تعداد نشریات | 418 |
تعداد شمارهها | 9,991 |
تعداد مقالات | 83,508 |
تعداد مشاهده مقاله | 77,147,378 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 54,191,233 |
بررسی شیوههای فرزند پروری و جو عاطفی خانواده کودکان مبتلا به اضطراب فراگیر و کودکان فاقد اضطراب | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نشریه علمی آموزش و ارزشیابی (فصلنامه) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 4، دوره 4، شماره 13، خرداد 1390، صفحه 67-78 اصل مقاله (134.54 K) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پریسا رحمانی1؛ نعیمه محب2 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1کارشناس ارشد روانشناسی عمومی (عضو باشگاه پژوهشگران جوان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز) | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز،گروه روانشناسی، تبریز، ایران. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هدف از پژوهش حاضر مقایسه شیوههای فرزند پروری و جو عاطفی خانواده کودکان مبتلا به اضطراب فراگیر و کودکان فاقد اضطراب در کودکان پیشدبستانی بود. در این راستا 200 کودک پایه پیشدبستانی که با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحلهای انتخاب شدند، که از این بین102 کودک دارای اضطراب فراگیر و 98 نفر باقیمانده فاقد اضطراب بودند. فرضیههای تحقیق به طور کلی عبارت از این بودندکه بین دو گروه از کودکان سالم و مضطرب از لحاظ سبکهای فرزندپروری (مستبدانه، سهل گیر، مقتدرانه) والدینشان تفاوت وجود دارد. و همچنین بررسی تفاوت بین دو گروه از کودکان سالم و مضطرب از لحاظ جو عاطفی خانواده. برای سنجش فرضیهها از سه مقیاس پرسشنامه علائم مرضی کودکان (CSI4)، پرسشنامه جو عاطفی و پرسشنامه فرزند پروری دیاناباوم استفاده گردید و یافتهها اکثر فرضیههای تحقیق و همچنین سؤال تحقیق را تأیید کردند و بر یافتههای پژوهشهای پیشین صحه گذاشتند. | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جو عاطفی خانواده؛ شیوههای فرزندپروری؛ اضطراب فراگیر؛ پیشدبستانی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بررسی شیوههای فرزند پروری و جو عاطفی خانواده کودکان مبتلا به اضطراب فراگیر و کودکان فاقد اضطراب
پریسا رحمانی[1] نعیمه محب[2]
چکیده: هدف از پژوهش حاضر مقایسه شیوههای فرزند پروری و جو عاطفی خانواده کودکان مبتلا به اضطراب فراگیر و کودکان فاقد اضطراب در کودکان پیشدبستانی بود. در این راستا 200 کودک پایه پیشدبستانی که با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحلهای انتخاب شدند، که از این بین102 کودک دارای اضطراب فراگیر و 98 نفر باقیمانده فاقد اضطراب بودند. فرضیههای تحقیق به طور کلی عبارت از این بودندکه بین دو گروه از کودکان سالم و مضطرب از لحاظ سبکهای فرزندپروری (مستبدانه، سهل گیر، مقتدرانه) والدینشان تفاوت وجود دارد. و همچنین بررسی تفاوت بین دو گروه از کودکان سالم و مضطرب از لحاظ جو عاطفی خانواده. برای سنجش فرضیهها از سه مقیاس پرسشنامه علائم مرضی کودکان (CSI4)، پرسشنامه جو عاطفی و پرسشنامه فرزند پروری دیاناباوم استفاده گردید و یافتهها اکثر فرضیههای تحقیق و همچنین سؤال تحقیق را تأیید کردند و بر یافتههای پژوهشهای پیشین صحه گذاشتند.
واژگان کلیدی: جو عاطفی خانواده، شیوههای فرزندپروری، اضطراب فراگیر، پیشدبستانی
مقدمه ارتباط والدین و فرزندان از جمله موارد مهمی است که سالها نظر متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط را فراهم میکند. کودک در خانواده نگرشهای اولیه را درباره جهان فرا میگیرد، از لحاظ جسمی و ذهنی رشد مییابد، شیوههای سخن گفتن را میآموزد، هنجارهای اساسی رفتار را یاد میگیرد و سرانجام نگرشها، اخلاق و روحیاتش شکل میگیرد و اجتماعی میشود (هیبتی،1381). هر خانواده شیوههای خاصی را در تربیت فردی و اجتماعی فرزندان خویش بکار می گیرد. این شیوهها که شیوههای فرزندپروری نامیده میشود، متأثر از عوامل مختلف از جمله عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره میباشد (بخشی،1378). بامریند[3] ( 1971،1966) الگوی نسبتاً متفاوتی برای سبکهای تربیتی ارائه کرده است: الف- سبک تربیتی استبدادی: والدین واجد این سبک تربیتی میکوشند تا رفتار کودک را طبق ارزشها و معیارهای مطلق و سنتی، کنترل و ارزیابی کنند. از ویژگیهای این سبک تربیتی، اطاعت و فرمانبرداری، پرهیز از تشویقهای کلامی و کاربرد روشهای انضباطی سخت و زورمندانه است. ب- سبک تربیتی قاطع و اطمینان بخش: والدین دارای این سبک تربیتی تلاش میکنند تا به فعالیتهای کودک جهتگیریهای روشن و محکم همراه با آزادیهای معقول و محدودیتهای منطقی بدهند. همچنین میکوشند تا در اجرای برنامهها از دلائل و توضیحات منطقی استفاده کنند. ج- سبک تربیتی سهلگیر: والدین واجد این سبک تربیتی سعی بر آن دارن که محیطی پذیرا، تأییدکننده و آرام برای کودکان خود بوجود آورند. به رغم این جنبههای مثبت تربیتی، آنان از کودکان خود در زمینه مسئولیتهای اجتماعی، تصمیمگیری و اجرای برنامهها انتظارات معینی ندارند. دیر زمانی است که معلوم شده برخی از گرایشهای تربیتی والدین با پیدایش رفتارهای غیرانطباقی کودکان رابطه دارد (بکر[4]،1969) و (فرانز[5]،1991). پژوهشهای بسیاری که در زمینه چگونگی برخورد والدین با کودکان و روشهای تربیتی انجام شده، نشان میدهند که روشهای تربیتی والدین اثرات طولانی بر رفتار، انتظارات و در نهایت بر شخصیت افراد در آینده دارند. والدینی که اجازه نمیدهند کودک ابراز وجود یا اظهار نظر کنند، مانع بروز هیجانات و احساسات درونی کودک میشوند و در نتیجه این کودکان در آینده افرادی روان آزرده، مضطرب و پریشان خواهند شد (احمدیان،1384). عدم توجه والدین به سالم سازی محیط روانی و عاطفی کودکان و نوجوانان و فقدان روابط مناسب در بیشتر موارد آنان را با کمبودهای عاطفی و انگیزش و مشکلات روانی از جمله اختلالات اضطرابی روبرو میسازد (گنجی،1373). اختلالات اضطرابی یکی از اختلالات روانی شایع دوران کودکی است. مطالعات حاکی از آن است که در حدود 8-12% کودکان دچار انواع اختلالات اضطرابی هستند، که نشان دهنده میزان اهمیت این اختلال میباشد. از جمله اختلالات اضطرابی شایع در دوران کودکی میتوان به اضطراب جدایی، اضطراب فراگیر، اضطراب فراگیر، اختلال وحشتزدگی با و یا بدون گذر هراسی، اختلال وسواس فکری و عملی، و هراسهای خاص اشاره کرد(بیدل[6]، 2005). اختلال اضطراب فراگیر عبارت است از اضطراب یا نگرانی عمومی یا غیر واقع بینانه. کودکان بیش از حد دربارهی امور درسی و آینده نگران و معمولاً عصبی و پریشان هستند. این کودکان غالباً به عنوان «بزرگسالان کوچک» تلقی میشوند. برای مثال کودک، پیوسته نگران اتفاقات آینده در زندگی خانوادگی و روبه راه بودن اوضاع است که این موارد به سؤال کردن یک ریز در مورد آخرین اخبار و اطلاعات از مادرش منجر میشود(جانگسما، 1387). در ویراست چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM-IV) تشخیص اختلال اضطراب فراگیر وقتی مطرح می شود که حداقل یکی از نشانههای فیزیولوژیک، بیقراری، زود خسته شدن، مشکل تمرکز حواس یا مات و مبهوت ماندن، تحریکپذیری، تنیدگی عضلانی و اختلال خواب وجود داشته باشد. این نشانهها باید در کارکردهای مهم کودک اخلال ایجاد کنند. شروع میتواند ناگهانی یا تدریجی باشد و نشانهها نیز بر اثر فشار روانی شدید میشوند (شرودر[7]، 1385). کسلر[8]؛ کلر و ویتچن (2001) در پژوهشی نشان دادند که اضطراب فراگیر اختلال روانی شایعی است که سن شروع آن پایین است، سیر مزمن دارد. هالاهان و همکاران طی پژوهشی رابطه بین حمایتهای والدین با شیوههای مقابله با استرس فرزندان و سازگاری روانی آنان را مورد بررسی قرار دادند. بررسی آنان بر روی 241 نوجوان 18 سال انجام شد. نتیجه حاصله این بود که بین حمایتهای اجتماعی از طرف والدین و روابط بدون تنش والدین با سازگاری روابط بچهها رابطه مثبت وجود دارد. نوجوانانی که از حمایت بالای والدینشان برخوردار بودند، با شرایط بهتر سازگار میشوند و کمتر دچار اضطراب میشوند که این سازگاری ناشی از به کارگیری شیوههای مقابلهای مناسب بود. همچنین آنها در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که هر چند در سالهای آخر نوجوانی کسب استقلال از مهمترین مسائل نوجوانان محسوب میشود، ولی حمایت، همدلی و پذیرش والدین، برای رشد روانشناختی اساسی است (به نقل از بامریند[9]، 1966). همچنین ولفرت و همکاران، طی پژوهشی که بر روی 276 نوجوان دبیرستانی انجام دادند، دریافتند که بین شیوههای فرزندپروری والدین با اضطراب، افسردگی و سازگاری نوجوانان همبستگی مثبتی وجود دارد. و نوجوانان دارای والدین با سبک استبدادی نمرات بیشتری در آزمون اضطراب و افسردگی نمرات بیشتری کسب کردند (ولفرت[10]، 2003). پتیت، بیتز و داج در مطالعهای تأثیر حمایتهای اولیه را روی سازگاری کودکان در مدرسه مورد بررسی قرار دادند. یافتهها حاکی از آن بود که حمایتکنندگی والدین موجب سازگاری بهتر در رابطه با مشکلاتی همچون مشکلات رفتاری، مهارتهای اجتماعی و عملکرد تحصیلی میگردید (پینتریچ[11]،1990). کاتانین و همکاران در تحقیقی که در مورد خلق و خوی کودکان و نگرشهای فرزندپروری مادران انجام دادند به این نتیجه رسیدند که شیوههای انضباطی سختگیرانه مادران هیجانهای منفی و اجتماعی بودن پایین کودکان را توسعه میدهد. بطور کلی اغلب تحقیقات نشان از تأثیر شیوه فرزند پروری والدین بر اخلاق، رفتار، شخصیت و عملکرد بعدی فرزندان دارند (کاتانین[12]، 1997). هدف از پژوهش حاضر مقایسه شیوههای فرزند پروری و جو عاطفی خانواده کودکان مبتلا به اضطراب فراگیر و کودکان فاقد اضطراب است که در این رابطه فرضیههای زیر مطرح میگردند: 1- بین دو گروه از کودکان سالم و مضطرب از لحاظ سبک فرزندپروری مستبدانه والدینشان تفاوت وجود دارد. 2- بین دو گروه از کودکان سالم و مضطرب از لحاظ سبک فرزندپروری سهلگیر والدینشان تفاوت وجود دارد. 3- بین دو گروه از کودکان سالم و مضطرب از لحاظ سبک فرزندپروری مقتدرانه والدینشان تفاوت وجود دارد. 4- بین دو گروه از کودکان سالم و مضطرب از لحاظ جو عاطفی خانواده تفاوت وجود دارد.
نمونه و روش نمونهگیری از آنجا که نمونه مورد مطالعه در برگیرنده دو گروه مادران کودکان عادی و دارای اختلال اضطراب فراگیر است، به منظور گزینش نمونه عادی از روش نمونه گیری چند مرحلهای و در گزینش نمونه داری اضطراب از روش نمونه هدفمند استفاده شد. در انتخاب مادران کودکان عادی با استفاده از روش نمونهگیری چند مرحلهای 98 کودک دختر و پسر پایه پیشدبستانی به طور تصادفی از مراکز پیشدبستانی شهر تبریز انتخاب شدند. اما انتخاب کودکان دارای اضطراب فراگیر از طریق گزینش کودکان پایه پیشدبستانی صورت گرفت که با استفاده از فرم والدین پرسشنامه علائم مرضی کودکان (CSI4) دارای اضطراب شناسایی شده بودند. به این ترتیب 102 کودک دارای اضطراب فراگیر نیز به نمونه اضافه گشته و حجم کل نمونه به 200 کودک رسید. برای بررسی رابطه بین اضطراب فراگیر با شیوههای فرزندپروری و جو عاطفی از آزمون t مستقل استفاده شد.
ابزار اندازه گیری در پژوهش حاضر سه پرسشنامه: پرسشنامه جو عاطفی، پرسشنامه شیوههای فرزند پروری و همچنین فرم والد پرسشنامه علائم مرضی کودکان (CSI4)، برای تعیین اختلال اضطراب فراگیر کودکان، مورد استفاده قرار گرفت. پرسشنامه علائم مرضی کودکان (CSI4) پرسشنامه علائم مرضی کودکان (CSI4)، یک مقیاس درجه بندی رفتار است که اولین بار در سال 1984 توسط اسپیرافکین و گادو بر اساس طبقهبندی DSM-III به نام SLUG به منظور غربال 18 اختلال رفتاری و هیجانی در کودکان 5 تا 12 سال طراحی شد. بعدها در سال 1987 فرم CSI-3R به دنبال طبقه بندی DSM-IIIR ساخته شد و در سال 1994 با چاپ چهارم DSM-IV با تغییرات اندکی مورد تجدید نظر قرار گرفت و با نام CSI-4 منتشر شد. CSI-4 همانند فرمهای قبلی دارای دو فرم والد و معلم است. فرم والدین دارای 97 سؤال است که برای 11 گروه عمده و یک گروه انسانی از اختلالهای رفتای تنظیم شده است. ضرایب پایایی بازآزمایی یا اجرای مجدد آزمون برای اختلالهای تشخیصی کودک از پایینترین حد (29/0) برای اختلال اضطراب فراگیر (SP) تا بالاترین حد (76/0) برای اختلال سلوک (D) برآورد شد، که همگی به استثناء اختلال اضطراب فراگیر (SP) در سطح 05/0 و01/0 معنیدار هستند. لذا نتایج روائی و پایایی CSI-4 مورد تأیید قرارگرفت. در مجموع، نتایج پژوهش در زمینه بررسی پایایی CSI-4 با روش اجرای مجدد آزمون نشان میدهد که این پرسشنامه به عنوان ابزار سنجش اختلالهای رفتاری و هیجانی در کودکان ایرانی از پایایی نسبی خوبی در فرم والدین برخوردار است و به عنوان یک ابزار غربالگری اختلالهای رفتاری و هیجانی در کودکان میتواند مورد استفاده قرار گیرد(محمداسماعیل،1382). پرسشنامه جو عاطفی: اولین بار توسط هیل برن در سال 1964برای سنجش روابط مادر با فرزند طرح شد و دارای هفت خرده مقیاس محبت، نوازش، تأثیر، تجربههای مشترک، تشویق، اعتماد و امنیت میباشد. کل مقیاس شامل 14 پرسش با طیف لیکرت خیلی کم تا خیلی زیاد است که نمره گذاری به صورت 1 (خیلی کم) تا 5 (خیلی زیاد) در نظر گرفته شده است. پایایی آزمون با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 83/0 برآورد شد، در ظمن روایی محتوایی آزمون مورد تأیید تعدادی از متخصصین روانشناسی قرار گرفته است. پرسشنامه فرزندپروری: این پرسشنامه که در سال 1972 توسط دیاناباوم ریند طراحی شد، شامل 30 جمله است که 10 جمله آن به شیوه سهلگیرانه، 10 جمله به شیوه مستبدانه و 10 جمله دیگر به شیوه قاطع و اصمینان بخش مربوط میشود. الگوی پاسخگویی به سؤالها از مقیاس 5 درجهای لیکرت تبعیت میکند. بدین صورت که از مادر خواسته میشود تا از بین 5 پاسخ کاملاً موافقم، موافقم، مطمن نیستم، تقریباً مخالفم و مخالفم، پاسخی را انتخاب کند که مطابقت بهتری با وضعیت موجود دارد. علاوه بر الگوی پاسخدهی، نمره گذاری سؤالات پرسشنامه دیاناباوم بر مبنای مقیاس لیکرت صورت میگیرد که با جمع نمرات سؤالات مربوط به هر شیوه، سه نمره مجزا بدست میآید. پرسشنامه دیاناباوم در تحقیقات متعددی مورد بررسی قرار گرفته و اعتبار و روایی آن بدست آمده است. چنانچه بوری در سال 1991 پایایی پرسشنامه مزبور را با استفاده از روش بازآزمایی در بین گروه مادران به ترتیب 81/0 برای شیوه سهلگیری، 86/0 برای شیوه استبدادی و 78/0 برای شیوه قاطع و اطمینان بخش گزارش نمود. همچنین وی با استفاده از روایی تشخیصی، نشان داد که روش استبدادی مادر رابطه معکوس با سهلگیری (38/0-)، روش قاطع و اطمینان بخش (48/0-) دارد. علاوه بر این اسفندیاری (1374) نیز پایایی آزمون بر روی یک نمونه 12 نفری از مادران را به شیوه بازآزمایی و با فاصله زمانی یک هفته به ترتیب برای شیوه سهلگیری (69/0)، شیوه استبدادی (77/0)، و شیوه قاطع و اطمینان بخش(73/0) گزارش نمود. روایی محتوایی آزمون نیز توسط 10 نفر از صاحب نظران روانشناسی و روانپزشکی مورد تأیید قرار گرفت. در کل نتایج بدست آمده از مطالعات خارجی و داخلی، اعتبار و روایی پرسشنامه شیوههای فرزندپروری را مورد تأیید قرار میدهد.
یافتهها جهت آزمون فرضیه کلی، بررسی تفاوت سبک فرزندپروری بین دو گروه کودکان سالم و مضطرب از آزمون t مستقل استفاده شد.
جدول1: بررسی تفاوت سبک فرزندپروری بین دو گروه کودکان سالم و مضطرب
طبق آزمون t-test انجام گرفته ملاحظه میگردد، سطح معنیداری آزمون سبک سهل گیر001/0=p و زیر 05/0 میباشد و 24/3=t، یعنی بین دو گروه کودکان سالم و مضطرب از لحاظ سبک فرزندپروری تفاوت معنی داری وجود دارد و میانگین سبک سهلگیر در گروه سالم m=12/02)) کمتر از گروه کودکان مضطرب (m=15/08) میباشد. همچنین طبق جدول بالا ملاحظه میگردد، سطح معنیداری آزمون سبک منطقی 000/0=p و زیر 05/0 میباشد و 67/4=t، بین دو گروه کودکان سالم و مضطرب از لحاظ سبک فرزندپروری منطقی تفاوت معنیداری وجود دارد و میانگین سبک منطقی در گروه سالمm=31/68)) بیشتر از گروه کودکان مضطرب m=27/24)) می باشد. و طبق آزمون t-test انجام گرفته ملاحظه میگردد، سطح معنیداری آزمون سبک استبدادی 017/0=p و زیر 05/0 میباشد و 4/2=t، یعنی بین دو گروه کودکان سالم و مضطرب از لحاظ سبک فرزندپروری تفاوت معنی داری وجود دارد و میانگین سبک استبدادی در گروه سالم m=11/16)) کمتر از گروه کودکان مضطرب (m=14/96) می باشد. برای آزمون فرضیه شماره 2 از آزمون t مستقل استفاده شد، به این صورت که ابتدا رابطه هر یک از فاکتورهای پرسشنامه جو عاطفی با اضطراب، و در آخر رابطه بین نمره کل جو عاطفی را با هراس اجتماعی بررسی نمودیم. که نتایج حاصل به شرح ذیل است: جدول 2: بررسی تفاوت میانگینهای بین دو گروه از کودکان مضطرب و سالم از نظر مؤلفههای جو عاطفی خانواده
مطابق آزمون t-test انجام گرفته و جدول شماره (2) ملاحظه میگردد، سطح معنیداری آزمون 000/0=p تمامی فاکتورهای پرسشنامه جو عاطفی زیر 05/0 میباشد، بنابراین فرض رد و فرضیه تحقیق تأئید میگردد. یعنی میزان تمامی مؤلفههای پرسشنامه جو عاطفی،اعم از محبت، نوازش، تأیید کردن، تجربه مشترک، هدیه دادن، تشویق کردن، اعتماد، و احساس امنیت در بین کودکان سالم و کودکان دارای اضطراب فراگیر تفاوت معنیداری دارد. در خانوادههای کودکان سالم میزان تمامی مؤلفههای پرسشنامه جو عاطفی کردن بیشتر از کودکان دارای اضطراب فراگیر است و کودکان سالم از محبت، نوازش، تأیید کردن، تجربه مشترک، هدیه دادن، تشویق کردن، اعتماد، و احساس امنیت بیشتری برخوردارند. همچنین طبق جدول شماره (2)ملاحظه میگردد ، سطح معنیداری آزمون 000/0=p و زیر 05/0 میباشد و 8/17=t، بنابراین فرض رد و فرضیه تحقیق تأیید میگردد. یعنی نمره کل جو عاطفی خانواده در بین کودکان سالم و کودکان دارای اضطراب تفاوت معنیداری دارد. در خانوادههای کودکان سالم نمره کل جو عاطفی خانواده بیشتر از کودکان دارای اضطراب است و کودکان سالم از جو عاطفی خانواده بالاتری برخوردارند.
بحث و نتیجهگیری به طور کلی خانواده نقش بسیار مهمی در رشد و سلامت روانی کودک ایفا میکند، در این بین شیوههای فرزندپروری و جو عاطفی خانواده یکی از مهمترین و مؤثرترین ارکان خانواده در تربیت و رشد روانی کودک است. عدم توجه والدین به سالمسازی محیط روانی و عاطفی کودکان و نوجوانان و فقدان روابط مناسب در بیشتر موارد آنان را با کمبودهای عاطفی و انگیزش و مشکلات روانی از جمله اختلالات اضطرابی روبرو میسازد (گنجی،1373). تحقیقات بسیاری بر اهمیت نقش دو عامل شیوههای فرزندپروری و جو عاطفی در بروز و تشدید اختلالات رفتاری و اضطرابی اشاره کردهاند که به برخی از این تحقیقات در بخشهای پیشین اشاره کردیم. از جمله تحقیق ولفرت و همکاران (ولفرت،2003)، که نشاندهنده این موضوع بود که نوجوانان دارای والدین با سبک فرزندپروری استبدادی بیشتر دارای اضطراب و افسردگی میباشند و یا تحقیق سیفی گندمانی و همکاران (1388)، مبتنی بر این نتیجه که افسردگی و اضطراب پایینتر در بین نوجوانان پسر، حاصل اعمال پذیرش و کنترل والدین و سبکهای فرزندپروری مورد استفاده والدین میباشد. طبق نتایج بدست آمده از پژوهش حاضر، ملاحظه میگردد که بین دو گروه ار کودکان عادی و مضطرب از لحاظ سبک فرزندپروری تفاوت وجود دارد، و مادرانی که دارای سبک مستبدانه و سهلگیر در پرورش فرزندان خود میباشند به احتمال بیشتری دارای کودکان مبتلا به اضطراب فراگیر میباشند. همچنین پیرو نتایج بدست آمده مشاهده میگردد که بین دو گروه از کودکان عادی و مضطرب از لحاظ تمامی مؤلفههای مورد بررسی در آزمون جو عاطفی، یعنی هفت خرده مقیاس محبت، نوازش، تأثیر، تجربههای مشترک، تشویق، اعتماد و امنیت تفاوت وجود دارد، و کودکان سالم در مقایسه با کودکان دارای اضطراب فراگیر از محبت، نوازش، تأیید کردن، تجربه مشترک، هدیه دادن، تشویق کردن، اعتماد، و احساس امنیت بیشتری برخوردارند. بررسی وجود رابطه بین دو عامل مورد بررسی، جو عاطفی خانواده و شیوههای فرزندپروری که به عنوان سؤال پژوهش مطرح شده بود، حاکی از آن است که همبستگی بین نمره کل جو عاطفی خانواده با نمرات حاصل از سه شیوه فرزندپروری مثبت میباشد. نتایج بدست آمده از پژوهش حاضر و پژوهشهای پیشین، تأیید کننده نقش بسیار مؤثر و غیر قابل انکار خانواده، به خصوص شیوههای تربیتی والدین و همچنین جو عاطفی خانواده، بر سلامت روانی و احساسی کودک میباشد. والدین میتوانند با بکارگیری شیوههای تربیتی صحیح و فراهم آوردن محیطی غنی از محبت و عواطف سلامت روانی حال و آینده کودکان خود را تضمین کرده و از بروز بسیاری از اختلالات روحی از جمله اختلالات اضطرابی در کودک خود پیشگیری به عمل آورند.
مآخذ احمدیان، ف.، (1384). رابطه شیوههای فرزندپروری با خود کارآمدی و سرآمد دانش آموزان، پایاننامه کارشناسیارشد، دانشگاه تبریز، تبریز، 76-50. بخشی، ا.، (1378). بررسی رابطه بین شیوههای فرزند پروری مادران با انگیزش پیشرفت تحصیلی و مرکز کنترل فرزندان، پایاننامه کارشناسیارشد، دانشگاه تبریز، تبریز، 85-120. جانگسما، آرتور ای؛ پترسون، ال. مارک و مک اینیز، ویلیام پی (1387). راهنمای گامبهگام درمان شکست روانی کودکان (روان درمانی کودک). (سید علی کیمیایی؛ احمد امیدوار، مترجمین) تهران: رشد. سیفی گندمانی، م؛ و همکاران (1388). سنخشناسی فرزندپروری خانواده (ترکیب سبک فرزندپروری پدر و مادر) و تأثیرآن براضطراب و افسردگی نوجوانان پسر: رویکردی نو به فرزندپروری، مجلهی علمی پژوهشی اصول بهداشت روانی، سال 11، شماره 3، صفحه 194-185. شرودر، کی. اس.، گوردون، بی. ان (1385). سنجش و درمان مشکلات دوران کودکی، مترجم مهرداد فیروزبخت، تهران: دانش. گنجی، ح.، (1373). روانشناسی عملی، تهران: نشر ایران. محمد اسماعیل (1382). بررسی اعتبار، روائی و تعیین نقاط برش اختلالهای پرسشنامه علائم مرضی کودکان بر روی دانشآموزان 14-6 ساله مدارس ابتدایی و راهنمایی شهر تهران، تهران: پژوهشکده کودکان استثنایی. هیبتی، خ.، (1381). بررسی شیوههای فرزندپروری والدین و رابطه آنها با شیوههای مقابله با استرس دانشآموزان دختر و پسر سال سوم دبیرستانهای شهر زرقان، پایاننامه کارشناسیارشد، دانشگاه شیراز، شیراز:130-145. Baumrind. D., (1966)." Effects of authoritative parental control on child behavior", child development, vol.37, pp.887-907, USA. Baumrid, D., (1971). "Current patterns of parental authority". Developmental psychology monographs, vol.4, pp.1-103, USA. BeidelD.C., Ferrell, C. AL Fano, C.A. and Yeganeh, R, (2001)."The treatment childhood social anxiety disorders", psychiatric clinics of North American, vol. 24(4), PP. 831-846. Beidel, D.C., & Turner, S.M., (2005). "Childhood Anxiety Disorder: A Guide to Research and Treatment". New York: Routledge. Becker, W.C, (1969),"Consequences of different kinds of parented discipline. In M.L. Hoffmon & L.W. Hoffmen (Eds)", Review of chilled development research, New york: russel sage foundation. Franz, C.B., Mcclellend, D.C., & Weinberger, J., (1991)."childhood antecedents of conventional social accomplishment in adults: A 36- year prospective study", journal of personality and social psychology, vol. 60, pp. 586-595, USA. Ginsbary, G.S., LaGrecw. Am. & silverna WK. (1998). "Social Anxiety in children with anxiety Disorder: Relation with social and emotional functioning," Abnormal child psychology journal, Vol. 26(3), pp. 175-85, USA. Katanin, S. et al. (1997). "Childhood temprement and mother’s child rearing attitude". European Journal of personality. Vol.11, pp.249-265. Kessler RC, KellerMB, & Wittchen HU. (2001). "The Epidemiology of Generalized Anxiety Disorders". Psychiatr Clin North AM, 24(1): 19-39. Moore, P.S., Whalay, S.E., and M., Sigman, (2004). "Interactions between Mothers and children: Impacts of Material and child Anxiety", Child Adolescence Psychiatry clinics, Vol.14(4), pp.707, North America. Pintrich, P.R., & De Groot, E.V., (1990). "Motivation and self – regulated learning". Journal of Educational psychology. vol, 82 p. 33-40. Volfradt, U., Hampel, S., & Miles J.N., (2003)."Perceived parenting styles, depersonalisation, anxiety and coping behaviour in adolescents," Personality and Individual Differences, Vol.34(3), pp.521-532, USA, February.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمدیان، ف.، (1384). رابطه شیوههای فرزندپروری با خود کارآمدی و سرآمد دانش آموزان، پایاننامه کارشناسیارشد، دانشگاه تبریز، تبریز، 76-50. بخشی، ا.، (1378). بررسی رابطه بین شیوههای فرزند پروری مادران با انگیزش پیشرفت تحصیلی و مرکز کنترل فرزندان، پایاننامه کارشناسیارشد، دانشگاه تبریز، تبریز، 85-120. جانگسما، آرتور ای؛ پترسون، ال. مارک و مک اینیز، ویلیام پی (1387). راهنمای گامبهگام درمان شکست روانی کودکان (روان درمانی کودک). (سید علی کیمیایی؛ احمد امیدوار، مترجمین) تهران: رشد. سیفی گندمانی، م؛ و همکاران (1388). سنخشناسی فرزندپروری خانواده (ترکیب سبک فرزندپروری پدر و مادر) و تأثیرآن براضطراب و افسردگی نوجوانان پسر: رویکردی نو به فرزندپروری، مجلهی علمی پژوهشی اصول بهداشت روانی، سال 11، شماره 3، صفحه 194-185. شرودر، کی. اس.، گوردون، بی. ان (1385). سنجش و درمان مشکلات دوران کودکی، مترجم مهرداد فیروزبخت، تهران: دانش. گنجی، ح.، (1373). روانشناسی عملی، تهران: نشر ایران. محمد اسماعیل (1382). بررسی اعتبار، روائی و تعیین نقاط برش اختلالهای پرسشنامه علائم مرضی کودکان بر روی دانشآموزان 14-6 ساله مدارس ابتدایی و راهنمایی شهر تهران، تهران: پژوهشکده کودکان استثنایی. هیبتی، خ.، (1381). بررسی شیوههای فرزندپروری والدین و رابطه آنها با شیوههای مقابله با استرس دانشآموزان دختر و پسر سال سوم دبیرستانهای شهر زرقان، پایاننامه کارشناسیارشد، دانشگاه شیراز، شیراز:130-145. Baumrind. D., (1966)." Effects of authoritative parental control on child behavior", child development, vol.37, pp.887-907, USA. Baumrid, D., (1971). "Current patterns of parental authority". Developmental psychology monographs, vol.4, pp.1-103, USA. BeidelD.C., Ferrell, C. AL Fano, C.A. and Yeganeh, R, (2001)."The treatment childhood social anxiety disorders", psychiatric clinics of North American, vol. 24(4), PP. 831-846. Beidel, D.C., & Turner, S.M., (2005). "Childhood Anxiety Disorder: A Guide to Research and Treatment". New York: Routledge. Becker, W.C, (1969),"Consequences of different kinds of parented discipline. In M.L. Hoffmon & L.W. Hoffmen (Eds)", Review of chilled development research, New york: russel sage foundation. Franz, C.B., Mcclellend, D.C., & Weinberger, J., (1991)."childhood antecedents of conventional social accomplishment in adults: A 36- year prospective study", journal of personality and social psychology, vol. 60, pp. 586-595, USA. Ginsbary, G.S., LaGrecw. Am. & silverna WK. (1998). "Social Anxiety in children with anxiety Disorder: Relation with social and emotional functioning," Abnormal child psychology journal, Vol. 26(3), pp. 175-85, USA. Katanin, S. et al. (1997). "Childhood temprement and mother’s child rearing attitude". European Journal of personality. Vol.11, pp.249-265. Kessler RC, KellerMB, & Wittchen HU. (2001). "The Epidemiology of Generalized Anxiety Disorders". Psychiatr Clin North AM, 24(1): 19-39. Moore, P.S., Whalay, S.E., and M., Sigman, (2004). "Interactions between Mothers and children: Impacts of Material and child Anxiety", Child Adolescence Psychiatry clinics, Vol.14(4), pp.707, North America. Pintrich, P.R., & De Groot, E.V., (1990). "Motivation and self – regulated learning". Journal of Educational psychology. vol, 82 p. 33-40. Volfradt, U., Hampel, S., & Miles J.N., (2003)."Perceived parenting styles, depersonalisation, anxiety and coping behaviour in adolescents," Personality and Individual Differences, Vol.34(3), pp.521-532, USA, February.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 4,526 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 1,688 |