تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,551 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,521,569 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,558,976 |
نقد فرمالیسم اسلوب معادله در غزلیّات کلیم کاشانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 6، دوره 9، شماره 38، اسفند 1397، صفحه 103-138 اصل مقاله (454.87 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مکتب ادبـی فـرمالیسم روسـی (شکـلگـرایی یا صورتگـرایی) یکـی از مکاتب نقـد ادبـی مشهوری است که همواره طرفداران آن به شکل یا فرم اثر ادبی اهمّیت ویژهای میدهند. منظور از فرم در اثر ادبی هر عنصری است که در ارتباط با دیگر عناصر، ساختاری منسجم و آراسته را به وجود میآورد. اسلوب معادله یکی از زیورهای ادبی است که در فرم غزلیّات سبک هندی به ویژه کلیم کاشانی، خلاّق المعانی ثانی، به کار رفته است. اسلوب معادله، بیتی است مستقل، که در یک مصراع آن، شاعر اندیشهای ذهنی را بیان میکند و در مصرع دوم مثالی از طبیعت و اشیاء برای اثبات ادّعای خود میآورد و آن را معادلی برای ادّعای ذهنی خویش، قرار میدهد. اسلوب معادله، در غزلیّات کلیم کاشانی، یکی از ابزارهایی است که همواره به تصویرسازی میانجامد و تصاویر اسلوبی، یکی از عناصر سازنده شکل و صورت و یا فرم شعر کلیم را، تشکیل مـیدهد. نگارندگان، در این جستار ادبی، فرم و شکل اسلوب معادله را، در غزلیّات کلیم کاشانی، بر اساس مبانی مکتب ادبی فرمالیسم، به نقد کشاندهاند. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اسلوب معادله؛ غزلیّات؛ نقد؛ فرمالیسم؛ زیباشناسی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نقد فرمالیسم اسلوب معادله در غزلیّات کلیم کاشانی غلامرضا هاتفیاردکانی* دکتـر سیّدحسین شهاب رضوی** دکتـر عزیزالله توکّلی*** چکیده مکتب ادبـی فـرمالیسم روسـی (شکـلگـرایی یا صورتگـرایی) یکـی از مکاتب نقـد ادبـی مشهوری است که همواره طرفداران آن به شکل یا فرم اثر ادبی اهمّیت ویژهای میدهند. منظور از فرم در اثر ادبی هر عنصری است که در ارتباط با دیگر عناصر، ساختاری منسجم و آراسته را به وجود میآورد. اسلوب معادله یکی از زیورهای ادبی است که در فرم غزلیّات سبک هندی به ویژه کلیم کاشانی، خلاّق المعانی ثانی، به کار رفته است. اسلوب معادله، بیتی است مستقل، که در یک مصراع آن، شاعر اندیشهای ذهنی را بیان میکند و در مصرع دوم مثالی از طبیعت و اشیاء برای اثبات ادّعای خود میآورد و آن را معادلی برای ادّعای ذهنی خویش، قرار میدهد. اسلوب معادله، در غزلیّات کلیم کاشانی، یکی از ابزارهایی است که همواره به تصویرسازی میانجامد و تصاویر اسلوبی، یکی از عناصر سازنده شکل و صورت و یا فرم شعر کلیم را، تشکیل مـیدهد. نگارندگان، در این جستار ادبی، فرم و شکل اسلوب معادله را، در غزلیّات کلیم کاشانی، بر اساس مبانی مکتب ادبی فرمالیسم، به نقد کشاندهاند. اسلوب معادله، غزلیّات، نقد، فرمالیسم، زیباشناسی
مقدمّه بیان مسأله میرزا ابوطالب کلیم کاشانی، معروف به «طالبای کلیم» و «خلاّق المعانی ثانی» در حدود (990) ه.ق. در دیاری از سرزمین گستردة ایران، دیده به جهان گشوده است. مجموعة (590) غزل او که نشانی از طبع روان کلیم است. در بین دوستداران ادب غنایی، از جایگاه والایی برخوردار است. نگارنده، در این جستار کوشیده است تا فرم اسلوب معادله در غزلیّات این شاعر درجه اوّل سبک هندی را، در حوزة نقد فرمالیسم روسی، به بوتة نقد بنشاند. به یقین در قالب شعری غزل، صناعات ادبی و عوامل موسیقیساز، سبب ایجاد فرم و شکل میشود و «کلیم» نیز بخوبی توانستهاست با قرار دادن همة این عناصر دربافت و تار و پود غزل، بـه شیوة منحصر بفردی دست یابد به طوری که «کلیم کاشانی» در غزلیّات خود با انتخاب و کاربرد چنین ابزاری از امکانات هنری کلام، فرمی ادبی وهنری ابداع نموده و او را در این زمینه، صاحب سبک کرده است. اهمّیّت و ضرورت در این مقاله، با اساس قراردادن کاملترین و جامعتـرین دیوان اشعار کلیم، بـه تصحیح و مقدّمهی حسین پرتو بیضایی کاشانی چاپ انتشارات سنایی، کوشش شده است تا یکی از سازههای هنری و ادبی که به شاعر کمک میکند تا بتواند تصویری ذهنی و عینی را در شعر خلق کند؛ به چالش ادبی کشانده شود و البتّه که کاربرد اسلوب معادله بر پایة تشبیه مرکّب درحوزة مکتب ادبی فرمالیسم، به عنوان یکـی از روشهای «آشنایی زُدایی» در تصویرسازی، از جایگاه والایی، بهرهمند است. بنا بر این ضرورت داشت برای اوّلین بار در کشور، با این پژوهش، نقد فرمالیسم و زیباشناسانة اسلوب معادله، در مجموع (590) غزل شاعری که در قلمرو سبک هندی به «خلاّق المعانیثانی» شهرت یافته است؛ تجلّی یابد. بنابر جستار و کنکاشهـای بـه عمل آمده، تا به حال در ایـن زمینه، پـژوهشی به صورت مستقل انجام نشده است بهطوریکه این پژوهش میتوان، اثری نو و خلّاق در حوزة نقدفرمالیسم غزلیّات کلیم درنظرگرفت. برای نیل به مقصود در این مقاله، دیوان اشعار کلیم کاشانی، به تصحیح و مقدّمة حسین پرتو بیضایی کاشانی چاپ انتشارات سنایی چاپ (1391) همچنین آثاری چون: «گمشدگان لب دریا» از دکترتقی پورنامداریان، «سبکشناسی ساختاری» از دکتر محمّدتقی غیاثی، «ساختار و تأویل متن» از بابک احمدی «نقدادبی» از دکتر حمیدرضا شایگانفر، «نقد ادبی»، «انواع ادبی»، «کلیات سبکشناسی»، «سبکشناسی شعر» و روش کارنگارنده، با تأسّی از روش مطالعه، ضمن تحلیل و توصیف یافتهها، پیبرده است که محتوای غزلیّات کلیم کاشانی، با اصول مکتب ادبی فرمالیسم روسی کاملاً سازگار، بهنظر میآید. این شاعر خلّاق، در غزلیّات خود با ساخت و خلق زیور ادبی بینظیـر اسلـوب معادله، بـه عنوان یکـی از مؤلّفههای اصلی شعر خویش، با بهکارگیری عناصر زبانی و کاربرد ساز و کارهای شعری، فرم و شکلی منسجم و استوار به وجود آورده است که راز ماندگاری کلام این شاعر ممتاز و درجه اوّل سبک هندی، در همین فرم و شکل، متجلّی شده است. بحثآنچه در این جستار ادبـی بدان پرداخته شده است؛ تعیین و بـررسی ساز و کارهایی است کـه همواره در مجموع (590) غزل کلیم کاشانی، سبب ایجاد فرم و شکل فخیم اسلوب معادله در حوزة مکتب ادبی فرمالیسم، شده است. مکتب ادبی فرمالیسم روسی (شکلگرایی یا صورتگـرایی) فرمالیسم یکی از مکاتب نقد ادبی، در حوزة ادبیّات، از دیدگاه زبانشناسی است. این مکتب ادبی در خلال جنگ جهانی اوّل در روسیّه به وجود آمد و در سالهای (1920) شکوفا شد. درسال (1916) در پطرسبورگ (پطروگراد)، دوّمین شهر بزرگ روسیّه پس از مسکو (در شمال غرب روسیّه) انجمنی تأسیس شد که به انجمن مطالعة در زبان ادبی یا انجمن تحقیقات زبان شعری موسوم گشت. اعضای این انجمن از جمله «بوریس آخن بام و شُکُلُوفسکی» بودند. فرمالیستها، اثر ادبی را شکل (فرم) محض میدانستند و معتقد بودند که در بررسی اثرادبی باید تکیه بر فرم باشد نه محتوا. «فرم» در یک اثر ادبی عبارت است از هر عنصر و جزوی که در ارتباط با دیگر عناصر، ساختار منسجم را به وجود میآورد به طوریکه جابهجایی هر کدام از این اجزا، سبب صدمه دیدن شکل میگردد؛ بنا بر این اجزا و عناصر شکلبخش، متقابلاً یکدیگر را پشتیبانی میکنند. (همان 1391: 53) تحقیق حاضر مدّعی است که یکی از بهترین نمونههای فرمالیسم و معیارهای آن در شعر کلیم کاشانی مشاهده میشود با به سامان رسیدن این پژوهش، میتوان امید داشت که در درجهی اوّل نمودار خوبی از نقد عملی در زمینهی فرمالیسم ارایه شود و ثانیاً ثابت خواهد شد که سبک هندی پتانسیل بسیار زیادی برای بررسی از دیدگاه این مکتب، دارد و در مرتبهی ثالث این فرضیه به اثبات خواهد رسید که فرم غزلیّات کلیم کاشانی یکی از بهترین کاملترین مصداقهای فرم زیبا و فخیم، در ادبیّات فارسی است. اسلوب معادلهسبک اصفهانی از اوایل قرن یازدهم تا اواسط قرن دوازدهم، به مدّت یکصدوپنجاه سال، در ادبیّات فارسی، رواج داشت. کلیم کاشانی از شاعران ممتاز سبک هندی یا اصفهانی است که در سرودن غزل شهرت عامّ و خاصّ یافته است. او در مضمونسازی و کاربرد مؤلفّههای این سبک، حدّ اعتدال و معقول را رعایت کردهاست. اصولاً، اساس سبک اصفهانی یا هندی بر تشبیه بنا شدهاست و یکی از جلوههای زیبا وهنری تشبیه، کاربرد آرایة ادبی «اسلوب معادله» درحوزهی زیورهای ادبیست. این درحالی است که مضمونسازی و جستوجوی معانی جدید، از طریق »اسلوب معادله» و دیگر عناصر ادبی از مُختصّات مهمّ ادبی این سبک شمرده میشود. در حقیقت رشد اسلوب هندی در شعر فارسی به خصوص شاخهی ایرانی آن (کلیم، صائب، طالب آملی و...) همواره موازی گسترش درصد کاربرد اسلوب معادله است به حدّی که اساس سبک شاعران زیادی بر اسلوب معادله، بناشده است. (شفیعی کدکنی، 1389: 85) اسلوب معادله بیتی است که در یک مصراع آن، شاعر اندیشه یا مفهومی ذهنی را بیان میکند و در مصرع دوّم مثالی از طبیعت و اشیاء برای اثبات ادّعای خود میآورد و آن را معادلی برای آن ادّعای ذهنی خویش قرار میدهد. اسلوب معادله در واقع یک تشبیه مرکّب عقلی به حسّی است که به آن ارسال المثل یا بیت تمثیل گفتهاند. اسلوب معادله، عنصر غالب و مسلّط سبک هندی در شعر عهد صفوی بود که منتقدان آن عصر، به این ساختار تمثیلی «بیت مدّعا مَثَل» میگفتند. (فتوحی، 1395: 268) اسلوب هندی، بهطور طبیعی نتیجة گریز از ابتذالی است که در عصر تیموری در شعر فارسی حاکم بوده است و این گریز از ابتذال در اَدای معانی و تصویرهای ذهنی شاعران در شعر صائب و کلیم کاشانی به نسبت روزگارشان، از روشنی و اعتدالی برخوردار است. (شفیعی کدکنی، 1366: 16) منظور از اسلوب معادله، یک ساختار مخصوص نحوی است. البته تمام مواردی که به عنوان تمثیل آورده میشود مصداق اسلوب معادله نیست. اسلوب، معادلهای است که دو مصراع کاملاً از لحاظ نحوی، مستقل باشند و هیچ حرف ربط با شرط یا چیز دیگری، آنها را حتّی معناً (نه فقط به لحاظ نحو) مرتبط نکند. در صورتی که در اغلب مواردی که به عنوان تمثیل ذکر شدهاست این استقلال نحوی، مورد بحث و توجّه قرار نگرفته است. (همان، 1366: 63) اسلوب معادله، در سبک هندی به ویژه غزلیّات کلیم کاشانی، بسامد بسیار بالایی دارد. در غزلیّات کلیم کاشانی کاربرد اسلوب معادله به کرّات مشاهده میشود. اسلوب معادله، یکی از ابزارهای مهم و اساسی است که در غزلیّات کلیم کاشانی به تصویرسازی میانجامد و همواره، تصاویر اسلوبی، یکی از عناصر سازندة شکل و صورت و یا فرم شعر کلیم را تشکیل مـیدهد. البتّه همانگونه که از ابتدا نیـز اشاره شد؛ میتوان گفت کـه تمام اسلوب معادلههایی که کلیم کاشانی از آنها بهره گرفته است؛ در حوزة تشبیه مرکّب است و اصولاً تشبیه یکی از سازههای هنریست که به شاعر کمک میکند تا بتواند، تصویری ذهنی و عینی را در شعر خود خلق کند، بـه همین دلیل ما میتوانیم آن را در حـوزة نقد فرمالیسم به عنوان یکـی از فرمهای «آشناییزُدایی» در تصویرسازی در نظر بگیریم. اهمّیّت زبانی و ادبی اسلوب معادلهنکتهای که در فرم و صورت اسلوب معادله، اهمّیّت برجسته، دارد این است که، اسلوب معادله چون در یک بیت تولید میشود؛ نقش بسیار بسزایی در محور همنشینی کلام برعهده میگیرد بهطوریکه در بیت مورد نظر، ابتداء شاعر موضوعی ذهنی، تصوّر کرده و سپس برای عینیّت بخشیدن آن صورت ذهنی، مثالی عینی در مصرع دوّم نقل میکند؛ بنا بر این تولید و ابداع تصاویر اسلوبی همواره در محور همنشینی ظهور مییابد. آنچه به نظر نگارنده مهمّ میآید این است که یکی از اهداف خلق اسلوب معادله یا تصاویر اسلوبی، برای آن است که مصادیق ذهنی، در مقابل مصادیق عینی قرار بگیرد و مخاطب بدون چون و چرا، طرح ذهنی شاعر را در مصرع اوّل قبول کند و مصرع دوّم سبب پایبندی مخاطب در پذیرش مبحث ذهنی ذهن شاعر شود و علاوه بر این شاعر در تأکید مصداق ذهنی خویش موضوعی مادّی و عینی را طرح میکند تا شاعر حقیقت و واقعیّت را در کنار هم قرار داده و آن دو را برای مخاطب ملموس و درک شدنی جلوه دهد. نقد زیباشناسی و فرمالیسم اسلوب معادله در غزلیّات کلیم کاشانیدراین بخش از پـژوهش، قصد داریم از بهترین نمونههای اسلـوب معادله که کلیم کاشانی در غزلیّات خویش به کارگیری نموده است؛ به عنوان یک فرم سازندة شعر کلیم کاشانی، در حوزة نقد زیباشناسی و فرمالیسم روسی، از زوایای مختلف، به بوتة نقد و بررسی بنشانیم.
(همان، 1391: 4) با وجود آنکه ما انسانها وجودی بیارزش و ناقابل داریم، در عین حال، نشان و صبغهای از مقبولیّت الهی بر خود داریم. همانگونه که مروارید و گوهری که بیآب است نشانی از باران در وجود خود دارد و در واقع، آن، همان مروارید با ارزش در درون صدف است. مسلماً مصداق عینی در مصرع دوّم یادآوری تناسب و تداعی بین «باران و گوهر» است. این اسلوب معادله تداعی کنندة چگونگـی تشکیل مـروارید در درون صدف است. وزن عروضی «فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن» یعنی بحر رمل مثمّن محذوف، ایستگاهها و خوشههای آوایی منظّمی را به وجود آورده است.
(همان،1391: 5) کلیم، این دیدگاه را طرح میکند که ستارگان برای آسمان غمآلود، اشک میریزند مانند در منزلی که پر از دود و دُخان باشد؛ اشک بیشتری از چشمان انسان جاری میشود.
(همان، 1391: 7) هرچند کشور هندوستان همچون گرداب و مَهلِکه است ولی من از آن امان نمیخواهم همانطوریکه دست من که همراه با بینیازی است، برای نجات یافتن، متوسّل به دامان ساحل نمیشود. بنا بر این کلیم همواره خطرپذیر است و به دنبال نجات و رهایی نیست. کلیم برای ساخت چنین اسلوبی از دیگر شگردهای ادبی و هنری بهره گرفته است از جمله تشبیه، هندوستان به گرداب و انسانانگاری «دامان ساحل» همچنین تناسب و تضادّ واژگانی «گرداب و ساحل» برغنای این اسلوب افزوده است. بنا بر این کلیم برای ساخت چنین معادلة تکبیتی در قالب تمثیل و تقویّت موسیقی و آهنگ آن از همحروفی «س» به عنوان نغمة حروف استفاده کرده است.
(همان، 1391: 9) ای انسان آزاده و سربلند، تو برای مصیبت ظلم و ستمی که به دوستان شده است با نرمی و متانت، چارهای بیندیش همانطوری که اگر موم همراه با دارو و ضماد نباشد؛ مـرهم، قدرت نفعرسانی ندارد و یا پیدا نخواهدکرد. پس برای سودرسانی دارو و مرهم، به موم نیاز است. بنا بر این، کلیم در این اسلوبپردازی انسان را به نرمیکردن چون موم در مقابل دارو و مرهم، امر میکند و سود و منفعت مرهم را همراه بودن با موم میداند. علاوه بر این موضوع، واژگان «نرمی، موم و مرهم» بهبود یافتن را برای مخاطب تداعی میکند. وزن عروضی «مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیلن» ریتمی هماهنگ و منسجم، به بیت بخشیدهاست و فرم بیت را از نظر آهنگ، قوی جلوه داده است.
(همان، 1391: 17) کلیم کاشانی در این اسلوب معادله بر این باور است که، به دنبال اشک حرکت کردهام و همواره دل غمگین و آزرده را میطلبم. همانطور که به دنبال شکاری که تیرخورده و زخمی است؛ میتوان قدم برداشت و در نهاین آن را شناسایی کرد. بنا بر این کلیم کاشانی در راه عشق خود را چون صیدی زخمی میپندارد و دل خود را زخمی و مجروح میشمارد. ضمناً در محور همنشینی مصرع دوّم که مصداقی برای مصرع اوّل محسوب میشود شاعر خوب توانسته است با همنشینکردن واژگان «خون، نخجیر و پیکان» تناسب برقرار نماید. بنا بر این شاعر، برای خلق صورت و فرم چنین اسلوب معادلههایی میتواند از شگردهای کلامی از قبیل تناسب و دیگر روابط بین واژگان، بهره بجوید. همچنین در هر مصراع، تکرار چهارگانـة ارکان عروضی «مستفعلن» آهنگی لطیف و نرم، همراه با لحنی آرامشبخش، به بیت بخشیده است که در اصطلاح عروض، بحر رجز مثمّن سالم نامیده میشود.
(همان 1391: 20) میدانیم که مصرع اوّل در این نمونه، خود تشبیه بلیغ اسنادی است و همچنین «رنگ و بوی» استعاره از تعلّقات و مادّیات است، این درحالی است که کلیم ادّعا میکند که در عرفان و طریقت، دل را به تعلّقات سپردن، عین ابلهی است او برای اثبات و استدلال این دیدگاه خود مصراعی را به عنوان نمونه و مثال در فرمی که اسلوب معادله نامیده میشود. بیان میکند و استدلال میآورد؛ که کسی آیینه را با نقش و تصویر آراسته و تزیین نمیکند؛ زیرا اگر کسی بر روی آیینه تصویر یا نقشی، نقّاشی کند آن آیینه مکّدر شده و از انعکاس و بازتاب تصاویر عاجز و ناتوان میشود.
(همان 1391: 21) شاعر بر این باور است که حال درهم و آشفتة عاشق، سبب آرایش و آراستگی معشوق میشود. در مصرع اوّل شاعر بین واژگان معشوق و عاشق رابطة اشتقاق برقرار کرده است چرا که این دو واژه از یک ریشه هستند و با عینیکردن مصرع دوّم فرم اسلوب معادل شکل گرفته است. او در مصرع دوّم اینگونه اسلوبسازی کرده است که بدبختی و یا سیهروزی مجنون که نشانه از حال درهم و آشفتة عاشق است برای چشم لیلی سرمه و زینت است. این بیت فرمی بسیار فخیم و استوار دارد. لفظ معشوق به لیلی و عاشق به مجنون مرتبط هست که در اصطلاح، محور همنشینی کلام اینگونه قرار دادن واژگان و عناصر زبانـی را «لفّ ونشر» گفته میشود. ضمناً شاعـر با آوردن واژگان «مجنون و لیلی» فرمی تلمیحی برای تداعی، پردازش بنا بر این گاهی شاعر برای ساخت و شکلپذیری اسلوب معادله از دیگر زیورهای شعری نیز بهره میگیرد و بدین واسطه کلامش مُتقَن و استوار میگردد. علاوه بر این شاخصها، وزن عروضی هزج مثمّن سالم، تکرار چهار رکن عروضی مفاعیلن، برغنای موسیقی بیت افزوده است.
(همان 1391: 27) کلیم مدّعی است که عاشق دیوانه دائماً در آتش خود در حال سوختن است و مصرع دوّم مثالی عینی و محسوس بر این ادّعاست که شمع محفل اگر پروانهای را سوزاند گناهی ندارد. در محور افقی و یا همنشینی کلام تناسب واژگان «آتش، شمع و پروانه» این اسلوب معادله را فخیمتر جلوه دادهاست. کلیم کاشانی در سرودن این سروده ضمن گزینش وزن عروضی «فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن» یعنی بحر رمل مثمّن محذوف که یکی از اوزان پرکاربرد شعر فارسی محسوب میشود. آهنگی آرامبخش و لحنی عرفانی و تمثیلی برای برای سرودهی خود ابداع نمودهاست. بطوریکه چنین گزینشی، در وزن و آهنگ، در تولید محتـوا و القاء و تلقین و انتقال محتـوا و درونمایة ایـن سروده، به مخاطب، مـؤثّـر و نتیجهبخش است.
(همان، 1391: 38) کلیم در مصرع اوّل مدّعی است که دخل و درآمد بیمورد، خجالتآور است و تنها سود و منفعت آن شرمندگی است. او این موضوع را چون تیرکجی دانسته است که با هدف نخوردن آن، سبب رسوایی تیرانداز میشود. قصد کلیم از بیان مصرع دوّم عینی و محسوس ساختن دیدگاه طرح شده در مصرع اوّل است. قبلاً گفته شد که پایه و اساس اسلوب معادله بر تشبیه بنا شده است و همچنین یکی دیگر از ارکان اسلوب معادله، مراعاتالنّظیر یا تناسب است بهگونهای که کلیم در مصرع دوّم با کاربرد «تیر و تیرانداز» در محور همنشینی کلام از تناسب بهره برده است. ضمناً این نکته هم یادآور میشوم که بعضی از اسلوب معادلهها علّت و دلیلی بر طرح مفهوم مصرع اوّل است که در اصطلاح به چنین شگردی در زیورهای کلامی به «حسن تعلیل» تعبیر میشود. بنا بر این برای شکلگیری فرم و صورت اسلوب معادله، تناسب و حسن تعلیل نقش مهم و کاربردی دارند. یکی دیگر ازعناصری که در ایجاد فرم و صورت یک اثر ادبی، نقشی به سزا، دارد؛ وزن و آهنگ است که در نقد فرمالیسم ادبی به آن بها و ارزش زیادی داده میشود زیرا که وزن در القاء و انتقال محتوا به مخاطب جایگاه والایی را دارد و از دیدگاه سردمداران مکتب ادبی فرمالیسم، وزن و آهنگ است که سبب انتقال و حتّی ساخت محتوا و درونمایه میشود. گزینش وزن عروضی «فاعلاتن، فعلاتن، فعلاتن، فعلن» یعنی بحر رمل مثمّن مخبون محذوف، این القاء و انتقال را به آسانی انجام داده است.
(همان، 1391: 43) ای کلیم کاشانی! شادی غم به خاطر بخت و اقبال خفتة ماست همانگونه که شادی و خوشدلی دزد، به خاطر خواب و غفلت پاسبان و نگهبان است. بنا بر این در این اسلوب معادله، غم را مانند دزد و بخت خفته، همچون خواب پاسبان و نگهبان پنداشته شده است و شاعر برای طرح چنین تشبیهی، اسلوب معادلهای زیبا را ساخته است. کلیم در مصرع اوّل اینگونه فرم و صورت پدید آورده است؛ بین واژگان «غم و شادی» رابطة تضاد وجود دارد و شاعر «بخت خفته» را در مفهوم کنایی بدبخت بودن به کار گرفته است زیباتر اینکه در مصرع دوّم او با تناسبسازی در محور همنشینی کلام، هنرمندانه واژگان «دزد، خواب، پاسبان» را در کنار هم در خطّ افقی کلام، به کار گرفته است؛ بهگونهای که این مثال، برای مخاطب جنبة عینیّتبخشی و همچنین تداعیگری یک موضوع اجتماعی دارد. البتّه ناگفته نماند که این ویژگی یکی از مؤلفههای مهم سبک هندی است که کلیم کاشانی همواره در غزلیّات خود از آن بهره میگیرد دو نکتة مهمّ دیگر اینکه کلیم برای مضمونسازی از چنین مصادیقی که در زندگی روزمرّة مردم و اجتماع وجود دارد به کار گرفته است. همچنین انتخاب وزن دوری «مفعولُ فاعلاتن// مفعولُ فاعلاتن» ریتم و آهنگی دلنشین به وجود آوردهاست بهطوریکه در نقد فرمالیسم، انتخاب آهنگ خوش، برای کلام در میزان تأثیربخشی درون مایه به مخاطب، ارزشی بالا و بااهمّیّت دارد.
(همان 1391: 56) در مصرع اوّل کلیم کاشانی مدّعی است که اوّلین کسی که از ظلم و ستم ظالم کشته میشود؛ خود آن ستمگر است و مصرع دوّم دلیل و استناد ادّعای اوست که سیل پیوسته، خانه را بر سر خود خراب و ویران میکند. طرح چنین تصاویری سبب میشود تا خواننده همراه و همگام با نظر شاعر شود و با آوردن چنین مصداقی و نمونهای، نظر و دیدگاه شاعر را بپسندد یا قبول کُنَد. این شیوه یکی از شگردهایی است که کلام شاعر را ماندگار و ابدی میکند. در این بیت، گروه واژگان «ستمگر، کشته، بیدار» و «سیل و خانه، ویران» شبکههای معنایی زیبایی را طرح و تولید کردهاند.
(همان، 1391: 60) کلیم در طرح ساخت فرم این اسلوب معادله از شگرد سؤال بهره برده است و در حوزة علم «معانی» هدف او از طرح این استفهام، تفهیم و توجیه است و در عین تفهیم و توجیه، با ذکر مثال و مصداقی بر فهماندن موضوع خود، تأکید کرده است. مسلماً گردون و روزگار یا سرنوشت با کسی سازگاری نکرده است که با ما نیز سر سازش داشته باشد. این قضیّه مثل این است که هرگز آسیا وفق مراد دانه نگردیده است و در نهایت، چرخش سنگ آسیا، سبب خُرد و له شدن دانه شده است. بنا بر این گردون تیز، عاقبت مثل آسیا، انسان را خُرد و له خواهد کرد با طرح چنین فرمی، کلام شاعر پذیرفتی شده است. یکی از ویژگیهای مهم، در سبک هندی، به ویژه در غزلیّات کلیم کاشانی این است که او همواره به دنبال طرح مضامینی میگردد که بتواند برای مخاطب و یا مخاطبین شعر خود محسوس و عینی نماید که بهترین شگرد رسیدن به چنین قصدی، طرح «اسلوب معادله» یا همان تمثیل است که در یک بیت بیان میشود.
(همان 1391: 66) کلیم در مصرع اوّل مدّعی است که اگر تو، حقّ وفاداری مرا نشناسی، غمی نیست. سپس برای چنین ادّعایی، نمونه و مصداقی را عنوان میکند و میگوید همانطوری که هیچ بتی حق و حقوق برهمن (روحانی و پیشوای برهمایی) را نمیشناسد.
(کاشانی، کلیم 1391: 67) این بیت که اسلوب معادله یا «مدّعا مثل» هست بر پایة حسن تعلیل فرم یافته است و حسن تعلیل، سبب زیبایی ادبی و هنری این بیت گردیده است. مردم با انگشت، گاه عید را به هم نشان میدهند به همین خاطر مژههای چشم معشوق، ابروان کمانی و محرابی او را نشانه گرفتهاند. بنا بر این کلیم کاشانی با به وجود آوردن رابطة تناسب بین واژگان «انگشت، مه، و عید» همچنین «ابرو و مژه» در حوزة بدیع، توانسته، بر تکاپو و تحرّک ذهن مخاطب بیفزاید. او در این اسلوب معادله، تصویری زیبا و ادبی و بسیار عمیق، طراحی نمودهاست. در نظر بگیرید که روز اوّل ماه قمری یا یکی از اعیاد است که مردم برای اثبات و قطعی شدن حلول آن ماه، بر پشتبامها رفته و با نظّارة دقیق، هلال را به همدیگر نشان میدهند حال مژههای معشوق نیز، با انگشتان خود، چهره و ابروی کمانی گونة ماه مانند معشوق را به ما نشان میدهند. به یقین این رابطة شباهت در القاء و تلقین ایدهی شاعر بر مخاطب بسیار مؤثّر است. بنا بر این یکی از تصویرسازیهایی که همراه با بلاغت و زیبایی است، طرح اسلوب معادلههایی است که همواره در غزلیّات کلیم کاشانی تزیین بخش سرودههای او است. ضمناً وزن پرتحرّک عروضی «فاعلاتن، فعلاتن، فعلاتن، فعلن» فرم آوایی بیت را، آرامبخش و تسکین دهنده جلوه داده است.
(همان 1391: 69) کسی که امیدش قطع شده نیازی به نعمتهای روزگار ندارد برای پذیرش دیدگاه شاعر و همچنین برای محسوس نمودن این دیدگاه، شاعر در مصرع دوّم مثال و نمونهای را برای القاء و تلقین نظر طرح کرده است، همانگونه که شاخة بریده شده از درخت در انتظار بهار و زنده شدن به سر نمیبرد. بنا بر این، انسانـی که قطع امید کـرده و نیازی به نعمتهای روزگار نـدارد، همانند شاخة بریدة درختی است که به بهار نگاهی نمیدوزد. همواره تناسب یا مراعات النّظیر، یکی از شگردهای ثابت فرم اسلوب است و واژگان «امید، نعیم و دهر» و «شاخ و بهار» در طرح صورت این اسلوب جایگاه بالایی دارند و محور افقی کلام شاعر را از نظر ادبی و هنری تقویّت کردهاند. ضمناً نظم بین ایستگاههای هجایی این بیت به شکل «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن» یعنی دوّمین و پرکاربردترین وزن شعر فارسی، بر غنای موسیقی بیت افزوده است. (وحیدیان کامیار، و دیگران، 1387: 56)
(کاشانی، 1391: 69) کلیم کاشانی در طرح موضوع عرفانی، در مصرع اوّل که هرگاه در دل انسان عاشق آتش شوق و عشق الهی وجود داشته باشد؛ جای غم و نگرانی نیست مثالی عینی و محسوس و القاء کننده آورده است. آیینهای که ذوب شده، جایگاهی برای نشستن غبار ندارد، بنا بر این دل سرشار از عشق الهی، همچون آیینهای گداخته است که هیچ غباری را جذب نمیکند. در مصرع اوّل ترکیب زیبا و هنری «آتش شوق» تشبیه بلیغ اضافی است و پرسش به کار رفته در این مصرع جنبة «انکاری» دارد و بین گروه واژگان «آیینه و غبار» تناسب به کار رفته است. بنا بر این شاعر تصویری زیبا از دل سرشار از شوق الهی که همانند آیینة گداخته و بدون غبار است؛ با بهرهگیری از «تشبیه و تناسب» نگارگری کرده است و بدین واسطه، مخاطب را همراه و هم نظر با خویش ساخته است. ضمناً گزینش وزن عروضی «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن» به نام مضارع مثمّن اخرب مکفوف محذوف، سازوکار آوایی و هجایی بیت را نظام بخشیده است و کلام شاعر را دلنشین و مؤثّر نموده است.
(همان، 1391: 70) از نظر کلیم انسانهای پست و فرومایه که نزد لئیمان بلند و والامقام میآیند؛ مثل بوتههای خاری هستند که تعالی و عروج آن تا بالای دیوار بیش نیست وجه شبه این تشبیه، بیارزش و پست بودن است زیرا که خار رویده بر سر دیوار ارزش و بهایی ندارد.
(همان، 1391: 92) به یقین هرکجا که چیزی بیشتر باشد؛ بهرهمندی از آن کمتر است مخاطب در طرح این دیدگاه ممکن است در وهلهی اوّل بدون توجّه به مصرع دوّم دیدگاه شاعر را نپذیرد ولی تا وقتیکه شاعر برای طرح خویش مثالی عینی میآورد؛ مخاطب قانع شده و نظر شاعر را هم میپذیرد و هم میپسندد او برای طرح خویش اینگونه مثال آورده است که انسان تشنه، از آب جوی بیشتر بهره میبرد تا آب سیل. اینجاست که مخاطب از طرح دیدگاه شاعر قانع میشود و وجوه ادبی که در بیت به کار رفته، سبب میشود تا مخاطب به اندیشه و تأمّل بیشتر پیرامون دیدگاه اصلی شاعر بپردازد. واژگان «فزونتر و کمتر» که تضاد هستند بر موسیقی درونی شعر اثر گذاشتهاند و موجبات تأمّل مخاطب را فراهم آورده است. همچنین در محور همنشینی کلام، واژگان «تشنه، آب، جوی، سیل» تداعیگرمثال عینی نظر شاعر هستند این در حالی است که بین «آب جوی و سیل» نیز رابطة تضاد وجود دارد و همچنین «کام دل گرفتن» تصویری کنایی است که کلیم کاشانی برای ارتقاء و تعالی این اسلوب معادله، نگارگری کرده است. ضمناً نظم و انضباط بین ایستگاهها و خوشههای آوایی این بیت که به صورت (- U - -، - U - -، - U - -، - U - ) یعنی فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن (بحر رمل مثمّن محذوف) آمده است لحنی آرام و مناسب با موضوع طرح شده، دارد.
(همان، 1391: 92) اولاً واژة «دست» در مصرع اوّل در مفهوم مجازی با علاقة آلیه به معنی قدرت به کار رفته است و همین زیور ادبی در حوزة صور خیال بُعد مجازی بیت را گسترش داده است و در مصرع دوّم نیز «حرص لقمه را از دست سائل گرفت.» استعارة بالکنایه از نوع انسانانگاری است و قطب استعاری کلام شاعر را قوّت بخشیده است. بنا بر این کلیم اینگونه طرح موضوع کردهاست که انسان سفله، چون قدرتش قوی گردید سبب کُشتن دیگران خواهد شد؛ همانگونه که هر کجا حرص و طمع غلبه یافت؛ عاقل لقمه را از دست گدا نیز خواهد گرفت. در مصرع دوّم لفظ «لقمه» میتواند مجاز با علاقة جزییه در نظر گرفت. مسلماً کلیم کاشانی حرص و طمع که یکی از صفات زشت و مذموم نفسانی است در این بیت سرزنش میکند. تأثیر وزن عروضی فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن را در این بیت، نمیتوان نادیده گرفت و انتخاب چنین آهنگ و وزنی بر میزان تأثیرگذاری این تصویر بر مخاطب، مؤثر خواهد بود.
(همان 1391: 105) کلیم با بهکارگیری فعل امر، مخاطب را تشویق و ترغیب میکند تا ریشة صبوری را نابود کند زیرا که با انجام چنین کاری سرگردانی و حیرت دیدار با معشوق را به ارمغان آورده میشود. همانطوریکه به اصطلاح عامّهی مردم، هرگاه، باغبان بمیرد درختان نخل پر از برگ و بار میشوند به نظر میرسد که این مصداق، بر باورهای عوام دلالت دارد و در دورة صفویّه و سبک اصفهانی چنین اشاراتی به کرّات در سرودههای شاعران آن دوره، دیده میشود. کلیم کاشانی برای طرحریزی این اسلوب از عناصر ادبی و زبانی زیر استفاده کرده است. الف) بیخ صبوری: با رویکرد اضافة استعاری یا استعارة بالکنایه تصویری زیبا و هنری خلق کرده و قطب کلام را، استعاری نموده است. ب) همانگونه که اشاره شد فعل امر «بِکَن» از نظر بیان بیشتر جنبة تشویق و ترغیب دارد. ج) همچنین بین گروه واژگان «باغبان، نخل، برگ و بار» رابطة تناسب یا همان مراعات النّظیر وجود دارد. د) ضمناً همحروفی صامت «ب» و همصدایی مصوت بلند «آ» آهنگی خوش به بیت بخشیده است.
(همان 1391: 108) کلیم کاشانی در مصرع اوّل فرم پرسش به وجود آورده است که به نظر میرسد استفهام طرح شده بر جنبة عجز و ناتوانی شاعر دلالت داشته باشد و مصرع دوّم نیز مثال و مصداقی برای دیدگاه شاعر در مصراع نخست است. الف) کوی: مجاز است با علاقة جزییه ب) استفهام در معنی عجز و ناتوانی به کار رفته است. ج) بین واژگان «مرغ و حرم» تناسب زیبایی وجود دارد. د) ایستگاهها، خوشههای آوایی و نظم هجاها، آهنگی خاص به وجود آوردهاند. وزن این بیت «مفاعلن، فعلاتن، مفاعلن، فعلن» بحر مجتثّ مثمّن مجنون محذوف است و این وزن از پرکاربردترین اوزان شعر فارسی محسوب میشود.
(همان، 1391: 110) کلیم کاشانی اِبراز میدارد که در میان گروه زاهدان خشک و متعصّب کمتر عارف حقیقی پیدا میکنی همانگونه که هر استخوانی در میانهی خود مغزی ندارد. کلیم برای ساخت این اسلوب از عناصر زیر استفاده کرده است. الف) زاهد خشک: کنایه از افراد متعصّب است. ب) بین واژگان «استخوان و مغز» تناسب یا مراعاتالنّظیر وجود دارد. ج) با بهکارگیری همحروفی صامت «ن» و همصدایی مصوّت بلند «آ» نغمة حروف، به وجود آمده است. د) در ترکیب «زاهدان خشک» ضمن ترکیب دو حسّ بینایی و لامسه و با ابداع حسآمیزی، بر فرم و زیبایی بیت افزوده شده است. ه) وزن بیت مورد نظر هزج مثمّن سالم است که از تکرار چهار رکن عروضی مفاعیلن تشکیل شده است.
(همان، 1391: 110) کلیم بدبختی خود را به سپهر پست و فرومایه نسبت میدهد همانگونه که زیر آسمانی که واژگون است خمیدن و خم شدن لازم است. عناصر زیر سبب شده است تا فرم و صورت، اسلوب معادله در بیت بالا از فخامت و استواری بهرهمند گردد. ج) لفظ سقف در مصرع دوّم، بُعد استعاری کلام کلیم را تقویّت کرده است به صورتی که سقف، استعاره از آسمان است. د) همچنین با توجّه به اصول مکتب فرمالیسم، کلیم کاشانی با ساخت ترکیب پارادوکسی زیبایی «پستی بخت بلند» از آشناییزُدایی بهره گرفته است بهطوریکه، این پارادوکس سبب درنگ، تأمّل و شگفتی مخاطب و زیبایی کلام شاعر شدهاست. ه) وزن عروضی بیت اخیر به صورت «فعلاتن، فعلاتن، فعلاتن، فعلن» است که ریتمی ملایم و آرام دارد.
(همان، 1391: 143) روزگار بر اهل سخن بسیار سختگیری میکند این موضوع همانند این است که طوطی شیرین سخن قفسش را از آهن محکم میسازند و اینگونه عرصه را بر او تنگ و سخت میگیرند. ابزارهای آشناییزُدایی و همچنین زیورهای ادبی و آوایی در ایجاد فرم و صورت در بیت بالا به قرار زیر است. الف) استعارة بالکنایه: دهر، کار را بر اهل سخن سخت گرفت. ب) کنایه: کار را بر کسی سخت گرفتن: عرصه را بر کسی تنگکردن و آزار و اذّیّت به کسی رساندن. ج) همچنین واژگان «سخت، قفس، آهن و طوطی» با هم رابطة تناسب یا مراعاتالنّظیر دارند. د) مجاز: کاربرد لفظ لهجه به معنی گفتار بهگونهایکه لهجه جزیی از کلام و گفتار است. ه) تکرار واج «س» کلام شاعر را آهنگین جلوه داده است. و) وزن عروضی رمل مثمّن مخبون محذوف ایستگاهها و خوشههای آوایی منظّمی را به وجود آوردهاست.
(همان، 1391: 166) کلیم کاشانی در طرح این اسلوب معادله، مدّعی است که، بدبختی ما همیشگی نیست برای آن مصداق و نمونهای عینی وضع کرده است بهطوریکه میگویند شب اگرچه طولانی باشد امّا عاقبت، صبح طلوع خواهد کرد و شب ماندگار نمیماند. بنا بر این شاعر برای القای اینکه بدبختی ما همیشگی نیست این مثال را آورده است و فرم و صورت تمثیلی بیت را قویتر نشان داده است. همچنین در فرم این اسلوب معادله عوامل زیر دخالت داشتهاند. الف) «سیاهروزی» کنایه از بدبختی و بیچارگی است که در مکتب ادبی فـرمالیسم، یکی از ابزارهای بهرهگیری از «آشناییزدایی» تلقّی میشود. ب) واژگان «سیاه و شب» باهم رابطة تناسب را در محور همنشینی بیت به وجودآوردهاند. ج) همچنین جزءِ «روز» در ترکیب «سیاهروزی» با واژة «شب» در تضاد است. د) بیت از وزن عروضی «مفاعلن، فعلاتُ مفاعلن فع لن» بهرهمند است.
(همان، 1391: 167) شاعر سفارش میکند که همواره حرف و سخنی سنجیده، بگو تا کینه و کدورتی، در سُخن تو نباشد همانگونه که اگر شراب صاف و زلال میخواهی لازم است سر شیشة شراب را محکم ببندید تا پس از مدّتی آن شراب زلال شود. آنچه در فرم و صورت این اسلوب اهمّیّت دارد به قرار زیر است. الف) «میگو» فعل امر مستمر است که بر مفهوم «همواره و پیوسته بگو» دلالت میکند. در گذشته برای ساخت فعل امر از این روش استفاده میکردهاند. (می / همی + بن مضارع فعل مورد نظر) که به آن امر مستمر میگفتهاند امّا امروزه این روش در ساختن فعل امر متروک شده است. بنا بر این شاعر در مقایسه با دستور زبان امروز فارسی به نوعی هنجارگریزی تاریخی تا آرکائیک که به باستانگرایی تعبیر میشود، دست یازیدهاست. ب) فعل «ناورد» به صورت مخفّف به کار رفته است که شکل اصلی آن «نیاورد» بوده است. گویا این مخفّف بر تأکید و ایجاد آهنگ مؤثر است. البتّه مخفّف را میتوان فرایند زبانی، در نظرگرفت. ج) بین گروه واژگان «باده، صاف و مینا» رابطة تناسب وجود دارد. د) انتخاب و گزینش وزن عروضی «فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن» لحن این سروده را به صورت اندرزی و تعلیمی درآورده است.
(همان، 1391: 179) متصوّفه به سبب دلروشنی، به خودپسندی میافتند همانگونه که آیینه سبب میشود تا انسان با دیدن خودش در آن، احساس تکبّر کند. مصرع دوّم این بیت مصداق و نمونهای برای طرح دیدگاه شاعر در مصرع اوّل است. این اسلوب معادله با عوامل زیر، فرمی ادبی یافته است. الف) «سینه» مجاز از دل با علاقة محلّیّه: بهگونهایکه بُعد و جنبة مجازی کلام شاعر را تقویّت کرده است و مجاز در فرمالیسم یکی از ابزارهای ایجاد فرم و «آشناییزدایی» محسوب میشود. ب) واژة «عُجب» در زبان عربی به معنی «خودپسندی» است. ج) شاعر لفظ «آری آری» در جایگاه قیدی برای تأکید بهکاربردهاست و از نظر ساختار «مرکّب» است. د) بین واژگان «روشن، عُجب، مرد و آیینه» در محور همنشینی کلام شاعر دارای رابطة تناسب است. ه) انتخاب وزن عروضی «فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن» ایستگاههای آوایی کلام شاعر را، آهنگین کرده است بهطوریکه، لحن این سروده جنبة اندرزی دارد.
(همان، 1391: 195) این بیت بر پایه و اساس اسلوب معادله بنا یافته است. زیرا مصرع دوّم نمونهای عینی برای علاج سوداکردن از طریق اشک ریختن است. شاعر مدّعی است که من برای علاج شدّت سودا از اشک بهره میگیرم این در حالی است بر سر دیگی که از جوشیدن لبریز شده است آب سردی میریزند تا جوشیدن آن فروکش کند. اصولاً در اسلوب هندی، شاعران به ویژه کلیم، کوشیدهاند تا از سادهترین موضوعات عادّی، مضامین نو و بدیعی را ابداع نمایند که الحق، کلیم کاشانی نیز از پس این مضمونسازی به خوبی برآمده است. در این اسلوب بین گروه واژگان «تر، جوش، آب، دیگ و از سررفتن» رابطة تناسب وجود دارد. همچنین شاعر با کاربرد «را» فکّ اضافه، از هنجارگریزی نحوی یا دستوری بهره بردهاست. این در حالی است که ما امروزه جای مضاف و مضافالیه را عوض نمیکنیم زیرا موجب هنجارشکنی در قواعد دستوری خواهد شد. علاوه بر اینها، گزینش وزن عروضی «فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن» لحن این اسلوب را لطیف و آرام جلوه داده است. در ضمن «سودا» یکی از اخلاط چهارگانه وجود و طبیعت انسانی است که گاهی به «عشق»، «هوی و هوس»، «وسواس» و «مالیخولیا» نیز تعبیر میشود. اصطلاح «از سر میرود.» ترکیبی عامیانه است که کلیم آن را در این اسلوب به کار گرفته است و در کمتر اسلوب معادلههای کلیم این ویژگی به کار رفته است.
(همان، 1391: 200) تصویری هنری و ادبی است. کلیم در مصرع اوّل اینگونه صحنهسازی کرده است که انسان واصل از چون و چرا گفتن لب خود را بسته است و مُهری از سکوت بر لب خود زده است و اسرار عشق و مستی را فاش نمیکند. این ادّعا همانند این است که زنگ کاروان به علّت اینکه کاروان به مقصد نهایی خود رسیدهاست؛ انگار بیزبان میشود و سکوت اختیار میکند. همچنین بین الفاظ «حرف، چون و چرا» و «ره و جرس» تناسب وجود دارد. ترکیب «بیزبان شدن جرس» نیز مفهوم کنایی سکوتکردن دارد که خود میتواند نوعی «آشناییزدایی» باشد. کاربرد وزن عروضی «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن» آهنگ و لحنی عارفانه و عاشقانه به این سروده بخشیده است و زبان سروده را نرم و لطیف کرده است. بحرعروضی مضارع مثمّن اخرب مکفوف محذوف، وزنی مناسب برای بیان ایدههای عرفانی است.
(همان، 1391: 203) کلیم کاشانی برای تصویرسازی در بیت فوق ابتدا ادّعا کرده است که حقیقتاً فقر و تنگدستی موجب فراهم شدن دیوانگی خواهد شد. این موضوع در حالی است که در چمن نیز درخت بید به واسطة بیثمر بودن به مجنون شهرت یافته است. یکی از شاخصهای مهمّ، در سبک اصفهانی ساختن مضامین بکر و بدیع است که همواره شاعران آن اسلوب میکوشند؛ از مسائل و موضوعات ساده و پیش پا افتادهای که افراد اجتماع با آن رو به رو هستند؛ مضمونآفرینی کند به گونهای که مخاطبان با روبهرو شدن به آن مضمون، انگشت تعجّب و حیرت به دندان بگیرند و این مضمون بدیع، تعجّب و شگفتی آنان را برانگیخته خواهد کرد و کلیم نیز از اینگونه شاعرانی است که مضامین بکر و دست اوّل، سبب تأمّل و درنگ مخاطب شعر او، میشود. مؤلّفههای زیر در ایجاد فرم و صورت این تصویر ادبی و هنری مؤثر بوده است. الف) «تنگدستی» کنایه از فقر و بیچارگی است و کاربرد کنایه یکی از ابزارآلات «آشناییزدایی» در مکتب ادبی فرمالیسم روسی محسوب میشود. ب) بین واژگان «چمن، بید، بیحاصلی و مجنون» رابطة تناسب وجود دارد. ج) بین دو واژة «دیوانگی و مجنون» از نظر زبانی رابطة ترادف وجود دارد که این خصیصه در غزلیّات کلیم از بسامد بالایی بهرهمند است. د) مصرع دوّم این سروده علاوه بر اینکه مصداقی عینی برای ادّعای شاعر است از زیور «حسن تعلیل» نیز برخوردار است. ه) وزن عروضی «فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن» یعنی رمل مثمّن محذوف، لحن و آهنگی لطیف و آرام به این تصویر شعری، بخشیده است. و) علاوه بر موارد گفته شده، آنچه شعر شاعر را زیباتر نموده است کاربرد آرایة ادبی ایهام تناسب است. نگاه کنید کلیم واژههای «بید و مجنون» را در محور همنشینی یا افقی مصرع دوّم به کاربرده است. این در حالی است که واژة مجنون در زبان معیار بر دو معنی دلالت میکند. الف) مجنون به معنی دیوانه ب) آنچه در این بیت استنباط میشود به علّت همنشینی واژة مجنون با بید در ذهن مخاطب واژة درخت تداعی میشود. حال به علّت کاربرد دو واژة «بید و مجنون» آنچه مسلم به نظر میرسد قصد و هدف کلیم از کاربرد واژة مجنون، معنی دیوانة آن لفظ است و معنی درخت بید مجنون از این لفظ دور میشود. بنا بر این کلیم به زیبایی توانسته است با کاربرد ایهام تناسب یعنی با ترکیب نمودن دو آرایة ادبی ایهام و تناسب فرم و صورتی ادبی و هنری به سرودة خود اعطاء کند. یادآور میشوم که این اسلوب معادله علاوه بر اینکه بر پایة تشبیه شکل و فرم یافته است، زیورهای ادبی دیگری چون کنایه، تناسب، حسن تعلیل و ایهام تناسب بر زیبایی بیت افزودهاند.
(همان، 1391: 204) کلیم از شاعرانی است که به خوبی از پس تصویرسازی از طریق به کارگیری هنر اسلوب معادله برآمده است. در بیت فوق او مدّعی است که هرکس که به حدّ کمال و معرفت نهایی برسد لازم است که خواری و تواضع را درک کند همانگونه که میوه وقتی به اصطلاح پخته و رسیده میشود از درخت جدا شده و به روی زمین و خاک میافتد. بنا بر این شاعر نشان پختگی انسان را در تواضع و فروتنی دانسته است و برای طرح این موضوع به خوبی مثالی را که این طرح عینی و محسوس جلوه میدهد؛ برای مخاطب بیان کرده است. کاربرد اسلوب معادله در غزلیّات کلیم از بسامد بالایی برخوردار است بهطوریکه کاربرد اسلوب معادله یکی از مؤلّفههای سبک هندی و کلیم محسوب میشود. در ارزیابی این بیت موارد زیر در فرم و صورت گرفتن تصویر هنری شاعر دخیل بوده است. الف) بین واژگان «کمال و خواری» رابطة تضاد معنایی وجود دارد. ب) «بلی» در مفهوم تأکید بهکاررفته است و نقش دستوری آن «قید» است. ج) حتّی بین واژگان «کمال و خاک» رابطة تضاد معنایی تصوّر میشود. د) فعل «فتد» از مصدر افتادن به صورت کاهش یافته، با حذف «اُ» به کار رفته است و علّت این کاهش رعایت وزن و آهنگ و تأکید در بیت بوده است. ه) گزینش وزن عروضی «مفاعلن، فعلاتن، مفاعلن، فَعَلن» یعنی بحر مجتثّ مثمّن مخبون محذوف، که یکی از پرکاربردترین اوزان شعر فارسی محسوب میشود. بر غنای موسیقی سرودة شاعر افزوده است و طرح این موضوع با انتخاب آهنگ و وزن شعری تناسب ویژه دارد.
(همان، 1391: 217) کلیم کاشانی مدّعی است که همیشه عقل در اصلاح و هدایت نفس امّاره، عاجز و ناتوان است. او برای اثبات نظر خود و همچنین متقاعد نمودن مخاطب خویش، در مصرع دوّم مصداقی عینی ذکر میکند و فرمی ادبی به شعرش میبخشد بدینگونه که انسان پند دهنده از پسِ انسان دیوانه و مجنون برنمیآید. در ارزیابی فرم و صورت این بیت موارد زیر حائز اهمّیّت است. الف) در محور همنشینی کلام بین واژگان «عقل و دیوانه» رابطة تضاد وجود دارد. ب) در مقابل «کسی برنیامدن» کنایه از عجز و ناتوانی انجام کاری است. ج) پیشوند «بر» واژة قافیه محسوب میشود. د) «نمیآید» ردیف فعلی است و یکی از ردیفهای مهمّ شعر فارسی، ردیف فعلی است. ه) انتخاب وزن عروضی «مفاعلن، فعلاتن، مفاعلن، فع لن» ریتم و آهنگی پویا و پرتحرّک به شعر بخشیده است. این وزن در ساخت و القاء معنی و درونمایه به مخاطب بسیار مؤثر است.
(همان، 1391: 222) این بیت نیز یکی از تصاویر زیبایی است که کلیم آن را هنرمندانه نگارگری کرده است. نخل این بستان لازم است به واسطة بار و ثمر زیادی که دارد بشکند همانطوری که در دنیا هیچکس از زادة خود خیر و منفعت ندیده است. این دیدگاه، بر یأس و ناامیدی دلالت دارد و یکی از اندیشههای فکری و فلسفی کلیم است که در سرودههای او میتوان دید. وزن عروضی «فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن» آهنگی لطیف به سرودة شاعر بخشیده است و لحن این بیت اندرزی و حِکَمی است.
(همان، 1391: 224) این بیت تصویر زیبا و ادبی است که بر پایة اسلوب معادله و بافت معنایی یا درونی فرم یافته است. در بافت معنایی کلیم مدّعی است که اشک، شکست ما که همانند کالایی است به ارزانی فروخته است همانگونه که کالا را میتوان از دست بچه و طفل رایگان و مجّانی خرید. بافت درونی این تصویر از عناصر زیر فرم گرفته است. الف) عبارت «اشک ارزان فروخت» انسانانگاری یا تشخیص، که یکی از قویترین ابزارهای «آشناییزدایی» در مکتب ادبی فرمالیسم محسوب میشود. ب) «متاعِ شکست» ترکیب اضافة تشبیهی است که در بیان به تشبیه بلیغ اضافی تعبیر میشود به طوریکه کاربرد تشبیه نیز از ابزارهای ایجاد «آشناییزدایی» است. بحث «آشناییزدایی» در نقد فرمالیسم از ارزش بالایی برخوردار است بهطوریکه «آشناییزدایی» یکی شعارهای اصلی و اصول مهمّ این مکتب ادبی به شمار میآید. ج) واژگان «متاع و کالا» باهم رابطة ترادف دارند. د) بین گروه واژگان «فروخت، متاع، کالا، رایگان و خرید» شبکهای از تناسب یا مراعاتالنّظیر وجود دارد. ه) بین واژگان فعلی «فروخت و خرید» رابطة تضاد وجود دارد که در بدیع کاربرد چنین تضادّی، به تضادّ سلب تعبیر میشود. تضادّ سلب تضادی است که رابطة تضاد، بین دو فعل وجود داشته باشد و از زیباترین نوع تضاد، محسوب میشود. و) وزن عروضی، «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن» مناسب موضوع طرح شده در بیت است و این وزن یعنی بحر مضارع مثمّن اخرب مکوف مخدوف از دوّمین و پرکاربردترین اوزان شعر فارسی تلقّی شده است.
(همان، 1391: 256) هیچکس راه چاره را بر غم عشق نبسته است همانگونه که اگر خانه را به روی سیل ببندیم سود و منفعتی ندارد. مصرع دوّم مثال عینی برای مصرع اوّل است و راه چاره را بر غم بستن، مثل این است که درِ خانه را به روی سیل ببندیم. استفهام مصرع دوّم از نوع انکاری است و بر مفهوم نفی دلالت دارد. آنچه مهمّ به نظر میرسد این است که کلیم در طرح مثالهای عینی و محسوس در مصرع دوّم، بیتی که اسلوب معادله دارد، کوشیده است، استفهام انکاری به کار ببرد که کاربرد اینگونه مصادیقی همراه با استفهام در نوع خود بینظیر است. همحرفی واج «س» موجب شده تا نغمهی حروف یا واجآرایی به وجود آید که در ارتقاء موسیقی شعر نقش بسزایی دارد. گزینش و انتخاب وزن عروضی «مفاعلن، فعلاتن، مفاعلن، فع لن» با طرح موضوع مورد نظر شاعر، در این اسلوب تناسب و سازگاری دارد.
نتیجهبا بررسی فرم و صورت اسلوب معادلههای بهکارگرفته در مجموعة (590) غزل کلیم کاشانی به نتایج زیر دست یافته شد. 1ـ اسلوب معادلههای کلیم کاشانی از نظر زبانی و ادبی از فخامت و استواری ویژهای برخوردارند. 2ـ در اغلب اسلوب معادلههای کلیم کاشانی علاوه بر تشبیه، آرایة ادبی تناسب یا مراعات النّظیر بهکاررفته است که کاربرد این آرایة ادبی سبب تداعی معانی مورد نظر شاعر شده است. علاوه بر آن، این زیور بدیعی سبب تکاپوی ذهن مخاطب میشود و از طرفی دیگر کاربرد تناسب یا همان مراعاتالنّظیر موجبات موسیقی معنوی بیت را به وجود میآورد. 3ـ کلیم متمایل است که به اسلوب معادلههای خود فرمی استفهامی بدهد به این شکل که گاهی در مصرع اوّل و گاهی در مصرع دوّم عبارات خود را در قالب جملهای سؤالی طرح میکند که بیشتر آنها بر پایة انکار و گاهی تأکید فرم و صورتی جذاب شکل گرفتهاند. 4ـ یکی از مؤلّفههای اساسی در غزلیّات کلیم کاربرد اسلوب معادله در قالب یک بیت مستقل است که در بافت و تاروپود غزل برای اثبات و گسترش دیدگاه خود به کاربرده است. 5ـ اوزان عروضی اسلوب معادلههای کلیم کاشانی از تحرّک ویژهای برخوردارند و گزینش اوزان عروضی مناسب با درونمایههای آن بیت، کاربـرد اسلوب معادلههـای کلیم را ممتاز و برجسته نموده است. 6ـ اسلوب معادلههای کلیم کاشانی از تصاویر ادبی و هنری محسوب میشوند که در بافت آنها از ابزارهای «آشناییزدایی» از قبیل تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز و... استفاده کرده است و چنین اسلوب معادلههایی مخاطب را به تأمّل و درنگ و حتّی اعجاب وا میدارد. 7ـ اسلوب معادله، یکی از راههای عینی ساختنِ دیدگاههای ذهنی شاعر است. 8ـ کلیم کاشانی اسلوب معادله را برای اثبات نظرات ادبی، حکمی، فلسفی، عرفانی و... خود بهکارگرفته است. 9ـ اسلوب معادلههای کلیم کاشانی از ویژگی سهل ممتنع بهرهمند هستند و همین ویژگی یکی از رموز ماندگاری کلام شاعر پس از گذشت چندین قرن شده است و بر میزان زیبایی ادبی سرودههای او افزودهاند. 10ـ یکی از رویکردهای اسلوب معادلهی کلیم، حسن تعلیل است که در بعضی از اسلوب معادلههای ساخت ذهن خلّاق کلیم این زیور بدیعی که بر پایة تشبیه استوار است، بهکاررفته است. 11ـ ارزش اسلوب معادلههای کلیم کاشانی، در جلب توجّه مخاطب است بهگونهایکه اسلوب معادلههای او، چکیدهی دیدگاههای خاصّ اوست که از قدرت تلقین زیادی برخوردارند. 12ـ کلیم کاشانی برای بهکارگیری و ساخت اسلوب معادله در غزلیّات خویش، از سوّمین وزن پرکاربرد شعر فارسی «فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلن» به میزان سی و دو درصد بهره گرفته است.
منابع و مآخذ1ـ شایگانفر، حمیدرضا. نقد ادبی. تهران: انتشارات حروفیه، 1391. 2ـ شفیعیکدکنی، محمّدرضا. رستاخیز کلمات. تهران: انتشارات سخن، 1391. 3ـ ــــــــــــ ، ــــــــــ . شاعر آینهها. تهران: مؤسّسة انتشارات آگاه، 1366. 4ـ ــــــــــــ ، ــــــــــ . صورخیال در شعر فارسی. تهران: انتشارات آگه، 1395. 5ـ شمیسا، سیروس. نقدادبی. تهران: انتشارات میترا، 1393. 6ـ ــــــ ، ــــــ . کلیّات سبکشناسی. تهران: انتشارات میترا، 1393. 7ـ ــــــ ، ــــــ . سبکشناسی شعر. تهران: انتشارات میترا، 1394. 8ـ ــــــ ، ــــــ . نگاهی تازه به بدیع، تهران: انتشارات میترا، 1393. 9ـ ــــــ ، ــــــ . معانی. تهران: انتشارات میترا، 1394. 10ـ ــــــ ، ــــــ . انواع ادبی. تهران: انتشارات میتر، 1393. 11ـ فتوحی، محمود. بلاغت تصویر. تهران: انتشارات سخن، 1395. 12ـ کاشانی، کلیم. دیوان اشعار. تهران: انتشارات سنایی، 1391. 13ـ وحیدیان کامیار، تقی. بدیع از دیدگاه زیباشناسی. تهران: سمت، 1393. 14ـ وحیدیان کامیار، تقی و دیگران. ادبیات فارسی(1) (قافیه و عروض ـ نقدادبی). تهران: شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، 1378. 15ـ یاحقی، محمّدجعفر. تاریخ ادبیّات ایران. تهران: شرکت چاپ و نشر ایران، 1375. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,465 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 270 |