تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,003 |
تعداد مقالات | 83,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,290,691 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,344,929 |
بررسی تطبیقی رابطه بین مشارکت سیاسی و بیگانگی اجتماعی در بین زنان و مردان تبریز | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زن و مطالعات خانواده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 11، شماره 39، خرداد 1397، صفحه 121-132 اصل مقاله (570.79 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حمزه صادقیان1؛ امیرمسعود امیرمظاهری* 2؛ محمود علمی3؛ فیروز راد4 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1گروه جامعهشناسی ، واحد تهران مرکزی ، دانشگاه آزاد اسلامی ، تهران، ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2گروه جامعهشناسی، واحد تهران مرکزی ، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران ( نویسنده مسئول ) a.amirmazaheri@gmail.com | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3گروه جامعهشناسی، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
4گروه علوم اجتماعی، دانشگاه پیام نور ، تهران ایران. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پژوهش حاضر با هدف بررسی تطبیقی رابطه بین مشارکت سیاسی و بیگانگی اجتماعی در بین زنان و مردان تبریز انجام شده است. بیگانگی اجتماعی از سوی جامعهشناسان جهت توضیح صور آسیبشناختی مشارکت سیاسی و تبیین انفعال، بیمیلی و بیعلاقگی سیاسی مورد استفاده قرار گرفته است. سوالی که مطرح است این است که بین مشارکت سیاسی و بیگانگی اجتماعی در بین زنان و مردان تبریز رابطه وجود دارد؟ روش تحقیق حاضر از نوع پیمایشی و با ابزار پرسشنامه و جامعه آماری آن، زنان و مردان در سنین 18 سال به بالای تبریز میباشد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 384 نفر و اطلاعات مورد نیاز از طریق شیوه نمونهگیری تصادفی خوشهای جمعآوری گردیده است. اعتبار پرسشنامه از طریق اعتبار صوری و پایایی آن بر اساس آلفای کرونباخ محاسبه شده است. برای تحلیل دادهها از نرمافزار SPSS و برای آزمون فرضیهها نیز تکنیک آماری ضریب همبستگی پیرسون به کار رفته است. نتایج تجزیه و تحلیل آزمون فرضیههای تحقیق نشان داد که بین میزان مشارکت سیاسی و بیگانگی اجتماعی زنان و مردان رابطه معنیداری وجود ندارد. بهطوری که میزان مشارکت سیاسی زنان تبریز پایینتر از مردان و میزان بیگانگی اجتماعیشان بیشتر از مردان این شهر میباشد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تازه های تحقیق | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
- | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مشارکت سیاسی؛ بیگانگی اجتماعی؛ زنان و مردان؛ جامعه دموکراتیک | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مشارکت[1] سیاسی یکی از مفاهیم رایج در حوزه سیاست است. زمانی که بحث از توسعه در این حوزه به میان میآید مشارکت سیاسی به عنوان پرکاربردترین مفاهیم برجستگی خاصی دارد و عموماً از آن به عنوان مؤلفه اصلی توسعه سیاسی نام میبرند و از اساسیترین و مهمترین مطالبات مردم کشور است. شرط لازم اعمال حاکمیت از سوی مردم در هر نظام مدعی مردمسالاری مشارکت سیاسی همه شهروندان اعم از زنان و مردان میباشد. در مباحث جامعهشناسی سیاسی مشارکت به مفهوم فعالیت ارادی اعضای یک جامعه در امور محله، شهر، کشور و سرزمین خود چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم تعریف شده است که جهت شکلدادن به حیات اجتماعی و سیاسی صورت میگیرد. (محسنی تبریزی، 138: 31) همچنین مشارکت عملی نیست مگر آنکه زمینههای امکان شرکت افراد در تصمیمگیریها، امکان تساوی تشکل و تحزب، امکان فراهمشدن محیط عرضه آرا و عقاید از طریق انتشار مطبوعات آزاد و تشکیل اجتماعات آزاد فراهم گردد که تحت عنوان ابزار مشارکت اجتماعی از آنها یاد میگردد. (همان: 140) میلبراث[2] و گوئل[3] در تعریف مشارکت سیاسی مینویسند: فعالیتهای شهروندان آزاد که هدف از انجامش حمایت از و یا تاثیرگذاری بر سیاست و حکومت میباشد. (میلبراث و گوئل، 1977: 2) وربا و نی نیز مینویسند: فعالیت شهروندان آزاد که هدف از آن کم وبیش تاثیرگذاری بر انتخاب کارمندان حکومتی و نیز خطمشیهایی است که آنها انتخاب میکنند. (وربا و نی، 1972: 2) مشارکت سیاسی یکی از مهمترین مؤلفههای رفتار سیاسی شهروندان چه از نظر پژوهشگران سیاسی و چه از نظر مدیران سیاسی جامعه ایران محسوب میشود. اگر بخواهیم جامعهای دموکراتیک داشته باشیم باید به مشارکتدادن تمام طبقات جامعه در مسائل کشور گردن نهاد. مشارکت مردم در روند توسعه از چنان اعتباری برخوردار است که توسعه را معادل مشارکت دانستهاند. (ابراهیمزاده، 1377: 2) برای تحقق اهداف توسعهگرایانه، هر جامعه بایستی از تمامی منابع انسانی خود، چه مردان و چه زنان در کنار یکدیگر بهره بگیرد. کشورهایی که در مسیر توسعه گام نهادهاند در هر کجای این مسیر که باشند نمیتوانند نقش زنان را در کنار مردان در تصمیمگیریها نادیده انگارند. چرا که مطالعات نشان داده است که عدم پیشرفت برنامههای توسعه، با عدم توجه به نقش زنان در تصمیمگیریها ارتباط دارد. بهبود وضعیت هر جامعهای، با بهبود وضعیت اقشار مختلف و بهبود ساختاری که اقشار در آن قرار دارند، مرتبط است. بنابراین، انسجام اجتماعی زمینه مناسبی برای مشروعیت نظام اجتماعی آن جامعه نیز خواهد بود. (هوج، 2002: 2) الزامات جامعه ایران مانند هر جامعه در حال گذار و یا در حال توسعه مشارکت زنان را به عنوان نیمی از نیروهای فعال جامعه در عرصههای گوناگون ضروری میسازد. این نکته عموما پذیرفته شده است که حق رای دادن به زنان، منجر به شهروندی کاملا سیاسی نمیشود. بنابراین، میبایست با تامین بسترهای مناسب در سایر زمینهها مشارکت آنان را افزایش داد تا زنان از وضعیت مساعدتری برای فعالیت در عرصه سیاست برخوردار شوند. (Abdullahi, 2009) مشارکت به عنوان یک نظام کارکردی در سطوح کلان، میانی و خرد با کارکردهای افزایشی ثبات اجتماعی، ایجاد روحیه همبستگی و کاهش تعارضات گروهی و قبیلهای و قومی، از بین بردن فرهنگ حاشیهنشینی و سلطه منافع فردی بر منافع جمعی، تقلیل از خود بیگانگی، روحیه تفردجویی، تمرکزگرایی و نابرابریهای اجتماعی و نیز تعمیق و بسط ارزشهای دموکراتیک، گسترش مراکز قدرت و اقتدار، سهیمشدن در منابع قدرت، تقویت روحیه مسؤولیتپذیری و احساس تعلق و تعهد در فرد، بسط عدالت اجتماعی و غیره و از همه مهمتر تقویت پیوندهای مردم و سیستم حاکم در مقابله با تهدیدات مشترک همراه است. هدف و فرجام توسعه سیاسی، گسترش مشارکت و رقابت گروههای اجتماعی در زندگی سیاسی است. (بشیریه، 1388: 11) و یکی از ابزارهای توسعه سیاسی، مشارکت و رقابت سیاسی میباشد. امروزه مشارکت سیاسی به عنوان مهمترین شاخص توسعه سیاسی ملتها به امری گریزناپذیر تبدیل شده است. این امر در کشورهای جهان سوم که گذار از سنت به مدرنیته را تجربه میکنند به شکلی حساستر خود را نشان میدهد. دولتها نیز ناچارند برای کسب مشروعیت به مشارکت سیاسی تن در دهند. از طرف دیگر میزان بالای مشارکت سیاسی مردم در زمینه تصمیمات و خطمشیهای سیاسی بر فرهنگ توسعه یافته و توسعه یافتگی فرهنگ سیاسی آن جامعه دلالت دارد. افزایش میزان مشارکت سیاسی یکی از سنجههای مهم گذار به سوی دموکراسی محسوب میشود. بدون تردید مشارکت همه جانبه در مورد یک مسأله مورد توجه مدیران و مسؤولان برنامهریزی کشور است. این وضعیت در نهایت در برنامهریزیهای اساسی برای اداره جامعه و ثبات و سازماندهی اجتماعی اختلال ایجاد کرده است و با ایجاد تنشها و بحرانها از انجام برنامههای توسعه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ممانعت به عمل میآورد. مشارکت سیاسی به فضای باز سیاسی و امکان فعالیتهای جمعی بستگی دارد. به نظر آلن بیرو[4]، مشارکت در معنای اول، مشارکت فعالانه در گروه را میرساند و به فعالیت اجتماعی انجام شده نظر دارد. در معنای دوم از تعلق گروهی خاص و داشتن سهمی در هستی آن خبر میدهد. (بیرو، 1375: 60) در برنامههای توسعه و نوسازی در ایران، توجه زیادی به مشارکت مردم و ایجاد سازوکارهایی جهت واگذاری برخی اختیارات تصمیمگیری و اجرایی به آنها نشده است. همچنین بیثباتیها و ناامنی اجتماعی و تسلط حوزه دولتی بر بخش خصوصی، زیستجهان افراد را با مشکلات زیادی مواجه کرده و نگرشهای دنیاگریزانه و فردگرا مجال ظهور یافته است. در نتیجه، آنچه اهمیت زیادی پیدا کرده، حفظ حوزه خصوصی و منافع فردی است و توجه به مصالح جمعی و پیگیری آن در این میان مطرح نبوده است. گسترش این امر در اقدامات توسعهای اخیر به همراه محدودیتهای ساختاری برای مشارکت، تعلق خاطر افراد را به مصالح جمعی و امور عمومی و احساس قدرت تاثیرگذاری بر آنها کاسته است. حال آنکه اصل اساسی جوامع کنونی مشارکت همه مردم و حضور موثر آنها در عرصه عمومی است. آبرکرامبی[5] مشارکت سیاسی را عبارت از شرکت در فراگردهای سیاسی که به گزینش رهبران سیاسی جامعه منجر میشود و سیاست عمومی را تعیین میکند یا بر آن اثر میگذارد، تعریف میکند. (آبرکرامبی و دیگران،1376: 276) نوریس نیز در تعریف مشارکت سیاسی مینویسد «هرگونه عملی که هدف از آن مستقیما تاثیرگذاری بر نهادها و جریانات سیاسی و یا به صورت غیرمستقیم تاثیرگذاری بر جامعه مدنی یا تلاش برای تغییر الگوهای رفتار اجتماعی باشد». (نوریس، 2001: 16) کاآسه و مارش مینویسند: تمام فعالیتهای شهروندان که هدفش مستقیم یا غیرمستقیم تاثیرگذاری بر انتخابهای سیاسی میباشد که در سطوح مختلف یک نظام سیاسی گرفته میشود. (کاآسه و مارش، 1979: 42) از ویژگیهای مشارکت سیاسی میتوان به رأیگیری، مشارکت در فعالیتهای تبلیغاتی، مشارکت در حزبهای سیاسی، عضویت در گروههای فشار، فعالسازی احزاب سیاسی، برقراری ارتباط با قانونگذاران، ترتیبدادن تظاهرات، تشکیل اتحادیههای تجاری و برگزاری کنفرانسهای مطبوعاتی، تشکیل اعتصابات و غیره نام برد. یکی از موانع مهم در شکلگیری و تقویت مشارکت سیاسی، بیگانگی اجتماعی است که در واقع از آثار و نتایج مهم جامعهپذیری ناموفق در سطح افراد و اجتماعیکردن نامطلوب و غیرکارآمد در سطح نهادهای اجتماعیکننده است. (محسنی تبریزی،1380: 144) بیگانگی اجتماعی، محصول جامعه است و تحت تاثیر عوامل اجتماعی مختلفی ایجاد شده و با درگیرکردن افراد جامعه توان مثبت و مشارکت افراد را از بین برده و جامعه را نیز دچار بحران میسازد. بیگانگی اجتماعی نوعی احساس انفصال، جدایی و نداشتن پیوند ذهنی و عینی میان فرد و جامعه (نهادها و ساختارهای اجتماعی نظیر خانواده، مذهب و ...) است. (همان، 1373، 12) مسئله بیگانگی از خود و بیگانگی از اجتماع در افراد به حدی اهمیت دارد که بسیاری از ناهنجاریها و کجرویهای اجتماعی از جمله خودکشی، اعتیاد به مواد مخدر و .... با بیگانگی اجتماعی رابطه دارند(ستوده، 1389، 79) در بسیاری موارد بیگانگی انسان به واسطه همسازی آدمی با شرایط محیط اجتماعی است که بر وی تحمیل شده است و او بدان گردن نهاده است.(محسنی تبریزی،1370، 50) کنارهگیری افراد و بیتوجهی آنها نسبت به محیط اطراف، دلسردی و بیگانگی نسبت به مسایل اجتماعی از موضوعاتی هستند که در محافل اجتماعی و سیاسی مورد توجه بسیاری از اندیشمندان اجتماعی بوده، به طوری که بیتوجهی نسبت به این موارد بسترساز بیتفاوتی و نهایتا احساس پوچی در بین افراد جامعه به حساب آمده است(روزنبرگ، 1955، 349) به نظر ساسول، هر چقدر افراد از نظر میزان احساس عدم اثربخشی و بدبینی نسبت به چیزی یا کسی در سطح بالایی باشند، در این صورت زمینه برای بسترسازی بیگانگی افراد و بیتفاوتی نسبت به مسائل اجتماعی فراهم خواهد آمد(ساسول، 2003: 101). بیگانگی اجتماعی پدیدهای است که ریشه در رشد شهرنشینی دارد و با بسط تمدن شهری و زندگی ماشینی و نیز تحمیل مقررات خشک نظام شهری در دوره جدید افزایش یافته است. اهالی حوزههای جامعهشناسی ریشههای بیگانگی و علل آن را نه در درون فرد بلکه در بیرون او و در واقعیتهای اجتماعی، نهادها، ساختارها، روابط اجتماعی و نظایر آن جستجو میکنند. (فتحی، 1390: 158) در دوران جدید توسعه جامعه مدرن خصوصا شهرها تحولاتی در ساختارهای اجتماعی و روابط و مناسبات جمعی به وجود آورده که تمامی شئونات زندگی فردی و اجتماعی را متاثر ساخته است. انسان مدرن که به آن شهروند میگوییم در جهان امروز با چالشهای جدی روبروست. در توضیح این امر و با استفاده از نظریه بیگانگی زیمل[6] میتوان گفت؛ وسیعترشدن جامعه و به عبارت دیگر زندگی در شهرها سبب ایجاد فاصله و شکاف بین فرهنگ عینی و فرهنگ ذهنی شده و نتیجه این شکاف بروز بیگانگی در افراد است. وی بر ویژگی از خودبیگانگی محیطهای شهری در تمام عرصههای زندگی از جمله روابط و تعاملات اجتماعی بین اعضای خانواده و شهروندان تاکید میکند. به نظر او چگونگی شهرنشینی از خودبیگانگی اجتماعی، انزوای ذهنی و بیاعتمادی ارتباطی انسان را افزایش میدهد. احساس بیگانگی به عنوان یکی از موانع مهم انسانی در جهت توسعه پایدار، با ایجاد احساس ناتوانی در جهت رشد و توسعه و عدمباور به توانمندیهای خود و با ترسیم آیندهای مبهم و غالبا تیره، احساس نیاز به پیشرفت و موفقیت را از بین برده و جامعه را در مسیر رشد دچار بحران میسازد. همچنین وجود احساس بیگانگی اجتماعی در میان افراد جامعه، همنوایی، وفاق اجتماعی و همبستگی گروهی را در جامعه کمرنگ کرده و سبب میشود تا افراد جامعه با اهداف فرهنگی، انتظارات جمعی و آنچه جامعه به عنوان الگوهای عمل برای اعضای خود در نظر میگیرد همسو نشوند. در راه کاهش بیگانگی اجتماعی و افزایش مشارکت، باید فضای اطمینانبخشی ایجاد نمود که شهروندان از ورود به عرصههای سیاسی و اجتماعی هراسی نداشته باشند. و این امر میسر نمیشود مگر با ایجاد آگاهی سیاسی و اجتماعی، چرا که انسان بدون آگاهی و بینش نمیتواند درک درستی از فواید مدنیت، قرارداد اجتماعی، تاسیس حکومت، مشارکت و مسؤولیت داشته باشد. از طرف دیگر امروزه جوامع به سمت مردمسالاری در حرکت است و حضور قشر آگاه و شهروند در فعالیتهای سیاسی یکی از ویژگیهای جوامع دموکراتیک است. در چنین جوامعی زنان به عنوان نیمی از نیروی فعال جامعه و منبع اصلی برای پرورش استعدادها و نیروی انسانی تلقی میشوند. حساسیت زنان هر جامعه در کنار مردان نسبت به مسائل و حوادث گوناگون پیرامون، موجب میشود تا نسل بعدی نسلی متعهد و حساس نسبت به پیرامون و متمایل به فعالیت در امور جامعه شوند. عدم مشارکت قشر زنان در امور سیاسی و اجتماعی جامعه به گسترش بیتفاوتی سیاسی و اجتماعی دامن میزند که این بیتفاوتی سیاسی آثار و تبعات زیادی در پی خواهد داشت. در مجموع، جوهر اصلی مشارکت را باید در فرآیند درگیری فعالیت و تأثیرپذیری دانست. (علوی تبار، 137: 38) هرچند در ایران و در تبریز فعالیت سیاسی شهروندان سابقه طولانی ندارد و به دوران بعد از مشروطیت بر میگردد، لیکن امروزه تحت تاثیر جوامع دموکراتیک، مشارکت سیاسی یکی از مهمترین و اساسیترین مطالبات همه شهروندان میباشد. شهروندان از خلال بازاندیشی در هویت خویش با مطالباتی مواجه میشوند که عموما تلاش برای ارتقای سطح زندگی روزمره آنان را در بر میگیرد. ایجاد و گسترش فضای دموکراتیک در داخل شهر جهت گفتگو و توجه به کیفیت زندگی شهر، از مصادیق مطالبات شهروندان میباشد. در این پژوهش رابطه بین مشارکت سیاسی و بیگانگی اجتماعی در بین زنان و مردان تبریز مورد مطالعه قرار میگیرد. آیا مشارکت سیاسی مردم رابطهای با بیگانگی اجتماعی آنان دارد؟ سؤالی است که در این مطالعه به بررسی و بحث گذارده شده است. روش و ابزار در پژوهش حاضر از روش پیمایش از نوع توصیفی- همبستگی استفاده شده است که پژوهشگر سعی دارد بدون هیچ گونه دخالت یا قضاوت ارزشی، وقایع و رخدادها را آن طوری که هست، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. جامعه آماری شامل کلیه شهروندان زن و مرد در سنین 18 سال به بالا میباشد که تعداد آنها برابر 1494998 نفر است. روش نمونهگیری مورد استفاده در این تحقیق، تصادفی خوشهای میباشد که جامعه آماری مورد نظر را به ده طبقه(منطقه شهرداری تبریز) تقسیم و با توجه به تعداد پرسشنامهها، پژوهشگر نیز بر آن شد تا تعداد حدود 38 پرسشنامه برای هر منطقه شهرداری در نظر گرفته و در بین شهروندان آن منطقه به صورت تصادفی توزیع نماید. حجم نمونه در این پژوهش با استفاده از فرمول کوکران 384 تعیین شد.
جامعه آماری 1494998 = N احتمال وجود صفت مشترک 05/0=p حدود اطمینان در سطح 96/1=z عدم احتمال وجود صفت مشترک 05/0=q فاصله اطمینان 5%= d
همچنین در این پژوهش برای گردآوری اطلاعات از ابزار پرسشنامه با سوالات بسته و طیف لیکرت استفاده شده است، در بخش اول اطلاعات مربوط به متغیرهای زمینهای و در بخش دوم گویههای مربوط به متغیر مستقل(پیشبین) و در بخش سوم گویههای مربوط به متغیر وابسته(ملاک) آورده شده است. به منظور افزایش اعتبار سنجههای تحقیق، از روش اعتبار صوری استفاده شده است. به این شکل که ابزار سنجش، به صاحبنظران ارائه و نقایص مطرحشده برطرف گردید. پایایی گویهها نیز بر اساس آزمون آلفای کرونباخ محاسبه گردیده است. جدول 1: نتایج تحلیل پایایی سوالها و گویهها
در این تحقیق از روشهای آماری توصیفی شامل تعیین میانگین، انحراف معیار، درصد و فراوانی و آمار استنباطی شامل آزمون برابری واریانسها، آزمون تفاوت میانگین و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است. تجزیه و تحلیل دادهها نیز با استفاده از نرم افزار SPSS انجام گردید. یافتهها - وضعیت جنسی پاسخگویان جدول 2: آمار توصیفی وضعیت جنسی پاسخگویان
همانگونه که در جدول 2 ملاحظه میشود، 68 درصد از کل حجم نمونه را مردان و 32 درصد از کل حجم نمونه را نیز زنان تشکیل دادهاند.
- میانگین مشارکت سیاسی شهروندان شهر تبریز بر حسب جنسیت آنان متفاوت است. جدول 3: مقایسه توصیفی بین مشارکت سیاسی شهروندان شهر تبریز بر حسب جنسیت
جدول 4: آزمون تفاوت میانگین و یکنواختی واریانسهای مشارکت سیاسی شهروندان شهر تبریز بر حسب جنسیت
در آزمون تفاوت میانگین مشارکت سیاسی شهروندان شهر تبریز برحسب جنسیت آنان، سطح معناداری 000/0 به دست آمد(جدول 4) و همانگونه که در جدول 3 ملاحظه میشود، میانگین مشارکت سیاسی زنان به طور معناداری کمتر از مردان است. - میانگین بیگانگی اجتماعی شهروندان شهر تبریز بر حسب جنسیت آنان متفاوت است. جدول 5: مقایسه توصیفی بین بیگانگی اجتماعی شهروندان شهر تبریز بر حسب جنسیت
جدول 6: آزمون تفاوت میانگین و یکنواختی واریانسهای بیگانگی اجتماعی شهروندان شهر تبریز بر حسب جنسیت
جهت تعیین میانگین بیگانگی اجتماعی شهروندان شهر تبریز بر حسب جنسیت، از آزمون تی مستقل استفاده گردید. همان گونه که در جدول 6 ملاحظه میگردد، بین میانگین بیگانگی اجتماعی شهروندان شهر تبریز بر حسب جنسیت آنان تفاوت معنادار وجود دارد و همانگونه که در جدول 5 مشاهده میشود، شهروندان زن تبریزی به بیگانگی اجتماعی ببشتری نسبت به مردان دچارند. - بین میانگین مشارکت سیاسی و بیگانگی اجتماعی زنان و مردان شهر تبریز رابطه وجود دارد. جدول 7: ضریب پیرسون و سطح معناداری رابطه مشارکت سیاسی و بیگانگی اجتماعی
در آزمون رابطه بین میانگین مشارکت سیاسی و بیگانگی اجتماعی زنان و مردان شهر تبریز، سطح معناداری 2/0 به دست آمد. بنابراین بین مشارکت سیاسی و بیگانگی اجتماعی، رابطه معنادار وجود ندارد. (جدول 7) بحث و نتیجهگیری هدف از مطالعه حاضر بررسی تطبیقی رابطه بین مشارکت سیاسی و بیگانگی اجتماعی در بین زنان و مردان تبریز، بوده است. بهبود وضعیت هر جامعهای، با بهبود وضعیت اقشار مختلف و بهبود ساختاری که اقشار در آن قرار دارند، مرتبط است. بنابراین بهبود وضعیت زنان و به تبع آن جامعه، در کنار عوامل ساختاری به مشارکت آنها، به ویژه در تصمیمگیریها، از پایینترین تا بالاترین سطح ارتباط دارد. عوامل بیرونی و عوامل شخصیتی، محیط و شرایط اجتماعی و برداشت کلی زنان از وضعیت جامعه و ارزیابی آنان از موقعیت خود در جامعه، همگی بر مشارکت و یا عدم مشارکت آنان تاثیر میگذارند. کشورهایی که در مسیر توسعه گام نهادهاند نمیتوانند در کنار مردان، نقش زنان را در تصمیمگیریها نادیده انگارند. چرا که عدم پیشرفت برنامههای توسعه، با عدم توجه به نقش زنان در تصمیمگیریها ارتباط دارد. نظریه ساختگرایی در بیان تفاوت بین زنان و مردان، ساختار کلان جامعه را مدنظر قرار میدهد و از این ایده حمایت میکند که نیروهای عمدهای وابسته به اجتماع، به طور مداوم به سوی تضاد بین مردان و زنان هدایت میشوند. مطابق با این استدلال، تفاوتهای ناشی از جنسیت و رفتارهای قالبی نقش جنسی، اساساً بازتاب و ابزاری برای تداوم مطمئن تفاوت قدرت میان زنان و مردان هستند. کالینز براساس دیدگاه ساختی، تفاوتهای ساختی بین زنان و مردان را محصول واقعی این اندیشه دانسته است که زنان عموماً به عنوان دارایی جنسی مردان ملاحظه میشوند. به طور کلی، تبیین ساختی بر این نکته تأکید میکند که اکثر زنان موانع ساختی را کم و بیش در تمایل خود به مشارکت و فعالیت سیاسی تجربه میکنند. نظریههای فمینیستی بیان میکنند که علوم سیاسی و جامعهشناسی در مطالعات خود به شکل سنتی کلیشههایی از زنان ارائه میکنند که در آن، زنان دارای خصلتهایی مانند محافظهکاری، بیعلاقه به سیاست و زیر نفوذ مردان میباشند، در حالی که واقعیت تجربی خلاف موارد بالا را نشان داده است. چرا که سیاست و علوم سیاسی بازتاب علایق مردانه است که در آن سعی میشود زنان از عرصه سیاست کنار گذاشته شوند. بنا به عقیده فمینیستها، تقسیم کار سنتی موجود در جوامع به گونهای عمل میکند که زنان به قلمرو خصوصی تعلق دارند و باید از حوزه عمومی زندگی حذف شوند. قوانین و سیاستهای نظامهای سیاسی، مصوبههای قانونی، سخنرانیها و بیانیههای احزاب سیاسی نیز کلیشههای فرهنگی این نوع تقسیم کار سنتی را که زنان را تنها در مقام همسر و مادر و در قلمرو خانگی ترسیم مینمایند، تقویت و تثبیت میکند. بدینسان، تمام این موارد برای توجیه و مشروعیت بخشیدن به عدم حضور زنان در عرصه سیاست و مردانه جلوهدادن امور سیاسی تلاش میکند. نتایج به دست آمده از مطالعه حاضر نیز نظریههای فوق را تأیید میکنند.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Abdullahi, M. (2009). Women in the public sphere. Tehran. Jamee Shenasan Pub [Persian]. Norris, Pippa (2001), Count Every Voice: Democratic Participation Worldwide. Manuscript available from: http://www.pippanorris.com (March 13, 2001). Kaase, max and Alan march. (1979). Political action. A theorical perspective. In: Samuel barnes, max kaase et al, Political action: Mass Participation In Five Western Democracies. London: Sage. Milbrath, Lester & Goel, Madan Lal, )1977. (Political participation how and why people get involved in politics, Chicago: Rand mc nally,. Rosenberg, Morris, Some determinants of political apathy, The public opinion quarterly, Vol.18, No.4, 1955. Southwell, priscilla, The politics of alienation: nonvoting and support for third- party candidates among 18- 30 year old, The social science journal, Vol.40, 2003. Abercrombie, N et al. (1997). Sociology dictionary, translated: Hasan Pouyan, 1 edition, Tehran, Chapakhsh press. Alavi Tabar, A. (2000). Investigating the pattern of citizens participation in urban affairs, center for urban planning studies, Tehran, Municipality press. Biro, A. (1996). Social science dictionary, translation: Bagher Saroukhani, 3 edition, Tehran, Keyhan press. Bashirieh, H. (2009). Tehran, Ghame Nou press. Ebrahimzadeh, I. (1998). Participatory management of Islamic councils and rural management system in Iran, Gournal of research, No: 4, vol: 2. Fathi, S & Mohammadi, H. (2011). Urbanization, Social alienation and youth vandalism, social research journal, No:13, 4 year.
Mohseni Tabrizi, A. (2011). Phathology of social- cultural alienation, studying the value isolation in the state universities of Tehran, Quarterly journal of research and planning in higher education, Edi 1, No: 34, vol:3.
Mohseni Tabrizi, A. (1994). Social alienation and political participation, No:12, vol: 1, Kalameh press.
Mohseni Tabrizi, A. (1991). Conceptualization and categorizing the theories of sociology and psychology, Socialogical Studies journal, vol: 2.
Sotoudeh, H. (2010). Social pathology, 21 edition, Tehran, Avaye Nour press.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 529 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 252 |