تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,551 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,521,542 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,558,882 |
بنمایههای مفهومی در اشعار پایداری فرخی یزدی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 1، دوره 9، شماره 38، اسفند 1397، صفحه 1-26 اصل مقاله (496.51 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بنمایهها درونمایههایی هستند که به شکل کلمات، عبارات، صورتهای مختلف خیال و ...، در درون یک اثر هنری ظاهر میشوند و نشاندهندة جهت فکری شاعر یا نویسندهاند. این درونمایهها به مثابة یک هستة مرکزی معناساز در اشعار هستند که با پیوند شبکههای تداعی پیرامتنی خود، بنمایههای ساختاری شعر را پایهریزی میکنند. این زنجیرههای تداعی شده، حیطة مناسبی را برای خیالبندی تصاویر شاعرانه فراهم میکنند و گرانیگاه خلاقیتهای شعری هر شاعری به شمار میروند. شبکههای مورد نظر، حاصل نگریستن شاعر به یک پدیده یا موضع هستند و ماحصل زاویة دید و نگرش شاعر به یک پدیده یا موضوع، به عنوان یک ابزار شعری به شمار میآیند؛ لذا در هر دورهای با عنایت به جریانهای مختلف اجتماعی، سیاسی، سنتهای ادبی و واقعیتهای جامعه، در حرکتی پنهان و تدریجی، به ظهور میرسند و حتی گاهی اوقات زمینهساز سبکهای جدید را هم فراهم میسازند. از جملة ادواری که بافت موقعیتی، نقش بسزایی در خلق بنمایهها و موتیوهای جدید آن داشته است، دورة مشروطه بود. شرایط سیاسی ـ اجتماعی حاکم در این دوره، جامعة ایران را دستخوش تغییر و تحول عمیقی کرد. با عنایت به بررسی انجام شده، در این دوره موتیفهای اصلی شعر، هم در حوزة شعر و هم در حوزی نثر، مضامین زیادی را از جمله آزادیخواهی، ملیگرایی و وطندوستی، انقلابیگری، بیداری مردم، انتقاد از از اوضاع نابهسامان جامعه و... دربر میگرفتند که زمینهساز تصاویر تازهای در ادبیات پایداری آن دوره بودند. این مضامین در ادوار ماقبل بیسابقه یا کمسابقه بوداند و ضمن تأکید بر معنا، بر غنای زیباشناسی اثر افزودند. روش تحقیق در پژوهش پیش رو، تحلیلی ـ توصیفی بوده است. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بنمایه؛ بافت موقعیتی؛ شبکههای معناساز؛ تصاویر | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بنمایههای مفهومی در اشعار پایداری فرخی یزدی دکتر مهرداد اکبریگندمانی* دکتر مهدیرضا کمالیبانیانی** چکیده بنمایهها درونمایههایی هستند که به شکل کلمات، عبارات، صورتهای مختلف خیال و ...، در درون یک اثر هنری ظاهر میشوند و نشاندهندة جهت فکری شاعر یا نویسندهاند. این درونمایهها به مثابة یک هستة مرکزی معناساز در اشعار هستند که با پیوند شبکههای تداعی پیرامتنی خود، بنمایههای ساختاری شعر را پایهریزی میکنند. این زنجیرههای تداعی شده، حیطة مناسبی را برای خیالبندی تصاویر شاعرانه فراهم میکنند و گرانیگاه خلاقیتهای شعری هر شاعری به شمار میروند. شبکههای مورد نظر، حاصل نگریستن شاعر به یک پدیده یا موضع هستند و ماحصل زاویة دید و نگرش شاعر به یک پدیده یا موضوع، به عنوان یک ابزار شعری به شمار میآیند؛ لذا در هر دورهای با عنایت به جریانهای مختلف اجتماعی، سیاسی، سنتهای ادبی و واقعیتهای جامعه، در حرکتی پنهان و تدریجی، به ظهور میرسند و حتی گاهی اوقات زمینهساز سبکهای جدید را هم فراهم میسازند. از جملة ادواری که بافت موقعیتی، نقش بسزایی در خلق بنمایهها و موتیوهای جدید آن داشته است، دورة مشروطه بود. شرایط سیاسی ـ اجتماعی حاکم در این دوره، جامعة ایران را دستخوش تغییر و تحول عمیقی کرد. با عنایت به بررسی انجام شده، در این دوره موتیفهای اصلی شعر، هم در حوزة شعر و هم در حوزی نثر، مضامین زیادی را از جمله آزادیخواهی، ملیگرایی و وطندوستی، انقلابیگری، بیداری مردم، انتقاد از از اوضاع نابهسامان جامعه و... دربر میگرفتند که زمینهساز تصاویر تازهای در ادبیات پایداری آن دوره بودند. این مضامین در ادوار ماقبل بیسابقه یا کمسابقه بوداند و ضمن تأکید بر معنا، بر غنای زیباشناسی اثر افزودند. روش تحقیق در پژوهش پیش رو، تحلیلی ـ توصیفی بوده است. واژههای کلیدی بنمایه، بافت موقعیتی، شبکههای معناساز، تصاویر. بیان مسئلهموتیو یا بنمایه، در اثری خاص از یک نویسنده و یا در تمام آثار او ظاهر میشود و ضمن تأکید بر معنا و تأثیر، بر غنای زیباشناختی اثر میافزاید. این عناصر، افکار، مضامین یا درونمایههایی هستند که در قالب کلمات، عبارات، تصاویر خیال، اشخاص، مکانها و... در درون یک اثر هنری نمود پیدا میکنند و دیگر اجزای کلام را تحت تأثیر خود قرار میدهند (ر.ک، مقدادی، 1378: 28). همچنین این موتیوها، به عنوان هستة یک شبکة معنیساز در شعرند و شبکة تداعیها در پیرامونشان، بنمایة شعر شاعر را میسازند و فهم درست آنها، کلید فهم اشعار شاعر است (ر.ک، اسماعیلی، 1393: 8)؛ به عبارتی دیگر، میتوان گفت که در ساختمان شعر، نقش فاعل را اجرا میکنند و همة اجزاء را در برخورد با خود میپردازند. این بنمایهها به دلیل بدیع بودن، شخصیبودن و خصوصیبودنشان در آثار یک شاعر برجسته میشوند و «میتوانند کلید راهیابی به دنیای فکر و تمثیل آفرینندة آن باشند» (فتوحی، 1385: 193) و «تکرارشان، تأثیر مسلط اثر ادبی را در پی دارد» (حسنپورآلاشتی، 1384: 85). ارتباط زبان، تفکر و صور خیال شاعرانه در مسیر این موتیوها، طی میشود و ویژگیهای شعر، شخصیت شاعر و دغدغههای شاعر از آن آشکار میشود. این شبکة تداعیها، زمینة گستردهای را به تصویرسازی شاعر فراهم میکنند و این تأثیرات گاه از طریق تصاویر خیالی، مفاهیم، بافت موقعیتی و... به وجود میآیند (ر.ک، میرصادقی، 1376: 42). این بنمایههای مفهومی به مثابة یک سنت، میتوانند از دورهای به دورهای دیگر، وارث ویژگیهای دورة ماقبل باشند و یا در اثر تغییر بافت موقعیتی و متنی، دچار دگردیسی شوند. عوامـل و عناصر مختلفی دست به دست هم میدهند تا سبک یا طرزی خاص ایجاد شود؛ این عوامل میتوانند برونمتنی یـا درونمتنـی باشـند. توجه به هر دو عامل در بررسی سبکشناسی مهم بوده است و «غالباً سبکشناسان، عوامل درونمتنـی و بـرونمتنـی را مکمـل یکـدیگر میدانند» (مقدادی، 1378: 321). در گذار از یک دوره به دورة دیگر، به اقتضای بافت موقعیتی آن زمان و نیز بر اثر تحولات و تطورات درونمتنی و بینامتنی، به ناگزیر، پارهای از این سنتها و بنمایهها پایدار میمانند و پارهای دیگر، به تأثیر از عوامل محیطی، دچار دگردیسی در بافت زبانی (متنی) میگردند و لذا، هرگونه شکلگیری تازه و یا دگرگونی بنمایهها، قاعدتاً بر بافتهای متنی وسیعتر نیز تأثیر میگذارد؛ ازینرو این بنمایهها با بافت زبانی و بافت موقعیتی هر دوره، در تعامل هستند. ضرورت و اهمیت تحقیقادبیات مشروطیت، چند وچون ویژهای دارد. بهطورکلی دارای خصلت اجتماعی و سیاسی، عشق به وطن، آزادی، قانونخواهی، پیشرفت و انتقاد از حکومت و توجه به طبقات بهرهکش است و این خصلتها، وجوه شاخص این ادبیات به شمار میآیند. این فضای خفقانآور در کنار دغدغههای شاعران، محیطی را فراهم کرده بود که اشعار و مقالاتشان را تحت تأثیر فراوان قرار داده بود و باعث ایجاد بنمایههایی تازه نسبت به ادوار ماقبل گردیده بود. با عنایت به روحیة انقلابی فرخی و همچنین مقالات کوبنده و اعتراضیاش در روزنامة طوفان، بدیهی است که بنمایههای مفهومی اشعارش نیز بیتأثیر از بافت موقعیتی آن زمان نبودهاند. ازین رو مهمترین دغدغة این پژوهش، پاسخگویی به موارد زیر بوده است: ـ مهمترین بنمایههای مفهومی اشعار فرخی یزدی را چه مواردی تشکیل میدهند؟ ـ بنمایههای مورد نظر چه تأثیراتی را از بافت موقعیتی دریافت کردهاند؟ پیشینة تحقیقبنمایهها غالباً بیانگر ذهنیت و حساسیت هنرمند نسبت به یک موضوع یا پدیدهاند؛ به گونهای که به صورت ملکة ذهنی او درمیآیند، پیوسته در جریان خلاقیت هنریشان خودنمایی میکنند و بافت متنی آثارشان را تحت تأثیر قرار می دهند. در باب بنمایههای مفهومی تصاویر، تاکنون آثار زیادی به رشتة تحریر در نیامده است. در میان کتب چاپ شده میتوان در کتبی چون بلاغت تصویر اثر محمود فتوحی (تهران، سخن، 1385) و کتاب طرز تازه؛ سبکشناسی قرن سبک هندی اثر حسین حسنزادهپور آلاشتی (تهران، سخن، 1384) اشاراتی در مورد این موضوع یافت. از میان مقالات نیز میتوان به مقالة یادداشتی بر بنمایههای تصویری در شعر صدای پای آب سهراب سپهری، اثر دکتر علی دانشور کیان (مجلة دانشکدة ادبیات علوم انسانی دانشگاه تهران) اشاره کرد که نویسنده درآن، بنمایههای تصویری موجود در شعر سپهری را معرفی میکند. همچنین مقالة بنمایة حباب و شـبکة تصویرهای آن در اشعار عبدالقادر بیدل دهلوی (متنپژوهی ادبی، مقالة چهارم، شمارة 62، 123-81) نیز، شایان ذکر است که نویسنده به شناساندن تصاویر مرتبط با حباب در شعر بیدل همت گمارده است. از جملة مقالاتی که در باب فرخی نوشته شده است و به بافت موقعیتی آن زمان نیز توجه داشته است، مقالة حاکمیت و جامعه در شعر و اندیشه فرخی یزدی، اثر رسول حسنزاده (۱۳۸۸، فصلنامة پژوهش زبان و ادبیات فارسی، شمارة ۱۳:۲۲۶-۲۰۵) و ... اشاره کرد. با عنایت به این که تمرکز آثار مذکور، بر بافت متنی آثار بوده است و از چگونگی تأثیر بافت موقعیتی بر این بنمایهها و نهایتاً بر بافت متنی کمتر سخن نراندهاند، در پژوهش پیشرو، بیشتر بر قضیة فوقالذکر تأکید شده است. بحثبنمایهها در یک اثر ادبی ـ چه نظم و چه نثر ـ به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه تکرار میشوند و توجه خواننده را به خود جلب میکنند. این واژگان تکرارشونده، ممکن است کهنه و سنتی یا تازه و بدیع باشند. گسترش بنمایهها، حاصل نگریستن شاعر به یک پدیده یا موضوع به عنوان ابزار شعر خویش است. در هر دوره با عنایت به زمینههای اجتماعی و مسائل مخصوص آن روزگار، موتیوهای خاصی به ظهور رسیدند. گاه این موتیوهای جدید به دلیل تغییر در زندگی فردی و اجتماعی و محیط اطراف شاعر است و ذهن شاعر میتواند بازتاب اندیشهها، مضامین و جریانهای غالب اجتماعی باشد که او در آن زندگی میکند. آرمانها و عقاید شاعران نیز میتوانند تحت تأثیر بافت موقعیتی هر دوره، بنمایههایی برای خلق تصاویر بدیع شاعر باشند که شاعر با استناد به آنها بهتر و تأثیرگذارتر از قبل آنها را به نمایش میگذارد. بنمایههای موجود در اشعار فرخی یزدی نیز، تحت تأثیر مستقیم بافت موقعیتی آن دوره بوده است. بافت موقعیت و تأثیرگذاری بر بافت متنیکاربرد اصطلاح بافت موقعیتی[1] با نام مالینفسکی و فرث گره خورده است. مالینفسکی میگوید: «زبانهای زندة دنیا، نباید جدا از بافت موقعیتیشان مورد پژوهش قرار گیرند؛ بلکه باید در متن رویدادهایی که از آنها استفاده میشود، مطالعه شوند» (پالمر، 1366: 87). حتی برخی زبانشناسان معتقدند که معنای واژه را میتوان بر اساس محیط وقوع آن، تعیین کرد (ر.ک. همان: 158). عوامل برونمتنی را میتوان انواع جبرهایی در نظر گرفت که انسان در حصار آنها گرفتار است؛ از قبیل اوضاع و احوال اجتمـاعی، سیاسی، تاریخی، تعلیم و تربیت و حتّی طبقة اجتماعی هنرمند و... که هر یک سهم به سزایی در تثبیت یک سبک یا یک سنت دارند (ر. ک. شمیسا، 1382: 192). به عقیدة گراهام آلن آثار ادبی بر اساس نظامها، روزگاران و سنتهای ایجاد شده در آثار ادبی پیشین بنا میشوند و دیگر نظامها، رمزگانها و سنتهای هنری نیز در شکلگیری معنای یک اثر ادبی اهمیتی اساسی دارند (ر. ک. آلن، 1380: 56). چنین است که دامنة بینامتنیت، از نقل قول مستقیم یا غیر مستقیم و اقتباس برداشت آزاد، تا تقلید و حتی سرقت ادبی گسترده میشود. تعبیرها میتوانند در طول تاریخ تغییر کنند؛ اما معانی ثابت میمانند. چنین است که مولفان، معانی را وضع میکنند؛ در حالی که خوانندگان، تعابیر را تعیین میکنند (ر.ک. ایگلتون، 1380 :93). در کنار بافت موقعیتی، بافت متنی (زبانی) قرار دارد. بافت متنی دربردارندة قرائنی است که معنای خاص به جمله میدهد و منظور جمله را محدود میکند (ر.ک. بابایی، 1388: 119). از اینرو میتوان بر آن بود که «بافت زبانی به همة واژههایی که قبل و بعد از ترکیب واژه در جمله یا متن به کار رفتهاند، گفته میشود» (باطنی، 147: 1354). بنابراین، بر اساس این دیدگاه، مشخص میشود که یک عنصر زبانی در چارچوب چه متنی قرار گرفته است و جملات قبل و بعد از آن عنصر در داخل متن، چه تأثیری در تبلور صوری و کارکرد معنایی آن داشتهاند (ر.ک. تاجیک، 1379: 24). همچنین این مشخصهها میتوانند شامل خصوصیات بیانی، از قبیل گزینش واژگان، ساختار و تنوع جملهها، طریقة ارتبـاط مطالـب، آرایشهای کلام (ر.ک. میرصادقی، 1376: 125)، شگردها، نوع جملات، پاراگرافها و بسیاری از جنبهها و شیوههای زبان نویسنده (ر.ک. کادن، 1977: 663) و به طور خلاصه «زبان، تصویر و صناعت» (حقجو، 1390: 255) باشند. شرایط پیرامتنی و محیطی از جملة تأثیرگذارترین عوامل در بافتهای متنی هستند؛ به عبارتی روشنتر، هر دوره به تناسب شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اعتقادی خود، بنمایههایی را برای خلق ساختارهای تصویری و تشبیهی (و حتی استعاری، مجازی و کنایی و...) بر شاعران و نویسندگان تحمیل میکند و این بنمایهها به زبان شاعران و هنرمندان و به شیوههای مختلف در بافت متنی آثار آن قرار میگیرند.
(نمودار 1ـ نحوۀ تأثیرات بافت موقعیتی بر بافت متنی) برای بررسی بافت موقعیتی دورة مشروطه میبایست از جریانهای قبل از آن آگاه شد. دهههای آخرین قرن 19 میلادی، با گسترش فرهنگ و زندگی غربی در کشورهای آسیایی همراه بود. ایران نیز در این جریان شناور شد و پذیرای مظاهر مادی و معنوی زندگی اروپایی گشت. آشنایی با اروپا و تأثیرگرفتن از آن به طور آشکاری، گسترده بود و علاوه بر دگرگونی در نظام سیاسی و اجتماعی، فرهنگ و ادبیات را نیز متحول ساخت. گسترش سواد، رواج روزنامهنگاری و کتاب باعث شد که اندیشمندان ایرانی با جلوههای دیگری از زندگی روبرو شدند و انسان مقام خود را اندکاندک در ساختمان جامعه تشخیص داد و دانست که میتواند در سرنوشت خود دخیل باشد. لذا «مسائلی از قبیل قویت و ناسیونالیسم و اهمیت آن، آزادی و فرهنگ نو، عواملی بودند که مفهوم زندگی را تا حد چشمگیری و دستکم در نظر روشنفکران دگرگون کرد» (شفیعیکدکنی، 1387: 111). «جامعة ایرانی به سرعت پدیدههای تازه را پذیرا شد و آشنایی با تحقیقات و تتبعات اروپاییان، باعث تغییر روش تاریخنویسی و تحقیق در مسائل ادبی شد» (صفا، 1388، ج2: 310) و ادبیات اروپایی که به هر حال نوعی بازآفرینی واقعیت بود، به شدت مورد استقبال قرار گرفت (ر.ک، شمسلنگرودی، 1370، ج1: 30). در این دوره نثر بیشتر از نظم رواج یافت و روزنامهنگاری و کتابنویسی از رونق زیادی برخوردار شد و مقالات تند و صریح روزنامهنگاران، مردم را بیش از پیش به حقوق خود و همچنین به فساد حکومت آگاه میکرد؛ پس از بمباران مجلس، مطبوعات توقیف شدند و روزنامهنگاران به حبس افتادند و بعضی نیز مانند جهانگیرخان شیرازی و شیخ احمد تربیتی در این راه جان خود را از دست دادند. شرایط به گونهای پیش رفت که لبة تند مقالات (افرادی مانند دخو) متوجه رژیم استبدادی و ملوکالطوایفی شد. نویسندگان، هر حادثه و پیشامدی را دستآویز قرار میدادند و بر فساد دستگاه سلطنت، بیشرمی و خیانت رجال دولت، ظل و ستم اغنیاء و مالکین، ریاکاری روحانیوننمایان میتازند (ر.ک، آرینپور، 1372، ج2: 72-61). اگر قبل از مشروطیت در کشور ما، همه کشورهای جهان، حکومت و سلطنت را به مانند حق و دارایی شخصی تصور میکردند، با استقرار مشروطیت، این معنا و مفهوم تغییر کرد و حق حکومت به حکومت حق، یعنی به نمایندگی و صلاحیت و مأموریت برای ادارة عمومی ملت مبدل گردید. درنتیجه در این دوره، حجم اشعار درباری هم تنزل یافت و این نگرش تأثیراتی کلی بر شعر این دوره گذاشت: ـ تغییر رسالت شاعر در ارتباط با جامعه و به خصوص با دستگاه حاکم. ـ تنزل شدید شعر درباری و رشد روزافزون شعر اجتماعی. جسارت یافتن شاعران در نقد عملکرد حکومتیان و شخص شاه (ر.ک، زرقانی، 1387: 69-64). رواج افکار آزادیخواه و عدالتجوی و برابری حقوق اجتماعی در تودههای مختلف مردم و تشنگان زلال آزادی و عدالت تأثیری حیرتانگیز نمود و تأثیر تکاندهندة این نهضت ادبیاتی را پدید آورد که پاسخگوی احساس و اندیشه مردم آن روز کشور ما بود و به شعر دورة مشروطه، سبک و شیوة خاص بخشید. این ادبیات جدید به طبقات و گروههای اجتماعی رشدیابندة معترض و رزمجو تعلق داشت و حربهای بود که باید به وسیلة این گروهها علیه طبقات ممتاز به کار میرفت و در تمامی اشکال خود سیاسی بود. به این شیوه، اهداف شعر دورة مشروطه، به طور کلی بیداری مردم و برانگیختن احساسات ملی، میهنی و ترویج آزادیهای فردی، اجتماعی و طرد خرافات و اندیشههای سست و ناروا، پیکار با بیگانه و بیگانهخواهی، انتقاد سخت و بیرحم از نابهسامانیها و آشناکردن مردم به حدود و حقوق انسانی آنهاست (ر.ک، صفایی، 1349: 134-130). این بنمایهها، چنان در روح و ذهن مردم آن زمان رخنه کرده بود که تمامی شاعران و نویسندگان نیز در مقام یک پیشرو، مبلغ و مشوق آنها قرار گرفتند. شاعرانی چون فرخی، عشقی، لاهوت و... ، موتیوهای فوقالذکر را چنان با تصرفات بیانی و زبانی خود، به کار میبردند، که تأثیری صد چندان بر مردم داشت. لذا به دلیل شرایط خاصی که بر جامعه حکمفرماست (به ویژه شرایط سیاسی)، مضامینی چون آزادیخواهی، وطنپرستی، عدالتخواهی و... دغدغة اصلی شاعر قرار گرفتند که شاعران با استفاده از این بنمایهها، تصاویری بدیع را خلق کردند. در ادامه به طور مفصل به این بنمایههای مفهومی در اشعار فرخی یزدی پرداخته شده است (قابل ذکر است که به دلیل بررسی کاملتر، از مقالات وی که در روزنامۀ طوفان به چاپ رسیده بود نیز، استفاده گردیده است). آزادیخواهی آزادیخواهی از ویژگیهای انقلاب مشروطه و مضامین شعر آن دوره است. در حقیقت، آزادی «در اینجا تقریباً به مفهوم دموکراسی غربی نزدیک میشود. به این معنی است که مردم علاوه بر اینکه از نظر فردی، حقوق و آزادیهایی دارند، از نظر اجتماعی نیز مختارند که سرنوشت سیاسی و اقتصادی خود و سرزمین خود را معین کنند» (یاحقی، ۱۳۹۱: ۲۰). این مضمون در ادبیات و فرهنگ کشور ما پیش از مشروطه وجود نداشت و اولین بار در دوران مشروطه به آن پرداخته شد و دری نو، به روی ادبیات فارسی گشوده شد؛ زیرا که «توجه به اوضاع کشور، استقلال سیاسی، آزادی، حق حاکمیت ملت و عدالت اجتماعی، جای تقدیر و سرنوشت آسمانی و اندرزهای حکیمانه و ترک تعلقات عارفانه را میگرفت و فلک کژمدار اندکاندک، جای خود را به حکام ستمپیشه و دیوانیان خودکامه و بیگانگان سد طلب میداد» (آجودانی، ۱۳۶۵: ۷۳). ادبیات مشروطیت، بهطور کلی دارای خصلت اجتماعی و سیاسی، عشق به وطن، آزادی، قانونخواهی، پیشرفت و انتقاد از حکومت و توجه به طبقات بهرهکش است (ر.ک،سپانلو، ۱۳۷۸: ۱۲) و این خصلتها وجه شاخص این ادبیات به شمار میآید. در این دوره، مردم به آزادی نسبی دست یافتند و به حقوق سیاسی و اجتماعی خود واقف شدند. «ادبیات هم مثل دیگر مظاهر اندیشه و فرهنگ به مردم روی آورد و انعکاس ارزشهای اجتماعی را وجهة همت خود قرارداد» (یاحقی، ۱۳۹۱: ۱۷). بدین ترتیب، شعر این عصر، دیگر پدیدهای تجملی و وابسته به دربار یا خانقاه نبود، بلکه یک امر عمومی و متعلق به گروههای وسیعی از جامعه بود که از نظر زبان و محتوا نیز، بسیار متحول شده بود. فرخی یزدی نیز یکی دیگر از شاعران این دوره است که در جوانی به گناه سرودن شعری در ستایش آزادی، به دستور حاکم یزد، ضیغمالدوله قشقایی به زندان انداخته و لبهایش دوخته میشود. وی درنهایت نیز جان خود را در راه آزادی و عقیدهاش میبازد. فرخی در مقالهای در باب کشته شدن در راه آزادی میآورد: به ما میگویند که مصالح مملکت و مقتضیات کنونی، حرکت آنها را ایجاب نموده است، برای ملت ایران که جوانهای نیرومندی در راه مصالح مملکت شهید داده است و برای ما که آمادهشدهایم، خود و هزاران نفر امثال ضیاء الواعظین و موسویزاده را به قربانگاه آزادی تقدیم نماییم، این هدایا و تحف به آستان حریت قیمتی ندارد؛ ولی آیا این قربانیها برای مصالح میباشد یا نه؟ بر ما پوشیده نیست (مسرت و محمدی، ۱۳۷۸: ۸۷). عصر مشروطه به دلیل آنکه آغازگر تحولات نوینی در عرصة سیاسی و اجتماعی و بهتبع آن تغییراتی در حوزة فرهنگ و ادبیات کشور همچون دموکراسی بود، همواره از اهمیت خاصی برخوردار گردیده است. مفهوم دموکراسی که حق آزادی بیان و مطبوعات را محترم میشمارد، ادبیات این دوره، خصوصاً شعر را تحت تأثیر خود قرارداد (ر.ک، آژند، ۱۳۶۳: ۱۹۵). شرایط سیاسی ـ اجتماعی حاکم بر ایران در زمان فرخی، زمینه را برای ظهور جریانهای آزادیخواه فراهم نمود. در این راستا، ادبیات مشروطه این وظیفه را به نحو احسن ایفا نمود و با شیوهای خاص، اهمیت آزادی و قانون را برای ملت تشریح میکرد و برای حصول آنها، مردم را به کوشش و سعی وادار مینمود. این دامنزنی ادبیات به آتش قیام علیه حکومت فشار و ستمکاری، زمینه را برای شعلهور شدن انقلاب مهیا ساخت (ر.ک، محمدخان، ۱۳۸۳: ۴۳). ازینروست که شاعران این دوره، به ویژه فرخی، فریاد دادخواهی بر میدارند و حکومت ظالم زمان خویش را محکوم میکنند. در شعر زیر، شاعر مرغ بیدل را تصویری از مردمان آزادیخواه کشور میداند و صیاد را، استعمارگران و چپاولگران مملکت:
(فرخی، ۱۳۶۳: ۱۰۰). مجموعة اشعار فرخی، سرود آزادی و برابری، پیکار با بیگانهپرستی، نادرستی و اعتراض شدید به آنگونه سازمانهای سیاسی و اجتماعیای است که سیاستهای استعماری امپریالیسم را بر دوش ملتها تحمیل کردهاند. دغدغة آزادی ملت چنان در تار و پود شاعر رخنه کرده است که آزادی را چونان مرادی میدانند که در طلبش دست از جان شستهاند. همین امر باعث شده است که شاعر با استفاده از این بنمایه، استبدادگران را چونان ناخدای استبداد بنامد که در محیطی طوفانزا، با خدای آزادی در نبرد و پیکار است. شاعر بوسیلة این تشبیهات و تصاویر، قدرت تأثیر کلام خود را دو چندان میکند و بر غنای شعر خود نیز میافزاید:
(فرخی، ۱۳۶۳: ۲۰۷). بیداری مردم نمونههایی موفق از ادب پایداری در دورة مشروطه هستند که در آگاهی و بیداری اجتماعی نقش بسزایی داشتند. در دوران اختناق رضاخانی و حاکمیت پهلوی دوم در همة حوزههای ادبی ـ نثر و نظم ـ آثار رسواگرانه و روشنفکرانه فراوان است. «اگر ویژگی آثار عصر مشروطه، صراحت در بیان است، شاخص آثار این دوره ـ بهویژه در قلمروی شعر ـ بهرهگیری از نماد در انتقاد از جامعة فقیر، ویران، بیدادزده و لبریز از اختناق و سانسور است» (حائری، ۱۳۶۴: ۶۸). ازاینروست که مشاهده میشود که داستانها، نمایشنامهها و سرودهای این دوره، همگی با زبانی نمادین از اوضاع دردناک و تیرة ایران سخن میگویند. فرخی، سر آن داشت که با شعر و سرود، آوای درد و ستم و دربندی در استبداد و خفقان مردم را به گوش جامعة خود برساند و مردم را به حقوق طبیعی خود واقف گرداند و آنان را از این راه به آزادی ـ که از اولین حقوق آنهاست ـ برساند. او شاعری را، نه صرفاً بهعنوان بیان الهام و رشحة نفسانی خود پیشه نکرده است؛ بلکه میخواسته است از این طریق، مفاهیم عالی آزادیخواهی، نوعدوستی، حکومت مردمی و ایثار برای جامعة خود را تبیین کند. فرخی با نشر مقالات انتقادی، به بیداری مردم، کمک شایانی کرد. او در یکی ازمقالات خود مینویسد: ما خوشوقتیم که برای اولین دفعه، وزیر جنگ خود را راضی نمودهاند به محاکمه تسلیم شود و ما را به قضاوت دعوت نمایند؛ بلکه ما حاضریم در مقابل محکمه که تشکیل میشود، با اینکه دعاوی ما، محتاج به محاکمه نبوده و هر وجدان با حقیقتی، به صدق دعاوی ما اعتراف مینمایند؛ متعمداً به محکومیت خویش اقرار و دامان بیگناه خود را آلوده به خون بنگریم؛ ولی راه تاریک و مسدود محاکمة وزراء با افراد ملت مفتوح شدة تساوی حقوق عامه در برابر قوانین مملکتی ثابت گردد. امروز ملت چه میخواهد؛ امروز مملکت به چه چیز محتاج است؛ به انداختن این کابینة مشئوم و ویرانکنندة ایران، به روی کار آوردن یک کابینة صالح و تمایل روشن به تقویت آن(مسرت و محمدی، ۱۳۷۸: ۹۲). دل مردمدوست شاعر، پیوسته در اندیشة چارهسازی برای رهاندن مردم از بند اسارت بوده است و مردم را به نهضت و قیام دعوت میکرده است، لذا این بنمایه مفهومی باعث شده است که شاعر در تصویر زیر، ملت خود را دودة جم خطاب کند و از آنان درخواست کند تا برای بیچارهگی مردم قیام کنند و زنجیر اسارتی را که بر پای دارند، پاره کنند:
(فرخی، ۱۳۶۳: ۲۳۰) شاعر با بیان افکار آزادیخواهانة خود در دورة اختناق حکومت رضاخانی، چهرة پلید و مستبدی را نشان میدهد که به نام آزادی، خون آزادیخواهان را میریزد. او استبداد را اهریمنی میداند که آزادی مردمان را کشته است و ازین رو دیگر که صبری جایز است و نه سکونی:
(همان: ۱۱۹) آزادی و قانونخواهی، حتی آنجا که شاعر از تجلیات مدنی و اجتماعی آزادی یعنی بیان، قلم، احزاب و... سخن میگوید، بیشتر متوجه مفهوم بنیادی آن یعنی استقلال ایران است (ر.ک، عظیمی، ۱۳۸۷: ۴۱۶). او علاوه بر توجه به بزرگان صدر اسلام، از دیگر قهرمانان مذهبی نیز در جهت ترغیب مخاطب خود، برای توجه به ارزشهای دینی بهره جسته است. نحوة بهکارگیری این شخصیتها نیز، اغلب بهگونهای است که یک قهرمان مذهبی در برابر یک ضدّ قهرمان قرار میگیرد تا به این شیوه، شاعر بتواند فضای رقابتی حاکم بر جامعة ایران را برای مخاطب خویش ملموس سازد (ر.ک، رمضانی، ۱۳۹۵: ۱۶۸) شاعر برای به تصویر کشیدن این بنمایه، از تقابل لطمة ضحاک در برابر درفش کاویان و فریدون بهره میگیرد و بر آنست که از ظلم و ستم ضحاک خسته شده است و به امید روزی است که با مردمان کشورش فریدون شود:
(فرخی، ۱۳۶۳: ۱۶۰). تحریک تودهها و قشرهای عمومی جامعه به مبارزه و انقلاب علیه حکومت، بخش دیگری از رسالت این شاعر در برابر تعهد جامعه است. در این رابطه فرخی با تأثیر از انقلاب کمونیستی شوروی و به دلیل گرایشهای سوسیالیستی، طبقة کارگر و دهقان را بیش از دیگر قشرها، مورد اهمیت قرار داده است (ر.ک، حسنوند، ۱۳۹۴: ۸۷). فرخی برای به تصویر کشیدن سختیهایی که طبقة کارگر میکشند؛ آنان را به کبوتر مانند میکند که در چنگال باز شکاری اسیر است:
(فرخی، ۱۳۶۳: ۱۳۸). از دیگر شیوههای بیدار ساختن مردم در اشعار فرخی، القای امید به آینده و ستایش شهیدان راه آزادی است. چراکه فرخی بهخوبی آگاه بود که مردم ایران به سبب به دوش کشیدن بارهای گران رنج و سختی هرروزه در این سرزمین، دیگر قادر به امیدورزی بهروزهایی سرشار از بهروزی را نوید میداد که در آن روز، آه جانسوز مظلومان، دودمان ظلم و ستم مستبدان را خواهد سوزاند و از هر قطرهای که از خون پاک شهیدان راه آزادی بر زمین ریخته شود، دریایی از خون به خروش خواهد آمد.
(همان: ۹۹) اشعار انقلابی هنرمند حقیقی، پیشتاز جامعة خود است و ازاینجهت، روحیة عصیان و انقلابگری کمابیش در منش و آفرینش او وجود دارد. گلدمن در کتاب خود مینویسد: «این عصیان، ممکن است از دو دیدگاه مختلف درک و وصف شود: یکی، عصیان صوری هنری که جامعه را نمیپذیرد و ناچار به کشف پیکرههای تازة بیان، بهقصد انکار آن جامعه دست مییازد و دیگری درونمایة عصیان است که مضمون، اندیشة اصلی و ساختار اثر را تشکیل میدهد» (گلدمن، ۱۳۸۲: ۱۴۲). اگرچه روحیة عصیان و انقلاب در جوهرة هر اثر هنری وجود دارد؛ اما این مورد، از ویژگیهای عمدة این دوره (مشروطه) به شمار میرود. این روحیة انقلابی در دورة مشروطه «عمیقتر از آن بود که شاعر و نویسنده در برابر آنها، واکنش زبانی و بیانی نشان ندهد؛ زیرا اگر شاعر در برابر این رویداد بزرگ و فراگیر، از خود خلاقیت نشان نمیداد؛ درواقع پیش از ملت، به هستی خود بهعنوان هنرمند، خیانت کرده بود» (براهنی، ۱۳۷۱: ۱۸۴۶). تغییرات ایجاد شده در شئون جامعة بزرگ ایران، منجر به انقلابی ادبی در عرصههای شعر و نثر گردید و همراه با تحولات در حوزة نثر، در درونمایة شعر فارسی، دگرگونیهای ژرف و چشمگیری به وجود آمد. فرخی یزدی از شعرای عصر مشروطه و نماد ادبیات ضد استعماری و طرفدار رنجبران جامعة آن دوران است که سرانجام جانش را با پافشاری بر عقاید و آرمانهایش فنا نمود. او که کشور را غرقه در نابسامانی و تلاطم ویرانی میبیند، نجات کشور را در انقلاب میدانست و غیرتی چون کیخسرو را میطلبید:
(فرخی، 1363: 94) شاعر غیرت ملتی را فریاد میزند که از نبیرگان کشواد هستند و از آنان میخواهد تا نگذارند که عاقبت ایران مانند بصره و بغداد شود.
(فرخی، 1363: 146) ازینروست که شاعر، انتخاب خود را انقلاب میداند و بس؛ چراکه دیگر از انتخاب کاری برنمیآید؛ اما برای به تصویر کشیدن این انقلاب، اقدامی منوچهری مانند را میطلبد:
(همان: 46). شاعر جهت بالا بردن روحیة انقلابی مردم، حقایق جامعه را در اشعارش منعکس میکند. وی با زبانی گزنده به افشای ستمکاریهای حاکمان وقت پرداخته است و با آگاه کردن مردم، آنان را به یکپارچگی فرا خوانده است. از مشهورترین اشعار انقلابی فرخی یزدی در این روزنامه، فتحنامه را میتوان نام برد که منظومهای است که شاعر آن را در سال ۱۳۲۸ اشاره کرد. سردار جنگ بختیاری از فرمانروایان نکونام عصر مشروطه در یزد است که در هنگامة راهزنی و ناامنی راهها، بااقتدار به سرکوبی راهزنان پرداخت و باعث خرسندی مردم یزد، بهویژه بازرگانان آن شد؛ به حدی که مدرسهای را به نام تشکر، بهپاس خدمات وی بنیاد کردند. فرخی بهپاس این پیروزی و دیگر خدمات سردار جنگ و دیگر سواران رشید بختیاری، به اشارة سردار اسعد بختیاری، فتحنامهای سرود که در همان سال در شهر یزد به چاپ سنگی رسید و توزیع شد. از فرخی در سرلوحة این منظومه با عنوان تاجالشعرا یادشده است که ظاهراً این لقب را حکام بختیاری یزد به وی دادهاند (ر.ک، مسرت و محمدی، ۱۳۷۸: ۳۵). گوشهای حماسی از مثنوی فتحنامه در بازگویی رزم سپاه:
(فرخی، ۱۳۶۳: ۲۶۷) عشق به سرزمین مادری و ملیگرایی عشق به ایران در اشعار تمامی شاعران عصر مشروطه، موج میزند و یکی از پربسامدترین مضامین اشعار آنهاست که به اشعارشان، تازگی، طراوت و حیات میبخشد. این شیفتگی شدید باعث سرودن تصنیفهای وطنی قویای شده است که هنوز هم ورد زبانهاست (ر.ک، ناتل خانلری، 1373: 394). وطندوستی یا عشق به وطن، یکی از اصلیترین درونمایههای اشعار شاعران متعهد و وطنپرست را تشکیل میدهد. «در ایران بر اثر پیدایش نهضت مشروطه، حس همبستگی ملی رشد و گسترش یافته است و بر پایۀ آن، عشق به وطن به عنوان تعلق به سرزمین یا کشوری واحد به وجود آمد» (نجاتی، 1351: 35). در شعر کلاسیک فارسى، مفهوم وطن تقریباً وجود ندارد و یا بهمثابة دورة مشروطه نیست؛ زیرا «وطن» پیامد شکلگیری مفهوم ملت است و ملت، مفهومى مدرن به شمار میرود. درگذشته مفاهیمى مانند قوم، قبیله و نظایر آن، نقش اصلى را در روابط بین ملل و اقوام ایفا میکردهاند. در شعر گذشتة فارسى زمانى که از کشور یا مملکتى سخنى به میان میآمد، منظور، قلمروی این شاه یا حدود آن قبیله، موردنظر بود. در شعر کلاسیک فارسى اگرچه این هویتگرایى را در شاهنامۀ فردوسى میتوان دید؛ اما شاهنامه دراینباره یک استثنا به شمار میرود. با این حال، جنس مفاهیم ناظر بر ناسیونالیسم و وطنخواهی در شاهنامه، به جهات تاریخى و جغرافیایى با آنچه که در دورة مدرن معاصر وجود دارد، اندکى متفاوت است. یکى از این دگرگونیها نگاه حداقلى به مسئلة وطن است که جاى خود را به نگاه حداکثرى موجود در شاهنامه داده است. این نگاه به همراه خود، انفعال از یکسو و دیگرشیفتگى از سوى دیگر به همراه داشته است که ماهیت و شخصیت اجتماعى افراد و درنتیجه، نگرش نهایى آنها نسبت به وطن را دچار دگرگونیهایی میکند. در شعر مشروطه و سالهای بعد و کمى قبل از آن و بعدها در قاموس پژوهشهای ادبى ـ دانشگاهی، وطن و «ملت» و بهتبع آن، گذشتة تاریخى و ملى ایرانیان، جاى بلندى را به خود اختصاص داد(ر.ک، شفیعی کدکنی، 1380: 33). عشق به ایران در اشعار شاعران دورۀ مشروطه موج میزد و یکی از پربسامدترین مضامین اشعار آنهاست که به اشعارشان تازگی، طراوت و حیات میبخشد. این شیفتگی شدید، باعث سرودن تصنیفهای وطنی قویمایهای شده است که هنوز ورد زبانهاست. «یکی از شاخصهها و محورهای مهم اشعار دورة مشروطه، عشق به مهین و احساسات ملیگرایانه است. این مورد یکی از شاخصههای رمانتیسم نیز به شمار رود» (همان: ۱۲۰). فرخی در مقالة اولین محاکمه، در راستای وطنپرستی و میهنپرستی مینویسد: هنگامیکه سقراط آن ربالنوع اخلاق و آن حکیم دانشمند را به اتهام پیروی و متابعت از سیگانه به محبس کشانیدند؛ زمانی که آن متهور وطنپرست و سفسطهباف، به جرم هدایت مردم به راه حق به زندان انداختند، مخالفین او یعنی کسانی که به هیچچیز در عالم عقیده نداشتند، مجلس محاکمه برای او تشکیل داده و بجهت اثبات تقصیر آن بیگناه، مسندهایی به قضات دور از عدالت تقدیم نمودند. سقراط به میل خود محکوم شد و تا زمانی که به جبر قصد نوشیدن شوکران تلخ یا آن جام زهر را داشت، باکمال جرئت و قوت، قلب شاگردان خود را که دامن شکیبایی، چاک کرده، اشک حسرت میریختند، به صبر و تقوی نصیحت میکرد. حتی شبی که فردای آن بایستی سقراط، بدرود زندگانی گوید، شاگردانش او را به فرار تحریض نمودند، ولی آن وطنپرست فرزانه در جواب گفت: من راضی هستم که تسلیم قانون مملکت خود بشوم، اگرچه آن قانون بهغلط دربارة من مجری گردد (فرخی، ۱۳۶۳: ۲۹). در کل، توجه به مظلومین جامعه و حمایت از آنان، استفاده از مفاخر قومی و ملی برای ترغیب و تشویق مردم به آبادانی و پیشرفت جامعه، مخالفت با استبداد داخلی و وابستگی به بیگانگان، مبارزه با سیاستهای استعماری غرب و بهویژه انگلستان؛ نگرانی از وجود نمایندگان دستنشاندة غرب در مجلس، مخالفت با قراردادهای ناعادلانه، دعوت به اتحاد و آزادی، همه و همه بنمایههای وطندوستی اشعار فرخی یزدی هستند که میتوان در آثارش به وضوح مشاهده کرد (ر.ک، رمضانی و همکاران، ۱۳۹۵: ۱۶۷). «شاعر در سرودههای میهنی، گاه از عشق خود به مام وطن میگوید و گاه آمادگی خود را برای جانفشانی در راه آن یادآور میشود؛ زمانی به حال اسفبار آن میپردازند و زمانی دیگر، مجموعهای از مسائل را مطرح میکند» (آباد، ۱۳۸۰: ۳۴۸). وی سکوت مردمان را سبب خواری وطن و اسیر شدن خلیل وطن در آتش حاکمان چون نمرود زمانه میداند:
(فرخی، ۱۳۶۳: ۳۴۲) شاعر وطنپرستی را بنمایهای برای تصویرسازی خود قرار میدهد و وطنپرستی را یک ویژگی مشترک مابین همة طوایف میداند:
(همان: 101). همچنین آنگاه که سَر بر نیزه رفتة کلنل پسیان منتشر شد، این رباعی پرمغز فرخی مابین مردم پخش شد که:
(همان: 144) ترسیم جامعة ظلمتزده «از ویژگیهای انسان مقاوم، شناختن چهرة ظالم و شناساندن آن به دیگران است تا انسان، دشمن ستمگر خود را نشناسد، چگونه میتواند دست به مبارزه و قیام علیه او بزند» (صمّود، ۱۹۹۵، ج۶: ۱۲۸). مردم، قربانیان نخستین نظامهای بیدادگر و استعمار پیشهاند. فقر، فساد، سرگردانی، مرگ و حتی جنایت محصول استبداد و بیداد است. «ادب پایداری، آیینة دردها، رنجمویهها و مرثیههای مردم است. مردمی که گدازههای درون را در خاکستر نگاهشان فریاد میکنند و شاعر شعرش را تفسیر این دردها میسازد» (قائد، ۱۳۷۷: ۹۳). فرخی که خود از طبقات پایین اجتماع برخاسته، از تهیدستان و ستمدیدگان حمایت میکند و جهان آرمانی خود را دنیایی برکنار از ظلم و بیعدالتی میداند و خویشتن را چنین معرفی میکند:
(فرخی، ۱۳۶۳: ۱۷۰) فرخی در مقالة وضعیت پوشالی (در روزنامة طوفان) دربارۀ جامعه آن دوران مینویسد: آیا بدبختی این ملت نیست که از پادشاه امروزة ما اثر علاقهمندی نسبت به مملکت دیده نمیشود! سفر میکند در حالتی که ملت ایران از علل موجبة آن مسافرت به خارج و دیدن احوال ممالک سائره و مشاهدة ترقی ملل تغییری در حال او مشهود گردد! اگر در روز اول تشکیل کابینه، بجای آن بیانیة بالابلند و آن موارد مشعشع و کلمات ریاکارانه به ما میگفتند که از امروز بجای حکومت قانون، باید تسلیم زور و فشار بشوید، ما حرفی نداشتیم و دیگران همسخنی نمیگفتند. ولی شما میخواهید بهعنوان اجرای قانون، اراده و میل خود را بر مردم تحمیل کنید. به نام حفظ حقوق مملکت، هر چه میخواهید بکنید و کسی هم قدرت و جرئت سخنگفتن نداشته باشد. این است طریقهای که ما نمیتوانیم تحمل کرده و نفس را در سینه خفه میکنیم. شما با چنگال آلودة خود، حلقوم اهالی را گرفته و میگویید فریاد نکنید؛ راضی باشید؛ مملکت امن است؛ قانون حکمفرماست (مسرت و محمدی، 1378: ۶۲). فرخی همصدا با دیگر مردمان زمانش، از ظلم و ستم ضیغمالدوله و بیدادگریهای حکومت به تنگ آمده بودند، فریاد دادخواهی خود را به زبان شعر بیان میدارد و بر آن است که بیدادگریهای ضیغمالدوله، تیشه به ریشۀ خود زدن است و مجازات آن را خواهد دید. از دید فرخی، ظلم و ستم ضیغمالدوله، آزادی را به یکبارگی از بین برده است و سیرت او را چنگیزصفت و خونریز میخواند.
(فرخی، 1363: 67). بهرهکشی سرمایهداران در عصر مشروطه از طبقة ضعیف و فرودست، شاعر را بر آن میدارد که با بیدار کردن کارگران و دهقانان را مطرح میکند و تشکیل اصناف کارگری و دهقانی را اولین گام برپایی انقلاب عظیم کارگری میداند (ر.ک، حسنزاده، ۱۳۸۸: ۲۱۱). شاعر، اتحاد کارگری ـ دهقانی و درنهایت، انقلاب خونین را تنها راه چارة برقراری آزادی و عدالت در جامعه میداند. شاعر چنین جنگی را جنگ صنفی یا اصنافی میداند و سعی میکند با بالا بردن آگاهی تودة مردم، آنها را برای جنگ آماده و مهیا کند (ر.ک، بشیریه، ۱۳۷۴: ۲۹۱).
(فرخی، ۱۳۶۳: ۳۱۶) آثار ادبی در عصر مشروطه، رنگ و بوی طرفداری از محرومان با به اصطلاح جامعه، کینهورز و مهاجم نشان میداد؛ اما تنی چند از شاعران عصر بیداری، پا را از این فراتر گذاشتند و به علت رفتوآمد به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یا حشرونشر با دمکراتها و روشنفکران سوسیالیست، گرایشهای افراطی پیدا کردند.
(همان: 113) انتقاد از اوضاع نابسامان جامعه ادبیات مشروطیت، چندوچون ویژهای دارد. بهطورکلی دارای خصلت اجتماعی و سیاسی، عشق به وطن، آزادی، قانونگذاری، پیشرفت و انتقاد از حکومت و توجه به طبقات بهرهکش است و این خصلتها، وجة شاخص این ادبیات به شمار میآیند. تغییر و تحول این دوره، سبب نوعی تغییر نگرش و نگاه در حیات معنوی ایرانیان شد. انعکاس این تحولات را میتوان در شعر دورة مشروطه ملاحظه کرد. «برای نخستین بار، عناصر سیاسی و اجتماعی به عرصة شعر راه یافت و به دنبال آن، معضلات و مشکلات اجتماعی از دیدگاه انتقادی، مورد بررسی قرار گرفت» (قائد، ۱۳۷۷: ۳۸). شعر دورة مشروطه (بیداری)، آیینة تمامنمای اوضاع نابسامان اجتماعی عصر قاجار است. بیشک هر انسانی که حقوق اجتماعیاش پایمال گردد، وادار به واکنش میشود؛ بهخصوص تحصیلکردگان و روشنفکران جامعه که توان تشخیص ظلم و بیعدالتی حکام را دارند. «از پیامدهای انتقاد از اوضاع زمانه، پیدایی یکی از مضامین اصلی شعر مشروطه؛ یعنی بیگانهستیزی است که در مرثیههای وطنی این دوره دیده میشود» (افسری کرمانی، ۱۳۸۱: ۳۸۱). از کسانی که این نوع اندیشه در آثارش بهوفور دیده میشود، فرخی یزدی است. وی «معتقد بود تاراج، ویرانی، خرابی و چپاول وطن از آن روز آغاز شد که اجانب در این سرزمین پای نهادند» (همان: ۳۸۰). او هماره از نقض حقوق طبیعی مردم و نادیده گرفتن رأی آنان و بیداد دولتمردان و مسئولان عصر استبداد و خودکامگی شاهان قاجار در تألم بود و با نشر آثار کوبندة خود، درصدد کسب آزادی و حقوق نادیده گرفتهشدة مردم عصر و زمانة خود بود. با این انگیزه، روزنامهای را به نام دادنامهی طوفان بنیاد نهاد. مندرجات این نشریه، شور و هیاهوی دلآگاه او بود که از رنج مردم زمانه برخاسته بود. کتکزدن و تبعید یک مدیر روزنامه، بدون هیچ محاکمه و برخلاف قانون به شئون مملکت لطمه میزند و ما به نام ایران، نمیتوانیم این تندرویها را تحملکنیم. آیا نمیدانید که با شئون و حیثیت یک مملکت نمیشود بازی کرد؟ آیا نمیدانید که مقررات قانون را نمیتوان استهزاء نمود؟ گمان میکنید که درنتیجه تدبیر و دانائی حضرت اشرف با معلومات حضرتوالا! فرشتة نجات بر آسمان ایران، پروبال گشوده و به یمن مدد هیئت دولت، اهالی این کشور بر طبق قوانین جاریه در اعمال و رفتار خودمختار شدهاید (مسرت و محمدی، ۱۳۷۸: ۵۹). نارضایتی مردم از اوضاع کشور، آَشنایی با افکار آزادیخواهانه در رسالهها و روزنامهها، زمینههای بروز انقلاب مشروطه را در ایران فراهم کرد(ر.ک،محمدی،۱۳۷3: ۳۵). از سوی دیگر، «شرایط نابسامان اجتماعی و سانسور و خفقان شدید سیاسی این عصر، عدهای از نویسندگان را مجبور کرد که برای بیان اعتقادات خویش، کشور را ترک کنند» (رمضانی و همکاران، ۱۳۹۵: ۱۶۱). فرخی با مشاهدۀ جوّ مسمومی که در جامعه ساری و جاری است، بنمایۀ شعری خود را نیز، از همین فضا میگیرد و تحتتأثیر این شرایط، هوای جامعه را مرگبار میخواند:
(فرخی، 1363: 29) شعر فرخی با عقبنشینی از شیوة استعاری و سمبولیک و گرایش به عقلانیت نقادانه در پیوند ادبیات با واقعیت، سهیم شد و به نهضت رئالیستی پیوست (ر.ک، فتوحی، ۱۳۷۵: ۱). فرخی حال رقتبار مردمان ایران را چون حال بردگان قربانیای میدید که حضورشان در روز شادی و عزا، جز کشته شدن نیست:
(همان: ۱۱۸) شاعر از اینکه سرزمین حماسی او باوجود انحطاط عمومی به ضعف و نابودی کشیده شده، ناخشنود است و اعادة وضع گذشته را با دستبرداشتن از کاهلی و مبارزه ممکن میداند. ازین رو از ایرانی که جایگاه قباد و تهمتن و نیو بوده است و اکنون به دست استعمارگران افتاده است، افسوس میخورد:
(همان: ۲۰۲)
نتیجههرگونه شکلگیری تازه و یا دگرگونی بنمایههای مفهومی، بنابر تغییرات دورهای، قاعدتاً بر بافتهای متنی نیز تأثیر میگذارد؛ ازینرو بنمایههای مفهومی با بافت موقعیتی و بافت زبانی هر دوره، در تعامل هستند. این بنمایهها، به عنوان هستة یک شبکة معنیساز در شعرند و شبکة تداعیها در پیرامونشان، موتیوهای شعر شاعر را میسازند و فهم درست آنها، کلید فهم اشعار شاعر است. در دورۀ مشروطه، رواج افکار آزادیخواه و عدالتجوی و همچنین برابری حقوق اجتماعی در تودههای مختلف مردم و تشنگان زلال آزادی و عدالت، تأثیری حیرتانگیز نمود و تأثیر تکاندهندة این نهضت، ادبیاتی را پدید آورد که پاسخگوی احساس و اندیشۀ مردم آن روز کشور ما بود و به شعر دورة مشروطه، سبک و شیوة خاص بخشید. این ادبیات جدید به طبقات و گروههای اجتماعی رشدیابندة معترض و رزمجو تعلق داشت و حربهای بود که باید بوسیلة این گروهها علیه طبقات ممتاز به کار میرفت و در تمامی اشکال خود سیاسی بود. از جملۀ شاعرانی که در این نهضت ادبی ـ چه در زمینۀ شعر و چه در زمینۀ مقالهنویسی و روزنامهنگاری ـ نقش چشمگیری داشت، فرخی یزدی بود. بر طبق پژوهشی که صورتگرفته است، مشاهده شد که در شعر فرخی، بنمایههایی چون: آزادیخواهی، تلاش در جهت بیداری مردم، شور انقلابی، عشق به سرزمین مادری و ملیگرایی، ترسیم جامعة ظلمتزده، انتقاد از اوضاع نابسامان جامعه و... از جملۀ بنمایههایی مفهومی بودند که متأثر از بافت موقعیتی، بافت متنی اشعار شاعر را تحت تأثیرات خود قرار دادند و به مثابۀ دغدغة اصلی شاعر، زمینۀ خلق تصاویری بدیعی را فراهم کردند. بدیهی است که میتوان بنمایههای بررسیشده را، به عنوان بنمایههایی مشترک، در اشعار شاعران همدورۀ فرخی نیز مشاهده کرد و با بررسی و تطبیق آنها، هر چه بیشتر به بنمایههای مفهومی ادب پایداری در دورۀ مشروطه پی برد.
منابع و مآخذ1ـ آباد، مرضیه، حبسیهسرایی در ادب عربی. چاپ اول، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد،۱۳۸۰. 2ـ آرینپور، یحیی. از صبا تا نیما (دورة دوجلدی). جلد اول، چاپ چهارم. تهران: زوار، ۱۳۷۲. 3ـ آژند، یعقوب. تجدد ادبی در دورة مشروطه. چاپ دوم، تهران: موسسة تحقیقات و توسعة علوم انسانی، 1386. 4ـ آلن، گراهام. بینامتنیت. ترجمة پیام یزدانجو، چاپ اول، تهران: مرکز، 1380. 7ـ ایگلتون، تری. پیشدرآمدیبرنظریةادبی. ترجمة عباس مخبر، تهران: مرکز، 1380. 8ـ بابایی، علی اکبر و عزیزیکیا، غلامعلی و روحانی راد، مجتبی. روششناسی قرآن. قم: پژوهشگاه حوزه، 1388. 9ـ باطنی، رضا. مسائل زبانشناسی نوین. تهران: دانشگاه تهران، 1354. 10ـ براهنی، رضا. طلا در مس. تهران: زمان، 1371. 12ـ بشیریه، حسین. جامعهشناسی سیاسی. چاپ دوم، تهران: نی، 1374. 13ـ پالمر، فرانک. نگاهی تازه به معناشناسی. ترجمة کوروش صفوی، تهران: مرکز، 1366. 14ـ تاجیک، محمدرضا. گفتمان و تحلیل گفتمانی. چاپ اول، تهران: فرهنگ گفتمان، 1379. 15ـ حائری، عبدالهادی. تشیع و مشروطت در ایران. چاپ دوم، تهران: امیرکبیر، 1364. 17ـ حسنپورآلاشتی، حسین. طرز تازه (سبکشناسی غزل سبک هندی). تهران: سخن، 1384. 18ـ حسنزاده، رسول، «حاکمیت و جامعیت در شعر و اندیشة فرخی یزدی»، فصلنامۀ پژوهش زبان و ادبیات فارسی، شمارۀ ۱۳، 1388، ۲۲۶-۲۰۵. 20ـ حسنوند، حجتالله. «بررسی تطبیقی جلوههای پایداری در شعر فرخی یزدی و عبدالرحمن یوسف»، کاوشنامة ادبیات تطبیقی، سال ۵، شمارۀ ۱۸، ۱۳۹۴. 21. حقجو، سیاوش؛ میردار رضایی، مصطفی، «گونهای کنایة آمیزی در غزل صائب»، فنون ادبی، دانشگاه اصفهان. سال ششم، شمارة دوم (پیاپی11)، 1393. 22ـ رمضانی، پروانه؛ فرصتی جویباری، رضا؛ پارسایی، حسین؛ یزدانپناه، مهرعلی، «فرخی یزدی منادی رئالیسم انقلابی در دوره مشروطه»، پژوهشهای نقد ادبی و سبکشناسی، شمارة۱۳، پیاپی۲۴، 1395، ۱۷۱-۱۵۱. 23ـ زرقانی، مهدی. چشماندازهای معاصر ایران. تهران: ثالث، 1387. 24ـ سپانلو، محمدعلی. هزار و یک شعر نو. تهران: قطره، 1378. 25ـ شفیعیکدکنی، محمدرضا. ادوار شعر فارسی. چاپ چهارم، تهران: سخن،1380. 26ـ لنگرودی، شمس. تاریخ تحلیلی شعر نو. جلد اول، چاپ اول، تهران: مرکز،1370. 27ـ صفا، ذبیحالله. تاریخ ادبیات ایران. جلد سوم، تهران: فردوس. 1388. 28ـ صمود، حمادی. الشعر العربی المعاصر فی تونس. هیئهالمعجم، معجم البابطین، الطبعه الولی، بیروت: عبدالعزیز مسعود البابطین، 1995. 29ـ عظیمی، میلاد. من زبان وطن خویشم. چاپ اول، تهران: سخن، 1387. 30ـ فتوحی، محمود، «شکلگیری رئالیسم ایرانی»، کنفرانس بینالمللی جایگاه زبان و ادبیات فارسی، بنگلادش. ۶ و ۷ خردادماه، 1375. 31ـ فرخی یزدی، محمد. دیوان فرخی یزدی. به اهتمام حسین مکی، چاپ هفتم، امیرکبیر، 1363. 36ـ گلدمن، لوسین. نقد تکوینی. ترجمة محمد تقی غیاثی، تهران: نگاه، 1382. 39ـ مسرت، حسین؛ محمدی، غلامرضا. فرخی شاعر لبدوخته. چاپ اول، یزد، انجمن آثار فرهنگی استان یزد، 1378. 40ـ مسرت، حسین. پیشوای آزادی. چاپ اول، تهران: رهنما، 1384. 41ـ محمدی، حسن علی. شعر معاصر ایران از بهار تا شهریار. جلد اول، تهران: ارغنون، 1373. 42ـ مقدادی، بهرام. فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی از افلاطون تا عصر حاضر. تهران: فکر روز، 1378. 44ـ میرصادقی، میمنت. واژهنامۀ هنر شاعری. تهران: مهناز، 1376. 45ـ ناتل خانلری، پرویز. از خاطرات ادبی دربارۀ بهار. به کوشش صدرالدین الهی، سال سوم، چاپ دوم، تهران: ایرانشناسی،1370. 46ـ نجاتی، غلامرضا. جنبشهای ملی مصر از محمد علی تا جمال عبدالناصر، تهران: سهامی انتشار، 1351. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,395 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 320 |