تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,002 |
تعداد مقالات | 83,589 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,179,376 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,205,398 |
اثر تغییرات بهرهوری بخشهای اقتصادی بر مصرف انرژی تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر، انرژی گرمایی، رشد و توسعه اقتصادی | |||||||||||||||||
مدلسازی اقتصادی | |||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 15، شماره 54، شهریور 1400، صفحه 67-76 اصل مقاله (921.5 K) | |||||||||||||||||
نوع مقاله: پژوهشی | |||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30495/eco.2021.1908843.2417 | |||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||
محمد اویسی1؛ مسعود همایونی فر* 2؛ سیدمهدی مصطفوی3؛ علی اکبر ناجی میدانی2 | |||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری علوم اقتصادی، پردیس بینالملل، دانشگاه فردوسی، مشهد، ایران | |||||||||||||||||
2دانشیار گروه اقتصاد، دانشگاه فردوسی، مشهد، ایران | |||||||||||||||||
3استادیار گروه اقتصاد، دانشگاه فردوسی، مشهد، ایران | |||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||
هدف این مقاله بررسی اثر تغییرات بهرهوری بخشهای اقتصادی بر مصرف انرژی تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر، انرژی گرمایی، رشد و توسعه اقتصادی با استفاده از برآورد توابع تولید به روش تانگ و پنگ (2018) در چارچوب تکنیک سناریوسازی (شامل سه سناریو) است. نتایج نشان داد بخشهای نهگانه اقتصاد کل و میزان بهرهوری آنها در بازه زمانی 1353 - 1393 بین 175/3 تا 59/4 میلیون ریال است؛ بنابراین، نقطه شروع بهرهوری کران پائین بهرهوری بازه عملکردی 175/3 قرار میگیرد. همچنین، در بخشهای اقتصاد، صنعت و معدن، برق (نیروگاهها) و ساختمان حتی با افزایش 30 درصدی کران پائین بهرهوری کل اقتصاد در بازه عملکردی (175/3) قرار ندارند. بر اساس نتایج، پیشنهاد میشود برنامهریزان، مدیران و سیاستگذاران اقتصادی با تغییر تکنولوژی بهرهوری بخشهای صنعت و معدن، نیروگاه و بخش ساختمان را بیش از 30 درصد افزایش دهند تا مقدار رشد اقتصادی مناسب به دست آید. | |||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||
JEL Classification: Q42؛ O44؛ O13 Keywords: Productivity؛ Renewable and Non-Renewable Energy؛ Economic Growth | |||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||
1. مقدمه در ادبیات اقتصادی، افزایش حجم تولید و ارتقای بهرهوری دو عامل اصلی رشد اقتصادی دانسته شده است. بالا رفتن کمیت و کیفیت تولید داخلی با نهاده انرژی کمتر موجب کاهش انرژی گرمایی و آلایندگی شده و افزایش تولید نیز سبب رشد اقتصادی در زمینههایی چون توسعه اقتصادی، اشتغال، ایجاد درآمد و رفاه خانوارها میشود. میتوان گفت رشد تولید به دو بخش «افزایش حجم تولید»[1] (= تولید مقادیر زیادی کالا در مدت زمانی کوتاه) و «بالا بردن میزان بهرهوری» تقسیمبندی میشود. با توجه به کمیابی منابع تولید، بهترین و مؤثرترین روش دستیابی به رشد اقتصادی «بهبود بهرهوری» است. همواره در طول تاریخ، تلاشهای اقتصادی انسان بر آن بوده است که حداکثر نتیجه را با استفاده از کمترین نهاده تولید و عوامل موجود به دست آورد. این تمایل را میتوان دستیابی به «بهرهوری بالاتر» نامید. از سوی دیگر، با مزیت نسبی در کالاها، تلاش برای بهبود بهرهوری به پایه اصلی رقابت در صحنه جهانی تبدیل شده است. از طریق افزایش بهرهوری، میتوان سطح کارایی بخشها و میزان فعالیتهای تولیدی و رشد تولید محصولات را ارتقا بخشید. اقتصاددانان نئوکلاسیک با اشاره به امکان جانشینی عوامل تولید اظهار میکنند که پیشرفت دانش و تکنولوژی از طریق افزایش بهرهوری در سرمایه و نیروی کار، نیاز به مصرف انرژی در فرایند تولید را کاهش میدهد؛ از اینرو، فرایند رشد و تولید اقتصادی با وجود محدودیت در ذخایر انرژی امکانپذیر است؛ بنابراین، انرژی رابطه ضعیف و تفکیکپذیری با نیروی کار دارد و به عنوان یک عامل مؤثر و ضروری در رشد اقتصادی مطرح نمیشود. در مقابل، اقتصاددانان بومشناختی با بیان اینکه برای تشکیل سرمایه و نگهداری آن به مصرف مقادیر فراوان انرژی و ماده نیاز است و همچنین، در مکانیزم تبدیل ماده از شکلی به شکلی دیگر، انرژی به عنوان یک نهاده ضروری لازم است، بنابراین به اهمیت انرژی و نقش آن در فرایند تولید کالا اشاره دارند. آنها در نظریات خود به قوانین ترمودینامیک - مبنی بر اینکه انرژی ثابت است، از بین نمیرود و ایجاد هم نمیشود؛ بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود- استناد میکنند. آنها در پاسخ به ادعای نئوکلاسیکها مبنی بر امکان جانشینی میان تکنولوژی و انرژی به عنوان نهادههای تولید، بیان میکنند که بهبود بهرهوری در نهادههای نیروی کار و سرمایه موجب رشد مطلوب میشود. همچنین به کارگیری این دو نهاده در فرایند تولید نیازمند صرف انرژی است؛ زیرا پیشرفت دانش و تکنولوژی تنها یکی از نهادههای شرکتکننده در تولید در میان سایر نهادههای تولیدی است. بر اساس «نظریه بومشناختی»[2] انرژی عامل و محرک رشد اقتصادی بوده و سیاستهای تهدیدکننده مصرف انرژی به عنوان عامل بازدارنده رشد اقتصادی دانسته میشوند. رشد اقتصادی[3]، فرایندی است که محور اصلی تولید با تغییرات تولید ناخالص داخلی به قیمت پایه در سال موردنظر نسبت به سال گذشته است. بهرهوری جزئی یا بهرهوری عامل نیروی کار و سرمایه مشخص نسبت به تولید سنجیده میشود. این عامل تولید میتواند انرژی نیز باشد. از دیدگاه اقتصاد تولید، اگر این نسبت به صورت نسبت ارزش افزوده به یکی از نهادهها ارائه شود، «بهرهوری متوسط» یا «تولید متوسط عامل» گفته میشود (تانگ، پنگ و ییلان،[4] 2018). انرژی به عنوان یکی از نهادههای مهم تولید در حیات اقتصاد صنعتی جوامع، نقش زیربنایی را ایفا میکند. استفاده نامناسب و غیرکارا از انرژی، منجر به پیامدهای نامطلوب زیستمحیطی و حتی غیراقتصادی میشود. با توسعه و پیشرفت اقتصادی، اهمیت انرژی هم به طور فزایندهای افزایش مییابد. براساس آمار ترازنامه انرژی کشور، مصرف کل انرژی بخش صنعت از سال 1374 - 1389 بیش از 262 درصد افزایش یافته است. مصرف کل انرژی بخش صنعت کشور در سال 1374 بالغ بر 7/104 میلیون بشکه معادل نفت خام بود که در سال 1389 این رقم به 6/274 میلیون بشکه افزایش پیدا کرده است (آرمن و تقیزاده، 1392). از آنجا که قدر مطلق میزان مصرف انرژی در بررسیها نمیتواند به خودی خود ملاک درستی برای محاسبه بهرهوری و آگاهی از الگوهای فرهنگی و مصرفی باشد، شاخصی به نام «شدت مصرف انرژی» تعریف شده است. «شدت انرژی» از تقسیم مصرف نهایی انرژی بر تولید ناخالص داخلی به دست میآید و نشان میدهد که برای تولید مقدار معینی از کالاها و خدمات، چه مقدار انرژی به کار رفته است. در حال حاضر معیار شدت انرژی از جمله شاخصهای استراتژیک در کشورهای توسعهیافته است (بومان، 2008: 6). بالا بودن شدت مصرف انرژی در تولید محصولات صنعتی پدیدهای است که کشورهای در حال توسعه از جمله ایران با آن روبرو هستند. با توجه به مطالب یاد شده در بالا و دیگر شواهد نظری موجود در خصوص توجیه وجود ارتباط بین مصرف انرژی و رشد اقتصادی، میتوان وجود چنین رابطهای را از دیدگاه نظری تا حدود زیادی منطقی و قابل توجیه تلقی کرد. بر این اساس، سوالهای کلیدی پژوهش این است که مصرف انرژی چه اثری بر بهرهوری تولید در اقتصاد ایران دارد. دیگر این که، در صورتی که دولت بخواهد سیاستهای مربوط به افزایش بهرهوری انرژی و بهرهوری کل را اعمال نماید، چه اثراتی بر ستانده کل اقتصاد و نهاده اعم از نهادههای ثابت و نهادههای واسطهای خواهد داشت. همچنین، با افزایش نهادههای تولید میزان مصرف انرژی (گرمایی) در قالب مصرف نهایی خانوار و مصرف واسطهای تولید چگونه خواهد بود. برای پاسخ به سوالهای یاد شده مقاله بدین صورت سازماندهی شده است که در ادامه بعد از مقدمه، در بخش دوم، ادبیات پژوهش مرور میشود؛ در بخش سوم، روش پژوهش عرضه میشود؛ بخش چهارم به یافتهها و پنجم به نتیجهگیری و پیشنهادها اختصاص دارد.
2. مروری بر ادبیات پژوهش 2-1. مبانی نظری مدلهای رشد مدل سولو[5] بر اساس نسبتهای ثابت عوامل تولیدی هارود[6] (1939) و دومار[7] (1946) و مدل دوبخشی لوئیس، مدل سادهشدهای از رشد اقتصادی را معرفی میکند و برآوردهای اولیه رشد اقتصادی برای نمونهای از کشورهای توسعهیافته نشان میدهد که در مدل یاد شده، باقیمانده با سهم بالایی بدون توضیح باقی میماند و پیشنهاد میکند که سرمایه و نیروی کار تنها بخشی از رشد تولید سرانه را توضیح میدهد؛ لذا ناتوانی مدل رشد نئوکلاسیکی در تبیین رفتارهای بین کشورها به لحاظ نرخهای رشد تولید سرانه، زمینه بروز انتقادها را فراهم ساخت و تحقیقات گسترده با لحاظ انباشت سرمایه انسانی پیشنهاد میکنند که عواملی غیر از سرمایه فیزیکی، نیروی کار و سرمایه انسانی بخش عمدهای از تفاوتهای آشکار مابین کشورها را به لحاظ سطح و نرخ رشد تولید ناخالص داخلی توضیح میدهد (کمیجانی، پاداش، صادقین و احمدی حدید، 1390: 3). شکست مدلهای نئوکلاسیکی در راستای تبیین دقیق رشد تولید، راه را برای مدلهایی که بر تحلیل منابع رشد بهرهوری کل عوامل تولید تمرکز دارند و در اصطلاح به مدلهای رشد درونزا معروفاند، بازکرد. طرفداران نظریه رشد درونزا ادعا میکنند که رشد سرمایه فیزیکی به تنهایی نمیتواند رشد تولید سرانه را توضیح دهد و مدلهای رشد نئوکلاسیکی توانایی شناسایی عواملی که رشد اقتصادی را توضیح دهند، ندارند. آنها استدلال میکنند که باقیمانده سولو به متغیرهایی عکسالعمل نشان میدهند که درونزا هستند. مباحثات اصلی آنها نه تنها سرمایه انسانی را مورد ملاحظه قرار میدهد؛ بلکه بر نقش تجارت بینالمللی نیز تأکید دارند (همان). در تحلیل نظریههای جدید رشد، علاوه بر دو نهاده نیروی کار و سرمایه، نهاده انرژی نیز به مدلهای رشد اضافه شده است؛ اما با وجود این، اقتصاددانان در ارتباط با نقش و اهمیت حضور این نهاده در فرایند تولید اتفاقنظر ندارند. به طور کلی، اختلاف دیدگاهها در قالب دو نظریه نئوکلاسیکی و بومشناختی که دلالتهای سیاستی متفاوتی به همراه دارد، تجلّی مییابد. اقتصاددانان نئوکلاسیک با اشاره به امکان جانشینی میان عوامل تولید ادعا میکنند که پیشرفت دانش و تکنولوژی از طریق افزایش بهرهوری در سرمایه و نیروی کار، نیاز به مصرف انرژی در فرایند تولید را کاهش خواهد داد. از اینرو، فرایند رشد و تولید اقتصادی با وجود محدودیت در ذخایر انرژی امکانپذیر است. بنابراین، انرژی رابطه ضعیف و تفکیکپذیری با نیروی کار دارد و به عنوان یک عامل مؤثر و ضروری در رشد اقتصادی مطرح نمیشود. یافتههای تجربی حاکی از ارتباط علّی یک طرفه یعنی، از مصرف انرژی به رشد اقتصادی و یا علّیت دو طرفه بین مصرف انرژی و رشد اقتصادی است که بیان میکند سیاستهای کاهش مصرف انرژی مبتنی بر حفظ منابع، اثر معکوسی بر رشد اقتصادی دارد. به عبارت دیگر، یافتههای تجربی علّیت یک طرفه از رشد اقتصادی به مصرف انرژی یا عدم وجود رابطه علّی نشان میدهد که سیاستهای حفاظتی در مورد انرژی که مصرف انرژی را کاهش میدهند اثر معکوسی بر رشد اقتصادی نخواهند داشت (آپرجیس و پاین[8]، 2011). بررسی ادبیات مرتبط با موضوع بحث نشان میدهد افزون بر مطالعات مربوط به ارزیابی روابط علّی میان مصرف انواع انرژی و رشد اقتصادی (که از آزمونهای علّیت مرسوم مانند انگل- گرنجر، تودا و یاماموتو استفاده شده) در سایر پژوهشها، اثر مصرف انرژی بر رشد اقتصادی با استفاده از دادهها و الگوهای سری زمانی مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین این مطالعات نشان میدهند که الگوهای ARDL، VAR، VECM و SVAR نسبت به الگوهای دیگر، کاربرد بیشتری داشتهاند. نکته مهم در خصوص کاربرد آزمونهای علّیت و الگوهای برآورد روابط رگرسیونی با دادههای سری زمانی، ماهیت دادههای سری زمانی است که مبنای اصلی تعیین روش برآورد خواهد بود. در این مقاله برخلاف سایر مطالعات که از روشهای اقتصادسنجی استفاده کردهاند؛ تکنیکهای ریاضی مبنای بررسی تجربی قرار گرفته است. این مقاله بر این فرضیه تاکید دارد که مصرف انرژی و رشد اقتصادی همبستگی مثبتی دارند. «بهرهوری»[9] در معنای لغوی عبارت است از قدرت تولید، باروری و مولد بودن. در ادبیات مرتبط تعریفهای گوناگونی از بهرهوری ارائه شده است. بهرهوری عبارت است از نسبت مقدار محصول به مقدار یک یا چند عامل تولید. بهرهوری بالاتر به معنای تولید محصول بیشتر (کمّی و کیفی) با استفاده از همان مقدار نهاده قبلی است. به طور کلی، بهرهوری تنها یک رابطه ساده نیست؛ بلکه مجموعهای از روشها برای رسیدن به یک معیار بالای زندگی است. مفهوم بهرهوری در سیستمهای مختلف اقتصادی و یا سیاسی با هم فرقی ندارد و به قول ژان فوراستیه، مفهوم بهرهوری رنگ سیاسی و وطن خاصی ندارد و مللی که از لحاظ ایدئولوژی اجتماعی کاملاً مخالف یکدیگرند، آن را به یک اندازه پذیرفتهاند (دشتی، یاوری و صباغ کرمانی، 1388).
مصرف انرژی به عنوان عامل ضروری تولید در اقتصاد ایران رابطه بین مصرف انرژی و توسعه اقتصادی به طور گسترده در سراسر جهان مورد مطالعه قرار گرفته است. انرژی، یک عامل ضروری برای تولید است و نقش مهمی در رشد اقتصادی دارد. نمودار (1) تولید و مصرف انرژی در ایران طی سالهای 1350 - 1393 را نشان میدهد که بر اساس آن، تولید انرژی و مصرف انرژی روندی افزایشی داشته است. بر اساس نمودار (1) ایران در سال 1350، 2/114 میلیون بشکه نفت خام عرضه کرده و مصرف نهایی آن مقدار 2/74 میلیون بشکه نفت خام بوده و متوسط نسبت سالیانه مصرف نهایی انرژی به کل عرضه انرژی با 2/72 درصد در سال 1393 به عرضه 2/1799 و مصرف نهایی 2/1219 میلیون بشکه نفت خام رسیده است. از اینرو، اقتصاد و جامعه ایران به طور فزایندهای به مصرف انرژی متکی هستند.
نمودار 1. عرضه و مصرف نهایی انرژی طی سالهای 1350- 1392 منبع: ترازنامه انرژی، 1393.
تولید ناخالص داخلی (GDP) یکی از مقیاسهای اندازهگیری و شاخص تولید در اقتصاد است. تولید ناخالص داخلی در برگیرنده ارزش مجموع کالاها و خدماتی است که طی یک دوره معین، معمولاً یک ساله، در یک کشور تولید میشود. در این تعریف، منظور از کالاها و خدمات نهایی، کالا و خدماتی است که در انتهای زنجیره تولید قرار گرفتهاند و خود آنها برای تولید و خدمات دیگر خریداری نمیشوند.
2-2. پیشینه پژوهش به دلیل اهمیتی که رشد اقتصادی و ارتقای بهرهوری عوامل تولید در اهداف توسعه اقتصادی کشورها دارد، بررسی عوامل مؤثر بر این متغیرها به عنوان یکی از موضوعات مهم مطرح بوده است. محققان در مطالعات زیادی به ارزیابی اثر مصرف انرژی بر رشد اقتصادی و بهرهوری پرداختهاند که در ادامه به اهمّ این مطالعات اشاره میشود. مهرآرا و زارعی (1390) به بررسی رابطه میان رشد اقتصادی و رشد مصرف برق در برخی از کشورهای منتخب صادرکننده نفت در دوره زمانی 2008-1972 پرداختند. نتایج تجربی مبتنی بر روش دادههای ترکیبی نشان داد که مسیر علّیت میان رشد اقتصادی و رشد مصرف برق در بلندمدت به صورت دو طرفه بوده و در کوتاهمدت از طرف رشد مصرف برق به سوی رشد اقتصادی گرایش دارد. همچنین، آنها در مطالعه دیگری (1390) اثرات خطی و غیرخطی مصرف انرژی بر رشد اقتصادی در ایران را طی دوره 1368-1338 مبتنی بر رویکرد رگرسیون حد آستانهای ارزیابی کردند. نتایج نشان داد در رژیم مصرف سرانه پایین انرژی، اثر نهایی مصرف انرژی بر رشد اقتصادی (با ضریب 09/0) مثبت و به طور قابل ملاحظهای بیشتر از سایر رژیمهاست. متفکر آزاد و غلامی (1391) در مطالعهای رابطه علّی بین مصرف انرژی و رشد اقتصادی در بخش حمل و نقل ایران را برای دوره 86-1346 مورد بررسی قرار دادند. یافتهها نشان میدهد که یک علّیت از رشد اقتصادی به مصرف انرژی در بخش حمل و نقل وجود دارد؛ در حالی که مصرف انرژی علّیت رشد اقتصادی در بخش حمل و نقل نمیباشد. فطرس، آقازاده و جبرائیلی (1391) میزان تأثیر مصرف انرژیهای تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر بر رشد اقتصادی را در کشورهای منتخب در حال توسعه (شامل ایران) در دوره 2009-1980 بررسی کردند. نتایج نشان داد بین متغیرها در بلندمدت رابطه هم انباشتگی وجود دارد. حسینی (1391) نخست بهرهوری کل عوامل را با استفاده از روش دیویژیا در دوره 1388-1382 اندازهگیری و سپس اثر باز بودن تجاری به همراه مصرف انرژی و سرمایه انسانی بر بهرهوری کل عوامل تولید در زیر بخشهای صنعت را ارزیابی کرد. نتایج نشان داد باز بودن تجاری، مصرف انرژی و سرمایه انسانی تأثیر مثبت و معنیداری بر بهرهوری کل عوامل تولید دارند. فطرس، آقازاده، جبرائیلی (1393) به منظور بررسی روابط بین مصرف انرژی تجدیدپذیر و رشد اقتصادی در مناطق مختلف جهان در دوره زمانی 2008-1980 از آزمونهای هم انباشتگی و علّیت پانلی استفاده کردند. نتایج نشان داد که رابطه هم انباشتگی بین متغیرها در بلندمدت در مناطق منتخب جهان وجود دارد. میزان اثرگذاری بیشتر مصرف انرژی تجدیدپذیر بر رشد اقتصادی، به ترتیب در مناطق آسیا اقیانوسیه، آمریکا، اروپا، خاورمیانه و آفریقا است. چنانچه بررسی نتایج مطالعات قبلی نشان میدهد در اغلب موارد انرژی به عنوان یک عامل مهم در دستیابی به نرخهای رشد بالاتر و بهرهوری مطلوب نهادههای تولیدی میباشد. اما در مورد انرژیهای تجدیدپذیر این محاسن بیشتر نیز است و استفاده بیشتر این نهادهها با تضمین پایداری منابع طبیعی و حفظ محیط زیست منجر به ارتقای بیشتر نرخ رشد و بهرهوری عوامل تولید میشوند. تیواری[10] (2011) ارتباط پویای بین مصرف انرژی تجدیدپذیر، رشد اقتصادی و آلودگی دی اکسید کربن را در دوره 2009-1965 در کشور هند بررسی کرد. نتایج نشان داد بروز یک شوک مثبت در مصرف انرژیهای تجدیدپذیر، تولید ناخالص داخلی را افزایش و آلودگی دی اکسید کربن را کاهش میدهد. شوک مثبت تولید ناخالص داخلی نیز اثر مثبت بسیار بزرگتری بر آلودگی دی اکسید کربن دارد. سیلوا و همکاران[11] (2012) اثر افزایش سهم انرژیهای تجدیدپذیر از تولید الکتریسیته بر تولید ناخالص داخلی و آلودگی دی اکسید کربن را با استفاده از الگوی سه متغیره SVAR در دوره 2004-1960 در کشورهای آمریکا، دانمارک، اسپانیا و پرتغال بررسی کردند. نتایج نشان داد که به استثنای آمریکا در دیگر کشورهای مورد بررسی، توسعه مصرف انرژیهای تجدیدپذیر در مراحل اولیه میتواند در فرایند رشد اقتصادی خلل ایجاد کند. توگسو (2013) رابطه بلندمدت و کوتاهمدت بین مصرف انواع انرژی و رشد بهرهوری کل عوامل تولید را در دوره 2011-1970 در ترکیه بررسی کردند. نتایج نشان داد مصرف انواع انرژی رابطه همجمعی با رشد بهرهوری کل عوامل تولید دارد و رابطه علّی بین بهرهوری و مصرف انرژی دو طرفه است. هانگ پین[12] (2014) مصرف انرژیهای تجدیدپذیر و رشد اقتصادی را در کشورهای OECD با استفاده از دادههای دوره زمانی 2011-1982 بررسی کردند. روابط همجمعی و علّی در پنج کشور شامل آمریکا، ژاپن، آلمان، ایتالیا و انگلستان تأیید شد. مبارک[13] و همکاران (2015) رابطه علّی بین انرژیهای تجدیدپذیر و هستهای و رشد اقتصادی را در فرانسه با استفاده از دادههای فصلی 2012-2001 ارزیابی کردند. بر اساس یافتههای پژوهش، رابطه یک طرفهای بین رشد اقتصادی و تولید انرژی الکتریکی به روش هستهای وجود دارد. در کوتاهمدت نیز رابطه علّی از تولید انرژیهای تجدیدپذیر تأیید شد. آلپر و اوگوز (2016) ارتباط علّی بین رشد اقتصادی، مصرف انرژیهای تجدیدپذیر، سرمایه و نیروی کار را برای اعضای جدید اتحادیه اروپا در دوره 2009-1990 مطالعه کردند. نتایج پژوهش نشان داد که مصرف انرژیهای تجدیدپذیر اثر مثبتی بر رشد اقتصادی در همه کشورهای مورد بررسی دارد. اما در بلغارستان، استونی، لهستان، و اسلوونی این اثر از نظر آماری معنیدار است. توگسو و تیواری (2016) رابطه علّی بین مصرف انواع مختلف انرژی و رشد بهرهوری کل عوامل تولید را در کشورهای BRICS در دوره 2012-1992 بررسی کردند. نتایج این پژوهش نشان داد که رابطه علّی قابلتوجهی بین مصرف انرژیهای تجدیدپذیر و رشد اقتصادی کشورهای BRICS وجود ندارد. اما در مورد دیگر انرژیها، مصرف اثر مثبتی بر رشد بهرهوری و توسعه اقتصادی کشورهای برزیل و آفریقای جنوبی دارد.
3. روش پژوهش تصریح مدل مصرف انرژی در طول پنج دهه یا بیشتر به طور مستمر با تولید انرژی افزایش یافته است. در این بازه زمانی، مصرف انرژی به طور عمده برای فعالیتهای صنعتی مورد استفاده قرار گرفته و مصرف انرژی در بخش مصرف نهایی خانوارها هم تابعی از تقاضای اقتصاد و مطلوبیت آن است؛ بنابراین، مصرف انرژی با رشد اقتصادی افزایش داشته است. برای بررسی بیشتر از متغیرهای بهرهوری جزیی انرژی که از نسبت انرژی به ستانده هر بخش است و اثر بهرهوری کل نیز (نسبت ستانده به مصارف واسطه) استفاده میشود. بازه تغییرات بهرهوری به عنوان متغیر پیوسته در اقتصاد ایران، از دو زیربازه تشکیل میشود که عبارتند از: 1) بازه تغییرات ناشی از عملکرد بخشهای اقتصادی و 2) زیربازه قابل قبول حاصل از اعمال پارمترهای ثابت در تابع تولید یک بنگاه اقتصادی. فعالیتهای عمده اقتصادی از لحاظ بهرهوری به دو مجموعه کلی تقسیم میشوند که عبارتند از: بخش اول در حوزه بازه بهرهوری عملکردی و بخش دوم در بازه بالقوه بهرهوری است. انرژیهای تجدیدپذیر با محیطزیست سازگاری بیشتری داشته و آلایندگی زیستمحیطی ناچیزی دارند. از طرف دیگر، ضرورت استفاده از انرژی برای رشد و توسعه در کنار مسائلی مانند انتشار گازهای گلخانهای باعث شده است که کشورها به دنبال توسعه انرژیهای تجدیدپذیر و تبیین نقش آنها بر رشد اقتصادی باشند. در این مقاله ابتدا اثر بهرهوری انرژی (جزیی) بررسی شده تا بتواند از طریق تحلیل اقتصادی در مقیاس کوچکتر بنگاه اقتصادی یک بازه قابل قبول برای بهرهوری با فرض متغیر پیوسته بودن آن نشان دهد. سپس از طریق دادههای ثبتی موجود در این الگو یک بازه عملکردی را برای متغیر بهرهوری (کل) در رشد اقتصاد به دست میآورد. در نهایت، با انتخاب یک تابع احتمال از متغیر بهرهوری تحلیل نظاممند از تغییرات مصرف انرژی، نهادهها بر ستانده کل اقتصاد و انرژی گرمایی تخمین زده شده است.
مدل اثر تغییرات بهرهوری بر مصرف انرژی و رشد اقتصادی در این پژوهش بدون خدشه به عمومیت مساله فرض بر این است که متغیر مستقل را بهرهوری بخشهای اقتصاد ایران یعنی در نظر گرفته میشود. که در آن مقداری از بهرهوری میباشد که منجر به سودآوری تولید میشود. برای یافتن این پارامتر در اقتصاد کشور نیاز به توابعی است که با استفاده از آن پارامترهای ثابتی را به دست میآید که استفاده از آنها منجر به محاسبه کران پائین بهرهوری میشود (تانگ و همکاران، 2018). تابع مطلوبیت: این تابع گسترشی از تابع تولید یک بنگاه است و این تابع دارای ویژگیهای است که عبارت است از: 1) تولید کالاها همگن است؛ 2. بهرهوری متغیری پیوسته و زیرمجموعه است؛ 3. کشش جانشینی بین نهادهها ثابت است؛ 4. قیمت بر اساس هزینه نهایی تعیین میشود. بر اساس رابطه (1) چنانچه بنگاهی برای ستانده y از nنهاده استفاده نماید؛ در این صورت داریم که به عنوان تابع تولید در نظر گرفته میشود.
اگر بردار قیمت نهادهها به ازای یک واحد از این نهادهها در نظر گرفته شود؛ آنگاه داریم:
گفتنی است متغیر مستقل و پارامترهای و ثابت فرض میشوند.
با استفاده از ضرایب لاگرانژ و و برای جوابهای که در آن معروف به «توابع نهادهای» برای تولید بنگاه در نظر گرفته میشود. برای تشریح و برآورد پارامترهای توابع و حل آن. مساله در چهار گزاره به شرح زیر بیان میشود: گزاره اول: با در نظر گرفتن تابع تولید (مطلوبیت ) که در آن ثابت را کشش جانشینی ثابت بین نهادهها میباشد؛ جایی که و تولید را به عنوان تابعی از بهرهوری معرفی میشود. در این صورت تابع قیمت آن بهصورت:
و کشش ثابت جانشینی قیمت آن در رابطه است.[14] گزاره دوم: با استفاده از مفروضات گزاره اول میتوان توابع نهاده ، تابع تولید ، تابع قیمت ، تابع درآمد ، تابع سود و کران پائین بالقوه بهرهوری را به صورت زیر محاسبه کرد: که در آن توابع قیمت نزولی و توابع تولید، مصرف و سود و درآمد توابع صعودی میباشند. گزاره سوم: با توجه به تعریف بهرهوری و دادههای ثبتی بازه عملکردی زیربازهای از بازه بالقوه بهرهوری است. گزاره چهارم: بر اساس ستانده و نهاده و با توجه به مقدار بهرهوری کران پائین بازه عملکرد بهرهوری به صورت زیر تعریف میشود
زمانی که تابع احتمال روی بازه باشد؛ در این صورت به ازای تغییر خواهیم داشت:
بخش سوم: از آنجا که یک بشکه نفت خام معادل 11/6 گیگا ژول میباشد. لذا مقدار ثابت t=6.11 GJ در این صورت، تقاضای انرژی لازم با توجه به تعریف نهاده در بازه بهرهوری عملکردی دارای مقدار زیر خواهد بود.
اگر یکی از بخشها دارای بهرهوری باشد، میزان رشد بهرهوری باید حداقل باشد تا بتواند بهرهوری کل اقتصاد در بازه عملکردی قرار گیرد و در این صورت، میزان افزایش نهاده کل اقتصاد عبارت است از:
در جایی که M تعداد کل بخشها میباشد. مجموع چندجملهای اول و سوم معادله اخیر نشان میدهد که مصرف انرژی برای بخشهایی افزایش بهرهوری (انتقال بهرهوری به بازه عملکردی) داشته و دومین چندجملهای، نشاندهنده مصرف انرژی برای شرکتکنندگانی است که تولید خود را افزایش دادند. با این شرط که از بهرهوری عملکردی برخوردار میباشند. معادله اخیر میتواند به وضوح مشخص کند که مصرف انرژی برای تولیدکنندگان مختلف، افزایش یافته است. جمله چهارم در حقیقت تابع توزیع احتمال صعودی است.
تصریح مدل با توجه به توابع تولید، مدل بهرهوری به صورت زیر تصریح میگردد. الف) میانگین بهرهوری بخشهای نه گانه اقتصاد ایران طی سالهای 1353 - 1393 در کران پائین به میزان 175/3 واحد و بالاترین آن 59/4 میلیون ریال میباشد. یعنی نقطه شروع بازه عملکردی کران پائین بهرهوری از 175/3 که به عنوان بازه عملکردی تعریف شده است. همانطور پیشتر گفته شد که بهرهوری از نسبت ستانده کل اقتصاد به داده یا مصرف واسطه کل تعریف شده است یعنی هر یک میلیون ریال مصرف واسطه چه میزان ستانده یا تولید کل صورت میگیرد. ب) مصرف انرژی تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر برحسب میلیون بشکه نفت خام تبدیل شده است. ج) سه سناریوی 10، 20، 30 درصد بازه کران پایین بهرهوری یعنی از نقطه شروع بهرهوری 175/3 واحد انتخاب شده است. د) نتایج اولیه بدون در نظر گرفتن مقدار ثابت تابع تولید بررسی شده، سپس مقدار ثابت نیز در مدل لحاظ شده است. هـ) نتایج در سناریوی حاصل از تغییرات بهرهوری در بازه کران پائین بر رشد مقدار مصرف نفت خام (تجدیدپذیر، تجدید ناپذیر)، اثر بر رشد تولید (ستانده کل اقتصاد) و مقدار گیگاژول انرژی گرمایی را نشان میدهد. برای برآورد قیمت یک بشکه نفت خام از حاصل ضرب میانگین سالیانه قیمت دلار به ریال سال پایه 1383 در میانگین یک بشکه نفت خام به دلار با ضریب 00052/0 میلیارد ریال برآورد شده است. کشش ثابت جانشینی بین دو سوخت تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر 063/0 که به وسیله آن کشش جانشینی بین دو قیمت سوخت تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر 068/1برآورد شده است. برآورد متوسط سالیانه قیمت کل ناشی از قیمت سوخت تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر 00257/0 میلیارد ریال میباشد. کران پائین بازه بالقوه بهرهوری محاسبه شده برابر است با (23-)^ 10 *1.67. اما کران پائین بازه عملکردی بهرهوری عبارتست از 175/3 است. با توجه به اینکه 4/44 درصد بخشهای عمده اقتصادی کمتر از کران پائین بهرهوری عملکردی قرار دارند؛ لذا تابع احتمال توزیع بهرهوری نسبت به کران پائین بهرهوری عملکردی در نظر میگیریم. از تابع احتمال منحنی درجه 2 استفاده شده است. با اجرای مدل سه سناریو نسبت به رشد بهرهوری با درصدهای مختلف در نظر گرفته شده است.
5. نتیجهگیری و پیشنهادها در این مقاله اثر تغییرات بهرهوری بخشهای اقتصادی بر مصرف انرژی تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر، انرژی گرمایی، رشد و توسعه اقتصادی با استفاده از برآورد توابع تولید به روش تانگ و پنگ (2018) در چارچوب تکنیک سناریوسازی (شامل سه سناریو) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج سناریوسازی عبارت است از: سناریوی اول: چنانچه بخواهیم بهرهوری از نقطه شروع کران پائین بازه عملکردی بهرهوری 175/3 به میزان 10 درصد تغییر یابد؛ یعنی 56/2 واحد باشد، بدون در نظر گرفتن مقدار ثابت، در این صورت، پنج بخش اقتصاد یعنی بخش کشاورزی، صنعت معدن، ساختمان، نیروگاهها و بخش حمل و نقل در بازه عملکردی قرار نمیگیرند. در این صورت، میزان مصرف انرژی هم از 134184 میلیون بشکه نفت خام درکل اقتصاد به 137963 میلیون بشکه نفت خام یعنی به میزان 81/2 درصد تغییر خواهد کرد. همچنین، در این سناریوی میزان ستانده کل (تولید کل) از 143607 میلیون ریال به 167295 میلیون ریال یعنی به میزان 5/16 درصد رشد خواهد کرد. انرژی گرمایی نیز از 819990 گیگاژول به 843089 گیگاژول به میزان 82/2 درصد تغییر خواهد کرد. سناریوی دوم: چنانچه بخواهیم بهرهوری بدون درنظر گرفتن مقدار ثابت تولید از نقطه شروع کران پائین 175/3 به میزان 20 درصد تغییر یعنی 54/2 واحد باشد. چهار بخش اقتصاد یعنی کشاورزی، صنعت و معدن، ساختمان و نیروگاهها در بازه عملکرد قرار نمیگیرند. در این صورت، میزان مصرف انرژی هم از 134184 میلیون بشکه نفت خام به 142007 میلیون بشکه نفت یعنی 83/5 درصد تغییر خواهد کرد. همچنین، در این سناریوی میزان ستانده کل (تولید کل) از 143607 میلیون ریال به 193300 میلیون ریال یعنی به میزان 5/34 درصد رشد خواهد کرد. انرژی گرمایی نیز از 819990 گیگاژول به 868710 گیگاژول به میزان 83/5 درصد تغییر خواهد کرد سناریوی سوم چنانچه بخواهیم بدون در نظر گرفتن مقدار ثابت اولیه توابد از کران پائین بهرهوری 175/3 واحد به میزان 30 درصد تغییر یعنی 22/2 واحد یعنی سه بخش اقتصاد صنعت و معدن، نیروگاه و ساختمان نیز در بازه عملکرد بهرهوری قرار نمیگیرند. میزان مصرف انرژی در این سناریوی 134184 بشکه نفت خام به 145955 میلیون بشکه نفت یعنی 77/8 درصد تغییر خواهد کرد. در این سناریوی میزان ستانده کل تولید کل ( از 143607 میلیون ریال به 220313 میلیون ریال یعنی به میزان 41/53 درصد رشد خواهد کرد. انرژی گرمایی نیز از 819990 گیگاژول به 891946 گیگاژول به میزان 78/8 درصد تغییر خواهد کرد. بر اساس نتایج، پیشنهاد میشود سیاستگذاران اقتصادی ترتیبی اتخاذ نمایند تا بهرهوری بخشهای مختلف صنعت و معدن، نیروگاه و بخش ساختمان بیش از 30 درصد افزایش یابد. این امر با تغییر تکنولوژی انجام خواهد گرفت.
[1] High-Volume Manufacturing [2] Ecological Systems Theory [3] Economic Growth [4] Tang, Peng, Yilan [5] Solow [6] Harrod [7] Domar [8] Apergis & Payne [9] Productivity [10] Tiwari [11] Silva et al. [12] Hung-Pin [13] Mbarek et al. [14] با توجه به محدودیت صفحات مقاله، روش اثبات حذف شده است. | |||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||
| |||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 976 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 377 |