تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 10,002 |
تعداد مقالات | 83,589 |
تعداد مشاهده مقاله | 78,179,377 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 55,205,398 |
تأثیر مزیت نسبی فعالیتهای اقتصادی بر تولید ناخالص داخلی استانها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مدلسازی اقتصادی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 15، شماره 54، شهریور 1400، صفحه 87-104 اصل مقاله (821.16 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30495/eco.2021.1936869.2549 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سیده نرگس آقامحمدی1؛ غلامعلی حاجی* 2؛ هادی غفاری3؛ پیمان غفاری آشتیانی4 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1دانشجوی دکتری، گروه اقتصاد، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار، گروه اقتصاد، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
3دانشیار، گروه اقتصاد، دانشگاه پیام نور مرکز اراک، اراک، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
4دانشیار، گروه مدیریت بازرگانی، واحد اراک، دانشگاه آزاد اسلامی، اراک، ایران | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف این مقاله بررسی تأثیر مزیت نسبی فعالیتهای مختلف بر تولید ناخالص داخلی استانها در بازه زمانی 1393-1383 است. برای این منظور از دادههای سالنامههای آماری و حسابهای منطقهای مرکز آمار ایران برای 30 استان استفاده شده است. برآورد مدلها در قالب مدل پانل پویا با استفاده از روش گشتاورهای تعمیم یافته ارزیابی شده است. نتایج برآورد مدلها مؤید آن است که شاخص مزیت نسبی در سه بخش عمده کشاورزی، ساختمان و خدمات تأثیر مثبت و معناداری بر رشد اقتصادی استانها به ترتیب به میزان 49/0، 08/0 و 07/0 درصد دارند. در حالی که شاخص مزیت نسبی بخش صنعت، معدن و انرژی تأثیر منفی به میزان 15/0 را بر رشد اقتصادی استانها نشان میدهد، که این تأثیر منفی میتواند ناشی از اثرگذاری بیشتر سایر بخشها بر تولید ناخالص داخلی استانها باشد. با توجه به یافتههای تحقیق و تفاوت میزان اثرگذاری مزیت نسبی بر بخشهای مختلف، پیشنهاد میشود در مسیر تبدیل هر استان یا شهرستان به قطب اقتصادی زیربخشهای مختلف، اقدامات لازم صورت پذیرد. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
طبقهبندی JEL: F10؛ O21؛ C2 واژگان کلیدی: مزیت نسبی؛ رشد اقتصادی؛ پانل پویا؛ فعالیتهای اقتصادی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در مکاتب اقتصادی کلاسیک و نئوکلاسیک، تنها نیروی کار و حجم سرمایه مهمترین عوامل مؤثر بر رشد اقتصادی قلمداد میشدند؛ اما با ظهور نظریات رشد درونزا عوامل دیگری از قبیل سرمایه انسانی، سرمایههای اجتماعی، تکنولوژی و عوامل دیگر نیز بر رشد اقتصادی مؤثر شناخته شدهاند. با توجه به نظریه رشد نامتعادل اقتصادی و بهدلیل محدودیت منابع لازم است سرمایهگذاری در بخشهای مختلف با توجه به زیرساختها و مزیتهای هر بخش انجام شود (سولو،[1]1956) و (سوآن،[2] 1956). شناخت مزیتهای هر بخش در هر منطقه امکان برنامهریزی بهتر و هوشمندانهتر را برای تحقق اهداف توسعه فراهم میکند. در برنامهریزیهای ملی توسعه، به توانمندیهای اقتصادی مناطق توجه چندانی نمیشود و این مسئله مانع از سیاستگذاری و برنامهریزی مطلوب برای توسعه منطقهای میشود. این است که با وجود اجرای برنامههای متعدد توسعه ملی و منطقهای، همچنان روند توسعهنیافتگی مناطق ادامه مییابد (سبحانی و درویشی، 1384). لذا شناخت این مزیتها برای تدوین و اجرای سیاستهای کارامد توسعه اقتصادی لازم و ضروری است. در این راستا، این مقاله تلاش دارد که مزیت نسبی بخشهای مختلف اقتصادی را در استانهای کشور ایران بررسی کند و به این سؤال پاسخ دهد که تأثیر مزیت نسبی فعالیتهای مختلف اقتصادی بر رشد اقتصادی استان ها چگونه بوده است؟ فرضیه مورد بررسی در مقاله این است که مزیت نسبی بخشهای مختلف اقتصادی بر GDP استانها تأثیر مثبت دارد. چارچوب کلی مقاله در پنج بخش تنظیم شده است. بعد از مقدمه، ادبیات موضوع و پیشینه تحقیق، سپس در بخش سوم روششناسی تحقیق ارائه شده است. بخش چهارم به برآورد مدل و بخش پنجم به نتیجهگیری و پیشنهادها اختصاص یافته است.
مزیت نسبی به وسیله ریکاردو[3] اقتصاددان انگلیسی پایهگذاری شد و این نظریه پس از نظریه «مزیت مطلق» اسمیت[4] در مبحث مزایای تجارت آزاد بینالمللی، مطرح شد. براساس مفهوم مزیت نسبی، چنانچه کشوری یک کالا را نسبت به دیگر کالاها ارزانتر تولید کند، این کشور در تولید چنین کالایی مزیت نسبی دارد. به علاوه، اگر کشور یاد شده بتواند کالای مورد نظر را در مقایسه با سایر کشورها با هزینه پایینتری صادر کند در مقایسه با سایر کشورها از مزیت نسبی در صادرات برخوردار خواهد بود (درویشی و عسکری، 1385). اولین فعالیت علمی برای اندازهگیری مزیت نسبی به لایزنر[5] در سال 1958 نسبت داده شده است. با تعدیل روش لایزنر، شاخصی به صورت نسبت سهم صادرات یک کالا توسط یک کشور بر سهم صادرات کالاهای صنعتی در یازده کشور صنعتی تعریف شد که به عنوان معیار مهمی در تجارت بینالملل ارائه گردید ( بالاسا،[6] 1956). در نهایت، با اشاره به شاخصهای قبلی اظهار شد که شاخصهای لایزنر و بالاسا بیشتر بر تولید و صادرات کشورهای پیشرفته تمرکز داشته و برای کشورهای کمتر توسعهیافته و اقتصادهای متکی به کشاورزی و خدمات کاربرد چندانی ندارد. لذا با لحاظ کردن همه کشورها و کالاهای تجاری، معیار بالاسا برای منعکس کردن مزیت نسبی جهانی گسترش یافت و با عنوان شاخص«مزیت نسبی آشکار شده»[7] معرفی شد (ولرات،[8] 1991). در ادبیات اقتصاد بینالملل دو دیدگاه کلی درباره اندازهگیری مزیتهای نسبی وجود دارد. دیدگاه سنتی و دیدگاه معاصر. در دیدگاه سنتی با استفاده از اطلاعات قبل از تجارت و بهصورت پیشنگر (ex-ante) به تعیین مزیتهای نسبی کشور در میان فعالیتهای ممکن اقتصادی میپردازند. اما دیدگاه دوم، مزیتهای نسبی را با استفاده از اطلاعات پس از تجارت و براساس آمار بازرگانی خارجی و به صورت پسنگر (ex-post) محاسبه میکند که این روش همان روش مزیت نسبی آشکار شده (RCA) است. شاخص مزیت نسبی آشکار شده به بررسی ساختار صادرات ملی در مقابل ساختار صادرات جهانی برای کالای مورد نظر میپردازد و از رابطه زیر محاسبه میشود.
که در آن صادرات کالای توسط کشور ، کل صادرات کشور ، صادرات جهانی کالای و کل صادرات جهان است. این شاخص اگر در فاصله صفر تا یک قرار گیرد، بیانگر عدم مزیت نسبی است و اگر بزرگتر از یک باشد نشاندهنده وجود مزیت نسبی آشکار شده در صادرات کالای مورد نظر است. از آنجا که جامعه هدف مورد بررسی استانهای کشور ایران است و اطلاعات مربوط به صادرات کالاها در بین مناطق داخلی وجود ندارد، میتوان از ارزش افزوده ایجاد شده در بخشهای مختلف اقتصادی به عنوان جایگزین صادرات کالاها استفاده کرد. رشد و توسعه اقتصادی هدف محوری سیاست اقتصادی در همه کشورهای توسعهیافته است و معیاری برای سنجش عملکرد اقتصادی یک جامعه محسوب میشود و افزایش نرخ آن به بهبود رفاه اجتماعی منجر میشود (پژویان و فقیه نصیری، 1388). مطالعات در زمینه رشد اقتصادی شامل سه جریانی است که از نظر تاریخی و روششناختی متفاوت هستند. اولین جریان، جریان کلاسیک است که پیشگامان آن هیوم[9] و اسمیت هستند که در قرن هجدهم شکل گرفت و با استوارت میل[10] و مارکس[11] در اواسط قرن نوزدهم پایان یافت. جریان دوم نئوکلاسیک است که به تحقیق در زمینه رشد با دادههای آماری جدید که بعد از جنگ جهانی دوم فراهم شد، نیروی جدیدی به تحلیلهای رشد اقتصادی بخشید. نظریات نئوکلاسیکی پیشرفت تکنولوژی را عامل برونزا و انباشت سرمایه را عامل درونزای رشد تولید در نظر میگیرند. آثار مؤثر در این جریان متعلق به سولو، کوزنتس،[12] آبراموتیز،[13] چنری[14] و دنیسون[15] است (دژپسند، 1389). سومین و جدیدترین جریان، جریان درونزاست که فرضیات کلاسیک و نئوکلاسیک در مورد بازارهای ایدئال و بازده نزولی عوامل بهویژه سرمایه را رد میکند. عبارت رشد درونزا در مجموعه متنوعی از کارهای نظری و تجربی پدید آمده در دهه 1980 وارد عرصه اقتصاد شده است. رشد درونزا با تأکید بر این نکته که رشد اقتصادی پیامد سیستم اقتصادی است نه نتیجه نیروهای وارده از خارج، خود را از رشد نئوکلاسیکی متمایز میکند (ابریشمی و منظور، 1378). نظریات رشد درونزا بر بازده فزاینده تحقیق و توسعه و انتقال دانش و اطلاعات، فراگیری از طریق تجربه و انتشار تکنولوژی متمرکز هستند (بارو و سالا مارتین،[16] 2003). مطالعات اخیر، فعالیتهای مبتنیبر نوآوری با جهتگیری تجارت در واکنش به محرکهای اقتصادی را موتور اصلی پیشرفت تکنولوژی و رشد اقتصادی در نظر میگیرند (رومر، [17]1990، کروگمن،[18] 1979 و هلپمن،[19] 1993). چهرههای اصلی این جریان رومر، لوکاس،[20] گروسمن،[21]و هلپمن هستند. با توجه به نقاط قوت نظریه رشد نامتعادل اقتصادی (نظریه هیرشمن) در مقابل رشد متعادل، که بهدلیل نبود سرمایه کافی برای سرمایهگذاری در تمامی بخشها در کشورهای در حال توسعه، مدلی مناسبتر به شمار میرود (لشکری، 1388)؛ لذا در این مقاله به دنبال بررسی مزیت نسبی تولید بخشهای مختلف و اثرگذاری آن بر رشد اقتصادی به تفکیک استانهای کشور هستیم تا با توجه به محدودیت منابع، امکان برنامهریزی هوشمندانهتر برای تحقق اهداف توسعه در مناطق مختلف فراهم شود. بررسی مقوله مزیت نسبی و رشد اقتصادی از زوایای مختلف، مورد توجه محققان داخلی و خارجی قرار گرفته است. جواهری و همکاران در سال 1396 در مطالعهای با استفاده از شاخص ضریب مکانی و مزیت نسبی آشکار شده در استان کردستان از بین صنایع تولیدی مختلف به این نتیجه رسیدند که صنعت مبلمان از حیث تولید، اشتغال و صادرات دارای مزیت نسبی است. سیتانگنگ[22] در سال 2015 با استفاده از شاخص ضریب مکانی در سواترای اندونزی، بخش کشاورزی را مؤثرترین بخش در توسعه اقتصادی تشخیص داد. محنتفر و همکاران سال 1394 با روش دادههای تابلویی به این نتیجه رسیدند که بخش کشاورزی بر رشد اقتصادی استانهای کشور، تأثیر مثبت و معناداری دارد. عسکرپور کبیر و همکاران سال 1394 مزیت نسبی تولید و صادرات عسل را در استان اردبیل و آذربایجان غربی با استفاده از RCA و ضریب مکانی و هزینه منابع داخلی بررسی کردند. استارتین و رمیکین[23] سال 2014 با استفاده از شاخص RCA، اثر مثبت مزیت نسبی صادرات محصولات صنعتی بر رشد و توسعه اقتصادی کشور لیتوانی را نتیجه گرفتند. شهاب و طارق محمود[24] در سال 2013 با شاخص RCA، در بررسی برای کشورهای آسیایی به این نتیجه رسیدند که صنعت چرم در پاکستان، چین و هند دارای مزیت نسبی بوده و لزوم سرمایهگذاری در این صنعت برای کشور ایران تأیید شد. جعفری صمیمی و صالحی(1391) با تکنیک دادههای تابلویی به بررسی اثر مزیت نسبی بخش جنگلداری بر توسعه استانها پرداختند که به اثر منفی و معناداری رسیدند که بیانگر نقش مهمتر سایر بخشها نسبت به بخش جنگلداری بوده است. جعفری صمیمی و همکاران (1391) مزیت نسبی بخش هتلداری را در استان مازندران بررسی کردند و به نتیجه مثبت و معنادار بخش مذکور در استان مازندران در مقایسه با سایر استانها رسیدند. فرشادفر و اصغرپور (1389) در استان کرمانشاه به رشد نامتوازن بخش خدمات و کاهش مزیت نسبی صنعت رسیدند و همچنین مزیت نسبی بخش کشاورزی نسبت به سایر بخشها در جذب شاغلان افزایش محسوسی را نشان میدهد. فلسفیان و همکاران (1389) با روش علیت گرنجر به وجود رابطه بلندمدت دوسویه بین رشد بخش کشاورزی و رشد اقتصادی کشور دست یافتند. محمدرضایی و همکاران (1388) با شاخص کارایی فنی و RCA مزیت نسبی تولیدات خرما را در کشور تأیید کردند. یاوری و همکاران (1388) با استفاده از روش پانل ایستا و پویا در کشورهای عضو کنفرانس اسلامی رابطه مثبت و معنادار بین مخارج گردشگری و رشد اقتصادی کشورهای عضو را نتیجه گرفتند. درویشی و عسکری (1385) با استفاده از روش دادههای تابلویی در کشورهای منا به این نتیجه رسید که مزیت بخش صنعت منجر به رشد اقتصادی شده و در ایران تأکید بیشتر بر بخش کشاورزی است. جعفری صمیمی و خبره (1383) با روش دادههای تابلویی نشان دادند که مزیت نسبی بخش مذهبی بر رشد اقتصادی استان های کشور اثر مثبت و معناداری دارد. حاجی رحیمی و ترکمانی (1382) به اثر مثبت و معنادار مزیت بخش کشاورزی بر رشد اقتصادی کشور رسید. فرتو و هوبارد[25] (2002) با استفاده از شاخص RCA در کشور مجارستان وجود مزیت نسبی را بین محصولات مختلف بخش کشاورزی بررسی کرد. تاکنون مطالعات زیادی برای شناسایی و بررسی عوامل مؤثر بر رشد اقتصادی انجام شده است. مزیت نسبی نیز یکی از همین متغیرهاست که مزیت یک بخش یا زیربخش به تفکیک بررسی شده است، اما پژوهشی که مزیت همه بخشهای اقتصادی را در کنار یکدیگر و با در نظر گرفتن سایر متغیرها و در همه استانهای کشور مطالعه کرده باشد، تاکنون انجام نشده است.
این تحقیق از نوع تحلیلی- توصیفی و کاربردی است. ابتدا با استفاده از آمار و اطلاعات حسابهای منطقهای و سالنامههای آماری مرکز آمار ایران، دادههای مورد نظر برای 30 استان کشور (غیر از استان البرز)[26] طی سالهای 1383 - 1393 جمعآوری و شاخصهای مورد استفاده در تحقیق، محاسبه شده است. برای بررسی اثر مزیت نسبی فعالیتها بر رشد اقتصادی مناطق از روش دادههای تابلویی[27] با استفاده از نرمافزار ایویوز[28] استفاده شده است.
3-1. تصریح مدل براساس تابع تولید کاب داگلاس[29] (1928) و با استفاده از مطالعه منکیو، رومر و ویل[30] (1992) تابع تولید زیر برای استانهای کشور پیشنهاد میشود.
که در آن تولید ناخالص داخلی، تعداد نیروی کار شاغل، موجودی سرمایه فیزیکی، مخارج آموزشی، نرخ شهرنشینی، مزیت نسبی آشکار شده بخشهای کشاورزی، خدمات، ساختمان، صنعت و معدن و انرژی، بیانگر استان و بیانگر سال، خطای مدل مورد نظر است. با گرفتن لگاریتم از طرفین رابطه بالا خواهیم داشت:
تصویر 1. شاخص مزیت نسبی آشکارشده بخشهای عمده اقتصادی استانهای کشور منبع: یافتههای پژوهش RCA1 شاخص مزیت نسبی آشکار شده بخش کشاورزی؛ RCA2 شاخص مزیت نسبی آشکار شده بخش صنعت، معدن و انرژی؛ RCA3 شاخص مزیت نسبی آشکار شده بخش خدمات؛ RCA4 شاخص مزیت نسبی آشکار شده بخش ساختمان. شاخص RCAاز نسبت سهم ارزش افزوده هر بخش در هر استان نسبت به سهم ارزش افزوده همان بخش در کشور بهدست میآید. با استفاده از دادههای سالنامههای آماری و حسابهای منطقهای مرکز آمار ایران، شاخص RCA به تفکیک چهار بخش عمده فعالیتهای اقتصادی برای استانهای کشور بهصورت مجزا محاسبه شده است. تصویر (1) بیانگر وضعیت وجود یا نبود مزیت نسبی در استانهاست.
3-2. روش گشتاورهای تعمیمیافته (GMM)[31] این روش یکی از موضوعات کاربردی در اقتصادسنجی است. روش دادههای تابلویی با لحاظ ناهمگنی در مقاطع، تورش برآورد و همخطی را کاهش و کارایی، درجه آزادی و تغییرپذیری را افزایش میدهد و نسبت به روشهای دادههای مقطعی و سری زمانی روش بهتری است (سوری، 1392). از معروفترین الگوهای پویا، میتوان به مدلهای خودرگرسیونی اشاره کرد که در آنها متغیر وابسته با یک یا چند وقفه زمانی به صورت متغیر مستقل در تصریح الگو، لحاظ میشود (کریمی تکانلو و رنج پور،1392). این روش یکی از روشهای تخمین مناسب در دادههای تابلویی بوده، به طوری که این روش آثار تعدیل پویای متغیر وابسته را در نظر میگیرد (صادقی، 1392). روش پانل پویای گشتاورهای تعمیمیافته زمانی کاربرد دارد که در دادههای پانل تعداد مقاطع بیشتر از تعداد سری زمانیها باشد (بالتاجی،[32] 2008)، (آرلانو و باند،[33] 1991). از مزایای روش GMM پویا نسبت به روشهای دیگر میتوان حل مشکل درونزا بودن متغیرها، کاهش یا رفع همخطی، حذف متغیرهای ثابت در طی زمان و افزایش بُعد زمانی متغیرها را نام برد (گرین،[34] 2008).
برای بررسی شاخصهای معرفی شده در مدل (3) متغیرهای زیر مورد استفاده قرار گرفته است: مزیت نسبی هر بخش از نسبت سهم ارزش افزوده بخش مورد نظر در استان نسبت به سهم ارزش افزوده در کشور به دست میآید که به تفکیک برای چهار بخش اصلی اقتصاد محاسبه میشود. متغیر نیروی کار از جمعیت نیروی کار شاغل سالیانه هر استان، سرمایه فیزیکی از موجودی سرمایه فیزیکی سالیانه هر استان، سرمایه انسانی از مخارج آموزشی واقعی سالیانه هر استان و شهرنشینی از نسبت جمعیت شهرنشینی سالیانه هر استان به کل جمعیت استان محاسبه شده است. در انجام اصولی هر تحقیق، پیش از تبیین الگوی مورد نظر لازم است که پایایی متغیرها بررسی شود. با توجه به نتایج آزمون پایایی لوین، لین و چو[35](L. L. C) که همه متغیرها در سطح پایا و انباشته از مرتبه صفر هستند. این بدان معناست که میانگین و واریانس متغیرها در طول زمان و کوواریانس متغیرها ثابت بوده است. بنابراین در برآورد مدل احتمال بروز رگرسیون کاذب وجود نداشته و نتایج برآورد قابل اعتماد خواهد بود ( بالتاجی، 2005؛ گرین، 2001). برای بررسی چگونگی اثرگذاری مزیت نسبی بر تولید ناخالص داخلی، بر اساس مبانی نظری موضوع، مدل اقتصادسنجی مورد استفاده، مدلهای تعدیل شده بوککی و سگر[36] (2011) و تبلینی[37] (2010) است که پس از گرفتن لگاریتم طبیعی به تفکیک برای چهار بخش عمده اقتصادی این اثرگذاری آزمون میشوند. به منظور بررسی اثر مزیت نسبی بخش کشاورزی بر رشد اقتصادی طبق متغیرهای معرفی شده مؤثر بر رشد، براساس معادله زیر مدل را برآورد میکنیم. نتایج تخمین رابطه (4) با استفاده از الگوی پانل پویا به روش GMM در جدول (1) نشان میدهد که ضرایب به دست آمده برای تمامی متغیرها معنادار هستند.
ضریب شاخص مزیت نسبی بخش کشاورزی مثبت و معنادار است و مفهوم آن این است که با افزایش یک درصدی آن، تولید ناخالص داخلی واقعی حدود 07/0 درصد افزایش مییابد. ضریب متغیر وقفهدار GDP واقعی نیز مثبت و معنادار و برابر با 294/0 است و حدود 30 درصد از تغییرات متغیر وابسته را توضیح میدهد. مفهوم آن این است که نسبت تعدیل رشد اقتصادی به سمت مقدار مطلوب آن 706/0 درصد است. نتایج حاصل از آزمون سارگان و آماره آرلانو- باند نیز بیانگر تأیید نتایج حاصل از تخمین مدل مذکور است.
جدول 1. نتایج برآورد اثر مزیت نسبی بخشها بر رشد اقتصادی استانها، روش گشتاورهای تعمیمیافته
منبع: یافتههای پژوهش؛ مقادیر داخل پرانتز بیانگر انحراف معیار ضرایب برآورد شده است.در رابطه (4) متغیر سرمایه فیزیکی با یک تأخیر وارد مدل شده است. همه ضرایب در سطح اطمینان 99 درصد از نظر آماری معنادار هستند.
به منظور بررسی اثر مزیت نسبی بخش ساختمان بر رشد اقتصادی طبق متغیرهای معرفی شده مؤثر بر رشد، براساس معادله زیر مدل را برآورد میکنیم. نتایج تخمین رابطه (5) با استفاده از الگوی پانل پویا به روش GMM در جدول (1) نشان میدهد که ضرایب به دست آمده برای تمامی متغیرها معنادار هستند.
ضریب شاخص مزیت نسبی ساختمان مثبت و معنادار است و مفهوم آن این است که با افزایش یک درصدی آن، GDP واقعی درحدود 08/0 درصد افزایش مییابد. نسبت تعدیل رشد اقتصادی به سمت مقدار مطلوب آن 732/0 درصد است. نتایج حاصل از آزمون سارگان و آماره آرلانو- باند نیز بیانگر تأیید نتایج حاصل از تخمین مدل مذکور است. برای بررسی اثر مزیت نسبی بخش خدمات بر رشد اقتصادی طبق متغیرهای معرفی شده مؤثر بر رشد، بر اساس معادله زیر مدل را برآورد میکنیم. نتایج تخمین رابطه (6) با استفاده از الگوی پانل پویا به روش GMM در جدول (1) نشان میدهد که ضرایب به دست آمده برای تمامی متغیرها معنادار هستند.
ضریب شاخص مزیت نسبی بخش خدمات مثبت و معنادار است و مفهوم آن این است که با افزایش یک درصدی آن، GDP واقعی درحدود 49/0 درصد افزایش مییابد. نسبت تعدیل رشد اقتصادی به سمت مقدار مطلوب آن 704/0 درصد است. نتایج حاصل از آزمون سارگان و آماره آرلانو- باند نیز بیانگر تأیید نتایج حاصل از تخمین مدل مذکور است. به منظور بررسی اثر مزیت نسبی بخش صنعت، معدن و انرژی بر رشد اقتصادی طبق متغیرهای معرفی شده مؤثر بر رشد، براساس معادله زیر مدل را برآورد میکنیم. نتایج تخمین رابطه 7 با استفاده از الگوی پانل پویا به روش GMM در جدول 1 نشان میدهد که ضرایب بهدست آمده برای تمامی متغیرها معنادار هستند.
ضریب شاخص مزیت نسبی بخش صنعت، معدن و انرژی منفی و معنادار است و مفهوم آن این است که با افزایش یک درصدی آن، تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی در حدود 153/0 درصد کاهش مییابد. نسبت تعدیل رشد اقتصادی به سمت مقدار مطلوب آن 704/0 درصد است. نتایج حاصل از آزمون سارگان و آماره آرلانو- باند نیز بیانگر تأیید نتایج حاصل از تخمین مدل مذکور است. بهمنظور بررسی اثر همزمان مزیت نسبی همه فعالیتها بر رشد اقتصادی طبق متغیرهای معرفی شده مؤثر بر رشد، براساس معادله زیر مدل را برآورد میکنیم. نتایج تخمین رابطه 8 با استفاده از الگوی پانل پویا به روش GMM در جدول (1) نشان میدهد که ضرایب به دست آمده برای تمامی متغیرها معنادار هستند.
نتایج این تخمین نشان میدهد که ضرایب بهدست آمده برای تمامی متغیرها معنادار هستند. اثر همزمان مزیت نسبی بخشهای عمده فعالیتها نیز معنادار و مثبت است. در این مدل نیز نسبت تعدیل رشد اقتصادی به سمت مقدار مطلوب آن 662/0 درصد است. نتایج حاصل از آزمون سارگان و آماره آرلانو- باند نیز بیانگر تأیید نتایج حاصل از تخمین مدل مذکور است.
در برآوردهای بهدست آمده به تفکیک برای چهار بخش عمده اقتصادی، نتایج زیر به دست آمده است: از آنجا که بیشتر استانها در بخش کشاورزی دارای مزیت نسبی بودهاند، مزیت نسبی بخش کشاورزی اثری مثبت و معنادار بر رشد اقتصادی آنها داشته است. درخصوص بخش ساختمان و خدمات نیز اثری مثبت و معنادار بر رشد اقتصادی استانها تأیید شد که فرضیات مطرح شده در خصوص اثرگذاری سه بخش مذکور بر رشد اقتصادی استانها رد نشد. اما مزیت نسبی بخش صنعت، معدن و انرژی بر رشد اقتصادی استانها اثری منفی و معنادار را نشان میدهد که بیانگر رد فرضیه است. از آنجا که کشور ایران جزء کشورهای صنعتی بهشمار نمیآید، ممکن است اثرگذاری منفی مزیت نسبی بخش مذکور ناشی از اهمیت بیشتر سایر بخشها در مقایسه با این بخش بر رشد اقتصادی در استانها باشد. در بررسی همزمان مزیت نسبی همه بخشها بر رشد اقتصادی استانها نیز اثرگذاری مزیت نسبی همه بخشها بهطور همزمان مثبت و معنادار است. افزایش یک درصدی در مزیت نسبی بخش کشاورزی، ساختمان، صنعت، معدن و انرژی و خدمات بهترتیب تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی را 168/0، 146/0، 199/0 و 633/0 درصد افزایش میدهد. با توجه به یافتههای تحقیق، توصیه میشود دولت و دست اندرکاران برنامهریزی کشور درخصوص استفاده از منابع و امکانات موجود در استانهایی که دارای امتیاز و رتبه بهتری هستند، تمرکز بیشتری کنند و در مسیر تقویت ارزش افزوده بخشهای مختلف در این استانها تلاش نمایند، به نحوی که هریک از استانها تبدیل به قطب اقتصادی بخشهای مختلف شوند و با ارتقای میانگین کشوری، شکاف رفاه اقتصادی بین استانها نیز کاهش یافته و درنتیجه، زمینه توسعه متوازن میان استانها و عدالت اقتصادی منطقهای نیز فراهم شود که خود یکی از اهداف کلان دولتهاست.
[1] Solow [2] Swan [3] Ricardo [4] Smith [5] Liesner [6] Ballasa [7] Revealed Comparative Advantage (RCA) [8] Vollrath [9] Hume [10] Stuart Mill [11] Marx [12] Kuzentes [13] Abramovitz [14] Chenery [15] Denison [16] Barro & Sala-i- Martin [17] Romer [18] Krugman [19] Helpman [20] Lucas [21] Grossmn [22] Sitanggang [23] Startiene & Remeikiene [24] Shahab & Mahamood Tariq [25] Ferto & Hubbard [26] آمار استان البرز از سال 1390 به بعد به صورت مجزا ارائه شده است. لذا در این تحقیق با استان تهران ادغام شده است. [27] Panel Data [28] Eviews [29] Cobb Douglas [30] Mankiw, Romer & Weil [31] Generalized Method of Moments (GMM) [32] Baltagi [33] Arellano & Bond [34] Greene [35] Levin Lin Chu [36] Bucci & Segre [37] Tabellini | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 799 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 287 |