رابطه بین مدیریت ریسک سازمانی و عملکرد شرکت با نقش مزیت رقابتی و سواد مالی
تاریخ دریافت: 09/01/1401 تاریخ پذیرش: 12/03/1401 زهره عارف منش
منیژه رامشه
حامد شکوهی
چکیده
تحولات عمده در محیط کسبوکار و سرعت بالای تغییرات فناوری، محیط کسبوکار را بسیار پیچیده و نامطمئن ساخته است. مدیریت ریسک یکی از راهکارهای شرکتها برای مقابله با نااطمینانی در محیط کسبوکار است که نقش مؤثری در حفظ و ارتقای کارایی و اثربخشی و در نتیجه، بهبود عملکرد شرکت دارد. علاوه بر این، مدیریت ریسک یک عامل مهم در کنترل هزینهها و تنوع محصولات و در نتیجه، کسب مزیت رقابتی است که منجر به بهبود عملکرد شرکت میشود. این در حالی است که وجود مدیران دارای تحصیلات مالی (سواد مالی مدیران) در فرآیند مدیریت ریسک، کسب مزیت رقابتی و دستیابی به عملکرد بهتر را تسهیل میکند. با چنین رویکردی، تحقیق حاضر با هدف بررسی رابطه بین مدیریت ریسک سازمانی و عملکرد شرکت با نقش میانجیگر مزیت رقابتی و تعدیلگر سواد مالی در واحدهای تولیدی مستقر در شهرک صنعتی یزد به انجام رسیده است. دادهها با استفاده از پرسشنامه جمعآوری و با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری تحلیل گردیده است. نتایج تحلیل 220 پرسشنامه تکمیلی نشان میدهد که رابطه مزیت رقابتی با عملکرد شرکت به لحاظ آماری معنیدار نیست، اما مدیریت ریسک رابطه مثبت و معنیداری با مزیت رقابتی و عملکرد شرکت دارد. همچنین، رابطه سواد مالی با مزیت رقابتی مثبت و معنیدار است. نقش میانجیگر مزیت رقابتی در رابطه مدیریت ریسک با عملکرد شرکت مورد تأیید قرار نمیگیرد، اما نقش تعدیلگر سواد مالی در رابطه مدیریت ریسک با مزیت رقابتی پذیرفته میشود.
واژههای کلیدی: مدیریت ریسک، عملکرد شرکت، مزیت رقابتی، سواد مالی، واحدهای تولیدی مستقر در شهرک صنعتی یزد.
1- مقدمه
تغییرات مختلف در بازار از جمله آزاد سازی تجارت و سرعت در تغییرات فناوری، باعث افزایش رقابت و دشواری مدیریت در سازمانها شده است. در چنین بازاری، شرکتها نیازمند تصمیمات صحیح مدیران هستند. مدیریت ریسک موثر که بر مبنای اصول مفهومی معتبر قرار دارد بخش مهمی از این فرآیند تصمیمگیری را تشکیل میدهد (قادری و تاری وردی، 1399). مدیریت ریسک فرآیند ارزیابی ریسک و طراحی استراتژیهایی برای شناخت ریسک است (رضایی و همکاران، 1399). به عبارت دیگر مدیریت ریسک فرآیند شناسایی، ارزیابی و انجام اقدامات کنترلی و اصلاح ریسکهای اتفاقی بالقوه است که مشخصاً پیشامدهای احتمالی آن، خسارت یا عدم تغییر در وضع موجود است (بابایی و وزیرزنجانی، 1385). مدیریت ریسک در بنگاههای تجاری، ریسک را مدیریت میکند تا از دستیابی به اهداف بنگاه تجاری اطمینان حاصل کند. هدف از انجام هر فعالیتی در یک بنگاه تجاری دستیابی به سطح بالاتری از کارایی و اثربخشی است که در اصطلاح عملکرد نامیده میشود. یکی از راهکارهای تحقق این هدف، مدیریت ریسک بنگاه تجاری است (گوردون و همکاران، 2009). در حقیقت، مدیریت ریسک بر تصمیمات استراتژیک و تصمیمات استراتژیک بر عملکرد بنگاه تأثیر میگذارد (براستبائر، 2016). همانگونه که پورتر (1980) بیان میکند، یک شرکت میتواند با کاهش هزینههای مختلف (مواد اولیه، نیروی انسانی، فرآیندهای اجرایی و ...) و همچنین، متنوعسازی کالاها و خدمات نسبت به رقبای خود به مزیت رقابتی مبتنی بر هزینه و مزیت رقابتی مبتنی بر تنوع دست پیدا کند. بنابراین، انتظار میرود که با مدیریت ریسک، کسب مزیت رقابتی تسهیل گردد (زو و حسن، 2017؛ وانگ و همکاران، 2018). مسیر کسب مزیت رقابتی و عملکرد برتر به واسطه مشارکت مدیران و مسئولان برخوردار از تحصیلات مالی در مدیریت ریسک هموار میگردد (دیانی و تریکی، 2005). به عبارت دیگر، سواد مالی مدیران و مسئولان بر رابطه مدیریت ریسک با مزیت رقابتی تأثیر میگذارد و این رابطه را تعدیل میکند. در واقع، برخورداری از تحصیلات مالی آگاهی مدیران و مسئولان از اصول، ضوابط و قوانین مربوط به ریسک را افزایش میدهد و منجر به ارتقای عملکرد بنگاه میشود (هومل و کینگ، 2013). بنابراین، مسئله این تحقیق بررسی رابطه بین مدیریت ریسک سازمانی و عملکرد شرکت با نقش میانجیگر مزیت رقابتی و تعدیلگر سواد مالی است. نتایج تحقیق حاضر میتواند برای طیف وسیعی از سازمانها، شرکتها و بنگاهها در جهت بهبود عملکرد آنها مفید باشد.
2- مبانی نظری و فرضیه ها
2-1- رابطه مدیریت ریسک و عملکرد بنگاه
موفقیت فعالیتهای مدیریت ریسک، بنگاه را قادر میسازد تا ارزش خود را افزایش دهد و ریسک را به روشی مؤثر مدیریت کند. این فعالیتها با کاهش هزینههای عملیاتی و نهایی و همچنین، کاهش نااطمینانی نسبت به بازدهی بازار سهام، سودآوری بنگاه را افزایش میدهد. بنگاهی که مقید به انجام فعالیتهای مدیریت ریسک است، عملکرد عملیاتی بالاتری دارد و نسبت به بنگاههای فاقد فعالیتهای مدیریت ریسک، درآمد بیشتری کسب میکند (کالاهان و سالیئو، 2017). در نتیجه، مدیر یک بنگاه اقتصادی ترغیب میشود که در جهت افزایش ارزش و بهبود عملکرد بنگاه، نسبت به انجام فعالیتهای مدیریت ریسک اهتمام جدی داشته باشد.
هدف اصلی مدیریت ریسک، حداکثرسازی ارزش برای سهامدار است (هویت و لیبنبرگ، 2011). اولاً، مدیریت ریسک با فراهمسازی یک مبنای مناسب برای تخصیص بهینه منابع شرکت منجر به بهبود کارایی سرمایه میشود. در مرحله دوم، مدیریت ریسک با شناسایی حوزههای دارای ریسک بالا و پیشنهاد پیشرفت مبتنی بر ریسک از تصمیمگیری آگاهانه پشتیبانی میکند. سوم مدیریت ریسک با ایجاد فرآیندی که منجر به ثبات نتایج مالی میشود و نظارت مناسب شرکت بر ریسک را نشان دهد، به ایجاد اعتماد برای سرمایهگذاری کمک میکند. مدیریت ریسک میتواند نوسانات درآمدی و قیمتی را کاهش و کارایی سرمایه و همافزایی فعالیتها را افزایش دهد و در نتیجه، منجر به بهبود تصمیمگیری استراتژیک و اجرایی شود (کوزو، 2004؛ هویت و لیبنبرگ، 2011). نااطمینانی در محیط کسبوکار علاوه بر ریسکهای ناشناخته، شامل فرصتهای ناشناخته است و مدیریت ریسک به مدیر این توانایی را میدهد تا به صورت مؤثری با نااطمینانی روبهرو شود و ظرفیت بنگاه برای ایجاد ارزش را افزایش دهد (کوزو، 2004). به عبارتی، مدیریت ریسک توانایی تصمیمگیری سازگار با ریسک را به شرکت میدهد (مولبروک، 2002). تصمیمگیری بهتر به مدیریت اجازه میدهد تا اهداف استراتژیک را تعقیب کند، نوسانات درآمدی را کاهش و سودآوری را افزایش دهد. همچنین، مدیریت ریسک برای مقابله با تعارضات انگیزشی و ایجاد فرصتهای جدید اهمیت دارد (هویت و لیبنبرگ، 2011). بنابراین، فرضیه اول تحقیق حاضر به صرت زیر خواهد بود:
فرضیه1) مدیریت ریسک رابطه مثبت و معنیداری با عملکرد شرکت دارد.
2-2- رابطه مدیریت ریسک و مزیت رقابتی
هر سازمانی برای افزایش اعتبار و کاهش ریسک از استراتژیهای متفاوتی استفاده میکند که مدیریت ریسک را ضروری میسازد. در واقع، مدیریت ریسک در یک سازمان برای تصمیمگیری، برنامهریزی و سیستم کنترل سازمانی ضروری است. به طور خلاصه، یک بنگاه اقدامات متفاوتی را برای دستیابی به مزیت رقابتی پایدار انجام میدهد که مبتنی بر فعالیتهای مدیریت ریسک و کاهش ریسکهای مختلف است (الاهی، 2013).
در پاسخ به این سؤال که "مدیریت ریسک چگونه به کسب مزیت رقابتی کمک میکند؟" چند توضیح محتمل وجود دارد. توضیح احتمالی اول مربوط به نظریه منبعمحور است. این نظریه در راستای افزایش بازدهی شرکت بر پروتفوی منابع، شناسایی منابع و توسعه منابع تأکید میکند (فاهی، 2000). منابع زیادی در یک شرکت وجود دارد، اما همانگونه که بارنی (1991) اشاره میکند، منابعی که میتوانند برای ایجاد مزیت رقابتی ارزشمند و مفید باشند، محدود هستند. این منابع به عنوان داراییهای استراتژیک شناخته میشوند. با چنین رویکردی، مدیریت ریسک یکی از داراییهای استراتژیک شرکت در جهت کسب مزیت رقابتی به شمار میرود. استدلال تحقیق حاضر این است که مدیریت ریسک مزایایی برای شرکت ایجاد میکند که سایر شرکتها به این مزیتها دسترسی ندارند. در مجموع و به طور کلی، شرکتها میتوانند با استفاده از مدیریت ریسک به عنوان یک دارایی استراتژیک به مزیت رقابتی دست پیدا کنند. بر اساس نظریه منبعمحور شرکت باید به نحوی از منابع استفاده نماید که به مزیت رقابتی دست پیدا کند (وید و هالند، 2004). با توجه به اینکه سرمایه منبع اصلی شرکت به شمار میرود، تخصیص بهینه سرمایه لازمه موفقیت شرکت است. شرکت با مدیریت ریسک میتواند با تخصیص بهینه سرمایه، فرصتهای سرمایهگذاری را افزایش دهد و موقعیت بهتری در بازار کسب کند (کوزو، 2004). توضیح احتمالی دوم مربوط به ماهیت و عملکرد مدیریت ریسک است. مدیریت ریسک قابلیت مدیریت یکپارچه ریسکها را به شرکت میدهد. به این ترتیب، شرکت میتواند با مدیریت بهتر ریسکها نسبت به رقبا به مزیت رقابتی دست پیدا کند (کوزو، 2004؛ الاهی، 2013). همچنین، اگر شرکتی نسبت به رقبا از ریسکهای صنعتی که در آن فعالیت میکنند، آگاهتر باشد، بهتر میتواند ریسکها را مدیریت کند و علاوه بر ریسکها، به فرصتها توجه خواهد داشت (نوکو و استالز، 2006). الاهی (2013) ثابت کرده است که مدیریت ریسک، مزایای متعددی برای شرکت دارد که این مزایا منجر به کسب مزیت رقابتی میشود. این مزایا شامل قابلیت فعالیت در شرایط نامناسب، پویایی کسبوکار، برتری در عملکرد و ایجاد یک تصویر انعطافپذیر از شرکت است. بنابراین، فرضیه دوم تحقیق حاضر به صرت زیر خواهد بود:
فرضیه 2- مدیریت ریسک رابطه مثبت و معنیداری با مزیت رقابتی شرکت دارد.
2-3- رابطه مزیت رقابتی و عملکرد بنگاه
به نظر پورتر (1980) یک بنگاه میتواند با کاهش هزینههای مختلف مربوط به مواد، اجرایی، بازاریابی و مدیریت به مزیت رقابتی مبتنی بر رهبری هزینه دست پیدا کند. همچنین، یک بنگاه میتواند با ایجاد تمایز در محصولات و خدمات خود نسبت به رقبا، مزیت رقابتی مبتنی بر متنوعسازی را کسب نماید. در یک بازار رقابتی و مخصوصاً یک بازار درحالظهور، مزیت رقابتی برای عملکرد بهتر بنگاه ضروری است (انوار، 2018). استراتژیهای مزیت رقابتی با عملکرد بنگاه ارتباط دارد، اما همواره منجر به بهبود عملکرد بنگاه نمیشود. برای مثال، بنگاههای چینی غالباً استراتژیهای مبتنی بر هزینه را به جای استراتژیهای مبتنی بر تنوع دنبال میکنند که احتمالاً منابع و قابلیتهای مالی بیشتری را میطلبد (پارنل و همکاران، 2015). به طور کلی، استراتژیهای رقابتی (استراتژی رقابتی مبتنی بر رهبری هزینه و استراتژی رقابتی مبتنی بر متنوعسازی) تأثیر معنیداری بر عملکرد مالی و غیرمالی بنگاهها دارد و شواهد تجربی هم این ادعا را تأیید میکند (اویئوبی و همکاران، 2018؛ گونزالز-رودریگوئز و همکاران، 2018).
نظریه استراتژیمحور و نظریه منبعمحور دو دیدگاهی هستند که عملکرد شرکت را از کانال مزیت رقابتی توضیح میدهند. این دو نظریه استدلال میکنند که یک شرکت میتواند با بکارگیری منابع منحصربفرد و استراتژیهایی که معادلی برای جایگزینی ندارد، به مزیت رقابتی و در نهایتا، عملکرد برتر دست پیدا کنند. هانز و فلستاد (2000) بعد از مقایسه نظریههای استراتژیمحور و منبعمحور به این نتیجه رسیدهاند که این دو نظریه مکمل یکدیگر هستند. آنها نشان دادهاند که ترکیب استراتژیمحور با نظریه منبعمحور لازمه ایجاد ارزش برای شرکت و دستیابی به عملکرد برتر است. همچنین، آریاواردانا (2001) به اهمیت ترکیب رویکردهای استراتژیمحور و منبعمحور برای بهبود عملکرد شرکت اشاره کرده است. مزیت رقابتی از بعد ارزش و کیفیت همواره مورد توجه محققان بوده است. در این بعد، مزیت رقابتی با سه رویکرد هزینهمحور، محصولمحور و خدماتمحور تفسیر میشود. مزیت هزینهمحور شامل مزیتهایی نظیر هزینههای تولید کمتر، هزینههای بازاریابی و فروش کمتر و ... است که منجر به عملکرد بهتر شرکت نسبت به رقبا میشود همچنین، شرکتهایی که دارای مزیت محصولمحور شامل کیفیت بالاتر محصولات، بستهبندی، طراحی و ... هستند، عملکرد بهتری نسبت به رقبا دارند. به علاوه، عملکرد شرکتهای دارای مزیت خدماتمحور شامل انعطافپذیری، قابلیت دسترسی، سرعت تحویل، قابلیت اعتماد، پشتیبانی فنی و ... از عملکرد رقبا بهتر است (مورگان و همکاران، 2004). بنابراین، فرضیه سوم تحقیق حاضر به صرت زیر خواهد بود:
فرضیه3- مزیت رقابتی رابطه مثبت و معنیداری با عملکرد شرکت دارد.
2-4- نقش میانجیگر مزیت رقابتی در رابطه مدیریت ریسک و عملکرد بنگاه
بنگاهها از رویکردهای فعال یا منفعل مدیریت ریسک استفاده میکنند که میتواند خروجی آنها را تحت تأثیر قرار دهد. به عبارتی، فعالیتهای مدیریت ریسک بر تصمیمات استراتژیک بنگاه و در نتیجه، بر عملکرد بنگاه تأثیر میگذارد (براستبائر، 2016). از این دیدگاه، چانگ و همکاران (2015) ادعا میکنند که فعالیتهای مدیریت ریسک همواره تأثیر مستقیمی بر ارزش بنگاه ندارد، اما برخی از عوامل داخلی همچون حاکمیت شرکتی بر این رابطه تأثیرگذار است. وقتی مدیر یک بنگاه مسئول تأمین مالی بنگاه باشد، از فعالیتهای مختلفی برای مدیریت مالی استفاده میکند. با این وجود، فعالیتهای ناکارآمد مدیریت ریسک منجر به ضعف در رویکرد کنترل مالی میشود که در بلندمدت بر ارزش بنگاه تأثیر میگذارد (وانگ و همکاران، 2018). همانگونه که پورتر (1980) مطرح میکند، یک بنگاه میتواند با کاهش هزینهها به مزیت رقابتی مبتنی بر هزینه یا با ایجاد تمایز در محصولات و خدمات تولیدی، به مزیت رقابتی مبتنی بر تنوع دست یابد. زو و حسن (2017) استدلال میکند که مزیت رقابتی به وسیله انجام فعالیتهای اثربخش مدیریت ریسک حاصل میشود. برای مثال، یک بنگاه با فعالیتهای اثربخش مدیریت ریسک میتواند با مدیریت هزینهها، مدیریت داراییها، مدیریت اموال و مدیریت نقدینگی، هزینههای مختلف را کاهش دهد و این کاهش هزینهها در بهبود عملکرد بنگاه منعکس میشود. با این وجود، مدیریت ریسک تنها به کاهش هزینهها محدود نیست، بلکه با وضعیتهای استراتژیک مختلف بنگاه ارتباط دارد که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بر خروجی بنگاه تأثیر میگذارد (وانگ و همکاران، 2010). در یک رویکرد نسبتاً مشابه، استدلال میشود که مدیریت ریسک میانجیگر بین استراتژی رقابتی و عملکرد بنگاه است. در این خصوص، مدیریت ریسک تأثیر معنیداری بر رابطه استراتژی هزینه با عملکرد بنگاه دارد، اما میانجیگر رابطه استراتژی تنوع با عملکرد بنگاه نیست (سلطانیزاده و همکاران، 2016). با توجه به مطالب پیشگفته، فرضیه چهارم این تحقیق به صرت زیر خواهد بود:
فرضیه4- مزیت رقابتی در رابطه مدیریت ریسک با عملکرد شرکت میانجیگر است.
2-5- نقش تعدیلگر سواد مالی در رابطه مدیریت ریسک و عملکرد بنگاه
مدیرانی که تحصیلات مالی بالایی دارند، ترغیب میشوند که در استراتژیهای مختلف کاهش ریسک از جمله پوششها و سیاستهای مالی شرکتی مشارکت داشته باشند. به عبارتی، عملکرد برتر بنگاهها توسط مدیرانی که تحصیلات مالی بالایی دارند و ریسک بنگاه را به وسیله تعدیل استراتژیهای مدیریت ریسک کاهش میدهند، محقق میشود (دیانی و تریکی، 2005). منطقی به نظر میرسد که آموزش مالی برای آگاهی از سیاستها و مقررات مرتبط با ریسک به کارفرما کمک کند. بنابراین، تأثیر آموزش مالی به این صورت است که کارفرما، ریسک را به شیوه بهتری مدیریت مینماید و عملکرد بنگاه را بهبود میبخشد (هومل و کینگ، 2013). ادعا میشود که آموزش مالی مدیر بر فعالیتهای استراتژیک و مدیریت ریسک تأثیر میگذارد. همانگونه که هربانی (2010) اشاره کرده است، تحقیق حاضر هم استدلال میکند که درک کارفرما از ریسک بر استراتژیک مدیریت ریسک و فعالیتهای عملیاتی بنگاه تأثیر میگذارد و سواد مالی رابطه مدیریت ریسک با عملکرد بنگاه را تعدیل میکند. با توجه به مطالب پیشگفته، فرضیه پنجم این تحقیق به صرت زیر خواهد بود:
فرضیه 5) سواد مالی در رابطه مدیریت ریسک با مزیت رقابتی تعدیلگر است.
3- پیشینه پژوهش
حسینی و همکاران (1393) در مطالعهای به تحلیل رابطه استفاده از فنون مدیریت ریسک با عملکرد شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق تهران و فعال در صنایع غذایی پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که استفاده از فنون مدیریت ریسک بنگاه رابطه مثبت و معنیداری با عملکرد سازمان دارد و تنها رابطه مدیریت ریسکهای استراتژیک با عملکرد سازمان معنیدار نیست.
محمدی و همکاران (1395) در مطالعهای به بررسی تأثیر سواد مالی مدیران بر عملکرد سازمانی با نقش تعدیلگر یادگیری سازمانی در بانکهای خصوصی شهر ایلام پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که بین سواد مالی مدیران با عملکرد سازمانی رابطه معنیداری دارد و یادگیری سازمانی رابطه سواد مالی مدیران با عملکرد سازمانی را تعدیل میکند.
دهقانی و همکاران (1396) در مطالعهای به ارزیابی رابطه بکارگیری مدیریت ریسک بنگاه و عملکرد شرکتهای بیمه پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که بین بازده حقوق صاحبان سهام با مدیریت ریسک بنگاه رابطه معنیداری وجود ندارد.
قادری و همکاران (1399) اثر بخشی مدل ریسک شرکت بر عملکرد حسابداری و اقتصادی 129 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را مورد بررسی قرادادند و نشان دادند مدیریت ریسک شرکت بر معیارهای نرخ بازده داراییها، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام، ارزش افزوده بازار و ارزش افزوده نقدی تأثیر مثبت و معناداری دارد.
محمدشریفی و همکاران (1400) به بررسی تأثیر مدیریت ریسک سازمانی بر عملکرد شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران (اندازه گیری شده توسط نسبت Q توبین) در فرآیند ادغام و اکتساب با استفاده از الگوی دو مرحله ای هکمن در قلمرو زمانی 1392 تا 1397 پرداختند. نتایج مرحله اول نشان داد که متغیرهای اندازه شرکت، اهرم مالی و متغیر کنترل صنعت رابطه معنیداری در مدل عوامل تعیین کننده مدیریت ریسک سازمانی دارد. در مرحله دوم تأیید شد که مدیریت ریسک سازمانی بر عملکرد شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در فرآیند ادغام و اکتساب اثر معناداری دارد.
پوراحمدی و فرساد امان الهی (1400) تاثیر مدیریت ریسک سازمانی در رابطه بین تامینمالی خارجی و مدیریت سود را مورد بررسی قرار دادند و نشان دادند مدیریت ریسک سازمانی تاثیر معنیداری بر رابطه بین تامینمالی خارجی و مدیریت سود دارد. به عبارت دیگر، مدیریت ریسک سازمانی با تاثیر بر عملکرد عملیاتی و ارزش شرکت، پیامدهای منفی عدماطمینان را کاهش میدهد.
کیماندو و همکاران (2016) در مطالعهای به ارزیابی تأثیر سواد مالی بر عملکرد مالی بنگاههای کوچک و متوسط در کشور کنیا پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که رابطه مثبت و معنیداری بین سواد مالی بر عملکرد مالی بنگاهها وجود دارد.
نیگک (2016) در مطالعهای به تحلیل نقش میانجی دسترسی به منابع مالی در رابطه سواد مالی با عملکرد بنگاههای کوچک و متوسط در کشور آفریقای جنوبی پرداخته و به این نتیجه رسیده است که سواد مالی تأثیر مثبت و معنیداری بر عملکرد بنگاهها دارد و نقش میانجی دسترسی به منابع مالی در رابطه سواد مالی با عملکرد بنگاهها تأیید میشود.
انیولا و انتیبانگ (2017) در مطالعهای به ارزیابی تأثیر سواد مالی مدیران بر عملکرد بنگاههای بنگاههای کوچک و متوسط در کشور نیجریه پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که دانش مالی، آگاهی مالی و نگرش مالی بر رابطه سواد مالی مدیران و عملکرد بنگاهها تأثیر مثبت میگذارد.
فلوریو و لئونی (2017) در مطالعهای به بررسی رابطه مدیریت ریسک و عملکرد بنگاهها در کشور ایتالیا پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که تأثیر مدیریت ریسک بر عملکرد بنگاهها مثبت است.
کارانجا (2017) در مطالعهای به تحلیل تأثیر مدیریت ریسک بر مزیت رقابتی بانکهای تجاری در کشور کنیا پرداخته و به این نتیجه رسیده است که تأثیر استراتژیهای اجتناب از ریسک و انتقال ریسک بر مزیت رقابتی بیمعنی است، اما استراتژیهای جذب ریسک تأثیر مثبت و معنیداری بر مزیت رقابتی دارد.
سار (2017) در مطالعهای به ارزیابی تأثیر مزیت رقابتی بر عملکرد شرکتهای فعال در صنعت نفت و گاز کشور هند پرداخته و به این نتیجه رسیده است که مزیت هزینه و مزیت تمایز بر عملکرد شرکتها تأثیر معنیداری دارد و تأثیر مزیت تمایز بزرگتر است. همچنین، سطح ریسک رابطه معنیداری با عملکرد شرکتها ندارد.
اختر و لیو (2018) در مطالعهای به بررسی تأثیر سواد مالی مدیران بر عملکرد بنگاههای کوچک و متوسط در کشور پاکستان پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که سواد مالی مدیران بر عملکرد بنگاهها تأثیری ندارد.
الیجا و میلیسنت (2018) در مطالعهای به ارزیابی تأثیر مزیت رقابتی بر عملکرد شرکت کوکا-کولا در کشور غنا پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که مزیت رقابتی تأثیر مثبت و معنیداری بر عملکرد شرکت دارد.
یانگ و همکاران (2018) در مطالعهای به تحلیل رابطه بین مدیریت ریسک و عملکرد شرکت با نقش میانجیگر مزیت رقابتی و نقش تعدیلگر سواد مالی در کشور پاکستان پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که: 1- مدیریت ریسک سازمانی تأثیر معنیداری بر عملکرد شرکت دارد، 2- مزیت رقابتی تا حدی واسطه رابطه مدیریت ریسک سازمانی و عملکرد شرکت است، 3- سواد مالی به صورت معنیداری رابطه مدیریت ریسک سازمانی و عملکرد شرکت را تعدیل میکند.
آگیاپانگ و آترام (2019) در مطالعهای به ارزیابی تأثیر سواد مالی مدیران بر عملکرد بنگاههای کوچک و متوسط در کشور غنا پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که رابطه سواد مالی مدیران با عملکرد مالی بنگاهها مثبت است.
فریرا و همکاران(2019) در مطالعهای به تحلیل رابطه سواد مالی، ظرفیت نوآوری و سرمایه انسانی با مزیت رقابتی و عملکرد بنگاههای خرد، کوچک و متوسط در کشور اندونزی پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که سواد مالی تأثیر معنیداری بر مزیت رقابتی ندارد و تأثیر ظرفیت نوآوری و سرمایه انسانی بر مزیت رقابتی مثبت و معنیدار است. همچنین، سواد مالی، ظرفیت نوآوری و سرمایه انسانی تأثیر مثبت و معنیداری بر عملکرد بنگاهها دارد و رابطه مثبت مزیت رقابتی با عملکرد بنگاهها تأیید میشود.
نوهونگ و همکاران(2019) در مطالعهای به تحلیل رابطه سواد مالی و مزیت رقابتی بنگاههای کوچک و متوسط در کشور اندونزی پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که سواد مالی منجر به ارتقای رقابتپذیری میشود.
سعیدی و همکاران(2019) در مطالعهای به بررسی تأثیر مدیریت ریسک بر مزیت رقابتی با توجه به نقش میانجی فناوری اطلاعات در مؤسسات مالی پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که مدیریت ریسک تأثیر مثبت و معنیداری بر مزیت رقابتی دارد و نقش میانجی فناوری اطلاعات تأیید میشود.
4- روش تحقیق
تحقیق حاضر به لحاظ هدف از نوع کاربردی، به لحاظ روش انجام از نوع توصیفی و شاخه همبستگی و به لحاظ شیوه گردآوری اطلاعات، تحقیق حاضر از نوع پیمایشی و روش مقطعی و ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه است. پرسشنامه تحقیق حاضر از دو بخش سؤالات عمومی و سؤالات تخصصی تشکیل میشود که بخش سؤالات تخصصی شامل سؤالات مربوط به متغیرهای وابسته، مستقل، میانجیگر و تعدیلگر است و همانگونه که در جدول 1 مشاهده میشود، چهار بعد دارد: مدیریت ریسک، عملکرد بنگاه، مزیت رقابتی و سواد مالی. در قسمت ب جدول 1، ویژگیهای پاسخ دهندگان پرسشنامه گزارش شده است.
جدول1- قسمت الف) سؤالات مربوط به متغیرهای تحقیق
متغیر نقش منبع تعداد گویه
مدیریت ریسک مستقل ساکس و تورپ (2015) 3
عملکرد شرکت وابسته کانتور (2016) عملکرد مالی: 3
عملکرد غیرمالی: 4
مزیت رقابتی میانجیگر سو و همکاران (2017) استراتژی مبتنی بر متنوعسازی: 4
استراتژی مبتنی بر رهبری هزینه: 4
سواد مالی تعدیلگر بانگومین و همکاران (2017) 13
جدول 1- قسمت ب) ویژگیهای پاسخ دهندگان
جنسیت تعداد (نفر) سهم (درصد)
مذکر 195 6/88
مونث 25 4/11
گروه سنی تعداد (نفر) سهم (درصد)
بین 30 تا 40 سال 90 40.9
بین 40 تا 50 سال 100 45.5
بیشتر از 50 سال 30 13.6
وضعیت تحصیلی تعداد (نفر) سهم (درصد)
کارشناسی 65 29.5
کارشناسی ارشد 130 59.1
دکتری 25 11.4
سابقه کار در شرکت تعداد (نفر) سهم (درصد)
کمتر از 10 سال 80 36.4
بین 10 تا 20 سال 120 54.5
بین 20 تا 30 سال 20 9.1
منبع: یافتههای پژوهشگر
شکل 1- مدل مفهومی پژوهش را نشان میدهد:
شکل1- مدل مفهومی پژوهش
منبع: یانگ و همکاران، 2018)
جامعه آماری تحقیق را واحدهای تولیدی مستقر در شهرک صنعتی یزد تشکیل میدهند که بر اساس اطلاعات دریافتی، 500 واحد هستند. نمونه آماری بر اساس روش تصادفی ساده انتخاب و حجم نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران محاسبه میشود.
در نهایت، برای تحلیل دادهها از روش مدلسازی معادلات ساختاری استفاده میشود. در تحقیق حاضر، تحلیل روابط بین متغیرها مبتنی بر مدل ساختاری و تحلیل مسیر در نرمافزار PLS است و برای بررسی برازش مدل ساختاری از شاخصهای R Squares، Q Squares، Redundancy و GOF استفاده میشود.
5- یافته های تحقیق
5-1- پایایی و روایی سنجی ابزار جمعآوری دادهها
در تحقیق حاضر، پایایی پرسشنامه با استفاده از آزمونهای پایایی ساده (آلفای کرونباخ) و پایایی مرکب (ضریب مکدونالد) و برای بررسی روایی پرسشنامه از روایی محتوا با استفاده از نظرات متخصصان و خبرگان استفاده شده است. علاوه بر روایی محتوا، در این تحقیق از روایی همگرا (متوسط واریانس استخراجشده) و روایی واگرا (ماتریس فورنل-لارکر) هم استفاده میشود.
جدول2- نتایج آزمون آلفای کرونباخ و ضریب مک دونالد و متوسط واریانس استخراج شده
متغیر آلفای کرونباخ ضریب مک دونالد متوسط واریانس استخراجشده
مدیریت ریسک 9488170/0 967038/0 680164/0
عملکرد شرکت 965298/0 971455/0 830193/0
مزیت رقابتی 931774/0 944129/0 680164/0
سواد مالی 964149/0 969152/0 710711/0
منبع: یافته های پژوهشگر
نتایج این آزمون ها در جداول 2 و 3 نشان داده شده است و بیانگر این است که پرسشنامه به لحاظ پایایی و روایی مشکلی ندارد.
جدول 3- ماتریس فورنل-لارکر متغیرها
متغیر مدیریت ریسک عملکرد شرکت مزیت رقابتی
مدل اول
مدیریت ریسک 952495/0
عملکرد شرکت 949947/0 911149/0
مزیت رقابتی 844293/0 814799/0 824720/0
مدل دوم
مدیریت ریسک 952541/0
مزیت رقابتی 821399/0 984397/0
سواد مالی 930357/0 948309/0 978077/0
منبع: یافته های پژوهشگر
5-2- برازش مدل اول: نقش میانجیگر مزیت رقابتی
5-2-1- برازش مدل ساختاری
هدف مدل ساختاری اول، بررسی نقش میانجیگر مزیت رقابتی در رابطه بین مدیریت ریسک با عملکرد شرکت و هدف مدل ساختاری دوم، بررسی نقش تعدیلگر سواد مالی در رابطه بین مدیریت ریسک با مزیت رقابتی است. توضیح آنکه در برازش مدل ساختاری، مقادیر روی خطوط ضرایب بتای استاندارد حاصل از تخمین رگرسیون چندمتغیره هستند که به آنها ضریب مسیر میگویند. همچنین، به منظور بررسی معنیداری ضرایب از مقادیر t-value استفاده میشود و مسیرهایی که مقادیر t-value مربوط به آنها بزرگتر از مقدار بحرانی باشد، معنیدار هستند. نتایج برازش مدل ساختاری اول در شکلهای شماره 2 و 3 و جدول 4 ارائه شده است. با توجه به نتایج، معنیداری مسیرهای (مدیریت ریسک ← مزیت رقابتی) و (مدیریت ریسک ← عملکرد شرکت) تأیید میشود، اما معنیداری مسیر (مزیت رقابتی ← عملکرد شرکت) تأیید نمیشود.
جدول 4- نتایج برازش مدل ساختاری اول
مسیر ضریب آماره t نتیجه
مدیریت ریسک ← مزیت رقابتی 844/0 217206/46 تأثیر مثبت و معنیدار
مدیریت ریسک ← عملکرد شرکت 912/0 615912/23 تأثیر مثبت و معنیدار
مزیت رقابتی ← عملکرد شرکت 044/0 964304/0 رد معنیداری
منبع: یافته های پژوهشگر
شکل 2- نتایج برازش مدل ساختاری اول: آماره t (
منبع: یافته های پژوهشگر)
شکل 3- نتایج برازش مدل ساختاری اول: ضریب مسیر (
منبع: یافته های پژوهشگر)
برای بررسی تأثیر متغیر میانجیگر، از آزمون موسوم به سوبل استفاده میشود. در آزمون سوبل، مقدار z-value به وسیله فرمول زیر محاسبه میشود:
مقدار z-value برای بررسی نقش میانجیگر مزیت رقابتی در رابطه بین مدیریت ریسک با عملکرد شرکت به صورت زیر محاسبه میگردد:
با توجه به اینکه آماره محاسباتی کمتر از 1.96 است، نقش میانجیگر مزیت رقابتی در رابطه بین مدیریت ریسک با عملکرد شرکت رد میشود.
5-2-2- بررسی شاخصهای نیکویی برازش مدل اول
نتایج شاخص برازش R Squares ، شاخص برازش Q Squares ، شاخص برازش Redundancy و نتایج شاخص برازش GOF در جدول 5 درج شده است و تمامی آنها، برازش مناسب و قوی را نشان میدهد.
جدول5- شاخصهای نیکویی برازش مدل اول
متغیر شاخص Q Squares شاخص Redundancy R Squares Communality GOF
مزیت رقابتی 590342/0 484841/0 712830/0 680164/0 806882/0
عملکرد شرکت 773835/0 749637/0 902967/0 830193/0
مدیریت ریسک 751960/0 907248/0 907248/0
منبع: یافته های پژوهشگر
5-3- مدل دوم: نقش تعدیلگر سواد مالی
5-3-1- برازش مدل ساختاری
نتایج برازش مدل ساختاری دوم در شکلهای شماره 4 و 5 و جدول 6 ارائه شده است. با توجه به نتایج، معنیداری تمامی مسیرهای مورد بررسی در تحقیق شامل (مدیریت ریسک ← مزیت رقابتی)، (سواد مالی ← مزیت رقابتی) و (مدیریت ریسک × سواد مالی ← مزیت رقابتی) مورد تأیید قرار میگیرد. با توجه به معنیداری مسیر (مدیریت ریسک × سواد مالی ← مزیت رقابتی) نقش تعدیلگر سواد مالی در رابطه بین مدیریت ریسک با مزیت رقابتی پذیرفته میشود.
جدول 6- نتایج برازش مدل ساختاری دوم
مسیر ضریب آماره t نتیجه
مدیریت ریسک ← مزیت رقابتی 0.714 6.359462 تاثیر مثبت و معنیدار
سواد مالی ← مزیت رقابتی 1.151 12.173898 تاثیر مثبت و معنیدار
مدیریت ریسک × سواد مالی ← مزیت رقابتی 0.471 2.379236 تاثیر مثبت و معنیدار
منبع: یافته های پژوهشگر
شکل 4- نتایج برازش مدل ساختاری دوم: آماره t (
منبع: یافته های پژوهشگر
شکل 5- نتایج برازش مدل ساختاری دوم: ضریب مسیر
منبع: یافته های پژوهشگر
5-3-2- بررسی شاخصهای نیکویی برازش مدل دوم
نتایج شاخص های نیکویی برازش مدل دوم در جدول 7 درج شده است و تمامی آنها، برازش مناسب و قوی را نشان میدهد.
جدول 7- شاخصهای نیکویی برازش مدل دوم
متغیر شاخص Q Squares شاخص Redundancy R Squares Communality GOF
مزیت رقابتی 617556/0 624750/0 927324/0 680576/0 858165/0
عملکرد شرکت 786787/0 907335/0 907335/0
سواد مالی 663865/0 710711 710711/0
مدیریت ریسک × سواد مالی 848055/0 878040/0 878040/0
منبع: یافته های پژوهشگر
6- بحث و نتیجهگیری
ضریب مسیر رابطه مدیریت ریسک و عملکرد شرکت برابر با 0.912 است که تأثیر مثبت مدیریت ریسک بر عملکرد شرکت را نشان میدهد. همچنین، با توجه به آماره t که برابر با 23.615912 و بزرگتر از 1.96 است، فرضیه اول تحقیق مبنی بر اینکه "مدیریت ریسک رابطه مثبت و معنیداری با عملکرد شرکت دارد" تأیید میشود. این نتیجه نشان میدهد که مدیریت ریسک با تخصیص بهینه سرمایه و بهبود کارایی سرمایه، پشتیبانی از تصمیمگیری آگاهانه و بهبود تصمیمگیریهای استراتژیک و اجرایی و نهایتاً ایجاد اعتماد برای سرمایهگذاری به شرکت برای دستیابی به اهداف استراتژیک و عملکرد برتر کمک میکند. این یافته با نتایج مطالعات حسینی و همکاران (1393)، عسگرنژاد نوری و امکانی (1396)، قادری و همکاران (1399)، محمد شریفی و همکاران (1400)، فلوریو و لئونی (2017) و یانگ و همکاران (2018) که رابطه مثبت مدیریت ریسک و عملکرد شرکت را نشان دادهاند، همخوانی دارد.
با توجه به نتایج مدل اول، ضریب مسیر رابطه مدیریت ریسک و مزیت رقابتی برابر با 0.844 است که تأثیر مثبت مدیریت ریسک بر مزیت رقابتی را نشان میدهد. همچنین، آماره t برابر با 46.217206 است و معنیداری رابطه را بازگو میکند. با توجه به نتایج مدل دوم، ضریب مسیر رابطه مدیریت ریسک و مزیت رقابتی برابر با 0.714 است که تأثیر مثبت مدیریت ریسک بر مزیت رقابتی را نشان میدهد. همچنین، آماره t برابر با 6.359462 است معنیداری رابطه را بازگو میکند. با توجه به نتایج هر دو مدل، فرضیه دوم تحقیق مبنی بر اینکه "مدیریت ریسک رابطه مثبت و معنیداری با مزیت رقابتی دارد" تأیید میشود. بنابراین، مدیریت ریسک یکی از داراییهای استراتژیک شرکت در جهت کسب مزیت رقابتی به شمار میرود، زیرا مزایایی برای شرکت ایجاد میکند که سایر شرکتها به این مزیتها دسترسی ندارند. همچنین، مدیریت ریسک با افزایش آگاهی و درک از ریسکهای داخلی و خارجی به توانایی شرکت برای تغییر سریع شرایط کمک میکند و احتمال موفقیت شرکت را افزایش میدهد. نتایج پژوهش حاضر با نتایج مطالعات گوردون و همکاران (2009)، کارانجا (2017) و سعیدی و همکاران (2019) که رابطه مثبت مدیریت ریسک و مزیت رقابتی را نشان دادهاند، همخوانی دارد.
ضریب مسیر رابطه مزیت رقابتی و عملکرد شرکت برابر با 0.044 است که تأثیر مثبت مدیریت ریسک بر عملکرد شرکت را نشان میدهد، اما با توجه به آماره t که برابر با 0.964304 و کوچکتر از 1.96 است، معنیداری رابطه رد و فرضیه سوم مبنی بر اینکه "مزیت رقابتی رابطه مثبت و معنیداری با عملکرد شرکت دارد" پذیرفته نمیشود. با وجود اینکه به لحاظ نظری، انتظار میرفت که مزیت هزینهمحور (از جمله هزینههای تولید کمتر)، مزیت محصولمحور (نظیر کیفیت بالاتر محصولات) و مزیت خدماتمحور (همچون پشتیبانی فنی) منجر به بهبود عملکرد شرکت شود، اما بر اساس نتایج تحقیق حاضر، رابطه مزیت رقابتی و عملکرد شرکت بیمعنی است. به نظر میرسد که کاربرد استراتژی مزیت رقابتی مبتنی بر هزینه یکی از علل احتمالی این موضوع باشد. معمولاً اجرای استراتژیهای رهبری هزینه از جمله سیستمهای کنترل و ارزیابی هزینه سادهتر است. در این حالت، بنگاه تنها میکوشد تا کالا یا خدمتی را ارئه کند که هزینه مشابهی با کالاها و خدمات رقبا دارد (پورتر، 1980). در نتیجه، مزیت رقابتی الزاماً منجر به عملکرد برتر نمیشود. برخلاف نتایج پژوهش حاضر، یافتههای مطالعات در این حوزه از جمله سار (2017) و فریرا و همکاران (2019) رابطه معنیدار مزیت رقابتی با عملکرد شرکت را تأیید میکنند.
ضریب مسیر رابطه مدیریت ریسک و عملکرد شرکت با نقش میانجیگر مزیت رقابتی برابر با 0.037 است که تأثیر مثبت مدیریت ریسک بر عملکرد شرکت با نقش میانجیگر مزیت رقابتی را نشان میدهد، اما با توجه به آماره t که برابر با 0.964094 و کوچکتر از 1.96 است، نقش میانجیگر مزیت رقابتی رد و فرضیه چهارم تحقیق مبنی بر اینکه "مزیت رقابتی در رابطه مدیریت ریسک با عملکرد شرکت میانجیگر است" پذیرفته نمیشود. این در حالی است که به لحاظ نظری، انتظار میرفت که فعالیتهای مدیریت ریسک و مزیت رقابتی با کاهش هزینهها منجر به عملکرد بهتر شرکت شود و مزیت رقابتی میانجیگر رابطه مدیریت ریسک و عملکرد شرکت باشد. در این خصوص، با توجه به عدم تأثیرپذیری عملکرد شرکت از مزیت رقابتی به سبب اتخاذ استراتژی دستیابی به مزیت رقابتی مبتنی بر هزینه، نقش میانجیگر مزیت رقابتی در رابطه مدیریت ریسک و عملکرد شرکت هم تأیید نمیشود. در این رابطه، چانگ و همکاران (2015) عقیده دارند که مدیریت ریسک الزاماً منجر به کسب مزیت رقابتی نمیشود، اما دستیابی به عملکرد برتر را تسهیل میکند. یافتههای پژوهش خلاف یافتههای یانگ و همکاران (2018) است که نشان دادند مزیت رقابتی تا حدی واسطه رابطه مدیریت ریسک سازمانی و عملکرد شرکت است.
ضریب مسیر رابطه مدیریت ریسک و مزیت رقابتی با نقش تعدیلگر سواد مالی (مدیریت ریسک × سواد مالی ← مزیت رقابتی) برابر با 0.471 است که تأثیر مثبت مدیریت ریسک بر مزیت رقابتی با نقش تعدیلگر سواد مالی را نشان میدهد. همچنین، با توجه به آماره t که برابر با 2.379236 و بزرگتر از 1.96 است، فرضیه پنجم مبنی بر اینکه "سواد مالی در رابطه مدیریت ریسک با مزیت رقابتی تعدیلگر است" تأیید میشود. این نتایج نشان میدهد که تحصیلات مالی بر مدیریت استراتژیک ریسک و فعالیتهای عملیاتی شرکت تأثیر دارد و سواد مالی رابطه مدیریت ریسک با عملکرد بنگاه را تعدیل میکند. نتایج مطالعه یانگ و همکاران (2018) گویای این است که سواد مالی به طور معنیداری رابطه مدیریت ریسک سازمانی و عملکرد شرکت را تعدیل میکند و با یافته تحقیق حاضر همخوانی دارد.
با توجه به نتایج تحقیق حاضر مبنی بر اینکه رابطه مدیریت ریسک با مزیت رقابتی و عملکرد شرکت مثبت و معنیدار است، به واحدهای تولیدی مستقر در شهرک صنعتی یزد پیشنهاد میشود که به منظور دستیابی به مزیت رقابتی و ارتقای عملکرد شرکت به فعالیتهای مرتبط با مدیریت ریسک توجه داشته باشند. واحدهای تولیدی مستقر در شهرک صنعتی یزد میتوانند با توسعه یک محیط مناسب برای مدیریت ریسک، در پی شناسائی، ارزیابی، نظارت و کنترل-کاهش ریسک باشند. در راستای توسعه یک محیط مناسب برای مدیریت ریسک، اعضای هیأت مدیره باید از ابعاد اصلی ریسک آگاهی داشته باشند و مسئولیت تمامی کارکنان در فعالیتهای مرتبط با مدیریت ریسک مشخص باشد. همچنین، شرکتها باید بر فعالیتهای مرتبط با مدیریت ریسک نظارت کافی داشته باشند، این فعالیتها را به صورت منظم مورد ارزیابی و بازنگری قرار دهند تا در صورت لزوم، نسبت به تغییر این فعالیتها اقدام کنند.
با توجه به نتایج تحقیق حاضر مبنی بر اینکه سواد مالی رابطه مدیریت ریسک با مزیت رقابتی را تعدیل میکند، به واحدهای تولیدی مستقر در شهرک صنعتی یزد پیشنهاد میشود که به سواد مالی مدیران و کارکنان شرکت توجه داشته باشند. در این راستا، مدیران و کارکنان میتوانند با مطالعه منابع مالی، سواد مالی خود را افزایش دهند. همچنین، آشنایی با ابزارهای مدیریت سرمایه و استفاده از این ابزارها میتواند به ارتقای سواد مالی مدیران و کارکنان کمک کند. به علاوه، پیشنهاد میشود که مدیران و کارکنان در دورههای آموزشی مرتبط با سواد مالی (به صورت حضوری یا آنلاین) مشارکت فعال داشته باشند.