تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,618 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,302,954 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,355,657 |
آسیبشناسی شبکههای اجتماعی مجازی موبایل محور در زمینه تربیت دینی (مورد مطالعه: دانشآموزان مقطع متوسطه شهر تبریز) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطالعات جامعه شناسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 2، دوره 9، شماره 31، مرداد 1395، صفحه 23-45 اصل مقاله (808.78 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
عزیز هدایتی1؛ یوسف زینیوند2؛ صمد رسول زاده اقدم3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، آذرشهر- ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2کارشناسارشد مطالعات زنان، دانشگاه تهران- ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استادیار دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، آذر شهر- ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف پژوهش حاضر، آسیبشناسی رابطه استفاده از شبکههای اجتماعی موبایل محور با تربیت دینی دانشآموزان است. پرسش اصلی این است که استفاده از شبکههای اجتماعی موبایل محور چه تاثیری بر تربیت دینی دانشآموزان کاربر آن دارد؟ پژوهش حاضر به صورت پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته، با تکیه بر نظریههای کاشت، استفاده و رضایتمندی و نظریه ساختیابی گیدنز صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش را دانشآموزان کاربر شبکههای اجتماعی مجازی مقطع متوسطه شهر تبریز تشکیل میدهند. نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن است که بین مدت زمان عضویت، میزان استفاده، نوع استفاده (استفاده هدفمند)، میزان مشارکت و فعال بودن کاربران و واقعی تلقی کردن محتوای مطالب شبکههای اجتماعی مجازی با تربیت دینی همبستگی معکوسی وجود دارد؛ یعنی هر چه مدت زمان عضویت، میزان استفاده، میزان مشارکت و فعال بودن دانشآموزان در استفاده از شبکههای اجتماعی موبایلی افزایش پیدا میکند و آنها محتوای این شبکهها را بیشتر واقعی تلقی میکنند و نوع استفادهشان هدفمندتر میشود از میزان تربیت دینیشان کاسته میشود. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تربیت؛ تربیت دینی؛ شبکههای اجتماعی موبایل محور | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آسیبشناسی شبکههای اجتماعی مجازی موبایل محور در زمینه تربیت دینی (مورد مطالعه: دانشآموزان مقطع متوسطه شهر تبریز) عزیز هدایتی[1] یوسف زینیوند[2] دکترصمد رسولزاده اقدم[3] تاریخ دریافت مقاله:19/6/1395 تاریخ پذیرش نهایی مقاله:2/8/1395 چکیده هدف پژوهش حاضر، آسیبشناسی رابطه استفاده از شبکههای اجتماعی موبایل محور با تربیت دینی دانشآموزان است. پرسش اصلی این است که استفاده از شبکههای اجتماعی موبایل محور چه تاثیری بر تربیت دینی دانشآموزان کاربر آن دارد؟ پژوهش حاضر به صورت پیمایشی و با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته، با تکیه بر نظریههای کاشت، استفاده و رضایتمندی و نظریه ساختیابی گیدنز صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش را دانشآموزان کاربر شبکههای اجتماعی مجازی مقطع متوسطه شهر تبریز تشکیل میدهند. نتایج پژوهش حاضر حاکی از آن است که بین مدت زمان عضویت، میزان استفاده، نوع استفاده (استفاده هدفمند)، میزان مشارکت و فعال بودن کاربران و واقعی تلقی کردن محتوای مطالب شبکههای اجتماعی مجازی با تربیت دینی همبستگی معکوسی وجود دارد؛ یعنی هر چه مدت زمان عضویت، میزان استفاده، میزان مشارکت و فعال بودن دانشآموزان در استفاده از شبکههای اجتماعی موبایلی افزایش پیدا میکند و آنها محتوای این شبکهها را بیشتر واقعی تلقی میکنند و نوع استفادهشان هدفمندتر میشود از میزان تربیت دینیشان کاسته میشود. واژگان کلیدی: تربیت، تربیت دینی، شبکههای اجتماعی موبایل محور.
بیان مساله با توجه به رشد و گسترش روزافزون رسانههای نوین و تغییر و تحولات صورت گرفته در جوامع معاصر، اگر بپذیریم که کم و بیش در فرایند جهانی شدن قرار گرفتهایم، خواه ناخواه با سوالاتی اساسی و بنیادی در عرصههای مختلف مواجه خواهیم شد. سوالاتی که طراحی پاسخهای مناسب برای آنها، کشور ما را در جهت سازگاری با فضای واحد جهانی کمک خواهد کرد. در این بین رویکرد تربیت دینی متناسب با وضعیت جهانی شدن، از مهمترین سوالات مربوط به حوزه تعلیم و تربیت است. به عبارت دیگر، در فرایند جهانی شدن (که فناوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی همچون اینترنت و شبکههای اجتماعی مجازی از ارکان آن هستند)، همواره با دغدغه دین، دینداری و به تبع آن تربیت دینی مواجه هستیم. استفاده از اینترنت و این اواخر مخصوصاً شبکههای اجتماعی مجازی موبایل محور در میان ایرانیها به طورقابل توجهی افزایش یافته و بررسیها نشان میدهد این روند کماکان ادامه دارد. اینترنت، به ویژه در میان جوانان ایرانی شیوع زیادی دارد و فاصله آن با سایر نسلهای قدیمتر فاحش میباشد(عدلیپور، 1391). بنابراین، عجیب نیست که بیشتر تحقیقات انجام شده در مورد اینترنت نشان میدهد اکثریت کاربران اینترنت در ایران به نسل جوان و نوجوان مخصوصاً قشر دانشآموز و دانشجو تعلق دارد. بنابر یک تقسیمبندی نسلی، نسل سوم (پس از انقلاب) بیشترین کاربران اینترنتی در ایران بوده و بیش از نسلهای دیگر در معرض آثار ناشی از اینترنت، از جمله مسائل تربیتی، هویتی و بحران هویتی قرار میگیرند. فارغ از شکافهای به وجود آمده ناشی از فرایند رسانههای نوین، شکاف نسلی موجود ناشی از تحولات ساختاری و جمعیتی جامعه ایران باعث شده است انتقال ارزشها و آموزهها در قالب سنت از نسلی به نسل دیگر با اختلال رو بهرو شود. این پدیده از یک سو، به روند انتقال فرهنگ آسیب میرساند و از سوی دیگر، حافظه تاریخی را مختل میسازد و بدین ترتیب، انتقال تجربیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دورههای پیشین به زمان حاضر با دشواری انجام میشود(معمار و همکاران، 1391: 169). در واقع، ایران نیز همزمان با سایر کشورها در معرض تجربههای تغییر و دگرگونی ناشی از رسانههای نوین از جمله شبکههای اجتماعی مجازی قرار گرفته است و ابعاد زندگی مردمان این مرز و بوم تحت تاثیر فرایندهای جهانی دستخوش تغییرات و دگرگونیهای عمیقی واقع شده است. یکی از مهمترین ابعاد زندگی افراد که به یقین میتوان گفت از مهمترین جنبههای حیات بشری میباشد جنبه تربیتی آنان است. با توجه به تغییرات به وجود آمده در سطوح ملی و بینالمللی، شاخصههای تربیت دینی دچار چالش عمیقی شدهاند. از میان آحاد ملت ایران، قشر نوجوان و جوان بیشترین تاثیر را از این تحولات پذیرا شده و به نحوی دچار چالشهای تربیتی و گسیختگی در امر هویتیابی و تربیت دینی گشتهاند. به همین خاطر مسئله تربیت دینی، یکی از مهمترین مسائل میباشد. بنابراین، هدف نوشتار حاضر، مطالعه دقیق پیامدهای شبکههای اجتماعی مجازی موبایل محور بر تربیت دینی دانشآموزان دبیرستانی است که در این نوشتار دانشآموزان دختر و پسر کلانشهر تبریز انتخاب شدهاند و در این راستا سعی میشود در مرحله اول درک و شناخت صحیحی از این پدیده حاصل شود و درمرحله بعد آثار مثبت و منفی آن بر روی تربیت دینی دانشآموزان جامعه مورد مطالعه مشخص شود.
پیشینه پژوهش باقری(1380)، در پژوهش خود به بررسی «تربیت دینی در برابر چالش قرن بیست و یکم» پرداخته است. وی بر این باور است که وجه بارز و چالش آفرین انقلاب ارتباطات برای تربیت دینی، خصیصه «ساختزدایی» آن است. حاصل این ساختزدایی، آن است که واقعیتها و مفاهیم متقابل، تقابل خود را از دست میدهند. از جمله این ساختارهای واقعی و مفهومی متقابل، که برای تربیت دینی و اخلاقی نیز اهمیت داشتهاند، میتوان از ساختارهای «دور- نزدیک» و نیز «ممنوع- مجاز» نام برد. یافتههای قاسمی و همکاران(1391)، در مطالعهشان نشان دهنده آن است که بین مدت زمان عضویت، میزان استفاده و میزان مشارکت و فعالیتکاربران در استفاده از فیسبوک رابطه معنادار معکوس و بین واقعی تلقی کردن محتوای فیسبوک و هویت دینی کاربران رابطه معنادار مثبتی وجود دارد. یعنی هر چه مدت زمان عضویت، میزان استفاده و میزان مشارکت و فعالیت کاربران در استفاده از فیسبوک افزایش پیدا میکند از برجستگی هویت دینی نزد آنها کاسته میشود. بینام(1392)، درپیمایشی بین دانشجویان به بررسی رابطه بین استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و گرایش دینی کاربران عضو این شبکهها پرداخته است. یافتههای وی نشان میدهد که بین استفاده از شبکههای مجازی و کاهش گرایش دینی، اعتقادات دینی و میزان پایبندی دینی رابطه وجود دارد. عدلیپور و سپهری(1392)، در پژوهشی به مطالعه تاثیر فیسبوک بر میزان دینداری دانشجویان پرداختهاندکه یافتههای آنها حاکی از آن استکه متناسب با افزایش مدت زمان عضویت، میزان استفاده، میزان مشارکت و فعالیت و واقعی تلقی کردن محتوای مطالب فیسبوک از سوی کاربران، شناسهها و مولفههای دینداری دستخوش دگرگونی میشوند و احساس تعلق خاطر به شاخصهای دینداری، ماهیتی انتخابی به خود میگیرد و در نتیجه آن دینداری کاربران تضعیف میگردد. مزینانی(1392)، در پژوهشی به مطالعه بررسی رابطه استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و هویت دینی کاربران پرداخته است. تحلیل یافتههای این مطالعه که هویت دینی کاربران را در پنج حیطه احساس، باور و اعتقاد، روابط صمیمی با خانواده، عملکرد آموزشی والدین در حوزه دین و پایبندی والدین به ارزشها و اعتقادات دینی مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهد، نشان از آن دارد که صرف حضور و استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی بر تضعیف هویت دینی کاربران تاثیر معناداری ندارد ولی نوع استفاده از این شبکهها از نظر استفاده کاربردی و یا تفریحی، مدت زمان طولانی حضور در این شبکهها و همچنین هدف استفاده کاربران از این شبکهها در تضعیف هویت دینی کاربران و تمایل آنان در حرکت از هویت سنتی و اصیل دینی به سمت هویت بازتابی و مدرن تاثیر گذار است. گراسموک[4] (2009)، در پژوهشی با استفاده از روش پیمایش به بررسی تاثیر فناوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی همچون اینترنت و شبکههای اجتماعی مجازی پرداخته است. یافتههای وی حاکی از آن است که با افزایش استفاده از این رسانههای نوین، دینداری و پایبندی دینی جوانان کاهش پیدا میکند. یافتههای کمپل[5] (2012)، در پژوهشی تحت عنوان «رابطه بین استفاده از شبکه اجتماعی فیسبوک و دینداری در بین بزرگسالان»، حاکی از آن است که استفاده از شبکه اجتماعی فیسبوک باعث تضعیف دینداری (گرایش دینی، اعتقادات دینی و میزان پایبندی دینی) کاربران خود میشود. یافتههای پژوهش تیلر[6] (2012) نشان میدهدکه شبکههای اجتماعی مجازی درترکیب بانفوذ قدرت- های غربی، حرکتی را به سوی همگنسازی جهان آغاز کردهاند که این حرکت سبب ایجاد تضاد و ستیز در جهان و حرکت برخی ملتها به سوی شکست و تضعیف هویت ملی و سنتهایشان شده است. هم چنین وی معتقد است که به واسطه این شبکههای اجتماعی مجازی افراد قابل توجهی در سراسر دنیا در تعامل با یکدیگر قرار گرفتهاند و با فرهنگ و عقاید بیگانه رو به رو شدهاند و در خصوص از دست دادن هویتهای ملی و دینیشان احساس خطر کردهاند. تحقیقات صورت گرفته در زمینه پیشینه پژوهش هر کدام مباحث مختلفی را در مورد مسئله پژوهش به خود اختصاص دادهاند. این مباحث از بعضی جهات دارای نکات مثبت و مهمی هستند. زیرا هر کدام از آنها به موضوعات و مباحث مختلفی در رابطه با آثار و پیامدهای فضای مجازی بر روی ابعاد مختلف تربیت دینی اشاره دارند. منتهی مسئله اینجاست که بیشتر پژوهشهای داخلی و خارجی صورت گرفته، فقط به تأثیر و پیامدهای اینترنت و شبکههای اجتماعی مجازی برروی هویت دینی و دینداری پرداخته- اند و هیچ پژوهش مهمی در زمینه پیامدها و تاثیرات شبکههای اجتماعی مجازی روی تربیت دینی صورت نگرفته است. درکل میتوان گفتکه مباحث مربوط به پیشینه تحقیق تاحدودی و از بعضی جهات بهعنوان منابع مهمی در راستای تحقیقات به کار گرفته شدهاند. منتهی در پژوهش حاضر سعی شده است علاوه بر به کارگیری مباحث مهم و مورد استفاده به نگارش درآمده در این زمینه، با مطالعه و دقت درمورد مبحث مورد مطالعه و با تأکید بر جنبههای کاربردی آن به درک صحیح و کارآمدتری در این رابطه برسیم به طوری که بتوان به واسطه آن گامی مهم برای جامعه مورد مطالعه برداشت.
مبانی نظری پژوهش تربیت و تربیت دینی تربیت از ریشه «ربو» و باب تفعیل است. در این ریشه معناى زیادت و فزونى مىدهد و با توجه به ریشه آن، به معنى فراهم آوردن موجبات فزونى و پرورش است و ازاین رو، به معنى تغذیه طفل به کار مىرود. اما علاوه بر این، تربیت به معنى تهذیب نیز استعمال شده که به معنى زدودن خصوصیات ناپسند اخلاقى است. گویا در این استعمال، نظر بر آن بوده است که تهذیب اخلاقى، مایه فزونى مقام و منزلت معنوى است و از این حیث مىتوان تهذیب را تربیت دانست(باقری، 1384: 37). تربیت در لغت، به معنى نشو و نما دادن، زیاد کردن، برکشیدن و مرغوب یا قیمتى ساختن است. در معنى اخیر، تربیت از حد افراط و تفریط بیرون آوردن و به حد اعتدال سوق دادن است(شکوهی، 1378: 2). تربیت فرایندى است که به عوامل و شرایط بیرونى و زمینهها و انگیزههاى درونى بستگى دارد و به معناى فراهم آوردن زمینههاى مناسب براى شکوفایى استعدادها و پرورش توانایىهاى نهفته براى رسیدن به هدفهاى مورد نظر است. در مورد انسان، علاوه بر آن چه گفته شد، تربیت معطوف است به زمینهسازى براى تحول ارادى و آگاهانه و ایجاد رفتارها و حالات مطلوب و حذف حالات و رفتارهاى نامطلوب و رشد متوازن که مایه فزونى منزلت معنوى انسان شود(جمالیزاده، 1385: 82). از دیدگاه صاحبنظران علم اخلاق، فراهم آوردن زمینه براى رشد و پرورش استعدادهاى درونى هر موجود و به ظهور و به فعلیت رسانیدن امکانات بالقوّه موجود دردرون او را تربیت مىنامند(سادات، 1382: 7). تربیت، ایجادکردن یا فعلیت بخشیدن به هر نوع کمالى در انسان استکه مطلوبیت و ارزش داشته باشد(ابراهیمزاده، 1386: 29). بنابراین، در یک جمعبندىکلى مىتوان گفت هرگونه تغییرات مطلوب که بانى و باعث رفتار مثبت و مطلوب در انسان شود، تربیت نامیده مىشود و این تغییرات باید در رفتار، گفتار، نگرش و اعمال آنها آشکارا بروز و ظهور مینماید. تربیت دینى به معناى به فعلیت رساندن کمالات معنوى بالقوّه در متربّى است. به بیان دیگر؛ تربیت دینى عبارت است از ایجاد تغییر تدریجى در متربّى براى انتقال از وضعیت بالقوّه به بالفعل بر اساس اهداف و ارزشهاى دینى در هریک از ابعاد یا ساختهاى بدنى، شناختى، عاطفى و رفتاری(حسینزاده و دیگری، 1389: 42). تربیتدینى در ادبیات رایج، اصطلاحاً به مفهوم جنبهاى از روند تعلیم و تربیت، ناظر به پرورش ابعاد شناختى، عاطفى و عملى متربّى از لحاظ التزام او به دینى معیّن است. در دایرهالمعارف بینالمللى، تعلیم و تربیت چنین تعریف شده است: آموزش منظم و برنامهریزى شدهکه هدف آن، دست- یابى فرد به اعتقاداتى دربارة وجود خداوند متعال، حقیقت جهان هستى، زندگى و ارتباط انسان با پروردگارش و دیگر انسانهایى استکه درجامعه با آنها زندگى مىکند و بلکه ارتباط با همة آحاد بشر است(قاسمپور و دیگری، 1388: 31). تربیت دینى فرایندى است که در راستاى ارضاى نیاز فطرى به دین، بخش مهمى از زندگى افراد را در بر مىگیرد. اگر الگوى مطلوبى براى تربیت دینى در دسترس متصدیان این امر نباشد، به خطا رفتن آنها در فهم اهداف، روشها و محتواى تربیت دینى، لطمه بسیار سنگینى به رشد دینى افراد وارد مىسازد. تربیت دینى عبارت است از ایجاد زمینه براى نافذ ساختن ضوابط در روابط؛ روابط مورد نظر، همان ایجاد ارتباط هر انسان با اصول اساسى سهگانه شناختشناسى؛ یعنى شناخت خدا، جهان و انسان است(فتحالهی، 1382: 511). با این اوصاف، تربیت دینى، آن هم در دین اسلام، عبارت است از ایجاد رفتار مطلوب در فرد که منبعث از قرآنکریم، احادیث و روایات، که درآن ضمن خودشناسى به خداشناسى رسیده باشد و در جهت تحصیل علم و معرفت و فضایل اخلاقى و دستورات دین کوشش کند.
شبکههای اجتماعی مجازی پیشرفت در فناوری اطلاعات راه و روش انسان را در ثبت و ضبط تاریخ تغییر داده است، این تغییر بر نحوه تعامل افراد با یکدیگر نیز تاثیرگذار بوده است. شبکههای اجتماعی به عنوان یکی از مهمترین این ابزارها، با قابلیتها و امکانات خود نه تنها تاثیر عمیقی بر جنبههای اجتماعی کاربران در جوامع گوناگون گذارده، بلکه در زمینههای مختلف کاربرد فراوان یافته است. یک شبکه اجتماعی، مجموعهای از سرویسهای مبتنی بر وب استکه این امکان را برای اشخاص فراهم میآورد که توصیفات عمومی یا خصوصی برای خود ایجاد کنند، یا با دیگر اعضای شبکه ارتباط برقرار کنند، منابع خود را با آنها به اشتراک بگذارند و از میان توصیفات عمومی دیگر افراد، برای یافتن اتصالات جدید جستجو کنند. براساس تعریفی دیگر، شبکههای اجتماعی، خدمات آنلاینی هستند که به افراد اجازه میدهند در یک سیستم مشخص و معین پروفایل شخصی خود را داشته باشند، خود را به دیگران معرفی کنند، اطلاعاتشان را به اشتراک بگذارند و با دیگران ارتباط برقرار کنند. از این طریق افراد میتوانند ارتباطشان با دیگران را حفظ کرده و همچنین ارتباطهای اجتماعی جدیدی را شکل دهند(بوید و دیگری، 2007: 12). در واقع، شبکههای اجتماعی اینترنتی برای افزایش و تقویت تعاملات اجتماعی در فضای مجازی طراحی شدهاند. به طورکلی از طریق اطلاعاتیکه بر روی پروفایل افراد قرار میگیرد مانند عکسکاربر، اطلاعات شخصی و علایق (که همه اینها اطلاعاتی را در خصوص هویت فرد فراهم میآورد) برقراری ارتباط تسهیل میگردد. کاربران میتوانند پروفایلهای دیگران را ببینند و از طریق برنامههای کاربردی مختلف مانند ایمیل و چت با یکدیگر ارتباط برقرار کنند(پمپک و همکاران، 2009: 228). در سالهای اخیر، با ارائه نسلهای جدید تلفنها و تبلتهای هوشمند به بازار، شبکههای اجتماعی و نرمافزارهای اجتماعی وارد تلفنها همراه شدند و توانستندکاربران زیادی را جذب کنند. علاوه براین، ارائه نسلهای سه و چهار شبکه تلفن همراه، زیرساخت ارتباطی مورد نیاز برای توسعه رسانهها و نرمافزارهای اجتماعی را در تلفن همراه فراهم کرد. از مهمترین شبکههای اجتماعی موبایل محور میتوان با تانگو، واتس آپ، تلگرام و غیره اشاره نمود.
چارچوب نظری صحبت از تأثیرات اجتماعی حضور در فضای مجازی و کاربری شبکههای اجتماعی اینترنتی بر مدگرایی کاربران به طور کلی و بدون در نظر گرفتن مدت زمان عضویت، میزان استفاده، انگیزه و هدف، واقعی تلقیکردن محتوای مطالب ارائه شده و میزان مشارکت و فعالیت کاربران در این فضا، کار بسیار دشواری است؛ چرا که شبکههای اجتماعی مجازی، نه فقط یک ابزار یا منبعی برای تولید و انتقال اطلاعات بلکه محیطی مجازی و فضایی برای زندگی هستند و بدیهی است که به سان فضایی مجازی برای زندگیای مجازی میتوان دراین فضا به بینهایت کنش دست زد. به همین خاطر، در پژوهش حاضر، برای بررسی رابطه مدت زمان عضویت، میزان استفاده و واقعی تلقی کردن محتوای مطالب ارائه شده در شبکههای اجتماعی ازنظریه کاشت گربنر[7] ، برای مطالعه انگیزه و هدفکاربران شبکههای اجتماعی ازنظریه استفاده و رضایتمندی، و برای بررسی میزان فعال بودن کاربران در فضای مجازی شبکههای اجتماعی از نظریه ساختیابی گیدنز[8] استفاده شده است که در ادامه به اختصار به این نظریات اشاره میشود.
نظریه کاشت نظریه کاشت یا پرورش گربنر، بر کنش متقابل میان رسانه و مخاطبانی که از آن رسانه استفاده میکنند و نیز بر چگونگی تأثیرگذاری رسانهها بر مخاطبان تأکید دارد. فرض اساسی این نظریه این است که بین میزان مواجهه و استفاده از رسانه و واقعیت پنداری درمحتوا و برنامههای آن رسانه ارتباط مستقیم وجود دارد. به این صورت که ساعتهای متمادی مواجهه با رسانهای خاص باعث ایجاد تغییر نگرش و دیدگاههای موافق با محتوای رسانه میشود. در واقع، نظریه پرورش با تعیین میزان و نوع برنامههای مورد استفاده از رسانهها، میزان تأثیر را مطالعه میکند تا به ساز و کار و نحوه تأثیر دست پیدا کند(عباسی قادی و دیگری،1390: 81). نظریه کاشت یکی از اشکال اثر رسانهها در سطح شناختی بوده و مربوط به این موضوع است که قرار گرفتن در معرض رسانهها، تا چه حد میتواند به باورها و تلقی عموم از واقعیت خارجی، شکل دهد؟ نظریه کاشت با اشاعه برای ارائه الگویی از تحلیل، تبیین شده است؛ تا نشان دهنده تأثیر بلند مدت رسانههایی باشد، که اساساً در سطح برداشت اجتماعی، عمل میکنند(احمدزاده کرمانی، 1390: 336). در واقع، محور بحثگربنر این استکه اهمیت تاریخی رسانهها بیشتر در ایجاد شیوههای مشترک در انتخاب مسائل و موضوعات و چگونگی نگریستن به رخدادها و وقایع است. این شیوههای مشترک محصول استفاده از تکنولوژی و نظام ارائه پیام است که نقش واسطه را به عهده دارند و به دیدی مشترک و درک مشترک از جهان اطراف منجر میشود. گربنر محصول چنین فرایندی را کاشت الگوهای مسلط ذهنی مینامد. ازنظر وی رسانهها متمایل به ارائه دیدگاههای هم شکل وکم و بیش یکسان از واقعیت اجتماعی هستند و مخاطبان آنها بر اساس این چنین مکانیسمی فرهنگپذیر میشوند. گربنر تا آنجا پیش میرود که میگوید، رسانهها به دلیل نظم و هماهنگی که در ارائه پیام در طول زمان دارند قدرت تأثیرگذاری فراوانی دارند؛ به طوری که باید آنها را شکل دهنده جامعه دانست. گربنر بعدها در پاسخ به انتقادات وارده بر نظریه کاشت مبنی بر لحاظ نکردن سایر متغیرهای متداخل بر کاربران، این نظریه را موردتجدید قرار داد. وی دو مفهوم جریان اصلی و تشدید را به این نظریه اضافه کرد. با این مفاهیم این واقعیتها درنظر گرفته میشودکه میزان مواجهه با رسانهای خاص، نتایج متفاوتی را برای گروههای اجتماعی مختلف دربردارد. جریان اصلی هنگامی رخ میدهدکه میزان مواجهه با رسانه، به تقارن دیدگاهها در گروهها منجر شود و تشدید، زمانی روی میدهد که اثر کاشت در گروه خاصی از جمعیت بیشتر شود (سورین و دیگری، 1384: 392). اکنون داعیه این نظریه این است که استفاده از رسانه با متغیرهای دیگر در تعامل قرار میگیرد؛ به شیوهای که مواجهه با رسانهای خاص، بر برخی از افراد و گروهها اثر قوی خواهد داشت و بر برخی از گروهها تأثیری نخواهد گذاشت. گربنر معتقد است زمانی که شخص متغیرهای دیگر (میزان، نوع، مدت و ویژگیهای فردی و اجتماعی) را همزمان کنترل کند، اثر باقی مانده که قابل انتساب به رسانهای خاص باشد، نسبتاً کم است. براساس نظریه کاشت میتوان استنباط کردکه میزان استفاده، مدت زمان عضویت و واقعی تلقیکردن محتوای مطالب ارائه شده در شبکههای اجتماعی موبایل محور بر تربیت دینی دانشآموزان موثر است. میتوان گفت هر چه میزان استفاده و مدت زمان عضویت در شبکههای اجتماعی افزایش یابد و کاربران محتوای مطالب ارائه شده را دراین رسانهها را نسبت به رسانههای داخلی بیشتر واقعی تلقی کنند، احتمال تأثیرپذیری کاربر بیشتر است. برعکس هرچه میزان استفاده و مدت زمان عضویت در شبکههای اجتماعی کاهش یابد و آنها محتوای مطالب ارائه شده را کمتر واقعی تلقی کنند، احتمال تأثیرپذیری وی کمتر خواهد بود. نظریه استفاده و رضایتمندی[9]این نظریه ضمن فعال انگاشتن مخاطب، بر نیازها و انگیزههای وی در استفاده از رسانهها تاکید میکند و بر آن است که ارزشها، علایق و نقش اجتماعی مخاطبان مهم است و مردم بر اساس این عوامل آنچه را میخواهند ببینند و بشنوند، انتخاب میکنند. پرسش اساسی نظریه استفاده و رضایتمندی این است که چرا مردم از رسانهها استفاده میکنند و آنها را برای چه منظوری به کار میگیرند؟ پاسخی که به اجمال داده میشود این است که مردم برای کسب راهنمایی، آرامش، سازگاری، اطلاعات و شکلگیری هویت شخصی، از رسانهها استفاده میکنند (مککوایل، 1388: 104). در واقع، این نظریه علت اصلی استفاده مردم از رسانهای خاص را با دلایل کارکردی توضیح میدهد و برای مخاطبان نیازهایی را متصّور میشود که افراد برای رفع آن به سمت رسانهها روی میآورند. حال اگر چنان چه رسانه مورد نظر بتواند نیاز فرد را به خوبی رفع کند و بین محتوای رسانه و نیاز فرد همخوانی وجود داشته باشد، فرد ارضاء و خشنود میشود و در غیر این صورت نیاز وی ارضاءنشده باقی میماند و وی از رسانههای موردنظر رویگردان میشود(هرمز، 1380: 148). فرض اصلی این نظریه این است که افراد مخاطب، کم و بیش به صورت فعال، بهدنبال محتوایی هستند که بیشترین رضایت را برای آنان فراهم سازد. میزان این رضایت بستگی به نیازها و علایق فرد دارد. رسانههای نوین کارکردهای مختلفی از جمله انتقال اطلاعات، آموزش، سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت مخاطبان را بر عهده دارند. شبکههای اجتماعی مجازی، به دلیل برخورداری از ویژگیهایی نظیر: بیمکانی، فرا زمانی، عدم محدودیت به قوانین مدنی متکی بردولت- ملتها، قابل دسترسی بودن به طور همزمان، برخورداری از فضاهای فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی و سیاسی جدید و خصوصاً داشتن پویایی و آزادی عمل کاربران در استفاده از آن، توانستهاند روز به روز مخاطبان بیشتری را جذب کنند و هر یک از این مخاطبان متناسب با ویژگیهای فردی و اجتماعی خود، استفادههای خاصی از این رسانهها میکنند و تحت تأثیر آن قرار میگیرند. لذا در این فرایند (تأثیرپذیری کاربران در استفاده از شبکههای اجتماعی) عواملی نقش دارند که در زیر به اختصار به آنها اشاره میکنیم: کاربران براساس نظریه استفاده و خشنودی با توجه به بافت اجتماعی خود، انگیزهها و اهداف متفاوتی را در استفاده از رسانههای اجتماعی دنبال میکنند و بر این اساس بازخوردهای متفاوتی نیز از ارتباط با این رسانهها میگیرند و آنها را در ارزشها، احساسات و شناختهای خود اعمال میکنند. بنابراین هر چه اهداف و انگیزههای کاربران در استفاده از رسانههای اجتماعی هدفمندتر باشد، احتمال تأثیرپذیری آنها بیشتر خواهد بود. و هر چه قدر اهداف و انگیزههای کاربران در استفاده از رسانههای اجتماعی، غیر هدفمند باشد، احتمال تأثیرپذیری آنها کمتر خواهد بود. در واقع، انگیزه و هدف کاربران در استفاده از شبکههای اجتماعی یکی از عوامل تأثیرگذار بر تربیت دینی کاربران قلمداد میشود؛ بدین گونه که هرچه فرد بیشتر به منظور کسب اخبار و اطلاعات (سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ...)، برقراری ارتباط با دوستان، آشنایان و همکلاسیها، دوستیابی و ارتباط با دوستان قدیمی، تشکیل گروه و شرکت در بحثها و امکانات دیگر، بیان احساسات و عواطف خود، دیدن عکسها و فعالیتهای دوستان خود، به اشتراک- گذاری هر گونه ویدئو، عکس، کلیپ و غیره، پیگیری و دنبال کردن مباحث مورد علاقه خود، گوش دادن به موسیقی، آشنایی با سبک ارتباطات مدرن و مجازی از رسانههای اجتماعی استفاده کند، بیشتر از رابطه خود با شبکههای اجتماعی در جهت بازبینی تربیت دینی خود بهره میبرد و لذا احتمال تأثیرپذیری وی بیشتر است. بر عکس هر چه کاربر بیشتر به منظور تفریح، بازی، سرگرمی و وقت گذرانی و همچنین فرار از مشکلات زندگی روزمره و تنهایی استفاده کند، کمتر از رابطه خود با شبکههای اجتماعی در جهت بازبینی تربیت دینی خود بهره میبرد و لذا احتمال تأثیرپذیری وی کمتر خواهد بود.
نظریه ساختیابی[10] نظریه ساختیابی آنتونی گیدنز، به نوعی تلفیق بین تعاملگرایی[11] و ساختارگرایی[12] است. گیدنز برای تلفیق ساختار و کنش، مفهوم ساختیابی را وضع کرده است. هدف گیدنز، تلفیق و سازگاری بین ساختار نهادی و عاملیت فردی درقالب یک الگوی ترکیبی نظریه اجتماعی است. او استدلال میکندکه کنش- های روزمره مانند خریدکردن، به مدرسه رفتن و غیره همتولید (زاییده) و هم بازتولید (زاینده) ساختارهای اجتماعی است(عدلیپور و همکاران، 1393: 10). طبق نظریه ساختیابی، عامل انسانی و ساخت در ارتباط با یکدیگر قرار میگیرند؛ تکرار رفتارهای افراد، ساختارها را بازتولید میکند و به واسطه همین بازتولید ساختارها از سوی کنش انسانی، ساختارها برای کنش انسانها محدودیت ایجاد میکنند. ساختار اجتماعی عمدتاً ناشی از فعالیتهای روزمره افراد و تبعیت از قاعده است و ساختار به آن قواعدی بر میگردد که در چنین کنشی نهفته است(کرایب، 1388: 144). بهبیان دیگر، این انسانها هستندکه ساختارها را میسازند، ولی اینکار را تحت شرایط انتخابیشان انجام نمیدهند، بلکه این تولید و بازتولید ساختار را تحت شرایط و موقعیتهایی که مستقیماً با آن رو به رو میشوند و از گذشته به آنها منتقل شده است، انجام میدهند. به این ترتیب گیدنز بر فرایندی دیالکتیکی تاکید میکند که طی آن ساختار و آگاهی ساخته میشوند. به همین دلیل است که وی رابطه عاملیت و ساختار را بهصورت فرایندی پویا و تاریخی در نظر میگیرد(ریتزر، 1388: 702). نقطه تمرکز نظریه ساختیابی، بر مفهوم جدایی زمان از مکان است. گیدنز چنین فرض میکند که تغییرات ساختاری در قدرت، به واسطه سطوح چندگانه جهانی شدن مانند مبادله پولی، پیشرفتهای تکنولوژیک و دموکراسی سیاسی گسترده، باعث تغییر و دگرگونی حس ما از زمان و مکان شده است. در جوامع پیشامدرن، زمان و مکان یکنواخت و همبسته بودند، به این معنی که مردم به تعامل در مجاورت یکدیگر تمایل داشتند؛ اما یکی از پیامدهای مهم مدرنیته این است که ظرفیت ما برای زندگی و کار در گستره زمان و مکان به صورت مجزا از یکدیگر، گسترش یافته است. به نظر گیدنز، کنشهای روزمره به وسیله خودکنشگران به لحاظ ساختاری مقید میشود و تکنولوژی- های رسانهای نیز در این امر دخیل هستند. در فرایند امتداد زمان و مکان، تجربیات رسانهای شده، قادر به وادار کردن رویدادهای متفاوت به درون آگاهی روزمره است که میتواند به احساس عدم امنیت و واژگونی واقعیت منجر میشود. برای وی، تجربیات رسانهای شده، شرط بیرونی کنش هستند که به ما اطلاعاتی درباره دیگران میدهند و روایتی را که ما درباره دیگران داریم، تغییر میدهند(لفی، 2007: 97-96). براساس نظریه ساختیابی گیدنز میتوان استنباط کرد که شبکههای اجتماعی مجازی محصول و مخلوق کنش معنادار آدمیان است و افراد چنین محیطی را خلق کردهاند، اما این محیط پس از شکل گرفتن محدودیتهایی را بر عاملان اعمال میکند. ساختار شبکههای اجتماعی اینترنتی براساس بازتولید یا تکرار همان رفتار مداوم آدمها دوام مییابد. افراد در رویارویی با شبکههای اجتماعی مجازی بر خلاف سایر رسانههای متعارف، صرفاً در رده تولید کننده یا مصرف کننده قرار نمیگیرند، بلکه میتوانند در صورت تمایل به طور همزمان این دو نقش را داشته باشند و در آن به تولید و بازتولید بپردازند، اما افراد در برخورد با این ساختار، میزان فعالیت و مشارکت متفاوتی دارند. در واقع با استفاده از نظریه ساختیابی میتوان استنباط کرد که هر چه کاربران با فعالیت بازاندیشانه و مشارکت جویانه در شبکههای اجتماعی حضور یابند، بیشتر در تولید معنا سهیم هستند و لذا احتمال تأثیرپذیری آنها بیشتر است، ولی هر چه کاربران منفعل و غیر مشارکتجویانه در شبکههای اجتماعی حضور یابند، کمتر درتولید معنا سهیم هستند و احتمال تأثیرپذیری آنها کمتر خواهد بود. با توجه به چارچوب نظری پژوهش، فرضیههای زیر طرح میشوند: - بین مدت زمان عضویت درشبکههای اجتماعی مجازی موبایلمحور و تربیت دینی رابطه معناداری وجود دارد. - بین میزان استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی موبایلمحور و تربیت دینی رابطه معناداری وجود دارد. - بین نوع استفاده (هدفمند و غیر هدفمند) کاربران در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی موبایل محور و تربیت دینی رابطه معناداری وجود دارد. - بین میزان مشارکت و فعال بودن کاربران در استفاده از شبکههای اجتماعی موبایل محور و تربیت دینی رابطه معناداری وجود دارد. - بین واقعی تلقی کردن محتوای شبکههای اجتماعی موبایل محور از سوی کاربران و تربیت دینی رابطه معناداری وجود دارد.
روش پژوهش در پژوهش حاضر، با توجه به شرایط و موضوع مورد بررسی، نوع روش پژوهش، روش پیمایشی است. همچنین، از آنجایی که فضای مجازی شبکههای اجتماعی مجازی دارای مکان خاصی در دنیای واقعی نیست، و فضایی است مجازی، و با لحاظ کردن این نکته که دسترسی به کاربران متنوع و متفاوت شبکههای اجتماعی عملاً دردنیای واقعی به علت پراکندگی جغرافیایی آنان امکانپذیر نمیباشد، و اصولاً مطالعه یک کاربر شبکه اجتماعی در فضای کاربری و درمحیط مورد مطالعه، شایستهتر و پر بازدهتر است، در این پیمایش از تکنیک پرسشنامه اینترنتی استفاده شده است. جامعه آماری این پیمایش نیز شامل دانشآموزان مقطع متوسطه کاربر شبکههای اجتماعی موبایل محور در شهر تبریز است. در واقع، در پیمایش فوق به علت موجود و در دسترس نبودن هیچ گونه چارچوب نمونهگیری مشخص و پراکندگی جمعیت آماری مورد نظر، از نمونهگیری غیراحتمالی با استفاده از نمونههای در دسترس، داوطلبانه و شبکهای یا گلوله برفی استفاده شده است. پرسشنامه این پژوهش در ابتدا برای نزدیک به 2000 نفر از دانشآموزانکاربر شبکههای اجتماعی درشهر تبریز فرستاده شد و درمرحله بعد، از پرسشنامههای بازگشته و تکمیل شده توسط کاربران، با توجه به تعریف جمعیت آماری پژوهش و پس از حذف پرسشنامههای غیرقابل قبول و ناقص در نهایت 400 پرسشنامه مورد ارزیابی و استفاده قرار گرفت. همچنین، در پژوهش حاضر برای سنجش میزان قابلیت اعتماد پرسشنامه از آلفای کرونباخ استفاده شده است. برای تمام متغیرها میزان آلفا بیش از 7/0 به دست آمد. این محاسبات در جدول شماره (1) نشان داده شده است. جدول شماره (1): ضرایب آلفای کرونباخ متغیرهای پرسشنامه
تعریف عملیاتی متغیرهای پژوهش الف) متغیر مستقل: شبکههای اجتماعی موبایل محور برای عملیاتی کردن این متغیر از معرفهای زیر استفاده شده است: مدت زمان عضویت در شبکههای اجتماعی: عبارت است از مدت زمانیکه فرد به عضویت شبکههای اجتماعی مجازی در آمده است. در پژوهش حاضر؛ مدت زمان عضویت کاربران در شبکههای اجتماعی مجازی در پنج طبقه: 1) کمتر از شش ماه، 2) از شش ماه تا کمتر از یک سال، 3) از یک سال تا کمتر از دو سال، 4) از دو سال تا کمتر از سه سال، 5) از سه سال تا بیشتر، دستهبندی شده است. میزان استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی: عبارت است از مدت زمانی از شبانه روز که فرد از شبکه های اجتماعی مجازی استفاده میکند. در پژوهش حاضر؛ میزان استفاده کاربران از شبکههای اجتماعی مجازی به شش طبقه: 1) کمتر از پانزده دقیقه، 2) بین پانزده دقیقه تا نیم ساعت، 3) بیشتر از نیم ساعت تا کمتر از یک ساعت، 4) از یک ساعت تا کمتر از دو ساعت، 5) از دو ساعت تا کمتر از سه ساعت و 6) از سه ساعت تا بیشتر، دستهبندی شده است. انگیزه و هدف کاربران در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی: به میزان علاقه، نیاز و شرایطی اطلاق میشود که کاربران را به استفاده از شبکههای اجتماعی سوق میدهد. در پژوهش حاضر، تفاوت در نیازها، اهداف و انگیزههای افراد در استفاده از شبکههای اجتماعی در دو نوع جهتگیری به شرح ذیل منعکس میشود: 1. جهتگیری هدفمند یا ابزاری: این نوع جهتگیری به رفتار رسانهای فعال و هدفمند اشاره میکند که به انتخاب و استفاده از محتوای رسانه برای هدف خشنودی نیازهایی مانند کسب اطلاعات و اخبار، برقراری ارتباط با دوستان، آشنایان و همکلاسیها، پیدا کردن دوستان دوران کودکی و قدیمی، پیداکردن دوستان جدید یا دوستیابی و تشکیلگروه و شرکت دربحثها و امکانات دیگر، بیان احساسات و عواطف خود، دیدن عکسها و فعالیتهای دوستان خود، به اشتراکگذاری هر گونه ویدئو، عکس، کلیپ، پیگیری و دنبال کردن مباحث مورد علاقه خود منجر میشود. 2. جهتگیری غیر هدفمند: این نوع جهتگیری به رفتار رسانهای اشاره میکند که کمتر هدفمند و فعال است و برای تفریح، بازی، سرگرمی و وقتگذرانی و همچنین فرار از مشکلات زندگی روزمره صرفنظر از محتوای آن به کار میرود. مشارکت و فعال بودن کاربران در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی: به میزان درگیری تعامل کاربران درشبکههای اجتماعی، اینترنت و فضای مجازی اطلاق میشود. درپژوهش حاضر، برای سنجش میزان مشارکت و فعال بودنکاربران در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی ازشاخصهای ذیل استفاده میشود: 1) دیدن پروفایلها، عکسها و آلبومهای شخصی دوستان؛ 2) فقط خواندن والها و موضوعات به بحث گذاشته شده؛ 3) اغلب خواندن و گاهی نوشتن بر روی وال و موضوعات به بحث گذاشته شده؛ واقعی تلقی کردن محتوای شبکههای اجتماعی مجازی: به میزان شناخت و اعتقاد کاربران نسبت به صحت محتوای مطالب مورد استفاده در شبکههای اجتماعی مجازی اطلاق میشود. در پژوهش حاضر، برای سنجش واقعی تلقی کردن محتوای مطالب شبکههای اجتماعی از معرفهای زیر استفاده میشود: 1) اعتقاد کاربران نسبت به صحت و درستی اخبار و اطلاعات شبکههای اجتماعی مورد استفاده؛
ب) متغیر وابسته: تربیت دینی در پژوهش حاضر، مفهوم تربیت دینی با پنج بعد اعتقادی، احساسی، رفتاری، سیاسی- اجتماعی و فرهنگی بر اساس تعدادی گویه که در قالب طیف لیکرت تنظیم شدهاند، سنجیده شده است. گویههای متغیر تربیت دینی به تفکیک هر یک از ابعاد در جدول شماره (2) ارائه شده است.
جدول شماره (2): گویههای سنجش تربیت دینی به تفکیک ابعاد آن
یافتههای پژوهش یافتههای توصیفی پژوهش حاکی از آن است که از نظر وضعیت سنی 24 درصد از پاسخگویان 15 ساله، 4/22 درصدشان 16 ساله، 6/28 درصدشان 17 ساله و 25 درصدشان 18 ساله هستند. همچنین، 55 درصد پاسخگویان پسر و 45 درصدشان دختر بودند. توزیع مدت زمان عضویت کاربران در شبکههای اجتماعی مجازی درجدول (3) نشان داده شده است. همان گونه که در این جدول ملاحظه میشود، از میان کاربران مورد مطالعه در این پژوهش به ترتیب 5/17 درصد کمتر از 6 ماه، 18 درصد از 6 ماه تا کمتر از 1 سال، 2/21 درصد از 1 سال تا کمتر از 2 سال، 8/24 درصد از 2 سال تا کمتر از 3 سال و 5/18 درصد از 3 سال تا بیشتر از 3 سال، عضو شبکه- های اجتماعی مجازی بودهاند.
جدول شماره (3): توزیع کاربران بر حسب مدت زمان عضویت در شبکههای اجتماعی مجازی
در جدول (4) از میان کاربران مورد مطالعه در پژوهش حاضر به ترتیب 2/11 درصد کمتر از پانزده دقیقه، 15 درصد بین پانزده دقیقه تا کمتر از یک ساعت، 2/18 درصد بیشتر از نیم ساعت تا کمتر از یک ساعت، 2/24 درصد از یک ساعت تا کمتر از دو ساعت، 8/18 درصد از دو ساعت تا کمتر از سه ساعت و 6/12 درصد از سه ساعت تا بیشتر از سه ساعت از شبکههای اجتماعی اینترنتی استفاده میکردهاند.
جدول شماره (4): توزیع کاربران بر حسب میزان استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی
توزیع مشارکت و فعال بودن کاربران در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی در جدول (5) نشان داده شده است. از میان کاربران مورد مطالعه در پژوهش حاضر به ترتیب 7/24 درصد دارای میزان مشارکت و فعالیت پایین، 45 درصد دارای میزان مشارکت و فعالیت متوسط و 3/30 درصد نیز دارای مشارکت و فعالیت بالا در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی بودند.
جدول شماره (5): توزیع کاربران بر حسب میزان مشارکت و فعال بودن در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی
جدول (6) توزیع نوع انگیزه و هدف کاربران را در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی نشان میدهد. اطلاعات جدول بالا بیانگر این است که بیشترین میانگین متعلق به گویه «پیداکردن دوستان جدید یا دوستیابی» با میانگین 51/3 و بعد از آن متعلق به گویه «به اشتراکگذاری هر گونه ویدئو، عکس، کلیپ و...» با میانگین 45/3 است. همچنین کمترین میانگین متعلق به گویه «پیگیری و دنبال کردن مباحث مورد علاقه خود» با میانگین 55/2 است. نتایج جدول مذکور نشان میدهد که دانشآموزان از شبکههای اجتماعی مجازی بیشتر برای دوستیابی و به اشتراکگذاری هر گونه ویدئو، عکس، کلیپ و غیره استفاده میکنند.
جدول شماره (6): توزیع کاربران نسبت به گویههای انگیزه و هدف در استفاده از شبکههای اجتماعی
توزیع میزان واقعی تلقی کردن محتوای مطالب ارائه شده در شبکههای اجتماعی مجازی در جدول (7) نشان داده شده است. از میان کاربران مورد مطالعه در پژوهش حاضر به ترتیب 25 درصد محتوای شبکههای اجتماعی مجازی را در سطح کم، 5/46 درصد محتوای این شبکهها را متوسط و 5/28 درصد نیز محتوای شبکههای اجتماعی مجازی را در سطح زیاد واقعی ارزیابی کردهاند.
جدول شماره (7): توزیع کاربران بر حسب واقعی تلقی کردن محتوای شبکههای اجتماعی مجازی
در جدول (8) میزان تربیت دینی افراد و ابعاد آن، قابل مشاهده است. بر اساس این جدول مشاهده میشود که در متغیر تربیت دینی، 6/45 درصد پاسخگویان میزان تربیت دینیشان در حد متوسط، 27 درصد پایین و 6/27 درصد نیز بالا است.
جدول شماره (8): میزان تربیت دینی دانشآموزان و شاخصهای آن بر حسب فراوانی و درصد
همانطور که قبلا هم گفته شد، پژوهش حاضر دارای 5 فرضیه بود که به منظور بررسی صحت و سقم این فرضیات از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شده که در این قسمت، به آنها پرداخته میشود. اطلاعات جدول (9) حاکی ازآن استکه بین مدت زمان عضویت، میزان استفاده، استفاده هدفمند، میزان مشارکت و فعالیت کاربران و واقعی تلقی کردن محتوای مطالب ارائه شده در شبکههای اجتماعی موبایل محور و تربیت دینی همبستگی معنادار معکوسی وجود دارد. یعنی با افزایش میزان متغیرهای مذکور، تربیت دینی کاربران تضعیف میشود. جدول شماره (9): آزمون فرضیههای پژوهش
در ادامه به منظور مشخص شدن سهم تأثیر هر یک از متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته به تحلیل رگرسیونی پرداخته میشود. جدول (10) مدل رگرسیونی چندمتغیره تربیت دینی کاربران را نشان میدهد. در این جدول با توجه به سطوح معناداری بهدست آمده که تمامی موارد کمتر از 05/0 هستند، مشخص میشود که متغیرهای مستقل پژوهش (مدت زمان عضویت، میزان استفاده، میزان مشارکت و فعالیت، واقعی تلقی کردن محتوای مطالب ارائه شده و استفاده هدفمند از شبکههای اجتماعی مجازی) بر متغیر وابسته (تربیت دینی) تأثیر معناداری دارند. آمارههای موجود در جدول فوق نشان میدهند که متغیر میزان مشارکت و فعال بودن کاربران در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی با بتای منفی 36 صدم بیشتر از سایر متغیرهای مستقل دیگر بر تربیت دینی دانشآموزان تاثیر میگذارد. جهت تأثیر این متغیر نیز منفی است است و این مطلب را نشان میدهد که هر چه میزان مشارکت و فعالیت دانشآموزان در استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی افزایش مییابد، تربیت دینی آنها کاهش مییابد. علاوه بر این، متغیر میزان استفاده از شبکههای اجتماعی اینترنتی با بتای منفی 33 صدم بعد از متغیر میزان مشارکت و فعال بودن دانشآموزان، بیشترین تاثیرگذاری را بر تربیت دینی آنها دارد. همچنین متغیرهای واقعی تلقی کردن محتوای شبکههای اجتماعی مجازی با بتای منفی 32 صدم، استفاده هدفمند با بتای منفی 30 صدم و مدت زمان عضویت در این شبکهها با بتای منفی 28 صدم به ترتیب بر تربیت دینی کاربران تاثیر دارند. همچنین ضریب تبیین برابر با 30/0 است و این مطلب را بیان میکند که 30 درصد از واریانس و تغییرات تربیت دینی دانشآموزان را متغیرهای موجود در معادله تبیین میکنند. همچنین با توجه به سطح معناداری به دست آمده که 000/0 است، میتوان به این نکته پی برد که متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته یعنی تربیت دینی تاثیر معناداری داشتهاند.
جدول شماره (10): مدل رگرسیونی چند متغیره تربیت دینی کاربران
بحث و نتیجهگیری فناوریهای ارتباطی جدید و بزرگراههای اطلاعاتی آن، به ویژه اینترنت و شبکههای اجتماعی مجازی منجر به تحول در شدت و میزان ارتباط انسانها در اقصی نقاط جهان شدهاند و تحولی کیفی در نحوه ارتباط انسانها با یکدیگر ایجاد کردهاند. بدین معنیکه امروزه بااستفاده از اینترنت و باحضور در این بزرگراه، امکان بهرهگیری از انبوهی از اطلاعات درکمترین زمان ممکن و برقراری ارتباط گفتاری نوشتاری و دیداری با هزینهای نسبتا کم فراهم آمده است. ظهور این پدیده اگرچه خود معلول تحولاتی چند بوده اما پس از ظهور، خود منشاء تحولات زیادی گردیده است. یکی از این تحولات تحول در معنا و مفهوم تربیت از یک سو و تربیت دینی نوجوانان به ویژه دانشآموزان از سوی دیگر است. درواقع، در دنیای کنونی که انفجار اطلاعات در آن به وقوع پیوسته و بخش عظیمی از انسانها و به ویژه نوجوانان و جوانان در معرض پیامدهای آن قرار گرفتهاند، هویت و تربیت مبنا و معنای گذشته خود را از دست داده و شدت و دامنه تغییرات تربیتی و هویتی در نسلهای جدید به حدی است که در برخی موارد چالشها و بحرانهای هویتی را پدید آورده است و بر خلاف گذشته، فرآیند انتقال هویت و تربیت بیش از آنکه در زمینه ارزشها، باورها و رفتارها از والدین خویش متاثرباشند از رسانهها، صنعتفرهنگ، همسالان و نوجوانان دیگر که چه بسا از دیگر کشورها باشند، تأثیر میپذیرند. همانطور که یافتههای پژوهش نشان داد بین مدت زمان عضویت، میزان استفاده، استفاده هدفمند، میزان مشارکت و فعالیت، واقعی تلقی کردن محتوای مطالب شبکههای اجتماعی موبایل محور و تربیت دینی دانشآموزان رابطه معنادار معکوس وجود دارد. یعنی هر چه مدت زمان عضویت، میزان استفاده، نوع استفاده (استفاده هدفمند)، میزان مشارکت و فعالیت، واقعی تلقی کردن محتوای مطالب شبکههای اجتماعی مجازی از سوی دانشآموزان افزایش مییابد، تربیت دینی آنها تضعیف میشود. این یافته در راستای یافتههای پژوهش قاسمی و همکاران(1391)، بینام(1392)، عدلیپور و سپهری(1392)، مزینانی (1392)، گراسموک(2009) و کمپل(2012) که نشان دادند استفاده از فناوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی باعث تضعیف هویت دینی و پایبندی به ارزشهای دینی میشوند. در تحلیل یافتههای پژوهش حاضر میتوان به این امر اشاره کرد که احتمالا استفاده آزاد از امکاناتی چون اینترنت و شبکههای اجتماعی مجازی در خانوادههایی بیشتر رواج دارد که اعتقادات و باورها و در نهایت تربیت دینی آنها ضعیفتر از دیگر خانوادهها است. اما این مسئله از عامل دیگری نیز سرچشمه میگیرد و آن این است که چون در جامعه ما از رسانههای نوین اکثراً به صورت منطقی استفاده نمیشود و این رسانهها و امکانات اطلاعاتی و ارتباطاتی، بیشتر مروج فرهنگ مادینگر و لذتجو و فردگرایانه غربی هستند، یکی از جنبههای آسیبزای آن کاهش تعلقات دینی و اخلاقی درنوجوانان و جوانان است. درمجموع میتوان گفتکه فضای سایبری شبکههای اجتماعی به عنوان یک میدان، متاثر از فرهنگ و فضای جهانی و غربی است. بنابراین، کاربران مختلف (به ویژه دانشآموزان) هنگام استفاده ازاین رسانه چند ساحتی، با مخاطراتی رو به رو میشوند. گرچه این مخاطرات از یک جنس نبوده و میزان آسیبزایی آنها نیز یکسان نیست، ازآنجا که دینداری و هویت دینی نوجوانان فاقد استحکام معرفتی و نظری لازم بوده و قرارگرفتن درفضای مخدوشگر ابعاد رفتاری دین، به دلیل ضعف پایههای معرفتی، بیشترین آسیب را متوجه تربیت دینی آنان میکند و نیز با عنایت به اینکه جذابیتهای شبکههای اجتماعی مجازی برای دانشآموزان در حوزههای رفتاری و عاطفی (انواع فعالیتهای تفریحی و ارتباطاتی) است، لذا در مجموع استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی، دارای آثار منفی بر ابعاد عملی، رفتار و تربیت دینی دانشآموزان است. به عبارت دیگر، از آنجا که از یک سو، نوع رایج استفاده ارتباطی و تفریحی از شبکههای اجتماعی مجازی معمولاً بر وفق آموزهها و احکام دین اسلام نیست و از دیگر سو، در منظومه دینداری کاربران دانشآموزان، رفتار و عواطف دینی نسبت به معرفت دینی برجستگی بیشتری دارد. لذا آثار استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی بر تربیت دینی دانشآموزان، متاثر از نوع استفاده آنها از این رسانه بیشتر منفی است.
ارائه راهکار 1) پذیرفتن شبکههای اجتماعی مجازی به عنوان یک پدیده اجتماعی از جانب مسئولین و مدیران عالی رتبه نظام. 2) برنامهریزی دقیق در رابطه با برنامههای تربیتی جوانان، به منظور آگاهی از وضعیت جدید و رشد و پویایی ابعاد مختلف تربیتی آنها. 3) مکانیسمهای تربیتی و هویتساز نهادهای اجتماعی باید به کمک ابزارهایی که در اختیار دارد (نظیر: خانواده، آموزش وپرورش و رسانههای داخلی) به انتقال صحیح میراث فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و دینی به افراد جامعه و به ویژه نسل نوجوان بپردازد؛ این امر با برنامهریزی و مدیریت صحیح میسّر میشود. 4) به جای اقدامات قهری باید برنامهای برای ارتقاء فرهنگی داشت. آموزشهای لازم به نوجوانان از طریق رسانهها، خانواده و نهادهای آموزشی، نقش سازندهای در افزایش مهارت جوانان و کاهش آسیبهای ناشی از این فناوریهای ارتباطی را در بر خواهد داشت. 5) افزایش سواد رسانهای نوجوانان و دانشآموزان در برخورد با محتوا و مطالب شبکههای اجتماعی مجازی. 6) حال که شبکههای اجتماعی مجازی به عنوان یک رسانه نوین در تربیت دینی نوجوانان و دانشآموزان تاثیر دارند و استفاده از آن بین آنها بسیار رایج است، وظیفه مسئولین جامعه میباشد که با اتخاذ تدابیر لازم و از راههای مناسب سبب تقویت تربیت دینی دانشآموزان با استفاده از فناوریهای مدرن گردند تا به حفظ و تقویت فرهنگ بومی و از طریق آن به انسجام و وحدت ملی کمک نمایند. 7) سرانجام این که اگر با این پدیده نو ظهور به شکل منطقی برخورد شود و درک درستی از امکانات و ابزارهای نهفته درآن حاصل شود، میتوان گفت علیرغم این که این پدیده، یک سری پیامدهای منفی را در بعضی از ابعاد به همراه دارد، منتهی در بیشتر زمینهها میتواند به عاملی مهم برای رشد و تعالی ابعاد مختلف هویتی و تربیتی دانشآموزان تبدیل گردد که پایه و اساس مهمی برای تقویت و پویایی تربیت دینی آنان خواهد بود. از این طریق میتوان بنیانهای پیشرفت و توسعه جامعه را پایهگذاری کرد.
منابع ابراهیمزاده، ع. (1386). فلسفه تربیت. تهران: دانشگاه پیام نور. احمدزادهکرمانی، ر، ا. (1390). بازاندیشی در فرهنگ و رسانه. تهران: نشر چاپار. باقری، خ. (1380). تربیت دینی در برابر چالش قرن بیست و یکم. بازتاب اندیشه. شماره 15. باقری، خ. (1384). نگاهی دوباره به تربیت اسلامی. تهران: مدرسه. بینام، ا، ع. (1392). بررسی رابطه بین استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و گرایش دینی (موردپژوهی: دانشجویان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران). مجموعه مقالات همایش تخصصی شبکههای اجتماعی. تهران: پژوهشکده فناوری اطلاعات و ارتباطات جهاد دانشگاهی. جمالیزاده، ا. (1385). سیرهشناسی و تربیت دینی. مجله مطالعات ایرانی. سال پنجم، شماره 10. حسینزاده، ا، ع؛ و دیگری. (1389). تحلیل عوامل آسیبزای تربیت دینی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهر. زن و مطالعات خانواده. سال دوم، شماره 7. ریتزر، ج. (1388). نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر. ترجمه: م، ثلاثی. تهران: انتشارات علمی. سادات، م، ع. (1386). اخلاق اسلامی. تهران: سمت. سورین، و، ج؛ و دیگری. (1384). نظریههای ارتباطات. ترجمه: ع، ر، دهقان. تهران: دانشگاه تهران. شکوهی، غ، ح. (1387). تعلیم و تربیت و مراحل آن. مشهد: آستان قدس رضوی. عباسیقادی، م؛ و دیگری. (1390). تأثیر اینترنت بر هویت ملی. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. عدلیپور، ص. (1391). تحلیل جامعهشناختی پیامدهای شبکههای اجتماعی مجازی بر هویت اجتماعی کاربران جوان شهر اصفهان. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان: دانشکده ادبیات و علوم انسانی. عدلیپور، ص؛ و دیگری. (1392). تاثیر فیسبوک بر میزان دینداری دانشجویان دانشگاه تهران. مجموعه مقالات همایش بینالمللی فرهنگ و اندیشه دینی. (جلد ششم)، بوشهر: موسسه سفیران فرهنگی مبین. عدلیپور، ص؛ و دیگران. (1393). آسیبشناسی شبکههای اجتماعی مجازی. تهران: پارسینه. فتحالهی، ع. (1382). راهبردهای اساسی برای نیل به تربیت دینی در آموزش و پرورش. مجموعه مقالات همایش آسیبشناسی تربیت دینی در آموزش و پرورش. تهران: محراب قلم. قاسمی، و؛ و دیگران. (1391). تعامل در فضای مجازی شبکههای اجتماعی اینترنتی و تاثیر آن بر هویت دینی جوانان؛ مطالعه موردی فیسبوک و جوانان شهر اصفهان. دو فصلنامه دین و ارتباطات. سال نوزدهم، شماره 2. کرایب، ی. (1388). نظریه اجتماعی مدرن از پارسونز تا هابرماس. ترجمه: ع، مخبر. تهران: نشر آگه. مزینانی، ک. (1392). بررسی رابطه استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و هویت دینی کاربران. مجموعه مقالات همایش تخصصی شبکههای اجتماعی. تهران: پژوهشکده فناوری اطلاعات و ارتباطات جهاد دانشگاهی. معمار، ث؛ و دیگران. (1391). شبکههای اجتماعی مجازی و بحران هویت (با تاکید بر بحران هویتی ایران). مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران. سال اول، شماره 4. مککوایل، د. (1388). درآمدی بر نظریه ارتباطات جمعی. ترجمه: پ، اجلالی. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها. مهدیزاده، س، م. (1389). نظریههای رسانه: اندیشههای رایج و دیدگاههای انتقادی. تهران: همشهری. هرمز، م. (1380). مقدمهای بر نظریات و مفاهیم ارتباط جمعی. تهران: انتشارات فاران. Boyd, D. & Ellison, N. (2007). Social Network Sites: Definition, History and Scholarship. Journal of Computer- Mediated Communication. Vol. 133. Campbell, H. (2012). The Relationship between Facebook use and Religiosity among Emerging Adults. Ph. D Thesis, University of South Carplina. Grasmuck, S. (2012). Facebook and Religiosity. Mediterranean Journal of Social Sciences. Vol. 4, No. 6. Laughey, D. (2007). Key Themes in Media Theory. McGraw Hill Publication. Pempek, T. A., Yermolayeva, Y. A., Calvert, S, L. (2009). College Students' Social Networking Experiences on Facebook. Journal of Applied Developmental Psychology. Vol. 30. Tyler, T. (2012). Social networking and Globalization. Mediterranean Journal of Social Sciences. Vol. 4, No. 6.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ابراهیمزاده، ع. (1386). فلسفه تربیت. تهران: دانشگاه پیام نور. احمدزادهکرمانی، ر، ا. (1390). بازاندیشی در فرهنگ و رسانه. تهران: نشر چاپار. باقری، خ. (1380). تربیت دینی در برابر چالش قرن بیست و یکم. بازتاب اندیشه. شماره 15. باقری، خ. (1384). نگاهی دوباره به تربیت اسلامی. تهران: مدرسه. بینام، ا، ع. (1392). بررسی رابطه بین استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و گرایش دینی (موردپژوهی: دانشجویان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران). مجموعه مقالات همایش تخصصی شبکههای اجتماعی. تهران: پژوهشکده فناوری اطلاعات و ارتباطات جهاد دانشگاهی. جمالیزاده، ا. (1385). سیرهشناسی و تربیت دینی. مجله مطالعات ایرانی. سال پنجم، شماره 10. حسینزاده، ا، ع؛ و دیگری. (1389). تحلیل عوامل آسیبزای تربیت دینی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهر. زن و مطالعات خانواده. سال دوم، شماره 7. ریتزر، ج. (1388). نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر. ترجمه: م، ثلاثی. تهران: انتشارات علمی. سادات، م، ع. (1386). اخلاق اسلامی. تهران: سمت. سورین، و، ج؛ و دیگری. (1384). نظریههای ارتباطات. ترجمه: ع، ر، دهقان. تهران: دانشگاه تهران. شکوهی، غ، ح. (1387). تعلیم و تربیت و مراحل آن. مشهد: آستان قدس رضوی. عباسیقادی، م؛ و دیگری. (1390). تأثیر اینترنت بر هویت ملی. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی. عدلیپور، ص. (1391). تحلیل جامعهشناختی پیامدهای شبکههای اجتماعی مجازی بر هویت اجتماعی کاربران جوان شهر اصفهان. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان: دانشکده ادبیات و علوم انسانی. عدلیپور، ص؛ و دیگری. (1392). تاثیر فیسبوک بر میزان دینداری دانشجویان دانشگاه تهران. مجموعه مقالات همایش بینالمللی فرهنگ و اندیشه دینی. (جلد ششم)، بوشهر: موسسه سفیران فرهنگی مبین. عدلیپور، ص؛ و دیگران. (1393). آسیبشناسی شبکههای اجتماعی مجازی. تهران: پارسینه. فتحالهی، ع. (1382). راهبردهای اساسی برای نیل به تربیت دینی در آموزش و پرورش. مجموعه مقالات همایش آسیبشناسی تربیت دینی در آموزش و پرورش. تهران: محراب قلم. قاسمی، و؛ و دیگران. (1391). تعامل در فضای مجازی شبکههای اجتماعی اینترنتی و تاثیر آن بر هویت دینی جوانان؛ مطالعه موردی فیسبوک و جوانان شهر اصفهان. دو فصلنامه دین و ارتباطات. سال نوزدهم، شماره 2. کرایب، ی. (1388). نظریه اجتماعی مدرن از پارسونز تا هابرماس. ترجمه: ع، مخبر. تهران: نشر آگه. مزینانی، ک. (1392). بررسی رابطه استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و هویت دینی کاربران. مجموعه مقالات همایش تخصصی شبکههای اجتماعی. تهران: پژوهشکده فناوری اطلاعات و ارتباطات جهاد دانشگاهی. معمار، ث؛ و دیگران. (1391). شبکههای اجتماعی مجازی و بحران هویت (با تاکید بر بحران هویتی ایران). مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران. سال اول، شماره 4. مککوایل، د. (1388). درآمدی بر نظریه ارتباطات جمعی. ترجمه: پ، اجلالی. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها. مهدیزاده، س، م. (1389). نظریههای رسانه: اندیشههای رایج و دیدگاههای انتقادی. تهران: همشهری. هرمز، م. (1380). مقدمهای بر نظریات و مفاهیم ارتباط جمعی. تهران: انتشارات فاران. Boyd, D. & Ellison, N. (2007). Social Network Sites: Definition, History and Scholarship. Journal of Computer- Mediated Communication. Vol. 133.
Campbell, H. (2012). The Relationship between Facebook use and Religiosity among Emerging Adults. Ph. D Thesis, University of South Carplina.
Grasmuck, S. (2012). Facebook and Religiosity. Mediterranean Journal of Social Sciences. Vol. 4, No. 6.
Laughey, D. (2007). Key Themes in Media Theory. McGraw Hill Publication.
Pempek, T. A., Yermolayeva, Y. A., Calvert, S, L. (2009). College Students' Social Networking Experiences on Facebook. Journal of Applied Developmental Psychology. Vol. 30.
Tyler, T. (2012). Social networking and Globalization. Mediterranean Journal of Social Sciences. Vol. 4, No. 6.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,226 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,062 |