تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,003 |
تعداد مقالات | 83,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,286,027 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,341,340 |
ساختار و ارزشهای هنری حسآمیزی در قصاید خاقانی شروانی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 3، دوره 9، شماره 37، مهر 1397، صفحه 53-76 اصل مقاله (483.2 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حسآمیزی یکی از روشهای خلق تصاویر شاعرانه و مضمونهای تازه نزد شاعران نوجو است. خاقانی نیز در راستای همین نوجویی و تلاش برای مضمونآفرینی به کاربرد حسآمیزی علاقه نشان داده است. توجه آگاهانة شاعر به جنبههای زبانی و معنایی سخن و استفاده از این ظرفیتها در جهت خلاقیت هنری موجب بهرهگیری وی از آرایهها و صنایعی شده است که در کار شاعران همدورهاش کمتر مورد توجه بوده است. حسآمیزی در شعر خاقانی به گونهای است که میتوان او را در این زمینه الگوی شاعران دورههای بعد دانست. بررسی نمونههای ارزشمند حسآمیزی، ساختار محکم و متنوع و ابعاد تصویری و معنایی آن در قصاید خاقانی نشان میدهد حسآمیزی پس از دورة سامانی کنار گذاشته نشده و یک باره در سبک هندی به اوج اهمیت خود نرسیده است بلکه با وجود شاعرانی چون خاقانی در حال طی نمودن مسیر کمال و اوج تدریجی خود بوده است و افزون بر مواردی که پژوهشگران نشان دادهاند، خاقانی در کاربرد حسآمیزی نیز الگوی شاعران مضمونساز و نوآور دورههای بعد بوده است. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قصاید خاقانی؛ حسآمیزی؛ ساختار؛ ارزشهای هنری | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ساختار و ارزشهای هنری حسآمیزی شیما فاضلی* چکیده حسآمیزی یکی از روشهای خلق تصاویر شاعرانه و مضمونهای تازه نزد شاعران نوجو است. خاقانی نیز در راستای همین نوجویی و تلاش برای مضمونآفرینی به کاربرد حسآمیزی علاقه نشان داده است. توجه آگاهانة شاعر به جنبههای زبانی و معنایی سخن و استفاده از این ظرفیتها در جهت خلاقیت هنری موجب بهرهگیری وی از آرایهها و صنایعی شده است که در کار شاعران همدورهاش کمتر مورد توجه بوده است. حسآمیزی در شعر خاقانی به گونهای است که میتوان او را در این زمینه الگوی شاعران دورههای بعد دانست. بررسی نمونههای ارزشمند حسآمیزی، ساختار محکم و متنوع و ابعاد تصویری و معنایی آن در قصاید خاقانی نشان میدهد حسآمیزی پس از دورة سامانی کنار گذاشته نشده و یک باره در سبک هندی به اوج اهمیت خود نرسیده است بلکه با وجود شاعرانی چون خاقانی در حال طی نمودن مسیر کمال و اوج تدریجی خود بوده است و افزون بر مواردی که پژوهشگران نشان دادهاند، خاقانی در کاربرد حسآمیزی نیز الگوی شاعران مضمونساز و نوآور دورههای بعد بوده است. واژههای کلیدی قصاید خاقانی، حسآمیزی، ساختار، ارزشهای هنری.
مقدمهحسآمیزی مقولهای زبانشناسیک و یکی از عوامل رستاخیز سخن است که موجب آفرینشهای بدیع معنایی و تصویری میشود. حسآمیزی از همان آغاز فارسی دری در شعر کاربرد داشت و گرچه در دورههای بعد، رفتهرفته کمرنگتر شد اما هیچگاه به طور کامل از بین نرفت و در شعر شاعران صوفیمسلک و خلاق، مراحل تکامل خود را پیمود تا سرانجام در سبک هندی و شعر معاصر به اوج اهمیت و اعتبار رسید. خاقانی یکی از شاعران برجستة قرن ششم است که در راستای نوجویی و خلق تصاویر و مضامین تازه به کاربرد این آرایه علاقه نشان داده است؛ با این همه، بررسی دقیق و تعیین سطح و نوع کاربرد حسآمیزی در سبک و سخن خاقانی با وجود تعدد پژوهشهای انجام گرفته در حوزة زیباشناسی سخن وی و نیز پژوهشهای موردی صورت گرفته در بارة حسآمیزی، تا کنون اساس کار هیچ پژوهشی نبوده است؛ بنا بر این پژوهش حاضر با هدف شناخت دقیق ساختار بلاغی و دستوری انواع حسآمیزی و نوع کاربرد آن در تصاویر و خلاقیتهای شاعرانه و سرانجام بیان جایگاه آن در سبک شاعری خاقانی فراهم آمده و تلاش نموده است به تبیین هر چه بیشتر این موضوع بپردازد. به همین منظور 50 قصیده از بخشهای مختلف دیوان خاقانی به صورت اتفاقی برگزیده و بررسی شد. خاقانی در این 50 قصیده، بیش از 70 بار از حسآمیزی استفاده کرده است. شواهد یافتشده از نظر بلاغی، ساختار دستوری و نوع ترکیب حواس، تنوع و ویژگیهای خاصی را نشان میدهند که در ادامة این پژوهش به بررسی نوع و چگونگی آن پرداخته میشود. پیشینة پژوهشدر بارة حسآمیزی، بیش از همه، پژوهشهای ارزندة محمدرضا شفیعیکدکنی در کتابهای صور خیال در شعر فارسی، موسیقی شعر، کاربرد زبان شعر در نثر صوفیه و مقالاتی دیگر شهرت دارد. مریم بهنام در مقالة «حسآمیزی سرشت و ماهیت»، پرستو کریمی در مقالة «حسآمیزی و حواس پنجگانه»، محمدتقی یاسمی و غلامحسین معتمدی در مقالة «وحدت حواس و آفرینش شعر» و کاووس حسنلی در «حسآمیزی در ادبیات پارسی» نیز به کاوش در نوع، ارزشها و ریشهشناسی واژه و آرایة حسآمیزی پرداختهاند. بررسیهای موردی این مقوله اغلب به شعر شاعران سبک هندی به ویژه بیدل دهلوی اختصاص دارد و مقالة «بررسی حسآمیزی در غزلیات بیدل دهلوی» از شراره الهامی پژوهشی ارزنده در این زمینه به شمار میرود. از میان شاعران معاصر حسآمیزی در شعر سپهری و شاعران پس از انقلاب جلوة بیشتری داشته و موضوع پژوهش بوده است. در برخی از این کتابها و مقالهها از جمله در کاربرد زبان شعر در نثر صوفیه و مقالة «حسآمیزی و حواس پنجگانه»، اشاراتی به برخی از انواع حسآمیزی در شعر خاقانی نیز صورت گرفته است. شفیعیکدکنی، خاقانی را یکی از شاعران بزرگی میداند که به استفاده از حسآمیزی بیش از دیگران تمایل نشان داده است (شفیعیکدکنی، 1392: 478)؛ پایاننامهای در بارة صور خیال در غزلیات خاقانی نیز، بخشی از کار خود را به بررسی حسآمیزی در غزلیات او اختصاص داده است (اسلامی،1391). نگارنده با پیش رو قرار دادن کتابها و مقالات ذکر شده، به بررسی این آرایة ادبی و ویژگی زبانی در دیوان خاقانی پرداخته است. حسآمیزی؛ تعاریف و پیشینة آن در ادب فارسی و جهانیشفیعیکدکنی در موسیقی شعر، عوامل رستاخیز کلام را در دو دستة موسیقایی و زبانشناسیک بررسی مینماید و حسآمیزی را در دستة دوم این تقسیمبندی قرار میدهد (رک. شفیعیکدکنی، 1358: 15)، در جایی دیگر نیز مینویسد: «یکی از وجوه برجستة ادای معانی از رهگذر صور خیال، کاری است که نیروی تخیل در جهت توسعة لغات و تعبیرات مربوط به یک حس انجام میدهد یا تعبیرات و لغات مربوط به یک حس را به حس دیگر انتقال میدهد» (شفیعیکدکنی، 1385: 271). پژوهشگران بر این باورند که «یکی از علل این که حسی را برای دریافتن مدرکات حسی دیگر به یاری میخواهیم، این است که به غیر از تصاویر مربوط به حس بینایی که برای توصیفشان واژگان فراوانی چون رنگها، اشکال و احجام و صفاتی چون تیره و روشن و. .. در اختیار داریم، دربارة مدرکات دیگر حواس، چنین گنجینة واژگانی در اختیار نیست» (کریمی، 1387: 135). در بارة منشأ پیدایش حسآمیزی در زبان، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. گاه ریشههای آن را در مراحل نخستین حیات بشر و دورههای آغازین تاریخ جوامع انسانی جستوجو مینمایند؛ بدین دلیل که حسآمیزی از ویژگیهای زبان است و به خصوص در حوزة کاربرد عاطفی زبان امکان ظهور آن چندان دور از هنجار طبیعی نیست (شفیعیکدکنی، 1392: 464). گاه نیز بهرغم سابقة طولانی و وجود شواهدی از حسآمیزی در ایلیاد و ادیسه، آن را از ویژگیهای اروپای یکی دو قرن اخیر و شعرهای کسانی چون بودلر میدانند (همان: 450-451)؛ البته استفاده از تجربة حسآمیزی در مکتبهای ادبی رمانتیسم و سوررئالیست، بیش از دیگر جریانهای ادبی دیده میشود اما از لحاظ کاربرد چیزی نیست که با رمانتیکها و در قرنهای متأخر شروع شده باشد بلکه رواج این کاربرد، در میان رمانتیکها بیش از دیگر مکتبها و دورههای ادبی بود. ریشههای این گسترش را نیز تا حدی میتوان در مباحثی که قبل از نهضت رمانتیسم رواج داشت، جست و جو کرد؛ مواردی همچون امکان آمیزش هنرها و ترکیب موسیقی و نقاشی که صاحبنظران دربارة آن بحث کرده بودند (همان: 461). پس از سپریشدن دوران رمانتیسم نیز استفاده از استعارههای حس آمیخته در مکتب سمبولیست به اوج خود رسید (بهنام، 1389: 87). سمبولیستها بر این باور بودند که حقیقتی فراتر از محسوسات این جهان وجود دارد که برای شناخت آن نیاز به حواسی فراتر از حواس پنجگانه است (کریمی، 1387: 3). به هر حال استفاده از آمیختگی حواس، بعد از انتشار مقالات و کتابهایی در این زمینه، گسترش بیشتری یافت. با این همه برخی از پژوهشگران آن را نشان انحطاط و نوعی بیماری و از علائم فساد شمردهاند، حال آن که چنین نیست. حسآمیزی یکی از وجوه بیان است که در همة زبانها میتوان نمونههای آن را یافت (نک: شفیعیکدکنی، 1392: 452). «باور به گونهای ارتباط میان حواس، پایة نامگذاری حسآمیزی با عنوان synesthesie در ادبیات غرب بوده است این واژه، از یونانی syn به معنی پیوند و Aesthesis به معنی احساس ترکیب شده است. سینستزی در اصل وضعیتی نورولوژیک (=عصبی) است که در آن دو یا سه حس با یکدیگر مرتبط میشوند. در مبتلایان به سینستزی گاه موسیقی و اصوات میتوانند به صورت رنگ یا شکلی خاص به تصور درآیند، گاه اعداد و ارقام با فضاها تصور میشوند و گاه با حروف الفبا به صورت رنگی ادراک میشوند» (کریمی، 1387: 138). گروهی از پژوهشگران، حسآمیزی را از گونهی مجاز میدانند و گروهی دیگر آن را زیرمجموعة استعاره در نظر میگیرند. برخی دیگر نیز در پژوهشهای تازهتر در بررسی حسآمیزیهای غزلیات بیدل نمونههایی به دست دادهاند که نشان میدهد کنایه نیز میتواند در ساخت حسآمیزی به کار رود (رک. الهامی، 1387: 33). حسآمیزی به گسترش زبان شعری و نیز تضمین تأثیر هنر شاعری کمک میکند (شفیعیکدکنی، 1392: 448-449) و برای فهم و شناخت ساختار ذهن بشر به ویژه جنبههای خلاقیت و آفرینشگری آن کلید بسیار مهمی محسوب میشود (بهنام، 1389: 82). حسآمیزی در ادب فارسی همچون ادبیات سایر ملتها در همة دورهها وجود داشته است؛ با این تفاوت که کاربرد آن در ادب گذشته آگاهانه نبود و این همه رواج نداشت (نک: شفیعیکدکنی، 1392: 448). شفیعیکدکنی در اظهارنظری متفکران اسلامی را پیشآهنگان نظریة حسآمیزی در جهان قلمداد کرده است: «در فرهنگ ایران دورة اسلامی، نظریة حسآمیزی پیشینهای کهنتر از هزار سال دارد و بنیاد فلسفی آن و بحث نظری در بارة امکان یا عدم امکان آن به منازعات میان اشاعره و معتزله میرسد. اشاعره این نکته را که حسی میتواند به قدرت الهی، جانشین حس دیگری شود آشکارا مطرح کردهاند و بدین گونه در تاریخ اندیشة بشری و در تاریخ مسایل جهانشناسی پیشآهنگان نظریة حسآمیزی به شمار میآیند. در تاریخ اندیشة جهان، در هیچ جای دیگر، جز در آرای اشاعره، چنین زمینهای دیده نشده است با اینکه به طور عملی چنان که اشارت رفت، حسآمیزی در همة زبانها بیش و کم همیشه، مصادیق خود را داشته و دارد» (همان: 466-469). در سبکها و دورههای مختلف ادب فارسی میتوان سیر توجه به این آرایة ادبی را به روشنی دید؛ گذشتگان هم در عمل و هم در نظریه و تفسیر شعر به حسآمیزی توجه داشتهاند (نک: شفیعیکدکنی، 1385: 286) اما علیرغم ارزشهای هنری بالایی که حسآمیزی دارد، در کتابهای بلاغت به تقلید از ادب عربی چندان توجهی به آن نداشتهاند (نک: حسنلی، 1376: 59) و در مواردی برخی کاربردهای حسآمیزی را در شمار مشاکله دانسته و یا به گونهای مثلاً با در نظر گرفتن واژة محذوف آن را توجیه کردهاند (کریمی، 1387: 142). توجه به حسآمیزی در شعر شاعران سبک خراسانی بیشتر با توجه به رنگ و درآمیختن حس بینایی و دیگر حواس مطرح بود، «هر چیزی که در شعر ایشان ارایه میشود، با رنگی خاص در صورت امکان ترسیم میشود، همچنین روشنی و تاریکی را که خود گونة دیگری از مسألة رنگ است در تصویرسازی بالاترین وظیفه را به عهده دارد و سایه روشن تصویرها به عهدة آن است» (شفیعیکدکنی، 1385: 277). شفیعیکدکنی حسآمیزی در سبک عراقی را چندان مورد اعتنا نمیداند: «حسآمیزی در سبک عراقی در خلق تصاویر شعری، آرایة پرکاربردی نیست و حتی توجه گستردهای که از طریق کابرد عنصر رنگ در اشعار طبیعتگرای سبک سامانی دیده میشود، در این سبک رفته رفته با فاصله گرفتن شاعران از طبیعت و کمک گرفتن از مسایل فرهنگی و فکری به جای طبیعت، اهمیت خود را در صور خیال شاعران از دست میدهد» (شفیعیکدکنی، 1385: 248). با این حال، همو کاربرد این آرایه در شعر صوفیه را از گونهای دیگر و بسیار چشمگیر دانسته است: «حسآمیزی یکی از طبیعیترین وجوه جهانبینی عرفانی است. هر عارفی، از رؤیت سوررئالیستی خویش، پارهای از جهان ماده یا عالم معنی را به قلمرو حسی میکشاند که قلمرو طبیعی آن حس نیست و شاید یکی از روش علمی سبکشناسی عرفان همین باشد که ببینیم در هنگام حسآمیزی هر عارفی کدام حس را مرکز احساس خویش قرار میدهد» (همان:480-481). با توجه به کثرت نسبی آثار شاعران صوفی از سخنان پیشگفته این گونه برداشت میشود که کاربرد حسآمیزی پس از سبک خراسانی یکباره در سبک عراقی متوقف نشده، بلکه بر عکس، سیر تکاملی ارزندهای را تا سبک هندی در پیش گرفته است در ضمن توجه شاعران خلاقی چون خاقانی به ابعاد زبانی و معنایی، در قرن 6 هجری، زمینهساز این گسترش در دورههای بعد بوده است. در سبک عراقی و آذربایجانی مولانا، سنایی و پس از او خاقانی بیش از دیگر شاعران به حسآمیزی توجه داشتهاند (شفیعیکدکنی، 1392: 478). مولانا در مثنوی بیشتر نگاه نظریهپردازانه دارد اما در غزلیات شمس با بهرهجویی هنری بیشترین بهره را از مقولة حسآمیزی برده است (همان: 476). «از نظر مولانا گونهای پیوستگی میان پنج حس وجود دارد و حواس به گونهای است که اگر یکی از پنج حس توانست به عالم مجرد راه یابد دیگر حواس نیز از بند محسوسات رها میشوند و دریچهای از آنها به عالم غیب گشوده میشود» (کریمی، 1387: 137-138). پس از سبک عراقی «در شعر دورة صفویه به مناسبت تجددی که در قلمرو زبان و شعر و مسألة تصاویر شعری ایجاد شد، مقولة حسآمیزی گسترش بسیار یافت به حدی که بعضی از حسآمیزیهای آن عصر برای ما حتی، پذیرفتنی نیست» (شفیعیکدکنی، 1392: 449-450). در شعر معاصر نیز آشنایی شاعران با مکتبهای ادبی نوین و تلاش برای خلاقیت و آشناییزدایی و در عین حال تأثر برخی از شاعران این دوره از شاعران سبک هندی، استفادة آگاهانه و روزافزون از حسآمیزی را بیش از پیش ساخت. ویژگیها و سبک سخن خاقانیخاقانی شاعر دشوارگوی قرن ششم هجری قمری و یکی از نمایندگان برجستة سبک آذربایجانی است. شعر و نثر این شاعر بزرگ افزون بر ویژگیهای خاص سبک حد واسط آذربایجانی، تا حد زیادی دارای اختصاصات شخصی است. ویژگیهایی که مانند هر شاعر بزرگی، ریشه در روحیات و علایق فردی خاقانی دارد. دشوارگویی او دارای کیفیتی نیمه ارادی است و از یک سو به روحیه و میل نهفتة برتری جویی شاعر باز میگردد و از سویی دیگر ریشه در آگاهیهای او در زمینههای مختلف علمی دارد (امامی، 1387: 28). شعر خاقانی به گونهای است که کمتر مورد توجه واقع میشود و اغلب، آن را دیر یاب میدانند با این حال تعمق در ظرایف شعری و تعبیری این شاعر و دقت در تصاویر بازآفریدة او صاحبنظران و منتقدان را با اوج هنرمندیهایش آشناتر میسازد. سبک آذربایجانی که خاقانی یکی از نمایندگان برجستة آن است، حد واسط سبک خراسانی و عراقی است. «این شعر در حوزة ارّان پیدا شد و نمایندگان آن خاقانی، نظامی، مجیر و فلکی هستند. سبک آذربایجانی هر چند سبک مستقلی است میتوان بنیاد زبانی آن را همان زبان کهن فارسی یعنی زبان سبک خراسانی دانست اما از نظر فکر و مختصات ادبی، بیشتر به سبک عراقی نزدیک است» (شمیسا، 1382: 107). نمونة کامل اشعار این مکتب در قصیده، متعلق به خاقانی است. قصاید او دشوار و پر طمطراق، مفصل، سرشار از مفاخره و خودستایی، تلمیح به رسوم و فرهنگ عامه، اشاره به مسایل علمی، نجومی و طبی و بدگویی از حاسدان است. طنطنة عبارات و ضربههای پتکوار قوافی و ردیف نیز ویژگی زبانی غالب در سبک و سخن اوست که تا حد زیادی خواننده را از توجه به معنی دور و مسحور خود میسازد. با این حال بین کلمات شعرش پیوندهای لفظی و معنوی زیادی هست و اساساً لغات و تعابیر خاصی دارد که ویژة اوست (نک: همان: 148-149). ویژگی بارز و مهم در قصاید و سبک سخن خاقانی تلاش برای مضمونآفرینی و تصویرسازی است. شعر او سرشار از تصویرهای بدیع و تازه مینماید. خاقانی برای ساخت این تصویرها تشبیه، استعاره و کنایههای دور از ذهن را به کار میگیرد و مسألة خلاقیت هنری یکی از ارکان شعری اوست؛ اصولاً، شاعران قرن ششم به ویژه شاعران سبک آذربایجانی به خلاقیت و ابتکار توجه بسیار داشتند و خاقانی در این زمینه پیشرو بود. امکانات زبانی و ساختاری از عواملی هستند که به این فرآیند کمک بسیاری میکنند و او شاعری است که از این امکانات بیشترین بهره را برده است. وی در گزینش واژگان جهت خلق معانی، انتخابی کاملاً آگاهانه دارد. از سوی دیگر به آفرینش شبکهای از تصاویر و معانی، علاقة بسیار نشان میدهد. در هم تنیدگی تصاویر از طریق انتخابهای آگاهانه، خلاقیت هنری خاقانی را به اوج میرساند. او به کمک این دو جنبه، تلاش دارد شعری تأثیرگذارتر و هنریتر عرضه نماید؛ حسآمیزی نیز از جمله ابزاری است که در همین راستا در زبان شعری او راه یافته است. ویژگیهای زبانی و معنایی شعر خاقانی و حسآمیزیخاقانی شاعری پرگوست اما در عین حال به کاربرد بیشترین معنا و تازهترین تصاویر با استفاده از کمترین واژه نیز تمایل بسیار نشان داده است؛ حسآمیزی با قدرتی که در ترکیب معانی و مفاهیم از رهگذر ترکیب دو یا چند حس دارد، در این زمینه ابزاری سودمند به شمار میرود. حسآمیزی گونهای چند معنایی در سطح واژگان و گاه جمله ایجاد میکند که در عین کمک به اقتصاد زبان، معنا را فراتر از حد انتظار میبرد و مواردی را به تصویر میکشد که زبان معمول و خودکار توانایی القا و بیان آن را ندارد. «چند معنایی شرایطی است که در آن، یک واحد زبانی از چند معنی زبانی برخوردار شود و در سطح تکواژ، گروه و جمله اتفاق میافتد» (صفوی، 1380: 239-252). چنین برخوردهایی با زبان است که ترکیبسازی و واژهآفرینی در جهت ساخت تصاویر بدیع و تازه را نیز در اشعار خاقانی افزایش میدهد. حسآمیزی ابزاری کارآمد برای بیان تجربههای خاص و شاعرانه نیز هست؛ مثلاً نازکخیالیها یا تجربههای نامحسوس روحانی و کشف و شهود عارفانه که فراتر از هنجارهای معمول زبان روزمره هستند و بدین وسیله در سطح زبان امکان ظهور مییابند. بیان مضمونهای تازه در مدخل 5 ذیل ساختار بلاغی در همین مقاله بررسی میشود. برخی از اندیشههای عرفانی ـ عرفان زاهدانة قرن ششم ـ در قالب حسآمیزی را در نمونههای زیر میبینیم:
(همان: 29)
البته حسآمیزیهای عارفانة خاقانی عمق و غنای ترکیبات حسآمیزی کسانی چون مولانا و سنایی را ندارد اما او نیز همچون این دو عارف بزرگ، حواس را در شناخت این عالم، ناکارآمد میداند و خواهان رهاشدن از تنگنای آنها است:
(خاقانی، 1368: 212) نکتة قابل تأمل در این زمینه کاربرد واژههایی مانند رنگ در حسآمیزیهای خاقانی است که از واژههای پرکاربرد عرفانی در اشعار سبک هندی نیز هست.
(همان:413)
(همان: 102)
(همان: 241) در تقابل قرار دادن واژهها، مفاهیم و پدیدهها به منظور خلق تصاویر شعری و بیان مضامین تازه نیز موجب رویکرد به حسآمیزی میشود. تقابل از امکانات بسیار مهم توصیف و تصویر در جوامع ابتدایی، متون کهن و ادب تعلیمی است. شاعران با در تقابل قرار دادن مفاهیم و واژههایی که بار ارزشی متضادی دارند، به تصویر و تثبیت موقعیت دلخواه خود میپردازند. «حسآمیزی نیز نوعی بیان نقیضی و پارادوکسی است که دو سویة ناساز، در تصویر آن به کار گرفته میشود» (توکلی، 1377: 37). کاربرد انواع تضاد و تقابل از شاخصههای سبکی خاقانی است (رک: امامی، مراونه، 1396)؛ از این روی آرایههای مبتنی بر تضاد از جمله حسآمیزی که قدرت نمایش تناقضآمیز دارند در شمار صنایع مورد توجه در قصاید او هستند. از دیگر ویژگیهای سبکی خاقانی که در کاربرد حسآمیزی مؤثر به نظر میرسد میتوان به تلاش برای تأثیزگذاری عاطفی هرچه بیشتر، علاقه به اغراق و ابهامآفرینی شاعر اشاره کرد. در کنار جنبههای ذهنی و اندیشگانی، برخی از عوامل زبانی نیز به استفاده از حسآمیزی یا شدت تأثیر آن میانجامد؛ ردیف یکی از این امکانات زبانی در شعر فارسی است که در ساخت انواع حسآمیزی نقشی ارزنده دارد. «زبان فارسی و به خصوص ساختمان شعر فارسی (به اعتبار مسألة ردیف) این خصوصیت را دارد که چندحسی در آن به وفور به وجود آید. وقتی ردیف شعر یک شاعر شنیدن یا دیدن یا نوشیدن باشد، بسیار چیزها که قابل شنیدن، دیدن و نوشیدن نباشد به ناچار شنیدنی و دیدنی و نوشیدنی خواهند شد. این چنین امکاناتی یا چنین اجباری در شعر زبانهای دیگر وجود ندارد» (شفیعیکدکنی، 1392: 453). خاقانی به کمک فعلهای شنیدن و دیدن در جایگاه ردیف نمونههای موفقی در این زمینه ارایه کرده است.
(خاقانی، 1368: 102)
(همان: 104) ساختار حسآمیزی در شعر خاقانیحسآمیزی را میتوان از نظر ساختار بلاغی، دستوری و نیز تقسیمبندی بر اساس ترکیب حواس بررسی نمود (رک. الهامی، 1387). هر یک از این تقسیمبندیها در شعر خاقانی دارای نمونههایی است. ساختار بلاغی از نظر بلاغی دو سوی ترکیب حسآمیزی یا ویژگی دو حس ترکیب شده میتواند تشبیه، استعاره، مجاز یا کنایه باشد (نک: همان، 33). محوریت تشبیه یا استعاره در فرایند شکلگیری تصویر نقش مهمی در توجه به حسآمیزی دارد (بهنام، 1389: 86). «نظام گزینش و ترکیب واژگان یا همان فرایند استعاره و مجاز تا حد بسیاری به قوة تخیل شاعرانه وابسته است؛ بنا بر این همین خیالپردازی شاعر و نظام ایدئولوژیک وی، در میزان بهرهوری از شگرد زبانی حسآمیزی بسیار مؤثر است» (همان: 68). خاقانی نیز شاعری است که در صور خیال خود توجه شایانی به تشبیه و استعاره داشته است. به طور کلی «از میان تصویرهای خیالی در شعر خاقانی، تشبیه جایگاهی خاص دارد و حتی میتوان گفت که تشبیه، عمدهترین بخش از تصویرهای او را در بر میگیرد» (امامی، 1378: 20)؛ در ساخت ترکیبات حسآمیزی نیز تشبیه در مرتبه نخست اهمیت قرار دارد و پس از آن، استعاره، کنایه، ایهام و مجاز را نیز به نسبتی کمتر به کار برده است. ساختار بلاغی حسآمیزیهای خاقانی نسبت به دیگر ارکان شعرش تا حد زیادی ساده به نظر میرسد و وجه غالب حسآمیزیهای او سادگی است با این حال گاه کاربردهای پیچیدهای نیز دارد که یادآور دشوارگویی اوست. تشبیه
(خاقانی، 1368: 81) از سر زخمه شکر افشانده است (= موجب پدید آمدن نوایی شیرین شده است).
(همان: 244) سوراخهای نی به چشم تشبیه شده است؛ چشمانی که مجرای سخن و آوای نی است (= ترکیب حس بینایی و شنوایی).
(همان: 123) غزل (= سخن) در شیرینی به شکر مانند شده است.
(همان: 76) آوردن نام تو، سخن گفتن از تو، دهان را معطر میکند (= سخن خوشبو)، ترکیب حس شنوایی و بویایی.
(همان: 368) سخن در رنگ و طعم و خوشآیندی و ناخوشی به شیر، می و سرکه تشبیه شده است. استعاره:
(همان:367) قند استعاره از لب به دلیل ادای سخنان شیرین.
(همان:360) بحر بصیرت (= دریای آگاهی)، استعاره از قصیدة ایوان مداین.
(همان: 393) پسته: استعاره از لب
(همان: همانجا) شکر استعاره از سخن شیرین. کنایه
(همان: 121)
(همان: 92)
(همان: 359) گرسنه چشم بودن کنایه از حریص بودن؛ ترکیب حس چشایی و بینایی. مجاز
(همان:256) زبان، مجاز از سخن است. شکر در زبان آوردن نیز به معنای کلام شیرین داشتن است (= ترکیب حس شنوایی ـ چشایی). ایهام کریمی ایهام را نیز در ساخت حسآمیزی مؤثر دانسته و دو بیت زیر از قصاید خاقانی را نمونه آورده است:
(همان: 103) «ایهامی که در واژة دم (=نفس) است به آمیختن دو حس شنوایی و بویایی یاری داده است به این ترتیب از بوی عنبر صدایی به گوش میرسد و آن لاف دریایی است» (کریمی، 1387: 142).
(همان: 266) «طعم ناخوش ترشی که در چهرة ترکمان دیده میشود برای شاعر ناخوش آمده است» (همان، همانجا). ساختار دستوری از نظر دستوری حسآمیزی میتواند به شکل ترکیب وصفی، اضافی یا غیرترکیبی باشد (کریمی، 1378: 36-37). حسآمیزیهای ترکیبی در قصاید خاقانی نمونههای بیشتری دارد. اغلب ترکیبها نیز ترکیبات وصفی هستند. ترکیبات، نسبت به حسآمیزیهای غیرترکیبی سادهتر و زودیابترند. ترکیب وصفی
(همان: 46)
(همان: 127)
(همان: 85) ترکیب اضافی
(همان: 24) حسآمیزیهای غیرترکیبی
(همان: 18)
(همان: 76) حسآمیزی بر اساس ترکیب حواساز نظر تقسیمبندی بر اساس ترکیب حواس میتوان حسآمیزی را به صورتهای زیر دید: ترکیب حس بینایی ـ شنوایی و برعکس./ ترکیب حس بینایی ـ بویایی و برعکس./ ترکیب حس بینایی ـ چشایی و برعکس./ ترکیب حس بینایی ـ بساوایی و برعکس./ ترکیب حس شنوایی ـ چشایی و برعکس./ ترکیب حس شنوایی ـ بویایی و برعکس./ ترکیب حس شنوایی ـ بساوایی و برعکس./ ترکیب حس بویایی ـ بساوایی و برعکس./ ترکیب حس بویایی ـ چشایی و برعکس. شفیعیکدکنی حس بینایی را فعالترین حس در ترکیبات حسآمیزی میداند. «اگر به موارد موجود در زبان ادب و حوزة استعارههای اهل هنر بنگریم خواهیم دید که استعارههایی از این گونه چه آنها که در زبان به طور کامل پذیرفته شده و چه آنها که قبول عام نیافته، بیشتر در جهت انتقالدادن صفات یا افعال مربوط به حس بینایی است و راز آن هم آشکار است زیرا فعالترین حس انسان حس بینایی اوست که بیشترین سهم را در فعالیتهای ادراکی او دارد» (شفیعیکدکنی، 1385: 247). ولی قابل تأمل است که فعالترین حس در ترکیبات حسآمیزی خاقانی، حس بویایی است و حس چشایی، شنوایی و بینایی پس از آن قرار میگیرند. اینک نمونهای از ترکیب انواع حواس در قصاید او: بینایی ـ چشایی
(خاقانی، 1368: 169)
(همان: 127)
(همان: 379) بینایی ـ شنوایی
(همان: 101) شنوایی ـ بویایی
(همان: 244) بویایی ـ شنوایی
(همان: 376)
(همان: 407) بویایی ـ بینایی
(همان: 306) چشایی ـ بویایی
(همان: 256)
چشایی ـ شنوایی
(همان: 378) شنوایی ـ چشایی
(همان: همانجا) گونههای دیگر ترکیب حواس در دیوان خاقانی شامل موارد زیر است: چشایی ـ بینایی/ شنوایی ـ بساوایی/ و بساوایی شنوایی، که در شواهد پیشین به نمونههای آن اشاره شد و برای پرهیز از تکرار، از ذکر مجدد آن خودداری میشود. پژوهشگران گونهای دیگر از ترکیب امور و احساسات را در شعر سبک هندی نشان دادهاند و آن ترکیب امر انتزاعی ـ حسی است که یک مفهوم عقلی و انتزاعی با یک ویژگی حسی ترکیب شده و تصویری زیبا و بدیع را به وجود میآورد (کریمی، 1387: 42)؛ البته شفیعیکدکنی این ترکیب را شبه حسآمیزی مینامد (شفیعی کدکنی،1391: 453). خاقانی به استفاده از این نوع حسآمیزی توجه ویژهای داشته است به طوری که در نزدیک به نیمی از شواهد یافت شده، یک سوی ترکیبات و بافتهای دارای حسآمیزی، امری انتزاعی است؛ بنا بر این میتوان خاقانی شروانی را پیشرو شاعران سبک هندی در استفاده از این نوع حسآمیزی دانست. انواع ترکیب تصاویر انتزاعی ـ حسی نیز به قرار زیر است: تصاویر انتزاعی ـ بینایی/ انتزاعی ـ شنوایی/ انتزاعی ـ بویایی/ انتزاعیـ چشایی/ انتزاعی ـ بویایی. شعر خاقانی برخی از نمونههای این تقسیمبندی را شامل میشود و همانند مورد قبل بیشترین شواهد آن مربوط به ترکیب امر انتزاعی ـ بویایی است. انتزاعی ـ بویایی
(خاقانی، 1368: 14)
(همان: 29)
(همان: 159)
(همان:131) البته ناگفته نماند در برخی از نمونهها، واژة «بو» کاربرد ایهامی دارد و معنای امید و آرزو نیز از آن استفاده میشود. انتزاعی ـ بینایی
(همان: 135)
(همان: 131)
(همان: 225)
(همان: 124) انتزاعی ـ چشایی
(همان: 245)
(همان: 131) برخی از کاربردهای تصاویر انتزاعی ـ حسی در شعر خاقانی به صورت غیر ترکیبی و در جمله نیز ارایه شدهاند؛ در برخی از نمونههای این کاربرد پیچیدگی بیشتری، نسبت به نوع ترکیبی آن دیده میشود:
(همان: 85) جایگاه حسآمیزی در سبک شاعری خاقانیحسآمیزی در عین این که نسبت به دیگر صنایع شعری خاقانی آرایهای پرکاربرد نیست و نمیتوان آن را جزو عناصر سبکساز و شاخصة سبکی شعر او دانست، مبتنی بر خیالپردازی، نازکاندیشی و ویژگیهای خاص زبانی و معنایی او است؛ با این تفاوت که بر خلاف پیچیدگیهای موجود در ساختار کلی شعرش و در مقایسه با شاعران سبک هندی و شاعران صوفی مسلک و عارفی همچون سنایی و مولانا ساختار سادهتری دارند. در میان این ترکیبات، هم نوع معمول و خودکار (بیشتر در اشاره به سخن، به ویژه سخن شاعر و حاصل ترکیب حس چشایی شیرینی و دیگر حواس) و هم هنری دیده میشود. استفادة خاقانی از حسآمیزی به گونهای است که میتوان او را در تکامل این آرایه و نیز تأثیر بر شاعران دورههای بعد به ویژه شاعران سبک هندی مؤثر دانست. یکی از دلایلی که این فرضیه را تقویت میکند این است که بخش گستردهای از شواهد یافت شده در قصاید خاقانی به ترکیباتی اختصاص دارند که یک سوی آنها امری انتزاعی است. «کاربردی که در شعر سبک هندی از آن به فراوانی استفاده شده است» (الهامی، 1387: 42). پژوهشگرانی چون علی دشتی و شفیعی کدکنی، خاقانی را به دلیل مضمونیابی و باریکاندیشی پیشرو شاعران سبک هندی میدانند (رک دشتی، 1357: 62- 69 و شفیعیکدکنی، 1379: 16) در حالی که گروهی دیگر مضمونیابی و نازکخیالیهای او را از نوعی دیگر دانسته و منکر این تأثیر بودهاند. برخی از دلایل این گروه چنین است: «در نزد خاقانی، توسل به دانش و علوم و استعارههای بدیع و تشبیهات تازه بیشترین جایگاه را داشته، اسلوب معادله که شیوة مرسوم جستوجوی معانی بیگانه در نزد شاعران سبک هندی است کمتر مورد توجه او بوده است. خاقانی اگر چه از اسلوب معادله نیز برای مضمونآفرینی استفاده کرده است اما سهم این شیوه مضمونآفرینی در مقایسه با سایر شیوهها بسیار اندک است» (غنیپور و دیگران، 1387: 53). اما به نظر میرسد موارد تأثر شاعران سبک هندی از این شاعر محدود به استفاده از اسلوب معادله و یا عدم استفاده از آن نیست و حسآمیزی از مواردی است که میتواند گویای تأثیر و تأثراتی دیگر باشد.
نتیجهدر عین اینکه حسآمیزی در سبک عراقی آرایهای مورد توجه نیست، در شعر خاقانی، نه به اندازهای که یک شاخصة سبکی باشد، بلکه به اندازهای است که بتوان آن را جزو آرایههای پرکاربرد دانست. کاربرد هنری و خلاقانة حسآمیزی در شعر خاقانی نشاندهندة آن است که این آرایه پس از سبک خراسانی متروک نمانده و یک باره در سبک هندی به اوج اهمیت خود نرسیده است، بلکه به تدریج و در طول دورههای مختلف در حال تکامل بوده است. توجه خاقانی به حسآمیزی بهرغم ویژگیهای سبکی غالب و بارز در دورة شاعری او، ریشه در ویژگیهای سبکی و ساختار زبانی و معنایی خاص سخنش دارد. ساختار بلاغی ترکیبات حسآمیزی در شعر خاقانی بیشتر مبتنی بر تشبیه است. ساختار دستوری این ترکیبات بیشتر در قالب ترکیب وصفی است تا جمله و ترکیب اضافی. خاقانی از نظر ترکیب حواس، بیشتر حس بویایی را در ترکیب با سایر حواس به کار برده است. ترکیب امور انتزاعی و یکی از حواس یکی از ویژگیهای حسآمیزیهای اوست. این کاربرد بعدها در سبک هندی رواج بسیار مییابد. بسیاری از ویژگیهای شعری خاقانی مورد توجه شاعران سبک هندی قرار داشت و حسآمیزهای او از مواردی است که به نظر میرسد الگوی این شاعران بوده است.
منابع و مآخذ1ـ اسلامی، مهرداد. صورخیال (علم بیان) همراه با استعارهگونهها، آشناییزداییها، خلافآمدها (پارادوکس) و حسآمیزی در غزلیات خاقانی، دانشکدة ادبیات دانشگاه آزاد اسلامی واحد شمال: تهران. 1391 2ـ الهامی، شراره. «بررسی حسآمیزی در غزلیات بیدل دهلوی»، ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی، ش12، 13-48، 1387. 3ـ امامی، نصرالله. ارمغان صبح (گزیدة قصاید خاقانی)، تهران: جامی، چاپ چهارم. 4ـ امامی، نصرالله؛ مراونه، نعیم، «تقابل؛ ویژگی سبکی خاقانی شروانی»، پژوهشهای نثر و نظم فارسی، س1، ش1، 1387. 5ـ بهنام، مریم، «حسآمیزی سرشت و ماهیت»، پژوهش زبان و ادبیات فارسی، ش19، صص 67-92، 1389. 6ـ توکلی، حمیدرضا، «حسآمیزی و جانشینی حواس در مثنوی»، فصلنامة هنری، ش 38، صص 59-67، 1377. 7ـ حسنلی، کاووس، «حسآمیزی در ادبیات پارسی»، ادبیات معاصر، ش17و 18، صص59ـ67، 1376. 8ـ خاقانی شروانی، افضلالدین. دیوان، تصحیح ضیاالدین سجادی، تهران، زوار، چاپ سوم، 1368. 9ـ دشتی، علی. خاقانی شاعری دیر آشنا. چاپ سوم، بینا، 1357. 10ـ شفیعی کدکنی، محمدرضا. شاعر آینهها (بررسی سبک هندی و شعر بیدل). تهران: آگاه، چاپ پنجم، 1379. 11ـ ــــــــــــــ، ــــــــ. زبان شعر در نثر صوفیه. تهران: سخن، چاپ اول، 1392. 12ـ ــــــــــــــ، ـــــــ. صور خیال در شعر فارسی، تهران: آگاه، چاپ دهم، 1385. 13ـ ــــــــــــــ، ـــــــ. موسیقی شعر، تهران: توس، 1358. 14ـ شمیسا، سیروس. سبکشناسی شعر. تهران: فردوس. 1382. 15ـ صفوی، کوروش. گفتارهایی در زبان شناسی. تهران: هرمس، چاپ اول، 1380. 16ـ غنیپور ملکشاه، احمد و دیگران، «سبک هندی و مدعیان پیشوایی آن (بررسی میزان چگونگی تأثیرگذاری شاعران پیشگام سبک هندی بر شکلگیری این سبک»، پژوهشهای ادبی، س5، ش2، صص 43-60، 1387. 17ـ غنیپور ملکشاه، احمد؛ امن خانی، عیسی. «فضولی بغدادی و خاقانی شروانی دو مدعی پیشوایی سبک هندی»، مجلة تاریخ ادبیات، ش 3/61، 1389. 18ـ کریمی، پرستوی. «حواس پنج گانه و حسآمیزی در شعر»، گوهر گویا، س2، ش8، 1387. 19- یاسمی، محمدتقی؛ معتمدی، غلامحسین. «وحدت حواس و آفرینش شعر»، ماهنامة دنیای سخن، ش27و2، 1368.
* دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز. تاریخ دریافت: 3/7/97 تاریخ پذیرش: 7/9/97 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,187 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 342 |