اثر تمرکز مالکیت نهادی منفعل، دوره تصدی مدیرعامل و رقابت بازار محصول بر رابطه بین اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل و عدم شفافیت اطلاعاتی شرکتها
تاریخ دریافت: 25/01/1401 تاریخ پذیرش: 28/03/1401 علی بدیعی نژاد
افسانه توانگر حمزه کلائی
چکیده
افشای اطلاعات، نقش اساسی در تصمیمگیریهای صحیح و آگاهانه گروههای مختلف استفادهکننده بهویژه سرمایهگذاران دارد اما واحدهای اقتصادی بدون فشارهای خارج از سازمان و الزامات قانونی و حرفهای، تمایلی به افشای کافی اطلاعات ندارند زیرا افشای اطلاعات هزینهبر است. این مقاله تأثیر اغفال توجه سهامداران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها را با در نظر گرفتن سطح تمرکز مالکیت نهادی منفعل، رقابت بازار محصول و دوره تصدی مدیرعامل بررسی میکند. در این پژوهش با استفاده از دادههای 150 شرکت از شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار به بررسی موضوع پرداخته شد. برای آزمون فرضیههای پژوهش از مدلهای رگرسیونی چند متغیره با روش داده تابلویی و رویکرد اثرات ثابت استفاده گردید. نتایج حاصل از آزمون فرضیههای پژوهش نشان داد که اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل تأثیر منفی و معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دارد و علیرغم اینکه تمرکز مالکیت سرمایهگذاران نهادی منفعل در دو سطح تمرکز بیشتر از 5% و تمرکز بیشتر از 15%، تأثیر مثبت و معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دارند لیکن اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل تنها در شرکتهای دارای سطح تمرکز مالکیت نهادی منفعل بیشتر از 15%، تأثیر منفی و معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دارد. همچنین، بر اساس نتایج آزمون فرضیههای پژوهش، اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل در شرکتهای دارای مدیران عامل جدید، تأثیر مثبت و معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دارد ولی در شرکتهای دارای رقابت سطح بازار محصول، تأثیر معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها ندارد.
واژههای کلیدی: اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل،شفافیت اطلاعاتی، تمرکز مالکیت نهادی منفعل، دوره تصدی مدیرعامل و رقابت بازار محصول.
1- مقدمه
شفافیت هسته مرکزی گزارشگری مدرن است که به استفادهکنندگان در شناخت واحد تجاری کمک میکند. تحقیقات پیشین(مانند لنگ و مینیت، 2011) نشان دادهاند که یکی از مهمترین عواملی که موجب جذابیت شرکت از دیدگاه سرمایهگذاران میشود، شفافیت است(طاهری عابد و همکاران، 1399، ص73). احتمال اینکه مدیریت از قدرت و نفوذ خود در جهت رفتارهای فرصتطلبانِ استفاده کرده و بر کیفیت افشای اطلاعات حسابداری اثر بگذارد دور از انتظار نیست(پورحیدری و فروغی، 1398، ص28). توجه سرمایهگذاران برای اقدامات شرکت مهم است. سرمایهگذاران نهادی سهامداران قدرتمندی هستند که بر تصمیمات مدیران و شرکتها نظارت میکنند(گارل و همکاران، 2021).محیطهای اطلاعاتی شفاف، هزینههای نظارت و هزینههای نقدینگی مربوط به مبادلات سهام را کاهش میدهند. بهطوریکه سهامداران نهادی منفعل هنگامیکه دریابند سطح افشای جاری ناکافی است ممکن است مدیریت افشای بیشتری را ترغیب کنند. این سرمایهگذاران برای تحت تأثیر قرار دادن سیاستهای افشای مدیران، میتوانند اهرم رای را در پیش گیرند یا بر کانالهای غیررسمی مانند ارتباط خصوصی با مدیریت و یا اعمال فشار بر مدیران از طریق رابطه نهادی شخصیشان اتکا کنند( زو و همکاران، 2020)؛سرمایهگذاران نهادی که اغلب پرتفوی متشکل از سهام صدها یا هزاران شرکت را در اختیاردارند باوجود تواناییهای بالا و برتر خود برای نظارت و نظم دادن به مدیران، تحت محدودیتهای توجه قرار دارند. این محدودیتهای توجه حاکی از آن است که سرمایهگذاران نهادی نمیتوانند همه شرکتهای پرتفوی خود را با شدت یکسان نظارت کنند؛ ازاینرو، ظرفیت نظارت سهامداران نهادی منفعل منوط به محدودیت توجه محدود آنها است.سرمایهگذاران نهادی در برخی مواقع ممکن است از برخی از شرکتهای موجود در پرتفویشان اغفال شوند و شدت نظارت کمتر از حد بهینه اعمال کنند.وقتی سهامداران نهادی اغفال میشوند و نظارت خود را کاهش میدهند، مدیران ممکن است احساس کنند فشار برای گزارش عملکرد خوب و درک هزینههای گزارش عملکرد ضعیف کاهشیافته است. در این شرایط، آنها قدرت بیشتری دارند تا منافع خصوصی خود را به هزینه مالکان به حداکثر برسانند(گارل و همکاران، 2021، ص3).زو وهمکاران(2020)، بوشی(2001) و چم(1998)، سرمایهگذاران نهادی شبه شاخصی را بهعنوان سهامداران نهادی منفعل طبقهبندی کردهاند. بر اساس باربر و اودین(2007) و کمپف و همکاران(2017)، سرمایهگذاران توجه بیشتری را به شرکتهای صنایعی که بازدهی بالاتری دارند، اختصاص میدهند.زو و همکاران(2020) و کمپف و همکاران(2017)، شوکهای صنعت که در زیرمجموعهای از سهام موجود در پرتفوی سرمایهگذاران نهادی رخ میدهد و باعث جلبتوجه آنها به سهام صنایع مذکور و اغفال از سهام سایر صنایع موجود در پرتفوی آنها میشود و همزمان کاهش شدت نظارت آنها را نیز در پی دارد را بهعنوان شاخصی برای اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل در نظر گرفتهاند.
مدیرانی که میخواهند منافع خصوصی خود را به حداکثر برسانند، از کاهش موقت شدت نظارت استفاده میکنند و افشای عمومی را کاهش میدهند تا به دنبال یک محیط غیرشفاف باشند که به آنها فرصت میدهد اقدامات فرصتطلبانِ خود را پنهان کنند یا تنها مانع نظارت افراد خارجی شوند. به همین دلیل، انتظار میرود هنگامیکه سهامداران نهادی اغفال میشوند، میزان شفافیت شرکتها کاهش یابد. ادبیات تمرکز مالکیت نشان میدهد که سهامداران تنها در مواردی که سهام آنها بهاندازه کافی بزرگ باشد، تا بتوانند بر مشکل سواری مجانی غلبه کنند و برای به نظم درآوردن مدیریت قوی باشند، انگیزهها و تواناییهایی برای اثرگذاری بر اقدامات شرکت دارند(زو و همکاران، 2020، ص347)؛ بنابراین، انتظار میرود ارتباط منفی بین سهامداران نهادی منفعل اغفالشده و شفافیت شرکت، برای شرکتهای دارای مالکیت نهادی منفعل متمرکزتر، بیشتر باشد. ارتباط منفی بین اغفال سهامداران نهادی منفعل و شفافیت شرکت برای شرکتهای صنایع رقابتی و شرکتهای دارای مدیرعاملهای جدید نیز برجستهتر است، که حاکی از این است که وقتی مدیران برای کاهش شفافیت شرکتها انگیزه دارند، کاهش موقت شدت نظارت منجر به کاهش بیشتر شفافیت شرکتها میشود(زو و همکاران،2020، ص349).زو و همکاران(2020) با بررسی تأثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دریافتند که شرکتهای دارای اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل، شفافیت اطلاعاتی کمتری دارند و این شفافیت کمتر در شرکتهای دارای مالکیت نهادی منفعل متمرکزتر، مشهودتر است. علاوه براین، نتایج بررسیهای آنها نشان داد که شفافیت اطلاعاتی کمتر ناشی از اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل در شرکتهای دارای صنایع رقابتی و نیز شرکتهای دارای مدیرعامل جدید بارزتر است و بیان کردند هنگامیکه مدیران انگیزههای زیادی برای کاهش شفافیت محیط اطلاعاتی شرکتها دارند، کاهش شدت نظارت به یک کاهش بزرگتر در شفافیت اطلاعاتی شرکتها منجر میشود؛ازاینرو، اگرچه مطالعات درزمینهٔ اقتصاد و امور مالی در حال رشد است،اما تأثیر توجه محدود سرمایهگذاران بر اقدامات شرکتها تا حد زیادی کشف نشده است(گارل و همکاران،2021، ص2). در همین راستا و با توجه به اهمیت متغیر شفافیت اطلاعاتی شرکتها برای توسعه بازارهای سرمایه و جلب مشارکت بیشتر سرمایهگذاران در این بازارها، در این پژوهش تلاش میشودتأثیراغفال توجه سهامداران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها با در نظر گرفتن سطح تمرکز مالکیت نهادی منفعل، سطح رقابت بازار محصول و دوره تصدی مدیرعامل موردبررسی قرار گیرد. در ادامه، مبانی نظری و پیشینه پژوهشهای مرتبط با موضوع پژوهش تبیین و پسازآن روش پژوهش و نتایج آزمون فرضیهها، تجزیهوتحلیل و درنهایت نتایج و پیشنهادهای پژوهش ارائه میشود.
2- مبانی نظری و مروری بر پیشینه پژوهش
2-1- مبانی نظری
کیفیت افشای اطلاعات حسابداری منافع اقتصادی سهامداران و مدیریت را تحت تأثیر قرار میدهد بهگونهای که آنها را مجبور به اعمال برخی از تأثیرات بر اطلاعات حسابداری بهمنظور افزایش منافع خود میکند. مدیریت به دلایل گوناگون ازجمله افزایش منافع شخصی و افزایش قدرت، بر اطلاعات حسابداری تأثیر میگذارد که موجب افزایش تنش بین مالکیت و مدیریت میشود. در غیاب نظارت سهامداران، مدیران برای به حداکثر رساندن منافع خصوصی خود انگیزه دارند حتی اگر این انگیزه باعث کاهش ارزش سهامداران شود. در این راستا، مدیران ممکن است سرمایهگذاریهای سودمند شخصی مانند سرمایهگذاری متنوع انجام دهند یا اینکه پرداختهای بیشتری به خود داشته باشند.مدیریت برای پنهان کردن دستکاری سود به سهامداران(مالکان) اطلاعات غلط، ناقص و مبهم ارائه میکند که منجر به کاهش کیفیت افشای اطلاعات حسابداری میشود در چنین شرایطی، مدیریت باید سیاستهای حسابداری سودمند، برآوردهای حسابداری و سایر روشها را برای دستکاری سودهای حسابداری انتخاب کند تا کیفیت اطلاعات حسابداری را کاهش دهد(سان و لو، 2017).با نظارت سهامداران، مدیر بین هزینههای تحمیلشده محدودیت نظارت و منافع خود تعامل برقرار میکند(گارل و همکاران، 2021، ص2). شدت نظارت بیشتر، مدیران را بر آن میدارد تا بیشترین تمرکز را روی حداکثرسازی ارزش سهام داشته باشند. بااینحال، شدت نظارت عرضهشده مبتنی بر تعامل بین منافع و هزینههای نظارت است(گارل و همکاران، 2021، ص2). مطالعات مرتبط نشان میدهند که وزن مالکیت شرکتها در پرتفوی سرمایهگذار عاملی است که سرمایهگذاران نهادی بر اساس آن ظرفیت نظارتیشان را به شرکتها اختصاص میدهند. جریان دیگری از ادبیات مربوط به مالی رفتاری، ظرفیت نظارت را به توجه ربط میدهد(زو و همکاران، 2020). توجه منبعی در عرضه محدود است. مصرفکنندگان معمولاً" هنگام انتخاب خود، تمام محصولات بالقوه را با یکدیگر مقایسه نمیکنند. اساتید به همه مقالات علمی جدید درزمینهٔ تحقیق خود توجه یکسانی ندارند و مدیران صندوقهای سرمایهگذاری نمیتوانند بهطور مساوی روی تمام سهام موجود یا هزاران سهامی که میتوانند نگهدارند تمرکز کنند؛ در عوض، برجستگی اهمیت دارد و ما اغلب توجه خود را به محصولاتی معطوف میکنیم که بهطور برجسته تبلیغ میشوند، مقالاتی که توسط نویسندگان برجسته نوشتهشده و سهام صنایعی که داغ یا بحرانزده هستند(گارل و همکاران، ، 2021، ص2).ادبیات توجه محدود سرمایهگذاران استدلال میکند که توجه سرمایهگذاران محدود است و بهراحتی توسط خبرهای مالی داغ یا شدید جلب میشود که باعث میشود سرمایهگذاران بهطور موقت نسبت به شرکتهای پرتفوی خود توجه کمتری داشته باشند (زو و همکاران، 2020، ص349)؛ بنابراین، ظرفیت محدود نظارت میتواند بهطور موقت نظارتها را برای عرضه کمتر از ظرفیت نظارت بهینه هدایت کند. مدیران به کاهش موقت نظارت نشان دادهشده از طرف سرمایهگذاران با توجه محدود که توجه و تمرکز آنها در جای دیگری است با درگیر شدن در سرمایهگذاریهایی که منافع شخصی آنها را به هزینه مالکان حداکثر میکند، پاسخ میدهند. وقتی سرمایهگذاران نهادی اغفال میشوند چندین حالت ممکن است در شرکت رخ دهد یا به دلیل وجود سایر مکانیزم های نظارتی قوی نظیر پوشش تحلیلگران، استقلال هیات مدیره و...، سیاستهای شرکت تغییر نمیکنند، یا اینکه مدیران با انفعال و لذت بردن از زندگی آرام واکنش نشان میدهند و یا ممکن است مدیران فعالانه حداکثرسازی منافع شخصی خود را دنبال کنند(گارل و همکاران، ، 2021، ص3).
سرمایهگذاران نهادی زمانی بهعنوان سهامداران منفعل در نظر گرفته میشوند که بهطور فعالی در اقدامات شرکت دخالت نمیکنند. برخلاف برخی از سرمایهگذاران نهادی که میتوانند از اطلاعات خصوصی استفاده کنند، سرمایهگذاران نهادی منفعل اطلاعات عمومی را ترجیح میدهند زیرا سرمایهگذاران نهادی منفعل، پرتفوی خود را با تقلید از شاخصهای اساسی ایجاد میکنند و هدف از سرمایهگذاری آنها، ارائه بازده شاخص بازار با حداقل هزینه است. این استراتژیهای ردیابی باعث میشود که حتی در صورت داشتن اطلاعات خصوصی، احتمال خرید یا فروش سهام کمتر باشد. علاوه براین، پرتفوی متنوع آنها، توانایی آنها در جمعآوری اطلاعات خصوصی را کاهش میدهد. بااینحال، مطالعات اخیر بهطور فزایندهای نشان دادهاند که سرمایهگذاران نهادی منفعل نیز مکانیسمهای حاکمیت شرکتی مؤثری هستند که بهطور مثبتی در تولید اطلاعات، شفافیت اطلاعات شرکت، سود سهام و عملکرد شرکت مؤثر هستند. سهامداران نهادی منفعل میتوانند از طریق بلوکهای شاخصی بزرگشان با مذاکرات خصوصی با مدیران و اعمال فشار بر آنها از طریق روابط نهادی خود،تصمیمات نوسانی شرکت را تحت تأثیر قرار دهند(زو و همکاران، 2020، ص349). زو وهمکاران(2020)، بوشی(2001) و چم(1998)، سرمایهگذاران نهادی شبه شاخصی را بهعنوان سهامداران نهادی منفعل طبقهبندی کردهاند.با توجه به سهولتی که محیطهای شفاف برای سهامداران نهادی منفعل فراهم میکنند و تواناییهای این سهامداران برای تأثیرگذاری بر سیاستهای مدیریت، سهامداران نهادی منفعل میتوانند با تشویق مدیران برای افشای اطلاعات خصوصیتر شرکتها، شفافیت شرکت را افزایش دهند. شرکتهایی که مدیریت آنها افشای اطلاعاتی بیشتری انجام میدهند، تحلیلگران بیشتری را جذب میکنند و خطاهای پیشبینی تحلیلگران کمتری دارند زیرا افشای بیشتر مدیریت، هزینههای تحلیلگران برای جمعآوری و تجزیهوتحلیل اطلاعات را کاهش میدهد. افشای بیشتر مدیریت و پوشش تحلیلگران بهصورت توأمان عدم تقارن اطلاعاتی را میان سرمایهگذاران کاهش میدهند و نقدینگی را افزایش میدهند؛ درنتیجه، افشای بیشتر مدیریت چندین جنبه از محیط اطلاعاتی شرکتها را تقویت میکند. اگرچه سهامداران نهادی منفعل قادر به تأثیرگذاری بر شفافیت شرکتها هستند، اما توجه محدود آنها، تواناییهای آنها را محدود میسازد. فرض توجه محدود نشان میدهد وقتیکه برخی از شرکتهای پرتفوی سرمایهگذار نهادی منفعل، توجه بیشتری را جلب میکنند، میزان توجه به سایر شرکتهای پرتفوی ممکن است کاهش یابد. بهعنوانمثال، وقتی یک رویداد شدید در یک صنعت مانند یک بحران بانکی رخ میدهد، سرمایهگذاران نهادی که سهام بانک را در تملک دارند باید زمان و انرژی بیشتری را برای جمعآوری اطلاعات صرف کنند تا این اتفاق ناگهانی را درک کنند و تصمیمگیری کنند. در این شرایط، سهامداران نهادی توجه خود را به سمت سهام بانکی معطوف کرده و به دیگر سهام توجه چندانی ندارند. این اغفال به کاهش موقتی محدودیتهای نظارت بر مدیریت منجر میشود. مدیران فرصتطلب این فرصت را موردتوجه قرار میدهند و افشاگری عمومی را کاهش میدهند تا مانع نظارت از خارج شوند و اقدامات فرصتطلبانِه آنها پنهان بماند؛ بنابراین، هنگامیکه رویدادهای جلبتوجه برای برخی از صنایع در پرتفوی سرمایهگذار نهادی اتفاق میافتد، سرمایهگذاران نهادی توجه بیشتری به این صنایع نشان میدهند و توجه کمی به سایر سهامدارند. براین اساس، شفافیت اطلاعاتی شرکتهای صنایع دیگر که در پرتفوی سرمایهگذار نهادی منفعل وجود دارند با اغفال توجه سرمایهگذاران منفعل همبستگی مثبت و با شدت نظارت سرمایهگذار نهادی منفعل بر آنها همبستگی منفی دارند؛ ازاینرو، انتظار میرود وقتی سهامداران نهادی منفعل اغفال میشوند، میزان شفافیت شرکت کاهش یابد(زو و همکاران، 2020، ص348).
نکته اصلی در خصوص تأثیر نظارت سهامداران، تعامل بین هزینهها و منافع نظارت است. بغدادی و همکاران(2018) و فیچ و همکاران(2015)، بیان میکنند تلاشهایی که سرمایهگذاران نهادی در جهت نظارت شرکتهای موجود در پرتفویشان دیکته میکنند، به چگونگی اهمیت شرکت برای پرتفویشان بستگی دارد. درنتیجه، فعالیتهای نظارتی سرمایهگذاران نهادی روی شرکتهایی که بخش بزرگتری از پرتفویشان را در آنها سرمایهگذاری کردهاند، متمرکز میشود. علاوه براین، رویکرد نظارت نیز نشان میدهد وقتی مالکیت سرمایهگذاران نهادی بهصورت عمده باشد، انگیزههای بیشتری برای جمعآوری اطلاعات، نظارت مدیران و سرمایهگذاری بیشتر و بهتری را برای بهبود ارزش شرکت تقاضا میکنند؛(بغدادی و همکاران، 2018). از اینرو، تنها درصورتیکه نسبت سهام در تملک سهامداران بهاندازه کافی بزرگ باشد، تا بتوانند بر مشکل سواری مجانی غلبه کنند و آنها را قادر به کنترل رفتار مدیریت بنماید، انگیزهها و تواناییهایی برای دخالت در حاکمیت شرکتی دارند. طبق ادبیات تمرکز مالکیت، سهامداران نهادی منفعل تنها وقتیکه بخش زیادی از سهام شرکتها را در تملک دارند انگیزه و توانایی لازم را برای نظارت بر این گونه شرکت ها دارند و این شدت بالای نظارت، آنها را قادر به اطمینان از شفافیت شرکت می کند(زو و همکاران، 2020، ص348)؛ بنابراین، انتظار میرود تاثیر اغفال توجه سهامداران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای مالکیت نهادی منفعل متمرکزتر، بارزتر باشد.
در ادبیات راهبردی بیان میشود که حفظ و بقای شرکتها در محیط رقابتی، راهی جز کسب مزیت رقابتی برای آنها باقی نمیگذارد و کسب مزیت رقابتی بهمنزله قدرت بازاری شرکتها است(اکبری و همکاران،1397، ص 30). نظریههای مربوط به رقابت و افشا مبین این مطلب هستند که ماهیت رقابت تأثیر متفاوتی بر افشا و شفافیت اطلاعاتی دارد. بهطورمعمول، شرکتها با دو بعد رقابت در بازار محصول روبرو هستند. بعد اول، تهدید ناشی از ورود رقبای بالقوه است که میتواند تأثیر نامطلوبی بر سودآوری شرکتها برجای گذارد اما بعد دوم، رقابت بین شرکتهای موجود است که میتواند موقعیت رقابتی آنها در بازار را تهدید کند(اکبری و همکاران، 1397ص33). هزینه انحصاری(اختصاصی) فرضیه افشا نیز نشان میدهد که مدیران اطلاعات خصوصی خود را بهطور کامل افشا نمیکنند زیرا برخی افشاگریها ممکن است اطلاعات اختصاصی آنها را برای رقبا آشکار سازد و بهنوبه خود به موقعیتهای رقابتی آنها در بازار محصول آسیب برساند(زو و همکاران، 2020). رایس(2003) بیان میکند که شرکتها در رویارویی با فشارهای اقتصادی و رقابتی درزمینه منصرف کردن رقبا برای ورود به صنعت تلاش میکنند. یکی از راههای مقابله با این فشارها، دستکاری و مدیریت سود برای ارائه اطلاعات باثبات و قابلاتکا به بازار است(اکبری و همکاران،1397، ص 33). ورچیا و وبر(2006) دریافتند که احتمال تصحیح مجدد اطلاعات شرکتها در گزارشهای مالی با رقابت بازار محصولات آنها ارتباط مثبت دارد(زو و همکاران، 2020، ص349). لی (2010) دریافت که شرکتهای بزرگ که در مقایسه با شرکتهای کوچک توان رقابتی بالایی دارند کیفیت افشای کمتری دارند. لین و وی (2014)، با بررسی تأثیر دو نوع رقابت در بازار بر سطح افشای داوطلبانه دریافتند وقتی رقابت شرکتها بر سر قیمتگذاری در بازار محصول باشد برای حفظ مزیت رقابتی بلندمدت، اطلاعات خصوصی کمتری را افشا میکنند(اکبری و همکاران،1397، ص 33). کاردان و همکاران(1398) با بررسی رابطه غیرخطی رقابت بازار محصول و کیفیت گزارشگری مالی دریافتند کیفیت سود در سطح پایین رقابت بازار محصول، افزایش و هنگام تشدید رقابت بازار محصول کاهش می یابد. سود با کیفیت بالاتر می تواند عملکرد واقعی و کارایی عملیاتی شرکت را آشکار سازد. این یک مزیت اطلاعاتی برای رقبا به هزینه شرکت محسوب می گردد. در یک صنعت رقابتی، احتمال این که رقبا از اطلاعات گزارش های مالی برای صدمه زدن به رقابت پذیری شرکت ها استفاده نمایند، زیاد است. همچنین، وقتی محصولات یک شرکت و رقبایش جایگزین هم باشد، اطلاعات در خصوص عملکرد واقعی الگوی مربوطی را برای رقبا در جهت تعدیل استراتژی شان فراهم می سازد(کاردان و همکاران، ، 1398، ص 180). ؛ بنابراین، اگر شرکت ها با فشار رقابتی بیشتری از سوی بازار محصول مواجه باشند، به موجب هزینه های اختصاصی افشا، مدیران به طور فزاینده ای افشا را در دوره های اغفال کاهش خواهند داد. به بیان دیگر، با اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی و کاهش شدت نظارت آنها بر مدیران و افشای اطلاعات، مدیران ممکن است برای جلوگیری از افشای اطلاعات رقابتی خود، میزان شفافیت اطلاعاتی خود را کاهش دهند لذا انتظار میرود تاثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای صنایع رقابتی، مشهودتر باشد.
از طرف دیگر، یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر شفافیت اطلاعاتی شرکت ها، مدیرعامل و ویژگیهای شخصی و شغلی وی نظیر توانایی و دوره تصدی وی است. مدیران باتجربه امکان استفاده از دانش و تجربیات خویش را در راستای استفاده یا سوءاستفاده از منابع شرکت خواهند داشت و خصوصاً" اینکه دوران تصدی آنها در شغل مذکور ممکن است عاملی مؤثر بر این روند باشد (محمدی و همکاران، 1398، ص43).مدیران در ابتدای انتصاب به هر مسئولیت، دوره غیرموثر را میگذرانند و پس از دوره تأثیر مثبت، فعالیتهای آنها شروع میشود. مدیران عامل پسازاینکه به این سمت منصوب میشوند به دلیل اینکه دوره تصدی بلندمدتی را برای خود پیشبینی نمیکنند صرفاً" در جهت منافع سهامداران حرکت نمیکنند بلکه پس از مدت کوتاهی که در این سمت قرار دارند در راستای رسیدن به منافع خود استفاده میکنند(محمدی و همکاران، 1398، ص44). مطالعات نشان داده است زمانی که مدت تصدی مدیر عامل در شرکت کوتاه است، مدیران از فرصت ها و انعطاف پذیری که حسابداری و گزارشگری مالی در اختیار آن ها قرار می دهد سوء استفاده کرده، براساس این اختیارات و با به کارگیری اقلام تعهدی اختیاری سعی در پنهان کردن حقایق از دید سهامداران و سرمایه گذاران می نمایند. بر این اساس، هدف مدیران شرکت ها از این کار، بیشینه کردن رفاه و ثروت خویش به هزینه سرمایه گذاران و سهامداران است ولی اگر دوره تصدی مدیر عامل در شرکت طولانی باشدافق بلندمدت آن ها باعث می شود که از فرصت های اختیاری که در حسابداری و گزارشگری مالی به دست می آورند به شکل مناسبی استفاده کرده و با به کار بستن این فرصت ها اقدام به انتقال اطلاعات خصوصی کنند. آن ها از این موضوع آگاه هستند که اگر شرکت به لحاظ گزارشگری مالی خوش نام باشدو اطلاعات بیشتری در مورد فعالیت های خود افشا و اعلام نمایند، توانایی بیشتری در جذب سرمایه خواهند داشت(نیکبخت و همکاران، 1399، ص166). از سویی دیگر، شواهد دیرینهای در مورد اشتیاق مدیران عامل برای افزایش تغییرات عملکرد در دوره تصدی آنها وجود دارد. بازار معمولاً"در مورد تواناییهای مدیران عامل تازه منصوبشده عدم اطمینان دارد و برای ارزیابی آنها به عملکرد فعلی آنها اعتماد میکند؛ بنابراین، مدیران عامل تازه منصوبشده، بهمنظور نشان دادن تواناییهای خود انگیزههایی برای گزارش عملکرد خوب دارند. فراتر از اینکه بیشتر کار کنند، ممکن است برای تولید عملکرد خوب، سود را بیشازحد بیان کنند. این رفتارهای مدیریت سود منجر به ابهام بیشتر در گزارشگری مالی و درنتیجه آسیب رساندن به محیط اطلاعاتی شرکتها میشود؛ ازاینرو، احتمال می رود کاهش محدودیتهای نظارت ناشی از اغفال توجه سهامداران نهادی منفعل، فرصتهایی برای مدیران عامل جدید جهت اعمال رفتارهای فرصت طلبانه فراهم کند و این انگیزه مدیران عامل جدید، آنها را وادار به کاهش شفافیت اطلاعاتی شرکت در چارچوب اختیارات انتخابی مستتر در حسابداری و گزارشگری مالی برای مخفی نگه داشتن رفتارهای فرصت طلبانه شان می کند(زو و همکاران، 2020، ص 349)؛ بنابراین، انتظار می رود تاثیر اغفال توجه سهامداران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکت های دارای مدیران عامل جدید، مشهود تر باشد.
2-2- پیشینه پژوهش
زو و همکاران(2020) با بررسی تأثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دریافتند که شرکتهای دارای اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل، شفافیت اطلاعاتی کمتری دارند و این شفافیت کمتر در شرکتهای دارای مالکیت نهادی منفعل متمرکزتر، مشهودتر است. علاوه براین، نتایج بررسیهای آنها نشان داد که شفافیت اطلاعاتی کمتر ناشی از اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل در شرکتهای دارای صنایع رقابتی و نیز شرکتهای دارای مدیرعامل جدید بارزتر است و بیان کردند هنگامیکه مدیران انگیزههای زیادی برای کاهش شفافیت محیط اطلاعاتی شرکتها دارند، کاهش شدت نظارت به یک کاهش بزرگتر در شفافیت اطلاعاتی شرکت منجر میشود. گارل و همکاران(2021) با تأثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی بر مدیریت سود دریافتند که شرکتهای دارای اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی، مدیریت سود واقعی و مدیریت مبتنی بر اقلام تعهدی بیشتری دارند و با در نظر گرفتن تأثیر سایر مکانیزم های نظارتی مانند پوشش تحلیلگران و نظارت هیات مدیره دریافتند که همبستگی بین اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی و مدیریت سود در شرکتهای دارای پوشش تحلیلگر کم و نظارت ضعیف هیات مدیره و نیز شرکتهای دارای مدیریت سود فزاینده سود قویتر میباشد و بیان کردند که مدیران با درگیر شدن در فعالیتهای مدیریت سود، از کاهش شدت نظارت ناشی از اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی بهرهبرداری میکنند. لیو و همکاران(2019) با بررسی تأثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی بر حاکمیت هیات مدیره دریافتند اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی، نظارت بر هیات مدیره را تضعیف میکند و این سرمایهگذاران با احتمال کمتری مدیران غیرموثر را به نظم درمیآورند؛ درنتیجه، مدیران مستقل هیات مدیره با مشوقهای نظارتی ضعیفتری مواجه هستند و عملکرد ضعیف هیات مدیره را به نمایش میگذارند و بیشتر مدیران مستقل ناکارآمد منصوب میشوند.یورینگ، جین لینگ و زان(2019) با بررسی اینکه سهامداران نهادی چگونه به اثرات تصمیمات شرکت در مورد حذف یا کاهش مخارج تحقیق و توسعه توجه میکنند؛ دریافتند که سهامداران اغفالشده با احتمال بیشتری درگیر رفتار کوتاهمدت یعنی حذف مخارج تحقیق و توسعه هستند و پیشنهاد کردند که توجه منبع کلیدی برای سهامداران نهادی برای نظارت مؤثر شرکتها و بنابراین، کاهش کوتهبینی مدیران است. وارد و همکاران(2017) با بررسی اینکه آیا شرکتهای دارای توجه (نظارت) بالاتر سرمایهگذار نهادی، تصمیمات سرمایهگذاری کاراتری اتخاذ میکنند؟ با در نظر گرفتن این فرض که سرمایهگذاران نهادی انگیزه بیشتری برای نظارت شرکتهایی دارند که بیشتر از 10% ارزش پرتفویشان را تشکیل میدهند؛ دریافتند که شرکتهای دارای سرمایهگذاران نهادی با نظارت ترغیب شده بالاتر، انحراف کمتری از سطوح سرمایهگذاری پیشبینیشده دارند. علاوه بر این، این محققین نشان دادند که سرمایهگذاران نهادی دارای نظارت ترغیب شده، سرمایهگذاری بیشتر از حد بهینه جریانهای نقدی آزاد را کاهش میدهند.کمپف و همکاران(2016) با بررسی ارتباط بین اغفال سهامداران نهادی منفعل و اقدامات شرکت دریافتند شرکتهای دارای سهامداران نهادی اغفالشده با احتمال بیشتری فعالیتهای متنوع سازی، تخریب ارزش، کاهش سود سهام و تحصیل سایر شرکتها را انجام میدهند و با احتمال کمتری مدیرعامل را به خاطر عملکرد ضعیف اخراج میکنند. آنها بیان کردند شوکهای غیرمرتبط توجه سرمایهگذار را منحرف میکنند که به کاهش موقتی در محدودیتهای نظارت منجر میشود.
نیکبخت و همکاران(1399) با بررسی ارتباط بین مدت تصدی مدیرعامل و عدم شفافیت اطلاعاتی شرکت دریافتند بین مدت تصدی مدیرعامل و عدم شفافیت اطلاعات شرکت(شامل رتبه شاخص عدم شفافیت اطلاعات شرکت، معاملات تجاری و اختلاف قیمت خریدوفروش سهام) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد لیکن بین مدت تصدی مدیرعامل و عدم شفافیت اطلاعات شرکت(شامل خطای پیشبینی تحلیلگران بازار سهام و اقلام تعهدی اختیاری) رابطه معناداری وجود ندارد.محمدی و همکاران(1398)، با بررسی تأثیر دوره تصدی مدیرعامل بر ارتباط میان توانایی مدیریت و شفافیت شرکتهای پذیرفتهشده در بورس تهران دریافتند بین توانایی مدیرعامل و شفافیت شرکتی ارتباط منفی و معناداری وجود دارد و افزایش دوره تصدی مدیرعامل اثری فزاینده بر رابطه مذکور بر جای خواهد گذاشت.آریج(1398) با بررسی رابطه مکانیزم های حاکمیت شرکتی باکیفیت اطلاعات حسابداری و کارایی سرمایهگذاری دریافتند که درصد مالکیت سهامداران نهادی و نیز درصد مالکیت سهامداران عمده بر کیفیت اطلاعات حسابداری و کارایی سرمایهگذاری، تأثیر معناداری ندارند.پورحیدری و فروغی (1398) با بررسی تأثیر نفوذ مدیرعامل بر کیفیت افشای اطلاعات دریافتند بهموقع بودن اطلاعات حسابداری رابطه منفی و معناداری باقدرت مدیریتی دارد لیکن بین کیفیت افشای اطلاعات حسابداری و قابلیت اتکای اطلاعات حسابداری باقدرت مدیریتی رابطه معناداری وجود ندارد.طاهری عابد و همکاران(1397) با بررسی توانایی، دانش مالی مدیران عامل و شفافیت گزارشگری مالی دریافتند هر یک از متغیرهای توانایی و دانش مالی مدیران عامل بهتنهایی ارتباط معناداری با شفافیت گزارشگری مالی ندارند اما توانایی و دانش مالی مدیران عامل بهصورت همزمان اثر مثبت و معناداری بر شفافیت گزارشگری مالی دارند.اکبری و همکاران(1397) با بررسی تأثیر رقابت در بازار محصول بر عملکرد مالی با تعدیلکنندگی کیفیت افشای اطلاعات دریافتند رقابت در بازار محصول بر عملکرد مالی تأثیر میگذارد و همچنین کیفیت افشای اطلاعات، رابطهی بین رقابت در بازار محصول و عملکرد مالی را تعدیل میکند بهطوریکه با ورود متغیر تعدیلکننده، میزان توضیح دهندگی متغیر وابسته توسط متغیرهای توضیحی افزایش مییابد.
3- فرضیههای پژوهش
با توجه به مبانی نظری پیشگفته، فرضیههای پژوهش به شرح زیر تدوین میشوند:
فرضیه (1): اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل، شفافیت محیط اطلاعاتی شرکتها را بهطور معناداری تحت تأثیر قرار میدهد.
فرضیه(2): ارتباط بین سهامداران نهادی منفعل اغفالشده و شفافیت اطلاعاتی شرکتها برای شرکتهای دارای مالکیت نهادی منفعل متمرکزتر، مشهودتر است.
فرضیه(3): ارتباط بین سهامداران نهادی منفعل اغفالشده و شفافیت اطلاعاتی شرکتها برای شرکتهایی که فشار رقابت بیشتری در بازار محصولات خوددارند، بارزتر است.
فرضیه(4): ارتباط بین سهامداران نهادی منفعل اغفالشده و شفافیت شرکتها برای شرکتهایی که مدیرعامل جدید دارند، مشهودتر است.
4- روششناسی پژوهش
این پژوهش به دلیل بررسی روابط بین متغیرها، از نوع پژوهشهای همبستگی است و با توجه به امکان استفاده از نتایج این پژوهش در تصمیمگیریهای افراد، در گروه پژوهشهای کاربردی طبقهبندی میشود. جامعه آماری پژوهش، شرکتهای پذیرفته در بورس اوراق بهادار تهران طی دوره زمانی 1393 تا 1398 است که بر اساس معیارهای مندرج در جدول 1 غربالگری شدهاند.
جدول1. جامعه آماری نمونه
تعداد کل شرکتهای پذیرفتهشده در بورس تهران در سال1390 335
معیارها:
تعداد شرکتهایی که جز هلدینگ ها، سرمایهگذاریها، واسطهگریهای مالی و بانکها بودهاند(به دلیل ماهیت متفاوت عملیات آنها) (37)
تعداد شرکتهایی که در قلمرو زمانی پژوهش تغییر سال مالی داده و یا سال مالی آنها منتهی به پایان اسفند نبوده است. (70)
تعداد شرکتهایی که در دوره زمانی پژوهش اطلاعات مالی آنها در دسترس نبوده است. (78)
تعداد شرکتهای نمونه 150
با در نظر گرفتن شرایط فوق، در بازه زمانی 1393 تا 1398 تعداد 150 شرکت(900شرکت–سال)انتخاب شد. دادههای موردنیاز این پژوهش از طریق سایت کدال و نرمافزار رهآورد نوین جمعآوریشده است و برای تجزیهوتحلیل فرضیهها از مدلهای رگرسیونی چند متغیره و نرمافزار ایویوز نسخه (10) استفادهشده است.
در این بخش ابتدا مدلهای استفادهشده برای آزمون فرضیهها معرفیشده و سپس نحوه محاسبه متغیرهای پژوهش توضیح دادهشده است. مدل پژوهش حاضر برای آزمون فرضیهها برگرفته از پژوهش زو و همکاران(2020) به شرح زیر میباشند:
مدل آزمون فرضیه اول پژوهش
(1)
مدل آزمون فرضیه دوم پژوهش
(2)
مدل آزمون فرضیه سوم پژوهش:
(3)
مدل آزمون فرضیه چهارم پژوهش:
(4)
در مدلهای فوق، Opacityنشاندهنده محیط اطلاعاتی شرکتها است.
Passive Inst یک متغیر دامی است که مساوی یک است اگر نسبت سهام در تملک بزرگترین سهامدار نهادی منفعل بزرگتر از 5 درصد(15درصد) باشد و در غیر این صورت صفر است.
DUM_LI یک متغیر شاخصی است که نشاندهنده رقابت زیاد بازار محصولات است و برابر با یک است اگر LI بیشتر از مقدار میانگین ارزش سالانه نباشد و در غیر این صورت برابر صفر است.
DUM_LI یک متغیر شاخصی است که اگر مدیران عامل در سه سال اول خدمات خود باشند، برابر با یک است و در غیر این صورت برابر با صفر است.
4-1- متغیرهای پژوهش
متغیرهای مورداستفاده در این پژوهش شامل متغیرهای وابسته، مستقل، تعدیل گر و کنترلی میباشد که در ادامه نحوه محاسبه هریک توضیح دادهشده است.
در این پژوهش از الگوی تعدیلشده جونز(1991)بهعنوان متغیر وابسته و نماد محیط اطلاعاتی شرکتها بهصورت زیر استفادهشده است که مقدار ببیشتر آن بیانگر شفافیت کمتر محیط اطلاعاتی و مقدار پایینتر آن نشانگر شفافیت بالاتر محیط اطلاعاتی شرکتها میباشدیعنی این شاخص معیاری معکوس از شفافیت اطلاعاتی شرکت ها را ارائه میکند. بر اساس الگوی تعدیلشده جونز(1991)، اقلام تعهدی اختیاری از تفاوت بین مجموع اقلام تعهدی و اقلام تعهدی غیراختیاری به دست میآید. ازاینرو، برای محاسبه اقلام تعهدی غیراختیاری، ابتدا الگوی(2) به روش مقطعی برآورد شده است:
(5)
+ +
که در آن ACC کل اقلام تعهدی شرکت i در سال tمیباشد که از تفاوت بین سود خالص و جریانهای نقدی عملیاتی محاسبهشده است.
TA کل داراییهای شرکت i در ابتدای سال t
ΔREV تغییرات فروش خالص شرکت بین سال t و سال t-1
PPE ارزش دفتری داراییهای ثابت مشهود شرکت i در سال t
£باقیماندههای رگرسیون
سپس با استفاده از پارامترهای برگرفته از الگوی(5)، اقلام تعهدی غیراختیاری با استفاده از رابطه 6 به دست میآید:
(6)
که در آن:
Non_Disc ACCاقلام تعهدی غیر اختیاری شرکت i در سال t
REC∆تغییرات در حسابها و اسناد دریافتنی تجاری شرکتj بین سال t و سال 1-t
درنهایت اقلام تعهدی اختیاری بر اساس رابطه 7 محاسبه میشود:
(7)
_ )
که در آن:
Disc ACCاقلام تعهدی اختیاری شرکت j در سال t
Absنماد قدر مطلق(نیکبخت و همکاران، 1398، ص173)
4-1-1- متغیر مستقل
در این پژوهش از اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بهعنوان متغیر مستقل استفادهشده است. برای اندازهگیری این متغیر، ابتدا به تبعیت از بوشی(2001 و 1998)، یان و ژانگ(2009) و زو و همکاران(2020)، سرمایهگذاران نهادی به سرمایهگذاران نهادی گذرا، اختصاصی و شبه شاخصی طبقهبندی و اندازهگیری شدهاند و سپس سرمایهگذاران نهادی شبه شاخصی بهعنوان سرمایهگذاران نهادی منفعل، انتخاب و اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی شبه شاخصی(بهعنوان متغیر مستقل) و سرمایهگذاران نهادی اختصاصی(بهعنوان متغیر کنترلی) بر اساس رابطه 11 اندازهگیری شده است. برای اندازهگیری و تعیین انواع سرمایهگذاران نهادی، ابتدا مجموع خریدوفروش سهام سهماهه هر سرمایهگذار نهادی بهصورت زیر تعیین و محاسبه گردیده است:
(8)
(9)
که در این رابطه CR-buyk,t مجموع خرید سرمایهگذارJام در سهماههt ام (فصلt ام)، وCR-sellk,t مجموع فروشهای سرمایهگذارJ ام برای فصل tام میباشد.Pi,t قیمت سهام وsi,t تعداد سهام در تملک سرمایهگذار نهادی میباشد. اگر تعداد سهام فصل جاری بیشتر از فصل قبل باشد، خرید سرمایهگذار و اگر تعداد سهام فصل جاری کمتر از فصل قبل باشد فروش سرمایهگذار محاسبه گردیده است. در ادامه برای سنجش افق سرمایهگذار نهادی، نرخ ریزش هر سرمایهگذار بهصورت رابطه 10 محاسبهشده است:
(10)
در محاسبه نرخ ریزش برای کاهش اثر جریانهای نقدی سرمایهگذار در کل پرتفوی باید کمترین مقدار(خرید یا فروش) در نظر گرفته شود. بنابراین، نرخ ریزش عبارت است از نسبت کمترین مقدار مجموع سهام خریداریشده یا فروختهشده بر میانگین حاصلضرب تعداد سهام در قیمت سهام دو فصل اخیر سرمایهگذار (لازم به ذکر است که در هرسال برای هر سرمایهگذار در طی چهار فصل نرخ ریزش به همین ترتیب محاسبه گردیده است). سپس برای دستهبندی سرمایهگذاران نهادی به سه گروه گذرا، اختصاصی و شبه شاخصی)، میانگین نرخ ریزش بر اساس رابطه 11 محاسبهشده است:
(11)
بعد از محاسبه میانگین نرخ ریزش، سرمایهگذاران بر اساس مقدار مذکور در سه پرتفوی طبقهبندیشدهاند. سرمایهگذاران نهادی که در پرتفوی بالایی قرار بگیرند یعنی بالاترین میانگین نرخ ریزش را دارا باشند (20% انتهایی)، بهعنوان سرمایهگذاران نهادی گذرا تلقی شده و سرمایهگذاران نهادی که در پرتفوی پائینی قرار میگیرند یعنی پایینترین میانگین نرخ ریزش را داشته باشند (20% ابتدایی)، بهعنوان سرمایهگذاران نهادی اختصاصی و سرمایهگذاران نهادی که بین این دو پرتفوی قرار میگیرند (60% میانه) بهعنوان سرمایهگذاران نهادی شبه شاخصی تلقی شدهاند(مرادی و همکاران، 1396، ص215). سپس، برای اندازهگیری متغیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل و اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی اختصاصی، به تبعیت از کمپ و همکاران (2017) و زو و همکاران(2020)، ابتدا با استفاده از معیار سهماهه سطح شرکت، اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر اساس رابطه 11 اندازهگیری شده است. برای به دست آوردن معیار سالانه این متغیر از مقادیر فصلی میانگین گرفتهشده است. هنگامیکه رویدادهای جلبتوجه برای برخی از صنایع در پرتفوی سرمایهگذار نهادی اتفاق میافتد، سرمایهگذاران نهادی توجه بیشتری به این صنایع نشان میدهند و توجه کمی به سایر سهامدارند. براین اساس، شرکتهای صنایع دیگر که در پرتفوی سرمایهگذار نهادی منفعل وجود دارند با اغفال توجه سرمایهگذاران منفعل همبستگی مثبت و با شدت نظارت سرمایهگذار نهادی منفعل بر آنها همبستگی منفی دارند (زو و همکاران،2020، ص350):
(12)
که در آن i نشانده هر یک از سرمایهگذاران نهادی خاص در شرکت fمیباشد.
Fq-1 نشانگر مجموعه سهامداران نهادی شرکت f در پایان سهماههq-11 است.IND صنعت شرکت، IS نشاندهنده شوک صنعت و نیز نمایانگر اغفال صنعت در فصل qمیباشد.
در هر سهماهه، میانگین کلیه صنایع رتبهبندی میشود صنایعی که در هر دوره سهماهه بیشترین یا کمترین بازده را داشته باشند بهعنوان صنایع دارای شوک انتخاب و مقدار برای شرکتهای عضو نمونه آماری پژوهش که متعلق به آن صنایع است برابر یک و برای سایر شرکتها صفر انتخابشده است.
اهمیت صنعت برای سرمایهگذار نهادیi میباشد و بهعنوان میانگین ارزش بازار صنعت موردنظر در پرتفوی سرمایهگذار نهادی i در فصل قبل تعریف میشود. یک عامل وزنی است که با استفاده از رابطه 13 محاسبه میشود:
(13)
شاخصهایی برای اهمیت شرکت f برای سرمایهگذار نهادی I است که بهصورت میانگین ارزش بازار شرکت f در پرتفوی سرمایهگذار نهادی iمحاسبهشده است. برای به دست آوردن یک شاخص وزنی اصلاحشده، کلیه شرکتهای موجود در پرتفوی سرمایهگذار نهادی i در فصل قبل، بر اساس وزن رتبهبندی شده که بهصورت (کوانتیل)نشان دادهشده است. از طرف دیگر همه سرمایهگذاران نهادی شرکت f در فصل قبل بر اساس در مبنایی پنجتایی(کوانتیل) طبقهبندیشده که بهصورت نشان دادهشده است. سپس این دو اصطلاح برای کل سرمایهگذاران نهادی شرکت f برای به دست آوردن جمع و مقیاس بندی شده است.
4-1-2- متغیرهای تعدیل گر
در این پژوهش بهمنظور بررسی تأثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی شبه شاخصی بر شفافیت محیط اطلاعاتی شرکتهای مواجه با فشار رقابتی در بازار محصول، شرکتهای دارای مدیران عامل جدید و شرکتهای دارای تمرکز مالکیت نهادی، از سه متغیر تمرکز مالکیت نهادی منفعل، سطح رقابت بازار محصول و دوره تصدی مدیرعامل بهعنوان متغیرهای تعدیگر استفادهشده است. ازآنجاکه هدف استفاده از این متغیرها بهعنوان متغیر تعدیگر بررسی تأثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت محیط اطلاعاتی شرکتهای دارای این ویژگی میباشد لذا این متغیرها بهصورت دامی مورداستفاده قرارگرفتهاند. اولین متغیر تعدیلگر مورداستفاده در این پژوهش تمرکز مالکیت نهادی منفعل میباشد که در سطح تمرکز بیشتر از 5% و تمرکز بیشتر از 15% موردبررسی قرارگرفته است لذا در هر یک از این سطوح تمرکز، چنانچه در شرکتی سهامدار نهادی منفعل دارای درصد مالکیت بیشتر از 5% و یا بیشتر از 15% وجود داشته باشد این متغیر عدد یک میگیرد و در غیر این صورت عدد صفر میگیرد. در آزمون فرضیه سوم پژوهش نیز متغیر سطح رقابت بازار محصول بهعنوان متغیر تعدیلگر انتخابشده است. برای اندازهگیری این متغیر ابتدا به تبعیت از زو و همکاران(2020) با استفاده از شاخص لرنر بهصورت رابطه 14 استفادهشده است:
(14)
که در آن Sales فروش شرکت، COG بهای تمامشده کالای فروش رفته، SG&Aهزینههای اداری، عمومی و فروش را نشان میدهند. برای اینکه شاخص لرنر برخی از عوامل صنعت را که با شرکتها ارتباطی ندارند تحت پوشش قرار دهد و برای اندازهگیری بهتر قدرت بازار محصول خاص شرکت، از قدرت بازار محصول بهدستآمده با استفاده از شاخص لرنر، شاخصی لرنر وزنی فروش کلیه شرکتهای موجود در صنعت بهصورت زیر تعدیلشده است که به آن شاخص لرنر تعدیلیافته گفته میشود:
(15)
در این شاخص لرنر تعدیلیافته شاخص لرنر محاسبهشده در بالا و نسبت فروش هر شرکت به جمع فروشهای صنعت شرکت ذیربط میباشد. برای محاسبه متغیر دامی رقابت بازار محصول، چنانچه مقدار بهدستآمده برای این متغیر بیشتر از میانه ارزش سالانه نباشد متغیر دامی مذکور عدد یک میگیرد و در غیر این صورت برابر صفر میباشد.
در آزمون فرضیه چهارم، متغیر دامی دوره تصدی مدیرعامل بهعنوان متغیر تعدیلگر انتخابشده است که اگر مدیران عامل در سه سال اول خدمات خود باشند عدد یک میگیرد و در غیر این صورت برابر صفر است.
4-1-3- متغیرهای کنترلی
در این پژوهش به تبعیت از زو و همکاران (2020) و اندرسون و همکاران (2009)، مجموعهای از ویژگیهای شرکت شامل اندازه شرکت، ارزش شرکت(کیوتوبین)، نرخ بازده داراییهای شرکت در سال قبل، اهرم مالی و سن پذیرش شرکت در بورس تهران که ممکن است بهطور بالقوهای بر محیط اطلاعاتی شرکت اثر بگذارند بهعنوان متغیرهای کنترلی استفادهشدهاند. ارزش شرکت(کیوتوبین) از طریق تقسیم ارزش دفتری کل بدهیها بعلاوه ارزش بازار سهام(تعداد سهام منتشره در قیمت سهام در پایان سال) تقسیمبر کل داراییها حاصلشده است. اندازه شرکت از طریق لگاریتم طبیعی کل داراییهای شرکت حاصلشده است. نرخ بازده داراییها در سال قبل از تقسیم سود خالص بهکل داراییهای سال قبل حاصلشده است. سن شرکت که از لگاریتم طبیعی تعداد سالهای پذیرفته شدن شرکت در بورس اوراق بهادار تهران بهدستآمده است. اهرم مالی که از طریق تقسیم مجموع بدهیهای کوتاهمدت و بلندمدت بر کل داراییهای شرکت بهدستآمده است. متغیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی اختصاصی بهعنوان یک متغیر کنترلی برای حذف تأثیرات احتمالی سایر انواع سرمایهگذاران نهادی در توجه به محیط اطلاعاتی شرکت در نظر گرفتهشده است که مانند متغیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی شبه شاخصی برای سرمایهگذاران نهادی اختصاصی اندازهگیری شده است(زو و همکاران، 2020).
5- یافتههای پژوهش
5-1- آمار توصیفی
اولین گام در تحلیل دادهها، بیان ویژگیهای کلی دادههای مربوط به متغیرهای پژوهش ازلحاظ میانگین، میانه، انحراف معیار، کمترین و بیشترین مقدار دادهها میباشد. از میان متغیرهای پژوهش، متغیرهای اقلام تعهدی اختیاری، اندازه شرکت، سن شرکت و اهرم مالی با توجه به اختلاف اندک میانگین و میانه آنها از توزیع مناسبتری نسبت به سایر متغیرهای پژوهش برخوردار هستند و متغیرهای سطوح تمرکز مالکیت نهادی منفعل، کیوتوبین، رقابت بازار محصول و دوره تصدی مدیرعامل توزیع نامناسبتری نسبت به سایر متغیرهای پژوهش دارند. همچنین، توزیع متغیرهای اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی شبه شاخصی و اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی اختصاصی به دلیل داشتن انحراف معیار کوچکتر نسبت به سایر متغیرهای پژوهش پراکندگی کمتری دارند که میتواند نشانگر دقت بالای روش اندازهگیری آنها باشد و توزیع متغیرهای سطوح تمرکز مالکیت نهادی منفعل، کیوتوبین، اندازه شرکت، سن شرکت و رقابت بازار محصول بیشترین میزان پراکندگی را نسبت به سایر متغیرهای پژوهش دارند .
جدول2. آمار توصیفی متغیرهای پژوهش
شرح تعداد مشاهدات میانگین میانه حداکثر حداقل انحراف معیار
اغفال نهادی شبه شاخصی 900 022/0 0 812/0 0 077/0
اغفال نهادی اختصاصی 900 003/0 0 376/0 0 022/0
تمرکز نهادی منفعل در سطح بیشتر از 5% 900 541/0 1 1 0 499/0
تمرکز نهادی منفعل بیشتر از 15% 900 386/0 0 1 0 487/0
اقلام تعهدی اختیاری 900 174/0 113/0 976/0 0 180/0
رقابت بازار محصول 900 478/0 0 1 0 500/0
دوره تصدی مدیرعامل 900 741/0 1 1 0 438/0
اندازه شرکت 900 784/14 479/14 183/20 116/11 673/1
سن شرکت 900 841/2 890/2 951/3 0 500/0
اهرم مالی 900 569/0 573/0 914/0 047/0 197/0
بازده داراییها 900 119/0 094/0 646/0 404/0- 144/0
کیوتوبین 900 345/2 642/1 976/20 692/0 110/2
منبع: یافتههای پژوهشگر
5-2- نتایج آزمون فرضیهها
قبل از تخمین الگوهای آزمون فرضیهها، آزمونهای تشخیصی F لیمر و در صورت لزوم آزمون هاسمن برای تعیین نوع روش برآورد الگو انجام شد که نتایج اجرای آزمونهای آنها نشاندهنده سطح معناداری معادل 000/0 و مؤید روش دادههای تابلویی با اثرات ثابت برای تمامی الگوهای آزمون فرضیهها هستند.
برای آزمون فرضیه اول پژوهش از مدل 1 استفادهشده است که نتایج حاصل از آزمون این فرضیه در جدول 3 ارائهشده است. نتایج ارائهشده در جدول 3 نشان میدهد که مقدار آماره F مدل ازلحاظ آماری در سطح اطمینان 99%، معنادار میباشد و ضریب تعیین تعدیلشده بیانگر این است که 40% از تغییرات متغیر وابسته توسط متغیرهای توضیحی بیان میشود. ازآنجاییکه سطح معناداری آمارهt برای متغیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل معادل(000/0) و در سطح اطمینان 99% معنادار میباشد و با توجه به مثبت بودن ضریب این متغیر و نیز اینکه شاخص مورداستفاده برای اندازهگیری شفافیت اطلاعاتی معیاری معکوس از شفافیت اطلاعاتی را ارائه میکند میتوان گفت که متغیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل در سطح اطمینان 99% تأثیر منفی و معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دارد. از سویی دیگر، با توجه سطح معناداری آمارهt و ضرایب متغیرهای کنترلی از میان این متغیرها، متغیر اندازه شرکت، تأثیر منفی و معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دارد و متغیرهای نرخ بازده داراییها(در سطح اطمینان 94%)، کیوتوبین و اهرم مالی شرکت (در سطح اطمینان93%) تأثیر مثبت و معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دارند. همچنین، آمار دوربین- واتسون به میزان (072/2)، حاکی از نبود خطای خودهمبستگی در الگوهای برازش شده برای فرضیه اول پژوهش میباشد.
جدول3. نتایج آزمون فرضیه اول
متغیر ضریب آماره احتمال
اغفال توجه نهادی شبه شاخصی 354/0 085/5 000/0
اغفال توجه نهادی اختصاصی 252/0- 037/1- 300/0
اندازه شرکت 111/0 765/4 000/0
کیوتوبین 009/0- 493/2- 013/0
اهرم مالی 106/0- 781/1- 075/0
نرخ بازده داراییها 134/0- 897/1- 058/0
سن شرکت 013/0 180/1 238/0
ضریب ثابت 419/1- 029/4- 000/0
ضریب تعیین 511/0
ضریب تعیین تعدیلشده 404/0
آماره (F) 781/4
احتمال آماره (F) 000/0
دوربین- واتسون 072/2
منبع: یافتههای پژوهشگر
برای آزمون فرضیه دوم پژوهش از مدل 2 استفادهشده است که نتایج حاصل از آزمون این فرضیه در جدول4 ارائهشده است (نتایج حاصل از آزمون فرضیههای دوم پژوهش برای سطح تمرکز مالکیت نهادی منفعل بیشتر از 15%، در زیر نتایج حاصل از آزمون این فرضیه برای تمرکز مالکیت نهادی منفعل بیشتر از 5% و در داخل پرانتز ارائهشده است).
نتایج ارائهشده در جدول 4 نشان میدهد که مقدار آماره F مدل برای هر دو سطح تمرکز مالکیت نهادی منفعل (بیشتر از 5% و بیشتر از 15%) معادل (000/0) و ازلحاظ آماری در سطح اطمینان 99%، معنادار میباشد و ضریب تعیین تعدیلشده بیانگر این است که 41% از تغییرات متغیر وابسته توسط متغیرهای توضیحی بیان میشود. از طرف دیگر، سطح معناداری آماره t برای متغیر تمرکز مالکیت نهادی منفعل در هر دو سطح تمرکز بیشتر از 5% و بیشتر از 15%، به ترتیب معادل (091/0) و (088/0) و در سطح اطمینان 90% معنادار میباشند که با توجه به منفی بودن ضریب این دو متغیر و نیز اینکه شاخص مورداستفاده برای اندازهگیری شفافیت اطلاعاتی معیاری معکوس از شفافیت اطلاعاتی شرکت ها را ارائه میکند میتوان گفت متغیر مالکیت نهادی منفعل در هر دو سطح تمرکز بیشتر از 5% و تمرکز بیشتر از 15%، تأثیر مثبت و معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دارد و هنگام بررسی تأثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای هر یک از سطوح تمرکز مالکیت نهادی منفعل بیشتر از 5% و بیشتر از 15%، میزان توضیح دهندگی متغیر وابسته توسط متغیرهای توضیحی از 40% به 41% افزایش مییابد لیکن سطح معناداری آماره tبرای متغیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای سطح تمرکز نهادی منفعل در دو سطح تمرکز بیشتر از 5% و بیشتر از 15% (متغیرهای تعاملی و ترکیبی) به ترتیب معادل (554/0) و (021/0) میباشد که با توجه به مثبت بودن ضریب متغیر تعاملی مربوط به سطح تمرکز بیشتر از 15% مالکیت نهادی منفعل و نیز اینکه شاخص مورداستفاده برای اندازهگیری شفافیت اطلاعاتی معیاری معکوس از شفافیت اطلاعاتی شرکت را ارائه میکند میتوان گفت اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل تنها بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای سطح تمرکز مالکیت نهادی منفعل بیشتر از 15%، تأثیر منفی و معناداری دارد. از سویی دیگر، با توجه سطح معناداری آمارهt و ضرایب متغیرهای کنترلی از میان این متغیرها، متغیر اندازه شرکت، تأثیر منفی و معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دارد و متغیرهای نرخ بازده داراییها، کیوتوبین و اهرم مالی شرکت (در سطح اطمینان 95%) تأثیر مثبت و معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دارند. همچنین، آمار دوربین- واتسون به میزان (080/2 و 085/2)، حاکی از نبود خطای خودهمبستگی در الگوهای برازش شده برای فرضیه دوم پژوهش میباشد.
جدول 4. نتایج آزمون فرضیه دوم پژوهش
متغیر ضریب آماره احتمال
تمرکز مالکیت نهادی شبه شاخصی بیشتر از5%
(تمرکز مالکیت نهادی شبه شاخصی بیشتر از 15%) 029/0-
(031/0-) 693/1-
(710/1-) 091/0
(088/0)
اغفال توجه نهادی شبه شاخصی 427/0 (242/0) 480/3
(783/2) 001/0
(006/0)
تعامل تمرکز نهادی شبه شاخصی بیشتر از 5% با اغفال توجه نهادی شبه شاخصی
(تعامل تمرکز نهادی شبه شاخصی بیشتر از 15% با اغفال توجه نهادی شبه شاخصی) 087/0-
(328/0) 591/0-
(310/2) 554/0
(021/0)
اغفال توجه نهادی اختصاصی 284/0-
(218/0-) 154/1-
(890/0-) 249/0
(374/0)
اندازه شرکت 115/0
(108/0) 892/4
(595/4) 000/0
(000/0)
کیوتوبین 010/0-
(010/0-) 624/2-
(560/2-) 009/0
(010/0)
اهرم مالی 106/0-
(103/0-) 774/1-
(727/1-) 077/0
(085/0)
سن شرکت 013/0
(013/0) 182/1
(204/1) 238/0
(229/0)
نرخ بازه داراییها 140/0-
(142/0-) 978/1-
(015/2-) 048/0
(044/0)
ضریب ثابت 451/1-
(360/1-) 113/4-
(842/3-) 000/0
(000/0)
ضریب تعیین 513/0
(515/0)
ضریب تعیین تعدیلشده 405/0
(408/0)
آماره (F) 755/4
(797/4)
احتمال آماره (F) 000/0
(000/0)
دوربین- واتسون 080/2
(085/2)
منبع: یافتههای پژوهشگر
برای آزمون فرضیه سوم پژوهش از مدل3 استفادهشده است که نتایج حاصل از آزمون این فرضیه در جدول 5ارائهشده است. نتایج ارائهشده در جدول 5 نشان میدهد که سطح معناداری آماره F مدل معادل(000/0) و ازلحاظ آماری در سطح اطمینان 99%، معنادار میباشد و ضریب تعیین تعدیلشده بیانگر این است که 40% از تغییرات متغیر وابسته توسط متغیرهای توضیحی بیان میشود.ازآنجاییکه سطح معناداری آماره t برای متغیر سطح رقابت بازار محصول معادل (349/0) میباشد میتوان گفت که متغیر سطح رقابت بازار محصول در سطح اطمینان 95% تأثیر معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها ندارد و هنگام بررسی تأثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای سطح رقابت بالا در بازار محصول، علیرغم اینکه میزان توضیح دهندگی متغیر وابسته توسط متغیرهای توضیحی از 40% به 41% افزایش مییابد لیکن سطح معناداری آماره t برای متغیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای سطح رقابت بالا در بازار محصول (متغیر تعاملی و ترکیبی) معادل (723/0) میباشد که بیانگر آن است که اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای سطح رقابت بالا در بازار محصول، تأثیر معناداری ندارد. از سویی دیگر، با توجه سطح معناداری آمارهt و ضرایب متغیرهای کنترلی از میان این متغیرها، متغیر اندازه شرکت، تأثیر منفی و معناداری بر شفافیت اطلاعات شرکتها دارد و متغیرهای کیوتوبین و اهرم مالی شرکت(در سطح اطمینان 90%)، تأثیر مثبت و معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دارند. همچنین، آمار دوربین- واتسون به میزان (064/2)، حاکی از نبود خطای خودهمبستگی در الگوهای برازش شده برای فرضیه دوم پژوهش میباشد.
جدول5. نتایج آزمون فرضیه سوم پژوهش
متغیر ضریب آماره احتمال
رقابت بازار محصول 017/0 937/0 349/0
اغفال توجه شبه شاخصی 327/0 237/3 001/0
تعامل رقابت بازار محصول با اغفال توجه نهادی شبه شاخصی 049/0 354/0 723/0
اغفال توجه نهادی اختصاصی 269/0- 084/1- 279/0
کیوتوبین 009/0- 425/2- 016/0
اندازه شرکت 114/0 836/4 000/0
اهرم مالی 103/0- 724/1- 085/0
سن شرکت 012/0 138/1 256/0
نرخ بازده داراییها 111/0- 489/1- 137/0
ضریب ثابت 467/1- 125/4- 000/0
ضریب تعیین 511/0
ضریب تعیین تعدیلشده 403/0
آماره (F) 723/4
احتمال آماره (F) 000/0
دوربین- واتسون 064/2
منبع: یافتههای پژوهشگر
برای آزمون فرضیه چهارم پژوهش از مدل4 استفادهشده است که نتایج حاصل از آزمون این فرضیه در جدول 6 ارائهشده است. نتایج ارائهشده در جدول 6نشان میدهد که سطح معناداری آماره F مدل معادل (000/0) و ازلحاظ آماری در سطح اطمینان 99%، معنادار میباشد و ضریب تعیین تعدیلشده بیانگر این است که 42% از تغییرات متغیر وابسته توسط متغیرهای توضیحی بیان میشود. ازآنجاییکه سطح معناداری آماره t برای متغیر دوره تصدی مدیرعامل معادل (218/0)میباشد لذا دوره تصدی مدیرعامل در سطح اطمینان 95% تأثیر معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها ندارد و هنگام بررسی تأثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای مدیران عامل جدید(سه سال اول دوره تصدی مدیرعامل)، میزان توضیح دهندگی متغیر وابسته توسط متغیرهای توضیحی از 40% به 42% افزایش مییابد و سطح معناداری آماره t برای متغیر تعاملی و ترکیبی اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل و دوره تصدی مدیرعامل معادل(000/0) میباشد که با توجه به منفی بودن ضریب این متغیر تعاملی و نیز اینکه شاخص مورداستفاده برای اندازهگیری شفافیت اطلاعاتی معیاری معکوس از شفافیت اطلاعاتی شرکت را ارائه میکند میتوان گفت اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای مدیران عامل جدید، تأثیر مثبت و معناداری دارد.از سویی دیگر، با توجه سطح معناداری آمارهt و ضرایب متغیرهای کنترلی از میان این متغیرها، متغیر اندازه شرکت، تأثیر مثبت و معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دارد و متغیرهای کیوتوبین، نرخ بازده داراییها(در سطح اطمینان 90%) و اهرم مالی شرکت(در سطح اطمینان 90%)، تأثیر مثبت و معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دارند. همچنین، آمار دوربین- واتسون به میزان (122/2)، حاکی از نبود خطای خودهمبستگی در الگوهای برازش شده برای فرضیه چهارم پژوهش میباشد.
جدول6. نتایج آزمون فرضیه چهارم
متغیر ضریب آماره احتمال
دوره تصدی مدیرعامل 018/0- 234/1- 218/0
اغفال توجه شبه شاخصی 927/0 899/5 000/0
تعامل دوره تصدی مدیرعامل با اغفال توجه نهادی شبه شاخصی 693/0- 043/4- 000/0
اغفال توجه نهادی اختصاصی 234/0- 974/0- 330/0
کیوتوبین 010/0- 592/2- 010/0
اندازه شرکت 087/0 680/3 000/0
اهرم مالی 102/0- 731/1- 084/0
سن شرکت 013/0 268/1 205/0
نرخ بازده داراییها 123/0- 756/1- 080/0
ضریب ثابت 054/1- 954/2- 003/0
ضریب تعیین 524/0
ضریب تعیین تعدیلشده 419/0
آماره (F) 975/4
احتمال آماره (F) 000/0
دوربین- واتسون 122/2
منبع: یافتههای پژوهشگر
6- بحث و نتیجهگیری
در این پژوهش، تأثیر اغفال توجه سهامداران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها پا در نظر گرفتن سطح تمرکز مالکیت نهادی منفعل، سطح رقابت بازار محصول و دوره تصدی مدیرعامل بررسی شد. برای بررسی این موضوع چهار فرضیه طراحی گردید. نتایج آزمون فرضیه اول پژوهش حاکی از آن است که اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل تأثیر منفی و معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دارد که این نتایج با مبانی نظری مربوط و یافتههای زو وهمکاران ( 2020)، مطابقت و همخوانی دارد. در فرضیه دوم پژوهش، تأثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای سطح تمرکز مالکیت نهادی منفعل بیشتر از 5% و شرکتهای دارای سطح تمرکز مالکیت نهادی منفعل بیشتر از 15 %موردبررسی قرار گرفت که نتایج آزمون این فرضیه حاکی از آن است که تمرکز مالکیت نهادی منفعل در هر دو سطح تمرکز بیشتر از 5% و بیشتر از 15% تأثیر مثبت و معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها دارد بهطوریکه هنگام بررسی تأثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای هر یک از دو سطح تمرکز مالکیت نهادی منفعل بیشتر از 5% و تمرکز مالکیت نهادی منفعل بیشتر از 15 %، میزان توضیح دهندگی متغیر وابسته توسط متغیرهای توضیحی از 40% به 41% افزایش مییابد لیکن متغیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل تنها بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای سطح تمرکز مالکیت نهادی منفعل بیشتر از 15%، دارای تأثیری منفی و معنادار بود که این نتایج با مبانی نظری مربوط و یافتههای زو و همکاران(2020) مطابقت و سازگاری دارد. نتایج آزمون این فرضیه با نتایج تحقیق وارد و همکاران(2017) از منظر تاثیر سطح تمرکز مالکیت نهادی در شدت نظارت بر مدیران و شرکت ها یکنواخت است. نتایج آزمون هر دو فرضیه اول و دوم این پژوهش نیز با نتایج تحقیقات گارل و همکاران(2021)، لیو و همکاران(2019) و نیز نتایج آزمون کمپف و همکاران(2016) از منظر تاثیر اغفال توجه سهامداران نهادی بر شدت نظارت این سهامداران بر شرکت ها و رفتار مدیران شرکت ها مطابقت و سازگاری دارد؛ بنابراین، شوک های صنعت با اغفال توجه و نظارت سهامداران نهادی منفعل به ویژه در شرکت هایی که این سهامداران سطح تمرکز بالاتری دارند، زمینه کاهش شفافیت اطلاعاتی شرکت هایی که از صنایع دیگر در پرتفوی آنها وجود دارد را فراهم می سازند. در فرضیه سوم پژوهش، تأثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای سطح رقابت بالا در بازار محصول موردبررسی قرار گرفت که نتایج آزمون این فرضیه حاکی از آن است که اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل تأثیر معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای فشار رقابتی از طرف بازار محصول ندارد و این نتایج برخلاف مبانی نظری مربوط و یافتههای زو و همکاران(2020)میباشد. در فرضیه چهارم پژوهش، تأثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای مدیران عامل جدید(سه سال اول دوره تصدی مدیرعامل) موردبررسی قرار گرفت که نتایج آزمون این فرضیه نشانگر آن است که سالهای اولیه دوره تصدی مدیرعامل تأثیر معناداری بر شفافیت اطلاعاتی شرکتها ندارد لیکن هنگام بررسی تأثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای مدیران عامل جدید(سه سال اول دوره تصدی مدیرعامل)، میزان توضیح دهندگی متغیر وابسته توسط متغیرهای توضیحی از 40% به 42% افزایش مییابد و اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای مدیران عامل جدید(سه سال اول دوره تصدی مدیرعامل)، تأثیر مثبت و معناداری داشت که بزرگتر بودن ضریب این متغیر تعاملی و ترکیبی ذیربط نسبت به ضریب متغیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی بر شفافیت اطلاعاتی کلیه شرکتهای نمونه، حاکی از شدت بیشتر تأثیر اغفال توجه سرمایهگذاران نهادی منفعل بر شفافیت اطلاعاتی شرکتهای دارای مدیران عامل جدید میباشد لیکن جهت تأثیرگذاری مثبت این متغیر تعاملی و ترکیبی ممکن است ناشی از وجود سایر مکانیزم های نظارتی مانند میزان پوشش بالای تحلیلگران و یا استقلال بیشتر اعضای هیات مدیره در شرکتهای دارای مدیران عامل جدید باشد. این نتایج ازنظر شدت اثرگذاری با مبانی نظری مربوط و یافتههای زو و همکاران(2020) مطابقت و سازگاری دارد و ازنظر جهت اثرگذاری برخلاف مستندات یادشده میباشد.
با توجه به نتایج پژوهش حاضر، به مقررات گذاران بازار بورس اوراق بهادار تهران پیشنهاد میشود در تدوین و تصویب مقررات لازم برای افزایش شفافیت اطلاعاتی شرکتها، تأثیر شوک های صنعت و متغیرهای اغفال توجه سهامداران نهادی، سطح تمرکز مالکیت نهادی و دوره تصدی مدیران عامل را مدنظر قرار دهند و به سرمایهگذاران و سایر استفادهکنندگان اطلاعات مالی پیشنهاد میشود در انتخاب شرکت ها برای سرمایه گذاری، سطح تمرکز مالکیت سهامداران نهادی را به عنوان یک ابزار کنترلی و نظارتی شرکت هادر نظر گیرند و در ارزیابی شفافیت اطلاعاتی شرکت ها به متغیرهای اغفال توجه سهامداران نهادی، سطح تمرکز مالکیت نهادی و دوره تصدی مدیران عامل توجه نمایند.