ارائه مدل جامع بعد اقتصادی کیفیت زندگی به روش نظریهپردازی زمینهبنیان
تاریخ دریافت: 04/10/1400 تاریخ پذیرش: 08/12/1400 فاطمه قائمی
محمد حسنی
محمدحامد خانمحمدی
چکیده
کیفیت زندگی مفهومی چندجانبه و چندبعدی است. بعد اقتصادی کیفیت زندگی تحت تأثیر عوامل متعددی قرار میگیرد که تبیین این عوامل، هدف پژوهش حاضر است. روش پژوهش نظریهپردازی زمینهبنیان میباشد و انتخاب نمونه بر مبنای رویکرد گلولهبرفی در چهار حوزه تخصصی صورت پذیرفته است. نتایج حاصل از مدل پارادیمی پژوهش نشان میدهد که شاخصهای فقدان برنامهریزی برای شرایط اقتصادی، نبود زیرساختها و امکانات لازم جهت استفاده و تغییرات سریع اقتصادی و تحت تأثیر قرار دادن زندگی به عنوان شرایط علی، سلامت جسمانی، جنسیت، سبک زندگی و شغل و محیط کاری فرد به عنوان عوامل مداخلهگر، خصوصیات فرهنگی جامعه، مادیگرایی، مذهب و شیوه زندگی، ثبات در شرایط جامعه و عدم تغییر در سیاستهای کاری سازمانهای فعال در جامعه به عنوان بستر حاکم، نبود شفافیت و امنیت آتی و نبود احساس عدالت اجتماعی به عنوان پیامدها و ویژگیها و تواناییها و احساسات فردی، شرایط محیطی و ساختار تقسیم منابع جامعه به عنوان راهبردها، بعد اقتصادی کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار میدهند.
واژههای کلیدی: کیفیت زندگی، بعد اقتصادی، نظریهپردازی زمینهبنیان.
طبقه بندی JEL : D60، D63
1- مقدمه
افراد فعال در یک جامعه پیوسته در حال تلاش برای بهبود "کیفیت زندگی" هستند. همواره این پرسش اساسی وجود دارد که زندگی باکیفیت و مطلوب چگونه است. میتوان بیان کرد که کیفیت زندگی تحت تاثیر ذهنیت افراد است و اشخاص مختلف دیدگاه متفاوتی در مورد کیفیت زندگی دارند. علاوه بر آن، کیفیت زندگی ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را تحت پوشش قرار میدهد. بر این اساس، این پژوهش به بررسی ابعاد اقتصادی کیفیت زندگی میپردازد. ابعاد اقتصادی کیفیت زندگی عواملی همچون شغل افراد، ثروت و درآمد افراد، وجود زیرساختها و امکانات و ... را شامل میشود. کیفیت زندگی مفهومی چندوجهی، نسبی و متأثر از مکان و ارزشهای فردی و اجتماعی است که از یک سو شامل ابعاد عینی و بیرونی و از سوی دیگر شامل ابعاد ذهنی و درونی است و تبیین یک تعریف جامع برای آن آسان نیست. کیفیت زندگی از دهه 1960 به یکی از موضوعات مورد علاقه علوم اجتماعی تبدیل شده است؛ زیرا در این دهه مشخص شد که رشد و توسعه اقتصادی لزوماً منجر به بهبود زندگی مردم یک کشور نشده و کیفیت زندگی لزوماً به معنای بهبود شرایط اقتصادی جامعه نیست (داس، 2015). مطالعات علمی نشان میدهد که رابطه بین پیشرفت اقتصادی و کیفیت زندگی، رابطهای خطی نیست؛ این دو، تا نقطهای همسو و هم جهت حرکت میکنند و آن نقطهای است که حداقل شرایط مطلوب مادی برای انسان را فراهم کند؛ ولی از این نقطه به بعد دیگر نمیتوان انتظار داشت که تأمین نیازهای اقتصادی به بهبود کیفیت زندگی کمک کند، زیرا انسان موجودی چند وجهی و پیچیده است و منطق اقتصادی نمیتواند بسیاری از رفتارهای او را تبیین کند. همچنین گلاتزر (2016) بیان میکند که رشد فزاینده تولید ناخالص داخلی نمیتواند به طور مستمر کیفیت زندگی را بهبود بخشد. به این دلیل که منطق اقتصادی توانایی بررسی رفتارهای انسان را ندارد و بررسی ابعاد اقتصادی کیفیت زندگی با رویکردهای آماری متعدد برخی از جنبههای اقتصادی کیفیت زندگی را در نظر نمیگیرد. پژوهش حاضر به دنبال تبیین عوامل اقتصادی مؤثر بر کیفیت زندگی با روش کیفی و مصاحبه با خبرگان است. بنابراین این سوال مطرح میشود که از دیدگاه خبرگان چه عوامل اقتصادی بر کیفیت زندگی افراد تأثیرگذار است. برای این موضوع پژوهشگر ابتدا با استفاده از مبانی نظری سعی دارد که موضوع مصاحبه را در چهارچوبی علمی و منطقی قرار دهد تا از این طریق بتواند به هدف پژوهش برسد. بعد اقتصادی کیفیت زندگی دارای ماهیتی پیچیده و چندوجهی است و علاوه بر ویژگیهای فردی افراد، تحت تأثیر ویژگیهای جامعه، ارتباط افراد در یک مجموعه و محیط قانونی و مقرراتی حاکم بر روابط بین افراد تأثیرگذار است.
2- چهارچوب نظری
بررسی ادبیات پیشین پژوهش نشان میدهد که تعاریف متعددی در زمینه بعد اقتصادی کیفیت زندگی وجود دارد. به لحاظ آکادمیک، مفهوم کیفیت زندگی به عنوان یک زمینه پژوهشی از اوایل دهه 1960 میلادی مطرح شد. گزارش "کمیته ریاست جمهوری آمریکا" در راستای تحقق اهداف ملی این کشور به برنامههای محیطزیستی به عنوان عوامل پیشگام در کیفیت زندگی توجه کرده است (شوسلر و فیشر، 2004). کیفیت زندگی، مفهومی چند بعدی و پیچیده است که تحت تأثیر مؤلفههایی چون زمان، مکان، ارزشهای فردی و اجتماعی قرار دارد و از این رو، معانی گوناگون برای افراد و گروههای مختلف بر آن مترتب است. از یک سو کیفیت زندگی فردی به عنوان پنداشتی از چگونگی گذران زندگی فرد مطرح میشود و از بعدی کلیتر، کیفیت موقعیتهای زندگی حول یک عامل، موقعیتهایی نظیر محیط پیرامونی و یا فرهنگ در یک جامعه معین را شامل میشود. از منظری دیگر، میتوان کیفیت زندگی را در دو سطح خرد (فردی- ذهنی) و کلان (اجتماعی- عینی) تعریف کرد (براتی و یزدان پناه شاه آبادی، 1390). سطح خرد شاخصهایی نظیر ادراکات کیفیت زندگی، تجارب، ارزشهای فرد و معرفهای مرتبط مانند رفاه، خوشبختی و رضایت از زندگی را شامل میشود و سطح کلان شامل درآمد، اشتغال، مسکن، آموزش و پرورش و سایر شرایط زندگی و محیط است. بنابراین در سطح کلان درآمد و به دنبال آن شاخصهای اقتصادی بر کیفیت زندگی تأثیرگذار هستند. وجود درآمد بالا صرفاً به معنای کیفیت بالای زندگی نیست؛ بلکه نحوه استفاده از درآمد و وجود محیطی مناسب با افکار و عقاید در راستای مصرف درآمد نیز بر کیفیت بالای زندگی تأثیرگذار است. از طرف دیگر ارزشهای فردی در سطح خرد از میزان درآمد در سطح کلان تأثیرپذیر است و کاهش میزان درآمد وجود و پیروی از ارزشهای سطح فردی را تحت تأثیر قرارداده و با مشکل مواجه میکند. در سطح فردی، هر فرد به عنوان یک واحد دارای اهداف، انتظارات و اولویتهایی است که تحت تأثیر فرهنگ و نظام ارزشی بوده و موضوع کاملاً فردی و ذهنی بوده و قابل مشاهده نیست. در واقع، کیفیت زندگی در جامعه مورد مطالعه، به عنوان موضوعی در سطح فردی است که به دنبال توصیف درک موقعیت خود فرد، از زندگی است که این درک از نظر فرهنگ و نظام ارزشی که در آن زندگی میکند، دارای اهداف، انتظارات و اولویتهایی است. کیفیت زندگی افراد جامعه تأثیر بسزایی در یادگیری و افزایش آگاهی علمی و موفقیت افراد خواهد داشت. بنابراین ضرورت دارد کیفیت زندگی افراد مورد توصیف قرار گیرد. لذا با توجه به گستردگی مفهوم کیفیت زندگی که مفاهیم حوزه سلامت، فرهنگ، اقتصاد و .. را در بر میگیرد، پژوهشی تخصصی در بعد اقتصادی کیفیت زندگی ضرورت دارد.
همگام با افزایش جمعیت، شهرنشینی و تمرکز صنایع، سرمایهها و امکانات موجب شده تا خدمات شهری رشد کرده و شهرهای بزرگ به کلانشهرهای کنونی تبدیل شده و مشکلات دشوار و پیچیدهای پدید آید. از جمله این مشکلات میتوان به پدیده آلودگی هوا و تخریب محیطزیست اشاره کرد که با اضافه شدن فشارها و استرسهای روانی، صدمات جبران ناپذیری به بشر وارد کرده است. همین مسأله، توجه بسیاری از دانشمندان و صاحبنظران را به مفهوم کیفیت زندگی معطوف نمود تا از این طریق تلاشهایی در راستای ارتقای شرایط زندگی و بهبود بخشیدن به بعد کیفی زندگی بشر صورت گیرد. شوسلر و فیشر (2004) بیان میکنند که پژوهشگران کیفیت زندگی، ابتدا دستههایی از مردم مانند افراد سالخورده و بیماران را به عنوان جمعیتهای هدف برای مطالعه کیفیت زندگی برگزیدند، اما در حال حاضر گستره شمول این مفهوم به حوزههایی فراتر از افراد مذکور کشیده شده است و افراد متخصص یک جامعه را نیز در بر میگیرد. در این میان، بررسی ابعاد مختلف کیفیت زندگی به لحاظ جامعهشناختی حائز اهمیت است. گرچه بسیاری از ابعاد کیفیت زندگی، اجتماعی هستند، ولی پژوهشگر عقیده دارد که ابعاد اقتصادی کیفیت زندگی ابعاد اجتماعی آن را نیز تحت تأثیر قرار میدهد و از این بابت، بررسی ابعاد اقتصادی کیفیت زندگی دارای اهمیت است. همچنین پژوهشگر اعتقاد دارد که وجود توان اقتصادی بالا به تنهایی زمینهساز ایجاد سطح بالای کیفیت زندگی نمیگردد، بلکه شرایط محیطی برای بهکارگیری توان اقتصادی در جامعه بسیار حائز اهمیت است. به بیان سادهتر نبود شرایط و امکانات جهت استفاده از توان اقتصادی میتواند تأثیر توان اقتصادی بر کیفیت زندگی را کاهش دهد. پژوهش حاضر ابتدا از طریق مطالعه اسنادی و کتابخانهای تلاش میکند ضمن مرور مباحث نظری، آخرین پیشرفتهای صورت گرفته در زمینه کیفیت زندگی را ارائه و سپس با استفاده از دیدگاه خبرگان در حوزه بعد اقتصادی کیفیت زندگی به بررسی این مفهوم بپردازد.
شاخصهای عینی سنجش کیفیت زندگی، شرایط مشاهدهپذیر محیطزیستی را مدنظر قرار میدهند، مانند وضع مسکن، تغذیه، محیطزیست و .... و شاخصهای ذهنی، با توجه به سوالاتی که محققان از طریق پرسشنامه از مردم درباره احساسات رضایت، شادکامی یا مشابه آن میپرسند به دست میآیند. شاخصهای ذهنی کیفیت زندگی یا به بیان دیگر، کیفیت زندگی ذهنی، مقولهای است که در روانشناسی و روانشناسی اجتماعی دارای سابقه طولانی است. با وجود این، مشکل عمده در تحقیقات مربوط به کیفیت زندگی، به ناهمخوانی شاخصها و شیوههای سنجش و نبود روشهای یکسان برای سنجش کیفیت زندگی برمیگردد. برای مثال، گلن و ویور (2000) برای سنجش کیفیت زندگی ذهنی، فهرستی از احساسات مختلف را طراحی کردند که در آن نمرات رضایت از یک سری فعالیتهای خاص وزندهی شده و به وسیله زمانی که افراد برای انجام هر فعالیت صرف میکردند، اولویتبندی گردید.
بررسی تحقیقات مختلف در ادبیات کیفیت زندگی، حاکی از آن است که هیچ اتفاقنظر دقیقی مبنی بر اینکه چه شاخصهایی باید برای سنجش این مفهوم به کار روند، وجود ندارد. بنابراین، به نظر میرسد برای سنجش کیفیت زندگی ابتدا باید تمامی ابعاد و جنبههای تشکیلدهنده این مفهوم شناسایی شوند تا بتوان به تعریفی جامع و کامل دست یافت. این در حالی است که اکثر محققان به بررسی یک یا چند جنبه مهم بسنده کرده و سپس نتایج بررسی خود را در قالب کیفیت کلی زندگی ارائه میدهند. باند و کرنر (2014) بیان میکنند، تعریف کیفیت زندگی باید جامع و شامل عوامل و جنبههای مختلف از جمله عوامل فیزیکی و ساختمانی، جسمانی، اقتصادی، اجتماعی و همچنین برداشتها و تجربیات ذهنی افراد از مفهوم کیفیت زندگی باشد.
3- پیشینه پژوهش
تحقیقات متعددی به بررسی کیفیت زندگی پرداختند و هر کدام از زاویه خاصی موضوع مذکور را بررسی نمودهاند؛ از جمله:
خادمی و جوکارسرهنگی (1392) در پژوهشی به بررسی کیفیت زندگی شهری در بافت فرسوده شهر آمل از جنبههای کیفیت محیطی، اقتصادی و سلامت اجتماعی پرداختند. نتایج نشان میدهد بافت فرسوده شهر به لحاظ شاخص کیفیت زندگی در زیر سطح متوسط قرار گرفته و نوع بافت شهری کیفیت زندگی افراد را تحت تأثیر قرار میدهد. بررسی مؤلفههای مؤثر بر رضایت شهروندان در این پژوهش نشان میدهد ابراز نارضایتی شهروندان از وضعیت اقتصادی نسبت به سایر مؤلفهها بیشتر است.
ضرابی و همکاران (1393) در پژوهشی به سنجش و ارزیابی شاخصهای کیفیت زندگی در شهر یاسوج پرداختند. در این پژوهش، پنج شاخص سلامت محیطی، سلامت اجتماعی، سلامت جسمانی، سلامت روانی و حمل و نقل عمومی برای بررسی کیفیت زندگی بررسی شده است. نتایج نشان میدهد به جز عامل سلامت جسمانی، رضایت مردم، در مقایسه با سایر ابعاد مورد بررسی، بالاتر از حد متوسط است و این تفاوت از دیدگاه آماری معنادار است.
رضایی و همکاران (1393) در مقالهای، به بررسی تحلیل رضایتمندی از شاخصهای کیفیت محیط در شهرهای جدید (شهر مورد مطالعه: شهر پرند) پرداختند. این پژوهش کیفیت زندگی را در پنج بعد اقتصادی، اجتماعی، کیفیت مسکن، ارائه خدمات شهری و کیفیت دسترسی و حمل و نقل طبقهبندی کرده است. نتایج نشان میدهد کیفیت محیط سکونت از دیدگاه ساکنان شهر جدید پرند در همه شاخصها در سطح پایینی قرار دارد و فقط شاخص دسترسی و حمل و نقل، نزدیک به متوسط ارزیابی شده است.
شریفقاضیانی و همکاران (1394) به بررسی کیفیت زندگی و عوامل مرتبط با آن در خانوادههای دارای بیمار روانی پرداختند. نتایج حاصل از بررسی 152 زن و 90 مرد حاکی از آن است که کیفیت زندگی ضعیفتر در زنان، نشانگر نیاز به توجه بیشتر بر مداخلات مراقبتی – درمانی و حمایتهای اجتماعی ارتقاءدهنده رفاه و کیفیت زندگی در این گروه از مراقبین است.
حسینیامین و همکاران (1395) به مطالعه کیفیت زندگی و عوامل مؤثر بر آن در شهر تهران پرداختند. این پژوهش با بررسی 420 نفر از طریق پرسشنامه نشان داده است که 3/58% از پاسخگویان، کیفیت زندگی متوسطی دارند. علاوه بر آن، کیفیت زندگی با شادمانی اجتماعی، حمایت اجتماعی و تحصیلات افراد همبستگی معنادار و مثبتی دارد. همچنین شادمانی اجتماعی با بیشترین تأثیر و پس از آن تحصیلات و در آخر حمایت اجتماعی متغیرهای مؤثر بر کیفیت زندگی هستند. با افزایش حمایت اجتماعی، شادمانی اجتماعی افزایش مییابد. علاوه بر آن، افرادی که حمایت اجتماعی بالاتری را دریافت میدارند، از تحصیلات بالاتری نیز برخوردار میشوند.
شربتیان (1395) به مطالعه سنجش شاخصهای کیفیت زندگی دانشجویان در مراکز آموزش عالی شهر قاین پرداخته است. میانگین کیفیت زندگی دانشجویان برابر با 89/72 است که نشاندهنده کیفیت زندگی در حد متوسط رو به بالا میباشد. در این میان، دانشجویان در بین شاخصهای سطح کیفیت زندگی خود به ابعاد سلامت جسمانی و روانی بیشتر اهمیت میدهند. علاوه بر آن، میانگین سلامت روانی دانشجویان متفاوت است؛ به طوری که دانشجویان دختر به نسبت دانشجویان پسر، بیشتر در معرض افسردگی، اضطراب و نگرانی در این دوره قرار دارند. همچنین میانگین نمرات سلامت محیط و روابط اجتماعی، به نسبت دو شاخص دیگر مورد مطالعه (سلامت جسمانی و سلامت روان)، به عنوان شاخصهای کیفیت زندگی، در حد متوسط رو به پایین است. در ادامه نمونههایی از تحقیقات خارجی در زمینه کیفیت زندگی ارائه میشود. شالوک (2014) معتقد است علاقه به بحث کیفیت زندگی به لحاظ تاریخی از چهار زمینه ریشه میگیرد:
بازنگری در این باور که پیشرفتهای علمی، پزشکی و تکنولوژیک به تنهایی میتوانند خوشبختی و بهزیستی بشر را فراهم کنند و در عوض توجه به این مسئله که احساس بهزیستی شخصی، خانوادگی و اجتماعی در صورتی تحقق مییابد که پیشرفتهای مذکور با ارزشها، ادراکات و شرایط محیطزیستی مساعدی هم همراه شوند.
تغییر نگرش از خدمات مبتنی بر اجتماع به سمت سنجش نتایج و پیامدهای زندگی فرد در اجتماع.
افزایش قدرت مصرفکنندگان و شکلگیری جنبشهای تأمینکننده حقوق بیماران و تاکید این جنبشها بر برنامهریزی شخصمحور، توجه به پیامدهای شخصی برنامههای رفاهی و دولتی و توجه به حق تعیین سرنوشت خود و ....
پیدایش تغییرات جامعهشناختی که جنبههای عینی و ذهنی کیفیت زندگی را معرفی و بر ویژگیهای فردی و شخصی این مفهوم تأکید نمود.
در مباحث مربوط به سنجش کیفیت زندگی، بین ابعاد این مفهوم و شاخصهای در نظر گرفته شده برای سنجش آنها تفاوت وجود دارد. بسیاری از محققان بر این اعتقادند که کیفیت زندگی تا حد زیادی با جنبههایی از زندگی شخصی مانند آرزوها، انتظارت، شادکامی، رضایت و ... تعیین میشود. افزون بر این، تحقیقات بیشماری بر مقوله رضایت به عنوان مفیدترین شاخص سنجش کیفیت زندگی ذهنی تأکید میکنند (گلن و ویور ، 2000). اندروز و ویتی (1998) سطح رضایت از زندگی خانوادگی، شغل و درآمد در کنار احساس کارآمدی شخصی، رضایت از عملکرد دولت در کل، و رضایت از خدمات موجود را از جمله عوامل مؤثر بر رضایت از زندگی در کل و در نتیجهی کیفیت زندگی قلمداد کردند. در مقابل شاخصهای ذهنی، عدهای از صاحبنظران شاخصهای عینی را برای سنجش کیفیت زندگی مورد توجه خود قرار میدهند. برای مثال، گلن و ویور (2000) در مطالعه خود حدود شش دسته متغیرهای مختلف در این زمینه را نام برده و معتقدند این متغیرها برای سنجش کیفیت زندگی عینی مورد توافق اکثر صاحبنظران هستند. متغیرهای مورد نظر در این پژوهش عبارتند از: الف) درآمد، ثروت و شغل؛ ب) محیطزیست؛ پ) سلامتی روحی و سلامتی جسمی؛ ت) آموزش؛ ث) بیسازمانی اجتماعی: جنایت، الکلیسم، اعتیاد و... ح) از خود بیگانگی و مشارکت سیاسی.
در مطالعه دیگری درباره تأثیر التزام مذهبی بر رضایت از زندگی، هاداوی و روف (1999) دریافتند، اهمیتی که یک فرد برای ایمان مذهبی قائل است؛ قویترین تأثیر را بر کیفیت زندگیاش بر جا میگذارد. در این مطالعه، کیفیت زندگی تنها با یک شاخص، آن هم میزان ارزشمند بودن زندگی، مورد سنجش قرار گرفت. به اعتقاد محققین این پژوهش، کیفیت زندگی باید با توجه به ارزشمند بودن یا بیارزش بودن زندگی مورد بررسی قرار گیرد؛ زیرا این مقوله بیشتر با نگرش فرد نسبت به زندگی سر و کار دارد.
کمپبل و همکاران (1976) به این نتیجه رسیدند که ازدواج موفق میزان رضایت از زندگی و احساس شادکامی را در کل افزایش میدهد، اما داشتن بچه کوچک یا نوجوان تأثیری قوی و تعدیلکننده روی سطح رضایت دارد. علاوه بر آن، در میان افراد متأهل، داشتن بچه رضایت از زناشویی را کاهش میدهد و طلاق تأثیری بسیار منفی بر رضایت از زندگی خانوادگی دارد. همچنین کیفیت زندگی با آموزش ارتباط مستقیم دارد. به عبارت دیگر، هر چه میزان سالهای سپری شده برای کسب آموزش بیشتر باشد، کیفیت زندگی هم افزایش مییابد.
فادلالمولا و الکاریم (2020) به بررسی اثر برنامههای آموزشی بر دانش و کیفیت زندگی بیماران همودیالیزی پرداختند. ایشان برای انجام پژوهش ابتدا مطالعات خود را با بررسی نمونه شروع و سپس با آموزش نمونه مجدداً به بررسی آنان پرداختند. نتایج حاکی از آن است که برنامههای آموزشی بر سطح دانش و درک افراد از کیفیت زندگی تأثیر معناداری دارد.
لی (2016) با استفاده از شاخصهای ذهنی به ارزیابی کیفیت زندگی در شهر تایپه (پایتخت کشور تایوان) پرداخته است. به منظور پیمایش ارزیابی ذهنی ساکنان از کیفیت زندگی، 331 نفر از ساکنان این شهر مورد مطالعه قرار گرفتهاند. نتایج نشان میدهد که محل زندگی، زناشویی، سن، تحصیلات و درآمد، قلمروهای مختلف رضایت را تحت تأثیر قرار میدهند.
ازیوو و آموله (2018) به بررسی رضایت از کیفیت زندگی ساکنان 10 منطقه از دولت ایالت جنوبی نیجریه پرداختند. نتایج نشان میدهد که 61% از پاسخگویان در کل از زندگی در خانههای فعلی خود راضی بودهاند؛ اما از دسترسی به خدمات و امکانات احساس نارضایتی میکردهاند.
اولاجویجبی و همکاران (2018) به بررسی کیفیت زندگی برای کاهش فقر با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی پرداختند. آنان کیفیت زندگی را با استفاده از 12 شاخص در سه حوزه اقتصادی، اجتماعی و فیزیکی مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیدند که کیفیت زندگی 5/61% از محیط جغرافیایی زیر حد متوسط، 9/17% بسیار فقیر و 6/14% در حد متوسط بوده است.
ردرماکر (2015) کیفیت زندگی را جنبههای مختلف بهزیستی مردم میداند و برای اولین بار شاخصهای عینی با ارزیابی ذهنی از موقعیت افراد و پوشش جنبههای مختلف کیفیت زندگی را ترکیب میکند. از دید وی کیفیت زندگی، مفهومی گستردهتر از تولید اقتصادی و استانداردهای زندگی بوده و دارای نه بعد است. در این میان، هشت بعد به قابلیتهای افراد بر میگردد که شامل: 1- موقعیت مادی زندگی 2- اشتغال 3- سلامت 4- تحصیلات 5- روابط اجتماعی و فراغت 6- امنیت فیزیکی و اقتصادی 7- دولت و حقوق اساسی 8- محیط زندگی و طبیعی است. بعد نهم برآیند کلی تجربهای است که هر فرد با توجه به درک شخصی از کیفیت زندگی دارد.
بررسی پژوهشهای پیشین در حوزه کیفیت زندگی نشان میدهد اغلب پژوهشهای صورت گرفته، با رویکرد قیاسی انجام شده است. با توجه به مبانی نظری تحقیق و تحقیقات پیشین، چهارچوب مفهومی برای بررسی ابعاد اقتصادی کیفیت زندگی به شرح زیر است: در سطح خرد، کیفیت زندگی تحت تأثیر ویژگیهای فردی افراد قرار گرفته و بدون توجه به شاخصهای جامعه تبیین میگردد. به بیان سادهتر، کیفیت زندگی صرفاً عاملی فردی بوده و در یک محیط یکسان، از فردی به فرد دیگر متفاوت است. بررسی بعد اقتصادی کیفیت زندگی از نگاه معیارهای فردی، اهمیت شاخصهای متعدد از دید افراد مختلف را نمایان میسازد. به بیان دیگر، دو فرد در یک محیط کاملاً یکسان، دارای کیفیت زندگی متفاوتی هستند و این تفاوت در ذهن آنان جای دارد. در حالی که در بعد کلان کیفیت زندگی، شاخصههای فردی نادیده گرفته شده و شاخصههای اجتماعی تعیینکننده میزان کیفیت زندگی افراد هستند. نمودار 1 ابعاد اقتصادی کیفیت زندگی را نشان میدهد.
نمودار 1- ابعاد اقتصادی کیفیت زندگی
(منبع: یافتههای پژوهشگر)
در تحقیقات پیشین، در دو جبهه متفاوت خرد و کلان به موضوع کیفیت زندگی پرداخته شده است. بنابراین در تحقیقات صورت گرفته محققان صرفاً جنبهای از کیفیت زندگی را بررسی کردهاند و به دنبال ارائه مدل جامع و یکپارچه نبودهاند. همچنین لازم به ذکر است با توجه به فراهم نبودن شرایط حاکم بر زندگی باکیفیت در کشور ما و نبود زیرساختهای اساسی در این زمینه، انجام پژوهشی جامع در این زمینه لازم و ضروری بوده و میتواند دیدگاهی دقیقتر از کیفیت زندگی را ارائه دهد. در بررسی کیفیت زندگی، ابعاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تأثیرگذار هستند؛ ولی هدف اصلی این پژوهش تبیین بعد اقتصادی کیفیت زندگی است. از طرف دیگر، ارزشهای سطح خرد بعد اقتصادی کیفیت زندگی از ارزشهای سطح کلان اقتصادی و شاخصهای اقتصادی تأثیرپذیرند. بر این اساس، صرف وجود دیدگاهی بهینه در رابطه با سطح فردی بعد اقتصادی کیفیت زندگی و بدون توجه به ابعاد اقتصاد کلان و وضعیت اقتصادی جامعه، نمیتواند مفهوم کیفیت زندگی را به طور دقیق منعکس نماید. علاوه بر آن، بررسی شاخصهای سطح فردی با رویکردهای آماری رگرسیونی و پرسشنامهای قابل بررسی نیست؛ چرا که چهارچوب کیفیت زندگی از دیدگاه هر فرد متفاوت است و بهترین رویکرد برای بررسی این موضوع مصاحبه و مقولهسازی از مصاحبهها تا مرحله اشباع است.
کیفیت زندگی را میتوان میزان برآورده شدن نیازهای روانی و مادی افراد در نظر گرفت. برآورده شدن نیازهای روانی و مادی افراد با امکانات زندگی آنها در ارتباط است. گرچه عوامل متعددی کیفیت زندگی افراد را تحت تأثیر قرار میدهند، اما این پژوهش صرفاً به دنبال بررسی ابعاد اقتصادی کیفیت زندگی است. در بررسی کیفیت زندگی، دو رویکرد عاملیتی و ساختاری مطرح میگردد. در رویکرد عاملیتی تواناییهای فرد در مرکز توجه قرار میگیرد و بدون توجه به امکانات و ساختار پیرامون، قابلیتها و تواناییهای فرد مورد بررسی قرار میگیرد. این رویکرد در وضعیتی سادهتر بیان میکند که کیفیت زندگی به وضعیت جامعه ارتباطی ندارد و افراد صرفاً با توجه به تواناییهای خود تعیینکننده میزان کیفیت زندگی هستند. در حالی که در رویکرد ساختاری کیفیت زندگی را تحت تأثیر ویژگیهای جامعه قرار میدهد. این رویکرد بررسی کیفیت زندگی، تعریفی جامع از کیفیت زندگی را ارائه داده و جامعه را به عنوان یک کلیت میبیند. وجود تعریفی جامع از کیفیت زندگی و بیان عوامل مؤثر بر آن، تصمیمگیران جامعه را به تفکر در زمینه فراهم ساختن شرایط مطلوب زندگی برای افراد جامعه ترغیب میکند. لذا بررسی این موضوع از این بابت حائز اهمیت است. گرچه در زمینه کیفیت زندگی تحقیقات متعددی صورت پذیرفته است، اما این پژوهش با رویکردی نو به دنبال بررسی این موضوع از دیدگاه خبرگان این حوزه است.
4- روش تحقیق
4-1- قلمرو تحقیق، جامعه و نمونه آماری
تحقیق حاضر به دنبال بررسی ابعاد اقتصادی کیفیت زندگی در شهر تهران است. افراد مورد مصاحبه افراد متخصص فعال در حوزه اقتصاد، روانشناسی، حسابداری و مدیریت مالی مشغول به فعالیت در دانشگاههای واقع در شهر تهران میباشند. دوره زمانی پژوهش 1399 و جامعه آماری، شهروندان شهر تهران میباشند.
روش نمونهگیری
نظریهپردازی زمینهبنیان، مانند انواع دیگر پژوهشهای کیفی، متکی بر تصورات معرف بودن نمونه آماری برای تعمیمپذیری دادهها و اصالت یافتهها نیست و عموماً نمونهها به صورت هدفمند انتخاب میشوند. گردآوری و تحلیل دادهها در نظریهپردازی زمینهبنیان ، بر اساس نمونهگیری نظری انجام میشود و با اشاره مشارکتکنندگان به صورت گلولهبرفی اطلاعرسانان دیگر کشف میشوند (فراستخواه، 1395). لذا نمونهگیری مبتنی بر راهبرد نمونهگیری نظری و با روش گلولهبرفی انجام شده است. معیارهای تعیین نمونه عبارتند از : 1- انجام تحقیقات مرتبط، 2- دارا بودن تجربیات مؤثر و مرتبط، 3- تخصص. از آنجا که چهارچوب نمونه باید به گونهای باشد که گروههای مختلف درگیر با تجربههای مرتبط را در بر گیرد تا دادهها از حیث تنوعات و کفایت به نقطه اشباع برسد (منجمزاده و همکاران، 1398). برای شروع نمونهگیری ابتدا خوشهبندی انجام شده است. خوشهبندی روندی است که بین اعضای خوشه شباهت وجود داشته باشد؛ به گونهای که اعضای یک خوشه با اعضای خوشهای دیگر متفاوت باشند (ابراهیمی، 1398). به منظور غنای تحقیق، در مرحله اول، خبرگان مورد بررسی از دانشگاه انتخاب شدند و شرط اولیه انتخاب آنها دارا بودن دیدگاه علمی و کار پژوهشی در این زمینه بوده است. پس از مرحله اولیه نمونه بعدی توسط شخص مصاحبهشونده انتخاب شده است. در مجموع پس از انجام 30 مصاحبه دادههای گردآوری شده به نقطه اشباع رسیده و نیازی به انجام مصاحبههای جدید نبوده است؛ ولی برای کسب اطمینان بیشتر، مصاحبه تا 35 نفر ادامه یافت. مدت زمان میانگین مصاحبهها هفتاد دقیقه بوده است. جدول 1 مشخصات کلی مصاحبهشوندگان را نشان میدهد.
جدول1- مشخصات کلی مصاحبهشوندگان
رشته تحصیلی اقتصاد روانشناسی حسابداری مدیریت مالی
تعداد 9 8 11 7
عضویت در هیأت علمی دانشگاه عضو هیأت علمی غیر
تعداد 12 23
گروه سنی کمتر از 35 بین 35 تا 45 بین 45 تا 60 بیشتر از 60
تعداد 3 12 18 2
جنسیت مرد زن
تعداد 13 22
منبع: یافتههای پژوهشگر
4-2- روش تجزیه و تحلیل دادهها
روش تحقیق این پژوهش، کیفی و نظریهپردازی زمینهبنیان است. این روش به آفرینش نظریه به روش استقرایی و تلاش برای درک درست و احساس مناسب از وقایع روزمره اطلاق میشود. نظریهپردازی زمینهبنیان را میتوان به عنوان رویکردی پژوهشی معرفی کرد که بر اساس دادههای واقعی از طریق روش علمی نظریههای جدید تدوین میشود و هدف آن شناخت و درک تجارب افراد از رویدادها و وقایع در بستری خاص است (استراوس و کوربین، 1998). هدف این پژوهش نیز شناخت و درک تجارب اقتصاددانان، روانشناسان، حسابداران و مدیران مالی فعال در ایران در زمینه بعد اقتصادی کیفیت زندگی است. در رویکردهای سنتی، جمعآوری دادهها یک مرحله مجزا در پژوهش است که معمولاً قبل از تحلیل دادهها کامل میشود. در نظریهپردازی زمینهبنیان الگوی جمعآوری دادهها متفاوت است و فعالیتهای جمعآوری و تحلیل دادهها به صورت همزمان صورت میگیرد. در این خصوص، مصاحبه روش مناسبی برای جمعآوری دادهها است و لذا با توجه به هدف تحقیق، جمعآوری دادهها از طریق مصاحبه با خبرگان که شامل اساتید دانشگاه در شاخههای مذکور است، صورت میپذیرد. استراوس و کوربین (1998) معتقدند که نظریهپردازی زمینهبنیان نیازمند سوالهایی است که از انعطافپذیری و آزادی لازم برای بررسی پدیده مورد نظر برخوردار باشد. بنابراین باید از مصاحبه ساختارنیافته در راستای کشف حقایق و جهتدهی به مصاحبه، استفاده نمود. مراحل کدگذاری در گراندد تئوری شامل: گام اول: کدگذاری باز، گام دوم: کدگذاری محوری و گام سوم: کدگذاری انتخابی.
گام اول: کدگذاری باز
این مرحله پس از انجام هر مصاحبه صورت میپذیرد و محقق در پایان هر مصاحبه مفاهیم و مقولههای موجود در آن را استخراج میکند و نسبت به انتخاب برچسب و عنوان برای مفاهیم مرتبط اقدام میکند. مراحل این کدگذاری به شرح زیر است:
تحلیل اولیه و کدگذاری: در این مرحله محقق با بررسی هر مصاحبه مقولههای اولیه را از درون مصاحبه استخراج میکند.
کشف طبقه: در این مرحله محقق با نزدیکسازی مفاهیم هر مقوله مستخرجه از مصاحبهها سعی در نزدیکسازی مفاهیم و ایجاد برچسب مفهومی پوششدهنده آن مفاهیم مینماید؛ به طوری که مفاهیم تحت پوشش عنوان انتخابی قرار گیرد. این مرحله انتزاعیتر از مرحله قبلی است و تحت تأثیر توانایی محقق قرار دارد. عنوانهای انتخابی به طور عمده توسط خود پژوهشگر انتخاب شدهاند و سعی بر این بوده که بیشترین ارتباط و همخوانی را با دادههایی که نمایانگر آن است داشته باشند.
توصیف طبقهها با توجه به خصوصیات آنها: در گام بعدی، به منظور روشنتر کردن طبقهها، خصوصیات آنها بیان میشود.
جدول کدگذاری باز: این مرحله شامل دو بخش است. الف) جدول کدهای اولیه استخراجی از مصاحبهها ب) جدول طبقههای استخراج شده از مفاهیم به همراه کدهای ثانویه آنها.
الف) کدگذاری اولیه
در ادامه خلاصهای از یکی از مصاحبهها و نحوه استخراج کدهای اولیه ارائه شده است. با توجه به مفصل بودن مصاحبه صرفاً بخش محدودی از آن آورده شده است.
جدول2- کدگذاری اولیه یک نمونه مصاحبه
بخشی از یک مصاحبه استخراج کدهای اولیه
میزان درآمد هر فرد تحت تاثیر تفکر فرد نیز قرار دارد؛ یعنی اشباعپذیری افراد در درآمد متفاوت است. به عبارتی، شخصی که تا الان درآمدش یک میلیون تومان بوده است، در صورتی که درآمد وی به یکباره به پنج میلیون تومان افزایش پیدا کند تا مدت زمانی محدود زندگی باکیفیتی را تجربه میکند و این زمان فاصله بین نیازهای فعلی تا تطبیق خود با درآمد جدیدش است. همچنین نحوه مدیریت درآمد از میزان درآمد بااهمیتتر است، یعنی بعضی اشخاص با درآمد پایین و مدیریت بهینه از برخی دیگر از اشخاص که درآمد بیشتری دارند، رفاه بیشتری را تجربه میکنند. همچنین درآمد گرچه بااهمیت است ولی نحوه کسب آن بااهمیتتر است، به نظر من خیلی از افراد جامعه هستند که درآمدهای کمتر در محیطی مطلوبتر و باآرامش را به درآمدهای بالا در محیطهای پراسترس ترجیح میدهند. استرس ممکن است از دوام کار یا از شلوغی کار ناشی شود. شخصی که امنیت شغلی ندارد، استرس بالایی را تجربه میکند و میزان درآمد به تنهایی نمیتواند رفاه وی را در پی داشته باشد. همچنین از دیدگاه من گرچه بعد اقتصادی زندگی، کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد، ولی این موضوع تحت تأثیر شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه قرار دارد و ... درآمد بالا
تفکر انفرادی افراد
اشباعپذیری افراد
نحوه مدیریت درآمد
نحوه کسب درآمد
استرس کاری
امنیت شغلی
وجود سلامت جسمانی
شرایط سیاسی جامعه
شرایط اجتماعی جامعه
منبع: یافتههای پژوهشگر
ب) کدگذاری ثانویه و شکلدهی مقولات
در مرحله بعدی به علت زیاد بودن کدهای اولیه مربوط به همه مصاحبههای صورت گرفته، این کدها به کدهای ثانویه تبدیل میشوند. در جدول 3 قسمتی از نتایج کدگذاری باز بر اساس کدهای ثانویه، کدهای مفهومی و مقولات ارائه شده است.
جدول3- کدگذاری ثانویه و شکلدهی مقولات
مقولات و کدهای مفهومی کدهای ثانویه
کسب درآمد مناسب و نحوه مصرف آن بالا بودن درآمد، مدیریت صحیح درآمد، عملکرد شخصی مناسب، اولویتبندی صحیح مخارج
شرایط مطلوب جامعه وجود شرایط سیاسی مناسب، وجود وضعیت اجتماعی مناسب جامعه، نبود تورم سنگین و ثبات قیمتها
شرایط درونی خانواده وضعیت مطلوب درون خانواده، آرامش خانگی، محیط و محل سکونت، وجود وسایل رفاهی در دسترس
شرایط مطلوب محیط کار محیط کاری مطلوب، استرس شغلی کم، وجود رفتار مناسب از طرف همکاران
منبع: یافتههای پژوهشگر
گام دوم: کدگذاری محوری
در این مرحله پژوهشگر یکی از طبقهها را به عنوان طبقه محوری انتخاب کرده و ارتباط سایر طبقهها را با آن مشخص میکند. ارتباط سایر طبقهها در پنج عنوان میتواند تحقق پیدا کند:
شرایط علی: این شرایط مجموعهای از طبقهها و ویژگیهایشان است که مقوله اصلی را تحت تأثیر قرار میدهد.
راهبردها و تعاملات: بیانگر رفتارها، واقعیتها و تعاملات هدفداری هستند که تحت تأثیر شرایط مداخلهگر و بستر حاکم حاصل میشوند.
بستر حاکم: به شرایط خاصی که بر راهبردها تأثیر میگذارند، بستر حاکم گفته میشود و تمیز آنها از شرایط علی مشکل است. این شرایط را مجموعهای از مفاهیم، طبقهها یا متغیرهای زمینهای تشکیل میدهند. در مقابل شرایط علی، مجموعهای از متغیرهای فعال قرار دارند.
شرایط مداخلهگر: شرایطی هستند که راهبردها از آنها متأثر میشوند. این شرایط را مجموعهای از متغیرهای میانجی و واسط تشکیل میدهند. شرایط مداخلهگر، شرایط ساختاری هستند که مداخله سایر عوامل را تسهیل یا محدود کرده و صبغه علی و عمومی دارند.
پیامدها: برخی از طبقهها بیانگر نتایج و پیامدهایی هستند که در اثر اتخاذ راهبردها به وجود میآیند.
در این روش کدگذاری که اصطلاحاً به آن «مدل پارادایم» گفته میشود، کدگذاری حول «محور» یک طبقه انجام میپذیرد. کدگذاری محوری، مرحله دوم تجزیه و تحلیل در نظریهپردازی زمینهبنیان است که هدف آن برقراری رابطه بین طبقههای تولید شده است. این مرحله به نظریهپرداز کمک میکند تا فرآیند نظریه را به سهولت انجام دهد. اساس فرآیند ارتباطدهی در کدگذاری محوری، بر بسط یکی از طبقهها قرار دارد.
گام سوم: کدگذاری انتخابی
روند انتخاب مقوله اصلی شامل چند گام میباشد: اولین قدم متضمن توضیح خط اصلی داستان است. گام دوم، ربط دادن مقولات تکمیلی بر حول مقوله اصلی با استفاده از یک پارادایم است. گام سوم، مرتبط ساختن مقولات به یکدیگر در سطح بعدی است. گام چهارم، به تأیید رساندن آن روابط در قبال دادهها است. آخرین قدم، تکمیل مقولاتی است که اصلاح و یا نیاز به بسط و گسترش دارند (داناییفر و اسلامی، 1389). هدف نظریهپردازی زمینهبنیان ، تولید نظریه است نه توصیف صرف پدیده. برای تبدیل تحلیلها به نظریه، طبقهها باید به طور منظم به یکدیگر مربوط شوند. این مرحله، مرحله اصلی نظریهپردازی است. به این ترتیب که طبقه محوری را به شکل نظاممند به دیگر طبقهها ربط داده و آن روابط را در چهارچوب یک روایت ارائه کرده و طبقههایی را که به بهبود و توسعه بیشتری نیاز دارند اصلاح میکند. این مرحله تحت تأثیر تفکر و دیدگاه محقق است.
4-3- روایی و پایایی دادهها
روایی پاسخ به این سوال است که آیا چیزی که پژوهشگر در حال مشاهده و بررسی آن است، همان چیزی است که او در حال سنجیدن و اندازهگیری آن است؟ در این پژوهش برای بررسی روایی، یافتههای پژوهش را برای مشارکتکنندگان ارائه و متن نظریه توسط آنها مطالعه و دیدگاههای آنان اعمال شده است. پایایی به گستره تکرارپذیری یافتههای پژوهش اشاره دارد. یکی از راههای نشان دادن پایایی، مطالعه فرآیند پژوهش است. یافتهها زمانی پایایی دارند که محقق دیگر بتواند مسیر تصمیم بکار گرفته توسط محقق در طول مصاحبه را با روشنی و وضوح پیگیری کند و سازگاری مطالعه را نشان دهد. بنابراین محقق پایایی دادهها را از طریق نشان دادن مسیر تصمیمات خود بررسی و نشان میدهد.
5- نتایج پژوهش
نمودار 2 مدل پارادایمی بعد اقتصادی کیفیت زندگی را نشان میدهد. این مدل ساز و کارهایی را بیان میکند که از طریق آن جامعه هدف نیازمندیهای خود را تشخیص داده و با توجه به مؤلفههای بدست آمده درصدد کسب موفقیت و پیشرفت برمیآید.
نمودار 2- مدل پارادایمی بررسی وضعیت اقتصادی کیفیت زندگی
(منبع: یافتههای پژوهشگر)
5-1- شرایط علی
فقدان برنامهریزی برای شرایط اقتصادی
فیلیپس (2015) معتقد است که کیفیت زندگی را میتوان با توجه به میزان درآمد سنجید. از دیدگاه وی گرچه میزان درآمد بالا تضمینکننده کیفیت بالای زندگی نیست، ولی بالابودن درآمد تأثیر اساسی بر کیفیت زندگی خواهد داشت. از دیدگاه یکی از مصاحبهشوندگان، نبود برنامهریزی اقتصادی موجب میگردد درآمد به نسبت نامتناسبی بین هزینهها تسهیم شود که خود باعث عدم تأمین رفاه اقتصادی در سطح مطلوب میشود. لذا از دیدگاه وی نحوه مصرف درآمد، در مقایسه با میزان درآمد، اهمیت بیشتری دارد. از دیدگاه یکی دیگر از مصاحبهشوندگان، در شرایط عادی و صرف توجه به درآمد، دو خانواده با درآمد یکسان، کیفیت زندگی اقتصادی یکسانی ندارند؛ که این امر حاکی از آن است که اولویتها و برنامهریزی اقتصادی این دو خانوار متفاوت است.
نبود زیرساختها و امکانات لازم جهت استفاده
گرچه بعد اقتصادی کیفیت زندگی تأثیر زیادی از وضعیت مالی شخص میپذیرد، ولی صاحبنظران معتقدند که وجود امکانات متناسب با وضعیت مالی، عامل مهمی در کیفیت زندگی است. نبود امکانات و تجهیزات متناسب با سطح درآمد موجب میگردد که تأثیر بهبود درآمد در کیفیت زندگی پنهان شود. در همین راستا صاحبنظری 48 ساله که به اذعان خویش اوضاع مالی راضیکنندهای دارد، مایل است ماهی یک بار به سرزمین موجهای آبی برود؛ ولی به دلیل دوری سرزمین موجهای آبی از محل سکونت معمولاً سالی یک بار مراجعه میکند. به نظر ایشان وضعیت مالی به تنهایی نمیتواند تعیینکننده کیفیت زندگی باشد، بلکه باید زیرساختها و امکانات مورد نیاز در دسترس باشد تا افراد بتوانند از امکانات مدنظرشان استفاده نمایند.
تغییرات سریع اقتصادی و تحت تأثیر قرار دادن زندگی
پایداری به معنای بهرهبرداری از یک منبع است در حالی که آن منبع در طول زمان تحلیل نرود یا آسیب نبیند (فلاحتی و همکاران، 1396). تورم و تغییرات سریع شرایط اقتصادی موجب میگردد که ارزش پول در دسترس افراد کاهش یابد. افراد در کشورها با تورم فزاینده، در مقایسه با افراد در سایر کشورها با نرخ تورم پایینتر، شرایط اقتصادی نامساعدتری را تجربه میکنند. در این رابطه یکی از مصاحبهکنندگان بیان میکند که طی دو سال گذشته درآمد خود را پسانداز نموده و به دنبال خرید یک واحد مسکونی بوده است؛ در حالی تغییرات سریع قیمت مسکن باعث شد نتواند به هدف خود برسد.
5-2- مقوله محوری
بهبود کیفیت زندگی
بهبود کیفیت زندگی طیف وسیعی از شاخصها از تغذیه، پوشاک و آموزش تا سطح بهداشت، محیط اجتماعی و مادی را در بر میگیرد. یکی از پایههای کیفیت زندگی، پیشرفت مادی در سطح زندگی است. در تعریف کیفیت زندگی اقتصاددانان بیشتر مایل به استفاده از شاخصهای اقتصادی مثل درآمد و قیمت مسکن هستند. تعریف کیفیت زندگی تحت تأثیر محیط پیرامون نیز قرار دارد؛ برای مثال، در نیوزلند ابعاد جمعیتشناسی، بهداشت، امنیت، مسکن، ارتباطات اجتماعی، حقوق سیاسی و شهروندی دارای اهمیت است؛ در حالی که در شهر وینیپگ کانادا رفاه فردی، اقتصاد شهری، محیطزیست شهری، داراییهای اجتماع و رهبری اجتماع، شاخصهای بااهمیت کیفیت زندگی تلقی میشوند.
5-3- راهبردها
ویژگیها، تواناییها و احساسات فردی
ویژگیهای فردی همچون میزان درآمد و تحصیلات هر فرد، استقلال تصمیمگیری آنان را افزایش میدهد. در همین راستا یکی از مصاحبهشوندگان معتقد است که تأثیر تفکر افراد در مورد ما، زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد و این موضوع نگرانکننده است. همچنین شخصی دیگر بیان میکند دخالت دیگران در زندگی، کیفیت آن را به طور قابل توجهی از بین میبرد که این موضوع نیز خود تحت تأثیر ویژگیهای فردی اشخاص است.
شرایط محیطی
عوامل محیطی متعددی کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار میدهند. به دلیل تعامل انسان با محیط، شاخصهای محیطی کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار میدهند. از جمله شاخصهای محیطی میتوان به میزان آلودگی صوتی، میزان آلودگی هوا، میزان آلودگی بصری و کیفیت آب مصرفی اشاره نمود. شاخصهای محیطی چنان تعاملی را برقرار میکنند که پایین بودن کیفیت زندگی در یک مقوله محیطی، اثر وجود سایر امکانات محیطی را خنثی میکند. به عنوان مثال در صورت نبود آلودگی هوا، صوتی و بصری، بیکیفیت بودن آب مصرفی کیفیت زندگی در محیط موردنظر را به مخاطره میاندازد.
ساختار تقسیم منابع جامعه
تقسیم عادلانه منابع به افراد جامعه موجب بهبود کیفیت زندگی افراد ساکن در جامعه میگردد. از دیدگاه میگدال (2001) دولت و جامعه دو هویت مجزا نیستند و ارتباط میان آنها بر اساس سلطه یکی بر دیگری تعریف نمیشود؛ بلکه هر دو بر یکدیگر تأثیر میگذارند و فقط ضعف یکی نسبت به دیگری مشخصکننده نوع رابطه است. از نظر وی دولت نیرومند، دولتی است که توان بالایی بر رسیدن به اهداف خود از جمله نفوذ در جامعه، تنظیم روابط اجتماعی، بهرهبرداری از منابع و تخصیص یا استفاده از منابع به شیوه مشخص دارد. در مقابل دولت ضعیف، دولتی است که در ایفای نقش خودسالار، توانایی سازمانی و نهادینه کردن آن ضعیف است. تخصیص صحیح و عادلانه منابع بین افراد جامعه موجب ایجاد حس عدالت اجتماعی شده و منجر به بالارفتن کیفیت زندگی میشود.
5-4- پیامدها
نبود شفافیت و امنیت آتی
امنیت اقتصادی از طریق درجه آسیبپذیری یا مقاومتپذیری افراد در مواجهه با ریسکهای اقتصادی و مکانیزمهای پشتیبانی از افراد در زمانهای نامطلوب به منظور ایجاد یک شبکه ایمن برای افراد مشخص میشود. مکانیزهای پشتیبانی میتواند شامل افراد (اعضای خانواده و دوستان) و یا سیستمهای اجتماعی (بیمه تأمین اجتماعی) باشد. نبود پشتیبانی، امنیت آتی را با مخاطره مواجه میکند؛ به طوری که میتوان گفت اصلیترین مشکلاتی که باعث میشود جوانان نسبت به آینده نگران باشند، نبود شفافیت از وضعیت آتی و امنیت اجتماعی است. در همین رابطه یکی از مصاحبهشوندگان بیان میکند که آینده فرزندانش از لحاظ شغلی، ازدواج و رسیدن به سطح ایدهآل زندگی مبهم است. از دیدگاه شخص مصاحبهشونده ریشه اساسی این موضوع به بحث اشتغال و درآمدزایی قشر جوان برمیگردد. وی بیان میکند که اکثر جوانان نه تنها شغلی ندارند، بلکه امیدی به یافتن شغل در آینده نیز ندارند. بنابراین از دیدگاه وی، ابهام در امنیت آتی در زمینه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد.
نبود احساس عدالت اجتماعی
عدالت اجتماعی زمانی در ذهن افراد شکل میگیرد که کلیه افراد اجتماع چنین ذهنیتی داشته باشند که امکانات در دسترس همه برابر است. بیاعتمادی و ناعدالتی اجتماعی باعث میگردد که فرد اعتماد به نفس خود را از دست داده و در نهایت، این بیاعتمادی فردی به بیاعتمادی در سطح ملی تبدیل میشود. افزایش بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زمینهساز از بین بردن احساس عدالت اجتماعی است و موجب سلب اعتماد افراد نسبت به همدیگر و مجموعه آنها نسبت به جامعه میگردد. یکی از مصاحبهشوندگان اعتقاد دارد که نزول سطح عدالت اجتماعی ذهنی و معیارهای اخلاقی در این زمینه موجب از بین رفتن اتحاد و پیوستگی ملی میشود. در این زمینه یکی از مصاحبهشوندگان بیان میکند که گرچه بحث عدالت اجتماعی شاخههای متعددی دارد ولی اگر دولت در شاغل کردن فرزندانمان تبعیض قائل نشود، به نظر میرسد عدالت اجتماعی دولت تا حد قابل قبولی برقرار شده است.
5-5- بستر حاکم
خصوصیات فرهنگی جامعه
فرهنگ جامعه سطح نیازهای افراد جامعه و پاسخخواهی آنها را نشان میدهد و ارتقای سطح فرهنگ اجتماعی شهروندان موجب بهبود قوانین و مقررات فرهنگی و اجتماعی، ارائه آموزشهای لازم به مردم برای آگاهی از حقوق اجتماعی خود و دیگران و تعیین معیارهایی برای رفتار صحیح افراد در زندگی است. در این رابطه یکی از مصاحبهشوندگان بیان میکند که کیفیت زندگی تحت تأثیر ویژگیهای فرهنگی جامعه قرار دارد. از دیدگاه وی فرهنگ اجتماعی را میتوان در بررسی افراد یک منطقه نیز مورد بررسی قرار داد و ویژگیهای این افراد میتواند نمایانگر ویژگیهای فرهنگی جامعه در آن منطقه دانست. از دیدگاه وی افرادی که در بالای شهر زندگی میکنند به مراتب زندگی باکیفیتتری نسبت به افرادی که در مرکز شهر و یا پایین شهر زندگی میکنند، دارند و در چند مصاحبه بعدی این موضوع نیز تأیید میگردد.
مادی گرایی
افراد به طور ذاتی تمایل به بهبود رفاه و آسایش زندگی دارند و در برنامهریزی شغلی خود هدف مذکور را به عنوان اصلیترین هدف دنبال میکنند. طبق مفهوم مطلوبیت در اقتصاد، افراد از میان امکانات و گزینههای مختلفی که در برابرشان وجود دارند، باید آن امکانی را برگزیند که بیشترین مطلوبیت و لذت را فراهم نماید. در این میان یکی از مصاحبهشوندگان بیان میکند زندگی کنونی ایشان به گونهای است که اولویت اصلی آن پول و مادیات است و بدون پول نمیتواند زندگی را پیش ببرد. ایشان بیان میکند که گرچه بسیاری از مشکلات صرفاً با پول حل نمیگردند ولی در صورت نبود پول اصلیترین مشکلات برای زندگی فرد پیش میآید.
مذهب و شیوه زندگی
بینش، نگرش و تفکر انسان از هستی و انسان، نیازهای اساسی و ثابت انسانی را مشخص میسازد. خداوند در آیات قرآنی به مسئله بینشها و نگرشها بسیار اهمیت میدهد؛ چرا که فلسفه هر انسانی از جهان و انسان، سبک زندگی او را مشخص میکند. کسی که برایش دنیا اصالت دارد، همهی سعادت و نیکی را در امور مادی و دنیوی میداند و میخواهد به هر شکلی شده به این نیازها پاسخ دهد تا خوشبختی را به دست آورد. چنانکه برخی افراد همه اصالت را به آخرت میبخشند و اصولاً نگاهی به دنیا حتی به عنوان مقدمه هم ندارند. این افراد تنها به نیازهای روحی، معنوی و اخروی خود توجه میکنند. عدهای دیگر هم هر چند که آخرت را اصیل و معنویت را برتر میدانند، ولی دنیا را تنها ابزار و وسیلهی رسیدن به سعادت اخروی میدانند و به مادیات به عنوان ابزارهای لازم مینگرند که بدون آن نمیتوانند آخرتی داشته باشند؛ چرا که میبایست در آخرت کشتههای کشتزار دنیای خود را درو کنند. یکی از مصاحبهشوندگان بیان میکند که پاسخگویی اخروی اولویت زندگی اوست. وی کیفیت زندگی مطلوب را در انجام واجبات مذهبی میداند و معتقد است هر کاری که انجام دهد در آخرت باید پاسخگو باشد. این مصاحبهشونده بیان میکند که این موضوع بر زندگی خانوادگی وی و به ویژه بر سطح تفریحات خانواده تأثیر گذاشته است.
ثبات در شرایط جامعه
ثبات و امنیت در جامعه به معنای مشروعیت جامعه است. زمانی که در شرایط رفاهی و اقتصادی جامعه ثبات به وجود آید، دیدگاه افراد نسبت به کیفیت زندگی مساعدتر میگردد. در شرایط ثبات و امنیت، افراد جامعه به دور از هیجانات به دنبال ایجاد رفاه در راستای ارتقای کیفیت زندگی برای خانوار هستند. شاخصهایی همچون افزایش نرخ بیکاری، کاهش ارزش پول ملی و سایر نقصانهای اقتصادی، بر کاهش کیفیت زندگی تأثیرگذار بوده و منجر به کاهش کیفیت زندگی میگردند. در مقابل، عواملی همچون ثبات در ارزش پول ملی، بالارفتن سطح اشتغال و کاهش نرخ بیکاری موجب افزایش نشاط افراد جامعه و در نهایت بهبود کیفیت زندگی آنان میشود.
عدم تغییر در سیاستهای کاری سازمانهای فعال در جامعه
تغییر در سیاستهای سازمانهای فعال در جامعه موجب تغییر در کیفیت زندگی افراد آن جامعه میگردد. تغییراتی همچون تولید بیرویه و ایجاد مخاطرات زیستمحیطی، افزایش ساعات کاری سازمانها بدون در نظر گرفتن رفاه پرسنل، عدم افزایش مزایای پرسنل متناسب با سطح تورم جامعه موجب میگردد تا سطح کیفیت زندگی افراد فعال در جامعه کاهش یابد.
5-6- عوامل مداخلهگر
سلامت جسمانی
در بررسی سلامت جسمانی و ارتباط آن با کیفیت زندگی، میتوان گفت که افراد بیمار در تمامی شاخصهای کیفیت زندگی وضعیت بدتری نسبت به افراد سالم دارند. بیماری باعث افزایش وابستگی میشود و این وابستگی فرد عاملی مهم در کاهش سطح کیفیت زندگی است. همچنین با توجه به اینکه با افزایش سن سطح توانایی افراد کاسته میشود، لذا میتوان گفت که افزایش سن کاهنده سطح کیفیت زندگی است. همچنین با افزایش سن سطح انتظارات و دیدگاههای افراد متغیر و کاهنده خواهد بود. در یکی از مصاحبهها شخص با 35 سال سن اعتقاد به مسافرتهای برون مرزی داشته و قسمتی از کیفیت زندگی را تحت تأثیر مسافرتهای خارجی میدانست؛ در حالی که در مصاحبه بعدی با شخصی 65 ساله، این موضوع، موضوعی حاشیهای قلمداد شد.
جنسیت
در زمینه کیفیت زندگی زنان و مردان و تفاوتهای جنسیتی، نظریه خاصی وجود ندارد؛ اما ذهنیت افراد فعال در جامعه این است که در ایران به دلیل توجه کمتر به زنان، اشتغال بیشتر مردان در مقایسه با زنان، حضور بیشتر مردان در فضاهای شهری و عدم مشارکت زنان در فعالیتهای جامعه، کیفیت زندگی مردان بیش از زنان است. در این زمینه یکی از مصاحبهشوندگان زن بیان میکند که در یک شرکت خصوصی، حقوقش از یک همکار مرد با رده شغلی برابر و حتی با سطح تحصیلات پایینتر، کمتر است که این موضوع کیفیت شغل و زندگی وی را تحت تأثیر قرار داده است.
سبک زندگی
سبک زندگی از دید افراد مورد بررسی بر کیفیت زندگی مؤثر است. به عنوان مثال اشخاص سادهزیست با مبالغ پایین درآمدی به راحتی یک زندگی متعادل از دیدگاه خودشان دارند؛ در حالی که افراد ثروتمند تعریف دیگری از زندگی متعادل دارند و ممکن است نتوانند با درآمد کم زندگی خود را در شرایط مناسبی قرار دهند. در این رابطه یکی از مصاحبهشوندههای خانم میگوید با توجه به اینکه تجملگرا نیست، لذا به دنبال خرید لباس گرانقیمت و لوکس برای مراسمات مختلف نبوده و این باعث شده است که هزینه خرید لباس برای مهمانیها و مراسمات را در سطح پایینی نگه دارد. همچنین یکی دیگر از مصاحبهشوندههای خانم بیان میکند که عمده مشکلات سبک زندگی به چشم و همچشمی برمیگردد و اگر انسانها این موضوع را کنار بگذارند و قانع باشند، زندگی بهتری خواهند داشت.
شغل و محیط کاری
اشتغال صرفاً از بعد ایجاد درآمد بر کیفیت زندگی مؤثر نیست؛ بلکه اشتغال به عنوان "یک فعالیت سازنده" میتواند در ایجاد هویت برای افراد نیز تأثیر داشته و از این کانال نیز بر کیفیت زندگی افراد تأثیرگذار باشد. همچنین مفهوم شغل با مفهوم محیط کاری گره خورده است؛ به طوری که محیط کاری باید مورد علاقه پرسنل فعال در آن باشد. بهرهوری منابع انسانی که از ضرورتهای رشد و توسعه هر جامعه است، صرفاً از راه افزایش دستمزد و امکانات رفاهی به دست نمیآید؛ بلکه بهرهور کردن انسانها، مستلزم افزایش کیفیت زندگی کاری آنهاست که برقراری ارتباط متقابل بین این دو پدیده به باورهای مشترک و فرهنگ سازمانی مساعد نیاز دارد. در همین راستا یکی از مصاحبهشوندگان بیان میکند که گرچه میزان درآمد وی خارج از محیط دانشگاه، خیلی بیشتر از دانشگاه است، اما با توجه به محیط کاری دانشگاه و علاقه شخصی خود، صرفاً کار دانشگاهی خود را دنبال میکند. همچنین یکی دیگر از افراد مصاحبهشونده بیان میکند که گرچه مزایای بالای شغل، موجب ایجاد رفاه شغلی وی گردیده است، ولی به دلیل محیط شلوغ کاری و مراجعه ارباب رجوع از شغلش راضی نبوده و به دنبال شغلی با محیطی آرام است.
6- بحث و نتیجهگیری
این پژوهش به بررسی بعد اقتصادی کیفیت زندگی به روش گراندد تئوری پرداخته است. در این روش، پژوهشگر پژوهش را با نظریهای از قبل شروع نمیکند؛ بلکه پژوهش را در عرصه واقعیت آغاز کرده و نظریه را از درون دادهها و اطلاعاتی که گردآوری میکند، استخراج میکند. در ابتدای مصاحبه، پس از گفت و گوی اولیه و مناسب شدن شرایط مصاحبه و ایجاد رابطه صمیمی بین محقق و مصاحبهشونده، بحث اصلی شروع میشود. کار پژوهش ابتدا از مصاحبه با افراد صاحبنظر شروع و این مصاحبهها با رویکرد گلولهبرفی تا مرحله اشباع ادامه مییابند. در این تحقیق مقولههای متعددی بررسی گردید. در نهایت با تطبیق، مفهومسازی و با توجه به رویکردهای کدگذاری باز، بسته و محوری، مقوله محوری برای شروع پژوهش، فقدان برنامهریزی برای شرایط اقتصادی در نظر گرفته شد. از دیدگاه مصاحبهشوندگان، افراد فعال در جامعه از فقدان برنامهریزی برای شرایط اقتصادی رنج میبرند؛ به نحوی که وضعیت برنامهریزی اقتصادی از میزان درآمد، بااهمیتتر تلقی میگردد. از دیدگاه فردی، کیفیت زندگی اقتصادی افراد، متأثر از برنامهریزی برای شرایط اقتصادی بوده و حتی وجود درآمد بالا در شرایط نبود برنامهریزی اقتصادی صحیح، نمیتواند کیفیت اقتصادی زندگی را افزایش دهد. دومین مقوله، مقوله نبود زیرساختها و امکانات لازم جهت استفاده است. اکثر مصاحبهشوندگان بر این عقیده هستند که گرچه بهبود شرایط اقتصادی موجب بهبود کیفیت زندگی میگردد، ولی نبود زیرساختها و امکانات لازم جهت استفاده موجب میگردد که با وجود شرایط اقتصادی مطلوب، شخص ذینفع نتواند از امکانات دلخواه استفاده نماید و کیفیت زندگی بدینگونه کاهش مییابد. سومین مقوله بحث تغییر در شرایط اقتصادی است. برخی از مصاحبهشوندگان بیان میکنند که با وجود درآمد بالا، تغییرات شرایط اقتصادی منجر به از دست رفتن ارزش منصفانه وجوه پسانداز شده افراد گردیده که این امر خود بعد اقتصادی کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد.
به طور کلی مقولههای محوری که در این پژوهش به دست آمد شامل فقدان برنامهریزی برای شرایط اقتصادی، نبود زیرساختها و امکانات لازم جهت استفاده، تغییرات سریع اقتصادی و تحت تأثیر قرار دادن زندگی، خصوصیات فرهنگی جامعه، مادیگرایی، مذهب و شیوه زندگی، ویژگیهای فردی، سلامت جسمانی، جنسیت، سبک زندگی، شغل و محیط کاری، نبود شفافیت و امنیت آتی و نبود احساس عدالت اجتماعی است. مصاحبهشوندگان با اکثریت مطلق اعتقاد دارند که عدم وجود یکی از شرایط مذکور، وجود سایر شرایط را متأثر میسازد. به بیان سادهتر فراهم بودن کلیه شرایط مطلوب کیفیت زندگی، به استثنای یکی از آنها همچون سلامت جسمانی، کیفیت زندگی را به صورت کامل تحت تأثیر قرار میدهد. همچنین نتایج حاصل از پژوهش با بررسی کلیه اعضای نمونه و مفهومسازی مطالب جمعآوری شده در مقولهها نشان میدهد که شاخصهای فقدان برنامهریزی برای شرایط اقتصادی، نبود زیرساختها و امکانات لازم جهت استفاده و تغییرات سریع اقتصادی و تحت تأثیر قرار دادن زندگی به عنوان شرایط علی، سلامت جسمانی، جنسیت، سبک زندگی و شغل و محیط کاری فرد به عنوان عوامل مداخلهگر، خصوصیات فرهنگی جامعه، مادیگرایی، مذهب و شیوه زندگی، ثبات در شرایط جامعه و عدم تغییر در سیاستهای کاری سازمانهای فعال در جامعه به عنوان بستر حاکم، نبود شفافیت و امنیت آتی و نبود احساس عدالت اجتماعی به عنوان پیامدها و ویژگیها و تواناییها و احساسات فردی، شرایط محیطی و ساختار تقسیم منابع جامعه به عنوان راهبردها، در مدل پارادیمی پژوهش، بعد اقتصادی کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار میدهند.