تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,618 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,303,133 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,356,907 |
استخراج الگوهای VT از EGM بیماران قلبی به منظور هوشمند سازی ICD | |||||||||||||||||||||||||||||||||
مجله فناوری اطلاعات در طراحی مهندسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 7، دوره 8، پائیز و زمستان 1394، اسفند 1394، صفحه 1-10 | |||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||
مریم حسینیان* 1؛ سعید راحتی قوچانی2؛ امیر فرجامی3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی کارشناسی ارشد | |||||||||||||||||||||||||||||||||
2گروه برق دانشگاه آزاد مشهد | |||||||||||||||||||||||||||||||||
3گروه کامپیوتر | |||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||
: اکثر افرادی که از باطریهای قلبی استفاده میکنند از شوکهای نابجا توسط این دستگاه رنج میبرند. در دستگاههای موجود، برای تشخیص آریتمی عمدتاً سیگنال الکتروگرام بیمار با یک سیگنال از پیش تعریفشده مقایسه شده و در صورت نیاز، بیمار شوک دریافت میکند. نتایج تجربی نشان میدهد که در بسیاری از موارد، شوکهای نابجا به بیمار تحمیل میشود که عمدتاً به دلیل عدم تشخیص صحیح بین VT و SVT میباشد. در این مقاله به جهت بهبود عملکرد دستگاه ICD در حالت VT، علاوه بر الگوریتم معمول تشخیصی، از ریخت سیگنال بیمار نیز استفاده میشود. به همین منظور ریختشناسی سیگنال الکتروگرام در شش بیمار دارای دفیبریلاتور قلبی کاشتنی مورد بررسی قرار میگیرد و ریختشناسی هر کمپلکس با معیار گذر از صفر به یک عدد نگاشت میگردد. نتایج نشان میدهد که ریختشناسی حالت VT برای هر بیمار از تعداد محدودی تجاوز نمیکند که از آن میتوان برای تشخیص بهتر حالت VT و کاهش شوکهای نابجا از طریق مقایسه الکتروگرام با الگوهای VT بیمار استفاده کرد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||
باطریهای قلبی؛ ریختشناسی؛ دفیبریلاتور قلبی کاشتنی؛ الکتروگرام؛ تاکی کاردی بطنی | |||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||
1- مقدمهامروزه درمان با ICD[1] بهطور گسترده برای کاهش مرگومیر بیماران قلبی به کار میرود ]12[. با وجود این، شوکهای نابجا[2] ناشی از آریتمیهای دهلیزی با شرایط ضربان تند بطنی یا ناشی از حس اشتباه توسط حسگرها ]11[ باعث اثرهای مضری مانند اختلال در کیفیت زندگی، آسیبهای روانی ]20[ و حتی تحریک آریتمی_های مرگبار یا غیر مرگبار بطنی میشوند ]16[. بهطورکلی عملکرد این دستگاهها را میتوان به سه دسته زیر تقسیم کرد: ]5[ مانیتورینگ پیوسته ریتم قلب آشکارسازی و طبقهبندی آریتمیهای قلبی تنظیم ضربان قلبی از طریق ایجاد پالس و القاء شوک. الگوی صحیح فعالیت قلب، ریتم سینوسی[3] نامیده میشود و آریتمیهای قلبی از طریق بررسی تفاوت ریتم قلبی با ریتم سینوسی مشخص میشوند ]18[. یکی از مهمترین و خطرناکترین آریتمیهای قلبی، تاکی کاردی میباشد که معمولاً در افراد بالغ بهصورت ضربان بیشتر از 100 بار در دقیقه تعریف میشود ]19[. معمولاً دستگاه ICD در مقابله با این آریتمی، به قلب بیمار شوک القا میکند تا ریتم قلبی وی را به حالت اولیه و ریتم سینوسی بازگرداند. شرکتهای سازنده برای شناسایی نوع کمپلکس در دستگاههای ICD خود از الگوریتم منحصربهفرد خود استفاده میکنند. همچنین در مقالات مختلف، روشهای متعددی برای تشخیص و جداسازی VT[4]، SVT[5]، VF[6] و SR[7] ارائه شده است که ازجمله آنها میتوان به ارزیابی آغاز متفاوت آریتمی در SVT و ] VT27[، آشکارسازی آریتمیهای قلبی بر مبنای ارزیابی همزمان الکتروگرام ]17[، الگوریتم ژنتیک و پردازش در حوزه فرکانس ]16[ اشاره کرد. پیچیدگی الگوریتمها و در نتیجه مصرف زیاد باتری، هزینهبر بودن و صحت کم روشها، مانع از پیادهسازی برخی از این روشها در دستگاه ICD است. در ICDهای موجود، معمولاً با مقایسه شکل موج EGM[8] ثبت شده بیمار با شکل موجهای مبنا که قبلاً در حافظه دستگاه ذخیره شده، انجام میشود ]3،4[. در این فرآیند کمپلکسهای[9] EGM با کمپلکسهای ذخیرهشده مقایسه شده و میزان شباهت با کمپلکس مبنا بهصورت درصد محاسبه میشود ]13[. در این دستگاهها بر اساس سوابق بیمار و برنامهریزی قبلی پزشک برای پارامتری مانند HR[10] ]3،21[ و نیز میزان عدم شباهت با شکل موج معیار، برای ضرورت اعمال شوک تصمیمگیری میشود. از آنجا که تنها مقایسه با ریتم سینوسی فرد، معیار مناسبی برای تصمیمگیری نیست؛ بنابراین شوکهای نابجا یکی از بزرگترین چالش شرکتها و نقطه تفاوت و رقابت آنها با یکدیگر میباشد ]14[. با توجه به اینکه شوکهای نابجا بسیار دردناک هستند و الگوریتمهای موجود در تشخیص VT در مواردی که وضعیت بیمار تغییر میکند، مانند دویدن، استرس ناگهانی، ورزش و ... گاهی دچار اشتباه میشود ]14،23[، بنابراین اصلاح روشهای موجود و استفاده از سیگنالهای قلبی خود بیمار درکنار الگوریتم دستگاه و کاهش خطاهای احتمالی، تأثیر بسزایی در ارتقای کیفیت و سطح زندگی بیماران استفادهکننده از ICD خواهد داشت. هر درمان ICD که ناشی از VT و یا VF نباشد، نابجا خوانده میشود که میتواند ناشی از SVT یا AF و یا اشتباه در عملکرد حسگرها باشد. با توجه به شباهت زیاد VT و SVT معمولاً بیشترین اشتباه در القای شوک نابجا مربوط به عدمتشخیص صحیح VT میباشد ]7[. از سوی دیگر، با توجه به تفاوت میان سیگنالهای قلبی در افراد بیمار دارای آریتمی پیشنهاد میشود شکل موج مبنا برای هر بیمار از سیگنالهای قلب خود فرد استخراج شود. بهبیاندیگر دستگاه ICD به یک دستگاه آموزشپذیر تبدیل میشود که برای هر بیمار عملکرد منحصربهفرد خود او را در درمان استفاده میکند و از شوکهای نابجا ناشی از عدم هماهنگی با کمپلکس ذخیرهشده جلوگیری میشود. به همین منظور در این مقاله، ریختشناسی VT در چندین بیمار (برای هر بیمار) بهصورت جداگانه بررسی میشود و با توجه به محدودیت تنوع ریختشناسی در هر بیمار، کمپلکسهای مبنا برای حالت VT استخراج میشود. حال با در اختیار داشتن این اطلاعات برای هر بیمار بهصورت مجزا میتوان حالت VT را شناسایی کرد. در بخش دوم مقاله روش کار توضیح داده میشود؛ ابتدا به توصیف داده ها پرداختهشده و پس از آن آماده سازی و شرایط دادهها بیان می گردد و نهایتا روش دستهبندی داده ها بررسی می گردد. در بخش سوم به نتایج شبیهسازی میپردازیم و در بخش چهارم بر روی نتایج بدستآمده بحث شده و پیشنهادات ارایه میگردد. 2- روش کار3- 2-1- توصیف دادههااین مطالعه بهصورت آزمونهای بر روی دادههای EGM بهدستآمده از بیماران دارای ICD انجام میشود. EGMهای فوق از موارد ذخیرهشده در پروگرامر[11] بیمارستانهای قائم مشهد، قلب شهید رجائی تهران و مطب برخی پزشکان انتخاب میشود. این بیماران از ICDهای تولید شرکت St. Jude استفاده میکنند (کلیه مدلهای این دستگاه قابلقبول میباشد). شرایط سنی، جنسیت و مدت استفاده بیمار از دستگاه مطرح نیست. با توجه به اینکه تنها سیگنال بطنی مورد بررسی قرار میگیرد، تفاوت در نوع ICD (تک حفرهای[12]، دو حفرهای[13] و یا سه حفرهای[14]) مهم نیست. در این تحقیق EGM مربوط به شش بیمار مورد بررسی قرار گرفت که بهطور میانگین دارای 10 رویداد VT در زمانهای مختلف بودند. کمترین داده مربوط به بیماری با چهار رویداد و بیشترین داده مربوط به بیماری با هفده رویداد متفاوت VT است. بیمارانی که تحت درمان با ICD قرار میگیرند، بهطور مداوم برای کنترل عملکرد قلبی به پزشک مراجعه میکنند و زیر نظر مستقیم پزشک قرار دارند بنابراین درصورتیکه مبتلا به آریتمی خاصی (مانند VT) باشند، پزشک فوراً اقدام به درمان آن میکند تا از بروز موارد اورژانسی جلوگیری شود. بنابراین دسترسی به آریتمی خاص و خطرناکی (مانند VT) در تعداد بالا بسیار مشکل است و نیاز به جمعآوری داده در مدت زمان طولانی مانند چندین سال میباشد. 4- 2-2- آمادهسازی و شرایط دادههاپس از اخذ داده از دستگاه پروگرامر، دادهها بهوسیله نرمافزار EGM Editor نسخه 6.53.01 که از شرکت St. Jude پردازش دادههای EGM اخذشده است به قالب قابلقبول برای نرمافزار متلب تبدیل میشوند. در مرحله بعد، تکریختی[15] بودن دادههای VT مورد بررسی قرار میگیرد. دادهای تکریختی است که ریختشناسی آن در طول دوره VT ثابت بماند. درصورتیکه داده تکریختی بود برای بیمار موردنظر انتخاب میشود. برای مقایسه سیگنال اخذشده از بطن و دهلیز و علامتهای تشخیصی ICD و در نهایت تشخیص چشمی پزشک و تأیید نهایی بر صحت دادههای VT از دستگاه پروگرامر از چاپ دادهها نیز استفاده میشود. بهطورکلی دادههای انتخابی دارای شرایط ذیل هستند: دادههایی که برای پردازش انتخاب میشوند در درجه اول باید مربوط به دستگاههای ICD با برند شرکت St. Jude باشند. باید VT بودن دادهها مشخصشده و به تأیید پزشک رسیده باشد. همچنین دادهها باید تکریختی باشند. به این منظور چندین کمپلکس از ابتدا، وسط و انتهای دوره انتخاب شده و یکسان بودن ریخت آنها مورد بررسی قرار میگیرد. نکته دیگری که در انتخاب دادهها وجود دارد این است که هرگونه اقدام و دستکاری از سوی دستگاه میتواند باعث خروج سیگنال قلبی بیمار از حالت اختصاصی وی شود، حتی اگر وضعیت کمپلکسهای بعدی از حالت VT خارج نشود. بنابراین لازم است تنها کمپلکسهای VT انتخاب شوند که قبل از تریگر[16] شدن ICD هستند. 5- 2-3- دستهبندی دادههاتوسط چندین تابع در نرمافزار متلب کمپلکسهای هر رویداد[17] بهصورت جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد بهطوریکه برای هر ریختشناسی در EGM یک کد مشخص اختصاص مییابد و توالی کمپلکسها به یک توالی از کدها نگاشت مییابد که هر کد بیانگر یک ریختشناسی خاص میباشد. مراحل انجامشده برای دستهبندی به شرح ذیل است:
ابتدا سیگنال EGM دارای آریتمی VT مربوط به یک رویداد در زمانی معین را وارد محیط متلب میکنیم. در مرحله بعد با تعریف آستانه[18] بالا و پایین ولتاژهای با دامنه کوتاه مربوط به آرتیفکتهای حرکت لید در قلب را حذف میکنیم (شکل 1). معیار شناسایی ریخت سیگنال، گذر از صفر[19] میباشد؛ بنابراین در این مرحله با استفاده از تغییر علامت مشتق سیگنال قلهها و درهها شناسایی شده و به قلهها عدد 1 و به درهها عدد 1- اختصاص مییابد و به سایر نقاط عدد 0 تعلق میگیرد. خط پایه[20] برای سیگنال مقدار میانی بین دو آستانه تعریف شده برای حذف آرتیفکت میباشد (شکل 2).
در مرحله بعد با توجه به حداقل فاصله بین کمپلکسها، آستانهای تعریف شده و جداسازی کمپلکسهای سیگنال انجام میپذیرد. بدین ترتیب سیگنال به یک سلول تبدیل میشود که هر خانه آن معادل با یک کمپلکس VT میباشد و هر خانه شامل توالی اعداد 1 و 1- میباشد که 1 معادل با قله و 1- معادل با دره است. در این قسمت بهمنظور آمادهسازی برای مرحله بعد و تبدیل دودویی به دهدهی کلیه اعداد 1- در سلول تبدیل به 0 میشود.
در این مرحله توالی 1 و 0 بهعنوان یک عدد باینری در نظر گرفته میشود و تبدیل به دهدهی میشود. بنابراین برای ریختشناسی مربوط به هر کمپلکس یک عدد دهدهی در آرایه ذخیره میشود و سیگنال تبدیل به یک آرایه عددی میشود (شکل 3).
در برخی کمپلکسها اولین قله سمت چپ رو به پایین و دره میباشد و با توجه به اینکه برای دره عدد صفر در نظر گرفته شده و صفر در سمت چپ اعداد بهحساب نمیآید، به عدد نهایی بهدستآمده برای ریختشناسی این موارد سه واحد اضافه میشود تا از مواردی که اولین قله کمپلکس رو به بالا است جدا گردد. علت انتخاب عدد 3 برای قلههای اول رو به پایین عدم امکان دو قله رو به بالا و به عبارتی توالی دو قله بدون دره در انتهای سیگنال است، بنابراین اضافه کردن این مقدار به کد در یکتایی آن مشکلی ایجاد نمیکند. بهعنوان نمونه در کمپلکس زیر بهجای کد 5، کد 8 برای ریختشناسی کمپلکس در نظر گرفته میشود (شکل 4).
6- نتایجدر این تحقیق ریختشناسی کمپلکسهای VT در شش بیمار دارای ICD مورد بررسی قرار گرفت و برای هر بیمار بهطور میانگین حدود 10 رویداد دارای آریتمی VT انتخاب شد. مجموع کمپلکسهای بررسی شده برای شش بیمار 1268 کمپلکس VT میباشد. ابتدا کدگذاری بر روی ریختشناسی تکتک کمپلکسها در هر رویداد، صورت گرفت و تعداد ریختشناسی در هر بیمار مورد بررسی قرار گرفت. شکل 5 نمونهای از کلیه ریختشناسیهای استخراج شده در حالت VT را نشان میدهد.
نتیجه نهایی بهدستآمده از بررسی EGM بیماران در حالت تاکی کاردی بطنی نشاندهنده این است که ریختشناسی بیماران فوق در حالت تاکی کاردی بطنی و قبل از تریگر شدن دستگاه از سه حالت تجاوز نمیکند. در شش بیمار بررسی شده دو بیمار دارای سه ریختشناسی متفاوت، یک بیمار دارای دو ریختشناسی و سه بیمار دارای تنها یک ریختشناسی در حالت VT بودند. تعداد کل ریختشناسیهای شناختهشده در این بیماران هفت حالت بود که ریختشناسی با کد 10 بیشترین فراوانی را در میان کمپلکسهای VT بیماران کاندید شده داشت و در چهار بیمار مشاهده گردید. ریختشناسی با کد 42 در دو بیمار مشاهده گردید و کدهای 170، 21، 11، 8 و 5 تنها بهصورت منحصربهفرد به یک بیمار تعلق داشتند. همچنین میتوان نتیجه گرفت که در سوژههای بررسی شده هر بیمار، ریختشناسی منحصربهفرد خود را داراست و با وجودی که امکان دارد یک ریختشناسی خاص در چندین بیمار تکرار شود اما مجموع ریختشناسیهای مربوط به یک بیمار اختصاصاً به خود وی تعلق دارد که میتوان از آنها برای تشخیص حالت VT در بیمار استفاده کرد. برای نشان دادن تفاوت مجموع ریختشناسیها در بیماران از آزمون Kruskal- wallis ]31[ در نرمافزار SPSS استفادهشده است. تحلیل Kruscal-Wallis یک روش غیر پارامتری است که تبعیت نمونهها از یک توزیع خاص را بررسی میکند. روش فوق برای مقایسه بیشتر از دو نمونه که مستقل و یا غیر مرتبط هستند به کار میرود. وقتی نتیجه آزمون Kruscal-Wallis معنیدار میشود، به معنی تفاوت بین نمونهها میباشد. آنالیز فوق توسعهای از آزمون Mann- Whitney به سه گروه و یا بیشتر میباشد. از جایی که این آزمون یک روش غیر پارامتری است، آزمون Kruscal-Wallis نیازی به توزیع نرمال بودن دادهها ندارد. نتیجه این آزمون در شکل 6 آمده است.
همانطور که در ردیف سوم جدول مشاهده میشود شاخص significant در این آزمون صفر میباشد که نشاندهنده تفاوت ریختشناسی هر بیمار با بیمار دیگر و منحصربهفرد بودن ریختشناسی حالت VT در بیماران است. 7- نتیجهگیری، بحث و پیشنهاداتهدف از انجام این تحقیق اثبات این نکته است که ویژگی ریختشناسی در افراد دارای ICD برای هر بیمار محدود و منحصربهفرد میباشد تا بتوان از آن برای ارائه راهکاری برای کاهش شوکهای نابجا در کمپلکسهای VT استفاده کرد. یکی از اشتباهات دستگاه در شش بیمار مورد بررسی، در تعیین شاخص تطبیق[21] که معیاری بسیار مهم در تشخیص است، میباشد. در EGM مربوط به یکی از بیماران هنگامیکه قلب دچار آریتمی VT میشود، شاخص تطبیق تقریباً در تمام موارد 100% میباشد و این در حالی است که چنین امکانی وجود ندارد که ریخت VT کاملاً با حالت سینوس مطابقت داشته باشد؛ بنابراین میتوان اطمینان حاصل کرد که دستگاه در تعیین این شاخص مهم و حیاتی اشتباه کرده است. درصورتیکه نرخ VT کمتر بود این احتمال وجود داشت که به خاطر تشخیص اشتباه در تطبیق با حالت سینوس، VT بیمار بهعنوان SVT شناخته میشد.در این حالت بیمار شوک دریافت نمیکرد و با خطرات جدی مواجه میشد. درحالیکه در این موارد مشکوک، در صورت استفاده از ریختشناسیهای حالت VT بیمار، سریعاً مقایسهای نیز با الگوهای VT صورت میگیرد و چون مثلاً در این مورد خاص تطابق با الگوی VT به اثبات میرسد، تاکی کاردی بودن کمپلکسها و درنتیجه کل رویداد به اثبات رسیده و بیمار از یک خطر حتمی جان سالم به درمیبرد. مورد دیگر نیز در EGM های موجود در یکی از بیماران ، یک شکل در نظر گرفتن چهار ریختشناسی زیر با یک عدد در شاخص انطباق میباشد. درحالیکه در الگوریتم ارائه شده برای شکل a کد 8، برای شکل b کد 10، برای شکل c کد 13 و برای شکل d کد 5 در نظر گرفته میشود و این در حالی است که عامل ولتاژ در الگوریتم ارائه شده در تحقیق در نظر گرفته نمیشود و در صورت دخالت این عامل در الگوریتم تفاوت بین ریختشناسیهای فوق مشخصتر میشود.
با توجه به نتیجه نهایی بهدستآمده در این تحقیق، تعداد ریختشناسیهای بیماران دارای ICD در حالت VT و قبل از تریگر شدن دستگاه از سه حالت تجاوز نمیکند و مجموع ریختشناسیها برای هر بیمار منحصربهفرد است. در حال حاضر دستگاههای ICD برای تشخیص آریتمی از کمپلکس الگوی بیمار در حالت سینوس استفاده میکنند و این امر با توجه به میزان انحراف از این الگو و تعیین شاخص درصد انطباق صورت میگیرد. درصورتیکه نرخ دهلیز با نرخ بطن برابر باشد احتمال اشتباه در تشخیص بالا میرود. در این حالت نقش شاخص انطباق پررنگتر میشود چون درحالیکه این شاخص از مقدار تعیینشده بیشتر باشد دستگاه کمپلکس را بهعنوان SVT شناسایی میکند و در غیر این صورت بهعنوان VT میشناسد. با توجه به موارد ذکرشده و نتیجه بهدستآمده در این تحقیق پیشنهاد میشود علاوه بر مقایسه کمپلکسهای دریافتی با کمپلکس بیمار در حالت سینوس، مقایسهای نیز بین کمپکس دریافتی و الگوهای استخراج شده برای حالت VT بیمار صورت گیرد. این امر میتواند تنها در مواردی که تشخیص VT و SVT مشکل است، صورت گیرد. در این حالت ابتدا نرخ قلبی بیمار در بطن و دهلیز بررسی میشود (در دستگاههای دو حفرهای) درصورتیکه نرخ بطن بیشتر از دهلیز بود بدون در نظر گرفتن شاخص انطباق و الگوی VT کمپلکس بهعنوان VT شناخته شود و درصورتیکه نرخ بطن و دهلیز برابر باشد، علاوه بر مقایسه با کمپلکس مبنای بیمار در حالت سینوس، مقایسهای نیز با الگوهای بهدستآمده در حالت VT صورت گیرد و در صورت انطباق با هر یک از الگوها کمپلکس بهعنوانVT و در غیر این صورت بهعنوان SVT شناخته شود. در دستگاههای یک حفرهای هر جا که نرخ قلبی بیمار از مقدار تعیینشده تجاوز نکرد اما شاخص انطباق کمتر از میزان آستانه بود، مقایسه با الگوهای VT انجام میشود. با استفاده از روش فوق میزان حساسیت دستگاه ICD پایین میآید اما جداییپذیری به میزان قابلتوجهی افزایش مییابد. با توجه به اینکه این روش، ریختشناسی هر کمپلکس را در سیگنال درونقلبی مورد بررسی قرار میدهد، استفاده از آن تنها در مورد دادههای تکریختی کاربرد دارد. در مورد سیگنالهای چند ریختی[22] دستگاههای ICD تنها به بالا رفتن ریتم قلبی و تفاوت نرخ بطن و دهلیز، برای تشخیص اکتفا میکنند. نکته کاربردی دیگری که در استفاده از روش فوق مطرح میباشد این است که وقتی پزشک برای کاهش ورود قلب بیمار به حالت تاکی کاردی در بیمارانی که زیاد دچار این آریتمی میشوند، اقدام به سوزاندن ناحیه موردنظر میکند این احتمال وجود دارد که VT قبلی دوباره عود کند و یا اینکه یک تاکی کاردی جدید در قلب ایجاد شود. در این حالت با توجه به ریختشناسیهای قبلی که بهعنوان الگو انتخاب شده بودند، پزشک بهراحتی میتواند تشخیص دهد که تاکی کاردی ایجاد شده همان قبلی است که عود کرده و یا VT جدیدی در قلب ایجاد شده است. بنابراین نتیجه تحقیق در امور تشخیصی نیز کاربرد دارد. تکرار این نکته ضروری است که تحقیق فوق بهصورت آزمونهای و بر روی تعداد دادههای کم – شش بیمار – صورت گرفته است- البته سعی شده دادههایی انتخاب شوند که دارای تعداد فراوانی رویداد VT باشند. در صورت افزایش تعداد دادها و گسترش دامنه تحقیق با اطمینان بیشتری میتوان در مورد نتایج نظر داد. با وجود این، نتیجه بهدستآمده در دادههای انتخابشده مطابق انتظار بوده است. اولین قدم برای اطمینان از نتیجه کار افزایش تعداد بیماران کاندید برای بررسی بیشتر ریختشناسیهای VT در بیماران دارای ICD است. برای این منظور لازم است پروگرامر تعداد بیشتری از مراکز درمانی و مطب خصوصی پزشکان مورد ارزیابی قرار گیرد. پیشنهاد دیگر برای افزایش صحت و دقت الگوریتم پردازش بر روی دامنه و زوایای EGM در کمپلکسهای دارای تاکی کاردی میباشد. در این تحقیق تنها عبور از صفر در ریختشناسیهای کاندید مورد ارزیابی قرار گرفت درحالیکه این امکان وجود دارد باوجود عبور از صفر یکسان برای دو ریختشناسی متفاوت و خروجی کد یکسان در الگوریتم بهکاررفته در تحقیق، تفاوتهای فاحشی بین دو ریختشناسی وجود داشته باشد. بهعنوان مثال در دو کمپلکس زیر خروجی برنامه عبور از صفر برای هر دو کد 10 میباشد درحالیکه در کمپلکس A اولین قله بلندتر و در B اولین کمپلکس کوتاهتر میباشد. همچنین تغییر زوایا در شیبهای مثبت و منفی کاملاً متفاوت میباشد. استفاده از روش شرکت St .Jude در محاسبه سطح زیر نمودارها برای شاخص انطباق نیز در تشخیص شباهت ریختشناسیها مفید میباشد. بنابراین لازم است علاوه بر افزایش تعداد بیماران در مراحل بعدی کار دامنه کمپلکس و تغییر زوایا نیز مورد ارزیابی قرار گیرد.
8- سپاسگزاریدر اینجا لازم است از یکی از مهندسین محترم شرکت St .Jude جناب آقای مهندس آرش قاضینیا برای تهیه نرمافزار EGM Editor و جناب آقای دکتر حیدری بکاولی به جهت کمکهای بیشائبه در تهیه داده قدردانی کنم. امید است که این تحقیق راه گشایی برای پژوهشهای بیشتر درزمینهی سیگنالهای ثبت شده داخلی قلب در کشور باشد. [1] Implantable Cardioverter Defibrillator [2] Inappropriate Shocks [3] Sinus Rhythm [4] Ventricular Tachycardia [5] Supra Ventricular Tachycardia [6] Ventricular Fibrillation [7] Sinus Rhythm [8] Electrogram [9] Complex [10] Heart Rate [11] Programmer [12] Single chamber ICD [13] Dual chamber ICD [14] Three chamber ICD [15] Mono-morph [16] اعمال تریگر هر گونه درمانی از جانب دستگاه [17] episode [18] threshold [19] Zero Crossing [20] baseline [21] match score [22] Polymorph | |||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,372 |