تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,005 |
تعداد مقالات | 83,622 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,341,545 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,384,606 |
تحلیل استعاری آب و آیینه در اشعار بیدل | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیباییشناسی ادبی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 1، دوره 10، شماره 42، اسفند 1398، صفحه 1-22 اصل مقاله (293.34 K) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: علمی پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نقطة اوج سبک هندی و باعث بالیدن این سبک، تلاشها و تصاویر خلاقانة بیدل دهلوی است که منجر به پیدایش انواع استعارهها در اشعار وی شده است که در بسیاری موارد این استعارهها بسیار دور از ذهن و کاملا بدیع هستند و به جرات میتوان گفت جز در اشعار وی نمیتوان در اشعار سایر شاعران یافت. سبک هندی از قرن یازدهم با صائب تبریزی در ایران و بیدل دهلوی در هندوستان شکل گرفته است؛ در این میان میتوان بیدل را شهسوار سخن پارسی در قلمرو زبان فارسی در خارج از ایران دانست. در این مقاله تلاش نگارندگان بر این است که آب و آیینه را به عنوان دو مورد از موتیوهای پرکاربرد شعری بیدل به همراه برخی استعارهها و ترکیبات بدیع و تازة ساخته شده از آنها توسط این نادره مرد غریبگو بیشتر تشریح نمایند تا مطالعة اشعار و درک معانی عمیق فلسفی و عرفانی او برای دوستدارانش قدری آسانتر شود و با پردهبرداری از ابهامات و پیچیدگیهای زبانی او که ناشی از این نوع ترکیبات و تفکرات است حلاوت اشعار این نمایندة تمامعیار اسلوب هندی را بیش از پیش به کام خوانندگان اشعارش برساند و غبار از چهرة این گوهر درخشان بزداید و ارزش اشعار او را بار دیگر متذکر شود. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سبک هندی؛ بیدل؛ موتیو؛ آب؛ آیینه؛ استعاره | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تحلیل استعاری آب و آیینه در اشعار بیدل لیلا سلیمانزاده* دکتر محمدرضا شاد منامن** ـ دکتر حسین آریان*** دکتر توفیق هاشمپور سبحانی**** چکیده نقطة اوج سبک هندی و باعث بالیدن این سبک، تلاشها و تصاویر خلاقانة بیدل دهلوی است که منجر به پیدایش انواع استعارهها در اشعار وی شده است که در بسیاری موارد این استعارهها بسیار دور از ذهن و کاملا بدیع هستند و به جرات میتوان گفت جز در اشعار وی نمیتوان در اشعار سایر شاعران یافت. سبک هندی از قرن یازدهم با صائب تبریزی در ایران و بیدل دهلوی در هندوستان شکل گرفته است؛ در این میان میتوان بیدل را شهسوار سخن پارسی در قلمرو زبان فارسی در خارج از ایران دانست. در این مقاله تلاش نگارندگان بر این است که آب و آیینه را به عنوان دو مورد از موتیوهای پرکاربرد شعری بیدل به همراه برخی استعارهها و ترکیبات بدیع و تازة ساخته شده از آنها توسط این نادره مرد غریبگو بیشتر تشریح نمایند تا مطالعة اشعار و درک معانی عمیق فلسفی و عرفانی او برای دوستدارانش قدری آسانتر شود و با پردهبرداری از ابهامات و پیچیدگیهای زبانی او که ناشی از این نوع ترکیبات و تفکرات است حلاوت اشعار این نمایندة تمامعیار اسلوب هندی را بیش از پیش به کام خوانندگان اشعارش برساند و غبار از چهرة این گوهر درخشان بزداید و ارزش اشعار او را بار دیگر متذکر شود. واژههای کلیدی سبک هندی، بیدل، موتیو، آب، آیینه، استعاره پیشگفتارمیرزا عبدالقادر بیدل دهلوی (1054-1133) بزرگترین شاعر پارسیگوی سدة یازدهم و دوازدهم هجری است که توانسته است بهوسیلة آثاری که در نظم و نثر دارد و با بینشی کاملاً تازه و با گویشی تقریباً بیهمانند در میان اقران خویش شناختهشدهتر و مشهورتر شود. «آنچه در غزلیات بیدل غیر از عشق و درد شخصی انعکاس دارد عرفانی است که تجربة مولانا و حافظ را با اندیشة ابن عربی و جامی درمیآمیزد و شعر را در آیینة حکمت و دیباچه تفکر و عبرت صوفیانه میکنند» (زرینکوب، 1376: 310). خیالپردازی و اندیشههای دور و ترکیبات غریب در شعر بیدل فراوان است و این نشان از ذهن خلّاق و دوراندیش اوست ولی اینهمه مفاهیم عرفانی و فلسفی و نازکخیالیهای او به خاطر کثرت و نیز عمیق بودن آنها مستلزم گرهگشایی و رفع ابهام است و این میسر نمیشود مگر با تأمل و تفکر در اشعار او آشنایی با زبان و اصطلاحات او. بیدل کشوری است که به دست آوردن ویزای مسافرت بدان، بهآسانی حاصل نمیشود و به هرکس اجازة ورود نمیدهند ولی اگر کسی این ویزا را گرفت تقاضای اقامت دائم خواهد کرد. شاید به این حساب او در میان بزرگان ادب ما دیرآشناترین چهرة شعر فارسی میباشد (شفیعی، 1389: 18). او شاعری مضمونآفرین است که با ذهن خلاق خویش سعی در آفرینش مضامین جدید و تشبیهات و استعارههای نو داشته است و در این زمینه اسب خیال خویش را چنان در سرزمین کبر معانی تاخته است که کسی از همگنان و همعصرانش بهپای او نرسیدهاند و «به خاطر استعارات سیال که از ذهن تصویرسازش تراویده شعرش چندمعنایی و تأویل پذیرفته است» (اکرمی، 1390: 74) این امر باعث شده که شعرش در هالهای از ابهام فرو رود و برای اهل تحقیق دیریاب و مبهم شود؛ اما این ابهام در بیشتر اوقات مایة حسن و ملاحت شعر اوست نه موجب ملال و دلزدگی و در این میان آب و آیینه از پربسامدترین عنصرهای شعری او هستند و هر یک را در جای گوناگون و متفاوتی به کار گرفته است و این نمونهای از نازکخیالی و باریکبینی اوست که باعث پویایی و تحرک اشعار او شده است و خوانندگان خویش را به وجد آورده و تحسین آنان را برانگیخته است که حاصل این خیالبندی و مضمونآفرینی بیدل برای آب، حیات است و برای آینه حیرت و این است حاصل آنهمه خلاقیت و نگاههای نکتهبین بیدل که دستیافتن به این مهم برای خوانندگان اشعار او حاصل نمیشود مگر با آگاهی از زبان او و آشنایی با اندیشهها و تعبیرات و تصاویر وی. بیان مسألهبا توجه به اینکه بیدل را دانشمندترین شاعر زبان فارسی و یا شاعر فیلسوف نامیدهاند میتوان درک کرد که وی بیشتر از شاعر بودن به اندیشمند و فیلسوف بودن مشهور است و این نیز از خلال اشعار وی پیداست. شعر بیدل را از یک لحاظ میتوان سهل ممتنع خواند از سویی اقتضای سبک هندی ایجاب میکرد که وی اینگونه سخن بگوید و از طرفی شعرش آیینه تجلی عرفان شهودی هست پس این عوامل به انضمام نازکخیالی و مضمونآفرینی وی باعث شده است که اشعار ایشان چند بعدی به نظر آید و نیازمند تفکر و تأمل با اینکه وی بزرگترین شاعر پارسیگوی است و به پرکار بودن شهرت دارد ولی آنچنانکه حق وی و شایستة اوست نه اندیشههایش و نه افکارش در میان ایرانیان شناخته شده نیست و در این راه مانند قلهای[1] است که در مه غلیظ گرفتار آمده است که بلندی و عظمت این قله به خاطر غلیظ بودن مه قابل تشخیص نیست مگر آنکه بیننده فاصلهاش را از این قله به حداقل برساند و از نزدیک شاهد عظمت آن باشد و این کار مستلزم این است که دربارة این شاعر و افکار و آثار او در داخل ایران فعالیتهای بیشتری صورت بگیرد و او را آنچنانکه شایستة مقام اوست بشناساند زیرا او در هند و افغانستان بیشتر از ایران شناخته شده است حال آنکه او شاعری پارسیگوی است. پس جهت التذاذ و آشنایی بیشتر با شعر و فکر او باید که کلیدهای مطالعة آثار او و نیز علاقه و جرقه در پژوهشگران به وجود آید و هرچه بیشتر واژگان چند معنایی و ترکیبات و اصطلاحاتی که به دست او آفریده شده است شرح و بسط داد تا چراغی روشن در تاریکی این راه باشد و این تحقیق نیز سعی بر آن داشته است تا با روشن نمودن معانی استعاری«آب و آیینه» در شعر بیدل قدمی هرچند کوچک در این راه بردارد. مفهوم استعاری آب در اشعار بیدلبه دلیل اهمیت و ارزش آب، این ماده در تمام مذاهب و نزد تمام ادیان و مردم سرزمین ها مقدس است؛ زیرا همانطور که زندگی و حیات جسمانی و مادی بدون آب امکانپذیر نیست. در نزد عرفا نیز حیات و تداوم زندگی بدون عشق و معرفت الهی امکانپذیر نیست و این همان مفهوم اصلی «آب» در نزد عرفا و متصوفان هر عصری است. ازنظر آنان آب یک مفهوم ظاهری دارد که موجب پاکی جسم و ظاهر انسان از نجاسات میشود و یک مفهوم باطنی و خاص دارد که همانا مایة طهارت و پاکی دل آدمی است از گناه و معاصی. بیدل دهلوی این «بزرگ مرد سبک هندی» و این «شهسوار سخن پارسی» در خارج از مرزهای ایران با آفرینش ترکیبات خلاقانه از «آب» توانسته است استعارههای بکر و جدیدی خلق کند و مفهوم ذهنی خویش را به صورتی کاملاً نو و بدیع به خوانندگان اشعارش القا نماید بهگونهای که خوانندگان هیچگاه از تکرار این واژه ملول و دلزده نمیشوند. بیدل با «آب» این عنصر طبیعی مجالی یافته است تا مضمونآفرینی و نازکخیالیهای خویش را به خوانندگان اشعارش بنمایاند و آنان را در مقابل عالمی قرار دهد که تابهحال آن عالم را تصور نکردهاند و قدم در آن ننهادهاند چراکه او در این عرصه، استاد مضمونآفرینی و تصاویر خیالانگیز است؛ و عالم خیال عالمی بسیار فراخ و گسترده است و بیدل با استادی تمام توانسته است به وسیله استعارههایش تصاویر خیالانگیز و رویایی را به صورت عینی و محسوس درآورد و فاصلة حقیقت و مجاز را به حداقل برساند و اینچنین دنیایی جدید پیشروی خوانندگانش مجسم سازد. بیدل آب را در معانی مختلفی در اشعارش آورده است. گاه از آن معنی حقیقی و گاه مجاز در نظر گرفته و گاه با ابداع ترکیبات جدید خوانندگان را به وجد آورده است. شاعر ما به پدیدههای اطراف خویش نگاهی موشکافانه دارد و درپی کسب جوانب گوناگون آنهاست. بیدل بنابر طبیعت پیچیده پسند خویش غالباً میکوشد از یک کلمه بیش از یک کار بکشد چنین است که تا حدّ ممکن چند وجه کلمه را به کار میگیرد و از سر وجه، تصویر دیگری میآورد (کاظمی، 1386: 56). مفاهیم استعاری آب در شعر بیدلـ او گاه از آب معنای زلالی و صفا را در نظر دارد.
(بیدل، 1378: 133) آب در شعر بیدل آنچنان زلال و صاف است که هر رهگذری میتواند خویشتن را در آن بنگرد.
(همان: 220) ـ و گاهی نیز طراوت و شادابی را در نظر خوانندگانش مجسم میکند.
(همان: 258) ـ و زمانی نیز قصد بیدل از آوردن «آب» در اشعارش نشان دادن عرقی است که از شدت شرم و حیا به رخسار پدیدار میشود است.
(همان: 227)
(همان: 241)
(همان: 188) ـ آب در اشعار بیدل رمز آزادگی و رها شدن را نیز به ذهن خوانندگان القا میکند.
(همان: 148) ـ گاهی بیدل میخواهد خوانندگان خویش را به این نکتة حساس و مهم رهنمون شود که عمر انسان بهسان آبی است که مدام در حال رفتن و گذشتن است و صدای آب یادآور حرکت و گذر عمر انسان است و این آب با صدای حرکت خویش میخواهد که انسان را از خواب غفلت بیدار نماید.
(همان: 221) و این نوع تصویرهای انتزاعی و دورسته از اندیشههای عرفانی اوست که به نوعی انسان را به تفکر و تأمل وا میدارد. علاوه براین بیدل با ساختن ترکیبات نو و خلاقانهای که از «آب» دارد. تصویرهای شگفتانگیزی را از آن آفریده است. ـ آب بقا: در شعر بیدل «آب بقا» همان «آب حیات» است که در اساطیر ایران و سایر کشورها نیز وجود دارد را به ذهن متبادر میسازد آبی که دست یافتن و رسیدن به آن در توان و ارادة هر کسی نیست و تنها همتهای بلند را توان رسیدن به آن وجود دارد. بیدل نیز مشتاقانه در جستجوی رسیدن و دست یافتن به این آب است تا راهی برای ماندگاری بیابد چراکه چشمة عشق و معرفت است و نوشندة آب همیشه جاوید خواهد بود؛ و از این نوع است «آب حیوانی» که باز همان آب حیات است.
(همان: 245)
(همان: 128)
(همان: 137)
(همان: 260) آب زندگی نیز به همین معنا در شعر بیدل آمده است.
که منظور از «آب زندگی» همان آب حیات یا آب بناست (کاظمی، 1386: 324). ـ آبِ شمشیر: این اصطلاح از تعابیر خاص و از نوآوریهای بیبدیل بیدل است و به معنی جوهر و برندگی شمشیر بهکار رفته است که از یک نظر شمشیرهای هندی را یادآور است که در بین انواع شمشیرها به آبداری و تیزی و برندگی شناخته شدهتر و مشهورتر است و یکسو قلم بیدل را متذکر میشود که بهسان تیغهای هندی از سال1054 تا به امروز همچنان تیزی و برندگی و اثرگذاری خویش را از دست نداده است و خواندن اشعار بیدل دقیقاً همان تأثیری را که در سالهای اولیه خویش داشته همچنان نیز دارد و حتی به جرأت میتوان گفت که بیشتر از آن زمانها امروزه و در میان ادیبان جهان جایگاه ویژهای به صاحبش اختصاص داده است.
(بیدل: 68) ـ آبِ گوهر: در نظر قدما گوهر از آب به وجود میآمد. آنچنانکه سعدی شیرازی به وجود آمدن گوهر از آب باران اشاره کرده و گفته است:
(بوستان سعدی، 469:1396) پس گوهر از آب به وجود میآید و جزیی از آن بهشمار میرود و نشانی از درخشندگی وو صفا و تلألؤ گوهرها دارد.
(بیدل: 104)
(بیدل: 449)
(بیدل: 392) مطابق با نظر و دیدگاه بیدل دهلوی، انسان و هر آنچه در طبیعت وجود دارد جزیی از کل بهحساب میآید و آن وجود کلی و گیاه خداوند است و همة کائنات سایة او هستند و این نظریه «وحدت وجود» ابن عربی است که بیدل نیز به آن معتقد است پس او وجود خودش و هر انسانی را همچون حباب پوچ میداند که از آب گهر یا همان خدا نشأت گرفته است و از خداوند توفیق بخشش دارد. چون حباب نیز از آب به وجود میآید با این تفاوت که آب وجودی ارزشمند و حباب وجودی پست و بیارزش است که نیستی و عدمش به نفسی بند است؛ و از این نوع نگاه عمیق و درونی در شعر بیدل فراوان است که نشان میدهد او با این ژرفاندیشیهای خویش قدم در وادی عرفان نهاده و درپی آن است که انسان را از حقیقت وجودی خویش آگاه نماید. ـ آبِ دیده: بیدل از این ترکیب فراوان در شعرش استفاده نموده است. ازنظر بیدل همانطور که حباب از آب به وجود میآید بنای وجود انسان نیز از اشک است. گویی که ازنظر بیدل خاک آدمی را با آب دیده تبدیل به گل نمودند و انسان را ساختند به همین جهت این آب نمیتواند در وجود انسان همیشگی و جاوید بماند و با هر بهانهای میخواهد که از قفس دل رها شود و آزاد زندگی نماید و به دریای حقیقت بپیوندد.
(بیدل: 317)
(همان: 122)
(همان: 122) ـ عالمِ آب: بیدل همچون عارفان و حکیمان دنیا را سراسر خواب و خیال میپندارد و بیداری حقیقی را پس از مرگ میداند و از این منظر برای رهایی از این جهان مادی و این زندگی دنیوی باید از خود تهی شد و از یک پیشوا و رهبر مدد گرفت تا از مادیات گذشت و به حقیقت رسید.
(بیدل: 51) و این عالم آب همان جهان گذرا و ناپایدار را برای خواننده متصور میشود که این عالم زودگذر حتی برای چشم حیران شبنم نیز فرض شده است زیرا دنیای زودگذر شبنم با طلوع آفتاب از بین میرود.
(بیدل: 215) ولی از آنجا که بیدل یک کلمه را در معانی گوناگون به کار گرفته و بیشتر معانی دور و غریب را مدنظر داشته است. از یک نظر عالم آب را به جهت صفا و بیرنگی آب میتوان به عالم قدس یا جهان معنوی نیز تعبیر کرد.
(بیدل: 54) ـ آب آیینه: از ترکیبات خاص بیدل است که هردو موتیو مورد بحث این تحقیق را در خود دارد و در این معنی به خاطر صاف و زلال بودن هریک، از هردوی آنها یک ترکیب ساخته است که بارزترین خصوصیت آنها را نشان میدهد.
(بیدل: 178) ـ آب تیغ: که به معنی جوهر و تیزی و برندگی شمشیر است.
(همان: 135)
(همان: 392) ـ آب وضو: که استعاره از کمی مقدار آب ولی خاصیت پاکی و مطهر بودنش که همانطور که آب وضو موجب صفا و پاکی بدن انسان میشود صیقل آینه نیز موجب شفافیت و صفای آینة دل میشود.
(همان: 169) آب ناز: از تعبیرات بسیار لطیف بیدل در توصیف اشک میباشد.
ـ بیدل از مفهوم «آب شدن» نیز فراوان در اشعارش استفاده نموده است که در بیشتر اوقات مفهوم «از بین رفتن» را در ذهن تداعی میکند.
(بیدل: 241)
(بیدل: 196)
(بیدل: 176) ـ «آب دادن» نیز از صورتهای خیالانگیز این شاعر پرکار است که آن را به معنی «رونق و اعتبار دادن»، بهکاربرده است.
(همان: 185)
(همان: 728) ـ «آب شدن» و «آب گردیدن» نیز در اشعار بیدل فراوان بهکاررفته است که معنی «بسیار شرمگین شدن» را به خاطر متبادر میسازد.
(همان: 243)
(همان: 829)
(همان: 194) مفاهیم استعاری آیینه در شعر بیدلاز پرکاربردترین عناصر شعری در اشعار بیدل آیینه است که به این وسیله خواسته تا به نوعی حیرت و سردرگمی خود را از درک راز هستی نشان میدهد. چرا که او آیینه را همچون انسانی میداند که به خاطر منعکس کردن رازهای آفرینش در خود و نرسیدن به عمق و ژرفای این رازها همیشه در حیرت و سرگردانی است. البته این حیرت بیدل با تعجب و شگفتی که ما از این کلمه درک میکنیم متفاوت است. ازنظر او حیرت، نگریستن خالص است نه شگفتزدگی. وی از اینکه جمال یار را در آیینة دل خویش میبیند متحیر میشود. «در نظر بیدل آینه به اعتبار اینکه مانند چشمی است که همیشه باز است و هرگز بسته نمیشود یادآور حیرت است» (شفیعی، 1389: 323) و مهمترین پیام عرفانی و فلسفی شعر بیدل چیزی جز تصویر حیرت نیست. او به اعتباری دل انسان آگاه و پاک ضمیر را همچون آیینهای، صاف و زلال و بدون زنگار میداند که برای صاف و بیغش بودن آن باید خاموش بود تا صفحة دل همچون صفحة آیینه صاف و به دور از ناخالصی و کدورت باشد که اگر انسان به چنین حال و مقامی دست یافت حقایق هستی در آیینة دلش نمودار خواهد شد. بیدل شاعری مضمونآفرین است نه مضمونیاب. او با ذهن خلاق و نازکخیالی و نکتهسنجی که دارد میتواند از یک واژة ساده و کاملاً محسوس و عینی تصویرهای کاملاً انتزاعی و دور از ذهن بسازد و چنان ذهن خواننده را درگیر استعارههای ذهنی و سیّال خویش بنماید که گاه او را عاجز از دریافت مفهوم شعرش میگرداند و گاه او را به تحسین وامیدارد. چراکه نگاه بیدل نگاهی استعاری است و هر چیز را به شکل ذهنیت خود درمیآورد؛ و این ویژگی شعر او را چندمعنایی و تأویلپذیر کرده است. احمدرضا اکرمی از میان موتیوهایی که او در اشعارش به کار گرفته آیینه امتیاز خاصی دارد چراکه بیشترین مفاهیم فلسفی و در فانی خویش را بهوسیله این درونمایه بیان کرده است و از این جهت است که دکتر کدکنی او را شاعر آیینهها دانسته است. بیدل دهلوی آیینه را گاه بهتنهایی و گاهی نیز بهوسیلة ترکیبات بدیع و تازهای که از آن ساخته با چنان حلاوتی در اشعارش به کار گرفته است که نگرشی جدید در خواننده نسبت به این شیء ایجاد کرده، نگرشی حاکی از تقدّس و احترام و دقت و توجه. چراکه این آیینه جلوهگاه یاراست و تجلّی شهود و مباد که در آن غباری بنشیند و مانع از دیدار محبوب شود ولی در اکثر کاربردهایی که از این کلمه و ترکیبات آن دارد آیینه را با حیرت قرین کرده است. در این مجال برخی از کاربردهای آیینه و ترکیبات آن را همواره با نمونهای از اشعار این استاد بیبدیل مضمونآفرینی در اینجا میآوریم که همگان هرچه بیشتر با نوع مضامین و نگرش او آشنا شوند؛ و در آغاز بیتی چالشبرانگیز از اشعار بیدل را که یکی از ترکیبات زیبای آیینه در آن به چشم میخورد را میآوریم آنجا که گفته است:
(بیدل: 142) ـ آیینه خانه از ترکیبات بسیار زیبا و خیالبرانگیز در اشعار بیدل است که به معنی خانه یا سرائی که در آن آیینهکاری شده باشد آمده است.
(همان: 267) بیدل آیینه خانه را فراوان در اشعار خویش آورده است و لیکن از آنجا که تشبیهات ایشان عمومی و عینی ولی توضیحات ایشان دیریاب و فردی هستند هریک از خوانندگان ایشان برداشتهای متفاوتی از این ترکیب دارند. ولی در ابیات فراوانی از اشعار بیدل آیینه خانه استعاره از چشمهای شاعر است از آن جمله هستند:
(همان: 372)
(همان: 345) و یا استعاره از جهان مادی آمده است.
(همان: 917)
(همان: 511) ـ از ترکیبات زیبایی که بیدل از آیینه ساخته است میتوان به «جوهر آیینه» اشاره نمود که منظور از آن همان صفا و جلای آیینه است که از استعاره های پرکاربرد در اشعار وی است.
(همان: 392). و یا از آن نوع است ترکیب «آیینهداری» که بسامد بالایی در اشعار بیدل دارد آن نیز به کسی گفته میشود که آینه در پیش دیگران نگه میدارد و کنایه از آشکار کننده است (شیدایی: 51).
(بیدل: 341)
(همان: 240)
(بیدل: 253)
(همان: 278) البته آیینهداری در قدیم رسمی بوده که جلوی دهان شخص مردهای آینه گرفتند تا ببینند اگر آینه تیره شده یعنی نفس میکشد و زنده است وگرنه که مرده (شیدایی: 113). گویی که آیینهداری در اشعار بیدل نوعی تداعی شغل در ذهن خوانندگان میکند که بیدل برای آن شغلشان شوکتی قائل است و حتی خورشید را نیز آینهدار خوانده است و آن به معنی «آشکارکننده» و «هویداگر» است؛ زیرا آینه انعکاسدهندة تصاویر است (کاظمی: 309).
(بیدل: 206) از دیگر ترکیبات جالب و ویژهای که بیدل با آیینه ساخته است «خانة آیینه» است که این ترکیب با «آیینه خانه» متفاوت است و مفهوم استعاری آن ظاهراً صفحة آیینه یا درون دل است.
(همان: 213)
(همان: 392)
(همان: 279)
(همان: 105)
(همان: 268) و گاه منظور از خانة آیینه «چشم» است چنانکه میگوید:
(بیدل: 1056) ـ از دیگر ترکیبات شگفتی که بیدل با استفاده از عنصر آیینه با ذهن خلّاق و پویای خویش ساخته و پرداخته است «آیینهپردازی» است به این معنا که دل باید همیشه با نور معرفت حق روشن باشد تا حیات یابد.
(همان: 141)
(همان: 269) بیدل آرامش عاشق را در این میداند که آیینة دلش را همیشه با نور ایمان و حقیقت روشن نگه دارد و گرنه همچون شعلهای که اگر خاموش شود نیست و نابود خواهد شد هستی عاشق نیز بودن نور معرفت و ایمان افول مییابد. ترکیبات و مضمونپردازیهای بیدل به این چند نمونه محدود نمیشود بلکه نازکخیالیها و نکتهسنجیهای او باعث به وجود آمدن هزاران هزار ترکیبهای نو در شعرش شده است؛ و از این منظر بهخوبی معلوم و آشکار است که «استعاره در شعر بیدل مطلق نیست و فقط محدود به چند مدلول خاص نیز نمیشود» (اکرمی، 1390: 119). ـ یکی دیگر از ترکیبات خلاقانه و ظریفی که از ذهن نازکاندیش بیدل تراویده ترکیب زیبا و دلنشین «آینهگری» میباشد که آن نیز مانند آیینهداری بهنوعی شغل محسوب میشود چراکه مفهوم استعاری آن سازندة آیینه است. کسی که دل انسان کامل میسازد و جلوهای از خود را در آن نمایان میسازد تا زمانی که این آیینه دل از زنگار مادیات و هواجس نفسانی مکدر نسازد میتواند جمال حق را در آن به تماشا بنشیند و به خاطر همین مفهوم تجلی است که بیدل در غزل خویش اذعان کرده است که در عدم نیز تشنة دیدار معشوق خویش بوده است.
(بیدل: 250) ـ «آینهبین» از دیگر ترکیبات تأملبرانگیز در اشعار بیدل است که نمایانکنندة یکی از فنون مرسوم در علوم غریبه بهشمار میرود که صاحب آن علم تصاویری از یک واقعه یا حادثهای که در زمان پیش رخ داده و از دیدگان پنهان مانده را در صفحه آینهشان میدهد و اینگونه پرده از راز آن واقعه برمیدارد.
(همان: 2077)
(همان: 1018)
(همان: 742) از این ابیات بیدل چنان برمیآید که او به چنین علمی معتقد بوده و آرزوی داشتن این علم و این چشم را نیز در سر میپرورانده است تا بتواند حجاب را از روی حقیقت کنار بزند و آن را بیپرده و آشکار ببیند. ـ از ترکیبات خاص بیدل است «آیینه نگین» نوعی آیینه است که آن را با نگینهای گرانبها تزیین کنند و این آیینه استعاره از دل شاعر هست که میخواهد جمال معشوق خویش را در آیینة دل خود آن آیینهای که با نگینها و سنگهای قیمتی تزئین کرده ببیند جمال چنین معشوقی اینگونه آیینهای را میطلبد که بیدل آن را نیز مهیّا کرده است.
(همان: 602) ـ آینهخو: یکی دیگر از آفرینشهای بیدل در زمینة ترکیبات آیینه، آینهخو بودن یا صاف و یکدل بودن انسان کامل هست که تصویر هر چیزی را در خود به همان صورت که هست نمایان میسازد و هیچگاه از این کار خسته و ملول نمیشود بلکه به خاطر صفا و صمیمیتی که دارد هیچگاه در خواب غفلت فرو نمیرود و همواره هشیار و بیدار است و از همهچیز که در آن متجلّی میشود با چهرهای گشاده و آغوشی باز استقبال میکند.
(همان: 279) بیدل نیز همچون گذشتگان اعتقاد براین داشته است که اولین بار آیینه را اسکندر یافته است.
(بیدل: 169) البته در قدیم آیینه را از فلزی میساختهاند که در اثر صیقل دادن فلز تبدیل به آیینه میشده است و به آن آیینة چینی میگفتند؛ و در درمان بیماری لقوه نیز از آن استفاده مینمودند ولی این آینه به مرور زمان و در اثر ترکیب شدن با آب و یا هوا، زنگار میگرفت و صفا و درخشندگی خویش را از دست میداد. دل انسان کامل نیز همچون آینه صاف است از یکسو جلوهگاه معشوق است.
(همان: 759) و از سویی دیگر تجلی صفات آشکار و نهان انسان بدون هیچ کم و کاستی البته بهشرط آنکه این آیینه صاف و زلال را زنگار هوی و هوس فرانگیرد و دچار غرور و طغیان نشود.
(همان: 465)
(بیدل: 176)
(همان: 176) ـ از دیگر عناصر خیالانگیز و تصویرهای بدیع و تازة بیدل که فضایی رازگونه و پر از رمز و راز به شعرش داده «آیینه ناز» است.
(همان: 819)
(همان: 81)
(همان: 829) یکی از برجستهترین ویژگی آیینه همانا صفا و سادگی آن است که همواره مورد تحسین است در شعر بیدل:
(همان: 81) لیکن نباید آیینه را به خاطر این سادگی و صمیمیتش مورد ملامت و سرزنش قرار داد.
(همان: 65) چراکه آیینه، کاستیهای انسان را فقط به خودش مینمایاند، نه پیش کسان دیگر و از این نظر میتوان گفت رازدار انسان است نه غمّاز و سخنچین.
نتیجهاز این تحقیق چنین برمیآید که بیدل دهلوی یکی از پرکارترین شاعران سبک هندی است که اشعارش سحرانگیز و شورآفرین است؛ و صور خیالش خلاقانه و نگاهش فلسفی و عرفانی و دلیل نامفهوم بودن و یا سخت و دشوار بودن زبان او را میتوان از یکسو مضامین و آفرینشهای خلاقانه و تصاویر استعاری و از سویی دیگر گستردگی عرفان و وحدت وجودی ابن عربی دانست و برای درک بهتر اشعار او باید با افکار و اندیشههای او و برخی موتیوهای پرکاربرد ایشان بیشتر آشنا شد. با همة تلاشهایی که اخیراً برای شناخت بیدل و افکار و اشعار او در ایران صورت گرفته ولی آنچنان که باید و شاید حق مطلب ادا نشده و همچنان بیدل و اشعارش برای بیشتر مردم ایران ناشناخته است چرا که آشنایی با افکار و اشعار او کاری بس بزرگ و سخت است و نیاز به تلاشی فراوان دارد. که خودش نیز به این مسئله واقف بوده و در میان اشعارش به آن اشاره نیز داشته است.
(بیدل: 545) و یا درک اشعار پر رمز و راز بیدل همت و ارادة وسیع و قوی را میطلبد چرا که ساختار شعری او بسیار پیچیده و فشرده و همراه با ایجاز است و کلمات و تعبیرات او مبهم و چند معنایی هستند و این به دلیل نگاه استعاری وی است و با این حال اشعارش چون از عمق وجودش نشأت گرفته همچون آب بقا یا آب حیات که در اشعارش نیز بدان متذکر شده باعث جاوید بودن او شده است و آیینه او همچنان آیینه راز است و آنچه باعث افشای این راز آیینه میشود نزدیکی به این شخصیت بزرگ و این اشعار رازناک است.
(همان: 2381) پیشنهادبرای شناخت عظمت اندیشهها و اشعار این شاعر سخنپرور میبایست که از اشعار این شاعر دیرآشنا در کتابهای درسی دانشآموزان دبیرستانی آورده شود و هر از چندگاهی عوامل اجرایی آموزش و پرورش در ایران از متخصصان این کار دعوت کنند تا این شاعر و اصطلاحات وی را برای دانشآموزان و همکاران تشریح نمایند و این جرقهای میشود برای تحقیق و تدبر در اشعار و آثار این شاعر صنعتپرداز و نیز میتوان با برگزاری همایشها و کنفرانسهای مختلف به بهانة زادروز و یا درگذشت این شاعر رازناک در دانشگاهها و مراکز علمی، ارزش وجودی او و افکار و اشعار و زبان و سبک او را بیش از پیش برای دوستارانش روشنتر ساخت.
منابع و مآخذ1ـ اکرمی، محمدرضا. استعاره در غزل بیدل. تهران: انتشارات مرکز، 1390. 2ـ بهداروند، اکبر. غزلیات بیدل دهلوی. تهران: انتشارات پیک، 1378. 3ـ جباری، اکبر. درباره شعر با نگاهی به فردوسی ـ تعالی مولوی، حافظ، بیدل و معارف. آبادان: نشر پرسش، 1389. 4ـ حسینی، حسن. بیدل، سپهری و سبک هندی. تهران: انتشارات سروش، 1387. 5ـ حبیب، اسدالله. طرز شوق. تهران: انتشارات پرنیان خیال، 1395. 6ـ خطیب رهبر، خلیل. بوستان سعدی. تهران: انتشارات نوبهار، 1396. 7ـ زرینکوب، عبدالحسین. زایر هند. تهران: انتشارات پرنیان خیال، 1398. 8ـ شفیعیکدکنی، محمدرضا. شاعر آیینهها. تهران: نشر آگاه، 1389. 9ـ شیدایی، کتایون. کمند نگاه و شرح 40 غزل بیدل. تهران: انتشارات پیک فرهنگ، 1379. 10ـ کاظمی، محمدکاظم. کلید در باز (رهیافتهایی در شعر بیدل). تهران: انتشارات سوره مهر، 1386. 11ـ لغتنامة دهخدا.
* دانشجوی دوره دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد خلخال، دانشگاه آزاد اسلامی، خلخال، ایران. ** استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد خلخال، دانشگاه آزاد اسلامی، خلخال، ایران.(نویسنده مسوول اول) *** استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد زنجان، دانشگاه آزاد اسلامی، زنجان، ایران. (نویسنده مسوول دوم) **** استاد تمام بازنشسته گروه زبان و ادبیات فارسی. تاریخ دریافت: 18/4/1398 تاریخ پذیرش: 25/7/1398 [1]ـ کلید در باز، محمدکاظم کاظمی: 29 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1ـ اکرمی، محمدرضا. استعاره در غزل بیدل. تهران: انتشارات مرکز، 1390. 2ـ بهداروند، اکبر. غزلیات بیدل دهلوی. تهران: انتشارات پیک، 1378. 3ـ جباری، اکبر. درباره شعر با نگاهی به فردوسی ـ تعالی مولوی، حافظ، بیدل و معارف. آبادان: نشر پرسش، 1389. 4ـ حسینی، حسن. بیدل، سپهری و سبک هندی. تهران: انتشارات سروش، 1387. 5ـ حبیب، اسدالله. طرز شوق. تهران: انتشارات پرنیان خیال، 1395. 6ـ خطیب رهبر، خلیل. بوستان سعدی. تهران: انتشارات نوبهار، 1396. 7ـ زرینکوب، عبدالحسین. زایر هند. تهران: انتشارات پرنیان خیال، 1398. 8ـ شفیعیکدکنی، محمدرضا. شاعر آیینهها. تهران: نشر آگاه، 1389. 9ـ شیدایی، کتایون. کمند نگاه و شرح 40 غزل بیدل. تهران: انتشارات پیک فرهنگ، 1379. 10ـ کاظمی، محمدکاظم. کلید در باز (رهیافتهایی در شعر بیدل). تهران: انتشارات سوره مهر، 1386. 11ـ لغتنامة دهخدا. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,968 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 562 |