تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,995 |
تعداد مقالات | 83,546 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,355,009 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,388,735 |
تحلیلی بر چگونگی تحولات توزیع درآمد در ایران مبتنی بر شاخص های منتخب ، ( 1393-1380) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اقتصاد مالی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 12، شماره 43، شهریور 1397، صفحه 75-106 اصل مقاله (977.86 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سید شمس الدین حسینی* 1؛ نسرین قبادی2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار اقتصاد، دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه مازندران، مازندران، ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسی توزیع شخصی درآمد طی سالهای 1380 تا 1393 در دو جامعه شهری و روستایی ایران با استفاده از شاخصهای تایل، کاکوانی و جینی موضوع مقاله حاضر است. شاخص تایل به تمامی گروههای درآمدی وزن یکسانی میدهد و برای ارزیابی تغییرات توزیع درآمد در کل جامعه مزیت دارد، ولی شاخص کاکوانی نسبت به تغییرات توزیع در طبقات پایین درآمدی حساستر است و برای ارزیابی تغییرات توزیع درآمد در گروههای پایین درآمدی برتری دارد. شاخص جینی متداولترین شاخص اندازهگیری توزیع درآمد است که نسبت به توزیع درآمد در طبقات میانی درآمد حساستر است. این شاخصها اصول دالتون (ویژگیهای مطلوب شاخص توزیع درآمد) را نقض نمیکنند و در مقایسه با سایر شاخصهای توزیع درآمد از دقت بالاتری برخوردارند. محاسبه شاخصهای یادشده هم بر حسب مخارج کلی خانوارها (بدون ملاحظه اندازه یا بعد خانوار) و هم بر حسب مخارج فردی (با ملاحظه اندازه خانوارها ) انجام شدهاست تا بررسی و ارزیابی دقیقتری از تغییرات در جامعه شهری و جامعه روستایی کشور صورت پذیرد. مضاف بر آن، با توجه به اهمیت طبقات پایین درآمدی در سیاستهای توزیعی، علاوه بر شاخص کاکوانی، سعی شده است تحلیل تحولات توزیع بواسطه امکان اتخاذ پارامتر مناسب برای شاخص اتکینسون، براساس این شاخص نیز بسط داده شود. نتایج محاسبه شاخصها نشان میدهد نابرابری درآمد هم در جامعه شهری و هم در جامعه روستایی ایران در دوره مورد بررسی کاهش یافته است. اگرچه نابرابری در هر دو جامعه شهری و روستایی و نیز همه طبقات درآمدی، از سال 1389 کاهش داشته، لیکن بیشترین افت شاخص در سال 1390 یعنی اولین سال پس از اجرای هدفمند سازی یارانه ها اتفاق افتاده است و سال 1392 بهترین وضعیت توزیع طی دوره را نشان میدهد. محاسبات شاخص جینی مبین یک تحول اساسی در روند توزیع در جامعه شهری و روستایی است. Abstract The subject of this article is to investigate personal income distribution both in rural and uban areas using Theil, Kakwani and Gini indices during 1380-93. Theil index considers equal weights for all income groups, so it concentrates on measuring income inequality among all income classes; while Kakwani index uses higher weights for low income classes and is therefore suitable for measuring income distribution in low income groups. The Gini index is the most frequently used inequality index which is sensitive to the middle of income distribution. These indices satisfy Dalton principles and are more informative about income distribution than other indices. Income inequality is measured both based on household expenditures and also per capita expenditures, known as PENNE, given equal share of family income for each member in order to achieve more precise evaluation of income distribution changes both in urban and rural areas. Ignoring family size for investigating income inequality would underestimate overall inequality because of the consequent large number of very small incomes. Moreover, considering the importance of low income groups in distributional policy, Atkinson index is applied, supporting Kakwani index. Results show the year 1392 has the least income distribution historical value both in urban and rural societies. Moreover, the year 1390 as the first year of performing subsidies targeting policy, achieved the most annual reduction. Besides, significant decreases has occured on Gini distribution trend. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
واژههای کلیدی: توزیع درآمد، جینی، تایل، کاکوانی، اصول دالتون، مخارج تعدیل شده فردی. طبقه بندی JEL : O150؛ I380؛ H530 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تحلیلی بر چگونگی تحولات توزیع درآمد در ایران مبتنی بر شاخصهای منتخب ، ( 1393-1380)
سیدشمسالدین حسینی
نسرین قبادی[2]
چکیده بررسی توزیع شخصی درآمد طی سالهای 1380 تا 1393 در دو جامعه شهری و روستایی ایران با استفاده از شاخصهای تایل، کاکوانی و جینی موضوع مقاله حاضر است. شاخص تایل به تمامی گروههای درآمدی وزن یکسانی میدهد و برای ارزیابی تغییرات توزیع درآمد در کل جامعه مزیت دارد، ولی شاخص کاکوانی نسبت به تغییرات توزیع در طبقات پایین درآمدی حساستر است و برای ارزیابی تغییرات توزیع درآمد در گروههای پایین درآمدی برتری دارد. شاخص جینی متداولترین شاخص اندازهگیری توزیع درآمد است که نسبت به توزیع درآمد در طبقات میانی درآمد حساستر است. این شاخصها اصول دالتون (ویژگیهای مطلوب شاخص توزیع درآمد) را نقض نمیکنند و در مقایسه با سایر شاخصهای توزیع درآمد از دقت بالاتری برخوردارند. محاسبه شاخصهای یادشده هم بر حسب مخارج کلی خانوارها (بدون ملاحظه اندازه یا بعد خانوار) و هم بر حسب مخارج فردی (با ملاحظه اندازه خانوارها ) انجام شدهاست تا بررسی و ارزیابی دقیقتری از تغییرات در جامعه شهری و جامعه روستایی کشور صورت پذیرد. مضاف بر آن، با توجه به اهمیت طبقات پایین درآمدی در سیاستهای توزیعی، علاوه بر شاخص کاکوانی، سعی شده است تحلیل تحولات توزیع بواسطه امکان اتخاذ پارامتر مناسب برای شاخص اتکینسون، براساس این شاخص نیز بسط داده شود. نتایج محاسبه شاخصها نشان میدهد نابرابری درآمد هم در جامعه شهری و هم در جامعه روستایی ایران در دوره مورد بررسی کاهش یافته است. اگرچه نابرابری در هر دو جامعه شهری و روستایی و نیز همه طبقات درآمدی، از سال 1389 کاهش داشته، لیکن بیشترین افت شاخص در سال 1390 یعنی اولین سال پس از اجرای هدفمند سازی یارانه ها اتفاق افتاده است و سال 1392 بهترین وضعیت توزیع طی دوره را نشان میدهد. محاسبات شاخص جینی مبین یک تحول اساسی در روند توزیع در جامعه شهری و روستایی است.
واژههای کلیدی: توزیع درآمد، جینی، تایل، کاکوانی، اصول دالتون، مخارج تعدیل شده فردی. طبقه بندی JEL: O150, I380, H530
1- مقدمه شاخصهای توزیع شخصی درآمد به بیان سهم افراد جامعه از درآمد ملی می پردازند و درجه نابرابری افراد را تشریح میکنند. برخلاف توزیع تبعی درآمد، در بحث توزیع شخصی یا مقداری درآمد، نکته حائز اهمیت آن است که هر شخص چه نسبتی از درآمد را کسب می نماید، بدون توجه به این که این درآمد از چه منبعی نظیر دستمزد، بهره، سود، اجاره، هدیه ، ارث کسب شده باشد، در حالی که در توزیع تبعی درآمد، سهم صاحبان عوامل تولید (منبع درآمد) از درآمد ملی اهمیت دارد. انگس دالتون [i] در سال 1920 شاخصی را ارائه کرد که در آن به ازای هر میزان مشخص از نابرابری، مقداری از رفاه اجتماعی جامعه از دست می رود. دنیس آیگنر و جیمز هینس [ii] در سال 1967 ، راگنار بنتزل[iii] در سال 1970 و تونی اتکینسون در سال 1970 نظریات دالتون را تعقیب کردند. این دسته از اقتصاددانان بر این عقیده بودند که شاخص های نابرابری پیشین تنها ابزارهای آماری هستند که پراکندگیهای نسبی درآمد را به دست می دهند و نگاه هنجاری به رفاه اجتماعی و ترجیحات جامعه ندارند. از این روی، آنها بحث ورود ترجیحات جامعه به شاخص های نابرابری را مطرح کردند. بدین ترتیب، معیارهای اندازه گیری نابرابری درآمد دو دسته می شوند: الف) معیارهای هنجاری (دستوری)[iv] که مبتنی بر یک نوع قاعده سازی صریح از رفاه اجتماعی و زیان وارده از توزیع نابرابر درآمد هستند. این معیارها وابستگی زیادی به قضاوت های ارزشی دارند که در نحوه انتخاب تابع رفاه اجتماعی منعکس می شود. شاخصهای تایل، اتکینسون و دالتون از این دستهاند. ب) معیارهای اثباتی[v] مانند دامنه، انحراف از میانگین و واریانس که استفاده صریحی از هیچ مضمون و مفهوم رفاه اجتماعی نمیکنند. چمپرنون در سال 1974 در مطالعه خود به این نتیجه دست یافت که شاخص ویژهای که بتوان آن را به عنوان بهترین شاخص نابرابری تعریف کرد، وجود ندارد. وی چنین نتیجهگیری میکند که توزیع درآمد جنبه های مختلف و متفاوتی دارد و هر یک از شاخصهای نابرابری به منظور انعکاس جنبه خاصی از توزیع درآمد از قابلیت ویژه ای برخوردارند. به عبارت دیگر هریک از معیارهای نابرابری جنبه خاصی از نابرابری درآمدی را به نمایش میگذارند و نمیتوان معیار منحصر به فردی را به عنوان بهترین معیار نابرابری تعریف کرد[vi] . دالتون به منظور اینکه یک شاخص از کیفیت لازم برای اندازهگیری توزیع برخوردار باشد، اصولی را معرفی کردهاست که به اصول دالتون معروفند. لذا میتوان گفت شاخصی که اصول دالتون را نقض نکند، شاخص خوبی است و لیکن شاخص بهترین به مفهوم عام، وجود ندارد و آنچه که سبب میشود یک شاخص خوب به شاخص خوب دیگر ترجیح داده شود، سؤال یا اولویت پژوهشگر یا سیاستگذار است. مقایسه شاخصهای مختلف نابرابری نشان میدهد که شاخص های تایل، کاکوانی، اتکینسون و جینی از مبنای نظری محکمی برخوردارند و اصول دالتون را نقض نمیکنند، ضمن این که از دقت بالایی برخوردارند. شاخص تایل به تمامی گروههای درآمدی وزن یکسانی اختصاص میدهد، بنابراین برای بررسی و اندازهگیری وضعیت توزیع درآمد در کل طبقات درآمدی مزیت دارد. اما از آنجا که طبقات پایین درآمدی بیشترین تمرکز و هدف سیاستگذاران را به خود معطوف میکنند، شاخص کاکوانی معیار بهتری برای این موضوع است که محاسبه آن در کنار شاخص تایل، قدرت تحلیل و اطلاعات بیشتری برای شناخت تغییرات توزیع درآمد جامعه را فراهم میکند. شاخص جینی که از کاربرد بیشتری در مقایسه با سایر شاخصهای توزیع درآمد برخوردار است، نسبت به طبقات میانی درآمدی حساستر است. در این مقاله توزیع درآمد در ایران با استفاده از شاخص تایل، کاکوانی و جینی برای دوره 93-1380 محاسبه و اندازه گیری شده است. نظر به اهمیت و حساسیت طبقات پایین درآمدی در سیاستگذاریهای اقتصادی با رویکرد توزیعی، علاوه بر محاسبه شاخص کاکوانی که متمرکز به این طبقه است، شاخص اتکینسون با لحاظ پارامتر 0.9 که مؤکد بر انتهای توزیع است نیز محاسبه شده است. نتایج همسویی و همسانی دو شاخص مذکور را در تبیین نابرابری تأیید میکنند. از آنجا که مناطق شهری و روستایی از نظر عواملی همچون ساختار درآمد و هزینه زندگی، اندازه خانوار، میزان نوع دوستی یا ایثار متفاوت هستند، بنابراین انتظار می رود ساختار توزیع در آنها متفاوت باشد. لذا در این مقاله توزیع درآمد برای هر دو جامعه به تفکیک محاسبه و اندازه گیری شده است. مضاف بر آن، با توجه به اینکه در بیشتر مطالعات تجربی صرفاً به بررسی نابرابری بدون درنظر گرفتن بعد خانوار بسنده میشود، در این مقاله علاوه بر بررسی توزیع در بین خانوارها؛ مخارج خانوار نسبت به بعد خانوار تعدیل شده و به مقایسه نابرابری در بین افراد جامعه نیز پرداخته شده است. محاسبه شاخصها بر اساس دادههای بودجه خانوار مرکز آمار ایران و با استفاده از نرم افزارهای Stata و Excel انجام گرفته است. ساختار مقاله به شرح زیر است: ابتدا به بیان اصول دالتون پرداخته می شود. دالتون برای اینکه، شاخصی بتواند از پذیرش عام برخوردار باشد، چهار ویژگی مطلوب را برای شاخصهای توزیع درآمد بر میشمارد. در محاسبات شاخص های توزیع ، ملاحظاتی در خصوص ارزیابی بودجه خانوار در نظر گرفته می شود که در ادامه بحث به آن پرداخته می شود. سپس پیشینه تحقیق ارائه میشود. در قسمت بعدی مقاله، شاخصهای بهکار رفته معرفی و تبیین می شوند. اندازهگیری و تحلیل شاخصها به تفکیک مخارج کل خانوار و مخارج فردی (سرانه) خانوار در جوامع روستایی و شهری کشور طی دوره مورد بررسی قسمت دیگر مقاله را تشکیل می دهد. مقاله با جمعبندی و نتیجه گیری پایان مییابد.
بررسی توزیع درآمد با استفاده از شاخصهای مختلفی امکانپذیر است، لیکن شاخص منحصر به فردی وجود ندارد که از همه نظر، از سایر شاخصهای نابرابری بهتر باشد. زیرا برخی از ضرایب و شاخصهای نابرابری درآمد برای نشان دادن یک جنبه و برخی دیگر برای بیان و تفسیر جنبههای دیگر مناسب و مطلوباند. دالتون (1930) اصولی را برای یک شاخص مطلوب نابرابری توزیع درآمد عنوان میکند که این اصول عبارتند از: 1) اصل انتقال[vii]، یعنی اگر انتقال درآمدی از ثروتمند به فقیر صورت گیرد، شاخص نابرابری باید کاهشیابد. در ادبیات توزیع درآمد گاهی از این مسئله با عنوان اصل «پیگو ـ دالتون» یاد میشود. 2) اصل افزایش نسبی درآمدها[viii]، یعنی اگر درآمد همه افراد به یک نسبت افزایش و یا کاهش یابد، شاخص نابرابری نباید تغییری را نشان دهد. 3) اصل افزایش یکسان درآمدها، یعنی اگر درآمد همه افراد به یک میزان معین افزایش یابد؛ شاخص باید کاهش یافته و به هنگام کاهش مساوی درآمد همه افراد، شاخص افزایش یابد. 4) اصل افزایش نسبی افراد، یعنی اگر تعداد افراد دریافت کننده هر سطحی از درآمد به یک نسبت افزایش یابد، شاخص نباید تغییری را نشان دهد. شایان ذکر است پس از دالتون، ویژگیهای دیگری نیز به چهار خصیصه فوق اضافه شدهاند که مهمترین آنها به شرح زیر می باشند: 5) اصل تقارن، یعنی شاخص نابرابری فقط باید به توزیع فراوانی درآمدها بستگی داشته باشد و اگر تعدادی افراد جامعه با ویژگیهای مختلف، جایگاه درآمدی خود را تغییر دهند، شاخص نابرابری تغییر نکند. 6) اصل پذیرش حدود نرمال، یعنی شاخص نابرابری را بتوان بین (1 و 0) محدود کرد. به عبارت دیگر اگر درآمد جامعه به طور مساوی بین افراد آن جامعه توزیع شده باشد، شاخص هیچگونه نابرابری را نشان نداده و صفر باشد؛ در حالی که اگر تمام درآمد جامعه تنها به یکی از افراد تعلق داشته و دیگران هیچگونه درآمدی نداشته باشند، رقم شاخص یک باشد. 7) اصل قابلیت محاسبه، یعنی شاخص نابرابری را بتوان به سهولت با اطلاعات آماری موجود برآورد کرد. این اصل از جنبه عملی و کاربردی اهمیت دارد. برخی از شاخصها علیرغم برتری نظری، تنها به دلیل عدم امکان محاسبه، کارآیی خود را از دست میدهند. به عبارت دیگر، اگر دو شاخص که دارای ویژگیهای مشترک بوده ولی یک شاخص را به سهولت بتوان محاسبه کرد در حالی که محاسبه دیگری با اشکال همراه باشد، در این حالت شاخص اول را برتر میدانند(بختیاری ،1382). 8) اصل تجزیه پذیری، مطابق این اصل، هر گاه بتوان جامعه مورد بررسی را به چند زیر گروه تقسیم کرد؛ در این صورت معیار نابرابری کل جامعه به صورت حاصل جمع نابرابری درآمد بین زیر گروهها و متوسط وزنی نابرابری درآمد درون زیرگروهها تعریف میشود. ضریب وزنی زیر گروهها میتواند سهم جمعیتی و یا سهم درآمدی باشد (خداداد کاشی، 138۲). 9) اصل استقلال، به این معنا که شاخص نابرابری باید نسبت به واحد اندازهگیری بیتفاوت باشد. به طور مثال؛ شاخص نابرابری نباید به هنگام تغییر واحد پول تغییر کند(حسینی،1386).
2- ملاحظات اساسی بودجه خانوار در محاسبه شاخصهای نابرابری از نکات حائز اهمیت هنگام محاسبه شاخصهای توزیع درآمد این است که مبنای مناسبی برای اندازهگیری نابرابری انتخاب شود. در بسیاری از موارد، پرداختهای انتقالی مؤسسات عمومی و دولت، مد نظر قرار نمیگیرند و یا در صورت اعمال چنین پرداختهایی در معیار درآمدی مورد استفاده، خدمات رایگان چون خدمات بهداشتی به سختی میتوانند کمّی شوند و شاخص مناسبی برای آنها محاسبه گردد. همچنین معیارهای درآمدی تحت تاثیر حجم فعالیتهای زیرزمینی اقتصاد قرار میگیرند که به هنگام محاسبه شاخصهای نابرابری، گنجاندن این فعالیتها امر دشواری است. از طرفی سطح رفاه خانوار کمتر تحت تاثیر سطح درآمد جاری آن بوده بلکه از «درآمد در افق بلندمدت» آن تأثیر میپذیرد. ضمن اینکه بانکهای اطلاعاتی درآمد و هزینه خانوار براساس پرسشنامه و روش خوداظهاری تدوین میشوند که اغلب خانوارها درآمد خود را کمتر از واقع اظهار میکنند. بنابراین استفاده از آمار هزینههای خانوار مطمئنتر از درآمد است. علاوه بر آن، نوسانات کمتری از نوسانات درآمد دارد و سطح رفاه گروههای جامعه را بهتر نشان میدهد. به همین دلیل، تاکنون در پژوهشهای مربوط به توزیع درآمد در ایران از آمار هزینههای مصرفی استفاده و توزیع درآمد از آن نتیجه گرفته شده است.[ix] مشکل استفاده از آمار توزیع هزینههای مصرفی به جای توزیع درآمد این است که سبب کم نشان دادن میزان نابرابری می شود، زیرا در گروههای درآمدی بالاتر، درصد کمتری از درآمد، به مصرف اختصاص مییابد و معمولا بخش بیشتر آن، بهصورت مازاد درآمد به مصرف، به شکل پسانداز و یا داراییدر آمده و نگهداری میشود. بنابراین می توان نتیجه گرفت شاخصهای توزیع و از جمله ضریب جینی که براساس توزیع هزینههای مصرفی محاسبه میشوند، به دلایل برشمرده شده، نابرابری را کمتر از توزیع واقعی درآمد نشان میدهد. نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت این است که حمایتها و یارانههایی که صرف کالاهای همگانی میشوند، نابرابری در مصرف را به میزان قابل ملاحظهای کاهش میدهند.[x] موضوع دیگر این که، بیشتر اندازهگیریهای فقر و نابرابری مبتنی بر مخارج خانوار است بدین ترتیب این شیوه ساختار درون خانوار را منعکس نمیکند، این امر دغدغه سیاست گذاری را افزایش داده است.[xi] به عبارتی، از آنجا که محاسبه شاخصهای توزیع درآمد بر مبنای آمارهای بودجه خانوار انجام می شود، بعد خانوار در آن لحاظ نمیگردد. عدم لحاظ بعد خانوار در محاسبه نابرابری، اغلب موجب کمبرآوردی آن میشود. بنابراین ضروری است که بعد خانوار در محاسبات توزیع درآمد لحاظ شود. هر چند که وارد کردن بعد خانوار در محاسبات توزیع درآمد گامی به جلو محسوب می شود، ولی اشکالاتی نیز به آن وارد است از جمله این که بین افراد موجد درآمد و مصرف کننده تمایزی قایل نمیشود. در حالی که افراد داخل خانوار ممکن است خود ایجادکننده درآمد و یا صرفاً مصرف کننده آن باشند. مضاف بر آن، در بین اعضای خانوار نابرابری مصرف نیز وجود دارد. برخی اعضای خانوار بزرگسال و بعضی کودک هستند که اینها نیازهای متفاوتی دارند. اما از آنجا که نمیتوان توجیه قابل قبولی از نحوه توزیع درآمد خانوار و شکاف بین اعضا داشته باشیم و عملا برآورد سهم اعضای خانوار از کل درآمد خانوار غیر ممکن است بنابراین چارهای نیست جز این که تفاوتهای سهم درآمدی اعضای خانوار نادیده گرفته شود. [xii] لذا در این مقاله، به منظور ارایه تحلیل دقیقتر تغییرات توزیع درآمد طی دوره مورد بررسی علاوه بر این که شاخص ها بر مبنای بودجه خانوار استفاده شدهاند، با فرض تساوی سهم هزینههای افراد یک خانوار، مخارج سرانه محاسبه و شاخص ها بر اساس توزیع هزینههای سرانه (در کنار توزیع هزینههای خانوار) محاسبه شدهاند. در واقع، توزیع درآمد مبتنی بر مخارج فردی، نسبت به بعد خانوار تعدیل شده است که به اختصار «مخارج تعدیل شده فردی»[xiii] یا «پنی» نامیده می شود. به عبارت دیگر، پنی مخارج تعدیل شده خانوار در میان افراد (با فرض برابری سهم در درون خانوار) است.[xiv]
3- پیشینه پژوهش اولین مطالعه سیستماتیک در خصوص توزیع شخصی درآمد در سال 1973 به وسیله فلیکس پاکرت[xv]براساس اطلاعات 56 کشور شامل 40 کشور در حال توسعه انجام شد. بر اساس تحلیل پاکرت با حرکت از گروه کشورهای با درآمد پایین به سمت گروه کشورهای با درآمد بالا، نابرابری هرچند با شتابی متفاوت، رو به افزایش است. الهولا[xvi](197۶) توزیع درآمد را برای 66 کشور با استفاده از شاخص جینی مورد آزمون قرار داد. نتایج حاکی از آن بود که نابرابری نسبی در اغلب کشورهای توسعه نیافته به میزان قابل ملاحظهای بزرگتر از کشورهای توسعه یافته است. هارولد لیدال[xvii] درسال 1977، اطلاعات 71 کشور را بررسی و نتیجه گرفت توزیع درآمد بین خانوارها در مقایسه با اشخاص منفرد، نابرابری کمتری دارد. مایکل سارل[xviii] درسال 1994 با استفاده از اطلاعات 52 کشور نتیجه میگیرد، کمترین ضریب جینی مربوط به کشورهای سوسیالیستی است. دناردی، رن، وچائووی[xix] در سال 2000 به بررسی توزیع درآمد ناشی از کار با استفاده از ضریب جینی در کشورهای آمریکا، کانادا، فنلاند، سوئد و آلمان پرداخته اند. نتایج نشان میدهد آمریکا بیشترین نابرابری درآمد ناشی از کار را نسبت به چهار کشور دیگر دارد و پس از آن به ترتیب کشورهای فنلاند. کانادا، سوئد و سپس آلمان قرار میگیرند. برانکو میلانوویچ در سال 1999، ضریب جینی درآمد را برای سالهای 1988 و 1993 در نمونهای متشکل از 91 کشور 5 منطقه آفریقا، آسیا، اروپای شرقی و اتحاد شوروی سابق، آمریکای لاتین و کارائیب و سرانجام اروپای غربی، آمریکای شمالی و اقیانوسیه با استفاده از دادههای GDP سرانه محاسبهکرد. نتایج نشان داد آسیا و آمریکای لاتین نامتعادلترین توزیع را دارند و پس از آنها آفریقا قرار میگیرد. مارتین بیون[xx]در سال 2000 توزیع درآمد دهه های هشتاد و نود آلمان را بررسی نمود. در آلمان غربی روند نابرابری در هر دو دهه کاهشی و در آلمان شرقی طی دهه نود، نابرابری بدتر شده بود. پس از گذشت چندسال از ادغام دو آلمان، شکاف نابرابری بین آلمان غرب و شرق کاهش یافت. مارتینی[xxi] در سال 2001 به مقایسه توزیع درآمد بین کشورهای شمال و جنوب طی یک دوره 40 ساله (1999-1960) پرداخت. نتایج پژوهش وی که عمدتاً مبتنی بر ضریب جینی بود، به تفکیک منطقه ارائه گردید. لیو (2006)[xxii] با استفاده از شاخص تایل و تحلیل عاملی سطح درآمد، در مقالهای تحت عنوان تغییرات نابرابری مناطق روستایی چین بیان کرد که نابرابری مناطق روستایی چین روند رو به افزایش است و روند نابرابری درآمد با نابرابری اقتصادی موجود در مناطق روستایی مطابقت نمیکند. میلانوویچ[xxiii] در سال2001 ضرایب جینی موزون و غیر موزون GDP سرانه را برای دوره 98ـ1950 در نمونهای متشکل از 120 کشور محاسبه کرد. نتایج حاکی از کاهش اندک نابرابری بینالمللی بین سال های 1965 تا 1978 بود. دایان بنجامین[xxiv] و همکاران در سال 2005، ضمن محاسبه ضریب جینی مناطق شهری و روستایی چین طی دوره انتقال اقتصادی(2002– 1987) و مقایسه آن با قبل از اصلاحات، به این نتیجه رسیدند که متوسط در آمدهای شهری و روستایی و نیز نابرابری درآمدی به طور معنیداری افزایش یافته است. الدرسون و کوین دوران(۲۰۱۰)[xxv] نابرابری درآمد را در گروهی متشکل از 5 کشور دارای گذار سیاسی و با درآمد متوسط شامل جمهوری چک، اسلواکی، لهستان، روسیه و تایوان و 4 کشور با درآمد بالا شامل: انگلستان، امریکا، سوئد، و آلمان در سال 2010 بررسی کردند. نتایج نشان داد که توزیع درآمد در این کشورها به گونه ای است که طبقات میانی به سمت طبقات بالایی درآمد جا به جا میشوند. جین ونچائو[xxvi] و همکاران در سال 2012 هنگام بررسی وضعیت فقر و نابرابری در انگلستان، ملاحظه کردند گرچه طی دوره 1996 تا 2010 ، تمام درآمدها رشد کردهاند؛ لیکن رشد درآمد در دنباله پایین توزیع محدود و در قسمت بالایی توزیع شدید بود. این دو روند متضاد در ابتدا و انتهای توزیع سبب تشدید نابرابری گردید. پسران (۱۹۷۸)[xxvii] با بررسی الگوی توزیع درآمد در ایران و محاسبه شاخص جینی به این نتیجه رسید که توزیع درآمد طی دوره 1338-1353بدتر شده و نابرابری در بین گروههای مختلف جامعه از یک سو و مناطق شهری و روستایی از سوی دیگر افزایش یافته است. محسن رفائی در سال 1375 با بررسی نابرابری درآمد طی سالهای 70-1351 در ایران به این نتیجه رسید که کاهش نابرابری درآمدی از الگوی یکنواختی پیروی نمیکند. گرجی در سال 1376 با محاسبه ضریب جینی نتیجه میگیرد که گرچه تغییرات الگوی توزیع درآمد بین مناطق روستایی و شهری ایران شبیه هم هستند، ولی توزیع درآمد در بین خانوارهای شهری از نابرابری بیشتری نسبت به خانوارهای روستایی برخوردارند. مطالعه نیلی و فرحبخش(۱۳۷۷) نشان داده است، کشور ایران طی دهه 1350 همزمان با شوک نفتی، شاهد رشد اقتصادی و افزایش بی سابقه درآمد سرانه بوده است، اما طی همین دوره، وضعیت توزیع درآمد شهری و روستایی بدتر شده است. بختیاری و همکاران (1380) در مقاله ای با استفاده از معیار ضریب جینی و شاخص تایل به مطالعه وضعیت توزیع درآمد در استان اصفهان طی سالهای (76-1372) پرداختند و اثر سیاستهای تعدیل اقتصادی را بر این شاخصها بررسی و نتیجه میگیرند که انواع هزینه های مصرفی طی دوره ی مورد مطالعه افزایش یافته است. خداداد و همکاران (۱۳۸۲) ضریب جینی را با استفاده از دو روش تفکیکپذیر و ضریب جینی اعمال شده بر تمامی مشاهدات برای ایران محاسبه نمودند. نتایج نشان میدهند در جوامع شهری مقدار ضریب جینی در هر دو روش به یکدیگر نزدیک است. آنها همچنین از شاخص تایل و اتکینسون برای بررسی وضعیت نابرابری استفاده کردند. محمودی (1383) با استفاده از مخارج تعدیل شده فردی و برآورد شاخصهای مختلف نابرابری نتیجه گرفت که توزیع درآمد در ایران چوله به راست بوده و بین مناطق شهری و روستایی فاصله معناداری وجود دارد حسینی (۱۳۸۶) با به کار گیری شاخصهای جینی و اتکینسون طی دوره 84- 1378 نتیجه میگیرد همواره خانوارهای شهری ایران توزیع بهتر و یکنواختتری را نسبت به خانوارهای روستایی تجربه کردهاند. مرکز آمار ایران (1387) بهواسطه محاسبه شاخصهای تایل، جینی و اتکینسون بر اساس آمار بودجه خانوار طی سالهای 86-1376 به اندازه گیری نابرابری توزیع درآمد پرداخته و نتایج میگیرد اندازه شاخصها طی دوره دارای نوسان بوده و از روند خاصی پیروی نمیکند. اللهیاری (۱۳۸۹) ضمن معرفی شاخص جدیدی برای اندازه گیری باز بودن اقتصادی، اثر آن را بر توزیع درآمد در بین سه گروه درآمدی (دو دهک بالا، چهار دهک میانی و چهار دهک پایین) طی دوره 86- 1382 بررسی کرده است. نتایج وی نشان میدهد باز بودن اقتصاد، تأثیر مثبتی بر توزیع درآمد هر سه گروه داشته است. نژادعبداله و همکاران(1392) به تجزیه و تحلیل شاخصهای توزیع درآمد شامل ضریب جینی و اتکینسون، تایل، ضریب جینی تعمیم یافته کشور در مناطق شهری و روستایی ایران، در سال های1375،1384 و 1387 پرداختند و نتیجه گرفتند شدت نسبی نابرابری درآمد درکشور کاهش یافته، اما میزان کاهش آن بسیار محدود بوده است رحیمی بدر در سال 1392 با هدف برآورد الگوی توزیع درآمد لورنز در ایران اقدام به تخمین گزیدهای از مهمترین مدل های پارامتریک برای دادههای ایران به تفکیک مناطق شهری و روستایی نمود و نتیجه گرفت مدلهای تک پارامتری که همواره دارای مقادیر یکسانی از شاخص تایل هستند، در تمامی سالهای مورد بررسی از بیشترین مقدار مطلق این شاخص برخوردارند
4- مبانی نظری شاخصها 4-1- شاخص تایل تایل[xxviii] (1967) با قیاس مفهوم آنتروپی[xxix] در «نظریه اطلاع»( اطلاع پیرامون بی نظمی )، برای اندازهگیری نابرابری درآمدی روشی را ابداع کرد که به کمک آن میتوان از اصول آکسیوماتیک در ساختن شاخص نابرابری استفادهکرد. در نظریه اطلاع سه جزء اصلی مطرح هستند: 1) مجموعهای از حوادث (Pi) با احتمال وقوع معین. 2) تابع اطلاع برای تعیین احتمال حوادث(h(Pi)) 3) آنتروپی به مفهوم اطلاع انتظاری در توزیع تایل برای بکارگیری نظریه اطلاع در بحث توزیع درآمد به جای مفهوم «حوادث» از «سهم درآمدی» استفاده کرد. اگر n حادثه یا پیشامد (Pi) وجود داشته باشد که احتمال وقوع هریک از آنها h(Pi) باشد، در این صورت ارزش(امید) انتظاری حوادث(s)، برابر با رابطه زیر است:
S = pi h(pi) چنانچه تابع h را به صورت لگاریتمی در نظر بگیریم، S به صورت زیر خواهدبود: S = - pi ln(pi) i=1, 2, … , n تابع فوق هنگامی بیشترین مقدار را دارد که تمامی حادثهها احتمال وقوع یکسان داشته باشند. در چنین حالتی مقدار تابع فوق برابر است با: Sm = . h( )
هرچه احتمال وقوع حوادث متفاوت باشد، مقدار تابع فوق از مقدار حداکثرش کمتر خواهد شد. تفاوت بین مقدار حداکثر و مقدار واقعی به شاخص آنتروپی (E) موسوم است و به شکل زیر تصریح میشود: E = Sm – Sa = h( -∑pi h(pi) = ∑pi [ln(pi) - ln ( ] سهم درآمدی به صورت زیر است. Qi= i=1.2…..,n تابع تایل (T) دقیقاً معادل با E است. حال اگر سهم درآمدی( ) را جایگزین حوادث (Pi) در رابطه E کنیم، خواهیم داشت:
با تعدیلاتی در سهمهای درآمدی خانوار، آنتروپی تعمیم یافته[xxx] به صورت زیر تبیین می گردد. = ∫ [ ] α- 1 d F(y) و یا = [ - 1] در روابط فوق، n تعداد افراد نمونه، درآمد اشخاص که (i = 1…,n) و = میانگین حسابی درآمد است. در این شاخص، پارامتری است که میزان حساسیت آنتروپی تعمیم یافته را به بخش خاصی از توزیع درآمد نشان میدهد. هر چه بزرگتر و مثبت باشد، شاخص به تغییرات بخش بالایی توزیع درآمد بیشتر حساس خواهد بود و بالعکس. میتواند مقداری در فاصله (p,p-) اختیار کند، اما در عمل مقدار از فاصله(0,p) انتخاب میشود.معیار GE به ازای برابر «صفر» و «یک» به ترتیب به دو معیار نابرابری با نامهای »میانگین لگاریتم تغییرات» و »شاخص تایل» تبدیل میشوند.
میانگین لگاریتم تغییرات I = شاخص تایل
T =
4-2- شاخص جینی شاخص جینی در سال 1912 به وسیله «کورادو جینی» و درارتباط با میانگین نسبی تفاوتهای درآمدی این گونه تعریف شد: G =
µ میانگین درآمد جامعه، X درآمد خانوار، و n تعداد کل خانوارها هستند. یکی از ویژگیهای مهم ضریب جینی این است که به تغییرات میانی درآمد حساستر است. در فرمول فوق مشاهده میشود که به درآمد تجمعی، وزنی معادل سهم نسبی هر گروه درآمدی از جمعیت داده شده است و چون بیشتر جمعیت در درآمدهای میانی متمرکز شدهاند، بنابراین ضریب جینی نسبت به تغییرات درآمد در میانه حساستر از دو ناحیه انتهایی است(حسینی،1386). به همین دلیل هنگامی که ارزیابی نابرابری در سایر طبقات درآمدی جامعه نیز مد نظر باشد، استفاده از شاخصهای دیگر در کنار شاخص جینی ضروری است. ضریب جینی از منحنی لورنز استخراج میشود. این منحنی سهم درصدهای مختلف جمعیت را از درآمد نشان میدهد. درصدهای جمعیت بر روی محور افقی و درصدهای درآمد متناظر با آنها روی محور عمودی درج و با اتصال نقاط دارای این مختصات، منحنی مربوطه رسم میشود (نمودار 1).
نمودار 1- منحنی لورنز
ضریب جینی نسبت مساحت قسمت هاشور خورده به مساحت مثلث OAB است. مهمترین ضعف ضریب جینی این است که هنگام تقاطع منحنیهای لورنز قادر به تمایز الگوهای مختلف نابرابری نیست. یعنی ممکن است دو جامعه دارای اشکال مختلفی از منحنی لورنز باشند، اما ضریب جینی یکسانی را به دست دهند. مضاف بر آن، ضریب جینی به توزیع طبقات میانی حساس است، در حالی که بعضی مواقع، پژوهشگران به چگونگی توزیع در دنباله ها ( بویژه طبقات پایین) تأکید دارند.
4-3- شاخص کاکوانی در سال 1980 «ناناک کاکوانی»[xxxi] یک شاخص نابرابری جدید در ارتباط با منحنی لورنز که نسبت به انتقال درآمد در تمامی سطوح درآمدی حساس باشد، معرفی کرد. در این شاخص که نسبت به شاخص تایل سادهتر است، فرض میشود ι طول (درازای) منحنی لورنز باشد، چنانچه همه افراد از درآمد مشابهای برخوردار باشند، ι برابر با خواهد شد که برابر با درازای خط برابری است. بهعلاوه اگر یک فرد تمامی درآمد را دریافت کند ι برابر با 2 میشود. شاخص نابرابری کاکوانی به صورت زیر تعریف میشود: L =
l طول منحنی لورنز و L شاخص نابرابری کاکوانی است. این شاخص بین صفر(برابری کامل) و یک(نابرابری کامل) قرار خواهد گرفت. خصوصیت قابل توجه شاخص کاکوانی مانند شاخص جینی این است که این دو شاخص رابطه نزدیکی با منحنی لورنز دارند. شاخص کاکوانی برخلاف شاخص جینی، از حساسیت بیشتری نسبت به انتقال درآمد در سطح پایین درآمدی برخوردار است و این امر، شاخص مذکور را برای اندازهگیری «شدت فقر» کاربردیتر میسازد.[xxxii]
4-4- شاخص اتکینسون اتکینسون (1970) سعی نمود با استفاده از قضاوت های ارزشی یک معیار هنجاری برای اندازه گیری نابرابری توزیع درآمد ارائه دهد و مسائل مربوط به رفاه اجتماعی را در نابرابری توزیع درآمد وارد نماید. وی رفاه اجتماعی را از حاصل جمع مطلوبیت تمام افراد جامعه بدست می آورد و معتقد است که مطلوبیت افراد به دو عامل درآمد و پرهیز جامعه از نابرابری بستگی دارد. اتکینسون معتقد است شاخص نابرابری باید بنحوی طراحی شود که نشاندهد جامعه چه مقدار حاضر است بپردازد تا نابرابری به میزان معینی کاهش یابد. اگر فرض نزولی بودن مطلوبیت نهایی درآمد صادق باشد، توزیع درآمد از ثروتمندان به فقرا، رفاه جامعه را افزایش می دهد.[xxxiii] اتکینسون برای آنکه شاخص نابرابری F) = 1- ) مستقل از مقیاس درآمد باشد، ξ را به میانگین تعمیم یافته بدل نمود و شاخص فوق را به صورت زیر تصریح نمود. I = 1- ∫ (y) و یا I = 1-
y درآمد شخصی و میانگین توزیع درآمد جامعه است. پارامتری است که مقادیر غیرمنفی اختیار میکند و میزان پرهیز از نابرابری را بهطور نسبی بیان میکند. در واقع با اختصاص وزنهای متفاوت به این پارامتر، حساسیت شاخص اتکینسیون برای ارزیابی توزیع در طبقات مختلف جامعه مشخص می شود. برای محاسبه شاخص نابرابری اتکینسون مقدار باید مشخص شود که البته از نقطه نظر اجتماع کار سادهای نیست. به همین خاطر محققین معمولاً شاخص اتکینسون را با مقادیر مخلتف محاسبه میکنند. امّا مزیت شاخص اتکینسون این است که به هنگام تقاطع منحنیهای لورنز (الگوهای مختلف توزیع نابرابری) با قطعیت میتوان نسبت به نابرابری در این دو جامعه قضاوتکرد. دلیل این امر این است که با انتخاب مشخص میکنیم که آیا نسبت به نابرابری در قسمت بالای توزیع درآمد نگران هستیم یا نسبت به نابرابری در بخش پایین آن.[xxxiv]
5- محاسبه و تحلیل شاخصهای توزیع درآمد در ایران تمامی شاخصها برای دوره 93-1380 به تفکیک جامعه شهری و روستایی و بر حسب مخارج خانوار و مخارج فردی محاسبه شدهاندکه نتایج این محاسبات در جدول (1) ارائه شده است. در ادامه بحث، به تحلیل روند شاخصها به تفکیک هر شاخص پرداخته می شود.
جدول 1- شاخصهای نابرابری توزیع درآمد جوامع شهری و روستایی به تفکیک مخارج خانوار و مخارج فردی
منبع: یافتههای پژوهشگر 5-1- شاخص تایل نتایج محاسبه شاخص تایل بر حسب مخارج خانوار نشان میدهد بهترین وضعیت توزیع درآمد خانوار در جامعه شهری به میزان 0.193 در سال 1392 و بدترین آن در سال 1380 به میزان 0.309 اتفاق افتاده است. در بین خانوارهای روستایی نیز بهترین وضعیت توزیع درآمد بر حسب مخارج خانوار در سال 1392 و بدترین آن در سال 1385 به ترتیب معادل 0.208 و 0.318 میباشد. در روندی همسان با سایر شاخصهای پیش گفته، هرچند در سال 1390 مقادیر شاخص در جامعه شهری و روستایی با بیشترین کاهش در طی دوره، روند نزولی را تا سال 1392 در پی میگیرد؛ اما شاخص در سال 1393 افزایش مییابد. نمودار (2) توزیع درآمد خانوارهای شهری و روستایی را طی دوره بر اساس شاخص تایل نشان میدهد. ملاحظه می شود که توزیع درآمد شهری از وضعیت مناسبتری نسبت به توزیع درآمد روستایی برخوردار است. نکته حائز اهمیت آن است که شاخص تایل در شهر و روستا پس از روند نزولی که از سال 1390 آغاز شده و تا سال 1392 ادامه داشته است، یکبار دیگر در سال 1393 افزایش داشته است. نکته دیگر اینکه، افت شاخص همانند سایر شاخصها، هم در جامعه شهری و هم در جامعه روستایی در سال 1390 چشمگیر است.
نمودار 2- روند شاخص توزیع درآمد تایل بر اساس مخارج خانوار در جوامع شهری و روستایی منبع: یافتههای پژوهشگر
توزیع درآمد روستایی با نوسان بیشتری مواجه است و برخلاف آن ، توزیع درآمد در جامعه شهری مسیر هموارتری را دنبال میکند. طی دوره مورد بررسی، صرفاً در سال 1380 است که شاخص توزیع تایل روستایی کمتر از شهری است؛ بنابراین در حالی که در سال آغازین دوره، توزیع درآمد روستایی بهتر از شهری است، در سایر سالها، همواره توزیع در شهر بهتر از روستاست. همانگونه که در بالا اشاره شد به منظور ارایه تحلیل دقیقتر تغییرات توزیع درآمد طی دوره مورد بررسی، علاوه بر اینکه شاخصها بر مبنای بودجه خانوار محاسبه شدهاند، با فرض تساوی سهم هزینههای افراد یک خانوار، مخارج سرانه محاسبه و شاخصها بر اساس توزیع هزینه های سرانه (در کنار توزیع هزینه های خانوار) نیز اندازهگیری شدهاند. در واقع، توزیع درآمد بر حسب مخارج فردی، برای بعد خانوار تعدیل شده است. در نمودار(3)، روند شاخص تایل بر حسب مخارج فردی ترسیم شده است. یکی از عوامل تأثیرگذار در بررسی توزیع مبتنی بر مخارج فردی، ساختار خانوار و نوسانات بعد خانوار در جوامع شهری و روستایی است. شاخص تایل بر حسب هزینه فردی نشان از توزیع نابرابرتر جامعه شهری دارد. به عبارت دیگر، ملحوظ نمودن بعد خانوار، نتیجه را به نفع توزیع روستایی تغییر میدهد. با توجه به این که ساختار خانوار در روستا متمرکزتر از جامعه شهری است و پراکندگی بعد خانوار کمتر است؛ لذا توزیع درآمد در جامعه روستایی براساس خانوار تفاوت چندانی با توزیع درآمد بر اساس مخارج فردی ندارد. لیکن در جامعه شهری، وضعیت متفاوت است و به دلیل متفاوت بودن ساختار جامعه، توزیع مبتنی بر مخارج فردی تفاوت محسوسی نسبت به توزیع مخارج خانوار دارد. همانند سایر شاخصها، اندازه شاخص در جامعه شهری و روستایی در سال 1390 کاهش شدیدی داشته است و این روند کاهشی تا سال 1392 البته با میزان کاهش کمتری ادامه داشته است. کمترین مقدار شاخص در جامعه شهری و روستایی مربوط به سال 1392 است.
نمودار 3- روند شاخص توزیع درآمد تایل بر اساس مخارج فردی در جوامع شهری و روستایی منبع: یافتههای پژوهشگر به منظور مقایسه توزیع درآمد مبتنی بر مخارج خانوار با توزیع مبتنی بر مخارج فردی، در نمودار (4) شاخص تایل جامعه شهری بر حسب مخارج خانوار و مخارج فردی ترسیم شده است. چنان که انتظار میرفت شاخص توزیع درآمد فردی از سطح بالاتری برخوردار است که حاکی از بدتر بودن توزیع فردی در مقایسه با توزیع مبتنی بر مخارج خانوار است. در واقع در صورت عدم لحاظ بعد خانوار در محاسبه شاخصها، بخشی از نابرابری که میتوان گفت مربوط به نابرابری درون خانوار است، نادیده گرفته شده و این امر سبب کم برآوردی نابرابری در سطح کلان می شود. نکتهای که در بررسی مقایسهای توزیع مبتنی بر مخارج فردی و خانوار در جامعه شهری به چشم میخورد، کاهش تفاوت این دو شاخص طی دوره است که بنظر می رسد ناشی از تغییر ساختار خانوارهاست که در راستای کوچک شدن، حرکت می کند[xxxv].
نمودار 4- مقایسه شاخص توزیع درآمد تایل بر اساس مخارج فردی و خانوار در جامعه شهری منبع: یافتههای پژوهشگر
در جامعه روستایی مطابق آنچه که در نمودار (5) ملاحظه میشود، توزیع درآمد فردی و خانوار با هم تفاوت چندانی ندارند و غالباً با هم تطابق دارند
نمودار 5- مقایسه شاخص توزیع درآمد تایل بر اساس مخارج فردی و خانوار در جامعه روستایی منبع: یافتههای پژوهشگر 5-2- محاسبه شاخص جینی اندازه شاخص جینی در جامعه شهری و روستایی و بر اساس مخارج فردی و خانوار در جدول (1) ارائه شد. این شاخص به وضعیت توزیع در طبقات میانی جامعه حساستر است. نمودار (6) تصویری از توزیع درآمد خانوارهای شهری و روستایی را بر اساس شاخص جینی طی دوره مورد بررسی نشان میدهد. این تصویر که با تکیه بر توزیع درآمد طبقات میانی جامعه حاصل شده است، مبین یک تحول اساسی در روند توزیع در جامعه شهری و روستایی است. بدین صورت که تا سال 1385 توزیع در بین خانوارهای روستایی بهتر از خانوارهای شهری است، سپس این روند معکوس میشود و تا سال پایانی، همچنان توزیع شهری در موقعیت بهتری نسبت به جامعه روستایی قرار دارد. این روند بر اساس شاخصهای تایل و کاکوانی به گونه ای دیگر رقم میخورد. بر اساس شاخص تایل، توزیع روستایی فقط در سال اول دوره بهتر است؛ سپس با تفاوت قابل ملاحظهای توزیع شهری در جایگاه بهتری قرار می گیرد. محاسبات مبتنی بر شاخص کاکوانی حاکی از وضعیت بهتر توزیع شهری در تمامی دوره میباشد.
نمودار 6- روند شاخص توزیع درآمد جینیبر اساس مخارج خانوار در جوامع شهری و روستایی منبع: یافتههای پژوهشگر
تحول دوم مبتنی بر شاخص جینی که مبین وضعیت توزیع در طبقات میانی جامعه است، تغییر شرایط به نفع توزیع فردی در مقابل توزیع خانوار است که این تغییر نیز از سال 1385 اتفاق می افتد. نمودار (7) روند توزیع درآمد در جامعه شهری و روستایی را بر اساس مخارج فردی نشان میدهد. تغییر جهت وضعیت توزیع شهری و روستایی طی دوره مورد بررسی در خصوص مخارج فردی، دقیقاً در جهت عکس توزیع مخارج خانوار تکرار می شود؛ یعنی در سالهای ابتدایی دوره تا سال 1385، توزیع شهری بهتر است و از سال 1385 این روند برعکس می شود.
نمودار (7): روند شاخص توزیع درآمد جینیبر اساس مخارج فردی در جوامع شهری و روستایی منبع: یافتههای پژوهشگر
بر اساس شاخص جینی نیز توزیع شهری و روستایی از سال 1390 بهبود قابل ملاحظهای داشته است. روند کاهشی شاخص برای جامعه شهری و روستایی همانند سایر شاخصها از سال 1390 شروع و تا سال 1392 ادامه یافته است. بطور کلی مقدار شاخص جینی شهری در سال 1392 بی سابقه بوده است و کمترین مقدار خود را از سال 1346 داشته است[xxxvi] . این در حالی است که این شاخص در جامعه شهری مقدار 502/0 را نیز در سال 1354 تجربه کرده است. هر چند که مقدار شاخص در شهر و روستا در سال 1393 نسبت به سال قبل از آن افزایش داشته است؛ اما همچنان نسب به سال آغازین دوره (1380) افت محسوسی داشته است. هر چند که روند شاخص جینی همسو با شاخصهای تایل و کاکوانی است، لیکن نکته حایز اهمیت میزان این تغییر برای شاخصهای مختلفی است که هر یک بر توزیع درآمد در لایه های خاصی از جامعه تأکید دارند. در بین سه شاخصی که تا کنون محاسبه شده؛ شاخص تایل به تمامی گروههای درآمدی وزن یکسانی میدهد و برای ارزیابی تغییرات توزیع درآمد در کل جامعه مزیت دارد، ولی شاخص کاکوانی نسبت به تغییرات توزیع در طبقات پایین درآمدی حساستر و ضریب جینی نسبت به توزیع درآمد در طبقات میانی درآمد حساستر است. با توجه به اینکه اقشار کم درآمد جامعه مرکز توجه سیاستگذاریهای توزیعی است، بیشترین تمرکز را بر تغییرات این لایه از جامعه در مقایسه با اقشار متوسط قرار می دهیم. به همین منظور، رشد دو شاخص کاکوانی و جینی طی دوره در نمودار (8) با هم مقایسه شده است. ملاحظه می شود هر چند که تغییرات دو شاخص همسو و هم جهت میباشد، اما هم اندازه نیست و تغییرات شاخص کاکوانی که مبتنی بر توزیع اقشار کمدرآمدتر است، شدیدتر می باشد. بهعبارتی این گروه از جامعه بیشتر دستخوش نوسانات توزیع درآمد هستند و حساسیت بیشتری نسبت به سیاستهای توزیعی نشان میدهند. از اینرو، بهبود وضعیت توزیع پس از سال 1389که ناشی از اجرای سیاست هدفمند سازی یارانههاست، برای این طبقه بسیار قابل ملاحظه تر بوده است. از نظر جهت تغییرات، در تمامی سالهای دوره بهغیراز سال 1384، تحولات توزیع در بین طبقات میانی و کم درآمد همسو میباشد. نکته دیگر در مقایسه شاخصها که توزیع را بین طبقات مختلف مردم نشان میدهند، این است که شرایط مطلوب یا نامطلوب توزیع لزوماً بین طبقات مختلف جامعه یکسان نمی باشد. بهعنوان مثال بدترین سال توزیع شهری در بین طبقات میانی مربوط به سال 1385 و در بین طبقات پایین درآمدی در سال 1380 بوده است. در جامعه روستایی نیز بدترین وضعیت در بین این طبقات به ترتیب در سالهای 1386 و 1385 روی داده است. در هر حال، سال 1392 بهترین وضعیت توزیع درآمد را بر اساس تمام شاخصها و در هر دو جامعه شهری و روستایی نشان می دهد.
نمودار 8- مقایسه تغییرات شاخص توزیع درآمد جینی و کاکوانی در جامعه شهری منبع: یافتههای پژوهشگر
مضاف بر این، مقایسه نقطه به نقطه سه شاخص تایل، جینی و کاکوانی از منظر بهترین و بدترین وضعیت توزیع نشان می دهد انطباق بین شاخص تایل با شاخص کاکوانی نزدیکتر است تا انطباق شاخصهای تایل با جینی. با توجه به این که شاخص تایل نابرابری را با تأکید بر کل جامعه و شاخص کاکوانی آن را با تأکید بر طبقات کم درآمد محاسبه می کند، بنابراین می توان نتیجه گرفت وزن خانوارهای کم درآمد در مقایسه با خانوارهای متوسط در تغییر وضعیت توزیع درآمد جامعه بیشتر است.
5-3- محاسبه شاخص کاکوانی بر اساس محاسبات شاخص کاکوانی که در جدول (1) ارائه شد، بیشترین مقدر شاخص روستایی بر اساس مخارج خانوار در سال 1385 به میزان 154/0 و کمترین آن در سال 1392 به میزان 107/0 است. شاخص کاکوانی خانوارهای شهری در سال 1380 با مقدار 146/0 بیشترین مقدار دوره و در سال 1392 با مقدار 099/0 کمترین مقدار را دارا میباشد. نمودار(9) روند شاخص کاکوانی بر حسب مخارج خانوار را ترسیم میکند. وضعیت توزیع درآمد در جامعه شهری بهتر از جامعه روستایی است، هر چند که در بعضی سالها خیلی بهم نزدیک میشوند. خانوارها در جامعه شهری علاوه بر این که از توزیع متعادلتری برخوردارند، با نوسانات کمتری در توزیع مواجه هستند و در مقایسه با جامعه روستایی، شاخص روند یکنواختتری را دنبال میکند.
نمودار 9- روند شاخص توزیع درآمد کاکوانی بر اساس مخارج خانوار در جوامع شهری و روستایی منبع: یافتههای پژوهشگر
در سال 1390 در نتیجه اجرای سیاست هدفمند سازی یارانه ها، شاخص کاکوانی در هر دو جامعه شهری و روستایی بیشترین کاهش طی دوره را تجربه میکند. این روند تا سال 1392 ادامه یافته، لیکن در سال 1393 مقدار شاخص افزایش یافته است که این امر با توجه به ثابت ماندن یارانههای نقدی طی سالهای بعدی و از طرفی شرایط تورمی و مضاف بر آن، افزایش قیمت حاملهای انرژی دور از انتظار نیست. تغییرات رشد شاخص کاکوانی در بین خانوارهای شهری و روستایی در نمودار (10) ترسیم شده است. چنانچه مبنای محاسبات شاخص را بر اساس مخارج فردی قرار دهیم، توزیع درآمد روستایی وضعیت بهتری نسبت به توزیع شهری پیدا می کند(نمودار 11). یکی از دلایل این امر را شاید بتوان اینگونه تحلیل کرد که در جامعه شهری، بعد خانوار در خانوارهای کم درآمد بیشتر است، لذا در نظر گرفتن مخارج سرانه، توزیع نابرابرتری را ترسیم میکند.
نمودار 10- روند تغییرات شاخص توزیع درآمد کاکوانی براساس مخارج خانوار در جوامع شهری و روستایی منبع: یافتههای پژوهشگر
کمترین مقدار شاخص توزیع فردی روستایی معادل 097/0 در سال 1392 و بیشترین مقدار آن در سال 1385 به میزان 147/0 میباشد. به همین ترتیب، در جامعه شهری کمترین مقدار شاخص کاکوانی در سال 1392 معادل111/0 و بیشترین آن در سالهای1380 و 1381 به میزان 159/0 میباشد. ملاحظه می شود سال 1392 کمترین مقدار شاخص را در هر دو جامعه شهری و روستایی به خود اختصاص داده است. در واقع، پس از افت شدید شاخص در سال 1390 ناشی از اجرای هدفمند سازی یارانه ها، روند بهبود توزیع تا سال 1392 ادامه می یابد، پس از آن مقدار شاخص بنابه دلایل پیش گفته افزایش یافته است.
نمودار 11- روند تغییرات شاخص کاکوانی براساس مخارج فردی در بین جوامع شهری و روستایی منبع: یافتههای پژوهشگر
همانگونه که گفته شد منظور کردن بعد خانوار در محاسبه شاخص، نابرابری را بیش از اندازهگیری آن بر اساس مخارج خانوار نشان میدهد. برای بررسی این بحث، روند شاخص کاکوانی بر اساس خانوار و فرد در جامعه شهری طی دوره مورد بررسی در نمودار (12) ترسیم شده است. در اینجا نیز ملاحظه میشود توزیع درآمد خانوار تفاوت فاحشی با توزیع درآمد فردی دارد. لیکن مسیر حرکت شاخص بر اساس هر دو حالت، نسبتاً یکسان است.
نمودار 12- مقایسه شاخص توزیع درآمد کاکوانی بر اساس مخارج فردی و خانوار در جامعه شهری منبع: یافتههای پژوهشگر
اشاره شد که شاخص کاکوانی به وضعیت توزیع در طبقات پایین درآمدی جامعه حساستر است. از طرفی، شاخص اتکینسون نیز این قابلیت را دارا است که با انتخاب مقادیر مختلف برای پارامتر پرهیز از نابرابری، نابرابری را در لایه های مختلف جامعه برآورد کند. هرچه مقدار پارامتر بزرگتر باشد، شاخص به نابرابری در لایه های پایین حساستر است. در این راستا، شاخص اتکینسون با لحاظ پارامتر 0.9 محاسبه شده است که نتایج آن در جدول (2) آورده شده است.
جدول 2- شاخص توزیع درآمد اتکینسون بر حسب مخارج خانوار با لحاظ پارامتر 0.9
منبع: یافتههای پژوهشگر
به منظور امکان درک وسیعتر و رویکرد جامعتری از شاخصهای توزیع درآمد و قابلیت قیاس شاخصهای کاکوانی و اتکینسون با پارامتر 0.9که هر دو معطوف به نابرابری در طبقات پایین درآمدی هستند، روند تغییرات هر دو شاخص در نمودار(13) با هم مقایسه شدهاند. همانگونه که ملاحظه میشود جهت و میزان تغییرات توزیع در اقشار پایین طی دوره بر اساس هر دو شاخص همسو میباشد. مشاهده می شود هر چند که از سال 1389 شاخصها با رشد منفی مواجه شدهاند که بیانگر بهبود توزیع درآمد است؛ اما بیشترین کاهش رشد در سال 1390 اتفاق افتاده است که نتیجه مشهود اولین سال اجرای هدفمندسازی یارانهها است.
نمودار 13- مقایسه رشد شاخص کاکوانی با شاخص اتکینسون(پارامتر 0.9) براساس مخارج خانوارهای شهری منبع: یافتههای پژوهشگر
این همسانی روند در جامعه روستایی نیز مشاهده می شود. بهطوری که رشد هر دو شاخص مطابق نمودار (14) در بیشتر سالها کاملاً منطبق بر هم است. بیشرین کاهش رشد در جامعه روستایی نیز در سال 1390 اتفاق افتاده است.
نمودار 14- مقایسه شاخص کاکوانی با شاخص اتکینسون(پارامتر 0.9) براساس مخارج خانوارهای روستایی منبع: یافتههای پژوهشگر به منظور نگاه جامعتری به مسیر تحولات توزیع درآمد طی دوره مورد بررسی در بین اقشار کم درآمد شهری، انحراف از میانگین شاخص کاکوانی و اتکینسون طی دوره محاسبه و در نمودار (15) ترسیم شده است. ملاحظه می شود از سال 1390، شاخصها در سطحی پایینتر از میانگین دوره قرار گرفته اند که نشان دهنده تغییر روند توزیع درآمد است.
نمودار 15- مقایسه انحراف از میانگین شاخصهای کاکوانی و اتکینسون براساس مخارج خانوارهای شهری منبع: یافتههای پژوهشگر
6- جمعبندی در این مقاله، تحولات توزیع درآمد با استفاده از شاخص های مختلف در دوره 1380 تا 1393 ارزیابی و تحلیل شد. به دلایل متعدد از جمله قابل اعتمادتر بودن آمارهای مصرف در مقایسه با آمارهای درآمد، از این آمار برای محاسبه شاخصهای نابرابری استفاده شد. به منظور ارایه تحلیل کاملتر و دقیقتر تغییرات توزیع درآمد طی دوره مورد بررسی، علاوه بر این که شاخصها بر مبنای بودجه (مخارج کل) خانوار محاسبه شدهاند، با فرض تساوی سهم هزینههای مصرفی افراد یک خانوار، مخارج سرانه محاسبه و شاخص ها بر اساس توزیع هزینه های سرانه (پنی) یا مخارج فردی محاسبه شدهاند. نتایج کلی محاسبات به شرح زیر میباشد:
[i] . Dalton, Angus (1920) [ii] . Aigner, D.J. and A,J.Heins (1967) [iii] . Bentzel, Ragnar (1970) [iv] . Normative Measures [v] . Positive Measures [vii] . Principle of Transfers [viii]. Principle of Proportional Addition to Income [ix] . سید شمس الدین حسینی)1386) [x] . صادق بختیاری)1382) [xi] . Haddad and Kanbur (1990) [xii] . Cowell (1984) [xiii] Personal Equivalent Normalized Needs-adjusted Expenditure (PENNE) [xiv] . وحید محمودی) 1383( [xv]. Felix Paukert(1973) [xvi] . Alhuwala(1974) [xvii] . Lydall, H.(1977) [xviii] . Michael Sarel(1994) [xix] . De Nardi M., Ren and Chao Wei(2000) [xx] . Biewen Martin(2000) [xxi] . Martini (2001) [xxii] . Liu, H. (2006) [xxiii]. Milanovic B.(2001) [xxiv] . Dwayne Benjamin , et al (2005) [xxv] Alderson S. and Doran k.(2010) [xxvi] . Jin Wenchao & at el(2012) [xxvii] Pesaran, M.H. (1978) [xxviii] . Theil, H. (1967)
[xxix] . آنتروپی در مبحث ترمودینامیک به مفهوم بی نظمی است و کاربرد این عبارت در خصوص توزیع درآمد مبتنی بر انحراف از برابری کامل است. [xxx] Generalized Entropy - GE [xxxi] . Kakwani, Nanak (1980) [xxxii] . حسینی، ،سید شمس الدین (1386) [xxxiii] . ترابی، تقی(1378) [xxxiv]. خداداد کاشی، فرهاد(1382) [xxxv] . بعد خانوار در هر دو جامعه شهری و روستایی رو به کاهش است. بطور مثال، بر اساس اطلاعات خام داده های بودجه خانوار مرکز آمار ایران، بعد خانوارهای نمونه روستایی از 5/4 در سال 1386 به 7/3 در سال 1393 رسیده است. این مقادیر در جامعه شهری به ترتیب عبارت از 1/4 و 6/3 می باشد. [xxxvi] . شاخص جینی اعلام شده توسط مرکز آمار ایران مبنای مقایسه قرار گرفته است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فهرست منابع 1) اللهیاری، آیدا (1389)، «معرفی شاخص جدید بازبودن اقتصاد ایران و بررسی آثار آن بر توزیع درآمد»، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید بهشتی 2) بختیاری، صادق(1382)، « تحلیلی از توزیع درآمد با استفاده از روش پارامتریک»، وزرات امور اقتصادی و دارایی، معاونت امور اقتصادی، تهران 3) حسینی، سید شمس الدین(1386)،" طراحی و تدوین شاخص های توزیع درآمد و سطوح برخورداری از خدمات تأمین اجتماعی"، مجمع تشخیص مصلحت نظام 4) حسینی، سید شمسالدین (۱۳۸۶)، «بررسی شاخصهای اندازه گیری توزیع درآمد»، معاونت پژوهشی مجمع تشخیص مصلحت 5) خداداد کاشی فرهاد و خلیل حیدری(1382)، بررسی روند فقر و توزیع درآمد و تعیین اقشار لازم الحمایه "، فصلنامه پژوهشهای بازرگانی، ش 43 6) خدادادکاشی، فرهاد و همکاران(١٣٨٢)؛ «بررسی روند فقر و توزیع درآمد و تعیین اقشار لازمالحمایه بر حسب خصوصیات اجتماعی و اقتصادی»، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، تهران. 7) داده های خام بودجه خانوار، مرکز آمار ایران، سالهای مختلف 8) دفتر آمارهای جمعیت، نیروی کار و سرشماری(1387)، " توزیع درامد درخانوارهای شهری و روستایی در سالهای 1376-86"، مرکز آمار ایران 9) رحیمی بدر، بیتا (1392) ، " برآورد الگوی توزیع درآمد مناطق شهری و روستایی ایران با استفاده از اشکال مختلف تابعی تصریح شده برای منحنی لورنز"، فصلنامه راهبرد اقتصادی، سال دوم، شماره 4 10) رفایی، محسن(1375)، «بررسی نابرابری درآمد طی سالهای 70-1351»، سازمان مدیریت و برنامه ریزی، تهران 11) گرجی، ابراهیم(1376)، «بررسی آثار سیاستهای اقتصادی دولت بر توزیع درآمدها»، پژوهشنامه بازرگانی، شماره 2 12) محمودی، وحید(1383)، " بررسی تحولات توزیع درآمد در برنامه اول توسعه "، پژوهشنامه بازرگانی، شماره 33 13) نژادعبداله معصومه و همکاران (1392)، " شاخص های توزیع درآمد در ایران"، مجله اقتصادی، شماره های 9و 10 14) نیلی، مسعود و فرح بخش، علی، ارتباط رشد اقتصادی و توزیع درآمد، مجموعه مباحث و مقالات اولین همایش تدوین برنامه سوم توسعه کشور، جلد سوم، 1377، سازمان برنامه و بودجه، صص 51-17. 15) Ahluwalia, M. S. (1976). Inequality, poverty and development. Journal of development economics, 3(4), 307-342. 16) Aigner, D. J., & Heins, A. J. (1967). A social welfare view of the measurement of income equality. Review of Income and Wealth, 13(1), 12-25. 17) Alderson, A. S., & Doran, K. (2010). How has income inequality grown? The reshaping of the income distribution in LIS countries. Inequality and The Status of The Middle Class: Lessons from the Luxembourg Income Study, Luxembourg. 18) Beckfield Jason(2006) , “European Integration and Income Inequality”, American Sociological Review , vol. 71 ,no. 6 19) Bentzel, R. (1970). The social significance of income distribution statistics. Review of Income and Wealth, 16(3), 253-264. 20) Biewen Martin(2000), ''Income Inequality in Germany Dduring 1980-1990'', Journal of International Association for Research in Income and Wealth, No. 1 21) Champernowne, David G.(1974) , '' A Comparison of Measurement of Inequality of Income Distribution'' , Economic Journal, Vol. 84 22) Corbacho, M. A., & Schwartz, M. G. (2002). Mexico: experiences with pro-poor expenditure policies (No. 2-12). International Monetary Fund. 23) Cowell Frank A.( 1984), “THE STRUCTURE OF AMERICAN INCOME INEQUALITY”, Review of Income and Wealth, Volume 30, Issue 3 24) Dalton, H. (1920). The measurement of the inequality of incomes. The Economic Journal, 348-361. 25) De Nardi, M., Ren, L., & Wei, C. (2000). Income inequality and redistribution in five countries. ECONOMIC PERSPECTIVES-FEDERAL RESERVE BANK OF CHICAGO, 24(2), 2-20. 26) Haddad, L., and Kanbur, R. (1990) “How Serious is the Neglect of Intra-Household Inequality”, The Economic Journal, Vol. 100, No. 402, pp. 866-881. 27) Liu, H. (2006), “Changing regional rural inequality in China 1980–2002”, Institute of Geographical Sciences and Natural Resources Research, CAS, Beijing, (8): 100-113. 28) Lydall, H.(1977), ''Income Distribution during the Process of Development'', Research Working Paper, WEP 2-23/WP 52,GENEVA , ILO 29) Martini P.R. (2001),"Has Income Distribution Really worsened in the south? And Has Income Distributions Really worsened Between the North & The south?" Background Paper for The HDI Report 30) Milanovic B.(2001), “world Income Inequality in the Second Half of the Century", Mimeo, World Bank 31) Paukert Felix (1973), “Income Distribution at Different Levels of Development”, A Survey of Evidence "in International Labor Review, pp 97-125 32) Pesaran, M. H. (1978). Income distribution and its major determinants in Iran. In J. A.Jacqz (Ed.), Iran: Past, Present and Future. New York: Aspen Institutefor Humanistic Studies p.: 34 33) Sarel, M. M. (1997). How macroeconomic factors affect income distribution: the cross-country evidence (No. 97-152). International Monetary Fund. 34) Theil, H. (1979). World income inequality and its components. Economics Letters, 2(1), 99-102. 35) Wenchao Jin, Robert Joyce, David Phillips & Luke Sibieta(2012),” Poverty and Inequality in the UK: 2011”, The Institute for Fiscal Studies
یادداشتها
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,228 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,885 |