تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,621 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,331,432 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,377,734 |
سیر تحول همگرایی ایران و سوریه از آغاز هزاره سوم تا «بیداری اسلامی » (2011-2000) | ||
فصلنامه مطالعات روابط بین الملل | ||
مقاله 2، دوره 9، شماره 36، اسفند 1395، صفحه 43-65 اصل مقاله (848 K) | ||
نوع مقاله: پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
احمد جانسیز* 1؛ علی اسمعیلی2 | ||
1استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه گیلان | ||
2دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه گیلان | ||
چکیده | ||
چکیده اتحاد استراتژیک ایران و سوریه در خاورمیانه از جمله اتحادهایی است که طی چند دهه گذشته از تداوم قابل توجهی برخوردار بوده است. از طرف دیگر شکلگیری محیط جدید، فلسفه وجودی اتحادها را با چالش مواجهه میکند که در نتیجه باعث افزایش احتمال گسست در اتحادها میشود، اما علیرغم تغییرات قابل توجه در محیط سیاست خارجی ایران و سوریه در اوایل دهه اول قرن بیست و یکم، اتحاد استراتژیک این دو بازیگر منطقهای در مقطع زمانی 2000 تا 2011 تداوم یافته است. در این راستا سوال محوری این پژوهش بر این مبنا است که در تداوم اتحاد استراتژیک ایران و سوریه در خاورمیانه در مقطع زمانی 2000 تا 2011، چه عواملی ﺗﺄثیرگذار بودهاند؟ یافتههای این پژوهش بر این مبنا است که با توجه به نظریه رئالیسم تدافعی استفان والت به ترتیب اهمیت، وجود همبستگی ایدئولوژیک، نهادینه شدن همکاریها و حفظ اعتبار از عوامل اصلی تداوم اتحاد ایران و سوریه بوده است، اما رهبری هژمونیک و شکلگیری جامعه امنیتی نقشی در تداوم این اتحاد نداشتهاند. | ||
کلیدواژهها | ||
ایران؛ سوریه؛ تداوم اتحاد؛ همبستگی ایدئولوژیک؛ نهادینه شدن؛ خاورمیانه | ||
اصل مقاله | ||
سیر تحول همگرایی ایران و سوریه از آغاز هزاره سوم تا «بیداری اسلامی » (2011-2000) احمد جانسیز[1] استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه گیلان علی اسمعیلی دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه گیلان (تاریخ دریافت 27/2/95- تاریخ تصویب 25/9/95) چکیده اتحاد استراتژیک ایران و سوریه در خاورمیانه از جمله اتحادهایی است که طی چند دهه گذشته از تداوم قابل توجهی برخوردار بوده است. از طرف دیگر شکلگیری محیط جدید، فلسفه وجودی اتحادها را با چالش مواجهه میکند که در نتیجه باعث افزایش احتمال گسست در اتحادها میشود، اما علیرغم تغییرات قابل توجه در محیط سیاست خارجی ایران و سوریه در اوایل دهه اول قرن بیست و یکم، اتحاد استراتژیک این دو بازیگر منطقهای در مقطع زمانی 2000 تا 2011 تداوم یافته است. در این راستا سوال محوری این پژوهش بر این مبنا است که در تداوم اتحاد استراتژیک ایران و سوریه در خاورمیانه در مقطع زمانی 2000 تا 2011، چه عواملی ﺗﺄثیرگذار بودهاند؟ یافتههای این پژوهش بر این مبنا است که با توجه به نظریه رئالیسم تدافعی استفان والت به ترتیب اهمیت، وجود همبستگی ایدئولوژیک، نهادینه شدن همکاریها و حفظ اعتبار از عوامل اصلی تداوم اتحاد ایران و سوریه بوده است، اما رهبری هژمونیک و شکلگیری جامعه امنیتی نقشی در تداوم این اتحاد نداشتهاند.
واژههای کلیدی: ایران، سوریه، تداوم اتحاد، همبستگی ایدئولوژیک، نهادینه شدن، خاورمیانه. مقدمه انگیزش بقا در آنارشی مهمترین محرک رفتاری دولتها در صحنه نظام بینالملل است. در واقع پایه و محرک اصلی رفتار دولتها در صحنه روابط بینالملل، آنارشی بین المللی یا به عبارتی، نبود یک قدرت فائقه در صحنه نظام بینالملل است؛ در همین راستا، دولتها برای افزایش و ﺗﺄمین امنیت خویش، راهکارهایی همچون افزایش توان تسلیحاتی- نظامی، گسترش سرزمینی، استراتژی اتحاد و ائتلاف و غیره را انتخاب مینمایند. در این میان استراتژی اتحاد و ائتلاف از جایگاه ویژهای برخوردار است. در واقع دولتها برای مقابله با قدرت ثالث به اتحاد و ائتلاف با هم روی میآورند، اما فلسفه وجودی یک اتحاد و ائتلاف با تغییر وضعیت در صحنه روابط بینالملل و شکلگیری معادلات جدید با چالش مواجهه و در نتیجه اتحاد و ائتلافها با امکان فروپاشی مواجه خواهند شد. به عبارتی میتوان بیان کرد که عمر یک اتحاد و ائتلاف به صورت موقت و نه به صورت دائمی خواهد بود؛ از جمله این نمونهها میتوان به فروپاشی ائتلاف ایالات متحده، فرانسه و انگلیس با شوروی در مقابل آلمان بعد از جنگ جهانی دوم اشاره کرد، اما در بعضی از مواقع، اتحاد و ائتلافها در صحنه نظام بینالملل علیرغم تغییر محیط استراتژیک به مدت طولانی تداوم پیدا خواهد کرد. از جمله میتوان به اتحاد استراتژیک جمهوری اسلامی ایران و سوریه علیرغم تغییر محیط استراتژیک اشاره کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی در 11 فوریه 1979، روابط سوریه و ایران که قبل از انقلاب به دلیل قرار داشتن دو کشور در دو اردوگاه شرق و غرب سرد بود، با اتخاذ موضع ضد امریکایی و ضد صهیونیستی حاکمان جدید در تهران، به سرعت بهبود یافت ( Gelbart, 2010 :40) و با حمله عراق به ایران در 22 سپتامبر 1980 این روابط به منزلت استراتژیک رسید و دو کشور اتحادی غیر رسمی در مقابل تهدیدات مشترک (عراق ، اسرائیل و امریکا ) تشکیل دادند (سیمبر و اسمعیلی ، 1392: 7). در آغاز دهه 90 با توجه به تحولات جدید در منطقه از جمله پیامدهای حمله عراق به کویت در اگوست 1990 ایران و سوریه روابط خود را با تشکیل کمیته عالی همکاری بین خود ارتقاء بخشیدند، اما اختلاف نظرهای دو متحد بر سر شرکت سوریه در فرایند صلح خاورمیانه، اعلامیه دمشق (2+6) و حمایت سوریه از ادعای سرزمینی امارات علیه ایران از گرمی روابط دو متحد کاست، ولی با انعقاد پیمان نظامی ترکیه و اسرائیل در سال 1996 که با هدف اعمال فشار بر ایران و سوریه پدید آمده بود، موقتاً بر اهمیت اتحاد ایران و سوریه در سالهای 1998-1996 افزود (Maltzhan, 2013:39-43). با تحولات مهم داخلی (در ایران و سوریه)، منطقهای (خاورمیانه) و بینالمللی در پایان قرن، یک بار دیگر از اهمیت این اتحاد کاست که می توان به موارد زیر اشاره کرد: وضعیت داخلی، منطقهای و بینالمللی سوریه در ابتدای به قدرت رسیدن بشار در سال 2000 به گونهای است که حکایت از کاهش تهدیدات داخلی، منطقهای و بینالمللی برای سوریه میکرد. در عرصه داخلی با روی کار آمدن بشار اسد در 17 جولای 2000، اقدامات اصلاحی بشار در شش ماه اول به قدرت رسیدنش، همچون آزادی600 تن از زندانیان سیاسی، اجازه ﺗﺄسیس روزنامه به بخش خصوصی و غیره باعث شادمانی شهروندان سوری شد؛ هرچند روشنفکران و نیروهای مخالف نظام سوریه خواهان آزادیهای بیشتری بودند (Ghadbian, 2001: 637)، اما این اقدامات اصلاحی محدود نیز باعث تصویر مثبتی از نظام سوریه در داخل و خارج و افزایش مشروعیت آن شد. در عرصه منطقهای با بهبود قابل توجه روابطسیاسی و اقتصادی با ترکیه بعد از موافقتنامه آدانا در20 اکتبر 1998، مخاطرات شدید ائتلاف نظامی ترکیه و اسراییل برای امنیت سوریه به حداقل خود رسید (Tur, 2010: 164) و با ایجاد و گسترش روابط اقتصادی با عراق از سال 1997 که ﻣﺘﺄثر از ائتلاف نظامی ترکیه و اسراییل بود به سمت ایجاد روابط سیاسی با این کشور که از سال 1980 قطع شده بود، گام برداشت (Lawson, 2007: 35-37). و با خروج نیروهای اسراییلی پس از هجده سال اشغال جنوب لبنان در مه 2000، خطر حمله اسراییل از مرزهای لبنان به سمت سوریه از بین رفت (Wallsh , 2013: 115). در عرصه بین المللی نیز مشارکت سوریه در ائتلاف به رهبری امریکا در آزادسازی کویت در سال 1991؛ همچنین شرکت سوریه در فرایند صلح مادرید در دهه نود باعث بهبود قابل توجه روابط سوریه با غرب به ویژه امریکا شد تا آنجا که در مراسم تشییع حافظ اسد، برخی مقامات غربی همچون خانم مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه امریکا و ژاک شیراک، رئیس جمهور فرانسه حضور داشتند که از دید ناظران بینالمللی این حرکت، موافقت ضمنی غرب با انتقال مسالمتآمیز قدرت به بشار اسد تلقی شد (Ghadbian, 2001: 640). تحولات فوق باعث شد که تهدیدات داخلی، منطقهای و بین المللی برای سوریه در آغاز به قدرت رسیدن بشار به حداقل رسیده و علت تشکیل اتحاد ایران و سوریه که در دهه 80 و 90 برقراری موازنه تهدید در مقابل دشمنان مشترک امریکا، عراق، اسراییل و ترکیه بود در سال 2000 با وضعیت کاملاً جدیدی روبرو شود که اتحاد ایران و سوریه را تحتالشعاع خود قرار داده و به نظر می رسید که ایران از جایگاهی همانند دو دهه پیش در دستگاه سیاستگذاری خارجی سوریه برخوردار نباشد. از طرف دیگر در ایران نیز در عرصه داخلی با انتخاب سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری اسلامی ایران، دوره نوینی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی آغاز گردید. در پرتو این سیاست خارجی، فرایند عادی سازی روابطخارجی مبتنی بر همزیستی مسالمتآمیز و تنشزدایی که در اواخر دوران سازندگی با چالش مواجه شده بود، دوباره با شدت و شتاب بیشتری پیگیری گردید. در عرصه منطقهای و بینالمللی، علاوه بر گسترش روابط و اقدامات اعتماد ساز با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و ادامه گفتگوهای ایران و اروپا ، گفتگوی غیر مستقیم با امریکا نیز آغاز شد. در واقع نماد تمایز این دوره با دورههای قبلی اصل گفتگوی تمدنها بود که میتوانست صلحگرایی مثبت را به عنوان یک اصل اساسی و راهنمای سیاست خارجی در این دوره تبدیل نماید؛ زیرا این رویکرد به جای رویارویی و جنگ تمدنها و کشورها برگفتگوی تمدنها به عنوان یک سرمشق بینالمللی صلح و تفاهم فرهنگی و سیاسی تاکید میکرد (دهقانی فیروزآبادی، 1392: 453-447) و به نظر میرسید که ایران نیز در سال 2000 با افزایش تعاملات خویش با کشورهای عربی منطقه و نظام جهانی از اهمیت اتحاد خویش با سوریه بکاهد. پرسش اصلی این مقاله آن است که با توجه به وضعیت جدید پدید آمده در عرصه منطقهای و بینالمللی در سال 2000 که باعث کاهش شدید تهدیدات منطقهای و بینالمللی برای اتحاد ایران و سوریه در مقایسه با افزایش تهدیدات منطقهای وبینالمللی در ابتدای دهه 80 که منجر به تشکیل اتحاد ایران و سوریه شد، چرا باز هم این اتحاد در سالهای 2011- 2000 تداوم داشته است؟ به عبارت دیگر، علل تداوم اتحاد ایران و سوریه در مقطع زمانی 2000 تا 2011 یعنی شروع نا آرامی اخیر را در چه عواملی میتوان جستجو کرد؟ از شاخصهای تداوم اتحاد ایران و سوریه در سالهای 2011 - 2000 در حوزه سیاسی – دیپلماتیک ، میتوان به پانزده بار دیدار سران دو کشور از کشورهای یکدیگر اشاره کرد (نیاکویی و همکاران ، 93: 138). و در حوزه نظامی– امنیتی میتوان به انعقاد سه موافقتنامه نظامی – امنیتی مهم در سالهای 2004، 2006 و 2007 اشاره کرد (Sun, 2009: 9). در حوزه مالی– اقتصادی نیز تعاملات اقتصادی دو کشور افزایش یافت و حجم سرمایه گذاری ایران در سوریه تا سال 2008 به 3 میلیارد دلار رسید (Hunter, 2010: 207). همچنین انتخاب سال 2011 به عنوان سال پایانی بررسی این پژوهش به معنای فروپاشی این اتحاد نمیباشد، بلکه به این خاطر بوده که با آغاز نا آرامی داخلی سوریه از مارس 2011 و تبدیل آن به جنگ داخلی، بررسی اتحاد ایران و سوریه با مراحل قبل از آن تفاوت اساسی داشته و وارد مرحله جدیدی میشود که بررسی جداگانهای می طلبد. 1. چهارچوب نظری رئالیسم تدافعی[2]: رئالیسم تدافعی شاخهای از رئالیسم نوکلاسیک، ولی متمایز با آن بوده که افرادی نظیر کنت والتز[3]، جک اسنایدر، استفن والت، استفن ون اورا[4]، باری پوزن و چارلز گلیسر از مهم ترین نظریهپردازان آن میباشند.. واقعگرایی تدافعی مبتنی بر چهار مفروضه معضله امنیت، ساختار ظریف قدرت، برداشتهای ذهنی رهبران و عرصه سیاست داخلی است (مشیرزاده، 1384: 134-133)، اما آنچه که در این پژوهش از اهمیت برخوردار است، چرایی تداوم اتحادها و بهخصوص اتحاد استراتژیک میان ایران و سوریه است که در این میان دیدگاه والت به عنوان یک رئالیست نوکلاسیک و تدافعی از اهمیت برخوردار است. 1. 1. علل تداوم اتحادها استفان والت، درباره تداوم اتحادها این پرسش را مطرح می سازد که، حتی زمانی که انگیزه اولیه تشکیل اتحاد از بین رفته است چرا و چگونه یک اتحاد که محیط استراتژیک آن به طور بنیادینی تغییر یافته تداوم می یابد؟ والت در پاسخ، عوامل زیر را به عنوان تداوم اتحادها بر میشمرد: رهبریهژمونیک، حفظاعتبار، سیاستداخلی و دستکاری نخبگان، ﺗﺄثیر نهادینه شدن وهمبستگی ایدئولوژیک، هویت مشترک و جوامع امنیتی (Walt, 1997: 164-9). 1.1.1.رهبری هژمونیک[5] یک منبع آشکار تداوم اتحاد، اعمال قدرت هژمونیک به وسیله یک رهبر قوی اتحاد میباشد. رهبران اتحاد میتوانند با تقبل سهم بسیار زیادی از هزینهها با ارائه مشوقهای مادی برای این که اتحاد جذابتر به نظر رسد یا با تهدید به تنبیه رژیمهای پیمان شکن مانع فروپاشی اتحاد شوند (Walt, 1997: 164). 1.1.2.حفظ اعتبار اتحادها به احتمال زیاد تداوم مییابند اگر آنها به نهادهای اعتبار یا اراده تبدیل شده باشند. اتحاد به احتمال زیاد منحل خواهد شد، اگر اعضایش شروع به تردید درباره اعتبار شرکای شان کنند. برای جلوگیری از این تردید، یک دولت با متحدان بسیار ممکن است برای رها کردن هر یک از آنان بیمیل باشد؛ زیرا در صورت رها کردن هریک این اقدام به وسیله رقبا (یا به وسیله متحدان دیگر) به عنوان نشانهای از تنزل ارادهاش تفسیر خواهد شد.؛ در نتیجه حتی وقتی یک اتحاد مشخص، دارای ارزش واقعی کمی باشد، اعضایش ممکن است به منظور پرهیز از به هم خوردن تعهدات دیگر که آنها را مهمتر تلقی میکند آن را حفظ کنند. (Walt, 1997: 165). 1.1.3. سیاست داخلی و دستکاری نخبگان اتحادها ممکن است بهدلیل گروههای منفعتطلب در کشور باقی بمانند، علیرغم اینکه ممکن است منفعت جوامع بزرگتری که این گروه ها در آن عضو هستند را در بر نگیرد. برای مثال: یک اتحاد ممکن است به خاطر فشار از سوی یک گروه نژادی یا دلبستگی شدید به یک قدرت خارجی یا به وسیله نخبگانی که دارای منافع عظیم اقتصادی در دولت متحد هستند، تشکیل و تداوم پیدا کند (Walt, 1997: 165-6). 1.1.4. ﺗﺄثیر نهادینه شدن در اینجا نهادینه شدن هم به معنای حضور سازمانهای رسمی عهدهدار انجام وظایف ویژه درون اتحاد (همچون برنامهریزی نظامی، تهیه تسلیحات و مدیریت بحران) و هم توسعه قواعد رسمی یا غیر رسمی حاکم بر چگونگی اعضای اتحاد به تصمیمات جمعی می رسند. از دید والت بیشتر شدن سطح نهادینگی در درون یک اتحاد به رغم تغییر گسترده در مجموعهای از تهدیدات خارجی به احتمال زیاد باعث تداوم اتحاد میشود. سطح نهادینه شدن میتواند در چندین طریق مشخص بر چسپندگی اتحاد اثر گذارد: نخست، اگر اتحاد یک بوروکراسی رسمی بزرگی را ایجاد کند، این خود یک کادری از افراد ایجاد خواهد کرد که چشم انداز حرفهای و آینده شغلی آنها به طور تنگاتنگی به حفظ این مناسبات گره خواهد خورد. دوم، سطح بالای نهادینه شدن ممکن است قابلیتهایی ایجاد کند، حتی بعد از این که هدف اولیهشان از بین میرود، ارزش حفظ کردن دارد. به ویژه اگر هزینههای حفظ آنها در مقایسه با ایجاد آنها در مرحله نخست کمتر باشد (Walt, 1997: 166). 1.1.5. همبستگی ایدئولوژیک، هویتهای مشترک و جوامع امنیتی همبستگی ایدئولوژیک از دید استفان والت، زمانی وجود دارد که دو دولت مستقل ارزشها و اهداف سیاسی مشترکی دارند، در همان حال که خودشان را به عنوان واحدهای سیاسی مجزا در نظر میگیرند. دولتها در شرایط مساوی، معمولاً اتحاد با دولتهایی ترجیح میدهند که دیدگاه سیاسی مشابه با خودشان باشد و رژیمهای مشابه ممکن است تمایل به حمایت از یکدیگر داشته باشند. صرفاً به این دلیل که آنها باور دارند که چنین کاری به حمایت از نوعی کالاهای واقعی همچون دموکراسی، سوسیالیسم یا بنیادگرایی اسلامی کمک میکند. همبستگی ایدئولوژیک میتواند منازعات درون اتحاد را کاهش دهد و تعهد به اهداف اساسی مشابه میتواند به اتحاد، مدتها بعد از اینکه دلیل اصلی تشکیلاش از بین رفت کمک کند. فرد همچنین می تواند یک اتحادی را تجسم کند که به این دلیل تداوم می یابد که اعضایش، خودشان را به عنوان بخشهای لاینفک از یک جامعه سیاسی بزرگتر می بینند. در اینجا کشورهای عضو، خودشان را به عنوان واحدهای مجزا نمی پندارند و در نتیجه برایشان دشوار است که انحلال مشارکتشان را تصور کنند. این نوع از اتحاد در تضاد آشکار با مفهوم سنتی یک اتحاد به عنوان یک قرارداد بین کشورهای مستقل- کشور در مفهوم رئالیستی - می باشد (Walt, 1997: 168). استفان والت این تفاوت را این گونه توضیح می دهد: وقتی کشورهای مستقل یک اتحاد را برای پیشبرد منافع ملی جداگانه شان تشکیل دهند، یک تغییر عمده در موازنه تهدید به این مسئله منجر خواهد شد که هر دولتی در گزینه هایش بازنگری می کند، اما وقتی یک اتحاد، یک مفهومی از هویت مشترک منعکس یا ایجاد می کند، پس مفهوم کلی منافع ملی مستقل مناسبت کمتری دارد (Walt, 1997: 168). والت اتحاد مبتنی بر جامعه امنیتی را احتمالاً شبیه مفهوم جامعه امنیتی کثرتگرایی کارل دوچ می داند که آن را به عنوان یک گروهی از کشورهای حاکم و مستقل تعریف می کرد که از یک حس اجتماعی برخوردارند، که حل و فصل مشکلات اجتماعی بدون توسل به زور را برای مدتی طولانی تضمین خواهد کرد. از دید والت، کار دوچ، عمدتاً متمرکز بر حذف درگیری خشونت آمیز بین کشورهای عضو است، اما منطق اصلیاش، نیز میتواند برای اتحادهایی بکار رود که عمدتاً در مخالفت با دیگران تشکیل می شوند. اگر دو یا جوامع بیشتر یک مفهوم قدرتمندی از هویت مشترک توسعه دهند، آنگاه تهدید فراروی یکی از آنها به یک مشکل برای همه آنها تبدیل میشود و حتی وقتی که هیچ چالش فوری برای رویارویی وجود ندارد احتمالاً تعهد متقابل استمرار می یابد. والت در جمع بندی علل تداوم اتحادها فقط به عواملی همچون عدم تقارن قدرت در درون اتحاد (رهبری هژمونیک)، وجود ارزشهای سیاسی مشابه مشترک بین متحدین و نهادینه شدن مناسبات بین آنها معتقد است و از دید وی چنین اتحادهایی آسانتر با شرایط جدید تطبیق مییابند و بهتر مهیای مدیریت تضاد منافعی خواهند بود که مسلماً رخ می دهد (Walt, 1997: 169-170). 2.علل تداوم اتحاد ایران و سوریه (2011-2000) 2.1. همبستگی ایدئولوژیک تشابهات ایدئولوژیک پان اسلامیسم و پان عربیسیم در ضدیت با امپریالیسم و صهیونیسم یکی از متغیرهای مهم ﺗﺄثیرگذار در تداوم اتحاد ایران و سوریه بوده که میتوان در دو محور، نوع نگاه به حضور منطقهای آمریکا و رویکرد به منازعه فلسطین - اسرائیل در قالب محور مقاومت بررسی نمود. 2.1.1.رویکرد به حضور منطقهای ایالات متحده از نگاه تهران و دمشق، امریکا برای دههها تلاش کرده است که نظم منطقهای در خاورمیانه که برای منافع خودش و اسرائیل به شکل مساعدتری باشد ایجاد کند؛ این تلاشها، شکل دخالت مستقیم، حمایت شدید از اسرائیل و تحمیل تحریمها به خود گرفته است. روی هم رفته رهبری ایران و سوریه، امریکا را به عنوان تهدیدی برای بقاء رژیم هایشان می بینند (Malici & Buckner, (2008: 792-794. در سرتاسر دهه اول قرن بیست و یکم، قاطعترین عامل منجر به نزول روابط آمریکا - سوریه، به وضوح، روی کار آمدن دولت بوش و محافل نومحافظه کاری بود که از استفاده از گزینه های قدرت سخت علیه دولت یاغی و حامی تروریسم دفاع می کردند؛ همچنین تمایل امریکا به تضمین امنیت اسرائیل و در نتیجه اصرارش برای فرایند صلح، محوریت اسرائیل را در سیاست منطقهای امریکا منعکس می کند. این موضع مسلماً رهبران سوریه را از امریکا بیزار یا حداقل باعث نشد که آنان در فرایندهای ﻧﺸﺄت گرفته از امریکا با احتیاط برخورد نکنند (Tigrak, 2012: 143). در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران نیز باید عنوان کرد که، نگاه ایران به ایالات متحده به عنوان جانشین حکومت امپریالیسم بریتانیا به وسیله کودتای انگلیسی – امریکایی 1953 که نخست وزیر محمد مصدق را خلع و محمدرضا پهلوی را به قدرت بازگرداند، شکل گرفت. این برداشت هنوز یک عامل مهم در اذهان کسانی است که به جهان بینی و فرهنگ استراتژیک ایران شکل وحرکت می بخشند (Thaler et al, 2010: 5). این دیدگاه در ادامه با روی کار آمدن احمدی نژاد و اضافه شدن مسائلی همچون مسئله هستهای تقویت شد و در حقیقت مخالفت امریکا با برنامه هستهای ایران به چالش کشیدن حقوق مشروع و منابع قدرت نسبی جمهوری اسلامی ایران و نقش ایران در منطقه است (Barzeger, 2010: 90). یک عامل مهم کلیدی که به روشنتر شدن و تداوم مشارکت سوریه - ایران کمک می کند، نقش ایدئولوژی است. عجیب این است که عنصر مهم در موفقیت نسبی و تداوم اتحاد، دو ایدئولوژی متفاوتی است که نخبگان سیاسی دو نظام به نمایش گذاشتهاند و تناقض در همین جا قرار دارد، یعنی پان عربیسم و پان اسلامیسم، اما ایران و سوریه که دو ایدئولوژی فوق را نمایندگی می کردند برای هم رقیبی نبودند، بلکه کشورهایی که در یک ایدئولوژی مشابه همچون پان عربیسم و یا پان اسلامیسم مشترک باشند برای هم رقیب میباشند نه سوریه و ایران. در واقع ایدئولوژی های سکولار و اسلامی سوریه و ایران در جنبه های معینی همانند ضدیت با امپریالیسم و صهیونیسم با همدیگر همپوشانی داشت (Goodarzi, 2013: 36-37). نقش ایدئولوژی نیز در سخنرانیهای رهبر جمهوری اسلامی ایران نمود پیدا کرده است؛ از جمله آیت الله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی ایران که بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مهمترین فرد تصمیم گیرنده در سیاست خارجی ایران می باشد، در زمینه مخالفت با امریکا اظهار داشتند: عراق، فلسطین، لبنان، گوانتانامو، ابوغریب ودیگرسیاهچالهای مخفی و مخصوصاً شهرها در باریکه غزه و کرانه باختری به ما مفهوم واقعی لیبرالیسم و حقوق بشر غربی را نشان داده که بی شرمترین و وقیحترین مروج آن رژیم امریکا میباشد (Alexander & Hoenig, 2008: 29). گرایش های نظاممند دولتی ضدآمریکایی در سوریه بشار اسد نیز یک پدیده حاشیهای نبود، بلکه کاملاً از ایده های مهم و محوری به شمار می رفت (Rubin, 2007: 67). 2.1.2.رویکرد به منازعه فلسطین- اسرائیل و شکلگیری محور مقاومت یکی از محورهای اساسی دیگر که منجر به همبستگی ایدئولوژیک میان ایران و سوریه شده است، رویکرد مشابه این دو بازیگر به منازعه فلسطین و اسرائیل و در نتیجه همکاری در قالب محور مقاومت بوده است. از آغاز انتفاضه دوم در سپتامبر2000، حملات لفظی ایران علیه اسرائیل سوزندهتر و تندتر شده است. در واقع آیت الله خامنه ای بیان سلف خود یعنی آیت الله خمینی را با چاشنی تندتر تکرار کرد و بیان نمود : «اکنون وضعیت وخیم شده است و اسرائیل به عنوان یک غده سرطانی می بایست با جراحی از منطقه دور انداخته شود» (Naji, 2008: 144). در این مقطع زمانی مسئله صهیونیزم جایگاه ویژهای در گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران داشته است. سخنان احمدینژاد در کنفرانسی در تهران تحت عنوان «جهان بدون صهیونیسم» در 26 اکتبر 2005 درجهان سر و صدای زیادی کرد و بر سیاست خارجی ایران ﺗﺄثیر زیادی داشت (Naji, (2008: 145-146. با بررسی سخنان سوریها نیز میتوان دریافت که از هر نظر، اسرائیل نگرانی اصلی استراتژیک رژیم سوریه است؛ در حالی که اشغال بلندیهای جولان، دلیل منطقی دشمنی سوریه نسبت به اسرائیل است، دشمنی سوریها نسبت به اسرائیل باز هم فراتر از این مسئله است (Bar, 2006: 405) . از دید سوری ها، اسرائیل به عنوان موجود شریر خارجی متجاوز و مکار در قلب جهان عرب کاشته شده که در حال توطئه برای کنترل کل سرزمینهای عربی از نیل تا فرات از جمله سوریه است(Hinebush, 2009: 24). به طور کلی می توان گفت که تلاقی ایدئولوژیک ضدیت با امپریالیسم امریکا و صهیونیسم به سوریه و ایران در تشکیل یک اتحاد استوار کمک کرد ، همان طور که این زمینه مشترک به آنها اجازه داد که مشارکت شان را در چهارچوب این ارزشها بیان کنند. 2.2.نهادینه شدن همکاریها همانطور که عنوان شد نهادینه شدن همکاریها میتواند زمینه تداوم اتحادها را علیرغم تغییر شرایط فراهم آورد. در سپتامبر 1990 با دیدار حافظ اسد از تهران، ایران و سوریه برای تحکیم و نهادینه کردن اتحادشان با تشکیل یک کمیته عالی همکاری ایران – سوریه به ریاست معاونان رئیسجمهور و وزاری خارجه شان گام برداشتند. هدف این کمیته ایجاد پیوندهای نزدیکتر سیاسی، اقتصادی و نظامی بین دو طرف از طریق مشورت های منظم بود (Goodarzi, 2013: 46). در دهه 90، هر چند اقداماتی برای نهادینه شدن همکاریها بین طرفین انجام شد ولی تنوع و گسترش همکاریهای ایران و سوریه درزمینه تداوم اتحاد ایران و سوریه در سال های 2011 – 2000 قابل مقایسه با سالهای 2000- 1990 نمیباشد که به ترتیب ﺗﺄثیرگذاری درچهار بخش همکاریهای سیاسی- دیپلماتیک، نظامی- امنیتی، مالی- اقتصادی و علمی- فرهنگی مورد بررسی قرار می گیرد. 2.2.1.همکاریهای سیاسی - دیپلماتیک از سال 2000 تا 2011 رﺅسای جمهور ایران و سوریه پانزده بار با هم دیدار کردند که بیشتر دیدارهای طرفین بین سالهای 2003 تا 2011 بوده است که در طول این دیدارها علاوه بر مذاکره درباره مسائل دو جانبه، منطقهای و بینالمللی، دو طرف همواره از مواضع همدیگر در مورد ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای ایران و تبرئه سوریه در پرونده تحقیق سازمان ملل درباره ترور رفیق حریری، نخست وزیر پیشین لبنان حمایت می کردند(Maltzahn, 2013: 49). 2.2.2.همکاری های نظامی- امنیتی پایههای دفاعی که زیر بنای تشکیل اتحاد ایران و سوریه در اوایل دهه 80 تشکیل داده بود، همچنان بعد از جنگ سرد نیز تداوم یافت. همانگونه که رئالیستهای ساختاری پیشبینی میکردند، دوره پس از جنگ سرد بهویژه پس از 11 سپتامبر شاهد عرض اندام ایالات متحده با قدرت بیشتر در خاورمیانه بود. از اینرو در فوریه 2004، ایران یک قرارداد دفاعی پنج ساله با سوریه منعقد کرد که ایران به دفاع از سوریه در مقابل رژیم صهیونیستی متعهد کرد. ایده این قرارداد، نخستین بار از سوی بشار اسد، بلافاصله به دنبال اشغال عراق در آوریل 2003 مطرح شد (Carmon, 2008: 39-40). در پی ترور رفیق حریری، نخست وزیر سابق لبنان در 14 فوریه 2005 در بیروت و اتهامزنی برخی محافل منطقهای (عربستان) و بین المللی (امریکا و فرانسه) مبنی بر دست داشتن دولت سوریه در این ترور، نخستوزیر سوریه؛ ناجی العطری در سفری غیرمنتظره، یک روز بعد از ترور حریری به تهران سفر کرد و خواهان تشکیل جبهه واحد برای رویارویی با تهدیدات مشترک و برخورد با چالش های مشترک را مطرح کرد (Sun, 2009: 78)، ایران نیز که با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران در جولای 2005، سیاست جدید هستهای در تقابل با غرب در پیش گرفته بود، زیر فشار شدید امریکا، اروپا و اسراییل برای تعلیق غنیسازی قرار گرفته بود و پرونده هستهای اش در فوریه 2006 به شورای امنیت ارجاع شده بود و در آستانه صدور اولین قطعنامه شورای امنیت ذیل فصل هفتم قرار گرفته بود، با استقبال از پیشنهاد سوریه، دومین قرارداد نظامی را در 15 ژوئن 2006 برای مقابله با تهدیدات مشترک از سوی اسرائیل و امریکا امضاء کردند (Woolsey, 2013: 2). در مارس 2007 نیز سومین قرارداد نظامی مهم را امضاء کردند که شامل فروش موشک از ایران به سوریه؛ همچنین همکاری اطلاعاتی با ایران به منظور ﺗﺄمین تجهیز و آموزش عوامل سوری بود و موافقتنامه همکاری استراتژیک پیشین را در سال 2004، تقویت و متحول میکرد (Crosston, 2014: 102). در ادامه همکاری های استراتژیک این دو کشور، سوریه و ایران تقویت عظیم تسلیحاتی حزب الله را در دهه 2006-2000 اجرا کردند (Cordesman, 2008: 201). حجم همکاری های نظامی - امنیتی ایران و سوریه در سال 2010 به اوج خود رسید تا آن جا که برخی کارشناسان از تبدیل همکاری سیاسی - استراتژیک دو کشور به یک اتحاد تمام عیار نظامی صحبت کردند و مقامات امریکا آن را یک همگرایی بی سابقه در زرادخانه نظامی دو کشور، همراه با افزایش آموزش مشترک، اشتراک اطلاعات و انتقال سیستم های تسلیحاتی پیچیده توصیف کردند و از آن ابراز نگرانی کردند (Mohns & Bank, 2012: 27). 2.2.3.همکاری های مالی[- اقتصادی در زمان بشار اسد، روابط اقتصادی سوریه با ایران نیز گسترش یافت. این گسترش روابط اقتصادی ﻣﺘﺄثر از عوامل مختلفی است. یکی ازدلایل حجم کم روابط اقتصادی سوریه با ایران در دوران حافظ اسد، اتخاذ سیاستهای اقتصادی سوسیالیستی در سوریه بود که این امر بخش خصوصی را در سوریه نابود کرده و مانع از جذب سرمایه گذاری خارجی شده بود (امیدی، 1387: 24)، اما با روی کارآمدن بشاراسد و انجام اصلاحات اقتصادی در سوریه، این کشور درهای خود را بر روی سرمایهگذاری خارجی باز کرد، اما به دلیل تحریمهای اقتصادی غرب، سوریه، تنها موفق به جذب سرمایه گذاری برخی کشور های حاشیه خلیج فارس و ایران شد (بی نام، 1384: 229)؛ در این راستا، ایران و سوریه با ایجاد چهارچوبهای اقتصادی وبرگزاری چندین دور اجلاس عالی همکاری های اقتصادی به ریاست معاون اول رئیسجمهور از طرف ایران و نخستوزیر از طرف سوریه، مناسبات اقتصادی خود را گسترشدادند. در زمینه اقتصادی انجام پروژههای زیربنایی مانند ساخت کارخانه سیمان، سیلوهای گندم، بازسازی گروههای برق، ساخت و فروش انواع واگن، ایجاد کارخانههای تولید خودرو، احداث کارخانه های تولید شیشه و احداث نیروگاه بخشی از روابط دو جانبه را تشکیل میدهد (ایزدی و اکبری، 1389: 30). بطور کلی حجم سرمایهگذاری مستقیم ایران در سوریه تا سال 2008، به سه میلیارد دلار تخمین زده می شد (Gelbart,2010:40). 2.2.4 . همکاری های علمی - فرهنگی در بعد فرهنگی نیز، روابط فرهنگی ایران و سوریه قبل از انقلاب اسلامی، ناچیز بود. اما این روابط بعد از انقلاب با یک موافقت نامه فرهنگی در 1984 توسعه یافت. در دهه 80 و 90 روابط فرهنگی ایران و سوریه یک سویه بود واین ایران بود که از طریق مرکز فرهنگی خود در دمشق فعالیت های فرهنگی انجام می داد و سوریه به دلیل کمبود منابع مالی؛ همچنین نداشتن یک مرکز فرهنگی در تهران فعالیت فرهنگی چندانی نداشت ولی در سال های 2000 تا 2011 تعاملات فرهنگی دو کشور دو سویه شد و در راستای موافقتنامه فرهنگی 1984، دو کشور اجرای برنامه فرهنگی اعطای بورس تحصیلی به منظور تبادل استاد و دانشجو در سال 2002 امضاء کردند (Maltzahn, 2013: 162-163) و مرکز فرهنگی جمهوری عربی سوریه در تهران و مرکز مطالعات فرهنگی ایران و عرب در دمشق درسال 2005 افتتاح کردند و دومین نمایندگی فرهنگی ایران نیز در شهر لاذقیه سوریه در سال 2006 گشایش یافت (Maltzahn, 2013:118-209). 2.3.حفظ اعتبار حفظ اعتبار نیز توانسته به عنوان یک متغیر بر تداوم اتحاد ایران و سوریه ﺗﺄثیر گذار باشد. شاخص ها در حفظ اعتبارتداوم اتحاد ایران و سوریه، می توان به عدم تردید متعاهدین به توانایی یکدیگر در اجرای تعهدات متقابل، سودمندی (ارزش واقعی) اتحاد و وفاداری و انتقال پیام آن به یکدیگر، رقبا و دشمنان خود اشاره کرد. با قضاوت در مورد حمایت ایران و سوریه از یکدیگر در مسائل مهم امنیتی منطقه همچون بحران هستهای ایران (از سال 2005 به بعد)، جنگ لبنان (2006)، و جنگ غزه (2009- 2008) میتوان گفت که تعهداتشان را در حوزه امنیتی اجرا کرده اند(Sun , 2009: 80) ؛ این امر مورد ﺗﺄیید سران دو کشور نیز بوده است (ایزدی و اکبری ، 1389: 55- 54.( در مورد سودمندی تداوم ایران و سوریه که منجر به بالا رفتن اعتبار ایران و سوریه برای متعاهدین شد، ﺗﺄثیرگذاری بر محاسبات امنیتی منطقهای آمریکا و اسرائیل و ناکام کردن دو کشور اخیر در تحقق برنامههایشان در حمله به عراق در 2003، حمله به جنوب لبنان در 2006 و غزه در 2009- 2008، گواه این مدعا است. در این زمینه، ایران و سوریه با دامن زدن به شورش در عراق، تلاش کردند ایالات متحده را زمینگیر و در نتیجه مانع فشار نظامی مستقیم آمریکا بر خودشان شوند. این اقدام با تعریف رایج از موازنه سازگار بود (Walt, 2009: 102). وفاداری دو متحد به یکدیگر و انتقال پیام آن به رقباء و دشمنان نیز باعث افزایش تداوم اتحاد ایران و سوریه شده است. این امر به وضوح در مورد سوریه قابل مشاهده است. بعد از ناکامی امریکا و اسراییل در جنگ 2006 برای نابودی حزبالله تلاش وسیعی از سوی امریکا و متحدان منطقهای و فرامنطقه ایش برای گسستن اتحاد ایران و سوریه با ارائه مشوقهای مالی و اقتصادی (اعطای وام ، سرمایهگذاری اقتصادی)، و سیاسی ( بازگشت سفیر امریکا به سوریه پس از پنج سال، پیشنهاد مختومه کردن نقش سوریه در پرونده قتل حریری و...) به سوریه ارائه شد، ولی این کشور به اتحادش با ایران پای بند ماند (Blanche, 2010: 12) و اعتبار اتحاد ایران و سوریه را نزد متعاهدین، رقبا و دشمنان افزایش داد. از نمودهای دیگر حفظ اعتبار که باعث تداوم اتحاد ایران و سوریه شد، انعکاس و بازتاب گسترده حمایت و پشتیبانی این دو کشور از گروههای ضد امریکایی و ضد اسراییلی در منطقه بود ( Ehteshami, 2007: 42-43) که پرستیژ و وجهی این دو کشور را در افکار عمومی منطقه افزایش داد و هزینههای مقابله با این اتحاد برای امریکا و متحدانش را بالا برد(Hinnebusch, 2012: 103). 2. 5. رهبری هژمونیک با مقایسه قابلیتهای اقتصادی و نظامی ایران و سوریه می توان دریافت که هیچ کدام از دو کشور فاقد رهبری هژمونیک برای تشویق و تنبیه عضو پیمان شکن اتحاد، همانند ایالات متحده در پیمان ناتو برای ادامه عضویت دیگری در اتحاد ایران – سوریه بودند(The Military Balance (2010: 251, 272. 2. 6. جامعه امنیتی فاصله جغرافیابی، اختلافات نژادی، زبانی، مذهبی، قومی بین مردم ایران و سوریه؛ همچنین حمایت دولت شیعی ایران از سرکوب خونین شورش اخوان المسلمین سوریه در فوریه 1982 که تا دهههای متمادی بر اذهان اکثریت جامعه سوریه که سنی مذهب بودند سنگینی می کرد (Gelbart, 2010: 38) از دلایلی بود که باعث شد تعاملات خودجوش اقتصادی و اجتماعی بین مردم و نخبگان غیر دولتی در دو کشور ایران و سوریه پدید نیاید، و مردمان دو کشور خود را جزء یک جامعه مشترک به مفهومی که مدنظر کارل دوچ برای تشکیل یک جامعه امنیتی کثرت گرا در غرب بود احساس نکنند. نقش روسیه در تداوم اتحاد ایران و سوریه روابط ایران و روسیه و روابط سوریه و روسیه در سال های 2011-2000 تحت ﺗﺄثیر متغیرهایی چون نخبگان روسی (پوتین و مدودیف)، جایگاه روسیه در نظام بینالملل، امریکا و اسراییل بوده است. ایران و روسیه با وجود برخی مواضع مشترک همچون مخالفت با نظام تکقطبی، هژمونی و یک جانبه گرایی امریکا در نظام بینالملل، گسترش ناتو به سمت شرق، انقلابهایرنگی، حمایت از صلح و ثبات در مناطق آسیایمرکزی و قفقاز (کرمی، 1389: 133)، به دلیل تضاد منافع در مسائل رژیم حقوقی دریای خزر، برنامه هستهای ایران، صلح خاورمیانه و همچنین استفاده روسیه از کارت ایران در معامله با غرب (تعلل در تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر و عدم ارسال موشک های اس 300) به منزلت استراتژیک نرسید (پوراحمدی و عباسی خوشکار، 1391: 64-61) در مقابل، روابط حسنه سوریه و روسیه قدمتی دیرین داشت و به زمان اتحاد جماهیر شوروی برمیگشت. با فروپاشی شوروی و نزول قدرت روسیه در عرصه جهانی، روابط سوریه و روسیه سرد و کم رمق شد (Mankiszak, 2013 :5)، اما با روی کار آمدن پوتین و سیاست وی مبنی بر احیای قدرت روسیه در عرصه جهانی، روابط با سوریه نیز متحول شد (Gauband & Popescu, 2013: 1-2). نتیجهگیری با صعود بشار اسد به قدرت در سال 2000 در سوریه که مصادف با آغاز اصلاحات تدریجی سیاسی در این کشور، ادامه روابط دوستانه با امریکا، بهبود روابط با ترکیه، گرایش تدریجی به سمت عراق و خروج ارتش اشغالگر اسراییل از جنوب لبنان شد، تهدیدات منطقهای و بینالمللی برای سوریه کاهش یافت. از سوی دیگر با انتخاب سید محمد خاتمی به ریاستجمهوری ایران در سال 76 و اتخاذ سیاست خارجی نوین مبتنی بر تنشزدایی، تنش بین ایران و کشورهای منطقه و برخی کشورهای فرا منطقهای به طور قابل توجهی کاهش یافت و منجر به کاهش تهدیدات منطقهای و بین المللی برای ایران شد. تقارن دو تحول فوق در ایران و سوریه و کاهش جایگاه دو کشور در سیاست خارجی یکدیگر در سال 2000 باعث پرسشی جدی در باره ادامه اتحاد بین ایران و سوریه شد که در شرایط متفاوتی شکل گرفته بود و با شرایط آغازین دهه جدید هزاره سوم میلادی سازگار نبود، اما در عمل ما شاهد هستیم که بجای گسست، این اتحاد، نه تنها تداوم یافته، بلکه تقویت هم شده است. در همین راستا، مسئله اساسی از منظر این پژوهش بر این اساس بود که عوامل اصلی در تداوم اتحاد استراتژیک جمهوری اسلامی و سوریه در این مقطع زمانی یعنی 2000 تا 2011 کدامند. یافتههای این پژوهش نشان داد که با توجه به دیدگاه استفان والت، از نظریه پردازان مهم مکتب رئالیسم تدافعی - که معتقد به علل پنج گانه تداوم اتحادها که عبارتند از: رهبری هژمونیک، حفظ اعتبار، سیاست داخلی و دست کاری نخبگان، ﺗﺄثیر نهادینه شدن و همبستگی ایدئولوژیک ، هویت های مشترک و جوامع امنیتی می باشد - در تداوم اتحاد ایران و سوریه عوامل زیر به ترتیب اهمیت: 1. همبستگی ایدئولوژیک، 2. نهادینه شدن همکاری ها و 3. حفظ اعتبار، در تداوم این اتحاد بسیار ﺗﺄثیرگذار بودهاند. در زمینه همبستگی ایدئولوژیک باید عنوان کرد که دیدگاههای مشترک جمهوری اسلامی ایران و سوریه در دو زمینه، رویکرد به حضور منطقهای امریکا و رویکرد به منازعه فلسطین اشغالی و در نتیجه؛ شکلگیری محور مقاومت در گفتمان سیاست خارجی این دو بازیگر، زمینه همگرایی سیاسی و در نتیجه تداوم اتحاد این دو بازیگر را فراهم نموده است؛ همچنین نهادینه شدن همکاریها در ابعاد مختلف همچون نظامی- امنیتی، مالی - اقتصادی، سیاسی- دیپلماتیک و علمی- فرهنگی زمینه نهادینه شدن همکاریها و در نتیجه تداوم این اتحاد استراتژیک را فراهم کردهاند. در زمینه متغیر حفظ اعتبار نیز باید عنوان کرد: اجرای تعهدات متقابل ایران و سوریه در مسائل مهم امنیتی منطقه، خنثی کردن برخی اهداف و اقدامات امریکا و اسراییل در منطقه، وفاداری دو متحد به یکدیگر علیرغم تلاشهای فراوان برای جداسازی آنها، و انعکاس مثبت حمایت از گروههای ضد امریکایی و ضد اسراییلی در افکار عمومی منطقه در حفظ اعتبار تداوم اتحاد ایران و سوریه در سال های 2011-2000 موثر بود. و در خاتمه میتوان گفت، از آنجایی که یک عدم تقارن قابل قدرت میان ایران و سوریه وجود نداشته است، رهبری هژمونیک به عنوان یک متغیر ﺗﺄثیرگذار، نقش چندانی در تداوم اتحاد این دو بازیگر منطقهای ایفا ننموده است. دیگر آن که با توجه به استقلال سیاسی بالای این دو بازیگر و عدم شکلگیری یک هویت مشترک، جامعه امنیتی در روابط این دو بازیگر شکل نگرفته و در نتیجه به عنوان یک متغییر در تداوم این اتحاد نقشی نداشته است؛ به عبارتی شکلگیری هویت مشترک و جامعه امنیتی کثرت گرا، ملتزم به واگذاری پارهای از امور حاکمیتی به یک نهاد، وجود بوروکراسی عظیم حامی جامعه امنیتی، و جود نخبگان گسترده غیر دولتی در لایههای اجتماعی کشورهای عضو (به عنوان مثال ناتو) می باشد که در اتحاد ایران و سوریه وجود نداشته است.
منابع: - طاهایی، جواد. (1388). خاورمیانه جدیدتر (چشم اندازهای وسیع روابط ایران و سوریه). تهران : معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی . - مشیرزاده، حمیرا. ( 1384). تحول در نظریه های روابط بین الملل. تهران : انتشارات سمت. - دهقانی فیروز آبادی، جلال، ( 1392). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران. چاپ پنجم، تهران :انتشارات سمت. - کتاب سبز سوریه. (1387). تهران: انتشارات وزارت امور خارجه. - امیدی، علی. (1386). «چیستی و چگونگی سیاست خارجی مقایسهای: مطالعه موردی روابط ایران و سوریه». مطالعات خاورمیانه، دوره چهاردهم و پانزدهم، شماره 1-4 . - ایزدی، جهانبخش؛ اکبری ،حمیدرضا. (1389). «برآورد دهه سوم مناسبات راهبردی جمهوری اسلامی ایران و سوریه؛ همگرایی بیش یا گسست». فصلنامه ره نامه سیاستگذاری سیاسی، دفاعی و امنیتی، سال اول، شماره 2. - پور احمدی، حسین؛ عباسی خوشکار، امیر. (1391). «مبانی رفتار سیاست خارجی روسیه در قبال پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران». پژوهش نامه علوم سیاسی، سال هشتم، شماره 1. - سیمبر، رضا، اسمعیلی، علی. (1392). «علل شکلگیری و تداوم اتحاد ایران - سوریه 2000-1979»، سیاست جهانی ، دوره دوم، شماره 2. - کرمی، جهانگیر. )1389. ( « روابط ایران و روسیه در سالهای 1368 تا 1388: بسترها، عوامل و محدودیتها». اوراسیای مرکزی، سال سوم، شماره 6. - موسئسه بینالمللی مطالعات دریای خزر. (1387). «روابط ایران و روسیه: همکاری در دوره پسا همسایگی». آسیای مرکزی، سال چهاردهم ، شماره 61. - نیاکویی، سید امیر؛ اسمعیلی، علی؛ ستوده، علی اصغر. (1393). « عوامل گسترش روابط استراتژیک با ایران از صعود بشار اسد به قدرت تا نا آرامیهای اخیر (2011-2000)». مطالعات سیاسی جهان اسلام، دوره 3، شماره 1. - موسوی خلخالی، علی. (1392). «یاران موثرتر از اسد را بشناسید». قابل دسترس در سایت دیپلماسی ایرانی.
- Alexander, Yonah; Hoeinig Milton. (2008(. The New Iranian Leadership: Ahmadinejad, Terrorism, Nuclear Ambition, and The Middle East. US: Preager Security International. - Cordesman, Anthony. (2008(. Israel and Syria, Military Balance Prospects of War. US: Praeger Security International. - Goodarzi, Jubin. (2006). Syria and Iran. New York: Tauris Academic Studies. - Hunter, Shireen. T. (2010). Iran's Foreign Policy in The Post-Soviet Era. US: Prager - Maltzahn, Nadia. (2013). The Syria-Iran Axis, Cultural Diplomacy and International Relations in The Middle East. London: I.B. Tauris & co Ltd. - The International Institute for Strategic Studies. (2010).The Military Balance: The annual assessment of global military capabilities and economics. UK: TIISS. - The International Institute for Strategic Studies. (2012).The Military Balance 2012, the annual assessment of the military capabilities and defence economics of 171 countries worldwide. UK: TIISS. - Naji, Kasra. (2008). Ahmadinejad: The Secret History of Iran Radical Leader. UK: I.B. Tauris & co Ltd. - Rubin, Barry. (2007). The Truth about Syria. New York: Palgrave Macmillan. - Thaler, David, et al. (2010). Mullas, Guards and Bonyads. US: RAND. - Barzeger, Kayhan. (2010). “Roles at Odds: The Roots of Increased Iran-U.S. Tension in the Post-9/11 Middle East”. Iranian Review of Foreign Affairs, Vol.1, No.3. - Crosston, Matthew. (2014). “Cold War and Ayatollah Residues: Syria as a Chessboard for Russia, Iran and the United States”. Strategic Studies Quarterly, Vol.8, No.4. - Ehteshami, Anoushiravan. (2007). “Iran Politics and Regional Relation: Post–Detent”. Perception, Vol.12, No.1. - Gelbart, Jonathan. ( 2010). “The Iran-Syria Axis: A Critical Investigation”. Stanford Journal of International Relations, Vol.12, No.1. - Ghadbian, Najib. (2001). “The new Asad: Dynamics of Continuity and Change in Syria”. Middle East Journal, Vol.55, No. 4. - Goodarzi, Jubin. (2013). “Syria and Iran: Alliance Cooperation in a Changing Regional Environment”. Ortadogu Etudleri,Vol.4, No.2. - Hinnebusch, Raymond. (2009). “Syrian Foreign Policy under Bashar Al-Asad”. Ortadogu Etudleri, Vol.1, No.1. - Hinnebusch, Raymond. (2012). “Syria: from authoritarian upgrading to Revolution”. International Affairs, Vol. 88, No.1. - Karmon, Ely. (2008). “Iran–Syria–Hizballah–Hamas: A Coalition Against Nature Why Does it Work?”. The Proteus Monograph Series, Vol.1, No.5. - Lawson, Fred. (2007). “Syria's Relations with Iran: Managing The Dilemmas of Alliance”. The Middle East Journal, Vol.61, No. 1. - Lyme, Rune Friberg.(2012). Sanctioning Assad's Syria. DIIS (Danish Institute for International Studies), Report 13. - Malici, Akan & Buckner, Allison. (2008). “Empathizing With Rouge Leaders: Mahmoud Ahmadinejad and Bashar Al-Asad”. Journal of Peace Research, Vol.45, No.6. - Mohns , Erick & Bank, Andre. (2012). “Syria Revolt Fallout; End of the Resistance Axis”. Middle East Policy, Vol.19, No.3. - Sun, Degang. (2009). “Brothers Indeed: Syria-Iran Quasi-alliance Revisited”. Journal of Middle Eastern and Islamic Studies (in Asia), Vol.3, No.2. - Tur, Ozlem. (2010). “Turkish-Syrian Relation – Where We Going?”. UNISCIDiscussionPapers, No.23. - Walsh, David. (2013). “Syrian Alliance Strategy Interest Post-Cold War Era: The Impact of Unipolarity”. The Fletcher Forum of World Affairs, Vol.37, No.2. - Walt, Stephen. M. (1997). “Why Alliances Endure or Collapse”. Survival: Global Political and Strategy, Vol.39,No.1. - Walt, Stephen. M. (2009). “Alliances in a Unipolar World”. World Politics, Vol. 61, No.1. - Blanche , Ed. (2010). “Iran draws a line in the sand ”. Middle East, No. 410, available at: https://www.ebscohost.com - Gaub, Florence & Popescu , Nicu. (2013). “Russia and Syria-odd Couple”. European Union Institute for Security Studies, No.28, available at: www.iss.europa.eu/uploads/media/ - Menkiszak, Marek. (2013). “Responsibility to protect …itself? Russia Strategy the Crisis in Syria”. FIIA Briefing Paper 131, available at: https://www.files.ethz.ch/isn/ - Tigrak, Fatih. (2012). “Conflict and Cooperation Syria-United States Relations Through 1970-2011, A Thesis Submitted to the Graduate School of Social Sciences of Middle East Technical University”. available at: https://etd.lib.metu.edu.tr/ . - Woolsey, James, R. (2013). “Congressional Testimony : Breaking the Iran, North Korea and Syria Nexus”.(FDD) Foundation for Defense of Democracies, available at: http://www.foreignaffairs.house.gov/
[1] نویسنده مسئول Email: jansiz@guilan.ac.ir فصلنامه مطالعات روابط بین الملل، سال نهم، شماره 36، زمستان 1395 [2] Defensive realism [3] Kenneth Waltz [4] Stephen van Evera [5] Hegemonic leadership | ||
مراجع | ||
منابع: - طاهایی، جواد. (1388). خاورمیانه جدیدتر (چشم اندازهای وسیع روابط ایران و سوریه). تهران : معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی . - مشیرزاده، حمیرا. ( 1384). تحول در نظریه های روابط بین الملل. تهران : انتشارات سمت. - دهقانی فیروز آبادی، جلال، ( 1392). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران. چاپ پنجم، تهران :انتشارات سمت. - کتاب سبز سوریه. (1387). تهران: انتشارات وزارت امور خارجه. - امیدی، علی. (1386). «چیستی و چگونگی سیاست خارجی مقایسهای: مطالعه موردی روابط ایران و سوریه». مطالعات خاورمیانه، دوره چهاردهم و پانزدهم، شماره 1-4 . - ایزدی، جهانبخش؛ اکبری ،حمیدرضا. (1389). «برآورد دهه سوم مناسبات راهبردی جمهوری اسلامی ایران و سوریه؛ همگرایی بیش یا گسست». فصلنامه ره نامه سیاستگذاری سیاسی، دفاعی و امنیتی، سال اول، شماره 2. - پور احمدی، حسین؛ عباسی خوشکار، امیر. (1391). «مبانی رفتار سیاست خارجی روسیه در قبال پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران». پژوهش نامه علوم سیاسی، سال هشتم، شماره 1. - سیمبر، رضا، اسمعیلی، علی. (1392). «علل شکلگیری و تداوم اتحاد ایران - سوریه 2000-1979»، سیاست جهانی ، دوره دوم، شماره 2. - کرمی، جهانگیر. )1389. ( « روابط ایران و روسیه در سالهای 1368 تا 1388: بسترها، عوامل و محدودیتها». اوراسیای مرکزی، سال سوم، شماره 6. - موسئسه بینالمللی مطالعات دریای خزر. (1387). «روابط ایران و روسیه: همکاری در دوره پسا همسایگی». آسیای مرکزی، سال چهاردهم ، شماره 61. - نیاکویی، سید امیر؛ اسمعیلی، علی؛ ستوده، علی اصغر. (1393). « عوامل گسترش روابط استراتژیک با ایران از صعود بشار اسد به قدرت تا نا آرامیهای اخیر (2011-2000)». مطالعات سیاسی جهان اسلام، دوره 3، شماره 1. - موسوی خلخالی، علی. (1392). «یاران موثرتر از اسد را بشناسید». قابل دسترس در سایت دیپلماسی ایرانی.
- Alexander, Yonah; Hoeinig Milton. (2008(. The New Iranian Leadership: Ahmadinejad, Terrorism, Nuclear Ambition, and The Middle East. US: Preager Security International.
- Cordesman, Anthony. (2008(. Israel and Syria, Military Balance Prospects of War. US: Praeger Security International.
- Goodarzi, Jubin. (2006). Syria and Iran. New York: Tauris Academic Studies.
- Hunter, Shireen. T. (2010). Iran's Foreign Policy in The Post-Soviet Era. US: Prager
- Maltzahn, Nadia. (2013). The Syria-Iran Axis, Cultural Diplomacy and International Relations in The Middle East. London: I.B. Tauris & co Ltd.
- The International Institute for Strategic Studies. (2010).The Military Balance: The annual assessment of global military capabilities and economics. UK: TIISS.
- The International Institute for Strategic Studies. (2012).The Military Balance 2012, the annual assessment of the military capabilities and defence economics of 171 countries worldwide. UK: TIISS.
- Naji, Kasra. (2008). Ahmadinejad: The Secret History of Iran Radical Leader. UK: I.B. Tauris & co Ltd.
- Rubin, Barry. (2007). The Truth about Syria. New York: Palgrave Macmillan.
- Thaler, David, et al. (2010). Mullas, Guards and Bonyads. US: RAND.
- Barzeger, Kayhan. (2010). “Roles at Odds: The Roots of Increased Iran-U.S. Tension in the Post-9/11 Middle East”. Iranian Review of Foreign Affairs, Vol.1, No.3.
- Crosston, Matthew. (2014). “Cold War and Ayatollah Residues: Syria as a Chessboard for Russia, Iran and the United States”. Strategic Studies Quarterly, Vol.8, No.4.
- Ehteshami, Anoushiravan. (2007). “Iran Politics and Regional Relation: Post–Detent”. Perception, Vol.12, No.1.
- Gelbart, Jonathan. ( 2010). “The Iran-Syria Axis: A Critical Investigation”. Stanford Journal of International Relations, Vol.12, No.1.
- Ghadbian, Najib. (2001). “The new Asad: Dynamics of Continuity and Change in Syria”. Middle East Journal, Vol.55, No. 4.
- Goodarzi, Jubin. (2013). “Syria and Iran: Alliance Cooperation in a Changing Regional Environment”. Ortadogu Etudleri,Vol.4, No.2.
- Hinnebusch, Raymond. (2009). “Syrian Foreign Policy under Bashar Al-Asad”. Ortadogu Etudleri, Vol.1, No.1.
- Hinnebusch, Raymond. (2012). “Syria: from authoritarian upgrading to Revolution”. International Affairs, Vol. 88, No.1.
- Karmon, Ely. (2008). “Iran–Syria–Hizballah–Hamas: A Coalition Against Nature Why Does it Work?”. The Proteus Monograph Series, Vol.1, No.5.
- Lawson, Fred. (2007). “Syria's Relations with Iran: Managing The Dilemmas of Alliance”. The Middle East Journal, Vol.61, No. 1.
- Lyme, Rune Friberg.(2012). Sanctioning Assad's Syria. DIIS (Danish Institute for International Studies), Report 13.
- Malici, Akan & Buckner, Allison. (2008). “Empathizing With Rouge Leaders: Mahmoud Ahmadinejad and Bashar Al-Asad”. Journal of Peace Research, Vol.45, No.6.
- Mohns , Erick & Bank, Andre. (2012). “Syria Revolt Fallout; End of the Resistance Axis”. Middle East Policy, Vol.19, No.3.
- Sun, Degang. (2009). “Brothers Indeed: Syria-Iran Quasi-alliance Revisited”. Journal of Middle Eastern and Islamic Studies (in Asia), Vol.3, No.2.
- Tur, Ozlem. (2010). “Turkish-Syrian Relation – Where We Going?”. UNISCIDiscussionPapers, No.23.
- Walsh, David. (2013). “Syrian Alliance Strategy Interest Post-Cold War Era: The Impact of Unipolarity”. The Fletcher Forum of World Affairs, Vol.37, No.2.
- Walt, Stephen. M. (1997). “Why Alliances Endure or Collapse”. Survival: Global Political and Strategy, Vol.39,No.1.
- Walt, Stephen. M. (2009). “Alliances in a Unipolar World”. World Politics, Vol. 61, No.1.
- Blanche , Ed. (2010). “Iran draws a line in the sand ”. Middle East, No. 410, available at: https://www.ebscohost.com
- Gaub, Florence & Popescu , Nicu. (2013). “Russia and Syria-odd Couple”. European Union Institute for Security Studies, No.28, available at: www.iss.europa.eu/uploads/media/
- Menkiszak, Marek. (2013). “Responsibility to protect …itself? Russia Strategy the Crisis in Syria”. FIIA Briefing Paper 131, available at: https://www.files.ethz.ch/isn/
- Tigrak, Fatih. (2012). “Conflict and Cooperation Syria-United States Relations Through 1970-2011, A Thesis Submitted to the Graduate School of Social Sciences of Middle East Technical University”. available at: https://etd.lib.metu.edu.tr/ .
- Woolsey, James, R. (2013). “Congressional Testimony : Breaking the Iran, North Korea and Syria Nexus”.(FDD) Foundation for Defense of Democracies, available at: http://www.foreignaffairs.house.gov/ | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,690 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,122 |