بررسی تطبیقی زیباییشناسی تأکید و ادوات آن
در زبان و ادبیات عربی و زبان و ادبیات فارسی
کمال انصاریپور*
دکتر سید اکبر غضنفری** دکتر محمد جنتیفر***
چکیده
زبان مهمترین ابزار ارتباط و پیوند میان انسانها برای بیان مفاهیم ذهنی آنها و مجموعهای از نشانههاست که برای پیامرسانی به کار میرود. برای آنکه این پیامها به راحتی از گوینده به شنونده منتقل شود، گاهی با نشانههایی همراه میگردد تا شنونده همان پیامی را که مورد نظر گوینده است دریافت کند. یکی از این نشانهها در زبان عربی و فارسی، «تأکید یا توکید» است که ضمن ایجاد طراوت و زیبایی در ساختار، به اقتضای شرایط گیرنده و فرستنده، گوینده موظف است که از آن به عنوان عنصر اساسی و اثر گذار بهره جوید تا علاوه بر خلق اثری زیبا در ساختار، پیامی شیوا و رسا و مؤثر را نیز عرضه کند. این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی و با رویکرد زیباییشناختی، میکوشد ضمن ارائة کارکرد نشانههای تأکید به بررسی کاربرد و نقش آن در زبان عربی بپردازد و معادلهای آن را در زبان فارسی بررسی کند. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که اولاً برخی از ابزارهای تأکید در زبان عربی، در زبان فارسی معادلی مناسب دارند و برخی دیگر مختص زبان عربی یا فارسیاند. و ثانیا انتخاب عبارت یا درجات مختلف تأکید و یا حتی بدون چاشنی تأکید کاملا هوشمندانه، هدفمند، و در خدمت محتوا و به منظور مناسبسازی کلام با نیاز گیرندة پیام و تأثیرگذاری هر چه بیشتر و بهتر در اوست.
واژههای کلیدی
زیباییشناسی، تأکید، زبان عربی، زبان فارسی، معادلیابی
مقدمه
زیبایی از صفات الهی است و زیباییشناسی عبارتی است که ریشه در فلسفه، روانشناسی و جامعهشناسی دارد. شاید بهترین مسیر برای ورود به بحث نوشتار حاضر، تبیین همین جمله باشد که خداوند زیباست و زیبایی صفتی از آن اوست. زیباییشناسی یکی از رشتههای فلسفه است که به عنوان نظریة تأمل در داوریهای زیباییشناختی و چیستیِ زیبایی و نسبت آن با ادراک، تعریف میشود. همچنین زیباییشناسی قابلیتی است برای درکِ بهترِ ادراکات که باعث تغییر در روحیه و نگرش فرد میگردد. ادبیات عبارت است از آفرینش و به وجود آوردن زیباییهای موزون با بهرهگیری از حروف، کلمات و واژهها، تاکید، استعارات و تشبیه، ذوق و قریحه به گونهای که دارای معنی بوده و موزون و مطابق قواعد مربوط باشد. به طوریکه برای توصیف احساسات، تصورات، تخیل و تفکر از آن استفاده شود. همچنین زبان، اعمّ از اینکه باید ابزاری برای ایجاد ارتباط میان انسانها باشد، یا نظامی از نشانهها تلقّی گردد، دستکم شش عامل در آن دخالت دارد. این عوامل عبارتند از: فرستنده، گیرنده، پیام، مجرای ارتباطی، موضوع و رمزگان. البتّه میتوان موقعیّتی را که کلام در آن بیان میشود، به این عوامل افزود. همة این عوامل دست به دست هم میدهد تا معنی در قالب متن شکل بگیرد و پیامی از سوی گوینده یا نویسنده به شنونده یا خواننده انتقال یابد. به همین سبب، کلام باید آن قدر شفّاف و واضح باشد که بتواند مقصود گوینده یا پیام را به راحتی منتقل سازد. زیرا هر نوع ارتباط زبانی مبتنی بر همکاری است. گوینده و شنونده یا نویسنده و خواننده باید در همکاری دایم با یکدیگر باشند. چنانچه این همکاری نباشد، ارتباط صورت نخواهد گرفت؛ زیرا ارتباط سالم و کامل، چهار شرط دارد. این شرطها عبارت است از: کمّیّت، کیفیّت، ربط و شیوة بیان. چنانچه این چهار شرط رعایت شود، شنونده یا خواننده به راحتی خواهد توانست منظور گوینده یا نویسنده را درک کند و به پیام ارسالی پاسخ دهد. کمّیّت آن است که همان قدر بگوییم که لازم است؛ نه کم، نه بیش. کیفیّت، یعنی آنکه گفتههای ما باید راست باشد، یا دستکم خودمان به راست بودن آن باور داشته باشیم. ربط، یعنی حرفی که میزنیم باید مربوط به موضوع باشد و شیوة بیان به معنای آن است که گفتار یا نوشتار باید نظم داشته باشد. (صلحجو، 1388: 16)
بنا بر این، برای آنکه پیام بتواند در بر گیرندة آن تأثیرگذار باشد، گاهی با نشانههایی همراه میگردد تا گیرنده همان پیامی را دریابد که مورد نظر فرستنده است. گاهی موضوع چنان برای فرستنده اهمیّت مییابد که مجبور میشود در بافت کلام و میان نشانهها و واحدهای زبانی جا به جایی انجام دهد تا کلام خود را برای دریافت پیام آن از سوی گیرنده رساتر سازد. گاهی نیز احساس میشود که گیرنده پیام را دریافت نمیکند یا نمیخواهد مقصود مورد نظر را بپذیرد. اینجاست که کلام با نشانههای دیگری همراه میگردد تا هرگونه مانعی در مسیر انتقال پیام به گیرنده برداشته شود. به نظر میرسد که هر زبانی از شیوة خاصّ خود بهره میبرد که یکی از این شیوهها در زبان عربی و فارسی، با عنوان «تأکید یا توکید» شناخته میشود و بر اساس نقشهای ششگانهای که یاکوبسن برای جمله بیان میکند، بیشتر در نقش ترغیبی و ارجاعی زبان خود را نشان میدهد (یاکوبسن، 1388: 95ـ99). با نگاهی گذرا به زبان عربی و فارسی، میتوان دریافت که بسامد ابزارها و شیوههای تأکید در زبان عربی بیشتر از زبان فارسی است. در کلام عرب، اصل آن است که سخن، خالی از «تأکید» آورده شود. روش سخنوری و نگارش عرب، آن است که وقتی مخاطب ذهنیتی از پیش یا شک و انکاری ندارد کلام خود را بدون ادوات تأکید آورد. عالمان بلاغت، «خبر» را به سه گونه تقسیم میکنند؛ کلام ابتدایی، کلام طلبی، کلام انکاری. کلام ابتدایی، خطاب به کسی گفته میشود که خالی الذهن باشد و در موضوع تردیدی نداشته باشد.
کلام طلبی، به مخاطبی گفته میشود که مردد و جویای حکم میباشد؛ یعنی دو طرف موضوع حکم برایش روشن است، ولی نسبت میان آن دو را نمیداند و از «وقوع و لا وقوع» خبری ندارد. در این گونه گفتارها آوردن تأکید لازم است، تا به وسیله آن، هم تردید برطرف شود و هم حکم روشن گردد. اما در کلام انکاری، مخاطب منکر حکم است و میباید تأکیدهایی بر اساس شدت انکار آورده شود. تأکید نزد علمای بلاغت و فصاحت از شاخصهای مهم بلاغت به شمار میرود؛ زیرا در آن فواید بسیار نهفته است، و از طرفی تأکید، مجاز نیست، بلکه خود نوعی حقیقت است. (تفتازانی،1380: 35-34). این جستار در پی آن نیست که ریشههای این موضوع را در دو زبان کنکاش کند، ولی میتوان گفت که زبان عربی این ویژگی ساختاری خود را وامدار زبان قرآن است؛ زیرا با نزول قرآن که کتاب هدایت است، نه تنها محتوای آن چراغ راه مسلمانان در مسیر سعادت قرارگرفت، بلکه ساختار و بافتار زبانی آن که در اوج رسایی و شیوایی بود، از سوی همة پژوهشگران عرصة زبان و ادب به عنوان زبان معیار پذیرفته شد. شاید بتوان گفت ساختار مؤکّد زبان عربی متأثّر از آن دسته از آیات قرآن است که گیرندگان پیام آن یا در مقام شکّ و تردید بودند و یا در مقام انکار، و بافت موقعیّتی ایجاب میکرد که با نوعی تأکید همراه باشد. البتّه آیاتی که در پی تثبیت پیامی در ذهن خواننده یا شنونده است نیز از این قاعده برکنار نیست. از این رو تأکید در آیات قرآنی نه تنها باعث سنگینی کلام نشده و بار زائد بر کلام محسوب نمیشود. بلکه ضمن بهبود انسجام و روانی کلام، کاملا در خدمت پیام است؛ حتی آن جا که ضرورت اقتضا کند که تعبیر «فبآیّ آلاء ربکما تکذبان» در سوره الرحمن 31 بار تکرار شود. به همین سبب در قرآن به عنوان کتابی که هدایت بشر را هدف غایی خود قرار داده است بین ساختار و محتوا آنچنان پیوستگی و تلازمی مشاهده میشود که تمامی عناصر تشکیل دهنده آن از جمله تأکید به عنوان منظومه در هم تنیده در رسایی پیام و اثر بخشی آن نقش مؤثری ایفا مینمایند. لذا میتوان گفت که بسیاری از ساختارهای زبان عربی با اینکه از بافت موقعیّتی آغازین خود فاصله گرفته، ولی همچنان سازوکار آن در بافت کلام برجای مانده است. این پژوهش میکوشد ضمن بررسی زیباشناختی کارکرد ابزارهای تأکید که به نقش همزمانی این نشانهها در ساختار جمله و مفهوم آن توجّه دارد، سازوکار آن را شناسایی کند و معادلهای آن را در زبان فارسی واکاوی نماید. سپس کاربرد آن را در زبان امروزین عربی بررسی کند.
پیشینة پژوهش
کارکرد تأکید و چگونگی معادلیابی آن یکی از مباحث مهمّ ترجمه به شمار میآید. از این رو، آشنایی با ابزارهای تأکید در زبان عربی و معادلیابی آن در زبان فارسی مهم مینماید. به همین دلیل، این موضوع مورد توجّه پژوهشگران قرار گرفته است و در این راستا، پژوهشهایی نیز انجام شده که به نمونههایی از آنها اشاره میشود. آذرتاش آذرنوش (1367) در مقالهای با عنوان «قید در دستور زبان عربی»، نخست قید را معنی و آنگاه برخی مباحث نحوی را ذیل آن ذکر کرده است. وی در این مقاله برخی از اسلوبهای تأکید مانند: «أَنّ»، «إِنَّما»، «مفعول مطلق تأکیدی» و «قَد تأکیدی» را قید نامیده است. مینا جیگاره (1383) در مقالهای با عنوان «اسلوبهای تأکید در زبان قرآن»، روشهای تأکید در زبان قرآن را از نگاه علم بلاغت بررسی میکند که بیشتر مشتمل بر مباحث تأکید در اسناد و مسندٌإِلیه است. همچنین محمّدباقر حسینی (1390) در مقالهای با عنوان «صُوَر بلاغی و اسلوبهای تأکید در آیات قرآن کریم» با استناد به آیات قرآنی، وجوه تأکید، مثل اطناب، تکرار و تفسیر را واکاوی میکند و جنبههای بلاغی آن را از دیدگاه بزرگان علم بلاغت مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد. چنانکه مشاهده میشود، پژوهشهای انجام شده در این زمینه منحصر به کاربرد ابزارهای تأکید در قرآن است و بیشتر رویکرد بلاغی دارد. پژوهش حاضر نگاهی زیباشناختی به موضوع تأکید دارد و کارکرد آن را در زبان امروزین عربی و معادلیابی آن را در زبان فارسی واکاوی میکند.
مفهوم تأکید در زبان عربی و فارسی
تأکید یا توکید مصدر باب تفعیل از مادة أکد و وکد است. در المنجـد مـی خـوانیم: أکّـد ووکّد ـ العهد والسرج: شدّه و أوثقه (پیمان را محکم کرد، زین را محکم بست)، تأکّد و توکّد: توثّق وإشتدّ (سفت و محکم شد). (معلوف، 1365: 15).
لسان العرب نیز در توضیح مادة وکَّد آورده: (وکّـد العقـد و العهـد: اوثقَـه و الهمـزُ فیـه لغه یقالُ اوکَدته ایکاداً و بالواو افصح :ای شَدّدته و توکّد الامر و تاکّد بمعنی یقـال: وکـّدت الیمـینَ والهمزُ فی العقد اجود و تَقولُ اذا عقدت فاکّد و اذا حلفت فوکّد).(ابن منظور، 1408، ج3: 382)
در المعجم الوسیط نیز در توضیح ماده (وکد) آمده: وکّد الرّحل: شدّه، وکـّد العقـد: أوثقـه وأحکمه، أوکد السرج: شدّه، وکّد السرج و العهد: أوکدهما، توکّد: اشتدّ و توثّق. (انـیس،1410: 1053)
با توجه به آنچه در باره معنای لغوی لفظ تأکید گفته شد، میتوان دریافـت کـه تأکید یا توکید در لغت به مفهوم محکم کردن و استوار ساختن است. کاربرد نحوی آن نیز منحصر در دو نوع لفظی و معنوی است که برای تثبیت مفهوم متبوع یا برای فراگیر بودن حکم است که شامل همة اجزای پیش از خود میشود. (جرجانی، 2003م، ج1: 50). فاضلی در کتاب شیوههای بیان قرآن کریم معتقد است که «تأکید عبارت است از تثبیت و تمکین یک معنا و مفهوم در ذهن مخاطب و تقویت و تعمیق آن، برای رفع هر گونه شکّ و تردید و ابهام نسبت به آن معنا و مفهوم مورد نظر، با بهرهگیری از ادوات و اسلوبهای خاصّ بیانی» (فاضلی، 1382: 553).
فرشیدورد در فصل سوم از کتاب در بارة ادبیّات و نقد ادبی، تأکید را این گونه تعریف میکند:
«تأکید آن است که سخنی را اعمّ از کلمه یا جمله یا گروه، با وسایل دستوری یا معنایی به منظورهای بلاغی مورد توجّه قرار دهیم و به آن شدّت، یا کمال و یا روشنی بخشیم. تأکید گاهی برای کلمه و جمله، و گاهی نیز برای جملهواره و گروه است» (فرشیدورد، 1363: 399).
در ادامه، وی کاربرد تأکید را به موارد عام و خاص تقسیم میکند که در موارد عام، به کاربرد بلاغی و در کاربرد خاص، به کاربرد دستوری آن در زبان فارسی اشاره میکند (همان: 399ـ425).
زیباییشناسی تاکید
«زیبایی» از جمله مفاهیمی است که در طول تاریخ توسط فلاسفه و صاحبان آرا، بسیار مورد نقد و بررسی قرار گرفته و درباره نقش و تبیین جایگاه آن در تفکر بشری سخن بسیار گفته شده است. زیباییشناسی یکی از رشتههای فلسفه است که به عنوان نظریة تأمل در داوریهای زیباییشناختی و چیستیِ زیبایی و نسبت آن با ادراک، تعریف میشود. همچنین زیباییشناسی قابلیتی است برای درکِ بهترِ ادراکات که باعث تغییر در روحیه و نگرش فرد میگردد. ادبیات یکی از بسترهای مهم تجلی زیباییها است و اگر عشق، تجلی معرفت به زیباییها توصیف شود، تردیدی نیست که یکی از ارکان کنکاش و جستجو و ارایه زیباییها و جلوههای بینظیر آن ادبیات است. همین سبب شده که در ادبیات فارسی به موضوع عشق که زاییده و برخاسته از ادارک زیباییهای خلقت است، به صورت گستردهای پرداخته شده است. در حقیقت ادبیات عبارت است از آفرینش و به وجود آوردن زیباییهای موزون با بهرهگیری از حروف، کلمات و واژهها، تاکید، استعارات و تشبیه، ذوق و قریحه به گونهای که دارای معنی بوده و موزون و مطابق قواعد مربوط باشد. به طوریکه برای توصیف احساسات، تصورات، تخیل و تفکر از آن استفاده شود. همچنین زبان در ادبیات، مهمترین ابزار ارتباط و پیوند میان انسانها برای بیان مفاهیم ذهنی آنها و مجموعهای از نشانههاست که برای پیامرسانی به کار میرود. برای آنکه این پیامها میان فرستنده و گیرنده به راحتی انتقال یابد، گاهی با نشانههایی همراه میگردد تا گیرنده همان پیامی را دریابد که مورد نظر فرستنده است. یکی از این نشانهها در زبان عربی و فارسی، «تأکید یا توکید» نامید میشود که ضمن ایجاد طراوت و زیبایی در ساختار، به اقتضای شرایط گیرنده و فرستنده موظف است که از آن به عنوان عنصر اساسی و اثر گذار بهره جوید تا علاوه بر خلق اثری زیبا در ساختار، پیامی شیوا و رسا و مؤثر را نیز عرضه کند. گاهی موضوع چنان برای فرستنده اهمیّت مییابد که مجبور میشود در بافت کلام و میان نشانهها و واحدهای زبانی جا به جایی انجام دهد تا کلام خود را برای دریافت پیام آن از سوی گیرنده رساتر سازد. گاهی نیز احساس میشود که گیرنده پیام را دریافت نمیکند یا نمیخواهد مقصود مورد نظر را بپذیرد. اینجاست که کلام با نشانههای دیگری همراه میگردد تا هرگونه مانعی در مسیر انتقال پیام به گیرنده برداشته شود. به نظر میرسد که هر زبانی از شیوة خاصّ خود بهره میبرد که یکی از این شیوهها در زبان عربی و فارسی، با عنوان زیباییشناسی«تأکید یا توکید» شناخته میشود و بر اساس نقشهای ششگانهای که یاکوبسن برای جمله بیان میکند، بیشتر در نقش ترغیبی و ارجاعی زبان خود را نشان میدهد (یاکوبسن، 1388: 95ـ99).
در اصل آنگاه که سخنشناسان، دربارة زیباییشناسی سخن پارسی، به تحقیق و تطبیق پرداختهاند، زبان فارسی و عربی، همسو با یکدیگر به پیش رفته است؛ اما در برخی سطوح به طور طبیعی، هریک در جای خود، تحت تأثیر نظریات سخنشناسان، شیوة متفاوتی را نسبت به دیگری طی کرده و به دلیل ماهیت و گونة زبانی، درجات زیبایی و بلاغت هنری دیگر گونهای را ارایه کرده است. در پژوهش حاضر نیز این مطلب را در بررسی زیباییشناسی تأکید مشاهده کردیم و دریافتیم که با وجود یکسانی بسیاری از جنبههای نظری تأکید در هر دو زبان، گاهی نیز کاملاً با یکدیگر مغایرت دارند؛ از آنجا که این جستار در پی بررسی نشانههای تأکید در زبان عربی و معادلیابی آن در زبان فارسی است، از این رو ضمن معرفی ابزارهای تأکید در زبان عربی و معادلهای آن در زبان فارسی به ابعاد زیباییشناسی کاربرد این شیوه در زبان بپردازد. لذا مبنای پژوهش را بررسی این نشانهها در زبان عربی قرار دادهایم و به منظور نظمبخشی در سازماندهی محتوای مقاله و امکان مقایسه میان آنها به بررسی این نشانهها در قالب سه دستة ابزار، حرف و اسلوب میپردازیم.
ابزار تأکید
منظور از ابزار، آن دسته از کلماتی است که کارکرد زیباییشناسی تأکید در آنها غالب بر کارکردهای دیگر آن است.
«إِنَّ» و «أَنَّ»
«إِنَّ» از پرکابردترین ابزارهای تأکید است. پیشینة کاربرد این کلمه به متون جاهلی میرسد، گرچه کاربرد آن در چکامههای هفتگانة جاهلی اندک است. امّا در همان موارد اندک نیز با «واو» در آغاز یا «لام» در بخش پایانی جمله همراه است. البتّه کاربرد آن، چه بهتنهایی، چه با «لام»، در قرآن بسامد بسیار بالایی دارد و برعکس، کاربرد آن با «واو» در قرآن بسیار اندک است. مانند آیة شریفه: «إنّا أنزلناه قرآناً عربیّاً لعلّکُم تَعقِلون» (یوسف، 2)
ترجمة فارسی: ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم، باشد که بیندیشید.
در این آیـه خداوند متعال نزول قرآن از سوی خود را به وسیلة «إنّ» مورد تأکید قرار میدهد، زیرا کفار مکه و یهود که از رسول خدا درخواست نمودند تا داستان یوسف (ع) را برایشان تعریف کنـد، بـه نبـوت پیامبر (ص) ایمان نداشتند، نیز به این مسأله باور نداشتند که قرآن از جانب خداوند متعال نازل شده است. بلکه معتقد بودند که مردی از ناحیـة یمامـه بـه نـام «رحمان» این مطالب را به او میآموزد. (طوسی، بیتا، ج6: 123). به همین خاطر، خداوند متعال قبل از اینکه به بازگویی داستان یوسف بپردازد، با استفاده از «إنّ» بر این مساله تأکید میکند کـه قرآن از جانب او نازل شده است، تا قبل از هر چیز زعم و گمان فاسد آنان را ابطـال نماید. ضـمن اینکه موضوع «نازل کردن قرآن بر پیامبر» یک امر کاملاً غیبی است و طبیعتاً برای اثبات مسائل غیبی نیازی شدید به استفاده از اسلوب زیباشناختی تأکید میباشد تا هر گونه شک و شبهه را از ذهن مخاطـب برطرف سازد.
تا به امروز، زیباییشناسی تأکید به ویسلة «إِنَّ» در بافت زبان عربی کاربرد فراوان داشته است و دارد. البتّه بیشتر برای استحکام بافت کلام بوده است و تا حدود زیادی مفهوم تأکیدی خود را از دست داده است. آذرنوش معتقد است:
«إِنَّ را فراوان در آغاز جملههای عربی میبینیم. امروز دیگر نباید آن را به تقلید از قدما (مثلاً مانند ترجمة تفسیر طبری) به اصطلاحاتی چون هر آینه، همانا، به درستی که... ترجمه کرد؛ زیرا معنای تأکیدی آن اینک تا حدودی از بین رفته است و یا حتّی در زبان کهن هم همیشه معنای تأکید نداشته است و گویی «إِنَّ» در آغاز جمله پیشدرآمدی است بر کلام فصیح و زیبا» (آذرنوش، 1366، ج 1: 68).
زرکوب نیز مینویسد: «باید توجّه داشت که «إِنَّ» در اوّل کلام غالباً برای شروع صحبت است، نه برای تأکید. اصولاً زمانی میتوان آن را در معنای تأکیدی گرفت که در مقام احتجاج برآمده باشد و بخواهد مطلبی را ثابت کند» (زرکوب، 1373: 90).
به نظر میرسد که کاربرد «إِنّ» بهتنهایی در متنهای امروزین فاقد مفهوم تأکید، ولی همراه با «لام»، مفهوم تأکیدی داشته باشد. همچنین به نظر میرسد اگر بخواهیم هر دو این نشانه را در فارسی معادلیابی کنیم، اندکی از شیوایی و رسایی کلام فارسی کاسته شود و چنانچه بخواهیم برای آن معادلی در نظر بگیریم، باید از معادلیابی جداگانة «إِنَّ» و «لام» پرهیز کرد و برای آن دو، یک معادل درنظرگرفت.
در باب «أَنّ» نیز باید یادآور شد که این ابزار در زبان امروزین عربی، تنها به عنوان عامل ارتباطدهندة بخشهای مختلف جمله به کار میرود و به هیچ وجه کارکرد تأکیدی ندارد.
«إِنَّمَا» و «أَنَّمَا»
یکی دیگر از ادوات تأکید، «انَّما» است و «هرگاه گوینده انجام هر کاری را به استثنای یک کار، نفی میکند، از «انَّما» استفاده مینماید. معادلِ انَّمَا در فارسی عبارت است از: منحصراً، تنها، فقط و الفاظ مشابه» (معروف، 1389: 274). گاهی نیز «إِنَّمَا» زمانی در جمله به کار میرود که مخاطب در مفهوم جمله تردید داشته باشد؛ به عبارت دیگر، مخاطب دربارة موضوعی مشخّص تردید دارد که در این صورت، «بیتردید» ترجمه میشود. (اصغری، 1386: 29). مانند آیة شریفه: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ» (حجرات، 10)
ترجمة فارسی: بیتردید مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید.
البتّه «إِنَّمَا گاهی در اثنای کلام، به معنای بلکه است» (زرکوب، 1373: 165).
نون تأکید
نون تأکید به دو صورت مشدّد (ثقیله) و ساکن (خفیفه) به کار میرود و به مفهوم دو یا سه بار تکرار شدن (کردن) فعل است. این ابزار تأکید در زبان امروزین عربی کاربرد کمتری نسبت به ابزارهای تأکید دیگر دارد. کاربرد نون ساکن از نون مشدّد نیز کمتر است. معادل این نون در زبان فارسی قید تأکید است. البتّه معادل واژگانی این دو نون در فارسی چندان از یکدیگر متمایز نشده است و غالباً از الفاظ زیر در ترجمة هر دو استفاده میشود: «البتّه، حتماً، به طور حتم، قطعاً، به طور قطع، مؤکّداً، یقیناً و کلماتی که دلالت در تأکید دارند» (معروف، 1389: 271). به عنوان مثال در آیه 57 سوره انبیا: «وَتَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُم» که حضرت ابراهیم (ع) خطاب به مشرکان میگوید به خدا سوگند که در غیاب شما نقشهای برای نابودی بتهایتان طرح میکنم، که در این آیه شریفه از آنجایی که خطاب به مشرکان بوده است با زیباترین تصویر و محکمترین بیان و با ادوات تاکیدی همچون قسم و نون تأکید ثقیله به کار رفته است که باعث تقویت و تأکید مضمون آیه شریفه شده است.
حروف تأکید
منظور از حروف، آن دسته از نشانههای تأکید است که ممکن است در یک بافت به مفهوم زیباییشناسی تأکید به کار رود و در بافت دیگر، بیانگر مفهومی دیگر باشد.
«أَلاَ» و «أَما»ی استفتاحیّه
«أَلاَ» و «أَما»ی استفتاحیّه مفهوم تأکید را میرساند و «مقصود اصلی گوینده از عنوان ساختن چنین حروفی، آن است که شنونده به طور جدّی و مؤکّد به مضمون کلام التفات کند» (نجّاریان و جوادی نیک، 1392: 11). در زبان فارسی، حروف استفتاحیّه نداریم، بلکه معادل این حروف، همان شبهجملههای تحذیر و تنبیه (مانند: مبادا،ای امان، زنهار، هان و غیره) هستند که جنبة زیبا شناختی تأکیدی دارند (انوری و گیوی، 1382: 242). مانند آیة شریفه: «أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ»(یونس:62)
ترجمة فارسی: آگاه باشید، که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مىشوند.
همان طور که ملاحظه میشود در آیة شریفه، با استفاده از «ألا»ی استفتاحیه، به زیباترین تصویر بر این نکته تأکید شده است که اولیای الهی نه ترس و بیمى دارند و نهاندوهگین مىشوند.
حرف قَد
«قد» از حروفی است که هم بر سَرِ فعل ماضی و هم بر سَرِ فعل مضارع میآید، امّا «اگر پیش از فعل ماضی بیاید، فعل را تأکید میکند و معادل آن در فارسی، ماضی نقلی است و همراهی قد با فعل ماضی میتواند بیانگر قانون یا حکمی قطعی باشد» (ناظمیان، 1381: 84). امّا صاحب النّحو الوافی معتقد است: «قَدْ معنای ماضی را به حال نزدیک میکند؛ به عبارت دیگر، هرگاه قَدْ را بر سَرِ ماضی آوردیم، آن فعل دیگر در معنای گذشتة نزدیک است، نه گذشتة دور» (حسن، 1966م، ج 1: 51). امّا آذرنوش معتقد است: «قَدْ گاهی (و غالباً و شاید در زبان عربی معاصر) هیچ معنای خاصّی ندارد و تنها آغاز و پیشدرآمدی فصیح و ادبی است برای سخن». (آذرنوش، 1366، ج 1: 90). زیباییشناسی تأکید به وسیلة «قد» اختصاص به زبان عربی دارد. بنا بر این دیگر نباید در زبان فارسی معادلی را برای آن جستجو کرد.
لَنْ
«لَنْ» که بر سر فعل مضارع در میآید، علاوه بر منفی کردن، معنای زیباشناختی تأکید نیز به آن میدهد. در زبان فارسی، قید «هرگز» دقیقاً همین کارکرد را دارد و معادل مناسبی برای «لَنْ» است. مانند آیة شریفه: «وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِیقَاتِنَا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَنْ تَرَانِی...» (اعراف، 143). ترجمة فارسی: و چون موسى به میعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا، خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم.» فرمود: «هرگز مرا نخواهى دید...».
همان طور که ملاحظه میشود در آیة شریفه، با استفاده از «لن»، به زیباترین تصویر بر این نکته تأکید شده است که حضرت موسی (ع) هرگز با چشم سر نمیتواند خداوند را ببیند.
اسلوبهای تأکید
منظور از اسلوب، آن دسته از نشانههای زیباشناختی تأکید است که معمولاً سیاق یا بافت کلام را تحت تأثیر قرار میدهند.
استفهام انکاری
از جملة اسلوبهای زیباشناختی تأکید، استفهام انکاری است. این اسلوب همواره در جملههای منفی به کار میرود. فرشیدورد معتقد است: «استفهام انکاری تأکیدش بسیار بیشتر از نفی است. بنا بر این، یکی از راههای مؤثّر تأکید جملة منفی آن است که آن را به صورت استفهام انکاری بیاوریم» (فرشیدورد، 1363: 424). مانند آیة شریفه: «أَفَأَصْفَاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ وَاتَّخَذَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ إِنَاثًا» (اسرا،40).
ترجمة فارسی: «آیا [پنداشتید که] پروردگارتان شما را به [داشتن] پسران اختصاص داده، و خود از فرشتگان دخترانى برگرفته است؟» زیبایی تأکید به وسیلة استفهام انکاری در این آیة شریفه در این است که خداوند در قالب استفهام، این فکر و عقیدة باطل مشرکان را نفی نموده است.
از آنجا که استفهام انکاری در زبان فارسی هم وجود دارد، لذا تأکید را تنها با ترجمة معنایی هم میتوان انتقال داد و نیازی به تأویل جمله به صورت مثبت نیست.
أَمَّا
«أَمَّا» از حروف شرطیّه است. با وجود این، چون در بافت جمله تغییر ایجاد میکند، باید آن را از اسلوبهای زیباشناختی تأکید به شمار آورد. عبدالغنی دقر در این باب میگوید: «أَمَّا حرفی است که پیوسته معنی شرط و تأکید در آن وجود دارد» (دقر، 1381: 79). صاحب مغنیاللّبیب میگوید: «کمتر نحودانی را دیدم که «أَمَّا» را حرف تأکید بداند، جز زمخشری که در این باره به تفصیل سخن گفته است». سپس به نقل از وی مینویسد: «اگر بخواهی جملة زَیْدٌ ذَاهِبٌ را تأکید کنی و بگویی که زید حتما میرود، آن را با «أَمَّا» همراه میکنی و میگویی: «أَمَّا زَیْدٌ فَذَاهِبٌ» ( ابنهشام، 1406ق، ج 1: 82). این اسلوب به همان شکل وارد زبان فارسی شده است و در آغاز جملهها به کار میرود و نیازی به معادلیابی آن نیست.
تکرار
اسلوب زیباشناختی تکرار ملموسترین شیوة تأکید است. فرشیدورد آن را از کلّیترین و مهمترین طرق تأکید میداند که «در نحو عربی، آن را تأکید لفظی میگویند و میتوان آن را به کلمات مرکّب، جمله و جملهواره هم تعمیم داد». (فرشیدورد، 1363: 399). یکی از فواید تکرار، جلوگیری از توهّم و اشتباه است (همان، 401). این اسلوب از اسالیب مشترک بین زبان عربی و فارسی به شمار میآید. لذا مترجم میتواند با ترجمة تحتاللّفظی تأکید به کار رفته را به زبان مقصد انتقال دهد. مانند آیة شریفه: «کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ» (تکاثر، 3ـ4) ترجمة فارسی: «حقا که به زودى خواهید دانست. باز هم حقا که به زودى خواهید دانست.»
ضمیر شأن
یکی دیگر از اسلوبهای زیباشناختی تأکید، ضمیر شأن است. این ضمیر به قصد تأکید و مهم جلوه دادن امری و یا عظمت بخشیدن به آن، در آغاز جملات عربی ذکر میشود. در ترجمة این ضمیر، میتوان از عبارتهایی چون «شأن و منزلت چنین است»، «قصّه چنین است»، «مطلب چنین است»، «حقیقت امر (در واقع،) چنین است» استفاده کرد. (معروف، 1389: 113). مانند آیة اول سورة اخلاص: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» ترجمة فارسی: «بگو: حقیقت این است که خدا یکتاست.» در آیة شریفه، همان طور که ملاحظه میشود با استفاده از «ضمیر شأن»، به زیباترین تصویر بر اهمیت و عظمت مبحث توحید در همة ادیان الهی تأکید شده است.
اصغری هم به یکی دیگر از راههای ترجمة ضمیر شأن اشاره میکند و میگوید:
«راه دیگر ترجمة ضمیر شأن این است که مفهوم عظمت و شکوه را به زبان مقصد منتقل کنیم و این بسیار به ذوق و طبع مترجم بستگی دارد. باید در نظر داشت که در فارسی، قالب خاصّی برای انتقال این مفهوم وجود ندارد و ممکن است در مسیر انتقال مفهوم عظمت و شکوه، مفهوم انحصار نیز با آن خلط شود و این میتواند یکی از محدودیّتهای زبان فارسی تلقّی شود.» (اصغری، 1386: 28).
قَسَم
از آنجا که این اسلوب از اسلوبهای زیباشناختی مشترک بین زبان عربی و فارسی است، با ترجمة لفظ به لفظ، مفهوم تأکیدی آن منتقل میشود. زیباترین این تصویر در قرآن کریم دیده میشود. آنجایی که در سورة شمس با به کار بردن هفت قسم، تزکیة نفس را شرط فلاح و رستگاری میداند.
نتیجه
با توجه به آنچه در این مقاله گذشت میتوان گفت که تأکید در کلام نه تنها از مقوله حشو و تطویل نیست بلکه به سبب اغراض و فوایدی که بر آن مترتب است، یکی از اسالیب بسیار مهم و موثر در بیـان معـانی و تقریـر و تثبیـت آن در ذهن و اندیشه مخاطبان است. بنا بر این گیرندهای که به محتوای کلام باور ندارد و یا در آن دچار تردید شده و یا در برابر آن موضعی ندارد و یا فرستندهای که در صدد نشان دادن میزان اهمیت پیام است، هر یک میتواند از جمله اقتضائاتی باشد که استفاده از شیوة تأکید در کلام را ضرورت میبخشد. بنابرین شیوة تأکید مانند تکهای از یک اثر هنری مانند نقاشی مکمل آن است و نبود آن در جای مناسب خود نه تنها زیبایی و طراوت آن را مخدوش مینماید، بلکه به رسایی و شیوایی و اثرگذاری کلام که همانا هدف اصلی القای آن است آسیب میزند. در نتیجه مطلوب علم زیباشناسی این است که زیبایی ساختاری اثر تا حدی مناسب و پذیرفتنی است که در خدمترسایی و اثرگذاری پیام باشد؛ وگرنه به عنوان عنصری زاید به کلام کمکی نمیکند و آن را گرفتار حشو و تطویل و سنگینی مینماید. شیوة تأکید نیز از این اصل مستثنی نیست. کاربرد متعالی این شیوه را میتوان دربرخی از آیات قرآن مشاهده نمود که بنا به اقتضای حال و موقعیت، این روش به صورتهای مختلف و با شیوهای دلنشین یافت می شود بـه گونـهای که تنها اختصاص به کلام وحی دارد. از آنجایی که زبان مجموعهای از نشانههاست که انسانها برای پیامرسانی از آن بهره میبرند، برای آنکه این پیامها میان فرستنده و گیرنده به راحتی انتقال یابد، باید همکاری میان آنان برقرار گردد. برای آنکه پیام بتواند آشکارا به گیرنده انتقال یابد، در برخی از موارد، با نشانههایی همراه است. دستهای از این نشانهها در زبان عربی و فارسی با عنوان «توکید» یا «تأکید» شناخته میشود. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که فراوانی کاربرد برخی از نشانههای تأکید، مانند «إِنَّ» نشان میدهد کارکرد تأکیدی آنها در زبان امروزین عربی کمرنگ شده است و گویی بیشتر برای تقویت و استحکام بافت کلام به کار میروند. برخی از حروف تأکید نیز مانند «قَدْ» بیشتر در تعیین زمان فعل نقشآفرینی میکنند. دستة دیگر از آنها نیز کاربرد بسیار کمی در متون معاصر دارند؛ مانند «ن» ساکن (خفیفه) و مشدّد (ثقلیه) تأکید، ولی اسلوبهای تأکید همچنان نقش تأکیدی خود را در سطح جمله ایفا میکنند. بررسی معادلیابی نشانههای تأکید در زبان عربی و فارسی نشان میدهد که همة این نشانهها در فارسی، با اینکه معادل دارند، ولی مترجمان آنها را معادلیابی نکردهاند. این نکته در ترجمة ابزار و حروف تأکید قابل مشاهده است. این در حالی است که اسلوبهای تأکید به راحتی در زبان فارسی معادلیابی شدهاند.
منابع و مآخذ
1ـ آذرنوش، آذرتاش، آموزش زبان عربی 1. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1366.
2ـ آذرنوش، آذرتاش، آموزش زبان عربی 2. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1367.
3ـ ابن منظور، جمالالدین محمد بن مکرم. لسان العرب. به کوشش علی شیری. بیروت: دار إحیاءِ التراث العربی، 1408.
4ـ ابنهشام الأنصاری، جمالالدین. مغنیاللّبیب عَن کتب الأعاریب. قم: مکتبه سیّدالشّهداء، چاپ پنجم، 1406.
5ـ اصغری، جواد، رهیافتی نو بر ترجمه از زبان عربی. تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی، 1386.
6ـ انوری، حسن و حسن احمدی گیوی. دستور زبان فارسی 2. چاپ بیست و دوم، تهران: میلاد نور، چاپ اول، 1382.
7ـ أنیس، ابراهیم و همکاران. المعجم الوسیط. استانبول: دار الدعوه، 1410.
8ـ تفتازانی، سعدالدّین. مختصرالمعانی. تحقیق عبدالحمید محمّد محییالدّین، قم: سیّد الشّهداء، 1409.
9ـ جرجانی، سیّد شریف علیّبن محمّد. کتاب التّعریفات. بیروت: دار إحیاء التّراث العربی، چاپ اول، 2003.
10ـ جیگاره، مینا، «اسلوبهای تأکید در زبان قرآن» فصلنامة علمیـ پژوهشی دانشگاه الزّهراء (س)، ش 52، 1383ش، صص 55ـ73.
11ـ حسن، عبّاس. النّحو الوافی. قاهره: دارالمعارف، 1966.
12ـ دقر، عبدالغنی. معجمالنّحو: فرهنگ عربیـ فارسی. ترجمة فاطمه مدرّسی. ارومیّه: دانشگاه ارومیّه، 1381.
13ـ زرکوب، منصوره. روش نوین فنّ ترجمه. اصفهان: انتشارات مانی، چاپ اوّل، 1373.
14ـ صلحجو، علی، گفتمان و ترجمه. تهران: نشر مرکز، چاپ سوم، 1388.
15ـ فاتحینژاد، عنایتالله و سیّدبابک فرزانه. درآمدی بر مبانی ترجمه. تهران: مؤسّسة فرهنگی انتشاراتی آیه، 1388.
16ـ فاضلی، محمّد. شیوههای بیان قرآن کریم. مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی، چاپ اول، 1382.
17ـ فرشیدورد، خسرو، دربارة ادبیّات و نقد ادبی. تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، 1363.
18ـ معروف، یحیی. فنّ ترجمه. تهران: انتشارات سمت، چاپ اول، 1389.
19ـ معلوف، لوییس. المنجد فی اللغه. قم: انتشارات اسماعیلیان، 1365.
20ـ ناظمیان، رضا. روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی. تهران: انتشارات سمت، 1381.
21ـ هاشمی، احمد. جواهرالبلاغه فی المعانی و البیان و البدیع. بیروت: دارالکتب العلمیّه، 1998م.
22ـ یاکوبسن، رومن. زبانشناسی و شعرشناسی. ترجمة کوروش صفوی. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، 1388.
* دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات عرب، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم، قم، ایران. (نویسنده مسوول)
** استادیار دانشگاه آزاد اسلامی، گروه زبان و ادبیات عرب، واحد قم، قم، ایران.
*** دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی، گروه زبان و ادبیات عرب، واحد قم، قم، ایران.