تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,618 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,303,108 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,356,874 |
نگاهی به بینش انتقادی عطّار نیشابوری | |||||||||||||||||||
فصلنامه تخصصی زبان و ادبیات فارسی | |||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 12، شماره 5، اردیبهشت 1395، صفحه 83-88 اصل مقاله (1.24 M) | |||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||
نویسنده | |||||||||||||||||||
بتول فخر اسلام* | |||||||||||||||||||
استادیار زبان و ادبیّات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نیشابور | |||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||
عرفان پویای عطّار بیاعتنا به سرنوشتِ انسانها نیست. عطّار نیشابوری در مثنویها و دیوان خود نگرشِ انتقادیِ خاصی دارد و هم جامعه، هم حاکمان و هم ویژگیهای اهریمنی و ناپسندی که هویّت انسانی را به خطر میافکند، به انتقاد میگیرد. در این پژوهش، به مهم ترین دیدگاه های انتقادی عطّار در حیطة سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به شیوة توصیفی و تحلیلی پرداخته شده است و به نظر میرسد که عطّار نسبت به عارفان دیگر بیشتر به کاستیهای اجتماعی توجّه و انتقاد داشته است. | |||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||
انتقاد؛ عرفان؛ عطّار | |||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||
در روزگاری که جهان، به «مُصیبت نامه»ای بیپیر مانند است و انسان، «اسرارنامه»ای شده است که هیچ دستی، توانِ آن را ندارد که هویّت چهل تکّة انسانیاش را با چلّه نشینی و چهل منزل پیمایی، در کنار هم بنشانَد و بنشیند، گریزی به سخنِ فرزانگانِ دل آگاهِ پیشین، چونان عطّار نیشابوری که «منطقالطّیر» آگاهی و دلارامی است، میتواند گذرگاه خوبی باشد برای درک «الهینامه»های هستی که پیرامون ما هست و ما نمیبینیم. جهانبینی عطّار در قلمرو «درد» پیچیده شده است و گویی قلبش با گِرِه «درد»، به قوت القلوب، قلمه خورده است که از قلمش، عطر سحرآمیزِ«عشق» تراوش میکند و نامِ«شعر» به خود میگیرد. درد عطّار تنها در وادی پرشکوهِ عشقیِ متعالی و معشوقی ملکوتی پایکوبی نمیکند؛ دردهای دیگری هم وجودِ دردمندِ عارفِ نیشابور را میسوزاند که خشم و افسوس او را برمیانگیزد. این دردها را «خلق»ِ زمانهاش بر جانِ وی نشاندهاند و این گونه است که عارفِ سرگشتة خدا، سرگیجههای خلق را برنمیتابد و دل میسوزاند. عطّار، عارفِ بریده از خلق نیست؛ اگرچه بانگ برمیدارد که «سیمرغ وار از همگان عُزلتی طلب» لیک خودش بسانِ سیمرغی مهربان جامعة از خود و از هرسو رانده شده را به منقارِ«وجدان» خویش میگیرد و آسمانِ«عشق» و «آگاهی» را به چشمهای خوابالوده شان نشان میدهد. در روزگاری که شاعر در چهارسوی جهان، یک دوست و وفادار نمییافته است و همه خفته و خودپرست بودند و به گفتة عطّار همه سرِ دستار داشتند، تنها راه نجاتِ جامعه را پیوند با «عرفان» و «رندی» میخواند. عرفانی که بیاعتنا به سرنوشتِ انسانها نیست. عرفان ارزشمند عطّار، عرفانِ گوشة خانقاهی نیست؛ بلکه عرفان پویا و روانی است که از دلِ جامعه میگذرد تا به حقیقت مطلق برسد. عطّار نیشابوری در روشنگریِ مردمی که به مدّاحیهای چاپلوسانه خو گرفتهاند و بینیازی و والاهمتی را به دیارِ فراموشی تبعید نمودهاند، روشِ زیستنِ خود را یادآوری میگردد و اشارهوار به انتقاد از جهل جامعهاش میپردازد:
(منطقالطّیر، 252 و 253) عطّار بی پروا بر مردمی که کورکورانه و لبریز از نادانی و عطشِ دنیازدگی، فرمانروایان روزگارشان را میستایند، تازیانة «خردمندی» میزند و شجاعانه مردم و حاکمان ایرانِ معاصرش را این گونه معرفی میکند:
(دیوان عطّار، 793و794) همچنین در جایی دیگر از «منطقالطّیر» جاه طلبی و مقامجویی و کبرورزی را مینکوهد و انصاف دادن را بهتر از «عمری در رکوع و سجود» دانسته است:
(منطقالطّیر، 122 و 148) به راستی شعر انتقادی عارف بزرگ نیشابور، یادآورِ شعرهای شاعر منتقد، سیف فرغانی است و صراحتّی کمتر از آن ندارد:
(دیوان سیف، 217 و 218) عطّار مردم روزگار خود را «گرگ پیر»، «خفته و غافل»، «منافق و مست» میخواند. جامعة معاصرِ عطّار فریفتة ابزارهای ریاکاران شده بودند؛ ریاکارانی که با دلق و عصا و خرقه و تسبیح اعتقاد مردم را با خود به ورطة ریاکاری برده بودند. عارف بزرگ نیشابوری از یک سو مردم و از سویی دیگر این دغل بازان مذهبی را در تنگنای توفان و رگبار انتقادهای خود قرار میدهد. شوریدة نیشابور بیش از هر شاعر و عارفی دیگر به انتقادِ روشن از صوفیان ریاکار پرداخته است. او با بیانِ نبودِ صوفی و وارستة حقیقی در جامعه دو هدف را در نظر داشته است: یکی آن که با روشن شدن ماهیّت صوفیان جامعه، ایمانِ مردمی و اعتقادِ ملّت به آنان را از میان ببرد تا پشتوانة فکری و مالی مردمان از صوفیان برداشته شود؛ دیگر آن که صوفیان به خود آیند و از روش ریاکارانه و سودجویانة خود دست کشند:
(همان: 572) در بینش انتقادی شوریدة نیشابور، گسترة ریا با گسترش غفلت همراهی میکند. او عمری را که در کودکیاش غافلی، در جوانیاش، دیوانگی و در پیریاش درماندگی و خرف شدگی است، عمری به جهل آراسته و بی حاصل میداند. چنین سیر زیستن، ناچار چنان جامعهای را نیز به دنبال میکشد. عطّار بارها نگاه انتقادیاش را به انسان جلوهگر میسازد. اینکه عشوة ابلیس از تلبیس آدمی است و آرزوهای آدمی، ابلیسهای اوست و چه حیف که موجودی چنین ارزشمند، در بند خواهشهای حقیر و گذراست. عطّار تضادّ معرفتِ جان را با لذّتهای جسمانی بیان میدارد و خور و خواب و آزمندی و جستجوی کام و رامش را با بهای آزردن دیگری به شدّت نکوهش میکند:
(دیوان، 768) افزون بر یادآوری و تأکید بر ارج انسان، عطّار فرزانه، چونان روشنفکران و روشنگران به ارزش وجودی «زن»، چه در پیکرة حکایتها و شعرها و چه در باورهای خویش، اشاره میکند. در آثار او «زن، رمز آفرینش و تجلّی اسماء الهی و گنجینة این اسماست که همه را یک جا در خود جمع کرده و راه یافتن به دنیای علم و معرفت و حقیقت فقط با دستگیری او میسّر میگردد». (حجازی، 1383: 13) به راستی «در هنگامة بیدادزایی که شاعران بدان مایه، فروافتادگی مینمودند که پاره یاقوتی ستایشگر هر ناکس باشند و پیشانی شعر را به فرودین پایه بسایند تا زری گیرند و بر مسندی نشینند، عطّار با اندیشة روشن خود مردم را رهبری میکرد تا به خدا روی آورند و در سایة یگانگی و دوستی پناه گیرند و میکوشید تا به مردم بفهماند که دل را خانة عشق سازند؛ در برابر ناکسان زانو نزنند؛ به نانی جانی را آزرده نکنند و به خوانی، سر بر سفله فرود نیاورند؛ دل به پاکی بسپارند و همه خوبی و مهر گردند». (حکیمی،150:1386) هفت شهرِ عشقِ عطّار، آن زمان دروازههایش بر آدمی گشوده میشود که نکتههای انتقادی وی در ماهیّت وجودی انسان به ژرفی یافته و دریافته شود تا با «عشق» بتوان تَرَکهای دیوارههای هویّت انسانی را مرمّت کرد. «کوشش عطّار در منطقالطّیر بر آن است که مانند همة عارفان بگوید که انسان همان چیزی است که در طلب آن است». (همان: 169) و چه حسرت بارست که با وجود والایی مقام در آفرینش، آدمی در طلبِ چیزی کمتر از خویش افتد و این جاست که نگاهِ انتقادی دلآگاه نیشابور، بر جامعه انسانی در فراسوی زمانها و مکانها سایه میافکند. نتیجه عطّار نیشابوری، دنیا و جاه و مقام دنیوی را بی ارزشتر از آن میداند که انسان بخواهد به دلیل دست یابی به آن، بخشی از منشِ والای انسانی خود را فدا کند. همچنین به جامعه گوشزد میکند که غفلت و نادانی آنهاست که زمینه را برای سوء استفاده ریاکاران مذهبی و حاکمان فراهم ساخته است و پندهای مناسب خود را هدیه میبخشد. | |||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,619 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 594 |