تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,560 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,797,210 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,841,177 |
تأثیر واردات فناوری و شاغلان آموزش عالی بر صادرات مواد غذایی و آشامیدنی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مدلسازی اقتصادی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 8، شماره 26، مرداد 1393، صفحه 37-55 اصل مقاله (196.17 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حسین اصغرپور1؛ حسن عبدی* 2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشیار دانشگاه تبریز | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2دانشجوی دکتری دانشگاه تبریز | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف اصلی این مقاله، بررسی تأثیر واردات فناوری و به کارگیری دانشآموختگان آموزش عالیبه صادرات زیربخشهای صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی ایران با استفاده از دادههای تابلویی طی دوره 86-1379 است. یافتههای تجربی تحقیق نشان میدهد که فناوری وارداتی و شاغلان آموزش عالیتأثیر مثبت و معناداری بر صادرات صنعت مواد غذایی و آشامیدنی اقتصاد ایران داشتهاست. همچنین متغیرهای تولید صنعتی و نرخ ارز واقعی دارای تأثیر مثبت و معنادار و متغیرهای تقاضای داخلی و شاخص قیمت کالاهای صادراتی نیز دارای تأثیر منفی و معنادار بر صادرات صنعت مواد غذایی و آشامیدنی بوده است. توصیه مهم سیاستی این مقاله آن است که زمینه جذب نیروی کار تحصیل کرده دانشگاهی در صنعت مواد غذایی و آشامیدنی کشور فراهم شود و با تسهیل ورود فناوری خارجی زمینه کاهش هزینههای تولید کالاهای صادراتی فرآهم آید. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
صادرات صنعت مواد غذایی و آشامیدنی؛ واردات فناوری؛ دانشآموختگان آموزش عالی؛ دادههای تابلویی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1. مقدمه مطالعه صنایع کشورهای توسعه یافته نشان میدهد که فعالیتهای صنعتی وابستگی زیادی به فناوری و دانش دارند به طوری که صنایع این کشورها هر ساله مبالغ زیادی جهت انباشت فناوری و ارتقاء دانش صرف میکنند. به همین دلیل صنایع این کشورها به طور مداوم در حال پیشرفت بوده و این پیشرفتها باعث رشد و توسعه اقتصادی میگردد. در مقابل، کشورهای در حال توسعه از جمله ایران هر ساله مقادیر زیادی کالاهای سرمایهای- واسطهای (فناوری خارجی) وارد میکنند[1] ولی به دلیل فقدان مهارتهای لازم، که ناشی از رشد نامناسب دانش بومی میباشد، قادر به استفاده کامل از این منابع نیستند. از سوی دیگر، با وجود این که اغلب کشورهای در حال توسعه از منابع خدادادی فراوانی برخوردار هستند ولی به دلیل وجود کاستیهای فراوان در داشتن فناوریهای تولید مناسب و مهارتهای لازم، در استفاده بهینه از این منابع نیز کمبودهای فراوانی دارند، بنابراین افزایش سطح دانش و مهارتهای مردم، شرط لازم برای جبران عقبماندگی اینگونه از کشورها میباشد (تقوی و محمدی، 1385: 18-17). در واقع، در کشورهای در حال توسعه، مهارت و فناوری وارداتی در مراحل اولیه توسعه اقتصادی نقش بسیار مهمی دارند، در حالی که توسعه فناوری داخلی در مراحل بعدی توسعه اتفاق میافتد (کوندو[2]، 2001: 3). جایگاه صنعت مواد غذایی و آشامیدنی در کل صنعت کشور نشان میدهد که صنعت مواد غذایی و آشامیدنی طی سالهای 86-1379، به طور متوسط 28/8 درصد صادرات کالاهای صنعتی کشور و 68/15 درصد اشتغال کارگاههای صنعتی ده نفر کارکن و بیشتر کشور را به خود اختصاص داده است. بنابراین صادرات صنعت مواد غذایی و آشامیدنی میتواند به عنوان منبعی قابل اتکا برای ایجاد اشتغال، رشد تولید ملی و افزایش درآمدهای ارزی مطرح گردد. همچنین با توجه به وفور نسبی عوامل و نهادههای تولیدی همچون منابع طبیعی، نیروی کار و ... در کشور و نیز نتایج مطالعات اخیر در زمینه مزیت نسبی[3]، میتوان بیان کرد که صنعت مواد غذایی و آشامیدنی جزء صنایع با اهمیت کشور محسوب میشود. با توجه به جایگاه صنعت مواد غذایی و آشامیدنی در کل صنعت کشور، بررسی بخش صادرات صنعت مواد غذایی و آشامیدنی مستلزم مطالعات گستردهای است. در این راستا، مطالعهی حاضر به بررسی نقش واردات فناوری و به کارگیری دانشآموختگان آموزش عالی بر صادرات صنعت مواد غذایی و آشامیدنی، بر حسب طبقهبندی بینالمللی فعالیتهای صنعتی (ISIC)[4]، طی دوره 86-1379 میپردازد. با ملاحظه هرم سنی جمعیت کشور و افزایش شدید جوانان تحصیلکردهای که چند سال آینده وارد بازار کار میشوند و با توجه به نقش اساسی مهارت و دانش فنی در تولید کالاهای صنعتی، جذب و ایجاد اشتغال برای این گروه از تحصیلکردههای دانشگاهی، رشد تولید و رشد صادرات صنعتی را در پی خواهد داشت. همچنین با توجه به افزایش هزینههای تولید، باید شرایط دسترسی به دانش سرریز جهانی و فناوری برتر خارجی برای بهبود فرآیند تولید بنگاههای صنعتی فراهم آید. زیرا تنها با توسعه و بهبود فناوری میتوان سطح کمی و کیفی محصولات صنعتی و قابلیت رقابت آنها را در داخل و خارج کشور ارتقاء داد و به تولیدات جدید براساس نیازهای جامعه و گسترش زمینههای شغلی جدید مبادرت کرد. بنابراین، وجود فناوری وارداتی و نیروی انسانی ماهر و تحصیلکرده برای دستیابی به رشد صادرات صنعت مواد غذایی و آشامیدنی به عنوان یکی از مهمترین اجزاء صادرات صنعتی، ضروری میباشد. این مطالعه درصدد یافتن پاسخ به این سؤال است که واردات فناوری و ارتقاء آموزش و مهارت فنی در سطوح عالی به همراه دیگر عوامل تأثیرگذار، چه تأثیری بر توسعه صادرات زیربخشهای صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی میگذارند. برای پاسخ به این سوال، ادامه مقاله به شکل زیر سازماندهی شده است. در بخش دوم و سوم به مبانی نظری و پیشینه موضوع پرداخته شده و بخش چهارم به تصریح الگوی صادرات صنعت مواد غذایی و آشامیدنی اختصاص مییابد. در بخش پنجم به تخمین مدل و تجزیه و تحلیل یافتهها پرداخته میشود. در بخش پایانی نیز نتیجهگیری شده و برخی پیشنهادهای سیاستی ارایه میگردد.
2. مبانی نظری طبق مدل رشد سولو، رشد تولید و در نتیجهی رشد صادرات در اثر انباشت عوامل تولید و رشد بهرهوری حاصل میشود که افزایش بهرهوری از طریق ارتقای فناوری و بالا رفتن توان و مهارت نیروی کار حاصل میشود. در الگوهای رشد درونزای جدید بحث اقتصاد ایدهها، مهارت و دانش مطرح میشود و سازوکار تصمیمات مربوطه به آموزش، تشکیل سرمایه انسانی و ایجاد دانش به عنوان محرکهای درونزا معرفی میشوند (شاکری، 1389: 586 و 613). به عبارتی، اساس نظریات رشد نئوکلاسیکی تاکید بر تمرکز سرمایه و فناوری برونزا است، در حالی که الگوهای رشد درونزا معتقدند عوامل سرمایه و فناوری در کنار سازوکارهای درونی یک اقتصاد (مانند آموزش، سطح مهارت، تحققی و پژوهش و ...) در رشد و توسعه اقتصادی نقش اساسی دارند (برقندان و همکاران، 1389: 40). در مدلهای رشد درونزای مبتنی بر سرمایه انسانی، رشد تولید را ناشی از موجودی سرمایه انسانی میدانند که به نوبه خود، توانایی یک کشور در نوآوری و رسیدن به پای کشورهای پیشرفته را تحت تأثیر قرار میدهد، در نتیجه افزایش صادرات میتواند به دلیل افزایش سودهای ناشی از بهرهوری، که خود در اثر افزایش سطح مهارت نیروی کار و سطح فناوری ایجاد میشود، باشد (کونیا[5]، 2006: 983). این نظریات بیان میکنند که مهارت نیروی کار و فناوری به اندازهی متغیرهای قیمتی در توضیح صادرات مهم هستند. به طوری که پیشرفت فنی و سرمایه انسانی کارایی سرمایه و بهرهوری نیروی کار را افزایش میدهند و موجب افزایش تولید و صادرات میگردند (برانسون، 1385: 182 و شاکری، 1389: 598). دو نوع سرمایهگذاری با یکدیگر وابستگی بسیاری دارند. زیرا با افزایش کیفیت نیروی کار، بنگاه به سرمایهگذاری در فناوری وارداتی تشویق میشود و در مقابل، با ورود و بهبود فناوری وارداتی در سطح بنگاه، نیروی کار به سرمایهگذاری در کسب دانش و مهارت جدید تشویق میشود. صنایعی که دارای شاغلان تحصیلکرده دانشگاهی هستند، در جذب و به کارگیری فناوریهای جدید مزیت نسبی دارند (آوتور و همکاران[6]، 1997). به طوری که اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهی در سطح بنگاه، کسب و به کارگیری فناوری وارداتی در فرآیند تولید را سادهتر و کاراتر میکند (یانگ[7]، 1995 و دولک و فوستر[8]، 2008: 233 و 248-246). طبق نظریه چرخه کالا[9] ابتدا کالای جدید در کشور مبدأ (کشور پیشرفته اقتصادی با سطح فناوری بالا، نیروی کار ماهر تحصیلکرده و میزان هزینههای تحقیق و توسعه بالا در بخش خصوصی و عمومی) اختراع و به مرحله تولید میرسد. در این مرحله، تولید و فروش کم و هزینه متوسط تولید بالا میباشد. بعد از آن که کالا به مرحله استاندارد بالاتر و کاملتری رسید، صنعتی که کالای مزبور را تولید کرده به سایر کشورها مهاجرت میکند (لوتز و گرین[10]، 1983: 89). در مرحله شروع چرخه کالا، بنگاه نوآور که دارای مزیت تولید کالا و نیروی کار ماهر تحصیلکرده میباشد، با وجود سیستم حمل و نقل خوب و امکانات ارتباطی مناسب، کالا را به بازارهای بینالمللی صادر میکند و یک مزیت صادراتی برای کشورش به وجود میآورد. در مرحله دوم چرخه کالا، دانش و صنعت تولید کالای جدید به مناطق پیرامون منتقل میشود و شرکتها و کشورهایی از این صنعت استقبال میکنند که اولاً بتوانند فناوری تولید کالای جدید را به آسانی به کار برند، و در ثانی از وفور نیروی کار ارزان و ماهر برخوردار باشند. به طوری که پذیرش فناوری جدید وارداتی بهرهوری را در بنگاه افزایش میدهد و مزیت رقابتی بنگاه را تقویت میکند (لال، 2002). مرحله سوم چرخه کالا، مرحله بلوغ چرخه کالا است که با استاندارد شدن کالا، کاهش سهم نیروی کار ماهر و تحصیلکرده و رقابت قیمتی مشخص میشود (ورنون[11]، 1966: 202-201). طبق نظریه چرخه کالا کسب مهارت در فناوریهای وارداتی آسان نیست و استفاده از دانش جدید به وسیله دیگران هزینههایی را برای آنها در بر خواهد داشت (سونسون[12]، 2008: 12). به عبارت دیگر، اثرات مثبت خارجی ایجاد شده از طریق جریان فناوری در سطح بینالمللی به میزان زیادی به توانایی کشور میزبان برای درک و استفاده از دانش خارجی بستگی دارد. چنین توانایی تابعی از سرمایه انسانی و سطح فناوری داخلی است (کوهن و لوینتال[13]، 1990: 129-128). نظریههای مرتبط با این موضوع به این نقطه توجه کردهاند که یک کشور به دلیل دسترسی به دانش و فناوری در بخش تحقیق و توسعه مناطق دیگر جهان، میتواند با ایجاد گشایشهایی در تجارت خارجی، تأثیر قابل ملاحظهای بر رشد تولید و صادرات خود بگذارد (آوکاس[14]، 2007: 390-389). در واقع، تجارت با انتقال مجموعه دانش و فناوری موجود در جهان به کشور میزبان و شرکتهای آن، سرعت تغییرات فناورانه آن کشور را زیاد کرده و تغییرات فناوری به همراه سرمایه انسانی نیز بهرهوری، تولید و صادرات را تحت تأثیر قرار میدهد (حسن[15]، 2000: 1).
3. پیشینه تجربی در زمینه تأثیر واردات فناوری، به کارگیری دانشآموختگان آموزش عالی و دیگر عوامل تأثیرگذار بر توسعه صادرات در داخل و خارج از کشور مطالعات متعددی صورت گرفته است که به اختصار در جدول (1) مرور میشود.
جدول 1. مروری بر مطالعات قبلی در خصوص رابطه بین فناوری خارجی، شاغلان تحصیلکرده دانشگاهی و صادرات
ادامه جدول 1. مروری بر مطالعات قبلی در خصوص رابطه بین فناوری خارجی، شاغلان تحصیلکرده دانشگاهی و صادرات
منبع: یافتههای تحقیق
با مرور مطالعات داخلی در این زمینه میتوان مشاهده کرد که مطالعات انجام شده در این زمینه به بررسی اثر همزمان به کارگیری دانشآموختگان آموزش عالی و واردات فناوری بر صادرات صنعتی در سطح گروههای مختلف صنعتی، با شاخصهای مختلف مطالعهای صورت نگرفته است. بنابراین برای پر کردن خلا موجود در این زمینه، مطالعه حاضر در سطح کدهای چهار رقمی و به روش دادههای تابلویی انجام میشود.
4. معرفی الگوی تجربی تحقیق در این بخش ابتدا مدل تجربی تحقیق معرفی و سپس متغیرهای تحقیق و منابع آماری آنها توضیح داده میشود. فعالیت صادراتی یک بنگاه انفرادی میتواند تحت تأثیر ترکیبی از عوامل اصلی در سطح صنعت و ویژگیهای بنگاه انفرادی قرار داشته باشد. عوامل اصلی همان عوامل تعیینکننده صادرات هستند که توسط مبانی نظری موضوع بیان میشوند و ویژگیهای خاص شرکت، عواملی از قبیل اندازه شرکت، عمر شرکت، سرمایه انسانی شرکت، بهرهوری عوامل تولید شرکت، سرمایه فیزیکی شرکت و ... را شامل میشود (بلینی و واکلین[25]، 1999). به طور کلی مطالعاتی که عملکرد صادرات را در سطح بنگاه در کشورهای در حال توسعه، به مانند شیلی (آلوارز[26]، 2002)، موریتانی (ویگناراجا[27]، 2002)، غنا (سارپونگ و ولف[28]، 2004) و اندونزی (وان دیجک[29]، 2002) بررسی کردند به این نتیجه رسیدند که بهرهوری، اندازه بنگاه، سرمایه انسانی، فناوری خارجی و سرمایهگذاری خارجی اثر مثبتی روی عملکرد صادراتی بنگاهها دارند. بر این اساس و نیز با توجه مطالعات تجربی صورت گرفته در این زمینه، مدل تجربی این تحقیق به صورت زیر معرفی میشود: (1) که در آن، اندیسهای i و t به ترتیب بیانگر زیر گروه صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی و سال بوده و متغیرهای مورد استفاده و منبع آماری آنها به صورت زیر تعریف میشوند: : نشاندهندهی ارزش صادرات مواد غذایی و آشامیدنی کارگاههای صنعتی ده نفر کارکن و بیشتر به میلیارد ریال و به قیمت ثابت سال 1376 (مرکز آمار ایران). : شاخص به کارگیری دانشآموختگان آموزش عالی در زیربخشهای صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی کارگاههای صنعتی ده نفر کارکن و بیشتر (مرکز آمار ایران). اشتغال نیروی کار دارای تحصیلات عالی به معنی استخدام نیروی کار با تخصص و با کیفیت بالاتر و به عبارت دیگر به معنی به کارگیری سرمایه انسانی میباشد (سوری و مهرگان، 1386: 207). در این مطالعه سرمایهی انسانی به طور خلاصه دانش نهادینه شده (به وسیله آموزش عالی) در انسان تعریف میشود. شاخصهای مورد استفاده در این مطالعه برای متغیر به کارگیری دانشآموختگان آموزش عالی به قرار زیر میباشند: کل شاغلان با سطح تحصیلات عالی حداقل کاردانی در بخشهای تولیدی و غیرتولیدی[30](HD) کل شاغلان با سطح تحصیلات عالی حداقل کارشناسی در بخشهای تولیدی و غیرتولیدی (HL)[31] : شاخص واردات فناوری در زیربخشهای صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی به میلیارد ریال و به قیمت ثابت سال 1376 (مرکز آمار ایران). فناوری در مفهوم عام دانش فنی افزایش تولید است که در ماشین متبلور میشود. در حقیقت دانش فکری و یا سطح اندیشههای فنی تخصصی نیروی انسانی را فناوری مینامند (ابونوری، 1381: 55). به مجموع واردات سرمایهای[32] و واسطهای[33]، واردات فناوری اطلاق میشود (حسن[34]، 2002: 23 و هال و سکوبی[35]، 2006: 10). تحقیق و توسعه در کشورهای صنعتی همواره مورد توجه بوده و اهمیت آن پیوسته در حال فزونی است. با وجود این، بنگاههای صنعتی کشورهای در حال توسعه قادر به سرمایهگذاری بیشتر در تحقیق و توسعه نیستند، بنابراین در مراحل اولیه توسعه علاوه بر تحقیق و توسعه، واردات فناوری نیز میتواند یکی از عوامل مهم مؤثر بر صادرات صنعتی باشد. : تولید مواد غذایی و آشامیدنی کارگاههای صنعتی ده نفر کارکن و بیشتر به میلیارد ریال و به قیمت ثابت سال 1376 (مرکز آمار ایران). بر مبنای ادبیات موضوع، صادرات بنگاه تحت تأثیر ذخیره سرمایه ثابت بنگاه قرار میگیرد، ولی از آنجا که موجودی سرمایه بخشی از ظرفیت تولیدی بنگاههای اقتصادی را نشان میدهد، در نتیجه فرض میشود که تولید صنعتی به عنوان شاخص ذخیره سرمایه ثابت میتواند صادرات بنگاه را تحت تأثیر قرار دهد. از این رو، در مطالعات تجربی اغلب از تولید یا ارزش افزوده صنعتی به جای ذخیره سرمایه ثابت بنگاه به عنوان عامل مؤثر مثبت بر صادرات استفاده میکنند.[36] : تقاضای داخلی مواد غذایی و آشامیدنی به میلیارد ریال و به قیمت ثابت سال 1376 (مرکز آمار ایران). مقدار تقاضای داخلی کالاهای صنعتی از کسر کردن مجموع ارزش صادرات کارگاههای صنعتی و تغییرات موجودی انبار از ارزش تولید کارگاههای صنعتی به دست میآید و با شاخص قیمت کالاها و خدمات مصرفی داخلی تعدیل شده است. به عبارت دیگر داریم:
(2) که در آن نشاندهنده ارزش تولید، بیانگر ارزش صادرات، نشاندهندهی ارزش تغییرات موجودی انبار و نشاندهندهی شاخص قیمت کالاها و خدمات مصرفی داخلی است. ورود متغیر تقاضای داخلی کالاهای صنعتی به این دلیل است که اغلب صنایع کشورهای در حال توسعه صادرکنندگان موقتی هستند که در مواقع فزونی عرضه، موقتاً به صادرات روی میآورند (آلوارز، 2002). در نتیجه با توجه به این که صادرات مواد غذایی و آشامیدنی به عنوان پسماند تقاضای داخلی در اقتصاد ایران میباشد، میتوان تقاضای داخلی مواد غذایی و آشامیدنی را به عنوان جزء تعدیلکنندهی میزان عرضه صادرات این محصولات وارد الگو کرد. : نرخ ارز واقعی (حسابهای ملی بانک مرکزی و سیدی IFS سال 2009). نرخ ارز حقیقی است که به صورت حاصلضرب نرخ ارز اسمی در نسبت شاخص بهای کالاها و خدمات تولیدکننده کشور آمریکا به شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی داخلی محاسبه میگردد: (3) که در آن نشاندهندهی نرخ ارز اسمی، بیانگر شاخص بهای کالاها و خدمات تولیدکننده کشور آمریکا و نشاندهنده شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی داخلی است. بر طبق نظریههای مالیه بینالملل، نرخ ارز یکی از متغیرهای تأثیرگذار بر روند صادرات یک کشوراست. چنانچه نرخ ارز افزایش یابد، به دلیل ارزانتر شدن کالاهای داخلی نسبت به کالاهای مشابه خارجی و افزایش قدرت رقابتپذیری کالاهای داخلی، میزان صادرات افزایش مییابد (اگرت و مورالس[37]، 2005: 4 و شاکری، 1389: 534). : شاخص قیمت کالاهای (حسابهای ملی بانک مرکزی). بر مبنای ادبیات موضوعی و نظریههای مالیه بینالملل، شاخص قیمت کالاهای صادراتی به عنوان یکی از متغیرهای تأثیرگذار بر صادرات معرفی شده است. به طوری که افزایش شاخص قیمت کالاهای صادراتی به معنی کاهش قدرت رقابتی کالاهای صادراتی و کاهش صادرات است (کازرونی و فشاری، 1387 و پورعبادالهان کویچ و همکاران، 1388).
5. یافتههای تجربی تحقیق در تحقیق حاضر با توجه به مزایای روش دادههای تابلویی[38] و نوع اطلاعات مورد استفاده در این مطالعه، از روش دادههای تابلویی استفاده میشود. قبل از ورود به بحث بررسی و تفسیر نتایج مدل ابتدا لازم است آزمون شود که آیا زیربخشهای صنعتی 23 گانه مورد بررسی همگن هستند یا خیر؟ در این آزمون، که به آزمون اثرات مقطعی معروف است و به وسیله آماره F صورت میگیرد، فرضیه صفر دال بر همگن بودن صنایع مورد بررسی میباشد. با ملاحظه نتایج به دست آمده برای کلیه مدلهای تخمین زده شده که در انتهای جدول (2) گزارش شده است، میتوان گفت که آماره آزمون F بیانگر استفاده از روش دادههای تابلویی به جای استفاده از روش حداقل مربعات معمولی است.
جدول 2. نتایج برآورد مدل به روش اثرات تصادفی
منبع: یافتههای تحقیق. اعداد داخل پرانتز نشاندهنده آماره t میباشند. *، ** و *** به ترتیب نشانگر معناداری در سطح 1، 5 و 10 درصد است. (1) آماره آزمون معنادار بودن کلی رگرسیون. (2) آماره آزمون اثرات مقطعی.
در مرحله بعد باید از بین دو روش موجود برای تخمین دادههای تابلویی، روش اثرات ثابت[39]و روش اثرات تصادفی[40]، یکی انتخاب شود. برای این منظور از آماره آزمون هاسمن[41] استفاده میشود. نتایج آماره آزمون هاسمن ارایه شده در سطر آخر جدول (2) بیانگر عدم رد فرضیه صفر و در نتیجه انتخاب روش اثرات تصادفی برای کلیه مدلها میباشد. نتایج تخمین مدل با استفاده از دو شاخص مختلف سرمایه انسانی در جدول (2) ارایه شده است. در مدل (1) جدول (2) ملاحظه میشود که نتایج به دست آمده دلالت بر آن دارند که تمامی ضرایب متغیرهای توضیحی مورد استفاده دارای علامت مطابق با انتظارات نظری میباشند و متغیرهای شاغلان آموزش عالی (شاغلان با سطح تحصیلات عالی حداقل کاردانی) و واردات فناوری در سطح یک درصد معنادار هستند. در مدل (2) جدول یاد شده متغیر به کارگیری شاغلان آموزش عالی به صورت شاغلان با سطح تحصیلات عالی حداقل کارشناسی تعریف شده است. همان طوری که از جدول (2) معلوم است، ضرایب متغیرهای توضیحی مورد استفاده دارای علامت مطابق با انتظارات نظری و معنادار هستند. همچنین نتایج مدلهای (1 و 2) در جدول فوق نشان میدهد که علامت ضرایب مربوطه به متغیرهای تولید صنعتی، تقاضای داخلی کالاهای صنعتی، نرخ ارز واقعی و شاخص قیمت کالاهای صادراتی با نظریات اقتصادی سازگار بوده و به لحاظ آماری معنادار میباشند. در مرحله بعد به منظور بررسی استحکام نتایج مدلهای (1 و2 )، متغیر شاخص قیمت کالاها و خدمات مصرفی داخلی (CPI) به جای متغیر شاخص قیمت کالاهای صادراتی وارد مدل میگردد و انتظار بر این است که این متغیر دارای تأثیر منفی بر صادرات زیربخشهای صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی باشد. بر اساس نتایج به دست آمده در این جدول برای مدلهای (3 و 4) ملاحظه میشود که ضرایب مربوط به شاخصهای مورد استفاده برای به کارگیری شاغلان آموزش عالی دارای علامت مطابق انتظار مثبت بوده ولی از لحاظ آماری در سطح 1 درصد معنادار است. همچنین شاخص مورد استفاده برای واردات فناوری دارای علامت مطابق انتظار مثبت بوده و از لحاظ آماری در سطح 1 درصد معنادار است. همخوانی این نتایج با نتایج نشان داده شده در مدلهای 1 و 2، بیانگر استحکام نتایج مبنی بر نقش و اهمیت به کارگیری شاغلان آموزش عالی و واردات فناوری بر صادرات زیربخشهای صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی کشور میباشد. همچنین در هر یک از مدلهای 3 و 4 شاخص قیمت کالاها و خدمات مصرفی داخلی تأثیر منفی و معنادار بر صادرات صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی داشته است. علامت بقیه متغیرهای مدل نیز مطابق انتظار بوده و معناداری و مقدار ضرایب آنها تقریباً همانند مدلهای 1 و 2 میباشد. طبق نتایج کسب شده ضریب بالای به کارگیری شاغلان آموزش عالی در مدلهای 2 و 4 در مقایسه با مدلهای 1 و 3، نشانگر تأثیرپذیری بیشتر صادرات کالاهای صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی نسبت به افزایش سطح تحصیلات عالی است. این نتیجه، اهمیت و نقش معنادار نیروی کار متخصص با تحصیلات عالی (لیسانس، فوق لیسانس و دکتری) در صنعت مواد غذایی و آشامیدنی را به وضوح نشان میدهد، زیرا در فرایند صادرات صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی وجود دانشآموختگان آموزش عالی با کیفیت بالا میتواند از طریق ابتکارات، خلاقیت و جذب فناوری برتر وارداتی در توسعه صادرات صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی نقش تعیینکننده ایفا نماید (با نتایج مطالعات پورعبادالهان کویچ و همکاران، 1388 و 1390 سازگار است). اثر مثبت بهکارگیری دانشآموختگان آموزش عالی و واردات فناوری بر صادرات زیربخشهای صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی در تخمینهای فوق را میتوان اینگونه تحلیل کرد که دانشآموختگان آموزش عالی و واردات فناوری اغلب شرایط نوآوری، ارتقاء بهرهوری نیروی انسانی و کاهش هزینههای تولید را فراهم میسازد و از این طریق میتواند منجر به ارتقای کیفیت نهادههای تولید و رشد صادرات صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی شوند. یافتههای تجربی این تحقیق با نتایج مطالعات مونتوبیو و رمپا (2005)، آلوارز (2002)، وغیاتزاوغلو (2009)، چوانگ (2000)، طیبی و توکلی (1379)، طیبی و همکاران (1383) و پورعبادالهان کویچ و همکاران (1388 و 1390) سازگار میباشد. همچنین بر اساس نتایج به دست آمده میتوان گفت که با افزایش تولید صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی، صادرات زیربخشهای صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی به طور معناداری افزایش داشته است و کاهش تقاضای داخلی مواد غذایی و آشامیدنی نیز بر عرضه صادرات زیربخشهای صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی تأثیر مثبت داشته است. این یافتهها نیز با مبانی نظری و مطالعات تجربی انجام گرفته در این زمینه همچون تاریکو مجید و احمد (2006) و پورعبادالهان کویچ و همکاران (1388 و 1390) سازگار میباشد. با افزایش تولید صنعتی و در نتیجه افزایش سودآوری بنگاهها، انگیزه تولیدکنندگان کارگاهها به تولید و صادرات کالاها و خدمات افزایش مییابد. ضریب منفی تقاضای داخلی نیز ماهیت مصرفی بودن مواد غذایی و آشامیدنی را مشخص میکند، زیرا رشد تقاضای داخلی به نوعی محدودیت برای صادرات مواد غذایی و آشامیدنی تلقی شده و با افزایش آن میزان صادرات زیربخشهای صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی کاهش مییابد. در مورد اثر متغیر نرخ ارز واقعی بر صادرات مواد غذایی و آشامیدنی نیز میتوان استدلال کرد که با افزایش نرخ ارز اصولاً قدرت رقابتپذیری کالاها و خدمات داخلی افزوده شده و به تبع آن صادرات این گونه محصولات افزایش مییابد. در مورد اثر متغیر شاخص قیمت کالاهای صادراتی بر صادرات کالاهای صنعتی نیز میتوان استدلال کرد که با افزایش شاخص قیمت کالاهای صادراتی، قدرت رقابتپذیری کالاها و خدمات داخلی و به ویژه محصولات صنعتی کاسته شده و به تبع آن صادرات کالاهای صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی کاهش مییابد. به عبارت دیگر، کاهش قیمت کالاهای صادراتی به منزله ارزانتر شدن قیمت نسبی کالاهای صادراتی در مقایسه با کالاهای مشابه خارجی بوده و از این رو، صادرات حقیقی افزایش مییابد.
6. نتیجهگیری و پیشنهادها با توجه به معضل بیکاری و سهم عمده صنعت مواد غذایی و آشامیدنی در ایجاد اشتغال در کشور و سهم عمده صادرات صنعت مواد غذایی و آشامیدنی در سبد صادرات کالاهای صنعتی، هدف اصلی این تحقیق شناخت عوامل مؤثر بر صادرات مواد غذایی و آشامیدنی با تأکید بر نقش دانشآموختگان آموزش عالی و واردات فناوری در صنایع ده نفر کارکن و بیشتر ایران، با استفاده از دادههای تابلویی، طی دورهی زمانی 86-1379 بوده است. نتایج به دست آمده در حالت کلی دلالت بر این دارد که به دانشآموختگان آموزش عالی و واردات فناوری بر عرضه صادرات مواد غذایی و آشامیدنی تأثیر مثبت و معنادار دارند. به عبارت دیگر، یافتههای تجربی تحقیق بیانگر آن است که برای دستیابی به توسعه صادرات مواد غذایی و آشامیدنی، و از طریق آن رشد اقتصادی بیشتر، توجه به سرمایهگذاری مناسب در نیروی انسانی و تسهیل واردات فناوری یک ضرورت جدی است. زیرا سرمایهگذاری در نیروی انسانی و ورود فناوری برتر خارجی زمینه بهبود بهرهوری عوامل تولید را فراهم میآورد و موجب افزایش کمی و کیفی تولیدات زیربخشهای صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی میگردد. کمیت و کیفیت برتر تولیدات نیز منجر به ایجاد مزیت نسبی در گروه کالاهای صادراتی شده و زمینه رقابت در بازارهای جهانی را فراهم میآورد. با توجه به نوسانات شدید قیمت نفت و اثرات زیانبار اقتصادی آن از یک سو و پایانپذیر بودن منابع نفتی از سوی دیگر، توصیه میشود که به منظور کاهش هرچه بیشتر وابستگی به درآمدهای حاصل از صادرات نفت و حرکت به سمت رشد صادرات غیرنفتی جهت تأمین نیازهای ارزی کشور، ضروری است از طریق گسترش کمی و کیفی آموزش عالی زمینههای ایجاد خلاقیت و مهارت نیروی انسانی فراهم آید و دولت تعامل با اقتصاد جهانی را هدف گذاری کند و با اتخاذ سیاستهای مناسب در جهت رفع تحریمهای اعمال شده علیه کشور برآید، زیرا برقراری تعامل با اقتصاد جهانی و رفع تحریمهای اعمال شده علیه ایران، از طریق تسهیل در واردات فناوری سبب افزایش هر چه بیشتر صادرات مواد غذایی و آشامیدنی میگردد. [1] کشورهای در حال توسعه با توجه به شرایط خاص خود نیازمند واردات فناوری خارجی میباشند (شاکری، 1389). بدین منظور، واردات کالاهای سرمایهای- واسطهای در این کشورها میتواند خلأ تحقیق و توسعه داخلی بنگاهها را پر نماید. [2] Kondo [3] برای مثال میتوان به مطالعات فتحی (1381) و نیکواقبال و ولیبیگی (1386) اشاره کرد که در مطالعات خود نشان دادهاند که کشور در صادرات برخی از زیربخشهای صنعتی مواد غذایی و آشامیدنی از مزیت نسبی برخوردار است. [4] International Standard Industrial Classification [5]Konya [6]Autor et al. [7]Young [8]Dulleck and Foster [9]Product Cycle [10] Lutz and Green [11]Vernon [12] Svensson [13]Cohen and Levinthal [14]Awokus [15] Hasan [16] Wignaraja and Ikiara [17] Wignaraja [18] Alvarez [19] Van Dijk [20] Rodwell and Teo [21] Montobbio and Rampa [22] Barrell and Pomeranz [23] Munch and Skaksen [24] Vogiatzoglou [25] Bleaney and Wakelin [26]Alvarez [27]Wignaraja [28] Sarpong and Wolf [29] Van Dijk [30]مجموع کل شاغلانی که دارای مدرک فوق دیپلم، لیسانس، فوق لیسانس و یا دکترا هستند و در بخشهای تولیدی و غیرتولیدی مشغول فعالیت میباشند. [31] به عنوان نمونه Gerdne (2005) در مطالعه خود از شاغلان با حداقل سه سال تحصیلات عالی، طیبی و اربابیان (1382) در مطالعه خود از شاغلان با حداقل دو سال تحصیلات عالی و پورعبادالهان کویچ و همکاران (1388) در مطالعه خود از شاغلان با حداقل دو سال، شاغلان با حداقل چهار سال و شاغلان با حداقل شش سال تحصیلات عالی به عنوان شاخص سرمایه انسانی استفاده کردهاند. [32]منظور ارزش اموال سرمایهای است که بهصورت نو یا مستعمل از خارجیان خریداری میشود (مرکز آمار ایران). [33] عبارت است از مواد خام یا کالاهای نیمهساختهای که به منظور به کارگیری در عملیات تولید کالا (تکمیل، تغییر شکل و مونتاژ)، از خارج کشور وارد میشوند (مرکز آمار ایران). [34]Hasan [35]Hall and Scobie [36]برای تایید مطلب فوق میتوان به منابع زیر اشاره کرد: Khan and Knight (1988)، Tariq Majeed and Ahman (2006)، Vogiatzoglou (2009)، نوفرستی و عربمازار (1373)، طیبی و مصرینژاد (1381) و پورعبادالهان کویچ و همکاران (1388). [37] Egert and Morales [38] برای مطالعهی مزایای روش دادههای تابلویی به منبع (Baltagi, 2005: 4-7) مراجعه شود. [39] Fixed Effects [40] Random Effects [41] Hausman Test | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منابع - ابونوری، عباسعلی (1381). اقتصاد خرد. انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی،تهران. - برانسون، ویلیام اچ. (1385). تئوری و سیاستهای اقتصاد کلان. ترجمه: عباس شاکری، نشر نی، تهران. - برقندان ابولقاسم، برقندان کامران، ستوده نیاکرانی سلمان، پازند مجید(1389). اثر سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی. مدلسازی اقتصادی، 4(2): 39-56. - پورعبادالهان، محسن، اصغرپور، حسین، فلاحی، فیروز، عبدی، حسن (1388).نقش سرمایه انسانی در صادرات زیربخشهای صنعتی محصولات شیمیایی و فلزات اساسی ایران. مجله سیاستگذاری اقتصادی، 2(1): 122-99. - پورعبادالهان، محسن، اصغرپور، حسین، فلاحی، فیروز، عبدی، حسن (1390). اثر انباشت سرمایه انسانی روی صادرات صنعتی استانهای کشور. سیاستهای اقتصادی (نامه مفید)، 2(7): 130-111. - پورعبادالهان، محسن، اصغرپور، حسین، فلاحی، فیروز، عبدی، حسن(1391). اثر سرمایه انسانیبر صادرات کالاهای صنعتی در ایران. نشریه اقتصاد پولی- مالی، 19(3): 189-216. - تقوی، مهدی، محمدی، حسین (1385). تاثیر سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی در ایران. پژوهشهای اقتصادی ایران، 6(3): 44-15. - سوری، علی و مهرگان، نادر (1386). نقش سرمایه اجتماعی در تشکیل سرمایه انسانی. فصلنامه پژوهشنامه بازرگانی، 11(42): 219-207. - شاکری، عباس (1389). نظریهها و سیاستهای اقتصاد کلان. انتشارات پارس نویسا، تهران. - طیبی، سید کمیل، اربابیان، شیرین (1382). اثر بلندمدت و کوتاه مدت آموزش عالی بر عرضه صادرات صنعتی ایران. فصلنامه پژوهشهای اقتصادی ایران، 5(16): 22-1. - طیبی، سید کمیل و مصرینژاد، شیرین (1381). بررسی رابطه تعاملی کوتاهمدت و بلندمدت تورم و عرضه صادرات غیرنفتی در ایران.مجله تحقیقات اقتصادی، 61: 22-1. - طیبی، کمیل و توکلی، اکبر (1379). یک چارچوب تحلیلی از تعامل بین واردات واسطهای–سرمایهای و صادرات غیرنفتی در بخش صنعتی اقتصاد ایران (1376-1340). پژوهشنامه بازرگانی، (15): 24-1. - طیبی، کمیل، عمادزاده، مصطفی، اربابیان، شیرین (1383). اثرات ارتقاء آموزش عالی بر عرضه صادرات صنعتی در ایران (1378-1345). مجله تحقیقات اقتصادی، 64: 54-29. - فتحی، یحیی (1381). تجزیه و تحلیل مزیت نسبی صادراتی گروههای مختلف صنایع غذایی ایران. اقتصاد کشاورزی و توسعه10(38): 152-129. - -کازرونی، علیرضا، فشاری، مجید (1387). تأثیر شاخصهای رقابتی قیمتی و غیرقیمتی بر صادرات زیربخشهای صنعتی ایران (1382-1377). فصلنامه بررسیهای اقتصادی، 1(5): 46-27. - مرکز آمار ایران (1386-1379). نتایج آمارگیری از کارگاههای صنعتی ده نفر کارکن و بیشتر. سایت مرکز آمار ایران. - نوفرستی، محمد، عربمازار، عباس (1373). یک الگوی اقتصادسنجی کلان برای اقتصاد ایران. فصلنامه پژوهشها و سیاستهای اقتصادی، 1(2): 39-5. - نیکواقبال، علی اکبر، حسن ولیبیگی (1386). رقابتپذیری صنایع ایران در روند الحاق به سازمان تجارت جهانی، تحقیقات اقتصادی، 79: 211-193. - Alvarez, R. (2002). Determinants of firm export performance in less developed country. Estudies de Economia, 29: 53-78.
- Autor, D., et al. (1997). Computing inequality: Have computers changed the labor market? NBER Working Paper, no. 59, 56.
- Awokuse, T. O. (2007). Causality between exports, imports, and economic growth: Evidence from transition economies. Economic Letters, 94(3): 389-395.
- Baltagi, B. (2005). Econometrics analysis of panel data. Third Edition, John Wily and sons Ltd, USA.
- Barrell R., & Pomerantz, O. (2007). Globalization and technology intensity as determinants of exports. ESRC MMF workshop in trinity college, Cambridge.
- Bleany, M., & Wakelin, K. (1999). Sect oral and firm-specific determinants of export performance: Evidence from the United Kingdom. Centre for Research on Globalization and Labor Markets Research Paper, 99/12.
- Cohen, W.M., & Levinthal, D.A. (1990). Absorptive capacity: A new perspective on learning and innovation. Administrative Science Quarterly, 35(1): 128-152.
- Dulleck, U., & Foster, N. (2008). Imported equipment, human capital and economic growth in developing countries. Economic Analysis & Policy, 38(2): 233-250.
- Egert, B., & Morales, A. (2005). Exchange rate regimes, foreign exchange rate volatility and export performance in central and eastern europe. BOFIT Discussion Papers: 1-37.
- Gerdne, Th. (2005). The importance of human capital in export performance. Jonkoping International Business School, Jonkoping University.
- Hall, J., & Scobie, G.M. (2006). The role of r&d in productivity growth: The Case of Agriculture in New Zealand: 1927 to 2001. New Zealand Treasury Working Paper, no. 06/01.
- Hasan, R. (2000). The Impact of imported and domestic technologies productivity: Evidence from Indian manufacturing firms. EAST-WEST CENTER WORKING PAPERS, No. 6.
- Hasan, R. (2002). The impact of imported and domestic technologies on the productivity of firms: Panel data evidence from indian manufacturing firms. Journal of Development Economics, 69: 23-49.
- Khan, M.S., & Knight, M.D. (1988). Import compression and export performance in developing countries. ReKINview of Economics and Statistics, 70: 315-321.
- Konya, L. (2006). Exports and growth: Granger causality analysis on oecd countries a panel data approach. Economic Modeling, 23: 978-992.
- Kondo, M. (2001). Technology acquisition and mastering for development, UNIDO Industrial development forum (General Conference of UNIDO), NinthSession-Vienna.
- Lal, K. (2002). E-business and export behavior: Evidence from Indian firms. Discussion Paper No, 2002/68.
- -Lutz. J.M., & Green, R.T. (1983). The product life cycle and export position of the united states. Journal of International Business Studies, 14(3): 77-93.
- Montobbio, F., & Rampa, F. (2005). The impact of technology and structural change in export performance in developing countries. World Development, 33(4): 527-547.
- Munch, R.J., & Skaksen, R.J. (2008). Human capital and wage in exporting firms. Journal of International Economics, 75: 363-372.
- -Rodwell, J.J., & Teo, S.T.T. (2003). The need to accumulate human capital across levels of export intensity: Activating resources that are increasingly difficult to mobilize. Research and Practice in Human Resource Management, 11(2): 17-31.
- Sarpong, D., & Wolf, S. (2004). Export performance and investment behavior of firms in ghana. A Paper Presented at the ISSER/Cornell University Conference on Ghana's Economy at the Half Century.
- Svensson, R. (2008). Growth through research and development-what does the research literature say?.VINNOVA-Swedish Governmental Agency for Innovation Systems.
- Tariq Majeed, M., & Ahmad, E. (2006). Determinants of export in developing countries. The Pakistan Review, 45(4):1265-1276.
- Van Dijk, M. (2002). The determinants of export performance in developing countries: The case of indonesian manufacturing.Eindhoven Centre for Innovation Studies Working Paper, 02/01.
- Vernon, R. (1966). International trade in the product cycle. Quarterly Journal of Economics, 80(2): 190-207.
- Vogiatzoglou, K. (2009). Determinants of export specialization in ICT products: A cross analysis, International Network for Economic Research, Working Paper, 2009.3.
- Wignaraja, G., & Ikiara, G. (1999). Adjustment, technological capabilities and entreprise dynamics in kenya, in S Lall (ed), The technological response to import liberalization in Subsahran Africa. London Macmillan Press Ltd: 57-111.
- Wignaraja, G. (2002). Firm size, technological capabilities and market-oriented policies in mauritius.Oxford Development Studies, 30(1).
- Young, A. (1995). Invention and bounded learning by doing. Journal of Political Economy, 101: 442-473. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,494 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 943 |