تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,003 |
تعداد مقالات | 83,616 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,259,053 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,313,861 |
بسامد واژۀ «باد» در زیباییشناسی شعر فروغ فرخزاد در ارتباط با مضامین غنایی | ||||
زیباییشناسی ادبی | ||||
مقاله 3، دوره 7، شماره 30، اسفند 1395، صفحه 57-78 اصل مقاله (418.17 K) | ||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||
چکیده | ||||
فروغ فرخزاد از شاعران برجستۀ ادبیات معاصر است که در مضامین غنایی سرآمد است، بهترین عاشقانههای زنانۀ ادبیات معاصر در شعر او قابل مشاهده است. با مطالعۀ دقیق دیوان او، این نکته قابل تأمل است که شاعر پیوسته از واژۀ باد به صورت تشبیه، استعاره، نماد استفاده نموده و تصویرهای شاعرانه از این واژه ساخته است. اگر در زیباییشناسی مضامین عاشقانۀ او دقت کنیم، آشکار است که ارتباط منسجم و معناداری بین این تصویرپردازیها با مضمون عشق وجود دارد؛ شاعر از آغاز شاعری تا پایان، حادثۀ عشق در زندگی و شکست آن را در اشعاری بیان کرده است که در آنها باد نماد عشق است که در ابتدا چون نسیم روح او مینوازد اما با شکست در عشق باد ویرانگری میشود که زندگی شاعر را به تباهی میکشاند. در این مقاله سعی شده است با ارائه نمونههای شعری، چگونگی تصویرپردازی، ارتباط معنادار و نمادین واژه باد با مضمون عشق در دیوان او بررسی شود. | ||||
کلیدواژهها | ||||
فرخزاد؛ باد؛ عشق؛ ویران | ||||
اصل مقاله | ||||
بسامد واژۀ «باد» در زیباییشناسی شعر فروغ فرخزاد در ارتباط با مضامین غنایی رحیم کوشش[1] زهرا نوری[2]
چکیده فروغ فرخزاد از شاعران برجستۀ ادبیات معاصر است که در مضامین غنایی سرآمد است، بهترین عاشقانههای زنانۀ ادبیات معاصر در شعر او قابل مشاهده است. با مطالعۀ دقیق دیوان او، این نکته قابل تأمل است که شاعر پیوسته از واژۀ باد به صورت تشبیه، استعاره، نماد استفاده نموده و تصویرهای شاعرانه از این واژه ساخته است. اگر در زیباییشناسی مضامین عاشقانۀ او دقت کنیم، آشکار است که ارتباط منسجم و معناداری بین این تصویرپردازیها با مضمون عشق وجود دارد؛ شاعر از آغاز شاعری تا پایان، حادثۀ عشق در زندگی و شکست آن را در اشعاری بیان کرده است که در آنها باد نماد عشق است که در ابتدا چون نسیم روح او مینوازد اما با شکست در عشق باد ویرانگری میشود که زندگی شاعر را به تباهی میکشاند. در این مقاله سعی شده است با ارائه نمونههای شعری، چگونگی تصویرپردازی، ارتباط معنادار و نمادین واژه باد با مضمون عشق در دیوان او بررسی شود. واژههای کلیدی فرخزاد، باد، عشق، ویران مقدمه زیباییشناسی در ادبیات با بلاغت ارتباط نزدیک دارد، اصولاً «شعر کاربرد جمالشناسانه زبان است» (شفیعیکدکنی، 1392: 367). زیبایی فاصلۀ میان ظاهر و معنای متن است «در هنر بین مورد محسوس و معنا فاصله میافتد، تجربۀ زیباشناختی این فاصله را نشان میدهد که در واقع شکافی است میان آنچه به ادراک حسی در میآید با معناهای نمادین» (احمدی، 1391: 269) از آنجا که زیبایی نامحدود است، هر روز جلوههای تازهای از آن در ادبیات ابداع میگردد و قلمروهای ناشناختهای در آن کشف میشود. مهمترین شیوهای که شاعر در آن نگاه نو ایجاد میکند و زیبایی تازهای به وجود میآورد، مربوط به آشناییزدایی است، آشناییزدایی «ادبیات زمان معمول را دگرگون میکند و به گونهایی نظام یافته آن را ازگفتار روزمره منحرف میکند» (ایگلتون، 1372: 6) این مسئله نخستین بار در مکتب فرمالیسم از سوی شکلوفسکی مطرح شد. او درباره آشناییزدایی گفت «هدف هنر احساس مستقیم و بیواسطۀ اشیا است، بدان گونه که به ادراک حسی در آیند، نه آنگونه که شناخته شده و مالوفند» (سلدن، 1377: 50) در ادبیات ما، ادبیات معاصر جایگاه مناسب برای بررسی آشناییزدایی دارد، مهمترین تحولی که در ادبیات معاصر رخ داد این بود که شعر با تحولات سیاسی اجتماعی همسو شد، تحول تازه، زبان تازه را طلبید و زبان تازه زیبایی تازه ایجاد کرد. «شک نیست که هر مضمون و عاطفهای، زبانی خاص خود طلب میکند و نیز بر حسب حال و شخصیت مخاطب، لحن و کیفیت سخن چه از حیث مفردات و ترکیبات و چه از حیث بافت نحوی گوناگون باید تغییر کند... . تسلط گوینده بر زبان، خواه زبان گفتار و خواه زبان نوشتار و شناخت استعدادها و ظرفیتهای گوناگون زبان، گوینده را به تحقق هماهنگی و همسازی زبان با حال مخاطب و حال مقال یاری میکند. هماهنگی و تلائمی که خواننده میان زبان و مایه و مضمون عاطفی شعر آگاهانه و چه ناآگاهانه احساس میکند سبب احساس زیبایی در خواننده و تشدید تأثرپذیری وی میگردد» (پورنامداریان، 1381: 401 ـ 402) یکی از واژگانی که در این دوره به لحاظ مضمون متحول شد و با کارکرد زیباییشناسی تازهای در اشعار شاعران ظاهر گردید واژه «باد» است در این دوره، واژه باد که در شعر کلاسیک اغلب به عنوان خبررسان عاشق و معشوق بود، در شعر معاصر به نمادهای ویرانی، استبداد، استعمار، ظلم و. . تبدیل شد و مفهوم قاصد بودن آن کنار رفت. بنابراین هم از نظر زیباییشناسی و هم به لحاظ آشناییزدایی قابل بررسی است. در این مقاله با تأکید بر بسامد واژه «باد» در زیباییشناسی شعر فروغ فرخزاد به مواردی که با این واژه زیبایی خلق کرده، تأکید شده است. فرخزاد تنها شاعری است که از واژۀ باد در مضامین غنایی استفاده کرده است، در عاشقانه سرایی نیز شاعری است که کاملاً احساس خود را از زندگی و مسائل زندگی بیان کرده است به گونهای که شعر او انعکاسی از زندگی اوست یکجا میگوید: «به نظر من شعر، شعلهای از احساس است و تنها چیزی است که مرا در هر حال که باشم میتواند به یک دنیای رؤیایی و زیبا ببرد، یک شعر وقتی زیباست که شاعر تمام هیجانات و التهابات روح و جسم خود را در آن منعکس کرده باشد، من عقیده دارم که هر احساسی را بدون هیچ قید و شرایطی باید بیان کرد، اصولاً برای هنر نمیشود حدی قائل شد و اگر جز این باشد هنر روح اصلی خود را از دست میدهد». (م. آزاد، 76 13: 316) باد در شعر او در دورۀ اول شاعری نماد عشق است که با تحول آن در دورۀ دوم نماد عشق ویرانگر میشود. پیشینۀ تحقیق فروغ فرخزاد یکی از چند شاعر برجستۀ ادبیات معاصر است، طبیعی است که در پژوهشها بسیار مورد توجه قرار بگیرد. شعر او از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است، اما با جستجو در مجلهها و کتابها مقاله یا پژوهش که مشابه موضوع مقاله باشد، یافت نشد، البته واژۀ باد در اشعار شاعران دیگر بررسی شده است مانند مقالۀ «رمزپردازی باد در آثار سنایی» از مریم حسینی در فصلنامۀ علوم انسانی دانشگاه الزهرا چاپ شده یا مقالۀ «باد در دیوان حافظ»، از عبدالرضا سیف، در مجلۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران چاپ شده است. ولی در شعر فروغ فرخزاد یا دیگر شاعران معاصر پژوهشی در دست نیست.
بیان مسأله تفکر و کاوش دربارۀ واژۀ باد به اسطوره و افسانههای کهن ارتباط مییابد. در تمدن و فرهنگ ایران باستان، باد یک ایزد و فرشتۀ ایرانی است، داستانها و افسانههای بسیاری مربوط به این ایزد در متون کهن وجود دارد. «آریائیان قدیم برای باد، دو لغت داشتهاند از واژۀ واته vata و نیز واژۀ وایوvayu» (باقری، 1388: 134) که هر دو با دو معنای متفاوت، خدای قادری بودهاند که بعدها با هم یکی میشوند به طوری که گفته میشود «فرشتۀ ایرانی باد با نام وایvay هم ایزدی بوده بزرگ، قاهر و قادر، ایزدی ازلی و زندگیبخش و نیز پایان دهنده و مرگآور» (همان: 133) دارای دو چهرۀ متفاوت و ویژگیهای دوگانه«نیکوکار و در عین حال شوم، چرا که هم ایزد زندگی و هم خدای مرگ بوده است» (همان) در قرآن کریم نیز واژۀ «ریح» به معنی باد، با دو معنی منفی و مثبت، هجده بار به کار رفته است و به جز دو سه موردی که با بار مثبت آمده مثل ریح یوسف و ریح طیبه، غالباً معنی منفی دارد و حاکی از عذاب و بلا و یا همراه با عذاب است (حسینی، 1385: 36 ـ 37). چهرههای متفاوت باد در ادبیات فارسی استفاده شده است. مهمترین نمود آن در جنبۀ مثبت، «خبررسانی» است که در ادبیات ما به ویژه شعر گذشته بسیار رایج است «باد بیشتر به صورت باد و نسیم سحر، در سراسر تاریخ ادبیات فارسی عنصر و عامل ارتباط و پیوند عاشق و معشوق و وسیلۀ ارتباط آنها بوده است» (پورنامداریان، 1387: 6) و «مایۀ آرامش احوال درونی و بیرونی شاعر در فراق یار خویش میباشد که با آن در خلوت خود راز میگوید و گاه آن را جانشین یار میکند» (سیف، 1379: 174) به عنوان نمونه باد «صبا» در شعر حافظ اخبار عاشق را به معشوق میرساند:
در ادبیات معاصر کاربرد این واژه تغییر میکند، دیگر چون شعر گذشته تنها رابط بین عاشق و معشوق نیست، مهمترین تغییر آن دگردیسی نمادین در مفهوم ویرانگری است که در شعر گذشته نادر است. این مفهوم در اشعار سیاسی اجتماعی دیده میشود. به عنوان نمونه: باد در شعر نیما جنبۀ منفی دارد، در شعر«خانهام ابریست» که آن را بعد از کودتای 28 مرداد 1332 سرود، باد نماد استعمار است: از فراز گردنه خرد و خراب و مست باد میپیچد. یکسره دنیا خراب از اوست (یوشیج، 1389: 761). یا در شعر «او به رؤیایش» اوضاع اجتماعی مردم را که در فقر زندگی میکنند و توان اعتراض ندارند توصیف کرده است، در اینجا باد نماد ظلم و استبداد است. باد میکوبد، میروبد جادۀ ترسان را و زنی مانده خموش (همان: 670ـ 671) نمونۀ دیگر در شعر شاملو دیده میشود، در شعر «نگاه کن» که توصیف سالهای بعد از کودتا است و آن سالها، سال مرگ مبارزان راه آزادی است، در یک قسمت آن را سال باد نامیده است که نماد استبداد است: سالِ بد سالِ باد سالِ اشک سالِ شک. سالِ روزهای دراز و استقامتهای کم (شاملو، 1384: 209) علاوه بر مضمون اجتماعی، در مضامین دیگر نیز باد کاربرد دارد نمونۀ آن شعر سهراب سپهری است. سهراب هیچگاه تحت تأثیر شرایط اجتماعی شعر نگفت او شاعری است که کمتر تحت تأثیر فضا است. بیاعتنا به تب و تاب زمانه در جهان دیگری سیر میکند (سرکوهی، 1383: 103) در شعر سهراب سپهری نقش منتقلکننده دارد: من نمازم را وقتی میخوانم که اذانش را باد گفته باشد سر گلدستۀ سرو (سپهری، 1372: 150) ولی بسامد مهم آن در کارکردهای اجتماعی با مفهوم ویرانگری است. در کل«باد در شعر معاصر، به دلیل منش اجتماعی، کنشهای سیاسی و نگرش خاص شاعران این دوره، کارکردی جدید مییابد، کارکردی که از ذهن و شعور سیاسی نیما و پیروان ادبی او در زمان و مکانی خاص مایه گرفته است» (پورنامداریان، 1387: 6) این مفهوم در شعر فروغ فرخزاد نیز که مورد مطالعۀ مقالۀ حاضر است، دیده میشود و با این تفاوت که شاعر از این مفهوم در مضمون عشق استفاده کرده است. تنها یکبار در اشعار اجتماعیاش نقش ویرانگر دارد. در شعر «کسی که مثل هیچ کس نیست» از موعودی سخن میگوید که خواهد آمد و عدالت را برقرار خواهد کرد، در قسمت آخر شعر وقتی میگوید منجی خواهد آمد و هر چیز را که استبداد از ما گرفته از او میگیرد و برای ما قسمت میکند در اینجا باد نماد استبداد است. هر چه را که باد کرده باشد، قسمت میکند و سهم ما را هم میدهد (فرخزاد، 1383: 380) این تنها یک نمونه است که البته میتوان آن را هم در ارتباط با مضمون عشق نیز تبیین کرد اما بیشترین استفادۀ شاعر از این واژه در راستای بیان مضامین عاشقانه است. در دیوان او عشق، یک سیر تکاملی را طی میکند، شاعر در این تکامل از عشقی کودکانه و احساسی به تعبیری والا و برتر از عشق میرسد که در نوع خود میتواند یک تعبیر عارفانه باشد که البته با دیدی کاملاً اجتماعی بیان میشود. در شعر او معشوق جزئی از افراد اجتماع است. «در این دوره کلیات معشوق در شعر غنایی خیلی کمتر شده و چهرة معشوق آشکارتر و مشخصتر میشود. در اشعار فروغ نیز که به عنوان زنی از معشوق مردش صحبت میکند. معشوق دیگر آن معشوق خیالی و موهوم کلاسیک نیست. روابط عاشق و معشوق خیلی عادی و مربوط به زندگی روزمره است». (شفیعیکدکنی، 1383: 62)
تحلیل فرخزاد شعر را با اندیشۀ عاشقانه آغاز کرد، عشق اصلیترین مضمون شعری اوست که در آغاز شاعری با جنبۀ احساسی اروتیکوار بیان شده است و دفترهای «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» گویای آن است سپس با تحول اندیشه، وقتی به مضامین اجتماعی روی آورد. نگرش او به عشق دگرگون شد و صبغۀ اجتماعی و متعالی گرفت و از آن احساسهای تند و بیپروای اروتیکوار دوری کرد. 10 شعر در ارتباط با مضمون عشق در دفترهای «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» دیده میشود که واژۀ باد و واژههای مترادف آن مانند نسیم و طوفان، استفاده شده است، زیباییشناسی آنها به صورت استعاره و تشبیه آمده است و ارتباط آنها با مضمون عشق در موارد زیر دیده میشود. باد و واژههای مترادف آن، نمایانگر عشق شاعر یا معشوق در 8 شعر این نمود به صورت برجسته کاربرد دارد، در شعر «دوست داشتن» که در وصف عشق شاعر به معشوق است، طوفان، استعاره از عشق است: آنچه در من نهفته دریائی است کی توان نهفتنم باشد با تو زین سهمگین طوفانها کاش یارای گفتنم باشد (فرخزاد، 1383: 44) در شعر«اندوه» که در یادکرد معشوق در شب تاریک، کنار شط کارون است، عشق خود را به طوفان مانند میکند: بیچاره دل که با همه امید و اشتیاق بشکست و شد به دست تو زندان عشق من در شط خویش رفتی و رفتی از این دیار ای شاخۀ شکسته ز طوفان عشق من (همان: 103) در شعر«با کدام است» که در توصیف عشق و حسرت نیافتن معشوق است، با تشبیه مرکب میگوید همان طور که مزرعه، باد را برای رسیدن محصول دوست دارد او نیز معشوق را دوست دارد. دوست دارمش مثل دانهای که نور را مثل مزرعی که باد را مثل زورقی که موج را یا پرندهای که اوج را (همان: 113) در شعر «اندوهپرست»که در بیان از بین رفتن آرزوها و اندوه امروز و دلهرۀ فرادی شاعر است، نسیم استعاره از عشق اوست. شاعر ابتدا نسیم را با استعارۀ مکنیه به پرندهای مانند کرده است که پرشکسته شده است اما در کل «نسیم پرشکسته» استعاره از عشق است: نغمۀ من همچو آوای نسیم پر شکسته عطر غم میریخت بر دلهای خسته (همان: 132) شعر «ترس» در بیان آمیزش شاعر با معشوق در شب تیره است، شاعر عشق معشوق را مانند به نسیم کرده است: بر ما چه گذشت؟ کس چه میداند من او شدم او خروش دریاها من بوتۀ وحشی نیازی گرم او زمزمۀ نسیم صحراها (همان: 176) در شعر« بلوررؤیا» شاعر وقتی به مرد جواب آری میدهد، خود را به نسیم صبح مانند میکند: گفتم خموش «آری» و هم چون نسیم صبح لرزان و بیقرار وزیدم به سوی تو اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم در سینه هیچ نیست به جز آروزی تو (همان: 195) در شعر «گره» آمدن معشوق و یکی شدن با او را به نسیم گمشده مانند کرده است: دیدم که بال گرم نفسهایت سائیده شد به گردن سرد من گویی نسیم گمشدهای پیچید در بوتههای وحشی درد من (همان: 201) باد و واژهای مترادف آن همدرد و دلسوز شاعر باد که در واقع نمود عشق درونی فرخزاد است وقتی فضای بیرون و واقعیت تلخ شکست را میبیند، با شاعر همدرد میشود، در این نمود با تصویرپردازی آرایۀ تشخیص، باد، جاندار انگاشته شده و در احساس شاعر نسبت به معشوق شریک میگردد؛ در دو شعر که مضمونی مشابه دارند، باد همدم لحظههای بیقراری فرخزاد است، در شعر «صدایی در شب»، شاعر در رؤیای خود در نیمه شب، معشوق را در دهلیز خانۀ خود میبیند اما وقتی به طرف او میرود معشوق از او دور میشود و شاعر با حالتی غمگین، دور شدن او را تماشا میکند، در اینجا نسیم با او همدرد میشود: گویی از پنجرهها روح نسیم دید اندوه من تنها را ریخت بر گیسوی آشفتۀ من عطر سوزان اقاقیها را تند و بیتاب دویدم سوی در (همان: 111) در ادامه شعر وقتی معشوق کاملاً از دهلیز خارج میشود باد ناله میکند که در واقع این ناله، نالۀ عاشقانۀ فرخزاد است: لیک در ظلمت دهلیز خموش ضربۀ پاها، لغزید و گذشت باد آواز حزینی سر کرد (همان) در شعر«ستیزه» با مضمون دو شعر قبلی، سخن از آمدن مرد در رؤیای شاعر است، هنگامی که او میآید، گویی روح مردۀ فرخزاد زنده میشود و نسیم که نماد عشق پاک و آرام شاعر است راه را برای معشوق باز میکند: ... . زندگی سر میکشد چون لالهای وحشی از شکاف گور از زمین دست نسیمی سرد برگهای خشک را با خشم میروبد... آه باز کن در اوست (همان: 168) با تحول اندیشه و گذر از دورۀ احساسهایی که میشود آن را حاصل عشق کورکورانه نامید، نگرش شاعر به عشق تغییر مییابد به همان نسبت نیز زیباییشناسی واژۀ باد تغییر میکند، شاعر کمتر از بلاغت گذشته مثل تشبیه و استعاره استفاده میکند بلکه باد به صورت نماد میآید. در ارتباط با مضمون عشق نیز باد نماد عشقی است که به جای رشد او باعث تباهیاش شده است. فرخزاد عشق را دوست دارد اما عشق باعث ویرانی زندگی اوست زیرا وصالی در آن نیست از این رو گاهی عشق را نوازش میکند گاهی آن را باعث ویرانی زندگیاش میداند. این مسئله در سراسر اشعار او دیده میشود چنانچه باید گفت «احساس فروغ از معشوق احساس دوگانهای است، احساسی که هم در آن خود را تسلیم میکند و هم با آن میجنگد، خواستن به گفتۀ او درد تاریکی است به سودای به دست آوردن آسایشی» (جلالی، 1372: 532). تنفر از عشق، هیچگاه در شعر او دیده نمیشود، عشق فرخزاد یک عشق متعالی است اما معشوق او متعالی نیست، از همین رو همواره دلهرۀ ویرانی در قلب او میتپد و شاعر برای بیان این ویرانی واژه باد را انتخاب کرده است. در دفتر «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» اشعاری آورده که در آنها به زندگی خود و مسئلۀ عشق پرداخته است، در تمامی آنها باد به عنوان نمادی از عشق ویرانگر تکرار شده است. در مقایسه با اشعار سه دفتر اول ملاحظه میشود که شاعر به بن بست همیشگی در عشق رسیده و شکست را پذیرفته است. در این اشعار سیر تحولی از عشق شاعر، بیتوجهی معشوق و نابودی عشق دیده میشود. به عبارتی فرخزاد به عشق متوسل میشود تا زندگی کند اما بیوفایی و جفا باعث ویرانی زندگی او میشود. در این اشعار از باد در دو نماد استفاده کرده است: باد نماد عشق متعالی شاعر در شعر «روی خاک» که مضمون اصلی آن بیان آشفتگی زندگی و توصیف تجربۀ شکست در عشق است، باد نماد عشقی است که شاعر از آن مدد میخواهد تا به زندگی ادامه دهد: روی خاک ایستادهام با تنم که مثل ساقۀ گیاه باد و آفتاب و آب را میمکد که زندگی کند (فرخزاد، 1383: 237) در ادامۀ شعر بار دیگر به اینکه منتظر نوازش عشق است اشاره میکند و واژۀ نسیم را به کار میبرد: روی خاک ایستادهام تا ستارهها ستایشم کنند تا نسیمها نوازشم کنند (همان) در شعر«میان تاریکی» شاعر هوای معشوق را دارد و پیوسته در یادش او را صدا میزند و به خود میخواند گرچه او نمیآید اما شاعر در پایان شعر، عشق خود را نسبت به او اعتراف میکند، در اینجا باد را به عنوان نمادی معشوق آورده است: درخت کوچک من به باد عاشق بود به باد بیسامان کجاست خانۀ باد؟ (همان: 252) در این شعر، درخت خود شاعر است «درخت به طور کلی، زندگی و گاهی یکی از اجزای زندگی و گاهی رمز خود شاعر است» (شمیسا، 1372: 103) او میخواهد با باد به رویش و سرسبزی برسد اما باد همان طور که خود گفته بیسامان است. بنابراین باعث رویش او نمیشود. در شعر «وصل» وقتی چگونگی عاشق شدنش را میگوید از واژۀ وزیدن استفاده میکند که نمایانگر عشق به معشوق است: دیدم که در وزیدن دستانش جسمیت وجودم تحلیل میرود (فرخزاد، 1383: 259) در شعر «عاشقانه» که توصیف دل انگیز عشق به معشوق متعالی است، نفسهای معشوق را به نسیم مانند کرده است که به او آرامش میبخشد: ای نفسهایت نسیم نیم خواب شسته از من لرزههای اضطراب خفته در لبخند فرداهای من رفته تا اعماق دنیاهای من (همان: 264) در شعر «مرداب» شاعر خود را با تشبیهی مضمر به مردابی مانند کرده است که روزگاری جویبار روان شادابی بود که البته عشق را تسخیر قلب خود کرده بود و یال اسب باد را در چنگال داشت، باد نماد عشق است که شاعر آن را به اسبی مانند کرده است که خودش یال آن را به دست داشت (کنایه از اینکه معشوق را در کنار داشت) آهوان ای آهوان دشتها گاه اگر در معبر گل گشتها جویباری یافتید آوازهخوان رو به استغنای دریاها روان جاری از ابریشم جریان خویش خفته بر گردونۀ طغیان خویش یال اسب باد در چنگال او روح سرخ ماه در دنبال او... (همان: 186) در شعر «وهم سبز» باد در عمق گودترین لحظههای تیرۀ همخوابگی او نفس میزند در اینجا نیز نماد عشق است. و باد، باد که گویی در عمق گودترین لحظههای تیرۀ همخوابگی نفس میزد (همان: 305) مهمترین شعر در این زمینه شعر «تولدی دیگر» است، در این شعر باد نماد عشقی است که فرخزاد را از دوران کودکیاش جدا کرده است: کوچهای هست که در آنجا پسرانی که به من عاشق بودند هنوز با همان موهای درهم و گردنهای باریک و پاهای لاغر به تبسمهای معصوم دخترکی میاندیشند که یک شب او را باد با خود برد (همان: 340ـ 341) باد نماد عشقی ویرانگر گفته شد که شاعر عشق را دوست دارد اما عشق باعث رویش او نمیشود بلکه او را به تباهی و غم میکشاند، این ویرانی در اشعار بسیاری آمده است، در این شعرها، باد نماد عشق ویرانگر و بیثبات است که در زندگی شاعر ظاهر شده است. در یک کلمه باید گفت عشق باعث ویرانی زندگی شاعر شده است. در شعر «باد ما را خواهد برد» میگوید باد با برگ درختان وعدۀ دیدار دارد: در شب کوچک من، افسوس باد با برگ درختان میعادی دارد (فرخزاد، 1383: 242) اما این باد باعث رویش درختان (رمز خود شاعر) نیست بلکه یک باد ویرانگر است چنانچه بلافاصلۀ دلهرۀ ویرانی در او ایجاد میکند و باعث نومیدی او میشود: در شب کوچک من دلهرۀ ویرانی ست گوش کن وزش ظلمت را میشنوی؟ من غریبانه به این خوشبختی مینگرم من به ناامیدی خود معتادم (همان) اما شاعر همچنان عاشق است و باد را با وجود ویرانی دوست دارد همچنان که قبلاً نیز گفته بود که به باد بیسامان عاشق است بنابراین از معشوق میخواهد با او همراه شود و شعر با تسلیم فروغ به عشق تمام میشود: ای سراپایت سبز دستهایت را چون خاطرهای سوزان در دستان عاشق من بگذار و لبانت را چون حسی گرم از هستی به نوازشهای لبهای عاشق من بسپار باد ما را خواهد برد باد ما را خواهد برد (همان: 243) در شعر «آبهای سبز تابستان» که مضمون آن از تنهایی و بیاعتباری عشق است، باد نماد عشقی ویرانگر است که شاعر از آن میترسد: ما از صدای باد میترسیم ما از نفوذ سایههای شک در باغهای بوسههامان رنگ میبازیم ما در تمام میهمانیهای قصر نور از وحشت آوار میلرزیم (همان: 248) در شعر«در غروبی ابدی» شاعر خود را فردی بازنده میبیند که در یک غروب ابدی مانده است آغاز شعر چنین است: روز یا شب نه ای دوست غروبی ابدی است با عبور دو کبوتر در باد چون دو تابوت سفید و صداهایی از دور، از آن دشت غریب بیثبات و سرگردان همچون حرکت باد (همان: 280) باد در اینجا نماد عشق ویرانگر است چنانچه کبوترها که در باد پرواز میکنند میمیرند، واژۀ تابوت نشان مرگ است و شاعر در ادامه صفت بیثباتی و سرگردانی را به باد میدهد که نشان عشقِ گذرای معشوق است که باعث سرگردانی هر دوی آنها شده است. در ادامۀ شعر، بعد از بیان تنهایی و حسرت روزهای خوب گذشته و نابودی آروزها میگوید: من به آوار میاندیشم به تاراج وزشهای سیاه (همان: 283) در شعر «دیدار در شب» که از برجستهترین شعرهای اجتماعی فرخزاد است؛ شاعر یک زن تنها و سرگردان در اجتماع است، سخن اصلی او تنهایی و ویرانی یک زن ایرانی در زندگی اجتماعی است، چهرۀ شگفت خود شاعر است که در آستانۀ نابودی است و دلیل نابودی او باد ویرانگر است که خطوط چهرۀ او را محو میکند و آرامش زندگی را از او میگیرد، در توصیف خود میگوید، باد طرح جاری او را (زندگی او را) محو و دگرگون کرده است: و چهرۀ شگفت با آن خطوط نازک دنبالهدار سست که باد طرح جاریشان را لحظه به لحظه محو و دگرگون میکرد... داد زد باور کنید من زنده نیستم (همان: 297) بار دیگر در چند بند بعدی شعر از باد سخن میگوید و بلافاصله به مرگ اشاره میکند: سرد است و بادها خطوط مرا را قطع میکنند آیا در این دیار کسی هست که هنوز از آشنا شدن با چهرۀ فنا شدۀ خویش وحشت نداشته باشد؟ (همان: 302) علاوه بر این اشعار، مهمترین شعری که فرخزاد در مورد زندگی خود و تباه شدنش به دست عشق گفته است منظومۀ «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» است. «معروف است که هر هنرمند بزرگ، معمولاً یک اثر بزرگ و برجسته دارد که چکیدۀ همه آراء و نظریات مهم و هنر و زندگی اوست و به اصطلاح مانیفیست وجودی و هنری اوست و به هر حال اوج کارهای اوست و بیش از آثار دیگر، شاعر را نشان میدهد و بیان میکند سایر آثار هنرمند همه به نحوی پایهها و مقدمات این اثرند و یا مرور دوباره آنند...» (شمیسا، 1372: 22) مضمون اصلی آن، اظهار یأس و ناتوانی شاعر در برابر شکستهای زندگی است «فروغ در این شعر با زبان ادبی فارسی امروز، با لحنی بسیار عاطفی و مؤثر ماجرای شکست خود را در زندگی و مخصوصاً در زندگی زناشویی و چگونه جدا شدن از مردی را که دوستش داشت به صورت خاطرههای پراکنده مرور میکند» (همان: 23) در این منظومه ارتباط باد با مضمون عشق کاملاً صفت ویرانگری عشق را نشان میدهد. شاعر بر این صفت تأکید دارد و آگاهانه آن را به کار برده است. ابتدا از دوران کودکیاش میگوید که ناگهان باد در کوچه میآید: در کوچه باد میآید در کوچه باد میآید و من به جفتگیری گلها میاندیشم به غنچههایی با ساقهای لاغر کم خون و این زمان خستۀ مسلول و مردی از کنار درختان خیس میگذرد (فرخزاد، 1383: 346) آمدن باد در کوچه، همان عشق مرد است که وارد قلب شاعر میشود و او را از کودکیاش جدا میکند، همچنان که در «تولدی دیگر» نیز از کوچهای گفته بود که باد در آن آمده بود و فروغ را برده بود، درخت نیز همان طور گفته شد نماد خود شاعر است، بنابراین مرد میآید و شاعر عاشق میشود اما همان طور که مشخص است این عشق به سرانجامی نمیرسد بنابراین در دو بند بعدی بار دیگر باد در کوچه میآید و خبر ویرانی را میدهد: در کوچه باد میآید کلاغهای منفرد آنزوا در باغهای پیر کسالت میچرخند (همان: 347) عشق باعث تنهایی و انزوای شاعر میشود زیرا معشوق او را ترک میکند، فضای شعر تنهایی وجودی شاعر را نشان میدهد، در ادامه، در تخیل خود به گذشتهها میرود، در خیالش، عشق یا همان دوران کوتاه زندگی را به نسیم مانند میکند که زندگیبخش است: انگار از خطوط سبز تخیل بودند آن برگهای تازه که در شهوت نسیم نفس میزدند (همان: 348) سومین بار، باد در کوچه میآید و ویرانی آن کاملاً آشکار میشود و به اثبات میرسد و شاعر شاهد این است که مرد باعث ویرانی او شده است: در کوچه باد میآید در کوچه باد میآید و این ابتدای ویرانی است و آن روز هم که دستهای تو ویران شدند باد میآمد (همان) و شاعر خوب میداند که دیگر معشوق را نخواهد داشت زیرا: تمام لحظههای سعادت میدانستند که دستهای تو ویران خواهد شد (همان: 352) اما گفتهایم که فرخزاد هرگز از عشق رویگردان نبوده است او میل بازگشت به سوی معشوق را و البته میداند که دیگر وصالی نخواهد بود، در اینجا میپرسد: آیا دوباره گیسوانم را در باد شانه خواهم زد؟ (همان) طبیعی است که هیچ موقع نمیتوان در باد موها را شانه زد، صفت بارز باد، پریشانی است که اجازۀ شانه زدن و مرتب شدن موها را نمیدهد بعد از این منظومه شاعر چند بار نیز از واژۀ باد استفاده نموده است که البته شعرها مضمون عاشقانه نداشتهاند و بیشتر از نظر مضمون زندگی مورد توجهاند، در این اشعار نیز باد به گونهای با عشق و زندگی شاعر ارتباط دارد. در شعر «هفت سالگی» که مضمون اصلی آن حسرت روزهای خوب کودکی و بیان این موضوع است که بعد از کودکی در انبوهی از جنون و جهالت گذشته است، شاعر از صدای باد میترسد زیرا باد او را از دوران خوش کودکی جدا کرده است همچنان که در شعر «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم ...» به این موضوع اشاره کرده است: صدای باد میآید صدای باد میآید ای هفت سالگی برخاستم و آب نوشیدم و ناگهان به خاطر آوردم که کشتزارهای جوان تو از هجوم ملخها چگونه ترسیدند (همان: 314) صدای باد، صدای عشق ویرانگری است که خبر نابودی او را میدهد برای همین شاعر آب مینوشد چون ترسیده است. صدای باد باعث میشود که شاعر تلخی شکست را به یاد بیاورد، کشتزارهای جوان استعاره از امید و روشنیها و ملخها استعاره از ناامیدیهای زندگی است که او فرا گرفته است و دلیل نابودی امیدهای جوانی او و ناامیدی کنونیاش عشق ویرانگر است.
نتیجهگیری نتیجۀ پژوهش نشان میدهد که واژۀ باد در دیوان فروغ فرخزاد یک واژۀ کلیدی است که ارتباط معناداری با مضمون عشق دارد، گویی شاعر با انتخابی آگاهانه با توجه به مفهوم نمادین باد در ادب فارسی، به وسیلۀ تصاویر شاعرانه، سعی در بیان اندیشهها و احساسات عمیق عاشقانه دارد. در نیمۀ اول شاعری، فرخزاد در سه دفتر: اسیر، دیوار، عصیان، واژۀ باد و واژههای مترادف آن، طوفان و نسیم، را با تصاویری شعری: استعاره، تشبیه مکرراً در شعرهای عاشقانه به کاربرده است، بیشترین واژۀ استفاده شده، واژۀ نسیم است که نشاندهندۀ عشق پاک و زندگیبخش شاعر میباشد. در دورۀ دوم شاعری، با توجه به تغییر سبک شعرسرایی، کاربرد این واژه تغییر میکند و به صورت نماد و رمز، نمایانگر عشق بیثبات و ویرانگر میشود گویی عشق چون بادی ویرانگر به زندگی شاعر وارد میشود و او را تباه میکند، به طور کل باید گفت شاعر، سیر عشق به معشوق، شکست در عشق و تباهی زندگیاش را با نمادپردازی باد برای خواننده توصیف کرده است.
منابع و مآخذ احمدی، بابک.حقیقتوزیبایی. تهران: مرکز، 1391. ایگلتون، تری. پیشدرآمدیبرنظریهادبی. ترجمه عباس مخبر، تهران: مرکز، 1372. باقری حسنکیاده، معصومه. اکوان دیو و وای اسطورۀ باد. مجلۀ مطالعات ایرانی، ش 16، 1388، صص133ـ 140. پورنامداریان، تقی، (1381) سفر درمه، تهران: نگاه، 1381. پورنامداریان، تقی؛ خسروی شکیب، محمد. دگردیسی نمادها در شعر معاصر. فصلنامۀ پژوهشهای زبان و ادب فارسی، ش11، 1387، صص162ـ147. جلالی، بهروز. در غروبی ابدی (زندگینامه، مجموعة آثار منثور، مصاحبه و نامههای فروغ فرخزاد). تهران: مروارید، 1376. جلالی، بهروز. جاودانه زیستن در اوج ماندن (دربارة فروغ فرخزاد). تهران: مروارید، 1372. حافظ. دیوان. به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران: صفی علیشاه، 1372. حسینی، مریم. رمزپردازی باد در آثار سنایی. فصلنامۀ علوم انسانی دانشگاه الزهرا، ش 56ـ57، 1385، صص 35ـ50. سپهری، سهراب. صدای پای آب (هشت کتاب). تهران: طهوری، 1372. سرکوهی، فرج. عارفی غریب در دیار عاشقان. ص99ـ104، باغ تنهایی (یادنامه سهراب سپهری)، به کوشش حمید سیاه پوش، تهران: نگاه، 1383. سلدن، رامان؛ ویدسون، پیتر.راهنماینظریۀادبیمعاصر. ترجمۀ عباس مخبر، تهران: طرح نو، 1377. سیف، عبدالرضا. باد در دیوان حافظ. مجلۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، 1379، صص 163ـ175. شاملو، احمد. مجموعه اشعار. تهران: نگاه، 1384. شفیعیکدکنی، محمدرضا. زبانشعردرنثرصوفیه. تهران: سخن، 1392. شفیعیکدکنی، محمدرضا. ادوار شعر فارسی (از مشروطیت تا سقوط سلطنت). تهران: سخن، 1383. شمیسا، سیروس. نگاهی به فروغ. تهران: مروارید، 1372. فرخزاد، فروغ. دیوان کامل اشعار. با مقدمۀ شجاعالدین شفا، تهران: مؤسسه مرز فکر، 1383. مشرف آزاد تهرانی، محمود. پریشادخت شعر (زندگی و شعر فروغ فرخزاد). تهران: ثالث، 1376. یوشیج، نیما. مجموعۀ کامل اشعار. به کوشش سیروس طاهباز، تهران: نگاه، 1389.
| ||||
مراجع | ||||
منابع و مآخذ احمدی، بابک.حقیقتوزیبایی. تهران: مرکز، 1391. ایگلتون، تری. پیشدرآمدیبرنظریهادبی. ترجمه عباس مخبر، تهران: مرکز، 1372. باقری حسنکیاده، معصومه. اکوان دیو و وای اسطورۀ باد. مجلۀ مطالعات ایرانی، ش 16، 1388، صص133ـ 140. پورنامداریان، تقی، (1381) سفر درمه، تهران: نگاه، 1381. پورنامداریان، تقی؛ خسروی شکیب، محمد. دگردیسی نمادها در شعر معاصر. فصلنامۀ پژوهشهای زبان و ادب فارسی، ش11، 1387، صص162ـ147. جلالی، بهروز. در غروبی ابدی (زندگینامه، مجموعة آثار منثور، مصاحبه و نامههای فروغ فرخزاد). تهران: مروارید، 1376. جلالی، بهروز. جاودانه زیستن در اوج ماندن (دربارة فروغ فرخزاد). تهران: مروارید، 1372. حافظ. دیوان. به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران: صفی علیشاه، 1372. حسینی، مریم. رمزپردازی باد در آثار سنایی. فصلنامۀ علوم انسانی دانشگاه الزهرا، ش 56ـ57، 1385، صص 35ـ50. سپهری، سهراب. صدای پای آب (هشت کتاب). تهران: طهوری، 1372. سرکوهی، فرج. عارفی غریب در دیار عاشقان. ص99ـ104، باغ تنهایی (یادنامه سهراب سپهری)، به کوشش حمید سیاه پوش، تهران: نگاه، 1383. سلدن، رامان؛ ویدسون، پیتر.راهنماینظریۀادبیمعاصر. ترجمۀ عباس مخبر، تهران: طرح نو، 1377. سیف، عبدالرضا. باد در دیوان حافظ. مجلۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، 1379، صص 163ـ175. شاملو، احمد. مجموعه اشعار. تهران: نگاه، 1384. شفیعیکدکنی، محمدرضا. زبانشعردرنثرصوفیه. تهران: سخن، 1392. شفیعیکدکنی، محمدرضا. ادوار شعر فارسی (از مشروطیت تا سقوط سلطنت). تهران: سخن، 1383. شمیسا، سیروس. نگاهی به فروغ. تهران: مروارید، 1372. فرخزاد، فروغ. دیوان کامل اشعار. با مقدمۀ شجاعالدین شفا، تهران: مؤسسه مرز فکر، 1383. مشرف آزاد تهرانی، محمود. پریشادخت شعر (زندگی و شعر فروغ فرخزاد). تهران: ثالث، 1376. یوشیج، نیما. مجموعۀ کامل اشعار. به کوشش سیروس طاهباز، تهران: نگاه، 1389. | ||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 8,084 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 772 |