تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,997 |
تعداد مقالات | 83,551 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,526,172 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,562,388 |
اثربخشی آموزش شیوههای فرزندپروری بر اساس روش لین کلارک بر کاهش تعارضات والد-فرزند و اضطراب دختران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زن و مطالعات خانواده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 8، دوره 11، شماره 42، دی 1397، صفحه 141-158 اصل مقاله (273.31 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
حسن غریبی1؛ هیوا محمودی* 2؛ کامل عبدالله نژاد3 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار گروه روانشناسی دانشگاه پیام نور، سنندج، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه روان شناسی، دانشگاه گلستان، گرگان، ایران، نویسنده مسئول. mahmoudi.hiva@gmail.com | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3استادیار گروه آمار، دانشگاه گلستان، گرگان، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف پژوهش حاضر، تعیین تاثیر آموزش مهارتهای فرزندپروری بر اساس روش لین کلارک بر کاهش تعارضات والد-فرزندی و اضطراب دختران متوسطه دوم بود. روش این پژوهش از نوع نیمه- آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعۀ آماری پژوهش شامل کلیۀ دانش آموزان دختر متوسطۀ دوم شهرستان قروه در سال تحصیلی97-96 بودند که مطابق با اعلام اداره آموزش و و پرورش شهرستان قروه 1225 نفر بودند که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی خوشهای 50 دانشآموز به عنوان نمونه انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه 25 نفره آزمایش و گواه جایگزین شدند. بهطوریکه ابتدا یک پیش آزمون تعارض والد-فرزندی و اضطراب از هر دو گروه به عمل آمد. سپس والدین گروه آزمایش به مدت 8 جلسه آموزش مهارتهای فرزندپروری بر اساس روش لین کلارک دریافت کردند. بعد از آموزش مهارتهای فرزندپروری دوباره یک پس آزمون از گروههای آزمایش و کنترل به عمل آمد. دادههای پژوهش از طریق پرسشنامههای اضطراب سنج کتل و تعارض والد-فرزندی اشتراس گردآوری شد و با استفاده از تحلیل کوواریانس چندراهه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها نشان داد آموزش مهارتهای فرزندپروری بر اساس رویکرد لینکلارک بر کاهش تعارض والد-فرزندی و اضطراب دختران متوسطه دوم تاثیرگذار بود. پس میتوان از آموزش مهارتهای فرزندپروری به والدین به عنوان شیوهای برای بهبود روابط آنان با فرزندان و بهبود روشهای تربیتی استفاده کرد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تازه های تحقیق | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
- | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
واژههای کلیدی: شیوههای فرزندپروری؛ تعارضات والد-فرزندی؛ اضطراب | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
افزون بر این باید به خاطر سپرد که والدین با یکدیگر و فرزندانشان به منزلۀ سرچشمههای رفاه و حمایت جسمی و روحی متقابل ارتباط دارند، چنانکه کانت فیلسوف بزرگ آلمانی والدین تربیت شده را سرمشق و الگوی رفتاری فرزندان میداند. بدیهی است با تولد فرزند، نیازهای او به طور پیچیدهای با نیازهای والدین گره میخورد. مشکل یکی، مشکل دیگری نیز میباشد، هر چند که والدین مسئول واقعی مراقبت از فرزندان میباشند، اما این امر یعنی مراقبت از کودکان شغلی است که نیاز به مهارت کافی دارد، حتی پرتوانترین و قابلترین تربیت و پرورش فرزندان یکی از دشوارترین و حساسترین مسئولیتهای والدین محسوب میشود. خانواده کانون اصلی پرورش است و مهمترین محیطی است که کودک در آن از کیفیت روابط انسانی آگاهی پیدا میکند. رشد عاطفی و سلامت روانی کودک به محیط خانواده او بستگی دارد. ارتباط مؤثر، موجب شکوفایی هویت، کمال انسان و مبانی اولیه پیوند وی با دیگران است؛ این در حالی است که ارتباطات غیرمؤثر، مانع شکوفایی انسان شده و روابط را تخریب میکند (کرمی زاده، نظامی، طاهری و منظری، 1393). بنابراین نقش شگفتانگیز تعلیم و تربیت در زندگی انسان، بر هیچ خردمندی پوشیده نیست و ضرورت آن هم تاکنون مورد تردید قرار نگرفته است، چرا که تعلیم و تربیت صحیح میتواند فرد را به اوج ارزشها برساند (یارمحمدیان، قادری و چاووشی فر، 1390). والدین هم نیاز به کمک و حمایت دارند (بیرامی، 1388). اگر در خانواده تنش بین اعضا برقرار باشد، کودک در یافتن هویت خویش، ایجاد روابط مطلوب با همسالان و دیگران، مقابله صحیح با فشارهای روانی و رشد سالم روانی و رفتاری، دچار مشکل خواهند شد، زیرا محیط خانواده یکی از عوامل اساسی شکلگیری شخصیت کودک و اولین بذر تکوین رشد فردی و پایه و اساس بنای شخصیت آدمی است و کودک در بیشتر حالات خود، مقلد پدر و مادر و رفتار آن هاست (کرمی زاده و همکاران، 1393). در این میان شیوههای گوناگون فرزندپروری موجب بروز رفتارهای متفاوت در میان کودکان و نوجوانان میشود. به بیان دیگر رفتارهای کودکان و نوجوانان به شدت تحت تأثیر شیوههای والدین حاکم بر خانواده قرار دارد. والدینی که بهطور مستمر کودکان و نوجوانان خود را مورد حمایت قرار میدهند، با آنان گرم و صمیمی هستند و کنترل منطقی و متعادلی را اعمال میکنند. در فرزندان خود اشتیاق ابراز رفتارهای اجتماعی قابلقبولی را ایجاد میکنند و نیز زمینه مساعد برای بروز تواناییها و قابلیتهای کودکان و نوجوانان خود را فراهم میآورند. این والدین به صورت عقلانی روی فرزندان خود کنترل داشته و با احترام به نظرات آنان به رشد عقلانی آنها کمک میکنند (فرخجسته، 1388). برعکس والدین محدودکننده و طردکننده با محدود ساختن شایستگیهای کودکان خود آنان را از به آزمایش درآوردن توانمندیهایشان محروم میکنند؛ با گذشت زمان این گروه از کودکان و نوجوانان کم کم به این باور میرسند که بدون کمک والدین نمیتوانند با موضوعات و مسائل زندگی به طریق صحیح و مؤثر روبه رو شوند. چنین باوری در آنان، احساس ترس و اضطراب[1] به وجود میآورد. والدینی که مقررات سخت و انعطاف ناپذیر وضع میکنند، اگرچه کودکان خوب کنترل شدهای را تربیت میکنند، اما زمینۀ مناسب برای رشد کودکان و نوجوانان سلطهپذیر، وابسته یا سرکش را نیز فراهم میآورند. فقدان گرمی، صمیمت حمایت والدینی توآم با کنترل قهرآمیز و یا فقدان کنترل، به رفتارهای مشکل آفرین منجر میشود (کرمی، 1392). شیوههای تربیتی والدین نقش مهمی در رشد و نمو روانی- اجتماعی نوجوانان، ارتباطات خانوادگی، موفقیتهای تحصیلی، توانایی تصمیمگیری و اعتماد به نفس آنان ایفاء مینماید (بورتون، فیپس و کارتون[2]، 2011). امروزه در اکثر کشورهای توسعهیافته بر روی مراقبت و حمایت از کودکان نظارتهای ویژهای صورت میگیرد و برای رفاه و آسایش والدین به منظور کمک به کودکان توجه خاصی مبذول میشود (پیکنر و لامت[3]، 2010). برای موفقیت در امر تربیت باید والدین به مهارتهایی از جمله مهارت فنی (دانش کافی و به روز)، مهارت انسانی (توانایی برقراری ارتباط مطلوب با آنان) و مهارت ادراکی (درک درست از مسائل و مشکلات) مسلط باشند (گلرین و آلانسو[4]، 2012). از عوامل خطرساز در دورۀ نوجوانی تعارض[5] بین والدین و نوجوان است که نوجوان را به سوی دوستی با همسالان منحرف سوق میدهد (بوهلر[6]، ۲۰۰۶). مشخص شده است که تعارض والد نوجوان یک عامل بسیار مهم در رشد بزهکاری نوجوان است (ریسچ، جکسون و چانگ هونگ[7]، 2003). به علاوه تحقیق نشان داده است که روابط آزارنده نوجوان و مخصوصاً سطوح بالای تعارض والد نوجوان حوزهای از مشکلات روانی-اجتماعی را پیشبینی میکند که شامل سوءمصرف مواد مخدر و الکل، بزهکاری و روابط جنسی قبل از ازدواج است (جنکینز[8]، ۲۰۰۷). کانون خانوادههایی که بر اثر تعارض و جدال بین اعضای آن آشفته است، محیط امن روان که در خانواده باید وجود داشته باشد را از اعضای آن میگیرد و باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای اعضای آن میگردد. تعارض به وجود آمده در بین اعضای خانواده اگر به طریقۀ درستی با آن برخورد شود به رشد رابطه کمک میکند، ولی اگر طرفین درگیر در تعارض، نحوۀ برخورد با تعارض را ندانند، تعارض موجود نه تنها رفع نخواهد شد، بلکه به تداوم رابطۀ هم آسیب میرساند (مرادی و ثنایی ذاکر، ۱۳۸۵). واژه تعارض به ناتوانی در حل تفاوتها اشاره داشته و بیشتر با تنش، خصومت و پرخاشگری همراه است (گیتی پسند، آرین و کرمی، ۱۳۸۷). تعارض حالت یا کنشی است که در معارضۀ بین افکار، منافع با اشخاصی گوناگون رخ میدهد (آلیسون[9]، 2004). تعارض والد-فرزند یکی از مشکلات اساسی خانوادههای دارای فرزند نوجوان میباشد. دوران نوجوانی هم از نظر نوجوانان و هم از نظر والدین، دورانی دشوارتر از سالهای کودکی قلمداد میشود (کرمی،1392). پس با توجه به اینکه تعارض امری اجتناب ناپذیر در روابط خانوادگی محسوب میشود و نتایج نشان میدهند درگیری و خشونت بین اعضای خانواده خطر ابتلاء فرزندان به بسیاری از مشکلات رفتاری و افسردگی را در آینده افزایش میدهد. به کارگیری شیوههای موثر و کارآمد جهت حل آن ضروری است (هررینکول، کسترمان و هاوکینز[10] ، ۲۰۰۹). یکه فلاح، ملکی، پارسانیا و قره داغی (1395) در پژوهشی با عنوان تاثیر آموزش والدین بر حل مسئله، حل تعارض، سبکهای فرزندپروری و ارتباط والد-فرزند به این نتیجه دست یافتند که آموزش خانواده بر حل مسئله، حل تعارض و تمامی سبکهای فرزندپروری سهلگیرانه، مستبدانه، قاطعانه اثرگذار است. هاشمی و امیری (1395) در پژوهشی با عنوان تاثیر آموزش رفتاری والدین بر بهبود رابطه والد-کودک و شیوههای فرزندپروری نشان دادند آموزش رفتاری موجب بهبود رابطه والد- کودک، تقویت سبک فرزندپروری مقتدرانه و تضعیف سبکهای فرزندپروری سهلگیرانه و مستبدانه در مادران گروه آزمایش شد و همچنین آموزش رفتاری در بهبود رابطه والد-کودک و همچنین در تغییر سبکهای فرزندپروری مادران موثر است. دارابی، امامیان، کاشفی و گزلایی (1396) در پژوهشی با عنوان اثربخشی آموزش شیوههای فرزندپروری و راهبردهای حل تعارض بین والد و نوجوان دارای یک والد معتاد به این نتیجه رسیدند که آموزش شیوههای فرزندپروری بر راهبردهای حل تعارض بین والد و نوجوان دارای یک والد معتاد معنادار است. توسایت و فورگنسن[11] (2008) در پژوهشی با عنوان تعارض والدین، کیفیت رابطه ولی – فرزندی و سازگاری در نوجوانان مسیحی نشان دادند که تعارض بین والدین با کیفیت ارتباط ولی –فرزندی دارای رابطه معنادار است. ساندرز، متیو، مارکی- دادسان، کارن و ترنر[12](۲۰۱۰) در پژوهشی برنامه فرزندپروری منحصر به فرد و حمایت از خانواده را برای کاهش شیوع مشکلات رفتاری کودکان طراحی کردند و نتایج نشان داد که آموزش به والدین میتواند برکاهش شیوع مشکلات رفتاری در کودکان موثر واقع شود. امری، فینچام و بودن[13] (2010) در تحقیقی نشان دادند که آموزش شیوه فرزندپروری بر روی کاهش تعارض والد -فرزند کارآمد بود. واکیمیزو، فوجی اوکا، لجیما و میاموتو[14] (2014) در پژوهشی به بررسی اثربخشی آموزش مداخله بر شیوههای فرزندپروری بر روی والدین 54 کودک ژاپنی دارای مشکلات عاطفی و رفتاری نشان دادند که مداخله بر خانوادههای این کودکان منجر به کاهش در مشکلات رفتاری، تغییرات در شیوههای فرزندپروری ناکارآمد و اثرات مثبت ترویج شیوه صحیح فرزندپروری در کودکان شده است. در پژوهش دیگری وایتینگهام، ساندرز، مک کینلی و بوید[15] (2014) 67 والد دارای پسر 3 تا 6 ساله با مشکلات رفتاری و عاطفی را 6 ماه آموزش دادند، نتایج نشان داد آموزش شیوههای فرزندپروری منجر به کاهش مشکلات رفتاری و عاطفی در این کودکان شد. با توجه به روشن بودن نقش مؤثر والدین در تعامل با فرزندان و شکلگیری شخصیت آنان که گاه به دلیل اختلاف در ارزشها به تعارض میانجامد، چنین به نظر میرسد که آموزش والدین برای استفاده از راهبرد استدلال به جای پرخاشگری کلامی و بدنی، میتواند در بهبود روابط و حل تعارض با فرزندانشان مؤثر باشد که این خود گامی است در جهت داشتن خانواده و جامعهای سالمتر. با توجه به اینکه خانواده پایه و اساس تشکیل یک جامعه است و به علت اهمیت نقش سازنده خانواده در پرورش فرزندان و به وجود آمدن یک جامعه سالم و از آنجا که بسیاری از روانشناسان و پژوهشگران صرف نظر از مکتبی که به آن معتقدند، کنشهای متقابل میان فرزندان و والدین را اساس رشد عاطفی و شناختی کودک قلمداد میکنند، نقش شیوههای فرزندپروری والدین و اهمیت آن مشخص میشود (لواسانی، 1382). مطالعاتی که در دهههای اخیر انجام گرفته، نشان میدهد روز به روز بر تعداد نوجوانانی که نشانههای آسیبشناسی رفتاری یا هیجانی را در خویش حمل میکنند، افزوده میشود (زوانسویک[16] و همکاران، ۲۰۰۳). بویژه، اضطراب از جمله مسایلی هستند که در سالهای نوجوانی گریبان بسیاری از افراد را میگیرد (سامانی و جوکار، ۱۳۸۶). اضطراب پاسخی ضروری به تنیدگی است که فرد را به هنگام مواجهه با خطر، برای کنش و واکنش آماده میسازد. در بسیاری از مواقع، چنین پاسخی منطقی و حتی حیاتی است. اما حالت نابهنجار آن میتواند برگستره وسیعی از عملکردهای آدمی اثر بگذارد (سانتراک، 2000). شیوههای فرزندپروری به سبب تاثیراتی که بر کودک و رشد او دارد همواره مورد نظر محققان بوده است. در پنجاه سال گذشته تحقیقات فراوانی نشان دادهاند که سبکهای تربیتی تاثیرات مهم و اثربخشی بر رشد ذهنی و فکری کودکان و نوجوانان دارد (پریش و مکلاسکی[17]، 1992). شیوۀ مورد استفاده والدین برای ایجاد ارتباط با فرزند و آموختن ارزشها و هنجارهای جامعه، فرزندپروری نامیده میشود. خانواده و شیوههای فرزندپروری، از مهمترین عوامل در رشد روانی- اجتماعی فرزندان هستند (گالارین و آلونسو[18]، 2012). بامریند[19] (1991)، مدلهایی در مورد رفتار والدین با فرزندان ارائه کرده است. بامریند(1991) سه شیوه فرزندپروری را شناسایی کرد: استبدادی، اقتداری و سهلگیر. والدینی که از شیوۀ استبدادی استفاده میکنند برای کنترل خود بر روی کودکان، اختیارات آنها را محدود میکنند، کنترل شدیدی اعمال مینمایند و به جای کودکان تصمیم میگیرند. والدینی که کودکان خود را به صورت متعادل کنترل میکنند و همچنین با گرمی پذیرای آنها هستند در طبقه مقتدرانه قرار گرفتهاند. والدین سهلگیر کودکان خود را به خودمختاری تشویق میکنند و آنها را قادر میسازند تا خودشان تصمیم بگیرند و فعالیتهای خود را کنترل کنند اما توجهی ندارند که فرزندان بر آنها حاکم شوند (اوربوک و هیو[20]، 2007). در این زمینه تحقیق ولفرت و همکاران[21] (2003) بر روی 276 نوجوان دبیرستانی نشان داد که بین شیوههای فرزندپروری والدین با اضطراب، افسردگی و سازگاری نوجوانان همبستگی مثبتی وجود دارد و نوجوانان دارای والدین با سبک استبدادی نمرات بیشتری در آزمون اضطراب و افسردگی کسب کردند. مکگین و همکاران[22] (2005) در رابطۀ بین سبکهای پرورش والدین، سبکهای شناختی، افسردگی و اضطراب نشان دادند که بین سبکهای والدین و اضطراب و افسردگی کودکان رابطه معناداری وجود دارد. طبق نتایج به دست آمده از پژوهش اوربیک، هیو ( 2007) فقدان مراقبت والدین و بیش حمایتی آنها ارتباط معناداری با اضطراب اجتماعی دارد، به علاوه نتایج این مطالعات نشان داد که فقدان مراقبت مادران و پدران و بیش حمایتی آنها بهطور معناداری با شیوع و وقوع چندین اختلال روانی همراه شده است. کوهن و همکارانش[23]( 2008) در پژوهش خود با عنوان منبع کنترل، سبک والدین درک شده و اضطراب در کودکان به این نتیجه دست یافتند که بین تجربۀ والدین، محیط خانواده و سبک آزادمنشانه والدین با کاهش اضطراب دانشآموزان ارتباط معناداری وجود دارد. نگریوس و میلر[24] (2014) در تحقیق خود تحت عنوان نقش والدین در اضطراب دوران کودکی: عوامل زمینهای و روشهای درمان آن به این نتیجه رسیدند که اضطراب کودکان باید در همان سالهای اولیه درمان گردد. یکی از روشهایی که آنان ارائه دادند، روش شیوههای فرزندپروری والدین بوده است که تاثیر زیادی بر اضطراب کودکان دارد. میهالوپوس، ووس، رپی و همکاران[25] (2015) به اثربخشی آموزش شیوههای فرزندپروری برای جلوگیری از اختلالات اضطرابی کودکان پرداختهاند. پیشگیری و مداخلات به موقع برای اختلالات اضطرابی فرزندان امری ضروری است. نتایج حاکی از آن است که آموزش شیوههای فرزندپروری بر اضطراب فرزندان اثرگذار بوده است و باعث کاهش آن شده است. مورگان، ریپا، سلیم و همکاران[26] (2017) به بررسی اثربخشی آموزش شیوههای فرزندپروری بر کاهش اضطراب دختران پرداختهاند. این برنامه در شش جلسه گروهی توسط روانشناسان متخصص بر والدین کودکان 6 ساله صورت گرفت. نتایج نشان داد که این آموزش بر اضطراب دختران اثرگذار بوده است. بر اساس یافتهها میانگین اضطراب افراد نمونه در پسآزمون نسبت به پیشآزمون کاهش یافته است. همچنین وان دورن، جنسن و همکارن[27] (2017) به این نتیجه رسیدند که آموزش شیوههای فرزندپروری روی والدین میتواند بر اضطراب دختران و پسران اثرگذار باشد. نتایج نشان میدهد که آموزش شیوههای فرزندپروری باید بعد از ازدواج و بعد از تولد اولین فرزند بر والدین مداخله گردد. با توجه به نقش شیوههای فرزندپروری در شکلگیری ویژگیهای روانشناختی و رفتاری کودکان این پژوهش به این فرضیه پرداخته است که آموزش فرزندپروری بر کاهش تعارضات والد فرزندی و اضطراب دختران متوسطه دوم تاثیر دارد. روش شناسی پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ شیوه اجرا نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهرستان قروه در سال تحصیلی97-96 بودند (1225=N) که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای- تصادفی 50 دانش آموز به صورت خوشه ای انتخاب شدند، بدین صورت که از بین دبیرستان های متوسطه دوم شهرستان قروه به طور تصادفی دو دبیرستان و از هرکدام از این دبیرستان ها یک کلاس 25 نفری به صورت تصادفی به عنوان نمونه انتخاب در دو گروه 25 نفره آزمایش و گواه جایگزین شدند. معیارهای ورود شامل 1- دامنه سنی 15-18 سال برای دانش آموزان ( لازم به ذکر است که اولیا مورد آموزش قرار گرفتند) 2- تمایل به همکاری وحل مشکل 3- نداشتن اختلال آشکار دیگرمثل افسردگی اساسی ، وابستگی به مواد، بودند. همچنین در این پژوهش به منظور جانبداری از حقوق آزمودنیها و حفظ حریم خصوصی و انسانی آنها ملاحظات زیر صورت گرفت: 1-آزمودنیها به صورت داوطلب در پژوهش شرکت کردند و هیچ اجباری برای شرکت در پژوهش بر روی آزمودنی ها وجود نداشت، 2-از آزمودنیها رضایت نامه کتبی گرفته شد، 3-اطلاعات آزمودنی ها به صورت محرمانه حفظ شد و 4-بعد از اجرای آموزش گروه آزمایش و انجام پس آزمون، گروه کنترل هم در معرض همان آموزش قرار گرفت. ابزار الف) پرسشنامۀ اضطراب سنج کتل : این پرسشنامه در سال 1957 توسط کتل در 40 سوال 3 گزینهای (بله، گاهی، خیر) تدوین شد که آزمودنی میتواند طی مدت حدود 10 دقیقه به آن پاسخ دهند. این آزمون را میتوان در هر دو جنس (زن و مرد) و در همه سنین بعد از 14 سالگی و در بیشتر فرهنگ ها به کار برد. آزمون اضطراب کتل به منظور اندازهگیری اضطراب در سطح 5 عامل شخصیت تهیه شده است. 5 عامل مقیاس اضطراب عبارتند از (O) گرایش به گناهکاری، (Q4) تنش ارگی، (Q3) فقدان توحیدیافتگی، (C) ضعف من، (L) ناایمنی پارانویایی. افزون بر این مواد مقیاس به شیوهای تنظیم شدهاند که تمایز بین اضطراب پنهان (مواد 1 تا 20) و اضطراب آشکار یا نشانهای (مواد 21 تا 40 ) را ممکن میسازد. روش نمرهگذاری این آزمون بدین صورت است که پاسخها با مراجعه به فهرست نمرهگذاری یا براساس پنجرۀ تصحیح، نمرهگذاری میشوند. ابتدا مجموع 20 پرسش اول (1 تا 20) و 20 پرسش بعدی ( 21 تا 40) را بهطور جداگانهای مشخص نموده، سپس جمع کل نمرهها به دست میآید. در مرحلۀ بعد نمرههای خام 20 پرسش اول، 20 پرسش بعدی و جمع کل با مقدار هنجارگزینی، به ترتیب به نمرههای ترازشده اضطراب پنهان، اضطراب آشکار و اضطراب عمومی تبدیل میشود. پایایی این پرسشنامه در تحقیقات قاضی عسگر (2008) 82 درصد گزارش شد. همتی (1386) در تحقیق بر روی دانشجویان روایی این آزمون را 89 درصد گزارش کرد. ب) مقیاس راهبردهای تعارض: ابزار دیگر سنجش در این پژوهش پرسشنامۀ راهبردهای تعارض بین والدین و فرزندان اشتراس است. این پرسشنامه دارای 15 سؤال است که سه راهبرد حل تعارض: استدلال[28]، پرخاشگری کلامی و پرخاشگری فیزیکی[29]را میسنجد و توسط موری ای. اشتراس[30] تهیه شده است. این مقیاس دارای 3 فرم است: تعارض با برادر یا خواهر، تعارض با والدین و تعارض با پدر و مادر. سؤالهای پرسشنامه دارای پنج درجه از خیلی کم تا خیلی زیاد هستند. در فرم تعارض با والدین پنج سؤال اول پرسشنامه، استدلال؛ پنج سؤال دوم، پرخاشگری کلامی و پنج سؤال سوم پرسشنامه، پرخاشگری فیزیکی را در مقیاس 5 درجهای لیکرت (خیلی کم-1، کم-2، تقریبا_3، زیاد_4، خیلی زیاد-5) میسنجد. نمرۀ کل نیز به سطح تعارضات موجود اشاره دارد. نمرۀ بالا در این مقیاس نشان دهندۀ تعارض و استفاده کمتر از راهبردهای استدلال میباشد. سوالات مقیاسهای پرخاشگری کلامی و فیزیکی به صورت مستقیم نمرهگذاری میشود. نمرۀ بالا در این مقیاس نشاندهندۀ تعارض و استفاده بیشتر از راهبردهای پرخاشگری کلامی و فیزیکی میباشد. دامنۀ نمرات هر یک از خرده مقیاسها بین ۵ تا ۲۵ میباشد. نمرۀ ۵ نشاندهندۀ عدم تعارض در رابطه و نمره ۲۵ نشاندهنده بیشترین تعارض میباشد. دامنۀ نمرات برای کل آزمون بین ۱۵ تا ۷۵ میباشد. که نمرۀ ۱۵ نشان دهندۀ عدم تعارض و نمره ۷۵ نشاندهندۀ وخیم بودن رابطه است (ثنایی، ۱۳۷۹). روایی و پایایی آزمون راهبردهای تعارض: مرادی (۱۳۸۴) اعتبار مقیاس را با استفاده از آلفای کرونباخ 72/0 برای کل آزمون و برای خرده مقیاسهای استدلال61/0؛ پرخاشگری کلامی69/0 و پرخاشگری فیزیکی 76/0 گزارش داده است. هم چنین مرادی (۱۳۸۴) روایی صوری این مقیاس را با استفاده از نظرات اساتید راهنما و مشاور، همچنین دانشجویان دکترای مشاوره مورد سنجش قرارداده، که روا بودن آن را تایید کردند. دامنه ضریب آلفای کرونباخ مقیاس استدلال بین 42 % تا 76 %، مقیاس پرخاشگری کلامی بین 62 % تا 88 % و برای خرده مقیاس پرخاشگری فیزیکی بین 42 % تا 96 % به دست آمده است (ثنایی، 1379). پایایی پرسشنامه برای کل آزمون ۷۴%، برای خرده مقیاس استدلال ۵۸%، برای پرخاشگری کلامی ۶۵%، برای پرخاشگری فیزیکی ۸۲%، به دست آورده است (زابلی، 1383). برای تحلیل دادههای پژوهش از روش تحلیل کوواریانس چند راهه (MANCOVA) در نرم افزار SPSS نسخه 25 استفاده شد. روش اجرا پس از اخذ مجورهای لازم و با در جریان قراردادن دانشآموزان و والدین آنها از هدف انجام پژوهش، طی فرآیند پژوهش ابتدا یک پیشآزمون اضطراب و راهبردهای تعارض از هر دو گروه آزمایش و کنترل به عمل آمد و همچنین بعد از مداخله آموزش شیوههای فرزندپروری بر اساس روش لین کلارک دوباره یک پسآزمون از گروه آزمایش و کنترل به عمل آمد و سپس مقایسه شدند. خلاصه جلسات آموزش شیوههای فرزندپروری به شرح ذیل بود: جلسات آموزش شیوههای فرزندپروری با رویکرد لین کلارک (SOS کمک برای والدین) (کلارک، 1938). جلسۀ اول: خوش آمدگویی و معارفه اعضا با یکدیگر -تبیین اهداف بر گزاری جلسات برای اعضای گروه و بستن قرارداد گروهی- اهمیت تعلیم و تربیت فرزندان و نقش والدین. جلسۀ دوم: تعریف فرزندپروری و آشنایی با آن- آشنایی با انواع شیوههای فرزندپروری و توضیح ویژگی های هریک از آنها. جلسۀ سوم: مرور مباحث جلسه قبل و پاسخگویی به سوالات - بیان قوانین فرزندپروری – خطاهایی که در فرزندپروری باید از آنها اجتناب کرد. جلسۀ چهارم: چگونه میتوانیم پدر و مادری شایسته باشیم- آشنایی با اصول صحیح فرزندپروری (مانند داشتن انتظار همکاری، برقراری ارتباط با کودک، شنونده شایسته با فرزندان، انضباط معقول بود و ثابت قدم بودن، توجه مثبت نامشروط به کودک داشتن و آموزش مهارت «نادیدهگرفتنها رفتارهای ناپسند کودک». جلسۀ پنحم: مرور مباحث جلسه قبل و پاسخگویی به سوالات–راههای افزایش رفتار خوب-پاداشهایی که کودکان دوست دارند. جلسۀ ششم: چگونه دستورات موثر بدهیم – روشهای عمده برای متوقف ساختن رفتار بد - مدیریت رفتار بد خارج از خانه- استفاده از امتیازات، ژتون و قرارداد. جلسۀ هفتم: مرور مباحث جلسه قبل و پاسخگویی به سوالات - کمک به کودک برای بیان احساسات- مدیریت برخورد با رفتار پرخاشگرانه و خطرناک. جلسۀ هشتم: بیان لزوم تلفیق مهارتهای آموزش داده شده به منظور مدیریت رفتارهای کودک و نیز چگونگی تحلیل و مواجهه با موقعیتهای مشکلزا نظیر: قشقرق به پاکردن، پرخاشگری، گوشهگیری، مشکل در لباس پوشیدن و غذا خوردن، دروغگویی و جمع بندی و نتیجهگیری. یافتهها نتایج جدول 1 شاخصهای توصیفی اضطراب و تعارضات والد-فرزندی را به تفکیک گروههای مورد مطالعه نشان میدهد. همانطورکه مشاهده میکنید میانگین اضطراب در پیش و پس آزمون گروه آزمایش برابر با 00/103 و 96/55 و در گروه کنترل برابر با 24/102 و 08/100 میباشد. همچنین میانگین پیش و پس آزمون گروه آزمایش در تعارضات والد-فرزندی کل برابر با 40/65 و 48/25 و در گروه کنترل 32/63 و 11/62 است. همچنین میانگین استدلال در گروه آزمایش افزایش و میانگین پرخاشگری کلامی و فیزیکی نسبت به گروه کنترل کاهش یافته است.
جدول 1: شاخص های توصیفی پیش آزمون و پس آزمون اضطراب و تعارضات والد- فرزندی در دانش آموزان
برای بررسی نرمال بودن داده ها از آزمون کولموگروف- اسمیرنف (K-S) استفاده شد. جدول 2: آزمون کولموگروف- اسمیرنف برای نرمال بودن توزیع متغیرها
جدول 3: بررسی شیب رگرسیونی متغیرهای پژوهش
نتایج جدول 3 نشان می دهد که با توجه به سطح معناداری بالای 05/0 متغیرها همگنی شیب رگرسیون متغیرها محقق شده است. جدول 4 : نتایج آزمون لوین جهت همسانی واریانس ها
طبق نتایج جدول 4، پیش فرض برابری واریانسها برای همه متغیرهای وابسته تایید شده است. لذا میتوان از آزمون مانکوا استفاده نمود. جدول5 : نتایج کوواریانس چندمتغیره اضطراب، استدلال کلامی، برخاشگری فیزیکی، پرخاشگری کلامی و تعراض والد- فرزندی کل در دانش آموزان گروه آزمایش و کنترل
نتایج جدول 5 نشان میدهد که فرضیه آموزش شیوههای فرزندپروری بر کاهش اضطراب و تعارضات والد فرزندی و مولفههای آن موثر بوده است. این فرضیه با توجه به سطح معناداری مورد تایید قرار گرفت. در نتیجه میتوان گفت که عامل مداخله باعث ایجاد تفاوت در متغیر اضطراب، تعارض والد-فرزندی و مولفههای استدلال کلامی، پرخاشگری فیزیکی و پرخاشگری کلامی در بین دو گروه آزمایش و کنترل شده است.
بحث و نتیجه گیری این پژوهش با هدف تعیین تاثیر آموزش مهارتهای فرزندپروری بر اساس روش لین کلارک بر کاهش تعارضات والد-فرزندی و اضطراب دختران متوسطه انجام شد. یافتهها نشان داد که آموزش شیوههای فرزندپروری بر اساس روش لین کلارک توانسته است در گروه آزمایش باعث کاهش تعارض والد- فرزندی شود. این یافته با یافتههای (یکه فلاح، ملکی، پارسانیا و قره داغی ،1395؛ هاشمی و امیری (1395)؛ دارابی، امامیان، کاشفی و گزلایی ،1396؛ واکیمیزو، فوجی اوکا، لجیما و میاموتو ،2014؛ وایتینگهام، ساندرز، مک کینلی و بوید ،2014) همخوانی دارد. چرا که به این نتیجه دست یافتند، آموزش شیوههای فرزندپروری بر راهبردهای حل تعارض با فرزندان تاثیر معناداری دارد، بهطوریکه آموزش شیوههای فرزندپروری سبب بهرهگیری بیشتر والدین از راهبردهای حل تعارض استدلال و بهرهگیری کمتر از راهبردهای حل تعارض پرخاشگری کلامی و فیزیکی میشود. در تبیین این یافتهها باید اشاره کرد که هنگامیکه والدین، از فرزندان خود انتظار رفتار عاقلانه داشته باشند، آنان را تشویق کنند که مسائلشان را خودشان حل کنند، با منطق با آنها گفتگو کرده و با استدلال آنان را به نظم دعوت کنند، میتوانند انگیزش پیشرفت را در آنان تشویق نمایند و کمتر کسی است که نداند محیط خانوادگی آشفته و پرتعارض باعث از بین رفتن تعادل روانی کودک شده و بر پیشرفت تحصیلی وانگیزه پیشرفت کودک تأثیر مخرب خواهد گذاشت (توزنده جانی و میرزایی، 1390). آموزش برای یک والد خوب بودن، حل تعارض بدون استفاده از پرخاشگری کلامی و آگاهی از شیوههای درست تربیتی، برطرفشدن مشکلات رفتاری والدین و در نهایت رفع ضعف در مهارت فرزندپروری، لازم و ضروری است. از آنجا که خانواده و والدین به عنوان سیستم مهمی در پیشرفت فرزندان در نظرگرفته شدهاند، پژوهشهای زیادی نشان داده است که رفتارهای فرزندپروری به عنوان متغیرهای مهمی هستند که در انگیزۀ پیشرفت، خودباوری و ایجاد خودپنداره مثبت در کودکان و نوجوانان سهیماند و رفتارهای نامناسب فرزندپروری، تعارضات مخرب و پرخاشگریهای کلامی در ارتباط بین طرفین آثار زیانباری را برای مدت طولانی بر جای خواهد گذاشت (کسکین[31]، 2008). نتایج همه پژوهشهای فوق مؤید این امر است که انتخاب راهبرد حل تعارض در سلامت روان افراد مؤثر بوده و مشکلات رفتاری والدین و ضعف آنها در مهارت فرزندپروی و ارتباط ناآگاهانه و پرخاشگرانه با فرزندانشان باعث بروز مشکلات فراوان شده و سلامت روان افراد درگیر را به خطر میاندازد. در این میان، آموزش و آگاهی دادن به والدین، بیشترین تأثیر را در بهبود روابط والد - فرزند داشته است. زیرا، فرزندپروری یک رفتار فردی خاص نیست بلکه مجموعه مهارتهایی است که کاملا تحت تأثیر نگرش، آموزش و تمرین است و همچنین والدین با شرکت در کلاسهای آموزش شیوههای فرزندپروری، نگرش مثبتی نسبت به رفتارهای فرزندان خود پیدا کرده و از راهبردهای منطقی برای حل تعارض استفاده مینمایند و راهبرد استدلال منطقی را به راهبرد پرخاشگری کلامی و بدنی ترجیح میدهند. بنابراین میتوان به اثر بخشی آموزش شیوههای فرزندپروری به والدین بر انتخاب راهبرد مناسب حل تعارض توسط آنان امیدوار بود. همچنین براساس یافتههای این پژوهش آموزش شیوههای فرزندپروری بر اساس روش لین کلارک توانسته است در گروه آزمایش باعث کاهش اضطراب دختران شود که با یافتههای (کوهن و همکارانش ( 2008)؛ نگریوس و میلر (2014)؛ میهالوپوس، ووس، رپی و همکاران (2015) و مورگان، ریپا، سلیم و همکاران (2017) همخوان است. در نتیجه میتوان گفت که عامل مداخله باعث ایجاد تفاوت در متغیر اضطراب در بین دو گروه آزمایش و کنترل شده است. بنابراین نتیجه میگیریم که آموزش شیوه های فرزندپروری توانسته است در گروه آزمایش باعث کاهش اضطراب فرزندان شود. در تبیین این یافته میتوان بیان کرد که توانمندسازی تربیتی والدین به مهارتهای والدینی، آشنایی آنها با تأثیراتی که شیوههای فرزندپروری میتواند بر رفتارهای فرزند آنها داشته باشد، نقش پر رنگ والدین، و کاهش تنشهایی که ممکن است بین والدین و فرزندان رخ دهد و افزایش اعتماد به نفس در خود والدین و همه این موارد میتواند باعث کاهش مشکلات هیجانی و رفتاری در فرزندان شود. و با توجه به یافتههای این پژوهش میتوان گفت که آموزش و آگاهی والدین از نحوه برخورد صحیح با کودک خود و کسب آگاهی از مؤثرترین شیوههای فرزندپروری (روش مقتدرانه) و برخورد مناسب با کودک نه تنها میتواند مشکلات هیجانی و رفتاری کودکان را کاهش دهد؛ بلکه در اثر آرامش روان آنها، فرصت بهتری برای رشد و یادگیری در اختیارشان قرار خواهد گرفت. ازآنجاکه برای برقراری و اجرای اصول تربیتی، هر دو والد نقش مؤثری را ایفا میکنند، شرکت هر دو والد موفقیت این برنامه آموزشی را تضمین میکند (یارمحمدیان و همکاران، 1390). از این رو والدین باید به شیوههای مؤثر و اثربخش توجه داشته باشند و با تجدیدنظر مستمر در تجربههای تربیتی خود شیوههای معیوب فرزندپروری را ترک کنند و به شیوههای فرزندپروری مؤثر و کارآمدتر روی آورند. چرا که اگر شیوههای تربیتی والدین اصلاح شوند، مشکلات هیجانی و رفتاری کودکان نیز اصلاح خواهد شد؛ بنابراین آموزشهای لازم در این زمینه بیش از پیش ضروری احساس میشود. با توجه به اثربخشی آموزش شیوههای فرزندپروری در این پژوهش، پیشنهاد میشود کارگاههای آموزشی در زمینه شیوههای فرزندپروری برای معلمان، مشاوران در مدارس اجرا شود. و دورههای آموزشی کاربردی راهبردهای حل تعارض و کنترل اضطراب برای دانش آموزان در مدارس، در رده های مختلف سنی انجام پذیرد و از آموزش شیوه های فرزندپروری به عنوان یک راهبرد آموزشی-درمانی جهت کاهش تعارض والد- فرزندی و اضطراب دختران در جهت ارتقای کیفیت زندگی دختران استفاده شود.
[1]. Fear & anxiety [2]. Burton, Phipps & Gurtis [3]. Pckiener & Lamet [4]. Gallarin & Alonso [5]. conflict [6]. Buehler [7].Rieesch, Jacson, & Chanchong [8].Jenkins [9]. Allison [10]. Herrenkohl, Kosterman & Hawkins [11]. Toussaint, Loren., & forgensen, Kimble iy M [12]. Sanders, M. R. Matthew, Carol Markie–Daddsand. KarenM. T. turner [13]. Emery, R. E., Fincham, F. D., & Cummings [14]. Wakimizu, R., Fujioka, H., Iejima, A., & Miyamoto, S [15]. Whittingham, K., Sanders, M., McKinlay, L &. Boyd, R.N [16]. Zwaanswijk [17]. Parish & Mcclusky [18]. Gallarin & Alonso [19]. Baumrind [20]. Overbeek & Have [21]. Volfradt, U., Hampel, S., & Miles J.N [22]. McGinn, L. K., Cukor, D., & Sanderson, W. C [23]. Cohen, E., Biran, G., Aran, A., & Gross.Tsur, V [24]. Negreiros & Miller [25]. Mihalopoulos, Vos, Rapee, Pirkis, Chatterton, Lee & Carter [26]. Morgan, A. J., Rapee, R. M., Salim, A., Goharpey, N., Tamir, E., McLellan, L. F., & Bayer [27]. van Doorn, M. E. M., Jansen, M., Bodden, D. H. M., Lichtwarck.Aschoff, A., & Granic [28]. reasoning [29]. verbal aggression & violence [30]. Eshteras [31]. Keskin | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
References
- Allison, Barbara. N. (2004), Parent- adolescent conflict in early adolescence. Journal Article excerpt: vol. 39.
- Bairami, M. (2009). The Effect of Teaching Parenting Skills on Mothers of Schoolchildren with Extravagant Disorders on Mental Health and their Educational Methods, Master's Degree in Psychology, Allameh Tabatabaei University. [In Persian]
- Baumrind, D. (1991). The influence of parenting style on adolescent competence and substance use. Journal of Early Adolescence ,11,56-95.
- Buehler, C. (2006). Parents and peers in relation to early adolescent problem behavior. Journal of Marriage and Family. 68, 109-125.
- Burton, P. Phipps, S. Gurtis, P. (2011), all in the family: A Simultaneous modedl of parenting style and child conduct. Journal of abnormal child, Psychology, 92, 2, 368-373.
- Cohen, E., Biran, G., Aran, A., & Gross-Tsur, V. (2008). Locus of control, perceived parenting style, and anxiety in children with cerebral palsy. Journal of developmental and physical disabilities, 20(5), 415.
- Darabi, Z. Emami, H. Kashifi, T. & Geslani, R. (2017). Effectiveness of teaching parenting styles on parenting style and conflict resolution strategies between parents and adolescents with an addicted parent, fourth international conference on recent innovations in psychology, counseling and behavioral sciences. [In Persian]
- Emery, R. E., Fincham, F. D., & Cummings, E. M. (2010). Parenting in context: Systemic thinking about parental conflict and its influence on children.
- Fahkhizadeh, V. (2009). Determining the relationship between parenting practices and the amount of social anxiety in children, Master's thesis, General Psychology, Tarbiat Modares University, Faculty of Humanities. [In Persian]
- Fallah, M, Soghri P, R. And Karadaghi, A. (2016). Effect of parental education on problem solving, conflict resolution, parenting styles and parent-child relationship, fourth national sustainable development conference in education and psychology, social and cultural studies. [In Persian]
- Gallarin, M., & Alonso, A. (2012). Parenting practices, parental attachment and aggressiveness in adolescence: A predictive model. Journal of Adolescence, 35(6), 1601- 1610.
- Gallarin, M., & Alonso, A. (2012). Parenting practices, parental attachment and aggressiveness in adolescence: A predictive model. Journal of Adolescence, 35(6), 1601- 1610.
- Ghaziasgar N.(2008). The efficacy stress inoculation training on math and performance anxiety on fifth grade elementary students with math learning disability in Esfahan [dissertation]. University of Isfahan. [In Persian].
- Gity Pasand, Z, Aryan, Kh; Karami, A. (2008). The Effectiveness of Solving Circuit Therapy on Reducing Parents' Contradictions in Adolescent Girls, Iranian Journal of Consultative Research. 7 (27): 56-60.
- Hashimi, A. & Amiri, M. (2016). The Effect of Parent Behavioral Training on Improving Parent-Child Relationship and Parenting Techniques, The First International Conference on Advanced Research in the Field of Educational Sciences and Psychology and Social Studies in Iran. [In Persian]
- Hemati, S. (2008). Investigating anxiety caused by noise pollution in factories, PhD dissertation, Islamic Azad University, Tehran South Branch. [In Persian]
- Herrenkohl, T.I., Kosterman, R., & Hawkins, J. D. (2009). Effects of Growth in Family Conflict in Adolescence on Adult Depressive Symptoms: Mediating and Moderating Effects of Stress and School Bonding. Journal of Adolescent Health, 44, 146-152.
- Jenkins, P. H. (2007). Delinquent girls and the relation of the parent-adolescent relationship and peer influence to quality of decision-making. Doctoral dissertation, University of Florida.
- Karami, Kh. (2013). The Effectiveness of Group-Based Solution Counseling on Reducing Parents-Infants Conflict in Adolescents, Master's Thesis for Family Counseling, Kharazmi University, Faculty of Educational Sciences and Psychology. [In Persian]
- Karmazadeh, S. Military, M. Taheri, A & Manzari Tavakoli, V. (2014). The Effectiveness of Teaching Parenting Parents on Parent and Child Conflict Resolution Strategies., Women's Journal and Family Studies, Vol. 6, 24,103-58. [In Persian]
- Keskin, G. (2008), Relationship between mental health, parental attiude and attachment style in adolescence. Annual Journal of Psychiatry. (anadolu psikiyatri dergisi), 9 (3),139- 147.
- McGinn, L. K., Cukor, D., & Sanderson, W. C. (2005). The relationship between parenting style, cognitive style, and anxiety and depression: Does increased early adversity influence symptom severity through the mediating role of cognitive style? Cognitive Therapy and Research, 29(2), 219-242.
- Mihalopoulos, C., Vos, T., Rapee, R. M., Pirkis, J., Chatterton, M. L., Lee, Y. C., & Carter, R. (2015). The population cost‐effectiveness of a parenting intervention designed to prevent anxiety disorders in children. Journal of Child Psychology and Psychiatry, 56(9), 1026-1033.
- Moradi, O. (2005). Effectiveness of problem solving skills training on parent-child offspring in secondary school boy students in Tehran, MSc dissertation thesis. Tarbiat Moalem University. [In Persian]
- Moradi, O. Sanei, B. (2007). Effectiveness of problem solving skills training on parent-child conflict in male high school students in Tehran, Counseling research journal (research and consulting research), 5 (20), 38 -23. [In Persian]
- Morgan, A. J., Rapee, R. M., Salim, A., Goharpey, N., Tamir, E., McLellan, L. F., & Bayer, J. K. (2017). Internet-delivered parenting program for prevention and early intervention of anxiety problems in young children: randomized controlled trial. Journal of the American Academy of Child & Adolescent Psychiatry, 56(5), 417-425.
- Negreiros, J., & Miller, L. D. (2014). The role of parenting in childhood anxiety: Etiological factors and treatment implications. Clinical Psychology: Science and Practice, 21(1), 3-17.
- Overbeek, G., Have, M: T. (2007). Parental lack of care and overprotection. Soc psychiatry psychiatry epidemiology, 42, 87-93.
- Parish, S., & McCluskey, J. (1992). The relationship between parenting styles and young adults’ self-concepts and evaluation of parents. Adolescence, 27(4), 915–918.
- Pckiener, L. & Lamet, R. (2010), Search for parenting style: across- situational analysis of parental behavior. Genetics, social and general psychology monographs vol. 22.
- Sanaee, B. (1999). Family and Marriage Measurement Scales, Tehran: Behsat Publications.
- Sanders, M. R. Matthew, Carol Markie–Daddsand. KarenM. T. turner (2010)– Keoretica scientific and ethical foundations of the Triple P-Positive Parenting Program. A population Approach to the promotion of parenting competence.
- Santrak, John W. (2000). The field of psychology. Translation: Firuz Bakhte, M. Tehran: Rasa Publication.
- Toussaint, Loren., & forgensen, Kimble iy M. (2008). Inter – parental conflict, parent child Relationship Quality, and Adjustment in Christian Adolescents: Forgiveness as a Mediating Variable. Journal of psychology and Christianity, 27,337-346.
- Tozandeh, M. Mirza'i, F. (2011). The Effectiveness of Parenting Techniques on Self-efficacy and Mental Health of the Humanities Students of Payame Noor University and Azad Neyshabour, Journal of Gonabad University of Medical Sciences and Health Services, 17(2): 102-130. [In Persian]
- Van Doorn, M. E. M., Jansen, M., Bodden, D. H. M., Lichtwarck-Aschoff, A., & Granic, I. (2017). A randomized controlled effectiveness study comparing manualized cognitive behavioral therapy (CBT) with treatment-as-usual for clinically anxious children. Journal of Clinical Trials, 7.
- Volfradt, U., Hampel, S., & Miles J.N. (2003)."Perceived parenting styles, depersonalisation, anxiety and coping behaviour in adolescents," Personality and Individual Differences, Vol.34(3), pp.521-532.
- Wakimizu, R., Fujioka, H., Iejima, A., & Miyamoto, S. (2014). Effectiveness of the group-based Positive Parenting Program with Japanese families raising a child with developmental disabilities: A longitudinal study. Journal of Psychological Abnormalities.
- Whittingham, K., Sanders, M., McKinley, L &. Boyd, R.N. (2014). Interventions to Reduce Behavioral Problems in Children with Cerebral Palsy: An RCT. PEDIATRICS; Volume 133, Number5, May2014. doi:10.1542/peds.2013-3620.
- Yarmohammadian, A. Ghaderi, Z. & Chavoshi, a. (2011). The Effectiveness of Parenting Skills Training on Behavioral Problems in 4-6 Years Old Children, Quarterly Journal of Methods and Psychological Models, Second Year, 6, 32-17.
- Zaboli, P. (2003). Measurement of the usefulness of the show method in improving the conflict resolution skills of girls with mothers of the first year high school students in the 2nd district of Tehran, Master's Thesis Advisor, Khatam University.
- Zwaanswijk, M., Van der Ende, J., Verhaak, P. F., Bensing, J. M. & Verhulst F. C. (2003). Factors associated with adolescent mental health: Service need and utilization. Journal of American. Academy of Child and Adolescent Psychiatry, 42(6), 692-700. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,306 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 757 |