تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,621 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,331,454 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,377,748 |
بررسی شیوههای اطناب و بسط کلام در شعر فریدون مشیری | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 8، دوره 8، شماره 32، تیر 1396، صفحه 157-178 اصل مقاله (403.07 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسنده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زینب باقری | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اراک، اراک، ایران. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
با وجود اینکه شعر نو مدعی است از بسیاری از قید و بندهایی که شعر کلاسیک را به درازا میکشاند خود را رها ساخته است، اما هنوز نتوانسته است خود را از بسط کلام بینیاز بداند. خصوصیت تصویرگرایی شعر معاصر همراه با توصیفهای دلپذیر، تکرارها، آوردن مترادفهای ادبی، تفسیر و تبیین کلام، آوردن جملات معترضه و... به ناگزیر شعر معاصر را به بسط کلام وا داشته است. در این مقاله نویسنده کوشیده است به شیوه توصیفی ـ تحلیلی به موارد بسط کلام از دیدگاه علم معانی به شعر فریدون مشیری یکی از شاعران معاصر بپردازد و موارد ایجادکننده اطناب را در شعر او مورد بحث و بررسی قرار دهد. نتایج نشان میدهد: بزرگترین دستاویز مشیری برای ایجاد همحسی در مخاطب گرایش به توصیف است که این مورد بیش از دیگر موارد باعث اطناب در شعر او شده است. از دیگر دلایل طولانی شدن کلام مشیری تکرار واژهها و جملات در میان اشعار است که این ویژگی نیز به طرز چشمگیری سخن او را به درازا کشانده است. رد پای دیگر موارد اطناب کلام نیز در شعر او به وضوح قابل پیگیری است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شعر فریدون مشیری؛ اطناب؛ بسط کلام؛ علم معانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسی شیوههای اطناب و بسط کلام در شعر فریدون مشیری
زینب باقری*[1] چکیده با وجود اینکه شعر نو مدعی است از بسیاری از قید و بندهایی که شعر کلاسیک را به درازا میکشاند خود را رها ساخته است، اما هنوز نتوانسته است خود را از بسط کلام بینیاز بداند. خصوصیت تصویرگرایی شعر معاصر همراه با توصیفهای دلپذیر، تکرارها، آوردن مترادفهای ادبی، تفسیر و تبیین کلام، آوردن جملات معترضه و... به ناگزیر شعر معاصر را به بسط کلام وا داشته است. در این مقاله نویسنده کوشیده است به شیوه توصیفی ـ تحلیلی به موارد بسط کلام از دیدگاه علم معانی به شعر فریدون مشیری یکی از شاعران معاصر بپردازد و موارد ایجادکننده اطناب را در شعر او مورد بحث و بررسی قرار دهد. نتایج نشان میدهد: بزرگترین دستاویز مشیری برای ایجاد همحسی در مخاطب گرایش به توصیف است که این مورد بیش از دیگر موارد باعث اطناب در شعر او شده است. از دیگر دلایل طولانی شدن کلام مشیری تکرار واژهها و جملات در میان اشعار است که این ویژگی نیز به طرز چشمگیری سخن او را به درازا کشانده است. رد پای دیگر موارد اطناب کلام نیز در شعر او به وضوح قابل پیگیری است.
واژههای کلیدی شعر فریدون مشیری، اطناب، بسط کلام، علم معانی
1ـ مقدمه یک اثر ادبی از جهات مختلفی بر یک ارتباط ساده کلامی امتیاز دارد. یکی از این امتیازات در کلام ادبی استفاده شاعران و نویسندگان از علم بلاغت است که به آنها کمک میکند با استفاده از عناصر زیباییساز، کلام خود را از سطح عادی به سطح برتری ارتقا دهند. از میان شاخههای مختلف بلاغت علم معانی بیش از موارد دیگر با فن سخندانی ارتباط دارد. به کارگیری علم معانی در یک ارتباط کلامی سبب میشود سخن به صورت موثری مورد توجه مخاطب قرار گیرد. یکی از پرآوازهترین شاعران معاصر فریدون مشیری است. بیشتر اشعار مشیری محتوایی رمانتیک و تغزلی دارند و با بیان و زبانی ساده و روان سروده شدهاند. او با بیان جملات عاطفی و احساسی اغلب میکوشد عواطف رمانتیک خود را به خواننده سرایت دهد و همحسی او را برانگیزد. اندیشه رمانتیک او ایجاب میکند که از ایجاز دوری کند و با بسط کلام و آوردن وصفهای طولانی و دستاویز قرار دادن مترادفهای ادبی خواننده را با خود همدل سازد. این مقاله میکوشد به شیوه تحلیلی به موارد بسط کلام در شعر مشیری بپردازد و موارد پر کاربرد شیوههای اطناب را با ذکر نمونه مثالهایی از دیوان اشعار او تبیین نماید. 2ـ پیشینهی تحقیق در مورد مشیری و شعر او کتابهای مختصری در دست است. به خاطر تاثیری که شاعران نوپرداز در تحول شعر از سنتی به شعر نیمایی داشتهاند، غالبا محققان و پژوهندگان این تغییر و تحول در مباحثی از کتابهای خود به شعر مشیری و سبک شاعری او پرداختهاند. شمس لنگرودی در کتاب «تاریخ تحلیلی شعر نو» از او به عنوان شاعری با اشعار رمانتیسم عاشقانه در دهههای تسلط شعر رمانیسم انقلابی یاد میکند. (لنگرودی، 1377: 557) در کتاب «جریانهای شعری معاصر» نیز نویسنده به بررسی شعر مشیری و عدم تاثیر گذشت زمان بر شعر او میپردازد. او معتقد است گذشت زمان و حتی فرا رسیدن ایام پیری و تغییر اوضاع و احوال تاثیری بر رویه شاعری مشیری نداشته و وی همچنان شاعر ایام شباب است. (پورجافی، 1387: 145) دکتر زرینکوب نیز در کتاب «چشمانداز شعر نو فارسی» همانند دیگران در مورد غزلهای ساده و بیتحرک مشیری سخن میگوید. (زرینکوب، 1358: 116) دکتر شفیعیکدکنی نیز در بررسی شیوه شاعری مشیری به زبان نرم، هموار و ساده شاعر اشاره میکند. (شفیعیکدکنی، 1390: 537) در این میان مقالات نگارش یافته به بررسی محتوایی شعر مشیری پرداختهاند. مقاله «بررسی آرمان شهر در اشعار مشیری» (احمدی و زمانی، 1390: 29ـ59) و مقاله «بررسی تطبیقی مضامین عاشقانه در آثار فریدون مشیری و نزار قبانی» (دهقانیان و ملاحی، 1392: 89ـ117) و همچنین مقالههای «بررسی مولفههای عشق در اشعار فریدون مشیری و محمد ابراهیم ابوسنه» (گنجعلی و قادری، 1393: 273ـ294)، «نوستالژی اجتماعی در شعر فریدون مشیری» (ستودان و رحیمی، 1395: 71ـ88)، «فرآیند نوستالژی غم غربت در اشعار فریدون مشیری» (شریفیان، 1387: 65ـ85) مقالاتی هستند که در دهه اخیر به اشعار مشیری پرداختهاند. با وجود این که برخی نویسندگان در بررسی و تحلیل شعر مشیری به ویژگی شعر و یا محتوای اشعار این شاعر پرداختهاند اما در نوشتههای آنان اشارهای به کاربرد اطناب به عنوان شیوهای موثر در بسط کلام شعری او نپرداختهاند و از این نظر میتوان گفت که تفاوت فاحشی بین پژوهشهای آنان با محتوای این مقاله وجود دارد. 3ـ بحث و بررسی در ارتباطات انسانی، انتقال پیام از یک شخص به شخص دیگر غالباً به واسطه الفاظ انجام میپذیرد. الفاظی که بر اساس قراردادی نانوشته هر یک دارای معنا و مفهومی خاص هستند که نهایتاً این پیوند بین صدا و مفهوم موجب انتقال پیام میگردد. (فضیلت، 1385: 13) بنابراین برای ایجاد درست یک ارتباط باید زبان هم به شکل الفاظ [فیزیکی] و هم به شکل معنا [غیرفیزیکی] حضور داشته باشد تا بتواند پیام را از شخصی به شخص دیگر انتقال دهد. در بررسی اهمیت لفظ و معنا این نتیجه حاصل شد که بلاغت نه به لفظ تنهاست و نه به معنی صرف؛ بلکه قائم بر حسن نظم و ترتیب اتساق معانی و الفاظ است. (زرینکوب، 1383: 315) «شاعر نه به آوردن معانی خوب در الفاظ پست راضی شود و نه به اتیان معانی مبتذل در الفاظ خوب.» (شمس قیس رازی، 1360: 453) اما اگر نویسنده یا شاعر برای بیان معنا و مفهوم کلام از الفاظ فراوان بهره بگیرد؛ یعنی لفظ درازتر از معنى باشد، شیوه اطناب را به کار گرفته است. اطناب در لغت به معنی «پُرگویی» و «دراز کردن سخن» و در اصطلاح علم معانی، ادای کلام است با عباراتی بیشتر از آنچه مردم عادی معمولاً برای بیان آن به کار میبرند. به عبارت دیگر، اطناب آن است که مقدار الفاظِ به کار رفته در سخن از مقدار معانی آن افزونتر باشد. (سعادت و همکاران، 1384: 1/451) ادبیات عرصه اطناب است اطنابی که هم نویسنده و هم خواننده به آن واقفند و از آن لذت میبرند. زیرا بیان احساس و عاطفه به طرق گوناگون، بیان حکایتها و داستانهای جذاب با توصیفات دلپذیر و بیان حماسههای شورانگیز همگی در سایه بسط کلام امکانپذیر است. البته بسط کلام به دو صورت مطرح است: «یکی در باب سخنانی است که شأن آنها اطناب نیست از قبیل سخنان پیش پا افتاده روزمره و بدیهی و دیگر سخنان ادبی شیرین و مسائل عاطفی و احساسی که مقامی دیگر دارند.» (شمیسا، 1373: 147) زیادتِ الفاظ باید مبتنی بر فایدهای باشد و همین شرط، وجه تمایز آن را با تطویل [1]، حشو [2] و اسهاب [3] نشان میدهد. مشیری از آن دسته شاعرانی است که به بسط کلام گرایش دارد و با استفاده از اطناب سعی میکند عواطف و احساسات مخاطب را برانگیزد و او را با خود همدل و همراه سازد. این مقاله قصد دارد به شیوه توصیفی ـ تحلیلی به موارد اطناب و بسط کلام در شعر این شاعر معاصر بپردازد و موارد اطناب کلام را با توجه به آنچه در کتب بلاغی آمده است، در شعر مشیری مورد بحث و بررسی قرار دهد. 3ـ1ـ تکرار یکی متداولترین روشها برای اطناب کلام، تکرار یا تکریر واژه یا جمله است. تکرار در سخن ادبی باعث التذاذ میگردد؛ چرا که تکرار آهنگ صدا را در ذهن بازسازی میکند و تداعی موسیقی میشود و این موسیقی کلام، باعث تداوم معنا در ذهن میشود. تکرار ممکن است به قصدِ تأکید ترغیب، مبالغه، التذاذ، ارشاد و انذار به کار رود. یکی از پر کاربردترین موارد اطناب در کلام مشیری، علاقه این شاعر به تکرار است. کمتر شعری را میتوان از دیوان وی یافت که در آن بارها و بارها جملات یا واژهها تکرار نشده باشد. نمونه این ویژگی کلامی حتی در شعر شاعران هم عصر او نیز به وفور دیده میشود.
(مشیری، 1387: 1/117)
(مشیری، 1387: 1/315)
(مشیری، 1387: 1/567) بسامد تکرار در میان اشعار مشیری بالاست و اغلب بیانگر خستگی، ناامیدی، غم و تأنی حاصل از اندوه شاعر است. او تکرار را به اغراض مختلفی همچون تخیل بیشتر، تحذیر، بیان سستی، حالت خستگی، ناامیدی و برای بیان عمق اندوه به کار گرفته است.
(مشیری، 1387: 1/151)
(مشیری، 1387: 1/73) خوش به حال چشمه ها و دشتها خوش به حال دانه ها و سبزهها، خوش به حال غنچههای نیمه باز، خوش به حال دختر میخک ـ که میخندد به نازـ خوش به حال جام لبریز از شراب، خوش به حال آفتاب... ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار (مشیری، 1387: 1/308ـ309) همه ذرات وجودم آزاد همه ذرات وجودم فریاد (مشیری، 1387: 1/322) نمونه مثالهای تکرار در دیوان مشیری بسیار فراوان و از حد شمار خارج است و بیگمان یکی از بیشترین عوامل بسط کلام مشیری تکرار واژهها و جملههاست. 3ـ2ـ ایضاح بعد از ابهام یکی دیگر از موارد اطناب در کلام بحثی به نام ایضاح بعد از ابهام است. هرگاه گوینده جمله یا کلامی مبهم بیان نماید و در جملات بعدی همان عبارت مبهم را توضیح دهد و ابهام را برطرف نماید. این توضیح و رفع ابهام از جملات آغازین، باعث بسط کلام شده و سخن را به درازا میکشاند. «ایضاح: آن است که معنی سخن، ابتدا مجمل و مبهم، و سپس مشروح و مفصل بیان شود، و مقصود از آن ممکن است تفخیم، تعظیم، یا تأکید باشد.» (سعادت و همکاران، 1384: 1/451) در شعر زیر مشیری ابتدا برای جهان دو چهره قائل شده است، سپس در ادامه این دو چهره را شرح و تفسیر میکند و ابهام اولیه را برطرف مینماید. دو چهره است که همواره این جهان دارد / یکی همیشه به پیش نگاه ما پیداست / یکی عیان و دگر چهره در نهان دارد/ که با تولد و مرگ، / که با طلوع و غروب / که با بهار بهشتآفرین، خزان دارد / یکی همیشه نهان است گرچه در همه جا / به هرچه در نگری با تو داستان دارد. / نه با تولد، مرگ/ نه با طلوع، غروب / نه با بهار، خزان / که هر چه هست در او عمر جاودان دارد. (مشیری، 1387: 2/ 1079) در مثال بالا مشیری برای بیان مشروح دو چهره جهان که هر کدام چه ویژگیهایی دارند، کلام را گسترش داده و سخن را به اطناب کشانده است و همچنین است در بیت زیر که دوست خود را سمبل دو گلواژه میداند و سپس در ادامه آن دو واژه را بیان مینماید. واژگان صمیمی و بزرگوار با وجود این که سخن مبهم پیشین را برطرف مینمایند اما کلام را طولانی نمودهاند. منوچهر کوشیار که من میشناختم / دو گلواژه بود و بس: صمیمی، بزرگوار (مشیری، 1387: 2/910) در نمونه مثال زیر نیز مشیری در همان مصراع آغازین از گریههای مبهم سخن میگوید و سپس در عبارات بعد آن ابهام را برطرف مینماید و با آوردن اسامی خاص افراد، کلام مبهم را واضح مینماید. صدای گریههای مبهمی در پله میپیچید: / صدای گریهی فرنوش / صدای گریه فرهاد / صدای گریه منصور (مشیری، 1387: 1/359) دو ایستگاه که میدانیاش: تولد و مرگ / وجود مختصری در میانه دو عدم / به نام عمر، که آن هم چون خواب میگذرد. (مشیری، 1387: 2/1410) 3ـ3ـ ذکر خاص بعد از عام ذکر خاص بعد از عام به گونهای است که در کلام ابتدایی کلمه یا اسمی به صورت عام استفاده میشود و در دنباله سخن، نویسنده اسم عام را به صورت اسمهای خاص ذکر نماید. در حالی که اسم عام اسم مبهمی نیست و نیازی به توضیح و تفسیر ندارد؛ اما آن اسم عام را بسط میدهد و بر لفظ و کلام خود میافزاید. در ذکر خاص بعد از عام «به منظور اهمیت دادن به معنی خاصّ، نخست معنی عامّ را ذکر کنند و سپس معنی خاصّ را به آن عطف میکنند.» (سعادت و همکاران، 1384: 1/451) این مورد از اطناب کلام به نظر میرسد با ایضاح بعد از ابهام بسیار مشابهت دارد و شاید به گونهای زیر مجموعه آن باشد. اما باید گفت در در ذکر اسم خاص بعد از اسم عام در واقع اسم عام یک اسم مبهم نیست و بیان اسمهای خاص در زیر شاخهی اسم عام ضروری و لازم به نظر نمیرسد؛ اما ادبیات جایگاه کلامهای هنری است نه سخنانی که الزام ایجاب نماید. درسهایی گونه گونه هست: / درس دست یافتن به آب و نان / درس زیستن کنار این و آن / درس مهر، درس قهر / درس آشنا شدن / درس با شریک غم، از هم جدا شدن (مشیری، 1387: 2/1274) سرودی سر کنم با خاطری شاد / سرود عشق و آزادی پرستی (مشیری، 1387: 1/248)
(مشیری، 1387: 1/476) زورق سرگشتهام در دل امواج / هیچ نبیند / نه ناخدا، نه خدا را (مشیری، 1387: 1/461) راستی را بوسه تو، بوسۀ بدرود بود / بسته شد آغوش تابستان، خدایا زود بود. (مشیری، 1387: 1/483) غنچهام غنچه نشکفته به کام / طاقت سیلی پاییزم نیست (مشیری، 1387: 1/229) تو زهری، زهر گرم سینه سوزی / تو شیرینی، که شور هستی از توست (مشیری، 1387: 1/331) 3ـ4ـ ایغال از دیگر موارد اطناب در کلام ایغال است که آن را «امعان» نیز گویند و در لغت به معنى دور جاى رفتن است و در اصطلاح آن است که سخن را به چیزى پایان برند که در اصل از آن بىنیاز باشند؛ اما آوردن آن را فایدتى باشد. ایغال کلام یا جملهای اضافه است برای وضوح بیشتر و یا برای تایید سخن آورده میشود. (هاشمی، 1380: 223) «دوری جویی [ایغال] آن است که در پایان سخن افزونهای بیاورند که سخن بیآن بسنده و به کمال باشد؛ لیک آن نکته افزوده بر زیبایی و پروردگی سخن بیفزاید.» (کزازی، 1370: 267) در ایغال سخن اضافه باید جنبه هنری داشته باشد تا از ارزش کلام نکاهد و گوینده به روده درازی منسوب نگردد. جمله ایغال باید جنبهی ضرب المثل یا تمثیل داشته باشد و کلام را هنری نماید.
(مشیری، 1387: 1/71)
(مشیری، 1387: 1/291)
(مشیری، 1387: 1/251) فراموش نکنیم ایغال هنر است و به سبب همین دور رفتنها کلام شاعر زیبایی و گیرایی خاصی مییابد. آرام دل و دیدهی ما از سفر آید / تا بیخبرم شاد کند، بیخبر آید / اندر پی این شام سیه چون سحر آید / خورشید برآید. (مشیری، 1387: 1/162) اما همیشه در پی اسفند / هنگامهی طلوع بهار است و ایمنی / شب هر چه تیرهتر شود، آخر سحر شود. (مشیری، 1387: 1/671)
3ـ5ـ تذییل تذییل عبارت است از آوردن جملهای در پی جمله آغازین که از نظر معنا و مفهوم مستقل است؛ اما باعث استحکام معنا و مفهوم جمله اول میشود. تذییل براى تأکید و تقویت جمله نخستین آورده میشود و به گونهای است که جملهها مترادف همدیگر گردند. بیان جمله تذییل برای کسی که جمله پیشین را به درستی درنیافته، روشن کننده و برای آن که جملات پیشین را فهمیده است، مؤکَّد کننده است. (سعادت و همکاران، 1384:1/451)
(مشیری، 1387: 1/315) از غم نیاموزی چرا ای دلربا رسم وفا / غم با همه بیگانگی هرشب به من سر میزند (مشیری، 1387: 1/567) گوییا درد دوری از خورشید / ماه را نیمه شب میآزارد / آه، او هم چون من گرفتار است. (مشیری، 1387: 1/266) شاعری غرق بحر اندیشه/ کاغذ و دفتری پراکنده / رفته روحش به عالم ملکوت / دل از این تیره خاکدان کنده / خلوت عشق، عالمی دارد. (مشیری، 1387: 1/267) بیا کاین لاله تا روز دگر نیست / که عمر گل دو روزی بیشتر نیست. (مشیری، 1387: 1/216) صدای پا، صدای قلب او، آهنگ گرم زندگی / در هم میآمیزد / به زحمت دستهای لاغرش را میگشاید / میگشاید باز. (مشیری، 1387: 1/358)
(مشیری، 1387: 1/375)
(مشیری، 1387: 1/44)
(مشیری، 1387: 1/110) تویی تویی به خدا، این دیگر خیال تو نیست / خیال نیست به این روشنی و زیبایی (مشیری، 1387: 1/73) دادی مرا پناه در آغوشت / تنها پناهگاه من آنجا بود (مشیری، 1387: 1/67) در تمام موارد بالا جملات پایانی مطلبی به معنا و مفهوم جملات پیشین خود نمیافزایند؛ بلکه مفهوم آنها را موکد مینمایند و خواننده را به درک بهتری از جملات آغازین یاری میرسانند. 3ـ 6ـ تکمیل و رفع شبهه در کتابهای بلاغی به تکمیل «احتراس» نیز گفتهاند و آن این است که در پایان یا وسط کلام، جملهای دیگر آورده شود و معنای جمله پیشین را روشنتر گرداند و برای این که مخاطب به اشتباه نیفتد در اواسط و یا در پایان کلام، جملهای جهت وضوح بیشتر بیاورد. در حقیقت سخنی که دفع توهّم نماید. (هاشمی، 1380: 225) در تکمیل سخن خود گوینده تمامی گزینههای اشتباهی را که ممکن است به ذهن مخاطب برسد، رد میکند تا کلام او همان گونه که مایل است، دریافت گردد. در نمونه اشعار زیر مشیری ابتدا در مورد تابش ماه سخن میگوید. سپس برای اینکه صحنهای رمانتیک و رویایی به ذهن مخاطب نرسد، با تکمیل کلام تابش ماه بر چمنها را رد میکند و بیان میکند که ماه بر چه چیزی میتابید و در ادامه از عطر یاس سخن میگوید و اما برای این که مخاطب را آگاه سازد که عطر و افسون یاس برای دوست نبود خود با تکمیل در مصراع چهارم، این تصور را رد میکند. پس تکمیل رد هر گونه تصور و برداشت اشتباه از مفهوم جمله آغازین است. گزینههای انحراف مخاطب را رد نمودن و رفع شبهه کردن، تکمیل نام دارد. هنوز ماه همان گونه نغز میتابید نه بر چمن، که بر ویرانهی کلنگ زده هنوز یاس همانگونه عطر و افسون داشت نه بهر دوست که بر نردههای رنگ زده (مشیری، 1387: 2/1428)
(مشیری، 1387: 1/276)
(مشیری، 1387: 1/376)
(مشیری، 1387: 1/176) در همه نمونه مثالهای بالا شاعر گزینه اشتباهی را که ممکن است به ذهن مخاطب برسد، رد میکند و با رد گزینههای احتمالی بر بسط کلام به شیوه تکمیل افزوده است و همچنین است در نمونه مثال زیر که با آوردن چندین جمله به صورت تکمیل سخن را به اطناب کشانده است. در سوگ مرد مردان / از درد میگدازم / اشکی نمیفشانم / شعری نمیتوانم / جان نه که این دوار جنون است در سرم / خون نه که شعلههای مذاب است در تنم (مشیری، 1387: 2/1331) در سیاهترین فصل، فصل جانکندن / به چهار سوی افق روزنی نمیدیدند / و در آن جهنم سبز / گل سفید نه، مرگ سیاه میچیدند. (مشیری، 1387: 2/867) بوی گل نرگس، نه که بوی خوش عید است / شو پنجره بگشا، که نسیم است و نوید است. (مشیری، 1387: 2/1064) نه مهر گفت و نه ماه گفت / نه شب نه روز / که این رهگذر که بود و چه شد؟ (مشیری، 1387: 1/641) تو میگویی بلای جان عاشق / شب هجران و غم های فراق است / ولی چشمان بی تاب تو گوید / بلای جان عاشق اشتیاق است. (مشیری، 1387: 1/178) 3ـ7ـ تاکید در مبالغه تاکید در مبالغه نیز از دیگر موارد بسط کلام ادبی است. واضح است یک نویسنده هنرمند به هر ترفندی دست میزند تا سخن خود را دلنشینتر و دلپذیرتر بیان نماید. یکی از راههای قانع نمودن مخاطب آن است که بر آنچه که با مبالغه بیان نموده، تاکید ورزد. این تاکید مستلزم تکرار مبالغه است و این تکرار باعث بسط کلام میگردد. در نمونه مثالهای زیر از اشعار مشیری تاکید در مبالغه با تکرار مطلب دیده میشود.
(مشیری، 1387: 1/290)
(مشیری، 1387: 1/256)
(مشیری، 1387: 1/208)
(مشیری، 1387: 1/42) دردی اگر داری و همدردی نداری / با چاه آن را در میان بگذار باچاه (مشیری، 1387: 2/1027) 3ـ8ـ اعتراض اعتراض از دیگر موارد اطناب در سخن است و به این گونه که در وسط کلام و یا در وسط دو کلامی که از نظر معنوی به هم مربوط میشوند، جمله یا عبارتی بیاید که هدف از آن، رفع ابهام یا دادن توضیح، یا آوردن جملهای به مفهوم دعا، نفرین و یا بدل و... باشد این جمله اضافه را اعتراض یا جملهی معترضه مینامند. (داد، 1371: 30) «شرط است که [جمله اعتراض] متضمّن فایدهای به غیر از رفعِ ابهام باشد. اعتراض، برای القا مقاصد گوناگون، از جمله: تنزیه، تعظیم، دعا، نفرین، تنبیه و ایقاظ سامع، تخصیص بیانِ سبب، تهویل، تفخیم، تأویل و تسکین و اسکات مخاطب به کار میرود.» (سعادت و همکاران، 1384: 1/451) جمله معترضه اغلب حشو ملیح میسازد. در زیر انواع جملات معترضه در دیوان مشیری مورد بررسی قرار میگیرد. 3ـ8ـ1ـ اعتراض برای ستایش و بزرگداشت اعتراض برای ستایش و بزرگداشت یکی از موارد حشو ملیح است. در نمونه شعر زیر مشیری وقتی کلام را به صحبت از مادرش میکشاند برای بزرگداشت نام و خاطره او جمله «یادش به خیر» را ذکر نموده تا بدین شیوه تاسف خود را از فقدان او بیان کند. این جمله بر اطناب و بسط کلام اصلی افزوده است. پای دریچهای / چشم به چشم مادرم افتاد / ـیادش به خیرـ / او از همین دریچه به افاق پر گشود / رفت آن چنان که هیچ نیامد دگر فرود (مشیری، 1387: 473) مادرکمـ شادروانـ چون نسیم / شیفتهی نرگس شیراز بود / مادر و نرگس دو نسیم لطیف در چمن خانه به پرواز بود (مشیری، 1387: 2/960) 3ـ8ـ2ـ اعتراض برای سوگند گاه سوگند شاعر در قالب جملهای معترضه بیان میشود و طبعاً بر اطناب سخن میافزاید. در ابیات ذیل با بیان سوگند موجب بسط سخن خود گردیده و از سوی دیگر بر مبالغهی خود در نهایت عشقورزی تاکید ورزیده است.
(مشیری، 1387: 1/235)
(مشیری، 1387: 1/182) ـ بالله ـ که بجز یاد تو، گر هیچ کسم هست / حاشا که به جز عشق تو گر هیچ کسم بود (مشیری، 1387: 2/921) اینک ـ خدای داند ـ دیری است با شما / من، با همین زبان شما / با همین کلام / هرجا رسیدهام، سخن از مهر گفتهام (مشیری، 1387: 2/981) من برآنم که در این دنیا / خوب بودن / ـ به خداـ / سهلترین کارست. (مشیری، 1387: 1/568) 3ـ8ـ3ـ اعتراض برای بیان عطوفت گاه غرض از جمله معترضه طلب عطوفت و استرحام است و با بیان این استرحام سخن به ناگزیر بسط مییابد. لبخند چشم تو / جان مرا – که دوریت از من گرفته استـ / شیرین و خوش دوباره باز میگرداند. (مشیری، 1387: 2/1089) در شعر جمله «دوریت [جان مرا] از من گرفته است» جملهای معترضه است که باعث اطناب کلام به صورت حشو ملیح شده است. و همچنین است در نمونه مثال زیر: وقتی پیام خاک به باد سحر رسید / ـ شاید پرندهها آن را به گوش باد رساندند ـ / آگاه شد که همدم دیرینهاش زمین / در لحظههای بازپسین است. (مشیری، 1387: 2/847) آنگاه باد / ـ گفتی طبیب بر سر بیمار میبردـ / دنبال آفتاب به سوی زمین دوید. (مشیری، 1387: 2/848) لطف را آموخته، چون دفتر گل از صبا / ـ مرحبا ای آشنای حسن خوبان مرحباـ / (مشیری، 1378: 2/952) دست من و آغوش تو، ـ هیهات ـ که یک عمر / تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود (مشیری، 1378: 2/921) 3ـ8ـ4ـ اعتراض برای دعا گاه غرض از گفتن جمله اعتراض به صورت حشو ملیح بیان دعایی در حق کسی است که در شعر مشیری غالباً مخاطب معشوق است که شاعر همه چیز را برای او میخواهد و همواره دعاگوی جان اوست.
(مشیری، 1387: 1/236) گلی را که دیروز، / به دیدار من هدیه آوردی، ای دوست / ـ دور از رخ نازنین تو ـ / امروز پژمرد. (مشیری، 1387: 2/1188) صبور سبز من / ایران کوچک / ـ خانهات آباد، جان مردمانت شاد / دلت را روشناییها فزون بادـ / چراغی را که غرب از ما به غارت برد / به آیین دار (مشیری، 1387: 2/881) و گاه برای نفرین: ناگاه دیدم فوج اشباح / دست کسی را میکشند از دور، با زور / پیش من آوردند و گفتند: / اهریمن است این / خودکامه باد / ـ دیوانه مستی که نفرینها بر او بادـ (مشیری، 1387: 2/1266) 3ـ8ـ5ـ اعتراض به صورت بدل یکی دیگر از موارد به کارگیری حشو ملیح به صورت جمله معترضه، اعتراض به صورت بدل است که آن را بدل ادبی نیز میگویند. ادبیات دنیای سخنان و کلام با اطناب است و بسط کلام به صورت هنری آن را دلنشینتر و دلانگیزتر مینماید و این نیز از آن مواردی است که مشیری فراوان به کار برده است. با شما، ای ستارگان سحر / با شماـ اشکهای دختر ماهـ / که بسی گفتهام برای شما / سخن عشق با زبان نگاه (مشیری، 1387: 1/119)
(مشیری، 1387: 1/275) ابر، آوارهی آشفتهی دهر، / سایه بر سینهی خارا افکند/ باد، دیوانهی زنجیری کوه، / ناگهان سلسله از پا افکند./ رعد، جادوگر زندانی چرخ، / لرزه بر عالم بالا افکند (مشیری، 1387: 1/78)
(مشیری، 1387: 1/224) راه بسته / رهروان خسته / راهزنان / ـ اهریمنانی، دشنهها در مشت ـ / هم از پیش، هم از پشت / با نفیری تلخ زیر لب که: / «باید برد، باید خورد، باید کشت.» (مشیری، 1387: 2/854) 3ـ9ـ تفسیر و تبیین یکی دیگر از ابزار بسط کلام تفسیر و تبیین سخن است. شاعر یا گوینده برای درک و دریافت سخن با جملاتی که کلام را به دارازا میکشاند سخن خود را تفسیر و توضیح میدهد. هر چند این تفسیر بیگمان مفید فایدهای است اما باعث میگردد لفظ در برابر معنا درازتر گردد و سخن بسط یابد. به لطف کارگزاران عهد ظلمت و دود / که از عنایتشان میرسد به گردون آه / کبوتران سپید / بدل شوند به زاغ های سیاه. (مشیری، 1378: 2/1199) در شگفتم، / گناه باد چه بود؟ / برگ خشکیده بود، باد ربود / باد، هرگز نبود دشمن برگ/ مردن برگ، دست باد نبود. (مشیری، 1378: 2/929) تو را به هرچه تو میگویی سوگند، به دوستی سوگند / هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه / که صبر راه درازی به مرگ پیوستهست. (مشیری، 1378: 2/956)
(مشیری: 1387: 1/136) از غم نیاموزی چرا ای دلربا رسم وفا؟ / غم با همه بیگانگی هر شب به من سر میزند (مشیری: 1387: 1/423) من خواب نیستم/ خاموش اگر نشستم/ مرداب نیستم/ روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم/ روشن شود که آتشم و آب نیستم. (مشیری: 1387: 1/756) زمین به ما آموخت/ ز پیش حادثه باید که پای پس نکشیم/ مگر کم از خاکیم/ نفس کشید زمین/ ما چرا نفس نکشیم. (مشیری: 1387: 1/657) 3ـ10ـ توصیف بیشک یکی از مهمترین ابزار بسط کلام مشیری توصیف است. شعر معاصر سرشار از توصیف است و مشیری برای ترسیم آنچه که در ذهن دارد دست به توصیف میزند تا بتواند تصوری از آن را در ذهن مخاطب ایجاد نماید. یک گله شیر وحشی/ سرخ و سپید و زرد/ با سنگهای دامنه و دره در نبرد/ یک گله شیر وحشی / دیوانه و دژم/ چون کوه میشکستند/ بر شانههای هم/ یک گله شیر وحشی/ توفنده، شعلهوار/ از صخره میجهیدند/ بر گردهی شکار (مشیری، 1378: 2/1071) زره گسسته/ ز اسب اوفتاده و / خسته/ سپر بر خاک نشسته/ شکسته شمیرم (مشیری: 1387: 2/1104) در نمونه شعر زیر شاعر این گونه بیابان را به تصویر کشانده است و این گونه توصیف در بردارنده اندوه و احساس اندوه شاعر است از بیابانی که در آن مزار عزیزی قرار گرفته است. در بیابانی دور/ که نروید جز خار/ که نتوفد جز باد/ که نخیزد جز مرگ/ که نجنبد نفسی با نفسی/ خفته در خاک کسی (مشیری: 1387: 1/317) شب میرسد از راه/ غمگین، بیستاره، بیصفا، بیماه (مشیری، 1378: 1/758) سلام دریا، سلام دریا، فشانده گیسو، گشوده سیما/ همیشه روشن، همیشه پویا، همیشه مادر، همیشه زیبا (مشیری، 1378: 1/749) اینک زنی است آنجا / عریان اشکبار/ غارت شده/ شرمسار/ غمگین نشسته/ خسته و خرد و خراب، ماه. (مشیری، 1378: 1/585) در عبارات طولانی زیر نیز مشیری قصد دارد از تولد موجود ناشناختهای سخن بگوید. اما با توصیف از زمان و مکان این پیدایش با اطناب سخن میگوید. در قرنهای دور/ در بستر نوازش یک ساحل غریب/ زیر حباب سبز صنوبرها/ همراه با ترنم خوابآور نسیم/ از بوسههای پر عطش آب و آفتاب/ در لحظهای که شاید/یک مستی مقدس/ یک جذبه/ یک خلوص/ خورشید و خاک و آب و نسیم و درخت را/ در بر گرفته بود/ موجود ناشناختهای، در ضمیر آب/ یا روی دامن خزهای، در لعاب برگ/ یا در شکاف سنگی/ در عمق چشمهای/ از عالمی که هیچ نشان در جهان نداشت/ پا در جهان گذاشت. (مشیری، 1378: 1/564)
3ـ11ـ تشبیه یکی از موارد بسط کلام خصوصا در متون ادبی استفاده از تشبیه است. این نوع تصویرپردازی سخن را به اطناب میکشاند و عموماً در شعر شاعران و کلام نویسندگان مورد استفادهی فراوان قرار میگیرد. چون این شیوه به تفهیم سخن کمک شایانی میکند. در زیر چند نمونه از به کارگیری این آرایه را که موجب بسط کلام شده است، مرور میگردد. دل من دیر زمانی است که میپندارد؛/ دوستی نیز گلیست؛/ مثل نیلوفر و ناز/ ساقه ترد ظریفی دارد. (مشیری، 1378: 2/995) روز چون گل میشکفد بر فراز کوه (مشیری، 1378: 1/387)
(مشیری، 1378: 1/422)
(مشیری، 1378: 1/417)
(مشیری، 1378: 1/400) 4ـ نتیجه گاه شاعران و نویسندگان برای تاثیر بیشتر سخن بر مخاطب از شیوه بسط کلام به صورت هنری بهره میگیرند. اطناب، بسط کلام به شیوهای دلپسند است که باید متضمن فایدهای باشد. مشیری یکی از شاعران معاصر است که سخن او به اطناب گرویده است. شعر او شعری رمانتیک و پر از احساسات لطیف شاعرانه است که به ناچار برای ایجاد ارتباط موثر با مخاطب گرایش به اطناب دارد. در این مقاله نویسنده کوشید موارد بسط و اطناب کلام در شعر وی را مورد بررسی قرار دهد. نتایج حاصله نشان میدهد که وی از تکرار به عنوان یکی از موارد اطناب به وفور استفاده نمودهاست؛ به گونهای که کمتر شعری از وی را میتوان یافت که خالی از تکرار واژه یا جمله یاشد. این تکرارها معمولاً به اغراض متفاوتی چون تأکید ترغیب، مبالغه، التذاذ، ارشاد و انذار و... در شعر وی به کار گرفته شدهاند.. آوردن توصیفات دلپذیر از لحظهها و صحنهها برای ترسیم و تصور آنچه شاعر در نظر دارد، از دیگر موارد پرکاربرد اطناب در شعر مشیری است. آوردن بدلهای ادبی نیز با وجود این که خصیصه غالب شاعران معاصر است از دیگر موارد بسط کلام در شعر وی است. از دیگر موارد اطناب کلام چون تکمیل، تذییل، ایغال، جملات معترضه و... را میتوان در شعر مشیری از دیگر عوامل بسط کلام و اطناب در سخن او دانست. پینوشت: [1] تطویل آن است که، برای بیان معانی، از الفاظِ فراوان به گونهای استفاده شود که هر یک از الفاظ را بتوان جانشین دیگری کرد و بیآنکه به معنی خللی رسد، برخی از الفاظ غیر شاخص آن را بتوان حذف کرد. (سعادت و همکاران، 1384: 1/451) [2] برخلاف اطناب، شرط است که زیادتِ لفظ بر معنی به قصد فایدهای نباشد، و اجزای زاید کلام، نامعّین باشد و چنانچه لفظ زاید معلوم باشد، آن را «حَشْو» گویند. (سعادت و همکاران، 1384: 1/451) [3] اِسهاب اطنابی است که ممکن است در آن فایدهای منظور شود، و ممکن است دارای فایدهای نباشد. به عبارت دیگر، اسهاب اعمّ از اطناب است. (سعادت و همکاران، 1384: /451) به این دلیل عالمان علم معانی در برابر اطناب از واژه دیگری به نام اسهاب یاد میکنند و معتقدند که اسهاب اعم از اطناب است و به معنی تطویل سخن است. (دهخدا، 1372: 4621) اسهاب به معنی پرگویی و وراجی کردن است، به گونهای که ملالت آورد. «فرق اطناب و اسهاب این است که اطناب بسط کلام برای زیادتی فایده است و اسهاب بسط کلام با قلت فایده است.» (شمیسا، 1373: 147)
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع و مآخذ 1ـ احمدی، جمال؛ سارا زمانی، «بررسی آرمان شهر در اشعار فریدون مشیری» تحقیقات تعلیمی و غنایی زبان و ادبیات فارسی، شماره 9، 1390، 29ـ59. 2ـ پورجافی، علیحسین. جریانهای شعر معاصر فارسی. تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول،، 1387. 3ـ داد، سیما. فرهنگ اصطلاحات ادبی. تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول،، 1371. 4ـ دهخدا، علیاکبر. لغت نامهی دهخدا. تهران: انتشارات روزنه، چاپ یازدهم، 1372. 5ـ دهقانیان، جواد؛ عایشه ملاحی، «بررسی تطبیقی مضامین عاشقانه در آثار فریدون مشیری و نزار قبانی» فصلنامهی ادب تطبیقی (ادب و زبان نشریه دانشکدهی ادبیات و علوم انسانیکرمان) دوره 4، شماره 8، 1392، 89ـ117. 6ـ زرینکوب، حمید. چشمانداز شعر نو فارسی. تهران: انتشارات علمی، 1385. 7ـ زرینکوب، عبدالحسین. آشنایی با نقد ادبی. تهران: انتشارات سخن، چاپ هفتم، 1383. 8ـ ستودان، مهدی؛ مسلم رحبی، «نوستالژی اجتماعی در شعر فریدون مشیری» فصلنامهی تخصصی ادبیات فارسی واحد مشهد، دوره2، شماره6، 1395، 71ـ88. 9ـ سعادت، اسماعیل و همکاران. دانشنامه زبان و ادب فارسی. تهران: سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جلد اول، چاپ اول، 1384. 10ـ شریفیان، مهدی، «فرآیند نوستالژی غم غربت در اشعار مشیری»نشریه علوم انسانی، دوره 17، شماره 68ـ69، 1387، 65ـ85. 11ـ شفیعیکدکنی، محمدرضا. با چراغ و آیینه. تهران: انتشارات سخن، چاپ دوم، 1390. 12ـ شمس قیس رازی، شمسالدین محمد. المعجم فی المعاییر اشعار العجم. تصحیح محمد قزوینی و مدرس رضوی. تهران: انتشارات زوارف چاپ سوم، 1360. 13ـ شمیسا، سیروس. معانی. تهران: انتشارات میترا، چاپ اول،. 14ـ فضیلت، محمود. معناشناسی و معانی در زبان و ادبیات. کرمانشاه: انتشارات دانشگاه رازی، چاپ اول، 1385. 15ـ کاشانی، مصطفی، پایان نامه کارشناسی ارشد «بررسی سبک شناختی شعر فریدون مشیری»، دانشگاه کاشان، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، گروه زبان و ادبیات فارسی، به راهنمایی رضا روحانی و مشاوره سید محمد راستگو، 1388. 16ـ کزازی، میرجلالالدین. زیباشناسی سخن پارسی2 (معانی). تهران: نشر مرکز، چاپ اول، 1370. 17ـ گنجعلی، عباس و آزاده قادری، «بررسی مولفههای عشق در اشعار فریدون مشیری و محمد ابراهیم ابوسنه» فصلنامهی ادب تطبیقی (ادب و زبان نشریه دانشکدهی ادبیات و علوم انسانیکرمان) دوره6، شماره10، 1393، 273ـ294. 18ـ لنگرودی، شمس (مجمد تقی جواهری گیلانی). تاریخ تحلیلی شعر نو. تهران: نشر مرکز، جلد سوم، چاپ اول، 1377. 19ـ مشیری، فریدون. بازتاب نفس صبحدمان. تهران: نشر چشمه، جلد اول و دوم، چاپ هفتم، 1387. 20ـ هاشمی، احمد. جواهرالبلاغه. ترجمه محمود خورسندی و حمید مسجدسرایی. تهران نشر فیض، چاپ درم، 1380. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,868 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 449 |