تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,618 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,302,979 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,355,890 |
مطالعه رابطه بین عضویت در شبکه اجتماعی و تمایل به مدگرایی در جوانان (با تاکید بر فیسبوک) | |||
مطالعات جامعه شناسی | |||
مقاله 8، دوره 9، شماره 32، آذر 1395، صفحه 123-138 اصل مقاله (643.76 K) | |||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||
نویسندگان | |||
حسن عمیدی1؛ حاجی محمد احمدی2 | |||
1کارشناسیارشد ارتباطات اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز- ایران. | |||
2عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، گروه ارتباطات اجتماعی؛ تهران– ایران (نویسنده مسئول). | |||
چکیده | |||
نخستین هدف طراحان مد در تمامی کشورها کسب درآمد بیشتر و ایجاد جامعهای مصرفگرا است. اگر سیاستمدارانی در اروپا و آمریکا، از این سیاستها حمایت میکنند به علت در اختیار گرفتن افکار و محدود کردن آیندهنگری خصوصاً جوانان و مشغول کردن ایشان به فرعیات زندگی و توجه نکردن به اتفاقات سیاسی و اجتماعی است. تحقیق حاضر، با روش کمی انجام شده و اطلاعات با استفاده از توزیع پرسشنامه دربین مراجعین به مجتمعهای فرهنگی بنیاد رودکی در فاصله سنی 35-18 سال، تعداد جامعه نمونه 210 پاسخگو بوده است؛ صورت پذیرفته است. در این تحقیق پرسشنامه محقق ساخت با روایی 84/0 درصد بین جامعه نمونه توزیع شده است، یافتههای پژوهش نشان دادهاند تاثیرپذیری جامعه آماری از تبلیغات و مدهای موجود درشبکههای اجتماعی در روند انتخاب و اولویتبندی ظاهر خود و زندگیشان است. این تحقیق از شامل دو فرضیه اصلی و هفت فرضیه فرعی است؛ میزان پیگیری فرد درباره آخرین نوع لباس، مدل مو، آرایش صورت، وضعیت اندام، نوع تفریح و فعالیتهای اوقات فراغت، نوع خوراک، عقاید و ... را بررسی مولفههای متغیر مستقل عضویت در شبکه بر میزان مدگرایی رابطه وجود دارد و در فرضیههای فرعی مولفههای رفتار آگاهانه و عملکرد شغلی برمیزان مدگرایی در میان جوانان دارای رابطه معناداری است و لیکن مولفههای جنسیت، تاهل، رشته تحصیلی و نیز میزان سواد رابطه معناداری با مدگرایی ندارند. | |||
کلیدواژهها | |||
مدگرایی؛ شبکه اجتماعی و جوانان | |||
اصل مقاله | |||
مطالعه رابطه بین عضویت در شبکه اجتماعی و حسن عمیدی[1] دکتر حاجی محمد احمدی[2] تاریخ دریافت مقاله:9/3/1395 تاریخ پذیرش نهایی مقاله:2/8/1395 چکیده نخستین هدف طراحان مد در تمامی کشورها کسب درآمد بیشتر و ایجاد جامعهای مصرفگرا است. اگر سیاستمدارانی در اروپا و آمریکا، از این سیاستها حمایت میکنند به علت در اختیار گرفتن افکار و محدود کردن آیندهنگری خصوصاً جوانان و مشغول کردن ایشان به فرعیات زندگی و توجه نکردن به اتفاقات سیاسی و اجتماعی است. تحقیق حاضر، با روش کمی انجام شده و اطلاعات با استفاده از توزیع پرسشنامه دربین مراجعین به مجتمعهای فرهنگی بنیاد رودکی در فاصله سنی 35-18 سال، تعداد جامعه نمونه 210 پاسخگو بوده است؛ صورت پذیرفته است. در این تحقیق پرسشنامه محقق ساخت با روایی 84/0 درصد بین جامعه نمونه توزیع شده است، یافتههای پژوهش نشان دادهاند تاثیرپذیری جامعه آماری از تبلیغات و مدهای موجود درشبکههای اجتماعی در روند انتخاب و اولویتبندی ظاهر خود و زندگیشان است. این تحقیق از شامل دو فرضیه اصلی و هفت فرضیه فرعی است؛ میزان پیگیری فرد درباره آخرین نوع لباس، مدل مو، آرایش صورت، وضعیت اندام، نوع تفریح و فعالیتهای اوقات فراغت، نوع خوراک، عقاید و ... را بررسی مولفههای متغیر مستقل عضویت در شبکه بر میزان مدگرایی رابطه وجود دارد و در فرضیههای فرعی مولفههای رفتار آگاهانه و عملکرد شغلی برمیزان مدگرایی در میان جوانان دارای رابطه معناداری است و لیکن مولفههای جنسیت، تاهل، رشته تحصیلی و نیز میزان سواد رابطه معناداری با مدگرایی ندارند.واژگان کلیدی:مدگرایی، شبکه اجتماعی و جوانان.
مقدمه مد و مدگرایی پدیدهای استکه کمابیش درمیان همه اقشار جامعه وجود دارد، اما دراین میان، جوانان و نوجوانان بیش از دیگران به «مد» اهمیت میدهند و «مدگرا» هستند. امروزه جوانان با گسترش وسایل ارتباطجمعی و فنآوریهای جدید رایانهای، ارتباطات گستردهای با جوامع و فرهنگهای گوناگون یافتهاند و موقعیت آنها در شناخت و فهم ارزشها، باورها و انتخاب هنجارهای مطلوب، پیچیدهتر و مشکلتر شده است و چه بسا زمینههای موجود، باعث شده تا جوانان و نوجوانان به رفتارها و هنجارهای متضاد با ارزشهای جامعه خویش رو آورند. حس تنوعطلبی توام با گرایش به خودنمایی در محیط اجتماعی، تغییرات چشمگیری در نوع پوشش، آرایش، الگو، رفتار و اغلب گرایشهای بشری را به همراه داشته است. گستردگی این دگرگونیها به اندازه زندگی انسان امروزی بوده و اشاعه هر یک از آنها در سطح جامعه پیامدهای خاص خود را به همراه دارد و پدیده مد گریبانگیر جامعه مصرف محور امروز جهان است. مد به عنوان شکلی از شیوه زندگی، محدوده وسیعی را در بر میگیرد و تنها به لباس و آرایش محدود نمیشود، هرچند که نمود عینی آن را در آرایش و پوشش افراد بهویژه جوانان متجلی شده است. یک مد جدید مانند سیلی بزرگ جامعه را فراگرفته، جوانان را مسخ نموده و پس از مدتی (کوتاه) تغییر میکند. خیلی از افراد مد و مدگرایی را یک امرکاملاً شخصی و سلیقهای میدانند و معتقدند نمیتوان افرادجامعه را مجبور کرد که بر خلاف آن چه دوست دارند و انتخاب میکنند، عمل نمایند. ولی آیا انتخاب هرگونه لباس و آرایشی برای هر جامعه و فرهنگی مناسب است؟ و اساساً این سئوال همیشه مطرح است که مدگرایی خوب است یا نه؟ در یک تحلیل روانشناختی نشان دهنده نوعی از «تعلّق گروهی»، «نوجویی»، «تنوّعطلبی» و گرایش جوانان به «امروزی شدن» است و کاملاً یک پدیده طبیعی و نابهنجار در جهت ارضاء این نیازها محسوب میشود؛ اما از آنجا که همراه کالای مد شده، شیوههای رفتاری، هنجاری و ارزشهای خاصی در بین جوانان و نوجوانان رونق و شیوع مییابد و مد، عاملی میشود برای انتقال هنجار و ارزشی از جامعهای به جامعهای دیگر، بررسی زمینهها و پیامدهای مدگرایی، یکی از موضوعات مهم در جامعه ما محسوب میشود که این نوشتار، نگاهی است گذرا به همین موضوع(مهدیزاده، 1389).
بیان مسئله امروزه با گسترش کاربردهای فنآوری اطلاعات و ارتباطات در زندگی روزمره شاهد شکلگیری نسل جدیدی از ابزارهای اینترنتی هستیم که امکانات بیشتری را برای روابط متقابل، مذاکره، گفتگو و به طور کلّی ارتباطات دو سویه فراهم آورده است. شبکههای اجتماعی اینترنتی به محلی برای حضور اقشار مختلف جامعه به ویژه جوانان و مکان تبادل آرا و افکار ایشان و تامین نیازهای متناسب زندگی اجتماعی جوانان تبدیل شدهاند و مرجعی برای تامین بسیاری از نیازهای فرهنگی و اجتماعی اعضای خود بهشمار میروند(بشیر و دیگری، 1391: 31). جذابیت شبکههای اجتماعی از یک سو و سهولت فعالیت در این شبکه از سوی دیگر سبب میشود تا رابطه میان عضویت و حضور در شبکههای اجتماعی اینترنتی و تغییرات در سبک همه ما، به خوبی میدانیم که پیروی از الگوها و مدهای غربی و پوشیدن لباسهای با آرم خارجی یا تقلید از مدل موی سر فلان فوتبالیست، نمیتواند به ما شخصیت اعطا کند و موجب پیشرفت و ترقّی ما گردد. در چرخه مدگرایی، افراد کمتر به چرایی علّت اعمال خود میاندیشند و بیشتر چگونگی انجام عمل برای دستیابی به هدف نزد آنان اولویت دارد، استفاده از مدلهای لباس، اجناس لوکس و حتی افکار خارج از عرف و ارزشهای جامعه از جمله مواردی هستند که در این میان به نحو فزایندهای بروز پیدا میکنند. اما نکته مهمی که در این چرخه قابل توجه است، لطمهای است که بر فرهنگ وارد میشود. در این چرخه، همان گونه که طبقات پایینتر جامعه از نوع و شیوهی زندگی طبقات بالاتر جامعه پیروی میکنند، در بُعدی وسیعتر، کشورهای در حال توسعه نیز از کشورهای پیشرفتهتر پیروی میکنند و در نتیجه پیروی از مُدگرایی این جوامع را به سمت مصرفگرایی سوق داده و موجب تغییرات اساسی فرهنگی در سبک و شیوهی زندگی جامعه مصرفکننده میشود(میرآخوری، 1388: 33). برخی دیگر از منتقدان نظام سرمایهداری بر چگونگی شکلگیری، بسط و توسعه فرآیند مد و مدسازی تاکید نمودهاند. از جمله مهمترین این متفکرین، مارکوزه نظریهپرداز مکتب انتقادی است که در خصوص نظام سرمایهداری و نقش سرکوبگر آن در شناسایی و خلق نیازهای کاذب در افراد، به گسترش ادبیات نظری «مصرف در زندگی روزمره» همت گماشت.با توجه به کوچک شده هر روزه جهان و نزدیک شدن ارتباطات تغییرات به سرعت در جهان توسعه پیدا میکند. در کمتر از 100 سال پیش دو شهر و یا استان مجاور از پوشش یکسانی برخوردار نبودند و لیکن در حال حاضر کارتلهای بزرگ سرمایهداری به دنبال اشاعه فرهنگی یکسان از طریق شبکههای اجتماعی هستند تا جنسی را که تولید میکنند برای تمامی فرهنگ، نواحی جغرافیایی و دینی قابل هضم و عادت شود. جلوی هجوم این حجمه عظیمزا را نمیتوان گرفت و لیکن با ارتقاء سطح عزتنفس و ایجاد خودباوری ملی - مذهبی میتوان آن سیاستها را بیاثر و یا کماثر کرد.با عنایت به مطلب صدرالاشاره ضرورت و دلایل اهمیت این تحقیق عبارت است از:- تاکید مسئولین ارشد نظام بر مهندسی فرهنگ و سبک زندگی اسلامی و پرهیز از مصرفزدگی و مدگرایی- عدم آشنایی اغلب اعضاء شبکههای اجتماعی از اهداف پنهان مالکان و حامیان اصلی شبکهها.
مبانی نظری، چارچوب نظری هدف نظریه، تشریح و کمک به درک و تفسیر پدیدهها و ارائه رهنمودهایی است تا نشان دهد که چرا چنین پدیدههایی به شیوههایی خاص اتفاق میافتد(ویلیامز، 1386: 14).
نظریات مد – رسانه به نظر مارکس، تاریخ نوع بشر جنبهای دوگانه دارد، یعنی از یک سوی، تاریخ نظارت آفریننده انسان بر طبیعت است و از سوی دیگر، تاریخ از خود بیگانگی هر چه بیشتر انسان است. از خود بیگانگی به وضعی اطلاق میشود که در آن انسانها تحت چیرگی نیروهای خود آفریدهشان قرار میگیرند و این نیروها به عنوان قدرتهای بیگانه در برابرشان میایستد. همه نهادهای عمده جامعه سرمایهداری، از دین و دولت گرفته تا اقتصاد سیاسی، دچار ازخود بیگانگیاند. وانگهی، این جنبههای گوناگون ازخود بیگانگی، وابسته به یکدیگرند. «عینیت بخشی»، کار از خود بیگانگی است. درست هم چنان که انسان تا زمانی که تحت تاثیر شدید دین است، ذات خویش را تنها میتواند با یک هستی از خود بیگانه و موهوم عینیت بخشد، تحت چیرگی نیاز خودخواهانه نیز تنها میتواند خودش را تایید کند و از طریق قرار دادن فرآوردههای تولیدی و فعالیت شخصیاش تحت تابعیت و چیرگی یک هستی بیگانه و وابسته ساختن آنها به اعتبار یک هستی باز هم بیگانه، یعنی پول، چیزهایی را تولید نماید. «پول همان ذات از خود بیگانه کار و وجود انسان است، این ذات بر انسان چیره میشود و مورد پرستش او قرار میگیرد». دولت همان واسطه میان انسانها و آزادی بشر است. درست هم چنان که مسیح واسطهای است که انسان همه اولوهیت و همه پیوندهای مذهبیاش را بدو نسبت میدهد. دولت نیز واسطهای است که انسان همه عدم اولوهیت و همه آزادی انسانیاش را در گرو او میگذارد»(کوزر: 85-84). زیمل انواع سنخهای اجتماعی را برای تکمیل صورتهای اجتماعی مورد نظرش ترسیم کرد. او علاوه بر سنخ «بیگانه» سنخهای گوناگون دیگری چون «میانجی»، «فقیر»، «ماجراجو»، «مرد وسط» و «مرتد» را دقیقاً و جزء به جزء توصیف کرد. زیمل هرسنخ اجتماعی ویژهای را محصول واکنشها و توقعات دیگران میداند. هر سنخی از رهگذر رابطه با کسان دیگری پدید میآیدکه پایگاه ویژهای به او میدهند و از او انتظار دارند که به شیوه خاصی رفتار کند. ویژگیهای هر سنخی به سان صفات ساختار اجتماعی نگریسته میشوند. زیمل معتقد است فقیر به عنوان یک سنخ اجتماعی تنها زمانی پدید میآید که جامعه فقر را به عنوان یک منزلت خاص اجتماعی به رسمیت شناسد و اشخاص خاصی را ملزم به دستگیری از فقیران کند. همین که فقیران دستگیری دیگران را پذیرا میشوند، از شرایط ناشی از منزلت پیشینشان بیرون میآیند و از نظر اجتماعی طبقهبندی مجدد میشوند و مسائل شخصیشان جنبه اجتماعی پیدا میکنند. از آن پس، مستمندان دیگر با آن چه که انجام میدهند معیاری که معمولاً در طبقهبندی اجتماعی به کار برده میشود در نظرگرفته نمیشوند، بلکه بیشتر با آنچه که دیگران درباره آنان انجام میدهند، مشخص میگردند. این جامعه استکه سنخ اجتماعی فقیر را میآفریند و به آنها منزلت ویژهای میبخشد که تنها با صفات منفی قابل تشخیص است، یعنی با صفاتی که دارندگان منزلتهای دیگر اجتماعی فاقد آن هستند(کوزر: 255-254). اما مرتن در نظریه گروه مرجع خود که دارای برد متوسط است، اظهار میدارد که از نظر اجتماعی، افراد تحت تاثیر گروههایی قرار میگیرند که به گمان آنها اهمیت زیادی دارند. انسانها برای ارزیابی و داوری خود به گروههایی مراجعه میکنند که چه بسا عضو آن نیستند. این گروهها که به گروههای مرجع معروفاند، متولّی انتقال برخی هنجارها و تامین ملاکها و معیارهای لازم برای ارزیابی و محکزدن رفتارها و باورهای افراد میباشند و به دلیل کارکردهایی که برای افراد و ساختار اجتماعی دارند، به عنوان الگوی ذهنی و عملی مورد توجه قرار میگیرند. فستینگر معتقد است هر چه اهمیت گروهی که مبنای مقایسه قرار میگیرد، بیشتر باشد فشار برای هم شکلی فرد با گروه بیشتر میشود و هرچه انگیزه فرد برای مقایسه خود با گروه بیشتر باشد، تلاش بیشتری برای تغییر افکار و استعدادهایش برای هم شکلی با گروه خواهد کرد. بنابراین طبق نظریه فستینگر افکار و رفتار فرد در چارچوب روابط گروهی تحت تاثیر دیگران شکل میگیرد؛ و فشار برای همشکلی درگروه به تغییر ایدهها و عملکردهای اعضا منجر میشود (معیدفر، 1387: 13).در این دوران جدید به گفته "بوردیو" مصرف دیگر تنها ارضاء یک دسته از نیازهای زیستى ریشهدار نیست، بلکه متضمن نشانهها، نمادها، ایدهها و ارزشها است. همچنین به تعبیر "بوردیو" مصرف در دوران جدید روندى است که در آن خریدار کالا از طریق به نمایش گذاشتن کالاهاى خریدارى شده، به طور فعالى مشغول تلاش براى خلق و حفظ یک حس "هویت" است(مسعودیفر، 1388: 16).فرامرز رفیعپور ریشه مدسازی را در نابرابریهای اجتماعی میداند(رفیعپور، 1380: 178). یکیدیگر از چارچوبهای نظری این تحقیق، نظریه وارشتاینر(1961) درباره تاثیر رسانه بر مخاطب است. امروزه رسانه به عنوان ابزار هوشمند یکسانسازی فرهنگ عمل میکند. اگرچه رسانهها بر مخاطب اثر میگذارند، لکن بسته به نقش ارتباطگر و وظیفه ارتباطی خاص، نوع اثر مطلوب متفاوت است. صاحبنظران معتقدند تاثیرات مختلف رسانهها را به صورت سلسله مراتب ارائه نمود که از دیدگاه لاویچ وارشتاینر دارای الگوی سه بعدی زیر است:بعد شناختی- بعد نگرشی و عاطفی- بعد رفتاری و کنشی طبق این نظریه، به اثرهای سطح پایینتر میتوان آسانتر و راحتتر از اثرهای سطح بالاتر دست یافت (موسوی و دیگران، 1390: 105). از دیگر نظریههای مورد استفاده درتحقیق حاضر میتوان به نظریه یادگیری اجتماعی بندورا و نظریه برجستهسازی و نظریههای مبنی بر تاثیرپذیری افراد از گروههای مرجع و همالان نام برد. حس تنوعطلبی توام با گرایش به خودنمایی در محیط اجتماعی، تغییرات چشمگیری در نوع پوشش، آرایش، الگو، رفتار و اغلب گرایشهای بشری را به همراه داشته است. گستردگی این دگرگونیها به اندازه زندگی انسان امروزی بوده و اشاعه هر یک از آنها در سطح جامعه پیامدهای خاص خود را به همراه دارد که پدیده مد گریبانگیر جامعه مصرف محور امروز جهان است. «هربرت بولومر» یکی از مهمترین نظریهپردازان کنش متقابل، معتقد است که مدها بیانگر سازگاری خودانگیخته عظیمی از جمعیت کشورها با محیط آنهاست. این تطابق طی دو مرحله نوآوری و انتخاب صورت میگیرد. در مرحله نوآوری تمامی مدهای جدید با توجه به پذیرش اجتماعی به وجود میآید، اما برخی از آنها نادیده گرفته میشود. در مرحله انتخاب، مد اشاعه مییابد. این فرآیند دارای سه کارکرد میباشد؛ اول انتخاب میان مدلهای مختلف، موجب انتخاب مدلهای مناسبتر میشود و این امر موجب هم شکل شدن افراد میگردد. دوم مدلها طی یک روند منظم از گذشته به آینده حرکت میکنند. سوم این احساس مشترک را پرورانده، شکلداده و یک تجانس روحی به وجود آورده که آنها را در مقابل مدهای گذشته قرار میدهد. طبیعت مد با ارتباط ذاتی دو مفهوم بیان میشود: مددار و خارج از مد. بولومر اشاره کرده که این واژهها مشخصکننده یک الگوی مداوم تغییر است که گروههای خاص به طور موقتی آن را میپذیرند تا دوباره جایگزین شوند. هر چند که مد را در محدوده الگوهای زینتی قرار میدهند، اما تغییر مد در بسیاری از جنبههای زندگی نسبتاً مستقل بوده، تحت تاثیر آن قرار دارند و بدون آنکه به جنبههای دیگر زندگی تاثیر گذارند، تغییر مییابد.طبق گفته بولومر، مدها به جنبههای دیگر زندگی تاثیر نمیگذارند، ولی خود از آن تاثیر میپذیرند. این در حالی است که مشاهده میگردد که اگر یک پدیده برای فرد بیشتر از هر چیز اهمیت داشته باشد و فرصتهای مناسبی در دستیابی به اهدافش بیابد، در عمل مدگرا شده و سعی میکند گرایش بیشتری به آن پیدا کند(مهدیزاده، 1389). رابرت مرتن معتقد است که آدم ناهمنوا الزاماً خطاکار نیست. وی بین ناهمنوایی و کجروی تمایز قائل شده است. بسیاری از افراد ناهمنوا، نظیر منتقدین فرهنگی و اصلاحطلبان اجتماعی، رفتار ناهمنوایانه خود، یعنی عدم پذیرش اهداف یا راهکار از دیگران را پنهان نمیکنند و برای این امر توجیهات خاص خود را دارند. افراد دیگری را که میتوان در دسته ناهمنوایان جای داد، مدگرایان جوانی هستند که برای عمل خود، دلایل خاص خود را دارند هر چند که این رفتارها با هنجار و فرهنگ حاکم در جامعه ناسازگار باشد. هیچ جامعهای را نمیتوان به سادگی به کسانی که از هنجارهای منحرف میشوند و کسانی که با آنها همنوایی میکنند، تقسیم کرد. از آنجا که همه کجروها در یک طبقه قرار نمیگیرند، میتوانند چندین دسته باشند با تخلفهای متفاوت، یعنی منحرفین درجهبندی شده به ترتیب تخلفهایشان. همه هنجارهای اجتماعی با ضمانتهای اجرایی همراه هستندکه از آنها در مقابل ناهمنوایی حمایت میکنند. ضمانت اجرایی هر واکنشی از سوی دیگران نسبت به رفتار یک فرد یا گروه است که هدفش تامین اطلاعات از هنجار معینی میباشد.طبق نظر «مارکس» اگر خانهای بزرگ یا کوچک، مشابه خانههای اطرافش باشد، نیاز اجتماعی سکونت را به راحتی مرتفع میکند؛ اما اگر یک خانه بزرگ در کنار یک خانه کوچک باشد، اعضای خانه کوچک، خود را در یک کلبه تصور میکنند. گروه مرجع به عنوان ابزاری که ما را در تصمیمگیری یاری میکند، میتواند نقش مهمی در زندگی ما ایفا کند. بدیهی است که عموماً ما به مقایسه ابعاد مطلوب میپردازیم؛ از این رو تلاش میکنیم تا برای کسب پایگاه شبیه پایگاه مطلوبیت را در خود احیا کنیم و همیشه گروهی را به عنوان گروه مرجع در نظر داشته باشیم؛ این گروه مرجع معیار مقایسه ما میباشد. بسیاری از لباسهایی که ما میپوشیم در ابتدا توسط هنرپیشگان و ورزشکاران پوشیده شده، سپس به بازار عرضه میگردد و چون همین طرح توسط آنها پوشیده شده، مردم آنها را خریداری کرده و استفاده میکنند.برای بررسی این موضوع از نظریه موفقیت و انگیزه «هومنز» استفاده میکنیم. وی معتقد است از میان اعمالی که شخص انجام میدهد، اگر آن عمل بیشتر به پاداش منجر شود، احتمال تکرار آن افزایش مییابد و قضیه انگیزه را چنین بیان میکند: اگر عملی که قبلاً باعث موفقیت شده باشد، همان موفقیت مجدداً تکرار شود، آن شخص ممکن است دست به همان رفتار بزند، با توجه به همین قضایا میتوان گفت که اگرچه شخص ممکن است با مدگرایی باخانواده خود درگیر شود، ولی درمیان همسالان خود مورد تشویق و تایید و اعتماد قرار میگیرد و حتی در ارتباط با جنس مخالف به موفقیت رسیده و ارزش و منزلت خود را بالاتر میبرد، چون این موفقیتها در راستای مدگرایی او انجام گرفته، این عمل بیشتر مورد تکرار قرار میگیرد. مد و ارزش و منزلت اجتماعی؛ به طور کلی تمامی رفتارهای انسان در راستای برآورده کردن نیازهای او میباشد و انسان سعی میکند در قالب رفتارها یا واکنشها بتواند به نیازهای خود پاسخ دهد. مدگرایی نیز یکی از رفتارهایی میباشد که ما طی آن به طور ناخودآگاه به نیازهای خود پاسخ میدهیم. بهاعتقاد «ابراهام مازلو» نیازهای انسان پنج دسته میباشدکه عبارت استاز: نیازهای جسمانی (اساسیترین نیازهای حیات، مثل غذا و آب)، نیازهای امنیتی (محیط فیزیکی و احساسی مطمئن)، نیازهای تعلق داشتن (برقراری دوستی و پذیرش از سوی دیگران)، نیازهای احترام (شناخت، توجه و نیاز از سوی دیگران)، نیازهای خودشکوفایی (پیشرفت و بالاترین دسته نیازها) به گفته مازلو ارزش و منزلت یکی از نیازهای مهم انسان میباشد. جوانان نیز برحسب مقتضیات سنی میخواهند از ارزش و احترام دیگران برخوردار باشند و برای رسیدن به این هدف از ابزارها و شیوههای مختلف استفاده میکنند؛ برخی از طریق درس خواندن، عدهای با ورزش و هنر و برخی نیز با تغییرات ظاهری باب روز اظهار وجود مینمایند. بنابراین از لحاظ روانی مد با خودنمایی و نیاز به جلب توجه دیگران به خود بستگیدارد.
عوامل و زمینههای روانشناختی مدگرایی در جوانان علاوهبر زیر ساختهای تاریخی و اجتماعی، مدگرایی در بین جوانان از یک سری اصول و سازههای روانشناختی نیز تبعیت میکند و با انگیزهها و نیازهای چندی در ارتباط است.
1. تنوعطلبی و نوگرایی2. مدگرایی و همانندسازی3. رقابت و چشم و همچشمی با دیگران4. مدگرایی و التزام ناشی از دوستی5. مدگرایی و جلب توجه دیگران6. مدگرایی و تشخیصطلبی7. نقش تولیدکنندگان در اشاعهى مد8. رسانهها و ترویج مد
نظریه کارکرد پیامهای ارتباطی امیل دورکیم با نگاهی کارکردی به جامعه و تشبیه آن به ارگانیسم موجود زنده، ضمن تاکید بر نظم و انسجام اجتماعی، بر اهمیت ارتباط در فرایند حفظ و تحول جامعه و نقشی که این ارتباط در تولید و باز تولید اجماع و توافق در مورد مسائل و حفظ تعادل در جامعه ایفا میکند، اشاره دارد. کوین ویلیامز، مشخصههای کارکردگرایی و کارکرد رسانهها را چنین برمیشمارد: 1. کارکردگرایی به جامعه به عنوان نظامی از عناصر و بخشهای به هم پیوسته با فعالیتهای مرتبط به هم، مداوم و از پیش تعریف شده مینگرد. 2. چنین جامعهای به سمت تعادل پویا تمایل دارد و اگر ناهماهنگی در آن رخ دهد، نیروهای درون جامعه برای استقرار دوباره نظم دخالت میکنند. 3. تمامی فعالیتهای مرتبط به هم، مداوم و از پیش تعریف شده جامعه، در حفظ تعادل سهیم هستند (مهدیزاده، 1389). 4. بعضی از فعالیتهای از پیش تعریف شده و مداوم جامعه، برای بقاء آن ضرورت دارند. 5. رسانههای ارتباط جمعی یکی از فعالیتهای از پیش تعیینشده و مداوم هستند و در حفظ ثبات و تعادل جامعه نقش دارند. 6. ارتباط جمعی یکی از عناصر لازم و ضروری ساختار جامعه است و جامعه بدون آن نمیتواند به حیات خود ادامه دهد. 7. وسایل ارتباط جمعی در صورت خلق بینظمی و ناهماهنگی، دارای کژ کارکرد میشوند(ویلیامز، 1386: 62). یکی از محققانی که به طور جدی به نقش و کارکرد پیامهای ارتباطی در جامعه توجه کرده است، هارولدلاسول محقق ارتباطات هست و وی سه کارکرد «نظارت بر محیط»، «همبستگی اجتماعی» و «انتقال میراث فرهنگی» را برای مطبوعات و رسانهها بر میشمارد(لاسول، 1383:59).نظریه استحکام، تاثیر پیامهای ارتباطی برنگرش و رفتار مخاطب را محدود و عمدتاً در جهت تقویت و استحکام عقاید و باورهای قبلی میداند. این نظریه برخلاف نظریه ترزیقی، جریان ارتباط را دو مرحلهای میداند که طی آن پیامهای ارتباطی از رسانهها به واسطههایی به نام «رهبران افکار» میرسد و از آنجا به میان مردم (پیروان) منتقل میشود.تاثیر رسانههای جمعی در زندگی روزانه شهروندان، محدود به تقویت یا تغییر نگرشها و رفتارها نیست، بلکه میتواند منجر به کسب ارزشها و نگرشها و الگوهای رفتاری شودکه ازآن به آثار اجتماعی رسانهها تعبیر میکنند. یکی از نظریههای مربوط به آثار اجتماعی رسانهها، نظریه یادگیری اجتماعی آلبرت باندورا(1986) است که به طور ویژه با ارتباط جمعی در ارتباط است.بر اساس این نظریه، انسانها بیشتر آنچه را که برای راهنمایی و عمل در زندگی نیاز دارند، صرفاً از تجربه و مشاهده مستقیم یاد نمیگیرند، بلکه عمده آنها به طور غیرمستقیم و به ویژه از طریق رسانههای جمعی آموخته میشود(مک کوایل، 2006: 493). ادعای اصلی باندورا این است که بیشتر رفتارهای آدمی به صورت مشاهده رفتار دیگران و از طریق الگوبرداری یاد گرفته میشود.نظریه یادگیری اجتماعی به طور گستردهای برای مطالعه تاثیر رسانهها بر خشونت مورد استفاده قرار میگیرد. چهار فرایند اصلی یادگیری اجتماعی در الگوی باندورا عبارت است از: توجه، حفظ و یادآوری، تولید عملی و انگیزش. نقطه شروع یادگیری یک رویداد، مشاهده مستقیم یا غیرمستقیم است. نظریه کاشت بر آثار تدریجی و درازمدت رسانهها به ویژه تلویزون بر شکلگیری تصویر ذهنی مخاطبان از دنیای اطراف و مفهومسازی آنان از واقعیت اجتماعی تاکید میکند. جرج گربنر واضع نظریه کاشت، در دهه 1960 تحقیقاتی را با عنوان «شاخصهای فرهنگی» شروع کرد تا تاثیر تماشای تلویزیون بر باورها و دیدگاههای بینندگان درباره جهان واقعی را بررسی کند.نظریه استفاده و رضامندی ضمن فعال انگاشتن مخاطب، بر نیازها و انگیزههای وی در استفاده از رسانهها تاکید میکند و بر آن است که ارزشها، علایق و نقش اجتماعی مخاطبان مهم است و مردم بر اساس این عوامل آنچه را میخواهند ببینند و بشنوند، انتخاب میکنند.پرسش اساسی نظریه استفاده و رضامندی این است که چرا مردم از رسانهها استفاده میکنند و آنها را برای چه منظوری به کار میگیرند؟ پاسخی که به اجمال داده میشود این است که مردم برای کسب راهنمایی، آرامش، سازگاری، اطلاعات و شکلگیری هویت شخصی، از رسانهها استفاده میکنند(مک کوایل، 1385: 104).مجموع نیازها و انگیزههای مخاطب در استفاده از رسانهها را میتوان در چهار مقوله اصلی جای داد:1. آگاهی و نظارت: مردم به منظور کسب اخبار و اطلاعات از دنیای پیرامون و نظارت بر محیط اجتماعی خویش، از رسانهها استفاده میکنند.2. روابط شخصی: مردم در فرایند ارتباط، رسانهها را همراه و همنشین خود تلقی میکنند و از محتوای رسانهای برای ارتباط و گفتوگو با دیگران استفاده میکنند.3. هویت شخصی: مردم از رسانهها برای کسب خود آگاهی، یافتن الگوهای رفتاری و تقویت ارزشهای شخصی استفاده میکنند.4. سرگرمی و گریز از واقعیت: مردم از رسانهها برای سرگرم شدن و گریز از مشکلات زندگی روزمره و تخلیه عاطفی استفاده میکنند.یکی از مفاهیم و مفروضات اصلی نظریه استفاده و رضامندی، «فعال بودن مخاطب» است.به این معنا که مخاطب در استفاده از رسانهها به دنبال رفع نیازها و کسب رضامندی است و باور دارد که انتخاب رسانه، رضامندی مورد نظرش را تامین میکند.نظریه ساخت اجتماعی واقعیت، تصور و درک مخاطب از دنیای پیرامون را حاصلِ ترکیبِ ساخت اجتماعی معنا و معنای حاصل از تجربه شخصی یا به عبارتی، مذاکره و توافق علت و عاملیت تحت عنوان بر ساختگرایی اجتماعی میداند.ارونیگ گافمن، یکی از معروفترین نظریهپردازان تعاملگرایی است. وی در کتاب معرفی خود در زندگی روزمره(1990)، معرفی خود را شیوههایی میداند که افراد و گروهها برای عمل کردن و بیان و معرفی خودشان به دیگران به کار میگیرند. انسانها ذاتاً خواهان دوست داشتن و دوست داشته شدن هستند. به علاوه، وقتی یک فرد یا بازیگر، نقشی را برای مخاطب در مواقع متفاوت بازی میکند، احتمالاً نوعی روابط اجتماعی را شکل میدهد.دو مفهوم نظری مهم به وسیله هورتون و وهل وضع گردیدکه به ساخت نظریه تولید و دریافت رسانهای منجر شد. نخستین مفهوم، مفهوم تعامل فرااجتماعی، به معنی ارتباط نزدیک و خودمانی بین شخصیتهای رسانهای و مخاطبان است. این ارتباط نزدیک و خودمانی با استفاده مداوم از رادیو و تلویزیون به ویژه میزگردهای رادیویی و تلویزیونی و دیگر اشکال اجرای برنامه مانند حضور مخاطب در استودیو شکل میگیرد.
نظریه اقتصاد سیاسی، صنعت فرهنگ و مطالعات پسااستعماری نظریه اقتصاد سیاسی رسانه با تاکید بر وابستگی جهانبینی به زیر ساخت اقتصادی، چارچوب تحلیل رسانهها را از تجربه و تحلیل «مصرف» به تجزیه و تحلیل «تولید» معطوف میسازد. «اقتصاد سیاسی بیانگر این واقعیت است که تولید و توزیع فرهنگ، متناسب با ویژگیهای نظام سیاسی و اقتصادی و مبتنی بر روابط و مناسبات بین دولت، اقتصاد، رویهها و نهادهای اجتماعی، فرهنگ و رسانههاست(کلنر و دیگری، 2001: 18). بر اساس این نظریه، جوامع سرمایهداری متناسب با شیوه تولید مسلط سازماندهی میشوند و نهادها و رویهها نیز مطبق با کالاسازی و انباشت سرمایه شکل میگیرند. اقصاد سیاسی با نظریه مارکسیم کلاسیک و این عبارت مارکس که آگاهی اجتماعی نه به وسیله مجموعه افراد، بلکه به وسیله طبقات مسلط و مالک ابزارهای تولید سرمایهداری شکل میگیرد، متناسب است.شیلر، پیشرفتهای اطلاعاتی در توسعه مصرفگرایی نقشی بنیادی دارند؛ چرا که آنها فراهم آورنده ابزارهای مورد نیاز سرمایهداری شرکتی، در ترغیب مردم به دلخواه و اجتنابناپذیر دانستن این سبک از زندگی هستند. شیلر استدلال میکند که در هنگامه استمرار آتش بار اطلاعات، همه قلمروهای حیات و وجود انسان در تیررس تهاجم ارزشهای تجاری قرار دارد که مهمترین آنها به طور واضحی، «مصرف» است(وبستر، 1380: 201).مطالعات پسااستعماری، در مطالعات و نظریهپردازیهای خود از نظریههای انتقادی چون مطالعات فرهنگی، مارکسیم، فمینیسم و پسامدرنیسم الهام گرفته است، اما بیش ازهمه این نظریهها، با ساختارهای مدرنیته استعماری به مواجهه و مقابله برخاسته است. «برای متمایز ساختن مطالعات پسااستعماری از سایر اَشکال پژوهش انتقادی، میتوان گفت که پژوهش پسااستعماری، به درک قدرت فرهنگی عمق تاریخی و بینالمللی میبخشد»(شوم و دیگری، 1383: 99).در مطالعات فرهنگی، رسانهها و مخاطبان در چارچوب ساختارهای گفتمانی و ایدئولوژیک قدرت جای
|
|
بشیر، ح؛ و دیگری. (1391). شبکههای اجتماعی اینترنتی و سبک زندگی جوانان، (مطالعه موردی بزرگترین جامعه مجازی ایرانیان). فصلنامه تحقیقات فرهنگی. دوره پنجم، شماره 1، صص 62-31.
رفیعپور، ف. (۱۳۷۸). آناتومی جامعه. تهران: شرکت سهامی انتشار.
شوم، ر؛ و دیگری. (۱۳۸۳). رهیافتهای پسا استعماری به ارتباطات. فصلنامه رسانه. ترجمه: پ، ایزدی. سال پانزدهم، شماره ۱.
گارنهام، ن. (۱۳۸۳). اقتصاد سیاسی و پژوهشهای فرهنگی. فصلنامه اقتصاد سیاسی. ترجمه: پ، میثاقی. سال دوم، شماره ۵.
لاسول، ﻫ. (۱۳۸۳). ساخت و کارکرد ارتباطات در جامعه. ترجمه: غ، ر، آذری. در اندیشههای بنیادین علم ارتباطات گروه مترجمان. تهران: انتشارات خجسته.
مارکوزه، ﻫ. (۱۳۷۸). انسان تک ساحتی. ترجمه: م، مویدی. تهران: انتشارات امیرکبیر. چاپ چهارم، صص ۲77-۲48.
معیدفر، س؛ و دیگری. (1387). عوامل اجتماعی گرایش به مد در میان جوانان تهران. فصلنامه مطالعات جوانان. شماره 15، ص 137.
مک کوایل؛ د؛ و دیگری. (۱۳۸۸). مدلها ارتباطات جمعی. ترجمه: گ، میرانی. تهران: دفتر پژوهشهای رادیو.
میرآخوری، م. (1389). مد و مدگرایی و تاثیرات آن در تغییرات فرهنگی جوامع. فصلنامه فصلنو. سال پنجم، شماره 4، ص 16.
وبستر، ف. (۱۳۸۰). نظریههای جامعه اطلاعاتی. ترجمه: ا، قدیمی. تهران: انتشارات قصیده سرا.
ویلیامز؛ ک. (1386). درک تئوری رسانه. ترجمه: ر، قاسمیان. تهران: نشر ساقی.
|