تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,995 |
تعداد مقالات | 83,546 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,356,063 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,389,201 |
«تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی» | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 6، شماره 25، مهر 1394، صفحه 167-187 اصل مقاله (404.32 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پروین گلی زاده؛ مختار ابراهیمی؛ افسانه سعادتی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ماهی، یکی از تصویرهای مطرح مولوی در مثنوی است که شاعر با آن انس و خویشاوندی ذهنی و باطنی دارد. ماهی، واژه حسی بسیط نیست بلکه تصویری گسترش یافته و ممتد که از عالم حس تا دنیای ناشناخته جان و روان را در برگرفته است. در این مقاله برای دستیابی به تصویر ماهی، تمامی کاربردهای زبانی و ادبی و واژههای مرتبط با آن بررسی شد تا از این رهگذر امکان تقرب به دنیای ماورای این تصویر فراهم گردد. مولوی در مثنوی برای بیان مقاصد و اندیشههای خود بارها از ماهی در قالب مفاهیم مختلف نمادین بر پایه قرآن، احادیث و روایات و منابع تاریخی سود جسته است. ماهی در اندیشه شاعر معانی نمادین گوناگون همچون عارف و سالک حقیقت، انسان کامل و انسان بهشتی، وسیله هدایت و گاه معنایی متفاوت با معانی مذکور مانند زمین، جسم و انسان دنیوی یافته است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ماهی؛ نماد؛ مولوی؛ مثنوی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
«تحلیل ماهی، یک نماد معنوی در مثنوی مولوی»
دکتر پروین گلیزاده* دکتر مختار ابراهیمی**
چکیده ماهی، یکی از تصویرهای مطرح مولوی در مثنوی است که شاعر با آن انس و خویشاوندی ذهنی و باطنی دارد. ماهی، واژه حسی بسیط نیست بلکه تصویری گسترش یافته و ممتد که از عالم حس تا دنیای ناشناخته جان و روان را در برگرفته است. در این مقاله برای دستیابی به تصویر ماهی، تمامی کاربردهای زبانی و ادبی و واژههای مرتبط با آن بررسی شد تا از این رهگذر امکان تقرب به دنیای ماورای این تصویر فراهم گردد. مولوی در مثنوی برای بیان مقاصد و اندیشههای خود بارها از ماهی در قالب مفاهیم مختلف نمادین بر پایه قرآن، احادیث و روایات و منابع تاریخی سود جسته است. ماهی در اندیشه شاعر معانی نمادین گوناگون همچون عارف و سالک حقیقت، انسان کامل و انسان بهشتی، وسیله هدایت و گاه معنایی متفاوت با معانی مذکور مانند زمین، جسم و انسان دنیوی یافته است. واژههای کلیدی ماهی، نماد، مولوی، مثنوی.
مقدمهبدون تصویرپردازی هیچ هنری به ویژه شعر وجود نخواهد داشت. نمادگرایی تعبیری از هنر است که بر نماد استوار شده است. نمادها در همه عملکردهای فرهنگی بشر از جمله دین، شعر، هنر، اسطوره، قیاسهای فلسفی، علم و… وجود دارند. (اویس، 1999: 104). نماد یک اصطلاح، نام یا حتی تصویری است که در زندگی روزانه شناخته شده است، اما علاوه بر معنای متداول، روشن و بیواسطه دارای معنی ضمنی ویژهای است که به آنچه برای ما مبهم، ناشناخته یا پنهان است، اشاره میکند. (یونگ، 1978: 3). نماد (سمبل) دارای جنبه ناخودآگاه وسیعی است که هرگز به طور دقیق تعریف یا به طور کامل توضیح داده نشده است. ذهن آدمی در کند و کاو سمبل به تصوراتی میرسد که خارج از محدوده استدلال معمولی هستند. نمادگرایی یا مکتب سمبولیسم، شیوهای بود که در برابر اثباتگرایی به وجود آمده و قد برافراشته است. (کزازی، 1376: 257). در این مکتب، شاعر، کوششی برای رخنه در فراسوی جهان تصورات دارد، این تصورات به مفهوم ایده افلاطون، یعنی جهان فراطبیعی کاملی است که انسان آرزوی رهیابی به آن را دارد. (چدویک، 1375: 14). در آثار شاعران و نویسندگان که نمادگرایند عموماً از تصاویر عینی و مادی برای بیان احساسات و اندیشههای انتزاعی استفاده میشود. نمادسازی همانند نیرویی محرک، انسان را از احساس به فهم، از فهم به بینش، از بینش به اندیشه و از اندیشه به تفسیر سازنده ارتقا میدهد و در یک چشمانداز به شعر، عمق، دامنه، اعتبار و وقار میدهند و در آن صورت است که خواننده خود را در برابر عظمتی پایدار مییابد. به هر روی باید گفت ادبیات سمبلیک در عموم مردم مؤثر و نافذ است. عارفان همچون نمادگرایان برای تفهیم مقصودهای معنوی و معانی بلند و عالی، چارهای جز به کار بردن واژگان و عبارات رمزی نداشتند. بدون تردید عرفان رمزی، در سایه بهرهوری از این کاربرد، توانسته به زبان ویژه خود دست یابد. این زبان برخاسته از نهاد بشر و ترجمان احوال درونی است و عارفان با تمسّک به گیاهشناسی، حیوانشناسی و انسانشناسی توانستهاند به ارایه منویات خود بپردازند. از سوی دیگر نمادها نیز باید بادقت انتخاب شود. در حقیقت نماد باید برای مفهومی که از آن برگرفته شد، بهترین انتخاب باشد تا بتواند دریافتی ظریف و هوشمندانه به وجود آورد. ماهی در مثنویماهی(fish) در عربی، نون، حوت و سمک، جانوری است آبزی که در روایات و اندیشه اسلامی به نحو مؤثری حضور یافته است. برداشتها و تحلیلهای عرفانی و اخلاقی در مورد ماهی در مثنوی بدون شک متأثر از اسطوره و فرهنگ دینی به معنای عام و شامل اسلام، یهودیت و مسیحیت است. «ماهی به یقین نماد عنصر آب است، یعنی نماد جایی که در آن میزید. ماهی هم منجی است و هم وسیله کشف و شهود. یک ماهی (ماتیسه) اوتاره (مظهر) ویشنواست و منو قانون گذار دوره فعلی را نجات میدهد، پس وداها را به او میآموزد، یعنی مجموع علم قدسی را بر او آشکار میسازد. با همین دیدگاه است که مسیح اغلب چون ماهیگیر و مسیحیان چون ماهی تصویر میشوند و آب غسل تعمید، عنصر طبیعی و وسیله تولد دوباره است. ماهی به دلیل شیوه عجیبش در تولید مثل و تعداد بیشمار تخمی که میریزد، نماد زندگی و باروری است، نمادی که به حق میتواند به زمینه روحی و باطنی منتقل شود. در نقاشیهای خاور دور، ماهیها جفت جفت تصویر میشوند و نماد وصلت هستند. اسلام هم نماد ماهی را به مقوله باروری ارتباط میدهد. در شمایلنگاری جوامع هندواروپایی، ماهی، علامت آب و نماد باروری و فرزانگی است. در میان سرخپوستان آمریکای مرکزی، ماهی نماد خدای ذرت است. به عقیده هانتز، ماهی نماد فالوسی است. این برداشت در حکاکیهای روی استخوان ماگدالنی نیز مصداق پیدا میکند. در زبان سنسکریت خدای عشق؛ «کسی با علامت ماهی» خوانده میشود. در آسیای صغیر اناکسماندورس تصریح داشت که ماهی، پدر و مادر تمامی نسل بشر است و به همین دلیل خوردن آن ممنوع بود. در چین، ماهی نماد بخت و اقبال است همراه با قو(عمر طولانی) علامت شادکامی و نیکبختی است» (شوالیه و گربران، 1385: 142-139). در آیین مهر، باور بر این بوده که مهر (میثره، میترا) درون آب متولد شده است، به همین دلیل در آثار این آیین، مهر را به صورت کودکی بر روی نیلوفر آبی و در حال بیرون آمدن از آب با دو ماهی دلفین تصویر میکنند. (حصوری، 1386: 43) در اوستا از دو ماهی مینوی یاد میشود که اورمزد آنان را مأمور حراست و نگهبانی گیاه گُوکَرن از آسیب اهریمن نموده است. این گیاه که هوم سپید نیز نامیده شده، گیاهی اساطیری است که در ته دریای فراخکرد میروید و بیمرگی میآورد و در باسازی جهان یا فرشگرد به کار خواهد آمد (آموزگار، 1386: 33). ماهی(حوت) در قرآن در داستان حضرت یونس در سوره صافات، آیات (144-133) و داستان موسی و یوشع در جست و جوی خضر در سوره کهف، آیات (63-60) آمده است. این مقاله تلاش میکند، تحلیلهای عرفانی مربوط به ماهی را از لابهلای مثنوی استخراج کرده و به اجمال توضیح دهد. ماهی، عاشقی صادقمولوی به کرّات عاشق صادق را به ماهی ممثّل ساخته که مایه حیات و بقایش، عشق است. (ر.ک فروزانفر، 1379: 220)
(همان: 264) ماهی هرگز از آب سیر نمیشود، اهل ایمان نیز از آب حقیقت و دریای رحمت الهی سیراب نمیشوند.
(همان: 5) ماهی عارف کامل و غیر ماهی معرف کسانی است که چندان ظرفیتی ندارد و به اندک فاصله قانع میشوند(سبزواری، 1374: 26). یعقوب چرخی میگوید: «غیر ماهی از آب سیراب شود اما ماهی را از آب، سیری نیست. عشّاق را همچون ماهیان بدان که از آب حیات عرفان، ایشان را سیری نیست». (به نقل از زمانی، 1386: 61)
(همان: 859) ماهی، سالک یا انسان کاملدر مثنوی، هر جا سخن از ماهی است، تداعی سالک یا انسان کامل است.
(همان: 332) در بسیاری از مواضع در مثنوی، ماهی، نماد جان انسانهای الهی و انبیاء و اولیاءاند که جز در بحر پاک کبریایی نمیتوانند زیست. از سوی دیگر اندیشه پیوستن انسان کامل با عالم غیب در تصاویری که ماهی در آن حضور دارد، به چشم میخورد. ماهیان آگاه از پیران، نماد اولیاء و عارفان هستند. مولوی در فیه مافیه در این خصوص و در تمثیل جالبی، پیامبر را ماهی دریای رحمت دانسته و مینگارد: «در آن دریای رحمت هم چون ماهی غوطه میخورد هر چند در این عالم مقام پیغامبری و خلق را رهنمایی و عظمت و پادشاهی و شهرت وحی باشد، اما چون باز به آن عیش بازگردد...» (1381: 451). کار ماهی جز شناگری در آب نیست. عارف نیز کاری جز شناوری و تسبیح و عبادت درگاه احدیت ندارد. ماهی هر قدر هم در دریا باشد، باز به دنبال آب فراوانتری است، عارف نیز علم بیشتری از خداوند طلب میکند. مولوی بارها تأکید میکند که ماهیت قرآن چیزی جز انبیاء نیست. وی قسم یاد میکند که نورانیان یعنی اولیای الهی به مانند ماهیان بحر احدیت هستند. این ماهیان، اهل صفا و یکرنگی هستند گرچه در خشکی هزاران رنگ وجود دارد، ماهیان دریای وحدت با همه رنگها میجنگند.
(مولوی، 1378: 74)
(همان: 89) استعاره از عقول و افکار منسوب به خدا
(همان: 332) مجاز از همه موجودات
(همان: 340) استعاره از عارفان دریای معارف الهی
(همان: 377)
(همان: 415) استعاره از سالکان ماهیان جان، استعارهای از عارفان
(همان: 323) ماهی الهی، استعاره از مأموران مشیت خداوندیدر داستان کرامات درویشی که در کشتی به دزدی متهمش کردند، ماهی به صورت مأمور الهی ظاهر میشود. بدین ترتیب که پس از دعای درویش به سوی خداوند به دلیل اتهام دزدی که به او زده بودند، صدها هزار ماهی که مأمور الهی بودند هر یک سوزنی از طلا به دهان سر ز آب بالا کشیده و گفتند: بگیر شیخ این سوزن تو. شیخ رو به امیر کرده، گفت: این سلطنت عظمای الهی بهتر است که سلطنت دل میباشد یا ملک ناچیز دنیا؟
(همان: 327) ماهی نماد انسان بهشتیدر جایی از مثنوی، پیامبری در اثبات ادعای پیامبری خود را به ماهی تشبیه میکند؛ چرا که همچون ماهی، خانه و همنشینی بر روی زمین ندارد.
(همان: 810) ماهی نماد انسانی که به سوی حقیقت رهسپار است و بیتردید جایگاه چنین انسانی، بهشت خواهد بود.
(همان: 162) انسان بهشتی به ماهی تشبیه شده و غیر بهشتی به مار؛ چرا که مار در اشعار مولوی نماد انسانهای خاکی و دنیوی است که جایگاهشان بر خاک است نه دریا.
(همان: 518) انسان بهشتی برای ورود به بهشت با آب کوثر تطهیر میشود همچنان که خداوند در قرآن میفرماید: «و سقاهم ربهم شراباً طهوراً» (24). این شراب پاک میتواند نوشابه نهر کوثر باشد که خدا آن را به دست رسولش (ص) و امیرالمؤمنین (ع) به اهل بهشت ارزانی داشته است تا آنان را از هر عیب و پلیدی پاک کند. (امین، 1361: 311) ماهی نماد هدایت مولوی در داستان حضرت موسی و یوشع در جست و جوی خضر که در قرآن در سورة کهف آمده است، ماهی را نماد هدایت معرفی میکند.
(همان: 1078) در اینجا ماهی وسیله هدایت است، همان طور که به تعبیری برای حضرت یونس نیز این گونه بوده است:
(همان: 560)
ماهی خاکی، فاقد روح حقیقی ماهی خاکی، درویش نان است که تنها صورت ماهی را دارد، اما فاقد روح و حقیقت آن است و از دریا فرار میکند. (ر.ک شهیدی، 1373: ج8: 217) ماهی خاکی، نماد انسانهای دنیوی است.
(همان: 129) شکل و صورت ماهی که از گل سازند و یا بر خاک کشند؛ ریگ ماهی و آن سقنقور است و سقنقور، جانوری است از جنس بزمجه که در آب و خشکی تواند زیست. (ر. ک: مثنوی شریف، فروزانفر، 1373: 1145) ماهی در عرفان تمثیلی مولوی
(همان: 496) مولوی در این بیت که تحت عنوان نومیدشدن انبیا از قبول و پذیرایی منکران آمده است، خلق عالم و از آن جمله افراد بشر را محکوم قضای الهی و تابع سرنوشت لوح تقدیر قدیم ازلی دانسته است. وی بر آن است که هر آنچه در عالم خلق و این جهان سفلی وجود میگیرد تحت تأثیر عالمی مافوق این جهان که آن را عالم امر میگویند، است، بنا بر این انبیا از قبول دعوت و پذیرایی منکران نومید شده بودند، پیش خود میگفتند که ما بیهوده آهن سرد میکوبیم؛ چرا که آب از سرچشمه گل آلود و گندیدگی ماهی از سر شروع میشود. حکایت سه ماهی، تمثیلی رمزیمولوی در ابیاتی در دفتر چهارم، در باره نشانههای عاقل، نیمه عاقل و غافل سخن میگوید.. وی بر آن است که عاقل با مشعل عقل و هدایت خود سلوک میکند و به مقصد میرسد و نیمه عاقل با ارشاد عاقل طی طریق میکند اما آنکه غافل است، نه عقلی دارد که خود به مقصد برسد و نه نیمه عقلی که به کمک هادی عاقل به منزلگه مقصود واصل شود. مولوی برای بسط این موضوع، حکایت سه ماهی را میآورد. این حکایت نقد حال آدمیان است. دنیا به آبگیری میماند که سه نوع مردم در آن میزیند: عاقل کامل، نیمه عاقل و غافل. عقلاء با تکیه بر مصباح عقل خود، راه حیات را به سلامت درمینوردند اما نیمه عاقلان، ابتدا در اندیشه نجات خود برنمیآیند لیکن با ارشاد عقلا راه را از چاه تشخیص میدهند و با قمع هوای نفسانی و مرگ اختیاری از صیّاد نفس و شیطان میدهند و اما غافلان در دام مکر و حیلت نفس و شیطان اسیر میشوند.
(همان: 680-677) تصاویر مرتبط با ماهیسمک(ماهی) در مقابل سماک
(مولوی، 1378: 304)
(همان: 31) سماک، ستارهای است بزرگ، بیرون از صورت فلکی عوّا، برابر بناتالنعش. آن را سماک رامح (نیزهدار) خوانند و رمح او دو ستاره است از صورت فلکی جاثی. همان صورتی که بر زانو نشسته است و او را از بهر بلندی، سماک خوانند و گروهی او را نگهبان شام نام کنند و برابر آن به سمت جنوب، دیگر ستارهای است بزرگ و روشن که آن را سماک اعزل خوانند. (رک: شرح مثنوی شریف، 1373: 249) «سمک» به معنی ماهی است و اشارت دارد بدان دسته از روایات که گفتهاند زمین بر پشت ماهی نهاده شده است. (علی بن حسین مسعودی، 1370: 22) اسطوره «گاو ماهی» یکی از اولین اندیشههای زمینشناختی است که به استنباط و تفکر انسانهای اولیه در خصوص حیات و آفرینش مربوط میشود. بر اساس ین اسطوره به امر خداوند، زمین بر پشت گاو و گاو نیز بر پشت ماهی و ماهی بر آب قرار گرفته است. توالی روز و شب و فصول و حتی بروز ناشی از تحرک این دو موجود است. بسیاری از مفسران قرآن برآنند که مراد از ن (نون) که در آغاز سوره قلم به آن سوگند یاد شده همان ماهی است که جهان بر پشت اوست و او در آب قرار دارد و زیر آن ماهی، گاوی است و زیر گاو صخره و زیر صخره، ثری (زمین، خاک) و زیر ثری کس نداند چیست و نام آن ماهی «لیوشا» است و نام آن گاو «یهموث». در روایتی دیگر این ماهی بر دریا، دریا بر باد و باد بر قدرت قرار دارد. گویند آن ماهی استکبار کرد و به خود متعجب شد و خواست که جهان، زیر و رو کند. خدا، پشهای بیافرید تا به بینی او درشد و بیرون شد و پیش روی او تشست. از آن گاه چشم آن ماهی بازمانده است و در آن پشه همینگرد. (یاحقی، 1386: 748) ماهی به معنای زمین جزء اعتقادات ایرانیان بوده و مولوی از این تعبیر بهره برده است.
(مولوی، 1378: 359) منظور از این بیت آن است که به هر کو بنگرید از ماهی تا به ماه (کنایه از زمین تا آسمان) مخلوقی نیست مگر اینکه خمیرمایه جذابی دارد که اشیاء مناسب را به خود میکشد. (جعفری، 1366: ج6: 130) و یا در توصیف درخت سدره المنتهی که ریشهاش از گاو و ماهی هم پایینتر است به این اعتقاد و باور اشاره شده است.
(مولوی، 1378:446) ماهیزادگان دریای حقیقتمولوی، اصطلاح ماهیزاده را برای انسانهایی که استعداد کاملشدن را دارند به کار برده است. (گوهرین، 1362: 217)
(همان: 1051) مولوی در این ابیات به غفلتزدگان ظاهرپرست این چنین توصیه میکند: شما که ماهیان دریای حقیقتاید، چرا از فرط حقارت و بیهویّتی به ظواهر چسبیدهاید؟ دریای مد نظر مولوی، دریای وحدت است که نظیر و همتایی ندارد. مراد وی از «گوهر» در اینجا، معارف ربّانی و «ماهی» کنایه از عارفان بالله است. «موج» نیز کنایه از تجلیّات بیحدّ و عدّ حضرت حق است. نقش ماهی(ماهی بیجان)
(همان: 129) شست و ماهیان در بند وساوس
(همان: 127)
(همان: 214)
(همان: 318)
(همان: 366)
(همان: 432)
(همان: 721)
(همان: 655) تمثیلی از انسان در بند وساوس نفسانیغوطه(شناوری ماهیان) ماهی که غوطهور در دریای معرفت است، بیتعلق است و منزلگاه و تعلقی به جز دریا ندارد، همانطور که یک سالک راه حق نیز دل در بند تعلقات مادی و هر آنچه غیر خداست، نداشته و تنها در دریای حقیقت ره میپوید و غوطهور است.
(همان: 459) بحر دریا، زیستگاه ماهیان است. دریای پاک و خروشان بهترین مأمن برای ماهیان جان اولیاء و انبیا است.
(همان: 27) مولوی در این ابیات، وحدت هستی را با تمثیل بیان داشته است. وی این مثال را از روی ناچاری بیان داشته و از این روی است که میگوید: ماهی کیست و دریا چیست که بتواند حضرت حق را بدان تشبیه کرد. هر گونه تمثیلی در بیان حق، ناقص و ابتر است. پس این تنها مثل است و در مثل مناقشه نیست. یم
نماد صاحبان (نفوس مطمئنه) و اولیاء الله
(همان: 518) استعاره از پیامبران و نماد مردان کاملآب میلیونها سال پیش از قدم گذاردن انسان بر زمین، هنگامی که بیشتر کره خاکی را آب فرا گرفته بود، اولین نشانه آغاز حیات یک مهرهدار، موجودی به نام ماهی بود که از ازل نامش را با آب پیوند زدند. موجودی که با حرکات زیبایش بشر را از ابتدای تاریخ مفتون خویش نوده است. موجودی که در دنیای اسرار آمیز عمق آبها در دنیای خارج از فضای تنفس بشر زیست میکرد، در مایع زلالی که نیاز انسان، حیوان و گیاه به آن کاملاً آشکار بود. بنابر این دیری نپایید که این موجود به عنوان نمادی از آب با رمز باران و طراوت پیوند خورده و به دنبال آن رمزی از برکت و باروری گردید. ماهی در نقش نماد آب با ایزد بانوی آبها آناهیتا همراه میشود و به عنوان مظهری از برکت و باروری نقشی مقدس مییابد.
(همان: 494)
(همان: 239)
(همان: 260) تمثیل طالب و عاشق است وقتی که به آب برسد
(همان: 724) مولوی در دیوان شمس همین معنا را در تمثیل آب و ماهیان باز نمایانده است. ماهی بدون آب، لاشهای بیجان است. طلب صبر از ماهی در فراق آب محال است، حال عاشق نیز چونان ماهی است. عاشق و دوری دوستان، عاشق و غیبت معشوق، هیهات!
(مولوی، 1389: 919)
(همان: 111) خشکی حیات ماهی به آب است و در خشکی جان میسپارد.
استعاره از خشکی کثرت (مولوی،1378: 27)
(همان: 30) حال اولیا در دنیا مانند ماهی بریده از آب است:
(همان: 800) مرغ در مثنوی آنجا که مولوی لفظ ماهی را بیهیچ پس زمینه انتزاعی به کار برده، مترادف مرغ قرار گرفته است.
(همان: 501) دریا
(همان: 161)
(همان: 232) دریا در ماهی بودن
استعاره از انسان کامل (همان: 999) انسان کامل که نسخه اکمل آن حضرت ختمی مرتبت (ص) است، هم چون کوزهای است که به دریا اتصال دارد و آب حقیقت را از دریای احدیت میگیرد و به سایرین افاضه میفرماید، پس مراد از تمثیل «خم» حضرت محمد (ص) و کاملان (علی قدر مراتبهم) است. «دریا در ماهی بودن» کنایه از این است که جهان حقیقت در باطن انسان کامل منطوی شده است. (زمانی، 1386: 252) ماهیگیری سلیمان
(همان: 167) یونس داستان حضرت یونس(ع) در متون عرفانی منشأ تفسیر و تأویلهای بسیاری شده است. حضرت یونس به واسطه خطایی که مرتکب شد در شکم ماهی گرفتار آمد و از انوار بامداد زندگانی محروم و محجوب ماند اما با تسبیح خداوند توانست نجات یابد.
(سعدی، 1380:59) مولوی در تمثیلی و در تأویل قصه یونس پیامبر(ص)، تن آدمی را ماهی و روح را یونس اسیر در قفس تن و جهان را دریا خوانده است. آدمی اگر در دنیا، تسبیح حق گوید نجات خواهد یافت و گر نه خوراک ماهی خواهد شد.
(همان: 323)
استعاره از روح
(همان: 323) یونس روح آدمی تنها در صورتی میتواند از دریا به سلامتی خارج شود که در تن همچون ماهی، به ذکر و تسبیح حق مشغول شود.
نتیجهگیری با توجه به تحلیل نماد ماهی در مثنوی، این نکته مسلم شد که ماهی در اندیشگان مولوی، صورت نمادی فرارونده و بالنده یافته است. چارلز چدویک از دو نوع سمبولیسم نام میبرد: یکی سمبولیسم انسانی و دوم سمبولیسم فرارونده. سمبولیسم انسانی، بیان سمبلیک عواطف درونی و شخصی شاعر است و مربوط به ذات اوست، جنبه فردی و انسانی دارد و ریشه در تصورات جهان ایده و فراطبیعی، رخنه کردن در جهان آرمانیای است که نوع بشر، آرزوی آن را دارد. این سمبولیسم قلمرو نمادهای جهانی، گسترده، عام و آرمانی است. نمایش شکوه و زیبایی آن سوی گور (غیببینی) و ورود به فراسوی واقعیت است. (1375: 12-11) با این تفسیر، تصویر ماهی در سطح عاطفه فردی و احساس درونی شاعر باقی نمانده بلکه به جهانی همگانی و عام و فراتر از طبیعت اشاره داشته است. ماهی در اندیشه شاعر معانی نمادین گوناگون همچون عارف و سالک حقیقت، انسان کامل و انسان بهشتی، وسیله هدایت و گاه معنایی متفاوت با معانی مذکور مانند زمین، جسم و انسان دنیوی یافته است.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع و مآخذ1ـ آموزگار، ژاله. تاریخ اساطیری ایران. تهران: سمت، 1386. 2ـ امین، سیده نصرت. مخزنالعرفان فی تفسیرالقرآن. تهران: نهضت زنان مسلمان، جلد 15، 1361. 3ـ جعفری، محمد تقی. تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی. تهران: انتشارات اسلامی، جلد 6و5، 1373. 4ـ چدویک، چارلز. سمبولیسم. ترجمه مهدی سحابی. تهران: نشر مرکز، 1375. 5ـ حصوری، علی. مبانی طراحی سنتی در ایران. دفتر نخست. تهران: چشمه، 1381. 6ـ زمانی، کریم. شرح جامع مثنوی. تهران: اطلاعات، 1386. 7ـ سبزواری، ملاهادی. شرح مثنوی مولوی با تصحیح مصطفی بروجردی. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد، جلد 1، 1374. 8ـ شهیدی، جعفر. شرح مثنوی. تهران: علمی و فرهنگی، جلد 8 و 4، 1373. 9ـ شوالیه، ژان و گربران، آلن. فرهنگ نمادها، اساطیر، رؤیاها، رسوم، ایماء و اشاره. ترجمه و تحقیق سودابه فضائلی. تهران: نشر جیحون، 1378. 10ـ فروزانفر، بدیعالزمان. شرح مثنوی شریف. تهران: زوار، جلد 1، 1379. 11ـ کزازی، میر جلالالدین. پرنیان پندار. تهران: روزنه، 1376. 12ـ گوهرین، سید صادق. فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی. تهران: کتابفروشی زوّار، جلد 8، 1362. 13ـ مسعودی، علی بن حسین. اخبارالزمان. ترجمه کریم زمانی، چاپ اول، انتشارات اطلاعات، 1370. 14ـ مولوی، جلالالدین محمد بن محمد. کلیات شمس تبریزی. تهران: ذهن آویز، 1389. 15ـ .........، ................................................... . مثنوی. تهران: نشر محمد. 1378 16ـ یاحقی، محمدجعفر. فرهنگ اساطیر و داستانواره در ادبیات فارسی. تهران: فرهنگ معاصر، 1386.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 57,664 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,655 |