تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,619 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,316,880 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,368,032 |
استعارة تبعیّه در خمسة امیرخسرو دهلوی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 6، شماره 24، تیر 1394، صفحه 111-131 اصل مقاله (297.76 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استعارة تبعیّه برای نخستین بار در اواخر سدة دوم یا اوایل سدة سوم ه.ق به حوزة علم بلاغت راه یافت. صاحبنظران علم بلاغت استعاره را به اعتبار لفظ مستعار(به عاریت گرفته شده)، به «اصلیّه» و «تبعیّه» تقسیم کردهاند. در زبان فارسی، استعاره در اسم را استعارة اصلیّه و استعاره در فعل و صفت را استعارة تبعیّه مینامند. برخلاف اسناد مجازی ـ که فعل را به فاعل غیر حقیقی نسبت میدهیم ـ در استعارة تبعیّه، فاعل را حقیقی میپنداریم و فعل را با علاقة مشابهت، تفسیر و تعبیر میکنیم. در جستار فرارو، هدف نگارندگان، بررسی استعارة تبعیّه در خمسة امیرخسرو دهلوی است تا بدینسان میزان بهرهوری شاعر را در کاربرد این نوع استعاره نشان دهند. روش پژوهش در این مقاله، توصیفی ـ تحلیلی است. نتیجة کلّی نشان میدهد امیر خسرو، استعاره تبعیّهگرا نیست؛ وی از دیدگاه کمّی، در خمسة حدوداً هیجده هزار بیتیاش، تنها 63 استعارة تبعیّه (58 استعاره در فعل و 5 استعاره در صفت) را در44 بیت آورده است. مثنوی «شیرین و خسرو» با 25 استعارة تبعیّه، بیشترین و «هشت بهشت» با 2 استعارة تبعیّه، کمترین بسامد را دارند. از دیدگاه کیفی، استعارة تبعیّه در خمسة امیرخسرو، از هر گونه رنگ تصنّع و تکلّف پیراسته است و سنخیّت و تناسب تام با سایر اجزای کلام او دارد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استعاره؛ استعارة تبعیّه؛ خمسه؛ امیرخسرو | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استعارة تبعیّه در خمسة امیرخسرو دهلوی شاهپور شهولی کوهشوری* دکتر مظاهر نیکخواه** دکتر اصغر رضاپوریان*** چکیدهاستعارة تبعیّه برای نخستین بار در اواخر سدة دوم یا اوایل سدة سوم ه.ق به حوزة علم بلاغت راه یافت. صاحبنظران علم بلاغت استعاره را به اعتبار لفظ مستعار(به عاریت گرفته شده)، به «اصلیّه» و «تبعیّه» تقسیم کردهاند. در زبان فارسی، استعاره در اسم را استعارة اصلیّه و استعاره در فعل و صفت را استعارة تبعیّه مینامند. برخلاف اسناد مجازی ـ که فعل را به فاعل غیر حقیقی نسبت میدهیم ـ در استعارة تبعیّه، فاعل را حقیقی میپنداریم و فعل را با علاقة مشابهت، تفسیر و تعبیر میکنیم. در جستار فرارو، هدف نگارندگان، بررسی استعارة تبعیّه در خمسة امیرخسرو دهلوی است تا بدینسان میزان بهرهوری شاعر را در کاربرد این نوع استعاره نشان دهند. روش پژوهش در این مقاله، توصیفی ـ تحلیلی است. نتیجة کلّی نشان میدهد امیر خسرو، استعاره تبعیّهگرا نیست؛ وی از دیدگاه کمّی، در خمسة حدوداً هیجده هزار بیتیاش، تنها 63 استعارة تبعیّه (58 استعاره در فعل و 5 استعاره در صفت) را در44 بیت آورده است. مثنوی «شیرین و خسرو» با 25 استعارة تبعیّه، بیشترین و «هشت بهشت» با 2 استعارة تبعیّه، کمترین بسامد را دارند. از دیدگاه کیفی، استعارة تبعیّه در خمسة امیرخسرو، از هر گونه رنگ تصنّع و تکلّف پیراسته است و سنخیّت و تناسب تام با سایر اجزای کلام او دارد. واژههای کلیدی استعاره، استعارة تبعیّه، خمسه، امیرخسرو مقدمهبلاغت را در لغت، رساسخنی، چیرهزبانی، زبانآوری و شیواسخنی میدانند امّا در اصطلاح «عبارت از رسانیدن معنی به وسیلة الفاظ شیوا و باشکوه در دل و جان مخاطب است، به همان صورتی که در نهانخانة باطن و روح گوینده وجود دارد.» (رضانژاد «نوشین»، 1367: 30) در حوزة علم بلاغت، استعاره را از لحاظ لفظ مستعار(به عاریت گرفته شده) به «اصلیّه» و «تبعیّه» تقسیم کردهاند. در زبان و ادب عربی، اهل بلاغت بر این باورند که استعاره در اصل در اسم جنس واقع میشود؛ از این رو استعارة در اسم را در اصطلاح «استعارة اصلیّه» میگویند. امّا معتقدند گاه استعاره در انواع دیگر کلام از جمله در فعل و مشتقات آن، اسم مشتق، صفت و گاه حروف و ضمایر نیز به وقوع میپیوندد، چنین استعارهای را اصطلاحاً «استعارة تبعیّه» مینامند. استعارة تبعیّه برای نخستین بار در اواخر قرن دوم یا نیمة اول قرن سوم ه.ق. به حوزة علم بلاغت راه یافته است؛ زیرا جاحظ (و160- ف255ه.ق.)، بدون این که نام تبعیّه بر این نوع استعاره بگذارد به استعاره در فعل اشاره کرده و در شواهد مثال خویش آن را نوعی مجاز به شمار آورده است. (جاحظ، 1998: 152-151) پس از جاحظ، جرجانی (ف474ه.ق.)، ضمن شرح تفاوت میان استعارههای اصلیّه و تبعیّه، استعاره در فعل و اسامی مشتق را تابع استعاره در اسم آنها میداند. (جرجانی، 1991: 53-52) زمخشری (و467- ف538ه.ق.)، علاوه بر طرح موضوع استعاره در فعل، بحث استعاره در حرف را نیز مطرح میکند. (زمخشری، 1998: 603-602) سدههای 6 و 7ه. ق.، دوران اوج توجّه دانشمندان علم بلاغت به مبحث استعارة تبعیّه است؛ الحموی (و574- ف626ه. ق.)، معتقد است با توجّه به این که پیش از زمخشری، کسی به این نوع استعاره نپرداخته است، پس زمخشری مبتکر استعارة تبعیّه است. (الحموی، 1987: 96) فخر رازی (و544- ف606 ه.ق.)، بدون اشاره به استعاره در حرف، مانند زمخشری، قایل به استعاره در فعل و مشتقات آن است. (رازی، 2004: 142-140) و سکّاکی (ف626ه.ق.)، در تعریف استعارة تبعیّه میگوید: «آن است که در غیر اسامی جنس مثل افعال و صفات مشتق از آنها و مانند حروف واقع میشود.» (سکّاکی، 1987: 380) در قرن هشتم ه.ق.، خطیب قزوینی (ف739 ه.ق.)، در مبحث استعارة تبعیّه معتقد است تشبیه در افعال و صفات مشتق آنها برای معانی مصادر آنهاست و در حروف برای معانی اسم مجرور آنهاست. (قزوینی، 2011: 291). سبکی (ف773 ه.ق.)، علّت تبعیّه بودن مشتقات را اشتقاق آنها از مصدر مجازی میداند. (سبکی، 2009: 169) تفتازانی (و722-ف792ه.ق.)، معتقد است استعاره در مصدر، اصلیّه و در فعل و صفت، تبعیّه است.» (تفتازانی، بیتا: 88) او همچنین اعتقاد دارد استعاره بر پایة تشبیه است و لازم است مشبّه آن موصوف به وجه شبه شود یا در وجه شبه شریک باشد، آنچه صلاحیت موصوفیت دارد، حقائق و امور ثابتند امّا معانی افعال و صفات مشتق از آنها متحدّند و امور ثابت نیستند و حروف نیز حقایق نیستند. (تفتازانی، 2004: 593) از میان معاصران عربیزبان، ضیف (و1869-ف1932م)، به نقل از عبدالقاهر جرجانی میگوید: «در تعبیراتی چون «نَطَقَتِ الحالُ بِالفَرحةِ»، [حال گویای شادمانی است.] در فعل «نَطَقَ» ـ سخن گفت ـ نیست، بلکه در مصدر آن، یعنی «نُطق» ـ سخن گفتن ـ است که به عنوان استعاره از «دلالتکردن» آمده است.» (ضیف، 1383: 260). حبنّکه (ف1355ه.ق.) گرچه معتقد به امکان استعاره در فعل، اسامی مشتق و حروف است، امّا تبعیّهبودن این نوع استعارهها را نمیپذیرد. (حبنّکه، 1996: 240-239). هاشمی(ف1943 م)، اعتقاد دارد «استعارة تبعیّه در هر دو نوع استعارة مصرّحه و مکنیه واقع میشود. او میگوید در اسامی مشتق و مبهم، تبعیّه فقط در استعارة مکنیه خواهد بود و در دیگر موارد در استعارة مصرّحه جریان مییابد.» (هاشمی، 1367: 325) فارسیزبانان، استعارة تبعیّه را استعارهای میدانند که در فعل و صفت واقع میشود: «استعارة تبعیّه، وقتی است که لفظ مستعار، فعل یا صفت باشد.
(حافظ) [فعل] «مینویسد»: استعاره است از بیانکردن و آشکارنمودن، و استعاره، تبعیّه است.» (علوی مقدم و اشرفزاده، 1376: 126-125) شمیسا نیز ضمن تعریف استعارة تبعیّه، به تفاوت آن با اسناد مجازی میپردازد: «استعارة تبعیّه در زبان فارسی، استعاره در فعل و صفت است. اسناد مجازی، اسناد دادن فعل به فاعل غیر حقیقی است. بنفشه طرّة مفتول خود گره میزد (حافظ). استعارة تبعیّه عکس اسناد مجازی است زیرا فاعل را حقیقی پنداشته، فعل را به علاقة مشابهت، تعبیر و تفسیر میکنیم:
(فروغ) لغزیدن، استعاره از نگاههای تند و سریع است و نوشیدن، استعاره از کمال درک و لذّت.» (شمیسا، 1374: 168) همایی در تقسیمات خود از استعاره، نامی از استعارة تبعیّه نمیآورد و آنچه را که دیگران استعارة تبعیّه میدانند، استعارة مکنیه به شمار میآورد: «در استعارة مکنیه چون میگوید: «مرگ چنگال خود را به فلان کس آویخت.» «مرگ» را با تخیّل شاعرانه در ذهن خود صورت حیوان وحشی درّنده از قبیل گرگ و ببر داده، و آن را حقیقتاً و واقعاً از افراد و مصادیق وحشی شمرده است.» (همایی، 1364: 256-255) کزّازی، استعارة تبعیّه را در فعل میداند و از صفت، سخنی به میان نمیآورد: «استعارة پیرو (تبعیّه): آن است که مستعار ساختی از فعل باشد، یا واژهای بر آمده از فعل.
(خاقانی) جوشیدن در این بیت، استعارهای است آشکار و از گونة پیرو از ناآرامی و انگیختگی درون. (کزّازی، 1385: 119) تعریف مؤلّف «درر الادب» با تأثیرپذیری از تعاریف عربیزبانان، با تعریف اجماعی فارسیزبانان، کاملاً متفاوت است: «هرگاه لفظ مستعار، فعل یا اسم فعل، اسم مشتق، حرف، اسم مبهم باشد، استعارة تصریحیّة تبعیّه گویند.» (آق اولی، بیتا: 166) در مورد علّت نامگذاری این استعاره به «تبعیّه»، شفیعیکدکنی میگوید: «تقسیمبندی دیگر [استعاره] از باب این است که لفظ مستعار، اسم جنس یا فعل و از مشتقات، که نوع اوّل را اصلیّه و انواع دیگر را تبعیّه میخوانند بر این اعتبار که در نوع اوّل، مستقیماً استعاره است و در نوع دوم به تبع مصدر است، یعنی اوّل مصدر آن را در معنی استعاری به کار بردهایم و در نتیجه اسم مشتق از آن مصدر را استعاره کردهایم.» (شفیعیکدکنی، 1372: 115) یادآوری: برای ذکر دقیق هر یک از مثنویهای خمسة امیرخسرو در پایان هر بیت، نام مثنوی مربوط به شرح زیر با علامت اختصاری آمده است: مطلع الانوار = مط، شیرین و خسرو = ش، مجنون و لیلی = مج، آیین اسکندری= آ، هشت بهشت= ه. طرح مسألهاستعارة تبعیّه از مهمترین مباحث بلاغی است. با وجود این که در زبان عربی، علمای بلاغت از دیرباز به آن بسیار توجّه داشتهاند؛ صاحبنظران فارسیزبان، بیشتر در دورة معاصر بدان پرداختهاند. بنا بر این از یک سو، تازگی موضوع مورد بحث به طور عام، پژوهش در بارة آن را ایجاب میکند و از سوی دیگر، امیرخسرو در مثنویسرایی، بهترین و موفّقترین نظیرهگوی نظامی است با توجّه به این که نظامی نه تنها در استعارهگرایی، شهره است بلکه در استعارهپردازی نیز بیهمتاست؛ به گونهای خاص نیز اهمیّت بررسی استعارة تبعیّه در خمسة امیرخسرو، ضروری مینماید. زیرا در این موضوع خاص نیز تا کنون پژوهشی انجام نشده است. از این رو نوشتار حاضر برای نخستین بار، تصویر استعارة تبعیّه در خمسة امیرخسرو را به خوانندگان نشان میدهد. ضرورت انجام پژوهشبا توجّه به این که دوستداران ادب کلاسیک فارسی به ویژه استادان و دانشجویان رشتة زبان و ادبیّات فارسی به شناخت استعارة تبعیّه در متون کهن ادب فارسی، نیاز مبرم دارند، انجام چنین پژوهشی ضرورت تمام دارد. پیشینة تحقیقتاکنون در باب «استعارة تبعیّه در خمسة امیر خسرو دهلوی» تحقیق مستقلی در زبان فارسی انجام نگرفته است. امّا در بارة استعارة تبعیّه در زبانهای عربی و فارسی تحقیقات گستردهای به عمل آمده است که جهت پرهیز از تطویل کلام به مهمترین آنها اشاره میشود: کتابها: «البیان و التّبین» (جاحظ، 1998 م)، «اسرار البلاغه» (جرجانی، 1991م)، «تفسیر کشّاف» (زمخشری، 1998م)، «درررالعبارات و غرر الاشارات فی معانی استعارات» (الحموی، 1987م)، «نهایه الایجاز فی درایه الاعجاز» (رازی، 2004م)، «مفتاح العلوم» (سکّاکی، 1987 م)، «تاریخ و تطوّر علوم بلاغت» (ضیف، 1383ش)، «الایضاح فی علوم البلاغه» (قزوینی، 2011م)، «عروس الافراح فی شرح تلخیص المفتاح» (سبکی، 2009م)، «المطوّل شرح التلخیص المفتاح» (تفتازانی، 2004م)، «شرح المختصر» (تفتازانی، بیتا)، «البلاغه العربیّه» (حبنّکه، 1996م)، «جواهر البلاغه فی المعانی و البیان و البدیع» (هاشمی، 1367ق)، «دررالادب» (آق اولی، بیتا)، «بیان» (شمیسا، 1374ش)، «صور خیال در شعر فارسی» (شفیعی کدکنی، 1372ش)، «بیان» (کزّازی، 1385ش) و «معانی و بیان» (علوی مقدم و اشرفزاده، 1376ش). مقالهها: تنها مقالهای که در آن به استعارة تبعیّه اشاره شده است؛ مقالة آقای (نوروزی، 1384ش) با عنوان «بحث و پژوهشی دیگر در سه مطلب بیانی؛ استعارة کنایی، تبعیّه و تشبیه تمثیل» استـ که در فصلنامة تخّصصی زبان و ادبیّات فارسیـ چاپ شده است. نویسنده معرّفی درست استعارة تبعیّه و نشان دادن رابطة آن با استعاره را از نتایج مقالة خود میداند. هدف تحقیقدر علم بیان ـ که شیوة ارایة معنای واحد به شیوههای گوناگون است ـ بعضی از راههای ادای معنا، آشکارتر و بعضی مبهمتر است، مثلاً روشن است که آن صراحت و آشکاری معنی در ـ فنّ تشبیه، در استعاره وجود ندارد. از این رو، شناخت معانی انواع استعارهها، برای درک سخن سراینده یا نویسنده ـ که التذاد ادبی را به دنبال دارد ـ امری اجتنابناپذیر است. بنا بر این شناخت استعارة تبعیّه در خمسة امیرخسرو دهلوی هم از این منظر و هم از دیدگاه دستیابی به میزان بهرهوری شاعر از این نوع استعاره، هدف اصلی این جستار است. بحث و بررسیالف) امیرخسرو دهلوی امیرخسرو بن امیر سیفالدّین محمود (و 651ـف725ه.ق.)، از مشهورترین شعرای فارسی زبان هندوستان و از عارفان و موسیقیدانان قرون هفتم و هشتم ه.ق. است. مؤلّف تاریخ مغول در شرح احوال او میگوید: «پدرش لاچین از ترکان ختایی ترکستان بوده و در استیلای مغول از بلخ به هندوستان رفته و در خدمت شمسالدّین التتمش در آمده و به امیرسیفالدّین محمود شمسی مشهور گردیده و خسرو، پسرش، در سال651 در دهلی تولّد یافته است. پس از وفات امیر سیف الدّین در سال658، خسرو به سرپرستی خال خود ترقّی یافته و بعد در تحت حمایت سلاطین دهلی قرار گرفته و پنج نفر از ایشان را مدح گفته که اوّلین ایشان، معزالدّین کیقباد (689-686) و آخریشان سلطان محمّد بن تغلق (730-725) است و در همان سال جلوس این آخری، به تاریخ ربیعالاوّل 725 در دهلی ئوفات یافته.» اقبال آشتیانی، 1388: 547). و «در بقعة نظامالدّین اولیا به خاک سپرده شد.» (حقیقت، 1368: 189) امیرخسرو در عرفان، مرید و پیرو شیخ نظامالدّین محمّد بن احمد معروف به نظامالدّین اولیا بود. «وی مرید حضرت شمسالاصفیا، شیخ نظامالدّین اولیاست. شیخ را کمال توجّه نسبت به امیرخسرو بوده، چنانچه میفرموده که چون حق تعالی از من بپرسد چه آوردهای؟ خواهم گفت: سوز سینة امیرخسرو را آوردهام.» (واله داغستانی، 1384: 709) نکتة شایان گفتن در مورد امیرخسرو، پر کاری او هم در سرایش اشعار و هم در تألیف آثار منثور است: «یکی از پرکارترین شاعران پارسیگوی است و در این باب حقّاً کم نظیر است. جامی گوید که او نود و نه کتاب، تصنیف کرده است.» (صفا، 1371: 779) شیرازی نیز با اشاره به پرکاری امیرخسرو میگوید: «امیرخسرو در یکی از رسائل خود نوشت که اشعار من از پانصد هزار بیت کمتر است و از چهارصد هزار بیت بیشتر است.» (شیرازی، بیتا: 141) در زمینة مقام شاعری، «امیرخسرو بزرگترین شاعر فارسی زبان هندوستان است و به همین جهت او را سعدی هندوستان لقب دادهاند.» (حقیقت، 1368: 189) امیرخسرو به زبانهای دیگری به جز زبان فارسی نیز تسلّط داشت: «امیرخسرو به زبانهای فارسی، عربی، ترکی و سانسکریت، چیرگی داشت و به سعدی هند معروف بود. او در اوایل حال به «سلطانی» و سپس به «طوطی» تخلّص میکرد.» در زمینة نظیرهگویی نیز امیرخسرو از شاعران موفّق این عرصه است؛ «خودِ [او] در مقدّمة غرّه الکمال گفته است، چندین استاد را متابع بوده است و آن استادان به تصریح او عبارتند از: در غزل، سعدی؛ در مثنوی، نظامی؛ در مواعظ و حکم، سنایی و خاقانی؛ در قصاید، رضیالدّین نیشابوری و کمالالدّین اسماعیل خلاّق المعانی.» (صفا، 1371: 786) امّا با وجود این تقلید، شیوة شاعری امیرخسرو، حدّ فاصل میان دو سبک شعری عراقی و هندی است و در واقع سبک شعر او، طلیعة سبک هندی به شمار میآید. «امیرخسرو، لحن خاصی دارد که آن لحن در دیگر شاعران فارسی زبان هند نیز دیده میشود و این سبک به تدریج صورتی مخصوص به خود میگیرد و سبک معروف هندی را به وجود میآورد.(همان: 796) ب) خمسة امیرخسرو دهلوی امیرخسرو در مثنویسرایی، اوّلین و موفّقترین نظیرهگوی نظامی است. مؤلّف تذکره میخانه، او را بهترین جوابگوی خمسة نظامی میداند: «خمسة نظامی را کسی به از وی جواب نگفته و ورای آن، مثنویهای دیگر دارد همه مطبوع و مصنوع و زبدة المعانیست.» (فخرالزّمانی قزوینی، 1375: 58) امیرخسرو، در خمسة خویش، نام منظومهها، موضوع و حتّی وزن هر یک از پنج منظومهاش را از پنج گنج نظامی به وام میگیرد، با این تفاوت که صحنهها و روایتها گاه با صحنهها و روایات خمسة نظامی متفاوت است. صفا، خمسة او را چنین معرّفی میکند: «1ـ مطلع الانوار؛ در جواب مخزنالاسرار نظامی در 3310 بیت و موضوع آن توحید و تحقیق و تهذیت و تربیت است. 2ـ شیرین و خسرو؛ به تقلید از خسرو و شیرین نظامی [در موضوع عاشقانة عشق خسرو و شیرین به یکدیگر.] که آن را در 4124 بیت به انجام رسانید. 3ـ مجنون و لیلی؛ که امیرخسرو آن را به تقلید از لیلی و مجنون نظامی در موضوع سرگذشت لیلی و مجنون در 2260 بیت سرود. 4ـ آیینة اسکندری؛ در جواب اسکندرنامة نظامی؛ امّا مقصود امیرخسرو، بیان حال اسکندر از آغاز تا انجام است و نظم آن در 4450 بیت انجام گرفته است. 5ـ هشت بهشت؛ که آن را در جواب هفت پیکر نظامی ساخت در موضوع عشق بهرام با دلارام، آن را در 3352 بیت به انجام رسانید.» (صفا، 1371: 785-783) ج) جایگاه استعارة تبعیّه در خمسة امیرخسرو دهلوی در این جا میکوشیم استعارههای تبعیّهای را که در خمسة امیرخسرو یافتهایم، برشماریم. ج.1) استعارههای تبعیّه در افعال بیشترین بسامد یا شمارگان استعارة تبعیّه در خمسة امیرخسرو، در فعل واقع شده است. اینک با آوردن ابیات دارای استعارة تبعیّه، معانی استعاری افعال، تفسیر و تبیین میشود:
(مج: 155) نمیگوییم خنده میزند؛ استعاره است، میگوییم خندهزدن استعاره است. یعنی فعل را به تبع مصدر ـ که اسم است ـ تأویل کردیم بنا بر این «خندهزدن»، استعارة تبعیّه از درخشیدن یا جلوهکردن است.
(همان: 160) «خندهکردن» برق، استعارة تبعیّه از «درخشیدن آذرخش» است.
(همان: 217) «خندیدن» دامن، استعارة تبعیّه از «پارهشدن آن» است و «تهمت بستن»، استعاره تبعیّه از «مقصّر دانستن» است.
(همان: 223) «لب به خنده گشادن غنچه»، استعارة تبعیّه از «شکوفاشدن غنچه» است.
(ش: 279) «خندیدن زخم»، استعارة تبعیّه از «درخشیدن» یا «پدیدارشدن زخم» است و «گریة خون ریزکردن زخم»، استعارة تبعیّه از «فورانکردن خون» از زخم پیکر جنگاور است.
(همان:296) «خندیدن»، استعارة تبعیّه از «درخشیدن آن» است و «خیال راست بستن» دو آیینه، استعارة تبعیّه از «خوشبین بودن» آن دو به هم است.
(مط:71) «خندیدن» پا، استعارة تبعیّه از «شکافتن» یا «زخمیشدن» پا است.
(همان: 119) گریستن «ابر»، استعارة تبعیّه از «باران ریختن» ابر و «خندیدن» باغ، استعارة تبعیّه از «درخشیدن» باغ است.
(همان: 120) «خندیدن» تار، استعارة تبعیّه از «نمودارشدن» یا «آشکارشدن» تار (رشتههای عمودی) پارچة حریر است.
(همان: 121) «خندهزدن» مرگ، استعارة تبعیّه از «نمودارشدن» یا «آشکارشدن» مرگ است.
(آ: 512) «مردن» جماد، استعارة تبعیّه از «حس و رشد و حرکتنداشتن» جماد. «زیستن» نبات، استعارة تبعیّه از «حس و رشد و حرکتداشتن» نبات، «خندیدن» برق، استعارة تبعیّه از «درخشیدن» برق (آذرخش) است و «گریستن» باران، استعارة تبعیّه از «فرو باریدن قطرات آب» باران بر گسترة زمین است.
(ش: 273) «گریهکردن» بطان باده، استعارة تبعیّه از «فرو ریختن» باده از دهان (چشم) ظرف بط مانند در جام است. «گریهکردن» مرغان آتش، استعارة تبعیّه از «فرو ریختن» چربی (روغن) پرندگان در حال کبابشدن در آتش است.
(همان: 273) «گریستن» درّاج و مرغ، استعارة تبعیّه از «جاریشدن چربی یا روغن» درّاج و مرغ یا پرندة در حال کباب است؛ «مردن» آتش، استعارة تبعیّه از «خاموششدن» آتش و «زیستن» آتش، استعارة تبعیّه از «دوباره فروزانشدن یا شعلهکشیدن« آن است.
(مج: 177) «دمیدن» صبح پیری، استعارة تبعیّه از «پدیدارشدن نشانههای پیری یا آغازشدن» آن است.
(همان: 188) «عنان تافتن» خرد، استعارة تبعیّه از «از میانرفتن» خرد مجنون در نتیجة شیفتگی او به لیلی است.
(همان: 195) «طپانچهزدن» سیل، استعارة تبعیّه از «آسیبرساندن» آن است.
(همان: 199) «سر برآوردن» ابر، استعارة تبعیّه از «اوج گرفتن» آن و «آواز دادن» ابر، استعارة تبعیّه از «غرّیدن» آن است.
(همان:220) پوییدن» اشک، استعارة تبعیّه از«شدّت جریان یا تندسَیری» آن است و «شستن»، استعارة تبعیّه از «نیستکردن» است.
(همان:220) «سخن گفتن» طوفان، استعارة تبعیّه از «بلندی صدا یا فریاد» طوفان است.
(همان: 226) «خفتن» علم شکوفه، استعارة تبعیّه از «بر زمین ریختن» شکوفه در خزان است.
(همان: 226) «ترش روی ماندن» غنچههای خوشبوی، استعارة تبعیّه از «پژمردگی» آنها به سبب خزانزدگی است.
(ش: 253) «گوش نهادن» آسمان، استعارة تبعیّه از «سخنشنیدن و متوجّهشدن» آسمان است.
(مط: 110)
(ش: 257) «قهقههزدن» کبک در هر دو بیت، استعارة تبعیّه از «چهچههزدن یا آواز دلکش »کبک است. و «رقّاصیکردن» زاغ، استعارة تبعیّه از «تقلید خوشخرامی طاووس» از سوی زاغ است.
(مط: 91) «بوسیدن»، استعارة تبعیّه از «تماس» پَله (کفة ترازو) با زمین یا «رسیدن» آن به سطح زمین است.
(همان: 76) «گریهکردن» کباب، استعارة تبعیّه از «فروریختن پیه یا روغن» کباب در آتش است.
(همان: 90) «خندهزدن» ارّة دندانی تیشه، استعارة تبعیّه از «نمودارشدن یا آشکارشدن» دندانههای ارّه مانند تیشه در نتیجة فرسودگی تیشه است.
(همان:29) «رخش راندنِ» فکرت، استعارة تبعیّه از «اوج گرفتن» فکرت یا «بلندپروازی» اندیشه است.
(همان:67) «سلامکردن» ستون، استعارة تبعیّه از «ویرانی و بر زمین افتادن» ستون و «بوسهزدن» بام، استعارة تبعیّه از «رسیدن» بام به سطح زمین یا «تماس» بام با سطح زمین در نتیجة ویرانی ستون.
(ش:279) «دهن در گوش مردان کردن» سوفار، استعارة تبعیّه از «آماده بودن کمان کشیده برای شلّیک تیر» و «سخن گفتن» سوفار، استعارة تبعیّه از «دلالتکردن» است.
(همان:279) «جاسوسینمودن» سنان، استعارة تبعیّه از «اصابتکردن یا فرورفتن» سنان در دلهای جنگاوران است.
(همان:287) چراغ صبحگاهی، کنایه از «خورشید» است و «فرو مردن» چراغ صبحگاهی استعارة تبعیِه از «غروب» خورشید است.
(همان:308) «رو پنهانکردن» خورشید، استعارة تبعیّه از «غروب» خورشید است.
(همان: 337) «آویختن» خار غم، استعارة تبعیّه از «راه یافتن و جایگیرشدن» غم خار مانند در دل است. «دامن به دندانکردن» و «گریختن» خرد، دو استعارة تبعیّه از «عاجز و ناتوانشدن» خرد هستند.
(همان: 338) صبح شب افروز، کنایه از «ماه آسمان» است و «غنودن» صبح، استعارة تبعیّه از«غروب» ماه است به کیفیّتی که هرگز تا پایان آن شب طلوعی نخواهد داشت.
(همان: 393) «قلبه باختن» جهان، استعارة تبعیّه از «رو راست نبودن» جهان است.
(آ: 418) «پا کوفتن» عقل، استعارة تبعیّه از «رقصیدن» است.
(ش: 273) «در غنودن آمدن» چشم خورشید، استعارة تبعیّه از «غروب» خورشید است.
(همان: 275) «دریدن» عصمت، استعارة تبعیّه از «از دسترفتن» عصمت است.
(همان:ه: 680) «شکفتن» شه، استعارة تبعیّه از«متبسّمشدن» یا «خندانشدن» شه است.
(مط: 38) «جامه چاککردن» گل، استعارة تبعیّه از شکفتن گُل است. ج.2) استعارههای تبعیّه در صفات بسامد یا شمارگان استعارههای تبعیّهای که در صفت واقع شدهاند، بسیار ناچیز و به شرح زیر است:
(مط:38) «خندة ناک»، صفتِ گل و استعارة تبعیّه از «شکوفا» است.
(همان: 71) «دهن»، استعارة مصرّحه از «زخم» است و «خنده ناک»، صفت دهن و استعارة تبعیّه از «باز» یا «درخشان» است.
(همان: 93) «تیز»، صفت گرما و استعارة تبعیّه از «بسیار سوزان» است به گونهای که گویی سوزندگی آن، اعضای بدن را میبُرد.
(ش: 400) دو «سرو»، استعارة مصرّحه از دو «پیکر بیجان» خسرو و شیرین است و «چالاک» در این جا، صفت «سرو» و استعارة تبعیّه به معنای «دلربا و زیبا»ست.
(ه: 673) «نرم»، صفت خنده و استعارة تبعیّه از «لطیف، ظریف و زیبا»ست.
نتیجهنتیجة کلّی از پژوهش حاضر نشان میدهد، امیرخسرو دهلوی، استعاره تبعیّهگرا نیست. از دیدگاه کمّی، او تنها در 44 بیت از خمسة حدود هیجده هزار بیتیاش، 63 استعارة تبعیّه آورده است که 29 بیت یک استعارهای (تقریباً 66 درصد)، 12 بیتِ دو استعارهای (تقریباً 27 درصد)، 2 بیتِ سه استعارهای (تقریباً 5 درصد) و 1 بیتِ چهار استعارهای (تقریباً 2 درصد) مجموع 63 استعارة مذکور را شامل میشوند. مثنوی «شیرین و خسرو» با 16 بیت (36 درصد)، بیشترین ابیات استعارة تبعیّه را دارد؛ هر کدام از دو منظومة «آیین اسکندری» و «هشت بهشت» با 2 بیت (تقریباً 5 درصد) کمترین ابیات دارای استعاره را به خود اختصاص دادهاند، دو مثنوی «مطلع الانوار» و «مجنون و لیلی» نیز هر کدام با 12 بیت (27 درصد) ابیات استعارة تبعیّهساز را در خود جای دادهاند. از مجموع63 استعارة تبعیّه مذکور، 58 استعاره در فعل و تنها 5 استعاره در صفت به وقوع پیوسته است یعنی تقریباً بیش از 92 درصد استعارهها در فعل و کمتر از 8 درصد آنها در صفت واقع شده است. در استعارههای تبعیّة فعلی؛ از دیدگاه ساختمان آنها، 26 استعاره (45 درصد) را در افعال مرکّب، 24 استعاره (42 درصد) را در افعال ساده، 6 استعاره (10 درصد) را در گروه فعلی، 1 استعاره(5/1 درصد) را در افعال پیشوندی و 1 استعاره (5/1 درصد را در افعال پیشوندی مرکّب میبینیم. 7 فعل سادة مشتق از مصدر «خندیدن» و 7 فعل مرکّب و صفت مرکّبِ بر ساخته از واژة «خنده» به همراه 3 فعل ساده از مصدر «گریستن» و 4 فعل مرکّب از مصدر «گریهکردن»، بیشترین بسامد (دقیقاً یک سوم بسامد از مجموع 63 استعارة تبعیّه در خمسة امیرخسرو) را به خود اختصاص دادهاند. 5 صفت که در آنها استعارة تبعیّه جاری شده است، عبارتند از: چالاک، تیز، نرم و خنده ناک (2بار). از دیدگاه کیفی، هنر امیرخسرو در خلق و ایجاد این گونه استعاره در شعر، حایز اهمیّت است. زیرا او مضامین مورد نظر خویش را به درستی در ذهنپرورده و آن مضامین را در پوشش این نوع استعاره، کاملاً در ساختار کلام خویش جای داده است به گونهای که چنین استعارهای، از هر گونه رنگ تصنّع و تکلّف خالی است و سنخیّت و تناسب تام با سایر اجزای کلام او دارد.
< * دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد شهرکرد، دانشگاه آزاد اسلامی، شهرکرد، ایران. ** استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد شهرکرد، دانشگاه آزاد اسلامی، شهرکرد، ایران. *** استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد شهرکرد، دانشگاه آزاد اسلامی، شهرکرد، ایران. تاریخ دریافت: 3/7/1394 تاریخ پذیرش: 7/9/1394 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع و مآخذ1ـ آق اولی، عبدالحسین. دررالادب در فنّ معانی. بیان، بدیع. قم: هجرت. (بیتا). 2ـ اقبال آشتیانی، عباس. تاریخ مغول. تهران: امیرکبیر، چاپ نهم، 1388. 3ـ امیرخسرو دهلوی، خسرو بن محمود. آینة اسکندری. با مقدّمه و تصحیح امیر احمد اشرفی. تهران: شقایق، 1362. 4ـ ـــــــــــــــ ، ــــــــــــــــ . شیرین و خسرو. با مقدّمه و تصحیح امیر احمد اشرفی. تهران: شقایق، 1362. 5ـ ـــــــــــــــ ، ــــــــــــــــ . مجنون و لیلی. با مقدّمه و تصحیح امیر احمد اشرفی. تهران: شقایق، 1362. 6ـ ـــــــــــــــ ، ـــــــــــــــ . مطلع الانوار. با مقدّمه و تصحیح امیر احمد اشرفی. تهران: شقایق، 1362. 7ـ ـــــــــــــــ ، ــــــــــــــــ . هشت بهشت. با مقدّمه و تصحیح امیر احمد اشرفی. تهران: شقایق، 1362. 8ـ تفتازانی، سعدالدّین. شرح المختصر. قم: منشورات دارالحکمه. 9ـ ـــــ، ـــــــــــ. المطوّل شرح تلخیص المفتاح. بیروت: دار احیاء التراث العربی، 2004م. 10ـ جاحظ، ابوعثمان عمرو بن بحر. البیان و التّبین. چاپ هفتم، قاهره: مکتبه الخانجی، 1998م. 11ـ جرجانی، عبدالقاهر. اسرارالبلاغه. تحقیق محمود محمّدشاکر، جدّه: دارالمدنی، 1991م. 12ـ حبنّکه، عبدالرحمن حسن. البلاغه العربیه. جلد دوم. دمشق: دارالقلم، 1996م. 13ـ حقیقت (رفیع)، عبدالرّفیع. فرهنگ شاعران زبان فارسی. تهران: شرکت مؤلّفان و مترجمان ایران، 1368. 14ـ الحموی، احمد. دررالعبارات و غرر الاشارات فی معانی الاستعارات. تحقیق ابراهیم عبدالحمید، قاهره: مطبعه سجّاده، 1987م. 15ـ رازی، محمّد بن عمر. نهایه الایجاز فی درایه الاعجاز. بیروت: دارصادر، 2004م. 16ـ رضازاده «نوشین»، غلامحسین. اصول علم بلاغت در زبان فارسی. تهران: الزّهرا، 1367. 17ـ زمخشری، محمود بن عمر. تفسیر الکشّاف. تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمّد معوّض. مصر: مکتبه العبیکان، 1998م. 18ـ سبکی، بهاءالدّین. عروس الافراح فی شرح تلخیص المفتاح. تحقیق عبدالحمید هنداوی، بیروت: المکتبة العصریّه، 2009م. 19ـ سکّاکی، یوسف بن محمّد. مفتاح العلوم. تحقیق نعیم زرزور. بیروت: الکتبه العلمیه، چاپ دوم، 1987م. 20ـ شفیعیکدکنی، محمدرضا. صور خیال در شعر فارسی. تهران: آگاه، چاپ پنجم، 1372. 21ـ شمیسا، سیروس. بیان. تهران: فردوس، چاپ پنجم، 1374. 22ـ شیرازی، محمّد معصوم. طرائق الحقائق. تصحیح محمّدجعفر محجوب. تهران: کتابخانة سنایی. جلد دوم، 1363. 23ـ صفا، ذبیحالله. تاریخ ادبیّات در ایران. تهران: فردوس، جلد سوم، چاپ هفتم، 1371. 24ـ ضیف، شوقی. تاریخ و تطوّر علوم بلاغت. ترجمة محمّدرضا ترکی، تهران: سمت، 1383. 25ـ علوی مقدم، محمّد؛ اشرفزاده، رضا. معانی و بیان. تهران: سمت، 1376. 26ـ فخرالزّمانی قزوینی، عبدالنّبی. تذکره میخانه. به اهتمام احمد گلچین معانی. تهران: اقبال، چاپ ششم، 1375 27ـ قزوینی، محمّد بن عبدالرّحمن. الایضاح فی علوم البلاغه. تحقیق محمّد عبدالقادر الفاضلی. بیروت: المکتبة العصریّه، 2011م. 28ـ کزّازی، میرجلالالدّین. بیان. تهران: مرکز، چاپ هفتم، 1385. 29ـ واله داغستانی، علیقلی. تذکره ریاض الشّعرا. تصحیح سیّد محسن ناجی نصرآبادی. تهران: اساطیر، جلد دوم، 1384. 30ـ هاشمی، سیّد احمد. جواهر البلاغه فی المعانی و البیان و البدیع. قم: مصطفوی، چاپ اول، 1367. 31ـ همایی، جلالالدّین. فنون بلاغت و صناعات ادبی. تهران: توس، چاپ سوم، 1364. 32ـ نوروزی، جهانبخش، «بحث و پژوهشی دیگر در سه مطلب بیانی، استعارة کنایی، تبعیّه و تشبیه تمثیل»، فصلنامة تخصصی زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک، سال چهارم، شماره سوم، فصل پاییز، 1384. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,522 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 402 |