تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,618 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,303,183 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,357,221 |
کارکرد شاعرانه آرکائیسم در شعر شفیعی کدکنی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 7، شماره 28، تیر 1395، صفحه 99-122 اصل مقاله (619.06 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آرکائیسم، نوعی هنجارگریزی و انحراف از زبان معمول و نُرم و به کار بردن واژگان و ساختاری است که در گذشته، متداول بوده؛ اما در اشعار شاعران امروزی و معاصر، رواج چندانی ندارد. فرض محقق در این مقاله، آن است که در میان شاعران معاصر، پس از اخوان و شاملو، شفیعی کدکنی، بیش از دیگران، از این شگرد، جهت تشخص بخشیدن به زبان شعری خود، سود برده است. به همین منظور، این مقاله به بررسی این موضوع در اشعار شفیعی کدکنی در سه دفتر: «زمزمهها»، «شبخوانی»، «از زبان برگ» در دو مقولۀ آرکائیسم واژگانی و نحوی، پرداخته است. بدیهی است قبل از بررسی این عنصر در اشعار شفیعی کدکنی، در قسمت بحث و بررسی این مقاله، به تعریف، تشریح و انواع آرکائیسم توجه شده است. بررسی این عنصر در اشعار شفیعی، نشان میدهد که باستانگرایی، در دو شاخۀ واژگانی و نحوی به صورت گسترده، مورد توجه شاعر بوده است اما در حوزۀ واژگانی به ویژه کاربرد اسمهای کهن و قدیمی، خروج از هنجار، بیشتر صورت گرفته است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هنجارگریزی؛ آرکائیسم؛ واژگانی؛ نحوی؛ شفیعی کدکنی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کارکرد شاعرانه آرکائیسم در شعر شفیعی کدکنی سارا حسینی* آذر دانشگر** چکیده آرکائیسم، نوعی هنجارگریزی و انحراف از زبان معمول و نُرم و به کار بردن واژگان و ساختاری است که در گذشته، متداول بوده؛ اما در اشعار شاعران امروزی و معاصر، رواج چندانی ندارد. فرض محقق در این مقاله، آن است که در میان شاعران معاصر، پس از اخوان و شاملو، شفیعی کدکنی، بیش از دیگران، از این شگرد، جهت تشخص بخشیدن به زبان شعری خود، سود برده است. به همین منظور، این مقاله به بررسی این موضوع در اشعار شفیعی کدکنی در سه دفتر: «زمزمهها»، «شبخوانی»، «از زبان برگ» در دو مقولۀ آرکائیسم واژگانی و نحوی، پرداخته است. بدیهی است قبل از بررسی این عنصر در اشعار شفیعی کدکنی، در قسمت بحث و بررسی این مقاله، به تعریف، تشریح و انواع آرکائیسم توجه شده است. بررسی این عنصر در اشعار شفیعی، نشان میدهد که باستانگرایی، در دو شاخۀ واژگانی و نحوی به صورت گسترده، مورد توجه شاعر بوده است اما در حوزۀ واژگانی به ویژه کاربرد اسمهای کهن و قدیمی، خروج از هنجار، بیشتر صورت گرفته است.
واژههای کلیدی هنجارگریزی،آرکائیسم، واژگانی، نحوی، شفیعی کدکنی
مقدمه آرکائیسم در لغت به معنی «به کارگیری لغتها و عباراتی که در زبان رسمی و متداول، کهنه و غیرمستعمل و منسوخ شده باشد،آمده است.» (داد: 10) ناقدان ادبی باستانگرایی را: «ادامۀ حیات گذشته در خلال زبان اکنون میدانند.» (شفیعی کدکنی: 24) گاهی شـاعر برای اثـربخشی شعر و تشخص و برجستگی زبان شعری خود کاربرد باستانگرایانه یا آرگائیسم را مدنظر قرار میدهد. شاید بتوان گفت، اولین شاعر معاصری که این رویکرد گذشته را در شعر امروز احیا کرد و جریان آن را بنا نهاد نیما یوشیج است؛ هرچند که باستانگرایی در شعر او برخلاف شعر اخوان و شاملو، جزء مشخصههای اصلی به حساب نمیآید اما باید دانست که جرقه اصلی آن را «نیما» زده است و شفیعی کدکنی نیز که تحت تأثیر اخوان ثالث بوده است، از این ویژگی بهرهمند شده است. بنابراین، این مقاله با این فرض که عنصر آرکائیسم بسیار مورد توجه شفیعی کدکنی بوده است، به بررسی آن در دو مقولۀ واژگانی و نحوی در اشعار این شاعر، نشسته است. حاصل این بررسی، نشان میدهد که باستانگرایی در دو شاخۀ واژگانی و نحوی به صورت گسترده در اشعار م. سرشک مشاهده میشود. حضور شاعرانـۀ این عنصر در اشـعار وی، کارکرد این عنصر را در شعر او در مرتبهای بعد از اخوان و شاملو قرار داده است. شناخت عمیق این شاعر نسبت به فرهنگ و ادب و تاریخ ایران در کنار انس وی به زبان دری و گویش مردم خراسان او را در گرایش به کهنگرایی به ویژه دورۀ خراسانی، توانا ساخته است و حضور واژگان کهن و محلی را در اشعارش به میزان قابل توجهی بالا برده است؛ البته ناگفته نماند که احساسات و عواطف شاعر نیز در توجه به باستانگرایی، بیتأثیر نبوده است، مؤلف در این مقاله با این هدف که کارکرد شاعرانه آرکائیسم را در دو حوزۀ واژگانی و نحو مورد بررسی قرار دهد، پس از بحث و بررسی در مورد آرکائیسم و انواع آن و شکلهای مختلف آن، این کارکرد را در سه دفتر شعری: زمزمهها، شبخوانی و از زبان برگ مورد بررسی قرار داده است.
1 ـ آرکائیسم (باستانگرایی) واژة آرکائیسم در لغت به معنی «قدیم، گذشته، دیرین، دیرینه میباشد.» (معین: 20) و باستانگرایی یعنی گرایش به گذشته و قدیم. و در اصطلاح ادبی عبارت است از: کاربرد کلمات منسوخ یا شیوه مهجور و غیرمتداول در زبان امروز. «از آن جا که زبان نمیتواند صورت ثابت و یگانهای داشته باشد و همواره به تبع دگرگونیها و تحولات جامعه، دستخوش تغییرات میگردد، در هر دورهای از تاریخ، ویژگیها و مشخصاتی پیدا میکند که شکل آن را از زبان دورۀ قبل متمایز میسازد، لذا میتوان در بررسی تاریخ یک زبان، سیر تحولات آن را از قدیمترین صورت دنبال کرد و تغییرات و تحولات و قوانین حاکم بر آن تحولات را در طول تاریخ آن زبان تعیین نمود.» (باقری: 37) یکی از تکنیکهای تبدیل زبان عادی گفتار به زبان شعر باستانگرایی است. به عبارتی برای تبدیل یک کلام عادی به شعر، هنجارگریزی و انحراف از فرم پدید میآید که در چند مقوله قابل بررسی میباشد که یکی از آن مقولهها باستانگرایی (آرکائیسم) میباشد. درک اصطلاح آرکائیسم (باستانگرایی) مستلزم تأمل در زبان و تحولات آن میباشد. تغییر و تحول زبان چه در حوزه واژگان و چه در حوزه نحوی در طول زمان امری بدیهی میباشد، همواره واژگان از چرخه کاربرد زبانی خارج و کلمات جدید یا احیاناً تلفظهای جدید جایگزین آنها میگردند. این امر در مورد نحو هم صادق میباشد. زبان هر شاعر باید به زبان عصر خود نزدیک باشد. اما گاهی شاعر برای تشخص بخشیدن به شعر یا تأثیر آن در مخاطب و یا زنده کردن فضای سنتی و قدیمی در شعر خود از واژگان و نحو گذشته و متروک زبان بهره میجوید که در این صورت او را کهنگرا مینامند. البته نحوه استفاده شاعر از این امکانات زبانی به توانایی هر شاعر برمیگردد. استفاده از عناصر و واژگان کهن، به گونهای به سبک هر شاعر عظمت میبخشد و باعث برجستگی کلام او میگردد. کاربرد این شیوه فضای حماسی و نوستالژیک در شعر ایجاد میکند. کهنگرایی سبب تداوم فرهنگ مردم نیز میگردد. «صورتهای آوایی، واژگانی، نحوی کهن زبان، دوشادوش تلمیح و اسطوره و دیگر عناصر سخن بین متنی موجب پیوند متن با گذشته و تداوم صفتها با فرهنگ میشود.» (فتوحی: 45) شاعر با به کارگیری واژگان باستانی در بافتی کهن از جملات و تعابیر شاعرانه دست به نوعی خلاقیت میزند تا بتواند مخاطب یا خوانندۀ اثر را به لایههای درونی تاریخ ببرد و از این طریق اندیشههای خود را به آنها منتقل کند. پورنامداریان در این مورد مینویسد: «پایه و اساس هر شعری بر روی پایههای قبل از خود نهاده میشود و تأثیرپذیری از اشعار گذشته و عناصر آنها شکل میپذیرد و توجه به عناصر زبان و فرهنگ در گذشته در شعر علاوه بر برجستهسازی موجب اصالت و ریشهدار شدن شعر میشود و غفلت از آن چشمپوشی از بخش وسیعی از امکانات و تواناییهای بالقوه است که میتواند به اشکال و صور مختلف و به وسیله شاعر فعلیت پیدا کند.» (پورنامداریان: 77) شفیعی کدکنی خود دربارۀ باستانگرایی و آرکائیسم عقیده دارد که اگر شاعری با مهارت و استادی آرکائیسم را در اشعارش به کار گیرد علاوه بر تشخص بخشیدن به شعر به برجستگی شعرش نیز افزوده است. «از آن جایی که باستانگرایی در شعر امروز، نوعی هنجارگریزی از نرم عادی زبان محسوب میگردد به این سبب آن را هنجارگریزی زبانی مینامند.» (صفوی: 15) پس میتوان گفت که هنجارگریزی زبانی انحراف از هنجارهای نرم و متعادل و متعارف در زبان است و به طور کلی «هنجارگریزی، انحراف از هنجارهای متداول و پذیرفته شده در محور زبان است که در صورت کاربرد مناسب و غایتمندی میتواند هنری باشد. و به برجستهسازی در زبان بینجامد و به هنجارهای خودکار شدۀ زبان که دیگر قادر به انتقال زیبایی و شگفتی در آن نیستند خاتمه دهد.» (سلاجقه: 50) آرکائیسم (باستانگرایی) در دو حوزه قابل بررسی میباشد:آرکائیسم واژگانی (ساخت و شکل باستانی کلمه)، آرکائیسم نحوی.
آرکائیسم واژگانی کاربرد ساخت باستانی واژگان کهن در اشعار نو باستانگرایی واژگانی نامیده میشود. در شعر معاصر برای رسیدن به آرکائیسم مورد نظر تکیه بر متون نثر گذشته ضروریست. در این رابطه محققان معتقدند که: «تأثیر متقابل شعر و نثر در یکدیگر خود شرطی است برای وجود حیات در عالم ادب، شعر همان قدر که از اشعار دیگر مایه میپذیرد، از نثر نیز نکتهها میآموزد.» (میلر و دیگران: 223)آرکائیسم واژگانی تنها این نیست که شاعر فقط به احیای واژگان مرده و متروک بپردازد، بلکه ارتباط و پیوند آنها با ساختار جمله موجبات ظرافت شعری شاعر را نمایان میسازد. این نکته را فروغ فرخزاد به زیبایی دریافته است، وی میگوید: «کلمات زندگی امروزی وقتی در کنار کلمات سنگین و مغرور گذشته مینشینند، ناگهان تغییر ماهیت میدهند و قد میکشند و در یکدستی شعر اختلافها فراموش میشود.» (قاسمزاده و دیگران: 230) این نکته را باید در نظر داشت، که شعر نو و معاصر بنای خود را بر بنای پیش از خود نهاده است و به عبارتی، از اشعار شاعران پیشین تأثیر گرفته است. شفیعی کدکنی در اوج شاعری خویش به کاربرد زبان در شکل کهن آن علاقه وافری نشان داده است. چنان که عناصر باستانی زبان در دفاتر مختلف وی فراز و نشیب خاص خود را دارد. شعرهای شفیعی کدکنی از تار و پودهای واژگان تازه و کهن به هم بافته شده است زیرا همانطور که الفاظ و واژگان امروزی به شعر او تازگی میبخشد، واژگان کهن شعر شکوه و جلال و ابهت برای کلام او به ارمغان میآورد. البته علت این امر گستردگی قلمرو نگاه وی به فرهنگ و ادب کهن میباشد. و در این رابطه «کروچه» ساختار فکر انسان و بنیادی را که او از دانستههای خود ایجاد میکند به بنای یک خانه مانند میکند و میگوید: «هر چند این ساختمان همواره نو میشود، اما بنای پیشین همیشه بنای بعدی را حفظ میکند و به نحوی سحرآسا در آنها باقی میماند.» (کروچه: 48) 1-1-1-واژگان عام منظور از واژگان عام کهن به کار بردن واژگانی از قبیل اسم و صفت و قید و ... که در زبان فارسی معاصر کاربرد نداشته و یا به ندرت به کار گرفته شده است و بیشتر سعی شده است که مصداق یا مفاهیم آنها به کار برود. البته بیشترین نمود واژگان در حوزه اسم اتفاق افتاده است. 1-1-1-1-باستانگرایی در اسم یکی از شگردهایی که به شعر فضایی باستانی میبخشد. آوردن اسمهایی است که در گذشته رایج بوده است. و شاعران معاصر با آن، نوعی برجستهسازی و آشناییزدایی ایجاد میکنند. از آن جایی که م. سرشک دلبستگی فراوانی به سبک خراسانی و همچنین به ادبیات کهن و کلاسیک دارد. آرکائیسم در اسم در اشعارش بسامد بالایی دارد. اسمهای قدیمی اعم از فارسی و عربی که در زمان گذشته نرم بوده، امروزه نوعی انحراف از نرم میباشد. نمونههایی از اسمهای کهن و قدیمی در مجموعه آیینهای برای صداها: دفتر زمزمهها: بر پرند رنگ رنگ خوابها (شفیعی کدکنی: 16) ما درون هودج شامیم و صبح (همان:24) ای صبوحی بخش میخواران عشق! (همان: 25) میتپد دل چون جرس، با کاروان صبر و شوق (همان: 41) دفتر شبخوانی: جان را پر از شمیم گل آرزو کند (همان: 93) وز ساحل سکوت تو، با زورق خیال (همان: 97) بای بگشای از کنام خویش (همان: 115) بفشار در رکاب خموشی پای درنگ را (همان: 149) دفتر از زبان برگ: زگیسوان دختری ـ که از میان پنجره (شفیعی کدکنی: 158) و در رواق مساجد شکاف افتادهست (همان: 201) من درین سوی این ترعهی خون (همان: 212) برتوسنی دیگر برای مرگ شیرین گوارایی (همان: 232) 1-1-1-2- باستانگرایی صفت شفیعی کدکنی در اشعارش از صفات بسیار بهره برده است که بیشتر این صفات کهن میباشند و بعد از اسم بیشتر واژگان را صفات کهن و قدیمی تشکیل میدهند. به کارگیری صفات کهن در شعر م. سرشک تداعیگر سبک خراسانی و عراقی میباشد و یکی دیگر از راههایی میباشد که شاعر برای آرکائیک نمودن شعر خود از آن بهره جسته است. نمونههایی از صفات کهن در سه دفتر اول مجموعه آیینهای برای صداها: دفتر زمزمهها: ای طلوع بیزوال آرزوها (همان: 17) عمر از کف رایگانی میرود (همان: 24) زین همه مرغان دون همت همایی برنخاست (همان: 61) نغمهی شورافکن بانگ هزاران گومباش (همان: 74) دفتر شبخوانی جز سایهی خموش غمی دیرپای نیست (همان: 94) بنگر اینجا در نبرد این دژآیینان (همان: 114) راه پیمودن به سوی این حصار جادوی آیین (همان: 120) هان، ای مزدا! در این شب دیرند (همان: 140) دفتر از زبان برگ (همان: 176) رثای قتل عام و خون پامال تبار آن شهیدان (همان: 224) گرچه شامی شوکران آکند باری، نموداریست (همان: 228) 1-1-1-3- باستانگرایی در قید در اشعار شفیعی کدکنی برخی قیدهای قدیمی نقش اساسی دارند که در اصل یا اسم، صفت، حرف، فعل یا شبه جمله هستند که نقش قیدی گرفتهاند و فراوان در اشعار شفیعی کدکنی دیده میشود و سبب برجستگی شعر او گردیده است. شفیعی کدکنی از قید مختص و مشترک در اشعارش استفاده نموده است و از این طریق به اشعارش تشخص بخشیده و نسبت به صفت قید هم از بسامد بارزی برخوردار است. نمونههایی از قیدهای مختص و مشترک در سه دفتر اول مجموعه آیینهای برای صداها: دفتر زمزمهها در نگاه من، بهارانی هنوز (شفیعی کدکنی: 20) گر شادی وصال تو یک دم نمیرسد (همان: 55) بازآی که بخشودم اگر چند فزون بود (همان: 54) وز موج خیز فتنه، دل بیشکیب را (همان: 82) دفتر شبخوانی پروانگان مست، پرافشان به بامداد (همان: 95) با فسون خویش چون رؤیای دوشین یا پرندوشین (همان: 120) کاروان رهروان باختر دیری ست (همان: 111) وینک اینجا مانده من خاموس و سرگردان (همان: 112) دفتر از زبان برگ اینک به حیرتم، کاین شعر عاشقانهی پرشور (همان: 166) یک ماه پیشتر آن سان گریستند (همان: 186) در خیمهی شبگیر کوته کرده بود آن مرد (همان: 234) 1-1-1-4-آرکائیسم درفعل: باستانگرایی و آرکائیسم در فعل سبب تشخص زبان میشود. و نسبت به واژگان از اهمیت بیشتری برخوردار است. شفیعی کدکنی در اشعارش از افعال کهن بهره جسته است و افعال پیشوندی کهن بیشتر در بین افعال دیگر نموده یافته است. عبارتهایی که در آنها فعلهای کهن به کار نرفته است هر چند ممکن است از واژگان و ساختار سنگینی برخوردار باشد، لیکن، کمتر قادرند سیمای آرکائیستی خود را به تماشا نهند. 1-1-1-4-1-افعال پیشوندی: فعلهای پیشوندی به افعالی اطلاق میگردد که از یک پیشوند و فعل ساده ساخته شده است، «گاهی پیشوندها بر معنی اصلی تأثیر نهاده و فعلی با معنایی جدید ایجاد مینمایند مانند انداخت و برانداخت. گاهی پیشوند بر سر فعل میآید ولی در معنای او تغییری ایجاد نمینمایند. یعنی فعل ساده و پیشوندی آنها یک معنا میدهد.) (وحیدیان: 59) شفیعی کدکنی تلاش مینماید که با استفاده به جا و درست از آن، زبان شعری خود را فخیم و استوار سازد. گفتنی است که «آن دسته از شاعران امروز که باستانگرایی را وجه تشخص زبانی و استقلال کلامی خود قرار دادهاند، به درک کاملی از استعداد پیشوندهای فعلی در عرصة یک ساخت آرکائیسم، رسیدهاند. شاید یکی از پربسامدترین نمونههای گرایش به ساختار گذشته، کاربرد فعلهای پیشوندی با جهات آرکائیستی است» (علیپور: 314)م. سرشک در اشعار خود از افعال پیشوندی با پیشوندهای بر، در، فرا، ب بهره برده است. شفیعی به گونهای افعال پیشوندی را به کار میبرد که علاوه بر برجسته ساختن شعر وی موجب آشناییزدایی شده است. در سبکشناسی بهار در باب این پیشوند چنین آمده است: «بای تأکید را صاحبان فرهنگ بای زینت نامیدهاند و بعضی آن را بای زاید نام دادهاند ما آن را بای تأکید میدانیم، زیرا هیچ حرفی یا ابزاری در زبان نیست که محض زینت یا به زیادتی استعمال شود» (بهار: 333) و شفیعی از این پیشوند در افعال خود بسیار بهره جسته است. نمونههایی از افعال پیشوندی در سه دفتر اول مجموعه آیینهای برای صداها: (باز – بر – خود- وا – بر ....) دفتر زمزمهها: گویند دل ز عشق تو برگیرم، ای دریغ (شفیعی کدکنی: 46) دل فروشد همچو گردابی؛ به کار خویشتن (همان: 48) در معنی اصلی فعل تغییر ایجاد میکند. باز آی که بخشودم اگر چند فزون بود (همان: 54) دفتر شبخوانی: برگرد، ای مسافر گم کرده راه خویش! (همان: 93) باز آید – آرد حدیثی (همان: 103) فرو میریخت از ابری شتابان (همان: 105) دفتر از زبان برگ: که بر افشانده به دشت و دامن؟ (شفیعی کدکنی: 194) ز آواز تو دریابند (همان: 224) بر طاق این شبهای وحشت برمیافروزیم (همان: 226) بر عرشة کشتی فرود آید (همان: 234) 1-1-1-4-1-1-به کار بردن ب تأکید شفیعی کدکنی از پیشوند ب برای تأکید بیشتر استفاده مینماید. نمونههایی از پیشوند ب تأکید در سه دفتر اول مجموعه آیینهای برای صداها: دفتر زمزمهها: گر بماند خالی از معنای تو (همان: 22) با نامه ایش گر بنوازی غریب نیست (همان: 31) آن روز که در عشق سرانجام بمیرم (همان: 52) دفتر شبخوانی: نه رهنمونی مه بنمایدم راه (همان: 104) (همان: 131) دفتر از زبان برگ: همراه خویشتن ببرد هر کجا خداست (همان: 169) تو بمان که جمله هستی به صفای تو بماند (همان: 180) بهل ای شکوه دریا که ز جو کنار ایام (همان: 180) 1-1-1-4-2-باستانگرایی افعال مرکب شفیعی کدکنی از افعال مرکب کهن خیلی بهره نجسته است. اما همانمقدار اندک که به کار برده ظرافت و هنرمندی وی را در استعمال افعال کهن نمایان میسازد. چند نمونه از افعال مرکب کهن در سه دفتر اول مجموعه آیینهای برای صداها: دفتر زمزمهها: من که رفتم زین چمن باغ و بهاران گومباش (همان: 73) جان زکف رفت و به لب راز نهانم نرسید (همان: 85)
دفتر شبخوانی: آهنگهای شادی خود ساز میکنند (شفیعی کدکنی: 95) آری هنوز مانده به یاد آنچه نقش بست (همان: 98) باز از کنار شهر با نرمی گذر کرد (همان: 100) تاخت آوردن سپس بر خوابگاه مهتر دیوان (همان: 120) دفتر از زبان برگ: دوباره شکل یافتند و روشنی (همان: 158) یادآور شفاعت دستان روستایی (همان: 189) این بستگان آهن و خوکرده با دیوار (همان: 162) 1-1-1-4-3-کاربرد م نفی بر سر افعال به کار بردن م نفی بر سر افعال از ویژگیهای سبکی خراسانی میباشد شفیعی در اشعارش برای نفی بیشتر بر سر افعال از «م» استفاده نموده که جنبة کهنگرایانه به اشعارش بخشیده و به عبارتی میتوان گفت: نوعی تأکید را هم به همراه دارد. در اشعار م. سرشک این کاربرد از بسامد چشمگیر و بالایی برخوردار میباشد. نمونههای شعری این کاربرد در سه دفتر اول مجموعه آیینهای برای صداها: دفتر زمزمهها شعلة آتش عشقم منگر بر رخ زردم (همان: 36) در بر رخم مبند که همچون نگاه شوق (همان: 47) از کنار من افسردة تنها تو مرو (همان: 56) مگذر از من ای که در راه تو از هستی گذشتم (همان: 58) دفتر شبخوانی: باور مکن که ابر ... / بارو مکن که باد (همان: 149) دفتر از زبان برگ: آشیانها را ویرانه مکن جوی (همان: 220)
1-1-1-4-4-افعال ساده کهن به کارگیری افعال کهن تشخص خاصی به شعر م . سرشک بخشیده است. گاهی این افعال آگاهانه و گاهی ناآگاهانه در اشعارش نمود یافته است بعد از فعلهای پیشوندی این افعال از بسامد بالایی برخوردار میباشد. نمونههایی از این افعال در سه دفتر اول مجموعه آیینهای برای صداها: دفتر زمزمهها: ای که بیلالة داغ تو بهارم نشکفت (شفیعی کدکنی: 37) چون موج سر به صخرة غم کوفتم زدرد (همان: 39) نسترد گرد حسرت و غم از جبین مرا (همان: 45) میفشارم در میان سینه دل را بیشکیب (همان: 80) دفتر شبخوانی: زانجا که صبح میشکفد خسته و ملول (همان: 96) از کدامین مرز ایرانشهر آیا رایت افرازد؟ (همان: 118) شیر مردانی تیغ آختهاند (همان: 139) رزمجویانی، در پرش تیر، قد برافراختهاند. (همان: 139) دفتر از زبان برگ: من آن نیم که بودم، این لحظه دیگرم (همان: 166) وان سوی تو فتاده شیار افزار (همان: 190) همسرایی کند در دشتی گلها را ستاید تا صبح (همان: 219) گرچه شامی شوکران آکند باری، نموداریست (همان: 228) 1-1-1-4-5-افعال دعایی کهن یک نوع دیگر ساختار فعلی که شاعر با به کارگیری آن موجب باستانگرایی زبان خود میشود. به کارگیری آن دسته از افعال دعایی است که در شعر و نثر گذشته مورد استفاده قرار میگرفته است و امروزه به ندرت به کار برده میشود، در اشعار شفیعی کدکنی اگرچه ساختار جملههای دعایی به شیوة کهن میباشد. اما ساختار اینگونه جملهها از تنوع و گستردگی برخوردار نیست. فعل دعایی در گذشته از بن فعل مضارع + اد ساخته میشود. نمونههایی از افعال دعایی کهن در سه دفتر مجموعه آیینهای برای صداها: دفتر زمزمهها خالی مباد ساغر نازت که جاودان (همان: 39) به گیسوان سیاهت شکست غم مرساد! (شفیعی کدکنی: 44) خوش باد وقت آن کو زآغاز جادة عشق دفتر شبخوانی: جاودان غرقه بما ناد به خواب (همان: 139) دفتر از زبان برگ:این نمونه دیده نشده است. 1-1-1-5-باستانگرایی حروف در زبان فارسی حروف معنای مستقل ندارند «فقط برای پیوند دادن گروهها یا کلمهها یا جملهها به یکدیگر یا نسبت دادن کلمهای به کلمهای یا کلمهای به جملهای، با نمودن نقش کلمه در جمله به کار میروند.» (انوری و گیوی: 255) در گذشته حروف کاربرد فراوانی در اشعار شاعران داشته است شفیعی کدکنی در اشعارش سعی نموده که حروف را در شکل کهن آن به کار گیرد که امروزه رایج نیست وی با روی آوردن به چنین کاربردهایی در سرودههایش، رنگ عادت را از رخسار آنها زدوده و بافتهای زبانی خود را استحکام بخشیده است، چرا که در حروف به دلیل انعطافپذیری ویژه در معنا و دگرگونیهای کارکردی که در طول هزار سال نثر و شعر فارسی صورت گرفته، پیوسته در شعر باستانگرایی امروز همانند سایر عناصر زبان، نقشی تعیین کننده داشته است.» (علیپور: 174)در میان حروفی که به شکل کهن در اشعار م . سرشک به کار رفته است بیشترین بسامد مربوط به حرف «ز» میباشد. نمونههایی از حروف کهن در سه دفتر اول مجموعه آیینهای برای صداها: دفتر زمزمهها: گامی ز سر کوی تو رفتن نتوانم (همان: 27) برگی از باغ سخنهات ار بود (همان: 19) زین گرفتار قفس ای گل گلشن یاد آر (همان: 37) دفتر شبخوانی: لیک اکنون گر فروغی مانده در چشمان بینورش (همان: 118) بار دگر ای گل سایه دست چمنزار تنهایی من (همان: 127) زین گونه، غریب رهرو شبخوان (همان: 141) دفتر از زبان برگ: عبور سایة صیاد را ز دامن کوه (شفیعی کدکنی: 188) گر کور سو، گر پرتو افشان، هر چه هست (همان: 228) گرچه شامی شوکران آکند (همان) 1-1-2-واژگان اسطورهای، حماسی و آیینی: شفیعی کدکنی بنا به اختیارات و علاقه و نیاز خود از عناصر اسطورهای، ملی و آیینی بهره جسته و آنها را چاشنی شعر خود کرده است این موضوع بیانگر علاقة م. سرشک به این مایههای فرهنگی و اسطورهای پیشین میباشد .م. سرشک از طریق گستردگی و تنوع واژگان اساطیری در جاری ساختن معانی و عواطف حاصل از شهود شاعرانه، خود را در جریان خلاقیت شعری قرار میدهد. همانگونه که گفته شد: «کلمات مهجور و قدیمی را از طریق همنشینی با کلمات دیگر از خلوت غرابت بیرون آورده و آشنا میکند» (عباسی: 152). نمونههایی از واژگان اساطیری و حماسی و تاریخی به کار برده شده در سه دفتر اول مجموعه آیینه ای برای صداها: دفتر زمزمهها همچو فرهاد از جنون زد تیشهای بر فرق خویش (همان : 48) جستهام آفاق را در جام جمشید جنون (همان: 50) با آن که همچو مجنون، گشتیم شهره در شهر (همان: 59)
دفتر شبخوانی: پیش آهنگ پسا هم صد هزاران گرد رویین تن (همان: 110) با درفش کاویان جاودان پیروز (همان: 110) بار دگر ای موبد آتشگه خاموش (همان: 123) هان ای مزدا! در این شب دیرند (همان: 142) دفتر از زبان برگ: من چون درخت معجز زردشت (همان: 166) چون سرو کاشمر با شاخ و برگ سبز بهاران (همان: 166) ای خضر ناشناس، که گاهی به شاخ بید (همان: 190) 1-2-آرکائیسم نحوی: در کنار نوآوریهایی که شاعران امروز در اشعارشان برای دستیابی به یک زبان مشخص دارند، بازگشت به سنتهای نحوی گذشته و تجدید حیات آنها در آثار برخی از شاعران مشاهده میگردد. این بازگشت به گذشته سبب توفیق شاعران در حوزة زبان میگردد. «غیر از نیما یوشیج که سنتشکن و سنتآفرین است و ساختهای ابداعی بیشماری را در کنار حفظ پارهای سنتهای پیشین، به شعر امروز، ارزانی داشته و نام خود را بر بلندترین نقطة قلة شعر امروز به اهتزار درآورده است، «اخوان» و «شاملو» و «شفیعی» پیشروترین شاعران آرکائیست امروزند» (علیپور: 163) شفیعی کدکنی از شاعرانی میباشد که یکی از مشخصههای بارز زبان وی، رویکرد بسیار ماهرانة او، به کاربرد ساختار نحوی گذشته و تجدید حیات آن در شعرش میباشد. وی با به کارگیری از سنتهای نحوی قدیمی و کهن به جای واژگان و ساختار نحوی جدید، سبب نوعی آشنازدایی در کلام شعری خویش میشود. گسترش و تنوع امکانات زبانی در حوزة نحوی از برجستهترین عوامل استحکام و تشخص زبان شاعر است. او خود در اینباره معتقد است که: «گاه تنها عامل برجستگی یک عبارت همین برجستگی ساخت نحوی آن به تناسب موضوع است.» (شفیعی کدکنی: 27). به کارگیری ساختار نحوی کهن به گونة مناسب و مطلوب در کنار واژگان کهن سبب استحکام و تشخص مضاعف زبان شاعر میشود. «زبان آرکائیسم در نتیجة هماهنگی و همکاری عناصر واژگانی و ساختارهای نحوی باستانی در چارچوب یک جهانبینی مدافع فرهنگ گذشته، قابل توسعه است.» (علیپور: 164) شفیعی کدکنی به دلیل علاقه و آشنایی که به ادبیات غنی گذشته داشته است سعی نموده چه در حوزة واژگانی و چه در حوزة نحوی از آنها تأثیر پذیرد و اسلوب و روشهای نحوی بسیاری از آثار گذشته را با ظرافت و هنرمندی خاص در اشعارش احیاء کند. وی به دلیل علاقه به سبک خراسانی اغلب واژگان و ساختار نحوی آن سبک را در اشعارش به کار گرفته است. ساختار شعری شفیعی کدکنی به گونهای میباشد که بشر دوست در مورد او میگوید: «گویی شفیعی درخت شعرش را به نحوی ساخته و پرداخته است که ریشههایش سنتی و شاخه و میوههایش نو باشد.» (بشردوست: 285) 1-2-1-کاربرد «ی» اشباع شده یکی از موارد باستانگرایی نحوی به کار بردن «ی» اشباع شدة ساکن به جای کسرة اضافه است. این شگرد از شایعترین سنتهای معمول مکتب خراسانی است و از ویژگیهای مشترک بین شعر و نثر در قرنهای سوم تا هفتم میباشد. در اشعار امروزه در آثار برخی چون «نیما» و اخوان، خویی و شفیعی کدکنی نمود دقیقتری دارد. «نیما و اخوان پیش از ورود به صحنههای تجربة زبان امروز و کشف ظرفیتهای تازة آن از پیروان سبکی شعر حوزة خراسان قدیم بودهاند؛ و با حفظ شیوة سبکی آن به خلق آثاری که بعدها بدانها شناخته شدهاند توفیق یافتهاند.» (علیپور: 165). شفیعی کدکنی آن چنان آگاهانه و طبیعی از این شگرد قدیمی زبان استفاده کرده که هرگز بوی تکلف از زبان شعری او به مشام نمیرسد. به کار بردن «یاء اشباع شده به جای کسره از ویژگیهای اختصاصی سبک خراسانی میباشد و از آنجا که م . سرشک خود را به آن سبک متعهد میدانسته این مشخصه را به همراه اختصاصات دیگر این سبک در اشعارش به کار گرفته و به عبارتی به روزگار ما میآورد. البته در اشعارش از بسامد بالایی برخوردار نمیباشد. نمونههایی از این کاربرد در سه دفتر اول مجموعه آیینهای برای صداها:
دفتر زمزمهها دیگر اکنون چه کنم زمزمه در پرده عشق (شفیعی کدکنی: 35) در شهادتگاه شوق، از جلوهی، آیینهوار (همان: 41) گل شکفتهی صبح و بهار آیینهای (همان: 44) دفتر شبخوانی: با صخرهی دامن تو بازگو کنم (همان: 97) بر آن شاخ برهنهی بیگل و برگ (همان: 122) نقشی افتاده بر آن پردهی لرزان حریر (همان: 131) دفتر از زبان برگ: هله، ای نسیم اشراق کرانه قدسی (همان: 179) با صخره قافیهای استوار (همان: 182) 1-2-2-ساکن کردن متحرک از باستانگرایی نحوی دیگری که میتوان در اشعار شفیعی مشاهده نمود ساکن کردن متحرک میباشد در اشعار معاصر زیباترین شکل این کاربرد را اخوان ثالث در اشعارش به کار گرفته است. در شعر شفیعی کدکنی برخلاف شعر نیما پیروی شاعر از سبک خراسانی استفاده از این کاربرد را در اشعارش ایجاد نموده اما در شعر نیما یوشیج ضرورت وزنی سبب ایجاد این شیوه در اشعارش گردیده است. بخشی از آنچه که به بعد حماسی شعر شفیعی تعبیر میشود، مربوط میشود به ضرب آهنگهایی که وی از طریق ساکن کردن متحرک در زبان خود خلق کرده است. نمونههایی از ساکن کردن متحرک در سه دفتر اول مجموعه آیینهای برای صداها: دفتر زمزمهها بر پرند رنگ رنگِ خوابها (شفیعی کدکنی: 16) بلند است آشیان مرغانِ اوج همت ما را (همان: 43) درشگفتم از دلم کاین قطرة طوفان به دوش (همان: 49) دفتر شبخوانی: آن روزها به خاطر اندوه بار من (همان: 98) سرسبز و جاودانه و بشکوه و شاد باش (همان: 99) از کدامین مرز ایرانشهر آیا رایت افرازد؟ (همان: 118) به اعتماد نجیب بزرگها سوگند (همان: 144) دفتر از زبان برگ: غرور پاک و برف پوشِ قلهها (همان: 159) و یک هجای روشن خون رنگ گاه گاه (همان: 183) این سرود درود است و بدرود (همان: 215) خونبرگ گلها را – که میبالند فردا - (همان: 217) 1-2-3- کار بردن ضمیر مفعولی بعد از فعل در سبک خراسانی این شیوه نمود بیشتری دارد و شفیعی کدکنی هم به علت تأثیر از این سبک این شگرد را در اشعارش به کار گرفته است البته فراوان دیده نمیشود اما همین موارد اندک هم بیانگر توجه و علاقة وی در به کارگیری شیوة نحوی گذشته میباشد. نمونههایی از به کار بردن ضمیر مفعولی بعد از فعل در سه دفتر اول مجموعه آیینهای برای صداها: دفتر زمزمهها از جنون بایدم امروز گشایش طلبید (همان: 30) دریغ آیدم ای گل که یار آینهای (همان: 44) گویند دل زعشق تو بر گیرم (همان: 46) جام بوسیدش و من زان لب خندان دورم (همان: 65) دفتر شبخوانی: اینجاست آنجا که دیگر نخواهیش دیدن (همان: 102) نه رهنمونی که بنمایدم راه (همان: 104) بایدش در نیمه شب کاین جادوان در خواب (همان: 120) و فرو افکندش از آن سریر پرنیان و بستر زرین (شفیعی کدکنی: 120) دفتر از زبان برگ: در این دفتر چون اشعار به سمت نو نیمایی گرایش دارد کمتر این شگرد در آن دیده شده و دو مورد بیشتر یافت نگردید. در کوچههای خامش و خلوت نجویمش (همان: 176) خوش آمد نگویمش (همان: 176) 1-2-4-تنسیق الصفات: م.سرشک با مهارت و ظرافت توانسته علاوه بر زینت بخشیدن به کلام باآوردن تنسیق الصفات به کلام خود نوعی بزرگ نمایی و برجستگی بخشد. دفتر زمزمهها: از کنار من افسرده تنها تو مرو (همان: 56) ای تو از دل طوفان بیساحل من (همان:57) چون مرغک طوفان زده ی دربدری بود (همان:63) دفتر شبخوانی: گل های آرزو، همه،افسرده و کبود (همان:94) این شهر سرد یخ زده در بستر سکوت (همان) ای روستای خفته براین پهن دشت سبز (همان:96) دفتر از زبان برگ: تواضع لطیف و نرم درهها (همان:158) غرور پاک و برف پوش قلهها (همان:159) یک هجای روشن خون رنگ (همان:183) 1-2-5-تقدم صفت بر موصوف: م. سرشک گاهی با قرار دادن صفت قبل از اسم باعث برجستگی اشعارش گردیده و این شگرد شاعر یادآور سبک خراسانی میباشد و این نشانه رویکرد باستان گرایی اوست. البته این ساختار زیبایی خاصی به اشعار وی بخشیده است.نمونههایی از این کاربرد در سه دفتر اول مجموعه آیینهای برای صداها: دفتر زمزمهها: ای طلوع بی زوال آرزو (شفیعی کدکنی: 17) این فروغ نازنین بامداد (همان:24) این سحرگاه بلورین بهار (همان) دفتر شبخوانی: ای روستای خفته براین پهن دشت سبز (همان:96) وندرپناه سایه ی انبوه داغ هات (همان :97) ای بس طلیعههای گل افشان بامداد (همان) در دفتر از زبان برگ: شبهای نیل چهر (همان :177) در ذهن آب و آبی مشرق (همان:183) زلال روشن چشمانش آبشار کبود (همان:188)
بسامد آرکائیسم نحوی(هنجارگریزی زمانی)
بسامد هنجارگریزی زمانی (آرکائیسم)
نتیجه توجه به عناصر زبان و فرهنگ گذشته در شعر سبب میگردد که شاعر به امکانات بالقوه فعلیت بخشیده و با کاربرد آنها زبان شعر خود را برای بیان تجربهها و لحظههای عاطفی شاعر تعالی بخشد. استفاده از ساخت کهنگرایانه از شگردهای شعر م. سرشک برای آشنایی زدایی و برجستگی زبان شعری او محسوب میشود. او از این راه سعی نموده تا به شعر خود اصالت و ریشهدار بودن را هدیه کند. م. سرشک با استفاده بهجا و مناسب از واژگان کهن و دیگر عناصر کهن زبان فارسی سبب میگردد که هنگام خواندن اشعارش مخاطب تغییر شکل و اختلاف زبان شعر شاعر را با زبان مورد استفاده روزمره خود دریابد. وی به زبان استوار و فخیم کهن و گذشته و مخصوصاً زبان سبک خراسانی علاقه داشته است و همین آشنایی و علاقه عمیق شاعر با ادبیات کهن و دامنه وسیع گنجینه واژگان کهن در ذهن او سبب گردیده است که از یک سو، برای القای هر مفهومی واژه خاص آن را در اختیار داشته باشد و از سوی دیگر، واژهها در شعرش رسالت مفاهیم را به خوبی القا کنند. وجود واژگان کهن در اشعار وی با اشاره و تلمیح به جنبههای گوناگون زندگی گذشتگان، شعر او را به فرهنگی سرشار از تلمیحات بدل نموده است. با صراحت میتوان گفت باستانگرایی در دو شاخه واژگانی و نحوی به صورت گسترده در اشعار م. سرشک مشاهده میشود، از این لحاظ در مرتبهای بعد از اخوان و شاملو قرار گرفته است. از آنجایی که شفیعی کدکنی هم شاعر است و هم محقق در رشته زبان و ادب فارسی و شناخت عمیقی نسبت به فرهنگ و ادب و تاریخ ایران دارند. و این موضوع در کنار مأنوس بودن ایشان با زبان دری مردم خراسان، ایشان را در گرایش به کهنگرایی توانا ساخته است. استفاده از واژگان کهن و محلی در اشعارش که نمود بسیاری نیز دارد از همینجا نشأت گرفته است. البته ناگفته نماند که احساسات و عواطف شاعر در توجه به باستانگرایی، بیتأثیر نبوده است. در بررسیهای انجام شده این نتیجه حاصل گردید که در دو حوزه آرکائیسم واژگانی و نحوی بیشترین بسامد به هنجارگریزی واژگانی تعلق دارد. و در بین واژگان اسمهای کهن و قدیمی نمود بیشتری دارد. باید توجه داشت که دفتر زمزمهها که از بافت شعری سنتی و کلاسیک برخوردار میباشد بیشترین بسامد اسمها و واژگان کهن را به خود اختصاص داده است. به طور کلی در دفتر زمزمهها 129 مورد از اسمهای کهن و در دفتر شبخوانی 95 مورد و در دفتر از زبان برگ 81 مورد مشاهده گردید، و در مورد استفاده از افعال کهن در دفتر زمزمهها و شبخوانی به ترتیب 67 و 69 بالاترین بسامد را بعد از واژگان کهن دارا میباشند. در مقوله صفات کهن در دفتر زمزمهها 86 مورد و در دفتر شبخوانی 65 مورد و دفتر از زبان برگ 28 مورد. شفیعی کدکنی از آرکائیسم نحوی در اشعارش بهره جسته است اما نه به اندازه آرکائیسم واژگانی و این امر موجب گردیده است که بسامد کمتری به خود اختصاص دهد. وی با برقراری ارتباط و پیوند واژگان کهن با واژگان نو و جدید به اشعارش شکوه و صلابت خاصی بخشیده و به گونهای سبب لذت بیشتر مخاطب گردیده است و علاوه بر حفظ افزایش موسیقی شعر، به جریان روان خلاقیت شعر نیز کمک نموده است. م. سرشک با استفاده بهینه از زبان کهن و ظرفیتهای آن علاوه بر احیاء آنها، امکانات و ظرفیتهای زبان را افزایش داده و این هم خدمتی به زبان و ادب فارسی محسوب میگردد.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع و مآخذ 1 ـ احمدپور، علی، رمز و رمزگرایی در اشعار مهدی اخوان ثالث. تهران: سپهر، 1374. 2 ـ انوری، حسن؛ احمدی گیوی، حسن. دستور زبان فارسی. تهران: فاطی، 1367. 3 ـ بشردوست، مجتبی. در جستجوی نیشابور. تهران: ثالث، چاپ 1، 1379. 4 ـ بهار، محمدتقی. سبکشناسی. تهران: امیرکبیر، چاپ 8، 1375. 5 ـ باقری، مهدی. تاریخ زبان فارسی. تهران: قطره، چاپ 3، 1376. 6 ـ پورنامداریان، تقی. سفر در مه (تأملی در شعر احمد شاملو). تهران: نگاه، 1381. 7 ـ زرقانی، سید مهدی. چشمانداز شعر معاصر. تهران: ثالث، 1387. 8 ـ سلاجقه، پروین. نقد شعر معاصر امیرزادة کاشیها «شاملو». تهران: مروارید، چاپ اول، 1384. 9 ـ شفیعی کدکنی، محمدرضا. مجموعه آیینهای برای صداها. تهران: سخن، 1376. 10 ـ شفیعی کدکنی، محمدرضا. موسیقی شعر. تهران: آگاه، چاپ 8، 1384. 11 ـ صفوی، کوروش. از زبانشناسی به ادبیات. تهران: چشمه، 1373. 12 ـ عباسی، حبیبالله. سفرنامه باران. تهران: سخن، چاپ دوم، 1387. 13 ـ علیپور، مصطفی. ساختار زبان شعر امروز. تهران: فردوس، چاپ اول، 1378. 14 ـ فتوحی، محمود. سبکشناسی نظریهها (رویکردها و روشها). تهران: سخن، چاپ اول، 1391. 15 ـ قاسمزاده، محمد. دریایی، سحر، ناگه غروب کدامین ستار. تهران: بزرگمهر، چاپ اول، 1370. 16 ـ کروچه، بندتو. کلیات و زیباشناسی. ترجمة فؤاد روحانی، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، چاپ 5، 1381. 17 ـ معین، محمد. فرهنگ فارسی. (دوره شش جلدی)، تهران: امیرکبیر، چاپ 9، 1375. 18 ـ میرصادقی، میمنت. واژهنامه هنر شاعری. تهران: مهناز، چاپ چهارم، 1388. 19 ـ میلر، هنری و دیگران. تولد شعر. تهران: ترجمۀ منوچهر کاشف، انتشارات سپهر، 1348. 20 ـ وحیدیان، کامیار؛ عمرانی، تقی و غلامرضا. دستور زبان فارسی. تهران: سمت، 1379. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 5,229 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,022 |