تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,985 |
تعداد مقالات | 83,469 |
تعداد مشاهده مقاله | 76,612,191 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 53,724,446 |
بررسی شگردهای ادبی در نثر نفثهالمصدور با تکیه بر مبانی ساختارگرایی | ||
زیباییشناسی ادبی | ||
مقاله 9، دوره 8، شماره 32، تیر 1396، صفحه 179-198 اصل مقاله (370.72 K) | ||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||
نویسنده | ||
رقیه صدرایی | ||
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، گروه زبان و ادبیات فارسی، تهران، ایران. | ||
چکیده | ||
با نگرشی عمیق در میان متون کهن نثر فارسی نفثهالمصدور نسوی به عنوان یکی از بهترین نمونههای نثر فنی فارسی به زیبایی میدرخشد این اثر که از معروفترین کتب ادبی ـ تاریخی قرن هفتم و نمونة عالی نثر فنی، متکلف محسوب میشود روایتگر یک برهه تاریخ است. این اثر با برخورداری از عناصر زیباشناختی آثار شعری نظیر تکرار و توازن، برجستهسازی، توصیفهای بیاندازه، جملات معترضه، استشهادات عربی تا حد یک اثر منظوم پیش رفته است و چنان آن را در هالهای از ابهام معنایی قرار داده که فهم و درک آن را بسیار با مشکل مواجه ساخته است. در این میان کاربرد این شگردهای ادبی سبب شده که این اثر از معیار زبان خودکار خارج شده و به زبان شعر و نظم نزدیک شود. از این رو در این مقاله بر آن شدیم به صنایع تکرار و توازن و برجستهسازی که ابزارهای ایجاد کلام ادبی هستند و سبب ایجاد نظم و موسیقی و هنجارگریزی از کلام عادی زبان میشود مورد بررسی قرار دهیم تا دریابیم که نویسنده جهت بیان فحوای درونی و ساختار بیرونی کلامش از چه مبانیای بهره جسته است | ||
کلیدواژهها | ||
نفثهالمصدور؛ بدیع نظم؛ بدیع نثر؛ ساختارگرایی | ||
اصل مقاله | ||
بررسی شگردهای ادبی در نثر نفثهالمصدور با تکیه بر مبانی ساختارگرایی دکتر رقیه صدرایی*[1]
چکیده با نگرشی عمیق در میان متون کهن نثر فارسی نفثهالمصدور نسوی به عنوان یکی از بهترین نمونههای نثر فنی فارسی به زیبایی میدرخشد این اثر که از معروفترین کتب واژههای کلیدی نفثهالمصدور، بدیع نظم، بدیع نثر، ساختارگرایی
مقدمه نویسنده این اثر شهابالدین محمد زیدری نسوی خرندزی، منشی جلالالدین خوارزمشاه، ابتدا در نزد حاکمان محلی نساء در خراسان خدمت دیوانی میکرد. نسوی در سال 621 از نزد والی آنجا به خراسان رفته و مأمور بود که مالیاتی را به دربار غیاثالدین برادر جلالالدین برساند اما در راه متوجه میشود که جلالالدین از هند برگشته و بر برادرش غلبه یافته است او آن مال را به سلطان رسانید و به دربار وی راه یافته و در سال 623 به منصب منشی و کاتب سلطان برگزیده شد. وی که در بطن وقایع روزگار حضور داشته و شاهد حوادث تلخ زیادی در حمله مغولان بوده است، در سال 628 هـ. ق بعد از قتل سلطان جلالالدین که از مهلکهها جان سالم به در میبرد پس از مدتی سرگردانی سرانجام به میافارقین نزدیک مسعود شهابالدین غازی از سلاطین ایوبی میرود و چهار سال بعد از قتل جلالالدین کتاب نفثهالمصدور را مینویسد که به معنای خلطی است که مبتلا به درد سینه، از سینه بیرون میکند اما در اصطلاح سخنی است که از اندوه و نالة درونی برخیزد. این کتاب در حقیقت داستان غمانگیز غربت آوارگی و نگونبختیهای اوست محتوای کتاب در باره جنگها و درگیریهای سپاهیان مغول با جلالالدین منکبرنی و دردها و رنجهایی که به این سلطان وارد شده و مشقتهایی که مؤلف کتاب تحمل کرده، است. نکته قابل ذکر دیگر ابزار احساسات نویسنده در سراسر این کتاب است که خواننده را به شدت متأثر میکند. نثر نفثهالمصدور در سنت مطالبات ادبی فنی و متکلف است «توجه نثر فنی به لفظ و مناسبات آن و به عبارت دیگر آرایش ظاهر کلام بیشتر است لیک هیچگاه، محسنات لفظی، از رابطة کلام نمیکاهد... در این نوع نثر، معانی در پردهای از الفاظ و ترکیبات و صنایع لفظی پوشیده و نهفته است و الفاظ در پی ایجاد تناسب با مفردات و کلمات مجاور و توجه به هماهنگی و تقارن، نثر را به صورت تصویری رنگین درمیآورند که در آن، گاه پیوستگی معنوی کلام برای رعایت تقارن لفظی سست و ضعیف میشود و گاه کیفیت گزینش الفاظ و ترکیبات به صورتی است که مجال پرداختن به معنی را از خواننده سلب میکند و از این بالاتر، به خصوص در آثار قرن هفتم به بعد، در بسیاری از موارد، لفظ، معنی را چنان در اختیار میگیرد و قرینهسازی به صورتی در میآید که خواننده از ظاهر کلام به معنی نمیپردازد کیفیت ترکیب و تنسیق کلام به صورتی است که اگر معنی از لباس زیبایی که لفظ بر اندام آن پوشانده است عریان شود، هیچگونه جاذبه و زیبایی در آن به نظر نمیرسد. (خطیبی، 1366: 118) همانطور که در ادبیات سنتی نفثهالمصدور نثری فنی است از دیدگاه صورگرایان نیز این اثر با بهرهگیری از صنایع ادبی متنوع به لفظ و آرایش ظاهری کلام میپردازد. صورتگرایان دو فرآیند را برای زبان در نظر گرفتهاند و نام این دو فرآیند را خودکار و برجستهسازی نهادهاند فرآیند خودکاری زبان به کارگیری عناصر زبان است، به گونهای که به قصد بیان موضوعی به کار میرود بدون اینکه شیوة بیان جلب نظر کند و مورد توجه قرار گیرد ولی برجستهسازی به کارگیری عناصر زبان است به گونهای که شیوه بیان جلب نظر کند. صورتگرایان از بیان دو فرآیند خودکاری و برجستهسازی فرآیند دوم را عامل به وجود آمدن زبان ادب میدانند. لیچ برجستهسازی را به دو شکل امکانپذیر میداند نخست آنکه نسبت به قواعد حاکم بر زبان خودکار انحراف صورت پذیرد و دوم آنکه قواعدی بر قواعد حاکم بر زبان خودکار افزوده شود به این ترتیب برجستهسازی از طریق دو شیوه هنجارگریزی و قاعدهافزایی تجلی خواهد کرد. (لیچ، 1969: 56ـ69) انواع برجستهسازی را میتوان در دو گروه موسیقیایی و زبانی تبیین کرد وی گروه موسیقیایی را مجموعة عواملی میداند که زبان ادبی را از زبان هنجار به کمک آهنگ و توازن ممتاز میسازد و در این مورد عواملی چون وزن، قافیه، ردیف و هماهنگیهای آوایی را به دست میدهد. (شفیعی کدکنی، 1368: 7) به استناد او گروه زبانی مجموعة عواملی است که به اعتبار تمایز نفس واژگان در نظام جملات میتواند موجب برجستهسازی شود او در این مورد عواملی چون استعاره، مجاز، ایجاز و جز آن را برمیشمارد. در حقیقت لیچ آنچه را که شفیعی کدکنی در چهارچوب گروه موسیقیایی مطرح میسازد در مقولهای تحت عنوان توازن به دست داده است و گروه زبانی را از طریق انواع هنجارگریزیها قابل تبیین میداند. (صفوی، 1390: 47) با توجه به اینکه توازن یا به گفتة شفیعیکدکنی موسیقیایی، نقش اصلی در ایجاد نظم زبان ادبی دارند که بیشتر بر لفظ و برونة زبان استوار است که از دیدگاه لیچ همان قاعدهافزایی میباشد بنابر آنچه گفته شد قاعدهافزایی به لفظ و برونة زبان و هنجارگریزی انحراف از قواعد زبان هنجار است که بر محتوا و درونة زبان وابستهاند. «بنابراین میتوان صناعات مربوط به صورت زبان را که ابزار ایجاد نظم به شمار میروند در دانشی به نام بدیع نظم توصیف و طبقهبندی کرد و صناعات مربوط به محتوی زبان را که ابزار ایجاد شعر محسوب میشوند در دانشی دیگر مثلاً تحت عنوان بدیع شعر مورد بررسی و توصیف قرار داد». (صفوی، 1390: 176) حقشناس گونههای ادبی را سه دسته تقسیم میکند: نثر، نظم، شعر و معتقد است که نظم بر برونة زبان و شعر بر درونة زبان استوار است وی جوهر شعر را بر بنیاد گریز از هنجارهای زبان خودکار میداند و آن را وابسته به محتوای زبان میپندارد در حالی که از نظر وی جوهر نظم وابسته به صورت زبان است او از طریق استدلال تمثیلی و ارائة نمونههای متعدد از انواع نثر، نثری را که در زبان خودکار به کار میرود از نثر ادبی متمایز میسازد و بر این اعتقاد است که در نثر ادبی گونههای زبان در اختلاط با یکدیگرند. (حقشناس، 1371، دومین کنفرانس زبانشناسی) بنابراین با قاعدهافزایی در نثر فارسی میتوان نثری را به وجود آورد که اصطلاحاً نثر منظوم و در دیدگاه سنتی نثر مسجع گویند. نفثهالمصدور نثر ادبی است که با به کارگیری ابزاهای بدیع نظم و بدیع شعر جاویدان و ماندگار شده است. زیدری در نثر شاعرانة خود با به کار بردن انواع صنایع نظم و شعر تأثیر و نفوذ کلام خود را به اوج رسانیده است و خواننده را پیش از آنکه به حوادث تاریخی رهنمون کند بر جذابیت سخنش برمیانگیزاند. بدیع نظم که حاصر تکرار و توازن است و یکی از ابزارهای ایجاد نثر مسجع است و بدیع شعر که حاصل هنجارگریزی از زبان خودکار است و انواع صنایع ادبی مانند تشبیه، استعاره کنایه و مجاز را حاصل میشود در این کتاب بسیار چشمگیر است که مجال بررسی همة آنها در این مقاله نمیگنجد لذا نگارنده به ذکر آرایههای پرداخته است که بالاترین بسامد را در متن به خود اختصاص دادهاند و در دو بخش بدیع نظم و شعر بررسی میشوند که به ذکر هر یک میپردازیم. بدیع نظم: (بدیع لفظی) که حاصل تکرار در سطح آوایی، هجایی، واژگانی است و به صورت زبان استوار است و سبب موسیقیایی کلام میشود صنایع ادبی چون انواع سجع، جناس، ترصیع، تضمینالازدواج، موازنه و انواع تکرار را شامل میشود. (صفوی، 1390: 164) توازنهای واژگانی در سطح تحلیل واژ ـ واجی قابل طرح و بررسیاند چنین به نظر میرسد که بتوان این دسته از صناعات را تحت دو فرآیند تکرار آوایی کامل و تکرار آوایی ناقص طبقهبندی کرد. طبقهبندی صناعات حاصل از تکرار آوایی کامل به دو زیربخش قابل تقسیم است یکی از دو زیربخش تکرار یک صورت واحد اختصاص خواهد یافت و در زیربخش دوم به صورتهایی اختصاص مییابد که به دو یا چند صورت زبانی متفاوت مربوطاند که تکرار آوایی کامل با یک صورت زبانی واحد صنایع ادبی آن تکرار و ردیف را شامل میشود و تکرار کامل با دو صورت زبانی مختلف صنایع ادبی چون جناس تام، مرکب و لفظ را شامل میشود. فرآیند تکرار ناقص در کل شامل دو صنعت قافیه و جناس خواهد بود و صنعت قافیه بر اساس شمار هجاها به دو زیربخش سجع متوازی و سجع مطرف قابل تقسیم است و صنعت جناس شامل سه زیربخش جناس زاید، جناس ناقص و جناس قلب خواهد بود. (صفوی، 1390: 314ـ313) سجع: از قرن ششم به بعد از عوامل تأثیرگذار در کلام است و نویسندگان زیادی آن را در نثر خود به کار بردهاند. آنچه کلام نسوی را به اوج رسانده است نظر مسجع و آهنگین آن است زیدری از انواع سجع بیشتر به نوع متوازی و مطرف آن رغبت نشان داده است که به بیان هریک در راستای مضامین به کار رفته در نفثهالمصدور میپردازیم. الف سجع متوازی؛ در این نوع توازن شماره هجا متشابه است تکرار آوایی ناقص و معمولاً در هجای قافیه میباشد. مثال: پیاپی اجازت انصراف و اگر چه عقل از آن انحراف مینمود. (زیدری، 1381: 34) اِنَّ السیف امامک و الموت قدامک (همان، 35) ایام مصابرت در درازگویی از روز محشر زاده، و اعوام مهاجرت هم بالای ساق قیامت افتاده. (همان، 6) اقوال سرسری را بمصری برداشت و نبهرة احوال مزیف را سره انگاشت. (همان، 31) ای دوست در خزان امانی، کامرانی توقع کردن نادانی است و در برگریز آمال، شکوفة اقبال، انتظار بردن، آرزوی محال. (همان، 38) کدامین پایور سفر کند و کدامین دلاور خطر نماید. (همان، 10) از حضیض خمول به اوج قبول برآرد. (همان، 71) سجع مطرف: در تعداد هجاها متشابه نیستند تکرار آوایی ناقص و معمولاً در هجای قافیه میباشد. مثال: سر تراشیده است و سر سیاه میکند سر بریده است و سخن میگوید. (همان، 4) آب رویش در سیاه روییست و زبان بریدنش شرط گویاییست. (همان، 4) نه مختار را سایهای است و نه مقیم را همسایه (همان، 26) آن خاکساران آتشی را خاک سوی مکمن اجل میراند و آن گوران خر طبع را گور سوی مرایض آساد میدواند. (همان، 33) نه هر سنگ که از بدخشان خیزد گوهر است و نه هر نی که از مصر گردید نیشکر (همان، 15) به نظر عنایت که به ایمایی از خاک به افلاک رساند. (همان 71) مبالات یاران منافق و دوستان ناموافق (همان، 6) با چندین مسافت و چندین آفت، جز باد، کدام پایور سفر کند؟ و کدامین دلاور، خطر نماید (همان، 10) تضمینالمزدوج: یکی از صناعات زیربخش سجع متوازی است که از همنشینی دو سجع متوازی در میان جمله به وجود میآیند. تضمین المزدوج آن است که در اثنای جملة نثر یا نظم کلماتی را پیوسته یا نزدیک به یکدیگر بیاورند که در حرف روی موافق باشند. (همایی، 1367: 47) و یکی از صناعات زیربخش سجع متوازی است که از همنشینی دو سجع متوازی در یک مصراع به دست داده میشود. (صفوی، 1390: 300) چون نصیحت، منفعت بار میآورد و ملامت، به ندامت میکشد. (زیدری، 1381: 18) با چندین سوابق و لواحق (همان، 13) از ابتدای صباح تا انتهای رواح (همان، 18) خدود بیض را بر حدود بیض ترجیح نهادی (همان، 19) ممالک همه مهالک گشته، مسالک به یک بار معارک شده (همان، 94) خواستهام که از شکایت بخت افتان و خیزان (همان، 4) سروایی قلیل که تفصیل آن به تطویل انجام (همان، 4) ترصیع و موازنه: از صناعات زیربخش سجع میباشد که از تکرار آوایی ناقص در سطح جمله حاصل میشود اگرچه این صنعت بیشتر در نظم به کار میرود اما کاربرد آن در نفثهالمصدور چنان کلام را آهنگین و موسیقیایی نموده است که به ذکر نمونههایی از آن میپردازیم. آب رویش در سیاهرویی است زبان بریدنش شرط گویایی است، آب دهانیست که سخن نگاه نمیدارد سیاه کامی است که آنچه گفت باشد. (همان، 4) به کدام مشتاق شداید فراق مینویسی و به کدام مشفق قصه اشتیاق میگویی (همان، 5) خیر و شری که از تغاییر زمان دیدهای و گرم و سردی که از کاس دوران چشیدهای (همان، 9) اوست آن نیکعهدی که ابنای عهد در وفای عهد غبار او نتوانند شکافت اوست آن لطیف طبعی که آب در لطافتِ گرد او نتواند یافت. (همان، 8) دستنشینی است که از صدور حکایت کند. سخنچینی است که ناشنوده روایت کند. (همان، 3) جانی به نانی باطل میتواند و نفسی به فلسی ضایع میگردانیدند (همان، 65) از حرقتِ فرقت دوستان و احباب و ضجرت هجرت یاران و اصحاب چندان بار محنت به دل نهاده بودم. (همان، 57) موجبات سأمت از جوانب فراهم آمده بود و مقتضیات ملامت بر عموم و خصوص. (همان 12) جناس: جناس یا همجنس سازی الفاظ کلام، یکی دیگر از روشهایی است که در سطح کلمات یا جملات هماهنگی و موسیقی به وجود میآورد و یا موسیقی کلام را اقرون میکند. (شمیسا، 1373: 135) فرآیند تکرار آوایی ناقص شامل صناعات دیگری چون جناس ناقص، قلب، اشتقاق میگردد زیدری این آرایهها را به طور مکرر در نثر خود به کار گرفته است. چند نمونه ذکر میکنیم: جناس ناقص؛ در اصل از تکرار یک یا چند آوا با توالی یکسان در بخشی مشخص از عناصر دستوری نامکرر پدید میآیند. (صفوی، 1390: 292) شمیسا آن را اختلاف در مصوت کوتاه دو کلمة همهجا و همواک میداند. (شمیسا، 1367: 42) و اکنون در ایراد این قصه پر غصه (زیدری، 1381: 75) در پی عُقاب عِقاب در شتاب (همان، 40) وثاق با آنچه دود و گَرد بر گِرد او بود (همان، 52) و سیلاب جَفای ایام سرهای سروران را جُفای خود گردانیده (همان، 1) اَطناب اِطناب باز کشیدی (همان، 63) و دور روزگار دُردی دَرد در داده (همان، 5) گردون دونپرور، هیچ کِسری را بی کَسری نگذاشته (همان، 49) حرامیان را جهت آن حرامریزه در مکاس عِقاب چون عُقاب گرسنه (همان، 11) جناس اشتقاق: از دیگر صناعات حاصل از تکرار آوایی ناقص میباشد. صنعت اشتقاق آن است که در نظم یا نثر الفاظی را بیاورند که حروف آنها متجانس و به یکدیگر شبیه باشد، خواه از یک ریشه مشتق شده باشند مانند کلمات «رسول / رسیل/ رسایل»، «خواهش/ خواهان/ خواهنده» یا از یک ماده مشتق نباشند اما معروف آنها چندان شبیه و نزدیک به یکدیگر باشد که در ظاهر توهم اشتقاق شود از قبیل الفاظ «آستان/ آستین»، «زمان/ زمین»، «کمن / کمین» و امثال آن (همایی، 1368: 61) زیدری این آرایه را در صفحات متعدد به کار میگیرد تنها به چند نمونه اشاره میکنیم: نَکبای نَکبَت حال من پریشان حال به یکبارگی بر هم زده (همان، 20) چون در حضرت میعاد، مَعاد بعید نرفته بود (همان، 32) به جای هر شاهدی که دیده بودم تابوت شهیدی نهاده بود (همان، 95) خبر رسانید که پنجاه طلب از اطلاب ملاعین تاتار، کانها ارکان یذبل... بر حدود ارمن گذشتند. (همان، 32) مدارس علوم همه مدروس شده (همان، 94) بوالعجب باز ایام هر چند گفتهاند هر لمحه عجبی نمایید. (همان، 2) و از دوائر دور شداید به دور الرأس مبتلی شده (همان، 5) فاعل از مفعول شناخت (همان، 15) جناس قلب: در جناس قلب جابهجایی همخوانها صورت میگیرد واکهها در جایگاه خود ثابت ماندهاند این صنعت به طور گسترده در نفثهالمصدور آمده است و میتوانند ایجاد موسیقیایی کند. تأخیر و امهال را که در کشف حال فرموده جز تقصیر و اهمال محملهای فراوان متصور. (همان، 8) مانند سحاب که لواقح لواحق. (همان، 32) یمانی در قراب رقاب جایگیر آمده (همان، 20) فُرات را که نبات رویانیدی رُفات آوردی (همان، 1) نیمشبی که از باد سخت، نفس با یک دو افتاد رمقی را که مانده بود رقم عدم نهاد (همان، 90) و زارکار که در صف کارزار لحظهای بمحامات باز نایستاد (همان، 45) جناس خط: خناجر با حناجر الف گرفته (همان، 20) و به چنگ وقت جنگ بتاختی (همان، 44) کتابت را که کنایت از آن در آن سرِ وقت آهن سرد کوفتن بود (همان، 51) هر آفریده که در دل محبت او آمیرشی... به قدرت خدایی جدایی افتاده (همان، 23) بحر عمیق واقعه را پایاب، نایاب است (همان، 97) و بر صوب شام تازان و در تاریکی ظلام چون برق از غمام یازان (همان، 41) صناعات حاصل از تکرار آوایی کامل، به دو زیربخش تقسیم میشود: الف) صناعاتی که از تکرار آوایی کامل یک صورت زبانی پدید میآیند مثلاً ردیف که تکرار آوایی کامل با یک نقش دستوری در پایان ابیات است و یا در آغاز و میان کلام تکرار میشود و صناعاتی چون ردالصدر الی عجز و امثال آن را ایجاد میکند. این تکرار از همان آغاز در سنت ادبیات وجود داشته است. مثل واژه است در شعر یزید بن مفرغ: آبست و نبیذ است عصارات زبیب است زبیده رو سپید است در شعر معاصر این تکرار بسیار چشمگیر است مثلاً در شعر اخوان ثالث: در کوچههای بزرگ نجابت، در کوچههای فروبستة استجابت، در کوچههای سرور و غم و راستینی کهمان بود. صنعت تکرار واژه در نفثهالمصدور: باز عقل، کدام عقل (همان، 5) کشید، آنچه کشید و هنوز تا چه کشد (همان، 17) نواحی ارانات به تاتار پراکنده، برآکنده (همان، 24) تتمه عادت، واجب داشتند و خشت بر خشت نگذاشتند. () هوای هوسانگیز، از برای خوشی بوستان غالیهسایی بردست گیرد دو، سه، چهار پای چنان که از دست برخیزد به دست آوریم. (همان، 100) چه بسیار بد باشد از بد بتر (همان، 101) ترسان، ترسان، پرسان، پرسان. (همان، 11) این قله بسی پاکان را به آب فرو داده است یک ناپاک نیز گوید ایشان باش (همان، 107) محکم آنکه در آن پنج شش روز در چشم از معنی سواد، جز مردمک چشم نمانده بود و دیده از باب سیاهی جز روز برگردیده ندیده، چشمها (همان، 108) ب) تکرار آوایی کامل با دو یا چند صورت زبانی که صناعات ادبی چون جناس تام، لفظ، مرکب را شامل میشود. جناس تام: در نثر نفثهالمصدور یکی از پرکاربردترین صنایع ادبی است اما نگارنده تنها به چند نمونه اکتفا میکند. از آنگاه باز که فتنه از خواب سر برداشته هزاران سر، برداشته (همان، 1) سنان سرافراز بمثال زورآزمایان سرافراز گشته، تیر که نصیب، هدف بودی، تیر خیر آمده (همان، 2) رؤوس را رؤوس در پایکوب افتاده (همان، 2) عِظام را عِظام لگدکوب شده (همان، 2) جان بجان آمده (همان، 5) کو آن پادشاه که از سربازی بگوی بازی نپرداختی و از ابکار رعون، ابکار رعون حرب را شناختی (همان، 19) خدود بیض را بر حدود بیض ترجیح ندادی (همان، 19) بیهمتی که ایوانِ کیوان سپرد، کام از کام نهنگ بر نتوان آورد (همان، 15) زهی عار، که زهی در مقام مرامات باز نگرفتند. (همان، 5) با وجود ایشان تمنای آسایش، آن جا که عقل است، عقل نیست و صاعقهای که سیلاب خون بر حزن و سهل راند سهل نی. (همان، 12) بلارک آبخورده، تا خونخوار شده، خون، خوار شده (همان، 2) خفاشوار که خَفاش رهانید همه شب با کاروان میگذشتیم (همان، 69) نواحی ارانات به تاتار پراکنده، پرآکنده (همان، 24) از نظر همسانی آواها جناس تام ـ مرکب مشابهاند بنابراین در زیر یک عنوان آورده شده جناس لفظ: به نغمات خسروانی از نقمات خسروانه متغافل شده (همان، 18) به اوتار ملاهی از اوطار پادشاهی مشاغل گشته (همان، 18) تا سحر، سرمَه سَهَر کشیده بودم (همان، 51) سحائب عذب بار نوائب عضب بازگشته (همان، 1) القصه از تنگنای این احوال که از شدت این اهوال به جای عرق، خون چکد از مسام (همان، 26) بدیع شعر: بدیع شعر که بر محتوای زبان عمل میکند در نهایت، معنایی را پدید میآورند که به نوعی با معنی در زبان خودکار متفاوت است. هنجارگریزی از زبان خودکار ابزار اصلی آفرینش شعر است. شفیعی کدکنی جوهر شعر را به شکستن هنجار منطقی زبان استوار میداند (شفیعی کدکنی، 1368: 241) حقشناس جوهر شعر را بر بنیاد گریز از هنجارهای خودکار میداند. (حقشناس، 1371: مجموعه مقالات) در فن سنتی آنچه که بدیع معنوی میگویند و در بلاغت به آن بیان میگویند ابزار اصل ایجاد شعر است. صفوی میگوید: صناعات مربوط به محتوای زبان را که ابزار ایجاد شعر محسوب میشوند میتوان در دانش دیگر تحت عنوان بدیع شعر مورد بررسی و توصیف قرار داد. (صفوی، 1390: 176) به همین دلیل استعاره، تشبیه، مجاز، کنایه و ایهام و پارادوکس که بر محتوا و درونة زبان تأثیرگذارند از مهمترین عوامل ایجاد شعر میباشند. کاربرد بسیار زیاد این صنایع نثر نفثهالمصدور را نثری شاعرانه ساخته است. نگارنده به بیان اندکی از این صنایع پربسامد میپردازد. ایهام: ایهام سخنی است که دارای دو معنا باشد یکی معنای دور که معنای اصلی است و دیگر معنای نزدیک (وحیدیان کامیار، 1379: 137) ایهام بدان معناست که سخنور، واژه یا عبارتی چند معنایی را به گونهای به کار برد که خواننده نخست معنایی را که مقصود نیست گمان زند و پس از درنگ و تأمل از این دام درآید و به معنی مقصود دست یابد. (راستگو، 1382: 233) انواع ایهامهایی که در بدیع سنتی مطرح میشود در زبان خودکار نیز نمونه دارند تنها تفاوت که میتوان میان ایهام و ابهام مطرح ساخت عمدی بودن کاربرد ایهام در زبان ادب است. به عبارت دیگر شاعر به عمد از چند معنایی در سرودة خود بهره میگیرد در جایی که ابهام در زبان خودکار عمدی نیست و اگر وقوع یابد گوینده و مخاطب به دنبال رفع ابهام خواهند رفت. (صفوی، 1390: 136) ایهام ممکن است از نوع واژگانی، گروهی و ساختی باشد به همین دلیل در این مبحث ایهام، ایهام تناسب و استخدام را که از انواع ایهام هستند در یک مجموعه آوردهایم. و سهمی از اقسام آرزو نصیب دل نگردانید که هزار تیر مصائب به جگر نرسانید. (زیدری، 1381: 4) سیاه کامی است که آنچه گفته بباشد (همان، 4) و چون آفتاب روشن شده که تاتار خاکسار در این فرصت هر آینه از آب بگذرد (همان، 10) سنگین دلا کوه که این خبر سهمگین بشنید و سر ننهاد و سردمهرا روز که این نعین جان سوز بدو رسید و فرو نایستاد. (همان، 48) ورم در حال به رسم استغفار در قدم افتاد و الم بر سبیل اعتذار، بر پای ایستاد (همان، 93) سپیدکاران برف در آن هفته از فرط حیا آب شوند (همان، 99) ایهام تناسب: تا پیش از آن که آفتاب تیغ زند شمشیر کشیده باشند (همان، 41) هر مجهول که فاعل از مفعول شناخت و موضوع از محصول فرق کرد سلیمانوار به منطقالطیر نرسد (همان، 15) از ارتفاع خرمن سپهر برخورداری مجوی که ناپایدار است (همان، 49) صرصر بیرفق سفینه جان را به لب رسانید. (همان، 90) اگر هوای خراسان بر آتشم ندادی غمهای جهان را به باد پنداری (همان، 117) اجوفی است که تا مشتق نشود کلام او فصیح نباشد (همان، 3) چون در نصب آن بزرگ، عدل و معرفت رعایت نکرده بود صرف او لازم شناخت (همان، 16) پیش هر آفریده که حاضر شدم چون سعادتم از پیش فرا براند به در هر خانه که رفتیم چون کار من فروبسته بود (همان، 92) (استخدام) خاطر از تصاریف روزگار چون زلف دلبران پریشان است، و تن در تکالیف دهر غدار مانند چشم خوبان ناتوان (همان، 7) (استخدام) بخت خفتة اهل اسلام بود بیدار گشت پس بخفت (همان، 47) (استخدام) اگرچه خون چون غصه به حلق آمده است، دم فروخور و لب مگشای (همان، 5) (استخدام) به قلم کو نیز سیاهرویی چو منست، تحریر کردن پیشامدها (همان، 109) پارادوکس: پارادوکس نمونة بارز هنجارگریزی برحسب ترکیب است یعنی با قواعد ترکیبپذیری زبان خودکار ناسازگار است. متناقضنما یکی از ترفندهای بسیار مهم در شعر و ادب است به ویژه در نقد نوین آن را از ویژگیهای اساسی شعر میشمرند چنان که یکی از منتقدان معاصر گفته است: حتی شاعر به ظاهر سادهگو و صریح ناگزیر بر اثر ماهیت ابزار کار خود به جانب تناقض رانده میشود متناقضنما از جهات مختلف زیباییآفرین است. 1) آشنازدایی 2) ابهام 3) دو بعدی بودن 4) برجسته شدن معنی 5) ایجاز... (وحیدیان کامیار، 1379: 97) در نثر زیدری نسوی پارادوکس از برجستگی خاصی برخوردار است که به نمونههایی اشاره میکنیم: سر تراشیده است و سر سیاه میکند سر بریده است و سخن میگوید (زیدری، 1381: 4) فراغتی که در جهان نبود پیش گرفته (همان، 21) مرده قابضِ جانِ ملکالموت شده ناباخته مات گشته (همان، 74) ای در غرقاب نار به کار آب پرداخته (همان، 41) پیوسته بسته وار شوربختی خود را به درد خنده پوشیده میدارم (همان، 125) مجاز: در سنت مطالعات ادبی یکی از ابزارهای آفرینش شعر است و در فن بیان مورد بحث قرار میگیرد و کاربرد دو واژه در معنایی غیر از معنی اصلیاش میباشد و میان معنی اصلی یا حقیقی و ثانوی یا مجازی رابطهای وجود داشته باشد. با وجود ایشان تمنی آسایش آن جا که عقل است عقل نیست (همان، 12) در دل سر موی نه، که تیر جزمی از آسیب زمانه بدو نرسیده است و در تن سر انگشتی نه، که چرخی از گشاد محنت نخورد (همان، 7) تا این بزرگ؛ به منصب بنشست، قیامت برخاست (همان، 82) کجا در حساب بود که در این سر وقت که مردم سَرِ سر ندارد دشمنایگی ـ که نبود از سرآغاز گیرد (همان، 85) بنا بر سابقة معرفتی که در تشبیب این دعا تقریر رفته است (همان، 115) نرم و درشت فراوان چشیده (همان، 76) و این بزرگ؛ به سفاهت و خیرهدری و وقاحت و هرزه گویی (همان، 77) یعنی که بدزد میسپارم کالا، بر این بزرگ (همان، 78) تشبیه: تشبیه و انواع آن در نفثهالمصدور به طور گسترده به کار رفته است. رخسار، از فیض دموع، بعینه، جیحون، پیوسته پستهوار شوربختی خود را به درد پوشیده میداریم. (همان، 125) کوه بر مثال مجرمان باکفن و تیغ در پایِ سلطان میغ افتد. (همان، 99) فراش نسیم بساط جهان سپید گلیم درهم پیچد. (همان، 99) صباغ نوبهار، عیبیوار، معجزهای که در نفس داشت (همان، 101) نصارای برد بر سنت حواریان گازری میکند (همان، 101) چون از این عقبه که با سدره پهلو میزند (همان، 103 انگشتها مانند اصابع مذری برهنه (همان، 93) تا مرکب جان روان است (همان، 98) وسائس ابر شمشیر برق قاطع طریق برف را ماده قطع کند (همان، 99) خطی چون دستگاه کفشگران پریشان (همان، 14) خورشید چون کلاه گوشه انوشیروان از کوه، شهوار طلوع کرد. مهر چون ورق بزرجمهر از مطلع شرق برتافت زاهد پگاه خیزِ صبح بر قسیس سیاه گلیم شب استیلا یافت. (همان، 41) استعاره: در بدیع شعر تنها مجاز به علاقة شباهت که در حقیقت همان مجاز بالااستعاره نامیده میشود مطرح است: و مجاز به علاقههای غیر از شباهت در زبان خودکار کاربرد فراوان دارد بنابراین نمیتواند نوعی فرآیند برجستهسازی و در نتیجه ابزاری در بدیع شعر باشد شمیسا مجازی را شایسته طبقهبندی در بدیع شعر میداند که مجاز بالاستعاره نامیده میشود و مدعی است که در حقیقت طرح مسئله مجاز تنها برای تبیین همین نوع یعنی استعاره است. (شمیسا، 1374: 28) بنابراین در این مقاله نگارنده به مجاز بالاستعاره و یا همان استعاره به عنوان ابزار شعرآفرینی اشاره میکند. نمونههایی در نثر نفثهالمصدور: سحرگاه که نفس سرد به مهر صبح سردمهری آغازید (استعاره مکنیه) سپیدهدم سرد به تدریج دهان باز کرد (مکنیه) در تعجبم تا این دل ضعیف چندین سال این همه غصه چگونه خورد (زیدری، 1381: 6) (مکنیه) عروس شام، جهاز زر از طاقچههای آسمان درهم چید (همان، 42) این مردار را به سگان واگذار (همان، 95) چون پای را کسوت نو دادند (همان، 96) مایة سر نگاهدار (همان، 98) هوی هوسانگیز از برای خوشی بوستان، غالیه سایی بر دست گیرد (همان، 99) و جهان پیر هنوز به خضاب قیر مشغول ناشده دست همه در گل گرفتند (همان، 100) در سلخ محرم آن پوست باز کردگان روزگار برد (همان، 104) آن خصال که خاک در چشم آب حیات زدی کی تغییر گرفته است (همان، 132) (مکنیه) صباغ نوبهار معجزهای که در نفس داشت، از یک خم هفت رنگ پیدا کرده (همان، 101) دست صبا آنجا از حل ازرار هنوز دور (همان، 101) کنایه: در تعریف سنتی ترکیب یا جملهای را گویند که معنی ظاهریاش مراد گوینده نباشد. کنایه ترکیبات یا جملاتی هستند که همچون یک نشانة زبانی عمل میکنند و نشانهای که برحسب تشابه معنایی بر روی محور همنشینی به جای نشانهای دیگر انتخاب میشوند. (صفوی، 1390: 21) کاربرد کنایه مانند سایر صناعات ادبی در نفثهالمصدور فراوان است مثال: سموم عواصف هر چند بر عموم آب از روی همگان برده (زیدری، 1381: 2) دم فروخور و لب مگشای چه مهربانی نیست که تو دلپردازی را شاید (همان، 5) جمعی از عیاران که عیار مردی ایشان مزین بود (همان، 103) تا وقت عصر بعَصر و شکنجه از خون در رگ نماندهای (همان، 104) آب دهانی است که سخن نگاه نمیدارد (همان، 4) دندان از جهان باید کشید (همان، 107) به حبل عنکبوت بر راه رفتن است (همان، 109) به کیل عطار خرمن خاک پیمودنست (همان، 109) همه روز قصد را میان چت بسته و ای بس که به انواع تلطف گرد دل او برآمدم (همان، 13) در میان وقایع کوه گداز به میان انگشت فرد میرود (همان، 110) و به قضا از بن گوش رضا داده (همان، 53) سپر انداخت (همان، 111) جای باز پرداخت (همان، 112) نتیجه اگرچه نفثهالمصدور نثر تاریخی است که حوادث حملة مغول و روزگار غربت زیدری نسوی را به رشته سخن کشیده است اما نویسنده با برجستهسازی زبان خودکار نثر ادبی مبنی بر عناصر زیباییشناختی را تألیف کرده است. او با رعایت توازن و تکرار، کلام خود را به نثر منظوم نزدیک ساخته است و با هنجارگریزی از زبان معیارگونة ادبی خود را به شعر نزدیک کرده است توازن و تکرار آوایی کامل یک صورت و یا چند صورت زبانی که صناعاتی چون تکرار واژه، ردیف، جناس تام، جناس لفظ، مرکب را شامل میشود و تکرار آوایی ناقص که صناعاتی چون سجع، جناس ناقص، اشتقاق، قلب، خط، ترصیع و موازنه و ازدواج منتج میشود در نفثهالمصدور کاربرد چشمگیری دارد. زیدری با استفاده از این صناعات نثری مسجع و آهنگین را رقم زده است و با گریز از زبان هنجار و به کارگیری صناعاتی که مربوط به محتوای زباناند چون تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه تصویرهای شعری زیبایی را خلق نموده است. کاربرد این ابزارها نثر این نویسنده را آنچنان دلنشین و هنری نموده است که میتوان نثر کتاب را نثر شاعرانه نام نهاد اگرچه وجود بیتها و عبارات خشن عربی و مترادفات خشک سبب شده جنبههای هنری نثر از دید خواننده پنهان بماند اما با تأمل بر جنبههای هنری و تصویرهای خیالی به کار رفته در این متن میتوان به خلاقیت و قدرت بیان نویسنده به معنای واقعی پیبرد. راز ماندگاری و جاودانگی این اثر تاریخی در انشای هنرمندانه و زیبای اوست.
| ||
مراجع | ||
منابع و مآخذ 1ـ حقشناسی، علیمحمد. شعر، نظم، نثر، سه گونة ادبی. دومین کنفرانس زبانشناسی نظری و کاربردی، تهران، 1371. 2ـ خرندزی زیدری نسوی، شهابالدین محمد. نفثهالمصدور. تصحیح و توضیح امیرحسین یزدگردی. تهران: توس، 1381. 3ـ خطیبی، حسین. فن نثر در ادب فارسی. تهران: زوار، 1366. 4ـ راستگو، محمد. هنر سخنآرایی (فن بدیع). تهران: سمت، 1385. 5ـ شفیعی کدکنی، محمدرضا. موسیقی شعر. تهران: آگاه، 1368. 6ـ شمیسا، سیروس. نگاه تازه به بدیع. تهران: فردوسی، چاپ سوم، 1376. 7ـ ــــــــــــــ. . نقد ادبی. تهران: میترا، چاپ سوم، 1388. 8ـ ـــــــــــــــ . سبکشناسی نثر. تهران: میترا، چاپ دوم، 1392. 9ـ صفوی، کورش. از زبانشناسی به ادبیات. تهران: سورة مهر، جلد اول، نظم، 1390. 10ـ ـــــــــــــ. . از زبانشناسی به ادبیات. تهران: سورة مهر، جلد دوم، شعر، 1390. 11ـ وحیدیان کامیار، تقی. بدیع از دیدگاه زیباشناسی. تهران: دوستان، 1385. 12ـ همایی، جلالالدین. فنون بلاغت و صنایع ادبی. تهران: مؤسسه هما، چاپ چهارم، 1376. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,323 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 285 |