تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,991 |
تعداد مقالات | 83,508 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,137,760 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,180,482 |
تشریح علائم و ارزیابی همرخدادی شدتهای مختلف بیماری ذغالی در بلوط بلندمازو (Quercus castaneifolia) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اکوسیستم های طبیعی ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 1، دوره 6، شماره 3 - شماره پیاپی 21، آذر 1394، صفحه 1-14 اصل مقاله (813.33 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جلیل کرمی* 1؛ محمدرضا کاووسی2؛ منوچهر بابانژاد3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکترای جنگلشناسی و اکولوژی جنگل (پاتولوژی جنگل)، دانشکده علوم جنگل، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشیار، گروه جنگلشناسی و اکولوژی جنگل، دانشکده علوم جنگل، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانشیار، گروه آمار، دانشکده آمار، دانشگاه گلستان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
این تحقیق با هدف تشریح علائم و ارزیابی هم رخدادی شدتهای مختلف بیماری ذغالی در بلوط بلندمازو، در پارک جنگلی قرق انجام گرفت. در یک دوره شش ماه علائم بیماری ذغالی شامل خشکیدگی تاج، تعداد، ارتفاع، سطح و عمق شانکر در 385 درخت بلندمازو با قطر متوسط 5/55 سانتیمتر با دامنه قطری 15 تا 140 سانتیمتر در هفت ترانسکت در امتداد شمالی –جنوبی پارک ثبت گردید. بر اساس شدت خسارت بیماری درختان در پنج کلاس: سالم و بدون علائم بیماری (1)، فقط تراوش مایع درون بافتی با سطوح خیلی کوچک (2)، افزایش تراوش مایع درون بافتی، شانکر توسعه یافته و شروع فعالیت سوسک چوبخوار (3)، تراوش مایع درون بافتی و پوسیدگی توسعه یافته، فعالیت سوسک چوبخوار بیشتر با ایجاد شانکرهای عمیق (4) و درختان خشک شده و مرده (5)، گروهبندی شدند. نتایج آنالیز واریانس نشان داد که میانگین ارتفاع، عمق و سطح شانکر در درختان بیمار تفاوت معنیداری باهم دارند و همچنین رابطهی معنیداری بین شدت خسارت بیماری ذغالی با سطح و عمق شانکر، مشاهده گردید. ارزیابی همرخدادی شدتهای مختلف بیماری با استفاده از روش کوواریانس پلاتهای جفت شده نشان داد که درختان با شدت بالای بیماری با درختان مرده رابطه مثبت و معنیداری با هم دارند، به طوریکه هر چه تفاوت شدت بیماری بین درختان بیشتر گردد، احتمال همرخدادی آنها کمتر میشود. نتایج این تحقیق الگوی از چگونگی پراکنش و توسعه بیماری ذغالی بلوط ارائه میدهد که در مدیریت و احیای جنگلهای آلوده کاربرد دارد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بلوط بلندمازو؛ بیماری ذغالی؛ نقطهمرکزی یکچهارم؛ Biscogniauxia mediterranea | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تشریح علائم و ارزیابی همرخدادی شدتهای مختلف بیماری ذغالی در بلوط بلندمازو (Quercus castaneifolia) جلیل کرمی[1] ، محمدرضا کاوسی[2] ، منوچهر بابانژاد[3]
تاریخ دریافت: 25/01/94 تاریخ پذیرش: 14/07/94 چکیده این تحقیق با هدف تشریح علائم و ارزیابی هم رخدادی شدتهای مختلف بیماری ذغالی در بلوط بلندمازو، در پارک جنگلی قرق انجام گرفت. در یک دوره شش ماه علائم بیماری ذغالی شامل خشکیدگی تاج، تعداد، ارتفاع، سطح و عمق شانکر در 385 درخت بلندمازو با قطر متوسط 5/55 سانتیمتر با دامنه قطری 15 تا 140 سانتیمتر در هفت ترانسکت در امتداد شمالی –جنوبی پارک ثبت گردید. بر اساس شدت خسارت بیماری درختان در پنج کلاس: سالم و بدون علائم بیماری (1)، فقط تراوش مایع درون بافتی با سطوح خیلی کوچک (2)، افزایش تراوش مایع درون بافتی، شانکر توسعه یافته و شروع فعالیت سوسک چوبخوار (3)، تراوش مایع درون بافتی و پوسیدگی توسعه یافته، فعالیت سوسک چوبخوار بیشتر با ایجاد شانکرهای عمیق (4) و درختان خشک شده و مرده (5)، گروهبندی شدند. نتایج آنالیز واریانس نشان داد که میانگین ارتفاع، عمق و سطح شانکر در درختان بیمار تفاوت معنیداری باهم دارند و همچنین رابطهی معنیداری بین شدت خسارت بیماری ذغالی با سطح و عمق شانکر، مشاهده گردید. ارزیابی همرخدادی شدتهای مختلف بیماری با استفاده از روش کوواریانس پلاتهای جفت شده نشان داد که درختان با شدت بالای بیماری با درختان مرده رابطه مثبت و معنیداری با هم دارند، به طوریکه هر چه تفاوت شدت بیماری بین درختان بیشتر گردد، احتمال همرخدادی آنها کمتر میشود. نتایج این تحقیق الگوی از چگونگی پراکنش و توسعه بیماری ذغالی بلوط ارائه میدهد که در مدیریت و احیای جنگلهای آلوده کاربرد دارد. واژههای کلیدی: بلوط بلندمازو، بیماری ذغالی، نقطهمرکزی یکچهارم، Biscogniauxia mediterranea
مقدمه بلوط بلندمازو (Quercus castaneifolia)، درختی است از تیره راش (Fagaceae) که به طور کلی از نظر قطر و ارتفاع، بزرگترین درخت و دومین گونه با ارزش جنگلهای شمال محسوب میشود. این درخت، مخصوص جنگلهای قفقاز و خزری است که در جنگلهای شمال ایران از جلگههای ساحلی تا ارتفاعات بالایی و از جنگلهای گلیداغ، گلستان و گردنه چناران تا آستارا پراکنده است. بلندمازو در جنگلهای شمال از با ارزشترین درختان جنگلی است و به دلیل مصارف مختلف صنعتی و سنتی، از دیرباز چوب این گونه مورد بهرهبرداری شدید قرار گرفته است. آمار مربوط به طرح جامع مقدماتی در سال 1375 نشان میدهد که بلندمازو، 01/8 درصد حجم سرپا و 61/4 درصد مساحت جنگلهای شمال را به صورت خالص و 9/1 درصد را به صورت آمیخته، در بر می گیرد (8). علاوه بر موارد فوق در سالهای اخیر نیز خشکسالی، ریزگردها، آفات متعدد و اخیراٌ بیماری ذغالی بلوط به عنوان عوامل زوال و خشکیدگی بلندمازو نقش پر رنگتری به خود گرفتهاند، به نحوی که با گذشت زمان نتایج تخریبی ناشی از عوامل فوق بیشتر نمایان خواهد شد (3). اولین بار در ایران بیماری ذغالی بلوط با عاملیت قارچ Biscogniauxia mediterranea (De Not.) Kuntze در استان گلستان روی بلندمازو (Q. castaneifolia)، سال 2011 و در زاگرس روی بلوط ایرانی (Q. brantii) و آزاد (Zelkova carpinifolia) در سال 1392 گزارش گردید (16،15). قارچ B. mediterranea یکی از قارچهای مشهور خانواده Xylariaceae با بیش از 50 تاکسون است که یکی از مشکلات اصلی جنگلهای بلوط جهان (ایران، آفریقا، آمریکای مرکزی، ایتالیا، اسپانیا، پرتغال، ایالات متحده آمریکا، ترکیه و روسیه) مخصوصاً مناطقی که دچار تغییرات آب و هوایی شدهاند، تبدیل شده است (5). شواهدی زیادی بر اینکه این گونهها ابتدا به صورت اندوفیت در درختان سالم حضور دارند، وجود دارد ولی بعد از اینکه به درخت تنش، مخصوصاٌ تنش خشکی وارد شود، به صورت مهاجم در میآیند. (17).شیوع بیماری در جنگل با کاهش تنوع زیستی و تغییر عملکرد در اکوسیستم همراه است و به دلیل توانایی بالای بیماریهای غیر بومی در از بین بردن مستقیم گونههای میزبان، تاثیر بسیار قوی بر پویایی اکوسیستمهای جنگلی خواهند داشت (18). با این وجود، شناخت الگوی مکانی و توزیع شدتهای مختلف بیماری در درختان میزبان یکی از اساسیترین اصول در مدیریت بیماری درختان جنگلی است، زیرا عوامل موثر بر پراکندگی و چرخه زندگی بیماریها را مشخص مینماید (19). به همین دلیل، بیشتر محققان به منظور درک عوامل تاثیرگذار بر انتشار و شیوع بیماریهای گیاهی به بررسی و سنجش مدل الگوهای مکانی بیماری ارتباط شدتهای مختلف بیماری در درختان جنگلی میپردازند. اولین گام در مدیریت هر بیماری گیاهی شناخت صحیح عامل آن بیماری میباشد، اما آگهی درباره علائم و نشانهها، نحوه استقرار، شیوع و تغییرات شدت بیماری در طول زمان و مکان در اپیدومولوژی و مدیریت بیماریهای جنگل نیز از اهمیت زیادی برخوردار است (3). با توجه به اهمیت موضوع و شتاب گسترش بیماری ذغالی بلوط در جنگلهای ایران هنوز مطالعه و تحقیقی که منجر به ارائه گزارش علمی درباره اکولوژی و شناسایی علائم بیماری ذغالی بلوط در کشور گردد، صورت نگرفته است (5). بنابراین این تحقیق با هدف تشریح علائم و نشانههایی بیماری ذغالی بلوط و ارزیابی همرخدادی شدتهای مختلف این بیماری در درختان بلندمازو انجام گرفت.
مواد و روشها این تحقیق در پارک جنگلی قرق به مساحت 652 هکتار واقع در شرق استان گلستان در مسیر بزرگراه مشهد-گرگان با طول جغرافیایی ''30 '40 °54 تا ''00' 43 °54 شرقی و عرض ''00 '52 °36 تا ''20 '53 °36 شمالی انجام گرفت (شکل 1). دامنه ارتفاعی منطقه از 120 تا 600 متر از سطح دریا و دارای جهت جغرافیایی شمالی و شیب ملایم میباشد. متوسط بارندگی سالیانه منطقه 5/618 میلیمتر، متوسط درجه حرارت سالیانه 81/17 درجه سانتیگراد و حداکثر و حداقل درجه حررات ماهیانه به ترتیب 7/3 (بهمن) و 1/33 (تیر) سانتیگراد میباشد.
شکل 1. موقعیت پارک جنگلی قرق در استان گلستان و ایران، نمایش موقعیت ترانسکتها در پارک
منحنی آمبرترومیک منطقه نشان میدهد که فصل خشک به مدت سه ماه میباشد که در ماههای تیر، مرداد و شهریور اتفاق میافتد و در بقیه ماهها با توجه به مقدار بارندگی و درجه حرارت فصل خشک وجود ندارد (شکل 2). پوشش درختی غالب منطقه شامل بلندمازو، ممرز، انجیلی، توسکا و آزاد است که براساس ترکیب، فراوانی و درصد تاج پوشش، تیپهای گیاهی پارک شامل بلوط در دامنه ارتفاعی 120-600، انجیلی -ممرز در 120-160، انجیلی در 120-140 و ممرز –انجیلی در 120- 160 متری استقرار مییابند (9).
شکل 2. منحنی آمبروترمیک منطقه قرق
نمونهبرداری روش یک چهارم نقطه مرکزی (PCQ[4]) یکی از کارآمدترین و مناسبترین روشهای آماربرداری در جمعآوری دادههای مربوط به پوشش گیاهی است که قدمت آن به بیش از 150 سال میرسد. این روش نسبت به سایر روشهای پلاتدار، به تجهیزات و نیروی انسانی کمتری نیاز دارد و اجرای آن نیز سریعتر صورت میگیرد. همچنین در مقایسه با روشهای بدون پلات (فاصلهای) مانند روشهای نزدیکترین فرد، نزدیکترین همسایه و جفت تصادفی، روش یک چهارم نقطه مرکزی از کمترین تغییرات در نتایج و تاثیر تعصبات ذهنی آماربردار برخوردار است به طوریکه بیشترین اطلاعات در هر نقطه نمونهبرداری به دست میآورد (4). در این روش یک خط عمود بر مرکز گره کشیده میشود تا گره را قطع نماید، سپس در هر ربع، فاصله نزدیکترین فرد تا نقطه مرکزی (محل برخورد خط عمود و ترانسکت) اندازهگیری میشود (2). بنابراین در محیط GIS[5] در امتداد طول منطقه مورد مطالعه ترانسکتهایی با فاصله 200 متر از هم ترسیم گردید و مرکز گرهها به صورت منظم - تصادفی با فاصله حداقل 100 متر از هم در طول ترانسکتها مشخص شدند. سپس شبکه آماربرداری در عرصه پیاده گردید و محل دقیق گرهها با استفاده از GPS[6] مشخص شدند. سپس در هر گره آزیموت درختان و فاصله نزدیکترین درختان بیمار با قطر بیش از 5/7 سانتیمتر نسبت به مرکز گره، در چهار جهت اصلی جغرافیایی ثبت گردید. به منظور کلاسهبندی شدت بیماری و چگونگی گسترش و توسعه بیماری در یک دوره شش ماهه درختان علامتگذاری شدند و علائم و نشانههای بیماری شامل: تعداد، عمق و سطح شانکر (ترسیم سطح شانکر روی طلق شفاف و محاسبه آن با استفاده از پلانیمتر)، تراوش مایع درون بافتی، حضور سوسکهای چوبخوار و درصد خشکیدگی تاج (براساس شمارش تعداد شاخههای خشک شده) ثبت گردید (12،14). تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرمافزار R و رسم نمودار توسط نرمافزار Excel صورت گرفت. ابتدا شرط نرمال بودن دادهها با آزمون کولموگروف- اسمیرنوف و همگنی واریانس دادهها به وسیله آزمون لون تست گردید. در صورت نرمال نبودن دادهها از تبدیل دادهها استفاده شد. جهت تعین تفاوت معنیداری صفات مورد اندازهگیری در کلاسهای خسارت بیماری ذغالی از آزمون تجزیه واریانس یکطرفه استفاده گردید. برای مقایسه میانگین از آزمون چند دامنهی دانکن استفاده شد.
هم رخدادی شدتهای مختلف بیماری ذغالی براساس دادههای ثبت شده علائم بیماری ذغالی بلوط، درختان در شدتهای مختلف بیماری در پنج کلاس شدت خسارت رتبهبندی خواهند شد. سپس با استفاده از روش کوواریانس پلاتهای جفت شده (PQC[7]) همرخدادی شدتهای مختلف بیماری در درختان بلندمازو بررسی میگردد. به این منظور، حضور و عدم حضور هر یک از کلاسههای شدت بیماری با صفر برای عدم حضور و یک برای حضور در گرهها ارزشگذاری شدند و در فرمول 1، بکار گرفته شد (12،10). فرمول 1
در این معادله Xi,k وXj,kبه ترتیب ارزش حضور/عدم حضور درk ام کوادرات برای سطح بیماری بیماری i و j میباشند، n: تعداد کل کوادراتها، r: پارامتر مقیاس است، که بیانگر تعداد دفعات ادغام کوادراتها میباشد. نتایج کلاسهبندی شدت بیماری دغالی علائم و نشانههای بیماری ذغالی بلوط برای 385 درخت در 102 گره در قالب هفت ترانسکت با قطر متوسط 5/55 سانتیمتر با دامنه قطری 15 تا140 سانتیمتر و میانگین فاصله از مرکز پلات برای کلیه درختان بلندمازو معادل (3/2)±3/18 متر با تراکم 0/30 اصله درخت اصله درخت در هکتار ثبت گردید. براساس اطلاعات به دست آمده در یک دوره شش ماهه (اوایل فروردین تا اواسط مهر) نشان داد که در اوایل فصل بهار سوسکهای شیرابهخوار برای استفاده از شیرابه تراوش شده حاصل از فعالیت قارچ عامل بیماری ذغالی بلوط به سمت درختانی که این قارچ در لایه کامبیوم تنه آنها شروع به فعالیت نموده است (شکل 3، A) جذب خواهند شد (5)، به طوری که در این درختان هنوز نشانههای اولیه فعالیت قارچ B. mediterranea در خصوصیات فیزولوژیکی و مورفولوژیکی درخت ظاهر نشده است (شکل 3، A). پس از فعالیت اولیه قارچ عامل بیماری، نشانههای اولیه ضعیف و تحلیل رفتن تاج درختان با خشک شدن شاخههای جوان شروع میگردد که با افزایش مدت آلودگی خشکیدگی در تاج درخت نمایانتر میشود (شکل3، C) و (شکل 4، D)، (7،8،9،10). بعد از گذشت یک سال از آلوده شدن درختان به بیماری ذغالی بلوط اثرات خروج شیرابه به رنگهای قهوهای و سیاه روی تنه درختان با ایجاد شانکرهای با عمق و سطح کوچک با شیارهای موازی با تنه درخت مشاهده خواهد شد (شکل 3، A و B). افزایش حجم اندامهای رویشی قارچ در لایه کامبیوم پوست تنه درخت باعث میشود که در اوایل دوره بیماری، ابتدا با ایجاد زخم و پارگی پوست درخت، سطح زخم افزایش مییابد.
شکل 3- روند فعالیت بیماری ذغالی بلوط روی بلوط بلندمازو در جنگلهای استان گلستان. A: خروج شیرابه در مراحل اولیه فعالیت قارچ B. mediterranea، B: توسعه و عمیق شدن شانکر و افزایش حجم خروج شیرابه ناشی از فعالیت قارچ B. mediterranea، C: خشک شدن تاج درختان در فصل رشد،D: توسعه شاخههای نابجا و مرگ کامل درخت بیمار بلوط بلندمازو، E: خشک شدن و ذغالی شدن کامل تنه ناشی از حضور اندامهای قارچ B. mediterranea، G،F: حضور سوسکهای چوبخوار و شیرابهخوار از خانواده Scarabaeidae و Cerambycidaeروی محل خروج مایع درون بافتی. M، H: پوسیدگی تنه و حضور لارو و حشره بالغ سوسک چوبخوار Megopisscabricornis، داخل تنه درختان با پوسیدهگی عمیق
اما پس از توسعه و گسترش قارچ روی درخت تکههای پوست تنه و شاخهها در پای درخت مشاهده میگردد که توسعه و گسترش فعالیت قارچ، باعث افزایش عمق و سطح شانکر میگردد (شکل 3، D). بنابراین با توجه به علائم و میزان خسارت ظاهری بیماری ذغالی روی تنه درختان و میزان خشکیدگی تاج، درختان ثبت شده در پنج کلاس خسارت رتبهبندی شدند (جدول 1). نتایج نشان داد که با افزایش شدت خسارت فراوانی نسبی درختان بیمار کاهش مییابد.
اما افزایش پنج درصدی در درختان مرده نسبت به درختان با بالای خسارت (کلاس4)، مشاهده گردید (شکل4). بر اساس کلاسبندی فرض شده، فراوانی، سطح، ارتفاع روی تنه و عمق شانکر در درختان انتخاب شده مورد بررسی قرار گرفت تا ارتباط ویژگیهای فوق با میزان خسارت بیماری ذغالی بلوط مشخص گردد. با توجه به آن که درختان کلاس پنج خسارت کاملاً خشک شده و مرده بودند و درختان سالم که علائم و نشانه ظاهری بیماری در آنها مشاهده نشد در تجزیه و تحلیل دادههای به دست آمده مورد بررسی قرار نگرفتند.
شکل 4. فراوانی درختان بلندمازو در کلاسهای مختلف خسارت بیماری ذغالی بلوط در پارک جنگلی قرق
نتایج آنالیز واریانس یکطرفه نشان داد که میانگین تعداد شانکر روی درختان انتخاب شده در سه کلاس خسارت، معنیداری نمیباشد. به طوری که بیشترین تعداد شانکر روی درختان با شدت خسارت نسبتاٌ بالا (کلاس 3) با میانگین و انحراف معیار 9/1±3/1 روی هر درخت اتفاق افتاده است (شکل4). همچنین مشخص شد که با افزایش شدت خسارت بیماری ذغالی (کلاس 4)، تعداد شانکر کاهش مییابد اما این افزایش و کاهش تعداد شانکر از لحاظ آماری معنیداری نمیباشد (شکل5).
شکل 5. مقایسه میانگین و انحراف از معیار تعداد شانکر روی تنه درختان بلندمازو آلوده به بیماری ذغالی بلوط، حروف معرف معنیداری نبودن میانگینها در کلاسهای مختلف بیماری ذغالی بلوط میباشد.
همچنین نتایج آزمون آنالیز واریانس یکطرفه نشان داد که میانگین ارتفاع محل زخم روی تنه درختان در کلاسهای مختلف خسارت در سطح 05/0 معنیداری میباشد به طوری که نتایج آزمون چند دامنهی دانکن نشان داد که با افزایش شدت خسارت در مراحل اولیه بیماری ارتفاع زخم روی تنه افزایش مییابد اما با بالا رفتن شدت خسارت بیماری ذغالی، ارتفاع شانکرها کاهش مییابد. به طوریکه در درختان با شدت خسارت نسبتاً بالا (کلاس 3)، شانکرها با میانگین و انحراف معیار 7/55±6/95 سانتیمتر، بیشترین ارتفاع را به خود اختصاص دادهاند. اما در درختان با شدت خسارت بالا از ارتفاع شانکرها کم میشود و کمترین ارتفاع زخم با میانگین و انحراف از معیار 7/62±1/59 را به خود اختصاص داد بود (شکل 6).
شکل 6. مقایسه میانگین و انحراف از معیار ارتفاع شانکر روی تنه درختان بلندمازو آلوده به بیماری ذغالی بلوط، حروف معرف معنیداری بودن میانگینها در سطح 05/0 در کلاسهای مختلف بیماری ذغالی بلوط میباشد.
همچنین نتایج آنالیز واریانس یکطرفه نشان داد که میانگین سطح شانکرهای ایجاد شده در درختان آلوده به بیماری ذغالی بلوط در سطح 001/0 معنیداری میباشد. به طوری که نتایج آزمون چند دامنهی دانکن نشان داد که بیشترین میانگین سطح شانکر (7/60±8/54 سانتیمتر مربع) در درختان با شدت خسارت بالا رخ داده است (شکل 7). همچنین کمترین میانگین (2/15±3/5 سانتیمتر مربع) در درختان با شدت خسارت ضعیف بیماری ذغالی (کلاس 2)، مشاهده شد (شکل 7).
شکل 7. مقایسه میانگین و انحراف از معیار سطح شانکر روی تنه درختان بلندمازو آلوده به بیماری ذغالی بلوط، حروف معرف معنیداری بودن میانگینها در سطح 001/0 درصد در کلاسهای مختلف بیماری ذغالی بلوط میباشد.
نتایج آنالیز واریانس یکطرفه نشان داد که میانگین عمق شانکرها در درختان آلوده به بیماری ذغالی در سطح 001/0معنیداری میباشد. به طوری که نتایج آزمون چند دامنهی دانکن نشان داد که بیشترین میانگین عمق شانکر (1/19±6/40 سانتیمتر) در درختان با شدت خسارت بالا رخ داده است (شکل 8). همچنین کمترین میانگین عمق (3/1±6/3سانتیمتر) در درختان با شدت خسارت ضعیف (کلاس 2)، مشاهده گردید (شکل 8).
شکل 8. مقایسه میانگین و انحراف از معیار عمق شانکر روی تنه درختان بلندمازو آلوده به بیماری ذغالی بلوط، حروف معرف معنیداری بودن میانگینها در سطح 001/0 درصد در کلاسهای مختلف بیماری ذغالی بلوط میباشد رابطه پراکنش مکانی و همرخدادی شدتهای مختلف بیماری تفسیر نتایج آنالیز PQC به این شیوه خواهد بود که هر چه واریانس مثبت و بیشتر از صفر باشد نشان دهنده یک ارتباط قوی و مثبت است و واریانس منفی نشان دهنده ارتباط ضعیف منفی بین همرخدادی کلاسههای مختلف شدت بیماری در درختان ثبت شده است. نتایج روش PQC نشان داد که درختان با شدت بیماری بالا (4) با درختان مرده (5) رابطه نزدیکی دارند و احتمال همرخدادی این درختان در یک مکان بیشتر از درختان با شدتهای بیماری 1، 2 و 3 میباشد، به طوریکه درختان با شدت های بیماری پایینتر در فاصله دورتری از درختان خشکیده یا با شدت بیماری بالا قرار دارند (شکل 9، الف). همچنین در بررسی همرخدادی شدت بیماری بالا بیماری (4) با شدتهای بیماری 1، 2 و 3، مشخص گردید که درختان با شدت بیماری 3 نسبت به 1 و 2 در فاصله نزدیکتری به درختان با شدت بالا بیماری (4) قرار دارند و همرخدادی این دو شدت بیماری نیز رابطه مثبت با هم دارند (شکل 9، ب).
بحث و نتیجهگیری خشکیدگی بلوط فقط یک بیماری قارچی نیست بلکه عوامل متعددی از جمله خشکی آب و هوا، کوبیدگی خاک، عوامل انسانی و آفات متعدد در آن نقش دارند. از آن جایی که بیماری ذغالی بلوط به عنوان بیماری تنش شناحته شده است، گسترش بیماری فوق در پارک جنگلی قرق به طوری که 60 درصد از درختان بلندمازو آلوده به بیماری ذغالی می باشند نشانگر وجود تنشهای متعدد در منطقه مورد مطالعه است که شرایط برای گسترش بیماری ذغالی بلوط در سطح گسترده فراهم شده است (8).
شکل 9- نتایج آنالیز .PQCالف: آنالیز PQC کلاسهای 5 با 4، 3، 2و 1 خسارت بیماری ذغالی بلوط. ب: آنالیز PQC کلاسهای بیماری 4 با3، 2و 1خسارت بیماری ذغالی بلوط.
در اوایل بهار حضور سوسکهای شیرابه خوار در اطراف درختان بیمار جهت استفاده از مایع درون بافتی تراوش شده زیر و روی پوست درخت، میتواند اولین نشانه قابل مشاهده برای شناسایی درختان بیمار باشد (6،9). اگر پوست درختانی که هنوز نشانههای اولیه فعالیت قارچ B. mediterranea در خصوصیات فیزولوژیکی و مورفولوژیکی آنها ظاهر نشده زخمی گردد، ترواش مایع درون بافتی سیاه رنگ با فشار به بیرون نشان از فعالیت قارچ بیمارگر در لایهی درونی تنه درخت میباشد که سوسکهای شیرابهخوار در صدد سوراخ نمودن پوست و استفاده از آن میباشند. به احتمال زیاد در چنین درختانی قسمتی از تاج درخت در اواسط یا اواخر تابستان به صورت تجمعی پلاسیده و در نهایت خشک میگردد (20،16،15،5). اگرچه این قارچها دارای پتانسیلهای بیماریزا هستند و قادر به تضعیف و کشتن سلولهای زنده میزبان خود میباشند (20)، ولی معمولاً شانکرهای حاصل از فعالیت آنها توسعه نمییابد، مگر آنکه تنشهای محیطی بر میزبان وارد شود (5،7). در این بیماری سطح شانکر در طول فصل پاییز و زمستان بعد از خزان درختان به رنگ خاکستری یا سیاه به وضوح قابل مشاهده است. در نهایت، حضور سوسکهای شیرابه خوار روی تنه درختان بلوط بلندمازو، کوچک شدن برگها و کاهش رشد شاخهها، زرد و پلاسیده شدن برگها، تنک شدن تاج، مرگ شاخههای کوچک و بزرگ، رویش شاخههای اپیکرمیک (شاخههای آبدار) روی تنه و شاخه اصلی، ضعف و تحلیل ریشههای فرعی، رنگ پریدگی و سفید شدن برون چوب در محدوده شانکر، خروج شیرابههای سیاه رنگ در محل عفونت، جدا شدن پوست تنه و شاخهها، ایجاد زخمهای عمیق و حضور سوسکهای چوبخوار بلوط از نشانههای مهم گسترش و توسعه پوسیدگی این بیماری در درختان بلندمازو میباشند (19،8). نتایج این تحقیق نشان داد که تعداد و ارتفاع شانکر ارتباط معنیداری بر میزان شدت خسارت بیماری ذغالی بلوط در درختان بلندمازو ندارد و تنها عمق و سطح شانکرهای ایجاد شده ارتباط مستقیمی با شدت خسارت بیماری ذغالی دارند. هر چه بر عمق و سطح شانکرهای ایجاد شده افزوده میشود شدت بیماری ذغالی بلوط افزایش مییابد. علاوه بر این با افزایش سطح و عمق زخمهای ایجاد شده توسط قارچ B. mediterranea، دامنهفعالیت سوسکهای چوبخوار از جملهMegopisscabricornis بیشتر میگردد که شتاب خسارت را بالا میبرند. عمق شانکرهای ایجاد شده رابطه مستقیمی با شدت بیماری ذغالی بلوط در درختان بلندمازو دارد به طوری که با افزایش عمق زخم شدت بیماری و خسارت نیز افزایش یافته است (7،8). نتایج حاصل آنالیز PQC، نشان داد که هم رخدادی درختان با شدت بالا بیماری (کلاس 4) ارتباط قوی با درختان خشکیده (کلاس 5) دارد، بهطوریکه درختان سالم و با شدت پایین بیماری، در فاصله دورتری از درختان مرده قرار خواهند گرفت و ارتباط چندانی با این درختان ندارند (12). هم رخدادی درختان با شدت بالای بیماری (رتبه 4)، با شدت بیماری نسبتاً بالا خسارت (کلاس 3) رابطه مثبتی داشتند اما با سایر رتبههای بیماری رابطه منفی نشان داد. نتایج فوق شاید تاکید کننده این واقعیت باشد که شیوع و عفونت بیماری ذغالی بلوط در یک درخت میزبان که بیشتر تحت تنش بوده است شروع گردیده و تفاوتهای ژنتیکی درختان، تنشهای موجود در یک مکان و سایر عوامل موثر بر شدت بیماری مانند عوامل ادافیکی و فیزیوگرافی، باعث به وجود آمدن شدتهای تقریباً مشابه بیماری در یک مکان شده است. همچنین با توجه به موثر بودن ناقلین بیماری (سوسکهای شیرابه خوار و چوبخوار) در گسترش و توسعه بیماری در سطح درخت و جنگل، میتوان اذعان نمود که تراکم زیاد چنین عوامل تاثیرگذاری در محدوده منبع آلودگی باعث گسترش و بالا بردن شدت بیماری در نزدیک منبع آلودگی (درختان با شدت بالا بیماری) شده است (10). حضور سوسکهای چوبخوار بلوط مانند M. scabricornis و عمیق شدن شانکرها در ارتفاعات پایین تنه درخت، شتاب و سرعت روند مرگ درختان، بیشتر میشود. این نتایج نشان داد که هر چه بر شدت خسارت افزوده می شود تعداد شانکر با عمق بیشتری در ارتفاعات پایین تنه درخت تشکیل میگردد (2،13). با این وجود با توجه به اهمیت تعداد و تراکم اینوکلوم اولیه قارچ بیماریزا (ماده تلقیح بیماری) در گسترش و عفونی نمودن میزبان های دیگر، میتوان نحوه گسترش بیماری ذغالی بلوط را این تصور کرد که درختان خشکیده مرکز آلودگی و تمرکز اینکلوم قارچ هستند که به دلیل تراکم زیاد عوامل تلقیح قارچ در اطراف آنها، ابتدا نزدیکترین درختان مستعد به پذیرش این بیماری عفونی خواهند شد و هر چه درخت از منبع آلودگی دورتر باشد احتمال آلوده شدن آن نیز کمتر خواهد بود. همچنین با توجه به ارتباط قوی بین درختان با شدت بالای خسارت بیماری ذغالی (کلاس 4) با درختان درختان مرده (کلاس 5) و دور بودن درختان سالم و با شدت پایین بیماری، شاید بیانگر آن باشند که درختان مرده حجم زیادی از مایه تلقیح (اینکلوم) را برای هجوم به درختان نزدیک به خود فراهم میسازد که باعث استعمار بیشتر درختان نزدیک به کانون آلودگی خواهد شد و تعداد کمی به درختان دورتر خواهد رسید که توانایی استعمار میزبان خود را ندارند (15). براساس نتایج فوق میتوان اذعان نمود که با احتمال زیاد در صورت توسعه بیماری و خشک شدن درختانی که توان بازیابی سلامت خود را از دست دادهاند، موج جدیدی از بیماری در منطقه مورد مطالعه شروع میگردد که دامنه گسترش بیماری را بیشتر خواهد کرد(7). با این وجود با توجه به آن که قارچ ذغالی بلوط به عنوان قارچ پارازیت فرصتطلب شناخته شده است، تفسیر نقش قارچها و آفات برگخوار مانند Lymantria dispar و دیگر فاکتورهای زنده و غیره زنده در مرگ و میر درختان بلوط دشوار است، زیرا عوامل و مداخلات بسیاری در خشکیدگی بلوط نقش دارند (4). بسیاری از این موجودات ممکن است سبب اختلالات فیزیولوژیکی شوند، یا به طور کلی باعث القای خفیف و یا علائمی شوند که به راحتی قابل مشاهده نیستند (5)، اما به اندازه کافی برای القاء ناتوانسازی درختان و افزایش استعداد آنان برای ابتلا به بیمارهای دیگر و یا شرایط محیطی نامناسب، توانا هستند(2). نتایج این تحقیق الگوی از پراکنش و وقوع بیماری ذغالی بلوط در جنگلهای بلوط بلندمازو ارائه داد که می توان با توجه به رابطه مثبت و معنیداری شدتهای خسارت بالا بیماری در درختان بلندمازو و خشکیدگی تاج در این درختان، با استفاده از عکسهای هوایی و تصاویر ماهوارهای اقدام به شناسایی چنین مناطقی در جنگلهای آلوده نمود تا قبل از آن که سطح و تعداد چنین منابع آلودگی بیشتر گردد، اقداماتی مدیریتی و حفاظتی در این زمینه انجام گردد. همچنین از آن جایی که نقشسوسکهای چوخوار و شیرابهخوار در انتقال و توسعه بیماری ذغالی در جنگلهای بلوط ایران به درستی شناخته نشده است، ضروری است در این باره مطالعاتی صورت بگیرد. این وجود، با توجه به آن که روش کنترل مناسب و مطلوبی برای این بیماری در سطح جهان ارائه نشده، ضروریست برای درک بهتر روابط پیچیده بین قارچهای اندوفیت موجود در گیاهان، در آینده مطالعات وسیعتری در زمینه اکولوژی این بیماری صورت بگیرد تا بتوان بر اساس نتایج به دست آمده رهنمودهای مفیدی برای توسعه استراتژیهای بیوکنترلی طبیعی در برابر عوامل موثر در مرگ و میر بلوط ارائه داد.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
References
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,178 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,806 |