تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,003 |
تعداد مقالات | 83,616 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,259,326 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,314,436 |
بررسی جنبههای بلاغی در مرثیۀ محتشم کاشانی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 7، شماره 30، اسفند 1395، صفحه 115-134 اصل مقاله (362.79 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
صور گوناگون خیال در همۀ زبانها و دورهها، زمینۀ اصلی شعر را نشان میدهد. شاعر با بهره از زبان وصفی یا مجازی و به فراخور مضمون مورد نظر خود در انواع شعر طبعآزمایی میکند. یکی از مضامین مهمّ شعری، مرثیه است که در سوگ کسان یا در مصیبت ائمۀ معصومین علیهم السّلام به ویژه امام حسین(ع) و یاران او سروده شده است. محتشم کاشانی پرآوازهترین مرثیهسرای شیعه در دورۀ صفوی است و سبک جدیدی در سرودن اشعار مذهبی به وجود آورد که الگوی شاعران پس از او نیز قرار گرفت. مسألۀ مورد مطالعه در این نوشتار بررسی جنبۀ زیباییشناسی از نظر میزان کاربرد صور خیال در مرثیۀ محتشم به روش تحلیلی توصیفی و هدف از تحقیق تبیین علّت تأثیرگذاری و ماندگاری این مرثیه است. نتیجۀ تحقیق میزان قابل ملاحظهای از تصویرسازیهای محتشم را با به کارگیری شگردهای ادبی صور خیال نشان میدهد به گونهای که بیتی خالی از این صور و آرایهها نیست؛ از آن میان، استعاره سپس تشبیه بیشترین کاربرد و مجاز، کنایه و تشخیص به نسبت برابر در برجستهسازی تصاویر به کار رفته و چنین مینماید که غیر از مضمون، استفاده از صوری چون استعاره و تشبیه از علل عمدۀ شهرت و تأثیرگذاری شعر محتشم است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مرثیه؛ صور خیال؛ محتشم کاشانی؛ مصیبت کربلا | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسی جنبههای بلاغی در مرثیۀ محتشم کاشانی محبوبه مسلمیزاده [1] چکیده صور گوناگون خیال در همۀ زبانها و دورهها، زمینۀ اصلی شعر را نشان میدهد. شاعر با بهره از زبان وصفی یا مجازی و به فراخور مضمون مورد نظر خود در انواع شعر طبعآزمایی میکند. یکی از مضامین مهمّ شعری، مرثیه است که در سوگ کسان یا در مصیبت ائمۀ معصومین علیهم السّلام به ویژه امام حسین(ع) و یاران او سروده شده است. محتشم کاشانی پرآوازهترین مرثیهسرای شیعه در دورۀ صفوی است و سبک جدیدی در سرودن اشعار مذهبی به وجود آورد که الگوی شاعران پس از او نیز قرار گرفت. مسألۀ مورد مطالعه در این نوشتار بررسی جنبۀ زیباییشناسی از نظر میزان کاربرد صور خیال در مرثیۀ محتشم به روش تحلیلی توصیفی و هدف از تحقیق تبیین علّت تأثیرگذاری و ماندگاری این مرثیه است. نتیجۀ تحقیق میزان قابل ملاحظهای از تصویرسازیهای محتشم را با به کارگیری شگردهای ادبی صور خیال نشان میدهد به گونهای که بیتی خالی از این صور و آرایهها نیست؛ از آن میان، استعاره سپس تشبیه بیشترین کاربرد و مجاز، کنایه و تشخیص به نسبت برابر در برجستهسازی تصاویر به کار رفته و چنین مینماید که غیر از مضمون، استفاده از صوری چون استعاره و تشبیه از علل عمدۀ شهرت و تأثیرگذاری شعر محتشم است. واژههای کلیدی مرثیه، صور خیال، محتشم کاشانی، مصیبت کربلا
1ـ مقدمه و بیان مسأله «تصرّف ذهنی شاعر در مفهوم طبیعت و انسان و کوشش ذهنی او برای برقراری نسبت میان انسان و طبیعت، چیزی است که آن را «خیال» یا «تصویر» مینامیم و عنصر معنوی شعر، در همۀ زبانها و در همۀ ادوار، همین خیال و شیوۀ تصرّف ذهن شاعر در نشان دادن واقعیات مادی و معنوی است و زمینۀ اصلی شعر را صور گوناگون و بیکرانۀ این نوع تصرّفات ذهنی تشکیل میدهد» (شفیعی کدکنی، 1385: 2) «خیال عنصر اصلی شعر است. در حقیقت مجموعۀ امکانات بیان هنری که در شعر مطرح است و زمینۀ اصلی آن را انواع تشبیه، استعاره، اسناد مجازی و رمز و گونههای مختلف ارائۀ تصاویر ذهنی میسازد، «تصویر» و «خیال» (ایماژ) نامیده میشود» (همان: 10) «عموم صاحبنظران قدیم و معاصر، خیال/تصویر را عنصر اساسی در کلام شاعرانه گفتهاند. مادۀ خام خیال و خلق تصویر، زبان و شیوههای رفتار زبانی است. تصویر و خیال میتواند از رهگذر زبان وصفی یا زبان مجازی و به کمک تشبیه، استعاره، نماد، حسآمیزی، کنایه، جناسهای آوایی، تمثیل، تلمیح و سایر مجازها ایجاد شود» (داد، 1383: 139). در انواع صور خیال، مبنای اصلی تصویر شاعرانه عبارت است از یافتن رابطه میان دو امر متفاوت و بعید در عالم خارج و تطبیق آن دو با یکدیگر از جهت یک یا چند صفت برجستۀ مشترک میان آن دو، عرضه و بیان نتیجۀ این تطابق به طریقی که نتیجۀ واحدی از آن حاصل شود که این بیان به یکی از طرق چهارگانۀ بلاغی یعنی تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه صورت میپذیرد. (ر. ک: زنجانی، 1388: 16) شاعر میتواند با بهره از اینگونه زبان وصفی یا مجازی و ابزار، در انواع شعر فارسی از لحاظ معنی و محتوا و قالبهای مختلف طبعآزمایی کرده به تناسب مضمون مورد نظر، شعر و کلام خود را تعالی بخشیده مُهر ماندگاری و تأثیرگذاری بر آن اثر ثبت نماید. یکی از این انواع شعر محتوایی، مرثیه است که آن شعری است که در سوگ کسان یا ذکر مصیبت ائمۀ معصومین علیهمالسّلام به ویژه امام حسین(ع) و یاران او سروده شده باشد. در مرثیه، شاعر به بیان و ذکر مناقب و فضایل و مکارم شخص درگذشته میپردازد، شأن و مقام او را تجلیل میکند و از دست رفتنش را ضایعهای عظیم جلوه میدهد و در بیوفایی دنیا و مسألۀ مرگ و زندگی سخن میگوید و بازماندگان را به صبر و شکیبایی فرا میخواند. «در آثار شاعران فارسی زبان از قدیمترین ازمنۀ تاریخ ادبیات ایران تاکنون وجود دارد که گویندگان ما در سوگ فرزند یا دوست یا ممدوح خود قالباً در قالبهای قصیده، قطعه و ترجیعات سرودهاند» (رزمجو، 1385: 116) نخستین مرثیههای به جا مانده در ادب فارسی عبارتند از: اشعار رودکی سمرقندی در رثای دو شاعر معاصر خود، ابوالحسن مرادی و شهید بلخی:
ابوالعبّاس فضل بن عبّاس ربنجنی بخارایی در 331 ق. در سوگ نصر بن احمد سامانی، ابومنصور عمّارۀ مروزی شاعر اواخر عهد سامانیان در سوگ ابو ابراهیم اسماعیل بن نوح معروف به منتصر، مرثیۀ فردوسی در سوگ فرزند از دست شدۀ خویش و اشعاری در رثای قهرمانان شاهنامه:
شاعران در مرثیهسرایی غالباً ترجیعات را برمیگزینند و پس از آن از قصیده بهره میجویند امّا خود را بدین دو قالب شعری محدود نمیکنند؛ مثلاً مرثیههای فردوسی در قالب مثنوی است و مرثیههای حافظ در قالب غزل. خاقانی مرثیههایی که در سوگ عموی خویش سروده در قالب قطعه است و گاهی قالب دیگری مانند رباعی نیز استفاده میشده است. «مهمترین اشعاری که از نوع مرثیه در ادب فارسی باقی مانده است، آثاری است که شاعران پارسیگوی دربارۀ شهادت سرور شهیدان حضرت حسین بن علی(ع) و یاران وفادار آن امام یا در وفیات ائمۀ معصومین(ع) سرودهاند. نکتۀ حائز اهمّیت و قابل تذکّر در مورد این دسته از اشعار، این است که سرودن مراثی در سوک شهدای کربلا همچنین تشکیل مجالس عزا و اقامۀ مجامع سوگواری واقعۀ کربلا، بلافاصله از زمان وقوع آن حادثۀ جانسوز شروع شده و تا زمان حاضر ادامه یافته است. البته صفویه در ترویج تشیّع و اقامۀ مراسم عزاداری بسیار اهتمام ورزیدهاند امّا این که تشکیل این مجامع مولود آن زمان باشد به کلّی خلاف واقع است و ساختن مراثی منظوم که در ابتدا به عربی بوده و بعداً در زبان فارسی نیز رواج یافته، از زمان وقوع حادثۀ کربلا آغاز شده است. در تاریخ ادبیات فارسی، یادمان واقعۀ کربلا، سابقهای طولانی دارد. آن چه مسلّم است این که از قرن هفتم هجری، عدّهای از شاعران پارسیگوی، اعم از سنّی و شیعه، برای اهل بیت مرثیه سرودهاند» (رزمجو، 1385: 121) مرثیه را بر حسب مناسبات سراینده با شخص درگذشته به مرثیۀ رسمی و شخصی و مذهبی تقسیم میکنند: مرثیۀ تشریفاتی و رسمی: در سوگ ارباب قدرت یعنی پادشاهان، وزیران و بزرگان کشور یا وابستگان آنها که معمولاً توسّط شاعران درباری سروده میشد امّا غالباً بر حسب وظیفه یا بنا به دستور پادشاه یا بزرگان کشور این کار را میکردند از این رو پرتکلّف، خشک و بیروح است. از مرثیههای رسمی: مرثیۀ عمعق بخارایی به دستور سلطان سنجر و در مرگ دختر او، مهملک خاتون؛ مرثیۀ فرّخی سیستانی در سوگ سلطان محمود غزنوی؛ مرثیۀ امیر معزّی در سوگ سلطان ملکشاه سلجوقی؛ مرثیۀ انوری در سوگ یکی از بزرگان عصر او؛ سعدی نیز در سوگ سعد بن ابوبکر سلغری مرثیهای گیرا دارد. مرثیۀ شخصی و خانوادگی: به مناسبت از دست رفتن یکی از خویشان شاعر سروده میشود. اینگونه مرثیه به علّت پیوند عاطفی شاعر با درگذشته، معمولاً از سر اخلاص گفته میشود و تراوش دلی سوخته و طبعی اندوهگین است، از این رو پرمایه و گیرا و جانسوز و پر سوز و گداز است. نمونههای مرثیۀ شخصی: مرثیۀ فردوسی در مرگ فرزند 37 سالهاش؛ مرثیۀ مسعود سعد سلمان در سوگ فرزندش، صالح؛ مرثیههای مشهور خاقانی در سوگ فرزند و عمویش؛ مرثیههای کمالالدّین اسماعیل، سعدی، حافظ و جامی که در سوگ فرزندان خویش سرودهاند. همچنین مرثیههای فردوسی در سوگ سهراب، سیاوش، اسفندیار و رستم از این دست است. مرثیۀ مذهبی: این نوع مرثیه را در ذکر مناقب ائمّۀ اطهار و سوگ رهبران مذهبی، عالمان دین یا مصیبت امامان، به ویژه سیّدالشّهداء(ع) و یاران او میسرایند. این نوع مرثیه قدمت چندانی ندارد و تقریباً با رسمیت یافتن مذهب تشیّع (از قرن دهم با حکومت صفویه) در ایران همزمان است. نخستین کسی که در ذکر مصیبت شهیدان کربلا کتاب نوشت، ملاحسین واعظ کاشفی در کتاب روضه الشّهداء بود. از شاعران سدۀ نهم هجری کسانی چون کمال غیاثالدین شیرازی، بابا سودایی ابیوردی، تاجالدّین حسن تونی سبزواری، ابن حسام قهستانی، خواجه اوحد سبزواری، لطفالله نیشابوری و کاتبی ترشیزی را میتوان نام برد که به واقعۀ کربلا پرداختهاند. امّا پرآوازهترین شاعر مرثیهسرا، محتشم کاشانی است که در روزگار شاه طهماسب یکم صفوی (984ـ930 ق. ) ترکیببند معروف خود را در دوازده بند در رثای امام حسین(ع) و یاران او سرود و با این که در انواع دیگر شعر شاعری میانمایه بود، در این راه به چنان موفّقیتی دست یافت که مرثیۀ وی در شمار اشعار معروف فارسی قرار گرفت و پس از او، بسیاری از شاعران سبک و سیاق وی را تقلید کردند امّا کمتر به پایۀ او رسیدند. (ر. ک: انوشه، 1375: 1243ـ1242؛ رستگار فسایی، 1380: 185ـ172) «رثای شعرا دربارۀ دوستان و شاعران دیگر نیز از قدیمیترین انواع رثائیه است. از دیگر انواع مرثیه یکی مرثیههای فلسفی است که گاهی در اشعار شعرا نمونههایی یافت میشود که از احساسات تأثیرگذار آنان نسبت به مسألۀ مرگ و حیات و افسوس بر گذران دوران شباب به غفلت و بطالت و احساس مرگ قریبالوقوع بیزاد و توشۀ رحلت و یا شوق وصال معشوق حقیقی و وصول به سرمنزل اصلی حکایت میکند که ما این دسته از اشعار را که بیشتر جنبۀ تنبیهی و عرفانی دارد و در پارهای از آنها مثل این است که شاعر از مرگ بر خود تعزیت میکند و مرثیت میخواند، به مراثی فلسفی تعبیر میکنیم» (امامی، 1369: 63). بر سخن مذکور حیرتهای فیلسوفانه و پرسشهای بدون پاسخ بشر در تاریخ زندگیش را نیز باید افزود. مراثی اجتماعی و داستانی (قومی) نیز عنوانی است که برای اشعاری به کار میبریم که به واسطۀ رخ نمودن مصیبتی از قبیل زلزله، سیل، باد یا قتلعامهای فجیع سروده شده باشد. آغاز مراثی اجتماعی یا قومی را بعضی از موّرخان ادبی از قرن هفتم به بعد میدانند. مراثی داستانی هم ابیاتی است که شاعر برای شخصیت داستانی یا قهرمان یکی از منظومهها سروده است و از این رهگذر تفاوت نمیکند که شخصیت داستانی دارای اهمیت تاریخی است یا خیر مانند اشعار نظامی در مرگ شیرین. (ر. ک: همان: 185ـ183) در دورههای متأخّرتر، شاعرانی در رثای سیّدالشّهداء(ع) و یاران او طبع آزمودند از آن جمله: صباحی بیدگلی، وصال شیرازی، سروش اصفهانی، میرزا محمود خان ملکالشّعراء که ترکیببندی بسیار فصیح و جانسوز مشتمل بر چهارده بند در رثای حضرت سیّدالشّهدا سروده که در زیبایی و هنر سخنوری با مرثیۀ محتشم پهلو میزند، شاعرانی دیگر مانند میرزا نورالله عمان سامانی، میرزا محمّدتقی نیّر، ملکالشّعرای بهار، امیری فیروزکوهی، محمّدحسین شهریار، حسین پژمان بختیاری، اقبال لاهوری، جلالالدّین همایی، علی انسانی و مشفق کاشانی. مرثیههای مذهبی چون از ژرفای اعتقادات و احساسات شاعر برمیخیزد، اغلب پرسوز، جذّاب و گیراست و نشاندهندۀ شور عاطفی و غلیان احساسات سرایندۀ آنهاست. واقعۀ کربلا یکی از تأثیرگذارترین و در عین حال پرسوز و گدازترین جلوههای مذهب تشیّع، در میان تمامی طبقات و گروههای مختلف اجتماعی در دورۀ قاجار به عنوان رخدادی جانگداز از آن یاد میشود و در شعر و نثر شاعران و نویسندگان نیز بازتاب گستردهای داشته است به گونهای که کمتر دیوان شعری میتوان یافت که در آن اشارهای به این رویداد نشده باشد. گویی این که مثلّث شیعه و حسین(ع) و کربلا به یک موضوع روز تبدیل شده است و در هر گوشۀ مرز و بوم میتوان نشانهای از آن مشاهده کرد. موضوع شهادت حسین(ع) و یاران او، مضامین عمدهای را در ادبیات دورۀ قاجار آفریده است. قالبهایی چون مرثیه و نوحه در این دوره به عنوان محمل این حادثه کاملاً قابل توجّه هستند. در دیوانهای بیشتر شاعران این دوره بیتردید به مرثیههایی بر خواهیم خورد که با سوز و گداز بیان شدهاند و میتوان گفت چه بسا بسیاری از شاعران به عنوان مرثیهسرا شناخته شده و با افتخار تمام به توصیف و ترسیم چهرۀ امام حسین(ع) و یاران وفادار او و حماسۀ کربلا پرداختهاند. (طایفی، 1389: 109) با توجّه به اهمّیت موضوع شهادت سرور و سالار شهیدان و اهمّیت مرثیۀ محتشم کاشانی به عنوان یکی از ماندگارترین مراثی، این مقاله قصد دارد تا با پرداختن به جزئیات زیباییشناسی شعر محتشم، علل شهرت و تأثیرگذاری آن را بررسی و تبیین نماید. 1ـ1 ـ پیشینۀ پژوهش دربارۀ محتشم و شعر او تحقیقات مختلفی انجام گرفته است امّا از دیدگاه زیباییشناسی و بررسی جنبههای بلاغی مرثیۀ او در ذکر مصیبت کربلا پژوهشی نشده است. برخی مطالعات نزدیک بدین موضوع را میتوان به شرح زیر ذکر کرد: مقالۀ «بررسی و توصیف حوادث کربلا در اشعار اهلی شیرازی» نوشتۀ علیرضا نبیلو (1388) که عناوینی چون تأثیرپذیری شاعر از تفکّرات شیعی، ترسیم گوشههایی از وقایع کربلا، تأثیر حوادث کربلا بر عالم و نحوۀ توصیف شاعر از آن حوادث را مطمح نظر قرار داده است. پایاننامۀ کارشناسی ارشد دانشگاه ایلام با عنوان «بررسی صور خیال در غزلیات محتشم کاشانی»، معصومه شعبانی، 1393. مقالۀ «نکاتی چند دربارۀ ترجیعبندمعروف محتشم کاشانی» نوشتۀ مهدی صدری (1377) که به چگونگی انتخاب و ظهور مرثیه در قالب ترکیببند اشاره دارد. مقالۀ «اشعار پر آب چشم» نوشتۀ کارن جی رافل دربارۀ پایاننامۀ خود اوست ترجمۀ ابوالفضل حرّی (1386) که ژانر مرثیه، شکل و محتوای کربلانامۀ محتشم کاشانی را بررسی کرده است. مقالۀ بسیار مختصر «نگرشی به هدفهای ترکیببند محتشم کاشانی، محمّدرحیم حاجیان (1364). مقالۀ کوتاه «تحلیل سبکی ترکیببند محتشم کاشانی نوشتۀ محمود صلواتی (1387) که به اختصار این مرثیه را از سه دیدگاه زبانی، ادبی و فکری بررسی کرده است. مقالۀ مختصر «جلوههای زیباییشناسی در ترکیببند محتشم کاشانی» اثر عبدالرّضا قریشی (1371) که بسیار مختصر به برخی آرایهها در این شعر اشاره کرده است. 2ـ محتشم کاشانی مولانا محتشم کاشانی ملقّب به کمالالدین و فرزند خواجه میر احمد کاشانی از شاعران پرآوازۀ سدۀ دهم است که در زمانۀ شاه طهماسب اوّل (984ـ930) میزیسته و در کاشان به شغل بزّازی سرگرم بوده است. محتشم را باید قافلهسالار کاروان شعر عاشورا دانست زیرا مرثیۀ دوازدهبندی او با تأثیر شگرفی که بر شاعران چهار سدۀ اخیر داشته موجبات غنای کمّی و کیفی شعر عاشورا را فراهم ساخته و به دلیل اقبال بیسابقۀ دوستداران حسینی از این اثر فاخر و ماندگار، نام محتشم و ترکیببند عاشورایی او با فرهنگ عاشورا گره خورده است. ترکیببندهایی که به اقتفای ترکیببند ماندگار وی و یا با تأثیرپذیری از آن سروده شده، سرفصل ممتازی را در پیشینۀ شعر آیینی در زبان فارسی به خود اختصاص داده است. با این که زمانۀ محتشم کاشانی با آغاز رواج سبک اصفهانی معروف به هندی همزمان بوده است، در آثار وی کمتر نشانی از این سبک شعری مشاهده میشود. ترکیببند عاشورایی او نمونۀ بارزی از سبک عراقی در زبان فارسی است و در میان آثار ماتمی این سبک از نمونههای بارز به شمار میرود. بدون تردید هیچ اثر منظوم عاشورایی در زبان فارسی به اندازۀ دوازده بند محتشم کاشانی مورد اقبال فراگیر قرار نگرفته و تأثیر دامنهدار این اثر ماندگار را میتوان در پیشینۀ چهار سدۀ اخیر شعر عاشورا در زبان فارسی ملاحظه کرد. ترکیببندهای فاخری که به اقتفای دوازده بند محتشم سروده شده نمایانگر این واقعیت است که او به عنوان قافلهسالار شعر عاشورا در زبان فارسی شناخته شده است و با اقبال بیچون و چرا و چشمگیر مردم کوچه و بازار نیز از دیرباز روبرو بوده و کتیبههای پارچهای حسینیهها که مزیّن به ترکیببند اوست دلیل شاهدی بر صحّت این ادّعاست. آوازۀ دوازده بند او حتّی از مرزهای جغرافیایی ایران فراتر رفته و در کشورهایی چون هندوستان، پاکستان، افغانستان و تاجیکستان علاقمندان زیادی دارد و حتّی در میان عربزبانانی که با ادبیات فارسی آشنایی دارند بزرگان بسیاری مشاهده میشوند که به ترکیببند عاشورایی محتشم به دیدۀ احترام مینگرند. (ر. ک: مجاهدی، 1386: 155ـ154؛ نیز: سپاه پاسداران، 1379: 81) 3ـ تجزیه و تحلیل شعر به دلیل ماهیت و ساختار ویژهای که دارد، بیش از هر نوع ادبی دیگر، عواطف و احساسات شاعر در آن ظهور و بروز مییابد و بیشتر قابلیت تصویرسازی دارد به ویژه اگر مضمونی بلند و انسانی مانند واقعۀ عاشورا شاعران را به هنرنمایی برانگیزد، تأثیر چنین واقعهای به افسون کلام شورانگیز ایشان مضاعف خواهد شد. یکی از شیوههای هنرنمایی شاعران برای تأثیرگذاری دوچندان شعر به مخاطب، تصویرپردازی است که میکوشد مضمون خود را با تصرّف قوۀ خیال، عالم درون و بیرون را به یکدیگر پیوند دهد. بررسیهای تحلیلی و آماری نشان میدهد که پربسامدترین تصویرهای هنری در اشعار عاشورایی، استعاره و در مرتبۀ بعد تشبیه است. این دو ابزار تصویرسازی باعث میشود شعر از احساس و عاطفۀ بیشتری برخوردار گردد. از علل شهرت و تأثیرگذاری شعر محتشم غیر از مضمون، بهرهمندی از صنایع لفظی و معنوی، مصادیق صور خیال از جمله استعاره، تشبیه، مجاز، کنایه و تشخیص است. 3ـ1 ـ مضمون و محتوا از منظر نمای کلّی مرثیۀ محتشم با تجاهلالعارف آغاز میشود که باز چه شورشی در جهان افتاده، این چه ماتمی و چه رستخیزی است؟ و حتّی نشانی از آخرالزّمان بیان میکند تا عمق مصیبت را بر دل و جان مخاطب بنماید:
سپس با براعت استهلال ادامه مییابد؛ آن مصیبت را محرّم دنیا مینامد، رستخیزی که در زمین به پا شده امّا ملالت آن تا به بارگاه قدس نیز کشیده و حتّی جن و پری نیز در عزای اشرف اولاد آدم و آن نازپروردۀ دامان رسول خدا(ص) نوحهگری میکنند. در بند دوم، آمیغی از استعارات و تشبیهات و ترکیبات وصفی زیبا و بغضآلود، تصویری از پیکر به خاک و خون کشیدۀ امام حسین(ع) بسان کشتیِ شکستهای در طوفان کربلا در قاب شعر چنان به تصویر میآید که اگر چشم روزگار بر آن حادثه میگریست، ایوان کربلا غرق در اشک خونین میشد. محتشم آن گونه با تأسّف از حرمتشکنی میهمان کربلا و مضایقۀ کوفیان از آب یاد میکند که گویی خود آن جا حاضر و ناظر حادثه بوده گویی چهرۀ کراهتبار همچون دیو و ددشان را پیش چشم و فریاد العطش تشنگان کربلا را در گوش دارد و از بیشرمی لشکر اعداء آه از نهاد برمیکشد. محتشم در ادامۀ آه و افغان خود، در تمام بند سوم آرزو میکند که کاش هنگام آن مصیبت، سرادپردۀ هستی واژگون میشد و از حرکت باز میایستاد و هنگام شهادت آن امام(ع) همۀ جهانیان جان میدادند، سپس چون توانی در انتقام چنین فاجعهای در خود نمییابد، دل به روز حشر امیدوار میکند که در آن روز دست تظلّم آل نبی(ص) ارکان عرش را متزلزل خواهد کرد. پس از این، محتشم صحیفۀ گذشته را ورق میزند و نظری میافکند بر آن گاه که بر سر خوان غم، سلسلۀ انبیا نخستین فراخوانده شدگان بودند و به میراثداری امام حسین(ع) از شهادت امامان پیشین، از ضربتی که بر سر شیر خدا فرود آمد، از پهلوی شکستۀ خیرالنّساءالعالمین، حضرت زهرا(س)، از جگر افروختۀ امام حسن مجتبی(ع) نیز یاد میکند:
تشبیهات زیبا و استعارات بدیع، در بازسازی صحنهها و حوادث، به غنای شعر محتشم میافزاید تا در ادامۀ رثای خود همچنان در سوگ نشیند. عزاداری دختر زهرا(س) را در دو بند به سوزناکترین وجه مصوّر میکند، تأثر و تألّم و داغداری حضرت زینب(ص) را به اوج میرساند تا این که گویی توانی برای نشان دادن عمق فاجعه در خود نمیبیند پس با مفاخرهای درونی از تأثیرگذار بودن شعرش، بر خود نهیب میزند:
و برای سنجش واقعۀ کربلا به معیارهای فرازمینی دست مییازد و نه فقط ساکنان کرۀ خاکی که ساکنان افلاکی را نیز در این مصیبت مصاب میداند و اختتام کلام به سرزنش چرخ گردون و طرد و لعن عاملان این جنایت یعنی ابن زیاد، یزید و هم کیشان آنها، نمرود و شدّاد، میانجامد. 3ـ2 ـ مبحث استعاره استعاره که آن را میتوان صورت فشردۀ تشبیه نامید، نقش مهمّی در ساختار تصاویر شعری ایفا میکند و از نظر بلیغ و هنری بودن در سطح بالاتری از تشبیه قرار دارد زیرا اختلاف دو شیء و جدایی آنها که در تشبیه آشکار است، در استعاره از بین میرود و اشیاء به وحدت میرسند. ذهن مخاطب نیز تلاش بیشتری در کشف استعاره میکند و پس از کشف دنیای آن لذّت بیشتری خواهد برد. (خزعلی، انصاری، 1392: 51) در ترکیببند عاشورایی محتشم کاشانی، استعاره دامنۀ گستردهای دارد و آن شامل انواع استعاره به اعتبار ذکر یا عدم ذکر مشبّه یا مشبّهٌبه یا ملائمات آنهاست. محتشم در استعارههای ترکیببند عاشورایی خود بیشتر دیدگاه طبیعتگرا دارد یعنی در عناصری که برای ساختن تصاویر استعاری خود استفاده کرده همچنان غلبه با عناصر طبیعی و جلوههای آن است چنان که امام حسین(ع) را خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین نامیده یا از تعابیری چون گل، بستان، گلشن، نخل، ذروه، خس، آتش و نظایر آن بهره برده است.
عناصر انسانی به ویژه اعضای اندام در استعارههای محتشم، از نظر بسامد بعد از عناصر طبیعی قرار میگیرد. ترکیباتی چون چشم روزگار، دست دهر، چشم آفتاب، عیسی گردون، دست عتاب و نمونههایی از این قبیل، اگرچه استعاراتی کلیشهای و تکراری است امّا در محور افقی شعر و همچنین استواری و دوری از تکلّف و پیچیدگی کلام محتشم و نیز در آمیختن با اندیشۀ والا و همراهی ذوق لطیف شاعر، از کمال همنشینی دیگر ترکیبات بدیع شعر تأثیر یافته و ارزش خود را محفوظ داشته است. یکی از هنرنماییهای محتشم در این مرثیه استفاده از ترکیبات اضافی و وصفی است که آن را نیز در قالب استعاره ریخته است:
و یا «پروردۀ کنار رسول خدا»، «کشتۀ فتاده به هامون»، «صید دست و پا زده در خون»، «خشکلب فتادۀ دور از لب فرات» که در نوع خود ابداعی است از شاعر. دیگر عناصر استعارات محتشم را اشیاء تشکیل میدهد امّا کاربرد گل و گیاهان و حیوانات و مواردی که در ساخت استعاره معمول است، در این شعر کمتر و حتّی میتوان گفت اصلاً دیده نمیشود. در مجموع 56 نمونه از انواع استعاره در ترکیببند محتشم کاشانی وجود دارد که بسامد آن در شکل 1 نشان داده شده است: کاربرد این میزان قابل ملاحظه از استعاره، شعر را احساس و عاطفۀ بیشتری میبخشد زیرا که بیشتر با جنبۀ غنایی مرثیۀ از جهت تأثیرگذاری و برانگیختن شور عاطفی سر و کار دارد همانگونه که حسّی بودن عناصر تشبیه بر غنای فضای حماسی اشعار میافزاید. کاربرد اعضا و جوارح انسانی ریشه در توصیف جنبههای جسمانی و غزلگونهای از موضوعات گوناگون در قرون مختلف دارد و این میراث دست به دست تا محتشم و حتّی بعد از او هم رسیده است. شاعر، هر کدام از تصاویر فاجعۀ کربلا را با صور گوناگون و هماهنگ با عواطف خود تغییر داده و با تغییر احساسات خود متناسب با تصاویر، تأثیرپذیری آن را بیشتر نموده است. از نظر حرکت و سکون تصاویر در استعاره، کفۀ ایستایی کاملاً سنگینی میکند.
شکل 1ـ فراوانی انواع استعاره در ترکیببند محتشم کاشانی تشخیص و تجسیم را میتوان دو بازوی پرتوان استعاره در شکلگیری تصاویر به شمار آورد به ویژه تشخیص که موجب غنای تصاویر شعری میشود زیرا شاعر با تصرّف در عناصر بیجان و بخشیدن صفات و حالات و عواطف انسانی به آنها، روح و حیات و زندگی را در کالبد آنها میدمد و موجب پویایی و حرکت تصاویر شعری میشود. شاعر در تجسیم نیز با قوّۀ خیال خود افکار و مفاهیم و امور انتزاعی و معنوی را از دنیای مجرّد خود به دنیای محسوس میآورد تا در لباس محسوس آنها را در دسترس درک مخاطب قرار دهد و یا محسوس را در حیطۀ محسوس دیگری به تصویر کشد. (خزعلی، انصاری، 1392: 52) مرثیۀ محتشم از اینگونه تصاویر نیز بیبهره نیست:
یا اسناد ضمیر شخصی «او» به صبح آن جا که گوید:
سر برهنه برآمدن خورشید، خون گریستن فلک، گفتن عقل، چرخ پیر، در گمان افتادن چرخ، خطا و جفا کردن چرخ، معاملۀ دهر، جامه به نیل زدن عیسی گردون، چرخ سفله، آب شدن دل سنگ، کباب شدن روی زمین و امثال این موارد تشخیص در این مرثیه است که مجموع آنها در شعر مذکور، به 26 میرسد. 3ـ3 ـ مبحث تشبیه اگرچه تشبیه به واسطۀ غنای خود، گاه میتواند یک تصویر شعری محسوب شود، امّا در اغلب موارد به عنوان بخش اساسی از پیکرۀ تصاویر، نقش مهمّی در وضوح یا تأثیرگذاری آن ایفا میکند. تشبیه یکی از عناصر زیباییشناسی کلام و از جمله معیارهای نقدی برای ارزیابی خلاقیت و نوآوری هنر و هنرمند به شمار میآید. با وجود این به تنهایی دارای ارزش هنری نبوده بلکه آن گاه که در سیاق کلام موجب روشن شدن معنی و مفهوم برای مخاطب شود و پیام و رسالت کلام را به او منتقل سازد به عنوان یک عنصر تأثیرگذار و نه فقط زیباییبخش، ارزش مییابد. (میرحسینی، انصاری، 1388: 91) بررسی کلّی مرثیۀ محتشم کاشانی از منظر مصادیق تصویرسازی از جمله تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه و تشخیص، چنان که در شکل 2 نموده شده، بیشترین بسامد را در استعاره نشان میدهد، مرتبۀ بعدی تشبیه، سپس تشخیص، کنایه و مجاز است.
شکل 2ـ فراوانی تصویرسازی در مرثیۀ محتشم کاشانی چنان که پیشتر گفته شد در اشعار عاشورایی بیشترین تصاویر هنری استعاره و سپس تشبیه است. مرثیۀ محتشم در حدّ قابل توجّهی از این دو صنعت بهرهمند است و دامنۀ وسعت و تنوّع آن نسبتاً زیاد است. از نظر کاربرد عناصر محسوس یا معقول، درصد زیادی از آن عناصر به محسوسات تعلّق دارد که این امر خود نموداری از برونگرایی شاعر است. برتری محسوس عناصر طبیعت و جلوههای آن لطافت خاصّی به شعر محتشم بخشیده است. محتشم از اقسام عناصر برای تصویرسازی خود استفاده کرده عناصری همچنین از طبیعت و مظاهر آن، عناصر انسانی، فلزّات و احجار کریمه، ابزار جنگ، اشیاء بیجان که البته چنان که گفته شد، طبیعت نقش بیشتری در تصاویر محتشم دارند و در مجموع میتوان گفت که از اقسام محسوسات اعم از مبصرات، مسموعات، مشمومات، مذوقات و ملموسات بهره یافته است. از مجموع تشبیهات این ترکیببند، به اعتبار حسی یا عقلی بودن طرفین تشبیه، بیشترین آنها حسّی به حسّی مفرد است مانند زمین قیرگون، گوی زمین، خرمن گردون، دریای خون، آتش تشنگی، اشک جگرگون و... ، بقیۀ تشبیهات عقلی به حسّی مفرد نظیر آتش غیرت، خوان غم، خانۀ ایمان، جریدۀ رحمت، خیل الم، محیط شهادت، ورطۀ عقوبت، موج بلا، خانۀ طاقت، باغ دین، خنجر بیداد، درخت شقاوت. آن لحظهای که از ترس دشمنان، فریاد و فغان در حرم بلند میشود، فلک بر «آتش غیرت» همچون سپند بیآرام میگردد و زمانی که عالمیان را بر «خوان غم» صلا زدند، نخست سلسلۀ انبیا را فرا خواندند و چنین شد که در دشت کربلا چه نخلها را که از گلشن آل عبا به «تیشۀ ستیزه» زدند طوری که از این همه بیدادگریها نزدیک بود «خانۀ ایمان» ویران گردد پس چون «خیل الم» از مدینه رهسپار شام شد عقل انگاشت از غلغلهای که در سوگ آن غرقۀ «محیط شهادت» به پا شده قیامت فرا رسید در این اوضاع، دختر زهرا(س) به مویه مینشیند و روی به بقیع خطاب به مادرش گوید: ببین اولادت چگونه در «ورطۀ عقوبت» جفاکاران افتادهاند، ببین این «سیل فتنه» و این «موج بلا» را! محتشم در این مقطع، «خانۀ طاقت» را ویران مییابد و لعنت میکند عاملان این واقعه را که چگونه به خاطر خسی که بار «درخت شقاوت» است چگونه گلهای باغ دین را تباه کردند. این تشبیهات به اعتبار ذکر ادات تشبیه، بیشتر مؤکّد هستند که این امر خود عاملی است برای پر تأثیر کردن و نیرو بخشیدن به تشبیه زیرا آن را به استعاره نزدیک میکند. به اعتبار ذکر وجه شبه، بیشینۀ تشبیهات از نوع مجمل هستند و در یک نگرش کلّی تشبیهات بلیغ در ترکیببند محتشم کاشانی آمار نسبتاً چشمگیری را (22 مورد از 34 مورد تشبیه) به خود اختصاص داده است و همین تشبیهات بلیغ (اضافۀ تشبیهی) اوست که با درگیر کردن ذهن با کشف و حلّ آن، حظّی خاص ایجاد میکند. این نوع تشبیه به جهت مبالغه و زیبایی ایجاز، لذّتبخش و هنری بودن از برترین انواع تشبیه است که در آن ادّعای این همانی به اوج خود میرسد. بهرهمندی از عناصر پویا و ایستا در مرثیۀ محتشم در حالت تساوی قرار دارد یعنی از مجموع این 34 تشبیه، 18 نمونهایستا و مابقی پویاست. نمودار این آمار در شکل 3 نشان داده شده است.
شکل 3ـ فراوانی انواع تشبیه در مرثیۀ محتشم کاشانی 3ـ4 ـ مبحث مجاز و کنایه شعر عاشورایی در زمینۀ مجاز از حیث گستردگی، دامنۀ نسبتاً وسیعی دارد. شاعر پیوسته در شعر خود کلمات را در معنای غیرحقیقی خود به کار میبرد و این یکی از ویژگیهای رمزی و مبهم زبان شعر است که آن را هنرمندانهتر و مؤثرتر نموده باعث زیبایی کلام شاعر میشود. بسیاری از واژهها و جملههایی که انسان در زندگی خود به کار میبرد، مجاز است که در اثر کثرت تکرار به حقیقت تبدیل شدهاند. بیشتر مجازهایی که در شعر محتشم به کار رفته از همین مجازهای روزمرّه است، مجازهای لغوی به علاقۀ صفت، بدین معنا که صفات را گفته و موصوف را اراده کرده است مانند روحالامین، مصطفی، حیدر، آل عبا، رسول خدا و مانند آنها. بدین ترتیب 19 نمونه مجاز در این مرثیه هست که جز علاقۀ صفت، علایقی چون قوم و خویشی (زادۀ زیاد)، سببیت (نور مشرقین)، حال و محل (عالم) را نیز در بر میگیرد. کنایه نیز به عنوان یکی از مباحث عمدۀ علم بیان همواره مورد توجّه شاعران و از آن جمله، محتشم کاشانی بوده است تا مرثیۀ خود را با چنان مضمون وزینی، با بهرهمندی از کنایه در کنار دیگر مباحث بیانی، عمق و زیبایی بیشتری بخشد. وقتی محتشم در بند 10 میگوید:
مسلّماً از «آستین فشاندن» و «خاک به باد دادن» معنای دوم و دور را اراده کرده است که کنایۀ ایماء و کنایه از فعل است. همچنین است: «طلوع کردن آفتاب از مغرب»، «دریده شدن جگر»، «سر به زانو نهادن»، «گرد به فلک هفتمین رسیدن»، «غلغله در شش جهت افکندن»، «جامه به نیل زدن»، «دست از آستین به در آمدن» و... . نوع دیگر کنایۀ ایماء در شعر محتشم، کنایه از صفت است:
نتیجه محتشم کاشانی پرآوازهترین شاعر مرثیهسرا با سرودن ترکیببند 97 بیتی خود در رثای امام حسین(ع) و یاران او، به چنان موفّقیتی نایل آمد که کمتر کسی پس از او در سرودن مرثیه بدان پایه و مایه رسید. مرثیۀ او با تأثیر شگرفی که بر شاعران پس از خود گذاشت موجب غنای کمّی و کیفی شعر عاشورایی شد و سرفصل ممتازی را در سابقۀ شعر مذهبی و آیینی گشود. غیر از مضمون، بهرهمندی محتشم از صنایع لفظی و معنوی و مصادیق صور خیال به ویژه کاربرد فراوان استعاره و تشبیه همچنین استفاده از دیگر مصادیق مانند مجاز و کنایه و تشخیص، میتواند از دلایل شهرت و تأثیرگذاری شعر او به شمار آید. تشبیهات زیبا و استعارات بدیع در بازسازی صحنهها و حوادث غنای شعر محتشم را افزون ساخته است. در مرثیۀ مذکور، بسامد بالای انواع استعاره و در کنار آن، تشخیص و تجسیم، انگیزش احساسی و عاطفی بیشتری را در پی دارد. بیشترین تکیۀ محتشم بر استعاره و اقسام آن است که از میان 56 قسم آن، استعارۀ مجرّدۀ اصلیه و تبعیه تقریباً برابری میکند و اضافۀ استعاری (استعارۀ مکنیۀ اصلیه) در رتبۀ بعد قرار میگیرد. پس از استعاره، انواع تشبیه کاربرد بسیار دارد به ویژه تشبیه بلیغ یا اضافۀ تشبیهی که به جهت مبالغه و زیبایی ایجاز، حظّی وافر و خاص ایجاد کرده شعر را لذّتبخشتر و هنریتر جلوه داده است. از مجموع 34 گونه تشبیه، به اعتبار عقلی و حسی بودن طرفین، بیشترین آمار به تشبیهات حسّی به حسّی اختصاص مییابد و از منظر پویایی و ایستایی و همچنین وجه شبه و ادات تشبیه، در حالت توازن قرار دارد. در مبحث مجاز نیز، مجاز لغوی به علاقۀ صفت بیشتر کاربرد داشته و از انواع کنایه، کنایه از فعل در شعر مرثیۀ محتشم نمود یافته است امّا از مجاز و کنایه و تشخیص، گرایش محتشم به سوی اسناد مجازی یا تشخیص واضحتر است.
منابع و مآخذ کتابها 1- احمدی بیرجندی، احمد. اشک خون: مناقب و مراثی حضرت سیّدالشّهداء(ع). تهران: سازمان اوقاف و امور خیریۀ انتشارات اسوه، 1387. امامی، نصرالله (گزینش و گزارش). استاد شاعران رودکی، شرح حال و گزیدۀ اشعار. تهران: جامی، 1383. ــــــــــــ . مرثیهسرایی در ادبیات فارسی تا هشتم. اهواز: جهاد دانشگاهی، 1369. انوشه، حسن. دانشنامۀ ادبی فارسی (2). تهران: سازمان چاپ و انتشارات، 1376. خطیب رهبر، خلیل (به کوشش). گزینۀ سخن پارسی (2). تهران: بنگاه مطبوعاتی صفیعلیشاه، 1343. داد، سیما. فرهنگ اصطلاحات ادبی. تهران: مروارید، 1383. رزمجو، حسین. انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی. مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، 1385. رستگار فسائی، منصور. انواع شعر فارسی (بحثی در صورتها و معانی شعر کهن و نو پارسی). شیراز: انتشارات نوید شیراز، 1380. زنجانی، برات. صور خیال در خمسۀ نظامی. تهران: امیرکبیر، 1388. شفیعی کدکنی، محمّدرضا. صور خیال در شعر فارسی. تهران: آگاه، 1385. صاحبکاری، ذبیحالله. سیری در مرثیۀ عاشورایی. تهران: تاسوعا، 1379. فردوسی، ابوالقاسم. شاهنامه فردوسی (ج. 8 و 9). به کوشش و زیر نظر سعید حمیدیان. تهران: قطره، 1379. محتشم کاشانی، علیبناحمد. (بیتا). دیوان محتشم کاشانی. با تصحیح و مقدّمه اکبر بهداروند. اصفهان: مرکز تحقیقات رایانهای قائمیۀ اصفهان. مجاهدی، م. ع. کاروان شعر عاشورا. قم: زمزم هدایت، 1386. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نمایندگی ولی فقیه، پژوهشکدۀ تحقیقات اسلامی. شکوه شعر عاشورا. قم: پیک جلال، 1379. مقالات ذکاء، یحیی. (اسفند 1341 و فروردین 1342). «محمودخان ملکالشّعرا شاعری ماهر، نقّاشی چیرهدست، دانشمندی خوشنویس، انسانی کامل». هنر و مردم. شماره 5 و 6. 33ـ24. طایفی، شیرزاد. (پاییز و زمستان 1389). «بررسی نمودهای مذهبی در شعر عهد قاجار». مجلۀ ادیان و عرفان. سال دوم. شماره چهل و سوم. 115ـ99. میرحسینی، سیّد محمّد؛ انصاری، نرگس. (پاییز و زمستان 1388) «نقد و مقایسۀ تصویرپردازی تشبیه هنری در شعر عاشورایی فارسی و عربی». لسان مبین، شماره 002 (ویژهنامۀ زبان و ادبیات عربی)، 105ـ88. خزعلی، انسیه؛ انصاری، نرگس. (بهار و تابستان 1392)«تصویرپردازی شعری در شعر عاشورایی فارسی و عربی (تصویر استعاری)». پژوهشهای ادبیات تطبیقی، دورۀ 1، شمارۀ 1، پیاپی 1، 69ـ47 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نابع و مآخذ
کتابها 1- احمدی بیرجندی، احمد. اشک خون: مناقب و مراثی حضرت سیّدالشّهداء(ع). تهران: سازمان اوقاف و امور خیریۀ انتشارات اسوه، 1387. امامی، نصرالله (گزینش و گزارش). استاد شاعران رودکی، شرح حال و گزیدۀ اشعار. تهران: جامی، 1383. ــــــــــــ . مرثیهسرایی در ادبیات فارسی تا هشتم. اهواز: جهاد دانشگاهی، 1369. انوشه، حسن. دانشنامۀ ادبی فارسی (2). تهران: سازمان چاپ و انتشارات، 1376. خطیب رهبر، خلیل (به کوشش). گزینۀ سخن پارسی (2). تهران: بنگاه مطبوعاتی صفیعلیشاه، 1343. داد، سیما. فرهنگ اصطلاحات ادبی. تهران: مروارید، 1383. رزمجو، حسین. انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی. مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، 1385. رستگار فسائی، منصور. انواع شعر فارسی (بحثی در صورتها و معانی شعر کهن و نو پارسی). شیراز: انتشارات نوید شیراز، 1380. زنجانی، برات. صور خیال در خمسۀ نظامی. تهران: امیرکبیر، 1388. شفیعی کدکنی، محمّدرضا. صور خیال در شعر فارسی. تهران: آگاه، 1385. صاحبکاری، ذبیحالله. سیری در مرثیۀ عاشورایی. تهران: تاسوعا، 1379. فردوسی، ابوالقاسم. شاهنامه فردوسی (ج. 8 و 9). به کوشش و زیر نظر سعید حمیدیان. تهران: قطره، 1379. محتشم کاشانی، علیبناحمد. (بیتا). دیوان محتشم کاشانی. با تصحیح و مقدّمه اکبر بهداروند. اصفهان: مرکز تحقیقات رایانهای قائمیۀ اصفهان. مجاهدی، م. ع. کاروان شعر عاشورا. قم: زمزم هدایت، 1386. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نمایندگی ولی فقیه، پژوهشکدۀ تحقیقات اسلامی. شکوه شعر عاشورا. قم: پیک جلال، 1379. مقالات ذکاء، یحیی. (اسفند 1341 و فروردین 1342). «محمودخان ملکالشّعرا شاعری ماهر، نقّاشی چیرهدست، دانشمندی خوشنویس، انسانی کامل». هنر و مردم. شماره 5 و 6. 33ـ24. طایفی، شیرزاد. (پاییز و زمستان 1389). «بررسی نمودهای مذهبی در شعر عهد قاجار». مجلۀ ادیان و عرفان. سال دوم. شماره چهل و سوم. 115ـ99. میرحسینی، سیّد محمّد؛ انصاری، نرگس. (پاییز و زمستان 1388) «نقد و مقایسۀ تصویرپردازی تشبیه هنری در شعر عاشورایی فارسی و عربی». لسان مبین، شماره 002 (ویژهنامۀ زبان و ادبیات عربی)، 105ـ88. خزعلی، انسیه؛ انصاری، نرگس. (بهار و تابستان 1392)«تصویرپردازی شعری در شعر عاشورایی فارسی و عربی (تصویر استعاری)». پژوهشهای ادبیات تطبیقی، دورۀ 1، شمارۀ 1، پیاپی 1، 69ـ47 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,720 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 792 |