تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,003 |
تعداد مقالات | 83,616 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,253,023 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,307,461 |
از هنجارگریزی تا فرا هنجارگریزی و خاموشی در غزلیات شمس در تعامل زبان و هیجانات | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 1، دوره 7، شماره 30، اسفند 1395، صفحه 9-30 اصل مقاله (372.56 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
غزلیات مولانا که تعامل احساس و هیجان او با زبان عقل اوست، یکی از شور انگیزترین اشعار غنائی جهان است. در تعامل این هیجان و زبان و بسامد متغیر این تعامل که به چه میزان هیجانات در آفرینش غزل موثرند و به چه میزان عقل و زبان ـ شعر او را از نوعی هنجار به هنجار گریزی و در نهایت در اوج هیجانات به نوعی فرا هنجارگریزی میکشاند که نمونۀ آن را غیر از شعر او بسیار نادر میتوان یافت. به شکلی که در شعر هرچه بسامد احساسات بالاتر میرود شعر او به هنجارگریزی نزدیک میشود و گاهی به اصوات بیمعنی و نهایتاً به خاموشی تبدیل میشود. ما در این سیاهه به طبقهبندی این اشعار در فاصلۀ بین هنجارگریزی تا فرا هنجارگریزی و نهایتاً خاموشی که در مباحث زبانشناسی و روانشناسی مطرح گردیده است، پرداخته ایم و شرایط آنها را مورد تحلیل و بررسی قرار دادهایم. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زبان (ذهن)؛ هیجانات؛ غزلیات مولانا؛ هنجارگریزی؛ فراهنجارگریزی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
از هنجارگریزی تا فرا هنجارگریزی و خاموشی در غزلیات شمس در تعامل زبان و هیجانات [1]امیر سلطانمحمدی* [2]سیدمهدی نوریان** [3]اسحاق طغیانی*** چکیده غزلیات مولانا که تعامل احساس و هیجان او با زبان عقل اوست، یکی از شور انگیزترین اشعار غنائی جهان است. در تعامل این هیجان و زبان و بسامد متغیر این تعامل که به چه میزان هیجانات در آفرینش غزل موثرند و به چه میزان عقل و زبان ـ شعر او را از نوعی هنجار به هنجار گریزی و در نهایت در اوج هیجانات به نوعی فرا هنجارگریزی میکشاند که نمونۀ آن را غیر از شعر او بسیار نادر میتوان یافت. به شکلی که در شعر هرچه بسامد احساسات بالاتر میرود شعر او به هنجارگریزی نزدیک میشود و گاهی به اصوات بیمعنی و نهایتاً به خاموشی تبدیل میشود. ما در این سیاهه به طبقهبندی این اشعار در فاصلۀ بین هنجارگریزی تا فرا هنجارگریزی و نهایتاً خاموشی که در مباحث زبانشناسی و روانشناسی مطرح گردیده است، پرداخته ایم و شرایط آنها را مورد تحلیل و بررسی قرار دادهایم.
واژههای کلیدی زبان (ذهن)، هیجانات، غزلیات مولانا، هنجارگریزی، فراهنجارگریزی
مقدمه بیشک جلالالدین بلخی در بین شاعران پارسیگو مقامی شامخ و خاص را داراست. این شاخص بودن هم از لحاظ معنا، هم از لحاظ فرم و ظواهر شعری و هم به دلیل ترجمة احوال اوست. یکی از شاخصههای وی چنان که مشهور است این است که غزلیات او فیالبداهه و برخی از آنها در حالتی خلسه مانند و همراه با ادوات موسیقی سماع و در سکر بوده است. (سپهسالار، 1385: 40) و در آنها تأملاتی از لون تأملات شعرا وجود نداشته است. شعرهایی که به قول برخی مولانا با یک دستکاری کوچک گاه میتوانسته آنها را به اوج فصاحت و بلاغت برساند (سروش، 1376: 48). این حالات روحی، حالات خلسه مانند، عدم پرداخت شعر و مواردی از این قبیل در بستر زبان رخ میدهد و به شکل محصول ادبی خود را نشان میدهد و در بسیاری از موارد محصول آن یک نوعی از «هنجارگریزی» است. هنجارگریزی را اول بار « لیچ» (lich)، در مباحث ساختارشناسی زبان شعر مطرح کرد و آن را یکی از دو موردی برشمرد که به وسیلة آن کلامی را برجستهسازی میکنیم. او هشت نمونه هنجارگریزی را مطرح مینماید که نمونههایی از انحراف از قواعد حاکم بر زبان خودکار یا زبان معیار است. (رک: صفوی، 1373، ج 1: 44) البته نمونههای هنجارگریزی لیچ، چنان که خواهیم دید قابل توسع است. در غزلیات شمس ما به نمونههایی از این هنجارگریزیها بر میخوریم که به قول مرحوم زرینکوب از گونهای به سامانی شعری شروعمی شود و گاه به ایجاد الفاظ نامأنوس و خلاف قیاس میرسد. (زرینکوب، 1386: 289) و در نهایت با طی این مرحله گاه به الفاظ و عبارات مهمل و فاقد معنی میانجامد و البته این ساختشکنیها از آن جا که همراه با نوآفرینی یا ساخت آفرینی است، مطبوع طبع واقع میشود (همو، 1372: 16). بگذارید بحث را از تعریف «ازرا پوند» (Ezra Pound) از شعر و تصویر شروع کنیم. او گره خوردگی عاطفه و عقل را تصویر و شعر میداند. (رک: ولک و وارن، 1373: 209). از این رو هر گاه شعر و تصویری شاعرانه خلق میشود عواطف و عقل یا تفکر با هم گره میخورند و تعامل دارند. از آن جا که در بین زبانشناسان، زبان و تفکر گاه یک چیز یا دو چیز بسیار نزدیک و مرتبط به هم شناخته میشوند و تکامل هر دو، یک شکل و در یک برهه صورت میگیرد، (ویگوتسکی، 1367: 87) ما از این موارد گاه به جای هم و در یک معنا استفاده میکنیم. به نظر میرسد یکی از تفاوت شعرها به خاطر تناسب این گره خوردگی یعنی تفکر و زبان با عواطف و احساسات است به این معنی که محصول خلق شده (شعر یا نثر ادبی) به تناسب این که عاطفه در این گره خوردگی چه سهمی دارد و یا سهم تفکر چقدر است، متفاوت خواهد بود. در مباحث نوروسایکولوژی، زبان و تفکر مربوط به نیمکرة چپ و عواطف و احساسات در نیمکرة راست مغز هستند (کاپلان، سادوک، 1371، ج اول: 491). البته این موضوع برای پنج درصد انسانها به طور عکس است (معظمی، 1378، 75). بنابراین شعر در روانشناسی محصول تعامل نیمکره چپ با نیمکره راست است. آن گونه که ازرا پوند شعر را تعریف میکند از آن جا که همیشه شدّت هیجانات و عواطف در نیمکره راست که مربوط به فعالیتهای هنری، بصری، ادراکی و موسیقایی است (کاپلان، سادوک، 1371، ج اول: 206)، متغیّر است. بنابراین شعرهای تولید شده نیز متفاوتند. گاهی این احساسات در خلق شعر نسبت کمرنگ تری در برابر زبان و تفکّر دارند. گاه این رابطه به شکل مساوی و پایاپای خواهد بود و گاه غلبة احساسات به شکلی که هنوز زبان و تفکر در میان است خواهد بود و در پارهای اوقات احساسات به شکل کامل بر زبان و تفکّر مسلّط میشود و با هجومی که ناشی از شرایطی تعریف نشده، مثل هیجانات و تحریکات از هر گونه که باشد زبان را نا به سامان میکند. البته ما از این نوع شعری که حتی میتوان آن را «فرا شعر» نامید، نمونه زیاد نداریم و در ادب کلاسیک فارسی فقط در شعر مولانا میتوان نمونههایی یافت. در این حالت زبان دچار اختلالی زبان پریش گونه میگردد؛ البته این زبانپریشی از نوع زبانپریشیهای مطرح در مباحث نقد ادبی است که نمونهای از آن را هم در قطبهای استعاری و مجازی مطرح کردهاند (رک: یاکوبسن، 1369: 39 ـ 47)؛ نه از نوع زبانپریشیهایی ناشی از روانپریشی دائمی که در مباحث روانشناسی آمده است. از آن جایی که غزلیات مولانا در شرایطی کاملاً موسیقایی و با سماع برگزار شده طبعاً احساسات بر ذهن و زبان در برخی موارد غلبه داشته است و بسامد این غلبه متفاوت است. این معاملة احساسات و زبان طبعاً باعث هنجارگریزیهایی در شعر مولانا میشده است. اما به خاطر نسبت متفاوت این معامله، این هنجارگریزیها به یک شکل پدیدار نمی شده و انواع مختلفی داشته است که برخی از آنها در هشت گونه هنجارگریزی لیچ مطرح است و برخی در مباحث او وجود ندارد. در نمونههای دیگری هم طبق تعاریف و قواعد لیچ این تعامل دیگر هنجارگریزی نمیسازد بلکه به خاطر غلبه کامل احساسات بر زبان شعر را به ورطه «فراهنجارگریزی» میکشاند و گاهی که احساسات بر تمام وجود زبان غلبه میکند و مولانا در آنها غرق میشود و او را به «خاموشی» میکشاند. بر اساس همین تعامل ما اشعار مولانا را در سه حیطه هنجارگریزی قرار دادیم سپس تحلیل آن را بر اساس همین تعامل خواهیم داشت که در این سه مورد در مورد اول ذهن و زبان غالب است، در مورد دوم رابطة ذهن و زبان با عواطف و احساسات برابر و پایاپای است و در مورد سوم عواطف بر زبان غلبه میکند و یک حیطه را هم به فراهنجارگریزی اختصاص دادهایم که مبحثی تازه و بیسابقه است که در آن ذهن و زبان به کل در برابر احساسات رنگ میبازد و به خاموشی میرسد. البته شاید بتوان موارد دیگری نیز از هنجارگریزیها را در غزلیات شمس یافت، اما چیزی که در این میان مهم است بسامد بالاست که بیشتر از انحراف از نرم در بررسی سبکی اهمیت دارد. (شفیعی، 1371: 39) ضمناً ما در این مسوده به خاطر ضیق مجال به ذکر مشتی از شاهد مثالها اکتفا میکنیم و مولویشناسان خود از نمونههای انبوه آن مطلع هستند. در پایان هم باید گفت هر انحراف نرمی را نمیتوان ادبیات یا شعر نامید. (ایگیلتون، 1383: 9) بلکه به قول زرقانی باید شرایط جمالشناسیک را دارا باشد. (زرقانی، 1388: 86).
الف ـ1) هنجارگریزی نحوی از آن جایی که رعایت دقیق دستور موجب سترونی عاطفی میشود (غیاثی، 1386: 102) گاه شاعر با جابهجایی عناصر زبان و بر هم زدن قواعد نحوی معیار، زبان خود را برجستگی میبخشد. الف ـ1ـ1) جابجایی اجزای جمله
(مولوی، 1387: 732)در این نوع هنجار گریزی که در شعر هر شاعر خاملالذکر دیگری هم میتوان دید. منطقه خلقشدگی شعر در مرحلة اول تعامل عواطف با زبان است یعنی زبان بر عواطف غلبه دارد بنابراین هنجارگریزی بسیار سطحی است.الف ـ1ـ2) افزودن پسوند تفضیل ساز «تر» به اسم به جای صفت
(همان: 458)
(همان: 558)الف ـ1ـ3) ساخت ترکیب اضافی با تکرار اسم
(همان: 581)یعنی آبی که آبهای دیگر از آن سیراب میشوند. یا
(همان: 710)این نمونه نیز به این جهت همراه با نمونههای «الف» آمد که هنوز غلبه ذهن و زبان بر عواطف مشخص است و در هر دو مورد ما یکی از رشتههای فکری مولانا را میبینم و آن این که در نظر مولانا، دنیا و آن چه در آن است اصالت ندارد و همه نمودی از عالم حقیقت است؛ نمونه فکری که بسیار شبیه و شاید برگرفته از عالم مُثُل افلاطون باشد که در آن افلاطون عالم و موجودات آن را سایهای از عالم بالا میداند و انسانها را در غاری زندانی میپندارد که فقط سایههایی از حقیقت را میبینند و اصالت آنها را در عالم بالا میداند، ولی چون مردم از طفولیت به آن عادت کردهاند، نمیتوانند حقیقت را درک کنند. (افلاطون، 1360: 395)در هنجارگریزیهایی از این دست برای مولانا نیز از باده بادهتر و مواردی از این دست، یعنی همان باده مربوط به عالم بالا و همچنین باغ باغ یا عین عین عین یعنی اصل باغ و اصل عین که همه در عالم جسم موجودیت ندارد رشتهای فکری که ما در مثنوی نیز میبینیم در جایی که آن جا هم تفکر و زبان بر عواطف غلبه دارد میبینیم حکایت صیادی که سایه مرغ را شکار میکند. (مولوی، 1363: 59) یا تمثیل کرم بودن انسان و سیب بودن آسمان و زمین و عدم درک درست انسان از عالم واقع که عالمی شبیه به عالم مثل افلاطونی است و گاه خود مولانا از آن به لامکان تغییر میکند، عبارتی که حدود هفتاد و شش بار در غزلیات شمس آمده است.
(همان، 1362: 229)پس در این مورد غلبه اندیشه و در نتیجه زبان مولانا هویداست و هنجارگریزی در این مورد را میتوان از قواعد نحوی و کلامی دانست که این قواعد در زبان گاه توسط پیامها از بین میرود. (احمدی، 1370، ج 1: 77)الف ـ2) هنجارگریزی آوایی در این مورد شاعر از قواعد هجایی و آوایی زبان عدول کرده و با هنجارشکنی زبان خود را برجستگی میدهد. مانند انداختن مصوت به خاطر حفظ شرایط عروضی:
(مولوی، 1387، ج1: 328) و یا جابجایی مصوت به خاطر قافیه:
(همان: 606) در این مورد اگرچه از موارد دیگر متفاوت است و قابل بررسی در حیطة عروض اما از آن جایی که مولانا برای حفظ وزن به شکل آگاهانه دست به پرداخت واژه میزند تا شعرش در قالب عروضی بگنجد و نمونههای بیشتری از این موارد را در مثنوی ـ که آن جا نیز غلبه ذهن آشکار استـ میبینیم از این رو چون غلبة ذهن و زبان برای این نمونهها بر عواطف بیشتر است، آن را در قسمت «الف» آوردیم. ب) هنجارگریزی گویشی در اینمورد شاعر با آوردن کلماتی که گویش معیار نیست زبان خود را از هنجار خارج میکند. ب ـ1ـ1) هنجارگریزی گویشی با اصطلاحات عامیانه و محلی
(همان: 333)یا کلمة «چپی» از مصدر «چپیدن» به معنی داخل شدن:
(همان: 695) ب ـ1ـ2) هنجارشکنی گویشی با اصطلاحات و لغات یونانی
(همان: 848) ب ـ1ـ3) هنجارشکنی گویشی با اصطلاحات و لغات ترکی
(همان: 773)شاید این گفتة صبور که مولانا برای بیان اندیشه خود از به کار بردن واژهها و ترکیبهای عامیانه پرهیز نمیکند (صبور، 1380: 396) بیشتر مصداقش مثنوی باشد و این قول مرحوم زرینکوب برای غزلهای او درستتر است که الفاظ و تعبیرات محاوره به غزلیات مولانا یک حالت خودمانی میدهد. (زرینکوب، 1386: 298). چون ما در این مواردگاه اندیشه خاصی نمیبینیم این موارد در حقیقت بازتاب رفتار مولانا با مردم و عوام هم کیش از یک سو و مردم دیگر ادیان و زبانها از سوی دیگر است (رک: افلاکی، 1362، : 274 و 356 و زرینکوب، 1374: 287)از آن جا که در جلسات سماع مولانا همه گون مردمی شرکت میکردند؛ مولانا سهم احساسی آنها را برای شریک قرار دادن آنها در هیجانات شکلگرفته به این وضعیت بیان میکرده است ضمن این که جالب است بدانیم، کلمات یونانی و ترکی مورد استفاده مولانا نیز کلماتی عوامانه است. (گولپینارلی، 1375: 417) و اگر بخواهیم آن گونه که شفیعی میگوید: به این دلیل که در مثنوی ابیات ترکی و یونانی به کار نرفته شک در صحتشان انتسابشان به مولانا وارد کنیم. (رک: شفیعی، 1387: 45) چندان درست نیست و چون آن گونه که در ادامه خواهیم دید، موارد بسیار دیگری هست که در مثنوی وجود ندارد و نمیتوان آنها را از مولانا ندانست صرف این که نمونهای در مثنوی از آنها وجود ندارد چون فضای فکری بر مثنوی غلبه دارد و فضای احساسی بر غزلیات. اما در این موارد عواطف و احساسات نسبت به ذهن در مقایسه با موارد «الف» بالاتر و حالتی پایاپای دارد اما هنوز عواطف زبان را زیر پا نگذاشتهاند. ب ـ2) هنجارگریزی زبانی که شاعر در این نمونه هنجارگریزی از موارد متداول در زبان قبل از خود استفاده میکند که باستانگرایی نیز نامیده میشود. (صفوی، 1373، ج 1: 54). این نکته را در خراسانی بودن سبک مولانا نیز میتوانیم ببینیم. (شمیسا، 1374: 23) برای مثال آمدن اسم اشارة بیان وصف جنس (از این) که از ویژگیهای سبک خراسانی است (رک. بهار، 1381، ج1: 392)
(مولوی، 1387: 318) و یا مانند آمدن «تاء» به جای «دال» در سوم شخص جمع مثل: «رهیدیت» در:
(همان: 296) که نمونههای زیادی از آن را در معارف بهاء ولد میبینیم برای نمونه (رک: معارف، 1367: مقدمه) ب ـ 3) هنجارشکنی واژگانی شاعر دست به خلق واژههای جدید میزند که در این مورد مولوی بینظیرترین شاعر پارسیگوست به گونه که حدود هفتاد و پنج هزار ترکیب دارد که ده هزار ترکیب آن جدید است. (فروزانفر، 1337: 3ـ152)
(مولوی، 1387: 546)
(همان: 300) در این دو مورد نیز گرچه هیجانات و عواطف غلیان دارند ولی مثل تمام مواردی که در قسمت «ب» آمده این غلیان بر زبان نمیچربد و هنجارشکنی دارای ساختی منطقی در شعر است. ب ـ4) هنجارشکنی معنایی (نوع اول) شاعر با عدول از قواعد معنایی زبان دست به تصویر آفرینی میزند مواردی چون تشخیص، استعاره و پارادکس محصول همین هنجارگریزی است (صفوی، 1373: 51). این مورد از هنجارشکنی را در دو بخش گنجاندیم و بخشی از آن را در مورد «ج» خواهیم آورد. از آن جا که برخی از تصویرسازیهای مولانا در حالتی که هنوز حضور زبان برجسته است مشاهده میشود و از تصویرهایی است که ممکن است در شعر شعرای دیگر هم دیده بشود و تصویرسازیهایی ملایم و همراه با تعامل پایاپای ذهن و عواطف است این موارد را در بخش «ب» آوردیم.
(مولوی، 1387: 1070)
(همان: 293)ج ـ1) هنجارشکنی معنایی (نوع دوم) چنان که آمد برخی از این نمونه هنجارگریزیها با موارد آمده در بخش قبل متفاوت است در این موارد غلبة جنبة خیال و عاطفه بر زبان بالا میرود و تصاویر گاه علاوه بر نو بودن غیرقابل درک هم میشوند، مثل:
(مولوی، 1381: 562)در مضامین ادبیات همیشه حلاج خودش برسردار است و حتی حافظ که مضامین را پرداخت و بازآفرینی میکند به همین شکل مضمون را میآورد.
(حافظ، 1383: 415)اما در شعر مولانا حلاج شاعر را از تندی اسراردار میزند!
(مولوی، 1387، : 203)مستی گوش با قصة ایمان!!!
(همان: 372) خلیل خدا نوش؛ تصویری که ساختنش علاوه بر ذهن بسیار خلاق، جسارت روحی بالایی میطلبد. و تصاویر دیگری از این قبیل که تعداد آنها بسیار زیاد است. تصاویری که گاه شعر او را به نوعی شعر سوررئال نزدیک میکند. (سرامی، 1369: 70) تصاویری حیرت آفرین که به راحتی انتقال معنا نمیدهند گویی همان نکتهای است که در نوروسایکولوژی مطرح است که نارسایی تکلّمی منشأ عاطفی و هیجانی دارد. (عسگری و عنایتی و نقی پور، 1389: 285). در این مرحله عواطف مولانا بر زبان او غلبه دارد و از این رو است که تصاویر، تصاویر فراواقعی یا سوررئالیستی میشوند. در تقسیمبندی اعمال روح توسط یونگ چهار بخش متمایز تعریف میشود که بخش اول خرد است که محصول شعری مولانا در این عمل روانی همان موارد الف بود. در مورد دوم خرد با هیجان و احساس تعاملی سازنده و پایاپای دارد که توضیح آن در قسمت «ب» رفت. اما در این موارد که در بخش «ج» میآید گویی هیجانات و احساسات تغذیهکننده روح مولاناست و حضور خرد بسیار کم رنگ است. این دسته از اشعار نشانگر خلاف ادعای کسانی است که میگویند: شعر مولانا فقط برای هنر نیست. (رک: سیدی و صفری، 1386، 68). در این موارد اتفاقاً گویی مولانا یک شاعر پارناسین است که شعر را صرفاً برای شعر بودنش و التذاذ روحی سروده و هیچ توجیه اندیشهای برای آن قابل دریافت نیست. علاوه بر هنجارگریزیهای یاد شده که لیچ آنها را مطرح میکند، نمونههای پربسامد دیگری در غزلیات شمس میبینیم که برای تکمیل بحث سابق آنها را میآوریم. ج ـ 2) هنجارگریزی عروضی ج ـ2ـ1) استفاده از اوزان کم کاربرد و ابداعی همان طور که مرحوم فروزانفر اشاره به استفاده مولانا از اوزان گوناگون و متروکه دارند (فروزانفر، 1327: ص) و پورنامداریان به این موضوع اشاره میکند که مولانا از هفده وزن کم کاربرد و سیزده وزن ابتکاری بهره میبرد (پورنامداریان، 1384: 166) و فشارکی در مقالهای ممتع، نمونههایی از این موارد را میآورد (فشارکی، 1371: 48 ـ 51). اما هیچ یک اشاره به این موضوع نمیکنند که مولانا در بعضی موارد پا را ورای نوآوری گذاشته و ارکان شمس قیسی را دستخوش هنجارگریزیهای عمیق کرده است. در عروض شمس قیس هر مصرع حداکثر شانزده هجا و چهار جزء دارد (رک: شمس قیس رازی، 1338: 90 ـ 91)، اما مولانا گاه بیست هجا در یک مصرع آورده، مانند غزلی با مطلع: آینهام من آینهام من که تا بدیدی روی چو مـــ«اهشچشم جهانم چشم جهانم تا که بدیدی چشم سیاهش (مولوی، 1387: 495) یا حتی در یک شعر بیست و چهار هجا و شش جزء آورده که نوبری بینظیر از روح موسیقایی مولانا است.
(همان: 671) اصولاً در این اوزان ابداعی مولانا تکرار وجود دارد و این مورد خود نشانگر همراهی موسیقی با شعاری از این دست است که همراه با سماع و رقص است. (شفیعی، 1376: 401). این همان تکراری است که توازن موسیقایی ایجاد میکند و زیبا و دلنشین است. (وحیدیان کامیار، 1383: 17). از همان نوع تکرارهایی که آن را اساسیترین شگرد هنری در تمام سطوح زبان میدانند (رک: تئودورف، 1379: 95). این عامل که خود موسیقی ایجاد میکند با موسیقی همراه با شعر باعث غلبه عواطف بر زبان و عمیق شدن هنجارگریزیها میگردد. استفاده مولانا از بحر هزج بیش از دو هزار بار نیز (سرامی، 1369: 134) از آن جا که این وزن به قول اسحاق موصلی اصلح غناست. (غلامرضایی، 1375: 9) خود بیانگر این نکته است که هیچ کس به اندازه مولوی حق شعر را از موسیقی نگرفته است. (شفیعی، 1376: 390) و این توجه گسترده مولوی به وزن موسیقی نشان میدهد که مولانا آن گونه که بعضی میگویند: سرستیزه با وزن دارد. (دین لویس، 1385: 414) به کل اشتباه است و هیچ کس به اندازه مولوی با وزن همراه نیست و به قول نوریان ما هیچ سندی نداریم که مولانا وزن و قافیه را برای شعر لازم نشمرده باشد یا حتی شعری بدون وزن و قافیه داشته باشد. (رک: نوریان، 1385: 64) ج ـ 2 ـ 2) هنجارگریزی در اوزان عربی هنجارگریزی مولانا در وزن اشعار، مربوط به اشعار فارسی نیست. از نمونة هنجارگریزیهای او در شعر عربی، خلق اشعار دوری با قافیه درونی است که به خاطر تعلّق بیش از حد مولانا به موسیقی است.
ج ـ 3) هنجارگریزی قالبی ج ـ 3 ـ 1) استفاده از ردیف به شکل شاخص ج ـ 3 ـ 1 ـ 1) استفاده از ردیفهای طولانی و جمله به شکل فارسی یا عربی
ابنسینا در بخش موسیقی شفا میگوید: اگر بیت بلند شوند قافیه خاصیت خود را از دست میدهد. (شفیعی، 1376: 1350) گویی همین نکته باعث میشود که مولانا برای جبران از بین رفتن این خاصیت درست به خلق ابیات بلند با ردیف بلند میزند تا باعث غنای جنبه موسیقایی و تحریک عواطف و هیجانات و در نتیجه تحلیل زبان و هنجارهای شعری گردد.
ج ـ 3 ـ 1 ـ 2) استفاده از ردیفهای آغازین؛ برای نمونه (رک: مولوی، 1387: 65) ج ـ 3 ـ 2) استفاده مفرط از قافیه درونی
که در این موارد نیز مولانا فقط جنبه موسیقایی شعرش را بارور میکند. ضمن این که اصولاً قافیههای درونی در شعرهای با وزن دوری اتفاق میافتد و این خود باعث درنگ در موسیقی که بیشتر در ارکان متساوی است، صورت میگیرد که به بیشتر شدن موسیقی متن میانجامد. (صفوی، 1391: 443) ج ـ 4) ابداع قوالب خاص ج ـ 4 ـ 1) ابداع نوعی خاص از غزل مثنوی (شمیسا، 1373: 319) یا مثلاً شعر قافیهدار عربی را با شعر فارسی همراه میکند (رک: مولانا، 1387: 404) در این صفحه دو غزل به همین شکل که بیان شد، آمده که از ابداعات مولانا است. ج ـ 4 ـ 2) چهار پارههای متصل (مولوی، 1387: 662) ج ـ 4 ـ 3) نمونهای از ترجیعبند در غزلیات (همان: 228) ج ـ 4 ـ 4) غزل بدون قافیه (همان: 50) ما نمیدانیم کتاب یوبه نامه خشوبی که شعری بدون قافیه بوده (رک: زرینکوب، 1372: 101) چگونه اشعاری داشته اما مسلماً محبوبیتی نداشته که چیزی از آن باقی نمانده است، اما این دسته از اشعار مولانا به خاطر غلبه عواطف، ذهن را از قافیه پردازی منصرف میکند و با آوردن ردیفهای طولانی و ممتد که تکرار موج صوتی آن رابطة آشکاری با سماع دارد (شفیعی، 1376: 410) و از لحاظ موسیقایی جبران قافیه میکند، طرحی نو در میاندازد. همین فضای موسیقایی خود عامل غلبه احساسات و عواطف بر زبان و بروز هنجارگریزیهای بیمثل و مانند میگردد. فضایی که گاه عارفان در آن خرقه جان میدریدند. البته شاید این فضای موسیقایی از محیط اجتماعی قونیه تأثیر گرفته باشد که ناله نی در آن جا شهرت داشته و موسیقی درمانی در آن جا وجود داشته است. (شیمل، 1387: 210) و این نکته را نیز میتوان افزود که مولانا برخلاف کسانی مثل اوحدالدین که از حس بینایی برای ارتباط با عالم بالا استفاده میکردند، مولانا از حس شنوایی برای این ارتباط سود میبرده است، برای همین عدهای معتقدند: مولانا از عشق ورزیدن به صورت جوانان زیبا مبرا است. (شیمل، 1376: 461). فراهنجارگریزی لیچ برای هنجارگریزی سه شرط قائل میشود و اعتقاد دارد هنجارگریزی باید نقشمند، جهتمند و غایتمند باشد. (صفوی، 1371: 45) اما ما نمونههایی از اشعار مولانا را در دست داریم که نقش و جهت و غایت مشخصی را ندارند و نمیتوان از آنها به عنوان هنجارگریزی نام برد. حتی اصطلاح فراهنجاری که برخی به کار میبرند (علوی مقدم، 1381: 92) چیزی معادل همان هنجارگریزی است از این رو ما گونه اشعار را دارای« فراهنجارگریزی» میدانیم. اشعاری که فقط صدای محض است فقط موسیقی شنیداری در آن جریان دارد، گونهای سیمولوژی است که وقتی فرد به هر دلیل از بیان هر تجربة درونی ناتوان باشد. آن را با رقص و سماع و موسیقی یا گریه، خنده و سکوت عرضه میکند. (شفیعی، 1391: 261) همانگونه شعری که «الیوت» (Elyot) منبع آن را غیر اختیاری میداند (الیوت، 1375: 110) شعری که با توجه به اعمال روح که یونگ آنها را مطرح کرد از منبع شهود ارتزاق میکند و انسان از بیان و صورت کردن آنها عاجز است. گویی از همان احساساتی است که بزرگان هنگام ارتباط با کودکان تولید میکنند و معادل معنایی بر آن یافت نمیشود و گونهای جریان سیال ذهن است. (شفیعی، 1391: 146 و همو، 1392: 397). نوعی زبانپریشی که به قول یاکوبسن هم اعمال فرازبانی و هم واحدهای زبانی تحلیل میروند. (یاکوبسن، 1369: 105). این همان چیزی است که «شلگل» (Schlegel) آن را بیان موسیقایی هیجان در زبان میداند. (ولک، 1373، ج2: 70) همان شعری که از سر ناخودآگاه و به طرز قهرآمیز خلق میشود. (یونگ، 1372: 179) مولانا فقط موسیقی تولید میکند و همه قواعد زبان تخریب میشود. شاید این همان روانپریشی باشد که «رولان بارت» (Roland Barths)به نقل از «ژرژ باتای» (Gorge Batay) آن را «درک هراسناک یک حد اعلای ناممکن میداند و این را چارهای میداند برای هر نوشته و شعار هر نویسنده که دیوانه هستم.» (بارت، 1382: 24). در این مورد تعامل زبان و احساسات چنان چه در مباحث نوروسایکولوژی مطرح میشود، احساسات که در نیمکره راست است بر زبان که در نیمکره چپ است غلبه میکند. (معظمی، 1378: 75 ـ 76) و هنجارهای آن را به کلی محو میکند. ممکن است برای کسی این سؤال پیش آید که پس در این صورت مولانا چگونه قواعد وزنی عروضی را حفظ میکند که در این صورت باید گفت: ما نمونههایی از زبانپریشی را داریم که شخص در برابر جملات جوابهای موزون و مقفّا میدهد. (گودرزی، 1374: 119) اما نمونههایی از این فراهنجارگریزی:
موارد بسیار دیگری از این دست وجود دارد که ساختار موسیقایی روح مولانا در لحظههای عروج عرفانی است (ستایشگر، 1384، ج 2: 39) و از این جهت است که برخی گفته مولانا آن قدر تشنه موسیقی است که گویی موسیقی میسراید (قاسمی پور، 1391: 36)برخی نیز از این موارد تحت عنوان زائوم یاد میکنند. (حیدری، 1393: 32) که معادل فراخرد یا فراحسی است، اما باید دانست که این اصطلاح وقتی برای شعر مولانا صدق میکند که بدانیم مولانا این موارد را با تأمل و از سر تعمّد خلق نکرده و چون وی اهل کلام مهمل و بیهوده نیست، تحت تأثیر فضای موسیقایی سماع و احساسات غرق در عوالم روحانی خود میشود و همراه با سماع و موسیقی در بوستان الهی گشت و گذار میکند. گویی در شهود خود چون به درخت گل میرسد در آن حالت میخواهد برای دوستان تحفهای کرامت بیاورد و دامن اختیارش از کف بیرون میرود و نمیتواند هدیه را به دوستان برساند که میگویند « من عرفالله کَلّ لسانه» این جا زبان مولانا کُند و خراب میشود و این کار نتیجه هجمة شدید احساسات و هیجانات بر زبان است. مولانا گنگ خواب دیده میشود و عالم تمام کر مولانا میگوید ولی ما نمیفهمیم. در تمام این موارد گویی هر چه دامنة احساسات بالاتر میرود، گنگی زبان بیشتر میشود و گویی احساسات او را به منبعی متصل میکند که زبانی متفاوت از زبان شعری و غیر شعری دارد، همان چیزی که خود او با بیانی بسیار زیبا سروده است:
و در نهایت مولانا به خاموشی پناه میبرد و گرد و خاک زبان را در کوی عشق که خامشی است فرو مینشاند.
نتیجه محصول شعر مولانا مثل هر شاعر دیگر نتیجه تعامل احساسات و عواطف او با ذهن و زبان است اما فرآیند این تعامل همیشه برآیند یکسانی ندارد، گاه احساسات در سیطره زباناند و گاه تعامل بین زبان و احساسات پایاپای است که مولانا در این موارد عادت زدایی میکند، عادتی که موجب نابینایی ذهنی است (نفیسی، 1370: 15). اما گاه نیز این عواطف بر جریان قاعدهمند ذهن مولانا تسلّط پیدا میکنند و هنجارگریزیهایی شکل میگیرد که مسبوق به سابقه نیست و گاه این احساسات با فضای موسیقایی، غزل مولانا را چنان بارور میکند که جایی برای ذهن و زبان نیست و زبان مولانا غیرقابل فهم و از لون کلماتی که فقط بار موسیقایی دارند میگردد و در این جاست که باید گفت مولانا نمیخواهد شعر بگوید بلکه احساسات گنگ و مبهم خود را بیان میکند (دشتی، 1336: 29). منابع و مآخذ احمدی، بابک. ساختار و تأویل متن، جلد اول، چاپ اول، تهران: نشر مرکز، 1370 افلاطون. جمهور، ترجمة فؤاد روحانی، تهران: نشر بنگاه و ترجمة نشر کتب، 1360. افلاکی. مناقبالعارفین. به تصحیح تحسین یازیچی. چاپ دوم. تهران: دنیای کتاب، 1362. الیوت، تی اس. برگزیده آثار. ترجمه و تألیف محمد دامادی، تهران: انتشارات علمی، 1350. ایگلتون، تری. پیش درآمدی بر نظریه ادبی. عباس مخبر، ویراست دوم، چاپ سوم، تهران: مرکز، 1383. بارت، رولان. لذت متن. ترجمه پیام یزدان جو، تهران: نشر مرکز، 1383. بهاءالدین ولد. معارف. به تصحیح و توضیح بدیع الزّمان فروزانفر، تهران: نشر مولا، 1367. بهار، محمدتقی. سبکشناسی، ج 1، تهران: زوار، 1381. پورخالقی چترودی، مهدخت. از سیمرغ عطار تا شمس مولانا. مجموعه مقالات مولویپژوهی، جلد دوم، زیر نظر غلامرضا اعوانی، موسسه پژوهش حکمت و فلسفه ایران، 1386. پورنامداریان، تقی. در سایه آفتاب. چاپ دوم، تهران: انتشارات سخن، 1384. تئودورف، تزوتان. بوطیقای ساختگرا. ترجمه محمد نبوی، تهران: نشر آگاه، 1389. حافظ، شمسالدین محمد. دیوان. تصحیح قزوینی به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر، تهران: انتشارات صفی علیشاه، 1383. حیدری، حسن؛ رحیمی، یدالله. زائوم در غزلیات شمس. عرفانیات در ادب فارسی، شماره هجدهم، دانشگاه آزاد همدان، صص 27ـ46، 1393. دشتی، علی. سیری در غزلیات شمس. تهران: نشر امیرکبیر، 1336. دین لویس، فرانکلین. مولانا. ترجمة حسن لاهوتی، چاپ دوم، تهران: نشر نامک، 1385. رازی، شمس قیس. المعجم فی معاییر الاشعار العجم، تصحیح علامه قزوینی، 1338. زرقانی، سیدمهدی. تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، تهران: نشر سخن، 1388. زرینکوب، عبدالحسین. جستجو در تصوف ایران. چاپ هشتم، تهران: نشر امیر کبیر، 1386. ــــــــــــــــــــــ . شعر بیدروغ شعر بینقاب. تهران: انتشارات علمی، 1372. ــــــــــــــــــــــ . پلهپله تا ملاقات خدا. تهران: انتشارات علمی، 1373. سپهسالار، احمد. رساله سپهسالار. تصحیح و تعلیق محمد افشین وفایی، تهران: نشر سخن، 1385. ستایشگر، مهدی. رباب رومی. ج اول، تهران: شرکت تعاونی کارآفرینان فرهنگ و هنر، 1384. سروش، عبدالکریم. قمار عاشقانه. تهران: موسسه فرهنگی صراط، 1379. سیدی، حسین؛ صفری، خدیجه. مست و مستور. تهران: انتشارات رواق مهر، 1386. شفیعیکدکنی، محمدرضا. مقدمه غزلیات شمس تبریزی. چاپ اول، تهران: انتشارات سخن، 1387. ـــــــــــــــــــــــــ . زبان شعر در نثر صوفیه. تهران: نشر سخن، 1392. ـــــــــــــــــــــــــ . موسیقی شعر. چاپ هفتم، تهران: انتشارات آگاه، 1376. ـــــــــــــــــــــــــ . شاعر آینهها. چاپ دوم، تهران، انتشارات آگاه، 1371. ـــــــــــــــــــــــــ . رستاخیز کلمات. چاپ اول، تهران، نشر سخن، 1391. شمیسا، سیروس. انواع ادبی. تهران، انتشارات فردوس، 1373. ـــــــــــــــ . سبکشناسی. چاپ اول، تهران، انتشارات فردوس، 1374. ـــــــــــــــ . گزیده غزلیات شمس. چاپ دوم، تهران، نشر بنیاد، 1369. شیمل، آنه ماری. شکوه شمس. ترجمه حسن لاهوتی، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، 1376. ـــــــــــــــ . مولانا امروز دیروز فردا. ترجمه محمد طرف، چاپ اول، تهران، نشر بصیرت، 1387. صبور، داریوش . ذره و خورشید. چاپ اول، تهران، نشر زوار، 1380. سرامی، قدمعلی. از خاک تا افلاک. چاپ اول، تهران، چاپخانه تابش، 1369. صفوی، کوروش. از زبانشناسی به ادبیات. ج اول (نظم)، تهران، نشر چشمه، 1373. ــــــــــــــ . آشنایی با زبانشناسی در مطالعات ادب فارسی، تهران، نشر علمی، 1391. عسگری، پرویز؛ عنایتی، میر صلاحالدین، نقیپور؛ سیما. مقدمات نوروسایکولوژی، اهواز، نشر دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز، 1389. علوی مقدم، مهیار. نظریههای نقد ادبی معاصر. چاپ دوم، تهران، سمت، 1381. غلامرضایی، محمد. داستانهای غنایی منظوم. تهران، انتشارات فردابه، 1370. غیاثی، محمدتقی. درآمدی بر سبکشناسی ساختاری. تهران، انتشارات شعلة اندیشه، 1368. فروزانفر، بدیع الزّمان. شعر مولوی. یادنامه مولوی، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، 1337. فشارکی، محمد. نگاهی به نوآوریهای مولانا در وزن شعر فارسی. مجلة کیان، شماره7، 1371، صص 48ـ51 کاپلان، هارولد؛ سادوک، بنیامین. خلاصة روانپزشکی. ترجمة نصرتالله پورافکاری، چاپ اول، تبریز، تابش، 1371. گودرزی، بهزاد. یادگیری؛ حافظه و زبانپریشی. تهران، انتشارات آوای نور، 1374. گولپینارلی، عبدالباقی. مولانا جلالالدین، مترجم و توضیحات توفیق سبحانی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375. معظمی، داوود. مقدمات نوروسایکولوژی. تهران، انتشارات سمت، 1378. مولوی. کلیات شمس. جلد اول و دوم، به تصحیح مرحوم فروزانفر، چاپ چهارم، تهران، نشر نگاه، 1387. ـــــ . مثنوی. تصحیح رینولد نیکلسون، چاپ هفتم، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362. ـــــ . کلیات دیوان شمس. به تصحیح مرحوم فروزانفر، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1351. نفیسی، سعید. تاریخ ادبیات روس. چاپ اول، تهران، فردوس، 1344. نفیسی، آذر. آشناییزدایی در ادبیات. کیهان فرهنگی، سال ششم، شماره2، 1370. صص34ـ37. نوریان، سیدمهدی. قافیهاندیشی مولانا. مطالعات عرفانی، شماره سوم بهار و تابستان، 1385، صص63ـ72. وحیدیان کامیار، تقی. نگاه تازه به بدیع. 1383. ولک، رنه. تاریخ نقد جدید. جلد دوم، ترجمة سعید ارباب شیرانی، تهران، نشر نیلوفر، 1373. ــــــــ و وارن، آستین. مترجم مینا موحد و پرویز مهاجر، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1373. ویگوتسگی، لوسیمونوویچ. تفکر و زبان، ترجمة بهروز عزبدختری، تبریز، انتشارات نیما، 1367. همایی، جلالالدین. مولوینامه، چاپ دوم، تهران، هما، 1366. یاکوبسن و فالر، راجر و لاج دیوید. چاپ اول، تهران، نشر نی، 1369. یونگ، کارل گوستاو. جهاننگری. ترجمه جلال ستاری، تهران: توس، 1372.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع و مآخذ احمدی، بابک. ساختار و تأویل متن، جلد اول، چاپ اول، تهران: نشر مرکز، 1370 افلاطون. جمهور، ترجمة فؤاد روحانی، تهران: نشر بنگاه و ترجمة نشر کتب، 1360. افلاکی. مناقبالعارفین. به تصحیح تحسین یازیچی. چاپ دوم. تهران: دنیای کتاب، 1362. الیوت، تی اس. برگزیده آثار. ترجمه و تألیف محمد دامادی، تهران: انتشارات علمی، 1350. ایگلتون، تری. پیش درآمدی بر نظریه ادبی. عباس مخبر، ویراست دوم، چاپ سوم، تهران: مرکز، 1383. بارت، رولان. لذت متن. ترجمه پیام یزدان جو، تهران: نشر مرکز، 1383. بهاءالدین ولد. معارف. به تصحیح و توضیح بدیع الزّمان فروزانفر، تهران: نشر مولا، 1367. بهار، محمدتقی. سبکشناسی، ج 1، تهران: زوار، 1381. پورخالقی چترودی، مهدخت. از سیمرغ عطار تا شمس مولانا. مجموعه مقالات مولویپژوهی، جلد دوم، زیر نظر غلامرضا اعوانی، موسسه پژوهش حکمت و فلسفه ایران، 1386. پورنامداریان، تقی. در سایه آفتاب. چاپ دوم، تهران: انتشارات سخن، 1384. تئودورف، تزوتان. بوطیقای ساختگرا. ترجمه محمد نبوی، تهران: نشر آگاه، 1389. حافظ، شمسالدین محمد. دیوان. تصحیح قزوینی به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر، تهران: انتشارات صفی علیشاه، 1383. حیدری، حسن؛ رحیمی، یدالله. زائوم در غزلیات شمس. عرفانیات در ادب فارسی، شماره هجدهم، دانشگاه آزاد همدان، صص 27ـ46، 1393. دشتی، علی. سیری در غزلیات شمس. تهران: نشر امیرکبیر، 1336. دین لویس، فرانکلین. مولانا. ترجمة حسن لاهوتی، چاپ دوم، تهران: نشر نامک، 1385. رازی، شمس قیس. المعجم فی معاییر الاشعار العجم، تصحیح علامه قزوینی، 1338. زرقانی، سیدمهدی. تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی، تهران: نشر سخن، 1388. زرینکوب، عبدالحسین. جستجو در تصوف ایران. چاپ هشتم، تهران: نشر امیر کبیر، 1386. ــــــــــــــــــــــ . شعر بیدروغ شعر بینقاب. تهران: انتشارات علمی، 1372. ــــــــــــــــــــــ . پلهپله تا ملاقات خدا. تهران: انتشارات علمی، 1373. سپهسالار، احمد. رساله سپهسالار. تصحیح و تعلیق محمد افشین وفایی، تهران: نشر سخن، 1385. ستایشگر، مهدی. رباب رومی. ج اول، تهران: شرکت تعاونی کارآفرینان فرهنگ و هنر، 1384. سروش، عبدالکریم. قمار عاشقانه. تهران: موسسه فرهنگی صراط، 1379. سیدی، حسین؛ صفری، خدیجه. مست و مستور. تهران: انتشارات رواق مهر، 1386. شفیعیکدکنی، محمدرضا. مقدمه غزلیات شمس تبریزی. چاپ اول، تهران: انتشارات سخن، 1387. ـــــــــــــــــــــــــ . زبان شعر در نثر صوفیه. تهران: نشر سخن، 1392. ـــــــــــــــــــــــــ . موسیقی شعر. چاپ هفتم، تهران: انتشارات آگاه، 1376. ـــــــــــــــــــــــــ . شاعر آینهها. چاپ دوم، تهران، انتشارات آگاه، 1371. ـــــــــــــــــــــــــ . رستاخیز کلمات. چاپ اول، تهران، نشر سخن، 1391. شمیسا، سیروس. انواع ادبی. تهران، انتشارات فردوس، 1373. ـــــــــــــــ . سبکشناسی. چاپ اول، تهران، انتشارات فردوس، 1374. ـــــــــــــــ . گزیده غزلیات شمس. چاپ دوم، تهران، نشر بنیاد، 1369. شیمل، آنه ماری. شکوه شمس. ترجمه حسن لاهوتی، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، 1376. ـــــــــــــــ . مولانا امروز دیروز فردا. ترجمه محمد طرف، چاپ اول، تهران، نشر بصیرت، 1387. صبور، داریوش . ذره و خورشید. چاپ اول، تهران، نشر زوار، 1380. سرامی، قدمعلی. از خاک تا افلاک. چاپ اول، تهران، چاپخانه تابش، 1369. صفوی، کوروش. از زبانشناسی به ادبیات. ج اول (نظم)، تهران، نشر چشمه، 1373. ــــــــــــــ . آشنایی با زبانشناسی در مطالعات ادب فارسی، تهران، نشر علمی، 1391. عسگری، پرویز؛ عنایتی، میر صلاحالدین، نقیپور؛ سیما. مقدمات نوروسایکولوژی، اهواز، نشر دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز، 1389. علوی مقدم، مهیار. نظریههای نقد ادبی معاصر. چاپ دوم، تهران، سمت، 1381. غلامرضایی، محمد. داستانهای غنایی منظوم. تهران، انتشارات فردابه، 1370. غیاثی، محمدتقی. درآمدی بر سبکشناسی ساختاری. تهران، انتشارات شعلة اندیشه، 1368. فروزانفر، بدیع الزّمان. شعر مولوی. یادنامه مولوی، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، 1337. فشارکی، محمد. نگاهی به نوآوریهای مولانا در وزن شعر فارسی. مجلة کیان، شماره7، 1371، صص 48ـ51 کاپلان، هارولد؛ سادوک، بنیامین. خلاصة روانپزشکی. ترجمة نصرتالله پورافکاری، چاپ اول، تبریز، تابش، 1371. گودرزی، بهزاد. یادگیری؛ حافظه و زبانپریشی. تهران، انتشارات آوای نور، 1374. گولپینارلی، عبدالباقی. مولانا جلالالدین، مترجم و توضیحات توفیق سبحانی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375. معظمی، داوود. مقدمات نوروسایکولوژی. تهران، انتشارات سمت، 1378. مولوی. کلیات شمس. جلد اول و دوم، به تصحیح مرحوم فروزانفر، چاپ چهارم، تهران، نشر نگاه، 1387. ـــــ . مثنوی. تصحیح رینولد نیکلسون، چاپ هفتم، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362. ـــــ . کلیات دیوان شمس. به تصحیح مرحوم فروزانفر، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1351. نفیسی، سعید. تاریخ ادبیات روس. چاپ اول، تهران، فردوس، 1344. نفیسی، آذر. آشناییزدایی در ادبیات. کیهان فرهنگی، سال ششم، شماره2، 1370. صص34ـ37. نوریان، سیدمهدی. قافیهاندیشی مولانا. مطالعات عرفانی، شماره سوم بهار و تابستان، 1385، صص63ـ72. وحیدیان کامیار، تقی. نگاه تازه به بدیع. 1383. ولک، رنه. تاریخ نقد جدید. جلد دوم، ترجمة سعید ارباب شیرانی، تهران، نشر نیلوفر، 1373. ــــــــ و وارن، آستین. مترجم مینا موحد و پرویز مهاجر، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1373. ویگوتسگی، لوسیمونوویچ. تفکر و زبان، ترجمة بهروز عزبدختری، تبریز، انتشارات نیما، 1367. همایی، جلالالدین. مولوینامه، چاپ دوم، تهران، هما، 1366. یاکوبسن و فالر، راجر و لاج دیوید. چاپ اول، تهران، نشر نی، 1369. یونگ، کارل گوستاو. جهاننگری. ترجمه جلال ستاری، تهران: توس، 1372. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,528 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 506 |