از تهدیدهای در حال شکل گیری دور کرد و افزود: «امنیت ملی شامل مفاهیم بحرانهای اقتصادی جهان و تغییرات آب و هوایی میشود.رهبری جهانی آمریکا به اقتصاد قدرتمند و عزم پیشرفت در حوزههای آموزش و پرورش، انرژی پاک، علوم و فناوری و کاهش نقصانهای فدرال بستگی دارد.» واین درحالی است که « سرمایه دارترین کشور جهان با مجهزترین ابزار معالجه ودرمان هنوز برای بسیاری از شهروندان خود اصول اولیه خدمات درمانی را فراهم نکرده است.و شانزده درصد آمریکائیان از سن 65 سالگی تحت پوشش هیچ بیمه ای نیستند.» (وایل،ام.جی.سی، 1388،359)در این سند که نخستین دگرگونی در استراتژی امنیت ملی آمریکا از سال ۱۹۹۶ میلادی بهشمار میرود، دولت اوباما از کرهشمالی با عنوان «دشمن آمریکا» نام برده و به پیونگیانگ نسبت به عدم پذیرش دعوتهای واشنگتن و تسلیم نشدن در برابر فشارها برای شفاف کردن برنامههای هستهای خود، شدیدا هشدار داده است.در این سند با تاکید بر اینکه پیونگیانگ باید سلاحهای هستهای خود را از بین ببرد، آمده است: «اگر کرهشمالی تعهدات بینالمللی خود را نادیده بگیرد به دنبال ابزارهایی خواهیم بود تا با تشدید انزوا، این کشور را وادار به رعایت قواعد منع گسترش سلاحهای هستهای کنیم.» راهبرد جدید فوق، فاصله گرفتن از دکترین «جورج بوش»، رئیسجمهوری سابق آمریکا است که بر عملیات جنگی پیشگیرانه علیه تهدیدهای دشمنان تاکید میکرد.همانند برخی از پیشنیان خود، باراک اوباما نیز تعهد بر بازسازی اقتصاد آمریکا را بخشی از استراتژی امنیت ملی دولت خود نامیده و آن را با عنوان «زیربنای نوین» پایه اصلی سیاست داخلی قرار داده است.در تشریح این سیاست، بازسازی اقتصاد از طریق آموزش بهتر، کاهش بدهیهای ملی، گسترش انرژی پاک، توسعه پژوهشهای علمی و نوسازی سیستم بهداشت و درمان همگانی، برجستهترین اصول عنوان شدهاند.اوباما در این سند تاکید کرده است که موفقیت در این عرصهها، برای حفظ نفوذ آمریکا در جهان حیاتی است.درمقابل منتقدان اوباما میگویند که تاکید بر دیپلماسی و افزایش کمکهای خارجی نشانهای از ضعف در عرصه دفاعی است و بیشتر سیاستهای وی تاکنون به ناکامی انجامیده است. آنهادر این زمینه از جمله به ادامه مبارزهطلبیها، بیاعتنائیها و خصومتهای کرهشمالی، بنبست در افغانستان و افزایش نگرانیها در مورد عملیات تروریستی در آمریکا اشاره میکنند.بالاترین مقام کاخ سفید در پاسخ میگوید که روند حرکت، در مسیر درستی پیش میرود؛ اگر چه این حرکت کند به نظر میآید ولی آینده نشان خواهد داد که خطمشی کارسازی بوده است.روسایجمهوری آمریکا، استراتژی امنیت ملی را برای دستیابی به هدفها و اولویتها برای ایمن نگه داشتن شهروندان این کشور به کار میگیرند.« سه منطق برتری جوئی، لیبرالیسم و بین الملل گرائی آمریکائیان معتقدندکه رفاه مردم آمریکا به تحصیل اهداف گسترده تردر سطح جهان وابسته است.»(کالاهان،1387،247) این سند اثرهای عمیق و گستردهای بر هزینههای دولتی، سیاستهای دفاعی و امنیت ملی آمریکا دارد.این سند، موارد استفاده از نیروهای نظامی را توضیح میدهد و ارزشهای آمریکا و تقویت مشروعیت این کشور بهویژه در نظر کشورهایی را که نسبت به سیاستهای آمریکا دیدگاهی همراه با تردید دارند، مورد تاکید قرار میدهد.در سند 52 صفحهای استراتژی نوین امنیت ملی آمریکا همچنین تاکید شده است که اگرچه برخی اوقات استفاده از نیروی نظامی لازم و ضروری است ولی دولت اوباما پیش از پرداختن به جنگ، تمام گزینههای دیگر را به کار خواهد گرفت و هزینهها و خطرهای آن را با هزینهها و خطرهای عدم استفاده از نیروی نظامی به دقت ارزیابی خواهد کرد. سیاست خارجی اوباما رییس جمهورآمریکااوباما و معاون او،جو بایدن، امنیت و ثبات آمریکا را بواسطه عصری جدید از رهبری آمریکا تجدید و نو می دانند.سیاست خارجی اوباما و بایدن مبتنی برپایان بخشیدن مسئولانه جنگ عراق،اتمام جنگ علیه طالبان و القاعده در افغانستان، تامین امنیت تسلیحات اتمی و مواد اتمی [بازار] آزاد از دسترس تروریست ها و نو کردن مجدد دیپلماسی آمریکا برای حمایت از متحدان قوی وجستجو برای بدست آمدن صلحی پایدار در کشمکش اسراییلی وفلسطینی خواهد بود.همچنین درمورد بحران های افغانستان وپاکستان اوباما وبایدن برروی منابع آمریکا در مورد بزرگترین تهدیدیعنی حیات و فعالیت القاعده و طالبان در افغانستان و پاکستان مرکزتجدید مجددخواهند کرد. اوباما و بایدن سطح نیروهای نظامی را در افغانستان افزایش خواهند داد،و بر متحدین در ناتو نیز فشار خواهند آورد تا اقدامی مشابه در جهت افزایش نیروها انجام دهند و منابع بیشتری در راستای تجدید حیات دوباره توسعه ی اقتصادی افغانستان اختصاص خواهند داد. اوباما و بایدن از دولت افغانستان خواهند خواست تا فعالیت بیشتری از جمله در زمینه کاهش فساد و قاچاق مواد مخدر انجام دهد.دراین منطقه جغرافیائی اوباما و بایدن کمک های غیر نظامی به پاکستان را افزایش خواهند داد واین کشور رابرای امنیت درمنطقه مرزی باافغانستان به مسئولیت خواهند گمارد.هرچند که حضورنظامیان آمریکائی درمنطقه پاکستان بیشترشده است. در مورد تسلیحات هسته ای بزرگترین خطر برای مردم امریکا، تهدید حمله تروریستی بوسیله یک سلاح اتمی و گسترش سلاح های هسته ای در جهت دستیابی رژیم های خطرناک به این تسلیحات است. اوباما از طریق همکاری هر دو حزب [ دموکرات و جمهوری خواه] در راستای تامین امنیت مواد و سلاح های هسته ای اقدامات زیر را انجام داده است. اوبامادر جریان گذراندن قانونی در راستای کمک به ایالات متحده و متحدین برای کشف و توقف قاچاق تسلیحات کشتار جمعی در سراسر دنیا، به سناتور« دیک لیوگر» است.او برای مطرح کردن لایحه ای قانونی در مورد بازدارندگی در برابر تروریسم هسته ای، کاهش زرادخانه های اتمی در سطح جهان و توقف گسترش تسلیحات اتمی به سناتور« چاک هیگل » متوسل شده است.اوباما و بایدن در طول مدت چهارسال اقدام به تامین امنیت تمامی مواد اتمی آزاد وبدون نظارت خواهند کرد.درحین فعالیت برای ایمن نمودن ذخایر مواد هسته ای موجود، اوباما و بایدن برای اتخاذ یک ممنوعیت جهانی قابل تحقق درمورد تولید موادمورد استفاده در تسلیحات اتمی مذاکره و گفتگو خواهند کرد. این ممنوعیت سبب می شود تا تا تروریست نتوانند مواد هسته ای بازار آزاد را سرقت یا خریداری کنند.اوباما و بایدن در مورد گسترش سلاح های هسته ای، از طریق تقویت نمودن معاهده منع اشاعه تسلیحات اتمی سخت گیری خواهند نمود.« مقصود اصلی کنترل تسلیحات،کاستن از مخاطره جنگ است. ثبات مستلزم آنست که نیروها وسیاست های نظامی چنان باشند که هیچیک با ضربه نخست حتی در ایام وخیم ترین بحران نتواند چیزی تحصیل کند.» (دبلیو و آر،1388،164) از این رو کشورهایی نظیر کره شمالی و ایران که قانون شکنی می کنند بطور خودکار با تحریم های قوی بین المللی مواجه شوند. اوباما و بایدن با هدف برقراری دنیایی عاری از تسلیحات هسته ای آن را پیگیری خواهند کرد. اوباما و بایدن همواره از یک بازدارندگی قوی متناسب با سلاح های اتمی موجود حمایت می کنند. اما آنها گام های متعددی در مسیر طولانی حذف سلاح های هسته ای خواهند برداشت. آنها توسعه سلا ح های اتمی جدید را متوقف خواهند کرد، به همراه روسیه در راستای خارج کردن موشک های بالستیک ایالات متحده و روسیه از وضعیت هشدار آماده ی پرتاب، فعالیت خواهند کرد. جستجوی راه حلی برای کاهش چشمگیر در ذخایر تسلیحات اتمی و مواد هسته ای ایالات متحده_روسیه و اتخاذ هدفی برای ایجاد ممنوعیت بر گسترش موشک های میان برد ایالات متحده و روسیه به نحوی که این توافق جهانی باشد.اوباما از دیپلماسی قاطع و مستقیم و بدون پیش شرط با ایران حمایت می کند. اکنون زمان آن است که تا در جهت فشار آوردن بر ایران برای متوقف کردن برنامه هسته ای پنهانی شان، حمایت از تروریسم و تهدیدات درباره اسراییل از قدرت دیپلماسی آمریکا استفاده شود. اوباما و بایدن یک انتخاب را به رژیم ایران پیشنهاد خواهند داد. اگر ایران از برنامه هسته ای خود و حمایت از تروریسم دست بردارد ٬مشوق هایی نظیر عضویت در سازمان تجارت جهانی٬ سرمایه گذاری اقتصادی و حرکت به سمت رابطه عادی دیپلماتیک را به آنها عرضه خواهندکرد.و اگر ایران رفتارقبلی خود را ادامه دهد ٬ گام بعدی آمریکا فشارهای اقتصادی وانزوای سیاسی ایران خواهد بود.دراعمال این سیاست ها ٬آمریکا هماهنگی تنگاتنگی با متحدین خود و اقدام بر مبنای تمهیدات احتیاطی خواهند داشت. جستجوی نوعی توافق فراگیر به همراه ایران بهترین گزینه آمریکا برای تحقق شعارهای داده شده اوباما ودستیابی به قدرت واقعی هژمونی ایالات متحده آمریکا است.همچنین «اوباما برای مدت ده سال آینده، از طریق سرمایه گذاری 150 میلیارد دلاری در نوسازی و جایگزینی انرژی، آمریکا را در مسیر خودکفایی انرژی قرار خواهد داد و یک سرمایه گذاری که میلیونها شغل در این مسیر ایجاد خواهد کرد و او ایالات متحده را بوسیله هدایت کردن مشارکت جدیدی پیرامون مسئله گرم شدن جهان، رهبری و تلاش برای مبارزه با تغییرات آب و هوایی خواهد نمود.» ( www.pl.po.gov) دررابطه بانوسازی دیپلماسی آمریکا اوباما و بایدن برای مواجهه با چالش مشترک قرن بیست و یکم، اقدام به بازسازی روابط بامتحدین خودخواهند کرد..آمریکا هنگامی قویترین کشور است که بتواند پیشاپیش شرکایی قدرتمند کار و فعالیت کند. اکنون، زمان دوره جدیدی از از همکاری بین المللی است که هم پیمانان قدیمی را تقویت کرده و موجب نوسازی توان و ظرفیت هر یک از آنهابرای مقابله با چالش های مشترک قرن 21 از جمله تروریسم و سلاح های هسته ای،تغییرات آب و هوایی وفقر،نسل کشی و بیماری، گردد.اوباما و بایدن دیپلماسی قاطع، مستقیم و بدون پیش شرط با تمامی ملت ها را دنبال خواهند کرد. آنها بر اساس تمهیدات احتیاطی لازم بکار خواهند برد ولی در عین حال نشان می دهند که آمریکا آماده است پای میزمذاکره بیاید و مایل است در این زمینه پیش قدم باشد.. و اگر آمریکا خواهان آمدن پای میز مذاکره است،آنگاه جهان تمایل بیشتری برای صف آرایی در جهت رویارویی با مشکلاتی نظیر مبارزه با تروریسم و برنامه های اتمی ایران و کره شمالی، پشت سر رهبری آمریکا خواهد داشت. دررابطه با منازعه اسرائیل وفلسطین،اوباما و بایدن در کشمکش اسرائیلی و فلسطینی با اولویت دادن به راه حلی دیپلماتیک پیشرفت ایجاد خواهند کرد. آنها برای دستیابی به هدف تشکیل دو دولت، یک دولت یهودی در اسراییل و یک دولت فلسطینی که در همسایگی هم در صلح و امنیت زندگی می کنند، یک رویکردروبه جلوو حمایتی را، به همراه اسرائیلی ها و فلسطینی ها اتخاذ خواهند کرد. دررابطه با گسترش حضوروفعالیت های دیپلماتیک به عنوان اتخاذ یک اولویت دیپلماسی، اوباما و بایدن بسته شدن کنسولگری های آمریکارا متوقف خواهند کرد و شروع به گشایش این کنسولگری ها در گوشه هاو نقاط مشکل دار دنیا بویژه در آفریقا خواهند کرد. آنها سرویس خارجی آمریکا را گسترش خواهند داد و به توسعه قابلیت ها و ظرفیت های مدنی ایالات متحده، برای فعالیت نمودن پیشاپیش نیروی نظامی، اقدام خواهند کرد.همچنین دردستورکاربامبارزه فقرجهانی اوباما و بایدن هدف با کاهش دادن فقر مفرط و گرسنگی را در سراسر دنیا تا سال 2015، به میزان نصف [سطح] کنونی، خواهند پذیرفت ونیز کمک های خارجی را برای رسیدن به این هدف افزایش خواهند داد. آنها به ضعیف ترین دولت های دنیا برای بوجود آوردن جوامعی سالم و آموزش دیده و برای کاهش فقر، توسعه بازارها و تولید ثروت کمک خواهند کرد. جستجو برای همکاری های جدید درآسیا،اوباما و بایدن چهارچوب موثرتری در آسیا برای ترویج دادن موافقتنامه های دو جانبه، نشست هایی در سطح سران در بعضی از مواقع و فرصتها، و موافقتنامه هایی برای اهداف خاص از قبیل گفتگوهای شش جانبه با کره شمالی تهیه خواهند کرد.« بی گمان هیچگونه شکی در اندیشه های اکثریت مردمان این کشور نیست که کشمکشی که هم اکنون در کره راه افتاده،هرچیزی می تواند باشد به جز جنگ.» (آر،جیمز ام.مک کورمیک، 1387،296) آنها پیوندهای قوی با متحدینی نظیر ژاپن، کره جنوبی و استرالیا را حفظ خواهند کرد، برای ساختن یک زیرساخت به همراه کشورهای شرق آسیا که بتواند ثبات و موفقیت را ارتقا دهد، فعالیت خواهند کرد و برای اطمینان نسبت به اینکه چین از طریق چهارچوب قوانین بین المللی بازی می کند، کار خواهند کرد.باراک اوباما و جو بایدن با قدرت از رابطه ایالات متحده واسراییل، پشتیبانی می کنند و باور دارند که تعهد نخستین و بی چون و چرای ایالات متحده در خاور میانه، باید امنیت اسراییل، بعنوان قویترین متحد آمریکا در منطقه باشد.آنها از این امر پشتیبانی کرده و بیان داشته اند که ایالات متحده هرگز خود را از اسراییل دور نخواهد کرد.« حزب دمکرات درآمریکا به طورکامل زیرسیطره یهودیان است.هشت درصداز هزینه های این حزب برای برنامه هاوفعالیت های سیاسی توسط یهودیان تامین می شود. پول وشاهرگ حیات سیاسی وکلید موفقیت درانتخابات وبدست آوردن پست های حساس وکلیدی درآمریکاست.» (عنایه،1386،114) در طول مدت جنگ لبنان در جولای 2006، باراک اوباما قویاً بر حق اسراییل در دفاع از خود در برابر حملات حزب الله و حملات موشکی تاکید و ایستادگی کرد.همچنین بانی قطعنامه ای در سنا بر علیه مداخله ایران و سوریه در جنگ شد و نیز بر این موضوع پافشاری می کرد که تا زمانی که اسراییل با خطر موشک های حزب الله مواجه است، نباید برای آتش بس تحت فشار قرار بگیرد. او و بایدن قویاً به حق اسراییل برای محافظت از شهروندانش معتقد هستند.باراک اوباما و جو بایدن حمایت مناسبی از پرداخت کمک های خارجی به اسراییل داشته اند. آنها از بسته کمک های خارجی سالیانه که در برگیرنده هر دو نوع کمک نظامی و اقتصادی به اسراییل است، دفاع و پشتیبانی کرده و در راستای اطمینان نسبت به اینکه اولویت های وجوه این کمک های خارجی مناسب هستند از افزایش بودجه کمک های خارجی حمایت کرده اند. آنها خواستار ادامه همکاری ایالات متحده با اسراییل در توسعه سامانه های دفاع موشکی بوده اند.در مجلس سنا، اوباما با جمهوری خواهان و دموکراتها برای پیشبرد ابتکارات سیاسی مهم در زمینه ایمن سازی سلاح های کشتار جمعی و سلاح های متعارف، افزایش سرمایه و وجوه بودجه آمریکا برای منع گسترش سلاح اتمی و مقابله با بی ثباتی در کنگو تلاش کرده است.رئیس جمهورآمریکا(اوباما)و بایدن برای پرورش بهتر روابط میان دستگاه اجرایی و قانونگذاری، و ایجاد وحدت در سیاست خارجی، یک گروه مشاور از اعضای برجسته هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در کنگره را، گرد خواهند آورد. « پست مشاور رئیس جمهور در ستاد کاخ سفیدتاسیس گردید و عمده ترین مسولیتش ایجاد هماهنگی در خط مشی ها وبرنامه های حکومتی بود.» (وایل، 1388،255) این گروه شامل رهبران هر دو حزب سیاسی در کنگره و نیز رییس و اعضای عالی رتبه سرویس نظامی، روابط خارجی، اطلاعات و کمیته های تخصصی خواهد بود. این گروه برای بازبینی اولویت های سیاست خارجی و پیشرفت عملکرد درحوزه نظامی، هر ماه یکبار یا رییس جمهورملاقات خواهند کرد، جداکردن امورسیاسی ازفعالیت های اطلاعاتی رارئیس اطلاعات ملی بوسیله اعطای یک سری مناسبات تعیین شده برای مقام ریاست اطلاعات ملی،همانند رییس حفاظت فدرال ازفشارهای سیاسی دورخواهد کرد.اوباما و بایدن به دنبال پیگیری و ثبات وانسجام وعدم نقصان درسطح بالای جامعه اطلاعاتی آمریکا به عنوان یک حامی سیاسی وسیاستمدارخواهند بود.درحوزه تغییر در فرهنگ مخفی کاری اوباما یک مرکز ملی امور طبقه بندی نشده برای ایمن ساختن مواردغیرمحرمانه و در عین حال عادی، کارآمد وارزشمند مؤثر،تأسیس خواهد کرد.اوباما وبایدن درجهت بکارگیری نظرات مردم ازمقام های عالی رتبه امنیت ملی برای حضور متناوب در ملاقاتهای مردمی در تالار شهرها برای بحث و گفتگو پیرامون سیاست خارجی، تصمیمات سیاست خارجی را بطور مستقیم به مردم منتقل خواهند کرد. استراتژی رژیم صهیونیستی درقبال سیاست خارجی اوبامااعلام سیاست های اساسی استراتژی جهانی دولت جدید آمریکا، بویژه راهبردهایی که به مناطق بحرانی اشاره دارد، با واکنشهای مختلفی از سوی رژیم صهیونیستی وبه شکل منافقانه و فرصت طلبانی برخورد کرد، چون رهبران رژیم صهیونیستی پیش از انتخابات، آشکارا از جان مک کین کاندیدای جمهوری خواهان جانبداری میکردند،اماپس ازانتخابات،مواضع رهبران رژیم صهیونیستی تغییر کرد. اوباما به عنوان یکی از دوستان خوب اسرائیل که میتوان به او اعتماد کرد، مطرح شد، البته رژیم صهیونیستی درخلال دیدارهای اوباما از فلسطین اشغالی با او گفتگوهای منسجمی درسطح سیاسی وشخصی داشته اند، اعلام افتخار و مباهات کردند. در خلال تبلیغات انتخاباتی آمریکا رژیم صهیونیستی و بخش عمده نخبگان سیاسی و تبلیغاتی این رژیم، جانبداری و حمایت خود را از جان مک کین کاندیدای جمهوریخواهان مخفی نساختند. آنها آشکارا نگرانی ونارضایتی خود را از باراک اوباما کاندیدای دموکرات ابراز میکردند. طبیعی است که دیدگاههای جنگ طلبانه مک کین برای اسرائیل بسیار خوشایند و جذاب بود،زیراتفکرات جان مکین همانندجمی کارترکه معتقد بود:« ایالات متحده رابطه دوستی گرم وبی نظیری با اسرائیل داردکه ازلحاظ اخلاقی صحیح است. این رابطه عمیقا با اعتقادات دینی ما سازگار است ودر جهت منافع استراتژیک آمریکاست. به همین دلیل ما به امنیت اسرائیل،رفاه وسعادت وآینده اسرائیل به عنوان سرزمینی که قابلیت زیادی برای هدیه به جهان داردمتعهد هستیم.» (جعفری،1389،59) چون او تمایل داشت تا سیاستها و مواضع بوش درقبال این رژیم را ادامه دهد و در تمامی مسائل، خواه مسائل تاکتیکی چون شهرک سازی یا دیوارحائل و خواه مسائل راهبردی و نهایی چون موضوع بیت المقدس، مرزها و آوارگان به حمایت مطلق آمریکا از رژیم صهیونیستی ادامه دهد. نگرانی اسرائیل درخلال مبارزات انتخاباتی آمریکا صرفا به خاطر سیاهپوست بودن اوباما و خصومت تاریخی میان یهودیان و سیاهان نبود، بلکه نگرانی اصلی این رژیم از اوباما، بدلیل شعار تغییری بود که او مطرح میکرد. اوباما در تبلیغات خود اظهار میداشت که سیاستی متفاوت از بوش که در هشت سال ریاست جمهوری خود ازآن پیروی کرد و منجربه مشکلات فاجعه باری در داخل آمریکا و جهان شد، اتخاذ می کند. پس از اینکه باراک اوباما درانتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پیروزی رسید، مواضع رهبران اسرائیل دگرگون شد، وسایل تبلیغاتی وشخصیتهای سیاسی این رژیم به شکل منافقانه و فرصت طلبانهای به ستایش ازدموکراسی آمریکا و پویایی آن پرداختند، با این مضمون که دموکراسی آمریکا به جز نظام دموکراتیک اسرائیل، مشابه دیگری درمنطقه ندارد! صهیونیستها بر این نکته تاکید کردند که اوباما دوست خوبی برای اسرائیل خواهد بود. محافل تبلیغاتی رژیم صهیونیستی به آراء سنتی یهودیان آمریکا که همواره به حزب دموکرات آمریکا درگذشته تعلق میگرفت اشاره کردند و به یادآوری اظهارات ومواضع اوباما در دیدارش از فلسطین اشغالی پرداختند. آنها براین نکته تاکیدکردند که مواضع و اظهارات اوباما به اصول ثابت و مورد اجماع صهیونیستها بسیار نزدیک بود، همچنین در تبلیغات صهیونیستها آمده بود که باراک اوباما مواضعی را اتخاذ کرده که درآن به حقوق فلسطینی ها از زاویه منافع اسرائیل نگریسته شده است یا به موضوع صلح براساس امنیت و رفاه اسرائیل، توجه کرده است.جان کندی می گوید:« آمریکا برای اینکه بتوانداز بهترین راه به امنیت ملی اسرائیل کمک کند بایدروابط اش رابا کشورهای خاورمیانه حفظ وگسترش دهد تا بتواند با استفاده ازنفوذش مانع از آن شودکه منافع اساسی اسرائیل نادیده گرفته شود.» (جعفری،1389،135) رژیم صهیونیستی از اقدام باراک اوباما در انتخاب «رام امانوئل»بعنوان مدیر دفترکاخ سفید نیز استقبال کردند. باراک اوباما رام امانوئل را به عنوان رئیس کارکنان دفتررئیس جمهوری و مسئول گروه نظارت برانتقال قدرت از جمهوریخواهان به دموکراتها تعیین کرد. امانوئل یک یهودی است که تابعیت اسرائیلی نیز دارد. او در ارتش اسرائیل خدمت کرده و پدرش یکی از رهبران سازمان تروریستی ایرگون در دهه چهل قرن گذشته، پیش از تاسیس رژیم صهیونیستی بوده است. علاوه براین، امانوئل یکی از تندروهای حزب دموکرات آمریکاست که ازحمله به عراق حمایت کرد و اصولا از به کار گرفتن قدرت نظامی به عنوان یک ابزار اساسی برای تحقق اهداف سیاسی و دیپلماتیک آمریکا، دفاع میکند.امانوئل یک سیاستمدارراست به حساب میآید و بطور قطع برمواضع رئیس جمهوری جدید در جانبداری از اسرائیل تاثیر خواهدگذاشت. او هرگز اسرائیل را فراموش نخواهدکرد، او یک عرب نیست که موظف به جاروکشی درکاخ سفید باشد، او بازوی اجرایی رئیس جمهوری جدید خواهد بود و براجرای سیاستهای داخلی و خارجی اوباما نظارت خواهدکرد.این فرصت طلبی ودورویی درعملکرد رهبران رژیم صهیونیستی، بویژه در «زیپی لیونی »و«بنیامین نتانیاهو» دو رقیب اصلی درانتخابات آینده اسرائیل وجود دارد.لیونی گفته است که اوباما منطق او را مبنی برمذاکره و گفتگو با فلسطینیها در چارچوب اجلاس آناپولیس ونقشه راه، میپذیرد.« طرح صلح نقشه راه خاورمیانه، دارای سه مرحله زمانی با اهداف معین سیاسی،امنیتی،اقتصادی وبشر دوستانه،برای حل وفصل جامع ونهائی منازعه اسرائیل و فلسطین به محوریت گروه چها جانبه تا سال 2005 تدوین شده بود.» (جعفری، 1389،144) این به آن معناست که مذاکرات با فلسطینیها باید بدون سقف زمانی مشخص و مرجعیت معین یا اصول روشن ادامه یابد. همچنین اجرای هرنوع توافق نامها با فلسطینی ها مشروط به اجرای بند اول نقشه راه است. این بند از طرح صلح نقشه راه، قبل از هر چیز بر امنیت اسرائیل تاکید میکند و از سوی دیگر زمینه را برای شعله ور ساختن فتنه و جنگ داخلی در فلسطین فراهم میسازد. لیونی رهبرحزب کادیما یا مواضع فرصت طلب هایی که در قبال انتخاب اوباما اتخاذ کرد، زمینه را هموار نمود تا مطالبات خود را با او مطرح کند. او پس از این اظهارات فرصت طلبانه، با وقاحت از اوباما درخواست کرد تا راه حلها یا ابتکاراتی را مطرح نکند که بنا به عقیده او، نیاز به حمایت و کمک جامعه بین المللی دارد. بنیامین نتانیاهو رهبرحزب لیکود و رقیب لیونی درانتخابات، همین رفتار منافقانه و فرصت طلبانه را در برابر اوباما اتخاذ کرد. او نیز به نوبه خود از اینکه توانسته در دیدارش با اوباما، توجه رئیس جمهوری جدید آمریکا را به نظریه صلح اقتصادی خود جلب کند، ابراز مباهات و افتخار کرد. نتانیاهو براین باور است که نظریه صلح اقتصادی او به بهبود وضع اقتصادی فلسطینی ها قبل از ورود به مناقشه برروی مسائل سیاسی دشوار توجه دارد. بطورساده، اینکه طرح او به پارامترامنیتی توجه ندارد و پیش از ورود به مناقشه برای حل مسائل امنیتی مهمی چون بیت المقدس، مرزها، آوارگان و تشکیل دولت فلسطینی، تنها به پارامتر اقتصادی توجه کرده است. صرفنظر از جوانب آشکار و ابعاد تبلیغاتی پیروزی باراک اوباما، رژیم صهیونیستی ازطریق دستگاههای مطالعاتی و نظرسنجی خود، به بررسی آثار و پیامدهای پیروزی باراک اوباما در انتخابات پرداخته است. برای رهبران رژیم صهیونیستی، پیامدهای این تحول برروی دو پرونده درخاورمیانه اهمیت دارد: پرونده نخست تاثیری که پیروزی اوباما برفعالیتهای هسته ای ایران خواهد داشت، و پرونده مهمتر از آن، تاثیر این پیروزی برمنازعه فلسطینی ها با اسرائیل است. یکی از نگرانیهای رژیم صهیونیستی این است که احتمال دارد اوباما طرح صلح عربی را مبنای تحرکات سیاسی و دیپلماتیک خود در منطقه قراردهد.« زمانی که مذاکرات اعراب واسرائیل به موضوع فلسطینی ها معطوف شد،دیدگاه های متفاوت در باره صلح، به مانع وسدی غیرقابل نفوذ تبدیل شد.عرب ها واسرائیلی ها در کرانه باختری محکوم به همزیستی در نواری عرض پنجاه مایل بین رود اردن ودریای مدیترانه هستند.» (کیسینجر، 1381،274) بدین علت رژیم صهیونیستی به عنوان یک اقدام پیش دستانه، به ستایش وتمجید ازطرح صلح نقشه راه، پرداخت، تا راه را برای تحرکات احتمالی آمریکا دراین خصوص هموارسازد و رئیس جمهوری جدید آمریکا را ترغیب کند تا این طرح را مبنای مذاکرات آینده با فسطینی ها قرار دهد؛ بدین معنا که مذاکره درچارچوب همان منطق سنتی اسرائیل ادامه یابد؛ یعنی این رژیم با فلسطینی ها و کشورهای عربی به طور جدا مذاکراه و طرف های مقابل را بطور گسترده وارد جزئیات ومسائل معمولی کند، در این رهگذر آنچه را که منطبق با منافع اوست برگزیند و در انتخاب راه حلهای نهایی خواه با فلسطینی ها و (خواه با کشورهای عربی) و یا راه حلهای موردنظر درارتباط با آینده منطقه خاورمیانه، دیدگاههای خاص این رژیم مورد توجه قرار گیرد. بنابراین میتوان بین پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و حملات مرگبار اسرائیل به نوار غزه ارتباط یافت. اکنون که اسرائیل عملیاتی را تحت عنوان سرب گداخته در نوار غزه آغاز کرده که در نتیجه تاکنون بیش ازصدها نفر از فلسطینیان ساکن در این منطقه کشته و هزاران نفر دیگر نیز زخمی شده اند. به موازات انعکاس این حملات در رسانه های جمعی جهان، جستارها و گمانه زنی ها پیرامون انگیزه و اهداف پیدا و پنهان اسرائیل در این تهاجم نیز مورد کنکاش قرار گرفته است. به نظر میرسد که نگرانی مقامات و تصمیم گیران دولت عبریاز نگاه متفاوت جانشین بوش در کاخ سفید، موجب شده است تا تلآویل خود دست به کار شود و با اتخاذ تدابیری ازجمله شروع یک تهاجم بزرگ و بی سابقه طی چهل سال اخیر به غزه، اجازه ندهد تا باراک اوباما و مشاوران او برنامه های خود را در عرصه سیاست خارجی محقق کنند. به بیانی دیگربرنامه ریزان و طراحان سیاستهای امنیتی- دفاعی اسرائیل قصد دارند تا سیاست خارجی کابینه اوباما را مهندسی کنند. اما نکته مهمتر، تغییر رویکرد دولت جدید آمریکا نسبت به بحران و مناقشه اسرائیل و فلسطینیها است. از هنگامیکه خبر ارسال پیام محرمانه ای از سوی باراک اوباما به مقامات دولت حماس انتشار یافت، نگرانی اسرائیل از مشروعیت بخشیدن آمریکا به دولت اسماعیل هنیه فزونی گرفت. اسرائیل از این موضوع واهمه دارد که آمریکای به رهبری اوباما نظام دو دولت در یک سرزمین را به رسمیت بشناسد و از همه سهمگین تر اینکه تمام تلاش های اسرائیل برای انزوای دولت منتخب فلسطینیان و حماس به یکباره از هم بپاشد. « دولت آمریکا درشرایط پس از11 سپتامبر گروهای فلسطینی را نماد تروریسم معرفی کرد از ان پس هجوم ارتش اسرائیل به مناطق فلسطین نشین کرانه باختری وشهرهای رام الله،نابلس،بیت لحم، بیت جالا، طولکرم وسایرمناطق،به طور همه جانبه شدت یافت.» (جعفری، 1389،174) دراین رابطه باراک اوباما از دولت یهودی خواسته تا به حملات خود در غزه پایان بخشد؛ خواسته هایی که موجب شکاف در بین دولتمردان تلآویل شد؛ از یکسو ایهود باراک وزیر جنگ این رژیم خواستار پایان تهاجم شده است و از سویی پیشنهاد باراک اوباما با مخالفت شدید ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل مواجه شده است. اختلاف هایی که شکافی بزرگ در کابینه اسرائیل ایجاد کرد. این نیز تاییدی بر نگرانی های رهبران اسرائیل از حاکمیت و قدرت جدید آمریکا است. از همین رو در حالیکه مشاوران دولت جدید آمریکا در حال آمادگی برای به دست گرفتن قدرت و اجرای برنامه های خود هستند، اسرائیل با یورش کم نظیری به غزه قصد مهندسی و کنترل تغییر سیاست خارجی دولت اوباما را دارد تا ساکنان جدید کاخ سفید به ناچار و با توجه به واکنش گسترده ای که انتظار میرفت توده های خاورمیانه و دولت ایران علیه سیاستهای آمریکا اعلام دارند، بار دیگر جانب حمایت از سیاستهای تلآویل را در پیش گیرد و از فکر سازش و مشروعیت بخشی حماس بیرون بیاید. عدم موفقیت شعارهای اقتصادی اوباماباراک اوباما که کم و بیش از نارضایتی رای دهندگان و مردم برخی از ایالت های کشورش در خصوص بالا بودن نرخ بیکاری مطلع شده،و به نیمه غربی کشورش سفر کرد تا رای دهندگان و مالیات دهندگان را متقاعد کند که اجرای سیاست های اقتصادی او به آنها و بهبود شرایط کمک خواهد کرد. شکی نیست که این اقدام اوباما که در لفافه سرکشی و بازدید ازنقاط بحران زده و پرچالش کشور صورت می گیرد.همچنین سفر او تلاش دیگری برای جلب نظر دموکرات ها در انتخابات سال جاری است. در این ایالت ها رای دهندگان زیادی هستند و بسیاری از آنها مستقل می باشند.و این بدان معنا است که نظر این رای دهندگان در انتخاب مجدد اوباما در انتخابات سال 2012 بسیار کلیدی و حائز اهمیت است. به این ترتیب دموکرات ها که به لحاظ فضای سیاسی سال بسیار سختی را پیش رو دارند، بسیار زودتر از موعد و در انتخابات کنگره و امثال آن در نوامبر سال جاری به حمایت جناح ها و احزاب مستقل نیاز دارند.باراک اوباما مدعی است که اقدامات و سیاست هایش با بهبود وضعیت دانشگاه ها و تقویت انرژی های پاک در نهایت به بهبود اوضاع خواهد انجامید.این در حالی است که با وجود همه این ادعاها، نرخ بیکاری در بعضی از ایالت های آمریکا برای ماه ها در سطح بالایی باقی خواهد ماند.« به تعبیر واضح تر، نرخ بیکاری به عنوان مشهورترین شاخص اقتصادی طی سه ماه اخیر در آمریکا 9.7 درصد بوده و اکنون 15 میلیون آمریکایی بیکار هستند.» (www.pl.po.gov) براساس برآورد کاخ سفید، نرخ بیکاری کشور در طول سال جاری بیش از چند دهم تغییر نخواهد کرد و با توجه به این نکته، پی بردن به نارضایتی رای دهندگان مقیم ایالتی نظیر ایلی نویز که نرخ بیکاری آن 11.5 درصد برآورد شده، کار دشواری نیست، چرا که این نرخ بیکاری با آنچه پرزیدنت اوباما هنگام تزریق بسته محرک 862 میلیارد دلاری قول آن را داده بود، کاملا متفاوت است.کاخ سفید بارها وعده داده بود که با تزریق بسته محرک اقتصادی، نرخ بیکاری کشور از 8 درصد فراتر نخواهد رفت. بعدها کارشناسان اقتصادی کاخ سفید چنین توجیه کردند که عمق بحران مالی و اقتصادی اخیر به مراتب بیشتر از برآوردهای اولیه بوده و به همین خاطر امکان مهار نرخ بیکاری در سطح 8 درصد وجود ندارد. عدم موفقیت اوباما درتحقق شعارهای انتخاباتیاوباما در یک نطقی درشهر پراگ، بر ضرورت خلع سلاح هسته ای صحه گذاشت. در قاهره، خواستار تعاملی نوین با جهان اسلام شد. در اسلو، به رد شکنجه مبادرت کرد. وی قاطعانه از جدایی مسیر خود از سیاست های سلفش سخن می گوید و نگاهی کلی درباره آنچه که می تواند یک سیاست خارجی جدید، منصفانه و همراه با همکاری باشد، ارائه کرده است. اما اوباما،همچنان متکی و وابسته به سنت استثناگرایی در امریکاست. به عبارت دیگر، او رئیس جمهوری کشوری است که از دیرباز خود را در برابر قوانین و واقعیات حاکم بر دیگر کشورها، یک استثنا دانسته است. این استثناگرایی سنتی بیش از هر مورد دیگر، در سیاستگذاری دولت امریکا در خصوص افغانستان بروز و نمود یافته است. پس از مذاکرات داخلی مفصل، اوباما ماه دسامبر با افزایش مجدد شمار نظامیان امریکایی در افغانستان موافقت کرد. این اقدام اوباما در مقطعی از زمان صورت گرفت که برخی متغیرها می بایست او را به سمت و سویی دیگر رهنمون می شدند. نخست این که در پایان فصل تابستان، افکار عمومی در امریکا قاطعانه به مخالفت با جنگ گرائیده بود و تنها 24درصد از پرسش شوندگان از اعزام شمار بیشتری از نظامیان به افغانستان حمایت کردند. نظرسنجی ها در افغانستان نیز نشان داد که در سال 2009، تنها 32 درصد از مردم این کشور ارزیابی مثبتی از فعالیت امریکا در کشورشان دارند و این در حالی است که در سال 2005، 68درصد افغان ها چنین نظری داشتند. از سوی دیگر، نظرسنجی از افکار عمومی در کشورهای هم پیمان امریکا در "سازمان پیمان آتلانتیک شمالی"(ناتو) از مخالفت حتی شدیدتر آنان با جنگ نشان داشت و این امر دولت های ناتو را به تعیین چارچوب زمانی برای خروج از افغانستان واداشت. تغییر نظر نخبگان در امریکا و تاکید آنان بر ضرورت آغاز مرحله خروج نظامیان از افغانستان به علاوه ی سوابق تاریخی افغانستان از دیگر متغیرهایی بودند که اوباما باید به آن توجه می کرد. افغان ها مردمی هستند که در طول تاریخ در برابر یونانیان، انگلیسی ها و روس ها جانانه مقاومت کردند و شکست سیاست های ستیزه جویانه آمریکا در افغانستان در دوره ریاست جمهوری "جرج بوش" نیز باید مستثنی نبودن آمریکا را در برابر این اصل، برای دولت اوباما ثابت می کرد. جنگ افغانستان نیز همچون جنگ ویتنام در زمان "لیندون جانسون" رئیس جمهوری وقت امریکا، به تدریج به عنوان معرفه و شاخصه سیاست خارجی دولت اوباما شکل می گیرد و هزینه ها و نامحبوب بودن آن، کارآیی دستور کار داخلی رئیس جمهوری امریکا را نیز در معرض خطر قرار داده است. به واقع، برنامه های داخلی متعدد دولت آمریکا از قبیل اشتغال زایی، مراقبت های درمانی و پویایی اقتصادی هزینه ای صدها میلیارد دلاری را می طلبد. اما جنگ های عراق و افغانستان هزینه های سال 2010 پنتاگون را بدون لحاظ کردن بودجه هسته ای و برخی دیگر از هزینه های نظامی، به 630میلیارد دلار رسانده است. دولت اوباما به رغم نیاز به منابع مالی برای تامین هزینه اولویت های داخلی اش، هزینه های نظامی را افزایش داده است. در عرصه قانون بین الملل، دولت اوباما هم زمان با غیرقانونی خواندن شکنجه و پایبندی مجدد به کنوانسیون های ژنو، از پایبندی مجددش به برخی ضوابط پذیرفته شده در جهان سخن گفت. اوباما در عین حال حاضر نشده از سیاست انتقال زندانیان به خارج از امریکا برای بازجویی در کشورهای دیگر عدول و یا حتی بازداشتگاه گوانتانامو را تعطیل کند. به عبارت بهتر، عملکرد دولت اوباما با لفاظی های خوش آب و رنگ اوباما در سخنرانی هایش مغایرت دارد. اوباما در سخنرانی اش در قاهره از دراز کردن دست دوستی به سمت جهان اسلام سخن گفت، اما اقدامات ارتش امریکا هزاران غیرنظامی مسلمان را به خاک و خون کشیده است و افزون بر این، رئیس جمهوری امریکا حاضر نیست اسرائیل را برای صلح با فلسطینیان تحت فشار قرار دهد. سیاست آمریکا در زمینه استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین و تیم های شبه نظامی برای ترور مخالفان که موردی از نقض قانون بین الملل است، مغایر سخنان متکبرانه اوباما درباره اصول در مراسم دریافت جایزه صلح نوبل است. افزون بر این، عقب نشینی دولت اوباما از مخالفت با رهبران کودتای اخیر در هندوراس، پوچی وعده آمریکا را مبنی بر "تعامل مبتنی بر احترام متقابل و منافع و ارزش های مشترک" که در "اجلاس قاره امریکا" مطرح شد، ثابت کرد. با این همه، دولت اوباما می تواند با رویکردهایی حقیقتا متفاوت، نوعی دیگر از استثناگرایی را به نمایش بگذارد. به عنوان مثال، آمریکا به عنوان دومین انتشار دهنده گازهای گلخانه ای جهان پس از چین، می تواند با وعده کاهش انتشار آلاینده ها تا سال 2050میلادی و به میزان 80درصد میزان آن در سال های 1990، هدایت مذاکرات آب و هوایی را در دست بگیرد.« متخصصان زیست محیطی یکصدا براین نظرندکه برای مهارگرم شدن زمین اقدام فوری ضروری است.بدین ترتیب گوشتزدهای هشدار دهنده متخصصان محیط زیست را سیاستمدارانی بازگو می کنن که اثرگلخانه ای را درمواردی با جنگ هسته ای مقایسه کرده اند» (سیف زاده، 1385،201) امریکا همچنین به عنوان کشوری که بیشترین هزینه های نظامی را دارد، می تواند با تعلیق و سپس کاهش بودجه پنتاگون، سایر کشورها را نیز به یک اقدام مشابه ترغیب کند. شاید که در قیاس با دولت بوش، عملکرد دولت اوباما از جمله در زمینه ممنوعیت شکنجه و برچیدن پایگاه های دفاع موشکی در اروپا، مطلوب تر باشد، اما تصمیم وی به افزایش نیرو در افغانستان، کشیدن دامنه جنگ به پاکستان و دخالت نظامی در یمن، از جمله سیاست هایی است که سطح مقبولیت عملکردش را کاهش می دهد.همچنین تعطیلی گوانتانامو شاید جزو اولین اقداماتی بود که با روی کار آمدن اوباما در دستور کار قرار گرفت تا مبتنی بر تاکتیک جدید ایالات متحده آمریکا، وجهه شکسته خورده زمان بوش با رویکردی حقوق بشری بازسازی شود. اذعان اخیر اوباما به شکست عملی در این میدان و پس گرفتن وعده بستن گوانتانامو تا ژانویه 2010 دقیقا با توجه به همین معناست که اهمیت دوچندان پیدا می کند. لشگرکشی بوش طی سال های حاکمیت جمهوری خواهان با بهانه های واهی به افغانستان و عراق در عین اینکه به شکست انجامید و اهداف مطلوب را فراهم نکرد، حواشی هم بر جای گذاشت که انزجار روزافزون جهانی را موجب می شد. از جمله این حواشی گوانتانامو و ابوغریب بود.اوباما در اردیبهشت ماه امسال (21 مه 2009) طی سخنانی از آسیبی که گوانتانامو به جایگاه آمریکا رسانده و می رساند، سخن گفت و تصریح کرد: «گوانتانامو امنیت ملی آمریکا را تضعیف می کند.»« مجله نشنال ریوریو،2009،ص3 » او وجود این بازداشتگاه بیش از تعداد زندانیان داخل آن در سراسر جهان تروریست ایجاد خواهد کرد.»سخنان اوباما در واقع اعتراف روشنی بود به فضای منفی ای که در افکار عمومی علیه سیاست های ایالات متحده آمریکا شکل گرفته است. واژه "تروریست" در ادبیات سردمداران ایالات متحده آمریکا تعریف روشنی دارد. بوش سال ها پیش گفت "هر کس که با ما نیست، بر ماست." در واقع با این تعریف سخن گفتن از ایجاد تروریست به واسطه سیاست هایی که در راه اندازی گوانتانامو هم بروز پیدا می کند، اعترافی بود از سوی اوباما به رواج جهانی اندیشه ضد آمریکایی است.حمله به افغانستان به بهانه از میان برداشتن طالبان آغاز شد، اما آمریکا در کنترل طالبان توفیقی نیافت. حمله به عراق هم به بهانه تسلیحات هسته ای کلید خورد؛ تسلیحاتی که هیچ گاه پیدا نشدند. ناکامی های آمریکا در توجیه عملکرد خود در عین سیاست های برتری جویانه سردمداران آن فضای نامناسبی را در افکار عمومی فراهم آورد.در این فضا بود که دموکرات ها کاخ سفید را تحویل گرفتند تا بر پاشنه استراتژی ثابت آمریکا، تاکتیکی از جنس دیگر تعریف کنند. تاکتیک جدید، رویکرد حقوق بشری و انسان دوستانه و نفی و نقد روند خصمانه گذشته بود. تاکتیکی که می بایست بازسازی وجهه جهانی آمریکا را به دنبال می داشت. جایزه صلح نوبل در همین راستا به اوباما تعلق گرفت. رییس جمهور جدید آمریکا وعده داد گوانتانامو را هم تعطیل خواهد کرد.گذشت زمان نشان داد او چندان توفیقی در این راستا نیافته است. چندی پیش "گریگوری کریگ" مشاور ارشد حقوقی اوباما با اعتراف کاخ سفید به عدم موفقیت در تعطیلی زندان گوانتانامو از سمت خود استعفا داد تا سومین مشاور اوباما باشد که ظرف چند ماه اخیر از مسوولیتش استعفا میکند.در عین حال در تازه ترین اظهارنظر اوباما نیز رسما وعده بسته شدن گوانتانامو تا ژانویه 2010 را پس گرفت. او طی سخنانی در مصاحبه با شبکه های تلویزیونی آمریکا از مشکل بسته شدن گوانتانامو سخن گفت و تصریح کرد: «گوانتانامو در موعد مقرر بسته نمی شود.»اعتراف به شکست در گوانتانامو شاید از آن رو اهمیت دو چندان دارد که اوباما در اولین سخنان خود بعد از پیروزی، آن را مورد توجه قرار داده بود و در واقع به این ترتیب بسته شدن گوانتانامو به نوعی نماد برای مقابله اوباما با سیاست های گذشته و حرکت به سمت صلح بدل شده بود.شکست اوباما در این راستا در واقع به جهت بستگی کامل آن به تاکتیک احیاکننده ای که دموکرات ها برگزیده بودند و نیز ناکامی هایی از این دست به شکست در تاکتیک منجر خواهد شد و طبیعی است که تواتر شکست در تاکتیک، شکست استراتژیک ایالات متحده را به دنبال داشته باشد که برآیند آن همان ایجاد زمینه های تغییر جایگاه آمریکا در مناسبات جهانی است. نتیجه گیریسیاست خارجی دولت اوباما در حال حاضر بیشتر بر روی مسائل مهمی همچون باز گرداندن عقب ماندگی های اقتصادی آمریکا، تاکید بیشتر بر اهمیت تجارت و بازارهای باز، به کرسی نشاندن رهبری ایالات متحده در اقتصاد جهانی و کمک به رشد سریع تر کشورهای در حال توسعه است. از سویی دولت اوباما هنوز نتوانسته است اهرم اقتصادی آمریکا را با اهرم های امنیتی، نظامی و سیاسی و ایدئولوژیک ایالات متحده همگون سازد. در این مقطع آمریکا از نظر نظامی قدرت منحصر به فردی بحساب می آید. و قدرتی وجود ندارد که با رویکردی خصمانه آمریکا را تهدید نظامی کند. بدین ترتیب در جهان امروز کشورها شاهد فاز نوینی از سیاست خارجی آمریکا هستند که در آن دولت اوباما در عرصه ای گسترده تر به ترسیم نظم هژمونیک سیاسی، اقتصادی، نظامی می پردازد. در این راستا سیاستهای تجارت آزاد، ثبات پولی، توسعه اقتصادی و همکاری های بین المللی مرتبط با آنها مورد حمایت آمریکا قرار می گیرند. آمریکا همچنان دارنده قدرتمندترین واحد پولی، بالاترین میزان سرمایه، بیشترین بازیگران تجاری و بزرگترین بازار جهان است. که با ارتباطات تجاری خود با کشورچین توانسته است بخش مهمی ازمشکلات اقتصادی آمریکا را برطرف نماید. دراین رابطه اندیشه های لیبرالیسم در امریکااستدلال می نمایند که برقراری روابط تجاری با چین باعث افزایش منافع اقتصادی امریکا می شود. این روابط بازارهای چین را به روی امریکا باز می کند، چیزی که احتمالاً به تنهایی، بزرگترین بازار جهانی برای صادرات کالاهای صنعتی به کشاورزی و خدماتی آمریکاست. بنابر این اقتصاد باز و پر رونق چین فرصت سرمایه گذاری و صادرات عمده ای برای شرکت های امریکایی فراهم خواهد کرد. بنظر می رسد دیپلماسی آقای اوباما به سمتی سوق داده شده است که امریکا به ناچارادغام چین در تجارت جهانی را افزایش داده است. هرچند که آمریکا بدلیل پیامدهای شوک اقتصادی یک دهه گذشته با خیزش قطب های اقتصادی،رقیبانی همچون چین،ژاپن،روسیه،اتحادیه اروپا، هندوستان، ترکیه،مصر،برزیل و دیگر کشورهای توسعه یافته مواجهه شده است. که امکان دارد در آینده ای نه چندان دور اقتصاد و سیاست خارجی آمریکا را به چالش بکشاند. که قاعدتا در جهانی که در آن اقتصاد آزاد جریان دارد، کشوری مثل آمریکا که بزرگترین اقتصاد بین الملل را در اختیار دارد، بعید به نظر میرسد که بیشترین بهره برداریها را نصیب خود نکند. اکنون دولت اوباما با اهداف کلی تری که استراتژی اقتصادی آمریکا را در عرصه بین المللی تقویت کند در محور اصلی سیاست خارجی خود قرار داده است. روند کنونی سیاست های حزب دموکرات و دولت اوباما بیشتر معطوف به کنترل چالش های داخلی آمریکا هدایت شده است. چرا که اوباما نیازمند متقاعد کردن اعضاء کنگره، سیاست مداران و افراد با نفوذ حزب جمهوری خواه و افکار عمومی ایالات متحده است تا بتواند در سال 2012 مجددا در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیروز و وارد کاخ سفید گردد. | ||
مراجع | ||
منابع
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,439 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,488 |